***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

****.**** کنز الفشا ر کیو ن ************** Fesharkies's Treasure ****.****

***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

****.**** کنز الفشا ر کیو ن ************** Fesharkies's Treasure ****.****

***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

########## بنام خدا ##########
#پایگاه جامع اطلاع رسانی در موضوعات زیر #
..... با سلام و تحیت .. و .. خوشامدگویی .....
*** برای یافتن مطالب مورد نظر : داخل "طبقه بندی موضوعی " یا " کلمات کلیدی"شوید. ویا کلمه موردنظر را در"جستجو" درج کنید.***

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب



مرحوم فقیه سبزواری ، از شاگردان مرحوم آیة الله سید محمد حسینی فیروز آبادی

 

مرحوم فقیه سبزواری ، از شاگردان مرحوم

سید محمد حسینی فیروز آبادی

 
No image
 
 

 

سید محمد حسینی فیروزآبادی

(1265 - 1345قمری)

عنوان مقاله: ستاره ی پرفروغ

نویسنده: محمدتقی ادهم نژاد

تولّد و نیاکان

حاج سیّد محمد حسینی فیروزآبادی یزدی نجفی یکی از بزرگان علما و فقهای دوران معاصر در سال 1265 قمری در بیت علم و تقوا و سیادت و فضیلت و دیده به جهان هستی گشود.

محلّ تولد این روحانی پارسا فیروزآباد واقع در بیست کیلومتری جاده ی یزد به تهران واقع شده است. این عالم جلیل القدر خود موجب شهرت زادگاهش شده است.

آیت الله سیّد محمد فرزند سیّد محمدباقر فرزند سیّد حسین فیروزآبادی یزدی از سادات جلیل القدر حسینی است که نسب شریف ایشان به چهارمین پیشوای شیعیان سیّدالساجدین امام زین العابدین علی بن الحسین، علیه السلام، می رسد.

سیّد محمد حسینی پس از رشد و پرورش به یزد آمد و در مدارس علوم دینی یزد به تحصیل علوم الهی پرداخت. وی مقدمات و سطح را در نزد آیت الله سیّد یحیی یزدی فرا گرفت. آیت الله سیّد یحیی واعظ یزدی از بزرگان علمی یزد و از مدّرسان نامدار و نیز از واعظان و خطیبان با فضیلت شهرستان یزد بود. وی به همراه آیات سیّد میرعلی مدرسی بزرگ و آقا شیخ غلامرضا فقیه خراسانی، ریاست حوزه ی علمیه یزد را بر عهده داشتند.

هجرت به کربلا

وی پس از اتمام سطوح دروس حوزوی در یزد، جهت کسب مدارج علمی و اجتهاد به مراکز علمی مهاجرت کرد.

وی ابتدا به حوزه ی علمیه ی کربلای معلّی سفر کرد و در آن جا از درس پرفایده ی فقیه پارسا و کهن سال مرحوم آیت الله حاج شیخ محمدحسین فاضل اردکانی (متوفای 1302 قمری) بهره ها برد.

برخی از بزرگان و شاگردان درس مرحوم فاضل اردکانی معتقد بودند که موقعیت علمی وی از شیخ انصاری ممتازتر و والاتر است.

در واقع فاضل اردکانی از مجتهدان طراز اول اوائل سده ی چهاردهم زمان ناصرالدین شاه بود. بسیاری از مجتهدان معاصر همانند شیخ عبدالکریم حائری و میرزای نایینی و...از درس ایشان کسب فیض کرده اند. هر چند حوزه ی علمیه ی کربلا پیشینه ی طولانی در تاریخ تشیع دارد و نیز در مقاطع خاصی از تاریخ از لحاظ تولید علم نقش مهم و اثر گذاری داشته و نیز همواره مهد علم و علما بوده است، اما فاضل اردکانی بعد از اتمام تحصیلات، شهر کربلا را برای اقامت برگزید و به تدریس پرداخت. او آن چنان در فقه و اصول مشهور شد که سیل طلاب و مشتاقان علم به سوی کربلا و حوزه ی درسی ایشان روانه شدند. او تا پایان عمر خویش در کربلا به سر برد و به تربیت شاگردان و مجتهدان بسیاری موفق گردید.[1]

هجرت به سامرا

بازار دانش که در روزگار فاضل اردکانی در کربلا پر رونق بود، با رحلت این عالم جلیل القدر کم کم بی فروغ گردید. سیّد محمد حسینی که نام و آوازه ی درسی میرزا محمدحسن شیرازی و عظمت حوزه ی تدریس او را شنیده بود. این بار عزم خویش را جزم کرد و برای تکمیل معلومات رهسپار سامرا گردید و در جوار حرمین امامین عسکریین، علیهما السلام، رحل اقامت افکند و از محضر گرم میرزای شیرازی بهره ها برد و از دانش بیکران آن زعیم فرزانه خوشه ها بچیند. آیت الله سیّد محمد حسینی تا پایان حیات استادش در سال 1312 قمری از محضرش کسب علم کرد. و توانست مبانی علمی خود را استوار سازد.[2]

در حریم علوی (ع)

ایشان بعد از رحلت میرزای شیرازی در سال 1312 قمری سامرا را ترک کرد و در جوار بارگاه ملکوتی امیرالمؤمنین، علیه السلام، رحل اقامت افکند و ضمن بهره گیری از فضای معنوی نجف اشرف از محضر عالمان و فقیهان برجسته ی این حوزه ی بزرگ استفاده کرد. وی ابتدا در درس پرفایده ی آخوند ملا محمدکاظم خراسانی شرکت جست.

آیت الله فیروزآبادی تا زمان واقعه ی مشروطه از محضر آخوند خراسانی بهره برد. سرانجام در شمار شاگردان سید محمدکاظم طباطبائی یزدی (صاحب کتاب ارزشمند و نفیس العروة الوثقی) در آمد و مدارج عالی اجتهاد را طی کرد و نیز از مدرسان والا مقام حوزه ی نجف گردید.

انقلاب مشروطیت

یکی از اتفاقات مهم در ایام تحصیلی مرحوم آیت الله فیروزآبادی ، واقعه ی نهضت مشروطیت بود. در سال 1324 قمری انقلاب مشروطه در ایران به پیروزی رسید. نخستین مجلس شورای ملی ایران، تأسیس شد و برای کاستن قدرت و اختیارات دربار و شاه و حل مشکلات سیاسی و اقتصادی و آموزشی و فرهنگی کشور، قوانینی در مجلس شورای ملی تدوین گردید. مراجع تقلید نجف اشرف همانند آیات آخوند خراسانی و ملّا عبدالله مازندرانی و میرزا حسین تهرانی و به دنبال آنان، چهر ه های برجسته ی علمی و مذهبی شهرستان های، از پشتیبان مشروطیت بودند. همراهی و همکاری و حضور جدی عالمان طراز اول، پای مردم مسلمان را برای کوتاه کردن دست های استبداد به خیابان ها کشانید و می رفت که ملت مسلمان ایران برای همیشه از یوغ و سلطه استعمارگران و ایادی مزدور آنان رهایی یابند، اما استعمارگران غرب زده و روشنفکر خود فروخته و مزدور اجانب برای ناکام ساختن اهداف والای انقلاب، دست به نیرنگ زدند و با تغییر اوضاع به مخالفت با اسلام و علما برآمدند.

آیات عظام آخوند و سیّد یزدی ـ که هر دو، از اساتید برجسته ی مرحوم فیروزآبادی به شمار می رفتند، ـ نیز در جریان فعالیت های مشروطیت نقش اساسی داشتند، منتهی با این تفاوت که وقتی سیّد یزدی عملکرد خائنانه ی روشنفکران غرب زده و برخی نمایندگان مجلس و مخالفت آنان را با مذهب مشاهده کرد، خواستار مشروطه ی مشروعه شدند. در صدد مقابله با آنان برآمدند.

برخی از بزرگان علما همانند شیخ فضل الله نوری، هوادار این جریان بودند که شرح این مبارزات در کتب تاریخی آمده است. حضرت امام خمینی، قدس سره، درباره ی مجاهدت علمای اسلام و خنثی کردن ترفند برخی از نویسندگان ناآگاه مبنی بر تفرقه بین رهبران مشروطه می فرماید:

«علمای اسلام در صدر مشروطیت در مقابل استبداد سیاه ایستادند و برای ملت آزادی گرفتند. قوانین جعل کردند: قوانینی که به نفع ملت است، به نفع استقلال کشور است به نفع اسلام است، قوانین اسلام است. این آزادی را با خون های خودشان، با زجرهایی که دیدند و کشیدند...گرفتند. در جنبش مشروطیت همین علما در رأس بودند. اصل مشروطیت، اساسش از نجف به دست علما و در ایران به دست علما شروع شد و پیش رفت....لکن دنباله اش گرفته نشد. مردم بی طرف شدند. روحانیون هم رفتند هر کس سراغ کار خودش، از آن طرف عمّال قدرت های خارجی، خصوصاً در آن وقت انگلستان، در کار بودند که این ها را از صحنه خارج کنند یا به ترور و یا به تبلیغات.

گویندگان و نویسندگان آنان کوشش کردند به این که روحانیون را از دخالت در سیاست خارج کنند و سیاست را بدهند به دست آنانی که به قول آنان می توانند....یعنی فرنگ رفته ها و غرب زده ها و شرق زده ها کردند. آن چه کردند! یعنی اسم مشروطه بود [و] واقعیت[ی] استبداد [بود]. آن استبداد تاریک ظلمانی، شاید بدتر از زمان های سابق[بود].[3]

تدریس و شاگردان

آیت الله سیّد محمد فیروزآبادی از همان ابتدای تحصیل به تدریس سطوح پایین تر اشتغال ورزید، خصوصاً بعد از رحلت آیات سیّد محمد کاظم یزدی و شریعت اصفهانی. وی یکی از مهم ترین کرسی تدریس را در نجف اشرف بر عهده داشت و بسیاری از بزرگان به افتخار شاگردی این مجتهد عالی مقام رسیدند و از انفاس قدسی او بهره مند گشتند و از خرمن خلوص و دانش او خوشه چین و از دریای بی کران علوم او دانش، اندوزی کردند. ما از باب تیمّن و تبرک، با نام برخی از آن بزرگ مردان به این مقاله زینت می بخشیم:

1ـ آیت الله سیّد محمد حجت کوه کمره ای (متوفای 1372 قمری)[4]

2 ـ حاج شیخ احمد علومی یزدی (متوفای 1393 قمری)

وی در سال 1319 قمری در یزد متولد شد و در نجف از محضر بزرگان از قبیل آیات نایینی و اصفهانی و فیروزآبادی بهره ها برد و به درجه ی اجتهاد رسید. آن گاه به ایران مراجعت کرد. مدتی را در قم و سپس در یزد به تدریس پرداخت. و سرپرستی حوزهی علمیهی یزد و امام جماعت مسجد امیرچخماق را عهده دار گردید.

وی که طبعی روان داشت، اشعاری می سرود. حواشی بر کتب رسائل و کفایه و مکاسب دارند. سرانجام در سال 1393 قمری به رحمت ایزدی پیوست.[5]

3 ـ حاج شیخ جلال الدین علومی (1325 ـ 1386 قمری)

وی برادر حاج شیخ احمد علومی و از علما و دانشمندان یزد و از شاگردان آیات عظام نجف، خصوصاً سید محمد حسینی فیروزآبادی ، بهره ها بردند و در مراجعت به یزد، منشأ خدمات دینی شدند.[6]

4 ـ آیت الله آقا شیخ ابوالقاسم اصفهانی (متوفای 1384 قمری)

وی فرزند عبدالرزاق اصفهانی از علما و بزرگان حوزه ی مبارک قم بود که به سال 1304 قمری در اصفهان متولد شد. او در نوجوانی مدتی را در تجارت خانه ای اشتغال به کار داشت و از سال 1320 قمری موفق به تحصیل علوم الهی گشت. مقدمات و سطوح و حکمت و ریاضیات و سائر دروس متداول عصر را در نزد فرزانگان نامدار اصفهان، مانند میرزا ابوالقاسم زفره ای، شیخ علی یزدی، سید محمد صادق خاتون آبادی، سید مهدی درچه ای، سید محمدباقر درچه ای، ملا عبدالکریم گزی، ملا محمد کاشی، ملا طاهر اصفهانی به خوبی فرا گرفت.

در سال 1325 قمری وارد حوزه نجف اشرف گردید و دروس خارج فقه و اصول را در از آیات عظام آخوند خراسانی، سید کاظم یزدی، سید محمد فیروزآبادی ، سید ابوالحسن اصفهانی، میرزا محمود اهری، شیخ ابراهیم اردبیلی،... استفاده کرد.

در سال 1341 قمری به حوزه ی مبارک قم مهاجرت کرد و از محضر آیت الله شیخ عبدالکریم حائری بهره مند گردید و خود نیز به تدریس پرداخت.

از آثار علمی او می توان به حاشیه بر کفایۀ الاصول اشاره کرد.

وی در 6 شوال 1384 قمری دار فانی را وداع گفت و در قبرستان شیخان قم مدفون گردید.[7]

5 ـ شیخ حسن فرزند آیت الله شیخ حسین حرم پناهی قمی (متوفای 1347 قمری)

این عالم بزرگوار در سال 1280 قمری در قم متولد شد و تحصیلات را در تهران نزد آیت الله ملا علی کنی و در سامرا نزد میرزای بزرگ شیرازیو در نجف نزد آیات آخوند خراسانی، سید محمد کاظم یزدی، سید محمد فیروزآبادی به پایان رسانید و به قم مراجعت کرد و مشغول خدمات دینی و اقامه ی جماعت و حل و فصل امور و رسیدگی به کارها گردید.

وی علّامه ی ذوفنون بود و ریاست تامّه و نفوذ کلمه داشت. در سال 1347 قمری رحلت کرد و در سرزمین قم به خاک رفت.[8]

6 ـ آیت الله میرزا مهدی آشتیانی (متوفای 1372 قمری)

این حکیم فرزانه در تهران زاده شد و معلومات خود را در تهران و عتبات عالیات، خصوصاً نزد آخوند خراسانی و سید محمد فیروزآبادی و...تکمیل کرد و سالیان متمادی در اصفهان، قم، تهران، مشهد به تدریس پرداخت. جمعی از نخبگان علمی معاصر از شاگردان آن بزرگوار به شمار می رفتند. تألیفات زیادی از وی باقی مانده است. با دانشمندان کشورهای مختلف بحث های علمی و فکری داشت. این حکیم و فیلسوف عالی قدر در سال 1372 قمری در دار بقاء، مأوا گزید.[9]

7 ـ شیخ علی اصغر تویسرکانی همدانی (متوفای 1377 قمری)

وی عالمی جلیل و فقیه و فیلسوف نامدار و ادیبی ماهر بود که به مدت دوازده سال از محضر آیات سید محمد فیروزآبادی و شیخ عبدالکریم حائری بهره مند گردید. بعد از مراجعت به ایران، در زادگاهش تویسرکان مشغول خدمات دینی شد.[10]

8 ـ آیت الله حاج شیخ محمد مهدوی لاهیجانی (متوفای 1403 قمری)

وی عالمی پرتلاش بود. به سال 1317 قمری در لاهیجان متولد شد. و معلومات خود را در نزد جمعی از فرزانگان نجف اشرف همانند آیات فیروزآبادی ، شیخ عبدالحسین رشتی، نایینی،... تکمیل کرد. وی بیش از هشتاد جلد کتاب از خود به یادگار گذاشت. مهم ترین آن ها، تفسیر القرآن الکریم، جغرافیای گیلان، رجال دو هزار ساله ی گیلان،... به چاپ رسیده است.

وی در سال 1403 قمری درگذشت و در حسینیه ی جامع لاهیجان مدفون گردید.[11]

9 ـ حاج شیخ محمدرضا جرقویی اصفهانی (متوفای 1393 قمری)

وی عالمی جلیل که بعد از تکمیل معلومات در اصفهان، منشأ خدمات دینی و حل و فصل امور مردم گردید.[12]

10 ـ سید فخرالدین فیض دزفولی (متوفای 1394 قمری)

وی در 23 جمادی الاولی 1311 قمری در خاندان جلیل القدر علم و سیادت در دزفول متولد شد. مقدمات علوم الهی را نزد فرزانگان آن سامان بویژه نزد پسر عموی خود آیت الله سید ابوالقاسم موسوی دزفولی فرا گرفت. آن گاه جهت تکمیل معلومات، رهسپار نجف اشرف گردید و نزد بزرگان نامداری مانند مرحوم میرزا محمدحسین نایینی، شیخ ضیاء الدین عراقی، سید ابوالحسن اصفهانی، سید محمد فیروزآبادی زانوی علم بر زمین زد.

با دریافت اجازه ی اجتهاد به دزفول مراجعت کردند و منشأ آثار و خدمات فراوانی گردید.

این عالم جلیل القدر با چندین نفر از عالمان ربانی که صاحب مقامات معنوی بودند، مانند آیات شیخ حسین وحید آستانه ای (صاحب مدرسه ی علمیه در آستانه ی اشرفیه) سید حسین ظهیرالاسلام دزفولی، شیخ حسنعلی اصفهانی نخودکی روابط معنوی داشتند. وی علاوه بر مقامات علمی، اطلاعات وسیعی از طب قدیم و گیاه شناسی داشت. او این دانش را نزد دایی خود مرحوم سیدعلی سیدالحکماء ـ که قریب پانزده سال در هندوستان به تحصیل طب و گیاه و گیاه شناسی اشتغال داشت، ـ فرا گرفته بود.

نیز در علم اخلاق و توسلات و اذکار و اوراد، اهتمام تام داشت.

آن بزرگوار به مدت ده سال آخر عمرش را در تهران سکونت داشت و در تاریخ 12 ذو الحجه 1394 قمری برابر با 5 دی 1353 شمسی دار فانی را وداع گفت. پیکر پاکش بعد از تشییع در قبرستان وادی السلام قم به خاک سپرده شد.[13]

11 ـ میرزا فضل الله زنجانی (متوفای 1373 قمری)

میرزا فضل الله زنجانی ـ ملقب به «شیخ الاسلام» ـ فرزند علامه شیخ نصرالله و نوه ی میرزا عبدالرحیم زنجانی از علمای بزرگ و صاحب فنون در 23 شوال 1302 قمری در زنجان متولد شد. پس از رشد، به تحصیل علوم دینی پرداخت. مقدمات را در زادگاهش فرا گرفت. آن گاه در سال 1331 قمری به نجف اشرف رهسپار شد و از محضر آیات سید محمدکاظم یزدی، شیخ الشریعه اصفهانی، سید محمد فیروزآبادی ، ضیاءالدین عراقی و مدتی کوتاه در کربلا از محضر میرزا محمدتقی شیرازی، بهر ه های علمی برد. وی از عالمان بزرگ و صاحب تألیفات فراوانی است. در میان عالمان شهرت و معروفیت دارد. کتابخانه ی او نسخه های نفیس دارد که به رایگان در اختیار فضلای ایران و عراق است. برخی از آثار علمی او عبارت است از:

1 ـ الرد علی الفلاسفة فی الواحد البسیط

2 ـ زنجان فی التاریخ (در 3 جلد)

3 ـ حاشیة علی شوارق الالهام

4 ـ علم الکلام و تاریخه فی الاسلام

5 ـ تأصل الماهیات فی التحقق

6 ـ رسالة فی اثبات اصالة الماهیة

7 ـ شرح المنظومة

وی در یک شنبه 15 رجب 1373 قمری در سن 71 سالگی در تهران دار فانی را وداع گفت. پیکرش در وسط قبرستان حاج شیخ (نو) قم به خاک سپرده شد.[14]

12 ـ میرزا عبدالله زنجانی (متوفای 1360 قمری)

میرزا عبدالله فرزند علامه شیخ نصرالله و برادر کوچک تر میرزا فضل الله زنجانی در سال 1309 قمری در زنجان متولد گردید و دروس علوم دینی را در زنجان آغاز کرد. جهت تکمیل معلومات به نجف اشرف مهاجرت کرد و از محضر بزرگانی چون آیات نایینی، فیروز آبادی ، اصفهانی، عراقی،... بهره مند گردید. وی از عالمان مشهور است و آثار علمی مفید و ارزشمندی دارد. برخی از آن ها چنین است:

1 ـ تاریخ القرآن

2 ـ زندگانی حضرت محمد(ص)

3 ـ شرح حال ملاصدرای شیرازی

4 ـ طهارت اهل الکتاب

5 ـ عظمت حسین بن علی(ع)

6 ـ فلسفه حجاب

وی پس از عمری خدمت به اسلام و مسلمانان در 7 جمادی الثانیه 1360 قمری در زنجان رحلت کرد. پیکرش نیز در همان دیار به خاک سپرده شد.[15]

13 ـ علامه میرزا کاظم شبستری (متوفای 1336 قمری)

وی از فقها و اساتید بنام حوزه ها و از شاگردان برجسته ی آیات عظام نجف اشرف بود. پس از نیل به مقام منیع اجتهاد، به زادگاهش مراجعت کرد. حوزه ی علوم دینی تأسیس کرد و به تدریس و تربیت طلاب پرداخت. به تبریز مهاجرت کرد. به وظایف دینی اشتغال ورزید. بعد از عمری تلاش خالصانه، در سال 1366 قمری جهان خاکی را وداع گفت.

آیت الله حاج شیخ محسن مجتهدی شبستری نماینده ی ولیّ فقیه در آذربایجان شرقی و امام جمعه ی تبریز، از فرزندان آن بزرگوار به شمار می آیند.[16]

14 ـ آیت الله حاج شیخ محمدحسین سبحانی تبریزی (متوفای 1392 قمری)

حاج شیخ محمدحسین تبریزی به سال 1300 قمری در تبریز متولد شد. بعد از پشت سرگذاردن مراحل تحصیلی در زادگاهش، راهی نجف اشرف شد. مدت دوازده سال تمام از محضر آیات سید یزدی، شریعت اصفهانی، فیروزآبادی استفاده کرد. به ایران مراجعت کرد. در تبریز به تدریس و تالیف و ارشاد پرداخت. شیخ محمد شریف رازی درباره ی او می نویسد:

«طرز زندگی و نحوه ی معاشرت و شیوه ی سخن گفتن او، انسان را به یاد خدا می افکند و در افراد مستعد، اثر عمیق و انقلاب خاصی به وجود می آورد.»[17]

وی به سال 1392 قمری درگذشت. آیت الله حاج شیخ جعفر سبحانی از مراجع و مدرسان بزرگ حوزه ی علمیه ی قم، فرزند برومند ایشان است.[18]

15ـ سید محمود مرعشی نجفی شوشتری (متوفای 1408 قمری)

وی در سال 1307 قمری در خاندان معروف علمی متولد شد. تحصیلات خود را در نجف اشرف و سامرا تکمیل کرد. بعد از بازگشت به ایران، چند سالی را در قم توقف کرد و از آیات عظام قم بهره مند گردید. از طرف آیت الله بروجردی به شهرهای مختلف ایران و آفریقای جنوبی جهت تبلیغ سفر کردند. تألیفاتی هم دارند.

سرانجام در سن 101 سالگی به سال 1408 قمری در قم رحلت کرد و در جوار حرم فاطمی به خاک سپرده شد.[19]

16 ـ علامه حاج شیخ عبدالحسین امینی (متوفای 1390 قمری)

این عالم با فضیلت صاحب آثار نفیس و گرانقدری مانند الغدیر است. کتابخانه ی بزرگ امیرالمؤمنین، در نجف اشرف در میان عموم بویژه نزد محققان و پژوهندگان دنیای اسلام، از شهرت بسزایی برخوردار است.[20]

17 ـ آیت الله حاج شیخ علی نمازی شاهرودی (متوفای 1405 قمری)

وی در شاهرود، متولد شد. مراحل تحصیلی خود را در مشهد و نجف اشرف به اتمام رسانید. بعد از تکیمل معلومات به ایران مراجعت کرد و در مشهد رحل اقامت افکند و مشغول تدریس و تألیف گردید. مستدرک سفینة البحار در 10 جلد، کار نتیجه ی کار بی وقفه وی در 30 سال اخیر بوده است. تألیفات ارزشمند چاپ شده ی دیگری نیز دارند. وی در سال 1405 قمری در مشهد رحلت کرد و در حریم رضوی به خاک رفت.[21]

18 ـ حاج شیخ ذبیح الله محلاتی (متوفای 1406 قمری)

وی از عالمان پرتلاش و از مروجان دل باخته ی اهل بیت، علیهم السلام، بود. همه ی عمر شریف و گرانقدرش، صرف تحقیق و تالیف و تبلیغ دین خدا گردید. اثر گران سنگ ریاحین الشریعه در شرح حال بانوان دانشمند شیعه، از مهم ترین آثار چاپ شده ی وی به شمار می رود.[22]

19 ـ آیت الله حاج شیخ عبدالکریم زنجانی (متوفای 1388 قمری)

وی از شاگردان برجسته ی سید محمد کاظم یزدی و سید محمد فیروزآبادی و شریعت اصفهانی بود. از آنان اجازه ی اجتهاد دریافت کرده است.[23]

20 ـ آیت الله حاج میرزا حسین سبزواری (متوفای 1386 قمری)

وی که به «فقیه سبزواری» شهرت دارد، به سال 1309 قمری در سامرا متولد شد. معلومات خود نزد عالمان سامرا و نجف، بویژه سید محمد فیروزآبادی تکمیل کرد. سپس به ایران آمد و در مشهد مقدس رحل اقامت افکند.

خدمات فراوانی از قبیل تأسیس مدارس، مساجد، حسینیه ها، درمانگاه،... از وی به یادگار مانده است.

وی در سن 77 سالگی وفات کرد و در حریم رضوی مدفون گردید.[24]

21 ـ آیت الله حاج سید علی علم الهدی خراسانی (متوفای 1398 قمری)

وی معروف به «علم الهدی» و از سادات شهیدی است. در کربلا متولد شد. معلومات خود را در همان سرزمین مقدس، بویژه نجف اشرف به پایان رسانید. سپس به مشهد مقدس مراجعت کرد و علاوه بر خدمات دینی، در مسجد گوهرشاد اقامه ی جماعت کرد.[25]

22 ـ سید رضی الدین کمالی دزفولی

23 ـ حاج شیخ محمد حائری اردکانی )متوفای 1381 قمری(

24 ـ شیخ جلال الدین علومی یزدی (متوفای 1386 قمری)

25 ـ میرزا علی اکبر یزدی صدرآبادی[26]

26 ـ آیت الله حاج سید مرتضی فیروزآبادی. او فرزند معظم له است که شرح حالش خواهد آمد.

مرجعیت

آیت الله فیروزآبادی یکی از مدرسان برجسته و فقهای عالی مقام حوزه ی مبارک نجف اشرف بود. بعد از رحلت استاد بزرگوارش آیت الله سید محمدکاظم طباطبایی یزدی، به مرجعیت دست یافت. بسیاری از مردم عراق و برخی از نقاط ایران بویژه تبریز از وی تقلید می کردند.

صاحب کتاب نجوم السرّد می نویسد:

«سید محمد حسینی فیروزآبادی یزدی بعد از وفات سید یزدی تا اندازه ای مرجعیت تقلید پیدا کردند، خصوصاً در خطّه ی تبریز ولکن مردم یزد، تماماً به مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری مراجعه کردند. جالب است بدانید که این بزرگوار و استادشان مرحوم سید یزدی و معاصرشان مرحوم حائری، سه بزرگواری هستند که از خطّه ی یزد به مرجعیت رسیدند»[27]

حجت الاسلام سید علی کمالی دزفولی می گوید:

«قریب هشتاد سال قبل، پدرم مرحوم سید رضی الدین، از محضر درس آیت الله العظمی مرحوم آقا سید محمد فیروزآبادی ـ که مرجع بزرگ امامیه بود ـ بهره مند گردید و از آن مرحوم اجازه ی اجتهاد گرفت. من در ده سالگی به یاد دارم که رساله ی عملیّه ی آن مرجع عالی قدر با حروف سربی و قطع کوچک، بین کتاب های مرحوم پدرم بود.».[28]

ویژگی های اخلاقی و علمی ایشان از دیدگاه تراجم نگاران

علامه ی بزرگوار خوانساری کاظمینی در احسن الودیعة می نویسد:

«آقا سید محمد فیروزآبادی یزدی نجفی، از اجّلای علمای عاملین و از افاخم فقهای مجتهدین و یکی از مراجع امامیه بود. مرا به خدمتش مشرف و کراراً با ایشان ملاقات کردم و ندیدم از جناب ایشان الاسکون و وقار. آن بزرگوار حسن الاخلاق و کریم الاعراق و جامع بارع و زاهد و عابد بود....»[29]

صاحب ریحانة الادب می گوید:

«سید محمد یزدی فیروزآبادی الاصل و المولد، نجفی المسکن و المدفن، عالم عابد فاضل فقیه مجتهد امامی که از تلامذه ی آخوند خراسانی و سید یزدی و مرجع تقلید جمعی از شیعیان است...»[30]

صاحب معارف الرجال می نویسد:

«سید محمد بن سید محمد باقر الحسینی الیزدی الفیروزآبادی عالمی با فضیلت و مجتهدی مسلّم [بود] که از لحاظ تقوا و وثاقت شهرت داشت. بعضی از قبایل عرب بعد از ارتحال سید یزدی از ایشان تقلید می کردند ودر نزد عموم محبوبیت تام داشت و در صحن علوی اقامه جماعت می کرد.»[31]

«آیت الله فیروزآبادی یکی از مراجع و مدرسین بزرگ حوزه عراق بود. پس از وفات علامه یزدی و آقا شریعت اصفهانی، زعامت و مرجعیت اغلب بلاد شیعیان به معظم له منتهی شد.[32] وی، مجلس درس و امامت قابل توجهی داشتند. قبل از درس، کمی تفسیر می فرمودند.»[33]

«وی فقیهی برجسته و ممتاز، عالمی بزرگ و پارسا، مورد وثوق، نیکوسرشت، متدین، خوش مشرب و دستگیر ضعیفان بود. از همین رو نزد مردم نجف محبوبیت خاصی داشت.».[34]

تألیفات

آیت الله فیروزآبادی عمرش را در تدریس و تألیف و تحقیق علوم اهل بیت سپری کرد و توانست کتاب های ارزشمندی برای طالبان علم و حقیقت به یادگار گذارد. تألیفات ارزشمند وی عبارت است از:

1 ـ جامع الکلم فی حکم اللبأس المشکوک فیه. در سال 1340 قمری در 30 صفحه در چاپخانه حیدریه نجف به چاپ رسیده است.

2ـ مجموعة الاحادیث الاخلاقیة و المواعظ

3 ـ حاشیة علی العروة الوثقی

4 ـ مناسک الحج و العمرة

5 ـ منتخب الوسایل

6 ـ کتاب الطهارت

7 ـ کتاب الصلاة

8 ـ رساله ی عملیه[35]

رحلت

آیت الله سید محمد فیروزآبادی به علت بیماری و معالجات مکرر در عراق، بالاخره بعد از عمری تلاش و مجاهدت علمی، سرانجام در روز سه شنبه 27 ربیع الاول سال 1345 قمری در سامرا رحلت کرد. پیکر پاکش بعد از تشیع با شکوهی تا نجف حمل گردید. در روز جمعه آخر ربیع الاول در یکی از حجرات صحن علوی مدفون گردید.[36]

فرزند برومندش

آیت الله سید مرتضی حسینی فیروزآبادی در آخر ربیع الاول سال 1329 قمری در نجف اشرف متولد گردید. تحصیلات خود را درنزد آیات عظام نجف اشرف، همانند میرزا علی ایروانی و میرزا ابوالحسن مشکینی و سید ابوالحسن اصفهانی و شیخ محمدحسین غروی اصفهانی و شیخ محمد کاظم شیرازی به اتمام رسانید.

نیز مراحل عالی عرفانی و اخلاقی و مقامات معنوی را از محاضر آیات بزرگوار سید علی آقای قاضی و سید جمال الدین گلپایگانی طی کرد.

نیز از مدرسان بزرگ و فقهای عظام نجف اشرف به شمار می آمد.

بیان زیبا و تعبیر رسایش و شیوه ی تدریس وی، به گونه ای بود که در میان مشتاقان علم، محبوبیت ویژه ای داشت. صدها نفر از فرزانگان در مکتب علمی و اخلاقی وی تربیت و پرورش یافتند.

آیت الله فیروزآبادی در سال 1391 قمری به خاطر فشار حزب بعث به ایران مهاجرت کرد و در شهر مقدس قم رحل اقامت افکند.

شب ها در رواق پایین حرم مطهر حضرت معصومه، سلام الله علیها، اقامه ی جماعت می کرد.

وی با امام راحل، قدس سره، و انقلاب اسلامی، همگام و همراه بود. او، مورد احترام رهبر کبیر انقلاب اسلامی امام خمینی بودند.

آثار و تألیفات ارزشمندی از وی به یادگار مانده است که عبارت است از:

1 ـ عنایة الاصول فی شرح کفایة الاصول، (6 جلد)

2 ـ فضائل الخمسة من الصحّاح الستّة و غیرها من الکتب المعتبرة. این کتاب شامل احادیث پنج تن آل عبا در مهم ترین کتب عامّه است، جمع آوری و مورد بررسی قرار گرفته است.

3 ـ الفروع المهمة فی احکام الائمة (3 جلد). این کتاب ارزشمند به فارسی ترجمه شده است. تلخیص فارسی آن هم به چاپ رسیده است.

4 ـ خلاصة الجواهر

5 ـ منتخب المسائل

6 ـ السبعة من السلف من الصحاح الستّة و غیرها من الکتب المعتبرة عند اهل السنة و الجماعة. این کتاب به فارسی و اردو ترجمه شده است.

7 ـ حاشیه بر مکاسب

8 ـ حاشیه بر رسائل

9 ـ رساله ی عملیه فارسی

آیت الله سید مرتضی حسینی فیروزآبادی در 17 ذوالحجه 1410 قمری رحلت کرد. پیکرش با شکوهی خاص تشییع و در قبرستان باغ بهشت مقابل مزار شهدای علی بن جعفر، علیه السلام، قم به خاک سپرده شد.[37] 


[1]. شرح حال و خدمات علمی و شاگردان فاضل اردکانی در مجموعه ی گلشن ابرار آمده است.

[2]. جهت آشنائی بیش تر از خدمات علمی میرزای شیرازی در سامرا وعلل هجرت ایشان، به گلشن ابرار، جلد اول مراجعه شود.

[3]. درباره ی انقلاب مشروطیت به کتاب های تاریخ پیدایش مشروطیت نوشته ی ادیب هروی خراسانی، رجال عصر مشروطیت نوشته ی ابوالحسن علوی، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران نوشته مهدی ملک زاده، تاریخ سیاسی معاصر ایران نوشته ی سیّد جلال الدین مدنی و.... مراجعه شود.

[4]. شرح حال وی در منابع زید آمده است: آثار الحجه، محمد شریف رازی، ج 1، ص 93؛ آیینه ی دانشوران، سید علیرضا ریحان یزدی، ص 53؛ ریحانة الادب، میرزا محمد علی مدرس تبریزی، ج 2، ص 24؛ ستارگان حرم، دفتر اول، ص 183.

[5]. آئینه ی دانشوران، ص 730.

[6]. مفاخر یزد، ج 2، ص 492.

[7]. گنجینه ی دانشمندان، ج 2، ص 75. آئینه ی دانشوران، ص 207. آثار الحجة، جلد 2، ص 38.

[8]. الاجازة الکبیرة، سید شهاب الدین مرعشی نجفی، ص 43، گنجینه ی دانشمندان، ج 2، ص 369.

[9]. اختران فروزان ری و تهران، محمد شریف رازی، ص 177، دایرة المعارف تشیّع، ج 1، ص 117؛ ستارگان حرم، ج 9، ص 49.

[10]. تراجم الرجال، سید احمد حسینی، ج 1، 
ص 105.

[11]. همان، ص 143.

[12]. همان، ج 2، ص 396.

[13]. گنجینه ی دانشمندان، ج 4، ص 525؛ تربت پاکان قم، عبدالحسین جواهر کلام، ج 2، ص 1251.

[14]. .تربت پاکان قم، ج2، ص 1262؛ الاجازة الکبیرة، ص 127؛ ستارگان حرم، ج 20، ص 11.

[15]. نقباء البشر، شیخ آقا بزرگ تهرانی، ج1، ص 52؛ الاجازه الکبیر، ص 127؛ تربت پاکان قم، 
ص 1263.

[16]. علماء معاصرین، شیخ محمد خیابانی، ص 253.

[17]. گنجینه ی دانشمندان، ج 3، ص 314.

[18]. علماء معاصرین، ص 396، نقباء البشر،ج 2، 
ص 559.

[19]. تربت پاکان قم، ج 3، ص 314؛ ستارگان حرم، ج 11، ص 31.

[20]. برای داشتنشرح تفصیلی زندگانی و خدمات علامه امینی، به: گلشن ابرار، ج 2 مراجعه شود.

[21]. مجله ی کیهان فرهنگی سال 11، ش 9و 10، ص 14 و 15؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، در هشت جلد، از آثار آن عالم جلیل القدر استت.

[22]. گلشن ابرار، ج 5، ص 471.

[23]. همان، ج 6، ص 223؛ ستارگان حرم، ج3، ص 101.

[24]. مشاهیر مدفون در حرم رضوی، ابراهیم زنگنه، ص 167.

[25]. همان، ص 214.

[26]. در النجوم السرد بذکر علمای یزد، در صفحات متعدد اسامی برخی از شاگردان معظم له آمده است.

[27]. نجوم السرّد بذکر علمای یزد، ص 658.

[28]. ستارگان حرم، ج 5، ص 173.

[29]. احسن الودیعة، ج 2، ص 123 و 124.

[30]. ریحانة الادب، ج 2، ص 364.

[31]. معارف الرجال، ج 2، ص 388.

[32]. علمای بزرگ شیعه از کلینی تا خمینی، ص 357.

[33]. نجوم السرّد بذکر علمای یزد، ص 658.

[34]. مفاخر یزد ویژه ی عالمان دینی، ج 1، ص 223.

[35]. الذریعه، ج 5، ص 69.

[36]. شرح حال آیت الله سید محمد حسین فیروزآبادی در منابع ذیل آمده است: النجوم المسرد، ص 201؛ تراجم الرجال، ج 1، ص 392؛ گنجینه ی دانشمندان، ج 5، ص 288 و ج 6 ص 123؛ معارف الرجال، ج 2، ص 388 و 9؛ احسن الودیعه، ج 2، ص 123 و 124؛ دائرة المعارف تشیع، ج 12، ص 414؛ ریحانه الادب، ج 2، ص 364، مفاخر یزد ویژه عالمان دینی، ج 1، ص 223؛ معجم المؤلفین، ج 11، ص 134؛ الذریعه، ج 5، ص 69، همان، ج 6، ص 149؛ همان، ج 15، ص 115؛ همان 20، ص 61 و 62. همان 22، ص 206؛ تاریخ علمای و معاصرین، ص 137 و 138؛ معجم رجال الفکر و الادب فی النجف، ج 2، 
ص 955؛ نجوم السرد بذکر علمای یزد، ج 2، 
ص 658.

[37]. شرح حال آیت الله مرتضی حسینی فیروزآبادی در منابع ذیل آمده است: گنجینه ی دانشمندان، ج 2، ص 224؛ مفاخر یزد، ج 1، ص 535. نجوم السرد بذکر علمای یزد، ج 2، ص 660؛ ستارگان حرم،ج 5، ص 171.

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

   

مشخصات فردی

نام سید محمد
نام خانوادگی حسینی فیروزآبادی
نام پدر سیدمحمدباقرفیروزآبادی
نام معروف سید محمد حسینی فیروزآبادی
نسب امام زین العابدین علیه السلام
تاریخ تولد (شمسی) 1228
تاریخ تولد (قمری) 1265
مکان تولد ایران،یزد
تاریخ فوت (شمسی) 1228/8/22
تاریخ فوت (قمری) 1345/3/27
مکان فوت عراق،سامراء
مکان دفن عراق،نجف اشرف،حرم امام علی علیه السلام
 
 
 
 

محمد باقر محقق سبزواری (آیت الله محقق سبزواری)

 

در خصوص جایگاه علمى این شهر همین بس که علماى بزرگى چون محقّق سبزوارى، حکیم حاج ملاّ هادى سبزوارى و میرزا حسین فقیه سبزوارى از این دیار برخاسته اند و خدمات شایانى را به مذهب و جهان تشیّع نموده اند.([1])

 

 

سبزوار ، خاستگاه فقیهان

 

محمد باقر محقق سبزواری (آیت الله محقق سبزواری)

 
No image
 
 

محقّق سبزوارى

متوفّاى: 1090 هـ .ق.

عنوان مقاله: فقیه زمان شناس

نویسنده: مسیّب کیانى

شهر سبزوارشهر سبزوار (بیهق) با ورود لشکر اسلام به خراسان، مذهب تشیّع را پذیرفت و بر عظمت و ارزش خود افزود. مؤلّف «مرآت البلدان» در این مورد مى نویسد:

«اهالى سبزوار همیشه نسبت به آل على(علیه السلام)کمال ارادت را داشته اند.»

در خصوص جایگاه علمى این شهر همین بس که علماى بزرگى چون محقّق سبزوارى، حکیم حاج ملاّ هادى سبزوارى و میرزا حسین فقیه سبزوارى از این دیار برخاسته اند و خدمات شایانى را به مذهب و جهان تشیّع نموده اند.([1])

ولادت

محقّق سبزوارى در سال (1017 هـ .ق.) در روستاى «نامِن» از توابع شهرستان سبزوار پا به عرصه وجود نهاد. وى «محمّدباقر» نام دارد و فرزند محمّد مؤمن خراسانى است که پس از رحلت پدرش، به اصفهان آمد و در آنجا مسکن گزید. او در اندک زمانى سرآمد علماى عصر خود شد به گونه اى که پس از چندى به درخواست شاه عبّاس دوم، سمت امامت جمعه وجماعت ومنصب شیخ الاسلامى راپذیرفت.([2])

فرزندان محقّق سبزوارى از بزرگان و عالمان جلیل القدرى بوده اند که عبارتند از:

1. میرزا جعفر سبزوارى اصفهانى که فقیهى زاهد و مدرّسى توانا و از فحول دانشمندان اصفهان بوده و منصب شیخ الاسلامى اصفهان در اعقاب او به مدّت بیش از دو قرن تداوم داشته و در جنب مسجد حکیم اصفهان مدفون است.

2. میرزا عبدالرحیم شیخ الاسلام عالم جلیل القدرى که شیخ الاسلامى اصفهان را به عهده داشته است. وى از علما و مجتهدین متنفذ اصفهان در قرن دوازدهم بوده و تألیفاتى نیز از خود به جاى گذاشته و در (1181 هـ .ق.) درگذشته است.([3])

آثار

از محقّق سبزوارى آثار بسیارى به دو زبان عربى و فارسى به جا مانده است که در این میان چند اثر از وى در بین عالمان و فقیهان از جایگاه ویژه اى برخوردار است. در این جا به آثار وى اشاره مى کنیم:

1. کفایة الاحکام:([4])

کتابى است فقهى که همه ابواب فقه را شامل مى شود و کتاب «هدایة الاعلام» ـ به فارسى از

محمّدعلى بن محمّدحسن نحوى اردکانى ـ ترجمه این کتاب است. همچنین شرح ها و حواشى بسیارى بر کتاب کفایة الاحکام نوشته شده است که عبارتند از:

ـ شرح از جعفر بن عبدالله حویزى قاضى

ـ رواشح العنایة الرّبانیة، از حسین بن محمّد بحرانى آل عصفور

ـ نبراس الهدایة، از محمّدمهدى حسینى مشهدى

ـ شرحى از سیّد محسن اعرجى

ـ نهایة المقتصد، از محمّدجعفر همدانى

ـ شوارع الهدایة، از محمّدابراهیم کرباسى اصفهانى.

2. ذخیرة المعاد فى شرح الارشاد:([5])

کتابى است فقهى که از باب طهارت تا پایان بحث حج را شامل مى شود. این کتاب شرح کتاب «ارشاد الاذهان» علاّمه حلّى است. و شرح هاى بسیارى بر این کتاب نوشته شده است که مى توان از آن ها چنین نام برد:

ـ شرحى از محمّدسعید

ـ تحقیق فى القیاس، از وحید بهبهانى

ـ الجمع بین الاخبار المتعارضه از وحید بهبهانى.

3. حاشیة على مسالک الافهام شهید ثانى([6])

4. خلافیة:([7])

این کتاب به فارسى در عبادات نوشته شده است و نویسنده انگیزه تألیف این کتاب را رغبت مردم به امور دینى ذکر مى کند. این کتاب در یک مقدمه و سه باب نوشته شده و در ابتداى آن به شناخت اصول دین و بعد از آن به مسائل فقهى و فروع دین اشاره مى کند.

5. رسالة فى تحریم الغناء:([8])

این رساله درباره غنا و موسیقى است و محقّق سبزوارى در این کتاب همه آیات و روایات را که از اصحاب ائمه(علیهم السلام)، در تحریم و منع غنا وارد شده، آورده است.

6. رساله اى در فقه:([9])

محقّق این رساله را براى شاه عبّاس دومنوشته است و همه ابواب فقه را در برمى گیرد.

7. رساله عملیه:([10])

این رساله در شناخت احکام شرعى ضرورى تألیف شده است. محقّق این کتاب را براى مقلدان خود نوشته و تألیف این رساله به درخواست میرزا مهدى بن میرزا رضا حسینى خراسانى در سال (1081 هـ .ق.) صورت گرفته است.

8. رساله اى در نماز جمعه:([11])

این کتاب به فارسى نوشته شده است. محقّق سبزوارى رساله اى نیز به عربى، به نام «رسالة فى صلاة الجمعة» دارد.

9. مناسک حج.([12])

10. رساله اى در نماز و روزه.([13])

11. رسالة فى الغسل.([14])

12. رسالة فى مقدمة الواجب.([15])

13. رسالة فى تحدید النّهار الشرعى.([16])

14. رسالة فى فضیلة المتعة.([17])

15. کفایة الفقه.([18])

این کتاب شامل حدود سى هزار بیت([19]) است که آن را به عنوان بقیه «ذخیره» نوشته است.

16. حاشیة على شرح الاشارات:([20])

این کتاب حاشیه بر شرح اشارات است که تألیف آن در دوازده ذیقعده (1075 هـ .ق.) به پایان رسیده است.

17. حاشیة على الشفاء:([21])

این کتاب، حاشیه بر بخش الهیّات ابوعلى سینا است. نویسنده در این اثر فقط به شرح مشکلات و حل معضلات کتاب پرداخته و وارد مناقشات وارده بر مباحث نشده است.

18. مفاتیح النجات عبّاسى:([22])

این کتاب شامل ادعیه مشهوره و منقوله از اهل بیت(علیهم السلام) است که موضوع آن اعمال سال و ماه و زیارات وادعیه مشهور است که از یک مقدمه ـ که در فضیلت و آداب و اوقات استجابت دعا است ـ و از 27 باب تشکیل شده است. محقّق سبزوارى این تألیف را به تقاضاى شاه عبّاس دوم نوشته است و در هفدهم شعبان (1056هـ .ق.) به اتمام رسانده است.

19. جامع الزّیارات عبّاسى:([23])

این کتاب به تقاضاى شاه عبّاس دوم نوشته شده و داراى نه فصل است.

20. روضة الانوار عبّاسى:([24])

این اثر را محقّق سبزوارى به درخواست شاه عبّاس دوم در سال (1073 هـ .ق.) در یک مقدمه و دو بخش نگاشته است. در مقدمه به علل احتیاج افراد به پادشاهان و عوامل دوام و زوال حکومت پادشاهان اشاره مى کند.

بخش اوّل این کتاب شامل چهار قسمت است:

الف. واجبات، مثل نماز، روزه، زکات، امر به معروف و نهى از منکر و... .

ب. فضایل مانند ایمان، توبه، عدل، شکر، صبر، توکّل، رضا، حسن خلق، سخاوت، شجاعت، تواضع، صله رحم، علم و عقل.

ج. حقوق مانند حقوق والدّین، همسران، بندگان، همسایه ها، ملازمان و نوکران و حقوق رعایا بر سلاطین، زیردستان و مؤمنان.

د. رذایل مثل ظلم، بخل و تکبر.

بخش دوم این کتاب شامل پنج باب و بیست فصل است که مباحث آن عبارتند از:

الف. اندرز و وصیّت به پادشاهان از زبان حکما و پادشاهان با تجربه.

ب. روابط متقابل پادشاهان با نزدیکان، حکما، فقها، وزرا و خادمان.

ج. تدبیر گروه هایى مانند اهل شمشیر، اهل قلم، زارعان، بازرگانان، پزشکان، منجّمین، صنعتگران، مالیات گیران، ارباب دفاتر و محاسبان دیوانى، فرماندهان لشکرها و فرمانداران شهرها، نگهبانان قلعه ها و مرزها.

د. ترجمه عهدنامه امام على(علیه السلام) به مالک اشتر در قوانین حکومت و نامه طاهر ذوالیمینین به فرزندش.

21. شرح حدیث برّ الوالدّین:([25])

محقّق سبزوارى این اثر را هنگام سفر به بیت الله الحرام به خط خود در مجموعه شیخ شمس الدّین حسین بن محمّد شیرازى براى تذکار به او نوشته است. تاریخ تألیف این اثر شوّال (1062 هـ .ق.) است.

22. اختیارات ایّام:([26])

این اثر تحقیقى است در مورد ایّام مبارک و مسعود و روزهاى نحس از ماه هاى اسلامى و رومى و فارسى قدیم که در یک مقدمه و سه باب و یک خاتمه تألیف شده و هر کدام مشتمل بر چند فصل و مبحث است.

23. شرح زبدة الاصول:([27])

این کتاب شرح بر «زبدة الاصول» شیخ بهایى است.

24. الردّ على رسالة شبهة الاستلزام:([28])

این اثر در پاسخ به انتقادات محقّق خوانسارى بر رساله محقّق سبزوارى در مورد شبهه استلزام است.

25. شرح توحید صدوق.([29])

استادان

محقّق سبزوارى نزد استادان فرزانه اى به تحصیل پرداخت و خود را به دانش و تهذیب نفس آراست و در بسیارى از علوم و فنون تبحّر یافت و از دست آن استادان به دریافت گواهى اجتهاد و اجازه نقل حدیث مفتخر گردید. استادانى که وى از آن ها اجازه اجتهاد و نقل حدیث دریافت نموده است عبارتند از:

1. علاّمه محمّدتقى مجلسى (1003 ـ 1070هـ .ق.)

2. ملاّ حیدر على اصفهانى: وى در حدیث و فقه استاد محقّق سبزوارى بوده است.

3. قاضى معزالدّین حسین.

4. شیخ بهایى (953 ـ 1030 هـ .ق.)

5. میر ابوالقاسم فندرسکى (970 ـ 1050ق)

6. سیّد حسین بن حیدر عاملى.

7. نورالدّین على بن حسین بن ابى الحسن عاملى.

8. سیّد شرف الدّین على بن حجّت شولستانى.

9. حسین بن حیدر بن حیدر قمرکرکى(متوفّاى 1041 هـ .ق.)

10. ملاّ حسن على شوشترى (متوفّاى 1075هـ .ق.) صاحب التّبیان.

شاگردان

این فقیه بزرگ و سیاستمدار شایسته، شاگردان بزرگى را به عالم اسلام تقدیم نمود که برخى از آن ها عبارتند از:

1. محقّق خوانسارى([30]) (1099 ـ 1019هـ .ق.)

وى حسین بن جمال الدّین محمّد خوانسارى، شوهر خواهر محقّق سبزوارى است.

و تألیفات بسیارى دارد و از شاگردان برجسته محقّق سبزوارى است.

2. سیّد عبدالحسین حسینى خاتون آبادى([31])(1105 ـ 1039 هـ .ق.)

وى چهل سال، اکثر اوقات خود را در کنار محقّق سبزوارى سپرى نمود و در بعضى از سفرها همراه او بود. و از استادش اجازه نقل حدیث دریافت کرده است. کتاب «وقایع السنین و الاعوام» از آثار اوست.

3. ملاّمحمّد بن عبدالفتاح تنکابنى مشهور به سراب([32]) (متوفّاى 1124 هـ .ق.)

محقّق سبزوارى در سال (1081 هـ .ق.) به وى اجازه نقل روایت داده است. سراب داراى آثار فراوانى است که از جمله آن ها: حجیّت اجماع و خبر واحد، رساله اى در اصول دین و عقاید، «سفینة النّجاة»، رساله اى در نماز جمعه، «ضیاء القلب» و «غنیة المتعبد» است.

4. میر محمّدصالح خاتون آبادى([33])

وى فرزند عبدالواسع خاتون آبادى اصفهانى و داماد علاّمه مجلسى است. در سال (1058هـ .ق.) متولّد شده است. آثار او عبارتند از: حدائق المقرّبین، شرح من لا یحضره الفقیه، الانوار المشرقیة و حدائق الجنان. وى در سال (1098 هـ .ق.) به دیار باقى شتافت.

5. محمّد شفیع بن فرج گیلانى([34])

محقّق سبزوارى در سال (1085 هـ .ق.) به وى اجازه نقل حدیث داده است. کتاب البداء از آثار او است.

6. میرزا عبدالله افندى اصفهانى([35])

وى صاحب کتاب ریاض العلماء و حیاض الفضلاء است.

7. محمّدصالح بیابانکى([36]).

محقّق سبزوارى در سال (1074 هـ .ق.) به وى اجازه نقل حدیث داده است.

8. عبدالله اردبیلى([37])

از منظر بزرگان

عدّه اى از فقیهان و بزرگان به تمجید از تلاش هاى محقّق سبزوارى پرداخته اند که بدان اشاره مى کنیم.

شیخ حرّ عاملى درباره محقّق سبزوارى مى نویسد:

مولانا محمّدباقر بن محمّد مؤمن خراسانى سبزوارى، دانشمند فاضل، محقّق، متکلّم، حکیم، فقیه و محدّث جلیل القدر.([38])

حاج محمّد اردبیلى مؤلّف «جامع الرواة» مى گوید:

محمّدباقر بن محمّد بن محمّد مؤمن سبزوارى، امام، علاّمه، محقّق، مدقّق، پسندیده خوى، پاک سرشت، جلیل القدر، عظیم الشأن، بلند جایگاه، دانشمند، فاضل کامل، خیرخواه، متبحّر در علوم عقلى و نقلى، یگانه عصر و یکتاى زمانش بود.([39])

سیّد على خان شیرازى نیز مى نویسد:

ملاّ محمّدباقر خراسانى یکى از مجتهدین در علوم دین و سایر فنون علوم و اصناف منطوق و مفهوم است. در سال (1063 هـ .ق.) به مکه آمد و مجاور شد. من به دیدارش مشرف شدم، ولى نتوانستم از وى اجازه بگیرم. بارها در مجلس و مباحثش حضور یافتم، سپس او به ایران بازگشت.([40])

محدّث قمى مى نویسد:

فاضل، محقّق، متکلّم، فقیه، محدّث جلیل القدر، عالم نقاد، صاحب ذخیرة العباد فى شرح الارشاد که خبر از وفور علم او مى دهد.([41])

میرزا محمّدعلى مدرّس تبریزى صاحب «ریحانة الادب» مى گوید:

محقّق سبزوارى الشهرة، از اکابر علما و محدّثین شیعه و مفاخر حکما و متکلمین اثنى عشریه مى باشد که عالم، فاضل، محقّق، مدقّق، فقیه، اصولى، محدّث، رجالى، حکیم و متکلّم جلیل القدر از اکابر اصحاب مجلسى اوّل است.([42])

سیّد محمّدباقر خوانسارى آورده است:

ملاّ محمّدباقر محمّد مؤمن خراسانى سبزوارى، فاضل دانشمند، حکیم متکلّم، فقیه اصولى و محدّث بزرگوار، اصل وى از شهر سبزوار بود.([43])

میرزا عبدالله افندى صاحب «ریاض العلماء» مى گوید:

عالم، فاضل، محقّق، متکلّم، حکیم، فقیه و محدّث جلیل القدر.([44])

سیّد جلال الدّین آشتیانى درباره محقّق سبزوارى مى نویسد:

سبزوارى با آن که از محقّقان در علوم نقلى محسوب مى شود و به واسطه مسلّمیت او در اجتهاد و معروفیّت او در مقام زعامت دینى و تدریس فقه و اصول، اوقات او مستغرق بود و به حقّ از اکابر فقها و اصولیون در دوران تشیّع محسوب مى شود، با این وصف، در انواع فنون عقلى به خصوص حکمت الهى، از مدرّسان عالى مقام عصر خود به شمار مى رود و به تدریس حکمت و فلسفه و تفکر در مسائل حکمى رغبت واشتیاق زیاد داشته است... واین خود دلیل است بر این که جامعیت در علوم عقلى و نقلى از خواص علماى دوران صفویه است.

این دانشمند، بسیار باذوق و خوش محضر و متخلق به اخلاق و صفات ملکوتى بود، به ادبیات فارسى احاطه کامل داشته است و به فارسى، بسیار زیبا مطلب مى نوشته است. در فنون ریاضى ماهر و داراى طبع شعرى روان بود.([45])

عصر محقّق سبزوارى

سبزوارى در دوران زندگى خود با چهار تن از حاکمان سلسله صفوى معاصر بوده و بیشترین دوران زندگى سیاسى وى در دوره سلطنت شاه عبّاس دوم و شاه صفى بوده است.

حاکمان معاصر سبزوارى عبارتند از:

1. شاه عبّاس اوّل (1038 ـ 996 هـ .ق.)

2. شاه صفى اوّل (1052 ـ 1038 هـ .ق.)

3. شاه عبّاس دوم (1077 ـ 1052 هـ .ق.)

4. شاه سلیمان اوّل یا شاه صفى دوم (1105 ـ 1077 هـ .ق.).

در دوران شاه عبّاس دوم، محقّق سبزوارى منصب شیخ الاسلامى و امامت جمعه اصفهان را پذیرفت. وى همیشه در جهت اصلاح شاه عبّاس دوم بوده و مسائلى را به او گوشزد مى کرده است و خواهان اصلاح آن ها مى شده که از جمله آن ها مى توان به دو امر اشاره کرد:

1. تقاضاى توبه شاه: وى همیشه شاه عبّاس دوم را توصیه به توبه مى کرد چون توبه شاه باعث توبه هزاران نفر دیگر مى شد.

او درباره قبول توبه مى گوید:

اگر کسى تمام عمر کافر باشد یا مشغول به انواع معاصى و ذنوب شود و در نفس آخر اسلام آورد یا از همه گناهان توبه کند، خداى عزّوجلّ مى آمرزد و بى حساب به بهشت مى برد.([46])

2. منع شاه عبّاس دوم از شرابخوارى: سبزوارى از شاه عبّاس دوم مى خواهد که شرب خمر و لهو و لعب و لذات را ترک کند به علّت این که این عوامل سبب ظهور فساد و باعث زوال و اختلال در امور جامعه مى شود.

وى به ممنوعیت شرعى و عقاب اخروى شرب خمر اشاره مى کند، امراض دنیایى آن را نیز یادآور مى شود به این که بیشتر حاکمان قبل به سبب آفت شراب هلاک شده بودند.([47])

مبانى اخلاقى

محقّق سبزوارى چند نکته درباره اخلاق را مورد توجّه خود قرار مى دهد که عبارتند از:

عدالت

وى درباره عدل مى نویسد:

عدل آن است که پادشاهان میزان حقّ را راست اعتبار نمایند و انصاف در همه چیز مرعى دارند.

سبزوارى طبق روایتى از حضرت رسول(صلى الله علیه وآله)مدّعى شده است که دوست ترین مردم به خداى عزّوجلّ در روز قیامت و نزدیک ترین ایشان به خدا، پادشاه عادل است و مبغوض ترین مردم به خداى عزّوجلّ در روز قیامت و سخت عذاب ترین ایشان، پادشاه ظالم است.

سپس وى فواید رعایت عدالت را از پادشاهان برمى شمارد که عبارتند از:

ـ تحصیل خشنودى و رضایت خداوند.

ـ تحصیل درجات اخروى و نجات از عذاب

ـ دوام و بقاى دولت.

ـ آن که رعایا و زیردستان امانتى چندند که خداى عزّوجلّ نزد پادشاهان سپرده و بر ایشان لازم است که حفظ امانت کنند و در روز بازخواست از عهده امانت بیرون آیند.

ـ کسب نام نیکو.

ـ کسب دعاى خیر مردمان و زیردستان.

ـ آثار و برکات عدل به اولاد و اعقاب سرایت مى کند و ظلم باعث قطع نسل مى شود.

ـ عدل باعث معمورى و آبادانى ملک مى شود.

و در مرحله بعد شرایط تحقق عدالت پادشاه را چنین برمى شمارد:

ـ از حال رعایا غافل نباشد.

ـ از اطراف و جوانب ملک و حوادثى که در آن ها اتّفاق مى افتد با خبر باشد.

ـ حقّ مظلومان از ظالمان گرفته شود.

ـ ظالمان را طبق قانون تنبیه کند تا باعث عبرت دیگران شود.

ـ اگر ظالم داراى مقام و منصب باشد، باید او را برکنار کرد.

ـ روزهایى تعیین کند تا مردم بتوانند عرایض و مطالب خود را به عرض او برسانند.

ـ ترک راحت طلبى.

ـ به سخن خوش آمدگویان و چاپلوسان توجّه نکند و سعى کند از حقیقت هر چیز به قدر امکان مطّلع شود.

ـ کسانى را جهت دادرسى تعیین کند.([48])

شکر

باید حاکم، این امور را مدّ نظر داشته باشد:

ـ شناخت منعم حقیقى یعنى خداوند متعال.

ـ شادمانى از وصول به نعمت.

ـ تلاش در جهت تحصیل رضایت خداوند که از طریق روحانى و جسمانى باید انجام دهد.([49])

صبر

پادشاهان باید بر دشوارى هایى که در راه دست یابى به سعادت دنیوى و اخروى وجود دارد صبر پیشه کنند صبر کلید موفقیت، مقدمه رستگارى، سبب خشنودى معبود و علامت حصول مقصود است.([50])

توکّل

توکّل آن است که هر چند اسباب و وسایل در هر کار موجود باشد، اعتماد او در منافع و مصالح خود بر خداى باشد نه بر آن آلات و وسایط. بر پادشاه لازم است که بناى کار خود را بر توکّل گذارد.([51])

حسن خلق

محقّق سبزوارى براى تعریف حسن خلق دو معنا بیان مى کند که عبارتند از:

ـ معناى متعارف حسن خلق که به معناى شکفته رویى و نیکوگویى و موافقت و مدارا و حلم و امثال این امور است.

ـ تعادل و تناسب اعضاى ظاهرى و قواى باطنى انسان و این معنا از حسن خلق وقتى به طور کامل در فردى وجود دارد که واجد صفات زیر باشد:

الف. ذکا، سرعت فهم، صفاى ذهن، سهولت تعلّم، حسن تعقل... .

ب. حیا، رفق، حسن هدى، مسالمت، رغبت، صبر، قناعت، وقار، ورع، انتظام حرفت و سخا، که همه از انواع عفت حساب مى شوند.

ج. بزرگى نفس، نجابت، بلند همتى، شهامت، تحمّل، تواضع، حمیت که از انواع شجاعت هستند.

د. صداقت، الفت، وفا، مهربانى، صله رحم، حسن شرکت، تردد، توکّل و عبادت از انواع عدالت حساب مى شوند.([52])

نماز جمعه از منظر محقّق سبزوارى

محقّق سبزوارى از جمله فقیهانى است که قائل به وجوب عینى نماز جمعه بوده است و خود منصب امامت جمعه را به عهده داشته و رساله اى هم در این زمینه نگاشته است. وى در «روضة الانوار» مى نویسد:

نماز جمعه از جمله فرایضى که رعایت آن لازم است که تأکید بسیار در قرآن و احادیث در آن باب واقع شده و بعضى از علما بعد از ایمان، افضل عبادات، نماز جمعه را دانسته اند. و فرق مخالفین، تشنیعات عظیمه بر شیعه مى کنند که نماز جمعه با این همه تأکید که در قرآن و سنّت واقع شده و وجوب آن متفق علیه فِرَق است، شیعه بر ترک آن اقدام مى نمایند لیکن تشنیع ایشان بى موقع است، چه محقّقان علماى شیعه نماز جمعه را واجب عینى مى دانند یعنى البتّه جمعه را مى باید ]اقامه[ کرد و نماز ظهر مجزى نیست و جماعتى دیگر ظهر را مجزى مى دانند، لیکن افضل جمعه را مى دانند... و از حضرات ائمه(علیهم السلام) در این باب تأکید... بسیار منقول شده و احادیث بسیار از ایشان در این باب وارد است تا آن مرتبه که از حضرت امام محمّد باقر(علیه السلام)منقول است که «مَنْ تَرَکَ ثلثَ جُمُعات مُتَوالیات طَبَعَ اللهُ على قَلْبِهِ» یعنى هرکس که سه جمعه پى در پى ترک نماز جمعه کند، خداى عزّوجلّ دل او را مُهر مى کند... .([53])

اندیشه قضایى

در عصر محقّق سبزوارى قضات به رشوه خوارى مشغول بودند و وى به این مسأله تصریح مى کند. در عبارت خود به حاکمان توصیه مى کند که عالمان متعهّد را به شغل قضاوت تشویق کنند:

بر پادشاهان لازم است کسانى که قابل این شغل عظیم نباشند نصب نکنند و مردم نادان که عارف به قواعد و احکام شرع نباشند یا طامع باشند و امین و متدین نباشند و طمع در اموال مسلمانان کنند و به سبب طمع رشوه و ملاحظه جانب اقویا و اغنیا، جانب ضعیفان فروگذارند و در احکام شرع غلط کنند و مداهنه نمایند و طرف منظور دارند، نصب ننمایند. و هر گاه کسانى که قابل و مستعد این کار باشند نصب کنند چند امر نسبت به ایشان مراعات کنند:

اوّل آن که وجه معاشى از جهت ایشان مقرر دارد که محتاج به آن نباشد که طمع در اموال مسلمانان کنند.

دیگر آن که در تقویت ایشان بکوشد و چنان کند که احکام ایشان متّبع باشد و هیچ یک از حکّام عرف سر از اطاعت ایشان نپیچند و امرا و حکام معتبر به مجلس ایشان حاضر مى شده باشند... .

و دیگر لازم است که مَلک از احوال قضات متفحص مى بوده باشد و اگر کسى از ایشان شکوه و شکایت کند در تفتیش و تفحص و استکشاف حقیقت امر، مبالغه تمام به جا آورد. و اگر خیانت قاضى ظاهر شود، تأدیب بلیغ نماید. تا باعث منع و زجر و عبرت دیگران شود و کسى از ایشان دیگر اقدام به ارتکاب قبایح و ظلم و خیانت ننماید.([54])

محقّق سبزوارى

از منظر محقّق سبزوارى امر به معروف و نهى از منکر یکى از واجبات بزرگ اسلام است و امر دین و نظام ملک و ملّت به آن مستقیم مى شود و اگر مردم دست از امر به معروف و نهى از منکر بردارند، فاسقان و فاجران را بر اعمال زشت و ناپسند که مرتکب مى شوند تعزیر نکنند و به خود واگذارند. فساد به همه جا سرایت مى کند و جامعه را فاسد مى کند و در همه جا هرج و مرج مى شود.

از نظر وى امر به معروف و نهى از منکر دو قسم است: واجب و مستحب. امر کردن به واجبات و نهى کردن از محرمات واجب و امر کردن به مستحبات و نهى کردن از مکروهات مستحب است.

شرایط امر به معروف و نهى از منکر از نظر محقّق سبزوارى عبارتند از:

1. شخص آمر و ناهى به معروف یا منکر بودن فعل، علم داشته باشد تا امر و نهى او معقول باشد و بدى و نیکى فعل را از راه سندِ صحیح بداند.

2. امر به معروف و نهى از منکر تأثیر داشته باشد.

3. اصرار شخص عاصى بر فعل مورد نهى پس هر گاه شخص بر آن فعل اصرار ننماید و نشانه پشیمانى آشکار شود نباید متعرض او شد.

4. امر به معروف و نهى از منکر بر جان و مال یا آبروى آمر و ناهى و یا دیگر مسلمانان ضرر نداشته باشد.

مراتب امر به معروف و نهى از منکر:

1. اظهار کراهت.

2. استفاده از زبان.

3. نفرت و هجرت و دورى و خشونت قولى و فعلى.

4. قهر و تأدیب و ضرب.

سبزوارى معتقد است وظیفه عالمان دین در امر به معروف و نهى از منکر آن است که بر اساس تشخیص خود عمل کنند و نیازى به اجازه از سلطان ندارند. وظیفه سلطان است که عالمانى را که امر به معروف و نهى از منکر مى کنند تقویت کند. وى مى گوید:

اگر یکى از اهل علم و تقوا در مقام رفع منکرى درآید، هر چند از قِبَل سلطان جهت این امر منصوب نباشد سلطان بر او انکار ننماید و تقویت طرف خصم نکند.([55])

حقوق مردم بر حاکمان از منظر

محقّق سبزوارى

به نظر محقّق سبزوارى مردم بر حاکمان خود حقوقى دارند که عبارتند از:

1. رعایت عدالت در حقّ مردم.

2. مهربانى به رعیّت و زیردستان.

3. عدم تعجیل در عقوبت افراد.

4. احترام بزرگان.

5. ترحم به مردم ضعیف و ناتوان.

6. رفع فقر و محرومیت از مردم.

7. مردم به آسانى به او دسترسى داشته باشند.

8. مردم را یکدفعه به جنگ نفرستد.

9. دست ظالمان را از رعایا و زیردستان کوتاه کند.

10. بزرگداشت عالمان و فقیهان و دانشمندان .

11. عفو و گذشت در حقّ مردم .

12. بخشش به مردم.([56])

عوامل زوال و بقاى دولت از منظر

محقّق سبزوارى([57])

محقّق سبزوارى که در دوران صفویه مى زیسته براى زوال و بقاى دولت و مملکت عواملى را برمى شمارد.

عوامل زوال عبارتند از:

1. اقتصادى

الف: بخل و خسّت پادشاه وقتى پادشاه بخل ورزد، طبع ها از او رمیده مى شود و دوستى از دل ها مى رود و لشکریان به طوع و رغبت جهت او کوشش و جانفشانى نمى کنند.

ب: بخشش ها و خرج هاى بى جاى پادشاه اگر پادشاه راه اسراف و تبذیر پیش گیرد و درآمد به اندازه هزینه نباشد این مسأله سبب مى شود که حقوق لشکریان به موقع پرداخت نگردد و باعث شورش سپاه شود که این امر به زوال منتهى مى شود و هر گاه در خزانه مالى نباشد و دشمن قوى به مملکت شاه حمله کند پس بر پادشاه لازم است که خرج خود را کم کرده و بذل بى جا نکند و در آبادانى مملکت بکوشد.

2. سیاسى، اجتماعى و اخلاقى

الف. خرابى مملکت و بى سرانجامى و تفرّق رعیّت.

ب. اعظم اسباب زوال مملکت، خصومت و عداوت و منازعه میان امرا و نزدیکان پادشاه است.

ج. ظلم شاه باعث خرابى مملکت مى شود و خرابى مملکت باعث پراکندگى رعیّت مى گردد و چون ملک و رعیّت خراب شود خزانه و لشکر نیز خراب مى شود که در این صورت کشور در معرض تهاجم دشمنان قاهر و استیلاى آنان خواهد بود. د. ظلم عمّال دولت.

هـ . تند خویى پادشاه با خواص سبب تنفّر خواص از پادشاه مى شود و در نتیجه ممکن است که تصمیم به قتل پادشاه بگیرند.

و. پادشاه اعمال خیر خویش را در جهت بدى تغییر دهد یا خیرات خود را قطع کند.

ز. بسیارىِ اشتغال پادشاه به شراب و لهو و لذّات و غفلت از امور ملک.

3. دینى

الف. ترک شکر نعمت الاهى.

ب. غرور و خودبینى باعث فراموشى قدرت اصلى یعنى خدا مى شود و همچنین سبب دست کم گرفتن دشمن و در نتیجه شکست مى شود.

ج. پادشاه در فسق و معصیت جرى باشد و متابعت احکام الهى نکند و عَلَم طغیان و عصیان برافرازد.

4. ادارى

واگذارى کارها به کسانى که اهل آن کار نباشند، اعم از این که ظالم، غیر متخصص یا غیر امین باشند.

5. نظامى

یکى دیگر از عوامل زوال دولت بى سرانجامى و کمى لشکر است که از مقدار نیاز کمتر باشند. یا آن چه باشند، بى سرانجام باشند و مقررى به آن ها نرسد و یا هزینه هاى ایشان و حقوق ایشان کفایت نکند و یا پادشاه به امور لشکر بى اعتنا باشد و... و سپاهیان از ورزش سپاهیگرى بیفتند و به شغل هاى دیگر بپردازند.

اسباب دوام و بقاى دولت

1. ضرورت وجود نیروى نظامى قوى.

2. توسعه تجارت در داخل و خارج.

3. کاستن پادشاه و هیأت حاکمه از اوقات فراغت و التذاذ.

4. داشتن سیستم اطّلاعاتى قوى و حفاظت از اسرار.

5. ضرورت مشورت در امور.

6. داشتن دیپلماسى قوى.

7. وجود امر به معروف و نهى از منکر.

8. پادشاهانى که به صفت عدل آراسته بودند، ایّام دولت ایشان ممتد بوده است.

عروج ملکوتى

محقّق سبزوارى پس از عمرى تلاش علمى و مجاهدت در راه تحقق مذهب تشیّع، در هشتم ربیع الاول سال (1090 هـ .ق.) در سن هفتاد و سه سالگى دیده از جهان فروبست و به جوار حقّ تعالى شتافت. پیکر این عالم بزرگوار از اصفهان به مشهد مقدّس انتقال داده و در آنجا تشییع و در مدرسه میرزا جعفر در جوار ثامن الحجج امام رضا(علیه السلام)در سردابى که محاذى قبر شیخ حرّ عاملى بود به خاک سپرده شد.

درباره تاریخ وفات وى گفته شده:

«شُد شریعت بى سر و افتاد از پا اجتهاد»

که مجموعه اعداد کلمه «شریعت» بدون حرف شین و مجموع اعداد کلمه «اجتهاد» بدون حرف دال تاریخ وفات محقّق سبزوارى یعنى سال (1090 هـ .ق.) است.([58])

 


[1]. سیماى سبزوار (سرزمین سربداران)، محمّد ابراهیم احمدى، قم، نشر نبوغ، 1375.

[2]. پیام حوزه، ش 27، ص 119 روضات الجنّات، ج 2، ص 68 ریحانة الادب، ج 5، ص 242.

[3]. ریشه و جلوه هاى تشیّع و حوزه علمیّه اصفهان، ج 1، ص 451.

[4]. مقدمه اى بر فقه شیعه، ص 242.

[5]. همان، ص 241.

[6]. همان، ص 243.

[7]. روضات الجنّات، ج 2، ص 69.

[8]. مقدمه اى بر فقه شیعه، ص 244 و 243.

[9]. الذّریعة، ج 16، ص 280.

[10]. همان، ج 11، ص 213.

[11]. روضات الجنّات، ج 2، ص 69 ریاض العلما، ج 5، ص 45 صفویه در عرصه دین، فرهنگ و سیاست، ج 1، رسول جعفریان، ص 308.

[12]. الذّریعة، ج 22، ص 256.

[13]. ریاض العلما، ج 5، ص 45.

[14]. الذّریعة، ج 16، ص 54.

[15]. همان، ج 22، ص 105.

[16]. روضات الجنّات، ج 2، ص 69.

[17]. أمل الآمل، ج 2، ص 250 ریاض العلما، ج 5، ص 45.

[18]. مفاخر اسلام، ج 8، ص 281.

[19]. هر بیت شامل یک سطر و پنجاه حرف است.

[20]. الذّریعة، ج 16، ص 110 ریحانة الادب، ج 5، ص 244.

[21]. همان، ج 5، ص 244.

[22]. الذّریعة، ج 21، ص 308 اندیشه سیاسى محقّق سبزوارى، نجف لک زایى، ص 61.

[23]. ریحانة الادب، ج 5، ص 244 اندیشه سیاسى محقّق سبزوارى، ص 62.

[24]. طبقات اعلام الشیعة، ج 5، ص 72.

[25]. الذّریعة، ج 13، ص 190.

[26]. اندیشه سیاسى محقّق سبزوارى، ص 63.

[27]. ریحانة الادب، ج 5، ص 244 روضات الجنّات، ج2، ص 69.

[28]. الذّریعة، ج 10، ص 198.

[29]. همان، ج 13، ص 153.

[30]. روضات الجنّات، ج 2، ص 69 فوائد الرضویة، ص 426 ریحانة الادب، ج 5، ص 242.

[31]. وقایع السنین و الاعوام، ص 502 و 534 صفویه از ظهور تا زوال، رسول جعفریان، ص 389.

[32]. طبقات اعلام الشیعة، ج 5، ص 71 روضات الجنّات، ج 2، ص 69.

[33]. مفاخر اسلام، ج 8، ص 395.

[34]. طبقات اعلام الشیعة، ج 5، ص 72.

[35]. مفاخر اسلام، ج 8، ص 279.

[36]. طبقات اعلام الشیعة، ج 5، ص 28.

[37]. همان.

[38]. أمل الآمل، ج 2، ص 250.

[39]. جامع الرواة، ج 2، ص 79.

[40]. سلافة العصر، ص 491.

[41]. فوائد الرضویة، ص 425.

[42]. ریحانة الادب، ج 5، ص 243.

[43]. روضات الجنّات، ج 2، ص 68.

[44]. ریاض العلماء، ج 5، ص 44.

[45]. منتخباتى از آثار حکماى الهى ایران، ج 2، ص 490 و 491، به نقل از اندیشه سیاسى محقّق سبزوارى، ص 51.

[46]. روضة الانوار عبّاسى، محقّق سبزوارى، قم، بوستان کتاب، 1381، ص 120.

[47]. اندیشه سیاسى محقّق سبزوارى، ص 72.

[48]. روضة الانوار عبّاسى، قسم اوّل باب پنجم، ص 153.

[49]. همان، ص 213.

[50]. همان، ص 242.

[51]. همان، ص 259.

[52]. همان، ص 267.

[53]. همان، ص 106.

[54]. همان، ص 571 ـ 563.

[55]. همان، ص 452 ـ 433.

[56]. اندیشه سیاسى محقّق سبزوارى، ص 252.

[57]. اندیشه سیاسى محقّق سبزوارى، صفویه در عرصه دین، فرهنگ و سیاست، ج 1، ص150.

[58]. روضات الجنّات، ج 2، ص 70 ریحانة الادب، ج 5، ص 244 فوائدالرضویة، ص 426.

منبع:فرهیختگان تمدن شیعه

   

مشخصات فردی

نام محمد باقر
نام خانوادگی محقق سبزوارى
نام پدر محمد مؤمن خراسانى
نام معروف محقق سبزوارى
لقب محقق سبزوارى
تاریخ تولد (شمسی) 987
تاریخ تولد (قمری) 1017
مکان تولد ایران،خراسان رضوی،سبزوار،نامن
تاریخ فوت (شمسی) 1058/1/30
تاریخ فوت (قمری) 1090/3/8
مکان فوت ایران،اصفهان
مکان دفن ایران،خراسان رضوی،مشهد،حرم امام رضا علیه السلام
 
 
 
 

آیت الله سید محمدهادی میلانی ، همروزگار و رفیق شفیق مرحوم فقیه سبزواری

آیت الله سید محمدهادی میلانی

 همروزگار و رفیق شفیق مرحوم فقیه سبزواری
 
No image
 

آیت‌الله سید محمدهادی حسینی میلانی فرزند آیت‌الله حاج سیدجعفر حسینی میلانی از علمای نجف اشرف و از مراجع بزرگ،[1] در هشتم محرم 1313هـ.ق در نجف اشرف بدنیا آمد.[2]

ایشان تا سن 12سالگی نزد آقا میرزا ابراهیم همدانی و آخوند ملاحسن تبریزی و... مقدمات را خواند و سطح را نزد آیت‌الله حاج شیخ ابراهیم سالیانی و حجة‌الاسلام جعفر اردبیلی و آیت‌الله حاج علی ایروانی و حجة‌الاسلام شیخ غلامعلی سامرائی و حجة‌الاسلام ابوالقاسم مامقانی (دائی بزرگوارشان) تکمیل نموده[3] و آنگاه دروس خارجه، فقه و اصول را از علماء بزرگ عصر خود مانند آیت‌الله آخوند خراسانی، شریعت اصفهانی، میرزا محمدحسین نائینی، شیخ محمدحسین غروی اصفهانی و آقا ضیاء عراقی[4] و فلسفه و کلام را نزد سیدحسین بادکوبه و شیخ محمدحسین اصفهانی و تفسیر و کلام و مناظره را نزد شیخ‌جواد بلاغی، ریاضیات را نزد سیدعلی قاضی طباطبایی و سیر و سلوک و معارف معنوی را از سیدعبدالغفار مازندرانی فرا گرفتند[5] و از آیت‌الله سیدحسین صدر، سید عبدالحسین شرف‌الدین، شیخ‌عباس قمی، آقا بزرگ طهرانی اجازه‌ی روایت گرفتند.[6]

آیت‌الله میلانی روز جمعه 30رجب1395هـ.ق برابر با 17مرداد1354هـ.ش در سن 83سالگی چشم از جهان پوشیدند.[7]

 

تدریس و تألیفات آیت‌الله میلانی

آقای میلانی در کربلای معلی برای جمعی از مشتاقان معارف قرآن، تفسیر سوره‌های جمعه و تغابن را گفته‌اند که به چاپ رسیده است و از همین شروع، حدود 60سال عمر خود را به ترتیب در نجف اشرف، کربلا، مشهد تدریس نمودند[8] که از جمله موضوعات آنها می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

1. علاوه‌بر تفسیر قرآن،[9] ایشان علم کلام و مناظره را با موضوع بحث تجریدالاعتقاد خواجه نصیر طوسی بارها تدریس نمودند.

2. ابواب بسیاری از فقه را در نجف اشرف و کربلا و نیز مشهد تدریس نمودند.[10]

از شاگردان برجسته‌ی ایشان می‌توان به سید محمدسعید عبقاتی، سید ابراهیم علم‌الهدی، محمدعلی قاضی طباطبائی، شیخ مرتضی حائری (فرزند آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری)، شیخ محمدتقی جعفری، حاج سیدمرتضی عسکری، سیدجلال‌الدین حسینی ارموی، و سیدعباس میلانی اشاره کرد.[11]

ایشان در سال 1337 به مشهد سفر نمودند و 22سال باقیمانده‌ی عمر خود را در آنجا به تدریس و تألیف و فعالیت پرداختند.[12]

 

آثار آیت‌الله میلانی

1. محاظرات فی فقه الامامیه(10 جلد).

2. کتاب استدلالی در مزارعه و مساقات.

3. کتاب در مبحث اوامر تا آخر استصحاب.

4. شرح استدلالی به کتاب صلوة شرایع.

5. حاشیه‌ی مکاسب(4 جلد).

6. تعلیقات علی الکتاب الهدی الی دین المصطفی (مرحوم بلاغی).

7. قواعد فقهیه و اصولیه.

8. تعلیقات علی العروة الوثقی.

9. رسالة فی المشق.

10. رسالة فی منجزات المریض.

11. رساله در احکام جلود و غیره.

12. کتاب استدلالی در اجاره.

13. رسالة فی التأمین و الیانصیب (قرعه‌کشی).

14. مناسک حج.

15. کتاب فی صلاة الجمعه و الجماعة و المسافر.

16. مختصر الحکام.

17. رساله در تحقیق صلوة الجمعه.

18. نخبة المسائل.

19. قادتنا کیف نعرفهم(9 جلد).

20. یکصد و ده پرسش.

21. شرحی استدلالی بر مباحثی از کتاب صلوة شرایع.

22. حاشیه بر صلوة التجاة.[13]

 

" هدایة الانام " منطبق با آراء فقهی مرحوم فقیه سبزواری در فهرست کتابهای هم موضوع در کتاب الذریعه تأل

 

از مجموعه کتاب ها ، نشریات و مقالاتی که یادی از مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری کرده اند یا خاطره ای نوشته اند و یا بطور مشروح یا مختصر ، از زندگی ، شخصیت ، خدمات و آثار معظم له ، سخن گفته اند .

 

" هدایة الانام " منطبق با آراء فقهی مرحوم فقیه سبزواری در فهرست کتابهای هم موضوع در کتاب الذریعه تألیف شیخ آقا بزرگ طهرانی

 


کراماتی از امام رضا علیه السلام که مرحوم آیة الله العظمی فقیه سبزواری شاهد بودند

 

کراماتی از امام رضا علیه السلام که مرحوم آیة الله العظمی فقیه سبزواری شاهد بودند
مشاهیر مدفون در باغ رضوان
ماجرای فوت آیة الله سید ابوالعلی درچه ای زاده از علمای اصفهان در مشهد که به دستور آیة الله فقیه سبزواری در باغ رضوان دفن شدند

عنایت حضرت رضا علیه السلام به تشییع پیکر پاک آیة الله سید ابوالعلی درچه ای زاده از علمای اصفهان

از مجموعه کتاب ها ، نشریات و مقالاتی که یادی از مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری کرده اند یا خاطره ای نوشته اند و یا بطور مشروح یا مختصر ، از زندگی ، شخصیت ، خدمات و آثار معظم له ، سخن گفته اند .

 

 

کرامت بیست دوم

شبی در قم داماد جناب میرزا احمد رضائیان، مؤلف را به مهمانی دعوت نمود آقا میرزا احمد جریانی را نقل کرد و دامادشان - که از طلاب برجسته است - نوشت؛ من هم اکنون از روی نوشته ایشان می‌نویسم.
میرزا احمد گفت:
در عالم خواب جنازه‌ای را دیدم که به طرف حرم مطهر حضرت رضا علیه السلام بردند؛ و در صحن نو مقابل ایوان طلا نهادند؛ و قرار گذاشتند که چند تن، از جمله دو عالم اصفهانی و حاجی مرشد مداح، مداح هیأت اصفهانیها و … آن را برای طواف دور مرقد مقدس، به داخل حرم ببرند؛ من نیز با آنها رفتم. به داخل حرم که رسیدند؛ جنازه را پائین پای مبارک نهادند؛ مشاهده کردم و دیدم؛ حضرت رضا علیه السلام  .....


امام رضا(ع) جوان افلیجی را شفاداد و پس از تایید مرحوم فقیه سبزواری ، نقاره زدند

 
امام رضا(ع) جوان افلیجی را شفاداد و پس از تایید مرحوم فقیه سبزواری ، نقاره زدند

از مجموعه کتاب ها ، نشریات و مقالاتی که یادی از مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری کرده اند یا خاطره ای نوشته اند و یا بطور مشروح یا مختصر ، از زندگی ، شخصیت ، خدمات و آثار معظم له ، سخن گفته اند .

کرامت سی و یکم

در روزنامه نوشتند و نقاره زدند.
در شب جمعه اول ذیقعده 1381 جوان افلیجی از اهل تبریز به نام سید علی اکبر شفا یافت؛ خبر شفای او به همگان رسید و نقاره زدند و جریان آن در روزنامه خراسان به شماره 3692 با عکس آن جوان به شرح زیر درج شد:
شب گذشته در مشهد جوان افلیجی در حرم مطهر حضرت رضا علیه السلام شفا یافت؛ کسبه بازار روز و شب گذشته جشن گرفتند و دکان‌های خود را با پرچمهای سه رنگ و چراغهای الوان تزئین کردند؛ خبرنگار ما که با این جوان تماس رفت، جریان مشروع آن را چنین گزارش داد.
این جوان به نام سید علی اکبر گوهری که سنش در حدود بیست هشت سال و ....


آیةاللّه حاج شیخ عباس خالصى خراسانى از شاگردان مرحوم فقیه سبزواری

 

آیةاللّه حاج شیخ عباس خالصى خراسانى از شاگردان مرحوم فقیه سبزواری

 

از مجموعه کتاب ها ، نشریات و مقالاتی که یادی از مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری کرده اند یا خاطره ای نوشته اند و یا بطور مشروح یا مختصر ، از زندگی ، شخصیت ، خدمات و آثار معظم له ، سخن گفته اند .

 

آیةاللّه حاج شیخ عباس خالصى خراسانى, از دانشمندان و مشاهیر برجسته خطه قائنات و فردوس, پس از شصت سال خدمت, تدریس و ارشاد در 91 سالگى در بخش سرایان از توابع شهرستان فردوس چشم از جهان فروبست.
مرحوم خالصى در سال 1328ق. مطابق با سال 1289ش. در بخش بیهود که از توابع شهرستان قائن است, چشم به جهان باز کرد و در خانواده اى مؤمن و دانا پرورش یافت. پدرش آقا على اکبر بیهودى مردى کشاورز و زحمت کش و مادرش زنى پارسا و دانا بود.
بیهود زادگاه و خاستگاه برخى از علما و  ......


حکیم الهی قمشه ای از شاگردان مرحوم فقیه سبزواری

 

حکیم الهی قمشه ای از شاگردان مرحوم فقیه سبزواری

 

فصلنامه کلام اسلامی

 

از مجموعه نشریات و مقالاتی که یادی از مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری کرده اند یا خاطره ای نوشته اند و یا بطور مشروح یا مختصر ، از زندگی ، شخصیت ، خدمات و آثار معظم له ، سخن گفته اند .

 

 

حکیم الهی قمشه ای، پرخاشگری بر اندیشه های معارضه با قرآن

 

 

نقد عمر ، زندگی و خاطرات مرحوم استاد علی دوانی

 

نقد عمر ، زندگی و خاطرات مرحوم استاد علی دوانی

 

از مجموعه کتاب هایی که یادی از مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری کرده اند یا خاطره ای نوشته اند و یا بطور مشروح یا مختصر ، از زندگی ، شخصیت ، خدمات و آثار معظم له ، سخن گفته اند .

 

کتاب تاریخ پیامبر اسلام

 

کتاب تاریخ پیامبر اسلام

تألیف دکتر محمد ابراهیم آیتی

 

از مجموعه کتاب هایی که یادی از مرحوم آیة الله العظمی حاج میرزا حسین فقیه سبزواری کرده اند یا خاطره ای نوشته اند و یا بطور مشروح یا مختصر ، از زندگی ، شخصیت ، خدمات و آثار معظم له ، سخن گفته اند .

 


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۶/۲۲