آیةالله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی(قدس سرّه)؛ مؤسس گرانقدر حوزه ی علمیه قم
شیخ عبدالکریم در تحصیل و دوران پر تلاش علمی خویش از اساتیدی برجسته بهره برد که از آن جمله میتوان به
و آیةالله سید محمد فشارکی(قدس سرّهم) ..... اشاره کرد.
یادمان 17 ذی القعده سالروز ارتحال آیةالله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی(قدس سرّه)؛ مؤسس گرانقدر حوزهی علمیه قم
شاید حجرههای کوچک فیضیه و اتاقهای شلوغ دارالشفا یادشان بیاید؛ روزی را که خاک تنها میهمان اتاقها بود و گرد غربت تنها مونس کتابها. از کنار حجرههای کوچک که میگذشتی خبری از هیاهوی مباحثه و بحث علمی طلبهها نبود. گاهی علما برای زیارت به قم میآمدند و بر حجرههای خالی حسرت میخوردند، امّا در میان آنها کسی بود که هرگاه از قم میگذشت با تأسف میگفت: چه میشد اگر حوزهی علمیهی قم سر و سامان میگرفت.([1])
در سال 1267 ﻫ . ق از خانهای در میان کوچههای خشتی مهرجرد از توابع شهرستان یزد کودکی به دنیا آمد که از ابتدا انگشت اشارهی آسمان به طالع بلند او بود و ستارهها از درخشش وجودش بهره میگرفتند. در روزگاری که پسران راه پدر را دنبال میکردند و از کودکی تا پایان عمر در مزرعههای بیرون شهر به کشاورزی میپرداختند، عبدالکریم با چشمی دیگر به جهان مینگریست. او میدانست پشت این مزرعههای سبز، زندگی با تمام پستی و بلندیهای خویش جریان دارد و نگاه بعضی کودکان به کتابهای کوچک و پرتصویر است وگویا احساس میکرد پشت یکی ازمیزهای مکتبخانهای دور، لوح و قلمی درانتظار دستان اوست.
افکار عبدالکریم شکل یک آرزو را به خود میگرفت که روزی یکی از بستگانش که از علما و روحانیان موفق حوزه بود به مهرجرد آمد و آیندهی روشن عبدالکریم را در فروغ چشمان منتظرش یافت. او در یک نگاه تفاوت استعداد و نبوغ این کودک را با سایر کودکان شهر دریافت و با اجازهی خانوادهی عبدالکریم، عهدهدار تحصیل و تربیت علمی او شد. میر ابوجعفر؛ دست عبدالکریم را گرفت و او را به حوزهی اردکان ـ یکی از شهرستانهای یزد ـ برد. عبدالکریم روزها با شوق فراوان به مکتب میرفت و شبها در خانهی میرابوجعفر با خاطری آسوده سر بر بالین مینهاد. گاهی در تعطیلات آخر هفته برای دیدن پدر و مادر به مهرجرد میرفت. در مکتبخانهی اردکان میخواند و با شوق مینوشت و از زندگی آرام و در حال پیشرفت خویش شادمان بود.
این گونه گذشت؛ تا آنکه خبر رحلت پدر، دنیای زیبا و افکار خوشایند او را درهم ریخت و روح بلند عبدالکریم کوچک را به شدت آشفته ساخت، تا مدتی آمادگی تحصیل نداشت، اما خیلی زود خود را با ماجرای غم انگیز زندگی وفق داد و باز درس و مکتب را از سر گرفت.
آن روزها حوزهی یزد از رونق علمی خوبی برخوردار بود و شهر یزد با وجود پنج مدرسهی علمی دینی عدهی زیادی از طلاب علوم دینی را در خود جای داده بود. و برخی شاگردان شیخ بزرگ انصاری و میرزای شیرازی در آنجا به تدریس مشغول بودند. عبدالکریم سعی کرد بهترین مدرسهی دینی یزد را برای تحصیل انتخاب کند. از میان مدرسهها، سراغ مدرسهی محمدتقی خان رفت. دورهی سطح و خارج این مدرسه از اساتید معتبر و غنای علمی قابل توجه برخوردار بود. او چند سالی در دارالعباده یزد و مدرسهی محمدتقی خان زندگی خود را سپری کرد، اما دست هوشمند قضا و قدر الهی همانگونه که همواره عالمان بزرگ را از ستارهی پر فروغ کودکیشان میشناخت؛ طالع عبدالکریم نوجوان را بلندتر از آن دید که در حوزههای شهرستانها تحصیل کند. عبدالکریم 18 ساله به شوق دیدار و زیارت عتبات همراه مادر، مسافر کاروان زیارتی شد و برای زیارت ائمه معصومین(علیهم السلام) به شهرهای مذهبی عراق رهسپار گردید. عشق به تحصیل آنقدر در وجودش فوران کرد که با دیدن حوزههای پر رفت و آمد و علمای به نام نجف و کربلا پای بازگشت خود را سست دید و همانجا رحل اقامت افکند. ابتدا چند سالی در حوزهی علمیه کربلا در محضر عالم بزرگ کربلا که همشهریاش نیز بود، جلوس کرد و از کرسی تدریس آیةالله فاضل اردکانی بهرهی وافر برد. و پس از مدتی که با محیط عرب انس گرفت، با نامهی استادش به محضر میرزای بزرگ شیرازی معرفی شد. میرزای شیرازی به عنوان بزرگترین زعیم حوزهی سامرا، پس از قرائت دست خط آیةالله اردکانی خطاب به عبدالکریم جوان گفت: من نسبت به شما اخلاص پیدا کردم، و به خاطر ارادت و دوستیاش نسبت به روحانی معروف اردکانی، شیخ جوان را به منزل خویش برد. شیخ عبدالکریم از این دوران میگوید:
سرداب خانهی میرزا هم محل مطالعهام بود و هم محل استراحتم. و در ماه مبارک رمضان سحری را نیز در آنجا میخوردم، اما برای افطار به خانهی میرزا باز نمیگشتم؛ بلکه به علت گرمای طاقت فرسای هوا به سوی فرات رفته، آب مفصلی میخوردم و شنا میکردم.
شیخ عبدالکریم در تحصیل و دوران پر تلاش علمی خویش از اساتیدی برجسته بهره برد که از آن جمله میتوان به آیةالله میرزای شیرازی، شیخ فضلالله نوری، آیةالله محمدتقی شیرازی و آیةالله سید محمد فشارکی(قدس سرّهم) اشاره کرد.
شیخ عبدالکریم؛ پس از رحلت استاد معظم ، میرزای شیرازی؛ مدتی در نجف زندگی کرد، اما زمان کوتاهی پس از آن تصمیم گرفت به دیار امام مظلومان، بارگاه ملکوتی و منوّر حضرت اباعبدالله الحسین(علیه السلام) عزیمت کند. گویا حوزهی این شهر نیز شکوه و رو نقش را در حضور او میجست. آن روزها حوزهی کربلا و شهرهای اطراف، رونق علمی چندانی نداشت، اما با ورود شیخ عبدالکریم جان تازه گرفت و همان روزها بود که او با نام حائری شناخته شد. زمین کربلا را نیز "حائر" مینامند که به معنای گودال آب میباشد.([2]) با ورود آیةالله حائری و شاگردان بزرگ او دوباره همهمهی مباحثه و بحث علمی طلاب در گوشه و کنار شهر از سر گرفته شد و آستانههای خالی حرم، را جمعیت عاشق و شیفتهی علم پر نمود، اما این رونق جاودانه نشد؛ چرا که ماجراجویی انگلیس شوم در عراق شدت گرفت و حوزههای شهر را خالی نمود. آیةالله حائری نیز در سال 1332 ﻫ . ق به دعوت مردم اراک به این شهر رفت و در میان مردم گرم و عالم پذیر اراک زندگی کرد و مدت هشت سال در حوزهی بزرگ اراک به تدریس پرداخت. در سال 1340 ﻫ . ق علما و مردم قم با ارسال نامههای فراوان و نمایندههای گوناگون از حضور این عالم بزرگ دعوت نمودند.
یکی از واعظین معروف و انقلابی مشروطه خواه بر بالای منبر به مردم گفت: ای اهل قم! زمانی که دعبل خزاعی به قم آمد و پیراهن امام رضا(علیه السلام) را به همراه آورد، شما نگذاشتید که پیراهن امام رضا(علیه السلام) را از شهرتان بیرون ببرند. این شخص علم امام رضا(علیه السلام) را به همراه آورده است؛ نگذارید که او از این شهر برود!.([3])
آیةالله حائری در اواخر زمستان 1300 ﻫ . ش 22 رجب 1340 ﻫ . ق با فرزند بزرگش شیخ مرتضی حائری و آیةالله خوانساری به سوی قم حرکت کرد. دیگر روزگار آن بود که، حوزهی علمیه قم به فرمایش گهربار امام صادق(علیه السلام) جامهی عمل بپوشاند:
زود باشد که روزگاری کوفه از مؤمنان خالی گردد و دانش در آن ناپدید شود... و به شهری که آن را "قم" گویند ظاهر شود و معدن اهل علم و فضل گردد.([4])
از اقامت آیةالله حائری در قم دو ماه میگذشت که در منزل آیةالله پایین شهری جلسهای گرفته شد تا وضعیت حوزهی قم مشخص شود. با وجود بحثهای زیاد مسؤولیت سنگین زعامت و تأسیس حوزهی علمیه قم بر عهده آیةالله حائری محوّل گردید. معظم له امر را به آیات کریمهی الهی محوّل فرمود.
صبح فردا پس از اقامه نماز صبح رو به ضریح مقدس حضرت معصومه(علیها السلام) ایستاد و با ارادت فراوان قرآن را گشود و خود را به مشیّت الهی سپرد. آیهی 93 سورهی یوسف ادامهی زندگی این عالم بزرگ را در شهر مقدس قم رقم زد.
وءَاتونی بأهلکم أجمعین؛ و همهی کسان خود را نزد من بیاورید.
پس از اقامت دایمی آیةالله حائری؛ شاگردان ایشان از حوزهی اراک به سمت حوزهی قم آمدند و خزان حجرههای غبار گرفتهی دارالشفا به بهار علم و حقیقت بدل گشت. آیةالله حائری پس از تأسیس حوزهی علمیه قم، هیأت ممتحنه را برای امتحان از طلاب و ورود هر کدام به مقطع دیگر تشکیل داد و دروس حوزه، نظمی جدّی و استوار به خود گرفت. ایشان با احداث مدارس علوم دینی و انتشار آثار علمی به وضع معیشت مردم نیز رسیدگی میکرد. در جریان سیل قم، با نامهی آیةالله حائری به شهرهای مختلف، کمکهای مردمی به سوی این شهر سرازیر شد و با نظارت مستقیم معظم له منطقهی بزرگی در خیابان خاکفرج خریداری گردید و خانههایی با مهندسی جدید برای آوارگان ساخته شد.
زهد و تقوا زیستی آیةالله حائری الگوی طلبههای علوم دینی بود. حضرت امام خمینی(قدّس سرّه) از چگونگی زندگی استاد خویش میفرماید: جناب استاد معظم و فقیه مکرّم حاج شیخ عبدالکریم یزدی حائری ـ که از سال 1340 تا سال 1355 ریاست تامّه و مرجعیّت کامله قطر شیعه را داشت همه دیدیم که چه سیرهای داشت. با نوکر و خادم خود همسفره و هم غذا بود و روی زمین مینشست.([5])
روزی یکی از بزرگان شهر عبای گرانقیمتی به فرزند معظم له هدیه نمود. آیةالله حائری که از این ماجرا آگاه شده بود، از فرزند خواست آن را بفروشد و سه عبای ارزان قیمت برای خود و دو طلبهی دیگر خریداری کند.
آیةالله العظمی حائری یزدی(قدّس سرّه) با تربیت شاگردان برجستهای چون حضرت امام خمینی(قدّس سرّه)، و آیات عظام گلپایگانی، اراکی و مرعشی نجفی(قدّس سرّهم) سنّتی حسنه و آیندهای جاودان برای جهان اسلام رقم زد، از میراث ماندگار علمی معظم له کتابهای الصلوه و دررالأصول را میتوان نامید.
بهارِ حجرههای خزان زده قم در 81 سالگی 17 ذی قعده 1355 ﻫ . ق؛ 1315 ﻫ . ش خزان شد و در جوار بارگاه ملکوتی کریمهی اهل بیت(علیهم السلام) پرواز به سوی آسمان را بر بقای زمینی ترجیح داد و به ملکوت اعلی پیوست.
[1]. گلشن ابرار، ج 2، ص 557 .
[2]. مجمع البحرین، مادهی حارّ.
[3]. تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی، ص 26 خاطرات آیةالله العظمی اراکی(قدس سرّه).
[4]. بحارالانوار، ج 60 ، ص 213.
[5]. گلشن ابرار، ص 561 .
https://hawzah.net/fa/Magazine/View/5659/6053/63497/رادمردِ-استقامت/?SearchText=فشارکی