پس از طلوع اسلام، سبک های معماری سرزمین هایی که به قلمرو اسلام پیوستند، به گونه ای تغییریافت که حاصل آن شاهکارهایی چون مساجد بزرگ شد. تفاوت محتوای بیان و فرم معماری جدید به شکلی است که نمی توان سهم و تاثیر اسلام را در دگرگونی آن، نادیده گرفت. تاثیری که منشا آن به معارفی بازمی گردد که کلیاتش در کتاب آسمانی قرآن نمود یافته است. چگونگی این تاثیر و کشف پیام اثر معماری ازطریق سنت، عرفان و یا اشراق بررسی شده است. اما پرسش این است که آیا می توان از زاویه دید قرآن نگریست و در معماری اسلامی، راهی را برای بازنمود حقایق نهفته در قرآن جستجو کرد؟
بنابر آنچه بیان شد، پژوهش حاضر برآنست تا با بهره گیری از روش تطبیقی نامتوازن، چگونگی تاثیر قرآن بر معماری اسلامی را از طریق عناصر ادبی آن نشان دهد. در این بررسی با تبیین جایگاه قرآن و نیز معماری اسلامی به عنوان یک هنر در عالم هستی، مشخص می شود که معماری همچون مخلوقات هستی جایگاهی برای بروز حقیقت است که به دست انسان از عالم غیب در عالم حس بیان شده است. از این رو، معماری بازنمود همان حقیقت واحدی است که در کتاب قرآن در قالب الفاظ از جانب پروردگار آورده شده است. از آنجا که زبان در بیان قرآنی و همچنین معماری با آراستگی همراه است، می توان برای آنها نظامی ادبی قائل شد. جنبه ها و عناصر ادبی این نظام در قرآن، با وجود بیان و زبان مردمی، ساده و روان و قابل تشخیص است و می توان از خصوصیات این عناصر در معماری ازطریق تناظر میان مفاهیم کلیدی مشترک در ادبیات معماری و قرآن بهره برد و کیفیت حقیقت مانندی آن را ارتقا بخشید.
بررسی تناظر درون مایه در قرآن و مفهوم در معماری، ساختار در قرآن و سیستم نظم دهنده در معماری و فرم در قرآن و فرم در معماری و بیان موارد کاربردی آنها، نمونه هایی است که بازنمود ساختار ادبی قرآن را در معماری اسلامی و تاثیرپذیری آنها را از قرآن نشان می دهد.