***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

****.**** کنز الفشا ر کیو ن ************** Fesharkies's Treasure ****.****

***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

****.**** کنز الفشا ر کیو ن ************** Fesharkies's Treasure ****.****

***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

########## بنام خدا ##########
#پایگاه جامع اطلاع رسانی در موضوعات زیر #
..... با سلام و تحیت .. و .. خوشامدگویی .....
*** برای یافتن مطالب مورد نظر : داخل "طبقه بندی موضوعی " یا " کلمات کلیدی"شوید. ویا کلمه موردنظر را در"جستجو" درج کنید.***

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب

سخنران این سلسله نشست ها جناب آقای دکتر محمدعلی لسانی فشارکی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

 

دکتر لسانی فشارکی

 

دکتر لسانی فشارکی

جلسه ششم: این رستخیز عام (4/8/1395)

"اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد عبده و رسوله. اللهم صل علی محمد و آل محمد"

رستخیر عام، عنوان گفتگوی ما در این نشست ششم از سلسله نشست‌های اسلام محمدی به روایت نهضت حسینی، تعبیری است از نهضت حسینی که محتشم کاشانی موفق شده است در دوازده بند شهرت یافته تاریخی آن را به کار ببرد.

باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین / بی نفخ صور خواسته تا عرش اعظم است

گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست / این رستخیز عام که نامش محرم است

توجه دارید که ترکیب زیبای دیگری که بکار برده رستخیز عظیم است که گرفته شده از همان ذبح عظیم است که قبلا ذکر شد.

نهضت حسینی بلا شک یک رستحیز عام است، بی شک یک قیامت در دنیای مادی است و سال به سال این رستخیز عظیم بصورت همگانی‌تر و عمومی‌تر و بدون حد و مرز دین و مذهب و نژاد برگزار می‌شود و همه ساله حداقل یکبار با حلول محرم و عاشورا تکرار می‌شود و اثرگذاری آن برای همه قابل درک است. بحث‌های مختلفی در ارتباط با نهضت حسینی با چنین عنوانی می‌تواند وجود داشته باشد و باید وجود داشته باشد تا معلوم شود که چنین تعریفاتی مبالغه نیست و رستخیز عام بودن نهضت حسینی مثل رستخیز عظیم بودن کربلاست و حقیقی‌ترین وقایع عالم است علت آن هم بهره عمیق آن از حقیقت است.

طبق معمول به توجه بیشتر به بعضی بحث‌ها ناگزیر هستیم بخاطر محدودیت‌هایی که در زمان و مکان داریم وگرنه آن چنان تمام جوانب آن مهم است که نمی‌توان از بخشی از آن چشم‌پوشی کرد بنابراین صحبت گزینش بحث نیست ولی توجه به بعضی بحث‌هاست که با توجه به زمان محدود فقط طرح بحث می‌کنیم. یکی از آن بحث‌ها این است که یک بار دیگر این عنوان را تکرار کنیم که به حق عاشورا و نهضت امام حسین(ع) علی رغم کوتاهی زمان که به نحوی به دو ماه هم نمی‌رسد یک سوالی ایجاد کرده است و آن سوال این است که آیا هدف امام حسین(ع) تدارک دیدن این رستخیز عام بود؟ امام حسین(ع) از قصد هدفش این بود که این چنین رستخیزی را ایجاد کنند؟

طبق تعبیر مقام معظم رهبری (مدّ ظلّه العالی) در کتاب انسان 250 ساله که با عمق نسبی و کارساز، نهضت حسینی را بررسی می‌کنند این موضوع بصورت نیمه درست قابل تایید است، یعنی طبق نظر ایشان نشانه‌هایی مبنی بر درست بودن این نظر وجود دارد و برخی نشانه‌ها هم بر عدم درستی این موضوع دلالت دارد.

ما نمی‌توانیم به امام حسین(ع) نسبت بدهیم که هدفشان از این نهضت این بوده است که یک بساط رستخیز عامی درست کنند که حداقل سال به سال از نو مطرح بشود و ماندگار شود. یا به شکل دیگر می‌شود این سوال را مطرح کرد هدف امام حسین(ع) تشکیل حکومت بود یا رفتن به استقبال شهادت؟ که در این بحث که رهبری مطرح کردند راجع به همین، دو هدف‌گذاری مشهور برای نهضت امام حسین(ع) مطرح می‌کنند که هیچکدام درست نیست و حداکثر می توان گفت نیمه درست می باشند. مشکل کسانی که مطرح می کنند قصد امام حسین(ع) سرنگونی حکومت یزید و تشکیل حکومت بوده است و هم چنین کسانی که گفتند برنامه امام مبنی بر شهید شدن بوده این می‌باشد که اصلا این‌گونه سوالات درست نیست و خلط هدف و نتیجه است. حقیقت مطلب این است که حضرت یک هدفی داشتند که نه این است و نه آن و نه هر هدف دیگری که کسی بخواهد برای نهضت امام حسین(ع) مطرح کند، این‌ها اگر قابل بحث باشد به عنوان نتیجه می­تواند مطرح شود همان طوری که امام خمینی(ره) فرمودند ما مامور به نتیجه نیستیم ما فقط وظیفه را انجام می‌دهیم.

از قصد بر این مطلب تاکید می‌کنم که این دو هدف یا اهداف دیگری که ممکن است به ذهن افراد آمده باشد که هدف امام حسین(ع) از قیام بوده درست نخواهد بود و حداکثر نیمه درست خواهد بود ولی وقتی بصورت یک عبارت کلی درمی‌آید بلا شک درست نخواهد بود.

امام در وصیتی که به برادرشان (محمد حنفیه) انجام می‌دهند هدف را خروج از وضعیت موجود اعلام می‌کنند، خروج از یزید، نه، بلکه خروج از این وضعیت اسلام، هدف را اصلاح امت جدشان اعلام می­کنند (البته این موضوع با ارادت و حب نوه به پدربزرگ یکی نمی‌تواند باشد). امت اسلام که امت جد من هست نیاز به اصلاح دارد یعنی دچار فساد شده است یعنی از داخل پوسیده و در حال نابود شدن است. بنابراین اگر اسم عمومی این حرکت هم جهاد باشد به همان معنی جهادی که در زمان پیامبر بوده این کاملا اشتباه است.

طلب اصلاح که امام می­فرماید یعنی من طالب اصلاح کامل نیستم چون بعضی اصلاحات قابل انجام نیست، کلمه طلب را به این دلیل اعلام می­فرماید که تا آنجایی که بشود قصد اصلاح دارم. البته توجه دارید که تمام این جوانب بحث­های مختلفی می­طلبد چون یکی از بارهای معنایی این عبارت این است که من اصلاح­طلبی یک گروه بعد یک گروه دیگر را ندارم و نمی‌خواهم اصلاح دائم انجام دهم به همین دلیل این قیام الگوی کسانی می‌شود که در طول تاریخ قصد تغییر و بهبود شرایط و تغییر فساد را دارند.

امام می‌فرماید این نهضت من بی سابقه هم نیست، سابقه آن سیره پدرم و قبل‌تر از آن هم سیره جد من می‌باشد و چارچوب عملکردم در اجرای این سیره‌ها امر به معروف و نهی از منکر است. جالب است در انقلاب هم اگر نگاه کنیم شاید اولین بارقه انقلاب در بحثی است که امام در رساله توضیح المسائل خودشان مطرح کردند و عمل کردند، حضرت امام اولین بار مطرح کردند که چرا رساله باب امر به معروف و نهی از منکر ندارد؟ و این یک کار خیلی ظریفی بود که خیلی­ها را توانست آگاه کند که بسیاری از مسائل از ریشه مشکل دارد و فقط میوه ندادن درخت مشکل نیست.

امر به معروف و نهی از منکری که در مکتب حسینی تمام اسلام است، آن امر به معروف و نهی از منکری که از نوع اصحاب کهفی باشد نیست. امام حسین در وصیت نامه‌شان هدف اصلی را امر به معروف مطرح می­کنند، در قرآن آیه این وصیت در سوره توبه است که می­فرماید مفسد و طاغوت را برداریم و حکومت را هم بدست بیاوریم که اگر هم کامل محقق نشد باز هم فرقی ندارد چون هدف نیست.

در ورود کاروان امام به شهر شام یک نفر جلو می­آید که نامش هم در تاریخ به نام ابراهیم ابن طلحه ثبت شده و از موقعیت استفاده می‌کند به طعنه خطاب می­کند به حضرت سجاد(ع) که پیروزی با چه کسی بود؟ امام سر بلند می‌کنند و می‌فرمایند کمی صبر کن ساعتی صبر کن تا هنگام نماز شود، ظهر که شد جوابت را دریافت می‌کنی. هدف این بود، و هدف یزید و یزدیان از اساس این بود که این ندا چند بار در شبانه روز داده نشود، ابوسفیان این را صریحا گفته است که این ذکر "و رفعنا لک ذکرک" نباشد. خب عاشورا اتفاق افتاده، قتل و غارت‌ها شده، الآن اسرا را آوردند با آن وضع در بازارها می­گردنند که صدای اذان بلند می‌شود.

بنابراین، این رستخیز عام که (مهمترین مصداق آن، همان محرم و صفر است) باید توجه شود که یک قالب و نتیجه از نتایج است و مساوی با نهضت حسینی نیست، اشتباهی که خیلی‌ها دارند و نهضت حسینی را مترادف با نهضت عاشورا و محرم و صفر می‌دانند که اینطور نیست.

بنده یادم است قبلا در اصفهان مجالس عزای حسینی در طول سال قطع نمی‌شد و دهه‌های مختلف بود در تمام طول سال و مردم هم به تناسب اوضاع زندگی شرکت می‌کردند و جا افتاده بود. این سنت خیلی خوب بود و واقعا احیا کردنی است. یکی از مسائل نهضت امام حسین(ع) عمومی بودن و همگانی بودن آن است که این نباید از آن گرفته شود و نباید منحصر به حسینیه و مسجد شود، همه جا به شکل­های مختلف باید باشد آن هم نه فقط ایام محرم و صفر بلکه تمام سال؛ تا زنده بماند و مولفه­های اصلی نهضت حسینی حفظ شود و از خیلی تحریف‌هایی که ممکن است در نهضت اتفاق بیفتد جلوگیری کند.

یک مطلب برای پایان در نظر گرفتم که امروز مطرح کنم و بازگشتی به ایامی است که وقایع عاشورا اتفاق افتاد، در آن ایام بلاد اسلامی چه وضعیتی بود؟ در کربلا دارد این اتفاقات می‌افتد و به روز عاشورا می‌رسد، کوفه چه وضعی دارد؟ مساجد دایر هستند، اذان‌ها گفته می‌شود، مسجد جامع کوفه قبل از اذان صبح باز است و مردم می­آیند و نماز شب هم می­خوانند ولی آن طرف فرزند رسول خدا کشته می‌شود. این به ما توجه نمی­دهد که ما باید نسبت به وضعیت کشور اسلامی بیشتر حساس باشیم؟ حتی کشور، نه فقط یک شهر. از نهضت حسینی باید اینگونه درس بگیریم.

حالا این سوال را هم بگذارید کنارش که اردوگاه اصلی شیطان در اینجا کجا بود؟ اگر از من بپرسید می­گویم بین مکه و مدینه شاید هم دو اردوگاه یکی در مکه و یکی در مدینه. یعنی در دو پایتخت اسلام دارد کار می­کند.

 

"السلام علی الحسین و علی علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین"

 

سوال) سوالی که برای من مهم است که شاید درسی بتوان برداشت کرد این است که چه اتفاقی می‌افتند که همانطور که فرمودید محمد حنفیه که مورد اعتماد بوده و امین است و به امام نزدیک است، به این جمع‌بندی می‌رسد که باید قعود کند و تکلیفی برای قیام ندارد؟

پاسخ) حتی تاکید مطلب شما هم این می­تواند باشد که هر دو هم فرزند امیر المومنین(ع) هستند بنابراین سوال خیلی جدی‌تر می­شود. درست‌ترین جواب این می­شود که این یک بحث مفصل می­خواهد که پیش‌بینی کردیم به آن بپردازیم هر چند امروز هم به آن اشاره کردیم، نکته اصلی این است که فقط مساله اینکه امام حسین(ع) نوه رسول خداست مطرح نیست که اگر اجازه بدهید برای اینکه هیمنه بحث شکسته نشود فعلا به همین اکتفا کنیم که رمز آن اینجاست. در طول تاریخ اسلام فراوان داریم از این چنین مصداق­هایی که قابل بحث است، گاهی در خانواده­ها اینچنین موضوعی را داریم و گاهی حتی بین شاگرد یک استاد با خود استاد که نظراتشان کاملا در مخالفت هم قرار می‌گیرد.

 

 

جلسه هفتم: احب الله من احب حسینا (15/8/1395)

"بسم الله و بالله و الحمدلله و خیر الاسماء لله ... اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و اشهد ان محمد عبده و رسوله. اللهم صل علی محمد و آل محمد. السلام علیک ایها النبی و رحمه الله و برکاته، السلام علینا و علی عباد الله الصالحین، السلام علیکم و رحمه الله و برکاته."

به لطف خدا در این مرحله از سلسله نشست­هایی که با هم داشتیم تصور ما این است که در نشست­های گذشته نماز واجبمان را که در نظر داشتیم گذارده‌ایم و امروز به تعقیباتش رسیده‌ایم.

"ان الله و ملائکه یصلون علی النبی یا ایها الذین امنوا صلوا علیه و سلموا تسلیما"

به ما آموخته‌اند بهترین تعقیبات برای هر نماز واجب سه صلوات است که یکی از دلایل آن این است که اگر توفیق ادای تعقیبات را نداشتیم با این کار حداقل سهم کوچکی را داشته باشیم و البته گفتنِ همین بهترین و با فضیلت‌ترین تعقیب نماز است. آیه­ای که تلاوت شد و در پایانش صلوات فرستاده می­شود آیه 56 سوره احزاب هست که مطابق حدیث نبوی "حسین منی و انا من حسین" که از نزدیکترین تفاسیر به این آیه می­تواند باشد می­توانیم مخاطب علی النبی را یصلون علی الحسین بدانیم چون نبی اکرم خود حسین است.

امام صادق(ع) شکل صلوات خاص به امام حسین را سه مرتبه با خطاب خاص "صلی الله علیک یا ابا عبدالله" معرفی کردند، یک صلوات دیگری هم در کنار این صلوات می­تواند مطابق آموزه­های مختلف شکل بگیرد که آن را بعنوان مقدمه گفتگوی نشست بعدی با موضوع این حسین کیست مطرح می­کنیم به این صورت: "اللهم صل علی الحسین و جده و ابیه و امه و اخیه و ولده"

کل پیامبری، ختم کار پیامبران، کل ائمه اطهار از اول تا آخر همه در محیط دایره­ای هستند که مرکز آن حسین بن علی است.

اما عنوان گفتگوی امروز حدیث دیگر نبوی است که پیامبر فرمودند "احب الله من احب حسینا"، معنایی که زودتر متبادر به ذهن می‌شود حالت دعایی این عبارت است چون با یک فعل ماضی شروع می‌شود. حاصل آن می­شود که هر کسی دوست‌دار حسین باشد مشمول دعای پیامبر قرار می­گیرد و به حساب پیامبر مشمول رحمت الهی قرار می­گیرد.

نگاه دوم که این هم بی­سابقه نیست ولی طبیعتش این بوده که بعد از معنای اول مطرح می­شود این است که زیرساخت این کلام برعکس است یعنی احب الحسین من احب الله؛ هر آن کس که محب حسین بن علی باشد، بی‌چون و چرا مورد محبت الهی قرار می‌گیرد و این تضمین در کلام پیامبر اکرم وجود دارد و پیامبر این حقیقت را که خود به خود وجود دارد تضمین کردند.

با درنگ در عنوان اسلام محمدی به روایت نهضت حسینی مطرح کردیم که اسلام در یک نگاه دقیق مساله محور پژوهشیِ سه اسلام است، اسلام ابراهیمی، اسلام محمدی که ارتقا یافته اسلام ابراهیمی است و سوم اسلام حسینی. محور تمام این موضوعات هم خداست و مطرح کردیم در کنار این سه نوع، سه نوع خداشناسی هم مطرح می­شود که به ترتیب خداپرستی­ای که در زمان حضرت ابراهیم رواج داشت، خداشناسی در اسلام محمدی و تکمیل یافته این دو مرحله که خدا دوستی باشد در نهضت حسینی متبلور می­شود.

اسلام تکامل­یافته با اسوه حسنه قرار دادن امام حسین کمک می­کند تا فرد دوست خدا شود که دائم به یاد خدا باشد تمام اسماء الهی را درک کند و در مسیر تکامل قرار بگیرد و این اسماء الحسنی را در رفتار و کلام و شکل زندگی و افکارش و در همه زمینه­ها تحقق ببخشد؛ عزیزوار زندگی کند، حکیم­وار زندگی کند، در شان خدای عزیز و حکیم زندگی کند.

ما تعبیر "هیهات من الذلّه" را داریم که حسین بن علی چون دوست خدای عزیز است با تمام وجودش دریافته است که خدای عزیز ذلت من را نمی­خواهد، همان که خدا می­فرماید تمام عزت نزد خداست و بعد آن نزد رسول خداست.

قرار است من خدا را بشناسم که انسانِ تراز این خدا باشم و به اصطلاح به جایی برسم که "رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند".

طبق فرمایش امام خمینی(ره) اگر قرآن نبود باب رسیدن به خدا الی الابد بسته بود، شما تا وقتی قرآن نبود با هر منطق و دیدی نمی­توانستید به معرفت خدا نزدیک شوید، همانطور که مسیحیت باب خداشناسی ندارد و فقط تاکید دارند بر ایمان به خدا و اصلا اساس مسیحیت این است که اگر می‌توانی باور کنی ایمان کامل و مطلق به خدا را می‌توانی یک مسیحی متدین باشی.

برعکس اساس قرآن و اسلام محمدی یک خداشناسی جامع است که می­گوید خدا صاحب اسماء حسنی است، وصف خدا اساس قرآن است و با دعوت پیامبر برای جا انداختن این خداشناسی به جای آن خداپرستی است که وجود و فکر انسان‌ها می تواند خدایی بشود، از همه وجودشان تطهیر شود نه فقط اینکه در خانه خدا بت نباشد، تمام وجود انسان شرک­زدایی بشود. برای همین بود که پیامبر سال‌ها ایستاد مقابل کعبه­ای که بیش از سیصد بت در آن هست و نماز خواند چون مفهموم بالاتری در ذهن دارد که این شرک­زدایی از درون مردم انجام شود نه فقط پاک­کردن محیط از بت و ظواهر بت­پرستی.

برای همین پیامبر سال‌ها منتظر می­ماند تا نهضت حسینی بیاید و به این شرک­زدایی عینیت بدهد و زندگی کاملا منطبق با "لا اله الا الله" را پیاده کند چون وقتی کسی خدا را با اسماء حسنی بشناسد اصلا جایی برای کس دیگری نمی­تواند داشته باشد. کسی که امام حسین را اسوه حسنه در خدادوستی قرار بدهد چنین آدمی می­شود و در هر راه و هر کلمه­ای جز خدا برای او اصلا مطرح نیست.

تمام زندگیش عین توحید می‌شود و هر چه شما می­گردید کوچک­ترین اثری از شرک نمی­بینید. قرآن می­فرماید غالب مومنین به خدا، آمیزه‌ای به شرک دارند چون این طبیعت انسان است و خدا هم به همین سبب می­گوید از هر انسان به اندازه تواناییش می­خواهد.

حالا هر دوست و دشمنی با ملاک­های خداشناسی که قرآن مطرح می‌کند بررسی کند نمی­تواند یک لحظه شرک در تمام زندگی حسین بن علی پیدا کند. در گفتگوی بعدی بیشتر در این باره حرف می‌زنیم تا معلوم شود تفاوت تفکر شیعی با دیگر تفکرات اسلامی چیست؟ در شخصیت و زندگی و گفتار امام حسین آن هم نه فقط در محدوده از مدینه تا کربلا و منجر به شهادتشان، بلکه از آغاز یعنی حدود دو سال مانده به هجرت، از آن­وقت بررسی کنید.

کسی مثل جابر بن عبدالله انصاری که اربعین دو سال بعد از شهادت به مزار امام حسین می­رود همبازی بچگی امام هست و به همین دلیل به یاد آن دوستی­های گذشته امام را خطاب می‌کند یا حبیبی یا حسین.

یکی از مناقب مولا علی(ع) که احدی در این منقبت با ایشان شریک نیست این است که ما دم از شخصی می‌زنیم که یک چشم برهم زدن شرک برای او وجود نداشت. امام حسین(ع) هم همینطور در دوستی خدا طوری است که پیامبر می‌فرماید احب الله من احب حسینا.

موردی که نفی آن را در قرآن به شکل­های مختلف می‌بینیم، یهود و نصارا می‌گفتند ما احب الله هستیم ولی خب خدا چه؟ آیا خدا هم دوست شماست؟ همین که شما گفتید خدا هم دوستی شما را پذیرفت؟ ادامه آیه می­گوید همین حد که شما مخلوق خدا هستید خدا شما را دوست دارد و نه بیشتر.

کدام عقل قبول می‌کند که این شخص می‌گوید من دوست خدا هستم و در عین حال هم خدا ]او را[ را عذاب می‌دهد و هم گناه می‌کند؟ این ظلم به خداست. محبت باید دو طرفه باشد. شما به خدا شرک می­ورزید تا خدا دوستی شما را بپذیرد؟!

آیه داریم که خدا می­گوید اگر می­خواهید محبتتان را ثابت کنید باید از فرستاده من که پیام­آور مودت و محبت من بین شماست پیروی کنید و در کنار او باشید. به هر میزان تبعیت کنید خدا هم شما را دوست خواهد داشت و تمام آثار محبت خدا را که از جمله آن‌ها رحمت و غفران واسعه است شامل حالتان خواهد شد.

امتحان این محبت هم همین است که شخص هر کاری می­کند تا خودش را به محبوب خود نزدیک کند. وقتی طرف می­تواند مدعی محبت خدا بشود که هر کاری کند تا مطابق میل و فرمان خداوندش حرکت کند. تشیع یعنی این.

جلسه آینده ان شا الله بحث ما در مورد این موضوعات است: چرا حسین؟ چرا حسین بن علی باید محور باشد؟ حسین بن علی از جهات مختلف خصوصا این نهضتی که برایش سنگ تمام گذاشت و توانست بطور کامل خدادوستی را در آن پیاده کند به مقام دوستی و محبت با خدا رسید و همین باعث می­شود حدیث نازل شود که: احب الله من احب حسینا.

در تاریخ کسانی بودند که خواستند به این محبت برسند اما نتوانستند. در نهضت حسینی همه چیز کامل شده و به معنای اکمل خودش رسیده و همین حسین بن علی را به اسوه حسنه تبدیل می­کند و امام را در شان رسول الله قرار می‌دهد که پیامبر می­فرماید: حسین منی و انا من حسین.

کار نهضت حسینی عینیت بخشیدن به آن اسوه حسنه است، اسوه حسنه­ای که حتی کامل­تر از اسوه حسنه عصر اسلام محمدی است و با همه اتمام حجت می‌کند و پنجاه سال بعد، گفته­های پیامبر را متجلی می‌کند.

 

"السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل و النهار و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم السلام علی الحسین و علی علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین"

 

سوال) تشکر می­کنم از شما استاد بزرگوار، می‌خواستم بگویم همانطور که شما محبت خدا را ارتقا یافته اسلام محمدی دانستید برای بنده سوال است که این محبت زمانی موثر است که محبت درستی باشد چون الان می‌بینیم که مثلا علم کلام، فلسفه و ... بین مسلمانان هستند که مبنای آن‌ها خداشناسی است اما به نتیجه واحد نرسیده اند و اختلافات زیاد است، می‌خواستم بدانم این خداشناسی باید چطور باشد؟ من از کلام شما اینطور برداشت کردم که می‌خواهید بفرمایید قرآن باید محور باشد در تمام این علوم، اما الآن هم منبع اصلی قرآن است ولی در عمل تعارض هم پیدا می­شود، شاید الآن این خدا شناسی وضعیت روشنی برای ما ندارد و نمی­دانیم کدام را باید محور بگیریم.

پاسخ) من از فرمایشات شما اینطور برداشت کردم بحث این است که خداشناسی که ما از آن صحبت می‌کنیم فقط از مسیر قرآن و سیره رسوال الله می­گذرد و نه از چیز دیگر. ما حتی اگر بگوییم این علوم به نتیجه هم نرسیدند که خب نرسیدند و ما هم همین را می­گوییم، ما به عنوان مسلمان به راه­هایی رفتیم که نرسیدیم و از این راه گفتمان قرآنی می­خواهیم بگوییم راهی برویم که برسیم و شاگرد مکتب قرآن بشویم و شاگرد رسول الله بشویم و به ویژه از مکتب حسینی اسلام را ملموس و عینی کنیم. اگر بگوییم آن علوم هم به نتیجه رسیده­اند بنده می­گویم بله به نتیجه رسیده­اند اما نتیجه آن خدمت به مسلمانان و اسلام نبوده است و هر آنچه تاکنون برداشت شده تنها استشهاد و تزیینی از قرآن در آن بوده است و هیچ گاه با نگاه مرجعیت به قرآن نگاه نشده است.

هرگز نمی شود گفت مرجع علم و کلام و فلسفه از قرآن و پیامبر بوده است، اصل موضوع اصلا مال این طرف نیست. عرفان و فلسفه و اخلاق اسلامی هم حتی همینطور است و برداشت شده از قرآن و سیره پیامبر (ص) نیست فقط مزین شده به قرآن و برخی جاها مورد استشهاد و استناد قرار گرفته است و سیره و سنت پیامبر نیست. تمام حرف و مساله ما هم همین است و می­گوییم چون دیدیم این راه‌ها ما را به نتیجه نمی­رساند باید برگردیم و راه را اصلاح کنیم. در آیاتی که بررسی کردیم دیدیم هنوز معنایی می شود برداشت کرد که تاکنون حتی اینگونه خوانده نشده تا اینکه به تدبر و تفکر برسد، ما می‌گوییم قرآن را بیاوریم در مصحف حسینی تلاوت کنیم، ان شا الله.

 

 

جلسه هشتم: این حسین کیست؟ (18/8/1395)

"بسم الله الرحمن الرحیم ... الحمد لله کما هو اهله بما مستحقه ... اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و اشهد ان محمد عبده و رسوله. اللهم صل علی محمد و آل محمد."

"السلام علی الحسین و جده و ابیه و امه و اخیه و ولده"

این صلواتی است که قبلا هم به برکت این صلوات متبرک شده بودیم در این محفل قرآنی حسینی و اشاره کرده بودیم که این صلوات نماد محوریت حسین ابن علی است هم در مجموعه خامس آل عبا و هم 12 امام معصوم و هم در مجموعه 14 معصوم که در این عبارت اشاره شده است.

بنا بود که این نشست ما تحت عنوان این حسین کیست به جواب این مساله بپردازد که چرا حسین؟ این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست؟

جواب کامل این سوال، قطعا آن چیزی که به نظر خیلی­ها ممکن است برسد که جواب را منحصر در این بدانند که حسین فرزند رسول خداست نوه رسول خداست یا فرزند مولا علی هست، نیست. همین­جا یک مساله مهم را در قالب یک حدیث محوری مطرح کنیم که امام صادق(ع) در فضاهای مختلفی فرموده­اند که "ولایتی لعلی بن ابیطالب خیر من ولادتی منه". درست است که من فرزند علی ابن ابیطالب هستم اما ولایت من در ارتباط با امام علی(ع) بهتر و برتر و مهمتر است از ولادت من از نسل ایشان و به عنوان فرزند ایشان. این مطلب اساسی و اصلی است.

در مورد امام حسین(ع) هم باید بررسی و گفتگوها به این سمت برود. مقام معظم رهبری عباراتی دارند که خیلی به جاست که ما با این عبارات شروع کنیم، در کتاب انسان 250 ساله که کتاب بسیار اساسی و محوری است در صفحه 173 آمده که: حالا چرا امام حسین این کار را بکند؟ چون زمینه انجام این واجب در زمان امام حسین پیش آمد مثلا اگر این زمینه در زمان امام علی النقی پیش می­آمد امام علی النقی این حادثه و رخداد عظیم را انجام می­دادند. در زمان قبل امام حسین پیش نیامد و بعد از ایشان هم در تمام طول امامت تا غیبت پیش نیامد. این جواب درست و دقیق است که چرا حسین.

من بیشتر مایلم که مطابق بیان مقام معظم رهبری بیشتر توجه را بر مقایسه نهضت حسینی با سیره پیامبر اکرم متمرکز کنیم و چنین تعبیراتی داشته باشیم که مثلا اگر امام حسین بجای پیامبر در ماجرای صلح حدیبیه قرار می­گرفتند یقینا آن قرارداد صلح را همانگونه که پیامبر امضا کردند امضا می‌کردند و برعکس اگر پیامبر اکرم (ص) در این فضا قرار می‌گرفتند و در راه کوفه و در مسیر کربلا راه برایشان بسته می‌شد پیامبر هم همان گونه که امام حسین مقاومت کردند و فداکاری کردند دقیقا همین کار را انجام می دادند.

جان سخن این است که می توان گفت یکی از مهمترین پایه‌ها و اساس تشیع که آن را از بقیه گرایش­ها و فرقه­های اسلام در گذشته و حال و آینده متمایز می‌کند این است که برای دیگر مسلمانان جهان روز و ساعت رحلت پیامبر اکرم پایان قطعی عمر پیامبر در میان مردم است و از آن به بعد مسلمانان باید خودشان را با آنچه قبلا دریافت کرده‌اند اداره کنند اما شیعه بعد از آن روز و ساعت که جهان اسلام خودش را یتیم شده دید سیره پیامبر را 250 سال بعد هم ادامه داد. یعنی از 10 هجری تا 260 هجری سیره پیامبر اکرم حضور دارد. هم از جهت واقعیت و هم از جهت اعتقاد شیعیان هر کدام از امامان عین حضور پیامبر اکرم هستند. همین جا از این نگذریم که در جاهایی خیلی اهمیت پیدا می‌کند و برخی با تصور معکوس این موضوع، زندگی خود را ادامه می­دهند و خطای بزرگی است. امام صادق می­فرمایند حدیث من حدیث رسول خداست و این یک ذیلی دارد که خیلی مهم است که علما اعتقاد دارند اگر حدیث هرکدام از امامان ثابت شد ما سند دیگری نمی­خواهیم و این سخن برای ما عین سخن پیامبر است.

این تنها مساله حدیث نیست بلکه بقیه مسایل هم همین گونه است و این تفاوت شیعه و سایر مذاهب است.

بنابراین حسین بن علی یکی از 12 نفری است که عین پیامبر اسوه حسنه است. پیرو حسین بن علی پیرو رسول خداست. به اضافه اینکه در شرایطی امام حسین قرار می‌گیرد که عملا این امکان برای ایشان ممکن می‌شود که در این موقعیت قرار بگیرند که نه قبل از ایشان و نه بعد از ایشان برای کس دیگری اتفاق نیفتاده باشد. این‌جاست که آن یگانه بودن و دومی نداشتن امام حسین و نقش ایشان به عنوان تبیین کننده اسوه حسنه رسول اکرم مطرح می‌شود. جواب چرا حسین، اینجاست.

قبل از اینکه بحث را ادامه بدهیم، ابتدا به این حاشیه می­پردازیم که از جمله بیانات رهبری راجع به امام حسین(ع) در همان کتاب که اشاره شد این عبارات است که اگر این حادثه را دقیق در نظر بگیرید با تدبر ببینید شاید بشود گفت انسان می‌تواند در حرکت چند ماهه امام حسین از مدینه تا کربلا بیش از صد درس مهم بشمارد. در ادامه می‌فرماید نخواستم بگویم هزاران درس، ممکن است هر اشاره آن بزرگوار یک درس باشد.

صد سرفصل که هر کدام برای یک امت و کشور برای قرب به خدا درس است. بخاطر این است که حسین بن علی در دنیا مثل خورشیدی در میان مقدسان عالم می­درخشد، اگر انبیا و اولیا را مانند ستاره در نظر بگیریم ایشان مثل خورشید می­درخشند.

یکی از این سر فصل­ها و درس­ها جایگزینی "چرا من نه" هست بجای "چرا من"؛ جاهایی که غالب آدم‌ها می­گویند چرا من، نهضت حسینی می‌گوید چرا من نه.

غالب حرف‌ها و نصیحت‌های متفاوت با نگاه امام حسین که به آن‌ها اشاره کردیم این بود که چرا شما؟ درست است اشکالات هست اما چرا شما خودتان را درگیر کنید؟ و اساس فکر و عقیده و ایمان و اسلام امام حسین این است که چرا من اولی نباشم؟ چرا به عکس فکر کنم که همیشه باید دیگرانی اول باشند و بعد من باشم؟ چرا من اولی نباشم؟ یعنی در عین اینکه امامت و رهبری وجود دارد تفکر یک مسلمان متقی باید این باشد که چه ایرادی دارد من اولی باشم وقتی تشخیص این است که من الان باید حضور داشته باشم. این جان مایه اصلی نهضت حسینی است که امام به نحوی عمل کرده­اند که اباعبدالله هستند، پدر کسانی هستند که عبدالله و بنده راستین خدا در طول تاریخ هستند.

وقتی تکلیف برایشان روشن می­شود دیگر تردید نمی­کنند و بجای خیلی تاخیر انداختن­ها اقدام می­کنند و اعلام می­کنند اقدام من چگونه اقدامی است.

هم در جهت بحث امروز هم در جهت تکمیل بحث­های قبلی، امام حسین با زندگی­ای که داشتند خصوصا این حرکت چند ماهه، رهبر و پیشوای قومی بودند که قرآن به عنوان "یحبهم و یحبونه" آن‌ها را معرفی می‌کند (سوره مائده آیه 54): مردمانی که خدا آن‌ها را دوست دارد و آنها هم خدا را دوست دارند.

ما یک مطالعه قرآنی هم اینجا اضافه کنیم که شما با کلمه یحبه یک فهرست 41 ردیفه در قرآن می‌بینید که صفات و علاقه مندی‌های خدا را مطرح می کند، مثل ان الله یحب المقسطین، ان الله لایحب المفسدین، و الله یحب المطهرین، ان الله لایحب الخائنین، ان الله لایحب المفسدین، ان الله لایحب المصرفین، ان الله یحب المتوکلین و ...

به صورت یک خاطره عرض کنم که: در ترکمن صحرای کشورمان که ما یک زمانی با گروهی از جمله نماینده مجلس وقت این توفیق را داشتیم که یک هفته تمام بین این برادران و خواهران مسلمان زندگی کردیم، یکی از برنامه‌هایی که در ترکمن صحرا، مسلمانان ترکمن دارند جشن یک ماهه میلاد پیامبر اکرم است که از غروب شب اول ماه ربیع الاول تا آخر ماه به این صورت است که درب خانه‌ها اغلب باز است و سفره­ها پهن است و غذا آماده است و مراسم مولودی‌های مختلف هم دارند، منظورم از این خاطره این است که از جمله‌های ثابت مولودی‌های این افراد این است که خطاب به حضرت رسول عرض می­کنند "مرحبا جدا الحسین مرحبا" یعنی پیامبر را با جد امام حسین بودن وصف می‌­کنند.

اما چه می­شود که این قوم و حضرت سید الشهدا به عنوان پیشوای این قوم می­درخشند؟، زمینه اینطور آماده می­شود که طبق فرمایش رهبری، برهه­ای از زمان گذشته بود دوران سختی‌های اولیه کار یعنی ظهور اسلام گذشته بود و دایره کشور وسیع­تر شده بود و دشمنان سرکوب شده بودند و غنائم مختلفی در کشور تقسیم شده بود و عده­ای در مقام اشرافیت ظهور کرده بودند. عناصری با نام اسلام و با انتساب با افرادی در کارهای ناشایست وارد شدند و کسانی پیدا شدند که برای مهریه دخترانشان یک میلیون دینار و یک میلیون طلا قرار می­دادند. قضایا کمتر از یک دهه بعد از رحلت پیامبر شروع شد. چنین عنوان شده بود که تساوی آن‌ها با دیگران درست نیست و حرکت­های منجر به انحراف از این نقطه ظریف شروع شد تا به اواخر دوران عثمان رسید و در این دوره وضعیت به گونه­ای شد که صحابه پیامبر جزء سرمایه داران قوم‌ها شدند. کسانی که افتخارشان حضور در کنار پیامبر بود در ردیف اول سرمایه‌داران قرار گرفتند.

این جاهلیتی که بعد از پنجاه سال بعد از رحلت پیامبر خودش را نشان داد اگر قیام امام حسین نبود اسلام، دیگر از لابه­لای آن جاهلیت جدید بعد رحلت پیامبر قابل جستجو نبود.

دو خطر عمده همواره اسلام را تهدید می‌کند یکی دشمن خارجی و یکی اضمحلال داخلی؛ که از این دو خطرناک‌تر هم خطر درونی در داخل اسلام است و قیام امام حسین هم برخاسته از یک آگاهی نسبت به این مساله است. ضرورت و فوریت این اصلاح از این جهت است. در عالم اسلام ارتداد ایجاد شده و جاهلیت اولی برگشته است بدلیل اینکه غالب و پوسته اسلامی دارد و این­بار جدی‌تر از دوران جاهلیت قبل پیامبر هم هست.

معاویه در اولین خطبه خلافتش گفت مردم من کاری به دین شما ندارم کاری به آخرت شما هم ندارم من فقط به دنیای شما کار دارم و اعلام می‌کنم که دنیای شما دست من است و من چنان قدرتی دارم که هر کس را اراده کنم از دنیا برخوردار نباشد برخوردار نخواهد شد و بر همین اساس تا آخر هم حکومت کرد و بی‌خود نیست که شیطان نگران این است که این پوسته اسلامی که روی حکومت معاویه هست خدشه‌دار شود و شیطان نگران نماز اول وقت معاویه می‌شود.

نهضت حسینی آگاهی‌ها می‌دهد، هشدارها می‌دهد اولویت ها را نشان می‌دهد جایگاه مسائل را نشان می‌دهد و وزن واقعی مسائل را مشخص می‌کند.

نهضت حسینی برای تمام جمعیت‌ها تا قیام قیامت کشتی نجات و چراغ هدایت می‌شود که هرگاه قرار است اسلام دچار جاهلیت بشود نهضت حسینی تنها راه نجات اسلام و اسلامیت در تمام دوران‌ها است.

من با یک خاطره بحثم را تمام کنم و زمان را در اختیار شما بگذارم. اوایل انقلاب بود و اولین سال‌های دفاع مقدس در مجموعه‌ای با افرادی آشنا بودیم از جمله یکی از شهدای گرانقدرمان که حدود بیست سال داشت و آثار و توصیفات مختلفی داشت و هنرمند بود، خب ایشان رفت جبهه و شهید شد، ما طبق عرف باید می‌رفتیم خدمت خانواده ایشان متوجه شدیم که این شهید عالی قدر از خانواده­ای برخاسته بود که اصلا خانواده شبیه او نبود و یک­دفعه مواجه شدیم با یک وضعیت خاص و غیرقابل پیش­بینی. طبیعی بود که برخورد خوبی با ما نداشته باشند و ما هم باید برای آن‌ها جواب می­داشتیم، وضع و حال آن‌ها هم شرایط خاصی بود. من اشاره کردم بگذارید جواب را خدا بدهد زمانی که ما خواستیم بیایم به خانه این شهید یک حجله دیدیم و نمی­دانستیم که آن حجله جواب است، حجله جوانی بود که او شهید نبود. مطرح کردیم این جوانی که فوت کرده کیست؟ گفتن پسرخاله این شهید است و بر اثر مشروبات در خارج از کشور در جوی کنار خیابان از دنیا رفته است و ما فهمیدیم همین موضوع خودش بهترین جواب این خانواده است که اگر این جوانان با ردای شهادت از دنیا نمی‌رفتند به چه شکل‌هایی ممکن بود از این دنیا سفر کنند.

 

"السلام علی الحسین و علی علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین"

 

سوال) سوال این است که بعد از جریان عاشورا مساله خلافت چقدر متحول شد؟ ظاهرا چندان بهتر هم نشد اگر بدتر نشده باشد؟ یک سوال دیگر هم اینکه الگوگیری از عاشورا از دیرباز برای ما مساله است که مثلا منِ دانشجو چطور می­توانم از نهضت عاشورا درس بگیرم؟

پاسخ) آنچه بعد از این گونه بحث­ها مطرح است همین­گونه است که ما اهمیت این بحث­ها را مطرح کنیم چون بیش از این زمان ما هم اجازه نمی­داد، قسمت اول هم اینکه آنچه اتفاق افتاد اینکه به تعبیر دیگر خلافت به جایگاه اصلی خودش برنگشت و امامان به خلافت برنگشتند و اتفاق خاصی نیفتاد ولی چیزی که خیلی مهم است و برای به یاد ماندن خوب است در نظر باشد، قضیه­ای است که از قدیم گفته‌اند که ماهیان آمدند نزد ماهی بزرگ که ما یک عمر است یک مشکل اساسی داریم آن را برای ما حل کن، ما می‌خواهیم بدانیم آب چیست؟ مساله همین است، اگر هیچ اتفاقی نیفتاد حداقل آن این است که بعد از 14 قرن هنوز اسلام باقی مانده تا کسانی که می­خواهند مسلمان باشند و اسلام را پیاده کنند و دنیا و آخرتشان را با اسلام سامان دهند بتوانند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

جلسه نهم: از عاشورا تا اربعین (22/8/1395)

”بسم الله الرحمن الرحیم. الحمد لله رب العالمین. اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و اشهد ان محمد عبده و رسوله. اللهم صل علی محمد و آل محمد”

”السلام علیک یا ابا عبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل و النهار و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم السلام علی الحسین و علی علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین و علی زوار القبر الحسین”

از عاشورا تا اربعین عنوان گفتگوی ما در این نشست نهم از سلسله نشست‌های اسلام محمدی به روایت نهضت حسینی است. از ساعتی بعد از ظهر عاشورا مرحله بعد از عاشورا آغاز می‌شود که مرحله تعیین کننده‌ای را به ثبت می‌رساند تا اربعین و اربعین خود سرفصل جدیدی است.

یکی از مواردی که می‌شود گفت تحریف متن واقعه عاشوراست - که البته معمولا روضه خوان‌ها بیشتر این مساله را مطرح می‌کنند - این است که بعد از عاشورا تا سه روز اهل بیت امام حسین(ع) در کربلا بودند و بعد حرکت داده شدند به سمت کوفه و بعد شام. اگر در مقابلش بدانیم واقعیت این بود که دشمن به محض آنکه به هدف گذاری عاشورا، که فقط شهادت امام بود رسید، لحظه برایش مهم تر بود که صحنه را ترک کند و بیشتر ترسی دامن گیرشان شد که توان ماندن در کربلا را نداشتند چه برسد به روز بعد و ساعت بعد. یادمان باشد همیشه در طول تاریخ این فاتحان بودند که تمایل داشتند در منطقه فتح بمانند ولی این‌ها فاتح نبودند که بخواهند بمانند، بلافاصله شکستشان را درک کردند، هر چند در ظاهر احساسی که تمام وجودشان را پر کرده بود را نشان نمی‌دادند.

بلافاصله بعد از شهادت امام مرحله بعد از عاشورا شروع شده و به سرعت فرماندهان و سرکردگان درصدد برآمدند از صحنه دور شوند و خودشان را به مقامات بالا و مشخصا به ابن زیاد برسانند.

در عالم چیزی که مانده است ادامه نهضت حسینی است همانگونه که تا عاشورا ادامه پیدا کرده بود حالا از عاشورا به بعد ادامه پیدا می‌کند، در این مرحله رهبری تعبیر زیبایی دارند که می‌فرمایند رهبر این نهضت حسین دوم است که منظورشان از حسین دوم حضرت زینب کبری(س) است من عین کلام ایشان را می خوانم:

"زینب کبری(س) یک زن بزرگ است، عظمتی که ایشان دارد از چیست؟ نمی‌شود گفت دختر امام علی یا خواهر حسنین است. نسبت‌ها هرگز نمی‌توانند چنین عظمتی خلق کنند. امامان ما دختر داشتند ولی چرا هیچ کدام به این مقام نرسیدند؟ کار ایشان، تصمیم ایشان به ایشان چنین عظمتی بخشید. بخش عمده این عظمت از اینجاست که موقعیت را شناخت و طبق هر موقعیت یک انتخاب کرد. بعد از شهادت حسین بن علی که دنیا ظلمانی شد ایشان یک نوری شد و درخشید که فقط انسان‌های والای تاریخ بشریت یعنی پیامبران می‌توانند به آنجا برسند."

چنانچه در این تعابیر خواندیم مساله مهم در نهضت حسینی و فهم نهضت حسینی و فهم این متن این است که هر فرد در هر موقعیتی که هست، موقعیت را بشناسد و بداند وظیفه او در آن مقطع چیست و بداند که الان خدای من از من چه می‌خواهد و انتظار دارد من چه کنم؟ چه بگویم؟ بایستم یا بروم یا برگردم؟ تمام جزء و کل وظیفه خودش را در این قاموس شناسایی کند.

آیه 111 سوره توبه از کسانی می‌گوید که جان و زندگی خودشان را به خدا می‌سپارند، اگر جنگ پیش بیاد وارد میدان می‌شوند و اگر هم جنگ نباشد تمام زندگی خود را وقف خدا می‌کنند، این قوم و گروه می‌شوند یاران امام حسین که به معنای قرآنی همگی شهید هستند و رهبری مانند امام حسین پیدا می‌کنند.

این کار معامله با خدا و این جماعتی که با خدا معامله کرده‌اند در مقابل آن مفسدان هولناکی که همیشه بوده‌اند قرار می‌گیرند، این از رأفت خداوند است که در میان بندگانش همیشه کسانی را دارد که در مقابل فساد و دشمنی‌ها با انسانیت و با هر کسی که بخواهد دم از اخلاق بزند می‌ایستند، این‌ها مظهر رحمت خداوندند مظهر رافت خداوند و مظهر رحمه للعالمین هستند که در برابر مفسدان می‌ایستند و کارشان این است که نگذارند در اثر این کج روی‌های ظالمان صراط مستقیم برای همیشه بسته شود، نگذارند که حرکت اسلام به صفر برسد و متوقف شود.

یکی از چیزهایی که بارها توجه به آن لازم است این است که ما اگر به عظمت مصیبت عاشورا توجه داریم و می‌شناسیم و در زیارت عاشورا آن را با "مصیبه ما اعظمها" می‌خوانیم نباید فقط از باب غصه و اندوهگینی به موضوع نگاه کنیم که البته آن هم مهم است اما وقتی تحت تاثیر این مصیبت بزرگ قرار می‌گیریم درک کنیم چه فاجعه بزرگی در اسلام رخ داده بود که لازمه‌اش این مصیبت عظما بود. مثالی که در این زمینه هست حوزه پزشکی است، جراحی بزرگ و دوران نقاهت طولانی قطعا به دلیل یک جراحی بسیار مهم و سخت بوده و از همین راه می‌شود گفت که بیماری اسلام در زمان امام حسین چقدر جدی و سخت بوده که چنین مصیبتی را باید برای بهبود آن متحمل شد.

از نگاه دیگر اگر واقعا سوال کنیم چطور دشمنان امام دلشان آمد در مقابل فرزند رسول خدا که خود رسول خداست، رسول خدایی که حق حیات به گردن آن‌ها دارد بایستند؟ در واقع در مقابل کسی بایستند که اگر امروز زنده هستند حیاتشان را از او دارند؟ همه زندگی و حیاتشان را مدیون رسول خدا هستند.

قرآن در سوره حدید آیه 17 فرموده زمان فاصله شد و این زمانی که فاصله شد توانست کارشان را به اینجا برساند مثل تعبیری که قرآن درباره داستان حضرت موسی و گوساله سامری دارد و آنجا حضرت موسی می‌فرماید خیلی طولانی شد؟!! چهل شبانه روز باعث شد شما برگردید به آن جهالت خودتان و گوساله پرست شوید؟ قرآن می‌فرماید اگر این فاصله کارساز شد دیگر آن دل سنگ شده و از کار افتاده و دچار قساوت شده.

اینجا وقتی سوال می‌کنیم که چرا در مقابل حسین بن علی - و در اصل در مقابل رسول خدا ایستادند، قرآن به ما می‌گوید کجای کار این‌ها مشکل داشت. خدا را هم فراموش کردند چه برسد به رسول خدا و چه برسد به فرزند رسول خدا!

امام سجاد(ع) در سخنی می‌فرمایند کار اسلام به جایی رسیده است که وقتی ما از قرآن و اسلام سخن می‌گوییم ما را مسخره می کنند، این شدت ارتداد جامعه است، جامعه‌ای که در آن عمر سعد به امام می‌گوید اگر توبه کنی من بهشت را برای تو تضمین می‌کنم!

کیان نهضت حسینی این است که اگر امام حسین فرزند حضرت رسول نبودند هم به عنوان یک مسلمان این کار را انجام می‌دادند و به همین مقام و منزلت می‌رسیدند، همین مصباح الهدی و سفینه النجاه می‌شد، راه فهم بهتر این موضوع این است که ما نهضت حسینی را بدون نسبت ایشان با پیامبر بررسی کنیم تا عمق نهضت را بهتر بشناسیم.

حضرت عباس(ع) و زینب کبری(س) امام نیستند اما در نهضت حسینی بهترین عملکرد ممکن را دارند و به اسوه حسنه تبدیل می‌شوند، یاران دیگر امام هم همین طور؛ با تمام اختلافات فرهنگی و اجتماعی و قبیله‌ای تبدیل به اسوه حسنه می‌شوند، افرادی که در نهضت حسینی قرار می‌گیرند در یک جریان قرار می‌گیرند که این جریان منتج به نجات می‌شود. همان کاری که شهید فهمیده در زمان جنگ انجام داد، این نشان می‌دهد این نوجوان شاگرد برازنده مکتب امام حسین است.

امیدواریم در مسیر پیاده سازی، عمل و مهمتر تلاوت و قرائت نهضت جد حسین ابن علی(ع) توفیق پیدا کنیم.

 

"السلام علی الحسین و علی علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین و علی زوار القبر الحسین"

 

سوال) با سلام، سوالی برای بنده پیش آمده است، تمام ویژگی هایی که از نهضت امام حسین برشمردید، با دخالت ندادن امامت امام چه ارتباطی دارد؟ و اگر موضوع اسوه بودن امام را کنار بگذاریم چه بخش‌هایی از این نهضت کنار گذاشته می‌شود؟

پاسخ) اولا تاکید کنیم که بحث امام‌شناسی با جایگاه خودش نباید کنار گذاشته شود ولی یکی از عواملی که می‌تواند مانع شود که نهضت حسینی تحقق پیدا کند این است که ما دائم مساله امام بودن امام را پررنگ کنیم، این باعث می‌شود ناخودآگاه ما به این سمت برویم که خب ایشان امام بودند و اصلا خلقتشان از نور دیگری بود و کافیست انسان از عمق و جانش با این موضوع درگیر شود که این مساله شامل حال من نمی‌شود بنابراین باید با ظرافت خاصی مطرح شود که گفتیم از وقتی که نهضت حسینی از مدینه آغاز شد امام حسین(ع) اگر فرزند رسول خدا نبودند هم باید چنین می‌کردند، این راه تاثیر گذاری نهضت حسینی است. اشاره کردم ما خودمان چند ده سال را در محافل حسینی گذرانده‌ایم دلیل خیلی از این اثر نگذاشتن‌ها و نقش نبستن نهضت حسینی در زندگی ما همین است که بر امامت امام حسین تاکید ناشیانه شده یا ناخودآگاه ما کار خودش را کرده و مانع شده است تا بپذیریم که کار امام حسین یک کار مسلمانی بوده نه کار امامتی.

در نهضت حسینی شما تمام فرمایشات امام را نگاه کنید می‌بینید اشارات امام هم این طور هست که اگر می‌خواهید امامت من را هم نگاه کنید، بله امامت من هم اقتضا می‌کند این کار را انجام بدم اما فقط از جنبه امامت به آن نگاه نکنید بلکه این وظیفه مسلمانی من است. اگر این چنین تعبیر کنیم این نهضت حسینی می‌تواند برای همه صحبت کند، برای همه سخن داشته باشد و همه دستور و الگوی راه را از نهضت حسینی برداشت کنند. باید دائم تفکیک کنیم شخصیت و امامت امام حسین را تا مسئولیت‌های امامت و مسلمانی ایشان تفکیک شود.

"اللهم صل علی محمد و آل محمد"

 

 

جلسه دهم: اربعین حسینی (25/8/1395)

"بسم الله الرحمن الرحیم ... الحمد لله رب العالمین ... اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له و اشهد ان محمد عبده و رسوله. اللهم صل علی محمد و آل محمد."

"السلام علیک یا ابا عبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابدا ما بقیت و بقی اللیل و النهار و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم السلام علی الحسین و علی علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین و علی زوار قبر الحسین"

به توفیق الهی به دهمین نشست از سلسله نشست‌های اسلام محمدی به روایت نهضت حسینی رسیدیم، قبل از گفتگوهای امروز با یک سوال و جواب به گفتگوهای قبلی بازگشتی داشته باشیم و سپس وارد گفتگوی امروز بشویم، این سوال راجع به حج امام حسین(ع) است در ذی‌الحجه سال شصت هجری انجام شد. معروف است که از قدیم می‌گفتند امام حسین در اوایل ذی الحجه سال شصت حجشان را به عمره تبدیل کردند و برخی دیگر گفتند این درست نیست و درست نیست گفته شود حج را ناتمام گذاشتند، اصل مطلب را بیان می‌کنم که حق مطلب را گفته باشم، حضرت امام حسین(ع) چه بسا اگر در سال 60 هجری که این اتفاق افتاد این صحبت‌ها که مطرح شد اگر نمی شد هم چه بسا عازم حج می‌شدند اما چیزی که در تاریخ ثبت شده این است که امام در ماه رجب پس از دریافت پیام از یزید تصمیم به ترک سریع مدینه داشتند تا در مکه و حرم امن الهی اقامت کنند، همین کار را هم کردند و بنا را بر این گذاشتند که پس از دریافت پیام از جانب یزید مقیم مکه باشند و در پناه حرم امن الهی کار تبلیغی خود را انجام بدهند و استفاده بیشتری از موقعیت مکه داشته باشند و به خصوص توجه داشتند تا موسم حج برسد و در این زمان بطور حداکثری این موضوع را مطرح کنند و بالتبع وقتی وارد مکه شدند سنت این بوده است که عمره بجا می‌آوردند و منتظر می‌مانند تا زمان حج تمتع فرا برسد.

مساله دقیقا از این قرار است که امام حسین وقتی خبردار شدند ایادی یزید با پوشش احرام وارد شدند و قصد دارند در موسم حج خون امام را بریزند و به قول خودشان با یک تیر چند نشان بزنند و حرمت خانه خدا را بشکنند امام بنا را بر این گذاشتند که خانه خدا را ترک کنند و اصلا بنای حج واجب را نبستند که آن را شکسته باشند.

وقتی شخصی مانند سید الشهدا در می یابند که در موسم حج، مکه را باید ترک کنند صحبت از احرام دیگری به میان می‌آید، ترک احرام حج می‌کنند و به کربلا و قتلگاه و شهادت لبیک می‌گویند و همین جا نقطه آغاز نهضت حسینی است که اوج آن در عاشورا بود.

انصافا یکی از شعرهای اصلی نهضت این است که «کربلا در کربلا می‌ماند اگر زینب نبود». یا به تعبیر رهبری حضور حسین دوم اگر بعد از واقعه عاشورا نبود شاید این نتایج حاصل نمی‌شد.

این تتمه عاشورا که پیش از عاشورا با ورود امام حسین و همراهانشان به کربلا آغاز شده بود ادامه پیدا کرد و به اربعین رسید، چهل روز از عاشورا گذشت و اربعین شکل گرفت. اربعین در کنار عاشورا برای خودش یک موضوعیتی پیدا کرد که باید خیلی جدی‌تر از این به این مساله اشاره کرد که واقعه‌ای اتفاق افتاد و عده‌ای جانشان را در راه خدا از دست دادند و چهل روز از این موضوع گذشت، بلکه مساله بسیار فراتر از این موضوع است.

تعبیر به جا و حکیمانه رهبری بسیار زیباست که در پیام آغاز سال 1385 می‌فرمایند: امسال تحویل سال با اربعین حسینی مصادف است؛ اربعین هم یک نوروز دیگر است که اولین جوشش‌های چشمه نهضت حسینی و شط همیشه جاری زیارت که در طول این قرن‌ها به کار افتاده در همین اربعین شکل گرفته. مغناطیس و جاذبه حسینی از اربعین حسینی شکل گرفت و از آن موقع این حرکت پر شور و پر حرارت جریان داشته و نام امام حسین را روز به روز زنده‌تر کرده است. این تقارن، تقارن دو فروردین و دو بهار است."

اصل مطلب در عاشورا اتفاق افتاد اما تا موقعی که محصول و نتیجه این قیام مشخص شود باید چهل روز می‌گذشت.

اصل مطلب را فرمودند که زیارتی که از اربعین شکل گرفت آغاز حرکتی است که از آن زمان شکل گرفت تا امروز که تعداد زوار ایرانی را بالای یک و نیم میلیون اعلام کردند که البته از خیلی جاهای دیگر هم این زوار به هم می پیوندند و کربلا را همه ساله بیش از پیش به یک مرکزیت بسیار مهم و غیر قابل انکار و مطرح برای مسلمانان جهان تبدیل می‌کنند.

قبل از اینکه باز به اربعین بپردازیم به این قسمت که کاروانی که حرکتش را از مدینه آغاز کرده بود بازگشتش به مدینه چطور بود را هم مرور کنیم تا اگر مسائلی مثل اربعین و زیارت که دو عنوان مهم هستند و تلفیق زیارت و اربعین که مثل تلفیق حج و موسم حج هست اتفاق نمی افتاد چه بسا در گوشه‌ای از تاریخ اتفاقی مانند کربلا و کوفه و شام به کناری از تاریخ برود و مطرح نشود.

 این دو مساله زیارت و اربعین هستند که به موقع و در شرایط مختلف در کنار عاشورا قرار گرفتند و بقای آن را تضمین کردند و اثرات آن را گسترده تر کردند.

در کتاب منتهی الامال صفحه 456 که اثر کم نظیر آقا شیخ عباس قمی است در روایتی از امام سجاد آورده شده است که پس از عاشورا کاروان اسرا را حرکت دادند به سمت دارالاماره یزید در شام که این مسیر مهمترین اتفاقش خطبه حضرت زینب بود در بازار شام و سخنرانی امام سجاد(ع) و گفتگوهایی که در مجلس ابن زیاد و مجلس یزید اتفاق افتاد که به این منتهی شد که یزید رسما از بازماندگان خصوصا حضرت زینب عذرخواهی کند و با وضع مرتب و با احترامی اسرا را به مدینه بازگرداند و دلجویی فراوانی کرد و این کاروان به هر حال به مدینه پیامبر بازگشت.

ورود کاروان بازماندگان و اسرا به مدینه هم از وقایعی است که تاریخ به گونه‌ای ویژه آن را ثبت کرده و تبعا اثرگذاری زیادی در مدینه داشته است، خصوصا با توجه به بی‌خبری اهالی مدینه که آن‌ها را شدیدا تحت تاثیر قرار داد.

حضرت ام کلثوم(ع) در ابیاتی اشاره می‌کنند که ای مدینه حق داری ما را با این همه مصائب نشناسی، مردان ما را در کربلا ذبح کردند و به خاک کشیدند، ای مدینه به جد ما خبر بدهید که ما را اسیر کردند و ما را به شهرها و بازارها بردند و زمانی که ما حرکت کردیم جمعمان جمع بود و الان که برگشتیم مردانمان با ما نیستند پسران ما با ما نیستند، وقتی از مدینه رفتیم مولای ما حسین در کنار ما بود و الان در حالی برگشتیم که حسین را نیاوردیم، یا رسول الله حسین شما را کشتند و جانب خدا را در ارتباط با ما و شما رعایت نکردند ...

این اربعین است که از همان موقع این مساله را تجدید کرد، اربعین اول با زیارت جابر ابن عبدالله انصاری شکل گرفت، تثبیت شد و پس از آن مرقد امام حسین و زیارت مرقد امام حسین و فضیلت های زیارت امام حسین شکل گرفت.

یکی از آیات عظام در یک نسل قبل که آثار عدیده‌ای از ایشان به جا مانده از جمله ترجمه کم نظیر نهج البلاغه و آثار دیگر، مرحوم دکتر سید جعفر شهیدی هستند که در سنین اندکی پس از جوانی با اجازه مراجع با لباس استادی وارد دانشگاه شدند و تا آخر عمر درس اصول و فقه داشتند، ایشان درباره قیام امام حسین یکی از کم نظیرترین آثار را به جا گذاشتند با عنوان "پس از پنجاه سال" که پس از انقلاب یکی از کتاب های مرجع سازندگی فکر انقلابی و اسلامی نسل آن روز بود. قسمتی از این کتاب را با هم بخوانیم:

"از روزی که این کاروان در این سرزمین فرود آمد کربلا در تاریخ اسلام و تشیع شهرتی یافت که می‌توان گفت پس از مکه شهری به آن شهرت دست نیافته است. پیش از این تاریخ نیز شیعیان با ترس آرزو داشتند که در این مکان اشکی بریزند و با نثار این هدیه پیمان دوستی خود را با شهیدی که در آنجا خفته تجدید سازند و چه بسیار زن و مردی که در راه رسیدن به آن سرزمین جان از دست دادند و چه بسیار املاکی که در سراسر جهان وقف آبادی آنجا شده. کربلا تنها در بردارنده مزار حسین(ع) نیست آنجا مکان نبرد حق و باطل و مکان رویارویی لشکر خدا و لشکر شیطان است."

باید گفت متاسفانه به عنوان مثال ما زندگانی حر ابن یزید ریاحی را در حد دو سه سطر می‌دانیم در صورتی که جا دارد زمانی که چنین اتفاقی می‌افتد و زمانی که حر در زمره شهدا قرار می‌گیرد سابقه و موقعیت‌هایی که افرادی مثل ایشان در آن قرار داشتند مورد بررسی قرار گیرد تا از یک طرف معلوم شود عظمت نهضت حسینی چه ابعادی داشته است و اگر این نهضت اتفاق نمی‌افتاد امثال حر بن یزید ریاحی چه سرنوشتی پیدا می‌کردند و چه وقایع دیگری در انتظار جهان اسلام بود.

یکی از مواردی که خیلی با آن برخورد بدی می شود عبدالله همسر حضرت زینب(س) است که دو فرزندش را به کربلا می‌فرستد ولی در برخی کتاب طوری نوشته شده انگار عبدالله در مقابل امام حسین قرار می‌گیرد در صورتی که این طور نیست و در این نهضت افراد مختلفی جایگاه شناخته شده‌ای دارند و آن‌ها هم نقش خودشان را به خوبی ایفا می‌کنند تا اثر گذاری‌های نهضت عاشورا پا برجا بماند. عبدالله داماد امیر المومنین(ع) است و جایگاه والایی در بین اهل بیت دارد، در قبرستان باب الصغیر سوریه یکی از قبوری که زیاد مورد توجه شیعیان است قبر عبدالله ابن جعفر است. با سازوکاری که نهضت حسینی دارد نه از طرف امام حسین به او تکلیف شد که حضور داشته باشد نه ایشان تشخیص داد باید در قیام حضور پیدا کند بلکه او باید در مدینه می‌ماند.

تک تک شهدای کربلا نقششان قابل ارزش است و تک تک این شهدا هستند که در کنار امام حسین آفریننده این نهضت می‌شوند.

شاید کمتر توجه کرده باشید ضریح‌ها همه به شکل کعبه ساخته می‌شوند و این از همان آغاز به عنوان نمادی از کعبه شکل گرفت، و حتی کلمه حج در معنا مترادف واژه زیارت است و به معنای این است که کسی از جایی قصد می‌کند و خودش را به مکانی می‌رساند که این کار زیارت می‌شود، حج هم همین طور است، حاجی عزم می‌کند به زیارت بیت الله برود، به احرام می‌رسد و با طواف شکل عینی‌تری به خودش می‌گیرد و حج سامان پیدا می‌کند.

اگر یک بار دیگر آیات حج را که از ساخته شدن خانه کعبه توسط حضرت ابراهیم شروع می‌شود بخوانیم خدا به حضرت ابراهیم فرمود فراخوان حج را بده تا از اطراف مردم به حج بیایند، این خانه‌ای را که تو برای خدا ساخته‌ای طواف کنند و حاجی بشوند. عین این اتفاق در کربلا هم اتفاق می‌افتد و مردم از سراسر دنیا فراخوان می‌شوند برای زیارت و طواف حرم امام حسین(ع).

پس از پیدا شدن و نمایان شدن قبر امام حسین نیاز بود ضریحی مانند خانه کعبه بر روی قبر امام قرار دهند که اگر روزی کعبه اول مشکل پیدا کرد مسلمانان بتوانند کعبه دوم را زیارت کنند. مساله به همین دقت است که کربلا از دیرباز پیش‌بینی شده است با ضریح‌هایی که بر روی آن گذاشته شده برای کسانی که چنین آمال و آرزوهایی داشته باشند که کعبه و مسجد الحرام را از مسلمانان بگیرند و به اربابانشان بسپارند و به اهداف خودشان نرسند و همین حماسه و اتفاق عظیم زوار اربعین برای همین است که کسانی که تصور کردند با پیوستن به قدرت‌ها می توانند جعل‌های الهی را از مردم بگیرند این خیال خام را بیرون کنند چون مسلمانان کعبه دومی مانند قبر امام حسین دارند که می‌توانند دور آن جمع شوند و به جهان نشان دهند ما هستیم و تا ما هستیم اجازه نمی‌دهیم کعبه در دست کسانی که صلاحیت آن را ندارند بیفتد و اگر چنین هست هم به همه جهانیان بگویند این حکومت‌ها رفتنی هستند و کربلا نمی‌گذارد کعبه بت خانه شود، نخواهد گذاشت کعبه به دست دشمنان خدا بیفتد و مسلمین کعبه را هم به دست خودشان خواهند گرفت و در این حالتی که مانند برزخ است کربلا وظیفه و مسئولیت کعبه را انجام خواهد داد و مکان گردهمایی مسلمین خواهد بود تا زمانی که این اجتماع‌ها به مکان اصلی خودش که کعبه است، برسد.

چند بیت را در آخر صحبت‌ها اشاره کنیم:

رفتم کربلا به سر قبر هر شهید / دیدم که مرقد شهدا مشک و عنبر است

هر یک مزار و مرقدشان چهار گوشه داشت / شش گوشه یک مزار در این هفت کشور است

پرسیدم سببش را کسی به گریه گفت / پایین پای قبر حسین قبر اکبر است

 

"السلام علی الحسین و علی علی ابن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین"

 

سوال) طبق عادات گذشته و سبک‌هایی که در این طور کارگاه‌ها وجود داشته ما عادت داشتیم سوالاتمان را از استاد بپرسیم و چون این سبک برنامه‌ها به ندرت داخل کشور برگزار می‌شود و مجموعه شما می‌شود گفت در 1400 سال تاریخ اسلام بعد از نهضت حسینی، برنامه‌هایی را برگزار کرد تا با دید دیگری به نهضت حسینی نگریسته شود سوال یا بهتر بگویم درخواست من از مسئولین دبیرخانه گفتمان قرآنی این است که اینطور برنامه‌ها ادامه داشته باشد، درخواست داشتم این قول را بدهید که این برنامه‌ها ادامه پیدا کند.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۷/۰۹