***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

****.**** کنز الفشا ر کیو ن ************** Fesharkies's Treasure ****.****

***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

****.**** کنز الفشا ر کیو ن ************** Fesharkies's Treasure ****.****

***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

########## بنام خدا ##########
#پایگاه جامع اطلاع رسانی در موضوعات زیر #
..... با سلام و تحیت .. و .. خوشامدگویی .....
*** برای یافتن مطالب مورد نظر : داخل "طبقه بندی موضوعی " یا " کلمات کلیدی"شوید. ویا کلمه موردنظر را در"جستجو" درج کنید.***

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب

کدام سوره هفت حرف را ندارد؟

سه شنبه, ۸ آبان ۱۳۹۷، ۰۵:۱۴ ق.ظ

فرمودند: «توفیقاتی که در زندگی نصیب من شده، همه مرهون خدماتی است که نسبت به استادم، مرحوم سید محمد فشارکی(ره) انجام داده ام. زمانی.....

من خود را مسؤول می دانم آیت اللّه فشارکی (ره)


مجله  پاسدار اسلام  شهریور ماه 1387 ، شماره 7 
گفته ها و نوشته ها

کدام سوره هفت حرف را ندارد؟

 مرحوم آیت اللّه بروجردی از کربلایی کاظم ساروقی سؤالات متعددی از قرآن می پرسد که همه را پاسخ می دهد. آن گاه کربلایی کاظم به آقا می گوید: شما این همه از من پرسیدید، من پاسخ دادم. حالا من می خواهم یک کلام از شما بپرسم، آقا تبسمی کرد و حضّار از این درخواست به خنده افتادند. مرحوم آیت اللّه بروجردی فرمودند: بپرس. پس می پرسد: کدام سوره است که هفت حرف را ندارد؟ آقا قدری فکر کرد و فرمود: به خاطر ندارم، شما خودت بگو. او می گوید: آن سوره «فاتحة الکتاب» است که هفت حرف مربوط به هفت طبقه جهنم را ندارد. آن را از فاتحة الکتاب که سوره رحمت است برداشتند و آن هفت حرف این است: «ث، ج، خ، ز، ش، ظ، ف». بعد کربلایی کاظم آیاتی را می خواند که این حروف در آنها آمده است و این حروف در کلمات «ثبور»، جهنّم»، «خسران»،«زقّوم»، «لظّی»، «فزع» آمده است. آن گاه آیت اللّه بروجردی قلم و کاغذ خواسته، دستور دادند که این موارد را یاد داشت کنند، بعد هم صد تومان به کربلایی کاظم انعام می دهد. (ستارگان حرم، گروهی از نویسندگان فرهنگ کوثر، زائر، چاپ اول، 1382، ص 135 و 136) احترام استاد از آیت اللّه حائری یزدی (ره) نقل شده است که فرمودند: «توفیقاتی که در زندگی نصیب من شده، همه مرهون خدماتی است که نسبت به استادم، مرحوم سید محمد فشارکی(ره) انجام داده ام. زمانی ایشان به شدّت بیمار شدند، تا جایی که من مدّت شش ماه برای قضای حاجت ایشان طشت مهیا می کردم و به این کار افتخار می نمودم.» (مجله، خشت اول، شماره 8، 1386، ص 53) باید کار کرد، کار کار! وقتی از علّامه محمد تقی جعفری (ره) درباره علت موفقیتش سؤال کردند، گفت: «...دو علّت دارد: یکی اختیاری و یکی غیر اختیاری. عنصر غیر اختیاری در واقع همان ذوق و عشقی است که خداوند نسبت به دانش در من قرار داد. البته، من پسر خاله خدا نیستم، بلکه این عنصر در افراد دیگری هم هست. در هر زمینه ای که من مطالعه می کردم، می دیدم علاقه دارم.دلیل علمی مسئله هم این است که هر یک از علوم، بعدی از حقیقت را نشان می دهند و انسان هم جویای کشف حقیقت است. عنصر دیگر (و اختیاری) پشتکار است. استعداد و نبوغ اگر چه مهم است، ولی نباید به آنها اعتماد کرد. سالها پیش که در نجف بودیم، فرق ما و طلبه های عرب این بود که آنها پشتکار عجیبی داشتند و ما استعداد فراوان. خلاصه باید کاری کرد، کار، کار! به استعداد نمی توان زیاد تکیه کرد.» (فروغ اندیشه، گذری بر زندگانی علّامه محمد تقی جعفری) بسم اللّه و روح اللّه حضرت امام خمینی (ره) در دوران تحصیل همیشه منظم بود و به موقع در جلسات درس حاضر می شد. مرحوم آیة اللّه شاه آبادی(استاد امام) می گفت: «روح اللّه، واقعاً روح اللّه است. نشد یک روز ببینم ایشان بعد از «بسم اللّه»در درس حاضر باشد. همیشه پیش از آنکه بسم اللّه درس را بگویم در درس حاضر بود.» (مجله خشت اول، شماره 7، 1385، ص 19) من خود را مسؤول می دانم آیت اللّه فشارکی (ره) استاد آیت اللّه حاج شیخ عبدالکریم حائری(ره) بعد از درس از منبر پایین آمد و شاگردان اطراف ایشان را می گرفتند و ایشان با صبر و حوصله، گاهی تا یک ساعت به پرسشهای شاگردانش پاسخ می داد. روزی یکی از شاگردانش گفت: «آقا شما خسته شدید، یک درس روی منبر گفتند، یک درس هم پایین منبر!» ایشان در پاسخ فرموند: «من خودم را مسؤول و موظّف عند اللّه می دانم که وقتی کسی چیزی را نفهمیده، تفهیم کنم و مطمئن شوم چیزی را که سؤال کرده، فهمیده است لذا برای من مسئله ای نیست، من خستگیها و سختیها را تحمّل می کنم.» (مصاحبه با حجت الاسلام و المسلمین نظری منفرد، پایگاه حوزه، ش 16، ص 11) پینه بر سینه مرحوم آیة اللّه مرعشی نجفی(ره) از فرزند میر حامد حسین، صاحب عبقات الانوار چنین نقل کرده اند: «پدرم در اواخر عمر قدرت نشستن نداشتند، ولی با این حال، باز هم به مطالعات خود ادامه دادند، ایشان کتاب را بر روی سینه خود نهاده، می خواندند و به قدری این کار را ادامه دادند که بعد از وفات، دیدیم سینه آن بزرگوار بر اثر فشار لبه کتاب پینه بسته و زخمی شده است.» (مجله خشت اول، شماره 8، 1386، ص 37) اگر پیامبر را می دیدی چه می کردی؟ امام صادق(ع) فرمود: «زلیخا از یوسف اجازه (ی ملاقات) خواست. به وی گفته شد: ای زلیخا! به خاطر رفتارت با یوسف، خوش نداریم تو را نزد او ببریم. زلیخا گفت: من از کسی که از خدا می ترسد، نمی ترسم. وقتی بر یوسف(ع) وارد شد، یوسف(ع) به وی گفت:زلیخا! چه شد که تو را رنگ پریده می بینم؟ زلیخا گفت: سپاس خدای را که پادشاهان را بر اثر معصیت، برده گردانیده و بردگان را به خاطر اطاعت (خدا) پادشاه گردانید. یوسف به وی گفت: چه چیزی تو را بدان رفتار واداشت؟ گفت: زیبایی چهره ات ای یوسف! یوسف(ع) گفت: چه می کردی که اگر پیامبری را به نام محمد(ص) می دیدی که در آخر زمان خواهد بود و او از من زیبا روتر، خوش خلق تر و دست و دل بازتر است؟ زلیخا گفت: راست می گویی، یوسف(ع) گفت: چگونه دانستی که من راست می گویم؟ زلیخا گفت:زیرا هنگامی که از او یاد کردی، مهرش در دلم افتاد. آن گاه خداوند به یوسف(ع) وحی کرد که «زلیخا راست می گوید و من هم او را دوست می دارم، چون محمد(ص) را دوست دارد.» پس از آن خداوند - تبارک و تعالی - به یوسف(ع) دستور داد با زلیخاازدواج کند.» (ر.ک: الامالی، شیخ طوسی، مؤسسة البعثه، دارالثقافه، قم، چ اول، 1414 ق، ص 456، ح 1020). مرا به خاطر خدا دوست بدارید! نوجوانی که به سنّ بلوغ نرسیده بود، بر پیامبر(ص) سلام کرد و از شادمانی به پیامبر(ص) لبخند زد. پیامبر(ص) به وی فرمود: «اتحبّنی یافتی؛ ای جوان!آیا مرا دوست داری؟» گفت: بلی، به خدا سوگند ای پیامبر خدا! پیامبر(ص) فرمود: «مثل عینیک؛ مانند چشمانت؟» گفت: بیشتر. فرمود: «مثل ابیک؛مانند پدرت؟» گفت: بیشتر. فرمود: «مثل امّک؛مانند مادرت؟» گفت بیشتر. فرمود: «مثل نفسک؛ به اندازه خودت؟» گفت: به خدا سوگند بیشتر ای پیامبر خدا! فرمود: «امثل ربّک؛ آیا مانند پروردگارت، گفت: خدا، خدا، خدا! ای پیامبر! این دوستی از آن تو یا هیچ کس دیگر نیست. همانا تو را به خاطر دوستی خداوند دوست می دارم. پیامبر(ص) به اطرافیانش رو کرد و فرمود: «هکذا کونوا أحبّوا اللّه لاحسانه الیکم و انعامه علیکم و احبّونی لحبّ اللّه؛ اینچنین خداوند را به خاطر احسان و نعمت هایش بر شما دوست بدارید و مرا به خاطر دوستی خداوند.» (ارشاد القلوب، حسن دیلمی، بیروت، مؤسسة الاعلمی، ص 161)


https://hawzah.net/fa/Magazine/View/89/7344/91459/گفته-ها-و-نوشته-ها/?SearchText=فشارکی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۸/۰۸