***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

****.**** کنز الفشا ر کیو ن ************** Fesharkies's Treasure ****.****

***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

****.**** کنز الفشا ر کیو ن ************** Fesharkies's Treasure ****.****

***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

########## بنام خدا ##########
#پایگاه جامع اطلاع رسانی در موضوعات زیر #
..... با سلام و تحیت .. و .. خوشامدگویی .....
*** برای یافتن مطالب مورد نظر : داخل "طبقه بندی موضوعی " یا " کلمات کلیدی"شوید. ویا کلمه موردنظر را در"جستجو" درج کنید.***

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب

2)) حضرت آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی (1276 - 1355 ه . ق.)، از فقیهان بزرگ و مراجع تقلید شیعه در قرن چهاردهم هجری. در نجف و سامرا به درس استادانی چون:.... و سید محمد اصفهانی فشارکی حاضر شد

 

http://www.imam-khomeini.ir/fa/c78_66189/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8/%D8%AC%D9%87%D8%A7%D8%AF_%D8%A7%DA%A9%D8%A8%D8%B1_%DB%8C%D8%A7_%D9%85%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%B2%D9%87_%D8%A8%D8%A7_%D9%86%D9%81%D8%B3/%D8%A7%D9%87%D9%85%DB%8C%D8%AA_%D8%AA%D9%87%D8%B0%DB%8C%D8%A8_%D9%88_%D8%AA%D8%B2%DA%A9%DB%8C%DB%80_%D9%86%D9%81%D8%B3

اهمیت تهذیب و تزکیۀ نفس

فهرست

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1394

زبان اثر : فارسی

اهمیت تهذیب و تزکیۀ نفس

[اهمیت تهذیب و تزکیۀ نفس]

‏‏آنان که دین سازی کرده، باعث گمراهی و انحراف جمعیت انبوهی‏‎ ‎‏شده اند، بیشترشان اهل علم بوده اند؛ بعضی از آنان در مراکز علم تحصیل‏
‏‎

 

کتابجهاد اکبر یا مبارزه با نفس

صفحه 6

‎‏کرده، ریاضتها کشیده اند.‏‎[1]‎‏ رئیس یکی از فرق باطله در همین حوزه های‏‎ ‎‏ما تحصیل کرده است؛ لیکن چون تحصیلاتش با تهذیب و تزکیه توأم‏‎ ‎‏نبوده، در راه خدا قدم برنمی داشته، خباثت را از خود دور نساخته بود،‏‎ ‎‏آنهمه رسوایی به بار آورده است. اگر انسان خباثت را از نهادش بیرون‏‎ ‎‏نکند، هر چه درس بخواند و تحصیل نماید نه تنها فایده ای بر آن مترتب‏‎ ‎‏نمی شود؛ بلکه ضررها دارد. علم وقتی در این مرکز خبیث وارد شد، شاخ‏‎ ‎‏و برگ خبیث به بار آورده، شجرۀ خبیثه می شود. هر چه این مفاهیم در‏‎ ‎‏قلب سیاه و غیرمهذب انباشته گردد، حجاب زیادتر می شود. در نفسی که‏‎ ‎‏مهذب نشده، علم، حجاب ظلمانی است: ‏‏اَلعِلمُ هوالحِجابُ الاَکبَر‏‏؛ لذا شرّ‏‎ ‎‏عالِم فاسد برای اسلام از همۀ شرور خطرناکتر و بیشتر است. علم، نور‏‎ ‎‏است؛ ولی در دل سیاه و قلب فاسد دامنه ظلمت و سیاهی را گسترده تر‏‎ ‎‏می سازد. علمی که انسان را به خدا نزدیک می کند، در نفس دنیاطلب،‏‎ ‎‏باعث دوری بیشتر از درگاه ذی الجلال می گردد. علم توحید هم اگر برای‏‎ ‎‏غیر خدا باشد، از حجب ظلمانی است؛ چون اشتغال بماسوی الله است.‏‎ ‎‏اگر کسی قرآن کریم را با چهارده  قرائت لِما سوی الله حفظ باشد و بخواند،‏‎ ‎‏جز حجاب و دوری از حق تعالی چیزی عاید او نمی شود. اگر شما درس‏‎ ‎‏بخوانید، زحمت بکشید، ممکن است عالم شوید؛ ولی باید بدانید که‏‎ ‎‏میان «عالم» و «مهذب» خیلی فاصله است. مرحوم شیخ، استاد ما‏‎[2]‎‎ ‎
‏‎

 

کتابجهاد اکبر یا مبارزه با نفس

صفحه 7

‎‏ـ رضوان الله تعالی علیه ـ می فرمود اینکه می گویند: «ملا شدن چه آسان،‏‎ ‎‏آدم شدن چه مشکل» صحیح نیست. باید گفت:  ملا شدن چه مشکل، آدم‏‎ ‎‏شدن محال است!‏

‏‏     کسب فضایل و مکارم انسانی و موازین آدمیت از تکالیف بسیار‏‎ ‎‏مشکل و بزرگی است که بر دوش شماست. گمان نکنید اکنون که مشغول‏‎ ‎‏تحصیل علوم شرعیه می باشید، و فقه که اشرف علوم است می آموزید،‏‎ ‎‏دیگر راحتید، و به وظایف و تکالیف خود عمل کرده اید؛ اگر اخلاص و‏‎ ‎‏قصد قربت نباشد، این علوم هیچ فایده ای ندارد. اگر تحصیلات شما‏‎ ‎‏ـ العیاذبالله ـ برای خدا نباشد و برای هواهای نفسانیه، کسب مقام و مسند،‏‎ ‎‏عنوان و شخصیت در این راه قدم گذاشته باشید، برای خود وِزر و وبال‏‎ ‎‏اندوخته اید. این اصطلاحات اگر برای غیر خدا باشد، وزر و وبال است.‏‎ ‎‏این اصطلاحات هر چه زیادتر شود، اگر با تهذیب و تقوا همراه نباشد، به‏‎ ‎‏ضرر دنیا و آخرت جامعۀ مسلمین تمام می شود. تنها دانستن این‏‎ ‎‏اصطلاحات اثری ندارد. علم توحید هم اگر با صفای نفس توأم نباشد،‏‎ ‎‏وبال خواهد بود. چه بسا افرادی که عالِم به علم توحید بودند و طوایفی را‏‎ ‎‏منحرف کردند. چه بسا افرادی که همین اطلاعات شما را به نحو بهتری‏‎ ‎‏دارا بودند؛ لیکن چون انحراف داشتند و اصلاح نشده بودند، وقتی وارد‏‎ ‎‏جامعه گردیدند بسیاری را گمراه و منحرف ساختند. این اصطلاحات‏‎ ‎‏خشک اگر بدون تقوا و تهذیب نفس باشد، هر چه بیشتر در ذهن انباشته‏‎ ‎‏گردد، کبر و نخوت در دایره نفس بیشتر توسعه می یابد؛ و عالِم تیره بختی‏‎ ‎‏که باد نخوت بر او چیره شده، نمی تواند خود و جامعه را اصلاح نماید، و‏‎ ‎‏جز زیان برای اسلام و مسلمین نتیجه ای به بار نمی آورد؛ و پس از سالها‏‎ ‎‏تحصیل علوم و صرف وجوه شرعی، برخورداری از حقوق و مزایای‏‎ ‎‏اسلامی، سد راه پیشرفت اسلام و مسلمین می گردد و ملتها را گمراه و‏‎ ‎‏منحرف می سازد؛ و ثمرۀ این درسها و بحثها و بودن در حوزه ها این‏
‏‎

 

کتابجهاد اکبر یا مبارزه با نفس

صفحه 8

‎‏می شود که نگذارد اسلام معرفی گردد، حقیقت قرآن به دنیا عرضه شود،‏‎ ‎‏بلکه وجود او ممکن است مانع معرفت جامعه نسبت به اسلام و‏‎ ‎‏روحانیت گردد.‏

‏‏     من نمی گویم درس نخوانید، تحصیل نکنید؛ باید توجه داشته باشید‏‎ ‎‏که اگر بخواهید عضو مفید و مؤثری برای اسلام و جامعه باشید، ملتی را‏‎ ‎‏رهبری کرده به اسلام متوجه سازید، از اساس اسلام دفاع کنید، لازم‏‎ ‎‏است پایه فقاهت را تحکیم کرده، صاحبنظر باشید؛ اگر خدای نخواسته‏‎ ‎‏درس نخوانید حرام است در مدرسه بمانید؛ نمی توانید از حقوق شرعی‏‎ ‎‏محصلین علوم اسلامی استفاده کنید؛ البته تحصیل علم لازم است؛ منتها‏‎ ‎‏همان طور که در مسائل فقهی و اصولی زحمت می کشید، در راه اصلاح‏‎ ‎‏خود نیز کوشش کنید. هر قدمی که برای تحصیل علم برمی دارید، قدمی‏‎ ‎‏هم برای کوبیدن خواسته های نفسانی، تقویت قوای روحانی، کسب‏‎ ‎‏مکارم اخلاق، تحصیل معنویات و تقوا بردارید.‏

‏‏     تحصیل این علوم در واقع مقدمۀ تهذیب نفس و تحصیل فضایل، آداب‏‎ ‎‏و معارف الهیه می باشد؛ تا پایان عمر در مقدمه نمانید که نتیجه را رها‏‎ ‎‏سازید. شما به منظور هدفی عالی و مقدس، که عبارت از خداشناسی و‏‎ ‎‏تهذیب نفس می باشد، این علوم را فرا می گیرید، و باید درصدد به دست‏‎ ‎‏آوردن ثمره و نتیجۀ کار خود باشید؛ برای رسیدن به مقصود اصلی و‏‎ ‎‏اساسی خود جدیت کنید.‏

‏‏     شما وقتی وارد حوزه می شوید، پیش از هر کار باید درصدد اصلاح‏‎ ‎‏خود باشید؛ و مادامی که در حوزه به سر می برید، ضمن تحصیل باید‏‎ ‎‏نفس خود را تهذیب کنید؛ تا آنگاه که از حوزه بیرون رفتید و در شهر و یا‏‎ ‎‏محلی رهبری ملتی را بر عهده گرفتید، مردم از اعمال و کردار شما، از‏‎ ‎‏فضایل اخلاقی شما، استفاده کنند، پند گیرند، اصلاح شوند. بکوشید‏‎ ‎‏پیش از آنکه وارد جامعه گردید خود را اصلاح کنید، مهذب سازید. اگر‏
‏‎

 

کتابجهاد اکبر یا مبارزه با نفس

صفحه 9

‎‏اکنون که فارغ البال می باشید در مقام اصلاح و تهذیب نفس بر نیایید، آن‏‎ ‎‏روز که اجتماع به شما روی آورد، دیگر نمی توانید خود را اصلاح نمایید.‏

‏‏     خیلی از چیزهاست که انسان را بیچاره کرده، از تهذیب و تحصیل باز‏‎ ‎‏می دارد.یکی از آنها برای بعضی، همین ریش و عمامه است! وقتی عمامه‏‎ ‎‏کمی بزرگ شد و ریش بلند گردید اگر مهذب نباشد، از تحصیل باز‏‎ ‎‏می ماند؛ مقید می گردد؛ مشکل است بتواند نفس اماره را زیر پا گذارد و‏‎ ‎‏پای درس کسی حاضر شود. شیخ طوسی‏‎[3]‎‏ ـ علیه الرحمه ـ در سن‏‎ ‎‏پنجاه و دو سالگی درس می رفته است، در صورتی که در سن بین بیست و‏‎ ‎‏سی بعضی از این کتابها را نوشته است! کتاب تهذیب را گویا در همین سن‏‎ ‎‏و سال به رشتۀ تحریر در آورده.‏‎[4]‎‏ و در 52 سالگی در حوزۀ درس مرحوم‏‎ ‎‏سید مرتضی،‏‎[5]‎‏ ـ علیه الرحمه ـ حاضر می شده که به آن مقام رسیده‏‎ ‎‏است. خدا نکند پیش از کسب ملکات فاضله و تقویت قوای روحانی،‏‎ ‎‏ریش انسان کمی سفید و عمامه بزرگ گردد، که از استفاده های علمی و‏‎ ‎‏معنوی و از تمام برکات باز می ماند. تا ریش سفید نشده کاری کنید؛ تا‏‎ ‎‏مورد توجه مردم قرار نگرفته اید، فکری به حال خود نمایید. خدا نکند‏‎ ‎‏انسان پیش از آنکه خود را بسازد، جامعه به او روی آورد و در میان مردم‏
‏‎

 

کتابجهاد اکبر یا مبارزه با نفس

صفحه 10

‎‏نفوذ و شخصیتی پیدا کند که خود را می بازد، خود را گم می کند، قبل از‏‎ ‎‏آنکه عنان اختیار از کف شما ربوده شود خود را بسازید و اصلاح کنید. به‏‎ ‎‏اخلاق حسنه آراسته شوید؛ رذایل اخلاقی را از خود دور کنید؛ در درس و‏‎ ‎‏بحث اخلاص داشته باشید تا شما را به خدا نزدیک سازد. اگر در کارها‏‎ ‎‏نیت خالص نباشد، انسان را از درگاه ربوبی دور می کند. طوری نباشد که‏‎ ‎‏پس از هفتاد سال وقتی نامۀ عمل شما را باز کنند ببینند ـ العیاذبالله ـ هفتاد‏‎ ‎‏سال از خداوند ـ عز و جل ـ دور شده اید. قضیۀ آن «سنگ» را شنیده اید که‏‎ ‎‏به جهنم سرازیر شد؟ پس از هفتاد سال صدای آن از قعر جهنم به گوش‏‎ ‎‏رسید. به حسب نقلی حضرت رسول(ص) فرمود: پیرمرد هفتاد ساله ای‏‎ ‎‏بود که مُرد، و در این مدت هفتاد سال رو به جهنم می رفت!‏‎[6]‎‏ مواظب‏‎ ‎‏باشید مبادا پنجاه سال، بیشتر یا کمتر، در حوزه ها، با کدِ یمین و عرق‏‎ ‎‏جبین جهنم کسب نمایید! باید به فکر باشید. در زمینه تهذیب و تزکیه‏‎ ‎‏نفس و اصلاح اخلاق، برنامه تنظیم کنید؛ استاد اخلاق برای خود معین‏‎ ‎‏نمایید؛ جلسۀ وعظ و خطابه، پند و نصیحت تشکیل دهید، خودرو‏‎ ‎‏نمی توان مهذب شد.‏

‏‏     اگر حوزه ها همین طور از داشتن مربی اخلاق و جلسات پند و اندرز‏‎ ‎‏خالی باشد، محکوم به فنا خواهد بود. چطور شد علم فقه و اصول به‏‎ ‎‏مدرّس نیاز دارد! درس و بحث می خواهد، برای هر علم و صنعتی در دنیا‏‎ ‎‏استاد و مدرس لازم است، کسی خودرو و خودسر در رشته ای متخصص‏‎ ‎‏نمی گردد، فقیه و عالم نمی شود؛ لیکن علوم معنوی و اخلاقی ـ که هدف‏‎ ‎‏بعثت انبیا و از لطیفترین و دقیقترین علوم است ـ به تعلیم و تعلم نیازی‏‎ ‎‏ندارد و خودرو و بدون معلم حاصل می گردد؟! کراراً شنیده ام سید‏‎ ‎‏جلیلی‏‎[7]‎‏ معلم اخلاق و معنویات استاد فقه و اصول، مرحوم شیخ‏‎ ‎


‏‎

 

کتابجهاد اکبر یا مبارزه با نفس

صفحه 11

‎‏انصاری‏‎[8]‎‏ بوده است.‏

‏‏     انبیای خدا برای این مبعوث شدند که آدم تربیت کنند؛ انسان بسازند؛‏‎ ‎‏بشر را از زشتیها، پلیدیها، فسادها و رذایل اخلاقی دور سازند و با فضایل‏‎ ‎‏و آداب حسنه آشنا کنند ‏‏بُعِثْتُ لاُتَمِّمَ مَکارِمِ الاَخْلاق ‎[9]‎‏ چنین علمی که‏‎ ‎‏خداوند متعال نسبت به آن آنقدر اهتمام داشته که انبیا را مبعوث فرموده‏‎ ‎‏است، اکنون در حوزه های ما رواجی ندارد، و کسی به طور شایسته به آن‏‎ ‎‏اهمیت نمی دهد؛ و بر اثر کمبود علوم معنوی و معارف در حوزه ها کار به‏‎ ‎‏آنجا رسیده که مسائل مادی و دنیوی در روحانیت رخنه کرده و بسیاری را‏‎ ‎‏از معنویت و روحانیت دور داشته است که اصلاً نمی دانند روحانیت‏‎ ‎‏یعنی چه، یک نفر روحانی چه وظیفه ای دارد، چه برنامه ای باید داشته‏‎ ‎‏باشد. بعضیها فقط در صددند چند کلمه یاد بگیرند و بروند در محل خود،‏‎ ‎‏یا جای دیگر، دستگاه، جاه و مقامی به چنگ آورند و با دیگران دست و‏
‏‎

 

کتابجهاد اکبر یا مبارزه با نفس

صفحه 12

‎‏پنجه نرم کنند! مانند آنکه می گفته: بگذار ‏‏شرح لمعه‏‏ را بخوانم، می دانم با‏‎ ‎‏کدخدا چه کنم! طوری نباشد که از اول، نظر و هدف شما از تحصیل،‏‎ ‎‏گرفتن فلان مسند و به دست آوردن فلان مقام باشد، و بخواهید رئیس‏‎ ‎‏فلان شهر یا آقای فلان ده گردید. ممکن است به این خواسته های نفسانی‏‎ ‎‏و آرزوهای شیطانی برسید؛ ولی برای خود و جامعۀ اسلامی جز زیان و‏‎ ‎‏بدبختی چیزی کسب نکرده اید. معاویه هم مدت مدیدی رئیس بود؛ ولی‏‎ ‎‏برای خود جز لعن و نفرت و عذاب آخرت بهره و نتیجه ای نگرفت.‏

‏‏     لازم است خود را تهذیب کنید، که وقتی رئیس جامعه یا طایفه ای‏‎ ‎‏شدید، آنان را نیز تهذیب نمایید. برای اصلاح و ساختن جامعه قدم‏‎ ‎‏بردارید؛ هدف شما خدمت به اسلام و مسلمین باشد. اگر برای خدا قدم‏‎ ‎‏بردارید، خداوند متعال مقلب القلوب است، دلها را به شما متوجه‏‎ ‎‏می سازد: ‏‏اِنَّ الَّذینَ آمَنوا و عَمِلوا الصّٰالحاتِ سَیَجعَلُ لَهُمُ الرَّحمانُ وُدّٰا.‎[10]‎‏ شما در‏‎ ‎‏راه خدا زحمت بکشید، فداکاری کنید، خداوند شما را بی اجر نمی گذارد؛‏‎ ‎‏اگر در این دنیا نشد، در آخرت پاداش خواهد داد. اگر جزا و پاداش شما را‏‎ ‎‏در این عالم نداد چه بهتر. دنیا چیزی نیست.این هیاهوها و شخصیتها چند‏‎ ‎‏روز دیگر به پایان می رسد، مانند خوابی از جلو چشم انسان می گذرد.‏‎ ‎‏لکن اجر اخروی، لایتناهی و تمام نشدنی خواهد بود.‏

‏‎ ‎

‏‎

 

کتابجهاد اکبر یا مبارزه با نفس

صفحه 13

  • )) از آن جمله: محمد بن عبدالوهّاب (مؤسس فرقه وهابیه) و شیخ احمد اِحسایی و سید کاظم رشتی (مؤسسان فرقه شیخیه) و احمد کسروی، و غلام احمد (مؤسس قادیانیگری)، ... را می توان نام برد.
  • )) حضرت آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی (1276 - 1355 ه . ق.)، از فقیهان بزرگ و مراجع تقلید شیعه در قرن چهاردهم هجری. در نجف و سامرا به درس استادانی چون: میرزای بزرگ شیرازی، میرزا محمدتقی شیرازی، آخوند خراسانی، سید کاظم یزدی، و سید محمد اصفهانی فشارکی حاضر شد. در سال 1340 ه . ق. به اصرار علمای قم و پس از استخارت در آن شهر رحل اقامت افکند و حوزه علمیۀ قم را تشکیل داد. از آثار اوست: درر الفوائد در اصول، الصلوة، النکاح، الرضاع المواریث، در فقه.
  • )) ابوجعفر، محمدبن حسن طوسی (385 ـ 460 ه . ق.) ملقب به «شیخ الطائفه» از فحول دانشمندان امامیه. وی رئیس فقیهان و متکلمان زمان خود بود و در ادب و رجال و تفسیر و حدیث نیز دستی قوی داشت. اساتید او شیخ مفید، سید مرتضی، ابن غضائری، ابن عبدون بودند. شیخ، صاحب دو کتاب مشهور حدیث شیعه، استبصار و تهذیب است که از کتب اربعۀ امامیه محسوب است. شیخ طوسی نجف را مرکز علمی شیعه قرار داد.
  • )) شیخ طوسی کتاب تهذیب را که شرح مقنعه شیخ مفید است، در زمان حیات استاد خود (شیخ مفید، متوفی 413 ه . ق.) آغاز کرد. شیخ در این زمان نزدیک به 26 سال داشته است.     مقدمۀ تفسیر تبیان؛ به قلم شیخ آقا بزرگ تهرانی.
  • )) علی بن حسین بن موسی، معروف به «سید مرتضی» و «علم الهدی» (355 ـ 436 ه . ق.) از بزرگان علمای اسلام و تشیع. بسیاری از بزرگان امامیه، از جمله شیخ طوسی از درس او بهره گرفته اند. از اوست: امالی، الذریعة الی اصول الشریعة، الناصریات، الانتصار، الشافی.
  • ))      فیض کاشانی؛  کلمات مکنونه؛ ص 123.
  • )) سیدعلی بن سیدمحمد (ف 1283 ه . ق.) از بزرگان زهد و عرفان زمان خود از شیخ انصاری و سیدحسین، امام جمعه شوشتر، اجازه داشت. سید مدتها در شوشتر به شغل قضا و افتاء اشتغال داشت؛ سپس به نجف اشرف مهاجرت کرد، و در آنجا به درس فقه شیخ انصاری حاضر می شد، و شیخ نیز در درس اخلاق او حضور می یافت. وی وصیّ شیخ انصاری بود، و پس از وفات شیخ به جای او بر کرسی تدریس نشست. مرحوم سیدعلی، استاد و مربی آخوند ملاحسینقلی همدانی است که خود شاگردان بسیار داشت و به ارشاد آنان می پرداخت و بزرگانی مانند میرزا جواد ملکی تبریزی، سیداحمد کربلایی، شیخ محمد بهاری، سیدعلی قاضی تبریزی، علامه طباطبایی همه از راه یافتگان و تربیت شدگان مکتب او هستند.
  • )) شیخ مرتضی انصاری (1214 ـ 1281 ه . ق.) ملقب به «خاتم الفقهاء و المجتهدین» از نوادگان جابر بن عبدالله انصاری، صحابی پیغمبر(ص) وی یکی از نوابغ علم اصول است و تحولی بزرگ در این فن به وجود آورد. برخی اساتید وی عبارتند از: شیخ موسی کاشف الغطاء، شیخ علی کاشف الغطاء، ملا احمد نراقی و سید محمد مجاهد. شیخ انصاری فقهایی بزرگ تربیت کرد که از جمله آنها می توان از آخوند خراسانی، میرزای شیرازی، و میرزا محمدحسن آشتیانی نام برد. از آثار او: فرائد الأصول (معروف به رسائل) و مکاسب از کتب معروف درسی است.
  • )) «برانگیخته شده ام تا منشهای نیک را کامل گردانم.» مجمع البیان؛ ذیل تفسیر آیۀ چهارم سورۀ «قلم».
  • )) همانا آنان که ایمان آوردند و کار شایسته انجام دادند، خدای رحمان برای آنها محبت قرار خواهد داد. (مریم / 96)

هشدار به حوزه ها

[هشدار به حوزه ها]

‏‏ممکن است دستهای ناپاکی با سمپاشیها و تبلیغات سوء، برنامه های‏‎ ‎‏اخلاقی و اصلاحی را بی اهمیت وانمود کرده، منبر رفتن برای پند و‏‎ ‎‏موعظه را با مقام علمی مغایر جلوه دهند، و با نسبت دادن «منبری» به‏‎ ‎‏شخصیتهای بزرگ علمی، که در مقام اصلاح و تنظیم حوزه ها هستند، آنان‏
‏‎

 

کتابجهاد اکبر یا مبارزه با نفس

صفحه 13

‎‏را از کار باز دارند، امروز در بعضی حوزه ها شاید منبر رفتن و موعظه‏‎ ‎‏کردن را ننگ بدانند! غافل از اینکه حضرت امیر ـ علیه السلام ـ منبری‏‎ ‎‏بودند و در منابر مردم را نصیحت فرموده، آگاه، هوشیار و راهنمایی‏‎ ‎‏می کردند. سایر ائمه ـ علیهم السلام ـ نیز چنین بودند.‏

‏‏     شاید عناصر مرموزی این تزریقات سوء را نمودند تا معنویات و‏‎ ‎‏اخلاقیات از حوزه ها رخت بربندد و در نتیجه حوزه های ما فاسد و ساقط‏‎ ‎‏گردد؛ دسته بندیها، خودخواهیها، نفاقها و اختلافات در داخل حوزه ها‏‎ ‎‏خدای نخواسته رخنه کند؛ افراد حوزه ها به جان هم افتند و در مقابل‏‎ ‎‏یکدیگر صف بسته، همدیگر را توهین و تکذیب نمایند، و در جامعۀ‏‎ ‎‏اسلامی بی آبرو شوند، تا اجانب و دشمنان اسلام بتوانند بر حوزه ها‏‎ ‎‏دست یابند و آن را از هم بپاشند. بدخواهان می دانند که حوزه ها از‏‎ ‎‏پشتیبانی ملتها برخوردار است، و تا روزی که ملتها پشتیبان آن باشند،‏‎ ‎‏کوبیدن و از هم پاشاندن آن ممکن نیست.‏

‏‏     ولی آن روز که افراد حوزه ها، محصلین حوزه ها، فاقد مبانی اخلاقی و‏‎ ‎‏آداب اسلامی شده، به جان هم افتادند، اختلاف و چنددستگی درست‏‎ ‎‏کردند، مهذب و منزه نبودند، به کارهای زشت و ناپسند دست زدند، قهراً‏‎ ‎‏ملت اسلام به حوزه ها و روحانیت بدبین شده از حمایت و پشتیبانی آنان‏‎ ‎‏دست می کشد، و در نتیجه راه برای اِعمال قدرت و نفوذ دشمن باز‏‎ ‎‏می گردد. اگر می بینید دولتها از روحانی و مرجعی می ترسند و حساب‏‎ ‎‏می برند، برای این است که از پشتیبانی ملتها برخوردار است؛ و در‏‎ ‎‏حقیقت از ملتها می ترسند؛ و احتمال می دهند اگر اهانت، جسارت و‏‎ ‎‏تعرض به یک روحانی کردند، ملتها بر آنان شوریده، علیه آنان به پاخیزند؛‏‎ ‎‏لیکن اگر روحانیون با هم اختلاف کردند و یکدیگر را بدنام نموده و به‏‎ ‎‏آداب و اخلاق اسلامی مؤدب نبودند، در جامعه ساقط شده، ملت هم از‏
‏‎

 

کتابجهاد اکبر یا مبارزه با نفس

صفحه 14

‎‏دستشان می رود.‏‎[1]‎‏ ملت انتظار دارند که شما روحانی و مؤدب به آداب‏‎ ‎‏اسلامی باشید؛ حزب الله باشید؛ از زرق و برق  زندگی و جلوه های‏‎ ‎‏ساختگی آن بپرهیزید؛ در راه پیشبرد آرمانهای اسلامی و خدمت به ملت‏‎ ‎‏اسلام از هیچ گونه فداکاری دریغ نورزید؛ در راه خدای تعالی و برای‏‎ ‎‏رضایت خاطر او قدم بردارید، و جز به خالق یکتا به احدی توجه نداشته‏‎ ‎‏باشید؛ اما اگر برخلاف انتظار دیدند به جای توجه به ماوراءالطبیعه تمام‏‎ ‎‏همّ شما دنیاست و همانند دیگران برای جلب منافع دنیوی و شخصی‏‎ ‎‏کوشش می کنید، با یکدیگر بر سر دنیا و منافع پست آن دعوا دارید،‏‎ ‎‏اسلام و قرآن را ـ العیاذ بالله ـ بازیچۀ خود قرار داده اید، و برای رسیدن به‏‎ ‎‏مقاصد شوم و اغراض کثیف و ننگین دنیایی خود دین را به صورت دکانی‏‎ ‎‏در آورده اید، منحرف می گردند؛ بدبین می شوند؛ و شما مسئول خواهید‏‎ ‎‏بود. اگر بعضی معممین سربار حوزه ها روی غرض ورزیهای شخصی و‏‎ ‎‏جلب منافع دنیوی به جان هم افتند، همدیگر را هتک کنند، تفسیق‏‎ ‎‏نمایند، هیاهو درست کنند، در تصدی بعضی امور با یکدیگر رقابت‏‎ ‎‏نمایند، سر و صدا راه بیندازند، به اسلام و قرآن خیانت کرده اند؛ به‏‎ ‎‏امانات الهی خیانت ورزیده اند. خدای تبارک و تعالی دین مقدس اسلام را‏‎ ‎‏به عنوان امانت به دست ما سپرده است؛ این قرآن کریم امانت بزرگ‏‎ ‎‏خداست؛ علما و روحانیون،امانتدار الهی هستند و وظیفه دارند این امانت‏‎ ‎‏بزرگ را حفظ نموده، به آن خیانت نکنند؛این یکدندگیها و اختلافات‏‎ ‎‏شخصی و دنیوی خیانت به اسلام و پیامبر بزرگ اسلام است.‏


‏‎

 

کتابجهاد اکبر یا مبارزه با نفس

صفحه 15

‎‏     من نمی دانم این اختلافات، چنددستگیها و جبهه بندیها برای چه‏‎ ‎‏می باشد؟ اگر برای دنیا است، شما که دنیا ندارید! تازه اگر از لذایذ و منافع‏‎ ‎‏دنیوی هم برخوردار بودید جای اختلافات نبود؛ مگر اینکه روحانی‏‎ ‎‏نباشید و از روحانیت فقط عبا و عمامه ای به ارث برده باشید. روحانی ای‏‎ ‎‏که با ماوراءالطبیعه ارتباط دارد، روحانی ای  که از تعالیم زنده و صفات‏‎ ‎‏سازندۀ اسلام برخوردار است، روحانی ای که خود را پیرو و شیعۀ علی بن‏‎ ‎‏ابیطالب ـ علیه السلام ـ می داند، ممکن نیست به مشتهیات دنیا توجهی‏‎ ‎‏داشته باشد، چه رسد که به خاطر آن اختلاف راه بیندازد! شما که داعیه‏‎ ‎‏پیروی از حضرت امیرالمؤمنین(ع) دارید، لااقل در زندگی آن مرد بزرگ‏‎ ‎‏کمی مطالعه کنید، ببینید واقعاً هیچ گونه پیروی و مشایعتی از آن حضرت‏‎ ‎‏می کنید؟ آیا از زهد، تقوا، زندگی ساده و بی آلایش آن حضرت چیزی‏‎ ‎‏می دانید و به کار می بندید؟ آیا از مبارزات آن بزرگوار با ظلم و بیدادگری و‏‎ ‎‏امتیازات طبقاتی، و دفاع و پشتیبانی بیدریغی که از مظلومین و‏‎ ‎‏ستمدیدگان می کرد و دستگیریهایی که از طبقات محروم و رنجدیدۀ‏‎ ‎‏اجتماع می نمود، چیزی می فهمید؟ و عمل می کنید؟ آیا معنای «شیعه»‏‎ ‎‏تنها داشتن زیّ ظاهری اسلام است؟‏‎[2]‎‏ بنابراین، فرق شما با دیگر‏‎ ‎‏مسلمانان، که در داشتن این امور خیلی از شیعه جلوتر و مفیدترند، چه‏‎ ‎‏می باشد؟ چه امتیازی بر آنان دارید؟‏

‏‏     آنهایی که امروز قسمتی از جهان را به آتش و خون کشیده، کشت و‏‎ ‎‏کشتار به راه انداخته اند، برای این است که می خواهند در چپاول ملتها و‏‎ ‎‏بلعیدن سرمایه ها و دسترنج آنان بر یکدیگر سبقت گیرند، و کشورهای‏‎ ‎‏ضعیف و عقب افتاده را تحت سلطه و اسارت خود درآورند؛ لذا به اسم‏
‏‎

 

کتابجهاد اکبر یا مبارزه با نفس

صفحه 16

‎‏آزادی، عمران و آبادی، دفاع از استقلال و تمامیت ارضی کشورها، و به‏‎ ‎‏عناوین فریبندۀ دیگر، هر روز در گوشه ای از جهان آتش جنگ را شعله ور‏‎ ‎‏ساخته، میلیونها تُن بمب آتش زا بر سر ملتهای بی پناه فرومی ریزند. این‏‎ ‎‏دعوا به حسب منطق اهل دنیا، با آن مغزهای آلوده، صحیح و بجا‏‎ ‎‏می نماید، لیکن اختلاف شما طبق منطق آنان نیز جا ندارد. اگر بپرسند چرا‏‎ ‎‏دعوا دارید، می گویند فلان مملکت را می خواهیم بگیریم، سرمایه و‏‎ ‎‏منافع فلان کشور باید از آن ما باشد؛ ولی اگر از شما سؤال شود برای چه‏‎ ‎‏اختلاف دارید، بر سر چه دعوا می کنید، چه جواب خواهید گفت؟ شما از‏‎ ‎‏دنیا چه بهره ای دارید که بر سر آن دعوا داشته باشید؟ درآمد ماهیانۀ شما،‏‎ ‎‏که آقایان به اسم «شهریه» به شما می دهند، از پول سیگار دیگران در هر‏‎ ‎‏ماه کمتر می باشد! من در روزنامه یا مجله ای ـ که درست یادم نیست ـ دیدم‏‎ ‎‏بودجه ای که «واتیکان» برای یک کشیش در واشنگتن می فرستد، یک قلم‏‎ ‎‏بسیار درشتی است. حساب کردم، دیدم از تمام بودجه هایی که حوزه های‏‎ ‎‏شیعه دارند بیشتر می باشد! آیا شما با این زندگی و وضعی که دارید،‏‎ ‎‏صحیح است با هم اختلاف و دوئیت داشته باشید و در مقابل هم جبهه‏‎ ‎‏بگیرید؟‏

‏‏     ریشۀ تمام اختلافاتی که فاقد هدف مشخص و مقدسی باشد به حبّ‏‎ ‎‏دنیا برمی گردد؛ و اگر در میان شما هم، چنین اختلافاتی وجود دارد، برای‏‎ ‎‏آن است که حبّ دنیا را از دل بیرون نکرده اید؛ و از آنجا که منافع دنیا‏‎ ‎‏محدود می باشد، هر یک برای به دست آوردن آن با دیگری به رقابت‏‎ ‎‏بر می خیزد. شما خواهان فلان مقامید، دیگری نیز همان مقام را‏‎ ‎‏می خواهد، قهراً منجر به حسادت و برخورد می گردد؛ لیکن مردان خدا‏‎ ‎‏که حبّ دنیا را از دل بیرون کرده اند، هدفی جز خدا ندارند، هیچ گاه با هم‏‎ ‎‏برخورد نداشته، چنین مصایب و مفاسدی به بار نمی آورند. اگر تمام‏‎ ‎‏پیامبران الهی امروز در یک شهر گرد آیند، هرگز با هم دوئیت و اختلاف‏
‏‎

 

کتابجهاد اکبر یا مبارزه با نفس

صفحه 17

‎‏نخواهند داشت؛ زیرا هدف و مقصد یکی است؛ دلها همه متوجه به‏‎ ‎‏حق تعالی بوده، از حب دنیا خالی است.‏

‏‏     اگر اعمال و کردار شما، وضع زندگی و سلوک شما، اینطور باشد که‏‎ ‎‏اکنون مشاهده می شود، بترسید از اینکه خدای نخواسته از دنیا بروید و‏‎ ‎‏شیعۀ علی بن ابیطالب(ع) نباشید؛ بترسید از اینکه موفق به توبه نگردید،‏‎ ‎‏و از شفاعت آن حضرت بی نصیب بمانید. پیش از آنکه فرصت از دست‏‎ ‎‏برود، چاره بیندیشید. از این اختلافات مبتذل و رسوا دست بردارید. این‏‎ ‎‏جبهه گیریها و دوئیتها غلط است. مگر شما اهل دو ملت هستید؟ مگر‏‎ ‎‏مذهب شما شعب مختلف دارد؟ چرا متنبه نمی شوید؟ چرا با یکدیگر‏‎ ‎‏صفا و صداقت و برادری ندارید؟ آخر چرا؟‏

‏‏     این اختلافات خطرناک است، مفاسد جبران ناپذیری بر آن مترتب‏‎ ‎‏می گردد. حوزه ها را ساقط می گرداند؛ شما را در جامعه ضایع و بی آبرو‏‎ ‎‏می سازد. این دسته بندیها فقط به زیان شما تمام نمی شود، تنها برای شما‏‎ ‎‏آبروریزی بار نمی آورد؛ بلکه به ضرر آبرو و حیثیت یک جامعه، یک‏‎ ‎‏ملت، و به زیان اسلام تمام می گردد. اختلافات شما اگر مفاسدی بر آن‏‎ ‎‏مترتب شود، گناهی نابخشودنی و در پیشگاه خداوند تبارک و تعالی از‏‎ ‎‏بسیاری معاصی اعظم است، برای اینکه جامعه را فاسد کرده، راه را برای‏‎ ‎‏نفوذ و سلطه دشمن هموار می سازد. شاید دستهای مرموزی برای‏‎ ‎‏برهم زدن حوزه های علمیه نفاق و اختلاف ایجاد کند و به وسایط مختلف‏‎ ‎‏تخم نفاق و شقاق بپاشد، افکار را مسموم و اذهان را مشوب کرده،‏‎ ‎‏«تکلیف شرعی» درست کند و با این تکلیفهای شرعی در حوزه ها فساد‏‎ ‎‏برپا نماید، تابدین وسیله افرادی که برای آتیۀ اسلام مفیدند، ساقط گردند‏‎ ‎‏و نتوانند در آینده به اسلام و جامعۀ اسلامی خدمت کنند. لازم است آگاه‏‎ ‎‏و هوشیار باشید. خود را بازی ندهید که تکلیف شرعی من چنین اقتضا‏‎ ‎‏می کند، وظیفۀ شرعی من چنین و چنان است. گاهی شیطان برای انسان‏
‏‎

 

کتابجهاد اکبر یا مبارزه با نفس

صفحه 18

‎‏تکالیف و وظایفی تعیین می نماید؛ گاهی هواها و خواسته های نفسانی به‏‎ ‎‏اسم وظیفه شرعی، انسان را به کارهایی وامی دارد. این وظیفۀ شرعی‏‎ ‎‏نیست که کسی نسبت به مسلمانی اهانت کند؛ از برادر دینی بدگویی‏‎ ‎‏نماید. این حب دنیا و حب نفس است؛ این تلقینات شیطان است که انسان‏‎ ‎‏را به این روز سیاه می نشاند؛ این تخاصم، تخاصم اهل نار است: ‏‏اِنَّ ذٰلِکَ‎ ‎لَحَقُّ تَخٰاصُمُ اَهلِ النّٰارِ.‎[3]‎‏ در جهنم نزاع و خصومت وجود دارد؛ اهل جهنم‏‎ ‎‏نزاع و دعوا می کنند، به هم پنجه می زنند. اگر شما بر سر دنیا دعوا دارید،‏‎ ‎‏بدانید که برای خود جهنم تهیه می کنید و رو به جهنم می روید. امور‏‎ ‎‏اخروی دعوا ندارد. اهل آخرت با هم در صلح و صفا هستند؛ قلبهایشان‏‎ ‎‏مملو از محبت خدا و بندگان خداست. محبت به خدا موجب محبت به‏‎ ‎‏کسانی است که به خدا ایمان دارند؛ محبت بندگان خدا، همان ظل محبت‏‎ ‎‏خداوند است؛ سایۀ محبت الله می باشد.‏

‏‏     شما با دست خویش آتش روشن نکنید؛ آتش جهنم را شعله ور‏‎ ‎‏نسازید؛ جهنم با اعمال و کردار زشت انسان روشن می گردد؛ این اعمال‏‎ ‎‏بشر چموش است که آتش افروزی می کند. فرمود: ‏‏جُزنا و هی خامِدَة‎[4]‎‏ (از‏‎ ‎‏جهنم گذشتیم در حالی که خاموش بود) اگر بشر با اعمال و کردار خویش‏‎ ‎‏آتش نیفروزد، جهنم خاموش است. باطن این طبیعت جهنم است؛ اقبال‏‎ ‎‏به طبیعت، اقبال به جهنم است. وقتی انسان از این جهان به جهان دیگر‏‎ ‎‏رخت بربندد و پرده ها پس برود، می فهمد که: ‏‏ذلک بما قَدَّمَت اَیْدیکُم.‎[5]‎‏ وَ‏‎ ‎
‏‎

 

کتابجهاد اکبر یا مبارزه با نفس

صفحه 19

‎‏وَجَدوا ماعَمِلوا حاضِراً.‎[6]‎‏ تمام اعمالی که در این دنیا از انسان سر می زند در‏‎ ‎‏آن جهان دیده می شود؛ در برابر وی مجسم می گردد:‏‏ فَمَن یَعْمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ‎ ‎خَیراً یَرَه و مَن یَعمَل مِثقالَ ذَرَةٍ شَرّاً یَرَه.‎[7]‎‏ تمام اعمال و کردار و گفتار انسان در‏‎ ‎‏جهان دیگر منعکس می گردد. گویی از زندگی ما فیلم برداری می شود و در‏‎ ‎‏آن جهان نشان داده خواهد شد و قابل انکار نخواهد بود. همۀ اعمال و‏‎ ‎‏حرکات ما را علاوه بر شهادت اعضا و جوارح، به ما نشان خواهند داد:‏‎ ‎‏قٰالوا اَنطَقَنَا الله الّذی اَنطَق کُلَّ شی ءٍ.‎[8]‎‏ در مقابل خداوند که همه چیز را ناطق‏‎ ‎‏و گویا قرار داده، نمی توانید اعمال زشت خود را انکار کنید و پنهان نمایید.‏‎ ‎‏کمی فکر کنید؛ دوراندیش باشید؛ عواقب امور را بسنجید؛ عقبه های‏‎ ‎‏خطرناکی که دارید به یاد آورید؛ از فشار قبر، عالم برزخ، مشکلات و‏‎ ‎‏شدایدی که به دنبال آن است، غفلت نکنید. اقلاً جهنم را باور داشته‏‎ ‎‏باشید. اگر انسان واقعاً این عقبات خطرناک را باور داشته باشد، روش‏‎ ‎‏خود را در زندگی عوض می کند. شما اگر ایمان و یقین به این امور داشته‏‎ ‎‏باشید، اینگونه رها و آزاد نخواهید زیست؛ قلم، قدم، و زبان خود را حفظ‏‎ ‎‏نموده برای اصلاح و تهذیب نفس خود کوشش خواهید کرد.‏

‏‎ ‎

‏‎

 

کتابجهاد اکبر یا مبارزه با نفس

صفحه 20

  • )) علی(ع) فرمود: لَوْ أنَّ حَمَلَةَ الْعِلْم حَمَلوهُ بِحَقِّهِ، لأَحَبَّهُمُ الله و مَلائِکَتِهِ و اَهلُ طاعَتهِ مِن خَلقِهِ؛ و لکنَّهُم حَمَلوهُ لِطلبِ الدُّنیا، فَمَقَتَهُمُ الله ُ و هانوا عَلَی النّٰاس. اگر حاملان علم، آن را آنگونه که سزاوار است حمل کنند، هر آینه خداوند و فرشتگان و بندگان فرمانبردار خداوند، آنان را دوست خواهند گرفت؛ ولی آنها علم را برای رسیدن به دنیا طلب کردند، پس خداوند بر آنان خشم گرفت و نزد مردم خوار شدند. تحف العقول؛ «باب کلمات امیرالمؤمنین (ع)»، ص 201.
  • )) شیخ صدوق؛ صفات الشیعة؛ و نیز بحارالانوار؛ ج 65، ص 83 ـ 95، 149 ـ 196، «کتاب ایمان و کفر»، «باب أن الشیعة هم أهل دین الله ...»، «باب صفات الشیعة و أصنافهم...»؛ خمینی، روح الله ؛ شرح چهل حدیث؛ ح 29.
  • )) این نزاع اهل آتش محقق و حتمی است. (ص / 64)
  • )) اشاره است به حدیث  وَلَِهذٰا لَمّا سُئِل بَعضُ أئِمَتِنا عَنْ عُمُومِ اْلآیَةِ الْمَذْکُورَةِ. (آیۀ 71 سورۀ مریم) قال: جُزْنٰاهاٰ وَ هِیَ خامِدَةٌ.     و برای این وقتی که از یکی از امامان ما دربارۀ شمول آیه پرسیده شد، جواب فرمودند: ما از دوزخ گذشتیم و آن خاموش بود. علم الیقین؛ ج 2، ص 917.
  • )) این به سبب آن چیزی است که پیش فرستادید. (آل عمران / 182)
  • )) و آنچه را عمل کرده اند حاضر می بینند. (کهف / 49)
  • )) پس هر که به وزن دانه ای خرد کار نیکی انجام دهد، آن را خواهد دید؛ و هر که به وزن دانه ای خرد کار بدی انجام دهد، آن را خواهد دید. (زلزال / 7 ـ 8)
  • )) گویند: خدایی که هر چیز را به سخن در می آورد ما را گویا کرد. (فصلت / 21)

عنایات الهی

[عنایات الهی]

‏‏خداوند تبارک و تعالی چون به بندگانش عنایت داشته، به آنان عقل داده؛‏‎ ‎‏نیروی تهذیب و تزکیه عنایت فرموده؛ انبیا و اولیا فرستاده تا هدایت شوند‏‎ ‎‏و خود را اصلاح نمایند و دچار عذاب الیم جهنم نگردند؛ و اگر این‏‎ ‎‏پیشگیریها مایۀ تنبه و تهذیب انسان نگردید، خدای مهربان از راههای‏‎ ‎
‏‎

 

کتابجهاد اکبر یا مبارزه با نفس

صفحه 20

‎‏دیگر او را متنبه می سازد: با گرفتاریهای گوناگون، ابتلائات، فقر، مرض،‏‎ ‎‏آنان را متوجه می نماید. مانند یک طبیب حاذق، یک پرستار ماهر و‏‎ ‎‏مهربان می کوشد که این بشر مریض را از بیماریهای خطرناک روحی علاج‏‎ ‎‏بخشد. اگر بنده مورد عنایت حق باشد، این ابتلائات برایش پیش می آید تا‏‎ ‎‏بر اثر آن به حق تعالی توجه پیدا کند و مهذب گردد. راه همین است و غیر‏‎ ‎‏از این راهی نیست؛ ولی انسان باید با پای خویش این راه را بپیماید تا‏‎ ‎‏نتیجه بگیرد؛ و اگر از این راه هم نتیجه ای به دست نیامد و بشر گمراه‏‎ ‎‏معالجه نشد و استحقاق نعمتهای بهشتی را نیافت، در موقع نزع و جان‏‎ ‎‏دادن، فشارهایی بر او وارد می کند؛ بلکه برگردد و متوجه شود. باز هم اگر‏‎ ‎‏اثر نبخشید، در قبر و عالم برزخ و در عقبات هولناک بعد از آن، فشارها و‏‎ ‎‏عذابهایی وارد می آورد تا پاک و منزه گردد و به جهنم نرود. تمام اینها‏‎ ‎‏عنایاتی است از جانب حق تعالی که از جهنمی شدن انسان جلوگیری‏‎ ‎‏نماید. اگر با تمام این عنایات و توجهات حقۀ باری تعالی معالجه نشد‏‎ ‎‏چطور؟ ناچار نوبت آخرین علاج که همانا داغ کردن است می رسد. چه‏‎ ‎‏بسا که انسان، مهذب و اصلاح نشود و این معالجات مؤثر واقع نگردد، و‏‎ ‎‏محتاج باشد که خداوند کریم مهربان بندۀ خود را به آتش اصلاح کند؛‏‎ ‎‏همانند طلایی که باید در آتش، خالص و پاک گردد.‏

‏‏     در ذیل آیه شریفۀ: ‏‏لابِثینَ فیها اَحْقابٰا‎[1]‎‏ روایت شده که این «حُقْب» برای‏‎ ‎‏اهل هدایت و کسانی است که اصل ایمانشان محفوظ باشد.‏‎[2]‎‏ برای من و‏‎ ‎‏جنابعالی است اگر مؤمن باشیم. هر حُقْبش چند هزار سال است خدا‏
‏‎

 

کتابجهاد اکبر یا مبارزه با نفس

صفحه 21

‎‏می داند. مبادا کار به جایی برسد که دیگر این علاجها مفید و مؤثر واقع‏‎ ‎‏نگردد و برای استحقاق و لیاقت نعیم مقیم به آخرین دوا نیاز باشد، و لازم‏‎ ‎‏شود که خدای نخواسته انسان مدتی در جهنم برود و در آتش بسوزد تا از‏‎ ‎‏رذایل اخلاقی، آلودگیهای روحی و صفات خبیث شیطانی پاک گردد،‏‎ ‎‏لیاقت و استعداد بهره مندی از ‏‏جَنّاتٍ تَجْری مِن تَحتها الاَنهارُ‎[3]‎‏ را بیابد. این‏‎ ‎‏تازه مربوط به آن دسته از بندگانی است که دامنۀ گناه و معصیت آنان تا آن‏‎ ‎‏درجه گسترده نشده باشد که رحمت و عنایت حق تعالی از آنان بکلی‏‎ ‎‏سلب گردد، و هنوز لیاقت ذاتی برای بهشت رفتن داشته باشند. خدا نکند‏‎ ‎‏که انسان بر اثر کثرت معاصی از درگاه حضرت باری تعالی رانده و مردود‏‎ ‎‏گردد و از رحمت الهی محروم شود، که جز خلود در آتش جهنم، راه‏‎ ‎‏دیگری نخواهد داشت. بترسید از اینکه خدای نخواسته از رحمت و‏‎ ‎‏عنایت الهی محروم گردید و مورد خشم و غضب و عذاب او واقع شوید.‏‎ ‎‏مبادا اعمال شما، کردار و گفتار شما، طوری باشد که توفیقات را از شما‏‎ ‎‏سلب کند و جز خلود در نار برای شما راهی نباشد. شما الآن یک سنگ‏‎ ‎‏گرم را نمی توانید دقیقه ای میان کف دست نگه دارید؛ از آتش جهنم‏‎ ‎‏بپرهیزید. این آتشها را از حوزه ها، از جامعۀ روحانیت، بیرون بریزید. این‏‎ ‎‏اختلافها، نفاقها را از قلب خود دور کنید. با خلق خدا حسن سلوک داشته،‏‎ ‎‏نیکو معاشرت کنید؛ و با نظر عطوفت و مهربانی به آنان بنگرید. البته با‏‎ ‎‏گناهکار به خاطر عصیان و طغیانش خوب نباشید و کار زشت و نادرست‏‎ ‎‏او را به رخش بکشید و او را از آن نهی کنید؛ ولی از هرج و مرج، آشوب و‏‎ ‎‏بلوا خود را برحذر دارید. با بندگان خوب و صالح خدا نیکی کنید. آنان را‏‎ ‎‏که عالمند به خاطر علمشان، کسانی را که در صراط هدایتند به خاطر‏‎ ‎‏اعمال نیکشان و آنان را که جاهل و نادانند چون بندگان خدای اند، احترام‏
‏‎

 

کتابجهاد اکبر یا مبارزه با نفس

صفحه 22

‎‏نمایید؛ خوش رفتاری کنید؛ مهربان باشید؛ صداقت و  برادری داشته‏‎ ‎‏باشید. مهذب شوید. شما می خواهید جامعه ای را تهذیب و ارشاد کنید،‏‎ ‎‏کسی که نتواند خود را اصلاح و اداره کند چگونه می خواهد و می تواند‏‎ ‎‏دیگران را راهنمایی و اداره نماید؟ اکنون از ماه شعبان چند روزی بیش‏‎ ‎‏نمانده است، بکوشید در این چند روز موفق به توبه و اصلاح نفس گردید‏‎ ‎‏و با سلامت نفس وارد ماه مبارک رمضان شوید.‏

‏‎ ‎

‏‎

 

کتابجهاد اکبر یا مبارزه با نفس

صفحه 23

  • )) در آن روزگاران دراز درنگ کنند. (نبأ / 23) و حُقب یا حُقُب، زمان دراز.
  • )) وَ رَوَیَ العیّاشیّ بأسْنادِهِ عَنْ حمرانَ قالَ سَئَلْتُ أبٰاجَعْفَرٍ ـ علیه السلام ـ عَنْ هٰذِهِ الاْیَةَ: «لابِثینَ فیهٰا أَحْقٰاباً» فَقٰالَ هٰذِهِ فی الَّذینَ یَخْرجُوُنَ مِنَ الّنار. عیاشی با سند خود از حمران روایت می کند که از امام باقر(ع) در مورد آیه «در آن مدتها درنگ می کنند» پرسش کردم. حضرت فرمودند: این در مورد کسانی است که از آتش خارج می شوند. مجمع البیان؛ ج 10، ص 424؛ ذیل آیۀ 23 نبأ.
  • )) بهشتهایی که از زیر آنها نهرها جاری است. (مجادله / 22)

نکاتی از مناجات شعبانیه

[نکاتی از مناجات شعبانیه]

‏‏در این ماه شعبان با «مناجات شعبانیه»‏‎[1]‎‏ ـ که از اول تا آخر این ماه دستور‏‎ ‎‏خواندن آن وارد شده ـ  خدای تبارک و تعالی را هیچ مناجات کردید؟ و از‏‎ ‎‏مضامین عالی و آموزندۀ آن در ایمان و معرفت بیشتر نسبت به مقام‏‎ ‎‏ربوبیت استفاده نمودید؟ دربارۀ این دعا وارد شده که این مناجات‏‎ ‎‏حضرت امیر ـ علیه السلام ـ و فرزندان آن حضرت است؛ و همۀ ائمه‏‎ ‎‏طاهرین ـ علیهم السلام ـ با آن خدا را می خوانده اند؛‏‎[2]‎‏ و کمتر دعا و‏‎ ‎‏مناجاتی دیده شده که درباره آن تعبیر شده باشد که همۀ ائمه(ع) آن را‏‎ ‎‏می خوانده اند و با آن خدا را مناجات می کرده اند. این مناجات در حقیقت‏‎ ‎‏مقدمه ای جهت تنبه و آمادگی انسان برای پذیرش وظایف ماه مبارک‏‎ ‎‏رمضان می باشد؛ و شاید برای این باشد که به انسان آگاه ملتفت، انگیزۀ‏‎ ‎‏روزه و ثمرۀ پرارج آن را تذکر دهد.‏

‏‏     ائمۀ طاهرین ـ علیهم السلام ـ بسیاری از مسائل را با لسان ادعیه بیان‏‎ ‎‏فرموده اند. لسان ادعیه با لسانهای دیگری که آن بزرگواران داشتند و‏‎ ‎‏احکام را بیان می فرمودند خیلی فرق دارد. اکثراً مسائل روحانی، مسائل‏
‏‎

 

کتابجهاد اکبر یا مبارزه با نفس

صفحه 23

‎‏ماوراء طبیعت، مسائل دقیق الهی و آنچه را مربوط به معرفة الله است، با‏‎ ‎‏لسان ادعیه بیان فرموده اند؛ ولی ما ادعیه را تا آخر می خوانیم و متأسفانه‏‎ ‎‏به این معانی توجه نداریم، و اصولاً نمی فهمیم چه می خواهند بفرمایند.‏

‏‏     در این مناجات می خوانیم: ‏‏الهی هَبْ لی کَمالَ الاِنقِطاعِ اِلیک؛ و أنِر أبصارَ‎ ‎قُلوبِنا بِضیاءِ نَظَرِها الیک، حَتّیٰ تَخْرِقَ أبْصارُالْقُلوبِ حُجُبَ النّور فَتَصِلَ اِلیٰ مَعْدنِ‎ ‎الْعَظَمة و تَصیرَ أرواحُنا مُعَلَّقةً بِعِزِّ قُدسِک.‎[3]‎

‏‏    این جملۀ ‏‏الهی هب لی کمال الانقطاع الیک‏‏ شاید بیانگر این معنا باشد که‏‎ ‎‏مردان آگاه الهی، باید پیش از فرا رسیدن ماه مبارک رمضان خود را برای‏‎ ‎‏صومی که در حقیقت انقطاع و اجتناب از لذات دنیاست (و این اجتناب،‏‎ ‎‏به طور کامل همان انقطاع الی الله می باشد.) آماده و مهیا کنند. کمال انقطاع‏‎ ‎‏به این سادگی حاصل نمی شود. احتیاج فوق العاده به تمرین، زحمت،‏‎ ‎‏ریاضت، استقامت و ممارست دارد تا بتواند با تمام قوا از ماسوی الله ‏‎ ‎‏منقطع گردد و به غیر خداوند توجهی نداشته باشد. تمام صفات وارستۀ‏‎ ‎‏انسانی در انقطاع کامل الی الله نهفته است؛ و اگر کسی بدان دست یافت، به‏‎ ‎‏سعادت بزرگی نایل شده است؛ لیکن با کوچکترین توجه به دنیا محال‏‎ ‎‏است انقطاع الی الله تحقق یابد؛ و کسی که بخواهد روزۀ ماه مبارک رمضان‏‎ ‎‏را با آن آدابی که از او خواسته اند انجام دهد، لازم است انقطاع کامل‏‎ ‎‏داشته باشد تا بتواند مراسم و آداب مهمانی را به جاآورد، و به مقام میزبان‏‎ ‎‏تا آنجا که ممکن است عارف گردد. طبق فرمایش حضرت رسول‏‎ ‎‏اکرم(ص)، (به حسب خطبه ای که به آن حضرت منسوب است) همۀ‏‎ ‎‏بندگان در ماه مبارک رمضان به مهمانی خداوند تعالی دعوت شده اند و‏‎ ‎‏مهمان پروردگار خود می باشند. آنجا که می فرماید: ‏‏اَیُّها النّٰاس، اِنّه قد أقبلَ

 

کتابجهاد اکبر یا مبارزه با نفس

صفحه 24

‎‏اِلَیکُم شهرُالله ... و قد دُعیتُم فیهِ اِلی ضیافة الله .‎[4]‎‏ شما در این چند روزی که به ماه‏‎ ‎‏مبارک رمضان مانده به فکر باشید؛ خود را اصلاح کرده، توجه به‏‎ ‎‏حق تعالی پیدا نمایید؛ از کردار و رفتار ناشایستۀ خود استغفار کنید؛ اگر‏‎ ‎‏خدای نخواسته گناهی مرتکب شده اید، قبل از ورود به ماه مبارک رمضان‏‎ ‎‏توبه نمایید. زبان را به مناجات حق تعالی عادت دهید. مبادا در ماه مبارک‏‎ ‎‏رمضان از شما غیبتی، تهمتی و خلاصه گناهی سر بزند و در محضر ربوبی‏‎ ‎‏با نعم الهی و در مهمانسرای باری تعالی آلوده به معاصی باشید. شما در‏‎ ‎‏این ماه شریف به ضیافت حق تعالی دعوت شده اید: ‏‏دُعیتُم فیهِ اِلیٰ ضیافة الله ‎ ‎‏خود را برای مهمانی با شکوه حضرت حق آماده سازید. لااقل به آداب‏‎ ‎‏صوری و ظاهری روزه پایبند باشید (آداب حقیقی باب دیگری است که‏‎ ‎‏به زحمت و مراقبت دائم نیاز دارد.) معنای روزه فقط خودداری و امساک‏‎ ‎‏از خوردن و آشامیدن نمی باشد؛ از معاصی هم باید خودداری کرد. این از‏‎ ‎‏آداب اولیه روزه می باشد که برای مبتدیهاست. (آداب روزه برای مردان‏‎ ‎‏الهی که می خواهند به معدن عظمت برسند، غیر از این می باشد.) شما‏‎ ‎‏اقلاً به آداب اولیۀ روزه عمل نمایید؛ و همان طور که شکم را از خوردن و‏‎ ‎‏آشامیدن نگه می دارید، چشم و گوش و زبان را هم از معاصی باز دارید. از‏‎ ‎‏هم اکنون بنا بگذارید که زبان را از غیبت، تهمت، بدگویی و دروغ نگه‏‎ ‎‏داشته، کینه، حسد و دیگر صفات زشت شیطانی را از دل بیرون کنید. اگر‏‎ ‎‏توانستید، انقطاع الی الله حاصل نمایید؛ اعمال خود را خالص و بی ریا‏‎ ‎‏انجام دهید؛ از شیاطین انس و جن منقطع شوید؛ لیکن به حسب ظاهر، از‏‎ ‎‏رسیدن و دست یافتن به چنین سعادت ارزنده ای مأیوس می باشیم؛ اقلاً‏‎ ‎‏سعی کنید روزۀ شما مشفوع به محرمات نباشد. در غیر این صورت اگر‏‎ ‎‏روزۀ شما صحیح شرعی باشد، مقبول الهی نبوده بالا نمی رود. بالا رفتن‏‎ ‎
‏‎

 

کتابجهاد اکبر یا مبارزه با نفس

صفحه 25

‎‏عمل و مقبولیت آن، با صحت شرعی خیلی تفاوت دارد. اگر با پایان یافتن‏‎ ‎‏ماه مبارک رمضان، در اعمال و کردار شما هیچ گونه تغییری پدید نیامد و‏‎ ‎‏راه و روش شما با قبل از ماه صیام فرقی نکرد، معلوم می شود روزه ای که‏‎ ‎‏از شما خواسته اند، محقق نشده است؛ آنچه انجام داده اید روزۀ عامۀ‏‎ ‎‏حیوانی بوده است.‏

‏‏     در این ماه شریف که به مهمانسرای الهی دعوت شده اید، اگر به حق‏‎ ‎‏تعالی معرفت پیدا نکردید یا معرفت شما زیادتر نشد، بدانید در ضیافة الله ‏‎ ‎‏درست وارد نشدید و حق ضیافت را به جا نیاوردید. نباید فراموش کنید‏‎ ‎‏که در ماه مبارک، که «شهر الله » می باشد و درهای رحمت الهی به روی‏‎ ‎‏بندگان باز است و شیاطین و اهریمنان ـ به حسب روایت ـ‏‎[5]‎‏ در غل و زنجیر‏‎ ‎‏به سر می برند، اگر شما نتوانید خود را اصلاح و مهذب نمایید، نفس اماره‏‎ ‎‏را تحت مراقبت و کنترل خود در آورید، هواهای نفسانیه را زیر پا گذاشته،‏‎ ‎‏علاقه و ارتباط خویش را با دنیا و مادیت قطع کنید، بعد از پایان یافتن شهر‏‎ ‎‏صیام مشکل است بتوانید این مسائل را به مرحلۀ عمل درآورید؛ بنابراین‏‎ ‎‏از فرصت استفاده کنید و پیش از آنکه این فیض عظما سپری گردد، در‏‎ ‎‏مقام اصلاح، تزکیه و تصفیۀ امور خود برآیید؛ خود را برای انجام وظایف‏‎ ‎‏ماه صیام آماده و مهیا سازید. طوری نباشد که پیش از فرا رسیدن شهر‏‎ ‎‏رمضان، همانند ساعت به دست شیطان کوک شده در این یک ماه که‏‎ ‎‏شیاطین در زنجیرند، شما به طور خودکار به معاصی و اعمال‏‎ ‎
‏‎

 

کتابجهاد اکبر یا مبارزه با نفس

صفحه 26

‎‏خلاف دستورات اسلام مشغول گردید! گاهی انسان عاصی و گناهکار بر اثر‏‎ ‎‏دوری از حق و کثرت معصیت، آنچنان در تاریکی و نادانی فرو می رود که‏‎ ‎‏دیگر نیازی به وسوسه شیطان ندارد، خود به رنگ شیطان در می آید.‏‎ ‎‏صِبْغَةُ الله ،‏‎[6]‎‏ مقابل صبغۀ شیطان است؛ و کسی که دنبال هوای نفس رفت و‏‎ ‎‏از شیطان متابعت کرد، بتدریج به صبغۀ او در می آید. شما تصمیم بگیرید‏‎ ‎‏لااقل در این یک ماه از خود مراقبت به عمل آورید؛ از گفتار و کرداری که‏‎ ‎‏خداوند تبارک و تعالی راضی نیست، اجتناب ورزید. از هم اکنون در‏‎ ‎‏همین مجلس با خدای خود عهد ببندید که در ماه مبارک رمضان از غیبت،‏‎ ‎‏تهمت و بدگویی نسبت به دیگران خودداری کنید. زبان، چشم، دست،‏‎ ‎‏گوش و سایر اعضا و جوارح را تحت ارادۀ خود در آورید. اعمال و اقوال‏‎ ‎‏خود را مراقبت نمایید، شاید همین عمل شایسته، موجب گردد که‏‎ ‎‏خداوند تبارک و تعالی به شما توجه فرموده، توفیق عنایت کند؛ و پس از‏‎ ‎‏سپری شدن شهر صیام ـ که شیاطین از زنجیر رها می گردند ـ شما اصلاح‏‎ ‎‏شده باشید و دیگر فریب شیطان را نخورید و مهذب گردید. باز تکرار‏‎ ‎‏می کنم تصمیم بگیرید در این سی روز ماه مبارک رمضان مراقب زبان،‏‎ ‎‏چشم، گوش و همۀ اعضا و جوارح خود باشید و دائماً متوجه باشید این‏‎ ‎‏عملی که می خواهید انجام دهید، این سخنی که می خواهید بر زبان‏‎ ‎‏آورید، این مطلبی که دارید استماع می کنید، از نظر شرع چه حکمی‏‎ ‎‏دارد؟ این آداب اولی و ظاهری صوم است؛ اقلاً به این آداب ظاهری صوم‏‎ ‎‏پابند باشید. اگر دیدید کسی می خواهد غیبت کند، جلوگیری کنید و به او‏‎ ‎‏بگویید ما متعهد شده ایم که در این سی روز رمضان از امور محرّمه‏‎ ‎‏خودداری ورزیم؛ و اگر نمی توانید او را از غیبت باز دارید، از آن مجلس‏‎ ‎‏خارج شوید؛ ننشینید و گوش کنید. مسلمین باید از شما در امان باشند.‏‎ ‎
‏‎

 

کتابجهاد اکبر یا مبارزه با نفس

صفحه 27

‎‏کسی که دیگر مسلمانان از دست و زبان و چشم او در امان نباشند، در‏‎ ‎‏حقیقت مسلمان نیست؛‏‎[7]‎‏ مسلمان ظاهری و صوری می باشد؛ ‏‏لا اله الاّ الله ‎ ‎‏صوری گفته است. اگر خدای نخواسته خواستید به کسی جسارت کنید،‏‎ ‎‏اهانت نمایید، مرتکب غیبت شوید، بدانید که در محضر ربوبی هستید،‏‎ ‎‏مهمان خدای متعال می باشید و در حضور حق تعالی به بندگان او اسائۀ‏‎ ‎‏ادب می کنید؛ و اهانت به بندۀ خدا اهانت به خداست. اینان بندگان خدا‏‎ ‎‏هستند؛ خصوصاً اگر اهل علم بوده، در صراط علم و تقوا باشند. گاهی‏‎ ‎‏می بینی که انسان به واسطۀ این امور به جایی می رسد که در وقت مرگ‏‎ ‎‏خدا را تکذیب می کند! آیات الهی را منکر می گردد: ‏‏ثُمَّ کانَ عَاقِبةَ الَّذینَ أساؤا‎ ‎السُّوای ان کَذَّبوا بِآیاتِ الله و کانوا بِها یَستَهزِؤن‎[8]‎‏ این امور بتدریج واقع می شود.‏‎ ‎‏امروز یک نظر غیر صحیح، فردا یک کلمۀ غیبت و روز دیگر اهانتی به‏‎ ‎‏مسلمان و ... کم کم این معاصی در قلب انباشته می گردد و قلب را سیاه‏‎ ‎‏کرده، انسان را از معرفة الله باز می دارد؛ تا به آنجا می رسد که همه چیز را‏‎ ‎‏انکار کرده، حقایق را تکذیب می نماید.‏

‏‏     طبق بعضی آیات، به تفسیر برخی از روایات، اعمال انسان به رسول‏‎ ‎‏خدا(ص) و ائمۀ طاهرین(ع) عرضه می شود‏‎[9]‎‏ و از نظر مبارک آنان‏‎ ‎
‏‎

 

کتابجهاد اکبر یا مبارزه با نفس

صفحه 28

‎‏می گذرد. وقتی که آن حضرت به اعمال شما نظر کنند و ببینند که از خطا و‏‎ ‎‏گناه انباشته است، چقدر ناراحت و متأثر می گردند؟ نخواهید که رسول‏‎ ‎‏خدا ناراحت و متأثر شوند؛ راضی نشوید که قلب مبارک آن حضرت‏‎ ‎‏شکسته و محزون گردد، وقتی آن حضرت مشاهده کند که صفحه اعمال‏‎ ‎‏شما مملو از غیبت و تهمت و بدگویی نسبت به مسلمان می باشد و تمام‏‎ ‎‏توجه شما هم به دنیا و مادیت است و قلوب شما از بغض، حسد، کینه و‏‎ ‎‏بدبینی به یکدیگر لبریز شده، ممکن است در حضور خدای تبارک و‏‎ ‎‏تعالی و ملائکة الله خجل گردد که امت و پیروان او نسبت به نعم الهی‏‎ ‎‏ناسپاس بوده و اینگونه افسار گسیخته و بی پروا به امانات خداوند تبارک و‏‎ ‎‏تعالی خیانت می کنند. فردی که به انسان مربوط است، اگر چه نوکر انسان‏‎ ‎‏باشد، اگر خلافی مرتکب شد، مایۀ خجلت انسان می گردد. شما مربوط‏‎ ‎‏به رسول الله (ص) هستید، شما با ورود به حوزه های علمیه خود را به فقه‏‎ ‎‏اسلام، رسول اکرم و قرآن کریم مرتبط ساخته اید، اگر عمل زشتی مرتکب‏‎ ‎‏شدید، به آن حضرت برمی خورد، بر ایشان گران می آید؛ ممکن است‏‎ ‎‏خدای نخواسته شما را نفرین کند. راضی نشوید که رسول خدا(ص) و‏‎ ‎‏ائمۀ اطهار ـ علیهم السلام ـ نگران و محزون گردند.‏

‏‏     قلب انسان مانند آینه، صاف و روشن است و بر اثر توجه فوق العاده به‏‎ ‎‏دنیا و کثرت معاصی کدر می شود؛ ولی اگر انسان لااقل صوم را برای‏
‏‎

 

کتابجهاد اکبر یا مبارزه با نفس

صفحه 29

‎‏حق تعالی خالص و بی ریا انجام دهد (نمی گویم عبادات دیگر خالص‏‎ ‎‏نباشد، همۀ عبادات لازم است خالص و بی ریا انجام گیرد.) این عبادت را‏‎ ‎‏که اِعراض از شهوات، اجتناب از لذات و انقطاع از غیر خداست در این‏‎ ‎‏یک ماه به خوبی انجام دهد، شاید تفضل الهی شامل حال او شده آینه‏‎ ‎‏قلبش از سیاهی و کدورت زدوده گردد؛ و امید است که او را از عالم‏‎ ‎‏طبیعت و لذات دنیوی منحرف و منصرف سازد؛ و آنگاه که می خواهد‏‎ ‎‏وارد «شب قدر» شود، نورانیتهایی که در آن شب برای اولیا و مؤمنین‏‎ ‎‏حاصل می شود به دست آورد.‏

‏‏     و جزای چنین روزه ای خداست؛ چنانکه فرموده است: ‏‏اَلصُّومُ لی‎ ‎وَاَنَااُجْزٰی بِهِ.‎[10]‎‏ چیز دیگر نمی تواند پاداش چنین روزه ای باشد. جنات نعیم‏‎ ‎‏در مقابل روزۀ او بی ارزش بوده، نمی تواند پاداش آن به حساب آید؛ ولی‏‎ ‎‏اگر بنا باشد که انسان به اسم روزه دهان را از مطعومات ببندد و به غیبت‏‎ ‎‏مردم باز کند و شبهای ماه مبارک رمضان ـ که مجالس شب نشینی گرم و‏‎ ‎‏دایر بوده ـ وقت و فرصت بیشتری است، با غیبت، تهمت و اهانت به‏‎ ‎‏مسلمانان به سحر انجامد، چیزی عاید او نمی شود و اثری بر آن مترتب‏‎ ‎‏نمی گردد؛ بلکه چنین روزه داری آداب مجلس مهمانی حق را رعایت‏‎ ‎‏نکرده، حق ولینعمت خود را ضایع نموده است؛ ولینعمتی که پیش از‏‎ ‎‏آفرینش انسان، همه گونه وسایل زندگی و آسایش را برای او فراهم کرده؛‏‎ ‎‏اسباب تکامل را تهیه دیده است؛ انبیا را برای هدایت فرستاده؛ کتابهای‏‎ ‎‏آسمانی نازل فرموده است؛ برای رسانیدن انسان به معدن عظمت و نور‏‎ ‎‏اَبْهَج قدرت داده؛ عقل و ادراک عنایت کرده؛ کرامتها فرموده است و اکنون‏‎ ‎‏از بندگانش دعوت به عمل آورده که به مهمانخانه او وارد شده، بر خوان‏‎ ‎‏نعمت او بنشینند و شکر و سپاس حضرتش را تا آنجا که از دست و زبان‏
‏‎

 

کتابجهاد اکبر یا مبارزه با نفس

صفحه 30

‎‏آنان برمی آید ادا نمایند. آیا صحیح است که بندگان از خوان نعمت او‏‎ ‎‏بهره مند گردند، از وسایل و اسباب آسایشی که در اختیار آنان قرار داده،‏‎ ‎‏استفاده کنند، و با مولی  و میزبان خود مخالفت ورزند و بر ضد او قیام‏‎ ‎‏نمایند؟ اسباب و وسایلی که او به آنان ارزانی داشته، علیه او و برخلاف‏‎ ‎‏خواست او به کار برند؟ آیا این ناسپاسی و نمک ناشناسی نیست که انسان‏‎ ‎‏سر سفرۀ مولای خویش بنشیند و با اعمال و کردار گستاخانه و بی ادبانۀ‏‎ ‎‏خود نسبت به میزبان محترم که ولینعمت او می باشد اهانت و جسارت‏‎ ‎‏کند، کارهایی را که نزد میزبان زشت و قبیح است مرتکب گردد؟‏

‏‏     مهمان باید لااقل میزبان را بشناسد و به مقام او معرفت داشته باشد، و‏‎ ‎‏به آداب و رسوم مجلس آشنا بوده سعی کند عملی بر خلاف اخلاق و‏‎ ‎‏نزاکت از او سر نزند، مهمان خداوند متعال باید به مقام خداوندی‏‎ ‎‏حضرت ذی الجلال عارف باشد، مقامی که ائمه ـ علیهم السلام ـ و انبیای‏‎ ‎‏بزرگ الهی همیشه دنبال معرفت بیشتر و شناخت کامل آن بوده اند و آرزو‏‎ ‎‏داشتند که به چنین معدن نور و عظمتی دست یابند؛ ‏‏و اَنِر اَبصارَ قُلوبِنا بِضیاءِ‎ ‎نَظَرِها اِلیک حتّی تَخْرِقَ اَبصارُ القُلوب حُجُب النّور فَتَصِلَ الی مَعدنِ العَظَمة.‎ ‎‏ضیافة الله همان «معدن عظمت» است، خداوند تبارک و تعالی برای ورود‏‎ ‎‏به معدن نور و عظمت از بندگانش دعوت فرموده است؛لیکن بنده اگر‏‎ ‎‏لایق نباشد نمی تواند به چنین مقام باشکوه و مجللی وارد گردد. خداوند‏‎ ‎‏تعالی بندگان را به همۀ خیرات و مبرّات و بسیاری از لذات معنوی و‏‎ ‎‏روحانی دعوت فرموده است؛ ولی اگر آنان برای حضور در چنین مقامات‏‎ ‎‏عالیه ای آمادگی نداشته باشند، نمی توانند وارد آن شوند. با آلودگیهای‏‎ ‎‏روحی، رذایل اخلاقی، معاصی قلبیه و قالبیه، چگونه می توان در محضر‏‎ ‎‏ربوبی حضور یافت و در مهمانسرای رب الارباب که «معدن العظمة»‏‎ ‎‏می باشد وارد شد؟ لیاقت می خواهد؛ آمادگی لازم است. با روسیاهیها و‏‎ ‎‏قلبهای آلوده که به حجابهای ظلمانی پوشیده شده است، این معانی و‏
‏‎

 

کتابجهاد اکبر یا مبارزه با نفس

صفحه 31

‎‏حقایق روحانی را نمی توان درک کرد. باید این حجابها پاره گردد و این‏‎ ‎‏پرده های تاریک و روشنی که بر قلبها کشیده شده و مانع وصال الی الله ‏‎ ‎‏گردیده کنار رود، تا بتوان در مجلس نورانی و با شکوه الهی وارد شد.‏

‏‎ ‎

‏‎

 

کتابجهاد اکبر یا مبارزه با نفس

صفحه 32

  • و 2. اقبال الاعمال؛ اعمال ماه شعبان، ص 685 ؛ مصباح المتهجد و سلاح المتعبد؛ ص 374 ؛      بحارالانوار؛ ج 91، «کتاب الذکر و الدعاء»، باب 32، ح 12، ص 97 ـ 99.
  • )) بارالها، گسستگی کامل از جهان و توجه به سوی خودت را ارزانی ام فرما، وچشم دلهایمان را با پرتو دیدار خودت روشن گردان تادیدۀ دلها پرده های نور را بدرد و به معدن عظمت و جلال برسد و جانهایمان به درگاه عزّ قدس تو تعلق گیرد.
  • )) مردم، ماه خدا به سوی شما روی آورد... و شما در این ماه به مهمانی خدا خوانده شدید. وسائل الشیعة؛ ج 7، «کتاب الصوم»، «ابواب احکام شهر رمضان»، باب 18، ح 20، ص 227.
  • )) عَن جابر، عَنْ أبی جَعْفَرٍ ـ علیه السلام ـ قالَ کانَ رَسوُلُ الله ـ صلی الله علیه و آله ـ یُقبِلُ بِوَجْهِهِ إلَی النّاسِ، فَیَقُولُ: مَعاشِرَ النّاسِ إذاطَلَعَ هِلالُ شَهْرِ رَمَضانَ، غُلَّتْ مَرَدَةُ الشَیاطین وَفُتِحَتْ أبْوابُ السَّماءِ وَ أبْوابُ الجنانِ وَ أبْوابُ الرَّحْمَةِ؛ وَ غُلِّقَتْ أبْوابُ النّارِ وَاسْتُجیبَ الدّعاءُ. جابر از امام باقر(ع) روایت می کند که فرمود: پیامبرخدا(ص) به مردم روی کرد و فرمود: مردم، زمانی که هلال ماه رمضان برآید، شیاطین سرکش را دربند کنند و درهای آسمان و بهشت و رحمت گشوده گردد و درهای آتش بسته شود و دعاها پذیرفته گردد. وسائل الشیعة؛ ج 7، «کتاب الصوم»، «ابواب احکام شهر رمضان»، باب 18، ح 14، ص 224.
  • )) رنگ خدایی. برگرفته از آیۀ 138 سورۀ «بقره»: صِبْغَةَ الله وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ الله صِبْغَةً وَنَحْنُ لَهُ عٰابِدُونَ.
  • )) عَنْ أَبی جَعْفَرٍ ـ علیه السلام ـ قالَ قالَ رسولُ الله ـ صلی الله علیه وآله: أَلا أُنَبِّئکُمْ بِالمُؤْمِنِ؟ مَنِ ائْتَمَنَهُ الْمُؤْمِنُونَ علی أَنْفُسِهِمْ وَأمْواٰلِهِمْ، ألا أُنَبِّئکُمْ بِالْمُسْلِمِ؟ مَنْ سَلِمَ الْمُسْلِمُونَ مِنْ لِساٰنِهِ وَیَدِهِ. امام باقر (ع) از پیغمبر خدا(ص) نقل کرد که فرمود: آیا شما را از مؤمن خبر ندهم؟ مؤمن کسی است که مؤمنان او را بر جان و مال خود امین قرار دهند. آیا شما را از مسلمان خبر ندهم؟ مسلمان کسی است که مسلمانان از زبان و دست او در امان باشند. «اصول» کافی؛ ج 3، «کتاب ایمان و کفر»، «باب المؤمن و علاماته و صفاته»، ح 19، ص 331.
  • )) سپس سرانجام کار آنان که کردار زشت مرتکب شدند، این شد که آیات خدا را تکذیب کردند و بر آن فسوس کردند. (روم / 10)
  • )) چنانکه آیۀ 105 سورۀ «توبه» اشاره دارد: وَ قُلِ اعْمَلُوا فَسَیَرَی الله ُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ سَتُرَدُّونَ إلیٰ عٰالِمِ الْغَیْبِ وَ الشَّهاٰدَةِ فَیُنبِّئُکُمْ بِمٰا کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ. و ای پیغمبر بگو [هرچه می خواهید] انجام دهید.خدا و رسول خدا و مؤمنین اعمال شما را می بینند و بزودی برگردانده می شوید به سوی خدای دانای پنهان و آشکار، پس خبر دهد شما را به آنچه می کردید. و ابوبصیر از امام صادقع روایت کرده که فرمود: تُعْرَضُ الأعْمالُ علی رَسُولِ الله ِ ـ صَلَّی الله ُ عَلیه وآله ـ أَعْماٰلُ الِعبٰادِ، کُلَّ صَباحٍ أَبْرارِها وَ فُجّارِها فَاحْذَرُوها؛ وَ هُوَ قَوْلُ الله ِ تَعالی: إعْمَلُوا فَسَیَرَی الله ُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ. اعمال بندگان، نیکوکار و بدکار، در هر بامداد بر رسول خدا(ص) عرضه می شود. پس بر حذر باشید؛ همین است معنای کلام خداوند بلند مرتبه: إعْمَلُوا فَسَیَرَی الله ُ عملکم و رسولُه.     «اصول» کافی؛ ج 1، «کتاب الحجة»، «باب عرض الاعمال علی النبی(ص) و الائمة(ع)»، ح 1، 2 ـ 6، ص 318 ؛ تفسیر برهان؛ ج 2، ص 157.
  • )) «فروع» کافی؛ ج 4، «کتاب الصیام»، «باب ما جاء فی فضل الصوم والصائم»، ح 6، ص 63.

حجابهای انسان

[حجابهای انسان]

‏‏توجه به غیر خدا، انسان را به حجابهای «ظلمانی» و «نورانی» محجوب‏‎ ‎‏نماید. کلیۀ امور دنیوی اگر موجب توجه انسان به دنیا و غفلت از خداوند‏‎ ‎‏متعال شود، باعث حجب ظلمانی می شود. تمام عوالم اجسام حجابهای‏‎ ‎‏ظلمانی می باشد؛ و اگر دنیا وسیلۀ توجه به حق و رسیدن به دار آخرت، که‏‎ ‎‏«دارالتشریف» است، باشد، حجابهای ظلمانی به حجب نورانی مبدل‏‎ ‎‏می گردد؛ و«کمال انقطاع» آن است که تمام حجب ظلمانی و نورانی پاره و‏‎ ‎‏کنار زده شود، تا به مهمانسرای الهی که «معدن عظمت» است بتوان وارد‏‎ ‎‏گردید. لهذا در این «مناجات» از خداوند متعال بینایی و نورانیت قلبی‏‎ ‎‏طلب می کنند، تا بتوانند حجب نورانی را دریده به معدن عظمت برسند:‏‎ ‎‏حتّی تَخْرِقَ اَبصارُ القلوبِ حُجُبَ النّور، فَتَصلَ الی معدنِ العَظَمَة.

‏‏     ولی کسی که هنوز حجابهای ظلمانی را پاره نکرده، کسی که تمام‏‎ ‎‏توجه او به عالم طبیعت است و ـ العیاذ بالله ـ منحرف عن الله می باشد، و‏‎ ‎‏اصولاً از ماورای دنیا و عالم روحانیت بیخبر بوده و منکوس الی الطبیعه‏‎ ‎‏است، و هیچ گاه در مقام [این] برنیامده که خود را تهذیب کند، حرکت و‏‎ ‎‏نیروی روحانی و معنوی در خویشتن ایجاد نماید، و پرده های سیاهی را‏‎ ‎‏که روی قلب او سایه افکنده کنار زند، در اسفل سافلین که آخرین حجب‏‎ ‎‏ظلمانی است قرار دارد: ‏‏ثمّ رَدَدْناهُ اَسفلَ سافِلین.‎[1]‎‏ در صورتی که خداوند‏‎ ‎‏عالم بشر را در عالیترین مرتبه و مقام آفریده است: ‏‏لَقَد خَلَقنَا الانسانَ فی

 

کتابجهاد اکبر یا مبارزه با نفس

صفحه 32

‎‏اَحسنِ تَقْویمٍ.‎[2]‎‏ کسی که از هوای نفس پیروی می کند و از روزی که خود را‏‎ ‎‏شناخته به غیر عالم ظلمانی طبیعت توجهی ندارد و هیچ گاه فکر نمی کند‏‎ ‎‏که ممکن است غیر از این دنیای آلودۀ تاریک، جا و منزل دیگری هم‏‎ ‎‏وجود داشته باشد، در حجاب ظلمانی فرو رفته، مصداق ‏‏اَخْلَدَ الی الاَرضِ و‎ ‎اتَّبَعَ هواه‎[3]‎‏ گردیده است. او با آن قلب آلوده به گناهی که در پردۀ ظلمانی‏‎ ‎‏پوشیده شده و روح گرفته ای که بر اثر کثرت گناه و معصیت از حق تعالی‏‎ ‎‏دور گشته، آن هواپرستیها و دنیا طلبیهایی که عقل و چشم حقیقت بین او را‏‎ ‎‏کور کرده است، نمی تواند از حجابهای ظلمانی برهد، چه رسد اینکه‏‎ ‎‏حجب نورانی را پاره کرده، انقطاع الی الله حاصل نماید. او خیلی معتقد‏‎ ‎‏باشد که مقام اولیای خدا را منکر نشود، عوالم برزخ، صراط، معاد،‏‎ ‎‏قیامت، حساب، کتاب، بهشت و جهنم را افسانه نخواند. انسان بر اثر‏‎ ‎‏معاصی و دلبستگی به دنیا بتدریج این حقایق را منکر می گردد؛ مقامات‏‎ ‎‏اولیا را انکار می کند، با اینکه مقامات اولیا بیش از این چند جمله ای که در‏‎ ‎‏دعا و مناجات وارد شده، نمی باشد.‏

‏‎ ‎

‏‎

 

کتابجهاد اکبر یا مبارزه با نفس

صفحه 33

  • )) سپس او را به پایین ترین مراتب برمی گردانیم. (تین / 5)
  • )) هر آینه انسان را در بهترین آفرینش آفریدیم. (تین / 4)
  • )) به سوی زمین گرایید (پستی طلبید) و هوای نفس خویش را پیروی کرد. (اعراف / 176)

علم و ایمان

[علم و ایمان]

‏‏گاهی می بینی که به این واقعیات علم دارد؛ لیکن ایمان ندارد. مرده شوی‏‎ ‎‏از مرده نمی ترسد؛ زیرا یقین دارد که مرده  قدرت اذیت و آزار ندارد؛ آن‏‎ ‎‏وقت که زنده بود و روح در بدن داشت، کاری از او ساخته نبود چه رسد‏‎ ‎‏اکنون که قالب تهی کرده است؛ ولی آنان که از مرده می ترسند برای این‏‎ ‎‏است که به این حقیقت ایمان ندارند. فقط علم دارند. به خدا و روز جزا‏‎ ‎‏عالمند؛ ولی یقین ندارند؛ از آنچه عقل درک کرده، قلب بیخبر است. طبق‏‎ ‎‏برهان می دانند خدایی است و معاد و قیامتی در کار است؛ ولی همین‏
‏‎

 

کتابجهاد اکبر یا مبارزه با نفس

صفحه 33

‎‏برهان عقلی ممکن است حجاب قلب شده، نگذارد نور ایمان بر قلب‏‎ ‎‏بتابد؛ تا خداوند متعال او را از ظلمات و تاریکیها خارج کرده، به عالم نور‏‎ ‎‏و روشنایی وارد سازد: ‏‏الله ولیُّ الَّذینَ آمنوا یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ اِلَی النّور.‎[1]‎‏ و‏‎ ‎‏آنکه خداوند تبارک و تعالی ولیّ او بوده و او را از ظلمات خارج ساخته‏‎ ‎‏است، دیگر مرتکب گناه نمی شود؛ غیبت نمی کند؛ تهمت نمی زند؛ به‏‎ ‎‏برادر ایمانی کینه و حسد نمی ورزد؛ و در قلب خویش احساس نورانیت‏‎ ‎‏کرده، به دنیا و مافیها ارج نمی دهد. چنانکه حضرت امیر(ع) فرمود: اگر‏‎ ‎‏تمام دنیا و مافیها را به من بدهند که پوست جوی از دهان مورچه ای‏‎ ‎‏جابرانه و برخلاف عدالت بگیرم، هرگز نمی پذیرم؛‏‎[2]‎‏ ولی بعضی از شماها‏‎ ‎‏همه چیز را پایمال می کنید؛ از بزرگان اسلام غیبت می نمایید. اگر دیگران‏‎ ‎‏نسبت به بقال و عطار سر کوچه بدگویی و غیبت می کنند اینان به علمای‏‎ ‎‏اسلام نسبتهای ناروا داده، اهانت و جسارت می نمایند؛ زیرا ایمان، راسخ‏‎ ‎‏نشده و کیفر اعمال و کردار خود را باور ندارند.‏

‏‏     و «عصمت» غیر از ایمان کامل نمی باشد؛ معنای عصمت انبیا و اولیا‏‎ ‎‏این نیست که مثلاً جبرئیل دست آنان را بگیرد؛ (البته اگر جبرئیل دست‏‎ ‎‏شمر را هم بگیرد؛ هرگز مرتکب گناه نمی شود! بلکه عصمت، زاییدۀ‏‎ ‎‏ایمان است. اگر انسان به حق تعالی ایمان داشته باشد و با چشم قلب،‏‎ ‎‏خداوند متعال را مانند خورشید ببیند، امکان ندارد مرتکب گناه و‏‎ ‎‏معصیت گردد. چنانکه در مقابل یک مقتدر مسلح «عصمت» پدید می آید.‏‎ ‎‏این خوف از اعتقاد به حضور است که انسان را از وقوع در گناه حفظ‏‎ ‎‏می کند. معصومین ـ علیهم السلام ـ بعد از خلقت از طینت پاک، بر اثر‏
‏‎

 

کتابجهاد اکبر یا مبارزه با نفس

صفحه 34

‎‏ریاضت و کسب نورانیت و ملکات فاضله همواره خود را در محضر‏‎ ‎‏خداوند تعالی ـ که همه چیز را می داند و به همۀ امور احاطه دارد ـ‏‎ ‎‏مشاهده می کنند؛ و به معنای ‏‏لا اله الاّ الله  ‏‏ایمان داشته، باور دارند که غیر از‏‎ ‎‏خدا همه کس و همه چیز فانی بوده، در سرنوشت انسان نمی تواند نقش‏‎ ‎‏داشته باشد: ‏‏کلّ شَی ءٍ هالِک اِلاّ وَجْهَه‎[3]‎‏ اگر انسان یقین کند و ایمان بیاورد که‏‎ ‎‏تمام عوالم ظاهر و باطن محضر ربوبی است و حق تعالی در همه جا‏‎ ‎‏حاضر و ناظر است، با حضور حق و نعمت حق امکان ندارد مرتکب گناه‏‎ ‎‏شود. انسان در مقابل یک بچۀ ممیز گناه نمی کند، کشف عورت‏‎ ‎‏نمی نماید، چطور شد که در مقابل حق تعالی و در محضر ربوبیت کشف‏‎ ‎‏عورات می کند،! از هیچ جنایتی واهمه و مضایقه ندارد. برای این است که‏‎ ‎‏به حضور کودک ایمان دارد؛ ولی به محضر ربوبیت اگر علم داشته باشد،‏‎ ‎‏ایمان ندارد؛ بلکه بر اثر کثرت معاصی که قلب او تاریک و سیاه شده،‏‎ ‎‏اینگونه مسائل و حقایق را اصلاً نمی تواند بپذیرد؛ احتمال صحت و‏‎ ‎‏واقعیت آن را هم شاید نمی دهد. واقعاً اگر انسان احتمال بدهد ـ لازم‏‎ ‎‏نیست یقین داشته باشد ـ که این خبرهایی که در قرآن کریم آمده، وعده ها،‏‎ ‎‏وعیدهایی که داده شده، راست است، در اعمال و کردار خود تجدید نظر‏‎ ‎‏نموده، اینطور افسار گسیخته و بی پروا پیش نمی تازد. شما اگر احتمال‏‎ ‎‏بدهید که در مسیری درنده ای وجود دارد و ممکن است اذیتی به شما‏‎ ‎‏برساند، یا شخص مسلحی ایستاده که شاید متعرض شما گردد، از پیمودن‏‎ ‎‏آن راه خودداری ورزیده توقف می کنید، و در مقام تحقیق و صحت و سقم‏‎ ‎‏آن برمی آیید. آیا ممکن است کسی وجود جهنم و خلود در نار را احتمال‏‎ ‎‏دهد، مع الوصف مرتکب خلاف شود؟ آیا می توان گفت کسی خداوند‏‎ ‎‏متعال را حاضر و ناظر دانسته خود را در محضر ربوبی مشاهده کند و‏
‏‎

 

کتابجهاد اکبر یا مبارزه با نفس

صفحه 35

‎‏احتمال دهد که برای گفتار و کردار او جزایی باشد، حساب و عقابی باشد‏‎ ‎‏و در این دنیا هر کلمه ای که می گوید، هر قدمی که برمی دارد، هر عملی که‏‎ ‎‏مرتکب می شود، ثبت و ضبط گردیده، ملائکة الله که «رقیب» و «عتید»ند‏‎[4]‎‎ ‎‏مراقب او هستند و تمام اقوال و اعمال او را ثبت می کنند، و در عین حال از‏‎ ‎‏ارتکاب اعمال خلاف باکی نداشته باشد؟ درد اینجاست که احتمال وقوع‏‎ ‎‏این حقایق هم داده نمی شود. از راه و روش و کیفیت سلوک بعضیها به‏‎ ‎‏دست می آید که احتمال وجود عالم ماورای طبیعت را نمی دهند. چون‏‎ ‎‏صرف احتمال کافی است که انسان را از خیلی امور ناشایسته باز دارد.‏

‏‎ ‎

‏‎

 

کتابجهاد اکبر یا مبارزه با نفس

صفحه 36

  • )) خداوند سرپرست مؤمنان است؛ آنان را از تاریکیها بیرون آورد و در نور وارد سازد. (بقره / 257)
  • )) وَالله ِ لَوْ أُعْطِیتُ الأقالیمَ السَّبْعَةَ بِما تَحْتَ أَفْلاکِها عَلی أَنْ أَعْصِیَ الله فی نَمْلَةٍ أَسْلُبُها جلْب شَعیرَةٍ، ما فَعَلْتُهُ. نهج البلاغة؛ «خطبۀ» 215.
  • )) جز وجه او همه چیز نابود شونده است. (قصص / 88)
  • )) ما یَلْفِظُ مِنْ قْولٍ إلاّ لَدَیْهِ رَقیبٌ عَتیدٌ. سخنی بر زبان نیاورد، مگر آنکه هماندم رقیب و عتید بر [ثبت ] آن آماده اند. ق / 18

قدم اوّل در تهذیب

 

 

 

http://www.imam-khomeini.ir/fa/c78_66189/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8/%D8%AC%D9%87%D8%A7%D8%AF_%D8%A7%DA%A9%D8%A8%D8%B1_%DB%8C%D8%A7_%D9%85%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D8%B2%D9%87_%D8%A8%D8%A7_%D9%86%D9%81%D8%B3/%D8%A7%D9%87%D9%85%DB%8C%D8%AA_%D8%AA%D9%87%D8%B0%DB%8C%D8%A8_%D9%88_%D8%AA%D8%B2%DA%A9%DB%8C%DB%80_%D9%86%D9%81%D8%B3