موضوع: مراقبه و محاسبه نفس
مرحوم فشارکی «رضوان اللَّه تعالی علیه» این یکی از مراجع تقلید بوده است در اصفهان امّا روی منبر میرفته است.
خدا درجاتشان عالیست، عالیتر بکند. ایشان ...
درس اخلاق حضرت آیة اللَّه العظمی مظاهری «مدّظله العالی»
موضوع: مراقبه و محاسبه نفس
تاریخ: 5/ 5/ 1379
اعوذ باللَّه من الشیطان الرجیم. بسم اللَّه الرحمن الرحیم. رب اشرح لی صدری و یسر لی امری و احلل عقدة من لسانی یفقهوا قولی.
بحث هفته گذشته در باب مراقبه بود قانون مراقبه که به آن قانون محاسبه هم میگویند که این قانون مراقبه، قانون محاسبه گفتم که قانون خوبی است. برای اینکه حال توجه به ما بدهد خوب قانونی است و گفتم این قانون مراقبه و محاسبه را بعضی مختصر، بعضی متوسط و بعضی مفصل فرمودند. به عبارت دیگر قانون مراقبه سه قسم است یا بگوئیم سه مرحله است یک مرتبهاش خیلی مفصل یک مرتبهاش خیلی مختصر که ما مفصلش را با هم بحث میکنیم تا به متوسط و مختصرش برسد آن را هم باید یک بحثی روی آن کرد. مفصلش را گفتم که این است اولاً قبل از همه چیز توجه به این که در محضر خداست اگر بتواند این توجه را دائمیاش کند دیگر به رتبه تالی تلو عصمت میرسد و هفته گذشته گفتم اصلاً عصمت یعنی هیمن توجه. به قول شیخ انصاری معنای عصمت یعنی همین، به قول حضرت امام «رضوان اللَّه تعالی علیه» عصمت را که میخواستند معنا کنند همین جور به این توجه معنی کردند به مرتبه آخر توجه. و راستی اگر آن هدف از خلقت را که دوام توجه باشد این دوام توجه برای کسی پیدا شود معلوم است دیگر گناه نمیکند چنان چه به طور ناخود آگاه همه صفات رذیله ریشهکن میشود به طور ناخودآگاه دیگر حسادت، تکبر، منیّت، غرور و امثال اینها نابود میشود حالا این توجه و لو فی جمله ضروری است این قانون مراقبه. متوجه باشیم در محضر خدائیم علمای علم اخلاق تا همین جا گفتند من هفته گذشته عرض کردم یک مقدار مخصوصاً برای ما طلبهها بیشتر، توجه به این که ما در محضر مقدس حضرت ولی عصر هستیم. و قوام من قیام من، قوام وجودی من به واسطه ایشان است و این توجهها خیلی کار میکنند خیلی، مرحوم فشارکی «رضوان اللَّه تعالی علیه» این یکی از مراجع تقلید بوده است در اصفهان امّا روی منبر میرفته است. خدا درجاتشان عالیست، عالیتر بکند. ایشان منبر هایشان را یک کتاب کردند به عنوان، عنوانُ الکلام و این عنوان الکلام گرچه منبرهایش قدیمی است امّا یک نکات خیلی خوبی در این عنوان الکلام است و راستی یک نکات خوبی دارد از نکتههای خوبش به یک تناسبی ایشان میفرمایند که قحط و قلا شد یک زن سیدهای آمد پیش همسایهاش و همسایهاش امکانات داشت تمکن داشت گفت که بچه هایم در مضیقه هستند همسایه بی ادبی کرد گفت که هر چه بخواهی بهت میدهم به شرطی که ناموست را به من بدهی مرحوم آقای فشارکی میگویند این لرزید رنگش زرد شد نتوانست حرف بزند و رفت. رفت و دفعه دیگر دو سه روز بعد آمد باز گفت و آن هم آن بی ادبی را باز تکرار کرد معلو میشود این خانم علاوه بر این که مقدس بوده است عفیف هم بوده است معلوم میشود زرنگ هم بوده است دفعه سوم آمد و اظهار کرد و آن هم همان اظهار بی ادبی را کرد گفت حاضرم امّا شرطش این است که مرا به جائی ببری که هیچ کس نباشد این ادم متمکن خیلی خوشحال شد گفت خوب معلوم است تو را به جائی میبرم که احدی نباشد و بالاخره بردش در یک خانهای و بردش در اتاق و در اتاق را هم بست دید این زن دارد میلرزد گریه میکند. گفت چرا گریه میکنی گفت به شرطت وفا نکردی آخر بنا شد تو مرا جائی ببری که که به غیر از من و تو احدی نباشد گفت که خوب احدی نیست گفت نه اینجا خدا هست. من و تو در محضر خدائیم و تو میخواهی عمل منافی با عفت با من بکنی در محضر خدا معلوم است بعضی اوقات جملات یک جرقه میشود اگر از دل هم بلند شود دیگر آن جرقه خیلی عالی میشود و آن جرقه هست که گاهی دل انسان را مثل انبار بنزین شعله ور میکند این جور شد و آتش شهوت را خاموش کرد آن زن هم به آن دعا کرد گفت خدا آتش دنیا و آخرت رابر تو خاموش کند همان طور که آتش شهوت را از من خاموش کردی و رفت و بالاخره او گندم داد به او امکانات داد به او. حالا این جمله مرحوم آقای فشارکی راستی انسان در وقت گناه توجه داشته باشد خدا هست خیلی دیگر بی حیائی میخواهد باز هم دروغ بگوید دروغ برای گول است خوب وقتی توجه کند که دیگر خدا گول بخور نیست خدا توجه دارد که این حرفش مطابق با دلش نیست این مرتبه اول است در قانون مراقبه و محاسبه است بعد این توجه آن توجه هائی که قبلاً گفتم توجه داشته باشد این که مسئله خودسازی. غیر مسئله این است که انسان تقوا پیدا کند آن هم مشکل است که انسان متقی بشود خیلی مشکل است روح خدا ترسی در عمق جانش باشد خیلی مشکل است امّا آنکه راستی در سر حد محال است انسان برسد به یک جائی که دیگر خود را نبیند تا عملش ببیند نفسیتها، منیّتها ریشهکن بشود توجه به این که این کار مشکل است امّا توجه به این که این کار اوجب واجبات است. اگر منیّت باشد نمیگذارد انسان بهشتی بشود نمیشود و از آن طرف هم به این زودیها ریشهکن نمیشود. این صفات رذیله بعضی اوقات این جوری است که در حالات عادی کاری به انسان ندارد. امّا آنجا که باید شعله ور بشود در مواقع استثنائی در آن مواقع استثنائی یک وقت شعله ور بشود دین را میبرد. همان که یک دفعه بهتان میگفتم که مرحوم آیت اللَّه العظمی گلپایگانی میفرمودند که هم مباحثهام دم مرگ بود رفتم بالای سرش، تا چشمش به من افتاد به من گفت آقا سید محمدرضا این خدا خیلی ظالم است گفتم چرا گفت برای اینکه من وتو باهم، هم مباحثه بودیم حالا تو چرا این ریاست و این شهرت و من خانه نشین و هیچ کس مرا نشناسد و تو از مراجع بشوی. تواستثناها یعنی ممکن است در موارد عادی امکان نداشته باشد آتش زیر خاکستر باشد امّا ناگهان در استثناها میزند به آن بالا بالاها خدا خیلی ظالم است. نمیگوید هم مردم ظالم است خدا ظالم است توجه به این که صفات رذیله مثل فسق نیست گرچه این هم مثل همان است خدا نکند کسی ملکه تقوا نداشته باشد آن هم پدر در میآورد امّا آنکه ناگهان شعله ور میشود دین را میبرد صفت رذیله است لذا از اوجب واجبات است کار کردن در اخلاق از اوجب واجبات است و متأسفانه هیچ کداممان کار نمیکنیم. کی وقتش را میگذارد برای خودسازی اقلاً در بیست و چهار ساعت یک ساعت کی قانون مراقبه و محاسبه دارد من خیال نمیکنم در این مجلس کسی باشد که قانون مراقبه و محاسبه داشته باشد در حالی که از اوجب واجبات است و این اوجب واجبات را همه هم میگویند یعنی من کسی را سراغ ندارم از علمای علم اخلاق از بزرگان که نگویند از اوجب واجبات است این توجه اول به این ابعادی که عرض کردم. نوبت اول میرسد به عمل اینها چون که خودشان نماز شب خوان بودند خودشان نماز اول وقت خوان بودند میگویند بعد از نماز صبح بعد از تعقیباتش قبل از طلوع آفتاب یعنی آن وقت خاصی که در روایات ما آمده وقت بهشت است بین طلوعین از اوقات بهشت است انصافاً برای کسانی که این جور شمّها، این جور چشمها را داشته باشند هم بوی بهشت میشنوند هم وقت بهشت میبینند میگویند این موقع، با نفس خود مشارطه کند. آن هم میگویند که با دل، نه با زبان، این همان تلقین است که روانشناسها پا فشاری روی این تلقین دارند و راستی تلقین چیز خوبی است خیلی عالی است هم به تجربه اثبات شده است نفیاً یا اثباتاً چیز خوبی است هم روانشناسها خیلی روی آن حساب میکنند و هم دیگران. در مثنوی این آقا خیلی از مثالهای تلقین آورده شده است که یک تأثیر به سزائی داشته است لذا این تلقین چیز خوبی است. لذا علمای علم اخلاق میگویند مشارطه کنید یعنی بنا کند با نفسش حرف بزند با آن بعد جسمانی، به عبارت دیگر آن جنگ درون که بعد روحانی با بعد جسمانی همیشه تو جنگ است همیشه جبهه است و بالاترین جبهه بالاترین ثوابها «مرحباً بقومٍ غزو الجهاد الاصغر و بقی علیهم الجهاد الاکبر» و آن جهاد اصغر گاهی است این جهاداکبر همیشگی است همیشه آن بعد روحانی من با آن بعد جسمانی من همیشه در جنگ و من نمیدانم حالا برویم تا کجاها پیغمبر اکرم میفرمایند من هم دارم زنجیرش کردم و راستی هم همین جورها است «انا بشر مثلکم یوحی الی»[1] حالا کاری به آنجا نداشته باشیم ما خود ما همیشه این بعد جسمانی بعد روحانی در جنگند. آن وقت آن بعد روحانی با آن بعد جسمانی مشارطه کند نحوه مشارطهاش را گفتند امّا معمولاً خود انسان موارد، مواضع، زمان، مکان میتواند چه جوری حرف بزند مثلاً اینها گفتند بگوید کهای نفس امّاره اگر با من بیائی با من مدارا کنی بهشت مال ماست آسایش مال ماست رضایت خدا مال ماست و اگر نیائی مخالفت کنی و من زمین بخورم جهنم آن هم مال من نه، مال تو هم آری «کلما نضجت جلودهم بد لنهم جلود اغیرها»[2] من بسوزم تو میسوزی و غضب خدا مال ماست مال من تنها نیست مال تو هم هست اگر غضب خدا در دنیا عذاب استیصال بشود مال من مالِ توست اگر غضب خدا در قبر و برزخ و قیامت باشد مال من است مال تو است و بالاخره جهنم مال من، مال توست پس بنابراین بیا با من بساز بیا با هم بهشتی بشویم بیا با هم سعادتمند باشیم علمای علم اخلاق میگویند که التماس بهش بکنید هی التماس، تو را به خدا قسم تو را به امام زمان که قبولش نداری قسم البته قبولش را نداری را من میگویم تو را به خدائی که همیشه مخالف با او هستی قسم بیا با هم بسازیم بیا من به واسطه تو که براق من هستی عروج بکنیم میگویم التماس بهش بکنید. این میشود مشارطه آن وقت این مشارطه راعلمای علم اخلاق میگویند این کسی نیست که به شرطش عمل بکنداین عهد شکن است «ان النفس لا مارة بالسوء الا ما رحم ربی»[3] لذا این باید مثل دشمن در جبهه مراقب این باشد مراقب این دشمن باشد مراقبه یعنی مواظبت و آنها مثال میزنند میگویند دو تا شریک که یکی از شریکها آدم خوبی است امّا شریکش آدم دزدی است چه جور مواظب این شریکش است همیشه باید مواظب نفس امّاره باشد همیشه. یک دفعه از دست انسا در میرود و کار خودش را میکند لذا مراقب باید باشیم مراقبه حسابی نظیر همان مثال من شاید بهتر از مثال آنها باشد نظیر مراقبه در خط مقدم جبهه چه جور نظامی در خط مقدم جبهه مراقبت کامل دارد مواظبت کامل دارد از دشمن این باید در روز چنین باشد این توجه توجه توجه ناگهان این توجه میشود دوام توجه این را فراموش نکنیدها این جمله استاد بزرگوار ما علامه طباطبائی دم مرگ کسی که لا اله الاللَّه رسوخ کرده بود در عمق جان او احتیاج نداشت که بگوید لاالهالاللَّه باز هم میخواست دیگران را بسازد دم مرگ هی میگفت توجه توجه توجه توجه و بعد از دنیا رفت خیلی عالی است توجه.آن وقت علمای اخلاق میگویند که بعضی اوقات این از دست انسان در میرود یعنی گناه میکند یا آن صفت رذیله کار میکند یک غرور یک منیّت یک تجاوز در مال مردم یک غیبت از دستش هم بعضی اوقات در میرود و راستی هم این جوریها هستها، اگر این صفت رذیله ریشهکن نشده باشد نمیشود شبانه روز یک جا از دست انسان در نرود. حالا ولو این که من من بکند تو خانه عصبانی بشود. خیلی از این عصبانیت هائی که تو خونه میشویم با مردم نمیشویم فرق آن این است که آنجا نفسیت داریم در میان مردم نفسیت کمتر داریم پیش بزرگان این جور عصبانیها نمیشویم این جور حرفها نمیزنیم لذا از دست انسان د رمیرود این نفس امّاره خوب اگر شد چی عتاب. چرا چنین شد این همان توبه است که در روایات ما آمده که اگر گناه آمد فوراً توبه و اینجا علمای علم اخلاق میگویند این اگر میتواند فوراً غسل کند مثلاً نعوذ باللَّه این یک دروغ گفت از نفسیت سرچشمه گرفت فوراً برود غسل کند غسل توبه، دو رکعت نماز بخواند نماز توبه از مستحبات هم است هم غسل توبه از مستحبات است غسل وارده به عنوان قضا و اینها هم نمیخواهد به عنوان ورود هم نماز توبه داریم دو رکعت نماز بخواند نماز توبه بعد از نماز تضرع، زاری اولاً با خدا بعد عتاب سر نفس امّاره چرا چنین کردی مگر معاهده نکردیم که با هم گناه نکنیم مگر مشارطه نبود چرا بی وفایی چرا اینقدر بدی میکنی امّا بعد از عتاب مثل کسی که تربیت کودک میکند چطور عتاب میکند ازش التماس میکند ازش خواهش میکند دو دفعه خواهش خواهش بیا نکن چنین با من بساز ساختن تو با من بر نفع توست فقط بر نفع من نیست چرا گناه شد اگر توبه نبود چی میشد. اگر توبه را پروردگار عالم که سر چشمه میگیرد از رحمت خدا این توبه نبود خوب همه جهنمی بودند و حالا توبه هست یک مقدار این جور هست دو دفعه مراقبه، مراقبه، مراقبه، تا وقت خواب، وقت خواب توجه کنند که اینجا قبری است توجه به این الان میخواهم بروم توی قبر الان روز قیامت روز حساب و کتاب چه کاره هستم؟ امروز چه کردم این «حاسبوا قبل ان تحاسبو» قدر متدینش اینجاست این قدر متیقنش است شاید هم اطلاق گیری بتوانیم بکنید وبرای همه بگوئید «حاسبوا قبل ان تحاسبوا، لیس منا من لا یحاسب نفسه کل یوم» مفصلش این است که گفتم مختصرش همین الان حساب دقیق از خودش بکند بگویید که صراف بینا است بینا، قبل از آنکه شب اول قبر من حساب فی الجمله از من بشود قبل از آنکه 50 هزار سال از نظر قرآن حساب و کتاب از من بشود من الان میخواهم حساب خودم را بکنم دیگر از روز قیامت حساب نداشته باشم راستی هم اگر کسی حساب و کتابش را بکند دیگر انجا حساب و کتاب ندارد یک روایت شیرینی هست این روایت شیرین برای شما شیرین است آمد خدمت امام صادق علیهالسلام گفت یابن رسول اللَّه دو تا آیه در قرآن است نمیتوانم جمعش بکنم یک آیه میگوید روز قیامت «مقدارهُ الف سنه» یک آیه میفرماید «مقدارهُ خمسین الف سنه» آن میگوید هزار سال آن یکی میگوید 50 هزار سال امام صادقعلیهالسلام یک جواب شیرین دادند فرمودند 50 موقف دارد هر موقفی هزار سال این وحشت کرد گفت یابن رسول اللَّه 50 هزار سال فرمود امّا برای مؤمن یک لحظه نمیدانم ریاضی دان در مجلس هست یا نه فرضیه نسبیت انیشتن میگوید اینجاها خوب پیاده میشود میگویند امّا برای یک مؤمن یک لحظه - یک لحظه 50 هزار سال اگر راستی کسی قانون محاسبه داشته باشد هر روز دیگر روز قیامت میشود برایش یک لحظه و گرنه میشود 50 هزار سال. 50 هزار سال و اینجاست که خوب معلوم است همه را ناراحت میکند باید ناراحت بشوید آن وقت حساب و کتاب خودش را بکند از اول اذان صبح تا حالا که موقع خواب است درست بیاید جلو فوراً سجده شکر کند خوشحال بشود با نشاط برود تو رختخواب و امّا اگر رفوزه بوده است گریه کند زاری کند تضرع کند توبه کند اگر هم نمره به اندازه آورده از 10 به بالا است باز هم خوب معلوم است مؤمن که نباید نمرهاش کمرنگ باشد باید التماس کند به خدا دیگر اینجا کاری به نفس ندارد با خدا تضرع و زاری خدایا من نمره کم آوردم خدایا تو باید نمره کم را خیلی بپذیر خدایا توفیق بدهی انشاءاللَّه فردا روز من بهتر از امروز باشد تا من مؤمن باشم مغبون نباشم ملعون نباشم برای این که در روایات امیرالمؤمنین سلام اللَّه در نهج البلاغه میفرمایند اگر کسی دو روزش مثل هم مغبون است اگر کسی روز قبلش بهتر از روز بعدش بشود ملعون است پس مؤمن آن است که رو به کمال است هر روز رو به ترقی است از خدا جدی بخواهد و با این محاسبه برود به رختخواب خواب خوبی هم میرود میرود خواب برای نماز شب. دیگر آن خوابی که بهترین خواب هاست دیگر آن خوابی که بعضی اوقات میرسد به خواب انبیاء و چه الهاماتی در آن خواب چه وحی هائی در آن خواب دیگر آن خوابی که برای نماز شب بیدارش میکند یک جمله بگویم و این جمله دیگر خاتمه بحث ما باشد ما در روایات میخوانیم به تجربه هم اثبات شده است که آدمهای خوب نمیشود نماز شبشان از بین برود بیدارش میکنند حالا هر چه خسته، هر چه رفته، هر چه جوان، بیدارش میکنند یکی از علمای علم اخلاق این مرد وارستهای بود مرحوم حاج شیخ عباس قمی این خیلی آدم وارستهای بود بهش میگفتند آقا شیخ عباس تهرانی واین صبحهای جمعه میآمد مدرسه حجتیه وآنجا قبل از ندبه، یک ندبه خیلی شیرینی بوداز همین مدرسین خوب الان از این فضلای خوبه الان قم یا افرادی که متفرق شدند اینها این را دعوت کرده بودند قبل ندبه به اخلاق میگفت حالی داشت دلی داشت این آقا میگفت که برای نماز شب من را بیدار میکنند یک روز میگویند آقا آقا پا شو، یک روز میگویند آقا شیخ عباس پا شو، یک شب هم میگویند عباس پا شو یک شب هم میگویند اُ اُ، پا شو اقا شیخ عباس میگفت من فکرش را کردم چه جوری است که من گاهی آقا هستم گاهی آقا شیخ عباس هستم گاهی هم رسیدم به انجای بی اعتنایی اُ اُ هستم یکی از رفقا از رفقای از مدرسین خوب است الان، ایشان به من گفت که آرام میگفت که یک چیز دیگر هم هست خودش این مرتبه را هم داشته است میگفت یک چیز دیگر هم هست و آن این است که الاغ را گاهی سُکش میزنند پا بشود این را سُکش میزنند دیگر اُ، اُ هم بهش نمیگویند سُکش میزنند مرحوم آقا شیخ عباس میگفت من فکری کردم که چه جوری است میدیدم اعمال روز من تأثیر میکند بر صدا زدن شب من، اگر من یک آدم خوبی بودم در روز، آقا بودم در عالم ملکوت، واگر یک آدم بی خودی بودم غافلی بودم آنها که گناه نمیکردند آقا شیخ عباس خدا رحمتش کند آقا شیخ عباس تهرانی گناه نمیکرد عالی بود امّا گاهی غفلت دنیا خواب و خوراک، درد، مشکلها ناتوانی در مشکلها، عرض اندام بکنیم، مشکلها را ببینیم میگفتند اُ اُ. بودند بعضی اوقات هم راستی انسان در غفلت به اندازهای است که «اولئک کالانعام بل هم اضل»[4] همان سُک زدن به آن آقا بیدار کردن امّا این را هم متوجه باشید همین که سُکش میزنند دلیل بر این است که خیلی عالی است که بیدارش میکند و الا من وشما را که بیدار هم نمیکنند اصلاً سر و کاری به عالم وحدت نداریم منقمر بر این عالم کثرت هستیم وقتی سر و کار با عالم وحدت نداشته باشیم معلوم است که دیگر به کجا میرسد. خدایا این حرفها حرفهای خوبی است تو را قسمت میدهیم به آن کسانی که عامل به این حرفها بودند و هستند توفیق عمل کردن به این گونه حرفها به همه ما عنایت بفرما.
و صلی اللَّه علی محمد و آل محمد.
سوره کهف، آیه 110.
سوره نساء، آیه 56.
سوره یوسف، آیه 53.
سوره اعراف، آیه 179.
http://akhlagh.tahzib-howzeh.ir/index.aspx?fkeyid=&siteid=239&pageid=13990&siteid=239