***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

****.**** کنز الفشا ر کیو ن ************** Fesharkies's Treasure ****.****

***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

****.**** کنز الفشا ر کیو ن ************** Fesharkies's Treasure ****.****

***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

########## بنام خدا ##########
#پایگاه جامع اطلاع رسانی در موضوعات زیر #
..... با سلام و تحیت .. و .. خوشامدگویی .....
*** برای یافتن مطالب مورد نظر : داخل "طبقه بندی موضوعی " یا " کلمات کلیدی"شوید. ویا کلمه موردنظر را در"جستجو" درج کنید.***

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب

زندگی نامه آیت الله سید محمد فشارکی

يكشنبه, ۱ مهر ۱۳۹۷، ۰۶:۳۹ ق.ظ

 

گروه ھایی از سادات طباطبایی در قرون گذشته به ایران مھاجرت نمودند، احمد فرزند سوم «ابراھیم طباطبا» در زمره این دسته مھاجران می باشد. معاصر نامبرده در اصفھان، احمد بن محمد بن رستم مطیار قرشی است که در اوایل قرن چھارم سمت امارت و حکمرانی اصفھان و توابع آنرا عھده دار بود. فاطمه دختر احمد رستمی به عقد ازدواج علی ملقب به «شھاب الدین» در می آید که ثمره این ازدواج «طاھر» نام دارد. ابو علی احمد رستمی رقبات متعدد املاک خود را در سرزمین پھناور اصفھان ضمن وقف نامه ای در تاریخ ٣١۶ ھجری بر اولاد ذکور و سپس بر اولاد اناث خود، نسلا بعد از نسل وقف نمود. چون بخشی از این موقوفات در «زواره» بود و این شھر جاذبه ھای دیگری برای سادات داشت، کثیری از نسل طباطبایی شاعر به آن جا کوچیدند و تعداد آنان در این شھر به حدی رسید که زواره به «مدینه السادات» نامگذاری شد. این گروه از سادات که در شر زواره توطن اختیار کرده اند به شاخه ھای مھمی تقسیم می شوند که برخی در این شھر اقامت نموده و عده ای در سنوات بعد به شھر ھای دیگر مھاجرت کرده اند. [١] [٢] [٣[ امیر شرف طباطبایی در زمره ساداتی است که در زواره اقامت داشت، اما دو فرزندش به نام ھای امیر شریف و امیر مشرف از زواره ھجرت نمودند و به منطقه کوھپایه ـ از توابع اصفھان ـ آمدند؛ امیر شرف در آبادی فشارک سکونت اختیار کرد. [۴ [البته در برخی منابع نام وی را که جد اعلای سید محمد طباطبایی فشارکی می باشد، میر شرف طباطبایی ھم ذکر کرده اند. [۵[ تولد «امیر مشرف» صاحب فرزندی به نام «ابوالقاسم» گردید. وی در آبادی «فشارک» تشکیل خانواده داد، در یکی از روزھای سال ١٢۵٣ صاحب فرزندی شد. حاج میرزا ابوالقاسم که با فرھنگ قرآن عترت آشنایی داشت و با اھل علم و فضلا مراوده داشت، کوشید تا وجود فرزندش به گونه ای رشد یابد که در مسیر فضیلت و معرفت گام نھد و ضمن آراستن خویشتن به دانش و تقوا، جامعه را از نور معنویت و معارف قرآنی و روایی برخوردار سازد. مادر نیز که زنی پاکدامن بود و با عشق به خاندان عصمت و طھارت تربیت شده بود و خود از این خاندان نسب داشت، با چنین آرزویی به تربیت فرزندش ھمت ورزید. تحصیل شش بھار گذشت، سید محمد به سنی رسیده بود که می توانست قرآن بخواند و در مجالس و محافل دینی شرکت کند. اشتیاق وصف ناپذیری برای فراگیری حقایق ناب در اعماق ذھن این کودک موج می زد، از ھمان سنین کودکی استعداد خارق العاده ای داشت و در یاد گرفتن مطالب و به حافظه سپردن آن چه برایش می گفتند، سریع الانتقال بود. پدر و مادرش می خواستند این طفل چون ستاره ای در آسمان علم و معرفت تشیع بدرخشد و چشمه ای از فضایل و مکارم را در کوھسار وجود خویش جاری سازد و تشنگان اندیشه و فضیلت را با جرعه ھای آن سیراب سازد؛ محمد نیز بر آن شد که روان خویش را با بوستان معنوی عطر آگین سازد؛ بدین جھت در محضر آموزگاران فاضل و زبده، زانوی ادب بر زمین زد. حاج میرزا ابوالقاسم از این که کودکش با شوق ویژه ای به مکتب می رود و لحظه ای ازآموختن دریغ نمی کند، شادمان و مسرور بود اما به ناگاه بیماری سختی به سراغش آمد و روح پاکش به سوی قدسیان اوج گرفت. این ضایعه اسفناک برای محمد بسیار ناگوار بود. ابری از اندوه بر صفحه ذھن و دلش پرده افکند و گوھر اشک از دیدگانش جاری شد. با این وجود، از قرار گرفتن در مسیر علم و دانش باز نماند بلکه از این رویداد ھای رنج آور درس مقاومت، صلابت و استواری آموخت و از ھمان اوان زندگی با سختی ھا و ناملایمت ھا انس گرفت. سید محمد تا حدود یازده سالگی در وطن به فراگیری مقدمات علوم و ادبیات فارسی و عربی مشغول بود و مادرش نیز بر مسایل تربیتی و دانش اندوزی او نظارت جدی داشت. برکات کربلا مادرش علاقه داشت که به زیارت بارگاه مطھر امام حسین ـ علیه السلام ـ برود و با توسل به پیشگاه آن امام، راه تحصیل و طی نمودن مراحل کمال را برای نوجوان خود ھموار سازد. وی ھمراه گروھی از زائران حسینی، «فشارک» را به قصد اقامت در کربلا ترک کرد و در این شھر پس ازا نجام آداب زیارت، زمینه ھای ادامه تحصیل سید محمد را فراھم ساخت و فرزند بزرگترش؛ یعنی سید ابراھیم کبیر را موظف ساخت که متکفل امور وی گردد. سید محمد در کربلا تحصیلات عربی، منطق و برخی مقدمات دیگر را طی کرد و از محضر حاج آقا حسن بن سید محمد مجاھد (متوفای ١٢۴٢ ق) بھره مند شد. [ ( َّ زندگینامھ خواندنی-وفات آیة «سیدمحمد فشارکی» (1316 ق 2019/13/11 http://portal.anhar.ir/contentview3.php?export=print&ID=21362 2/9 در این زمان، حسین بن محمد اسماعیل معروف به فاضل ادرکانی (متوفای ١٣٠٢ ق) که سالھا از محضر صاحب ضوابط، صاحب جواھر و دیگر بزرگان استفاده نموده و به مقام اجتھاد و اجازه روایت نائل آمده بود، در حوزه کربلا به تدریس اشتغال داشت. سید محمد فشارکی به ھمراه مجتھدینی چون میرزا محمد تقی شیرازی، سید محمد کشمیری و میرزا مھدی شیرازی به حوزه درسی او رفت و ضمن فراگیری فقه و اصول، وارستگی، بی اعتنایی به دنیا و سایر مکارم اخلاقی را از وی آموخت. [٧ [آیه الله العظمی اراکی خاطر نشان نموده است: ایشان (سید محمد فشارکی) با مرحوم محمد تقی شیرازی ھم بحث بودند؛ از اصفھان به کربلا می آیند و در درس فاضل اردکانی شرکت می کنند؛ فاضل اردکانی آن وقت خیلی معنون بود میرزا حسن شیرازی آن زمان، در نجف و فاضل اردکانی در کربلا بوده؛ یک روزی در اوقات زیارتی، زوار عرب از اطراف کربلا به عنوان زیارت حضرت امام حسین ـ علیه السلام ـ مشرف می شوند، آمد و رفت این ھا به صورت ھروله و با لباس مخصوص بود. سید محمد فشارکی در زمان مراجعت آن ھا خودش را داخل این جمع می نماید با این که لباس متفاوت با آنان داشت. در این بین که به حالت ھروله بین زوار عرب می رفته است در مراجعه به کجاوه پایش به پای آقا میرزا حسن شیرازی برخورد می کند. میرزا حسن شیرازی از داخل جمعیت دستش را دراز می کند و می گوید: با من بیا! از ھمان ساعت اول، آقا سید محمد فشارکی به آقای میرزای شیرازی ملحق گردید و از خواص ایشان گشت. از او می پرسند: شما مدتی در کربلا و در درس فاضل اردکانی بودید، چه تفاوتی دیدی بین او و بین میرزای شیرازی جواب داده بود: میرزای شیرازی در ھوش و توانایی ھای فکری بر فاضل اردکانی برتری دارد. [٨[ ھمان گونه که آیة الله مصلحی از پدر بزرگوار خود آیة الله اراکی و ایشان از مرحوم آیة الله حاج شیخ عبد الکریم حائری نقل کرده است، مرحوم سید محمد فشارکی برای این که در یادگیری دروس توفیق افزون تری به دست آورد و درجات علمی را بھتر طی کند، تصمیم گرفت روز عاشورا ھمراه طایفه طویرجی ھا عزاداری کند. [٩ [و چون با اخلاص و نیتی عالی و به منظور والایی به سوگواری پرداخت، حضرت امام حسین ـ علیه السلام ـ به او توفیق بزرگی داد. و چه اجری بھتر از این که سید محمد فشارکی با میرزای شیرازی آشنا شود؛ آشنایی مھمی که تحول بزرگی در مسیر زندگی علمی و اجتماعی آن فقه فرزانه ایجاد کرد و زمینه ھایی را برایش چنان مھیا ساخت که جمع کثیری از معاریف و مشاھیر، حوزه درسی او را غنیمت شمردند. در محضر میرزای شیرازی م یرزای شیرازی (قھرمان مبارزه با استعمار) به چھره ھر کسی می نگریست او را به لحاظ توانایی ھا و لیاقت ھا می شناخت و با فراست و تیزبینی خاصی، افراد را شناسایی می کرد و سید محمد را با این ویژگی شناخت و این گونه نبود که در برخوردی تصادفی او را به شاگردی خویش بپذیرد. سید محمد فشارکی در سال ١٢٨۶ ق. به نجف ھجرت کرد و در محفل علمی میرزای شیرازی حضور یافت. [١٠ [و چون میرزا درس خود را به سامرا انتقال داد، سید محمد نیز به این شھر آمد و به درس استادش اکتفا کرد. میرزای شیرازی برای شاگردانی که شایستگی و استعداد عالی داشتند ھمچون پدری مھربان و با عاطفه بود؛ شاگرد را در راه تحصیل کار آزموده می ساخت و بر حسب استعدادش به وی تمرین می داد. وی ھنگامی که آثار جوشش معرفت و معنویت را در وجود سید محمد مشاھده کرد مقامش را محترم شمرد و او را از خواص خویش قرار داد. و به دلیل قبول ریاست عامه و زعامت تامه، امور تدریس و تربیت طلاب را به سید محمد فشارکی واگذار کرد و سید محمد نیز با جدیت به تربیت و آموزش شاگردان رھبر قیام تنباکو پرداخت و به نیکوترین وجھی این مھم را انجام داد، چنان چه تحسین مشاھیر علمای شیعه را برانگیخت [١١ [و این روند بیست سال ادامه یافت. ارتباط این استاد و شاگرد به نحوی از نظر علمی، عاطفی و آموزشی ارتقا یافت که میرزای شیرازی در مصالح اجتماعی و حل مشکلات جامعه با وی مشورت می کرد. [١٢[ سید حسین حائری فشارکی نقل کرده است که در ماجرای تنباکو و فتوای میرزای شیرازی که منجر به قطع استعمار انگلیس در ایران گردید، ـ میرزا شاگردان برجسته و فاضل خود را شب ھا نزد خود فرا می خواند و با آنان در خصوص فتوا به حرمت تنباکو و عوارض این حرکت شرعی و سیاسی، بحث می کرد. سپس گفت و گو ھا به صورت مکتوبی در می آمد؛ مرحوم میرزا آن ھا را مورد مطالعه قرار می داد و گاھی حاشیه ای بر آن مکتوب می نوشت. زمانی سخن به این جا رسید که: بیم آن می رود که میرزا به تحریم تنباکو فتوا دھد، جانش به خطر بیفتد؛ در این صورت چه جوابی در پیشگاه خداوند خواھیم داشت؟ آیة الله سید محمد فشارکی بر این باور بود که در مقابل این فتوا ـ که موجب حفظ اقتدار و عزت مسلمانان است و مصلحت دینی در آن نھفته است ـ اگر میرزا ھم به شھادت رسید، ضرر نکرده است. از این رو، روزی با اجازه استادش به حیاط اندرونی او وارد شد و خطاب به میرزا گفت: شما حق استادی، تعلیم و تربیت و سایر حقوق بر من دارید؛ ولی خواھش می کنم به اندازه چند دقیق اجازه دھید تا من آزادانه نظر خود را بیان کنم. میرزا از پیشنھاد او استقبال می کند و می فرماید: بگویید؛ سید محمد فشارکی می گوید: سید! چرا معطلی؟ فکر نکنم از این که جانت به خطر می افتد ھراسی به دل راه دھی، پس چه بھتر که بعد از خدمت به اسلام و تربیت علمی عده ای، به سعادت شھادت برسی که موجب رستگاری شما و افتخار ماست. میرزای شیرازی جواب می دھد:«من نیز چنین عقیده ای دارم ولی می خواستم به دست دیگری نوشته شود و امروز به سرداب مطھر (که امام عصر ـ عجل الله تعالی و فرجه الشریف ـ در آن جا غایب شده) رفتم و این حالت دست داد ( َّ زندگینامھ خواندنی-وفات آیة «سیدمحمد فشارکی» (1316 ق 2019/13/11 http://portal.anhar.ir/contentview3.php?export=print&ID=21362 3/9 نوشتم و فرستادم. و المستعان و له الشکر علی وضوح الحجه» [١٣] [١۴[ حوزه درس و بحث سید محمد طباطبایی فشارکی که از بزگران علما و مجتھدان بود، به جھت موقعیت ممتاز علمی در زمان حیات استادش ریاست حوزه درس و بحث به او منحصر می شد [١۵ [اما با رحلت آیة الله میرزای شیرازی در سال ١٣١٢ ق ھمراه خانواده اش به نجف مھاجرت کرد و کرسی درس خود را به این شھر مقدس انتقال داد. وی نخست در خانه، سپس در جوار مقبره استادش میرزای شیرازی و بعد از چندی در جامع ھندی به تدریس پرداخت ھم زمان مجلس درسی نیز در منزل برای برخی از خواص بنا نھاد. [١۶[ تلاش ھای علمی وی برای تربیت طلاب در نجف تا زمان رحلتش ادامه یافت و حدود چھار سال طول کشید. (البته بر اساس مدارک متعدد و قرائن موجود این که صاحب گنجینه دانشمندان یادآور شده فشارکی به نجف نرفته و در سامرا تا آخر عمر اقامت داشته صحت ندارد.) تعداد علما و فضلایی که در درس او شرکت می نمودند تا سیصد نفر نوشته شده است که برخی از آنان شاگردان میرزای شیرازی بودند. [١٧] [١٨ [تحقیقات فقھی و اصولی او مورد توجه پرورش یافتگان مکتبش قرار گرفت و اعتبار علمی و مراتب فضل و کمالش را زبانزد خاص و عام ساخت. [١٩[ آیة الله فشارکی به درس و بحث و ملا شدن اھمیت فراوان می داد؛ روش او به گونه ای بود که طلبه ھا ضمن تھذیب اخلاق و تزکیه، به تحصیل و ترقی علمی ھم اھمیت دھند. مرحوم سید حسین حائری ـ برادر زاده آیة الله فشارکی نقل می کند: خدمت آخوند ملا فتحعلی سلطان آبادی که اھل سیر و سلوک و مقامات عرفانی بود، رفتم؛ ایشان دستور ریاضت اربعین دادند. بعد به محضر عمویم رسیدم، پرسید: کجا بود؟ ماجرا را برای ایشان بازگفتم: فرمود: این جوان دیگر دنبال تحصیل و ترقی نخواھد رفت! آن گاه خطاب به من فرمود: ... پسر جان! ھنگامی که می خواھی به بستر خواب روی یک تسبیح به دست بگیر و گناھانی که از اول صبح تا آن ھنگام مرتکب شده ای، شمارش کن؛ پس از آن اگر خلافی کرده ای از اعماق دل توبه کن. تا چھل شب این روش را ادامه بده، در شب چھلم اگر ھر چه فکر کردی و مشاھده نمودی، چیزی در مورد خلاف ھایت به ذھنت نیامد، با تمام وجود خدای را سپاس گوی و پس از آن بکوش که اعمال و رفتارت را فقط برای خدا انجام دھی، میرزای بزرگ ـ استاد ما ـ ھمیشه مشغول این نوع ریاضت بود. [٢٠] [٢١[ مرید و مراد آیة الله حاج شیخ عبدالکریم حائری سال ھا در سامرا و نجف با تحمل مشقات و رنج ھای زیاد به تحصیل علم پرداخت؛ در این مدت، استادان پرمایه ای در شکل گیری شخصیت علمی و معنوی او نقش اساسی را ایفا می کردند. برجسته ترین این دانشوران که بر آیة الله حائری تأثیر گذاشت و او را به عنوان فقیھی وارسته، اھل خلاقیت و صاحب نظر تربیت کرد، آیة الله سید محمد فشارکی می باشد. این انسان والا که در حوزه سامرا و نجف شھرت علمی و آوازه بلندی داشت و زھد و اخلاص و عظمت روحی اش زبانزد ھمگان بود، ھیچ گاه از بذل عنایت در خصوص شیخ عبد الکریم حائری دریغ نمی کرد و بدین خاطر، آیة الله حائری از ارادتمندان قلبی مرحوم فشارکی به شمار می رفت و بسیاری از موفقیت ھای خود را مرھون توجه ویژه آیة الله فشارکی به او می دانست. [٢٢[ ھنگامی که میرزای مجدد رحلت کرد، شیخ عبدالکریم حائری در معیت استادش آیة الله فشارکی به نجف آمد و در آن جا ضمن یک ارتباط عاطفی، از نظرات فقھی و اندیشه ھای اصولی آیة الله فشارکی استفاده می کرد. [٢٣ [آیه الله شیخ مرتضی حائری می نویسد: مرحوم والد در درس خارج بیشتر از محضر آیة الله فشارکی استفاده کرده اند و ھمراه استادش مرحوم فشارکی در درس میرزای شیرازی شرکت می نمودند. مرحوم والد می فرمودند: در آن زمان مرحوم میرزای شیرازی در طول سال، بیش از دو یا سه ماه درس نمی گفتند و حوزه سامرا را بیشتر از لحاظ قدرت فکری، مرحوم فشارکی اداره می کردند. بدین ترتیب می توان گفت بزرگترین استاد درس خارج آیة الله حائری، آیة الله فشارکی بوده و نامبرده نزد وی حدود ده سال ـ چه در سامرا و چه در نجف ـ درس خارج فقه و اصول خوانده اند. [٢۴[ بین آیة الله حائری و استادش علاقه خاص متقابلی وجود داشت؛ آیة الله فشارکی با باطن پاک و آینده درخشان شاگردش پی برده و از این رو شاگردانش به مرحوم حائری عنایت ویژه ای داشت. آیه الله اراکی به نقل از استادش آیة الله حائری گفته است: با عده ای در اطراف آقا سید محمد فشارکی بودیم و شاید از من ھم فاضل تر در میان آنان بود ولی یک عنایت ویژه به من داشت که اسرار خود را به من می گفت؛ از جمله فرمود: من سعی می کنم این درسی که می گویم از اول تا آخر برای خدا باشد و بحمدالله موفق ھستم مگر وقتی که یکی از شاگردان ایرادی می گیرد که من در صدد دفاع برآیم، دیگر این مراقبت نیست. آری اگر آیة الله حائری دارای آن ھمه توفیق شده و حوزه علمیه قم را تأسیس می کند و شاگردان برجسته ای ـ که عده ای از آنان در زمره مراجع تقلید به شمار می آیند ـ تحویل جامع می دھد، یک جھتش این است که استاد، مربی و مرشد او، شخصی به نام «آیة الله فشارکی است که در اوج معنویت و اخلاص زندگی می کرد و رادمرد علم و عمل، مرد میدان تقوا و عرصه تزکیه بود. [٢۵[ آیة الله فشارکی با بصیرتی معنوی و ملکوتی، گوھر گرانبھایی چون آیة الله حائری را شناسایی کرد و به مقام علم، تقوا و فضیلت ھای او پی برد و از این جھت وی را بر ھمه مقدم دانست و آیة الله حائری نیز این استادش را بر دیگر ( َّ زندگینامھ خواندنی-وفات آیة «سیدمحمد فشارکی» (1316 ق 2019/13/11 http://portal.anhar.ir/contentview3.php?export=print&ID=21362 4/9 ترجیح داد و برایش امتیاز ویژه ای قائل گردید و ھمواره ملازم او بود و چون پروانه در اطراف شمع وجودش طواف می کرد. [٢۶[ ھر گاه افرادی به آیة الله حائری مبلغی می دادند، ایشان در زندگی خود قناعت می کرد و تا آن جا که برایش مقدور بود، آن پول ھا را به آیة الله فشارکی می رساند. و این رفتار، بیانگر نھایت گذشت و سخاوت آیة الله حائری است؛ با توجه به این که وضع استادش به گونه ای بود که چنین اعانت ھایی در زندگی توأم با تنگناھای اقتصادی او مؤثر بوده است. [٢٧ [در برخی منابع آمده است که آیه الله حائری چندین سال متوالی، تکفل مرحوم فشارکی را عھده دار شد و پس از رحلت استادش با این که خود نیازمند بود، لطف خویش را از خانواده آن فقیه زاھد قطع ننمود. [٢٨ [مرحوم آیه الله شیخ مرتضی حائری می نویسد: مرحوم والد می فرمود: من در کسالت سید استاد برای پرستاری ایشان شب ھا نزدش می خوابیدم؛ چون فرزندان ایشان کوچک بودند و خودم متکفل لگن آوردن و بردن بودم تا ایشان رحلت کردند. و تا موقعی که در نجف اشرف بودم خدمت خانه ایشان را عھده دار بودم و از بیرون، نان و گوشت و لوازم برای اھل منزل می خریدم و می آوردم. در ھمان موقع، سید فشارکی را در رؤیای راستین دیدم که در کریاس منزل خود بودند دستشان را بوسیدم و گفتم: آقا! نجات در چیست؟ فرمود: در تزکیه نفس و توجه به بچه ھای من. [٢٩[ ارتباط علمی این دو عالم شیعی در اوج بود؛ یک بار آیة الله حاج شیخ عبدالکریم یزدی رساله ای نگاشت و آن را به استادش مرحوم فشارکی تحویل داد؛ ایشان آن نوشته را که تقریر درس خودشان بود، مطالعه کرد و به شاگردش برگردانید و خاطر نشان ساخت: «مطالب خوب ضبط شده و تدوین گردیده بود اما دوست داشتم اشکالات و نارسایی ھای آن را مشخص می کردی» [٣٠] و جالب است که این موضوع را حضرت امام خمینی برای شاگردانش نقل کرده است. آیة الله اراکی خاطر نشان نموده است یک روز آیة الله حائری فرمود: در نماز به مرحوم آقا سید محمد فشارکی اقتدا کرده بودم؛ عبایی به دوش داشتم که تا چھار انگشت حاشیه اش زردوزی شده بود؛ رفتم، گفتم: آقا! این عبایم این گونه است آیا اشکال دارد؟ مرا مورد انتقاد قرار داد و فرمود: تو ھنوز این مطلب مسلم را نمی دانی که به اندازه چھار انگشت معاف است؟ اگر چه طلا، نماز را باطل می کند ولی این مقدار زردوزی مستثنی است. ھمین انتقاد توأم با دلسوزی و شفقت موجب شد که من کتاب «صلوه» را به نگارش درآورم. کتابی که آیة الله بروجردی بسیار از آن تعریف می کرد و می گفت: «من کتابی به این پرمغزی و کم لفظی ندیدم!» آیة الله اراکی می افزاید: خود آیة الله حائری برای بنده نقل فرمود: یک روز آن وقت ھایی که در نجف بودم، مرحوم آیة الله آخوند خراسانی به منزل بنده تشریف آورد؛ دید نوشته ھایی در طاقچه است، پرسید: این ھا چیست؟ گفتم: یادداشت ھایی درباره نماز است. یک قدری آن ھا را ملاحظه کرد و ھی تعریف کرد و گفت: به به! عجب حرف خوشی است! خیلی خوشش آمد، این رساله صلوه با آن محتوای علمی، اثر آن تغیر آیة الله فشارکی است. و این گونه بر ذھن آیه الله حائری اثری ماندگار می گذارد. [٣١[ مرحوم آیة الله حائری فرموده بود: می خواستم تا آخر فقه را به ھمین منوال ادامه دھم و پیش خود فکر کردم در خانه را به روی ھمه می بندم و فارغ الباب آن را دنبال می کنم اما دیدم اگر بتوانم شبھه ھای دینی مردم را بر طرف کنم، اھمیتش بر این کار فزونی دارد و چنین امری مرا از آن کار علمی بازداشت. [٣٢[ یکی از موارد تأثیر پذیری ایشان از سیره و روش دو استاد بزرگش: مرحوم سید فشارکی و مجدد شیرازی، احتیاط در نگارش کتاب و رساله بوده و به ھمین دلیل، دارای قلت تألیف بوده اند و از این مرد بزرگ جز چند رساله مختصر آثار مھم در اختیار نداریم. البته این رساله ھا ضمن آن که موجز و مختصر تألیف شده اند، پربار و حاوی نکته ھا و دقت ھای علمی و موشکافی ھای ارزشمند می باشند. [٣٣[ آیة الله حائری علاوه بر جنبه علمی، از نظر معنوی و اخلاقی بسیار تحت تأثیر این استادش بود و روش و منش او را برای خود الگو قرار داد؛ رابطه این دو بسیار معنوی، عمیق و عاطفی بود. [٣۴ [حضرت آیه الله العظمی اراکی نقل کرده است که: مرحوم شیخ محمد رضا مسجد شاھی صاحب وقایة الاذھان، عالمی بسیار خوش بیان و علاوه بر مقامات علمی، مھارتی تام در جمله سازی و عبارت پردازی داشت و با مرحوم آیة الله حائری رفاقت و یگانگی داشت و این دو عالم نسبت به ھم علاقه مند بودند. آقای حاج شیخ ھنگام نوشتن کتاب «درر الاصول» فرمودند: «تصمیم دارم نامه ای به آقای حاج شیخ محمد رضا بنویسم و از ایشان بخواھم که مقدمه ای بر این کتاب بنویسند و در آن تذکر دھند ھر مطلب دقیق علمی که در این کتاب است، از سید استاد آقا سید محمد فشارکی است.» البته این موضوع انجام نشد و عملی نگردید. [٣۵[ در این کتاب، آیة الله حائری از سید فشارکی تعبیر به «سیدنا الاستاد» می فرماید. [٣۶[ شاگردان ١ .آیة الله سید حسن مدرس؛ ٢ .آیة الله شیخ محمد رضا مسجد شاه ی (١٣۶٢ ـ ١٢٨٧ ق.) ( َّ زندگینامھ خواندنی-وفات آیة «سیدمحمد فشارکی» (1316 ق 2019/13/11 http://portal.anhar.ir/contentview3.php?export=print&ID=21362 5/9 ٣ .آیة الله میرزا محمد حسین نائینی (١٣۵۵ ـ ١٢٧٧ق.) ؛ ۴ .آیة الله آقا ضیاء الدین عراقی (١٣۶١ ـ ١٢٨٧ ق.) ؛ ۵ .آیة الله حاج شیخ حسنعلی اصفھانی؛ ۶ .علامه شیخ محمد جواد بلاغی (١٣۵٢ ـ ١٢٨٢ ق.) ؛ ٧ .شیخ حسن بن علی شوشتری معروف به شیخ حسن کربلایی؛ ٨ .علامه حاج سید محمد رضا یثربی (متوفای ١٣٠٧ ش) ؛ ٩ .آیة الله سید علی نجف آبادی (١٣۶٢ ـ ١٢٨٧ق.) ؛ ١٠ .آیة الله حاج میرزا محمد تھرانی عسکری؛ ١١.آیة الله حاج میرزا سید علی مدرس کوچک (١٣۶۴ ـ ١٢٨۴ ق.) ؛ ١٢ .آیة الله آقای حاج میرزا فخر الدین (فرزند سید ابوالقاسم شیخ الاسلام) ؛ از دیدگاه شرح حال نگاران آیه الله سید محمد فشارکی با لقب ھایی چون استاد اکبر و سید استاد معرفی شده است. مدرس تبریزی او را چنین معرفی می کند: سید محمد بن میرقاسم طباطبایی فشارکی اصفھانی، از اکابر علمای امامیه اوایل قرن حاضر (چھاردھم ھجری) و از تلامذه حاج میرزا محمد حسن شیرازی می باشد. در حال حیات استاد مذکورش در سامرا مرجع تدریس بود. در نجف نیز بعد از وفات سید مجدد شیرازی حوزه درسش مرجع استفاده اکابر وقت گردید. در کلمات بعضی از بزرگان به استاد کبیر موصوف می باشد؛ با وجود فراھم بودن امکانات و شرایط لازم، به امور ریاست شرعی اعتنایی نکرد و تنھا به تدریس و تکمیل نفس پرداخت. [٣٧[ قله فرزانگی و چشمه عطوفت آیة الله فشارکی انسان وارسته ای بود که با کوھی از معرفت و دانش، عزت و اقتدار معنوی بسیار فروتن بود، از نشانه ھای تواضع او این بود که با تمام افرادی که با وی در تمام بودند برخوردی عاطفی داشت. در ھنگام بحث و گفتگوھای علمی با وسعت نظر و سعه صدر و ظرفیت روحی، قدرت پذیرش نظرات دیگران و توانایی تحمل انتقاد ھا را داشت. و از جدال و بیھوده گویی پرھیز می کرد. سیمای پرصلابت او گشاده و غالبا توأم با تبسم بود، و تنھا موقعی غم بر چھره اش می نشست که به او خبر می دادند خانواده ای در تأمین معاش خود مشکل دارد و فقیری زندگی خویش را به سختی اداره می کند. البه زندگی خانوادگی او به اوضاع انسان ھای مستضعف شباھت بیشتری داشت و به ھمین دلیل برخی شاگردانش که با وی رابطه ای نزدیک تر داشتند، از طریق صرفه جویی در زندگی شخصی و مانند آن، مبالغی را فراھم می نمودند و به استاد خویش تحویل می دادند. وضع زندگی سید محمد فشارکی به نحوی بوده که این گونه اعانت ھا در زندگی آن استاد پرھیزگار بسیار مؤثر بود. [٣٨] [٣٩[ کثرت زھد و پارسایی و اعراض از مقام مرجعیت و اکتفا به زندگی عادی موجب شد که سید محمد فشارکی این گونه زندگی نماید و خود در جھت تدارک لوازم منزل و امرار معاش شخصا اقدام کند و روزگار خویش را در نھایت وارستگی به پایان برد. [۴٠ [از خصوصیات دیگر آیة الله فشارکی این بود که شاگردان جوری تربیت شوند که علاوه بر تھذیب درون و اعراض از معاصی باطن، به ترقی علمی و ژرف نگری روی آوردند و به معارف و کمالات اھمیت دھند و بی سواد نمانند. به اعتقاد وی، طلبه ای که مدام در فکر تحصیل و یاد گرفتن مطالب و دانش اندوزی است، از ذکر، دعا، نماز شب و حالات معنوی ناشی از این برنامه ھا غافل می ماند و اگر چه ذھنی روشن و مزین به دانش و اندیشه دارد اما قلبش غبار آلوده است و باید مراتب اعتدال را مراعات کند. ھمچنین شاگردی که در پی آن است تا دستورات سیر و سلوک صوفیان و آداب ریاضت ھای پرمشقت را به اجرا درآورد، از تحصیل دانش غافل می ماند. در صورتی که توأم با تحصیل می توان اھل تزکیه بود و درون را به نور حق آراست و از رذائل و سیئات دوری کرد. [۴١[ آیة الله فشارکی عقیده داشت باید به موازات چشمه ھای حکمت و معرفت، جویبار مھربانی، عطوفت و نشاط نیز جاری باشد که صفای آن طالبان را برای دانش اندوزی راغب تر می نماید و خستگی روحی ناشی از بحث ھای علمی را بر طرف می کند. به ھمین دلیل برخورد صمیمی با شاگردان داشته و سعی می کرد با شوخ طبعی و بذله گویی، محفل خویش را با نشاط نماید. آیة الله شیخ مرتضی حائری فرزند آیة الله حائری نقل کرده است: آقای سید جعفر مرعشی که از دوستان صمیمی و مرد درستی است، می گفت: مرحوم آیة الله شیخ محمد حسن مامقانی که یکی از مراجع بعد از میرزای شیرازی و معروف به تقوا، صلاح و سداد بود، در ھر ماه مبلغی توسط شخصی ناشناس ... به سید بزرگوار مرحوم فشارکی می رسانده است. مرحوم سید در عین تقوا و توجه کامل به عالم دیگر، خیلی بذله گو بوده است موقعی که پی می برد وجه مذکور از طرف آیة الله مامقانی بوده است، می گوید: خداوند که روزی ما را به این ترک حواله کرده است، خودش بدھد! وی می افزاید: مرحوم والد (آیة الله حائری) می فرمود: در سامرا یکی از طلاب یزدی که ایشان اسم بردند، از شاگردان مرحوم سید فشارکی بود که می خواست به کربلا مشرف شود؛ ما عده ای از طلاب و رفقا و حضرت استاد از ایشان تا لب دجله ظاھرا بدرقه کردیم. ھمه به او متوسل شدیم که در روضه مطھر حضرت سید الشھداء برایمان دعا کند؛ مرحوم فشارکی ھم تقاضایی از او کرد. او می گفت: وقتی بالای سر مطھر می رفتم فقط آقا سید محمد، استادم، یادم می آمد چون التماس دعای ایشان جالب بود. [۴٢ ( َّ زندگینامھ خواندنی-وفات آیة «سیدمحمد فشارکی» (1316 ق 2019/13/11 http://portal.anhar.ir/contentview3.php?export=print&ID=21362 6/9 اجتناب از مرجعیت سید محمد فشارکی بارھا به شاگردانش می گفت: دوست ندارم که وقتی باد به بیرق کسی می خورد، من ھم خودم را جلو بیاندازم و بگویم: انا رجل و در عرصه عمل ھم به این موضوع توجه داشت یعنی بعد از فوت استادش مرحوم آیة الله حاج میرزا حسن شیرازی ـ که ریاست امور مسلمین به عھده ایشان بود و سید فشارکی ھم از خواص شاگردانش بود ـ بسیاری از علما و فقھا بر این واقعیت اصرار داشتند که سید فشارکی، مجتھد اعلم است و چندین بار تا در منزل ایشان برای طلب تصدی مرجعیت مسلمین به ایشان رجوع کردند اما سید فشارکی قبول نکرده و گفته بود: «و الله خود را از معاصرین اعلم می دانم ولی مرجعیت را قبول نمی کنم.» عذرش این بود که از عھده ام ساخته نیست و نمی توانم فتوا دھم؛ با این که اعلمیت به معنای قوه استنباط است اما از پذیرش این مقام اجتناب می کند. [۴٣] برخی منابع دیگر یادآور شده اند وقتی به ایشان برای منظور فوق مراجعه می کردند، می گفت: «شایسته مرجعیت نیستم، زیرا ریاست دینی و مرجعیت اسلامی به غیر از علم فقه، امور دیگری لازم دارد ...». ً از پذیرش این پیشنھاد امتناع ورزید و با قاطعیت گفت: در واقع او با بلند نظری و تقوایی که داشت شدیدا شایسته چنین مقامی نمی باشم زیرا فردی محتاط می باشم و در مسایل و موضوعات خیلی احتیاط می کنم و چنین روحیه ای با مرجعیت تقلید و ریاست امور مسلمین نمی سازد. من به تدریس و تربیت طلاب راغب ترم و جناب آیة الله میرزا محمد تقی شیرازی برای این امر لیاقت دارد؛ به سراغ او بروید. [۴۴[ آن عالم بصیر به خوبی می دانست که برای تصدی مقامات دینی غیر از فقه کتابی ذھنی، فقه خارجی عینی و عملی بسیاری از آگاھی ھای دیگر لازم است. از این رو، مردم را به میرزا محمد تقی شیرازی ارجاع می دھد. [۴۵[ شھید آیة الله قدوسی می گوید: مرحوم حاج سید محمد فشارکی برای شاگرد خود آیة الله حائری نقل کرده است که: ھنگام ارتحال میرزای شیرازی به منزل رفتم؛ دیدم مثل این که در دلم یک نشاطی ھست، ھر چه فکر کردم، ملاحظه نمودم زمان شادمانی نیست؛ استادم، مربیم و کسی که از نظر علم، تقوا و ذکاوت شگفت بوده، در گذشته است. پس این ضایعه، افسردگی و غم به دنبال می آورد نه نشاط! مدتی نشستم ببینم کجا خراب شده؟ این نشاط مال چیست؟ آخرش دیدم نکند چون ھمین روزھا باید مرجع شوم، حالت مذکور به من دست داده است. بلند شدم ... مشرف شدم حرم و از حضرت خواستم تا این خطر را از من رفع کند؛ دارم حس می کنم که تمایل به ریاست دارم. آری تمام نتیجه یک عمرش را می دھد و پایمال می کند و از بین می برد برای این که خطر لغزش را از بین ببرد؛ این گذشت است که ملکات اخلاقی آن را درست می کند. [۴۶[ با وجود آن که با ارتحال میرزا از دیدگاه فقھا و مراجع، اعلمیت و زعامت سید فشارکی محرز بود و ھمه مردم در انتظار وی بودند که به پیکر میرزای شیرازی نماز بخواند اما پس از ساعت ھا انتظار، او را نیافتند ناگزیر دیگری به جنازه مجدد شیرازی نماز خواند. و آن گاه که پیشنھاد زعامت به وی گردید آیه شریفه: «تلک الدار الاخره نجعلھا للذین لا یریدون علوا فی الارض و لا فسادا و العاقبه للمتقین» [۴٧ [را تلاوت نمود و به داخل خانه رفت و درب را به روی خویش بست. [۴٨] آقای محمد الرضی الرضوی به نقل از سید عباس طباطبایی فشارکی ـ فرزند آن مرحوم ـ از قول جماعتی از اھل علم گفته است که وقتی عده ای برای تصدی مقام مرجعیت از سید محمد فشارکی دعوت کردند، به آنان گفت: «من به سرداب، محل غیبت امام عصر ـ عجل الله تعالی و فرجه الشریف ـ رفتم و بعد از غسل و زیارت و نماز و توسل از آن حضرت خواستم که خداوند محبت ریاست را از دلم بیرون کند و این دعا به اجابت رسید.» [۴٩[ مواھب معنوی آیة الله فشارکی با بصیرت، معرفت و مجاھدت فراوان، دل خویش را مستعد توجه به درگاه الھی نمود و بدین گونه خویش را از قید ھوای نفس و امیال فناپذیر رھانید و با چنین وارستگی و اخلاصی به آستان الھی اتصال پیدا کرد. و از این رھگذر، به انبساطی روحانی و درجاتی از مشاھدات ملکوتی و کرامت ھای شگفت رسید؛ لذا نمونه ھایی از کرامات وی بسنده می کنیم: آیة الله شیخ عبدالکریم حائری، آقا میرزا علی آقا شیرازی (فرزند میرزای شیرازی) و سید محمد سنگلجی در سامرا در پشت بام

 

در محضر آیة الله میرزا محمد تقی شیرازی (میرزای دوم) درس می خواندند، و این زمان، مقارن با موقعی بود که بیماری «وبا» اھالی سامرا را مبتلا کرده و عده ای از شیعیان بر اثر این بیماری فوت کرده بودند. در این میان، آیة الله سید محمد فشارکی در حالی که ناراحت و پریشان بود، به نزد عالمان مذکور آمد و بین ایشان و آیة الله میرزای شیرازی دوم صحبت از بیماری وبا و عوارض مرگبار آن شد. سید محمد فشارکی از آن جمع پرسید: آیا مرا مجتھد می دانید؟ جواب دادند: بلی. افزود: آیا مرا عادل می دانید؟ پاسخ مثبت داده شد، پس آیة الله فشارکی گفت: «من به تمامی شیعیان سامرا از زن و مرد، حکم می کنم از امروز تا مدت ده روز ھمه مشغول خواندن «زیارت عاشورا» شوند و ثواب آن را به روح نرجس خاتون والده ماجده حضرت حجه بن الحسن ـ علیھا السلام ـ ھدیه نمایند تا آن حضرت در پیشگاه خداوند شفاعت کند که خداوند، شیعیان این سامان را از بیماری مھلک وبا نجات دھد و من ضامن می شوم ھر کس این عمل را انجام دھد، مبتلی به عارضه وبا نگردد». این حکم که صادر گردید، اھل مجلس آن را به تمام شیعیان ابلاغ کردند. و مردمی که در شرایط آشفته ای به سر می بردند و تلفات ناشی از بیماری وبا، آنان را در ھاله ای از بیم و نگرانی فرو برده بود، زیارت عاشور را خواندند از فردای آ ( َّ زندگینامھ خواندنی-وفات آیة «سیدمحمد فشارکی» (1316 ق 2019/13/11 http://portal.anhar.ir/contentview3.php?export=print&ID=21362 7/9 روز ھیچ کس از شیعیان به دلیل بیماری وبا، تلف نگردید و ھمه روزه تنھا عده ای از اھل تسنن می مردند به طوری که بر ھمه آشکار گردید و آنان از شدت شرم و خجالت، مرده ھای خود را شبانه دفن می کردند و می آمدند رو به روی بارگاه امام ھادی و امام حسن عسگری ـ علیھما السلام ـ می ایستادند و می گفتند: «انا نسلم علیک مثل ما یسلم علیک الشیعه» و بنا به نقلی دیگر، برخی از سنی ھا از آشنایان شیعه خود پرسیدند: سبب این که دیگر کسی از شما بر اثر مرض وبا نمی میرد چیست؟ جواب داده بودند: زیارت عاشورا می خوانیم ... آن ھا نیز به خواندن آن مشغول شدند و بلا از سنی ھا ھم برطرف شد. ( البته این کرامت را به میرزای دوم ھم نسبت داده اند.) البته شأن مرحوم فشارکی بالاتر از آن است که با آن مراقبت اخلاص و شدت احتباطش از پیش خود چیزی بگوید و احتمال می رود آن بزرگوار از طرق مکاشفه یا رؤیای صادقه و احیاناً مشاھده یکی از ائمه ـ علیھم السلام ـ چنین دستوری را دریافت کرده و به مطرح نمودن آن ملزوم گردیده و مؤثر ھم واقع شده است. و این موضوع از دلایل محکم بر حقانیت مذھب شیعه و صحت شفاعت و اعتبار زیارت عاشورا می باشد و کرامت سید فشارکی را به وضوح نشان می دھد؛ چون ضمانت، دلیل بر اطلاع ایشان بر مسئله ای غیبی می باشد. [۵٢] [۵١] [۵٠] آثار آیة الله سید محمد فشارکی از کثرت تقوا، مجتھد ی بسیار محتاط بود و ھر قدر علما، اھل فضل و شاگردانش پیشنھاد نوشتن رساله و تقریرات فقھی می کردند، نمی پذیرفت. از شبھه ریا خود را برحذر می داشت و می گفت: نگارش کتاب و رساله و حاشیه نویسی بر آثار علما، منجر به اظھار وجود می شود. و از ھمین شھرت اجتماعی مشروع ھم نفرت داشت. [۵٣[ با این حال، مقداری یاد داشت و رساله ھایی مختصر از وی به یادگار مانده است که مشخصات آن ھا به شرح ذیل است:

 

١ .رساله الخلل. ٢ .دماء الثلاثه. ٣ .رساله اصاله البرائه: ۴ .الاغسال. ۵ .شرح اوائل البرائه. ۶ .الفروع المحمدیه. ٧ .الخیارات. وفات آیة الله فشارکی در اواخر عمر زخمی در دستش پیدا شد که عوارض ناشی از عفونت آن، وی را بر بستر بیماری افکند به نحوی که از درس و بحث و تلاش ھای علمی باز ماند و کاملا خانه نشین گردید و این روند چند ماھی استمرار داشت. در این مدت عده ای از شاگردان این فقیه فرزانه به پرستاری نامبرده مبادرت ورزیدند و تا آن جا که برایشان امکان داشت، مراقبت ھای لازم را به عمل آوردند. در این دوران مرارت بار، حضرت آیة الله حائری به مدت شش ماه برای آیة الله فشارکی پرستاری می نمود و چنان چه خودش گفته است بدین عمل افتخار می نمود و بنابر آن چه فرزندش حاج شیخ مرتضی حائری نقل کرده، توفیقاتی که در زندگی آیة الله حائری نصیب وی گردید و در پرتو آن ھا توانست حوزه علمیه قم را تشکیل دھد، ھمه مرھون خدماتی است که به استادش مرحوم فشارکی ارائه نموده است. ھمچنین با توجه به این که آیة الله فشارکی از نظر اقتصادی مشکلاتی داشت، عده ای از تربیت یافتگان مکتبش کوشیدند در این زمینه به گونه ای عمل کنند که خانواده اش رنج و زجر ناشی از محرومیت اقتصادی و بیماری آیة الله فشارکی را کمتر حس کنند. سرانجام آن مجتھد وارسته در سوم ذی قعده ١٣١۶ ق. اسفند (١٢٧٧ ھـ. ش) در نجف به سوی سرای باقی شتافت. پیکر پاکش پس از تشییعی باشکوه از سوی مراجع عظام، مشاھیر شیعه، شاگردان و طبقات گوناگون مردم، در یکی از حجره ھای صحن مقدس علوی ـ در طرف چپ آن که داخل می شود ـ دفن گردید. در آن ھنگام، فرزندانش دوران کودکی را سپری می کردند.

 

 

منبع پانویس ١ .آتشکده اردستان، ابوالقاسم رفیعی مھرآبادی، ج١ ،ص ١٧٣ - ١٧٠. ٢ .تطور حکومت در ایران بعد از اسلام، محیط طباطبایی، ص ١۴١ و ١۴٢. ٣ .جرعه ھای جانبخش، از نگارنده، ص ٣۵. ۴ .مکارم الآثار، معلم حبیب آبادی، ج۴ ،ص ١۴٣۶. ۵ .آیینه دانشوران، سید علی رضا ریحان یزدی، ص ٣۴٩. ۶ .مکارم الآثار، معلم حبیب آبادی، ج۴ ،ص ١١۵٨ .میرزای شیرازی، شیخ آقا بزرگ تھرانی، ص ١٨۵. ٧ .علمای بزرگ شیعه از کلینی تا خمینی، م. جرفادقانی، ص ٢٨٢. ٨ .مصاحبه با آیه الله اراکی، حوزه، ش ١٢ ،ص ٣٧ ( َّ زندگینامھ خواندنی-وفات آیة «سیدمحمد فشارکی» (1316 ق 2019/13/11 http://portal.anhar.ir/contentview3.php?export=print&ID=21362 8/9 ٩ .یادنامه آیه الله العظمی اراکی، رضا استادی، ص ۵ - ۶. ١٠ .میرزای شیرازی، شیخ آقا بزرگ تھرانی، ص ١٨۵. ١١ .مکارم الآثار، معلم حبیب آبادی، ج۴ ،ص ١١۵٩. ١٢ .فوائد الرضویه، ص ۵٩۴. ١٣ .خورشید حوزه ھای علمیه، محمدی اشتھاردی، ص ٣۴. ١۴ .سر دلبران، مرتضی حائری، ص ١٠١ ـ ١٠٠. ١۵ .تذکره، ص ١۶۵. ١۶ .مکارم الآثار، معلم حبیب آبادی، ج۴ ،ص ١۴٣. ١٧ .گنجینه دانشمندان، ج١ ،ص ٢٨٣. ١٨ .سر دلبران، مرتضی حائری، ص ٣٩. ١٩ .خورشید حوزه ھای علمیه، ص ٣٠٠ و ٣١. ٢٠ .سر دلبران، مرتضی حائری، ص ١٠ - ١٠۴. ٢١ .خورشید حوزه ھای علمیه، ص ٣۴. ٢٢ .دیدار با ابرار، ج۴۶ ،ص ٣١ و ٣٢. ٢٣ .نقباء البشر، شخی آقا بزرگ تھرانی، ج٢ ،ص ١١١. ٢۴ .مجله نور علم، ش١١ ،ص ١٠۶ و ١١١. ٢۵ .خورشید حوزه ھای علمیه، ص ٣٢ و ٣٧. ٢۶ .آیه الله مؤسس، علی کریمی جھرمی، ص ١١٨. ٢٧ .سر دلبران، مرتضی حائری، ص ١١٨ و ١١٩. ٢٨ .مجله نور علم، شماره ١١ ،ص ١١١. ٢٩ .آیه الله موسس، ص ۴٢. ٣٠ .پا به پای آفتاب، امیر رضا ستوده، ج۴ ،ص ٩۶. ٣١ .مجله حوزه، ش١٢ ،ص ٣۴. ٣٢ .یادنامه آیه الله اراکی، رضا استادی، ص ٣٢٧. ٣٣ .آیه الله موسس، ص ٩٩. ٣۴ .خورشید حوزه ھای علمیه، ص ١۶۵. ٣۵ .آیه الله موسس، ص ۴٣. ٣۶ .آیه الله موسس، ص ۴٠. ٣٧ .ریحانه الأدب، ج۴ ،ص ٣۴٢. ٣٨ .سر دلبران، مرتضی حائری، ص ١١٨ و ١١٩. ٣٩ .آیه الله موسس، ص ۴١. ۴٠ .علمای بزرگ شیعه از کلینی تا خمینی، م. جرفادقانی، ص ٣١٨. ۴١ .سر دلبران، مرتضی حائری، ص ١٠۴. ۴٢ .سر دلبران، مرتضی حائری، ص ١٢٢ ـ ١٢٠. ۴٣ .یادنامه آیه الله اراکی، رضا استادی، ص ۶٣۶. ۴۴ .فوائد الرضویه، ج٢ ،ص ۵٩۴. ۴۵ .بیدارگران اقالیم قبله، محمد رضا حکیمی، ص ١٢۶. ۴۶ .سیمای فرزانگان، رضا مختاری، ص ١۴١. ۴٧ .سوره قصص، آیه ٨١. ۴٨ .علمای بزرگ شیعه از کلینی تا خمینی، م. جرفادقانی، ص ٣١٨. ۴٩ .مردگان با ما سخن می گویند، محمد رضا رضوی، ص ٣٠. ۵٠ .سر دلبران، مرتضی حائری، ص ٩٠ ـ ٨٩. ۵١ .الکلام یجر الکلام، ج١ ،ص ۵۴ ـ ۵٣.، ۵٢ .یادنامه آیه الله اراکی، رضا استادی، ص ۶٠١. ۵٣.علمای بزرگ شیعه از کلینی تا خمینی، م. جرفادقانی، ص ٣١٨. ( َّ زندگینامھ خواندنی-وفات آیة «سیدمحمد فشارکی» (1316 ق 20

 

 

 

 

http://portal.anhar.ir/contentview3.php?export=print&ID=21362

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۷/۰۱