***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

****.**** کنز الفشا ر کیو ن ************** Fesharkies's Treasure ****.****

***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

****.**** کنز الفشا ر کیو ن ************** Fesharkies's Treasure ****.****

***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

########## بنام خدا ##########
#پایگاه جامع اطلاع رسانی در موضوعات زیر #
..... با سلام و تحیت .. و .. خوشامدگویی .....
*** برای یافتن مطالب مورد نظر : داخل "طبقه بندی موضوعی " یا " کلمات کلیدی"شوید. ویا کلمه موردنظر را در"جستجو" درج کنید.***

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب

ملاک اعلمیّت مباحثه در بین دو عالم

پنجشنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۷، ۱۰:۲۵ ب.ظ

ملاک اعلمیّت

فرزند مرحوم سید محمد فشارکی فرموده است:

بعد از وفات مرحوم میرزای شیرازی بزرگ، پدرم توسط من به مرحوم آقا میرزا محمد تقی شیرازی ـ میرزای کوچک ـ پیغام داد اگر شما خود را اعلم از من می دانید بفرمایید تامن زن و بچّه ام را در امر تقلید به شما ارجاع دهم و اگر مرا اعلم می دانید، شما خانواده خود را در مسئله تقلید به من ارجاع دهید؟

هنگامی که این پیام را به میرزا رساندم تأملی کرد و فرمود: خدمت آقا عرض کنید که آقا خودشان چگونه می دانند؟ پدرم فرمود: بور عرض کن که شما در اعلمیّت چه چیز را معیار می دانید، اگر دقّت نظر میزان باشد شما اعلمید و اگر فهم عرفی معیار باشد من اعلمم؟

من دوباره این پیام را به میرزا رساندم، ایشان باز تأملی نموده باز فرمودند: خود آقا کدامیک از این دو را ملاک قرار می دهند؟ من بازگشتم و سخنان میرزا را ابلاغ نمودم، آقا تأمّلی کرد و فرمود بعید نیست که دقّت نظر میزان و ملاک اعلمیّت باشد. آنگاه فرمود: که همگی از میرزای شیرازی تقلید کنیم.

(سیمای فرزانگان، ص 140)



 
مجله  پاسدار اسلام  آبان 1383، شماره 275 
گفته ها و نوشته ها
46

در دربار خدا و سلطان

یکی از وزرا پیش ذوالنون مصری رفت و همت خواست که روز و شب بخدمت سلطان مشغولم و بخیرش امیدوار و از عقوبتش ترسان. ذوالنون بگریست و گفت: اگر من خدای را عزّ و جلّ چنین پرستیدمی که تو سلطان را از جمله صدیقان بودمی.

(گلستان سعدی ، ص 63)

دوستی پایدار

علی علیه السلام فرموده: کسی که پس از آزمایش صحیح، کسی را به دوستی برگزیند رفاقتش پایدار و مودتش استوار خواهد ماند.(غررالحکم، ص 659)

ذکر وتر نماز شب

در کتاب «من لایحضره الفقیه» از حضرت امام صادق(ع) روایت است که: هر کس در نماز شب خود آن هنگام که نماز وتر می گذارد هفتاد مرتبه بگوید، «استغفر اللّه و اتوب الیه» و بر این کار مدت یک سال مداومت نماید، خداوند متعال نام او را از جمله مستغفرین بالاسحار نوشته و مغفرت و آمرزش حق تعالی شامل او می گردد.

(نشان از بی نشان ها، ص 425)

نماز

مثل نماز مثل خیمه است، اگر ستون خیمه بر پا باشد طناب ها و میخ ها و پوشش خیمه نیز سودمند است و آن گاه که ستون خیمه بشکند میخ و طناب و پوشش خیمه سودی نخواهد داشت.(من لایحضره الفقیه، ج 1، ص 211)

گرفتن حاجت

شهید مدنی می فرمایند: روزی به مشهد مشرف شدم حاجتی داشتم به امام رضا عرض کردم ولی اثری ندیدم بعد از 12 روز دوباره به امام رضا عرض کردم! من از افرادی نیستم که زود دست بردارم تا وقتی حاجتم را برآورده نکنی از خانه ات نمی روم فردای آن روز در مسجد نماز می خواندم پس از نماز مردی که با امام ارتباط قلبی داشت دستش را روی شانه من گذاشت و فرمود سید حاجتت برآورده شد و همین طور شد و به آن چه می خواستم رسیدم.

(یادواره شهید محراب، آیت اللّه مدنی، ص 51)

آرزوی حضرت مریم (س)

بعد از مرگ:

بعد از آنکه حضرت مریم از دنیا رفت حضرت مسیح جنازه مادرش را به خاک سپرد پس روح مادر را در خواب دید مسیح پرسید: مادر! آیا هیچ آرزویی داری؟ مریم(س) پاسخ داد. آرزویم این است که در دنیا بودم و شبهای سرد زمستانی به مناجات و عبادت در درگاه خدا به بامداد می رساندم و روزهای گرم تابستانی را روزه می گرفتم.

(حکایتهای شنیدنی، ج 5، ص 62)

آزادی بشر

جرج جرداق می نویسد: یکی از دوستان من گفت: در یکی از کشورهای اروپائی می زیستم که درباره آزادی بشر کوشش و کار می کرد، روزی به وزیر فرهنگ آن کشور گفتم: ما عربها هزار سال پیش این حقیقت را درک کرده بودیم که شما امروز به فکر آن افتاده اید. گفت: چطور؟ گفتم: علی بن ابیطالب(ع) چندین قرن پیش گفته است «ما رأیت نعمة موفورة الا والی جانبها حق مضیع» هیچگاه فراوانی نعمت را ندیدم جز اینکه در مقابلش حقی از دیگران ضایع گشته است. آن مرد گفت: پس به همین دلیل شما مسلمانها نالایقید: زیرا پیشوای بزرگوار شما سیزده قرن پیش این معنی را درک کرده و اعلام داشته و تاکنون کوچکترین قدمی در این باره برنداشته اید.

(سرمایه سخن به نقل از حکایتهای برگزیده، ص 365)

امور کشوری

شخصی نزد علی(ع) عرض کرد یا علی چرا امور کشور برای ابوبکر و عمر هموار بود ولی برای شما نبود؟

حضرت فرمود: برای اینکه ابوبکر و عمر بر افرادی مانند من حکومت می کردند لذا امور برای آن ها هموار بود ولی من بر افرادی نظیر تو حکومت می کنم لذا همه چیز بهم ریخته و مضطرب است.

(همراه با راستگویان، ترجمه سید محمد جواد مهری، ص 191)

ایمان فروشی

مردی عالم از گرسنگی مشرف به مرگ بود شیطان برای اینکه ایمان او را برباید غذائی آورد به او نشان داد و گفت: این غذا را به تو می دهم بشرط اینکه ایمانت را به من بفروشی مرد قبول کرد اول غذا را گرفت و خورد وقتی که سیر شد گفت: آن چه را در حین گرسنگی به تو فروختم چیز موهوم و معدودی بیش نبود چون از قدیم گفته اند: آدم گرسنه ایمان ندارد، پس ایمانی نبود که من آن را به تو بفروشم.

گرگ گرسنه چو یافت گوشت نپرسد کاین شتر صالح است یا خر دجّال

(مردان علم در میدان عمل، ص 483)

بصیرت دینی

در میان اصحاب امیرالمؤمنین مردی است به نام «ربیع بن خثیم» در این که او یکی از هشت زاهد دنیای اسلام است شکی نیست.

ربیع آنقدر به زهد و عبادت مشغول بود که دوران آخر عمرش قبر خود را کنده بود، گاهی می رفت داخل قبر می خوابید و خود را نصیحت می کرد و می گفت: «یادت نرود آخر باید بیایی اینجا» تنها جمله ای که غیر از ذکر و دعا از او شنیدند آن وقتی بود که اطلاع پیدا کرد که مردم حسین بن علی علیه السلام را شهید کرده اند. پنج کلمه در اظهار تأسف و تأثر از چنین حادثه ای به زبان آورد و گفت: «وای بر این امت که فرزند پیغمبرشان را شهید کردند» می گویند بعدها استغفار می کرد که چرا این چند کلمه را که غیر ذکر بوده به زبان آوردم!

اسلام بصیرت می خواهد، هم عمل می خواهد، هم بصیرت. این آدم (خواجه ربیع) بصیرت ندارد در دوران ستمگری معاویه و ستمگرتری مانند یزید بن معاویه زندگی می کند... و تمام زحمات پیغمبر اکرم(ص) دارد هدر می رود، آقا رفته یک گوشه ای را انتخاب کرده شب و روز دائماً مشغول نماز خواندن است و جز ذکر خدا کلمه دیگری بر زبان نمی آورد. و یک جمله ای هم که به عنوان اظهار تأسف از شهادت حسین بن علی علیه السلام بر زبان می آورد پشیمان می شود که چرا بجای آن الحمدللّه یا سبحان اللّه نگفته است ...این با تعلیمات اسلام جور در نمی آید...فکر غلطی است و بسیار خطرناک...

(به نقل از کتاب طهارت روح شهید مطهری)

ملاک اعلمیّت

فرزند مرحوم سید محمد فشارکی فرموده است:

بعد از وفات مرحوم میرزای شیرازی بزرگ، پدرم توسط من به مرحوم آقا میرزا محمد تقی شیرازی ـ میرزای کوچک ـ پیغام داد اگر شما خود را اعلم از من می دانید بفرمایید تامن زن و بچّه ام را در امر تقلید به شما ارجاع دهم و اگر مرا اعلم می دانید، شما خانواده خود را در مسئله تقلید به من ارجاع دهید؟

هنگامی که این پیام را به میرزا رساندم تأملی کرد و فرمود: خدمت آقا عرض کنید که آقا خودشان چگونه می دانند؟ پدرم فرمود: بور عرض کن که شما در اعلمیّت چه چیز را معیار می دانید، اگر دقّت نظر میزان باشد شما اعلمید و اگر فهم عرفی معیار باشد من اعلمم؟

من دوباره این پیام را به میرزا رساندم، ایشان باز تأملی نموده باز فرمودند: خود آقا کدامیک از این دو را ملاک قرار می دهند؟ من بازگشتم و سخنان میرزا را ابلاغ نمودم، آقا تأمّلی کرد و فرمود بعید نیست که دقّت نظر میزان و ملاک اعلمیّت باشد. آنگاه فرمود: که همگی از میرزای شیرازی تقلید کنیم.

(سیمای فرزانگان، ص 140)

رهنمود

مال دنیا چشم را خیره می کند و عقل را دزدد، توشه و کوله بار آخرت را از مال دنیا خالی و از نماز و روزه و خیرات پر سازید تا در روز رستاخیز در پیشگاه خداوند شرمنده نباشید.

(پاسدار شهید ابوالقاسم جوادی)

قلم

قلم وثیقه آزادی است و ضامن امن بشرط آن که نگارنده فتنه گر نبود
قلم مروّج علم است و پاسدار هنر بشرط آن که در انگشت بی هنر نبود

(سید صادق سرمد)

ندا، ندای خمینی است...

دوباره عطر کلام امام می شنوم پیام قدسی آن زنده نام می شنوم
ندا، ندای خمینی است یا زخامنه ای؟ به حیرتم که ندانم کدام می شنوم
تو لب گشا به عنایت، تو لب گشا به عتاب که هرچه می شنوم خیر تام می شنوم
هم از جبین تو نقش امید می خوانم هم از کلام تو، صدق کلام می شنوم
زنکته نکته آوای دلنشین تو، من حکایت دل خود را تمام می شنوم
حدیث عشق که بیم ختام آن می رفت چو دل به مهر تو بستم مدام می شنوم
کرم نما و سخن گو بدان زبان که توراست که از کریم کلام کرام می شنوم
بجز سرود تو کالهام آزادی است زهر کجا خبر بند و دام می شنوم
بزرگ رهبر من، ای امید محرومان دعای خیر تو از خاص و عام می شنوم
گرم به رزم دهی امر و گر به صلح، رواست که از تو مژده دارالسلام می شنوم
تو زنده باش که آواز دلنواز امام زتار جان تو هر صبح و شام می شنوم

(حمید سبزواری)

علی در محراب

فرو ریزد به دامن،از سپهر دیده کوکب ها علی این مظهر علم الهی چون دگر شب ها
چه در پیش است گز باغ فلک، بوی خزان خیزد ز دشت شب چو نرگس ها نمی رویند کوکب ها
مگر رنگین ز خون پاک او محراب خواهد شد که می روید به ناکامی گل افسوس بر لب ها
تب و تابی به جانش شعله افکنده است و می داند که در خون سحر بی تاب می گردد از این تب ها
چه افتاده است در کروبیان عالم بالا که می گریند و می نالند با فریاد یا رب ها
چو مهر خاوری غلتید در خون سحرگاهان به هنگامی که با معبود در دل داشت مطلب ها
علی شد کشته با شمشیر کین کز دیدگان "مشفق" فرو ریزد به دامن،از سپهر دیده کوکب ها

(مشفق کاشانی)






https://hawzah.net/fa/Magazine/View/89/3543/16506/گفته-ها-و-نوشته-ها/?SearchText=فشارکی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۸/۱۷