**********....معارف خداشناسی دردعای جوشن کبیر - بخش دوم....**********
دکتر سید جواد هاشمی فشارکی
منتشر شده در پایگاه ایثار پرس :
http://www.isarpress.ir/?p=4969
گروه : آخرین اخبار / تاپ / صفحه اول
- شناسه : 4969
- 14 اردیبهشت 1400 - 5:43
یکی از راههای درک بهتر معارف ادعیه و زیارت نامه ها ، خواندن مطالب گویا نمایی موضوعی می باشد ، که در این نوشتار برای نخستین بار بصورت ابداعی تدوین و تقدیم شده است . اسامی وصفات خداوند بصورت موضوعی ازدعای جوشن کبیراستخراج ، دسته بندی و مدون شده است .
ادامه :
- حسابرسی وداوری خداوند
- داور ( قَاضِی) {36}
- داورترین داوران ( أَحْکَمَ الْحَاکِمِینَ) {27}
- دادگر ( عَادِلُ) {81}
- دادرس ترین دادگران ( أَعْدَلَ الْعَادِلِینَ) {27}
- سریعترین حساب رسان ( أَسْرَعَ الْحَاسِبِینَ) {27}
- حساب نگهدار ( حَسِیبُ) {44} ،
- اندازه گیر( مُقَدِّرُ) {25}
- کسی که کیفرش از روى عدل است ( مَنْ عَذَابُهُ عَدْلٌ) { 48}
- فرمانرواى روز جزا ( مَالِکَ یَوْمِ الدِّینِ) {72}
- در حساب آن روز هیبت دارد ( فِی الْحِسَابِ هَیْبَتُهُ) {42}
- در پاى میزان حکم و داورى او است ( فِی الْمِیزَانِ قَضَاؤُهُ) {42}
- نیکو حسابکش ( نِعْمَ الْحَسِیبُ) {51} نیکو وکیل ( نِعْمَ الْوَکِیلُ) {51}
- داور کسى که از او داورى جوید ( قَاضِیَ مَنِ اسْتَقْضَاهُ) {60}
- دادرس کسى که از او دادرسى خواهد( صَرِیخَ مَنِ اسْتَصْرَخَهُ) {30}
- درعین دقت بزرگوار است (لُطْفِهِ شَرِیفٌ) {35}
- اندازه گیر هر اندازه ای ( یَا مُقَدِّرَ کُلِّ قَدَرٍ) {88}
- فاصله خداوند
- نزدیک ( قَرِیبُ) {44}
- نیکو نزدیک ( نِعْمَ الْقَرِیبُ) {51}
- نزدیکتر از هر نزدیک ( أَقْرَبَ مِنْ کُلِّ قَرِیبٍ) {45}
- او نزدیکى است که دورى ندارد ( مَنْ هُوَ قَرِیبٌ غَیْرُ بَعِیدٍ) {78}
- درعین بلند مرتبه بودنش نزدیک است (عُلُوِّهِ قَرِیبٌ) {35}
- درعین نزدیکى دقیق است (قُرْبِهِ لَطِیفٌ) {35}
- خداوند بر دشمنان وگنهکاران
- خوار کننده ( مُذِلُّ) {73}
- خوار کننده ( مُذَلِّلُ) {49}
- صاحب حمله سخت ( ذَا الْبَطْشِ الشَّدِیدِ) {78}
- چیره بر دشمنان ( قَاهِرَ الْأَعْدَاءِ) {91}
- بیم ده ( مُخَوِّفُ) {97}
- ترساننده (مُحَذِّرُ ) {97}
- زیان بخش ( ضَارُّ) {32}
- داراى عذاب و انتقام ( ذَا الْبَأْسِ وَ النِّقَمِ) {80}
- صاحب نوید و تهدید ( ذَا الْوَعْدِ وَ الْوَعِیدِ) {78}
- دریافرازه گریختگان ( مُدْرِکَ الْهَارِبِینَ) {72}
- خداوند گشایشگر :
گشایش امور بدست خداوند است :
- گشایش بخش ( بَاسِطُ ) {29}
- باز کننده ( فَاتِقُ) {61}
- بى نیاز کننده بینواى درمانده ( مُغْنِیَ الْبَائِسِ الْفَقِیرِ) {79}
- فراخ رحمت ( وَاسِعُ) {۹}
- نگهدار ( حَافِظُ) {89}
- جدا کننده ( فَاصِلُ) {81}
- تقسیم کننده ( قَاسِمُ) {29}
- پیوست دهنده ( وَاصِلُ) {81}
- جوینده ( طَالِبُ) {81}
- سبب ساز ( مُسَبِّبُ) {97}
- رغبت ده ( مُرَغِّبُ) {97}
- پى جو ( مُعَقِّبُ) {97}
- ترتیب ده ( مُرَتِّبُ) {97}
- یادانداز ( مُذَکِّر) {97}
- افعالی سلبی
اسامی وافعالی که خداوند فاقد ان می باشد وخداوند مبرا از ان می باشد:
- عزیزى که ذلت نپذیرد ( عَزِیزا لا یُضَامُ) {31}
- لطیفى که دست انداز کسى واقع نگردد ( لَطِیفا لا یُرَامُ) {31}
- پاینده ای که خواب ندارد ( قَیُّوما لا یَنَامُ) {31}
- جاویدانى که از دست نرود ( دَائِما لا یَفُوتُ) {31}
- زنده اى که نمیرد ( حَیّا لا یَمُوتُ) {31}
- پادشاهى که سلطنتش زوال ندارد ( مَلِکا لا یَزُولُ) {31}
- ماندگارى که نیستى ندارد ( بَاقِیا لا یَفْنَى) {31}
- دانایی که نادانى ندارد ( عَالِما لا یَجْهَلُ) {31}
- بى نیازى که خوراک نخواهد( صَمَدا لا یُطْعَمُ) {31}
- نیرومندى که سستى نپذیرد ( قَوِیّا لا یَضْعُفُ ) {31}
- پیروزى که هرگز مغلوب نگردد ( غَالِبا غَیْرَ مَغْلُوبٍ) {46}
- سازنده که مصنوع کسى نیست ( صَانِعا غَیْرَ مَصْنُوعٍ) {46}
- آفریننده که کسى او را نیافریده ( مَالِکا غَیْرَ مَمْلُوکٍ) {46}
- مالکى که مملوک کسى نیست ( خَالِقا غَیْرَ مَخْلُوقٍ) {46}
- چیره شکست ناپذیر ( قَاهِرا غَیْرَ مَقْهُورٍ) {46}
- بلند مرتبه که بلندى را کسى به او نداده ( رَافِعا غَیْرَ مَرْفُوعٍ) {46}
- نگهدارنده اى که نگهدارى ندارد ( حَافِظا غَیْرَ مَحْفُوظٍ) {46}
- یاورى که کسش یارى نکند ( نَاصِرا غَیْرَ مَنْصُورٍ) {46}
- حاضرى که پنهانى ندارد ( شَاهِدا غَیْرَ غَائِبٍ) {46}
- نزدیکى که دور نشود ( قَرِیبا غَیْرَ بَعِیدٍ ) {46}
- کسی که ببیند ولى دیده نشود ( مَنْ یَرَى وَ لا یُرَى) {50}
- کسی که بیافریند ولى کسى او را نیافریده ( مَنْ یَخْلُقُ وَ لا یُخْلَقُ) {50}
- کسی که راهنمایى کند ولى راهنمایى نشود ( مَنْ یَهْدِی وَ لا یُهْدَى) {50}
- کسی که زنده کند ولى زنده نشده ( مَنْ یُحْیِی وَ لا یُحْیَى) {50}
- کسی که بازخواست کند ولى کسى از او بازخواست نکند ( مَنْ یَسْأَلُ وَ لا یُسْأَلُ) {50}
- کسی که بخوراند ولى خورانده نشود ( مَنْ یُطْعِمُ وَ لا یُطْعَمُ) {50}
- کسی که پناه دهد ولى کسى او را پناه ندهد ( مَنْ یُجِیرُ وَ لا یُجَارُ عَلَیْهِ) {50}
- کسی که قضاوت کند ولى قضاوت بر او نشود ( مَنْ یَقْضِی وَ لا یُقْضَى عَلَیْهِ) {50}
- کسی که حکم کند ولى کسى بر او حکم نکند ( مَنْ یَحْکُمُ وَ لا یُحْکَمُ عَلَیْهِ) {50}
- کسی که نزاید و نه زائیده شده و هیچکس برایش همتایى نیست ( مَنْ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُوا أَحَدٌ ) {50}
- دوست آنکس که دوستى ندارد( حَبِیبَ مَنْ لا حَبِیبَ لَهُ) {59}
- طبیب آن کس که طبیبى ندارد ( طَبِیبَ مَنْ لا طَبِیبَ لَهُ) {59}
- پاسخ ده آن کس که پاسخ ده ندارد ( مُجِیبَ مَنْ لا مُجِیبَ لَهُ) {59}
- یار دلسوز آن کس که دلسوزى ندارد ( شَفِیقَ مَنْ لا شَفِیقَ لَهُ) {59}
- رفیق آن کس که رفیق ندارد ( رَفِیقَ مَنْ لا رَفِیقَ لَهُ) {59}
- فریادرس آن کس که فریادرسى ندارد ( مُغِیثَ مَنْ لا مُغِیثَ لَهُ) {59}
- راهنماى آنکه راهنمایى ندارد ( دَلِیلَ مَنْ لا دَلِیلَ لَهُ) {59}
- مونس آنکس که مونسى ندارد ( أَنِیسَ مَنْ لا أَنِیسَ لَهُ) {59}
- ترحم کننده آن کس که ترحم کننده اى ندارد ( رَاحِمَ مَنْ لا رَاحِمَ لَهُ) {59}
- همدم آن کس که همدمى ندارد( صَاحِبَ مَنْ لا صَاحِبَ لَهُ ) {59}
- کسی که براى خود همسر و فرزندى نگرفته است ( مَنْ لَمْ یَتَّخِذْ صَاحِبَةً وَ لا وَلَدا) {62
- کسی که همسر و فرزندى نگرفته است ( مَنْ لَمْ یَتَّخِذْ صَاحِبَةً وَ لا وَلَدا) {84}
- کسی که شریکى در فرمانروایى ندارد ( مَنْ لَیْسَ لَهُ شَرِیکٌ فِی الْمُلْکِ) {62}
- کسی که برایش سرپرستى از خوارى نیست ( مَنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ الذُّلِّ ) {62}
- بردبارى که شتاب نکند ( حَلِیما لا یَعْجَلُ) {100}
- بخشنده اى که بخل ندارد ( جَوَادا لا یَبْخَلُ) {100}
- راست وعده اى که خلاف وعده نمى کند ( صَادِقا لا یُخْلِفُ) {100}
- بخشنده اى که خسته نمى شود ( وَهَّابا لا یَمَلُّ) {100}
- چیره اى که شکست نپذیرد ( قَاهِرا لا یُغْلَبُ) {100}
- بزرگى که در وصف نگنجد ( عَظِیما لا یُوصَفُ) {100}
- دادگرى که در حکمش ستم نکند ( عَدْلا لا یَحِیفُ) {100}
- توانگرى که درویش نشود ( غَنِیّا لا یَفْتَقِرُ) {100}
- بزرگى که کوچک نشود ( کَبِیرا لا یَصْغُرُ) {100}
- نگهبانى که غفلت نکند ( حَافِظا لا یَغْفُلُ) {100}
- کسی که در حکم خویش احدى را شریک نکرده ( مَنْ لا یُشْرِکُ فِی حُکْمِهِ أَحَدا) {84}
- زنده پاینده اى که او را چرت و خواب نگیرد( قَیُّومُ لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ) {70}
- کسی که یادش فراموش نشدنى است ( مَنْ لَهُ ذِکْرٌ لا یُنْسَى) {71}
- کسی که نورش خاموش نشدنى است ( مَنْ لَهُ نُورٌ لا یُطْفَى) {71}
- خدایی که بهترین است :
- بهترین یادآور و یاد شده ( خَیْرَ ذَاکِرٍ وَ مَذْکُورٍ) {95}
- بهترین سپاسگزار و سپاس شده ( خَیْرَ شَاکِرٍ وَ مَشْکُورٍ) {95}
- بهترین ستاینده و ستوده شده ( خَیْرَ حَامِدٍ وَ مَحْمُودٍ) {95}
- بهترین گواه و گواهى شده ( خَیْرَ شَاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ) {95}
- بهترین خواننده و خوانده شده ( خَیْرَ دَاعٍ وَ مَدْعُوٍّ) {95}
- بهترین اجابت کن و اجابت کرده شده ( خَیْرَ مُجِیبٍ وَ مُجَابٍ) {95}
- بهترین انیس و مونس ( خَیْرَ مُونِسٍ وَ أَنِیسٍ) {95}
- بهترین رفیق و هم نشین ( خَیْرَ صَاحِبٍ وَ جَلِیسٍ) {95}
- بهترین مقصود و مطلوب ( خَیْرَ مَقْصُودٍ وَ مَطْلُوبٍ) {95}
- بهترین دوست و محبوب ( خَیْرَ حَبِیبٍ وَ مَحْبُوبٍ) {95}
- بهترین شناخته شده به نیکى ( خَیْرَ مَعْرُوفٍ عُرِفَ) {86}
- برترین معبودى که پرستش شده ( أَفْضَلَ مَعْبُودٍ عُبِدَ) {86}
- بهترین سپاس شدگان ( أَجَلَّ مَشْکُورٍ شُکِرَ) {86}
- عزیزترین یادشدگان ( أَعَزَّ مَذْکُورٍ ذُکِرَ) {86}
- والاترین ستوده شده ( أَعْلَى مَحْمُودٍ حُمِدَ) {86}
- پیش ترین موجودى که جویایش شده اند ( أَقْدَمَ مَوْجُودٍ طُلِبَ) {86}
- برترین موجودى که مورد توصیف واقع شده است ( أَرْفَعَ مَوْصُوفٍ وُصِفَ) {86}
ادامه در قسمت سوم :
http://javadfesharaki.blog.ir/1400/02/14/
منبع انتشار :
http://www.isarpress.ir/1400/02/14/%d9%85%d8%b9%d8%a7%d8%b1%d9%81-%d8%ae%d8%af%d8%a7%d8%b4%d9%86%d8%a7%d8%b3%db%8c-%d8%af%d8%b1%d8%af%d8%b9%d8%a7%db%8c-%d8%ac%d9%88%d8%b4%d9%86-%da%a9%d8%a8%db%8c%d8%b1/