خاتمی یکی از چهرههای تقوا، خالص و با ایمان بود
و از مرحوم آیت الله العظمی سید محمد فشارکی اجازهٔ اجتهاد گرفت
کدخبر: 474836 ارسال به دیگران پرینت
پیام امام به مناسبت در گذشت آیت الله روح الله خاتمی؛
خاتمی یکی از چهرههای تقوا، خالص و با ایمان بود
سید روح الله خاتمی روشنفکری متدین و مجتهدی بزرگوار و از خوبان امینی بود که اگر نتوان گفت بی نظیر مسلما کمنظیر بود. او با گوشت و پوست خود مبارزه را میفهمید و سختیهای آن را چون شربتی گوارا مینوشید. او یار و پناه محرومان بود.
به گزارش خبرنگار سیاسی خبرگزاری برنا؛ امروز سالروز در گذشت آیت الله سید روح الله خاتمی عالم فقید و روحانی کشورمان است وی مؤسس مدرسه علمیه اردکان و نمایندهٔ امام(ره) در استان یزد و امام جمعه این شهر بود.
سید روح الله خاتمی وی در 5 آبان 1285 دیه به جهان گشود ،پدر و مادرش از خانوادهای روحانی بودند.او زبان عربی و فارسی را نزد والدین خود آموخت و از سیزده سالگی نیز به عنوان طلبه به آموختن علوم دینی در زادگاه خود تحت نظر پدر پرداخت.
سید روحالله خاتمی تحصیلات تکمیلی خود را در حوزه علمیه اصفهان به سرانجام رسانید و ازسید محمد فشارکی اجازهٔ اجهاد گرفت حجاج میرزا علی آقا شیرازی،محمد خوانساری، سید محمد نجف آبادی و حاج آقا رحیم ارباب از جمله استادان او بودند.
خاتمی در اردکان، به فعالیتهای مذهبی و سیاسی در مخالفت با حکومت رضا شاه پداخت و در کنار آن، هیچگاه از مبارزه با تحجر و مقدسمآبی غافل نشد. هنگامی که نخستین جرقههای انقلاب اسلامی با سخنان خمینی در سال ۱۳۴۱ شمسی شعلهور شد، به وی پیوست و فعالیت سیاسی خود را شدت بخشید و یکی از ارکان انقلاب اسلامی را در یزد و اردکان پی افکند
پس از پیروزی انقلاب، وی با حکم خمینی به عنوان امام جمعهٔ اردکان و پس از ترور محمد صدوقی به سمت امام جمعهٔ یزد و نمایندهٔ خمینی در آن دیار منصوب شد.
سید روحالله خاتمی در ۵ آبان 1367 درگذشت و در اردکان به خاک سپرده شد. معمار کبیر انقلاب در پیامی وی را «یکی از چهرههای تقوا، خلوص و ایمان» توصیف کرد.
متن پیام امام خمینی (ره) به شرح زیر است:
بسم اللَّه الرحمن الرحیم
إنا للَّه و إنا إلیه راجعون
اسلام و ایران یکی از پرفروغترین چهرههای تقوا و خلوص و ایمان خود را از دست داد. برادر عزیزم، خاتمی زنده دل، چهره تابناک مبارزات خستگی ناپذیر روحانیت روشن ضمیر در دهههای اخیر این مرز و بوم بود. او روشنفکری متدین و مجتهدی بزرگوار، و از خوبان امینی بود که اگر نتوان گفت بینظیر، مسلماً کم نظیر بود. او با گوشت و پوست خود مبارزه را میفهمید؛ و سختیهای آن را چون شربتی گوارا مینوشید. او یار و پناه محرومان بود. او یک عمر با تحجر و واپسگرایی جنگید؛ و یکی از طرفداران بیبدیل اسلام ناب محمدی- صلی اللَّه علیه و آله و سلم- در عصر فریب و خودپرستی بود. او پاک زیست و پاک مرد، و پاک در جوار رحمت ربّش آرمید.
این ضایعه دردناک را به مردم ایران، خصوصاً به اهالی متدین استان یزد، و به خانواده مکرمش و فرزندان متدینش و فرزند فاضل، با تقوا و متعهدمان، جناب حجتالاسلام آقای حاج سید محمد خاتمی، وزیر محترم ارشاد اسلامی، تسلیت عرض مینمایم. خداوند او را غریق رحمت خویش گرداند.
۶/ ۸/ ۶۷
روح اللَّه الموسوی الخمینی
خاتمی از نگاه مقام معظم رهبری
بار اولی که من رفتم اردکان، زمستان سال ٤٢ حدود بهمن بود که عازم زاهدان بودم برای منبر ماه رمضان. در مسیر از یزد، اردکان، کرمان و... عبور میکردیم. با اتوبوس بودیم. اردکان که رسیدیم، اتوبوس مدت کوتاهی آنجا توقف کرد؛ دو ساعتی به نظرم برای نماز و اینها. من فورا گشتم آقای خاتمی را پیدا کردم و خودم را رساندم به ایشان و یک انسی کردیم و دیداری کردیم با ایشان و گفتم من دارم میروم به کجا که در همان سفر من را در زاهدان دستگیر و بازداشت کردند و آوردند تهران در قزلقلعه زندانی کردند؛ به خاطر مسائلی که آن روزها بود و مبارزات تازه شروع شده بود. بعد از آن هم، بارها هم تنها و هم با خانواده، مکرر میرفتم اردکان. گاهی من اصلا میرفتم یزد بهخاطر اردکان. یعنی از مشهد مثلا یا از قم حرکت میکردم و این را طی میکردم برای اردکان که ضمنا یزد و اصفهان و اینها هم میرفتم. انس ما با ایشان خیلی زیاد بود. خصوصیات ایشان همانطوری که گفتم، یک خصوصیات کمنظیری بود. بینش ایشان و فکر ایشان در آن سالها مثل یک روحانی جوان بود. ما آنوقت خیلی جوان بودیم؛ یعنی وقتی با ایشان آشنا شدم، مثلا ١٨-١٩ سالم بود، فرضا ١٩ سالم بود و ایشان آنوقت شاید یک مرد ٥٠ساله بودند، شاید هم بیشتر پنجاه و چندساله. یعنی حداقل ٣٠ سال با هم اختلاف سنی داشتیم. درعینحال در آن سنین، ایشان همان جور فکر میکرد و همانجور حقایق و واقعیات را میدید که ما که طلبه بودیم و جوان و پرشور بودیم توی مسائل اجتماعی و سیاسی و اینها فعال بودیم، همانجور میدیدیم. این یک نقطه امتیازی بود که من حقیقتا هیچکس را در این سطوح از علما و در این سطح علمی و سنی مثل مرحوم آیتالله خاتمی ندیدم.
وقتی که من تبعید بودم در ایرانشهر، (سال ٥٦-٥٧)، خب آدم تبعیدی خیلی دوست میدارد کسانی بیایند دیدنش، چون تنهاست و هیچکس آنجا نیست. بعضیها میآمدند. در همان شاید ماههای اول بود که من رفته بودم، شاید ماه دوم یا سوم بود، شاید هم زودتر. یکروز دیدم که آقای خاتمی از اردکان با اتومبیل با یکی دو نفر دیگر از دوستانشان آمده بودند برای دیدن من! بهقدری من تعجب کردم و به قدری شرمنده شدم که این پیرمرد این همه راه آمده است، چند ساعت هم آنجا بودند بعد هم برگشتند. نمیدانم اصلا شب هم ایشان ماندند یا نماندند، یادم نیست. احتمال میدهم که یک شب مثلا ماندند و بعد برگشتند. این آمدن ایشان بهقدری به ما روحیه داد و ما را تقویت و شاد کرد که دیدیم خب توی آن گوشه کشور، اون انتهای کشور، توی بلوچستان و جایی که هیچ آشنایی نداریم، دلهای باصفای دوستان عالیقدر مثل ایشان به یاد ماست و ایشان و حتی آنها را وادار میکند به دیدن ما بیایند.
https://www.borna.news/%D8%A8%D8%AE%D8%B4-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D8%A7%D9%82%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D8%AF%DB%8C-3/474836-%D8%AE%D8%A7%D8%AA%D9%85%DB%8C-%DB%8C%DA%A9%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%DA%86%D9%87%D8%B1%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%AA%D9%82%D9%88%D8%A7-%D8%AE%D8%A7%D9%84%D8%B5-%D8%A8%D8%A7-%D8%A7%DB%8C%D9%85%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D9%88%D8%AF