***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

****.**** کنز الفشا ر کیو ن ************** Fesharkies's Treasure ****.****

***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

****.**** کنز الفشا ر کیو ن ************** Fesharkies's Treasure ****.****

***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

########## بنام خدا ##########
#پایگاه جامع اطلاع رسانی در موضوعات زیر #
..... با سلام و تحیت .. و .. خوشامدگویی .....
*** برای یافتن مطالب مورد نظر : داخل "طبقه بندی موضوعی " یا " کلمات کلیدی"شوید. ویا کلمه موردنظر را در"جستجو" درج کنید.***

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب

از عالم استاد و شاگردی

دوشنبه, ۳۰ مهر ۱۳۹۷، ۰۸:۱۱ ب.ظ

مثلاً اگر گفته می­شد کلام، کلام مرحوم ...، یا مرحوم فشارکیاصفهانی، یا ... است،

 انتساب قول به این گوینده­ ها، یک نوع حریم ایجاد می­کرد، و طلبه ­هایی مانند ما این جرأت را به خود نمی­دادند که رأیی برخلاف رأی بزرگان دهند، یا تحقیق کنند، 

ولی حضرت امام یک تحولی ایجاد کردند؛ یعنی راه تحقیق فقاهت را باز نمودند.([4])



 
مجله  نامه جامعه  خرداد 1387 - شماره 45 
از عالم استاد و شاگردی
20

مقام معظم رهبری :

نصیحت حضرت امام(ره) در اولین روز نشستن روی منبر

آن بزرگوار در قم، اولین روزی که برای درس روی منبر نشستند، من در درسشان حاضر بودم. ایشان قبلاً روی زمین می­نشستند و درس می­گفتند و بعد از چندی که جمعیت زیاد شد، به اصرار طلاب که می­خواستند چهره­ی ایشان را زیارت کنند و صدایشان را به خوبی بشنوند، روی منبر نشستند. گمان می­کنم ایشان بعد از رحلت مرحوم آیةالله بروجردی1 این تقاضا را قبول کردند و تا آن بزرگوار حیات داشتند، ایشان روی منبر ننشستند. حضرت امام(ره) آن روز را تماماً به نصیحت گذراندند. اولین مطلبی که بعد از بسم­الله فرمودند، این بود که: مرحوم آقای نایینی1 روز اولی که برای درس روی منبر نشست، گریه کرد و گفت: این همان منبری است که شیخ انصاری1 روی آن نشسته، حالا من باید روی آن بنشینم. ایشان از همین­جا، شروع به نصیحت کردن طلاب کردند که بفهمید چه کاری می­کنید و چه­قدر این مسؤولیت سنگین است. آن روز که این صحبت­ها را می­کردند، در حد یک مدرّس بزرگ و یک فقیه عالی مقام مهیای مرجعیت بودند.([1])

اولین عامل به درس­های تهذیبِ نفس خویش

حضرت امام(ره) مظهر نوآوری علمی و تبحّر در فقه و اصول بودند. بنده قبل از ایشان، استاد بزرگی را در مشهد دیده بودم؛ یعنی مرحوم آیةالله میلانی، که از فقهای برجسته بود. در قم همان وقت رییس حوزه­ی علمیه­ی قم، که استاد امام هم بود؛ یعنی مرحوم آیةالله العظمی بروجردی تشریف داشتند. بزرگان دیگری هم بودند، اما آن محفل درسی که دل­های جوان و مشتاق و کوشا و علاقه­مند به استعدادهای خوب را جذب می­کرد، درس فقه و اصول امام بود. یواش یواش از قدیمی­ترها شنیدیم که این بزرگوار، فیلسوف بزرگی هم هست و در قم درس فلسفه­ی ایشان، درس اول فلسفه بود، لکن آن وقت ترجیح می­دادند که فقه تدریس کنند. شنیدیم که این مرد بزرگ، معلم اخلاق هم بودند و افراد زیادی در درس اخلاق ایشان شرکت می­کردند. معظم­له به تقویت فضایل اخلاقی در جوانان همت زیادی داشتند. در خلال درس در طول سال­ها، این را ما از نزدیک مشاهده کردیم، اما شخصیت این مرد بزرگ، که باطن او سرشار از خصوصیات ناشناخته بود، برای اکثر مردم در آن روز فقط به عنوان یک استاد عالم و شاگردپرور و یک تهذیب کننده­ی اخلاق طلاب و شاگردان شناخته می­شد. در سال 1340 مرحوم آیةالله بروجردی وفات نمود. مراجع بزرگواری مطرح شدند و دوستانشان نام آن­ها را می­آوردند. این­جا صحنه­ای شد برای این مرد بزرگ شد تا به همه نشان داد که این درس اخلاقی که می­گفته است، فقط زبان و یاد دادن به دیگران نبوده است، بلکه خود او اولین عامل به درس­های تهذیب نفس بوده است. همه دیدند، همه فهمیدند و تصدیق کردند که این مرد از مقام، از مطرح شدن، از ریاست، حتی اگر آن ریاست، مرجعیت باشد، که یک ریاست روحانی و معنوی به شمار می­آید، روی­گردان است و برای مقام و منصب و رتبه و شخصیت، هیچ­گونه تلاشی نمی­کند، بلکه اگر دیگران هم بخواهند تلاش کنند، تا آن­جا که بتواند، مانع می­شود.([2])

آیةالله جوادی آملی:

تحلیل فولادین اعتباریات بحث اصول

وقتی از حوزه­ی تهران به حوزه­ی علمیه مقدسه­ی قم مهاجرت کردم، بحث اصول ایشان مجمع فضلا بود، و چون خود حکیمی بود قوی، و عارفی بود نیرومند، مسایل اصولی را که جزو علوم اعتباری است و با قواعد عقلا و امور عرفی آمیخته است؛ آنچنان فولادین تحلیل می­کرد، که نمی­گذاشت از حد جزمی که در محدوده­ی علوم اعتباری مؤثر است پایین­تر بیاید، چون یک حکیمی که فولادمنش است، یک انسان کاملی که استوار و محکم است، خیلی محکم سخن می­گوید، اصول را چون معقول محکم می­گفت، هرگز اجازه نمی­داد، که مسایل را با اوهام صرف اعتباریات بگذارند؛ تا آن­جا که ممکن بود، محکم سخن می­گفت.([3])

آیةالله محمدهادی معرفت:

ورود به عالم تحقیق

هنگامی که امام به نجف تشریف آوردند، از ایشان خواهش شد، که درس را شروع بفرمایند. امام سؤال کردند: بیشتر روی قواعد بحث کنیم، یا روی روایات و نقل اقوال؟ دوستان به اتفاق گفتند: ما بیشتر مایلیم از قواعد شروع کنیم؛ یعنی همان کاری که شیخ انصاری در کتاب مکاسب کرده است. حضرت امام تحولی در نجف ایجاد کردند که روز به روز بر شیفتگی ما نسبت به ایشان افزوده می­شد. تا آن زمان مسأله­ی اقوال بزرگان در فقه، به عنوان حریمی مقدس بود. مثلاً اگر می­گفتیم، این نظریه­ی مرحوم نایینی است، برای دلیل کافی بود؛ زیرا شخصیت فرد بر آرا اثر می­گذاشت. این موضوع در واقع فقه را از صورت تحقیقی به صورت تقلیدی در می­آورد. پس از شیخ طوسی ـ تا قبل از ابن ادریس ـ فقه صورت تقلیدی به خود گرفته بود. آن بزرگوار که آمد، روش تحقیق را شروع کرد. اخیراً فقه، واقعاً رنگ تقلیدی به خود گرفته بود. مثلاً اگر گفته می­شد کلام، کلام مرحوم آقا ضیاء، یا مرحوم نایینی، یا آقا شیخ حبیب­الله رشتی، یا مرحوم فشارکیاصفهانی، یا ... است، انتساب قول به این گوینده­ها، یک نوع حریم ایجاد می­کرد، و طلبه­هایی مانند ما این جرأت را به خود نمی­دادند که رأیی برخلاف رأی بزرگان دهند، یا تحقیق کنند، ولی حضرت امام یک تحولی ایجاد کردند؛ یعنی راه تحقیق فقاهت را باز نمودند.([4])

آیةالله محمد مؤمن:

بررسی جوانب هر مسأله

نحوه­ی ورود و خروج حضرت امام به درس این­گونه بود، که محصل را به سمت اجتهاد دقیق سوق می­دادند. هر دلیلی را با کمال دقت تبیین و به نقد و تحلیل و نقض و ابرام می­پرداختند. به قول بعضی فضلا به صورتی اطراف و جوانب هر مسأله و ادله را بررسی می­کردند که اگر درباره­ی مسأله مورد بحث تا آن هنگام حتی مقاله­ای هم نوشته نشده بود، چیزی فروگذار نمی­شد. این مطلب برای اهل خبره بسیار ارزنده و در خور اهمیت است. از خصوصیات بارز معظم­له در تدریس این بود که هنگام طرح هر مسأله خودشان مطلب و شقوق متصوره در آن را پی­ریزی می­فرمودند.([5])

دیر آمدن و حق اشکال

شاید مکرر امام فرمودند: من دوست دارم آقایان هنگام آمدن به درس دم در تزاحم کنند؛ به این معنا که همه با هم سر ساعت معین دم در مسجد، یا مدرسه برسند. برای ترغیب بیشتر به این نظم و دقت هنگام اشکال گرفتن کسی که چند دقیقه دیرتر حاضر شده بود، می­فرمودند: شما دیر آمده­اید، و حق اشکال کردن ندارید.([6])

آیةالله سید جلال الدین آشتیانی:

حاج آقا روح­الله چشم و چراغ حوزه

برای اهل فن، واضح و آشکار است که به ندرت استادی را می­توان سراغ گرفت که در حدی عالی در علوم فقه و اصول و حکمت الهی و عرفان توانا باشد. در غالب آثار خود، با ذکر عناوین از حضرت امام(ره) مطلب نقل کرده­ام. در دورانی که ذکر نام او ممنوع و رساله­ی عملیه­ی او به قول برخی از دانشجویان، قاچاق بود، کسی از ارباب علم و معرفت به ما اعتراض نمی­کرد که چرا با این عناوین از آن بزرگ یاد می­کنید و ما نیز با شناسایی کامل و معرفت تام، به او ارادت داشتیم و جاذبه­ی علمی و جامعیت او تأثیری عمیق داشت؛ چنان­که مرحوم آیةالله العظمی بروجردی1 روزی به نگارنده فرمودند: حاج آقا روح الله چشم و چراغ حوزه­اند. منظور حقیر آن است که امام(ره) قبل از ورود به میدان مبارزه با حکومت زمان، علماً و عملاً مورد تصدیق همگان بودند و منکر نداشتند، جز مغرضان که در هر عصر وجود دارند.([7])

آیةالله ابراهیم امینی:

اجتناب از مناظره، جدال و خودنمایی

یکی از صفات حضرت امام این بود که از مناظره، جدال و خودنمایی در بحث اجتناب می­کردند؛ در حالی که این کار بین بعضی طلبه­ها و فضلا مرسوم است و این صفت را جزو کمالات خود می­دانند که در بحث­های علمی بر دیگران برتری پیدا کنند و ایشان را مغلوب سازند؛ اگرچه باید به این نکته نیز اشاره کرد که چنانچه این بحث­ها مخلصانه و برای اظهار حق باشد، جای ایراد نیست، ولی اگر برای تظاهر و خودنمایی و جدال و غلبه برطرف مقابل باشد، نفس انسان را به سراشیبی سقوط می­کشاند. حضرت امام خمینی(ره) در مباحثات علمی کاملاً اهل بحث و دقت بودند. مطالب را به طور دقیق بررسی می­کردند و به اشکالات پاسخ می­دادند، اما در جلسه­هایی که بحث به صورت خودنمایی و جدال مطرح می­شد، سکوت می­کردند. اگر کسی از ایشان سؤالی می­کرد، جواب می­دادند؛ در غیر این صورت ساکت بودند و گوش می­دادند.([8])

تعمد نداشتن در جذب شاگردان

امام غیر از آن جاذبیت ذاتی که داشتند، تعمدی به جذب افراد نداشتند. این­جور نبود که افراد را جذب کنند؛ چه شاگرد باشد، یا غیر شاگرد؛ لذا خیلی وقت­ها ما از این جهت ناخشنود بودیم؛ زیرا دلمان می­خواست، که ایشان درصدد جذب افراد باشند تا جایی برای ایشان باز شود و مرید و شاگردانشان زیاد بشود و ما هم خوشحال بشویم. برای مثال یکی از شاگردان امام رفیقی داشت که با آن خیلی صمیمی بود، ولی آن رفیق به امام خیلی توجه نداشت و درس ایشان هم نمی­آمد. آن آقا می­خواست برای دوستش شرایطی فراهم شود تا با امام رفت و آمد کند و حضرت امام به ایشان عنایت نماید؛ از این­رو گاهی به حضرت امام پیشنهاد می­کرد که مثلاً فلانی روضه دارد، اگر صلاح می­دانید به روضه­ی ایشان برویم، ولی امام قبول نمی­کردند. یک بار دوستم به من گله ­کرد که ما شاگرد ایشانیم و این­قدر به درسشان توجه و عنایت داریم، پس چرا تقاضای ما را قبول نمی­کند؟! امام این حرف­ها را از ما قبول نمی­کردند.([9])

آیةالله سید عزالدین زنجانی:

در جهان اسلام چنین شخصیتی نداشتیم

جلوه­های فقاهت حضرت امام(ره) از آثار باقی مانده­ی ایشان به خوبی پیدا و مشخص است. کتاب مکاسب شیخ انصاری1 میدان فقاهت فقیه است. اگر فرد بتواند مکاسب را خوب بخواند و درک کند و حرفی بالاتر از آن داشته باشد، فقیه خوبی است. جولانگاه فقه، کتاب مکاسب شیخ انصاری است. مبارزان این میدان، باید ادعای خود را ثابت کنند. در دیگر کتب فقه، قدرت فقیه آنچنان که باید، روشن نمی­شود. حواشی حضرت امام(ره) بر کتاب مکاسب موجود است و مبانی بسیار عالی و علمی ایشان مشخص است. این مبانی، خیلی قابل مطالعه و بررسی است. به اعتقاد من درباره­ی این مرد بزرگوار، باید گفت که جهان اسلام از غیبت کبری تا کنون من حیث المجموع نظیر ایشان را نداشته است. بر این قید من حیث المجموع تأکید دارم. از نظر خصوصیات علمی، اخلاقی و شخصیتی، ما در میان مسلمانان، از غیبت کبری تا کنون، چنین شخصیتی نداشته­ایم.([10])

آیةالله جعفر سبحانی:

توصیه­ی رعایت احترام به مشایخ و بزرگان

حضرت امام نه تنها به استادان خود احترام می­گذاشتند، بلکه از تمام علما و دانشمندان به نیکی یاد می­کردند. به خاطر دارم که در یکی از نوشته­های خود درباره­ی مطلب کسی نوشته بودم که سخن وی ظاهر الفساد است. ایشان هنگام مطالعه­ی نوشته­ی من، در کنار آن مرقوم داشتند: احترام مشایخ و بزرگان پیوسته باید مراعات شود. روزی درباره­ی یک شخصیت علمی سخنی از یکی از مجلات لبنان نقل کردم که در حقیقت نقل اهانت بود. حضرت امام نسبت به کلام من اظهار ناراحتی و مرا از نقل آن نهی کردند. چه بسا در حوزه و خارج از آن شخصیت­های علمی بودند که از نظر فکری با ایشان همراه نبودند، اما امام در برخورد با آنان یا پشت سرشان، ادب را کاملاً رعایت می­کردند؛ به گونه­ای که گویی اصلاً هیچ­گاه اختلاف فکری میان آن دو وجود نداشته است.([11])

آیةالله محمدحسن قدیری:

اخلاق رمز موفقیت

رمز موفقیت حضرت امام در تربیت دانشمندان و محققان از ویژگی­های ایشان است. مهمترین ویژگی، خلوص آن بزرگوار بود. ایشان همان­گونه که همه­ی کارها و حرکت­های خود را از سر خلوص کامل انجام می­دادند، تدریس را نیز به همین گونه انجام می­دادند. ایشان نه تنها خود مهذب بودند، بلکه همیشه سعی داشتند که طلبه­ها مهذب شوند؛ از این­رو هرچند وقت یک بار با بیان و روش مخصوص به خودشان به موعظه می­پرداختند. حضرت امام موعظه­ها و سخنان خود را با خلوص و علاقه ایراد می­فرمودند. پس از گذشت چند سال، هنوز بعضی موعظه­های ایشان را به یاد دارم. ایشان می­فرمودند: شما آقایان در هر قدمی که برای تحصیل بر می­دارید، اگر نگویم دو قدم، لااقل یک قدم در تهذیب بردارید.([12])

آیةالله حسین مظاهری:

تجلیل حضرت امام از آیةالله حائری و آیةالله بروجردی5

از آیةاللهوحید بهبهانی1، آن مرد جلیل­القدر، که باید گفت علم اصول مرهون اوست، پرسیدند: چگونه به این مقام رسیدید؟ مرحوم بهبهانی جواب دادند: اگر به این­جا رسیده­ام، مرهون احترامی است که به فقها و علمای اسلام می­گذارم. و این خصلت بزرگ، همیشه در امام جلوه­ای خاص داشت. معظم­له نه فقط به امثال شیخ طوسی­ها، صاحب جواهرها، شیخ انصاری­ها احترام خاص می­گذاشتند و با تجلیل از آنان یاد می­کردند، بلکه درباره­ی امثال آیةالله العظمی بروجردی­ بارها می­فرمودند: در سرحد کرامت است که یک پیرمرد، به این خوبی حوزه­ی علمیه را، بلکه عالم تشیع را اداره می­کند. و درباره­ی امثال مرحوم مؤسس حوزه­ی علمیه­ی قم، شیخناالعلامه آیةالله العظمی حائری یزدی1 می­فرمودند: درباره­ی بزرگی او همین مقدار بس، که توانست در آن زمان سخت که رضاشاه تصمیم داشت حوزه و روحانیت را نابود کند، حوزه­ها، بلکه روحانیت را حفظ کند، و این امانت را به ما داد تا ما به دیگران رد کنیم.([13])

ناراحتی در اثر غیبت کردن یکی از شاگردان

درس ایشان فقط تعلیم و تعلم نبود، بلکه مقید بودند که ضمن تعلیم، تهذیب هم باشد. به عبارت دیگر، درس ایشان کار رسول گرامی اسلام9 )...وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ ...( ([14]) بود. در مدت بیش از دوازده سال که در دروس عالی ایشان شرکت داشتم، یک عمل مکروه از ایشان ندیدم، بلکه اگر شبهه­ی غیبت و دروغی پیش می­آمد، حالت نگرانی به خوبی در چهره­ی ایشان نمایان می­شد. یادم نمی­رود، که یک روز حضرت امام به جلسه­ی درس تشریف آوردند و به قدری ناراحت بودند که نفس­های تندی می­زدند. آن روز درس ندادند و به جای درس، نصیحت تندی کردند و رفتند و تب مالت ایشان عود کرد و سه روز نیامدند، چون شنیده بودند که یکی از شاگردان ایشان، درباره­ی یکی از مراجع، غیبتی کرده بود.([15])

آیةالله هاشمی رفسنجانی:

با فکر کردن، مطلب را در ذهن پخته کنید

از تأثیرهایی که حضرت امام روی وضع تحصیل شاگردانشان گذاشتند؛ این بود که به طلبه­ها توصیه می­کردند تا فکر کنند و قناعت به سطحی خواندن کتاب و یادداشت­های پای درس نکنند. معظم­له همیشه می­فرمودند: وقتی چیزی را از استاد گرفتید، پس از مدتی روی آن فکر کنید؛ مثلاً هر شب چراغ را خاموش کنید و به جای این­که کتاب بخوانید، بنشینید و فکر کنید تا این­که مطلب را توی ذهن خودتان کاملاً پخته کنید و همه­ی جوانب موضوع را با فکر و تعمق جذب کنید.([16])

آیةالله سید حسین بُدَلا:

جلسه­ی درس اخلاق حاج­آقا روح الله

معروف بود حاج­آقا روح الله جلسه درس اخلاقی دارند که جوانان را می­سازد. به این لحاظ من علاقه پیدا کردم در این جلسات حاضر شوم. از جمله مطالبی که اکنون خوب به یاد دارم، این است که یک روز فرمودند: کسانی که قدم در راه سازندگی خود بر می­دارند، برایشان گاه یک روزنه­های نورانیتی پیدا می­شود و این روزنه، هرچه بیشتر محافظت گردد، بیشتر می­شود. پس از جلسه، خصوصی از ایشان سؤال کردم، که برای حفظ این حالت و این نورانیت چه باید کرد؟ فرمودند: آن حالت را باید با ارتباط با خدا و ذکر خدا حفظ نمود. فرد، تا می­تواند باید به یاد خدا باشد.([17])

حجة الاسلام والمسلمین سید احمد خمینی(ره):

صدای گریه و استغاثه در مسجد

حضرت امام(ره) درس اخلاق را در مدرسه­ی فیضیه با حضور تعداد زیادی از طلبه­ها و مردم عادی کوچه و بازار برگزار می­کردند. مطالب درس اخلاق را در سطح مردم عادی بیان می­کردند. طبق گفته­ی بعضی از حاضران، درس اخلاق امام بسیار سازنده بود و گاهی صدای گریه و استغاثه در مسجد طنین­انداز می­شد؛ به خصوص مواقعی که امام توضیحاتی درباره­ی مسایل آخرت و معاد ارائه می­دادند، تأثیر و تأثر فراوانی در حاضران به وجود می­آوردند.([18])

آیةالله ربانی املشی:

مباحث اخلاقی امام و منقلب شدن شاگردان

در ایام طلبگی برای ما، امام تنها یک مدرس فقه و اصول نبودند، بلکه معلم اخلاق هم بودند؛ به گونه­ای که ما بارها از بیانات اخلاقی ایشان استفاده کردیم. عده­ای به امام اصرار می­کردند که ایشان مباحث اخلاقی را هرچند وقت یک بار، عنوان کنند تا ما قدری تربیت شویم. بعضی از شاگردان حضرت امام در این خصوص خیلی به ایشان اصرار می­کردند. من هم یکی از این افراد بودم. روزی به حضرت امام عرض کردم: هر بار که شما صحبت اخلاقی می­کنید، تا یک هفته و شاید یک ماه بعد از آن، در ما حال و هوای دیگری پیدا می­شود. امام تأثیر نفس عجیبی داشتند. وقتی مباحث اخلاقی را به میان می­کشیدند، اغلب شاگردان ایشان منقلب می­شدند و اشک­هایشان جاری می­شد. بعضی­ها هم با صدای بلند گریه می­کردند.([19])

آیةالله سید کمال فقیه ایمانی:

نظر حضرت امام و تغییر فتوای آیةالله بروجردی0

فضلای بزرگ برای من نقل کردند، که مرحوم آقای بروجردی بقای بر تقلید میت را جایز نمی­دانستند و معتقد بودند که هر انسانی باید از مجتهد زنده تقلید کند. دو شخصیت علمی با ایشان بحث کردند تا قانع شوند که بقای بر میت جایز است. یکی مرحوم آیةالله یثربی از علمای کاشان و دیگری حضرت امام بودند. مرحوم آقای یثربی بحث را شروع کردند، ولی آقای بروجردی قانع نشدند. امام بسیار مؤدب و ساکت در آن مجلس نشسته بودند. روش ایشان آن بود، که تا سؤالی نمی­شد، جواب نمی­دادند. مرحوم آقای بروجردی رو به امام کرده و گفتند: آقا شما صحبتی نمی­کنید؟ امام پاسخ دادند: شما امر نفرمودید. این­جا ادب و شخصیت امام به دو دلیل معلوم می­شود؛ یکی این­که اول صحبت نکردند و دوم آن­که با تواضع ­فرمودند: شما امر نفرمودید. آقای بروجردی به ایشان گفتند: خواهش می­کنم بفرمایید. امام وارد بحث شدند. پس از اتمام بحث امام، فتوای آیةالله بروجردی تغییر پیدا کرد و از آن پس ایشان بقای بر میت را جایز دانستند.([20])

آیةالله واعظ زاده خراسانی:

خضوع علمی خاص علمای ربانی

حضرت امام با همه­ی شاگردانشان دسته­جمعی در مدرسه­ی فیضیه یا مسجد عشقعلی در درس اصول استاد بزرگ حوزه و مرجع عالی­قدر، آیةالله بروجردی حاضر می­شدند. تا آن­جا که من به یاد دارم، تا آخرین روزهای حیات آیةالله بروجردی، حضرت امام در آن درس شرکت می­فرمودند؛ در حالی که خودشان حوزه­ی درس فقه و اصول چهار صد پانصد نفری را اداره می­کردند و به یقین درس حضرت امام در آن هنگام، پررونق­ترین درس حوزه شمرده می­شد و با استعدادترین طلبه­های جوان و روشن­فکر را به خود جلب کرده بودند. این همان تواضع و خضوع علمی است که خاص فقها و علمای ربانی است.([21])

بیان بسیار روشن، گیرا و بدون ابهام

درس اصول حضرت امام بسیار عمیق و پر مطلب و در عین حال روشن و قابل فهم و دلنشین بود و مجموع این امتیازات، خاص درس­های امام بود. بیانش بسیار روشن و گیرا و بدون پیچیدگی و ابهام، توأم با استقامت رأی و واقع­بینی و حقیقت­نگری و بدون استفاده از اصطلاحات پیچیده­ی علمی ـ که برخی آن را نشانه­ی فضل می­دانند ـ و با قدرت تفکر، که نتیجه­ی دریایی از معلومات فلسفی و فقهی و اصولی و رسیدن به عمق عرفان و بینش و آداب و سنن اسلامی بود. من درس­های دیگران را هم شرکت کردم، ولی توجهم را جلب نکرد و درس امام را انتخاب کردم.([22])

500 طلبه­ی با استعداد در درس اصول

دوره­ی سوم درس اصول حضرت امام، عصرها در مسجد سلماسی تشکیل می­شد. تا هنگامی که من در قم بودم (سال 39) این درس بیش از پانصد طلبه­ی با استعداد و خوش فکر را که بسیاری از آنان، تحصیلات دبیرستانی و شاید دانشگاهی هم داشتند، گردآورده بود. درس فقه امام هم چنین بود. عصر که درس تمام می­شد، از مسجد سلماسی تا صحن مطهر، خط طلبه­ها متصل بود و معلوم بود که درس امام تمام شده است. به یقین همین درس­ها افکار علمی و اصلاحی امام را به شیفتگان دانش، و عاشقان اسلام راستین و انقلابی انتقال می­داد.([23])

آیةالله صادق احسان­بخش:

مطالب بدیع درباره­ی احکام

درس اصول امام پربارتر از درس مرحوم آیةالله بروجردی بود. بالاتر این­که وقتی درس امام در حوزه­ی علمیه آغاز شد، درس فقه و اصول مرحوم نایینی نیز تحت الشعاع قرار گرفت؛ به ویژه وقتی مطالب بدیع حضرت امام درباره­ی احکام عنوان می­شد، پیرمردهایی که درس مرحوم نایینی را دیده بودند، تعجّب می­کردند. امام با آن روح قوی، در ضمن آن­که ادب اسلامی را رعایت می­کردند و به بزرگان و اشخاص دیگر احترام می­گذاشتند، نظرهای علمی خودشان را نیز بیان می­کردند.([24])

پی­نوشت:

[1] . خطبه­های نماز جمعه­ی تهران، 14/3/1378.

[2]. همان.

[3]. گفت و گوی مجله پیام انقلاب، ش 85 .

[4]. مجله حوزه، ش 32، ص 137.

[5]. آرشیو واحد خاطرات، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره).

[6]. همان.

[7]. کیهان اندیشه، ش 24، ص 3.

[8]. مجله­ی پیام انقلاب، ش 105، ص 21.

[9]. آرشیو واحد خاطرات.

[10]. مجله­ی حوزه، ش 32، ص 74.

[11]. روزنامه جمهوری اسلامی، ویژه­نامه­ی سومین سالگرد ارتحال ملکوتی حضرت امام(ره)، خرداد 1371.

[12]. همان، ویژه­نامه­ی دومین سالگرد ارتحال ملکوتی حضرت امام(ره)، خرداد 1370.

[13]. پا به پای آفتاب، ج 4، ص 160.

[14]. الجمعه (62) : 2.

[15]. پا به پای آفتاب، ج 4، ص 159.

[16]. مجله­ی ندا، ش 1، ص 22.

[17]. مجله­ی حوزه، ش 43، ص 92.

[18]. مجله­ی حضور، ش 1، ص 13.

[19]. مجله­ی پیام انقلاب، ش 78.

[20]. مصاحبه با صدا و سیما.

[21]. پا به پای آفتاب، ج 4، ص 303.

[22]. یادنامه­ی استاد شهید آیةالله مطهری (ره)، ج 1، ص 230.

[23]. همان، ص 331.

[24]. پیام انقلاب، ش 96، ص 28.



https://hawzah.net/fa/Magazine/View/5659/6675/78964/از-عالم-استاد-و-شاگردی/?SearchText=فشارکی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۷/۳۰