************.....حمیدرضا پرتو سعد ، پرتوی از سعد دفاع مقدس.....************
بازنگارش و ویرایش: دکتر سید جواد هاشمی فشارکی
ایثار پرس :
http://www.isarpress.ir/?p=5979
حماسه 27 :
گنجینه فشارکی ها :
http://javadfesharaki.blog.ir/1400/04/20/%D8%A
- شناسه : 5979
- 19 تیر 1400 - 17:55
در این نوشتارزندگی نامه بسیجی نوجوان رشید دفاع مقدس شهید حمیدرضا پرتوسعد ( فرزند و برادر دو رزمنده دفاع مقدس ) تبیین شده است .
بسم الله الرحمن الرحیم
نورانقلاب اسلامی و شمیم دفاع مقدس ازنوجوانان وطن ، مردانی سرو قامت ساخت ، بگونه ای که عاشق جهاد و رزم شدند و بی باکانه جان خود را تقدیم انقلاب نمودند . واینک حضورآنان را نه فقط در گلستان شهدا که در جای جای خاک گلگون وطن می توان حس کرد. یکی از اینان حمیدرضا پرتو سعد می باشد ، که درس را رها کرد و …..
تولد و خردسالی
- نوزادی که در ۲۲ فروردین سال ۱۳۴۷ در تهران دیده به جهان گشود، نامش را حمید رضا نهادند .
- پدرش حاج آقا مصطفی پرتوسعد از مردان مومن پیش از انقلاب بود .
- حمیدرضا چهارمین پسرو پنجمین فرزند خانواده بود .
- حمید رضا از کودکی چهره ای خندان ، ذکاوت و هوشی سرشار داشت .تحرک و کنجکاوی و اشتیاق بسیاری برای کسب اطلاعات ،اورا در رده ی شاگردان ممتاز دبستان مفید قرار داد.
- او مراحل تحصیلی را با موفقیت پشت سرگذارد و وارد هنرستان صنعتی شهید بهشتی گردید . وی تاحدودی کمتر در جمع خانواده حضور می یافت و به تنهایی تمایل داشت.
- محیط خانواده ی مذهبی او زمینه مساعدی برای رشد و تعالی اش بود.خداوند مقدر فرموده بود ، که در دل این کانون گرم و صمیمی پرورانده شود ، تا روزی در رکاب رهبرش دلاورانه با خصم در افتد، به ارزویش رسیده و عاقبت خود نیز خون سرخش را به پای نهال مکتب ریزد.
بسیجی شهر
- بعداز پیروزی انقلاب اسلامی ،تلاشش در راستای خدمت به اسلام افزون گشت.
- حمیدرضا با شروع جنگ تحمیلی لباس مقدس بسیجی برتن کرده و به خدمت در بسیج مقاومت مسجد مهدی (عج) پرداخت. وبا دقت اخبار جبهه ها را دنبال میکرد.
- شوقش برای حضور در میادین رزم با متجاوزان ؛ آنچنان شعله ور شد، که پیش از احراز سن قانونی علیرغم تمام توصیه ها نتوانست تا رسیدن به حد نصاب سنی منتظر بماند.
- وبلاخره در پانزده سالگی ؛هنگامی وارد هنرستان شد، لباس رزم با بعثی های متجاوز پوشید و مشتاقانه آماده اعزام جبهه ها شد.
دانش آموز رزمنده بسیجی
- حمید رضا با تغییر تاریخ تولد وافزایش آن و گرفتن اجازه کتبی از والدین ،عاقبت در سال ۶۲ عازم جبهه های نبرد حق علیه باطل گردید.شوق اوتا به آنجا بود که حتی نتوانست تا پایان دوره ی آموزشی پادگان امام حسین (ع)منتظر بماند وپس از طی دوره ی آموزشی تخصصی بدون گذراندن دوره تکمیلی از یارانش جدا شد وبه لشکر پرافتخار محمد رسول الله (ص) پیوست.
- وی در عملیات والفجر ۴ شرکت داشت و شاهد شهادت جمعی از یارانش بود.بعدازشش ماه برای ادامه ی تحصیل به تهران بازگشت.
- حمید رضا بار دیگر در سال ۶۳ عازم جبهه شد و این بار به لشکر سید الشهداء (ص) اعزام شد و به فعالیت پرداخت.
- در اسفند ماه۶۴ درعملیات والفجر هشت شرکت داشت و پس از فتح شکوهمند شهرفاو توسط ،در اثر موج انفجار از ناحیه دو گوش مجروح گردید.او را در یکی از بیمارستانهای شیراز بستری نمودند.
- دیگر بار در دیماه ۶۵ رزمنده گردان میثم از لشگر محمدرسول الله (ص) شد و در عملیات کربلای ۵ از ناحیه چشم ،دست و پا مجروح گشت و مدتی بیهوش ماند.یارانش گمان بر شهادت او بردند. و عاقبت یکی از همرزمانش که او خود نیز اکنون به خیلی شهدا پیوسته ،وی را تا خاکریز اول به عقب آورد.حمیدرضا این بار در بیمارستان امام رضا (ع) در خراسان بستری شد و بعد از مداوا به تهران بازگشت.
- بعد از مجروحیت حمیدرضا در کربلای ۵ رخسار و چهره او جلوه و درخششی دیگر داشت .بسیار متین و آرام و کم حرف بود. پاسخ هر سئوالی را به آرامی و ملایمت می گفت.
- او دیگر امورش را با دست مجروح و پای لنگان انجام میداد . حال وهوای خاصی که در رفتار و حرکات حمیدرضا مشهود بود . دیگر از دنیا کاملا دل کنده بود و گویی دارد خودش را برای سفری متفاوت مهیا می کند . گویا خبر از سفر آخرش می داد .
- روزی که بخیه ها را از پای مجروح حمیدرضا کشیدند او دیگر تاب ماندن نداشت. گویی بخیه ها همچون زنجیری بر پای او بودند که از رفتن بازش می داشتند.و اینک دیگردرپوست خود نمی گنجید و آماده پرواز شده بود ودرست فردای آنروزعجولانه عازم جبهه شد.
- حمیدرضا که شجاعت و بی باکی او زبان زد هم رزمانش بود به عنوان معاون گروه پیک ویژه در گردان شهادت از لشگر محمدرسول الله (ص) حاضر شد و در عملیات کربلای ۸ پای در رکاب نبرد گذاشت .
- برای وی خدمت در جبهه مهم بود وبرایش نوع فعالیت تفاوت نمی کرد . وباعنوان های تبلیغات،امدادگر،تیربارچی وپیک انجام وظیفه کرد .
جامه شهادت
- حمیدرضا در عملیات کربلای ۸ در منطقه کانال ماهی شلمچه ابتدا زخمی می شود.ولی حاضر نشد به عقب بازگردد ، خودش زخمش را می بندد و سپس به پیشروی ادامه می دهد.بعد از آنکه تعدادی از دشمنان بعثی را ازمیدان بدر میکند،خود نیز از قفس خاکی تن آزادی می شود و به آسمان آبی و پاک پر می کشد.
- پیکر پاک این لاله نازنین ،۸ روز زیر آسمان گلوله های بعثیان در کربلای شلمچه بر زمین می ماند .وبلاخره موفق شدند و پیکر پاره پاره اش را که به شهر می آورند از صورتش بجز استخوانی نمانده و دردپایش قطع شده بود.
- شاید اگر کارت جنگی حمیدرضا از لباسش به دست نمی آمد ، او نیز امروز شهیدی گمنام بود ،اگرچه در حیات دنیایی اش آنقدر کارها و فعالیتهایش را پنهان می ساخت که در حقیقت می توان گفت وی رزمنده ای گمنام بود.
- او به راستی از شهادت خویش آگاه بود چرا که پیش از آخرین عملیات از طریق صدایش که روی نوار آمده ،وصیت و پیامش را بیان نموده است.
- او در کلام آخرش از همه حلالیت طلبیده ،رفتن به جبهه را تکلیف دانسته و شهادت را اجرای عظیم در برابر جهاد شمرده است.
- پیروی از خط رهبری و اطاعت از امام بزرگوار را خواسته و از پروردگار برای حضرتش عمر طولانی و صحت کامل مسئلت کرده است.مقام والای پدر و مادر را متذکر شده و از خانواده خود تقاضای صبر و بردباری کرده است.
منزلگاه ابدی و مزار دائمی
شهید حمیدرضا پرتوسعد در تاریخ ۳۱ فروردین ۱۳۶۶ پس از تشییع با شکوه ، درگلستان شهدای بهشت زهرا (س) قطعه ۲۸ ردیف۱۰۳شماره ۵ ارام گرفته و جاودانه شده و مزارش نیزمحل زیارت نزدیکان وعاشقان گردید .
دیدار پدر
حاج اقا مصطفی پرتوسعد ، درحالیکه یک فرزندش را تقدیم انقلاب اسلامی کرده و دو فرزند دیگرش نیز ( آقا علیرضا وعباس اقا ) رزمنده بودند ، خود ایشان نیز رزمنده دفاع مقدس بودند و دومرتبه به مناطق جنگی جنوب اعزام شده و به تعمیرات ماشینهای سنگین جبهه ها پرداخته بودند .
پس ازسالها دوری پدراز فراغ پسرشهیدش ، درتاریخ اول اسفند ۱۳۹۹ وی دارفانی را وداع گفته و به فرزند شهیدش ملحق شد و در قطعه ۵۴ خانواده شهدای بهشت زهرا ماوا گزید .
مادر شهید با کهولت سن و بیماری ، اینک در فراغ فرزند شهیدش و پدر وی بوده و با خواندن دعای فرج ، نظاره گر افق های دور دست انقلاب اسلامی است .
دررثای حمید رضا
ای یاد زخصم بی نیازت بینیم ای غنچه حق همیشه بازت بینیم
ای پرچم ارغوانی خون حسین بر بام جهان در اهتزازت بینیم
*************************************
آنان که گل سپیده را کاشته اند مارا از حضور نور انباشته اند
دیروز چو لاله در دل خاک شدند امروز چو لاله قد بر افراشته اند
سخن پایانی
- حمید رضا روز شهادتش با روز تولدش یکسان بود (۲۲ فروردین ۴۷ – ۲۲ فروردین ۱۳۶۶ ) چنانچه با شهادتش تولد دیگری یافته است . واینک عند ربش ارتزاق میکند .
- پرتو سعد ؛ آن دلاور نوزده ساله ی سپاه نور؛ با جامه ای خونین به اسمان پر کشید ولی رسالت سنگینی را بردوش ما وارثان نهاده است که بایستی در حوزه های مختلف جامعه اسلامی، راه شهدا را پیموده و زنده نگاه داریم .
- یادش گرامی و راهش پر رهرو ومتصل به ظهور حضرت حجت (عج) باد.
- لینک کوتاه :
http://www.isarpress.ir/?p=5979
برچسب ها
پدر شهیددفاع مقدسزندگی نامه شهیدشهادتشهداشهدای دفاع مقدس
- زندگی نامه شهید حمیدرضا پرتو سعد :
حمیدرضا پرتو سعد ، پرتوی از سعد دفاع مقدس
http://www.isarpress.ir/?p=5979
https://hamaseh27.ir/%d8%ad%d9%85%d9%8a%d8%af%d8%b1%d8%b6%d8%a7-%d9%be%d8%b1%d8%aa%d9%88-%d8%b3%d8%b9%d8%af-%d8%8c-%d9%be%d8%b1%d8%aa%d9%88%db%8c-%d8%a7%d8%b2-%d8%b3%d8%b9%d8%af-%d8%af%d9%81%d8%a7%d8%b9-%d9%85%d9%82/
http://www.isarpress.ir/1400/04/19/%d8%ad%d9%85%d9%8a%d8%af%d8%b1%d8%b6%d8%a7-%d9%be%d8%b1%d8%aa%d9%88-%d8%b3%d8%b9%d8%af-%d8%8c-%d9%be%d8%b1%d8%aa%d9%88%db%8c-%d8%a7%d8%b2-%d8%b3%d8%b9%d8%af-%d8%af%d9%81%d8%a7%d8%b9-%d9%85%d9%82/
http://javadfesharaki.blog.ir/1400/04/20/%D8%AD%D9%85%DB%8C%D8%AF%D8%B1%D8%B6%D8%A7-%D9%BE%D8%B1%D8%AA%D9%88-%D8%B3%D8%B9%D8%AF-%D8%8C-%D9%BE%D8%B1%D8%AA%D9%88%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B3%D8%B9%D8%AF-%D8%AF%D9%81%D8%A7%D8%B9-%D9%85%D9%82%D8%AF%D8%B3
برادر عزیز و گرامی جناب دکتر فشارکی ازطرف خانواده ومادراز زحمات و همت شما برای زنده نگاه داشتن یاد و راه شهدای عزیز کمال تشکر و قدردانی را دارم خداوند به شما اجر شهدا را عنایت نماید