راوی در یک متن (داستانی یا غیرداستانی) ممکن است از رویدادهای روایت شده، شخصیت های ارائه شده و روایت شنو، کم و بیش فاصله داشته باشد. اگر چه انتظار ما از ادبیات داستانی این است که گونه روایت آن از نوع متعاقب (روایت رخداد ها بعد از حدوث) باشد، اما تفحص در سازه های روایتی برخی داستان ها با تکیه بر نظریه فواصل روایی شلومیث ریمون کنان نشان می دهد که همیشه این گونه نیست. در رمان آرزوهای بزرگ به قلم چارلز دیکنز، راوی در ابتدای داستان فاصله بسیار زیادی با حوادث دارد، در حالی که در انتهای داستان دقیقا در بطن حوادث است، همچنین بالزاک در رمان باباگوریو در وصف خانم واکور می گوید: «خانم واکور با نام خانوادگی پدری دوکن فلان پیرزن عجیبی است که سالهاست در پاریس پانسیون دارد». مگر داستان قبلا اتفاق نیفتاده؟ پس چرا راوی می گوید خانم واکور الآن که روایت شنو مشغول خواندن متن است، هنوز هم در پاریس پانسیون دارد؟ پژوهش حاضر به شیوه توصیفی- تحلیلی و با بهره گیری از منابع کتابخانه ای با تکیه بر نظریه فواصل روایی شلومیث ریمون کنان در صدد است تا به بررسی سازه های فاصله ای راوی از روایت در ادبیات داستانی بپردازد و با شاهد مثال هایی محدود (اما دقیق) و با تکیه بر اصول علمی سازه های فاصله ای بین راوی و روایت را کشف کند.