***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

****.**** کنز الفشا ر کیو ن ************** Fesharkies's Treasure ****.****

***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

****.**** کنز الفشا ر کیو ن ************** Fesharkies's Treasure ****.****

***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

########## بنام خدا ##########
#پایگاه جامع اطلاع رسانی در موضوعات زیر #
..... با سلام و تحیت .. و .. خوشامدگویی .....
*** برای یافتن مطالب مورد نظر : داخل "طبقه بندی موضوعی " یا " کلمات کلیدی"شوید. ویا کلمه موردنظر را در"جستجو" درج کنید.***

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر

منتشر شده در  ایثار پرس

دکتر سید جواد هاشمی فشارکی

http://www.isarpress.ir/?p=6475

گروه : صفحه اول / ویژه

  • شناسه : 6475
  • 02 شهریور 1400 - 16:16
  •  

دریای معارف اسلامی در نامه 31 امام علی (ع)

برای سهولت درک مطالب در ذهن و سهولت یافتن مطالب موضوعی و نیز بهره مندی مدبرانه از مضامین نامه ؛ متن نامه بدون هیچ دخل و تصرفی بصورت ابتکاری بشکل زیر تبدیل و تقدیم شده است .

دکتر سید جواد هاشمی فشارکی

 

امام علی ( ع ) وقتى درسال 38 هجرى از جنگ صفین باز مى‏ گشتند و به سرزمین «حاضرین» رسیده بودند ، نامه ای به فرزندش امام حسن مجتبی (ع) می نویسند ؛ که حاوی  معارف و آموزه‌های دینی و اخلاقی بوده و منشوری از بهترین دستورالعمل‌های اعتقادی و اخلاقی ؛ برای تمام علاقمندان اخلاق و معنویات می باشد .در این نامه، علاوه بر بیان توحید، عظمت پروردگار، صفات الهی، هدف آفرینش، معاد و ...، مهم‌ترین نیازهای زندگی مادی و معنوی انسان را مطرح می‌کنند. نامه دریایی از مطالب بسیار غنی و اموزنده در خصوص موارد زیر می باشد:

  1. آخرت‌گرایی
  2. ارزش‌های اخلاقی
  3. از حرص و آز برحذر بودن
  4. امر به معروف و نهی از منکر
  5. انسان و حوادث روزگار
  6. اخلاق اجتماعى
  7. تحمل سختی‌ها برای رسیدن به حق
  8. تلاش در جمع‌آوری زاد و توشه
  9. تلاش در راه کسب کمالات نفسانی جاودان
  10. تمسک به ریسمان الهی
  11. توبه
  12. توجه به حوادث روزگار
  13. توجه به خویشاوندان
  14. توجه به دعا
  15. توجه به معنویات
  16. توکل
  17. شتاب در تربیت فرزند
  18. روش تربیت فرزند
  19. عیارهاى روابط اجتماعى
  20. تلاش در جمع آورى زاد و توشه
  21. شانه ‏هاى رحمت الهى
  22. شرائط اجابت دعا
  23. شناخت دنیا پرستان
  24. حقوق دوستان
  25. ارزشهاى اخلاقى
  26. جایگاه زن و فرهنگ پرهیز
  27. حقوق دوستان
  28. خشم
  29. خودسازی با یاد خدا
  30. روش تربیت فرزند
  31. شتاب در تربیت فرزند
  32. شناخت دنیاپرستان
  33. صبر و استقامت
  34. ضرورت بخشش مال و صدقه دادن
  35. ضرورت یاد مرگ
  36. ضرورت واقع نگرى در زندگى (ارزش‏هاى گوناگون اخلاقى)
  37. ضرورت توجه به معنویّات
  38. ضرورت آخرت گرایى
  39. ضرورت یاد مرگ
  40. کظم غیظ
  41. مراحل خودسازى
  42. مطالعه تاریخ
  43. معیارهای روابط اجتماعی
  44. واقع‌نگری در زندگی
  45. و.....

 

ادامه از بخش اول به نشانی :

http://javadfesharaki.blog.ir/1400/06/02/%D8%AF%D8%B1%DB%8C%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D8%B9%D8%A7%D8%B1%D9%81-%D8%A7%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-31-%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85-%D8%B9%D9%84%DB%8C-%D8%B9-%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%A7%D9%88%D9%84

 

بخش دوم با ادامه مطالب :

  1. 12-  پسرم!

در آخرین خطاب به فرزندم چنین شده است :

  • آگاه باش رزق دو نوع است: رزقی‌ که تو آن را می‌ جویی‌، و رزقی‌ که آن تو را می‌ جوید، وَ اعْلَمْ یا بُنَىَّ، اَنَّ الرِّزْقَ رِزْقانِ: رِزْقٌ تَطْلُبُهُ، وَ رِزْقٌ یَطْلُبُکَ،
  • و اگر تو به او نرسی‌ او به تو می‌ رسد. چه زشت است تواضع به وقت احتیاج، و ستم در زمان توانگری‌! فَاِنْ اَنْتَ لَمْ تَأْتِهِ اَتاکَ. ما اَقْبَحَ الْخُضُوعَ عِنْدَ الْحاجَةِ، وَ الْجَفاءَ عِنْدَ الْغِنى.
  • از دنیایت به سود تو همان است که آخرتت را به آن اصلاح نمایی‌. اِنَّما لَکَ مِنْ دُنیاکَ ما اَصْلَحْتَ بِهِ مَثْواکَ.
  •  اگر برای‌ آنچه از دستت رفته ناله می‌ کنی‌ پس برای‌ هرچه به دستت نرسیده نیز ناله بزن. وَ اِنْ جَزِعْتَ عَلى ما تَفَلَّتَ مِنْ یَدَیْکَ فَاجْزَعْ عَلى کُلِّ ما لَمْ یَصِلْ اِلَیْکَ.
  • بر آنچه نبوده به آنچه بوده استدلال کن، زیرا امور دنیا شبیه یکدیگرند. اِسْتَدِلَّ عَلى ما لَمْ یَکُنْ بِما قَدْ کانَ، فَاِنَّ الاُْمُورَ اَشْباهٌ.
  • از کسانی‌ مباش که موعظه به آنان سود ندهد وَ لاتَکُونَنَّ مِمَّن لاتَنْفَعُهُ الْعِظَةُ
  • مگر وقتی‌ که در توبیخ و آزردنشان جدیّت کنی‌، که عاقل به ادب پند گیرد، و چهارپایان جز با ضرب تازیانه اصلاح نگردند. اِلاّ اِذا بالَغْتَ فى ایلامِهِ، فَاِنَّ الْعاقِلَ یَتَّعِظُ بِالاَْدَبِ، وَ الْبَهائِمُ لاتَتَّعِظُ اِلاّ بِالضَّرْبِ.
  • غمهایی‌ را که بر تو وارد می‌ گردد با تصمیم های‌ قوی‌ بر صبر و استقامت و با حسن یقین از خود دور کن. اِطْرَحْ عَنْکَ وارِداتِ الْهُمُومِ بِعَزائِمِ الصَّبْرِ وَ حُسْنِ الْیَقینِ.
  • هر که راه مستقیم را بگذاشت منحرف شد. مَنْ تَرَکَ الْقَصْدَ جارَ. وَ
  •  همنشین به منزله خویشاوند است. الصّاحِبُ مُناسِبٌ.
  • دوست آن است که در غیبت انسان نیز دوست باشد. وَ الصَّدیقُ مَنْ صَدَقَ غَیْبُهُ.
  •  هوای‌ نفس شریک کوردلی‌ است. وَ الْهَوى شَریکُ الْعَمى
  • چه بسا دوری‌ که از نزدیک نزدیک تر است، رُبَّ بَعید اَقْرَبُ مِنْ قَریب،
  • و چه بسا نزدیکی‌ که از دور دورتر است. و قَریب اَبْعَدُ مِنْ بَعید،
  • غریب کسی‌ است که برای‌ او دوست نیست. والْغَریبُ مَنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ حَبیبٌ.
  • آن که از حق تجاوز کند راه اصلاح بر او تنگ می‌ شود. مَنْ تَعَدَّى الْحَقَّ ضاقَ مَذْهَبُهُ.
  • کسی‌ که به ارزش خود قناعت ورزد ارزشش برای‌ او پاینده تر است. وَ مَنِ اقْتَصَرَ عَلى قَدْرِهِ کانَ اَبْقى لَهُ.
  • مطمئن ترین رشته ای‌ که به آن چنگ زنی‌ رشته ای‌ است که بین تو و خداوند است. وَ اَوْثَقُ سَبَب اَخَذْتَ بِهِ سَبَبٌ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ اللّهِ.
  • بی‌ پروای‌ نسبت به تو دشمن توست. وَ مَنْ لَمْ یُبالِکَ فَهُوَ عَدُوُّکَ.
  • گاهی‌ نومیدی‌ دست یافتن است آن گاه که طمع موجب هلاکت است. قَدْ یَکُونُ الْیَأْسُ اِدْراکاً اِذا کانَ الطَّمَعُ هَلاکاً.
  • هر عیبی‌ آشکار نمی‌ گردد، لَیْسَ کُلُّ عَوْرَة تَظْهَرُ،
  • و هر فرصتی‌ به چنگ نمی‌ آید. وَ لا کُلُّ فُرْصَة تُصابُ.
  • چه بسا بینا که راهش را اشتباه کند، وَ رُبَّما اَخْطَاَ الْبَصیرُ قَصْدَهُ،
  • و کوردل به رشد و صواب برسد. وَ اَصابَ الاَْعْمى رُشْدَهُ.
  •  بدی‌ را به تأخیر انداز اَخِّرِ الشَّرَّ
  • زیرا که هرگاه بخواهی‌ می‌ توان به سوی‌ آن شتافت. فَاِنَّکَ اِذا شِئْتَ تَعَجَّلْتَهُ.
  • بریدن از نادان مساوی‌ پیوستن به داناست. وَ قَطیعَةُ الْجاهِلِ تَعْدِلُ صِلَةَ الْعاقِلِ.
  • آن که خود را از زمانه ایمن بیند زمانه به او خیانت ورزد، مَنْ اَمِنَ الزَّمانَ خانَهُ،
  • و آن که زمانه را بزرگ شمارد زمانه او را پست کند. وَ مَنْ اَعْظَمَهُ اَهانَهُ.
  • این نیست که هر تیراندازی‌ به هدف زند. لَیْسَ کُلُّ مَنْ رَمى اَصابَ.
  • هرگاه وضع سلطان دگرگون گردد اوضاع زمانه تغییر کند. اِذا تَغَیَّرَ السُّلْطانُ تَغَیَّرَ الزَّمانُ.
  •  پیش از سفر از رفیق سفر، و قبل از خانه از همسایه خانه بپرس. سَلْ عَنِ الرَّفیقِ قَبْلَ الطَّریقِ، وَ عَنِ الْجارِ قَبلَ الدّارِ.
  • از اینکه سخن خنده آور گویی‌ بپرهیز گرچـه آن را از دیگری‌ حکایت کنـی‌ .اِیّاکَ اَنْ تَذْکُرَ مِنَ الْکَلامِ ما یَکُونُ مُضْحِکاً وَ اِنْ حَکَیْتَ ذلِکَ عَنْ غَیْرِکَ.

 

  1. درباره زنان

در انتها درخصوص زنان نصیحت های لازم صورت گرفته شده است :

  • از مشورت با زنان اجتناب کن، زیرا رأیشان ضعیف، و عزمشان سست است. وَ اِیّاکَ وَ مُشاوَرَةَ النِّساءِ فَاِنَّ رَأْیَهُنَّ اِلى اَفْن، وَ عَزْمَهُنَّ اِلى وَهْن.
  • با پوششی‌ که بر آنان قرار می‌ دهی‌ دیده آنان را از دیدن مردمان بازدار، زیرا سختی‌ حجابْ آنان را پاک تر نگاه می‌ دارد، وَاکْفُفْ عَلَیْهِنَّ مِنْ اَبْصارِهِنَّ بِحِجابِکَ اِیّاهُنَّ، فَاِنَّ شِدَّةَ الْحِجابِ اَبْقى عَلَیْهِنَّ،
  • و بیرون رفتن زنان از خانه بدتر از این نیست عَلَیْهِنَّ، که افراد غیرمطمئن را بر آنان درآوری‌، وَ لَیْسَ خُرُوجُهُنَّ بِاَشَدَّ مِنْ اِدْخالِکَ مَنْ لایُوثَقُ بِهِ
  • و اگر بتوانی‌ چنان کن که غیر تو را نشناسند. وَ اِنِ اسْتَطَعْتَ اَنْ لایَعْرِفْنَ غَیْرَکَ فَافْعَلْ.
  • اموری‌ که درخور توان زنان نیست به دستشان مسپار، زیرا زن گلی‌ است ظریف نه خادم و کارپرداز. وَ لاتُمَلِّکِ الْمَرْاَةَ مِنْ اَمْرِها ما جاوَزَ نَفْسَها، فَاِنَّ الْمَرْاَةَ رَیْحانَةٌ وَ لَیْسَتْ بِقَهْرَمانَة.
  • احترامش را در حدّ خودش مراعات کن، وَ لاتَعْدُ بِکَرامَتِها نَفْسَها،
  • و او را به طمع میانجی‌ گری‌ در حق غیر مینداز. وَ لاتُطْمِعْها فى اَنْ تَشْفَعَ لِغَیْرِها.
  •  آنجا که جای‌ غیرت نیست از غیرت بپرهیز وَ اِیّاکَ وَ التَّغایُرَ فى غَیْرِ مَوْضِعِ غَیْرَة
  • ، چرا که این روش افراطی‌ سالم را به بیماری‌، و پاکدامن را به آلودگی‌ دچار می‌ کند. ، فَاِنَّ ذلِکَ یَدْعُو الصَّحیحَةَ اِلَى السَّقَمِ، وَ الْبَریئَةَ اِلَى الرَّیْبِ.
  • برای‌ هریک از خدمتگزارانت کاری‌ مربوط به او قرار ده و او را نسبت به همان کاربازخواست نما،که این کارآنها رابهتر وامی‌ دارد تا در خدمتت کار را به یکدیگروانگذارند.وَاجْعَلْ لِکُلِّ اِنْسان مِنْ خَدَمِکَ عَمَلاً تَأْخُذُهُ بِهِ، فَاِنَّهُ اَحْرى اَنْ لایَتَواکَلُوا فى خِدْمَتِکَ.
  • اقوامت را احترام کن، زیرا آنان بال تواَند که با آن پرواز می‌ کنی‌، و ریشه تواَند که به آن بازمی‌ گردی‌، و نیروی‌ تواَند که به وسیله آنان به دشمن حمله می‌ بری‌. وَ اَکْرِمْ عَشیرَتَکَ، فَاِنَّهُمْ جَناحُکَ الَّذى بِهِ تَطیرُ، وَ اَصْلُکَ الَّذى اِلَیْهِ تَصیرُ، وَ یَدُکَ الَّتى بِها تَصُولُ.
  • دین و دنیایت را به خدا می‌ سپارم، اَسْتَوْدِعُ اللّهَ دینَکَ وَ دُنیاکَ،
  • و از او بهترین سرنوشت را برای‌ تو در امروز و فردا و دنیا و آخرت درخواست می‌ کنم. وَ اَسْاَلُهُ خَیْرَ الْقَضاءِ لَکَ فِى الْعاجِلَةِ وَ الاْجِلَةِ، وَ الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ.
  • والسّـــلام  وَالسَّلامُ.

 

 

 

###################################################

پیوست 

 

متن نامه ۳۱نهج البلاغه

 

 

وَ مِنْ وَصِیَّة لَهُ عَلیه السَّلامُ

از وصیت های‌ آن حضرت است

لِلْحَسَنِ بْنِ عَلِىٍّ عَلَیْهِمَا السَّلامُ کَتَبَها اِلَیْهِ بِحاضِرینَ مُنْصَرِفاً مِنْ صِفّینَ

به حضرت مجتبی‌ علیه السّلام (یا محمّد حنفیّه) که در سرزمین حاضرین به هنگام بازگشت از صفّین نوشته

مِنَ الْوالِدِ الْفانِ، الْمُقِرِّ لِلزَّمانِ، الْمُدْبِرِ الْعُمُرِ، الْمُسْتَسْلِمِ

از پدری‌ فانی‌، پذیرنده سختی‌ های‌ زمان، عمر پشت سر گذاشته، تسلیم

لِلدَّهْرِ، الذّامِّ لِلدُّنْیا، السّاکِنِ مَساکِنَ الْمَوْتى، الظّاعِنِ عَنْها غَداً،

به روزگار، نکوهش کننده دنیا، ساکن سرای‌ اموات، سفرکننده از آن در فردا،

اِلَى الْمَوْلُودِ الْمُؤَمِّلِ ما لایُدْرَکُ، السّالِکِ سَبیلَ مَنْ قَدْ هَلَکَ،

به فرزند آرزومند به آنچه به دست نمی‌ آید، سالک راه تباه شدگان،

غَرَضِ الاْسْقامِ، وَ رَهینَةِ الاْیّامِ، وَ رَمِیَّةِ الْمَصائِبِ، وَ عَبْدِ الدُّنْیا،

هدف امراض ، گروگان ایّام، نشانه تیرهای‌ مصائب، بنده دنیا،

وَ تاجِرِ الْغُرُورِ، وَ غَریمِ الْمَنایا، وَ اَسیرِ الْمَوْتِ، وَ حَلیفِ الْهُمُومِ،

تاجر غرور ، مدیون مرگ ، اسیر مردن ، همراه غصّه ها ،

وَ قَرینِ الاْحْزانِ، وَ نُصْبِ الاْفاتِ، وَ صَریعِ الشَّهَواتِ، وَ خَلیفَةِ

همنشین اندوهها، هدف آسیبها، زمین خورده شهوات، و جانشین

الاْمْواتِ.

مــردگــان  .

اَمّا بَعْدُ، فَاِنَّ فیما تَبَیَّنْتُ مِنْ اِدْبارِ الدُّنْیا عَنّى، وَ جُمُوحِ الدَّهْرِ

اما بعد، آنچه بر من معلوم شد از روی‌ گرداندن دنیا از من، و سرکشی‌ روزگار

عَلَىَّ، وَ اِقْبالِ الاْخِرَةِ اِلَىَّ ما یَزَعُنى عَنْ ذِکْرِ مَنْ سِواىَ وَ الاْهْتِمامِ

بر من، و روی‌ آوردن آخرت به من، مرا از توجه به غیر خود و کوشش برای‌ آنچه از من باقی‌ می‌ ماند و مرا سودی‌

بِما وَرائى، غَیْرَ اَنّى حَیْثُ تَفَرَّدَ بى دُونَ هُمُومِ النّاسِ هَمُّ نَفْسى،

ندارد بازمی‌ دارد، جز آنکه چون از تمام اندیشه ها جز اندیشه نسبت به خود به یک سو شدم،

فَصَدَقَنى رَأْیى، وَ صَرَفَنى عَنْ هَواىَ، وَ صَرَّحَ لى مَحْضُ اَمْرى،

و رأیم مرا تصدیق کرد، و از هوای‌ نفسم بازگرداند، و حقیقت کار برایم روشن شد،

فَاَفْضى بِى اِلى جِدٍّ لا یَکُونُ فیهِ لَعِبٌ، وَ صِدْق لایَشُوبُةُ کَذِبٌ.

این کار مرا به کوششی‌ جدّی‌ واداشت که در آن بازیگری‌ نیست، و به صدقی‌ که دروغ را به آن راهی‌ نمی‌ باشد.

وَ وَجَدْتُکَ بَعْضى، بَلْ وَجَدْتُکَ کُلّى حَتّى کَاَنَّ شَیْئاً لَوْ اَصابَکَ

من تو را پاره ای‌ از خود، بلکه تمام وجود خود یافتم، چنانکه اگر رنجی‌ به تو رسد

اَصابَنى، وَ کَاَنَّ الْمَوْتَ لَوْ اَتاکَ اَتانى، فَعَنانى مِنْ اَمْرِکَ ما یَعْنینى

به من رسیده، و اگر مرگت رسد مرگ من رسیده، روی‌ این حساب کار تو مرا مانند کار خودم به فکر

مِنْ اَمْرِ نَفْسى، فَکَتَبْتُ اِلَیْکَ کِتابى مُسْتَظْهِراً بِهِ اِنْ اَنَا بَقیتُ لَکَ

و چاره اندیشی‌ واداشته، به همین خاطر این نامه را برای‌ تو نوشتم تا برای‌ تو پشتوانه ای‌ باشد خواه من

اَوْ فَنـیـتُ.

زنده باشم یا مرده.

فَاِنّى اُوصیکَ بِتَقْوَى اللّهِ ـ اَىْ بُنَىَّ ـ وَ لُزُومِ اَمْرِهِ، وَ عِمارَةِ قَلْبِکَ

پسرم! تو را سفارش می‌ کنم به تقوای‌ الهی‌، و ملازمت امرش، و آباد کردن دل

بِذِکْرِهِ، وَ الاِْعْتِصامِ بِحَبْلِهِ; وَ اَىُّ سَبَب اَوْثَقُ مِنْ سَبَب بَیْنَکَ وَ بَیْنَ

به یادش، و چنگ زدن به ریسمانش ; و کدام رشته محکم تر از رشته بین تو و

اللّهِ اِنْ اَنْتَ اَخَذْتَ بِهِ؟!

خداوند است اگر به آن چنـگ زنی‌؟!

اَحْىِ قَلْبَکَ بِالْمَوْعِظَةِ، وَ اَمِتْهُ بِالزَّهادَةِ، وَ قَوِّهِ بِالْیَقینِ، وَ نَوِّرْهُ

دلت را با موعظه زنده کن، و با بی‌ رغبتی‌ به دنیا بمیران، آن را با یقین قوی‌ کن و با حکمت

بِالْحِکْمَةِ، وَ ذَلِّلْهُ بِذِکْرِ الْمَوْتِ، وَ قَرِّرْهُ بِالْفَناءِ، وَ بَصِّرْهُ فَجائِعَ

نورانی‌ نما، و با یاد مرگ فروتن و خوار کن، و به اقرار به فانی‌ شدن همه چیز وادار، و به فجایع دنیا بینا

الدُّنْیا، وَ حَذِّرْهُ صَوْلَةَ الدَّهْرِ، وَ فُحْشَ تَقَلُّبِ اللَّیالى وَ الاَْیّامِ،

گردان، و از صولت روزگار، و قبح دگرگونی‌ شبها و روزها برحذر دار،

وَ اعْرِضْ عَلَیْهِ اَخْبارَ الْماضینَ، وَ ذَکِّرْهُ بِما اَصابَ مَنْ کانَ قَبْلَکَ

اخبار گذشتگان را به او ارائه کن، آنچه را بر سر پیشینیان آمد

مِنَ الاَْوَّلینَ، وَ سِرْ فى دِیارِهِمْ وَ آثارِهِمْ، فَانْظُرْ فیما فَعَلُوا، وَ عَمَّا

به یادش آور، در شهرهای‌ آنان و در میان آثارشان سیاحت کن، در آنچه انجام دادند و اینکه از کجا

انْتَقَلُوا، وَ اَیْنَ حَلُّوا وَ نَزَلُوا، فَاِنَّکَ تَجِدُهُمْ قَدِ انْتَقَلُوا عَنِ الاَْحِبَّةِ،

منتقل شدند و در کجا فرود آمدند و منزل کردند دقّت کن، می‌ یابی‌ که از کنار دوستان رفتند،

وَ حَلُّوا دِیارَ الْغُرْبَةِ، وَ کَاَنَّکَ عَنْ قَلیل قَدْ صِرْتَ کَاَحَدِهِمْ.

و به دیار غربت وارد شدند، و گویی‌ تو هم به اندک زمانی‌ چون یکی‌ از آنان خواهی‌ شد.

فَاَصْلِحْ مَثْواکَ، وَ لاتَبِعْ آخِرَتَکَ بِدُنْیاکَ، وَ دَعِ الْقَوْلَ فیما

پس منزلگاه نهایی‌ ات را اصلاح کن، و آخرتت را با دنیا معامله مکن، درباره آنچه علم نداری‌ سخن

لاتَعْرِفُ، وَ الْخِطابَ فیما لَمْ تُکَلَّفْ. وَ اَمْسِکَ عَنْ طَریق اِذا خِفْتَ

مگو، و درباره وظیفه ای‌ که برعهده ات نیست حرفی‌ نزن. در راهی‌ که از گمراهی‌ در آن بترسی‌

ضَلالَتَهُ، فَاِنَّ الْکَفَّ عِنْدَ حَیْرَةِ الضَّلالِ خَیْرٌ مِنْ رُکُوبِ الاَْهْوالِ.

قدم منه، زیرا حفظ خویش به هنگام سرگردانی‌ بهتر از این است که آدمی‌ خود را در امور خطرناک اندازد.

وَأْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ تَکُنْ مِنْ اَهْلِهِ، وَ اَنْکِرِ الْمُنْکَرَ بِیَدِکَ وَ لِسانِکَ،

امر به معروف کن تا اهل آن باشی‌، با دست و زبان نهی‌ از منکر نما،

وَ بایِنْ مَنْ فَعَلَهُ بِجُهْدِکَ. وَ جاهِدْ فِى اللّهِ حَقَّ جِهادِهِ، وَ لا تَأْخُذْکَ

و با کوششت از اهل منکر جدا شو. در راه خدا جهاد کن جهدی‌ کامل، و ملامت ملامت کنندگان تو را

فِى اللّهِ لَوْمَةُ لائِم. وَخُضِ الْغَمَراتِ لِلْحَقِّ حَیْثُ کانَ، وَ تَفَقَّهْ فِى

از جهاد در راه خدا بازندارد. به راه حق هر جا که باشد در مشکلات و سختی‌ ها فرو شو، در پی‌ فهم

الدّینِ، وَ عَوِّدْ نَفْسَکَ التَّصَبُّرَ عَلَى الْمَکْرُوهِ، وَ نِعْمَ الْخُلُقُ التَّصَبُّرُ

دین باش، خود را در امور ناخوشایند به صبر و مقاومت عادت ده، که صبر در راه حق اخلاق

فِى الْحَقِّ. وَ اَلْجِئْ نَفْسَکَ فِى اْلاُمُورِ کُلِّها اِلى اِلهِکَ، فَاِنَّکَ تُلْجِئُها

نیکویی‌ است. وجودت را در همه امور به خدای‌ خود واگذار، که در این صورت خود را

اِلى کَهْف حَریز، وَ مانِع عَزیز. وَ اَخْلِصْ فِى الْمَسْأَلَةِ لِرَبِّکَ،

به پناهگاهی‌ محکم، و نگاهبانی‌ قوی‌ وامی‌ گذاری‌. در مسألت از خداوند اخلاص پیشه کن،

فَاِنَّ بِیَدِهِ الْعَطاءَ وَ الْحِرْمانَ، وَ اَکْثِرِ الاِْسْتِخارَةَ، وَ تَفَهَّمْ وَصِیَّتى،

که بخشیدن و نبخشیدن به دست اوست. از خدایت بسیار طلب خیر کن، و وصیّتم را بفهم،

وَ لاتَذْهَبَنَّ عَنْها صَفْحاً، فَاِنَّ خَیْرَ الْقَوْلِ ما نَفَعَ. وَاعْلَمْ اَنَّهُ لا خَیْرَ

و از آن روی‌ مگردان، مسلّماً بهترین سخن سخنی‌ است که سود بخشد. معلومت باد در دانشی‌ که

فى عِلْم لایَنْفَعُ، وَ لا یُنْتَفَعُ بِعِلْم لایَحِقُّ تَعَلُّمُهُ.

سود نیست خیر نیست، و در علمی‌ که فرا گرفتنش سزاوار نیست بهره ای‌ نمی‌ باشد.

اَىْ بُنَىَّ اِنّى لَمّا رَأَیْتُنى قَدْ بَلَغْتُ سِنّاً، وَ رَاَیْتُنى اَزْدادُ وَهْناً،

پسرم! چون خود را سالخورده دیدم، و قوایم را رو به سستی‌ مشاهده کردم،

بادَرْتُ بِوَصِیَّتى اِلَیْکَ، وَ اَوْرَدْتُ خِصالاً مِنْها قَبْلَ اَنْ یَعْجَلَ بى

پیش از مرگ به وصیّتم به تو پیشدستی‌ نمودم، و در آن برنامه های‌ خوبی‌ ثبت کردم

اَجَلى دُونَ اَنْ اُفْضِىَ اِلَیْکَ بِما فى نَفْسى، اَوْ اَنْ اُنْقَصَ فى رَأْیى کَما

از خوف اینکه نتوانم آنچه در خاطر دارم به تو برسانم، یا نقصی‌ در اندیشه ام یابم

نُقِصْتُ فى جِسْمى، اَوْ یَسْبِقَنى اِلَیْکَ بَعْضُ قَلَباتِ الْهَوى اَوْ فِتَنِ

چنانکه در بدنم یافته ام، یا پیش از وصیت من پاره ای‌ از خواهشهای‌ نفسانی‌ بر تو چیره شود یا آفتهای‌ دنیا

الدُّنیا، فَتَکُونَ کَالصَّعْبِ النَّفُورِ. وَ اِنَّما قَلْبُ الْحَدَثِ کَالاْرْضِ

به تو هجوم آورد، در نتیجه رمیده شوی‌ و فرمان نبری‌. قطعاً دل جوان همانند زمین

الْخالِیَةِ، ما اُلْقِىَ فیها مِنْ شَىْء قَبِلَتْهُ. فَبادَرْتُکَ بِالاْدَبِ قَبْلَ اَنْ

خالی‌ است، هر بذری‌ در آن ریخته شود می‌ پذیرد. بنابراین پیش از آنکه دلت سخت شود،

یَقْسُوَ قَلْبُکَ، وَ یَشْتَغِلَ لُبُّکَ، لِتَسْتَقْبِلَ بِجِدِّ رَأْیِکَ مِنَ الاْمْرِ ما قَدْ

و مغزت گرفتار گردد اقدام به ادب آموزی‌ تو کردم، تا با عزمی‌ جدّی‌ به امورت روی‌ آوری‌،

کَفاکَ اَهْلُ التَّجارِبِ بُغْیَتَهُ وَ تَجْرِبَتَهُ، فَتَکُونَ قَدْ کُفیتَ مَؤُونَةَ

اموری‌ که اهل تجربه مشقّت تجربه کردن آن را کشیده اند، و تو از زحمت طلب کفایت

الطَّلَبِ، وَ عُوفیتَ مِنْ عِلاجِ التَّجْرِبَةِ، فَاَتاکَ مِنْ ذلِکَ ما قَدْ کُنّا

شده، و از تجربه دوباره آسوده گشته ای‌، و آنچه ما در صدد تجربه آن بودیم به دست تو

نَأْتیهِ، وَ اسْتَبانَ لَکَ ما رُبَّما اَظْلَمَ عَلَیْنا مِنْهُ.

رسیده، و قسمتی‌ از آنچه بر ما پوشیده مانده برای‌ تو روشن گردیده است.

اَىْ بُنَىَّ، اِنّى وَ اِنْ لَمْ اَکُنْ عُمِّرْتُ عُمُرَ مَنْ کانَ قَبْلى فَقَدْ نَظَرْتُ

پسرم! اگرچه من به اندازه مردمی‌ که پیش از من بوده اند عمر نکرده ام، ولی‌ در

فى اَعْمالِهِمْ، وَ فَکَّرْتُ فى اَخْبارِهِمْ، وَ سِرْتُ فى آثارِهِمْ حَتّى

کردارشان دقّت، و در اخبارشان فکر نموده، و در آثارشان سیاحت کرده ام، تا جایی‌ که

عُدْتُ کَاَحَدِهِمْ، بَلْ کَاَنّى بِمَا انْتَهى اِلَىَّ مِنْ اُمُورِهِمْ قَدْ عُمِّرْتُ مَعَ

همانند یکی‌ از آنان شده ام، بلکه گویی‌ از پی‌ آنچه که از وضع آنان به من رسیده عمرم را با

اَوَّلِهِمْ اِلى آخِرِهِمْ، فَعَرَفْتُ صَفْوَ ذلِکَ مِنْ کَدَرِهِ، وَ نَفْعَهُ مِنْ

اولین و آخرینشان گذرانیده ام، زلال اعمالشان را از تیرگی‌، و سود و زیان کردارشان را

ضَرَرِهِ، فَاسْتَخْلَصْتُ لَکَ مِنْ کُلِّ اَمْر نَخیلَهُ، وَ تَوَخَّیْتُ لَکَ

شناختم، از این رو از هر چیزی‌ پاکیزه و خالصش را برایت انتخاب کردم، و از میان آن همه برنامه زیبایش را

جَمیلَهُ، وَ صَرَفْتُ عَنْکَ مَجْهُولَهُ، وَ رَاَیْتُ حَیْثُ عَنانى مِنْ اَمْرِکَ ما

برایت برگزیدم، و نامعلوم آن را از تو دور داشتم، چون به امورت همانند

یَعْنِى الْوالِدَ الشَّفیقَ، وَ اَجْمَعْتُ عَلَیْهِ مِنْ اَدَبِکَ اَنْ یَکُونَ

پدری‌ مهربان عنایت داشتم، و قصد ادب آموزی‌ تو را در خاطر می‌ گذراندم، مصلحت دیدم تو را با این روش

ذلِکَ، وَ اَنْتَ مُقْبِلُ الْعُمُرِ، وَ مُقْتَبِلُ الدَّهْرِ، ذُو نِیَّة سَلیمَة، وَ نَفْس

تربیت کنم، چرا که در عنفوان جوانی‌، و در ابتدای‌ زندگی‌ هستی‌، و تو را نیّتی‌ سالم، و باطنی‌ پاک

صافِیَة، وَ اَنْ اَبْتَدِئَکَ بِتَعْلیمِ کِتابِ اللّهِ وَ تَأْویلِهِ، وَ شَرائِعِ الاِْسْلامِ

است، رأیم بر این شد که ابتدا کتاب خدا و تأویلش را به تو بیاموزم، و قوانین و احکام اسلام

وَ اَحْکامِهِ، وَ حَلالِهِ وَ حَرامِهِ، لا اُجاوِزُ ذلِکَ بِکَ اِلى غَیْرِهِ. ثُمَّ

و حلال و حرامش را به تو تعلیم دهم، و به غیر آن توجه ننمایم. آن گاه ترسیدم

اَشْفَقْتُ اَنْ یَلْتَبِسَ عَلَیْکَ مَا اخْتَلَفَ النّاسُ فیهِ مِنْ اَهْوائِهِمْ

که آنچه از خواهشهای‌ نادرست و آراء ناحق و باطل مردم را دچار اختلاف نمود تا کار بر آنان

وَ آرائِهِمْ مِثْلَ الَّذِى الْتَبَسَ عَلَیْهِمْ، فَکانَ اِحْکامُ ذلِکَ عَلى ما

اشتباه شد بر تو نیز اشتباه شود، به همین خاطر واضح نمودن این جهت هر چند

کَرِهْتُ مِنْ تَنْبیهِکَ لَهُ اَحَبَّ اِلَىَّ مِنْ اِسْلامِکَ اِلى اَمْر لاآمَنُ عَلَیْکَ

مورد پسندم نبود پیش من بهتر است از اینکه تو را به برنامه ای‌ واگذارم که بر آن از هلاکتت

بِهِ الْهَلَکَةَ، وَ رَجَوْتُ اَنْ یُوَفِّقَکَ اللّهُ فیهِ لِرُشْدِکَ، وَ اَنْ یَهْدِیَکَ

ایمن نیستم. امیدوارم خداوند تو را در این برنامه به راه رشد موفق بدارد، و به راه راست

لِقَصْدِکَ، فَعَهِدْتُ اِلَیْکَ وَصِیَّتى هذِهِ.

راهنمایی‌ کند، پس این وصیت را به تو نمودم

وَاعْلَمْ یا بُنَىَّ، اَنَّ اَحَبَّ ما اَنْتَ آخِذٌ بِهِ اِلَىَّ مِنْ وَصِیَّتى تَقْوَى

پسرم! آگاه باش محبوبترین برنامه ای‌ که از وصیتم به آن چنگ می‌ زنی‌ تقوای‌

اللّهِ، وَ الاِْقْتِصارُ عَلى ما فَرَضَهُ اللّهُ عَلَیْکَ، وَ الاَْخْذُ بِما مَضى عَلَیْهِ

الهی‌، و اکتفا کردن به وظایفی‌ است که خداوند بر تو واجب نموده، و رفتن به راهی‌ که

الاَْوَّلُونَ مِنْ آبائِکَ، وَ الصّالِحُونَ مِنْ اَهْلِ بَیْتِکَ، فَاِنَّهُمْ لَمْ یَدَعُوا اَنْ

پدرانت و شایستگان از خاندانت آن را طی‌ کرده اند، زیرا آنان توجه به صلاح خود را

نَظَرُوا لاَِنْفُسِهِمْ کَما اَنْتَ ناظِرٌ، وَ فَکَّرُوا کَما اَنْتَ مُفَکِّرٌ،

وانگذاشتند چنانکه تو توجه می‌ کنی‌، و اندیشه در کار خود کردند همان گونه که تو اندیشه می‌ نمایی‌،

ثُمَّ رَدَّهُمْ آخِرُ ذلِکَ اِلَى الاَْخْذِ بِما عَرَفُوا، وَ الاِْمْساکِ عَمّا

سرانجام چنان شد که آنچه را دانستند عمل کردند، و از آنچه تکلیفشان نبود

لَمْ یُکَلَّفُوا. فَاِنْ اَبَتْ نَفْسُکَ اَنْ تَقْبَلَ ذلِکَ دُونَ اَنْ تَعْلَمَ کَما عَلِمُوا

روی‌ گرداندند. پس اگر نفس تو از قبول راه آنان بدون آنکه بداند چنانکه آنان دانستند بازایستاد

فَلْیَکُنْ طَلَبُکَ ذلِکَ بِتَفَهُّم وَ تَعَلُّم، لا بِتَوَرُّطِ الشُّبُهاتِ، وَ غُلُوِّ

پس باید خواسته تو نسبت به آن راه از روی‌ طلب فهم و کسب دانش باشد، نه افتادن در شبهه ها و

الْخُصُوماتِ. وَ ابْدَأْ قبَْلَ نَظَرِکَ فى ذلِکَ بِالاِْسْتِعانَةِ بِاِلهِکَ،

بالابردن بحثها و جدلها. و پیش از قدم نهادن در راه فهم و دانش برای‌ شناخت آن راه از خداوند یاری‌ بخواه،

وَ الرَّغْبَةِ اِلَیْهِ فى تَوْفیقِکَ، وَ تَرْکِ کُلِّ شائِبَة اَوْلَجَتْکَ فى شَبْهَة،

و برای‌ به دست آوردن توفیقْ روی‌ رغبت به جانب او کن، و هرچه را که تو را به اشتباه اندازد،

اَوْ اَسْلَمَتْکَ اِلى ضَلالَة. فَاِذا اَیْقَنْتَ اَنْ قَدْ صَفا قَلْبُکَ فَخَشَعَ،

یا به گمراهی‌ کشاند رها ساز. و چون یقین کردی‌ که دلت روشنی‌ یافته و در پیشگاه حق خاضع شده،

وَ تَمَّ رَأْیُکَ فَاجْتَمَعَ، وَ کانَ هَمُّکَ فى ذلِکَ هَمّاً واحِداً،

و نظرت جمع و کامل گشته، و اندیشه ات در این زمینه از پریشانی‌ درآمده و یک اندیشه شده،

فَانْظُرْ فیما فَسَّرْتُ لَکَ. وَ اِنْ اَنْتَ لَمْ یَجْتَمِعْ لَکَ ما تُحِبُّ مِنْ

آن گاه در آنچه برای‌ تو تفسیر می‌ کنم دقت کن. و اگر آنچه را دوست داری‌ برایت

نَفْسِکَ، وَ فَراغِ نَظَرِکَ وَ فِکْرِکَ، فَاعْلَمْ اَنَّکَ اِنَّما تَخْبِطُ الْعَشْواءَ،

فراهم نشد، و به آسودگی‌ خاطر و فکر دست نیافتی‌، معلومت باد جادّه را همچون شتر شب کور طی‌ می‌ کنی‌،

وَ تَتَوَرَّطُ الظَّلْماءَ; وَ لَیْسَ طالِبُ الدّینِ مَنْ خَبَطَ

و به تاریکیها گام برمی‌ داری‌; و کسی‌ که قدم به اشتباه برمی‌ دارد یا حق را از باطل تمیز نمی‌ دهد

اَوْ خَلَـطَ  ، وَ الاِْمْسـاکُ عَـنْ ذلِـکَ اَمْثَـلُ  .

خواستار دین نیست، و در چنین موقعیتی‌ حفظ خویشتن از پیمودن این گونه جاده ها عاقلانه تر و بهتر است.

فَتَفَهَّمْ یا بُنَىَّ وَصِیَّتى، وَاعْلَمْ اَنَّ مالِکَ الْمَوْتِ هُوَ مالِکُ الْحَیاةِ،

پسرم! وصیتم را بفهم، و بدان که مالک مرگ همان مالک حیات،

وَ اَنَّ الْخالِقَ هُوَ الْمُمیتُ، وَ اَنَّ الْمُفْنِىَ هُوَ الْمُعیدُ، وَ اَنَّ الْمُبْتَلِىَ

و هستی‌ بخش همان میراننده، و فناکننده همان بازگرداننده، و گرفتارکننده همان

هُوَ الْمُعافى، وَ اَنَّ الدُّنْیا لَمْ تَکُنْ لِتَسْتَقِرَّ اِلاّ عَلى ما جَعَلَهَا اللّهُ عَلَیْهِ

عافیت بخشنده است، و مسلّماً دنیا برقرار نمی‌ ماند مگر به همان نظامی‌ که خداوند آن را

مِنَ النـَّعْماءِ وَ الاِْبْتِلاءِ، وَ الْجَزاءِ فِى الْمَعادِ، وَ ما شاءَ مِمّا لا نَعْلَمُ.

قرارداده از وضع نعمتها و بلاها، و پاداش روز جزا، و آنچه او بخواهد و ما نمی‌ دانیم.

فَاِنْ اَشْکَلَ عَلَیْکَ شَىْءٌ مِنْ ذلِکَ فَاحْمِلْهُ عَلى جَهالَتِکَ بِهِ،

اگر در رابطه با جهان و نظاماتش از درک حکمت حادثه ای‌ درماندی‌ آن را به حساب جهالت خود بگذار،

فَاِنَّکَ اَوَّلَ ما خُلِقْتَ جاهِلاً ثُمَّ عَلِّمْتَ، وَ ما اَکْثَرَ ما تَجْهَلُ مِنَ

زیرا در ابتدای‌ کار نادانِ به امور آفریده شدی‌ سپس دانا گشتی‌، چه بسیار است اموری‌ که

الاَْمْرِ، وَ یَتَحَیَّرُ فیهِ رَأْیُکَ، وَ یَضِلُّ فیهِ بَصَرُکَ، ثُمَّ تُبْصِرُهُ

نمی‌ دانی‌ و اندیشه ات نسبت به آن سرگردان، و دیده ات از راه یافتن به آن ناتوان است، اما پس از مدتی‌

بَعْدَ ذلِکَ. فَاعْتَصِمْ بِالَّذى خَلَقَکَ وَ رَزَقَکَ وَ سَوّاکَ،

به آن بینا می‌ شوی‌. پس به خداوندی‌ که تو را آفریده، و روزیت را عنایت کرده و اندامت را تعدیل نموده پناه ببر،

وَلْیَکُنْ لَهُ تَعَبُّدُکَ، وَ اِلَیْهِ رَغْبَتُکَ، وَ مِنْهُ شَفَقَتُکَ.

باید بندگیت برای‌ او باشد، و رغبتت متوجه او گردد، و از او بیم داشته باشی‌.

وَاعْلَمْ یا بُنَىَّ، اَنَّ اَحَداً لَمْ یُنْبِئْ عَنِ اللّهِ کَما اَنْبَاَ عَنْهُ الرَّسُولُ

پسرم! آگاه باش احدی‌ از وجود خداوند چنانکه پیامبر ـ صلّی‌ اللّه علیه وآله ـ خبر داده

صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، فَارْضَ بِهِ رائِداً، وَ اِلَى النَّجاةِ قائِداً، فَاِنّى

خبر نداده است، پس به پیشوایی‌ آن حضرت راضی‌ باش، و برای‌ رسیدن به منزل نجات رهبریش را بپذیر،

لَمْ آلُکَ نَصیحَةً، وَ اِنَّکَ لَنْ تَبْلُغَ فِى النَّظَرِ لِنَفْسِکَ ـ وَ اِنِ اجْتَهَدْتَ ـ

که من از نصیحت به تو کوتاهی‌ نکردم، و تو در اندیشه ات نسبت به صلاح خود هرچند بکوشی‌

مَـبْـلَـغَ نَـظَـرى لَـکَ  .

به میزان اندیشه ای‌ که من در باره تو دارم نخواهی‌ رسید.

وَاعْلَمْ یا بُنَىَّ، اَنَّهُ لَوْ کانَ لِرَبِّکَ شَریکٌ لاََتَتْکَ رُسُلُهُ،

پسرم! معلومت باد اگر برای‌ پروردگارت شریکی‌ بود پیامبران آن شریک به سویت می‌ آمدند،

وَ لَرَاَیْتَ آثارَ مُلْکِهِ وَ سُلْطانِهِ، وَ لَعَرَفْتَ اَفْعالَهُ وَ صِفاتِهِ، وَلکِنَّهُ اِلهٌ

و آثار مُلک و سلطنت او را دیده، و به افعال و صفاتش آشنا می‌ شدی‌، اما او خدایی‌

واحِدٌ کَما وَصَفَ نَفْسَهُ، لایُضادُّهُ فى مُلْکِهِ اَحَدٌ، وَ لایَزُولُ اَبَداً،

یگانه است همان گونه که خود را وصف نموده، کسی‌ در حکمرانیش با او ضدیّت نمی‌ کند، هرگز از بین نمی‌ رود،

وَ لَمْ یَزَلْ، اَوَّلٌ قَبْلَ الاَْشْیاءِ بِلا اَوَّلِیَّة، وَ آخِرٌ بَعْدَ الاَْشْیاءِ

و همیشه وجود داشته، اوّل است پیش از همه اشیاء و او را اولیّتی‌ نیست، و آخر است بعد از همه اشیاء

بِلا نِهایَة، عَظُمَ عَنْ اَنْ تَثْبُتَ رُبُوبِیَّتُهُ بِاِحاطَةِ قَلْب اَوْ بَصَر.

و او را نهایتی‌ نمی‌ باشد، بزرگتر از آن است که ربوبیّتش به احاطه دل و دیده ثابت گردد،

فَاِذا عَرَفْتَ ذلِکَ فَافْعَلْ کَما یَنْبَغى لِمِثْلِکَ اَنْ یَفْعَلَهُ فى صِغَرِ

چون به این حقیقت آگاه شدی‌ در بندگی‌ بکوش چنانکه شایسته مانند توست که کوچک منزلت

خَطَرِهِ، وَ قِلَّةِ مَقْدُرَتِهِ، وَ کَثْرَةِ عَجْزِهِ، وَ عَظیمِ حاجَتِهِ اِلى رَبِّهِ،

و فقیر و کم قدرت و بسیار ضعیف است، و در طلب طاعت،

فى طَلَبِ طاعَتِهِ، وَالْخَشْیَةِ مِنْ عُقُوبَتِهِ، وَ الشَّفَقَةِ مِنْ سُخْطِهِ، فَاِنَّهُ

و در ترس از عقوبت، و بیمناکی‌ از خشم شدیداً، به پروردگار خود نیازمند است، زیرا چنین پروردگاری‌

لَمْ یَأْمُرْکَ اِلاّ بِحَسَن، وَ لَمْ یَنْهَکَ اِلاّ عَنْ قَبیح.

جز به خوبی‌ تو را فرمان نداده، و جز از زشتی‌ بازنداشته است.

یا بُنَىَّ، اِنّى قَدْ اَنْبَأْتُکَ عَنِ الدُّنْیا وَ حالِها وَ زَوالِها وَ انْتِقالِها،

پسرم! تو را از دنیا و وضع آن و از بین رفتن و دست به دست شدنش آگاه کردم،

وَ اَنْبَأْتُکَ عَنِ الاْخِرَةِ وَ ما اُعِدَّ لاَِهْلِها فیها، وَ ضَرَبْتُ لَکَ فیهِمَا

و از آخرت و آنچه برای‌ اهلش در آنجا آماده شده خبر دادم، و برای‌ تو در رابطه با هر دو جهان

الاَْمْثالَ لِتَعْتَبِرَ بِها وَ تَحْذُوَ عَلَیْها. اِنَّما مَثَلُ مَنْ خَبَرَ الدُّنْیا کَمَثَلِ

مثلها زدم تا به آنها پندگیری‌ و بر اصول آن گام برداری‌. داستان آنان که دنیا را آزموده اند داستان مسافرانی‌

قَوْم سَفْر نَبا بِهِمْ مَنْزِلٌ جَدیبٌ فَاَمُّوا مَنْزِلاً خَصیباً

است که درجایی‌ خراب وهمراه با قحطی‌ وتنگی‌ منزل گرفته اند وعزم رفتن به منطقه ای‌ پرنعمت ولذت

وَ جَناباً مَریعاً، فَاحْتَمَلُوا وَعْثاءَ الطَّریقِ، وَ فِراقَ الصَّدیقِ،

و محلّی‌ سرسبز و خرم نموده اند، رنج راه، و فراق یار،

وَ خُشُونَةَ السَّفَرِ، وَ جُشُوبَةَ الْمَطْعَمِ لِیَأْتُوا سَعَةَ دارِهِمْ، وَ مَنْزِلَ

و سختی‌ سفر، و ناگواری‌ طعام را تحمل کرده، تا به خانه فراخ، و منزلگاه امنشان

قَرارِهِمْ، فَلَیْسَ یَجِدُونَ لِشَىْء مِنْ ذلِکَ اَلَماً، وَ لایَرَوْنَ نَفَقَةً فیهِ

درآیند، بنابراین از آن همه سختی‌ ها دردی‌ نمی‌ چشند، و خرج این سفر را خسارت

مَغْرَماً، وَ لا شَىْءَ اَحَبُّ اِلَیْهِمْ مِمّا قَرَّبَهُمْ مِنْ مَنْزِلِهِمْ، وَ اَدْناهُمْ مِنْ

نمی‌ بینند، و چیزی‌ نزد آنان از آنچه وجودشان را به منزل همیشگی‌ و جاویدشان نزدیک کند

مَحَلِّهِمْ. وَ مَثَلُ مَنِ اغْتَرَّ بِها کَمَثَلِ قَوْم کانُوا بِمَنْزِل خَصیب فَنَبا

محبوبتر نیست. ومثل مردمی‌ که مغرور به دنیاشدندمثل مسافرانی‌ است که درمنزلی‌ آباد وپرنعمت بودند

بِهِمْ اِلى مَنْزِل جَدیب، فَلَیْسَ شَىْءٌ اَکْرَهَ اِلَیْهِمْ وَ لا اَفْظَعَ عِنْدَهُمْ مِنْ

و ازآنجا به سوی‌ محلی‌ خشک وخرابوبی‌ آبوگیاه بارسفربندند، پس چیزی‌ نزدآنان ناخوشایندتر وسخت تر از

مُفارَقَةِ ما کانُوا فیهِ اِلى ما یَهْجُمُونَ عَلَیْهِ، وَ یَصیرُونَ اِلَیْهِ.

جدایی‌ ازآنچه درآن بودندو رسیدن به جایی‌ که به جانب آن روی‌ می‌ آورند و بدان جا می‌ رسند نیست.

یا بُنَىَّ، اجْعَلْ نَفْسَکَ میزاناً فیما بَیْنَکَ وَ بَیْنَ غَیْرِکَ، فَاَحْبِبْ

پسرم! خود را میزان بین خود و دیگران قرار بده، بنابراین آنچه برای‌ خود دوست داری‌

لِغَیْرِکَ ما تُحِبُّ لِنَفْسِکَ، وَ اکْرَهْ لَهُ ما تَکْرَهُ لَها، وَ لاتَظْلِمْ

برای‌ دیگران هم دوست بدار، و هرچه برای‌ خود نمی‌ خواهی‌ برای‌ دیگران هم مخواه، به کسی‌ ستم مکن

کَما لاتُحِبُّ اَنْ تُظْلَمَ، وَ اَحْسِنْ کَما تُحِبُّ اَنْ یُحْسَنَ اِلَیْکَ،

چنانکه دوست داری‌ به تو ستم نشود، و نیکی‌ کن چنانکه علاقه داری‌ به تو نیکی‌ شود،

وَاسْتَقْبِحْ مِنْ نَفْسِکَ ما تَسْتَقْبِحُ مِنْ غَیْرِکَ، وَارْضَ مِنَ النّاسِ بِما

آنچه را از غیر خود زشت می‌ دانی‌ از خود نیز زشت بدان، از مردم برای‌ خود آن را راضی‌ باش

تَرْضاهُ لَهُمْ مِنْ نَفْسِکَ، وَ لاتَقُلْ ما لاتَعْلَمُ وَ اِنْ قَلَّ ما تَعْلَمُ،

که از خود برای‌ آنان راضی‌ هستی‌، هر آنچه را نمی‌ دانی‌ مگو اگرچه دانسته هایت اندک است،

وَ لا تَقُـلْ ما لا تُحِـبُّ اَنْ یُقـالَ لَـکَ.

و آنچه را دوست نداری‌ درباره تو بگویند تو هم درباره دیگران مگوی‌.

وَاعْلَمْ اَنَّ الاِْعْجابَ ضِدُّ الصَّوابِ وَ آفَةُ الاَْلْبابِ. فَاسْعَ فى

آگاه باش که خودپسندی‌ ضدّ صواب و آفت خِرَدهاست. پس کوششت را به

کَدْحِکَ، وَ لاتَکُنْ خازِناً لِغَیْرِکَ. وَ اِذا اَنْتَ هُدیتَ لِقَصْدِکَ فَکُنْ

نهایت برسان، و در ا مور مادی‌ خزانه دار وارث مشو. هرگاه به راه راست هدایت شدی‌ در برابر

اَخْشَعَ ما تَکُونُ لِرَبِّکَ.

پروردگارت به شـدت فروتن باش.

وَاعْلَمْ اَنَّ اَمامَکَ طَریقاً ذا مَسافَة بَعیدَة وَ مُشَقَّة شَدیدَة، وَ اَنَّهُ

معلومت باد که در پیش رویت راهی‌ دراز همراه با مشقتی‌ سخت است، در

لاغِنى بِکَ فیهِ عَنْ حُسْنِ اْلاِرْتِیادِ، وَ قَدْرِ بَلاغِکَ مِنَ الزّادِ مَعَ خِفَّةِ

این راه از طلب درست، و توشه به اندازه برداشتن و سبکباری‌ از گناه بی‌ نیاز

الظَّهْرِ، فَلاتَحْمِلَنَّ عَلى ظَهْرِکَ فَوْقَ طاقَتِکَ فَیَکُونَ ثِقْلُ ذلِکَ وَبالاً

نیستی‌; پس بیش از قدرتت بر خود بار مکن، که سنگینی‌ اش وزر و وبالت

عَلَیْکَ. وَ اِذا وَجَدْتَ مِنْ اَهْلِ الْفاقَةِ مَنْ یَحْمِلُ لَکَ زادَکَ اِلى یَوْمِ

شود. اگر محتاجی‌ را یافتی‌ که قدرتِ بر دوش نهادن زاد و توشه ات را تا

الْقِیامَةِ فَیُوافیکَ بِهِ غَداً حَیْثُ تَحْتاجُ اِلَیْهِ فَاغْتَنِمْهُ وَ حَمِّلْهُ

قیامت دارد و در فردای‌ محشر که به آن توشه نیازمند شدی‌ در اختیارت بگذارد، وجودش را غنیمت بدان و زاد

اِیّاهُ، وَ اَکْثِرْ مِنْ تَزْویدِهِ وَ اَنْتَ قادِرٌ عَلَیْهِ،

و توشه ات را بر دوشش بگذار، و درحالی‌ که قدرت اضافه کردن زاد و توشه را بر دوشش داری‌ تا بتوانی‌ اضافه کن،

فَلَعَلَّکَ تَطْلُبُهُ فَلاتَجِدُهُ. وَاغْتَنِمْ مَنِ اسْتَقْرَضَکَ فى

چه بسا با از دست رفتن فرصت، چنین شخصی‌ را بجویی‌ و نیابی‌. به روز داشتن دارایی‌ اگر کسی‌ از تو وام

حالِ غِناکَ لِیَجْعَلَ قَضاءَهُ لَکَ فى یَوْمِ عُسْرَتِکَ.

خواسـت وامـش ده تـا در روز تنگدسـتی‌ ات ادا کنـد .

وَاعْلَمْ اَنَّ اَمامَکَ عَقَبَةً کَؤُوداً، الْمُخِفُّ فیها اَحْسَنُ حالاً مِنَ

آگاه باش که در پیش رویت گذرگاه سختی‌ است، آن که سبکبار است در آن گذرگاه حالی‌ بهتر از

الْمُثْقِلِ، وَالْمُبْطِئُ عَلَیْها اَقْبَحُ حالاً مِنَ الْمُسْرِعِ، وَ اَنَّ مَهْبِطَکَ بِها

سنگین بار دارد، و آن که دچار کندی‌ است بدحال تر از شتابنده در آن است. در آنجا محل فرود آمدنت

لامَحالَةَ عَلى جَنَّة اَوْ عَلى نار، فَارْتَدْ لِنَفْسِکَ قَبْلَ نُزُولِکَ، وَ وَطِّىءِ

به ناچار یا در بهشت است یا در جهنّم، پس پیش از درآمدنت به آن جهان توشه آماده کن، و قبل از

الْمَنْزِلَ قَبْلَ حُلُولِکَ، فَلَیْسَ بَعْدَ الْمَوْتِ مُسْتَعْتَبٌ، وَ لا اِلَى

ورودت منزلی‌ فراهم ساز، که بعد از مرگْ تدارک کردنِ از دست رفته ممکن نیست، و راه بازگشت به

الـدُّنْیا مُنْصَـرَفٌ.

دنیا برای‌ همیشه بسته است.

وَ اعْلَمْ اَنَّ الَّذى بِیَدِهِ خَزائِنُ السَّمواتِ وَ الاَْرْضِ قَدْ اَذِنَ لَکَ فِى

آگاه باش آن که خزائن آسمانها و زمین در اختیار اوست به تو اجازه

الدُّعاءِ، وَ تَکَفَّلَ لَکَ بِالاِْجابَةِ، وَ اَمَرَکَ اَنْ تَسْاَلَهُ لِیُعْطِیَکَ،

دعا داده، و اجابت آن را ضمانت نموده، و دستور داده از او بخواهی‌ تا ببخشد،

وَ تَسْتَرْحِمَهُ لِیَرْحَمَکَ، وَ لَمْ یَجْعَلْ بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ مَنْ یَحْجُبُهُ عَنْکَ

و رحمتش را بطلبی‌ تا رحمت آرد، و بین خودش و تو کسی‌ را حاجب قرار نداده

وَ لَمْ یُلْجِئْکَ اِلى مَنْ یَشْفَعُ لَکَ اِلَیْهِ، وَ لَمْ یَمْنَعْکَ اِنْ اَسَأْتَ مِنَ

و تو را مجبور به توسل به واسطه ننموده، و اگر گناه کردی‌ از توبه مانعت

التَّوْبَةِ، وَ لَمْ یُعاجِلْکَ بِالنِّقْمَةِ، وَ لَمْ یُعَیِّرْکَ بِالاِْنابَةِ، وَ لَمْ یَفْضَحْکَ

نشده، و در عقوبتت عجله نکرده، و به بازگشتت سرزنشت ننموده، و آنجا که سزاوار

حَیْثُ الْفَضیحَةُ بِکَ اَوْلى، وَ لَمْ یُشَدِّدْ عَلَیْکَ فى قَبُولِ الاِْنابَةِ،

رسوا شدنی‌ رسوایت نکرده، در پذیرش توبه بر تو سخت گیری‌ روا نداشته،

وَ لَمْ یُناقِشْکَ بِالْجَریمَةِ، وَ لَمْ یُؤْیِسْکَ مِنَ الرَّحْمَةِ بَلْ جَعَلَ نُزُوعَکَ

و به حسابرسی‌ گناهانت اقدام نکرده، و از رحمتش ناامیدت ننموده، بلکه خودداری‌ از معصیت را

عَنِ الذَّنْبِ حَسَنَةً، وَ حَسَبَ سَیِّئَتَکَ واحِدَةً، وَ حَسَبَ حَسَنَتَکَ

برایت حسنه قرار داده، و یک گناهت را یک گناه، و یک خوبیت را ده برابر به شمار

عَشْراً، وَ فَتَحَ لَکَ بابَ الْمَتابِ وَ بابَ الاِْسْتیعابِ، فَاِذا نادَیْتَهُ سَمِعَ

آورده، باب توبه و باب خشنودیش را به رویت گشوده، هرگاه او را بخوانی‌ صدایت

نِداءَکَ، وَ اِذا ناجَیْتَهُ عَلِمَ نَجْواکَ، فَاَفْضَیْتَ اِلَیْهِ بِحاجَتِکَ، وَ اَبْثَثْتَهُ

را بشنود، چون با او به راز و نیاز برخیزی‌ رازت را بداند، پس نیاز به سوی‌ او می‌ بری‌، و راز دل با او

ذاتَ نَفْسِکَ، وَ شَکَوْتَ اِلَیْهِ هُمُومَکَ، وَاسْتَکْشَفْتَهُ کُرُوبَکَ،

در میان می‌ گذاری‌، از ناراحتی‌ هایت به او شکایت می‌ بری‌، و چاره گرفتاریهایت را از او می‌ خواهی‌،

وَاسْتَعَنْتَهُ عَلى اُمُورِکَ، وَ سَاَلْتَهُ مِنْ خَزائِنِ رَحْمَتِهِ ما لایَقْدِرُ عَلى

بر امورت از حضرتش یاری‌ می‌ طلبی‌، از خزائن رحمتش چیزهایی‌ را می‌ خواهی‌ که غیر او را بر

اِعْطائِهِ غَیْرُهُ، مِنْ زِیادَةِ الاَْعْمارِ، وَ صِحَّةِ الاَْبْدانِ، وَ سَعَةِ الاَْرْزاقِ.

عطاکـردنش قـدرت نیست، از قبیل زیـاد شـدن عمـرها، سـلامت بدنها، و گشـایش روزیـها.

ثُمَّ جَعَلَ فى یَدَیْکَ مَفاتیحَ خَزائِنِهِ بِما اَذِنَ لَکَ فیهِ مِنْ مَسْاَلَتِهِ،

خداوند کلیدهای‌ خزائن خود را در اختیار تو گذاشته به دلیل آنکه به تو اجازه درخواست از خودش را داده،

فَمَتى شِئْتَ اسْتَفْتَحْتَ بِالدُّعاءِ اَبْوابَ نِعْمَتِهِ، واسْتَمْطَرْتَ

پس هرگاه بخواهی‌ می‌ توانی‌ درهای‌ نعمتش را با دعا باز کنی‌، و باران رحمتش

شَـآبیبَ رَحْمَتِهِ، فَلایُقْنِطَنَّکَ اِبْطاءُ اِجابَتِهِ، فَاِنَّ الْعَطِیَّةَ عَلى قَدْرِ

را بخواهی‌. پس تأخیر در اجابت دعا ناامیدت نکند، زیرا عطا و بخشش به اندازه

النِّیَّةِ، وَ رُبَّما اُخِّرَتْ عَنْکَ الاِْجابَةُ لِیَکُونَ ذلِکَ اَعْظَمَ لاَِجْر

نیّت است، چه بسا که اجابت دعایت به تأخیر افتد تا پاداش دعاکننده

السَّائِلِ، وَ اَجْزَلَ لِعَطاءِ الاْمِلِ. وَ رُبَّما سَاَلْتَ الشَّىْءَ فَلاتُؤْتاهُ

بیشتر، و عطای‌ امیدوار فراوان تر گردد. و چه بسا چیزی‌ را بخواهی‌ و به تو داده نشود

وَ اُوتیتَ خَیْراً مِنْهُ عاجِلاً اَوْ آجِلاً، اَوْ صُرِفَ عَنْکَ لِما هُوَ خَیْرٌ

ولی‌ بهتر از آن در دنیا یا آخرت به تو عنایت گردد، یا به خاطر برنامه نیکوتری‌ این دعایت مستجاب

لَکَ. فَلَرُبَّ اَمْر قَدْ طَلَبْتَهُ فیه هَلاکُ دینِکَ لَوْ اُوتیتَهُ. فَلْتَکُنْ مَسْاَلَتُکَ

نشود. و چه بسا چیزی‌ را می‌ خواهی‌ که اگر اجابت گردد دینت را تباه کند. روی‌ این حساب باید چیزی‌

فیما یَبْقى لَکَ جَمالُهُ، و یُنْفى عَنْکَ وَبالُهُ، فَالْمالُ لایَبْقى لَکَ

را بطلبی‌ که زیباییش برای‌ تو برقرار، و وبالش از تو برکنار باشد، که ثروت برای‌ تو باقی‌ نیست

وَ لا تَـبْقـى لَــهُ.

و تو هم برای‌ آن باقی‌ نخواهی‌ بود.

وَاعْلَمْ یا بُنَىَّ، اَنَّکَ اِنَّما خُلِقْتَ لِلاْخِرَةِ لا لِلدُّنْیا، وَ لِلْفَناءِ

پسرم! معلومت باد برای‌ آخرت آفریده شده ای‌ نه برای‌ دنیا، و برای‌ فنا

لا لِلْبَقاءِ، وَ لِلْمَوْتِ لا لِلْحَیاةِ، وَ اَنَّکَ فى مَنْزِلِ قُلْعَة، وَ دارِ

نه برای‌ بقا، و برای‌ مرگ نه برای‌ حیات، در منزلی‌ هستی‌ که باید از آن کوچ کنی‌، و جایی‌ که از آن به

بُلْغَة، وَ طَریق اِلَى الاْخِرَةِ، وَ اَنَّکَ طَریدُ الْمَوْتِ الَّذى لایَنْجُو مِنْهُ

جای‌ دیگر برسی‌، و خلاصه در راه آخرتی‌، و صید مرگی‌ که گریزنده از آن را نجات

هارِبُهُ، وَ لایَفُوتُهُ طالِبُهُ، و لابُدَّ اَنَّهُ مُدْرِکُهُ، فَکُنْ مِنْهُ عَلى حَذَر اَنْ

نیست، و از دستِ خواهنده اش بیرون نرود، و ناگزیر او را بیابد. از اینکه مرگ تو را به هنگام

یُدْرِکَکَ وَ اَنْتَ عَلى حال سَیِّئَة قَدْ کُنْتَ تُحَدِّثُ نَفْسَکَ مِنْها

گناه دریابد ـ گناهی‌ که با خود می‌ گفتی‌ از آن توبه می‌ کنم ـ برحذر

بِالتَّوْبَةِ، فَیَحُولَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ ذلِکَ، فَاِذا اَنْتَ قَدْ اَهْلَکْتَ نَفْسَکَ.

باش، مرگی‌ که بین تو و توبه ات مانع گردد، و بدین صورت خود را به هلاکت انداخته باشی‌.

یـاد مـرگ

یا بُنَىَّ، اَکْثِرْ مِنْ ذِکْرِ الْمَوْتِ، وَ ذِکْرِ ما تَهْجُمُ عَلَیْهِ، وَ تُفْضى بَعْدَ

پسرم! مرگ را و موقعیتی‌ که ناگهان در آن می‌ افتی‌، و بعد از مرگ به آن می‌ رسی‌ زیاد

الْمَوْتِ اِلَیْهِ، حَتّى یَأْتِیَکَ وَ قَدْ اَخَذْتَ مِنْهُ حِذْرَکَ ، وَ شَدَدْتَ لَهُ

به یاد آر، تا وقتی‌ مرگت برسد خود را مهیّا، و دامن همت به کمر

اَزْرَکَ، وَ لا یَأْتِیَکَ بَغْتَةً فَیَبْهَرَکَ. وَ اِیّاکَ اَنْ تَغْتَرَّ بِما تَرى مِنْ اِخْلادِ

زده باشی‌، مباد که مرگ از راه برسد و تو را مغلوب نماید. از اینکه رغبت دنیاپرستان به دنیا،

اَهْلِ الدُّنْیا اِلَیْها، وَ تَکالُبِهِمْ عَلَیْها، فَقَدْ نَبَّاَکَ اللّهُ عَنْها،

و حرصشان بر متاع اندک آن تو را فریفته کند برحذر باش، که خداوندت از اوضاع دنیا خبر داده،

وَ نَعَتْ هِىَ لَکَ نَفْسَها، وَ تَکَشَّفَتْ لَکَ عَنْ مَساویها، فَاِنَّما اَهْلُها

و دنیا هم با احوالاتش تو را از زوال خود آگاه نموده، و زشتیهایش را به تو نشان داده، زیرا دنیاپرستان

کِلابٌ عاوِیَةٌ، وَ سِباغٌ ضارِیَةٌ، یَهِرُّ بَعْضُها بَعْضاً، وَ یَأْکُلُ عَزیزُها

سگانی‌ فریادزننده، و درندگانی‌ شکارکننده هستند، یکدیگر را می‌ گزند، زورمندش ضعیفش

ذَلیلَها، وَ یَقْهَرُ کَبیرُها صَغیرَها. نَعَمٌ مُعَقَّلَةٌ،

را می‌ خورد، و بزرگش به کوچکش به قهر و غلبه حمله می‌ کند. گروهی‌ از دنیاداران چهارپایانی‌ مهار شده،

وَ اُخْرى مُهْمَلَةٌ، قَدْ اَضَلَّتْ عُقُولَها، وَ رَکِبَتْ مَجْهُولَها،

و دسته ای‌ حیوان رها شده اند، عقول خود را از دست داده، و به راه نامعلوم قدم نهاده اند،

سُرُوحُ عاهَة بِواد وَعْث، لَیْسَ لَها راع یُقیمُها،

حیوانی‌ چند که در چراگاه آفت که قدم درآنجا قراری‌ ندارد سُر داده شده اند، نه چوپانی‌ که از آنان نگهداری‌ نماید،

وَ لا مُسیمٌ یُسیمُها، سَلَکَتْ بِهِمُ الدُّنْیا طَریقَ الْعَمى، وَ اَخَذَتْ

و نه چراننده ای‌ که آنها را بچراند، دنیا آنان را به راه کوری‌ و ضلالت برده، و دیدگانشان را

بِاَبْصارِهِمْ عَنْ مَنارِ الْهُدى، فَتاهُوا فى حَیْرَتِها، وَ غَرِقُوا فى

از دیدن علائم هدایت فرو بسته، در وادی‌ حیرت دنیا سرگردان، و در نعمتهایش

نِعْمَتِها، وَ اتَّخَذُوها رَبّاً، فَلَعِبَتْ بِهِمْ وَ لَعِبُوا بِها،

غرق، و آن را به عنوان ربّ انتخاب کرده اند، از این رو دنیا با آنان و آنان با دنیا به بازی‌ پرداخته اند،

وَ نَسُــوا مـا وَراءَهــا .

و آنچه را به دنبال آن است فراموش کرده اند.

انـدازه در طلـب

رُوَیْداً یُسْفِرُ الظَّلامُ، کَاَنْ قَدْ وَرَدَتِ الاَْظْعانُ، یُوشِکُ مَنْ اَسْرَعَ

مهلت ده، تاریکی‌ برطرف می‌ شود، گویی‌ کاروان به منزل رسیده، امید است آن که بشتابد

اَنْ یَلْحَقَ. وَاعْلَمْ یا بُنَىَّ، اَنَّ مَنْ کانَتْ مَطِیَّتُهُ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ فَاِنَّهُ

به کاروان برسد. پسرم! آگاه باش کسی‌ که مرکبش شب و روز است او را با

یُسارُ بِهِ وَ اِنْ کانَ واقِفاً، وَ یَقْطَعُ الْمَسافَةَ وَ اِنْ کانَ مُقیماً وادِعاً.

مرکب می‌ برند گرچه ایستاده به نظر آید، و طی‌ مسافت می‌ کند هرچند مقیم و آسوده دیده شود.

وَاعْلَمْ یَقیناً اَنَّکَ لَنْ تَبْلُغَ اَمَلَکَ وَ لَنْ تَعْدُوَ اَجَلَکَ، وَ اَنَّکَ فى سَبیلِ

به یقین آگاه باش که هرگز به آرزویت نرسی‌، و از اجل معیّن شده نگذری‌، و در راه کسی‌ هستی‌

مَنْ کانَ قَبْلَکَ. فَخَفِّصْ فِى الطَّلَبِ، وَ اَجْمِلْ فِى الْمُکْتَسَبِ،

که پیش از تو بوده. پس در طریق به دست آوردن مال آرام باش، و در برنامه کسب و کار مدارا کن،

فَاِنَّهُ رُبَّ طَلَب قَدْ جَرَّ اِلى حَرَب. فَلَیْسَ کُلُّ طالِب بِمَرْزُوق،

چه بسا تلاشی‌ که موجب تلف شدن ثروت شود. معلومت باد که هر کوشنده ای‌ یابنده،

وَ لاکُلُّ مُجْمِل بِمَحْرُوم. وَ اَکْرِمْ نَفْسَکَ عَنْ کُلِّ دَنِیَّة وَ اِنْ ساقَتْکَ

و هر مداراکننده ای‌ محروم نیست. نفس خود را از هر پستی‌ به گرامی‌ داشتنش حفظ کن هرچند تو را به نعمت های‌

اِلَى الرَّغائِبِ، فَاِنَّکَ لَنْ تَعْتاضَ بِما تَبْذُلُ مِنْ نَفْسِکَ عِوَضاً.

فراوان رساند، زیرا در برابر مقداری‌ که از کرامت نفس به خرج می‌ گذاری‌ عوضی‌ به دست نیاوری‌.

وَ لاتَکُنْ عَبْدَ غَیْرِکَ وَ قَدْ جَعَلَکَ اللّهُ حُرّاً. وَ ما خَیْرُ خَیْر لایُنالُ

بنده دیگری‌ مباش که خداوند آزادت قرار داده. چه خیری‌ است در خیری‌ که جز با شرّ

اِلاّ بِشَرٍّ، وَ یُسْر لا یُنالُ اِلاّ بِعُسْر؟!

به دست نیاید، و در آسایشی‌ که جز با سختی‌ حاصل نگردد؟!

وَ اِیّاکَ اَنْ تُوجِفَ بِکَ مَطایا الطَّمَعِ فَتُورِدَکَ مَناهِلَ الْهَلَکَةِ.

از اینکه مرکبهای‌ طمع تو را برانند و به آبشخورهای‌ مهلکه وارد سازند برحذر باش،

وَ اِنِ اسْتَطَعْتَ اَنْ لایَکُونَ بَیْنَکَ وَ بَیْنَ اللّهِ ذُو نِعْمَة فَافْعَلْ،

اگر بتوانی‌ بین تو و خداوند صاحب نعمتی‌ نباشد چنان کن،

فَاِنَّکَ مُدْرِکٌ قِسْمَکَ، وَ آخِذٌ سَهْمَکَ. وَ اِنَّ الْیَسیرَ مِنَ اللّهِ سُبْحانَهُ

زیرا بالاخره نصیبت را بیابی‌، و سهم خود را دریابی‌. نعمت اندک از جانب خدای‌ پاک

اَعْظَمُ وَ اَکْرَمُ مِنَ الْکَثیرِ مِنْ خَلْقِهِ وَ اِنْ کانَ کُـلٌّ مِنْهُ .

بزرگتر و با ارزش تر از نعمت فراوانی‌ است که از غیر خدا برسد اگرچه همه از اوست.

سفارشهای‌ گوناگون دیگر

وَ تلافیکَ ما فَرَطَ مِنْ صَمْتِکَ اَیْسَرُ مِنْ اِدْراکِکَ ما فاتَ مِنْ

تدارک آنچه به خاطر سکوت از دستت رفته آسان تر است از آنچه محض گفتارت از

مَنْطِقِکَ، وَ حِفْظُ ما فِى الْوِعاءِ بِشَدِّ الْوِکاءِ، وَ حِفْظُ ما فى یَدَیْکَ

کف داده ای‌، و نگهداری‌ آنچه در ظرف است به محکم کردن سربند آن است، و حفظ آنچه در اختیار توست

اَحَبُّ اِلَىَّ مِنْ طَلَبِ ما فى یَدِ غَیْرِکَ. وَ مَرارَةُ الْیَأْسِ خَیْرٌ مِنَ الطَّلَبِ

نزد من محبوبتر است از طلب آنچه در دست غیر توست. تلخی‌ ناامیدی‌ بهتر از خواستن از

اِلَى النّاسِ. وَ الْحُرْفَةُ مَعَ الْعِفَّةِ خَیْرٌ مِنَ الْغِنى مَعَ الْفُجُورِ. وَ الْمَرْءُ

مردم است. مال اندک همراه با عفت نفس از ثروت با گناه بهتر است. آدمی‌ راز زندگیش را بهتر

اَحْفَظُ لِسِرِّهِ. وَ رُبَّ ساع فیما یَضُرُّهُ. مَنْ اَکْثَرَ اَهْجَرَ،

از دیگران حفظ می‌ کند. چه بسا کوشنده ای‌ که تلاش و سعیش به او زیان می‌ زند. زیاده گو هرزه گو می‌ گردد،

وَ مَنْ تَفَکَّرَ اَبْصَرَ. قارِنْ اَهْلَ الْخَیْرِ تَکُنْ مِنْهُمْ، وَ بایِنْ اَهْلَ

و آن که نسبت به امورش اندیشه کند بینا می‌ شود. به اهل خیر نزدیک شو تا از آنان گردی‌، و از اهل

الشَّرِّ تَبِنْ عَنْهُمْ. بِئْسَ الطَّعامُ الْحَرامُ، وَ ظُلْمُ الضَّعیفِ اَفْحَشَ

شر جدا شو تا از آنان به حساب نیایی‌. بد خوراکی‌ است خوراک حرام، و ستم بر ضعیف زشت ترین

الظُّلْمِ. اِذا کانَ الرِّفْقُ خُرْقاً کانَ الْخُرْقُ رِفْقاً، رُبَّما کانَ الدَّواءُ دَاءً

ستم است. آنجا که نرمی‌ درشتی‌ است درشتی‌ نرمی‌ است، چه بسا دارو درد،

وَ الدّاءُ دَواءً. وَ رُبَّما نَصَحَ غَیْرُ النّاصِحِ، وَ غَشَّ

و درد درمان است. چه بسا خیرخواهی‌ کند آن که خیرخواه نیست، و خیانت ورزد کسی‌ که از او

الْمُسْـتَـنْصَـحُ.

نصیحت خواسته شده.

وَ اِیّاکَ وَ الاِْتِّکالَ عَلَى الْمُنى فَاِنَّها بَضائِعُ النَّوْکى. وَ الْعَقْلُ

از اعتماد به آرزوها بپرهیز که سرمایه احمقان است. عقل

حِفْظُ التَّجارِبِ، وَ خَیْرُ ما جَرَّبْتَ ما وَعَظَکَ. بادِرِ الْفُرْصَةَ قَبْلَ اَنْ

حفظ تجربه هاست، و بهترین چیزی‌ که تجربه کرده ای‌ آن است که تو را پند دهد. به جانب فرصت بشتاب پیش از

تَکُونَ غُصَّةً. لَیْسَ کُلُّ طالِب یُصیبُ، وَ لا کُلُّ غائِب یَؤُوبُ.

آنکه غصه و حسرت گردد. این طور نیست که هر خواهنده ای‌ به مقصد رسد، و هر غائب شونده ای‌ بازگردد.

وَ مِنَ الْفَسادِ اِضاعَةُ الزّادِ وَ مَفْسَدَةُ الْمَعادِ. وَ لِکُلِّ اَمْر عاقِبَةٌ،

از زمینه های‌ فساد ضایع کردن زاد و توشه و تباه کردن معاد است. برای‌ هر کاری‌ عاقبتی‌ است،

سَوْفَ یَأْتیکَ ما قُدِّرَ لَکَ. التّاجِرُ مُخاطِرٌ. وَ رُبَّ یَسیر اَنْمى مِنْ

آنچه برایت رقم خورده زوداست به تو برسد. تاجر در خطر است. و چه بسیارمال اندکی‌ که ازمال بسیار

کَثیر. وَلا خَیْرَ فى مُعین مَهین، وَ لا فى صَدیق ظَنین. ساهِلِ الدَّهْرَ

بابرکت تر است. خیری‌ در یاری‌ دهنده پست، و رفیق متّهم نیست. تا وقتی‌ شتر زمانه رام

ما ذَلَّ لَکَ قَعودُهُ. وَ لا تُخاطِرْ بِشَىْء رَجاءَ اَکْثَرَ مِنْهُ. وَ اِیّاکَ اَنْ

توست آن را آسان گیر. نعمتی‌ را به امید بیشتر به دست آوردن در خطر مینداز. از اینکه

تَجْمَحَ بِـکَ مَطِیَّةُ اللَّجاجِ.

مرکب لجاجت تو را چموشی‌ کند بپرهیز.

اِحْمِلْ نَفْسَکَ مِنْ اَخیکَ عِنْدَ صَرْمِهِ عَلَى الصِّلَةِ، وَ عِنْدَ صُدُودِهِ

زمان جدایی‌ برادرت از تو خود را به پیوند با او، و وقت روی‌ گردانیش

عَلَى اللَّطَفِ وَ الْمُقارَبَةِ، وَ عِنْدَ جُمُودِهِ عَلَى الْبَذْلِ، وَ عِنْدَ تَباعُدِهِ

به لطف و قرابت، و برابر بخلش به عطا و بخشش، و هنگام دوریش

عَلَى الدُّنُوِّ، وَ عِنْدَ شِدَّتِهِ عَلَى اللّینِ، وَ عِنْدَ جُرْمِهِ عَلَى الْعُذْرِ،

به نزدیکی‌، و زمان درشتخویی‌ اش به نرمخویی‌، و وقت گناهش به پذیرفتن عذر او وادار،

حَتّى کَاَنَّکَ لَهُ عَبْدٌ، وَ کَاَنَّهُ ذُو نِعْمَة عَلَیْکَ. وَ اِیّاکَ اَنْ تَضَعَ ذلِکَ فى

تا جایی‌ که گویی‌ تو بنده اویی‌، و او تو را صاحب نعمت است. این برنامه ها را در جایی‌ که اقتضا

غَیْرِ مَوْضِعِهِ، اَوْ اَنْ تَفْعَلَهُ بِغَیْرِ اَهْلِهِ. لاتَتَّخِذَنَّ عَدُوَّ صَدیقِکَ

ندارد انجام مده، و درباره کسی‌ که شایسته نیست به میدان نیاور. دشمن دوستت را به دوستی‌ انتخاب مکن

صَدیقاً فَتُعادِىَ صَدیقَکَ. وَ امْحَضْ اَخاکَ النَّصیحَةَ حَسَنَةً کانَتْ

تا دوستت را دشمن نباشی‌. خیرخواهی‌ خود را نسبت به برادرت خالص کن چه خیرخواهیت به نظر او

اَوْ قَبیحَةً. وَ تَجَرَّعِ الْغَیْظَ فَاِنّى لَمْ اَرَجُرْعَةً اَحْلى مِنْها عاقِبَةً،

خوب آید یا زشت. جرعه خشم را فرو خور، که من جرعه ای‌ شیرین تر و دارای‌ عاقبتی‌

وَ لا اَلَذَّ مَغَبَّةً. وَ لِنْ لِمَنْ غالَظَکَ، فَاِنَّهُ یُوشِکُ اَنْ یَلینَ لَکَ.

لذیذتر از آن ندیدم. با کسی‌ که با تو خشونت کند نرم باش، که به زودی‌ نسبت به تو نرم شود.

وَ خُذْ عَلى عَدُوِّکَ بِالْفَضْلِ، فَاِنَّهُ اَحْلَى الظَّفَرَیْنِ. وَ اِنْ اَرَدْتَ قَطیعَةَ

با دشمنت نیکی‌ کن که نیکی‌ شیرین ترین دو پیروزی‌ (انتقام و گذشت) است. اگر خواستی‌ از برادرت

اَخیکَ فَاسْتَبْقِ لَهُ مِنْ نَفْسِکَ بَقِیَّةً یَرْجِعُ اِلَیْها اِنْ بَدا لَهُ ذلِکَ یَوْماً مّا.

جدا شوی‌ جایی‌ برای‌ او باقی‌ گذار که اگر روزی‌ خواست برگردد دستاویز برگشت داشته باشد.

وَ مَنْ ظَنَّ بِکَ خَیْراً فَصَدِّقْ ظَنَّهُ.

آن که به تو گمان نیک برد گمانش را عملاً تحقق بخش.

وَ لاتُضیعَنَّ حَقَّ اَخیکَ اتِّکالاً عَلى ما بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ، فَاِنَّهُ لَیْسَ

حق برادرت را با تکیه بر رفاقتی‌ که بین تو و اوست ضایع مکن، زیرا کسی‌ که

لَکَ بِاَخ مَنْ اَضَعْتَ حَقَّهُ. وَ لایَکُنْ اَهْلُکَ اَشْقَى الْخَلْقِ بِکَ.

حقّش را ضایع کنی‌ برادر تو نیست. مبادا خانواده ات بدبخت ترین مردم به خاطر تو باشند.

وَ لاتَرْغَبَنَّ فیمَنْ زَهِدَ عَنْکَ. وَ لایَکُونَنَّ اَخُوکَ عَلى مُقاطَعَتِکَ

به کسی‌ که به تو علاقه ندارد علاقه نشان مده. نباید برادرت در قطع رابطه

اَقْوى مِنْکَ عَلى صِلَتِهِ، و لایَکُونَنَّ عَلَى الاِْساءَةِ اَقْوى مِنْکَ عَلَى

با تو از پیوستن تو به او، و بد عمل کردنش از احسان تو به او از تو

الاِْحْسانِ. وَ لایَکْبُرَنَّ عَلَیْکَ ظُلْمُ مَنْ ظَلَمَکَ، فَاِنَّهُ یَسْعى فى

تواناتر باشد. ستم اهل ستم بر تو گران نیاید، زیرا او به زیان خود

مَضَرَّتِهِ وَ نَفْعِکَ، وَ لَیْسَ جَزاءُ مَنْ سَرَّکَ اَنْ تَسُوءَهُ.

و سود تو می‌ کوشد، و جزای‌ آن که تو را شاد نموده اندوهگین کردن او نیست.

 

 

منبع ترجمه زیارت عاشورا : پایگاه اطلاع رسانی استاد حسین انصاریان به نشانی زیر می باشد:

https://www.erfan.ir/farsi/nahj2-31/%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-31-%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%A8%D9%87-%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA-%D9%85%D8%AC%D8%AA%D8%A8%D9%89(%D8%B9%D9%84%D9%8A%D9%87-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85)-(%D9%8A%D8%A7-%D9%85%D8%AD%D9%85%D9%91%D8%AF-%D8%AD%D9%86%D9%81%D9%8A%D9%91%D9%87)%C2%A0%C2%A0%C2%A0

 

 

http://www.isarpress.ir/?p=6475

 

http://www.isarpress.ir/1400/06/02/%d8%af%d8%b1%db%8c%d8%a7%db%8c-%d9%85%d8%b9%d8%a7%d8%b1%d9%81-%d8%a7%d8%b3%d9%84%d8%a7%d9%85%db%8c-%d8%af%d8%b1-%d9%86%d8%a7%d9%85%d9%87-31-%d8%a7%d9%85%d8%a7%d9%85-%d8%b9%d9%84%db%8c-%d8%b9/

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۰۶/۰۲