فتنه خواص بی بصیرت و دنیا طلب ، علیه امام جامعه ( که مکرر تاکید برتدوام جنگ تا پیروزی داشت ) درتحمیل جام زهر پذیرش قطعنامه 598
جنگ را ابرقدرتها توسط رژیم بعث صدام بر ایران تازه ازاد شده از رژیم ستم شاهی وابسته به غرب ، تحمیل کردند
دقاع جانانه رزمندگان اسلام با رهبری امام شکل گرفت
دشمنان به اهداف خود دست نیافتند
موازنه برعکس و به ضرر انها درآمد لذا
ختم جنگ را توطئه ابرقدرتها با همراهی برخی خواص بر ایران تحمیل کردند
علت نوشیدن جام زهر
جمعه, ۲۵ تیر ۱۳۹۵، ۰۷:۲۷ ب.ظ
علت نوشیدن جام زهر
25 تیر سالروز جلسهای است که مسئولان کشور برای پایان جنگ، تصمیم به پذیرش قطعنامه (جام زهر) گرفتند.
«قطعنامه را هم که امام قبول کرد، به خاطر این فشارها نبود. قبول قطعنامه از طرف امام، به خاطر فهرست مشکلاتی بود که مسئولان آن روزِ امورِ اقتصادی کشورْ مقابلِ روىِ او گذاشتند و نشان دادند که کشور نمیکِشد و نمیتواند جنگ را بااینهمه هزینه، ادامه دهد. امام مجبور شد و قطعنامه را پذیرفت. پذیرش قطعنامه، به خاطر ترس نبود؛ به خاطر هجوم دشمن نبود؛ به خاطر تهدید امریکا نبود؛ به خاطر این نبود که امریکا ممکن است در امر جنگ دخالت کند. چون امریکا، قبل از آن هم در امر جنگ دخالت میکرد. وانگهی؛ اگر همه دنیا در امر جنگ دخالت میکردند، امام رضوانالله علیه کسی نبود که رو برگرداند. برنمیگشت! آن، یک مسئله داخلی بود؛ مسئله دیگری بود.»
امام خامنهای|14/3/1375
برگرفته شده از tamadonsazan.blog.ir
علل و عوامل پذیرش قطعنامه و آتش بس
حضرت امام فرمودند: «اما در مورد قبول قطعنامه که حقیقتاً مسئله بسیار تلخ و ناگواری برای همه و خصوصاً برای من بود، این است که من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجرای آن می دیدم، ولی به واسطه حوادث و عواملی که از ذکر آن فعلاً خودداری می کنم و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد ... قبول این مسئله برای من، از زهر کشنده تر است؛ ولی راضی به رضای خدایم و برای رضایت او، این جرعه را نوشیدم. در شرایط کنونی، آنچه موجب این امر شد، تکلیف الهی ام بود.»
تاریخ انتشار : 1398/4/27
بازدید : 151
منبع : jahannews.com ,
قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل هشتمین قطعنامه ای بود که از آغاز تجاوز علنی رژیم بعثی عراق به حریم جمهوری اسلامی ایران در تاریخ 29 تیر 1366 و بر اساس فصل هفت منشور سازمان ملل تصویب و صادر شده بود؛ قطعنامه ای تاریخی که پس از گذشت یک سال و در تاریخ 27 تیر 1367 از سوی جمهوری اسلامی ایران پذیرفته و منجر به پایان جنگ ایران و عراق شد. پذیرش این قطعنامه هر چند به معنای پذیرش آتش بس از سوی جمهوری اسلامی ایران بود اما عراق بعثی که دو روز پس از تصویب قطعنامه، آن را پذیرفته بود به طور ناجوانمردانه و بر خلاف قواعد بینالمللی به حملات نظامی خود ادامه داد و با هدف تصرف نقاط مهمی از خاک ایران از جمله خرمشهر، مجدداً داخل خاک ایران شد، اما ناکام ماند و نهایتاً جنگ تحمیلی در ۲۹ مرداد ۱۳۶۷ خاتمه یافت. علت مقاومت ایران در برابر قطعنامه ها چیست؟
1. قطعنامه های یک طرفه و ناعادلانه
بنا بر آنچه در متن قطعنامه های صادره قبلی آمده است همه هفت قطعنامه شورای امنیت به دلیل اتخاذ رویکردی غیرعادلانه و نابرابر در خصوص جنگ ایران و عراق و یک طرفه بودن اکثر مفاد این قطعنامه ها از سوی جمهوری اسلامی ایران رد شده بود؛ مثلاً قطعنامه 479 بدون اشاره به تجاوز عراق به تمامیت ارضی ایران و یا صدور قطعنامه 514 و 522 پس از سلسله عملیاتهای رزمندگان اسلام و پیروزی ها در عملیات های رمضان و مسلم بن عقیل صادر شده بود یا قطعنامه 540 بدون اشاره به حملات عراق به مناطق مسکونی و ...
2. سکوت عامدانه شورای امنیت
رهبر معظم انقلاب در خطبه های نماز جمعه تهران در تاریخ 5/7/1370 در خصوص علت مقاومت ایران در برابر قطعنامه های یک طرفه و ناعادلانه فرمودند: «جنگ را چه کسی به وجود آورد؟ نمی شود گفت جنگ را فقط عراق به وجود آورد. همه قراین از اول کار نشان می داد که استکبار پشت سر عراق است؛ او را کمک نظامی کردند؛ از لحاظ تبلیغاتی به او کمک کردند و شورای امنیت را در خدمت متجاوز قرار دادند. با اینکه جنگ به این اهمیت در این نقطه حساس واقع شده بود، اما روزهایی گذشت که سازمان ملل در آن روزها، هیچ عکس العملی نشان نداد؛ این عادی نیست. در حمله عراق به کویت، بعد از چند ساعت شورای امنیت موضع گیری کرد؛ اما در حمله عراق به ایران، تا وقتیکه تانک های عراقی پیشروی می کردند، شورای امنیت ساکت و تماشاچی نشست؛ بعد از آن که هزاران کیلومتر را تصرف کرده بودند، شورای امنیت یک کلمه حرف زد، که آن هم تقبیح تجاوز نبود؛ عراق را ملامت نکرد که چرا تجاوز کرده و جنگ را شروع کرده است؛ به دو طرف گفت که حالا بیایید دست از جنگ بکشید و آتش بس کنید! یعنی در حقیقت، تثبیت عراق در اراضی اشغالی ما. البته ما قبول نکردیم و آن قطعنامه [قطعنامه اول و قبل از قطعنامه 598] را رد کردیم.»
3. عدم اعتماد ایران به صدام
از طرفی یکی از دلایل عدم پذیرش قطعنامه توسط حضرت امام خمینی(ره)، عدم اعتماد جمهوری اسلامی به رژیم بعث عراق بود و عدم وجود ضمانت های اجرایی لازم از سوی صدام حسین بود؛ چراکه پیش بینی می شد صدام حسین که روزی عهد نامه 1975 الجزایر (قرارداد بین ایران و عراق در خصوص خط مرزی دو کشور در آب های اروند رود در تاریخ 1353) را در برابر خبرنگاران پاره نموده و جنگ را شروع کرده بود، می توانست دوباره تجاوز و عهد شکنی کند.
همچنین افکار عمومی داخلی و خارجی و سایر دولت ها این واقعیت را پذیرفته بودند که صدام حسین با تصمیمات غریزی و خوی وحشی گری و غیر قابل کنترلی، جنگ را آغاز نموده است و از سلاح شیمیایی در جنگ علیه مردم خود و نیز علیه نیروهای رزمنده ایرانی استفاده کرده است. از اینرو توافق و کوتاه آمدن در برابر چنین دشمن مستکبری، او را در رسیدن به اهداف خود که کشورگشایی بود، گستاخ تر می ساخت، چه آنکه بعدها صدام حسین ملعون وقتی دید در برابر جمهوری اسلامی ناکام مانده است به کویت حمله کرد تا با سودای منضم کردن آن کشور به عراق، هدف شوم کشورگشایی را در آنجا دنبال کند.
4. ادامه حمایت های نظام سلطه از صدام حسین
علاوه بر موارد فوق، عدم اعتماد به نظام سلطه و سکوت سازمان ملل در قبال این موضوع نیز یکی دیگر از علت های مقاومت در برابر قطعنامه ها بود. همچنین جانب داری و حمایت های مالی، نظامی و تسلیحاتی از صدام حسین از سوی نظام سلطه که اصرار صدام حسین بر روشهای تجاوزکارانه خود شده بود، مزید بر علت بود.
5. دست بالای ایران در پیروزی ها و پیشرفت های نظامی
پیرامون یکی دیگر از دلایل مقاومت در پذیرش قطعنامه می توان به این نکته اشاره کرد که قطعنامه 598 در شرایطی صادر شد که در مواجهه با دشمن بعثی، پیشرفت های نظامی عمده ای در رشته عملیات های دفاع مقدس (به ویژه دو عملیات والفجر ۸ و کربلای ۵) به دست آمده بود و تلفات و خسارات سنگینی به نیروهای دشمن وارد شده بود و همچنین تصرف بخشی از اراضی در داخل عراق به خصوص نزدیک شدن ایران به بصره، وضعیت بغرنجی را برای عراق و حامیان جهانیاش به وجود آورده بود.
ازاینرو بود که امام (ره) با بصیرت و شناخت واقعیت های میدان و پشت پرده نظام سلطه و اهداف شوم رژیم بعث عراق، در ابتدا در برابر قطعنامه ها، راهبرد مقاومت را دستور کار قرار داد. هر چند با اینکه اهداف جمهوری اسلامی در برابر دشمن کاملاً محقق نشده بود اما آن زمان که در قطعنامه 598 رویکردهای ناعادلانه و یک طرفه، تعدیل و نکات به ظاهر مثبتی گنجانده شده بود، می توان گفت که راهبرد مقاومت امام خمینی (ره) به ویژه در برابر قطعنامه های قبلی، نتیجه بخش بوده است.
دلایل پذیرش قطعنامه 598
قطعنامه 598، تنها قطعنامه ای بود که جمهوری اسلامی ایران آن را رد نکرد بلکه تلاش کرد تا با به کارگیری اصول و اسلوب دیپلماسی و در اختیار گرفتن زمان، بر محتوای آن تأثیر گذاشته و با دستاوردهای سیاسی، دفاعی و اقتدار ملی، دشمن را در تمامی حوزه ها مهار کند. قطعنامه 598 نسبت به قطعنامه های قبلی کامل تر بوده و نه تنها حالت توصیه ای نداشت بلکه حاکی از قصد شورا برای دخالت جدی تر و انجام نقشی فعال تر برای پایان یافتن جنگ و حل و فصل اختلافات بود.
6. تکلیف و مصلحت اسلام
در خصوص دلایل پذیرش قطعنامه 598 بهتر است به بیانات رهبر معظم انقلاب در سال های پس از پایان جنگ و بعدازآن مراجعه کنیم. حضرت آیتالله العظمی خامنه ای رئیس جمهور وقت، در بیاناتی در خطبه های نماز جمعه تهران در تاریخ ۱۱/۰۱/۱۳۶۸ فرمودند: «امام عزیزمان آن وقتی که مصلحت دانست قطعنامه را قبول کرد. ملاحظه نکرد که حالا من هفته قبل یا ده روز قبل یا یک ماه قبل، خود من چی گفتم. نه، تکلیف این است، مصلحت اسلام این است، کی چه خواهد گفت برای امام مطرح نیست.»
7. امام مجبور شد و قطعنامه را پذیرفت
همچنین ایشان در اجتماع پر شکوه زائران مرقد امام خمینی (ره) در تاریخ 14 خرداد 75 مراجعه کنیم. حضرت آیتالله العظمی خامنه ای در این مراسم در خصوص دلایل پذیرش قطعنامه 598 مسائلی را مطرح کرده و فرمودند: «قطعنامه را هم که امام قبول کرد، به خاطر این فشارها نبود. قبول قطعنامه از طرف امام، به خاطر فهرست مشکلاتی بود که مسئولین آن روزِ امورِ اقتصادی کشورْ مقابلِ روی او گذاشتند و نشان دادند که کشور نمی کِشد و نمی تواند جنگ را با این همه هزینه، ادامه دهد. امام مجبور شد و قطعنامه را پذیرفت.»
8. پذیرش قطعنامه، به خاطر ترس نبود
مقام معظم رهبری در این اجتماع افزودند: «پذیرش قطعنامه، به خاطر ترس نبود؛ به خاطر هجوم دشمن نبود؛ به خاطر تهدید آمریکا نبود؛ به خاطر این نبود که آمریکا ممکن است در امر جنگ دخالت کند. چون آمریکا، قبل از آن هم در امر جنگ دخالت می کرد. وانگهی؛ اگر همه دنیا در امر جنگ دخالت می کردند، امام رضوانالله علیه، کسی نبود که رو برگرداند. برنمی گشت!.»
9. جان یک انسان، برای امام (ره) خیلی عزیز بود
معظم له تصریح کردند: «جنگ، تلفات دارد. جان یک انسان، برای امام خیلی عزیز بود. امام بزرگوار، گاهی برای انسانی که رنج می بُرد، اشک می ریخت و یا در چشمانش اشک جمع می شد! ما بارها این حالت را در امام مشاهده کرده بودیم. انسانی رحیم و عطوف، دارای دلی سرشار از محبت و انسانیت بود. اما همین دل سرشار از محبت، در مقابل تهدید شهرها به بمباران هوایی، پایش نلرزید و نلغزید. از راهْ برنگشت و عقب نشینی نکرد. همه دشمنان انقلاب در طول این ده سال، فهمیدند و تجربه کردند که امام را نمی شود ترساند.»
10. بند 6 قطعنامه و تشکیل کمیته حقیقت یاب
همچنین می توان به این نکته اشاره کرد که گرچه قطعنامه 598 انتظار کامل جمهوری اسلامی ایران را برآورده نکرده بود، اما در مقایسه با قطعنامه های قبلی سازمان ملل متحد از ویژگی های خاصی برخوردار بود. مخصوصاً بند 6 قطعنامه که در باب تعیین آغازگر جنگ است، برای جمهوری اسلامی ایران پیروزی بزرگی به حساب می آمد زیرا در سایه مقاومت رزمندگان و حرکت دیپلماسی فعال توانسته بود شورای امنیت را متقاعد کند که صلح بدون تعیین متجاوز برخلاف عدالت و امنیت و درواقع عین ظلم است.
بعد از تصویب قطعنامه ۵۹۸، در جهت اجرای بند ۶ قطعنامه، یک هیئت بلژیکی انتخاب و مسئول شد که متجاوز جنگ را شناسایی و به دبیر کل سازمان ملل متحد معرفی نماید. ایران اصرار داشت زمان شروع به کار این هیئت قبل از پذیرش قطعنامه از جانب ایران باشد که در نهایت اینگونه عمل نشد. این هیئت درنهایت در ۱۸ آذر ۱۳۷۰ مصادف با ۹ دسامبر ۱۹۹۱ میلادی، طی گزارشی به دبیر کل وقت سازمان ملل متحد عراق را به عنوان متجاوز جنگ معرفی کرد. دبیر کل وقت سازمان ملل متحد نیز این گزارش را طی یک جلسه رسمی به شورای امنیت تقدیم کرد.
11. پذیرش قطعنامه؛ برخلاف میل باطنی امام (ره)
بر اساس تاریخ شفاهی و آنچه از شواهد و روایت های برخی شخصیت ها، مسئولین و فرماندهان نظامی آن دوره استنباط می شود می توان گفت قطعنامه 598 برخلاف نظر اصلی امام خمینی (ره) و درواقع یک تحمیل به ایشان بوده است. زهرا مصطفوی (فرزند حضرت امام) در خاطره ای نقل می کند: «یک روز وارد ایوان [منزل امام] شدم، برای اولین بار دیدم امام روی نیمکت باریک کنار ایوان دراز کشیده اند و ناراحتی عمیق از چهره امام کاملاً مشهود بود. من سلام کردم و چهار پایه ای را کشیدم تا نزدیک صورت امام و در مقابل چهره ایشان نشستم. به امام عرض کردم: «معروف است که می خواهند شما را وادار به قبول قطعنامه کنند.» امام هیچ جوابی به من ندادند و تنها کاری که کردند دستشان را به ارامی بالا آوردند و دو چشم خود را پوشاندند. من جواب خود را گرفتم و شدت ناراحتی امام را درک کردم و آن قدر منقلب شدم که آهسته برخاستم و منزل ایشان را ترک کردم و یک هفته نتوانستم از منزل بیرون بروم.» مرحوم هاشمی در یادداشت سوم مهر 1366 می نویسد: «آقای خامنه ای و احمد آقا آمدند و اطلاع دادند که امام دستور داده اند در نماز جمعه بگویند که هیچ سازشی در پیش نداریم، جز با تنبیه متجاوز.»
نکته دیگری که ذکر آن خالی از لطف نیست نقلقول سردار سعید قاسمی از اطرافیان امام (ره) مبنی بر ناراحتی بنیان گذار کبیر انقلاب اسلامی پس از قبول قطعنامه است: «حاج عیسی (خادم امام خمینی (ره)) می گفت که امام تا دو روز بعد از پذیرش قطعنامه چیزی نخوردند و وقتی بعد از دو روز وارد اتاق شدم امام من را در بغل گرفت و یک ساعت گریه کرد و گفت حاج عیسی! شهدا به مقامی که بخواهند می رسند، جانبازان اجرشان را می گیرند، اسرا هم برمی گردند. اما من چهکار کنم؟» همچنین مرحوم حجتالاسلام محمدرضا توسلی از مسئولان دفتر امام خمینی (ره) نیز در این رابطه می گوید: «بعد از آنکه امام (ره) قطعنامه را پذیرفتند و گفتند جام زهر را نوشیدم من دیگر خنده بر لب ایشان ندیدم.»
12. نامه امام خمینی (ره) 14 روز پیش از قطعنامه
ذکر این نکته تاریخی ضروری است که بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی، 14 روز پیش از پذیرفتن قطعنامه 598 و آنچه «جام زهر» خواندند، در پیامی به حسینعلی منتظری (درزمانی که هنوز امام (ره) آقای منتظری را نور چشم خود می دانستند) درباره سقوط هواپیمای مسافربری ایران توسط ناوگان متجاوز آمریکا می فرمایند که «مسئولین نظام باید تمامی همّ خود را در خدمت جنگ صرف کنند. این روزها باید تلاش کنیم تا تحولی عظیم در تمامی مسائلی که مربوط به جنگ است به وجود آوریم. باید همه برای جنگی تمام عیار علیه آمریکا و اذنابش به سوی جبهه رو کنیم. امروز تردید به هر شکلی خیانت به اسلام است، غفلت از مسائل جنگ، خیانت به رسول اللَّه- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- است. این جانب جان ناقابل خود را به رزمندگان صحنه های نبرد، تقدیم می نمایم.»
13. قبول قطعنامه؛ از زهر کشنده تر
از اینرو و با توجه به آنچه در فوق آمد، می توان گفت امام خمینی (ره) برخلاف میل باطنی و فقط بر اساس گزارش هایی که از سوی مرحوم هاشمی رفسنجانی، محسن رضایی، و... ونهادهای مختلف درگیر اداره جنگ ارائه می شد، قطعنامه را پذیرفتند و در پیامی که به مناسبت سالگرد کشتار مکه صادر کردند، ضمن اشاره به پذیرش قطعنامه فرمودند: «اما در مورد قبول قطعنامه که حقیقتاً مسئله بسیار تلخ و ناگواری برای همه و خصوصاً برای من بود، این است که من تا چند روز قبل معتقد به همان شیوه دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ بودم و مصلحت نظام و کشور و انقلاب را در اجرای آن می دیدم، ولی به واسطه حوادث و عواملی که از ذکر آن فعلاً خودداری می کنم و به امید خداوند در آینده روشن خواهد شد ... قبول این مسئله برای من، از زهر کشنده تر است؛ ولی راضی به رضای خدایم و برای رضایت او، این جرعه را نوشیدم. در شرایط کنونی، آنچه موجب این امر شد، تکلیف الهی ام بود.»
14. امام خمینی (ره): با خدا معامله کرده ام
امام راحل در ادامه فرمودند: «شما می دانید که من با شما پیمان بسته بودم که تا آخرین قطره خون و آخرین نفس بجنگم؛ اما تصمیم امروز، فقط برای تشخیص مصلحت بود و تنها به امید رحمت و رضای او، از هر آنچه گفتم، گذشته و اگر آبرویی داشتم، با خدا معامله کرده ام...»
کلمات کلیدی:
واکاوی شورش خواص بی بصیرت و دنیا طلب، علیه امام جامعه/ امام پس از پذیرش قطعنامه تا آخر عمرشان نه لبخند زدند و نه دیگر سخنرانی کردند/ دلیل پذیرش قطعنامه 598 ازنگاه مقام معظم رهبری
27 تیر 1398 - 00:00:00
پایگاه 598 - واقعه پذیرش قطعنامه 598 در مورد پایان جنگ تحمیلی از جمله حوادث مهم و اسرار آمیزی است که بایستی همچنان مورد موشکافی و علت یابی قرار گیرد. در این رخداد مهم سیاسی برخی از خواص جامعه به تصور اینکه بیشتر از امام جامعه می فهمند (در حالت خوش بینانه)، تلاش می کنند امام را وادار به پذیرش خواسته و نظر خود نمایند.
ایران پی ان – حماسه، مقاومت، دفاع مقدس: واقعه پذیرش قطعنامه 598 در مورد پایان جنگ تحمیلی از جمله حوادث مهم و اسرار آمیزی است که بایستی همچنان مورد موشکافی و علت یابی قرار گیرد. در این رخداد مهم سیاسی برخی از خواص جامعه به تصور اینکه بیشتر از امام جامعه می فهمند (در حالت خوش بینانه)، تلاش می کنند امام را وادار به پذیرش خواسته و نظر خود نمایند.
آقای هاشمی رفسنجانی(رئیس مجلس و جانشین فرماندهی کل قوا) با همراهی میرحسین موسوی (نخست وزیر)، روحانی (دبیرشورای امنیت ملی)، محمد خاتمی (وزیر ارشاد و مسئول تبلیغات جنگ)، ولایتی (وزیر امورخارجه)، محسن رضایی (فرمانده سپاه) با بزرگنمایی از قدرت پوشالی دشمن و کوچک نمایی از توان داخلی، امام خمینی (ره) را مجبور می کنند که جام زهر را بنوشند و قطعنامه 598 را بپذیرند. ولی چیزی نمی گذرد که همه گفته ها و هشدارهای امام خمینی دقیقاً اتفاق می افتد و همه نظرات به اصطلاح کارشناسی آن ها غلط از آب در می آید.
مشابه این اتفاق هم در صدر اسلام افتاده است (تحمیل حکمیت و صلح امام حسن (ع) ) و هم بعد از آن در حال وقوع است (برجام و ... ). ولی گویا هیچگاه این خواص از کرده ی خود پشیمان نمی شوند و هرگز عبرت نمی گیرند.
این حوادث و عبرت های تاریخ را با هم مرور می کنیم:
1-تحمیل حکمیت بر امام علی (ع)
در جنگ صفین در حالی که امام علی (ع) و لشکریانش در موضع قدرت بودند وچیزی نمانده بود که مالک اشتر مقر فرماندهی سپاه معاویه را تصرف کند ، افراد ظاهربین ، بی بصیرت و دنیا طلب گول قرآن برنیزه کردن عمرعاص را خوردند.بیش از 20 هزار نفر از لشکریان امام به جلوداری «اشعث»، «زیدبن حصین» و «مسعربن فدکی»، با تهدید امام و یاران مخلصش به قتل، او را مجبور به بازگشت مالک اشتر و ترک جنگ کردند. امیرالمؤمنین(ع) از باب نصیحت و هوشدار به آنان فرمودند:
«ای بندگان خدا من سزاوارترین مردم به اجابت کتاب خدایم و لکن معاویه و عمرو بن العاص و...نه اهل دینند و نه اهل قرآن. من آنها را بهتر از شما میشناسم، من کودکی و بزرگی خود را با آنها گذرا ندهام، پس بدانید که بدترین کودکان و بدترین بزرگان بودند. این را که میبینید (دعوت شما به حکم قرآن)کلمه حقیست که از آن باطل اراده شده است. به خدا سوگند آنها نه قرآن را میشناسند و به آن عمل میکنند ، بلکه این عمل آنها از سر مکر و حیله و نیرنگ است. بازوان و جمجمههای خود را ساعتی به من بسپارید، که حق به جایگاه خود رسیده و چیزی به ریشه کن کردن بنیاد ستمکاران نمانده است . »
ولی مردم ومسئولین به فرمایش امام توجه نکردند و با تحمیل حکمیت بر امام (ع) واصرار بر انتخاب ابوموسی اشعری بعنوان نماینده خود برای مذاکره (بر خلاف نظر امام ) شد آنچه نباید بشود که عواقبش را همه می دانید.
البته همین خواص بی بصیرت پس از مشاهده ننگ و خفتی که به خاطر عدم تبعیت از امام (ع) نصیسبشان شده بود، تلاش کردند آن را به گردن امام بیندازند. حادثه آشنایی که گویا همیشه و همچنان در حال تکرار است.
2-صلح امام حسن (ع) با معاویه
امام حسن (ع) پس از شهادت پدر(ع) بنا به درخواست و اصرارمردم ،عهده دار خلافت مسلمین شدند.ولی معاویه از ابتدای حکومت امام حسن(ع) بنای ناسازگاری و مخالفت با وی گذاشت.
در موضوع رفتار با معاویه، امام با دو گروه از خواص مواجه بود که دچار افراط و تفریط بودند . عده ای اصرار بر صلح و سازش و حتی کناره گیری امام (ع) به نفع معاویه را داشتند و گروهی خواستار آغاز جنگ شدید و همه جانبه با معاویه بودند .افرادی مثل«حجر بن عدی» که مطیع امرمحض مولای خود باشند، بسیار اندک بودند.
در هر حالامام (ع) برای مقابله با معاویه، فراخوان عمومی دادند. لشکرمحدودی بااکراه گردآمدند که بهفرماندهی«عبیدالله بن عباس» و همراهی سردارانی مثل «قیس بن سعد» و «سعید بن قیس حمدانی»عازم نخیله شدند وخود امام(ع) برای جذب نیرو به سوی نهروان رفتند.
در بین راه در«ساباط »مدائن آن حادثه معروف رخ داد. در این منطقه برخی از سران خوارج با این بهانه که امام قصد صلح با معاویه را دارد، اورا از منبر پایین کشیدند و سپس به خیمه امام هجوم برده ، فرش را از زیر پاوعبا را ازدوش امام کشیدند و باشعار یا مذّل المومنین (ای خوار و ذلیل کننده مومنین) به وی توهین کردند ودر حالی که امام سوار بر اسب قصد خروج از منطقه را داشتند، فردی به نام «جراح بن سنان اسدی»با خنجر زخم عمیقی به ران حضرت زد که تا استخوان امام شکافت.
از آن سو فرمانده کل سپاه امام حسن(ع) یعنی عبیدالله بن عباس به طمع درهم و دینار، مخفیانه با معاویه مراوده داشت و تسلیم او شد و جانشین وی یعنی«قیس بن سعد» که ابتدا فردی دو آتشه و مخالف سرسخت معاویه بود،به مصالحه با معاویه تن در داد.
از سوی دیگر بسیاری از خواص و سران قبایل به معاویه نامه نوشتند که ما با تو هستیم و اگر بخواهی، حسن بن علی را زنده یا مرده تحویلت می دهیم !معاویه نیز همه این نامه ها را برای امام حسن (ع) فرستاد و نوشت: با این جماعت می خواهی با من بجنگی؟
امام حسن (ع) بارها و بارها در صدد هدایت و توجیه مردم بر می آیند و می فرماید:
«در شگفتم از مردمى که نه دین دارند و نه شرم و حیا. واى بر شما ! معاویه به هیچ یک از وعده هایى که در برابر کشتن من به شما داده، وفا نخواهد کرد. به خدا سوگند (اگر به علت سستى و بی وفایى شما) ناگزیر شوم زمامدارى مسلمانان را به معاویه واگذار کنم، یقین بدانید زیر پرچم حکومت بنى امیه هرگز روى خوش و شادمانى نخواهید دید و گرفتار انواع اذیت ها و آزارها خواهید شد . ... سوگند به خدا، تا زمانى که زمام امور مسلمانان در دست بنى امیه است، مسلمانان روى رفاه و آسایش نخواهند دید.»
در جایی دیگرامام افزوند :
«اگر یارانى داشتم که در جنگ با دشمنان خدا با من همکارى مى کردند، هرگز خلافت را به معاویهواگذار نمى کردم، زیرا خلافت بر بنى امیه حرام است»[1]
امام حسن (ع) وقتی دید نزدیک ترین افراد و بالاترین فرماندهانش با دشمن سَر و سِر دارند و امام را همراهی نمی کنند ، مجبور شدند با شرایطی صلحنامه معاویه را بپذیرند.
هرچند دقیقا همه هشدارهای امام(ع) به مردم، واقع شد ولی دیگر کار از کار گدشته بود.
3-پذیرش قطعنامه 598
موضع امام خمینی در مورد دفاع و مقدس و صلح با صدام:
در حالی که امام بارها و بارها می فرمودند که «باید جنگ در رأس امور باشد» و «اولویت کشور باید جنگ باشد»، ولی بر خلاف عراق که 80 در صد بودجه مصرف جنگ می شد، به اقرارهاشمی بعنوان رئیس مجلس و میر حسین موسوی بعنوان نخست وزیر، ایران حداکثر 10 تا 15 درصد بودجه اش صرف جنگ می شد.
آقای محسن رضایی نیز در مصاحبهای عنوان میکند که ما در طی 8 سال جنگ حدود 180 میلیارد دلار نفت فروختیم. از این مقدار چیزی حدود 20 الی 22 میلیارد آن فقط هزینه جنگ شده است.
امام از قبل نیز چند بار بطور علنی فرموده بودند که: عده ای در صدد هستند که مثل حکمیت و صلح امام حسن (ع) با معاویه ، صلح صدام را بر ما تحمیل کنند.
در تاریخ 10/4/63امام خمینی (ره) میفرمایند: آنهایی که به ما میگویند سازش کنید، آنها یا جاهل هستند یا مزدور. سازش با ظالم یعنی که دست ظالم را باز کن تا ظلم کند. این خلاف رأی تمام انبیاء است.
همچنین در تاریخ 16/5/65میفرمایند: سازش و صلح تحمیلیِ بدتراز جنگ، چه معنا دارد؟ کیست که نداند صلح با این حزب به رسمیت شناختن حزب بعث است که با قتل و جنایت بر یک کشور اسلامی حکومت میکند؟ و کیست که نداند این امر از بزرگترین گناهان است و از واضحترین خیانتها به مسلمین است؟.
آقای هاشمی رفسنجانی نیز در خاطرات خود می نویسد: امام لحظه ای اجازه نمی داد در باره ی ختم جنگ بحث کنیم. در مجلس هم عده ای بودند به نام «مجمع عقلا» با محوریت آقای حسن روحانی که برای پایان دادن به جنگ فعالیت می کردند؛ که امام آن ها را سرجایشان نشاند.
آقای موسوی اردبیلی در خاطرات خود می گوید: یکبار آقای هاشمی آمد قم و بطور مفصل با آقای منتظری و من و چند نفر دیگر صبحت کرد که برویم پیش امام و ایشان را به پذیرش قطعنامه و خاتمه جنگ راضی کنیم ولی امام پس از شنیدن سخنان ما فرمودند : نه! و با ناراحتی بلند شدند و جلسه را ترک کردند.
ایران در موضع قدرت:
در سال های پایانی جنگ یعنی سال 64 ، 65 و 66 ایران توانسته بود نقاط استراتژیک و حساسی را از عراق تصرف کند مثل: جزیره فاو، منطقه عمومی شلمچه، جزایر مجنون، حاج عمران و میمک.
این موضع برتر ایران، موجب شد سازمان ملل در تاریخ 29 تیر 66 قطعنامه 598 را تصویب کند. هرچند این قطعنامه نسبت به قطعنامه های قبلی بهتر بود ولیبازهم حقوق اساسی ایران را تامین نمی کردنحوه پرداخت خسارات ایران و چگونگی برخورد با متجاوز مبهم بود، صدام طرف قابل اعتمادی نبود و.... لذا امام موافق پذیرش آن نبود.
رئیس جمهور وقت حضرت آیت الله خامنه ای، در تاریخ ۳۰ تیر ۱۳۶۶ یعنی یک روز پس از صدور قطعنامه ۵۹۸، به دستور امام خمینی در اجتماع مردم اردبیل فرمودند: «ایران، هرگز این قطعنامه را که با فشار و تحت نفوذ آمریکا تهیه و تصویب شده است، قبول نخواهد کرد»
ولی گویا نماینده ایران در سازمان ملل (محمد جعفر محلاتی) به دستور ولایتی و به توصیه هاشمی 5 ماه قبل از اعلام رسمی پذیرش قطعنامه، بدون اخذ نظر امام و رئیس جمهور، کتبا پذیرش قطعنامه را به سازمان ملل اعلام کرده و امام را در مقابل عمل انجام شده قرار داده بودند!!
زمینه چینی برای پذیرش قطعنامه:
اما به یکباره در سال 67 در طول مدت کوتاهی (حدود 3 ماه) فاو و شلمچه و جزایر مجنون و کلیه مناطقی که از عراق بیش از 6 سال در تصرف رزمندگان اسلام بود، را به شکل مشکوکی از دست می دهیم. (در این زمینه کتاب راز قطعنامه را حتما مطالعه نمایید)
آقای هاشمی رفسنجانی پس از برگزاری چندین جلسه با امام و نتیجه نگرفتن، در روز 23 تیر67 بدون حضور آیت الله خامنه ای (رئیس جمهور وقت) طوری ترکیب جمعیتی و محتوای گزارشها را کارگردانی می کند که نهایت فشار را بر حضرت امام وارد کرده و ایشان را وادار به پذیرش قطعنامه میکنند.
در این جلسه، چندین گزارش هماهنگ به امام ارائه می شود. گزارشی از میر حسین موسوی (نخست وزیر) حاوی ترسیم اوضاع وخیم اقتصادی، گزارشی از ایروانی ( وزیر اقتصاد و دارایی) و گزارشی از روغنی زنجانی (رئیس برنامه و بودجه ) که همگی در گزارش خود بیان کرده بودند که وضع اقتصادی بسیار بحرانی است، فروش نفت به صفررسیده و اصلاً پول نداریم. گزارشی از سیدمحمد خاتمی (وزیر ارشاد و مسئول تبلیغات ستاد جنگ) مبنی بر اینکه مردم دیگر به جبههها نمیروند و از جبههها استقبال نمیشود و یک گزارش از فرماندهی ارتش، یک گزارش از فرماندهی وقت سپاه (محسن رضایی) مبنی بر اینکه ما تا 5 سال آینده قادر به انجام هیچ عملیاتی نیستیم و لیست غیر قابل وصولی از نیازمندی ها را جلو امام می گذارد. یک گزارش مفصل و تحلیلی هم خود آقای هاشمی تهیه کرده و ارائه میکنند و می گوید حتی آمریکا با زدن هواپیمای مسافری، آخرین اولتیماتوم را به ما داده است و راهی جز پذیرش قطعنامه نداریم.
امام وقتی دیدند همه مسئولین نظام حتی فرمانده سپاه با این گزارشها، همگی دستانشان را به نشانه تسلیم بالا برده و پشتش را خالی کرده اند، به این نتیجه می رسند که به این خواص امیدی نیست و نمی توانند با اینها جنگ را ادامه دهند. این جاست که بالاجبار قطعنامه را می پذیرند و میفرمایند من این جام زهر را سر میکشم و در جایی دیگر میفرمایند: قبول این مسئله برای من از زهر کشندهتر است.
مقام معظم رهبری نیز در سال 75 در خصوص دلیل پذیرش قطعنامه می فرماید:
«دلیل پذیرش قطعنامه شرارت های آمریکا و صدام نبود؛ این ها که از قبل وجود داشت؛ دلیل پذیرش گزارش هایی بود که مسئولین کشور بردند و جلو امام گذاشتند و گفتند کشور به بن بست رسیده و دیگر بیش از این نمی کشد»
البته بعضی ها در ادامه خاطره سازی ها گفتند: امام از پذیرش قطعنامه خوشحال بودند و آن را از الطاف خدا می دانستند.
در حالی که حاج عیسی (خدمتکار امام) نقل می کند، امام پس از قطعنامه: دو روز هیچ چیزی نخوردند و وقتی به اتاقش رفتم مرا بغل کرد و یک ساعت تمام گریه کرد.
مرحوم توسلی (مسئول دفتر امام) نیز نقل می کند: که امام پس از پذیرش قطعنامه تا آخر عمرشان نه لبخند زدند و نه دیگر سخنرانی کردند (به جز یک بار مختصر و در دیدار سالانه هیأت دولت)
نتیجه تحمیل قطعنامه به امام:
§ جالب آن است که تمام پیش بینی ها و نگرانی های امام خمینی (ره) بعد از قبول قطعنامه، عینا به وقوع پیوست. نه سازمان ملل برای پرداخت خسارت اقدامی کرد و نه متجاوز را محاکمه و تنبیه کردند. هم صدام دوباره به ایران تجاوزکرد. هم منافقین را تجهیز و وادار کرد در ملیات گسترد های به نام فروغ جاویدان (مرصاد) به ایران حمله کنند.
§ همه گزارشات آقایان هم در خصوص بزرگ نمایی مشکلات و تهدید دشمن از یک سو و کوچک نمایی توان و قذرت مردم و کشور از سوی دیگر، دروغ از آب درآمد. یعنی هم مردم بیش از گذشته به جبهه اعزام شدند، هم فروش نفت به شکل عادی صورت می گرفت و درآمد و ذخائر ارزی تا حد قابل قبولی جریان داشت و هم سپاه بدون افزایش تجهیزات درخواستی محسن رضایی، چندین عملیات بزرگ و موفقیت آمیز از جمله عقب راندن مجدد حمله صدام و سرکوب عملیاتمنافقینرا انجام داد .
به فرمایش حضرت آقا: خداوند از سر تقصیراتشان بگذرد.
4-تحمیل پذیرش برجام:
از دهه اول انقلاب افرادی با نادیده گرفتن سابقه سیاه و خیانت آلود آمریکا به دنبال عادی سازی روابط با این کشور بودند تا به خیال خود از این طریق ، مشکلات اقتصادی و سیاسی کشور را برطرف کنند. دارندگان این نگرش ، طیف نسبتاً وسیعی از گروه ها (ملی گراها ، اصلاح طلبان ، کارگزاران و...) و برخی از روحانیون (مثل: هاشمی رفسنجانی ، روحانی و خاتمی) را شامل می شود.
تلاش های آغاز شده در دوران ریاست جمهوری هاشمی و خاتمی برای نزدیکی به غرب، در دوره ی روحانی هم ادامه پیدا کرد و اقدامات و تبلیغات وسیعی برای آماده سازی افکار عمومی و اجبار رهبری به پذیرش این خواسته آغاز شد:
ü آقای هاشمی در راستای خاطره سازی گفتند: امام(ره) موافق حذف شعار مرگ بر آمریکا بودند.
ü سایت ایشان نیز از قول هاشمی نوشت که: به باور امام (ره) رابطه با آمریکا بانظر مردم است.
همچنین این جریان طبق معمول از شگرد بزرگ نمایی قدرت دشمن و کوچک نمایی توان خودی استفاده کردند:
ü یکی از مسئولین گفت: آمریکا می تواند با یک دکمه سیستم دفاعی ما را نابود کند.
ü دیگری یک جا اعلام کرد: «خزانه مملکت خالی است» و در جای دیگر گفت: «تا کنون اقتصاد به سیاست خارجی یارانه داده است، از این به بعد سیاست خارجی باید به اقتصاد یارانه بدهد».
یعنی برای بهبود وضعیت اقتصادی باید در سیاست خارجی از موضع انقلابی دست برداریم.
ü دیگری برای کوچک نمایی توان داخلی گفت: تنها هنر مردم ایران ساخت لولهنگ (آفتابه) و پختن آبگوشت بزباش است.
توپخانه فضای مجازی نیز به کار افتاد تا به مردم بقبولاند که تنها راه حل همه مشکلات کشورو رفع تحریم ها، مذاکره با آمریکا و 5 کشور بزرگ دنیاستو رهبری نیز به پذیرش این خواسته وادار نمایند.
در اقناع اکثریت مردم موفق شدند ولی رهبری به این ها هشدار داد که آمریکا قابل اعتماد نیست. مشکل آمریکا با ما بحث هسته ای نیست؛ بلکه خوی استکباری آمریکا و هویت اسلامی و انقلابی مردم ایران است که منجربه تقابل آمریکا با ما شده است. راه حل مشکلات کشور، تقویت توان داخلی و بهره گیری از نیروی جوان متعهد و متخصص است.
ولی همه شرایط و جهت گیری خواص بر خلاف رهنمودهای رهبری بود. تا اینکه بالاخره رهبری مجبور به پذیرش مذاکره (به شرط رعایت خطوط قرمز و ملاحظه شروط 9 گانه) شدند. اما همیشه هشدار می دادند که مواظب باشید این ها وقتی خرشان از پل گذشت، به ریش شما می خندند و ...
اماگوش شنوایی بین خواص پیدا نمی شد و در نهایت برجام امضا گردید و مسئولین با اشتیاق زاید الوصفی همه تعهدات مندرج در برجام را یکطرفه و بدون اخذ تضمین های لازم و بر خلاف نظررهبری انجام دادند.
متاسفانه باز هم تاریخ تکرار شد:
یعنی مثل همیشه تاریخ، تمام هشدارها و نگرانی های رهبر انقلاب به عنوان امام جامعه، به وقوع پیوست و آمریکا برای هزارمین بار زیر تعهدش زد و سایر کشورها نیز به تعهدشان عمل نکردند و فضاسازی های مسئولین، ساختگی و دروغ از آب درآمد و وضعیت اقتصادی مردم نه تنها بهتر نشد، بلکه بدتر از گذشته هم شده است.
5- آیا برجام موشکی و منطقه ای به رهبری تحمیل می شود؟
درز اطلاعاتی در خصوص توافقات اولیه برای برجام موشکی و منطقه ای از سوی موگرینی و تلاش زاید الوصف مسئولین برای فراهم کردن مقدمات آن مثل لایحه FATF و ... ، غفلت از شرایط اعلام شده از سوی رهبری برای تداوم برجام پس از خروج آمریکا و نحوه تعامل با اروپا و ... این نگرانی را بوجود آورده است که نکند بازهم خواص، بدون عبرت گرفتن از حوادث صدر اسلام و اتفاقات اخیر باز هم، امام جامعه را در مقابل عمل انجام شده قرار دهند و با استفاده از ناآگاهی مردم، قرارداد تحمیلی و جام زهر دیگری را به رهبری بنوشانند.
[1]-پیشوایی ، مهدی - سیره پیشوایان- موسسه امام صادق(ع)، قم، 1390ش، چاپ بیست و سوم، ص 110.
[2]-صحیفه امام، جلد 21، ص 95
[3]- بیانات در اجتماع پرشکوه زائران مرقد امام خمینی(ره) 14 خرداد 75
http://www.iranpn.com/view/112784.html
https://hawzah.net/fa/Article/View/98251/%D8%B9%D9%84%D9%84-%D9%88-%D8%B9%D9%88%D8%A7%D9%85%D9%84-%D9%BE%D8%B0%DB%8C%D8%B1%D8%B4-%D9%82%D8%B7%D8%B9%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D9%88-%D8%A2%D8%AA%D8%B4-%D8%A8%D8%B3
مثلث مدیریت جام زهر
سخنان دکتر حسن عباسی درباره مدیریت مثلث جام زهر
قطعنامه 598 یکی از بحث برانگیز ترین صحنه های تاریخ انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی است. در اواخر جنگ تحمیلی ایران درنقطه ای قرار داشت که احساس میکرد بایستی ظالم را سر جای خود بنشاند و صدام را از تجاوز به خاک ایران پشیمان کند.اگر چه برخی شعار جنگ جنگ تا پیروزی را سر می دادند، اما امام می گوید اگر چه اکنون نمی توانیم شعار قرآن را که می فرماید جنگ جنگ تا رفع فتنه را عملی کنیم، ولی در یک اندازه جزئی تر بایستی جنگ را تا پیروزی ادامه دهیم. در این بین نخست وزیر جنگ از نبود بودجه برای جنگ گفت و فرمانده جنگ از نبود تجهیزات مورد نیاز برای ادامه جنگ. هاشمی رفسنجانی که خاتمه جنگ را افتخار خود میداند، این دو نمیتوانیم را خدمت امام گزارش داد و نهایتاً این مثلث "ما نمیتوانیم" امام را به نوشیدن جام زهر مجبور کرد.
http://roshangari.ir/video/43361
مؤلف کتاب "راز قطعنامه" مطرح کرد؛
دیپلماسی پنهانی که امام را وادار به پذیرش قطعنامه 598 کرد/ برقراری رابطه با شیطان بزرگ و حذف "مرگ بر آمریکا" هدف برخی آقایان از تمام شدن جنگ بود
مؤلف کتاب "راز قطعنامه" گفت: برخی آقایان در آن زمان به دنبال این بودند تا با اتمام هرچه سریع تر جنگ، شعار مرگ بر آمریکا از دهن مردم واین شعار از سطح جامعه حذف شود تا زمینه برای برقرار رابطه با شیطان بزرگ فراهم شود؛هدفی که امام همواره با آن مخالفت می کرد.
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا؛ کامران غضنفری در گفتگو با ناب نیوز در خصوص قطعنامه 598 و آتش بس جنگ ایران و عراق گفت: برخی از مسئولین در آن زمان اعتقادی به ادامه جنگ نداشتند و از اواخر سال 61 به دنبال این بودند که با اعلام آتش بس جنگ را خاتمه داده و با صدام برای صلح به مذاکره بنشینند اما حضرت امام همواره با این خواسته آنها مخالفت می کرد.
مؤلف کتاب "راز قطعنامه" تصریح کرد: خواسته این جریان که در رأس آن ها هاشمی رفسنجانی بود، این بود که جنگ زودتر تمام شود تا بتوانند با آمریکا رابطه برقرار کنند؛ در واقع جنگ مانع بزرگی برای آنها به شمار می رفت چرا که به واسطه آن، مردم هرروز شعار مرگ بر صدام و آمریکا سر می دادند.
وی افزود: لذا آقایان به دنبال این بودند تا با اتمام هرچه سریع تر جنگ، شعار مرگ بر امریکا از دهن مردم واین شعار از سطح جامعه حذف شود تا زمینه برای برقرار رابطه با شیطان بزرگ فراهم شود.
غضنفری با بیان اینکه آنها به دنبال هدفی بودند که امام همواره با آن مخالفت می کرد، اذعان داشت: در همین راستا این افراد برای اینکه شرایط را به گونه ای فراهم کنند که حضرت امام مجبور به پذیرش آتش بس تحمیلی شود، جنگ را به نحوی هدایت می کردند که اهداف امام محقق نگردد؛ یعنی امام می فرمود این جنگ خاتمه نمی پذیرد الا به سقوط صدام و حزب بعث عراق اما آنها اعتقادی به این خواست امام نداشتند و می گفتند فقط باید قسمت کوچکی از خاک عراق را تصرف کنیم، سپس اعلام آتش بس کرده و بعد با صدام در مورد صلح مذاکره کنیم.
وی با اشاره به اینکه این سیاستی بود که همواره در پیش گرفته بودند و پس از آزادی خرمشهر تا پایان جنگ آن را دنبال می کردند، بیان کرد: همین امر باعث شد جنگ فرسایشی و طولانی شود و اهداف امام محقق نشود چرا که آقایان اعتقادی نداشتند تا همه امکانات و توانمندی کشور را در راستای پشتیبانی از کشور بسیج کنند.
مؤلف کتاب "راز قطعنامه" ادامه داد: آنها فقط مقدار اندکی پول، بودجه و امکانات در اختیار جبهه ها می گذاشتند تا امورات روزمره خود را بگذارند و عملیات های محدودی انجام دهند؛ اعتقاد براین نبود که آنقدر امکانات به نیروهای رزمنده داده شود تا عملیات های گسترده که منجر به سقوط صدام می شود، انجام دهند و همواره هم بااین امر مخالفت و در آن کارشکنی می کردند.
غضنفری عنوان کرد: وقتی در 29 تیر 66 قطعنامه 598 در شورای امنیت سازمان ملل به تصویب رسید، از همان زمان شروع به زمینه سازی برای خاتمه جنگ و وادار کردن امام خمینی (ره) به پذیرش قطعنامه نمودند.
وی ابراز کرد: زمانی که در آخر تیرماه 66 به امام خبر دادند آمریکا ناوهای خود را به سمت خلیج فارس آوردند، ایشان فرمودند اگر من باشم اولین ناو آمریکایی را که وارد شود زده و غرق می کنم؛ اما آقای مصلحت سنج در آن زمان مصلحت ندانست این کار صورت بگیرد؛ دو ماه بعد پس از درگیری های پراکنده نیروهای ما با ناوهای آمریکایی، بازهم فرمانده جنگ مصلحت ندانست ناوها زده شود؛ در اردیبهشت 67 پس از سقوط فاو، امام مجدد برای زدن ناوها پیغام می دهند اما این اتفاق صورت نمی گیرد و دلیل آن هم این بود که مطابق با نقشه خود، شرایطی برای پذیرش آتش بس تحمیلی توسط امام فراهم کنند.
غضنفری با اشاره به اینکه اوضاع در آن زمان به گونه ای هدایت شد که عراق پس از درگیری، مناطقی را که طی 6 سال تصرف کرده بودیم، بگیرد، اظهار داشت: آنها در پشت صحنه دیپلماسی پنهانی به موازات دیپلماسی عملیات خود دنبال می کردند و آن این بود که در اسفند 66 مخفیانه و بدون اطلاع امام خمینی (ره) پذیرش قطعنامه 598 را به شورای امنیت سازمان ملل اعلام کردند؛ یعنی آقای ولایتی وزیر خارجه در نهم اسفند 66 نامه ای به دبیر کل سازمان ملل می دهد و امادگی اجرای قطعنامه را اعلام می کند و 4 روز بعد هم آقای محلاتی در یادداشتی رسمی به رییس شورای امنیت اعلام می کند جمهوری اسلامی آماده اجرای قطعنامه است.
مؤلف کتاب "راز قطعنامه" با تاکید براینکه این کار بدون اطلاع امام بود و خبر انجام آن هم در کشور سانسور شد، گفت: درواقع با این دیپلماسی پنهان در اسفند 66 به آمریکا و صدام اعلام کردند که ما قطعنامه را پذیرفتیم ودیگر عملیات جدیدی علیه شما نخواهیم کرد.
وی ادامه داد: لذا صدام با خیال راحت اجازه می دهد منطقه جنگی عوض شود و با نقشه ریزی قبلی، والفجر 10 ما از جنوب کشور به شمال غرب در کردستان عراق منتقل شد؛ علی رغم اینکه آیت الله خامنه ای که آن زمان رییس جمهور بودند و بخشی از فرماندهان عملیاتی سپاه با این تغییر جبهه مخالف بودند، اما این تصمیمی بود که هاشمی رفسنجانی و رضایی گرفته بودند و به این اعتراضات توجهی نکردند.
غضنفری با اشاره به اینکه این تغییر جبهه در راستای تخلیه منطقه جنوب از نیروها بود، اذعان داشت: اغلب نیروهای مستقر و امکانات تدافعی در فاو تخلیه شد که این در واقع چراغ سبز غیرمستقیمی به صدام بود که زمینه برای پس گیری فاو اماده است؛ او نیز در 28 فروردین 67 فاو را یک روزه از ما پس گرفت؛ به دنبال آن در 4 خرداد 67 منطقه عمومی شلمچه را در هشت ساعت و در 4 تیر 67 جزایر مجنون را در چند ساعت پس گرفت.
مؤلف "راز قطعنامه" خاطرنشان کرد: در واقع این موضوع برنامه ریزی شده بود که عراق این مناطق را پس بگیرد تا آقایان به امام بگویند اگر وضع به همین منوال پیش رود، عراق خوزستان را خواهد گرفت و بدین ترتیب امام را تحت فشار قرار دادند تا قطعنامه 598 را بپذیرد که به تعبیر ایشان مانند سرکشیدن جام زهر بود.
انتهای پیام/
http://bayanbox.ir/info/6092072029842586166/598