«اسوهی حسنه» در امور اقتصادی؛ رهیافتی کهن و نوین برای دستیابی به الگوی ایرانی - اسلامی
نویسندگان:
محمدعلی لسانی فشارکی و....
نویسندگان:
چکیده
مقدمه
دست یافتن به الگوی ایرانی - اسلامی که تأثیری گسترده از فرهنگ و اندیشهی اصیل اسلامی داشته، مستلزم رجوع به «اسوة حسنه» و الگوگیری از آن، در آموزههای اسلامی است. «اسوة حسنه»، معارف، تعالیم و دستورالعملهایی است که در قرآن کریم، کتب حدیثی، منابع تفسیری و دیگر منابع کهن و نوین اسلامی موجود میباشد و براساس آن میتوان مفاهیم بنیادین و اساسی را از منابعِ مذکور، استنباط و استخراج کرد. اساس رجوع و آگاهی بر «اسوة حسنه»، بر کاوش و تحقیقی روشمند و منضبط در قرآن کریم استوار است؛ روش و سیری که اصول و مبانی آن، قابل بازیابی و مورد تأیید در «اسوة حسنه» باشد و از سلوکی شخصی به مسیری همگانی تبدیل گردد تا امکان تحقق این اسوهی نیکو و برتر را در میان عموم فراهم آورد.گزارش تحقیقی و نوشتار حاضر درصدد است تا با معرفی روش تحقیق موضوعی در قرآن کریم، امکان تدبر، تأمل و تحقیق موضوعی در کلام الهی و دست یافتن به الگوی برتر را در موضوعات مختلف برای مخاطبان فراهم آورده و تبیین گرداند. سپس در ارتباط با موضوع مورد مطالعه و تحقیق خود (امور اقتصادی)، به ارائهی نمونهای کلیدی از تحقیقات و تأملاتِ «اسوة حسنه» شناسیِ مبتنی بر قرآن، بپردازد. بر این اساس، نوشتار حاضر در دو بخش تنظیم گردیده است: بخش اول، به معرفی روش تحقیق موضوعی در قرآن کریم پرداخته و گامها و اقدامات آن را به اختصار و اقتضای نوشتار تبیین میکند و در بخش دوم، پس از تعیین محورها و شاخههای اصلی بیان قرآن کریم از امور اقتصادی، برای ارائهی نمونه، محور و مبحث «آیین کسب و تجارت» در قرآن کریم و روایات اسلامی، تشریح و ارائه میشود.
1. روش تحقیق موضوعی در قرآن کریم (معرفی)
همواره، مطالعه و تحقیق موضوعی در قرآن مجید به رغم ارزش و اهمیت فوقالعادهای که دارد و نیاز مبرمی که در زمینهی فهم قرآن، نسبت به آن احساس میشود، با مشکلاتی مواجه بوده است. مشکل نخست، آن است که وقتی موضوعی برای ما مطرح میشود، نمیدانیم که آیا اصولاً قرآن کریم به این موضوع پرداخته است یا نه و حتی در بیشتر موارد بیآنکه کوشش و جستوجویی کرده باشیم، تحت تأثیر گفتهها و شنیدهها، تصور و پیشفرض ما آن است که اینگونه مسائل و موضوعات، در قرآن کریم مطرح نشدهاند و اصولاً پرداختن به آنها از حیطهی رسالت قرآن خارج است.قرآن تِبْیَاناً لِکُلِّ شَیْءٍ است؛ بنابراین هر چیزی قابل تحقیق در آن است؛ مشروط به اینکه شخص محقق بداند و بفهمد که به دنبال چیست و چه چیزی را میخواهد تحقیق کند. لازمهی تحقیق در هر دانش و فنی، اهلیت در همان دانش و فن و برخورداری از زمینه و سابقهی قبلی و پیشینهی مطالعاتی دربارهی موضوع تحقیق است. این پیشینه هر چه بیشتر و قویتر باشد، راه معرفت و دریافت محقق از آیات قرآن و کلام الهی هموارتر است. همانگونه که قرآن کریم با تعبیرات مختلف تأکید میکند که روی سخنش با شخص «عالم» است نه شخص «جاهل» و «خالی از ذهن»: إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَاتٍ لِلْعَالِمِینَ (روم / 22)؛ وَمَا یَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ (عنکبوت / 43)؛ کِتَابٌ فُصِّلَتْ آیَاتُهُ قُرْآناً عَرَبِیّاً لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ (فصلت / 3) و مانند آن.
برخی موضوعات، عمومی یا شناخته شده هستند که به راحتی میتوان کلیدواژههای آنها را تعیین کرد؛ اما در برخی از موضوعات دیگر، دستیابی به عنوان و کلیدواژههای آنها، مستلزم اطلاعات خاصی است که در پرتو آنها شخص محقق بتواند کلمات کلیدی تحقیق را تشخیص دهد، در غیر این صورت هرگز نخواهد توانست راه ورود به قرآن را پیدا کند. محقق باید این قبیل اطلاعات را - که به علوم و فنون مختلف مربوط میشوند و خارج از فضای این روش تحقیقاند - به هر طریق مختلف (مطالعه، مراجعه به کارشناس، تفکر و...) کسب کند. وقتی هم که مطمئن میشویم موضوع مورد نظرمان در قرآن مطرح شده است، باز هم متحیریم و نمیدانیم که به کدام آیات یا سورههای قرآن مراجعه کنیم و با چه ملاک و معیاری، آیات مرتبط با موضوعمان را بازشناسیم.
در بسیاری از موارد بیآنکه کلیدواژه خاصی (3) در دست داشته باشیم، به سراغ قرآن میرویم و قرآن کریم را از آغاز تا پایان ورق میزنیم و مطالعه میکنیم، تا شاید به این ترتیب آیاتی راجع به موضوع تحقیقمان پیدا کنیم، اما اغلب میانهی راه بیآنکه به مطلوب خود دست یابیم، خسته و ناکام، با این اعتقاد که این قبیل موضوعات را در جای دیگری باید جستوجو کرد، منصرف میشویم. در بسیاری موارد نیز در میان انبوه آیات سرگشته و حیران خواهیم شد و تمامی آیات اعتقادی، اخلاقی، قصص قرآن و حتی آیات راجع به آسمان و زمین و کوه و دریا و جز آن را، به گونهای مرتبط با موضوع خواهیم یافت و میان یافتهها و بافتههای خود سردرگم خواهیم شد و آنسان که باید، به نتایج مطمئن، آرامبخش و قانع کننده دست نخواهیم یافت.
مشکل دوم این است که پس از یافتن آیات مورد نظر به هر طریقی که هست، ملاک و معیار مشخصی برای تنظیم و طبقهبندی آنها در دست نداریم و نمیدانیم تحقیق را از کدام آیه آغاز کنیم و با کدام یک پایان دهیم. فقدان این معیار در اغلب تحقیقات انجام شده به روشنی محسوس و مشهود است.
مشکل سوم این است کهن میدانیم با این آیات منتخب و طبقهبندی شده، چگونه برخورد کنیم و با طی کدام مراحل و با تقید به کدام اصول و قواعد، از لطایف و دقایق و اشارات آنها در ارتباط با موضوع مورد علاقهی خود بهره جوییم. غالباً در آغاز کار به ترجمهها و تفاسیر مراجعه میکنیم و به این ترتیب از ارتباط مستقیم با آیات و مفهومگیری بیواسطه از آنها محروم میمانیم و درست راهی را میرویم که آن ترجمهها و تفاسیر رفتهاند. از این رو، به مطالب جدید، پاسخهای روشن و نتایج عملی و کاربردی و راهبردها و کارهای دقیق در ارتباط با موضوعمان آنچنان که انتظار داریم دست نمییابیم و به تدریج انگیزهی خود را نسبت به تحقیق موضوعی در قرآن کریم از دست میدهیم.
در این بخش از نوشتار، در راستای حل این گونه مشکلات و هموارسازی مسیر تحقیق موضوعی در قرآن کریم و تأسی به «اسوهی حسنه» و اتباع از آن در پرتو تدبر و تحقیق در آیات و عبارات کلام الهی و برداشت از مفاهیم و معارف مکتبیِ قرآن کریم، به معرفی و تبیین مراحل روش تحقیق موضوعی میپردازیم و پس از آن با ارائهی مثال عملی با موضوع آیین کسب و تجارت از دیدگاه قرآن و حدیث، کاربرد این روش تحقیق را نشان خواهیم داد.
1-1. تدارک مقدمات تحقیق
1-1-1. انتخاب عنوان تحقیق موضوعی و کلیدواژههای آن
نخستین و مهمترین مرحلهی تحقیق موضوعی در قرآن کریم، به قاعدهی هر تحقیقی، انتخاب عنوان است. عنوان تحقیق، عصاره و نمودِ جزئیات، مشخصهها، مفاهیم و ویژگیهای نهفته در موضوعی است که قصد تحقیق دربارهی آن را داریم؛ بنابراین دقت و ظرافت در انتخاب عنوان، پیشبرد تحقیق و سرانجام شایسته و بایستهی آن، و حتی در برخی از موارد به انجام رسیدن یا نرسیدن تحقیق را رقم خواهد زد. هر چند، تحقیق در قرآن کریم حتی با عنوان نه چندان دقیق نیز انسان را با آیات الهی مأنوس میکند و چه بسا دوبارهکاری و اضافهکاری در آن، بر میزان انس انسان با قرآن بیفزاید؛ اما، در مجموع ممکن است محقق به مطلوب خویش دست نیابد و این ناکامی را به حساب قرآن بگذارد یا به طور مطلق، اینگونه تحقیقات را ناکارآمد بپندارد. بنابراین، اولین گام، تشخیص و تعیین کلمه یا کلماتی است که عنوان کنندهی موضوع مورد تحقیق باشند. در این راستا، توجه به چند نکته، ضروری است:1-1-1-1. آشنایی با موضوع تحقیق:
پیش از هر چیز، باید بدانیم که در پی چه موضوعی هستیم؛ موضوع تحقیقمان را بشناسیم و دست کم با یک یا چند بُعد از ابعاد مختلف آن آشنا باشیم. کسی که میخواهد موضوعی را از دیدگاه قرآن کریم تحقیق کند، نخست باید تعریفی از آن موضوع برای خود داشته باشد و ردهی موضوعی آن را تعیین کند و به اصطلاح، با جنس و فصل آن آشنا باشد. در غیر این صورت نخواهد توانست عنوان موضوع خود را در قالب چند کلمه، مشخص و معین کند و به این ترتیب در اولین گام، از ادامهی راه باز خواهد ماند. بر این اساس، پیشرفت تحقیق موضوعی در قرآن به میزان شناختی که ما از موضوع تحقیق داریم، بستگی دارد. (4)توجه به این نکته ضروری است که انتخاب عنوان تحقیق و کلیدواژههای آن، مقدمهی تحقیق به شمار میرود و پیش از ورود به مراحل روش تحقیق، صورت میگیرد و خود محقق است که باید با آشنایی بر موضوع مورد تحقیق، واژگان کلیدیِ تشکیل دهندهی عنوان و نمایانگر موضوع را جستوجو کرده و بیابد.
1-1-1 -2. ترجمه کلمات اصلی عنوان به عربی:
عناوینی که برای تحقیق موضوعی در قرآن انتخاب میکنیم، در یک طبقهبندی کلی به دو نوع تقسیم میشوند:نوع اول، عناوینی هستند که برگرفته از کلمات و عبارات قرآن هستند و محقق علاقهمند است معنا و مفهوم و جایگاه دقیق آنها را بازشناسی کند. در این صورت، واژگان کلیدی تحقیق، همان کلمات و عبارات قرآنی خواهند بود؛ مانند، «شرح صدر»، «ابرار»، کاربرد ترکیب استفهامی «المتر» و جایگاه تکیه کلام «کلاّ» در قرآن کریم.
نوع دوم، عناوینی که از بیرون به قرآن عرضه میکنیم؛ عناوین موضوعاتی که محقق در جستوجوی کشف دیدگاه قرآن دربارهی آنهاست. (5) پس از تشخیص و تعیین عنوان موضوع با کلمه و کلمات کلیدی که به طور مستقیم از قرآن دریافت نمیشوند، بلکه برگرفته از مسائل و موضوعات مختلفاند و در صورتی که کلمات کلیدی موضوع تحقیق، عربی نباشند، با مراجعه به کتب لغت یا سؤال از دیگران، آن را به زبان عربی برمیگردانیم. باید دقت کرد که مراد و منظور از عنوان تحقیق را به زبان عربی برگردانیم این است که تنها ب ترجمهی تحتاللفظی اکتفا نکنیم.
1-1-1 -3. عرضهی کلمات عنوان به معجمالمفهرس:
در این گام، کلمات تشکیل دهندهی عنوان موضوع را با استفاده از معجم المفهرس (مجموعهی فهرست الفاظ قرآن) به قرآن عرضه میکنیم. در مراجعه به معجمالمفهرس، عناوین تحقیق موضوعی به دو دسته تقسیم خواهند شد:دستهی اول، عناوینی که یک یا چند کلمه از آنها در قرآن نیز - عیناً و یا به صورت کلمات همخانواده - به کار رفته است؛ مانند، هدایت، حیات، صبر و ایمان، که آیات اصلیِ مورد بررسی تحقیق، آیاتی هستند که مشتمل بر خود همین کلمات میباشند.
دستهی دوم، عناوینی که هیچ یک از کلمات آنها در قرآن کریم به کار نرفته است. این کلمات به رغم عربی بودن، در بیان قرآن کریم استعمال نشدهاند؛ مانند، «تشویق و تنبیه»، «ادب»، «نظافت» و یا «نزاکت». در اینگونه موارد، در درجهی اول، کلماتی را که از نظر معنا و مفهوم به آنها نزدیکترند و در قرآن به کار رفتهاند، انتخاب و بررسی میکنیم. برای مثال، جهت بررسی «جایگاه تشویق و تنبیه در قرآن» کلیدواژههای «انذار و تبشیر» را مورد توجه قرار میدهیم. در صورت عدم توفیق، دستیابی به کلمات کلیدی تحقیق، لازم است موضوع تحقیق را به چند موضوع کوچکتر و جزئیتر تقسیم کرده و عناوین آن موضوعات جزئیتر را به قرآن عرضه کرده و فرآیند تحقیق را دنبال کنیم.
1-1-1 -4. راههای دیگر دستیابی به آیات اصلی:
اگر از راههایی که ذکر شد نتوانیم به کلیدواژهها و آیات مربوط به موضوع دست یابیم، از هر راهی که ممکن است، میتوانیم آیات اصلی تحقیق را استخراج و بررسی کنیم؛ برای مثال، میتوانیم به آثار علما و مفسّران مراجعه و ببینیم که ایشان در ارتباط با موضوعات مورد تحقیق، معمولاً به کدام آیات، استناد و استشهاد کردهاند و ذیل کدام آیات، پیرامون آنها سخن گفتهاند. میتوان فهرست کامل آن آیات را فهرست آیات اصلی تحقیق قرار داده و آنها را صرفنظر از برداشتها و تفسیرهای مختلف، مورد بررسی و مفهومیابی قرار دهیم و به این ترتیب تحقیقمان را پیش ببریم.1-1 -2- آمادهسازی اوراق اولیهی تحقیق موضوعی
رعایت یک سلسله دستورالعملهای قراردادی در جریان تحقیق موضوعی، جهت اطمینان از صحّت دریافتها و نتیجهگیریهای خود و امکان عرضهی نتیجهی کار به دیگران، الزامی و ضروری است. پس از تعیین عنوان و کلیدواژههای تحقیق، اولین دستورالعمل پیشنهادی، تهیهی یک دسته کاغذ یکنواخت برای یادداشت یافتههای تحقیقی است. تجربه نشان داده است که یک اندازه و یکنواخت بودن کاغذها، در ایجاد علاقه و انگیزهی بهتر و بیشتر شخص محقق در فرآیند تحقیق کمک کرده و از بیحوصلگی، تشتّت خاطر و خستگی میکاهد و کار تحقیق از دقت و نظم و زیبایی بایسته برخوردار خواهد شد.همچنین، اوراق تحقیق باید به صورت یکرو نوشته شوند؛ چرا که پشت و رو کردن مدام کاغذهای تحقیق، سامان ذهن شخص محقق را به هم ریخته و او را خسته میکند. علاوه بر این، اهمیت این نکته در مرحلهی تدوین، بیشتر معلوم خواهد شد.
1-1 -3. نگارش صفحهی عنوان و ثبت گزارش آغاز تحقیق
در صفحهی اول یادداشتهای تحقیق، عنوان دقیق موضوع تحقیق را نوشته، کوششی را که در جهت یافتن کلمه یا کلمات قرآنی مربوط به موضوع انجام دادهایم، گزارش میکنیم. در نوشتهی ذیل، به یک نمونه از صفحهی اول تحقیقات موضوعی اشاره میشود:تحقیق موضوعی دربارهی «برنامهی شبانه روزی یک فرد مسلمان» از دیدگاه قرآن کریم:
با مراجعه به کتب لغت و سؤال از کارشناسان، به این نتیجه رسیدیم که کلمات کلیدی این تحقیق، عبارتاند از: «لیل، نهار، بکره، عشیّ و صبح» و مشتقات آنها. یقیناً با بررسی آیاتی که حاوی این کلمات هستند، به ویژگیهای شب و روز و صبح و شام پی خواهیم برد و به این ترتیب، با وظایف و تکالیف یک فرد مسلمان در ساعات مختلف شبانهروز آشنا خواهیم شد.
1-1 -4. تدارک فهرست آیات اصلی:
این عنوان شامل فهرست مرتب شدهی نشانی آیات است که کلمهی موضوع عیناً و یا به صورت کلمات هم خانواده در آنها به کار رفته است.در این مرحله با مراجعه به کتاب «المعجم المفهرس»، نشانی آیاتی را که کلمه یا کلمات مورد نظرمان، عیناً و یا به صورت کلمات هم خانواده در آنها به کار رفتهاند، استخراج کرده، آیات را به ترتیب شمارهی سورههایشان از آخر به اول قرآن مرتب میکنیم. همچنین بهتر است در مواردی که دو یا چند آیه در یک سوره قرار دارد، آنها را نیز به ترتیب آخر به اول سوره، مرتب کنیم؛ زیرا در این صورت، تحقیقمان از آیات نسبتاً ساده، کوتاهتر و مختصرتر و از آیات و سورههای مکی آغاز شده و به تدریج، به سوی آیات بلندتر و بیانهای مفصلتر و آیات و سورههای مدنی سیر خواهد کرد و از نظم و ترتیب آسمانی بیان مطلب، بهتر و بیشتر بهرهمند خواهیم شد.
پس از اینکه آیات را به ترتیب آخر به اول قرآن مرتب کردیم، آنها را تحت عنوان «فهرست نشانی آیات قرآنی که کلمه موضوع عیناً و یا به صورت کلمات هم خانواده در آنها به کار رفته است»، در صفحهی دوم یادداشتهای تحقیق در جدولی وارد کرده و ردیف نشانی آیات را از شمارهی «1» به بعد، شمارهگذاری میکنیم، تا هر یک از آیات، شناسنامهی خود را تا پایان تحقیق، داشته باشند.
توجه به چند نکته در فهرستبندی آیات اصلی تحقیق، ضروری است:
- آیات اصلی تحقیق به ترتیب آخر به اول قرآن مرتب شدهاند؛ حتی آیاتی که در یک سوره قرار دارند؛
- هر آیه میتواند تنها یک ردیف از فهرست را به خود اختصاص دهد اگرچه دارای دو یا چند کلمهی کلیدی باشد؛
- باید توجه داشت که در ستون «عین کلمهای که در آیه به کار رفته است»، کلمه مورد نظر به طور دقیق و کامل، همراه با زیر و زبرگذاری حروف و اعراب کامل درج گردد، تا مراجعه کننده به تفاوت کاربردهای مختلف آن در آیات گوناگون پی ببرد و چه بسا در همان نگاه اول تشخیص بدهد که کلمهی کلیدی مورد نظر در آن آیه چه موقعیتی دارد؛
- بدیهی است که اگر کلمه موضوع عیناً در قرآن به کار نرفته باشد، تنها کلمات هم خانواده آن را در فهرست آیات اصلی مرتب میکنیم؛
- اگر عین کلمهی موضوع به وفور در قرآن به کار رفته باشد، بهتر است به جای یک فهرست، دو فهرست برای تحقیقمان تدارک ببینیم؛ در فهرست نخست، نشانی آیاتی را که کلمهی موضوع در آنها عیناً به کار رفته است، مرتب کرده و در فهرست دوم، نشانی آیاتی را که کلمهی موضوع در آنها به صورت کلمات هم خانواده به کار رفته است، با شمارهی ردیف جدید تنظیم کنیم. حتی در صورتی که قصد ادامهی تحقیق را فراتر از فهرست اول نداشته باشیم، تهیهی فهرست دوم کاری سودمند و راهنمایی مفید، برای کسانی است که بخواهند این تحقیق را ادامه دهند؛
- اگر هم خانوادههای کلمهی موضوع، کاربرد محدودی در قرآن داشته باشند، شایسته است که تمامی موارد کاربرد آنها را در فهرستمان بگنجانیم. برای مثال، در ارتباط با موضوع «عبرت در قرآن» کلمهی موضوع (عبرت) علاوه بر اینکه شش بار در قرآن عیناً به کار رفته است، سه بار نیز به صورت کلمات هم خانواده (فاعتبروا، تعبرون، عابری) به کار رفته است. بنابراین، شایسته است که هیچ یک از این موارد را از نظر دور نداشته و هر سه مورد را به همراه مواردی که در آنها کلمهی موضوع عیناً به کار رفته است، در فهرست بگنجانیم؛
- اگر کاربرد هم خانوادههای کلمهی موضوعمان در قرآن زیاد و متنوع (در وزنها و صیغههای مختلف) باشد، میتوان از میان آنها برخی موارد را که به موضوع نزدیکترند، گزینش کنیم. در این صورت، میتوانیم نشانی آیات مشتمل بر سایر هم خانوادهها را در یک فهرست دیگر و با شمارهی ردیف دیگر مرتب کنیم، تا در صورت تمایل، خود یا دیگران از آن استفاده کنیم و تحقیق را گسترش دهیم و یا در صورت عدم تهیهی فهرست تکمیلی، شایسته است، ذیل همان فهرست نخست، یادآور شویم که آیات مربوط به این موضوع تنها به آنچه در این فهرست آمده، منحصر نشده، بلکه با استخراج سایر کلمات هم خانواده، میتوانیم فهرست دیگری تدارک ببینیم و تحقیقمان را ادامه دهیم؛
- باید توجه داشت که تمامی کلمات هم خانواده - به شرط آنکه واقعاً هم خانواده باشند - با کلمهی اصلی موضوع مرتبطاند و بررسی آیات مشتمل بر آنها ما را در تحقیقمان کامیابتر خواهد کرد؛ چرا که محال است که در قرآن کریم، دو کلمه از یک ریشه به کار رفته، اما ربطی به یکدیگر نداشته باشند که اساس آن بر تصریف کلمات میباشد و هم خانوادهها نقش مهمی در آن ایفا میکنند.
1-1 -5. تدارک فهرست سیاقها
فهرست دیگری که باید تهیه کنیم، فهرست شمارهی آیات ابتدا و انتهای سیاقها میباشد. در این فهرست، محدودهی سیاق آیاتی را که در فهرست پیشین استخراج کردهایم، و نیز تعداد آیات هر سیاق را مشخص میکنیم.قرآن کریم بر حسب تعلیم پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به 555 واحد موضوعی تقسیم میشود. این تقسیم اعجازآمیز، از گذشته تاکنون به «رکوعات قرآنی» مشهور بوده است؛ به این مناسبت که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) پس از قرائت سورهی حمد در رکعات اول و دوم نمازهای یومیه، گاه یک سورهی کوچک و بیشتر اوقات یکی از این قسمتها را میخواندند و پس از آن به رکوع میرفتند. این رکوعات قرآنی که هر کدام یک واحد موضوعی هستند، حداقل محدودهی سیاق آیات را مشخص میکنند و ما را با روند بیان مطلب آشنا میسازند.
این فصلبندی پر رمز و راز در بسیاری از نسخههای قرآن با علامت «ع» (رکوع) در پایان هر قسمت مشخص شده است، اما در بعضی از چاپهای قرآن در قرن اخیر، به علت عدم توجه به اهمیت این تقسیمبندی، این علامت حذف شده است و در برخی نسخهها و چاپهای قرآن نیز، به دلیل کمتوجهی به آن در بعضی جاها فراموش شده و یا احیاناً جابهجا نهاده شده است. این مسئله آن قدر معمول بوده و رواج داشته است که دیگر نیازی به بررسی علمی و سندی آن احساس نمیشده و نزد قدما به عنوان یک امر متواتر و رایج که از صدر اسلام میان مسلمانان متداول بوده، تلقی میشده است. به همین جهت، در منابع علوم قرآنی مباحث مفصلی پیرامون این مسئله یافت نمیشود. با وجود این، برخی از علما، رکوعات قرآنی و تعداد آنها و مواضع دقیق و مستندات آنها را در آثار خود مطرح کرده و عنایت خاصی بدان داشتهاند. (6)
- تعیین محدودهی سیاق آیات اصلی، به خاطر آن است که بدانیم جهت بررسی و مفهومیابی و فهم بهتر و بیشتر آیهی اصلی، تا چه اندازه به آیات بعد و قبل از آن مراجعه کنیم.
- تعیین تعداد آیات هر سیاق، به خاطر این است که بدانیم در تحقیقمان در مجموع چه تعداد از آیات قرآن را بررسی و مفهومیابی خواهیم کرد؛ بنابراین، باید دقت کنیم که در ستونِ «تعداد آیات هر سیاق»، جمع آیات یک سیاق، مکرّر ذکر نشود.
- پس از آنکه محدودهی سیاقها و تعداد آیات آنها را مشخص کردیم، جمع آیات تمامی سیاقها را زیر ستون «تعداد آیات هر سیاق» درج میکنیم تا معلوم شود که در این تحقیق، در مجموع با چه تعداد از آیات قرآنی روبهرو هستیم.
- فهرست سیاقها را میتوانیم از همان ابتدا به ضمیمهی فهرست آیات اصلی درآورده و هر دو فهرست را به صورت یک فهرست واحد تنظیم کنیم.
1-1 -6. ثبت آمار و ارقام مربوط به کاربرد کلیدواژههای موضوع تحقیق در قرآن کریم
در این مرحله، تعداد آیات هر فهرست و همچنین تعداد کلماتی را که در رابطه با موضوعمان در آیات سراسر قرآن به کار رفته است و نیز تعداد کل آیاتی را که با توجه به فهرست سیاقها در تحقیق موضوعیمان بررسی خواهیم کرد، ارائه میدهیم. غالباً، در این آمارها، نظم اعجازآمیز قرآن به صورت شگفتانگیزی جلوه میکند. باید دقت کنیم هرگونه نظم و هماهنگی را که در این آمارها مشاهده میکنیم، ثبت نماییم. در عنوان ذیل به یک نمونه از ثبت و ارائهی این آمارها توجه نمایید:تحقیق موضوعی «سیمای صابران در قرآن»:
در قرآن، کلمهی «صبر» و مشتقات آن 103 مرتبه در 93 آیه و در 45 سوره به کار رفته است. عدد 103، شمارهی ردیف «عصر» است که نخستین سورهای است که (به ترتیب آخر به اول قرآن) مشتمل بر کلمهی صبر است.
1 -2. مفهومیابی از آیات (ثبت مفاهیم)
1-2-1. نگارش متن کامل آیهی اصلی، با ذکر شمارهی ردیف و نشانی آن
اولین گام در مرحلهی مفهومیابی این است که متن کامل هر آیهی اصلی را با ذکر شمارهی ردیف و نشانی دقیق آن، بالای یک صفحهی جداگانه درج میکنیم. ضرورتی ندارد و نباید اعراب کلمات، علامتهای دیگر و نیز ترجمهی آیه، نه از خودمان و نه از روی کتاب یا نوشته و یا از قول دیگران، نوشته شود؛ چرا که مانع مفهومگیری مستقیم و مطمئن از آیات قرآن میگردد (در عین حال، مراجعهی گذری به ترجمهها و تفاسیر، و بازگشت به نص آیه، اشکالی ندارد).ممکن است به هنگام نگارش آیات نسبتاً طولانی، تصور کنیم که نگارش آن فراز از آیه که کلیدواژهی تحقیق را در بر دارد، کافی است و گمان کنیم که سایر قسمتهای آیه به موضوع مربوط نیستند؛ اما باید توجه داشت، از آنجا که همهی بخشهای آیه به یکدیگر مربوط بوده، تمامی عبارات آن با موضوع تحقیق مرتبطاند و کشف این ارتباطات، با تدبّر و تحقیق در فرازهای مختلف آیه قابل حصول است، درج متن کامل آیه در بالای صفحه ضروری است.
1 -2 -2. تلاوت مکرّر آیه
پس از نگارش متن کامل آیهی اصلی و پیش از بررسی مفاهیم آن، شایسته است چند بار آیهی اصلی را قرائت و تلاوت کنیم. قرائت قرآن، زمینهساز تدبّر در آن است؛ زیرا هدف از قرائت، استماع است و استماع آیات، مسیر تدبّر در آنها است. بنابراین، محقق به هر میزان که تدبّر و تفکر خود را با تلاوت آیات توأم کند، موفقتر خواهد بود. (ر.ک: روش برداشت از قرآن. صص 31-26) باید توجه داشت که این تحقیق، به هر حال، تحقیق در «قرآن» است، بنابراین نباید قرآن بودن قرآن و ماهیت قرائتی آن را فراموش کنیم و تحقیقمان را صرفاً به صورت کتابی و نوشتاری درآوریم؛ با این تصور که متن کتابی - همچون سایر کتابها - پیش رو داشته و قصد داریم برخی از بخشهای آن را به روش مرسوم مطالعه و بررسی کنیم. باید توجه کنیم که به هنگام تلاوت، یکایک حروف و کلمات آیات، شمرده شمرده، بلند و رسا ادا گردد، به گونهای که صدای خود را به خوبی بشنویم. همچنین شایسته است که به طور ساده و با تأنّی و ترجیحاً به صورت زمزمه تلاوت کنیم تا زمینهی برای ظهور و بروز اشارات و لطایف آیات بیشتر فراهم گردد.1 -2 -3. بررسی مفاهیم آیه
پس از نگارش متن کامل آیه و تلاوت مکرر آن، بررسی مفاهیم آن و دقت در عبارات و فرازهای آیه را در راستای موضوع تحقیق خود، آغاز میکنیم. در این گام، مفاهیم، اشارات، پیامها و نکاتی را که از بیان آیه دریافت میکنیم، به صورت تفکیک شده و با ذکر شماره، ذیل متن آیه یادداشت میکنیم. تا جایی که ممکن است، باید از به هم آمیختن مفاهیم مختلف به یکدیگر و یادداشت آنها در پاراگرافهای طولانی، پرهیز کرد. همچنین شایسته است که ضمن بیان هر مفهوم یا در پایان آن، به کلمه یا عبارتی از متن آیه که ما را به آن مفهوم هدایت کرده، اشاره شود. در این مرحله، باید تمام دقت و توجه خود را روی آیهی اصلی متمرکز کرده و به آیات قبل و بعد آن فکر نکنیم؛ اگرچه - به ظاهر - فهم آیهی اصلی موقوف به فهم آیات قبل یا بعد باشد. در عین حال، داشتن ذهنیت از آیات قبل و بعد، اشکال جدی ایجاد نخواهد کرد؛ اما اگر همین ذهنیتها را نیز دخالت ندهیم، کار تحقیق به مراتب بهتر و طبیعیتر پیش خواهد رفت و خواهیم توانست مفاهیم و نکات لطیفتر و بیشتری استنباط کنیم.نکات مهم
- هرگز نباید به فهم یک عبارت یا یک قسمت از آیه اکتفا کنیم، حتی اگر - به ظاهر - به نظر برسد که مطالب دیگری که در آیه مطرح است، ارتباطی به قسمت مربوط به موضوع تحقیق ندارند. باید قسمتهای دیگر آیه و ارتباط آنها را با فراز مورد نظر، طی شمارههای جداگانه، مورد سؤال و مفهومیابی قرار دهیم و یادداشت کنیم. در عین حال، بهتر است موضوع تحقیق همواره مدنظرمان باشد؛- در تحقیق موضوعی، مفهومیابی از هر آیه، سقف خاصی ندارد، تا وقتی به آن سقف رسیدیم، پروندهی آن را ببندیم، بلکه راه تدبّر در آیات، همواره باز است؛ حتی پس از ما نیز چه بسا دیگران بتوانند و بخواهند، مفاهیم تازهای ذیل هر یک از ردیفهای تحقیق اضافه کنند. هرگاه برگهی مربوط به یک ردیف پر شد، برگه یا برگههای دیگری به آن ضمیمه کرده و به ثبت و یادداشت مفاهیم جدید ادامه میدهیم؛
- در وهلهی نخست، باید سعی کنیم مفهوم آیه را حدس بزنیم. مراجعه به کتب لغت یا مفردات قرآن یا سؤال از دیگران، و در صورت ابهام معنا و مفهوم برخی از عبارات آیه، مراجعه به ترجمهها و یا تفاسیر بدون توقف در آنها، اشکالی ندارد. با این حال، شایستهتر، یادداشت فهم خودمان است؛ اگرچه به صحت یافتههای خودمان یقین نداشته باشیم. در مواردی هم که احیاناً از ترجمه یا تفسیری نقل قول میکنیم، باید مأخذ دقیق آنها را مشخص کنیم تا با مفاهیمی که از طریق تدبّر خود به آنها دست یافتهایم، در نیامیزند؛
- در طول فرآیند مفهومیابی از آیات، نباید چشم و گوش از آیه برداریم؛ بلکه باید بکوشیم با نگریستن به تمامی اجزای آیه و تلاوت مکرر آن، همهی دریافتها، از متن و بطن یکایک کلمات و عبارات و حتی حروف و آهنگ کلمات و عبارات آیه برخاسته باشند؛ به گونهای که اگر از آیهی اصلی صرفنظر کنیم و آن را نادیده و ناشنیده انگاریم، اکثر مفاهیم، گنگ و مبهم خواهند بود و چه بسا معنای معقولی نخواهند داشت. در عین حال، یادداشت هر نکته و اشارهای، حتی مطالب خارج از آیه، به شرط آنکه هنگام تحقیق به ذهن محقق برسند، اشکالی ندارد؛
- در مفهومیابی آیات، باید روحیهی «تکاثر» را از خود دور کنیم و خود را به تکلف نیندازیم؛ حتی اگر هیچ مفهومی به ذهنمان خطور نکند. البته هرچه مفاهیم به دست آمده، بیشتر باشند، بهتر است. اما این نباید موجب شود که بیش از حدّ در یک ردیف توقف کرده، نتوانیم تحقیق را پیش ببریم. هرگاه به میزان متعارف و به قدر نیازمان مفهومگیری کردیم، باید بگذریم و به ردیفهای دیگر بپردازیم؛
- در مسیر تحقیق و تدبّر در آیات، مهم آن است که بدون هیچگونه غرض خاصی و خالصانه به سراغ قرآن برویم و با تدبر، حرف از دهان قرآن برداشته، بر سر سفره پر از روزی قرآن بنشینیم و بهره بگیریم. با وجود این، میتوان با اضافه کردن عباراتی چون، «گویی»، «چه بسا»، «شاید» و «به نظر میرسد»، در ابتدای مفاهیمی که در صحت آنها تردید داریم، یا بهتر و دقیقتر از آن با درج این علامت «(؟)» - علامت سؤال در داخل دو پرانتز - در پایان این قبیل مفاهیم، خیال خود را از شائبهی هرگونه تفسیر به رأی راحت کنیم؛
- در بررسی آیهی اصلی، به ویژه در مواردی که آیهی اصلی تحقیق نسبتاً طولانی است، مفهومیابی را از کلمهی موضوع آغاز کرده، سپس فرازهای بعد از آن را مورد دقت قرار دهیم و پس از آنکه به آخر آیه رسیدیم، بازگشته، و فراز یا فرازهای قبل از کلمهی موضوع را بررسی کنیم.
1 -2 -4. یادداشت کردن سؤالات
ضمن بررسی و دقت در مفاهیم آیه، هرگاه سؤال یا سؤالاتی در رابطه با آیه، یکایک اجزای آن و ارتباط آنها با یکدیگر و ارتباط همهی آنها با موضوع تحقیق و موارد بسیار دیگر، به نظرمان رسید، هر سؤال را با یک شمارهی جداگانه در ردیف مفاهیم یادداشت میکنیم. ارزش سؤالات، کمتر از مفاهیم نیست و در واقع، سؤال، خود یک مفهوم به شمار میرود.نکات مهم
- باید بکوشیم، روند طبیعی و تدریجی تدبّرمان را عیناً بر روی کاغذ منعکس کنیم و هر سؤال را در هر جا که مطرح شد، همانجا یادداشت کنیم؛- لازم نیست پاسخ سؤالی را که به نظر ما نمیرسد بدانیم، یا مسیر تحقیقمان را به طرف رسیدن به پاسخ آن کج کنیم. تنها باید مراقب باشیم سؤالی را نانوشته رها نکنیم. در طی تحقیق، خودبهخود به آیهای خواهیم رسید که پاسخ سؤال را در بر داشته باشد. در عین حال، اگر پاسخی به نظرمان رسید، میتوانیم آن را یادداشت کنیم؛
- در مسیر تحقیق، در صورت دریافت پاسخ یکی از سؤالات قبلی، همانجا پاسخ سؤال را با اشاره به شماره و نشانی سؤال، یادداشت میکنیم.
1 -2 -5. بررسی مفاهیم آیهی اصلی در سیاق آن
برای اینکه بتوان از آیهی اصلی، مفاهیم پربارتری در جهت تحقیق موضوعی خود دریافت کنیم، باید آیات قبل و بعد از آیهی مورد نظر را نیز مفهومیابی کرده، - به اصلاح - آیه را در «سیاق» خود بررسی کنیم. بهتر است جهت بررسی سیاق مربوط، به منظور تکمیل و توضیح مفاهیم آیهی اصلی، ابتدا یکایک آیاتِ بعد از آیهی اصلی و سپس یکبهیک آیاتِ قبل از آیهی اصلی را بررسی و نکات توضیحی و تکمیلی آنها و همچنین سؤالات مربوط به آنها را ذیل مفاهیم و سؤالات آیهی اصلی یادداشت کنیم. شمارهای که به این مفاهیم و سؤالات مربوط به سیاق هر آیه اصلی میدهیم، دنبالهی شمارههایی است که به مفاهیم و سؤالات مربوط به خود آن آیه دادهایم.نکات مهم
- بررسی آیه در سیاق آن، مبتنی بر این اصل پذیرفته شده است که آیات هر سیاق با یکدیگر پیوسته و در ارتباطاند و همهی آنها به دور یک محور میچرخند. آیهی اصلی، محور و مرکز سیاق به شمار میآید؛ بنابراین، برای اینکه مفهوم آیهی اصلی را بهتر و بیشتر دریابیم، آن را در سیاق خود بررسی میکنیم؛- واحدهای موضوعی (رکوعات قرآنی) بهترین راهنمای تشخیص محدود - سیاق آیات میباشند. با وجود این، میتوانیم از محدودهی رکوعات نیز تجاوز کنیم و به هر میزان که میتوانیم آیات قبل و بعد از آیهی اصلی را مورد بررسی قرار دهیم و حتی میتوانیم آیهی اصلی را در کل سوره بررسی نماییم و ارتباط آن را با یکایک آیات سوره و ارتباط سیاقی را که آیهی اصلی در آن قرار دارد، با سایر سیاقهای سوره بیابیم؛
- نوشتن یکایک آیات سیاق ضرورتی ندارد؛ مهم آن است که به عبارات، کلمات و ترکیباتی که نکات و مفاهیم خود را از آنها گرفتهایم، اشاره شود تا پیوستگی مطلب حفظ شده و مأخذ مفاهیم مشخص باشد و اینکه کدام کلمات، عبارات، آیه و یا آیات، خاستگاه مفهوم مورد نظر هستند؛
- در بررسی آیه در سیاق آن، توقف و دقتی که در بررسی آیهی اصلی است، لازم نیست؛ پرداختن به ارتباط یکایک آیات سیاق با آیهی اصلی و نیز با کلمهی موضوع و موضوع تحقیق و ثبت یافتهها کافی خواهد بود. همچنین بهتر است از یادداشت مفاهیم خارج از موضوع که در بررسی سیاق، به نظر میرسند، غفلت نکنیم؛ چرا که اسلوب قرآن - معمولاً - به گونهای است که برخی از مفاهیم را همواره در کنار برخی دیگر مطرح میکند، که گویی میان آنها یک نوع ملازمه وجود دارد؛
- همهی تقارنها و ملازمهها را باید فهرستوار یادداشت کرده و بدون توقف در آنها، تحقیق را ادامه دهیم. قرآن کریم، همهی این مسائل را که به نظر ما غریب و ناهماهنگ میآیند، در کنار هم ذکر نموده تا به تدریج، ذهن ما را به ارتباط و تناسب و ملازمهی آنها با یکدیگر، واقف سازد. باید همهی موضوعات و مسائلی که در اطراف و پیرامون موضوع تحقیق مطرحاند و نیز ارتباط آنها با موضوع را - ولو در حد سؤال - در نظر داشته باشیم؛
- هنگام بررسی آیات بعد و یا قبل از آیهی اصلی، بهتر است با درج عبارت «مفاهیم آیات بعدی» و یا «مفاهیم آیات قبلی»، نکات مربوط به هر کدام را از یکدیگر تفکیک کنیم؛ (ر.ک: علی رستمپور. آموزش روشهای مطالعه و تحقیق. صص 68-71)
- پیش از بررسی آیات سیاق نیز شایسته است که آنها را نیز یکبهیک، چند بار به طور ساده و شمرده، تلاوت کرده، مفاهیم آنها را مورد بررسی قرار دهیم. همچنین بسیار شایسته است که پس از بررسی یکبهیک آیات سیاق، یک بار دیگر کل آیات سیاق را از آغاز تا پایان سیاق، با دقت و تأمل تلاوت کنیم؛
- پس از بررسی سیاق آیات، پایین صفحه، در داخل یک کادر، تعداد آیاتی را که در یک ردیف بررسی کردهایم یادداشت میکنیم و اگر احیاناً در یک ردیف، فقط آیهی اصلی را بررسی کرده و به آیات سیاق نپرداخته باشیم، ضروری است که قید کنیم، آیات سیاق بررسی نشده است؛
- برای تمرکز و دقت بیشتر در تحقیق، بهتر است در آغاز کار، با استفاده از فهرست سیاقها، رکوعات مورد بررسی را از روی قرآن کپی کرده، یا با استفاده از نرم افزارهای قرآنی، از آنها پرینت گرفته و یا به صورت دستنویس و یا تایپ، همهی آنها را بر روی اوراق یک اندازه، به صورت تابلو یا کارتهای موضوعی، تعبیه کنیم و سپس کار مفهومیابی آیات را با استفاده از آنها دنبال نماییم.
1 -2 -6. یادداشت کردن نظمها و هماهنگیها
در سراسر جریان تحقیق موضوعی، تمامی نظمها و هماهنگیهایی که از هر نظر میان آیات قرآنی دریافت میکنیم، با دقت، یکبهیک یادداشت میکنیم. توجه روی هر مورد نظم و هماهنگی لفظی در قرآن میتواند ما را به رهنمودهایی در جهت فهم معانی قرآن برساند. این نظمها و هماهنگیها، از هر جهت میتوانند مدنظر قرار گیرند؛ اگرچه از جهاتی مانند، پایانی یکسان آیات، تعداد و شمارهی آیات، تعداد فرازهای آیات، موقعیت کلیدواژه در آیهی اصلی، موقعیت آیهی اصلی در سیاق، موقعیت سیاق در سوره، موقعیت سورهها در قرآن و سایر موضوعات جنبی مطرح شده در کنار موضوع اصلی. به طور خلاصه، محقق باید در طول فرآیند تحقیق موضوعی هرگونه نظم و هماهنگی که از هر جهت - لفظی و معنوی - به ذهنش خطور میکند، همان جا ثبت و ضبط کند؛ چه بسیار مواردی از این قبیل که در مسیر تحقیق راهگشا هستند.1 -2 -7. نکات تکمیلی
الف. به خاطر سپردن مفاهیم و سؤالات:
در سراسر جریان تحقیق موضوعی سعی کنیم مفاهیمی را که به دست آوردهایم و سؤالاتی را که برایمان مطرح شده است، همواره به یاد داشته باشیم، تا بتوانیم به راحتی میان مفاهیم مختلف در ردیفهای مختلف ارتباط برقرار کنیم و آنها را به همدیگر ارجاع دهیم.ب. از بر کردن آیات اصلی:
بهتر است - ضمن اینکه تحقیق را پیش میبریم - آیات اصلی مربوط به موضوعمان را از بر کنیم. البته از طریق تکرار و مداومت تلاوت آیات، تا اینکه به طور طبیعی، آیات به ذهن ما سپرده شوند؛ نه، به صورت «حفظ ماشینی» که معمولاً دوامی ندارد و کاری خسته کننده است.ج. دست نزدن به دستنویسهای تحقیق:
ترتیب و ترکیب دستنویس تحقیق را به هیچوجه به هم نمیزنیم. در صورتی که بخواهیم تحقیق را در قالب یک مقاله یا کنفرانس یا کتاب درآورده، یا به صورت قصیده یا غزل یا یک قطعه شعر بسراییم، مسیر تحقیق را از نو و بدون دست زدن به اوراق اصلی تحقیق و به هم زدن ترکیب آنها انجام میدهیم، تا همواره ضریب اطمینان دستاوردها و مطالب ارائه شده، برایمان مشخص باشد. حتی یادداشتهای غلط را نیز پاره نکرده و خط نمیزنیم و فقط با علامت یا توضیحی در کنار آنها (ترجیحاً با رنگ قرمز) غلط بودنشان را نشان میدهیم.1 -2 -8. بازنگری سراسر مفاهیم بدست آمده
وقتی آخرین آیهی اصلی و سیاق آن را بررسی کردیم و در واقع به پایان مرحلهی مفهومیابی رسیدیم، شایسته است که تمامی مفاهیم به دست آمده، از ردیف اول تا آخر را خود و یا فرد دیگری مورد بازنگری و مرور سراسری قرار دهیم. در این بازنگری، توجه به چند مسئله از اهمیت ویژهای برخوردار است:الف. اضافه کردن مفاهیم تازه:
اگر - احیاناً - در حین بازنگری در مفاهیم یک ردیف، مفهوم جدیدی به نظرمان رسید، آن را در پایان مفاهیم همان ردیف یادداشت میکنیم.ب. تکمیل مفاهیم ناقص:
اگر برخی از مفاهیم ناقص باشند، با افزودن تکملهای نقص آنها را برطرف میکنیم؛ آنها را مشروط یا مقید میکنیم و یا برای آنها استثنا قائل میشویم و یا تبصرهای به آخر آنها میافزاییم و...ج. بازنگری در علائم نوشتاری:
در پایان مفاهیمی که به صحت آنها یقین نداریم، علامت «(؟)» و در پایان مفاهیمی که به صحت آنها یقین داریم، نقطه «.» و در پایان سؤالات، علامت سؤال میگذاریم و در پایان مفاهیمی که مشتمل بر عباراتی، همچون «شاید»، «چه بسا» و «به نظر میرسد» هستند، علامت تعجب قرار میدهیم. در مرحلهی بازنگری سراسری، شایسته است که این علائم را نیز مورد وارسی قرار دهیم.د. تفکیک مفاهیم درست از نادرست:
در بازنگری سراسری، مفاهیمی را که نادرستی آنها برای ما احراز شده است، با یک علامت و یا توضیحی در کنار آنها - ترجیحاً با رنگ قرمز - از مفاهیم دیگر متمایز میکنیم.ه. ارجاع مفاهیم مختلف به یکدیگر:
در جریان بازنگری، اگر مفهومی را در ارتباط با مفهوم دیگر دیدیم، یعنی یکی از آنها تکمله، تبصره، توضیح، پرسش، پاسخ و یا زیرمجموعهی دیگری بود و یا - به طور کلی - از هر جهت میان آن دو رابطهی قابل ملاحظهای وجود داشت، آن دو را به همدیگر ارجاع میدهیم.1 -2 -9. مراجعه به متون تفسیری
پس از پایان کار مفهومیابی از آیات، مراجعه به متون تفسیری و ترجمهها، نه تنها اشکالی نخواهد داشت، بلکه مفید هم خواهد بود؛ زیرا با مراجعه به تفاسیر و مقایسه آنها با یافتههای خودمان، از یک سری، ضریب اطمینان و اعتمادمان را به صحت مطالبی که یافته ایم، بالا میبریم و از سوی دیگر، به ارزش تحقیقمان بیش از پیش واقف میشویم.نکات مهم
- بر طبق همان فهرست آیات اصلی و نیز فهرست سیاقها، به تفاسیر مراجعه میکنیم، اما با این تفاوت که در این مرحله با ترتیب اول به آخر قرآن پیش میرویم؛ چرا که شیوهی معمول مفسران همواره تفسیر ترتیبی آیات و سور قرآنی به ترتیب تلاوت، یعنی از آغاز قرآن تا انجام آن بوده است؛- مطالب تفسیری را در ادامهی همان مفاهیمی که خود استنباط کرده ایم، با ذکر مأخذ دقیق آنها، یادداشت میکنیم؛
- بهتر است ابتدا به تفاسیر روائی مراجعه کنیم و برخی از روایاتی را که در ذیل آیات مورد نظرمان وارد شدهاند، یادداشت نماییم، آنگاه به هر کدام از تفاسیر که خواستیم میتوانیم مراجعه کنیم؛ به ویژه تفاسیر معتبر و جامع؛
- شایسته است - در صورت امکان - به هر دو گروه از تفاسیر (شیعی و سنّی) مراجعه شود؛ - لازم به ذکر است که مراجعه به متون تفسیری، از مراحل این تحقیق موضوعی محسوب نمیشود، بلکه صرفاً به منظور اطمینان یافتن از صحت برداشتها و مفاهیم استنباط شده و تصحیح و تکمیل آنها این مراجعه توصیه و تأکید میشود.
1- 3. راههای گسترش یا فشرده کردن تحقیق موضوعی
1-3-1. راههای گسترش تحقیق موضوعی
اگر با ترتیبی که تاکنون بیان شد، تحقیق را پیش برده باشیم، این تحقیق، نسبتاً کامل است. به این معنا که نه تنها خطوط کلی موضوع برای ما روشن شده، بلکه مطالب جزئی موضوع نیز، در حدّ لزوم و کفایت برای هدایت ذهن انسان بیان شدهاند. با وجود این، اگر بخواهیم تحقیقمان را در راستای موضوع مورد نظر، بیشتر ادامه دهیم، میتوانیم از راهکارهایی که در ذیل بیان میشوند، استفاده کنیم:1-3-1 -1. تحقیق و بررسی کلمات مترادف با کلمه موضوع:
میتوانیم به منظور گسترش دادن تحقیق موضوعیمان، آیات مشتمل بر کلمات مترادف کلمهی موضوع را نیز استخراج کرده و با همین روش تحقیق، آنها را مورد بررسی قرار دهیم. مراد از «کلمات مترادف» اعم از اصطلاح شناخته شدهی آن است. به طور کلی، تمامی کلماتی که در مجموعهی بیان قرآن کریم به نوعی با موضوع تحقیق ما مرتبطاند و یا زیرمجموعهی آن به حساب میآیند، میتوانند با کلمهی موضوعمان، مترادف به شمار آیند.1-3-1 -2. بررسی کلماتی که در مسیر تحقیق قرار دارند:
در طول فرآیند تحقیق، برخی از کلمات، توجه ما را به خود جلب میکنند که میتوانیم آیات مشتمل بر این قبیل کلمات و عبارات را استخراج نماییم و بر همین منوال آنها را بررسی و تحقیق کنیم تا ابعاد بیشتری از موضوع اصلیمان آشکار گردد. باید مراقب باشیم تا وقتی که از بررسی آیات فهرست اصلیمان فارغ نشدهایم، به این موضوعات جانبی نپردازیم؛ در غیر این صورت، تحقیقمان به جایی نخواهد رسید.1-3-1 -3. بررسی آیات اصلی در سراسر سوره:
در بررسی سیاق آیات اصلی، میتوانیم از محدودهی رکوعات تجاوز کنیم و آیهی اصلی و موضوع تحقیق در سراسر سورهای را که سیاق مربوط در آن قرار دارد، مورد بررسی قرار دهیم و در ارتباط یکایک آیات سوره با آیهی اصلی و موضوع تحقیق، تدبّر نماییم. به این منظور، بار دیگر به فهرست آیات اصلی مربوط به موضوعمان مراجعه میکنیم تا ببینیم که موضوع تحقیقمان در چه تعداد سوره از قرآن کریم مطرح شده است. آنگاه با تشکیل یک فهرست جدید، سورهای را که بیشترین تعداد سیاقهای مربوط به موضوع را به خود اختصاص داده است، در ردیف اول این فهرست میگنجانیم و سورههای دیگر را با رعایت اولویت در ردیفهای بعدی قرار میدهیم. در اینجا، قاعدهی «ترتیب آخر به اول قرآن» در وهلهی دوم حائز اهمیت است.در صورت علاقهمندی، میتوانیم از این هم فراتر رفته و تحقیقمان را یک مرحلهی دیگر گسترش دهیم؛ به این ترتیب که سورههای قبل و بعد از این سورهها را نیز در ارتباط با عنوان موضوعمان و با رعایت همان اولویت، مورد بررسی قرار دهیم. با این بیان، مراحل مفهومیابی از آغاز تا آخرین مرحلهی گسترش آن، به ترتیب ذیل خواهد بود:
- بررسی کلمهی موضوع؛
- بررسی کلمات و عبارات پس از آن تا آخر آیهی اصلی؛
- بررسی کلمات و عبارات قبل از آن تا ابتدای آیهی اصلی؛
- بررسی آیات پس از آیهی اصلی تا آخر سیاق؛
- بررسی آیات قبل از آیهی اصلی تا ابتدای سیاق؛
- بررسی آیهی اصلی و کلمهی موضوع در سراسر سوره؛
- بررسی سورههای قبل و بعد از سورهی مورد نظر (ابتدا سورهی بعدی، آنگاه سورهی قبلی).
1 -3 -2. راههای فشرده کردن تحقیق موضوعی
اگر - احیاناً - به دلیل کمبود فرصت و یا هر دلیل دیگر، مایل نبودیم که با این طول و تفصیل، تحقیق موضوعی را دنبال کنیم، میتوانیم کار تحقیق را به صورت فشرده و خلاصه انجام دهیم؛ به این منظور از سه طریق میتوان اقدام کرد:1-3 -2 -1. تحقیق موضوعی در محدودهی حزب مفصل:
یکی از راههای فشرده کردن تحقیق موضوعی این است که نه در کل قرآن، بلکه تنها در محدودهی سورههای «حزب مفصل»، به تحقیق و بررسی آیات مربوط به موضوعمان بپردازیم. توضیح اینکه، قرآن کریم در یک تقسیم توسط پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)، به هفت حزب تقسیم شده است که نام هفتمین آنها «حزب مفصّل» میباشد.1 -3 -2- 2. بررسی کلی آیات قبل از آیهی اصلی:
پس از اینکه آیات پس از آیهی اصلی را به دقت بررسی کردیم، میتوانیم مفاهیم آیات قبل از آن را به صورت جمعبندی در دو سه نکته بیان کنیم. اگر خواستیم تحقیقمان را از این هم خلاصهتر کنیم، میتوانیم با آیات بعد از آیهی اصلی نیز همینگونه رفتار کنیم؛ یعنی مفاهیم آنها را به صورت جمعبندی و فهرستوار در دو سه نکته یادداشت نماییم. در هر دو صورت باید قید کنیم که آیات سیاقِ این ردیف، آنچنان که باید، به طور دقیق و جداگانه، مورد بررسی قرار نگرفتهاند.در اینجا ذکر این یادآوری ضروری است که بسنده کردن به بررسی مفاهیم خود آیات اصلی، به منظور خلاصه کردن تحقیق موضوعی، اشتباه و بلکه آفتزاست و نوعی اقرار به جهل محسوب میشود؛ چرا که در بیان قرآن، بدون توجه به روند بیان مطلب و سیاق آیات، نمیتوان به این مسائل و مباحث، دست یافت. ترکیب آسمانی قرآن، نه یک ترکیب موضوعی، بلکه ترکیب سورهای است و آیات هر سوره در ارتباط و تعامل تنگاتنگ باهماند، بنابراین در تحقیق موضوعی در قرآن حتیالامکان - دستکم در محدودهی رکوعات - باید قبل و بعد آیات را - اگرچه اجمالاً و به صورت جمعبندی - مورد توجه قرار داد تا جوانب مختلف موضوع مورد نظر و مسائل مختلفی که با آن در ارتباطاند، آشکار گردند.
1 -3 -2 -3. امکان «مطالعهی موضوعی» به جای «تحقیق موضوعی»:
راه دیگر خلاصه کردن تحقیق موضوعی - که البته آن را توصیه نمیکنیم - این است که تمامی مراحل این روش تحقیق را به صورت یک مطالعهی روشمند طی کنیم؛ یعنی، بدون اینکه نکات و مفاهیم را ثبت و یادداشت کنیم، تمام مراحل تحقیق موضوعی را همین گونه به صورت مطالعه پیش ببریم.2. اسوهی حسنهی خاتم پیامبران (صلی الله علیه و آله و سلم) در امور اقتصادی
تدوین الگوی ایرانی - اسلامی در امور اقتصادی براساسِ روش تحقیق مذکور، نیازمند انتخاب کلیدواژههای مناسب است. بر این اساس میبایست در 10 محور اصلی زیر براساس روش تحقیق جداول مورد نظر استخراج شود:1. فهرست آیات مشتمل بر کلمات «ربح»، «ربا»، «کسب»، «تجارت»، «بیع» و «شراء» و همخانوادههای آنها؛
2. فهرست آیات مشتمل بر کلمات «ارث» و «ثروت» و هم خانوادههای آنها؛
3. فهرست آیات مشتمل بر کلمهی «معاش» و هم خانوادههای آن؛
4. فهرست آیات مشتمل بر کلمات «کوثر»، «تکاثر» و هم خانوادههای آنها؛
5. فهرست آیات مشتمل بر کلمات «مترف»، «مسرف» و هم خانوادههای آنها؛
6. فهرست آیات مشتمل بر کلمات «غنی»، «فقر» و هم خانوادههای آنها؛
7. فهرست آیات مشتمل بر کلمات «قرض»، «نفقه»، «انفاق»، «صدقه» و هم خانوادههای آنها؛
8. فهرست آیات مشتمل بر کلمات «اجر»، «عمل» و هم خانوادههای آنها؛
9. فهرست آیات مشتمل بر کلمات «مال» و «خیر» و هم خانوادههای آنها؛
10. فهرست آیات مشتمل بر کلمات «استضعاف» و «استکبار» و هم خانوادههای آنها.
را بر آن داشت به عنوان نمونه به بررسی کلیدواژههای محور نخست با عنوان «آیین کسب و تجارت در قرآن کریم و روایات اسلامی» بسنده کنیم. قابل ذکر است، به دلیل فراوانی و تعدد موضوعها و مفاهیم استخراج شده براساس روش مذکور، ناچار به دلیل محدودیتهای مقاله، تنها عنوانِ «طیفشناسی بازرگانان در قرآن و حدیث» که به ویژگیهای اعتقادی تاجران فاجر و غیر فاجر پرداخته است، اکتفا کرده و مباحث دیگر با عناوینِ «نحوهی مبارزهی حاکمان الهی با تاجران فاجر» و «پیامدهای اشتیلای تاجران فاجر بر جامعه» به فرصتی دیگر موکول میگردد.
2 -1. آیین کسب و تجارت و جایگاه آن در اسلام
انتخاب کلیدواژهها جهت تهیهی فهرست آیات، مهمترین بخش روش مذکور است. بنابراین شش واژهی «ربح»، «ربا»، «کسب»، «تجارت»، «بیع» و «شراء» به عنوان کلمات کلیدی تحقیق انتخاب شد و با مراجعه به کتاب «المعجم المفهرس» و نرم افزارهای قرآنی، براساس دستورالعمل، نشانی آیات استخراج شد و فهرست آیات را به ترتیب آخر به اول مرتب کرده و در جدولی که در ادامه میآید، تنظیم گردید. فهرست مذکور مبنای عمل قرار گرفت و آیات اصلی در هر ردیف (جمعاً 97 آیهی اصلی) از انتها به ابتدای قرآن کریم همراه با آیات بعدی و آیات قبلی (جمعاً 691 آیه) آنها مورد تدبر مستقیم و مفهومیابی - مطابق دستورالعملهای روش تحقیق موضوعی در قرآن کریم - قرار گرفت و سؤالات و مفاهیم مربوط به هر ردیف در برگههای جداگانهی مربوط به آن ردیف، ثبت شد. آنگاه پس از یک دورهی کامل بازبینی مفاهیم و سؤالات گردآوری شده از سوی نگارندگان به منظور اعتباربخشی و حصول اطمینان از صحت و دقت یافتهها و مطالب گردآوری شده به مجموعهای منتخب از تفاسیر معتبر شیعی و سنی متعلق به دورهها و مراحل مختلف تاریخ تفسیر قرآن کریم مراجعه و فیشهای لازم تهیه شد. همچنین، به تفاسیر مأثور شیعی و کتب آیات الاحکام مانند «فقه القرآنِ قطب راوندی»، تفسیر منسوب به امام حسن عسکری (علیهالسلام)، تفسیر عیاشی، تفسیر علی بن ابراهیم قمی، منتخب الأنوار المضییه از نجفی و متشابه القرآن مازندرانی به علاوه الدّر المنثور سیوطی ذیل آیات فهرست تحقیق مراجعه شد و مضامین روایات تفسیری نیز به مجموعهی اطلاعات قبلی افزوده شد. همچنین از منابع حدیثی شیعی به ویژه کتب اربعه و حدیثی معاصر مانندِ «الحیاة» و «میزان الحکمة» استفاده شد.جدول 1: فهرست آیات مشتمل بر کلمات «ربح»، «ربا»، «کسب»، «تجارت»، «بیع» و «شراء» و هم خانواداههای آنها
با بررسی سیاقهای آیات مدنظر در جدول (1) اولین مفاهیم، دربارهی جایگاه تجارت و کسب است. قرآن کریم در آیهی 11 سورهی جمعه میفرماید:
وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْواً انفَضُّوا إِلَیْهَا وَتَرَکُوکَ قَائِماً قُلْ مَا عِندَ اللَّهِ خَیْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَمِنَ التِّجَارَةِ وَاللَّهُ خَیْرُ الرَّازِقِینَ
قرار گرفتن واژهی «التجاره» در کنار «اللهو» چه معنایی را به ذهن میرساند؟ آیا از نظر قرآن، تجارت همانند لهو است و تاجری که به تجارت میپردازد به کسی مانَد که به لهو میپردازد؟ برای دریافت پاسخ مناسب به بررسی دیگر آیات قرآن میپردازیم. در آیهی 37 سورهی مبارکهی نور، خداوند میفرماید:
رِجَالٌ لاَّ تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلاَ بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلاَةِ وَإِیتَاءِ الزَّکَاةِ یَخَافُونَ یَوْماً تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ
خداوند در آیهی فوق، تاجرانی را که تجارتشان، ایشان را از ذکر خدا و اقامه نماز و دادن زکات باز نمیدارد، به عنوان الگو مطرح میکند. بنابراین، اصل تجارت مورد تأیید است و با لهو و لغو که خداوند در آیات متعدد اصل آن را قبول نکرده است، متفاوت است. (انعام / 32، عنکبوت / 63، محمد / 36، حدید / 20)
از سوی دیگر، هرگاه تجارت و کسب، منجر به غفلت تاجر از ذکر خدا و انجام تعهدات دینی شود حتی اگر تجارت وی شرعاً و عرفاً درست باشد، به مانند عمل لهوی است که هیچ ارزشی ندارد بلکه دچار خسران نیز خواهد شد. این مطلب در آیهی 9 سورهی منافقون آمده است:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تُلْهِکُمْ أَمْوَالُکُمْ وَلاَ أَوْلاَدُکُمْ عَن ذِکْرِ اللَّهِ وَمَن یَفْعَلْ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْخَاسِرُونَ
بنابراین، از دیدگاه قرآن کریم، آن تجارتی پذیرفته است که با ذکر الهی توأم باشد. در غیر این صورت، منشأ بسیاری از خطاها میشود. بررسی مفاهیم احادیث در این موضوع نیز حائز نکات زیبایی است که به اختصار به آنها اشاره میشود.
احادیث فراوانی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمهی اطهار (علیهمالسلام) در اهمیت کسب و تجارت در کتب حدیثی نقل شده است. امام علی (علیهالسلام) میفرماید:
تعرّضوا للتّجارات، فإنّ لکم فیها غنی عمّا فی أیدی النّاس. و إنّ الله عزّوجلّ یحبّ المحترف الأمین. المغبون غیر محمود و لا مأجور؛ (7) به انواع داد و ستد و تجارت بپردازید؛ زیرا از این راه از مال و منال مردم بینیاز میشوید. خداوند بزرگ صاحب حرفه درستکار را دوست دارد. مغبون، نه لایق ستایش است و نه مسحق پاداش.
امام صادق (علیهالسلام)میفرماید:
من طلب التجاره استغنی عن الناس. قلت: و ان کان معیلا؟ قال: و ان کان معیلا، ان تسعه اعشار الرزق فی التجارة؛ (8) کسی که به دنبال تجارت رود، از مردم بینیاز میشود. گفتم: اگرچه عیالوار باشد؟ فرمود: اگرچه عیالوار باشد، همانا نُهدهمِ رزق در تجارت است.
احادیث مذکور و مشابه آن (9) نشان میدهد که توصیههای ائمهی اطهار (علیهمالسلام) به پیروانشان مبنی بر کوشش برای به دست آوردن مال از راه کسب و تجارتِ صحیح و حلال است و حتی عزت ایشان را در جدی بودن در کسب و تجارت میدانند و تجارت و کسب را عاملی در جهت بینیاز شدن ایشان از لحاظ مالی نسبت به دیگران دانستهاند. چنان که امام صادق (علیهالسلام) به یکی از یارانشان به نام عبدالله فرمودند:
یا عبدَالله! احفَظ عِزّک. قال: و ما عِزّی جعلت فداک؟ قال غُدُوُّک الی سوفک و اِکرامک نفسَک. و قال لِآخر مولیً له: ما لی اراک ترکتَ غُدُوُّک الی عزَّک؟ قال: جنازهٌ اَردت اَن اَحضُرِها. قال فلا تَدَعِ الرَّواح الی عِزِّک؛ (10) ای عبدالله! عزت خود را حفظ کن. پرسید: فدایت شوم چه چیز عزت من است؟ فرمود: به بازار رفتن در بامداد در حالی که نفس خود را عزیز بداری و به دوست دیگری فرمود: چه شده است که رفتن به جایی را که عزت تو در آن است، ترک کردهای؟ گفت: در تشییع جنازهای شرکت کردم، فرمود: در هر حال رفتن در پی عزت خویش (کسب و کار) را ترک مکن.
همچنین رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند:
الْبَرَکَةُ عَشَرَةُ أَجْزَاءٍ تِسْعَةُ أَعْشَارِهَا فِی التِّجَارَةِ وَ الْعُشْرُ الْبَاقِی فِی الجُلُود؛ (11) برکت ده قسمت دارد: نُه قسمت آن در بازرگانی است و یک قسمت دیگر در دامداری.
2-2. طیفشناسی کاسبان و تاجران از دیدگاه قرآن کریم
قرآن کریم دو گروه از تاجران و بازرگانان را با ویژگیها و گزارههای اعتقادی متعدد و گوناگون معرفی میکند. بیان قرآن به گونهای است که گویی تاجران طیف گستردهای را تشکیل میدهند که یک سوی آن را تاجرانی با تجارتی پر سود و منفعت و سوی دیگر آن را تاجرانی با تجارتی بیسود و منفعت تشکیل میدهند. بنابراین، دو دستهی کاملاً متمایز از یکدیگر در میان تاجران و کاسبان وجود دارد: دستهای که فرجام تجارت آنان، عذاب الیم و به بیان دیگر ورشکستگی و خسران است و دستهای دیگر که فرجام تجارت ایشان رسیدن به فوز عظیم است. در ادامهی تجارت پرسود و پرمنفعت و تجارت بیسود و بیمنفعت از دیدگاه قرآن کریم بیان خواهد شد و سپس شاخصههای رفتاری و عملکردی هر دو گروه به صورت مجزا مورد بررسی قرار خواهد گرفت.2-2 -1. تجارت بیسود و بیمنفعت از نگاه قرآن
ورشکستگی تجار به این معنا است که کسب و تجارت وی نتواند منجر به رهایی وی از عَذَابٍ الیم (صف / 10) شود. علاوه بر عذاب الیم، تعابیرِ مشابهی مانند عَذَابَ الْخِزْیِ، الْعَذَابِ الْهُونِ (فصلت / 16 و 17)، عَذَابًا مُهِیناً (احزاب / 57) و عَذَابٌ عَظِیمٌ (جاثیه / 10 و مائده / 41) در قرآن کریم آمده است. قرآن کریم عموماً ورشکستگی چنین تاجرانی را عموماً با تعابیری مانند ما اغنی عنه و لاتغنی عنهم... متذکر میشود. نمونهای از این آیات عبارتاند از:مَا أَغْنَى عَنْهُ مَالُهُ وَمَا کَسَبَ (المسد / 2)،... فَمَا أَغْنَى عَنْهُم مَا کَانُوا یَکْسِبُونَ (غافر / 82)،... فَمَا أَغْنَى عَنْهُم مَا کَانُوا یَکْسِبُونَ (زمر / 50)،... وَلاَ یُغْنِی عَنْهُم مَا کَسَبُوا شَیْئاً وَلاَ مَا اتَّخَذُوا مِن دُونِ اللَّهِ أَوْلِیَاءَ... (جاثیه / 10)، فَمَا أَغْنَى عَنْهُم مَّا کَانُوا یَکْسِبُونَ (حجر / 84)
فرد شاخص این گروه ابولهب است که اولین خطاب مَا أَغْنَی عَنْهُ مَالُهُ وَمَا کَسَبَ در شأن او نازل شده است. وجود تعابیری مانند: وَمَا أَنتُم بِمُعْجِزِینَ فِی الْأَرْضِ... (شوری / 31)،... مَا لَهُم مِن مَحِیصٍ (شوری / 35)،... مَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ حَمِیمٍ وَلاَ شَفِیعٍ یُطَاعُ (غافر / 18)،... وَمَا هُم بِمُعْجِزِینَ (زمر / 51) به نوعی بیان دیگری از تعبیر ما اغنی عنهم فَمَا أَغْنَى عَنْهُم... است. در واقع قرآن کریم با بیانهای گوناگونی سعی در نشان دادنِ فقرِ واقعی تاجران فاجر دارد و به آنان گوشزد میکند که فرجام چنین تجارتی جز ورشکستگی نخواهد بود، ورشکستگی که هیچ مَفّری از آن نیست.
تعابیر... لَهُمْ فِی الدُّنْیَا خِزْیٌ وَلَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِیمٌ (مائده / 41) و... لاَ خَلاَقَ لَهُمْ فِی الآخِرَةِ... (آل عمران / 77) و... فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ... (بقره / 16) نشان از ورشکستگی فرجام دنیایی ایشان دارد.
خداوند تجارتِ تاجران فاجری که به واسطهی کمفروشی از سوی قرآن با واژهی «ویل» مورد خطاب قرار گرفتهاند و بنابر فرمودهی معصوم (علیهالسلام) خداوند کسی را با «ویل» مورد خطاب قرار نمیدهد مگر آنکه آن را کافر بداند، (12) با تمثیلهای گوناگون به تصویر کشیده است. برای مثال به دو نمونه آن اشاره میشود:
مَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمَالُهُمْ کَرَمَادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الِّریحُ فِی یَوْمٍ عَاصِفٍ لاَّ یَقْدِرُونَ مِمَّا کَسَبُوا عَلَى شَیْءٍ ذلِکَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِیدُ (ابراهیم / 18) وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ کَسَرَابٍ بِقِیعَةٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً حَتَّى إِذَا جَاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئاً وَوَجَدَ اللَّهَ عِندَهُ فَوَفّاهُ حِسَابَهُ وَاللَّهُ سَرِیعُ الْحِسَابِ * أَوْ کَظُلُمَاتٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ یَغْشَاهُ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ مَوْجٌ مِن فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَراهَا وَمَن لَّمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَمَا لَهُ مِن نُورٍ (نور / 39 و 40)
تمثیل آیات فوق به خوبی نشان از ورشکستگی تاجران حتی هنگام رونق ظاهری کسبشان دارد؛ چرا که به فرمودهی خدا در قرآن کریم، کسب آنان مانند سراب است؛ أَعْمَالُهُمْ کَسَرَابٍ یا مانند خاکستری در مقابل تندباد که هیچ ثباتی ندارد؛ أَعْمَالُهُمْ کَرَمَادٍ...
تاجران فاجر از ورشکستگی خود اطلاعی ندارند و درست در زمانی که فکر میکنند به کسب و تجارت پر سود رسیدهاند، ناگهان ورشکستگی آنان را فرا میگیرد. آیات متعددی در قرآن کریم نشان میدهد که تاجران فاجر به واسطهی مهلتی که خداوند برای آنان قرار داده است به کسب و تجارت میپردازند. نمونهای از این آیات در ادامه آمده است:
وَلَوْ یُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِمَا کَسَبُوا مَا تَرَکَ عَلَى ظَهْرِهَا مِن دَابَّةٍ وَلکِن یُؤَخِّرُهُمْ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمّىً فَإِذَا جاءَ أَجَلُهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ کَانَ بِعِبَادِهِ بَصِیراً (فاطر / 45)، وَلاَ تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غَافِلاً عَمَّا یَعْمَلُ الظَّالِمُونَ إِنَّمَا یُؤَخِّرُهُمْ لِیَوْمٍ تَشْخَصُ فِیهِ الْأَبْصَارُ (ابراهیم / 42)، وَلاَ تُعْجِبْکَ أَمْوَالُهُمْ وَأَوْلاَدُهُمْ إِنَّما یُرِیدُ اللّهُ أَن یُعَذِّبَهُم بِهَا فِی الْدُّنْیَا وَتَزْهَقَ أَنْفُسُهُمْ وَهُمْ کَافِرُونَ (توبه / 85)، وَلاَ یَحْزُنْکَ الَّذِینَ یُسَارِعُونَ فِی الْکُفْرِ إِنَّهُمْ لَن یَضُرُّوا اللّهَ شَیْئاً یُرِیدُ اللّهُ أَلاَّ یَجْعَلَ لَهُمْ حَظّاً فِی الآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ (آل عمران / 176) وَالَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُم مِنْ حَیْثُ لاَیَعْلَمُونَ (اعراف / 182)
مهلت خداوند به تاجران فاجر به قدری است که ایشان را از یاد خویش غافل کرده و به آنچه در نزد خود دارند شادمان میشوند و رونق ظاهری کسب و تجارت خود را به واسطهی علم و تواناییهای خود میدانند؛
فَإِذَا مَسَّ الْإِنسَانَ ضُرٌّ دَعَانَا ثُمَّ إِذَا خَوَّلْنَاهُ نِعْمَةً مِنَّا قَالَ إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَى عِلْمٍ بَلْ هِیَ فِتْنَةٌ وَلکِنَّ أَکْثَرَهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ (زمر / 49)
آری! چنین تاجرانی آنچنان در نعمت غرق میشوند تا جایی که فکر میکنند خداوند در دادن ثروت و قدرت به آنان عجله دارد؛
أَیَحْسَبُونَ أَنَّمَا نُمِدُّهُم بِهِ مِن مَّالٍ وَبَنِینَ * نُسَارِعُ لَهُمْ فِی الْخَیْرَاتِ بَل لاَّ یَشْعُرُونَ (مؤمنون / 55 و 56)
و دقیقاً در همان زمانی که غافل از یاد خدا در نعمتهای او غرق و مشغول شدهاند و به واسطهی آنچه از مال و ثروت در نزدشان است، شاد و خرم گشتند، ناگهان ورشکستگی به سراغ آنها میآید:
... حَتَّى إِذَا فَرِحُوا بِمَا أُوتُوا أَخَذْنَاهُمْ بَغْتَةً فَإِذَا هُم مُبْلِسُونَ (انعام / 44)
مفاهیم سنت استدراج و غافلگیر شدن تاجران فاجر در لسان معصومین نیز آمده است. از امام علی (علیهالسلام) نقل شده است:
إنَّهُ مَنْ وُسِّعَ عَلَیْهِ فِی ذَاتِ یَدِهِ فَلَمْ یَرَ ذَلِکَ اسْتِدْرَاجاً فَقَدْ أَمِنَ مَخُوفا؛ (13) آن کس که مالِ فراوانی به دست آورد و آن را مهلتی غافل کننده نشمارد، امری سهمگین را نادیده گرفته است.
همچنین از امام صادق (علیهالسلام) نقل شده است:
إنّه سئل عن هذه الآیة [وَالَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُم...]، فقال: هو العبد یذنب الذّنب فتجدّد له النّعمة، تلهیه تلک النّعمة عن الاستغفار من ذلک الذنب»؛ (14) از آن امام (علیهالسلام) دربارهی معنای آیهی «وَالَّذِینَ کَذَّبُوا...» پرسیدند، پاسخ دادند: این است که بندهای گناه کند و خداوند باز به او نعمت دهد و همین نعمت او را از طلب آمرزش برای گناهی که مرتکب شده است، باز دارد.
2-2-2. تجارت پرسود و پرمنفعت در بیانِ قرآن کریم
در بیان قرآن، ثروت حقیقی، ثروتی است که منجر به بینیازی تاجر از آتش و عذاب الیم شود. در آیهی 10 سورهی صف، این چنین آمده است:یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنجِیکُم مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ
سپس در جواب به سؤال فوق در آیهی بعدی میفرماید:
تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بَأَمْوَالِکُمْ وَأَنفُسِکُمْ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ.
با توجه به این آیه، مال و تجارتی منجر به بینیازی انسان از «عذاب الیم» و ورشکستگی میشود که همراه با ایمان به خدا و رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) باشد و با این ایمان با اموال و جانش در راه خدا جهاد کند. قرآن کریم پس از بیان نوع و کیفیت تجارت در ادامه، در آیات 12 و 13 ماحصل چنین تجارتی را اینگونه بیان میکند:
یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَیُدْخِلْکُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ وَمَسَاکِنَ طَیِّبَةً فِى جَنَّاتِ عَدْنٍ ذلِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ * وَأُخْرَى تُحِبُّونَها نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِیبٌ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ.
نتیجهی این تجارت عیشة راضیة و بهرهمندی از فوز عظیم است. چنین تاجرانی انصارالله محسوب خواهند شد و این مفهوم بسیار به حدیث الکاسب حبیب الله نزدیک است. بیان انصارالله نشان میدهد که تاجران شایسته از انصارالله محسوب خواهند شد و با اقدام عملی در جهت سامانیابی اقتصاد جامعه، گام مهمی را در یاری دین خدا برمیدارند.
همچنین خداوند در آیهی 111 سورهی توبه میفرماید:
إِنَّ اللّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ فَیَقْتُلُونَ وَیُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقّاً فِی التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِیلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُم بِهِ وَذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ
آری! تاجر شایسته و غیر فاجر، در راه خدا با اموال و جانش جهاد میکند و خداوند در طرف دیگر معامله در حالی که غَفُورٌ و شَکُورٌ (فاطر / 29) است، متاع این تاجران را میخرد و به ازای آن به جهت غفور و شکور بودن الجَنَّة و فَوزُ العَظیم را به آنان میدهد.
تعابیر مشابه دیگری در قرآن برای نشان دادن فرجام تجارت پرسود آمده است که میتوان به فایزون (النور / 52)، روضات جنات و فضل کبیر (الشوری / 22) اشاره کرد.
2-2 -3. ویژگیهای اعتقادی تاجران فاجر
الف. شرک به خدا
آیهی 12 سورهی غافر، علت اصلی ورشکستگی تام و کامل تاجران را عدم ایمان به وحدانیت خداوند متعال میداند:ذلِکُم بِأَنَّهُ إِذَا دُعِیَ اللَّهُ وَحْدَهُ کَفَرْتُمْ وَإِن یُشْرَکْ بِهِ تُؤْمِنُوا فَالْحُکْمُ لِلَّهِ الْعَلِیِّ الْکَبِیرِ
در آیهی 96 سورهی اعراف، خداوند متعال شرط برخورداری از برکات آسمان و زمین را که نشان از تجارت پرسود و منفعت دارد، ایمان میداند:
وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَاتٍ مِنَ السَّماءِ وَالْأَرْضِ...
در آیهی 18 سورهی ابراهیم، خداوند متعال عملکرد کسب و تجارتِ تاجران غیر موحد را با تمثیل زیبایی بیان کرده است:
مَثَلُ الَّذِینَ کَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمَالُهُمْ کَرَمَادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الِّریحُ فِی یَوْمٍ عَاصِفٍ لاَّ یَقْدِرُونَ مِمَّا کَسَبُوا عَلَى شَیْءٍ ذلِکَ هُوَ الضَّلالُ الْبَعِیدُ
با بیان مثال فوق به خوبی اهمیت ایمان به خداوند مشخص میشود و نشان میدهد تاجرانی که ایمان ندارند، دچار خسران و ورشکستگی میشوند. عدم اعتقاد به یکتایی خداوند و قرار دادن شریک برای او، از گزارههای اعتقادی تاجران فاجر است. در سیاقهای موضوعی کسب و تجارت، آیات متعددی وجود دارد که مؤید مطلب مذکور است. به عنوان مثال، در سورهی الحاقه پس از آنکه زندگی تاجران صالح را توصیف میکند، به وصف حال زندگی تاجران فاجر پرداخته و اولین دلیل چنین زندگی را عدم ایمان به خداوند عظیم بیان میکند: إِنَّهُ کَانَ لاَ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِیمِ. (15)
مال و ثروتی که تاجر از راه حرام کسب کرده باشد، وابستگیِ به آن مال و ثروت و پرستش آن به جای خداوند متعال را به دنبال دارد. از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است:
مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ، مَنْ عَبَدَ الدِّینَارَ وَ الدَّرْهَمَ؛
هر کس دینار و درهم را بپرستد ملعون است، ملعون. (16) شیخ صدوق در معانی الاخبار ذیل حدیث مذکور میفرماید:
سخن رسول خدا به این معناست که زکات مال ندهد و از مواسات با برادران دینیاش خودداری کند، پرستش دینار و درهم را به جای پرستش آفریدگار خویش برگزیده است. (17)
آری! تاجری که دلبستهی مال و ثروت میشود، بندهی مال است نه بندهی خدا. از امام علی (علیهالسلام) نقل شده است:
.. وَمَنْ أَحَبَّ الدِّینَارَ وَ الدِّرْهَمَ فَهُوَ عَبْدُ الدُّنْیَا... (18)؛ هر کس دینار و درهم را دوست بدارد، وی بندهی دنیاست.
آیات و احادیث مذکور نشان میدهد که ایمان به خدا و وحدانیت او دارای مراتبی است و تاجرانی که در کسب و تجارت به پشتوانههای غیر از خدا امید دارند، در زمرهی مشرکین قرار میگیرند؛ شرک تجار به این معنی نیست که آنها همانند بتپرستان برای خداوند شریک میگیرند بلکه اگر ایشان به واسطهی علم، ثروت، قدرت و عوامل دیگر مغرور شوند و رزق و روزی خود را از خدا ندانند و رزق و روزی خود را در پرتو ارتباط با تجار دیگر، هر چند مورد تأیید خدا و رسولش نباشند، بجویند، مشرک خواهند بود.
ب. فریفته شدن به دنیا و طغیانگری
غفلت از یاد خدا و اعراض از ذکر الهی عامل اصلی تنگی معیشت و کسادی کسب و کار است. خداوند در سورهی طه میفرماید:وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکاً وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَى (طه / 124)
بنابراین علت اصلی ورشکستگی تاجران غفلت از یاد خداست. خداوند در آیات 117 تا 123 سورهی طه متذکر میشود که فرجام تاجری که از یاد خدا غافل شود، به فرجام حضرت آدم ماند که وسوسهی شیطان در او راه پیدا کرد و منجر به هبوط او شد. در بیان دیگری از زبان امام علی (علیهالسلام) توجه به غیر خدا، بزرگترین فقر بیان شده است:
الْغِنَی بِاللهِ أَعْظَمُ الْغِنَی؛ (19) بینیازی با خداوند، بزرگترین بینیازی است و الْغِنَی بِغَیْرِ اللهِ أَعْظَمُ الْفَقْرِ وَ الشَّقَاء؛ (20) بینیازی را در غیر خدا جستن، بزرگترین فقر و بدبختی است.
تاجرانی که خارج از احکام و آداب تجارت مدنظر اسلام به کسب و بازرگانی میپردازند، به جمعآوری مال و ثروت از راه حرام مبتلا شده و حق و معیشت دیگران را به ناحق تصاحب میکنند. مال و ثروت مذکور به جای آنکه تاجر را نسبت به فرامین الهی خاشع کند، او را به طغیانگری وامیدارد:
یَا أَیُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّکُمْ وَاخْشَوْا یَوْماً لاَ یَجْزِی وَالِدٌ عَن وَلَدِهِ وَلاَ مَوْلُودٌ هُوَ جَازٍ عَن وَالِدِهِ شَیْئاً إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ فَلاَ تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیَاةُ الدُّنْیَا وَلاَ یَغُرَّنَّکُم بِاللَّهِ الْغَرُورُ (لقمان / 33)
آری! تاجرانی که فریفتهی دنیا شدهاند و به کسب حرام میپردازد، خشیت الهی را به دل راه نمیدهد. امام علی (علیه السلام) در حدیثی، ثروت را عامل طغیان معرفی میکند:
... وَ إِنْ أَفَادَ مَالاً أَطْغَاهُ الْغِنَی...؛ (21)... اگر مالی به دست آورد، ثروت او را به طغیان وا میدارد.
همچنین از ایشان نقل شده است، هنگامی که وارد بازار بصره شد و مردم را در حال خرید و فروش دید، به شدت گریست و سپس فرمود:
یَا عَبِیدَ الدُّنْیَا! وَ عُمَّالَ أَهْلِهَا إِذَا کُنْتُمْ بِالنَّهَارِ تَحْلِفُونَ وَ بِاللَّیْلِ فِی فِرَاشِکُمْ تَنَامُونَ وَ فِی خِلَالِ ذَلِکَ عَنِ الآخِرَةِ تَغْفُلُونَ فَمَتَی تُجَهِّزُونَ الزَّادَ وَ تُفَکِّرُونَ فِی المَعَادِ؟ ثم تلا قوله تعالی: (فَأَمَّا مَنْ طَغَی وَآثَرَ الْحَیاةَ الدُّنْیا فَإِنَّ الْجَحِیمَ هِی الْمَأوَی)، (22) ای بندگان دنیا و نوکران اهل دنیا! در روز قسم میخورید و در شب در بستر میخوابید و از خدا غافل هستید، چه وقت زاد و توسعه فراهم میآورید و در اندیشهی روز بازگشت میافتید؟ پس این آیه را تلاوت کرد: هر کسی طغیان کرد و زندگی این جهان را برگزید به یقین دوزخ جایگاه او است.
الامام السجاد (علیهالسلام):... إنّی أسألک خیر المعیشة، معیشة أقوی بها علی جمیع حاجاتی، و أتوصل بها إلیک فی حیاة الدنیا و فی آخرتی، من غیر أن تترفنی فیها فأطغی...؛ (23) خدایا! از تو معیشتی نیک خواهانم؛ معیشتی که با آن، همهی نیازمندیهایم را برآورم و در زندگی این دنیا و در آخرتم با آن به قرب تو برسم، بیآنکه مرا غرق در نعمت سازی تا به طغیان افتم.
ج. ستمگری و تجاوز به حقوق دیگران
از آنجا که تاجران فاجر منشأ همه چیز را خداوند نمیدانند، با مغرور شدن به ثروت و مالِ ظاهری خویش به آنچه خداوند وعده میدهد؛ ما عندالله خیر و ابقی، اطمینان نداشته و با ستم و تجاوز به حقوق دیگران، به دنبال افزایش ثروت هستند و از آنجا که خداوند به قدر معلوم برای آدمیان معیشت قرار داده است، این مهم حاصل نمیشود مگر با تجاوز و ستم به حقوق دیگران و انحراف رزق و روزی ضعیفان به نفع آنان. فرجام چنین کاری هلاکت قوم خواهد بود. خداوند در سورهی اعراف میفرماید:«وَالْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَن ثَقُلَتْ مَوَازِینُهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ * وَمَنْ خَفَّتْ مَوَازِینُهُ فَأُولئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُم بِمَا کَانُوا بِآیَاتِنَا یَظْلِمُونَ» (اعراف / 8 و 9)
تعابیر من ثقلت موازینه و من خفت موازنه و عبارت و الوزن یومئذ الحق، علاوه بر مفهوم رایج که نشان از ماحصل کسب و کار تاجران دارد و بیان میکند که در روز جزا کسی که کفهی ترازوی اعمال او سنگینی کند، رستگار خواهد بود و دیگری خاسر، میتوان برداشت کرد آن تاجری که کمفروشی میکند و به اصطلاح کفهی ترازوی او نسبت به معیار، سبک است. ظالم است و خاسر. بنابراین تاجری که حدود و آیات الهی را رعایت نکند، ظالم است. در همین سیاق در آیات قبلی خداوند متعال متذکر میشود:
وَکَم مِن قَرْیَةٍ أَهْلَکْنَاهَا فَجَاءَهَا بَأْسُنَا بَیَاتاً أَوْ هُمْ قَائِلُونَ * فَمَا کَانَ دَعْوَاهُمْ إِذْ جَاءَهُم بَأْسُنَا إِلَّا أَن قَالُوا إِنَّا کُنَّا ظَالِمِینَ (اعراف / 4 و 5)
خداوند هشدار میدهد، ادامهی چنین رویهای که گروهی با استفاده از قدرت توانگری خود حقوق دیگران را تضییع کنند، منجر به هلاک شدن کل قوم خواهد شد و علت آن ظالم بودن ایشان است: إِلَّا أَن قَالُوا إِنَّا کُنَّا ظَالِمِینَ.
دادن صفت ظالم و ستمگری به تاجران فاجر به این جهت است که آنها از حدود الهی خارج شدهاند و براساس فرامین و احکام الهی تجارت نمیکنند: وَمَن لَمْ یَحْکُم بِمَا أَنْزَلَ اللّهُ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ (مائده / 45)
در کلام معصومین (علیهمالسلام) نیز به تعدی ثروتمندان به حقوق مستضعفان اشاره شده است. از امام علی (علیهالسلام) نقل شده است:
إِنَّ اللهَ سُبْحَانَهُ فَرَضَ فِی أَمْوَالِ الأَغْنِیَاءِ أَقْوَاتَ الْفُقَرَاءِ فَمُا جَاعَ فَقیرٌ إلَّا بِمَا مَنَعَ غَنِیٌّ وَ اللهُ سَائِلُهُمْ عَنْ ذَلِک؛ (24) خداوند سبحان، فراهم آوردن قوت و روزی فقیران را از اموال ثروتمندان واجب کرده است پس هیچ فقیری گرسنه نمیماند مگر اینکه توانگری مانع رسیدن روزی او شود و خدای متعال در این باره ایشان را مؤاخذه خواهد کرد.
همچنین، از امام صادق (علیهالسلام) به نقل از حضرت امام علی (علیهالسلام) دربارهی مطلب مذکور آمده است:
ان الله فرض علی اغنیاء الناس فی اموالهم قدر الذی یسع فقراءهم فان ضاع الفقراء او اجهدوا او اعروا فبما یمنع اغنیاؤهم فان الله محاسبهم بذلک یوم القیامه و معذبهم به عذاباً الیماً؛ (25) خدا بر مردمان توانگر واجب کرده است که از اموال خود زندگی فقیران را تأمین کنند پس اگر فقیران از گرسنگی یا از کارکردن بیش از اندازه آسیب ببینند یا برهنه بمانند، سبب آن خودداری دارایان از رسانیدن سهم ناداران است و خدا در روز قیامت به حساب ایشان میرسد و با عذابی بس دردناک عذابشان میدهد.
مثل تجارت تاجرانی که با غصب و ظلم کالایی را به دست میآورند، به مانند تجارت کاروانی است که قرآن در شرح آن میفرماید:
وَجَاءَتْ سَیَّارَةٌ فَأَرْسَلُوا وَارِدَهُمْ فَأَدْلَى دَلْوَهُ قَالَ یَابُشْرَى هذَا غُلامٌ وَأَسَرُّوهُ بِضَاعَةً وَاللَّهُ عَلِیمٌ بِمَا یَعْمَلُونَ * وَشَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَرَاهِمَ مَعْدُودَةٍ وَکَانُوا فِیهِ مِنَ الزَّاهِدِینَ (یوسف / 19 و 20)
آری! قرآن به زیبایی تجارت بازرگانان غاصب را به تجارت کاروانی که بر چاهی که یوسف (علیهالسلام) در آن بود، گذر کرد و به ناحق او را تصاحب کرد، مثل زده است. آیهی مذکور میرساند اگر تاجر با ستم و تجاوز هر چند کالای با ارزشی چون یوسف را تصاحب کند، فرجام آن تجارت جز «ثمن بخس» نخواهد بود و از آن چیزی نصیب وی نخواهد شد و این تجارت که برای آن سبقت میجویند، چه بیمنفعت است.
در نقلی از امام سجاد (علیهالسلام) آمده است:
... وَ ازوِ عنّی من المال ما یُحدِثُ لی مخیله او تأدیاً الی بغی او ما اتعّقبُ منه طغیاناً...» (26)؛... از من دور کن مالی را که در من پندار (تخیل و آرزو) میآفریند یا مرا به ستمگری و گناه میکشاند یا در اثر آن گرفتار طغیان میشوم.
تاجران فاجر سعی در تصاحب تمامی شریانهای اقتصادی دارند. در کلامی از امام صادق (علیهالسلام) در فلسفهی نازل شدن باران میفرماید:
فَالْأَمْطَارُ هِىَ الَّتِی تُطْبِقُ الْأَرْضَ... وَبِهَا یَسْقُطُ عَنِ النَّاسِ فِی کَثِیرٍ مِنَ الْبُلْدَانِ مَئُونَةُ سِیَاقِ الْمَاءِ مِنْ مَوْضِعٍ إِلَى مَوْضِعٍ وَمَا یَجْرِی فِی ذَلِکَ بَیْنَهُمْ مِنَ التَّشَاجُرِ وَالتَّظَالُمِ حَتَّى یَسْتَأثِرَ بِالْمَاءِ ذُو الْعِزَّةِ وَالْقُوَّةِ وَیَحْرِمَهُ الضُّعَفَاءَ...؛ (27) بارانها روی زمین را میپوشانند... و به وسیلهی ریزش باران بر سرزمینها، رنج آبرسانی از محلی به محل دیگر از دوش مردم برداشته میشود و در این خصوص میان ایشان مشاجره و ستمگری نسبت به یکدیگر به وجود نمیآید و صاحبان قدرت و شوکت کمتر میتوانند استفاده از آب را تنها مخصوص خود سازند و ناتوانان را از آن محروم کنند...
با نگاهی به مضامین حدیث مذکور، دریافت میشود اگر تاجران و بازرگان غاصب، توانایی در به انحصار درآوردنِ آب داشتند، آن را نیز انحصار و احتکار میکردند، تا بدین وسیله دیگران را بنده و بردهی خود کنند؛ چنان که بر سر نهرها و سرچشمهی آبهای قابل کنترل، چنین کاری را میکنند. ستم و تجاوز تاجران فاجر به حدی است که در بعضی از احادیث از آنها به درندگان تعبیر شده است.
از امام سجاد (علیهالسلام) نقل شده است:
زرارة بن اوفی قال: دخلت علی علی بن الحسین (علیهالسلام) فقال: یَا زُرَارَةُ! النَّاسُ فِی زَمَانِنَا عَلَی سِتَّ طَبَقَاتٍ أَسَدٍ وَ ذِئْبٍ وَ ثَعْلَبٍ وَ کَلْبٍ وَ خِنْزیرٍ وَشَاةٍ... وَ أَمَّا الذِّئْبُ فَتُجَّارُکُمْ یَذُمُّونَ إِذَا اشْتَرَوْا وَ یَمْدَحُونَ إِذَا بَاعُوا... أَمَّا الشَّاةُ فَالَّذینَ تُجَزُّ شُعُورُهُمْ وَ یُؤْکَلُ لُحُومُهُم وَ یُکْسَرُ عَظْمُهُمْ فَکَیْفَ تَصْنَعُ الشَّاةُ بَیْنَ أَسَدٍ وَ ذِئْبٍ وَ ثَعْلَبٍ وَ کَلْبٍ وَ خِنْزِیر؟؛ (28) زراره بن اوفی میگوید: نزد علی بن الحسین (علیهالسلام) رفتم، فرمود: ای زراره! مردمان در زمان ما شش دستهاند: شیر و گرگ و روباه و سگ و خوک و گوسفند... گرگ بازرگانان شمایند که به هنگام خریدن کالا آن را مذمت میکنند و به هنگام فروختن تعریف و گوسفند کسانی هستند که پشمشان را میچینند و گوشتشان را میخورند و استخوانشان را میشکنند. آیا گوسفند در میان شیر و گرگ و روباه و سگ و خوک چه میتواند بکند؟»
بررسی احادیث و آیات مذکور نشان میدهد که غصب و ستم دو ویژگی تاجران فاجر است که با زورگویی در معاملات و به پشتوانهی قدرت اقتصادی سعی در انحصار و غصب مبادی اقتصادی دارند. حال ممکن است تاجری ظاهر الصلاح باشد و به ظاهر هیچ زورگویی و یا ستمی را به اطرافیان خود روا ندارد ولی به واسطهی انحصار و غصب، به صورت ساختاری و نهادی به مردم ستم میکند. قطعاً فرجام چنین تجارتی بنا به فرمودهی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) جز پشیمانی و ورشکستگی نخواهد بود:
«... مَنْ ظَلَمَ أَجِیراً أَجْرَهُ أَحْبَطَ اللهُ عَمَلَهُ وَ حَرَّمَ عَلَیْهِ رِیحَ الْجَنَّةِ وَ إنَّ رِیحَهَا لَتُوجَدُ مِنْ مَسِیرَةِ خَمْسِمِائَةِ عَام...؛ (29) هر کس دربارهی مرد کارگر ظلم کند و حق او را ندهد، بهشت بر او حرام است هر چند که بوی آن را از فاصلهی پانصد سال استشمام کند.
د. بُخل و خسَّت و ناخن خشکی
تاجرانی که دائماً به دنبال افزایش ثروت خود هستند، از پرداخت زکات و انفاق که از مال ایشان به ظاهر میکاهد، شانه خالی میکنند و بدین وسیله از اجرای احکام الهی ممانعت به عمل میآورند و این در حالی است که آنچه در نزد آنهاست، از خداوند است. خداوند در آیهی 180 سورهی آل عمران میفرماید:وَلاَ یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ یَبْخَلُونَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ هُوَ خَیْراً لَهُمْ بَلْ هُوَ شَرٌّ لَهُمْ سَیُطَوَّقُونَ مَا بَخِلُوا بِهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَلِلّهِ مِیرَاثُ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاللّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ.
اولاً، تعبیر یَبْخَلُونَ بِمَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ میرساند که آنچه در نزد آنهاست نه از خودشان بلکه به فضل الهی است؛ بنابراین بخل آنان از اساس بیمعنا است و از انفاق مالی پرهیز میکنند که اساساً برای خودشان نیست.
ثانیاً، عبارت بل هو شر لهم سیطوقون ما بخلوا به یوم القیامه در کنار تعبیر و بالأخرة هم کافرون در آیهی ذکر شده در صدر بحث، میرساند تاجرانی که اهل زکات و انفاق نباشند، آیندهی تضمین شدهای برای آنها نخواهد بود. در سورهی لیل آیات 8 تا 10 مطلب مذکور صریحتر آمده است:
وَأَمَّا مَنْ بَخِلَ وَاسْتَغْنَى * وَکَذَّبَ بِالْحُسْنَى * فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْعُسْرَى بنابراین کسی که بخل بورزد و با ثروت احساس بینیازی کند، خداوند میفرماید آن مال منجر به بینیازی وی نشده و به زودی دچار زندگی سخت و مشقتباری خواهد شد. بنابراین در فرجام دنیوی و اخروی، اهل زکات و انفاق بودن از اهمیت والایی برخوردار است. دو آیهی مذکور به صراحت بیان میکند که ورشکستگی تاجران فاجر به ندادن زکات و انفاق وابستگی بسیاری دارد.
مفاهیم به دست آمده، در سخن معصومین (علیهمالسلام) نیز آمده است. از حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است:
إِنَّ صَلَاحَ أَوَّلِ هَذِهِ الأُمَّةِ بِالزُّهْدِ وَ الْیَقینِ وَ هَلَاکَ آخِرِهَا بِالشُّحِّ وَالأَمَل؛ (30) صلاح این امت به زهد و یقین است و بیصلاحی (نابسامانی) آن به خست و آرزو است.
بنابراین از کلام رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) استفاده میشود که بخل منجر به هلاکت امت شده و در صورتی که هلاکت امت واقع شود چه زندگی برای تاجر وجود خواهد داشت و او که با خست به دنبال بینیازی بود، در نابودی امت هلاک خواهد شد و تمام اموال او سودی برای او نخواهد داشت؛ فما اغنی عنه ماله و ما کسب.
از امام علی (علیهالسلام) نیز نقل شده است:
... وَمَنْ یَسْتَأْثِرْ مِنَ الأَمْوَالِ یَهْلِک...؛ (31) هر کس اموالی را به خود اختصاص دهد، هلاک میشود.
همچنین از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است:
یا معشر التجار! إن الشیطان و الإثم یحضران البیع فشربوا بیعکم بالصدقه، (32) ای گروه بازرگانان! در هنگام معامله، شیطان و گناه حاضرند، پس خرید و فروش خود را با صدقه در آمیزید.
بنابر حدیث مذکور، صدقه و انفاق منجر به پاک شدن مال میشود. همچنین از ایشان نقل شده است:
یا معشر التجار! انتم فجار الا من اتقی و برّ و صدق...؛ (33) ای جماعت تاجر! شماها فاجرید مگر کسی که پرهیزکار و نیکوکار باشد و راست بگوید...
آری! صدقه دادن معیار تمیزی تاجران غیر فاجر از فاجر است.
از امام صادق (علیهالسلام) روایت شده است:
مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ وَهَبَ اللهُ لَهُ مَالاً فَلَمْ یَتَصَدَّقْ مِنْهُ بِشیء؛ (34) ملعون است، ملعون است؛ کسی که خداوند به او مالی را بخشیده باشد و او از آن مال صدقه ندهد.
ه. مکاری و حیلهگری
از ویژگیهای بارز تاجران که بر عامهی مردم نیز پوشیده نیست، مکر و حیلهگری در معاملات است. قرآن کریم در سیاقهای متعددی به بررسی این ویژگی تاجران پرداخته است. به نظر میرسد مکر و حیلهگری، همزاد تجارت و بازرگانی است. در سورهی ابراهیم خداوند در آیهی 46 میفرماید:«وَقَدْ مَکَرُوا مَکْرَهُمْ وَعِندَ اللَّهِ مَکْرُهُمْ وَإِن کَانَ مَکْرُهُمْ لِتَزُولَ مِنْهُ الْجِبَالُ»
همچنین در آیهی 42 سورهی رعد آمده است:
وَقَدْ مَکَرَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ فَلِلَّهِ الْمَکْرُ جَمِیعاً یَعْلَمُ مَا تَکْسِبُ کُلُّ نَفْسٍ...
آیا تاجرانی که به پشتوانهی مکر و حیله به دنبال کسب سود بیشتر و افزودن ثروت خود هستند، به تجارت پرسود و منفعتی خواهند رسید؟ قرآن در ادامهی آیهی 42 سورهی رعد میفرماید: وَسَیَعْلَمُ الْکُفَّارُ لِمَنْ عُقْبَى الدَّارِ آری! به زودی نتیجهی کسب و تجارت ایشان نمایان خواهد شد و این مکر آنان را به کفر، و پوشاندن حقایق هستی و تکذیب آیات الهی میرساند. این تاجران با مکر خود سعی در جلوگیری از اجرای احکام دارند و البته خداوند بر مکر آنها آگاه است هر چند مکرشان توانایی براندازی کوه را داشته باشد و برای اینکه بر تصور تاجران خط بطلانی بکشد، میفرماید: وَاللَّهُ یَحْکُمُ لاَ مُعَقِّبَ لِحُکْمِهِ... (رعد / 41) و برای آنکه تذکری به این تاجران بدهد در آیهی 45 سورهی ابراهیم قبل از بحث مکر پیشینیان میفرماید:
وَسَکَنتُمْ فِی مَسَاکِنِ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَنفُسَهُمْ وَتَبَیَّنَ لَکُمْ کَیْفَ فَعَلْنَا بِهِمْ وَضَرَبْنَا لَکُمُ الْأَمْثَالَ.
قرآن کریم متذکر میشود، شما در جایی ساکن هستید که در آنجا مکارانی حکم میراندند و سعی در تعطیلی احکام الهی داشتند، اما فرجامشان چه شد؟ آیا غیر از آنکه شما جای ایشان زندگی و حکمرانی میکنید؛ پس بترسید از عاقبت مکر و حیلهگری.
مکر و حیلهگری تاجران بسته به میزان قدرت و ثروتی که دارند، متفاوت است. عموم تاجران با مکر در هنگام معامله سعی در کاهش ارزش جنس مورد نیاز خود دارند و از سوی دیگر ارزش کالای خود را بالا میبرند. در سورهی اعراف دربارهی حضرت یوسف (علیهالسلام) آمده است:
وَإِلَى مَدْیَنَ أَخَاهُمْ شُعَیْباً قَالَ یَاقَوْمِ اعْبُدُوا اللّهَ مَالَکُمْ مِنْ إِلهٍ غَیْرُهُ قَدْ جَاءَتْکُمْ بَیِّنَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ فَأَوْفُوا الْکَیْلَ وَالْمِیزَانَ وَلاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ وَلاَ تُفْسِدُوا فِی الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاَحِهَا ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ. (اعراف / 85)
همچنین در سورهی شعراء این مطلب مجدداً آمده است:
«وَلاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ وَلاَ تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ». (الشعراء / 183)
ویژگی مکر و حیلهگری تاجران در بیان احادیث نیز آمده است. روایت اسماعیل بن عبدالله قرشی از حضور مردی در نزد امام صادق (علیهالسلام) در این زمینه شنیدنی است.
اتی الی ابی عبدالله (علیهالسلام) رجل فقال له: یا ابن رسول الله رأیت فی منامی کأنی خارج من مدینة الکوفه فی موضع اعرفه و کان شبحا من خشب - اول رجلاً منحوتاً من حشب - علی فرس من خشبٍ، یلوحُ بسیفه و أنا شاهده فَزِعاً مَرعُوباً. فقال (علیهالسلام) انت رجلٌ ترید اغتیالَ رجلٌ فی معیشتهٍ فاتق الله الذی خلقک ثم یمیتک. فقال الرجل: اشهد انک قد اوتیت علماً و استَنبَطَتُه من معدنِه؛ اخبرک یا ابن رسول الله عما فسرت لی، ان رجلاً من جیرانی جاءنی و عرض علی ضیعته، فَهَمَمتُ ان املکها بِوَکسٍ کثیر لما عرفت انه لیس لها طالب غیری. فقال ابوعبدللهة (علیهالسلام): و صاحبک یتولانا و یبرأ من عدونا؟ فقال: نعم یا ابن رسول الله رجل جید البصیره مستحکم الدین و انا تایب الی الهه عزوجل و الیک مما هممت به و نویته؛ فاخبرنی یا ابن رسول الله لو کان ناصباً حل لی اغتیاله؟ فقال: اد الامانة لمی ایتمنک و اراد منک النصیحة و لو الی قاتل الحسین (علیهالسلام)؛ (35)
مردی نزد امام صادق (علیهالسلام) آمد و گفت: ای پسر پیامبر! در خواب دیدم از کوفه بیرون شده به جایی که آن را میشناسم رفتم، در آنجا شبحی از چوب را سوار بر اسبی چوبین دیدم که برق شمشیرش را نشان میداد و من در حالی که هراسان و ترسیده بودم، آن را میدیدم. امام (علیهالسلام) فرمود: تو قصد مکر و فریب فردی در امور معاش داری، پس از خدایی که تو را آفریده و میمیراند بترس. آن مرد گفت: گواهی میدهم که علم را به شما دادهاند و معدنش شمایید. ای پسر پیامبر! دربارهی آنچه در تعبیر خوابم فرمودی؛ مردی از همسایگانم نزد من آمد و ملک خود را برای فروش به من عرضه کرد. من از آنجا که میدانستم ملک او طالبی غیر از من ندارد، تصمیم گرفتم ملک او را با کاهش قیمت بخرم. امام (علیهالسلام) فرمود: آیا دوست تو از دوستان ما و مخالف دشمنان ما بود؟ مرد گفت: آری، ای پسر رسول خدا! او مردی با اعتقاد و دینش مستحکم است و من در برابر خدای بزرگ و در حضور تو از آنچه تصمیم گرفته بودم و قصد آن را داشتم توبه میکنم، آنگاه گفت: ای پسر رسول خدا! اگر آن شخص از دشمنان میبود، آیا مکر او روا بود؟ امام (علیهالسلام) فرمود: امانت را دربارهی هر کس که تو را امین دانسته است یا از تو برای کاری مصلحتجویی کرده است، رعایت کن اگرچه قاتل حسین (علیهالسلام) باشد.
زورگویی و بهرهکشی تاجران فاجر در هنگام خرید و معامله به نقل از امیرالمؤمنین (علیهالسلام) اینگونه آمده است:
الامام السجاد (علیهالسلام) فی حدیث زراة بن أوفی:
... و اما الذّیب فتجار کم یذمّون اذا اشترو و یمدحون اذا باعوا...؛ (36)
گرگ، شما بازرگاناناید که چون خریدار باشند از کالا عیب میجویند و چون فروشنده باشند به ستایش آن میپردازند...
فارغ از معاملات معمولی، تاجران و بازرگانی که صاحب ثروت بسیار و قدرت زیاد هستند با مکر و حیلهگری سعی در تصاحب حاکمیت و تغییر رفتار حاکمیت به نفع خویش هستند. این تاجران با مکر و حیله به فساد در آن قوم پرداخته و حوزهی نفوذ خود را در مردم و حاکمیت بیش از پیش افزایش میدهند. در آیهی 123 سورهی انعام آمده است:
وَکَذلِکَ جَعَلْنَا فِی کُلِّ قَرْیَةٍ أَکَابِرَ مُجْرِمِیهَا لِیَمْکُرُوا فِیهَا وَمَا یَمْکُرُونَ إِلَّا بِأَنْفُسِهِمْ وَمَا یَشْعُرُونَ
خداوند در این آیه، به صراحت مطرح میکند که گاهی اوقات مکر و حیلهی تاجران و بازرگانان در سطوح حاکمیتی جامعه روی میدهد.
بنابراین تاجرانِ مکار سعی در اختیار گرفتن تمامی نهادهای مؤثر در حاکمیت را دارند تا جایگاه خود را استوار کنند و این عمل در نزد ایشان برای آنها زینت داده شده است:
کَذلِکَ زُیِّنَ لِلْکَافِرِینَ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ. (انعام / 122)
قرآن مکر و نیرنگ این گروه را در کنار تکبر و خود بزرگبینی ایشان عامل اصلی ورشکستی معرفی میکند. در آیهی 43 سورهی فاطر میفرماید:
اسْتِکْبَاراً فِی الْأَرْضِ وَمَکْرَ السَّیِّئِ وَلاَ یَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ فَهَلْ یَنظُرُونَ إِلَّا سُنَّتَ الْأَوَّلِینَ فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلاً وَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِیلاً.
بنابراین، از عوامل اصلی ورشکستگی حیلهگری و مکر ایشان است؛ حیلهگری و مکری که در نهایت گریبانگیر خود ایشان خواهد شد. قرآن در همان سیاق سورهی انعام میفرماید:
وَکَذلِکَ نُوَلِّی بَعْضَ الظَّالِمِینَ بَعْضاً بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ. (انعام / 129)
آری! مکر و حیلهی ایشان تنها گریبانگیر مردم بینوا نخواهد شد و از آنجا که دست روی دست زیاد است، خداوند به واسطهی مکر برخی از تاجران، تاجران دیگر را دچار خسارت و ورشکستگی میکند و این مکر الهی است که تاجران فاجر را به واسطهی مکر خود ایشان ورشکسته و نابود کند: عندالله مکرهم.
و. کمفروشی و خیانت
کمفروشی و خیانت، از دیگر ویژگیهای تاجران فاجر است. قرآن در آیات متعددی نسبت به کمفروشی تاجران در کسب و تجارت، متذکر میشود. خداوند در آیههای 1 تا 3 سورهی المطففین میفرماید:وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ * الَّذِینَ إِذَا اکْتَالُوا عَلَى النَّاسِ یَسْتَوْفُونَ * وَإِذَا کَالُوهُمْ أَو وَزَنُوهُمْ یُخْسِرُونَ
این ویژگی تاجران فاجر است که کمفروشی میکنند و در مقابل اگر خودخواهان کالایی باشند، آن را به تمام و کمال دریافت میکنند.
همچنین در سورهی اعراف و شعراء آمده است:
... فَأَوْفُوا الْکَیْلَ وَالْمِیزَانَ وَلاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ... (اعراف / 85) و أَوْفُوا الْکَیْلَ وَلاَ تَکُونُوا مِنَ الْمُخْسِرِینَ * وَزِنُوا بِالْقِسْطَاسِ الْمُسْتَقِیمِ * وَلاَ تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیَاءَهُمْ... (شعرا / 181 تا 183)
در واقع، دستور خداوند به رعایت کیل و میزان، دستور به رعایت تمامی احکام الهی در خرید و فروش و رعایت کمال و تمام امانتداری از سوی تاجران است. تاجر یا کاسبی که در قبال اعتماد مشتری، رسم امانت را در پیمانه و وزن کردن، رعایت نکند، خائن است. ویژگی خیانت و خائن بودن تاجرانِ خَفَّتْ مَوازینُهُ، در سه سیاق دیگر در سورههای نساء، غافر و آل عمران آمده است:
وَلاَ تُجَادِلْ عَنِ الَّذِینَ یَخْتَانُونَ أَنْفُسَهُمْ إِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبُّ مَن کَانَ خَوَّاناً أَثِیماً (نساء / 107)، یَعْلَمُ خَائِنَةَ الْأَعْیُنِ وَمَا تُخْفِی الصُّدُورُ (غافر / 19) و... وَمَن یَغْلُلْ یَأْتِ بِما غَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ثُمَّ تُوَفَّى کُلُّ نَفْسٍ مَا کَسَبَتْ وَهُمْ لاَ یُظْلَمُونَ (آل عمران / 161)
آری! کسانی که رعایت عدل و میزان در کسب و تجارتشان نمیکنند و به حدود الهی تعرض میکنند، در واقع خائنینی هستند که بیش از همه به خود خیانت کردهاند: الَّذینَ یَخْتَانُونَ أَنْفُسَهُمْ. در حدیثی به نقل از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در وصف تاجرانِ کمفروش، آمده است:
... اذا طففّت امتی مکیالها و میزانها و اختالوا و خفروا الذمة و طلبوا به عمل الآخرة الدنیا، فعند ذلک یزکون انفسَهم و بتورَّعُ منهم (37)؛
هنگامی که امت من پیمانهها و ترازوها را کم دهند و خیانت ورزند و عهد و پیمان را بشکنند و با عمل، آخرت دنیا را طلب کنند و این در حالی است که خود را ستایش میکنند که باید از آنها پرهیز و دوری کرد.
به خوبی روشن است که منظور از «امت»، تاجران و بازرگانانی هستند که کمفروشی، خیانت در امانت و پیمانشکنی و مانند آن، رویهی عادی تجارت ایشان است. همچنین به نقل از امام محمدباقر (علیهالسلام)، آیندهی امتی که کمفروشی کند اینگونه آمده است:
... و اذا طففت المکاییل اخذ هم الله بالسنین و النقص (38)؛
هر زمان که مردم کمفروشی کنند، خداوند آنان را به خشکسالی و قحطی و کم شدن محصول گرفتار میسازد.
در تفسیر نورالثقلین به نقل از امام باقر (علیهالسلام) آمده است:
... وَأَنْزَلَ فِی الْکَیْلِ - وَیْلٌ لِلْمُطَفِّفِینَ! - وَ لَمْ یَجْعَلِ الْوَیْلَ لِأحَدٍ حَتَّی یُسَمِّیَهُ کَافِراً قالَ اللهُ عزَّوجلَّ فَویْلٌ لِلَّذینَ کَفَرُوا مِنْ مَشْهَدِ یَوْمٍ عَظیم...؛ (39) دربارهی پیمانه کردن، خداوند آیهی «وای بر کمفروشان!» نازل کرده است و این در حالی است که خداوند تا کسی را کافر نداند، کلمهی «ویل» را دربارهی او به کار نمیبرد، چنان که فرموده است: «وای بر کافران!» به هنگام حضور در روزی بزرگ.
بنابر فرمودهی امام محمدباقر (علیهالسلام)، تاجرانی که کمفروشی میکنند، هر چند نماز گزارند و تشهد گویند، کافرند. این مفاهیم، مرزبندی جدیدی را بین صفوف مسلمانان ترسیم میکند. در نظر نگرفتن چنین ملاحظاتی منجر به نفوذ تاجران فاجر در ساختارهای جامعه و رهبری عامه مردم خواهد شد. در صورتی که جامعهی مؤمنان متوجه باشد که کمفروش کافر است، با رفتار قهری خود مانع از گسترش چنین رویهای خواهند شد و مانع از نفوذ چنین تاجری در ساختارهای جامعه میشوند.
در احادیث نقل شده، مفاهیمی مانند بازار گرمی، خیانت در تجارت و بازرگانی محسوب میشود. در روایت منقول از امام صادق (علیهالسلام) آمده است:
نَهَی رسول الله أَنْ یَدْخُلَ الرَّجُلُ فِی سَوْمِ أَخِیهِ المُسْلِم (40)؛ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از ورود کسی در معاملهی برادر مسلمان که قصد خرید ندارد، نهی کرده است.
بنابراین اگر تجاری به قصد بالا بردن قیمت و نه خرید، قیمت کالاها را بالا ببرند، بیآنکه جابهجایی در کالا رخ دهد و با این معاملات صوری کالا را در جامعهی اسلامی گران کنند، خائن هستند. بحث فوق در کتب تفسیری نیز آمده است. (41)
ز. سوگند دروغ
سوگند خوردن تاجران، رویهای است که کمتر کاسب و بازرگانی به آن مبتلا نیست. قرآن کریم به این شاخصهی رفتاری کاسبان توجه داشته و در آیات متعددی علت و اهداف چنین رفتاری را توضیح داده است. آیات سورهی توبه علت قسم یاد کردن تاجران را راضی کردن مشتریان و رفع برخورد از سوی حاکمان الهی بیان میکند.سَیَحْلِفُونَ بِاللّهِ لَکُمْ إِذَا انقَلَبْتُمْ إِلَیْهِمْ لِتُعْرِضُوا عَنْهُمْ فَأَعْرِضُوا عَنْهُمْ إِنَّهُمْ رِجْسٌ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ جَزَاءَ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ * یَحْلِفُونَ لَکُمْ لِتَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِن تَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنَّ اللّهَ لاَیَرْضَى عَنِ الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ. (توبه / 95 و 96)
آری! تاجرانی که نه تنها به یاری جامعهی اسلامی در جهت اهداف آن کمک نمیکنند و در راه خدا از جهاد با جان و اموال خود دریغ میورزند، (توبه / 93 و 94) به عافیتطلبانی مانند که به دنبال رفاه و آسایش خود هستند و برای آنکه نگاههای اعتراضگونه از خود را به واسطهی انجام چنین کارهایی دور کنند، با قسم خوردن به خداوند و دستآویز کردن مسائل مختلف، سعی در رفع اتهام از خود دارند. چنین تاجرانی به تعبیر قرآن «رجس» هستند؛ یعنی خود آنها مظهر پلیدیاند.
به وافع تاجرانی که با سوگند به خداوند، اجناس خود را میفروشند، چه چیز پر بهایی را در قبال چیز کم ارزشی مبادله میکنند:
إِنَّ الَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللّهِ وَأَیْمَانِهِمْ ثَمَناً قَلِیلاً أُولئِکَ لاَ خَلاَقَ لَهُمْ فِی الآخِرَةِ وَلاَ یُکَلِّمُهُمُ اللّهُ وَلاَ یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَلاَ یُزَکِّیهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ. (آل عمران / 77)
تعبیر الَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللّهِ وَأَیْمَانِهِمْ ثَمَناً قَلِیلاً... نشان از تجارت پر زیانِ ایشان دارد.
از دیدگاه قرآن کریم، تاجرانی که برای رونق کسب و کار خود، سوگند یاد میکنند، نه تنها به تجارت پرمنفعتی دست نخواند یافت بلکه برای آنها بهرهای در فرجام تجارتشان نخواهد بود؛ أُولئِکَ لاَ خَلاَقَ لَهُمْ فِی الآخِرَةِ... از آنجا که «الآخره» بدون قید و مطلق آمده است فرجام دنیوی را نیز در نظر دارد. بنابراین، قرآن کریم متذکر میشود نه تنها سوگند خوردن در معامله منجر به تجارت پرسود نخواهد شد بلکه منجر به تجارت پر زیان نیز میشود.
سوگندِ دروغ، از ویژگیهای فاسقین است. این مطلب علاوه بر آنکه در سورهی توبه با تعبیر فَإِنَّ اللّهَ لاَیَرْضَى عَنِ الْقَوْمِ الْفَاسِقِینَ آمده است، در سوره مائده - پس آنکه خداوند آداب قسم خوردن نسبت به وصیت میت را مطرح میکند - کسانی که قسمِ دروغ به خدا میدهند را فاسق مینامد: وَاللّهُ لاَیَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ.
خداوند به صراحت تاجران را از سوگند خوردن نهی میکند:
وَلاَ تَجْعَلُوا اللّهَ عُرْضَةً لْأَیْمَانِکُمْ أَن تَبَرُّوا وَتَتَّقُوا وَتُصْلِحُوا بَیْنَ النَّاسِ وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ (بقره / 224)
همچنین در آیهی 94 سورهی نحل آمده است:
وَلاَ تَتَّخِذُوا أَیْمَانَکُمْ دَخَلاً بَیْنَکُمْ فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِهَا وَتَذُوقُوا السُّوءَ بِمَا صَدَدتُّمْ عَن سَبِیلِ اللَّهِ...
بیان مطلق سوگند نشان میدهد که سوگند حتی اگر راست باشد، مورد پذیرش خداوند نیست.
بررسی آیات 91 و 92 سورهی نحل میتواند ما را در درک سوگند و قسم خوردن در تجارت یاری کند:
وَأَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذَا عَاهَدتُّمْ وَلاَ تَنقُضُوا الْأَیْمَانَ بَعْدَ تَوْکِیدِهَا وَقَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَیْکُمْ کَفِیلاً إِنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ * وَلاَ تَکُونُوا کَالَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِن بَعْدِ قُوَّةٍ أَنکَاثاً تَتَّخِذُونَ أَیْمَانَکُمْ دَخَلاً بَیْنَکُمْ أَن تَکُونَ أُمَّةٌ هِیَ أَرْبَى مِنْ أُمَّةٍ إِنَّما یَبْلُوکُمُ اللَّهُ بِهِ وَلَیُبَیِّنَنَّ لَکُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مَا کُنتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ.
از یکسو تعبیر قَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَیْکُمْ کَفِیلاً میرساند که ایمان موردِ بحث در آیهی لاَ تَنقُضُوا الْأَیْمَانَ سوگند جلاله است، از سوی دیگر تعبیر بَعْدَ تَوْکِیدِهَا نشان میدهد که شکستن سوگند جلالهای مورد بحث است که استوار شده باشد.
بیان آیهی 89 سورهی مائده و آیهی 225 سورهی بقره:
لاَ یُؤَاخِذُکُمُ اللّهُ بِاللَّغْوِ فِی أَیْمَانِکُمْ وَلکِن یُؤَاخِذُکُم بِمَا عَقَّدتُّمُ الْأَیْمَانَ لاَ یُؤَاخِدُکُمُ اللّهُ بِاللَّغْوِ فِی أَیْمَانِکُمْ وَلکِن یُؤَاخِذُکُمْ بِمَا کَسَبَتْ قُلُوبُکُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ حَلِیمٌ
اگر سوگند جلالهای پس از آن محکم شده است، شکسته شود، به مانند کسی است که رشتهای را با زحمت فراوان ببافد، سپس آن را رشته رشته کند و بشکافد: وَلاَ تَکُونُوا کَالَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِن بَعْدِ قُوَّةٍ أَنکَاثاً بنابراین خداوند از شکستن سوگند جلاله توسط تاجرانی که در هنگام خرید و فروش برای جلب رضایت طرف مقابل انجام میدهند، به شدت نهی کرده است.
گذشته از آن، عبارت تَتَّخِذُونَ أَیْمَانَکُمْ دَخَلاً بَیْنَکُمْ أَن تَکُونَ أُمَّةٌ هِیَ أَرْبَى مِنْ أُمَّةٍ... نشان میدهد که سوگند خوردن تاجران در کسب به جهت زیاد نشان دادن کالای مورد نظر در نگاه خریدار است. اگر کالای مورد مبادله فاقد ویژگیهای مورد نظر - تعریف شده از سوی تاجر با قسمهای دروغ - باشد، قسم مذکور شکسته شده است. بنابراین قرآن کریم در آیهی اصلی میفرماید: وَلاَ تَتَّخِذُوا أَیْمَانَکُمْ دَخَلاً بَیْنَکُمْ... که ممانعت خداوند نسبت به استفاده از سوگند برای افزون نشان دادن ارزش کالا نسبت به بهای پرداختی آن را نشان میدهد.
عبارت فَتَزِلَّ قَدَمٌ بَعْدَ ثُبُوتِهَا... نشان میدهد که اگر سوگندهای مذکور پیاپی تکرار شود، مقدمهی لغزش تاجر از اصول خواهد شد و چنین کسی بعد از مدتی به راحتی به نیرنگ و خدعه روی خواهد آورد و با لغزش از اصول و احکام الهی، از خطوط قرمز عبور کرده و حتی به مانعی بر سر تحقق اجرای احکام الهی تبدیل خواهد شد: بِمَا صَدَدتُّمْ عَن سَبِیلِ اللَّهِ...
از این جهت است که خداوند تاجر را به واسطهی آنچه قلبش کسب میکند، مورد مؤاخذه قرار میدهد؛ وَلکِن یُؤَاخِذُکُمْ بِمَا کَسَبَتْ قُلُوبُکُمْ و تاجری که با سوگند دروغ، زمینهی دغل، دروغ و فریبکاری را در کسب و تجارت فراهم میکند و سعی در پنهان کردن عیوب کالا دارد، منافق نامیده شده است. قرآن کریم پس از آنکه علت قسم یاد کردن تاجران را مطرح میکند (توبه / 97) به صراحت پرده از نفاق ایشان برمیدارد:
الْأَعْرَابُ أَشَدُّ کُفْراً وَنِفَاقاً وَأَجْدَرُ أَلاَّ یَعْلَمُوا حُدُودَ مَا أَنْزَلَ اللّهُ عَلَى رَسُولِهِ...
آری! تاجر فاسقی که با سوگند سعی در عیبپوشی و بیشتر نشان دادن ارزش کالا دارد، منافق است. پس نفاق در تجارت، به این معنا است که تاجر با علم به باطل بودن ادعای خود، با سوگند به خدا سعی در پوشاندن آن عیب را دارد. نکتهی قابل توجه آنکه مخاطب آیهی 71 سورهی آل عمران، تنها اهل کتاب نیستند بلکه مسلمانان تاجر که چنین رویهای داشته باشند در زمرهی این آیه محسوب میشوند:
یَاأَهْلَ الکِتَابِ لِمَ تَلْبِسُونَ الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ (آل عمران / 71)
خداوند چنین تاجرانی را پاک نمیکند و عذاب دردناک (آل عمران / 77) که تبلور ورشکستگی نابود کنندهای خواهد بود، نصیب ایشان خواهد کرد. نقل شده است که حضرت علی (علیهالسلام) با صدای بلند در بازار میفرمود:
... یا معشر التجار! ان اسواقکم هذه تحضرها الایمان فشربوا ایمانکم بالصدقة و کفوا بالصدقة و کفوا عن الحلف فان الله تبارک و تعالی لایقدس من حلف باسمه کاذباً؛ ای جماعت تاجر! در این بازارها قسم خوردن متداول شده است. قسمهایتان را با صدقه درهم آمیزید و از قسم خوردن خودداری کنید. همانا خداوند عزوجل کسی را که قسم دروغ بخورد، منزه نخواهد کرد. (42)
در حدیثی از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است:
ثلاثة لایکلمهم الله: المنان الذی لایُعطِی شییا الا بمنه و المُبسِل ازارَهُ و المنفِّق سِلعَته بالحَلفِ الفاجِر (43)؛ خداوند با سه تن سخن نگوید: منتگذار که چیزی به کسی ندهد، مگر منت گذارد و آن که با سوگند دروغ کالای خود را نیکو جلوه دهد.
همچنین در حدیث دیگری از ایشان آمده است:
ثلاثه لاینظر الله الیهم یوم القیامة، احدهم رجل اتخذ الله بضاعة لایشتری الا بیمین و لابیع الا بیمین (44)؛ سه کس را خداوند در روز رستاخیز ننگرد: یکی از آن سه کس، مردی است که خرید و فروشی را بدون قسم انجام نمیدهد.
دو حدیث فوق به منزلهی تفسیرِ عبارت وَلاَ یُکَلِّمُهُمُ اللّهُ وَلاَ یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ در آیهی 77 سورهی آل عمران که در حق الَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللّهِ وَأَیْمَانِهِمْ ثَمَناً قَلِیلاً آورده شده است.
در بررسی آیات، نشان داده شد که سوگند خوردن منجر به تجارت پرسود و منفعتی نخواهد شد. این مطلب در حدیثی به نقل از امام علی (ع) با صراحت آمده است:
یا معاشر السَّماسِرة! اَقِلُّوا الایمانَ فانَّها منفقهُ للسِّعله، ممحقه اللرَّبح (45)؛ ای جماعت دلالان! کمتر سوگند بخورید که این کار کالا را به فروش میرساند و سود را از بین میبرد.
بیان امیرالمؤمنین (علیهالسلام) نشان میدهد که اجناس و کالاهای تاجران فاجر با سوگند به فروش میرسد ولی خیر و برکتی در آن نیست و از این تجارت سودی نصیب آنان نخواهد شد. همچنین از حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است:
... اتقوا الیمینَ الکاذبة فانها منفعة للسلعة ممحقة للبرکة (46)؛ از سوگند دروغ بپرهیزید که سوگند دروغ، سبب رواج کالاست اما کسب را نابود میکند.
به همین دلیل است که حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرماید:
ویل لتجار امتی من لا والله و بلی و الله (47)؛ وای بر تاجران امت من از سوگند خوردنشان به والله و بلی و الله.
ح. اسراف
اسراف، یکی از مشخصههای رفتاری تاجران فاجر است که با اصل میانهروی در تضاد است. قرآن، معیشت سخت را نتیجهی غفلت از یاد خدا میداند: وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکاً وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَى اما در آیهی 127 همان سیاق میفرماید: وَکَذلِکَ نَجْزِی مَنْ أَسْرَفَ وَلَمْ یُؤْمِن بِآیَاتِ رَبِّهِ....در واقع، قرآن در سیاق مذکور نتیجهی تجارت تاجران مسرف را زندگی سخت و پرمشقت در این دنیا و خسرانی شدید در قیامت میداند و علت به وجود آمدن چنین فرجامی را در فراموشی ذکر خدا، اسراف و عدم ایمان به آیات خدا معرفی میکند. بنابراین، اسراف رفتاری است که تاجران فاجر به آن مبتلا هستند و چنین رفتاری مؤلفهای جهت پیشگویی قرآن در ورشکستگی و زندگی سخت چنین تاجرانی است. اسراف تاجران، پدیدهای رفتاری است که نشان از عدم توازن در کسب و تجارت و مخارج دارد. وجود چنین علامتی نشان از ورشکستگی تاجر دارد. از امام کاظم (علیهالسلام) نقل شده است که فرمودند: «من اقتصد و قنع بقیت علیه النعمه و من بذر و اسرف زالت عنه النعمه» (48)؛ «هر کس میانهرو و قناعت را پیشه کند، نعمت برای او باقی میماند و هر کس به تبذیر و اسراف بپردازد، نعمت از او زایل میشود». همچنین از امام علی (علیهالسلام) نقل شده است: «القصد مثراه و السرف متواه» (49)؛ «میانهروی ثروت را افزایش میدهد و اسراف آن را نابود میکند».
در تفسیر عیاشی به نقل از امام صادق (علیهالسلام) آمده است:
اتق الله و لاتسرف و لاتقتر و کن بین ذلک قواماً ان التبذیر من الإسراف و قال الله: لاتبذر تبذیراً إن الله لایعذب علی القصد (50)؛ از خدا بترس. زیادهروی و ناخن خشکی مکن و میان این دو حالت قوامی داشته باش. آگاه باش! که تبذیر نوعی از اسراف است. خداوند فرموده است: لاتبذر تبذیراً و خدا بر میانهروی کسی را عذاب نمیکند.
آری! تاجران و بازرگانانی که با زیر پا گذاشتن حدود الهی به ثروتهای زیاد رسیدهاند، ثروت خود را بیش از کفاف زندگی خود خرج میکنند. خروج تاجر از اعتدال علاوه بر آنکه منجر به سرمستی و غفلت نسبت به روزی دهندهی اصلی میشود، اعتدال در مصرف جامعه را نیز برهم میزنند. روحیهی مصرفگرایی و تجمل، منجر به افزایش هزینههای خانوارهای جامعهی اسلامی میشود. افزایش تقاضا در بازار، افزایش واردات و تولید را به همراه خواهد داشت. افزایش تولید برای جواب به نیازهای نامعقول جامعه منجر به زایل شدن مواهب طبیعی، آلودگی و... میشود و افزایش واردات که توسط بازرگانان انجام میشود منجر به افزایش بیرویهی ثروت ایشان شده و با اخلال در بازار و افزایش تشنگی مردم نسبت به کالاهای جدید تحت لوای مُدپرستی منجر به استیصال اقتصادی و فرهنگی جامعه میشود. چنین جامعهای استقلال اقتصادی، فرهنگی و سیاسی او دچار خدشه میشود. هلاکت چنین جامعهی مصرفی قطعی است:... وَأَهْلَکْنَا الْمُسْرِفِینَ (انبیاء / 9) چنین جامعهای و تاجران مسرف در رأس ایشان، به فرمودهی خداوند به حال خودشان واگذاشته میشوند تا آنچه میخواهند بخورند و به آرزوهایشان بپردازند:
ذَرْهُمْ یَأْکُلُوا وَیَتَمَتَّعُوا وَیُلْهِهِمُ الْأَمَلُ فَسَوْفَ یَعْلَمُونَ (حجر / 3) بدین جهت است که حضرت علی (علیهالسلام) به روایت امام صادق (علیهالسلام) میفرماید: لَا تَزَالُ هَذِهِ الأُمَّةُ بِخَیْرٍ مَا لَمْ یَلْبَسُوا لِباسَ العَجَمِ وَ یَطْعَمُوا أَطْعِمَةَ العَجَمِ فَإِذَا فَعَلُوا ذَلِکَ ضَرَبَهُمُ اللهُ بِالذُّل (51)؛ تا زمانی که این امت، لباس عجم نپوشد و خوراکیهای عجم نخورد، کار او به خیر است اما چون چنین کرد خدا او را ذلیل میکند».
در روایتی از امام علی (علیهالسلام) نقل شده است که در آن علائم مسرفان را برشمرده است: لِلْمُسْرِفِ ثَلاثُ عَلَامَاتٍ: یَأکُلُ مَا لَیْسَ لَهُ و یَلْبَسُ مَا لَیْسَ لَهُ و یَشْتَری مَا لَیْسَ لَه (52)؛ مسرف سه علامت دارد: آنچه مال او نیست، میخورد و آنچه مال او نیست، میخرد و آنچه مال او نیست، میپوشد. این علائم در لسان دیگر معصومین (علیهمالسلام) نیز آمده است. (53)
ط. تکبر، خودستایی و خود بزرگبینی
تکبر، خودستایی و خود بزرگبینی از نشانههای رفتاری تاجران فاجر است. عبارت... فَرِحُوا بِمَا عِندَهُم مِنَ الْعِلْمِ... در آیهی 83 سورهی غافر بیان میکند که از علل رفتار خودستایی در بین تاجران، به واسطهی علم نزدشان است. این بیان به صورت دیگری در سورهی زمر نیز آمده است:... إِذَا خَوَّلْنَاهُ نِعْمَةً مِنَّا قَالَ إِنَّمَا أُوتِیتُهُ عَلَى عِلْمٍ... (زمر / 49)تاجران فاجر، آنچه از کسب و تجارت به دست میآورند، حاصل تلاش و علم خود میدانند و آنچنان به آن مغرور و شادمان میشوند که به نشانهها و عواملی که میتواند او را در کسب ثروت حقیقی و تجارتی پرسود و منفعت یاری کند، بیاعتنایی میکند و حتی این خود بزرگبینی او را به تمسخر این نشانهها وا میدارد:
فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَیِّنَاتِ فَرِحُوا بِمَا عِندَهُم مِنَ الْعِلْمِ وَحَاقَ بِهِم مَا کَانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُونَ. (غافر / 83)
بیان حَاقَ بِهِم در آیهی مذکور یا بیان... ثُمَّ یُصِرُّ مُسْتَکْبِراً کَأَن لَمْ یَسْمَعْهَا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ در آیهی 8 سورهی جاثیه، نشان از این واقعیت دارد که این تاجران گوش شنوایی برای درک واقعیتها ندارند و این تکبر، ایشان را به ورشکستگی نزدیک میکند.
خودستایی و بزرگبینی این تاجران به جایی میرسد که خود را متولی تقسیم روزی در بین بندگان میبینند:
أَهُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنَا بَیْنَهُم مَعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُم بَعْضاً سُخْرِیّاً وَرَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ. (زخرف / 32)
تجار مذکور، معیشتی که نصیبشان میشود را با رحمت الهی اشتباه گرفته و مدعی هستند که آنها مورد تأیید خداوند هستند و به واسطهی این تأیید، رحمت الهی در بین بندگان از سوی آنها تقسیم میشود. بیان رَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ نشان میدهد که اولاً، ادعای این تجار مبنی بر آنکه آنچه به دست آوردهاند از رحمت الهی است، کذب است و رحمت الهی بالاتر از تمامی آن چیزی است که ایشان جمع کردهاند. ثانیاً، بیان نَحْنُ قَسَمْنَا بَیْنَهُم مَعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا ادعا مذکور را باطل دانسته و با بیان رَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ میفرماید که اگر برخی تاجران نسبت به بقیه در کسب و تجارت برتری دارند، این از سوی خداست نه به واسطهی توانایی آنها. بنابراین، وجود ثروت زیاد تاجر، دلیلی بر مورد رحمت قرار گرفتن از سوی خداوند نیست بلکه مِمَّا یَجْمَعُونَ به واسطهی معیشتی است که چند صباحی در دست ایشان است و خداوند تقسیم کنندهی معیشت در بین بندگانش است نه تاجران.
بنابراین، تاجران فاجر با تکیه بر ثروت و علم خود، شخصیت کاذبی را برای خود متصور میشوند و خود را وکیلان و روزی دهندهی بندگان دیگر معرفی میکنند و اینگونه به جامعه تلقین میکنند که ساختار نظام اقتصادی جامعه، به آنها وابسته است و اگر حضور نداشته باشند، رزق و معیشت جامعه متزلزل خواهد شد.
این سخن حضرت علی (علیهالسلام) که میفرماید: مَنْ کَثُرَ مَالُهُ رَأَس؛ (54) هر کس مالش فراوان شود، به سروری میرسد، نشان از حکایت مذکور دارد. به چنین جامعهای که رهبران آن با معیارهایی مانند قدرت، ثروت و علم که هیچ یک از آنها را در راه تعالی و رشد انسانها در سوی خدا نیست، تعیین شود، قطعاً ثروت، مال و املاک، معیار ارزش و شخصیت انسانی در آن جامعه خواهد شد. به فرمودهی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم): یَتَفَاضَلُونَ بِأَحْسَابِهِمْ وَ أَمْوَالِهِم (55)؛ به حسابها و مالهای خود برای خویش فضیلت قائل میشوند. همچنین از ایشان آمده است:.. و شرفهم الدراهم و الدنانیر... (56)؛ شرف ایشان درهم و دینار است...
خداوند در قرآن به جهت فروپاشی چنین نظام فرهنگی در آیات متعددی به این تجار، فرجام اقوام گذشته را متذکر میشود بلکه ایشان عبرت گیرند. قرآن در سورهی غافر آیهی 82 مذکور میشود:
أَفَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ کَانُوا أَکْثَرَ مِنْهُمْ وَأَشَدَّ قُوَّةً وَآثَاراً فِی الْأَرْضِ فَمَا أَغْنَى عَنْهُم مَا کَانُوا یَکْسِبُونَ.
همچنین در سورهی فاطر پس از آنکه تکبر تاجران فاجر را سرمنشأ گناهانی چون قسمهای دروغین بیان میکند (فاطر / 42 و 43) در ادامه میفرماید:
أَوَلَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَکَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً... (فاطر / 44)
خداوند فرجام اقوامی که رویهی مذکور در بین ایشان رواج یافته بود، با عبارت الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ گوشزد میکند. روایت قرآن در بیان فرجام دو قوم عاد و ثمود شنیدنی است. سورهی حجر بیان قوم ثمود را بیان میکند و متذکر میشود ایشان از آیات الهی رویگردان بودند: وَآتَیْنَاهُمْ آیَاتِنَا فَکَانُوا عَنْهَا مُعْرِضِینَ (حجر / 81) سپس با بیان اینکه وَکَانُوا یَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبَالِ بُیُوتاً آمِنِینَ (حجر / 82) از یکسو مغرور شدن قوم ثمود و از سوی دیگر أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً را بیان میکند که آنها به واسطهی خانههای سنگی خود، خود را بینیاز از هدایت دیدند و این بیان چه زیباست که ارزش ثروت و مال در نزد تاجران فاجر که به زعم خویش از هر بلایی خود را مصون میبینند، به خانههای سنگی قوم ثمود تشبیه شده است که نشان دهد، هر چند آنچه نزد شماست به شما این اطمینان را بدهد که جایگاه شما استوار خواهد بود، اما به اذن الهی با صیحهای (حجر / 128) سنت الهی اجرا خواهد شد و تمامی ثروت و مال، نمیتواند حتی ذرهای به کمک شما آید. فَمَا أَغْنَى عَنْهُم مَّا کَانُوا یَکْسِبُونَ. (حجر / 84)
بیان قرآن کریم در حال قوم عاد به شرح ذیل است:
فَأَمَّا عَادٌ فَاسْتَکْبَرُوا فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَقَالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً أَوَلَمْ یَرَوْا أَنَّ اللَّهَ الَّذِی خَلَقَهُمْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَکَانُوا بِآیَاتِنَا یَجْحَدُونَ. (فصلت / 15)
استکبار قوم عاد به جایی رسید که میگفتند مَنْ أَشَدُّ مِنَّا قُوَّةً؟. آری! کبر و خودستایی کار را به جایی میرساند که صاحبان ثروت بگوید: إِنَّ اللّهَ فَقِیرٌ وَنَحْنُ أَغْنِیَاءُ. (آل عمران / 181) آری! فرجام قوم مستکبر جز... عَذَابَ الْخِزْیِ فِی الْحَیَاةِ... (فصلت / 16) نخواهد بود که قطعاً در آخرت شدیدتر خواهد شد. وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَخْزَى وَهُمْ لاَ یُنصَرُونَ (فصلت / 16)
با وجود تمامی تذکرهای خداوند، گروهی از تاجران که از زمرهی مؤمنان به شمار میروند، همچنان با تکیه بر درایت و ثروت و قدرت خویش، خود و گروه خود را پایدار میدانند. خداوند در آیهی 156 سورهی آل عمران میفرماید:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَکُونُوا کَالَّذِینَ کَفَرُوا وَقَالُوا لإِخْوَانِهِمْ إِذَا ضَرَبُوا فِی الْأَرْضِ أَوْ کَانُوا غُزًّى لَوْ کَانُوا عِندَنَا مَا مَاتُوا وَمَا قُتِلُوا...
در آیهی مذکور بیان مَا مَاتُوا وَمَا قُتِلُوا... نشان کبر و خودستایی منجر به فراموشی مبدأ قدرت و تقدیرهای عالم توسط خدا میشود و این حالت حتی برای تاجران مؤمن نیز دور از ذهن نخواهد بود. از آیهی فوق میتوان این برداشت را داشت که اگر تاجرانی حتی به ظاهر مؤمن به ثروت و قدرت مغرور شوند و گوشهای شنوای خود را برای شنیدن آیات حق که بزرگترین آن جنگ در راه خدا است، از دست بدهند و از آن اعراض کنند، کافر خواهند بود، نه مؤمن و قطعاً تجارت چنین تاجرانی محکوم به شکست و ورشکستگی خواهد بود:
وَالَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیَاتِنَا وَاسْتَکْبَرُوا عَنْهَا أُولئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ. (اعراف / 36)
حضرت امیر (علیهالسلام) در ضرر تبعیت مردم از رهبران متکبر فرموده است:
أَلَا فَالْحَذَرَ! الْحَذَرَ! مِنْ طَاعَةِ سَادَاتِکُمْ وَکُبَرَائِکُمْ الَّذِینَ تَکَبَّرُوا عَنْ حَسَبِهِمْ وَتَرَفَّعُوا فَوْقَ نَسَبِهِمْ وَأَلْقَوُا الْهَجِینَةَ عَلَی رَبِّهِم وَ جَاحَدُوا اللهَ عَلَی مَا صَنَعَ بِهِمْ مُکَابَرَةً لِقَضَائِهِ وَ مُغَالَبَةً لِآلَائِهِ فَإِنَّهُمْ قَوَاعِدُ أَسَاسُ الْعَصَبِیَّة...؛ (57) حذر! از اطاعت سران و سرداران خود؛ آنان که به شرف و تبار خویش بزرگی فروختند و خود را برتر از نسب خویش جای دادند و پروردگار خود را مسئول این زندگی زشت دانستند و نیکیها و نعمتهای خداوند را از خدا ندانستند تا در برابر قضای او گردنکشی کرده باشند و نعمتهای او را ناچیز انگاشته باشند. اینان شالودههای بنیادین تعصبهای دوران جاهلیت هستند...
ی. نفاق و دورویی
از شاخصههای اصلی ویژگی روانی تاجران فاجر، منافق بودن ایشان است. قابل ذکر است توصیف نفاق تاجران در قرآن در نیمههای تحقیق و درست در ردیف 50 به بعد مطرح شده است.آیهی 95 سورهی توبه در بررسی علت سوگند خوردن تاجران، اشارهای به نفاق درونی ایشان دارد:
سَیَحْلِفُونَ بِاللّهِ لَکُمْ إِذَا انقَلَبْتُمْ إِلَیْهِمْ لِتُعْرِضُوا عَنْهُمْ...
همچنین در آیهی 86 سورهی توبه آمده است:
وَإِذَا أُنْزِلَتْ سُورَةٌ أَنْ آمِنُوا بِاللّهِ وَجَاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ اسْتَأْذَنَکَ أُولُوا الطَّوْلِ مِنْهُمْ وَقَالُوا ذَرْنَا نَکُن مَعَ الْقَاعِدِینَ
عبارتِ اسْتَأْذَنَکَ أُولُوا الطَّوْلِ مِنْهُمْ وَقَالُوا ذَرْنَا نَکُن مَعَ الْقَاعِدِینَ. نشان میدهد تاجران هنگامی که حکمی از سوی خداوند نازل میشود، سعی در شانه خالی کردن از اجرای آن دارند. بنابراین شرط اولیهی آیه یعنی آمِنُوا بِاللّهِ وَجَاهِدُوا مَعَ رَسُولِهِ را ندارند و عبارت اسْتَأْذَنَکَ که اجازه گرفتن آنها از رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) را بیان میکند، نشان میدهد که گرفتن اجازهی رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) و عدم ایمان به خدا و جهاد در راه او نشان از نفاق دارد که با سوگند خوردن دروغ سَیَحْلِفُونَ بِاللّهِ... سعی در راضی کردن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و مؤمنان دارند. همچنین عبارت یَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَلاَ یَسْتَخْفُونَ مِنَ اللّهِ... (نساء / 108) و ادامهی سیاقها نشان میدهد که تاجران فاجر از برملا شدن مکر و حیلههای تجارتشان در نزد مردمان خوف دارند و این در حالی است که از خداوند ترسی به دل ندارند و این ویژگی روانی منافقان است.
تاجران فاجر به طمع سود و منفعت، راه گمراهی را به هدایت میفروشند و در این تجارت، سود و منفعتی نمیبرند؛
أُولئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الضَّلاَلَةَ بِالْهُدَى فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ وَمَا کَانُوا مُهْتَدِینَ (بقره / 16)
هنگامی که تاجران منافق صفت، تجارت پرسود و منفعت تاجران صالح را میبینند آرزو میکنند که از گروه ایشان میبودند و اگر مصیبت در کار تاجران متقی و صالح اتفاق بیفتد، میگویند قطعاً این نعمتی از سوی خدا بود که ما از زمرهی آنها نبودیم:
وَإِنَّ مِنکُمْ لَمَن لَیُبَطِّئَنَّ فَإِنْ أَصَابَتْکُمْ مُصِیبَةٌ قَالَ قَدْ أَنْعَمَ اللّهُ عَلَیَّ إِذْ لَمْ أَکُن مَعَهُمْ شَهِیداً * وَلَئِنْ أَصَابَکُمْ فَضْلٌ مِنَ اللّهِ لَیَقُولَنَّ کَأَن لَم تَکُنْ بَیْنَکُمْ وَبَیْنَهُ مَوَدَّةٌ یَا لَیْتَنِی کُنتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً (نساء / 72 و 73)
آری! آرزو میکنند ای کاش! با ایشان بودیم و از فوز عظیم که فرجام تجارت صالحان است و حکایت از تجارت پرسود و منفعت دارد، برخوردار میشدیم. خداوند در سورهی بقره نسبت به منافقان متذکر میشود:
لِلّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَإِن تُبْدُوا مَا فِی أَنْفُسِکُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یُحَاسِبَکُم بِهِ اللّهُ... (بقره / 284)
آری! خداوند از آنچه از درون تاجران میگذرد آگاه است و بدانند که ترس آنها باید از خدا باشد؛ چرا که آنچه در زمین و آسمان است از او است و از دروغگویی و حیلهگری و فساد در معاملات دست بردارند و این همه در حالی است که یَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَلاَ یَسْتَخْفُونَ مِنَ اللّهِ....
شگرف آنکه خداوند در قرآن کریم در آخرین سیاق مورد بررسی، خصلت منافقانهی تاجران فاجر را بیان میکند که به نوعی تمامی ویژگیها و اوصاف تاجران فاجر را که در سیاقهای گذشته به صورت مبسوط به آن پرداخته شده است، در یک سیاق مشتمل بر 15 آیه به اختصار مطرح کرده است.
نکاتی که در این سیاق آمده است به اختصار عبارتاند از:
- عدم مجادله و بحث با تاجران فاجر:
إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ ءَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لاَیُؤْمِنُونَ؛- نادانی و نفهمی تاجران فاجر:
خَتَمَ اللّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِیمٌ؛- نفاق تاجران فاجر:
وَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ آمَنَّا بِاللّهِ وَبِالْیَوْمِ الْآخِرِ وَمَا هُمْ بِمُؤْمِنِینَ؛- حیلهگری و خدعهی تاجران فاجر:
یُخادِعُونَ اللّهَ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَمَا یَخْدَعُونَ إِلاَّ أَنْفُسَهُمْ وَمَا یَشْعُرُونَ؛- فساد و تباهی در جامعه:
وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ لاَتُفْسِدُوا فِیْ الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُونَ؛- معرفی سفیهان:
وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ آمِنُوا کَمَا آمَنَ النَّاسُ قَالُوا أَنُؤْمِنُ کَمَا آمَنَ السُّفَهَاءُ أَلاَ إِنَّهُمْ هُمُ السُّفَهَاءُ وَلکِن لاَیَعْلَمُونَ؛- استهزاء و مسخره کردن دیگران:
وَإِذَا لَقُوا الَّذِینَ آمَنُوْا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَى شَیَاطِینِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَکُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ.و مثلهای قرآن در آیات 17 تا 20 نشان از نحوهی تجارت آنها دارد. به واقع، قرآن با مثل
مَثَلُهُمْ کَمَثَلِ الَّذِی اسْتَوْقَدَ نَاراً فَلَمَّا أَضَاءَتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَکَهُمْ فِی ظُلُمَاتٍ لاَیُبْصِرُونَ * صُمٌّ بُکْمٌ عُمْیٌ فَهُمْ لاَیَرْجِعُونَ. (بقره / 17 و 18)
نشان میدهد علمی که به آن مغرور شدهاند، دو ادعای تجارت پرسود را دارند.
هراسان بودن و وحشت آنها از کسادی تجارت به مثل یَجْعَلُونَ أَصَابِعَهُمْ فِی آذَانِهِمْ مِنَ الصَّوَاعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَاللّهُ مُحِیطٌ بِالْکَافِرِینَ ماند.
2-2 -4. ویژگیهای اعتقادی تاجران شایسته
الف. ایمان به وحدانیت خداوند
تاجران غیر فاجر برخلاف تاجران فاجر، اعتقاد به وحدانیت خداوند متعال دارند و او را مسبب تمامی افعال و برکت کسب و تجارت خود میدانند. ایشان از آنچه را در آسمان و زمین و کشتی در دریا برای کسب و تجارت بهره میگیرند، نشانههایی از آیات الهی دانسته و ارادهی خدا را بر آن میبینند. بنابراین طبیعی است که ابتغاء فضل را از خدا بجویند:... وَابْتَغُوا مِن فَضْلِ اللَّهِ... (الجمعه / 10) به واسطهی چنین اعتقادی از فرامین و احکام الهی تخطی نکرده و براساس موازین آن عمل میکنند.ایمان به خدا شرط اصلی بهرهمندی از سود است. در سورهی صف آنجا که خداوند میفرماید:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنجِیکُم مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ. (صف / 10)
اساساً کسانی میتوانند به تجارت مذکور دست یابند که از زمرهی مؤمنان هستند. ویژگی مذکور در آیهی بعدی به صراحت تأکید شده است که ایمان به خدا از گزارههای قطعی تاجران صالح است:
تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بَأَمْوَالِکُمْ وَأَنفُسِکُمْ... (صف / 11)
ب. غفلت نکردن از یاد خدا
وجود و ادامهی حیات انسان به خدا وابسته است. توجه تاجر به این معنا که انسان در هستی خود، به طور ذاتی فقیر و وابسته است، او را به این نکته متذکر میکند که آنچه به دست میآورد، تماماً به خواست خداست و او است که مبدأ و مالک حقیقی همه چیز است. بنابراین اگر تاجری به «مال» فارغ از توجه به خداوند متعال، سعی در افزایش آن کند، بینیاز نخواهد شد و فرجام آن فقر شدید و خسارتی فراوان خواهد بود. خداوند در آیهی 15 سورهی فاطر میفرماید: یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ.تاجرانی که به فقر ذاتی خود متذکر باشند، در زمان تجارت از ذکر خدا غافل نیستند. خداوند در سورهی جمعه میفرماید:
فَإِذَا قُضِیَتِ الصَّلاَةُ فَانتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِن فَضْلِ اللَّهِ وَاذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیراً لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ. (جمعه / 10)
همچنین در سورهی نور میفرماید:
رِجَالٌ لاَّ تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلاَ بَیْعٌ عَن ذِکْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلاَةِ وَإِیتَاءِ الزَّکَاةِ یَخَافُونَ یَوْماً تَتَقَلَّبُ فِیهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ (نور / 37)
بیان آیات فوق نشان میدهد که از ویژگیهای شاخص تاجران غیر فاجر یاد و ذکر خدا است. وَاذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیراً نشان میدهد که نوع تجارت و کسب و کار تاجران شایسته و غیر فاجر انسان را متذکر به خداوند متعال میکند و این فراتر از ذکر زبانی است. در بحارالانوار از حضرت امام رضا (علیهالسلام) دربارهی آیهی فوق نقل شده است:
اذا کنتَ فی تجارتِکَ و حضرت الصَّلاه فلا یَشغَلکَ عنها متجَرُکَ فان اللهَ وصف قوماً و مدحُهم فقال: «رِجَالٌ لاَّ تُلْهِیهِمْ... و کان هؤلاء القوم یتجرون فاذا حضرت الصلاه ترکوا تجارتَهُم و قاموا الی الصلاتهم و کانُوا اعظَمَ اجراً ممن لایتحرَّف یصَلَّی: (58) هرگاه در حال کسب و کار بودی و وقت نماز رسید، کسب و تجارت تو را از نماز باز ندارد؛ زیرا خداوند چنین مردمی را [که کسب و تجارتشان آنان را از نماز باز ندارد] چنین توصیف کرده است: مردانی که هیچ تجارت... این قوم کسانی هستند که هنگام نماز میرسید، دست از کسب و کار میشستند و به نماز بر میخاستند. برای آنان اجری عظیم است.
همچنین در مجمع البیان در ذیل آیهی رِجَالٌ لاَّ تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلاَ بَیْعٌ از ابیجعفر و ابیعبدالله (علیهالسلام) روایت شده که این رجال، مردمی هستند که وقتی موقع نماز میرسد، تجارت را رها کرده به سوی نماز روانه میشوند و اینها اجرشان عظیمتر است از کسانی که اصلاً تجارت نمیکنند. (59)
در المیزان ذیل آیهی فوق، از ابنعباس روایت شده که گفت:
رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: مردمی بودند که در جستوجوی فضل خدا مشغول خرید و فروش بودند، و چون میشنیدند که ندای نماز را در دادند، آنچه در دست داشتند میانداختند و به سوی مسجد از جا برخاسته و نماز میخواندند. (60)
ج. میانهرو و مقتصد
میانهروی تاجران صالح و شایسته در کسب و تجارت از دیگر ویژگیهای آنان است. میانهروی، صفات حرص، آز، مالاندوزی و... را از تاجران مصون میکند. تاجری که آرزوی ثروت قارون را دارد، برای رسیدن به آن هرگز دست از مکاری، حیلهگری، کمفروشی، دزدی و... برنمیدارد. خداوند میفرماید:... قَالَ الَّذِینَ یُرِیدُونَ الْحَیَاةَ الدُّنْیَا یَالَیْتَ لَنَا مِثْلَ مَا أُوتِیَ قَارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظِیمٍ. (قصص / 79)
امام صادق (علیهالسلام) و امام باقر (علیهالسلام) تجارت بازرگانان حریص را به تنیدن کرم ابرایشم و نوشیدن آب دریا تمثیل کردهاند:
الامام الباقر فیما رواه الامام الصادق (علیهالسلام): مَثَلُ الْحَریصِ عَلَی الدُّنْیَا کَمَثَلِ دُودَةِ الْقّزِّ کُلَّمُا ازْدَادَتْ مِنَ الْقَزِّ عَلَی نَفْسِهَا لَفّاً کَانَ أَبْعَدَ لَهَا مِنَ الخُرُوجِ حَتَّی تَمُوتَ غَمّا (61)؛ امام باقر (علیهالسلام) به روایت امام صادق (علیهالسلام): مَثَل آدم حریص نسبت به دنیا، به کرم ابریشم ماند که هرچه بیشتر بتند، بیرون آمدنش از پیله دشوارتر خواهد شد و سرانجام از اندوه در آن خواهد مرد.
همچنین از امام صادق (علیهالسلام) روایت شده است:
مَثَلُ الدِّنْیَا مَثَلُ مَاءِ البَحْرِ کُلَّمَا شَرِبَ مِنْهُ العَطْشَانُ ازْدَادَ عَطَشاً حَتَّی یَقْتُلَهُ... (62)؛ مثل دنیا، همچون آب دریاست که هرچه شخص تشنه از آن بیشتر بنوشد، تشنگیاش افزون میشود و سرانجام تشنگی او را هلاک میکند.
آری! به تعبیر قرآن، تاجران حریص، به خود ظلم میکنند و در مقابل آنان تاجرانی که میانهروی را در معیشت و کسب و کار سرلوحه خود قرار دادهاند، فرجامی نیکو خواهند داشت:
... فَمِنْهُمْ ظَالِمٌ لِّنَفْسِهِ وَمِنْهُم مُّقْتَصِدٌ وَمِنْهُمْ سَابِقٌ بِالْخَیْرَاتِ بِإِذْنِ اللَّهِ ذلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ * جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَهَا یُحَلَّوْنَ فِیهَا مِنْ أَسَاوِرَ مِن ذَهَبٍ وَلُؤْلُؤاً وَلِبَاسُهُمْ فِیهَا حَرِیرٌ. (فاطر / 32 و 33)
همچنین در آیهی 66 سورهی مائده میفرماید:
... مِنْهُمْ أُمَّةٌ مُقْتَصِدَةٌ وَکَثِیرٌ مِنْهُمْ سَاءَ مَا یَعْمَلُونَ
تعابیر «مقتصد» و «مقتصده» میانهروی تاجران و جامعه را بیان میکند.
در غررالحکم از امام علی (علیهالسلام) نقل شده است:
الاقتصاد نصف المؤنة (63)؛ میانهروی، نیمی از روزی است.
همچنین از ایشان نقل شده است:
قِوَامُ الْعَیْشِ حُسْنُ التَّقْدِیرِ وَ مِلاکُهُ حُسْنُ التَّدْبِیر (64)؛ قوام زندگی به آن است که به خوبی اندازه نگاه داری، و ملاک زندگی آن است که به خوبی برنامهریزی کنی.
همچنین در امالی شیخ طوسی آمده است که ایوب بن حر میگوید: «شنیدم که مردی به امام صادق (علیهالسلام) گفت: میگویند که میانهروی و تدبیر، نیمی از کسب است. امام فرمود: «لا، بل هو الکسب کله»؛ نه، بلکه همهی کسب است. (65)
گذشته از مطالب فوق، حضرت علی (علیهالسلام) میانهروی را عامل ازدیاد معرفی میکند:
الاقتصاد یمنی القلیل، الاسراف یفنی الجزیل (66)؛ میانهروی، کم را زیاد میکند و اسراف، فراوان را نابود میسازد.
همچنین از امام صادق (علیهالسلام) نقل شده است که میانهروی را عامل برکت در معیشت دانسته است:
لِیُنْفِقِ الرَّجُلُ بِالْقَصْدِ وَ بُلْغَةِ الْکَفَافِ و یُقَدِّمُ مِنْهُ فَضْلاً لِآخِرَتِهِ فَإِنَّ ذَلِکَ أَبْقَی لِلنِّعْمَةِ وَ أَقْرَبُ إِلَی الْمَزیدِ مِنَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ وَ أَنْفَعُ فِی الْعَافِیَة (العاقبه)؛ شخص باید با میانهروی و مراعات کفاف خرج کند و مقدار از مال را از پیش خود برای آخرت بفرستد که این رفتار نعمت را بهتر باقی میدارد و به افزون شدن نعمت از جانب خداوند بزرگ نزدیکتر است و برای عافیت (عاقبت) انسان سودمندتر است.
احادیث فوق میانهروی را یک اصل در اقتصاد و معیشت مطرح میکنند.
د. وثوق و اعتماد قلبی به ما عندالله
قرآن کریم در آیات متعددی تاجران را نسبت به «ما عندالله» - که تعبیر دیگر قرآنی آن «بقیت الله» (هود / 86) (برکت خدا) است - متذکر میگرداند:وَإِذَا رَأَوْا تِجَارَةً أَوْ لَهْواً انفَضُّوا إِلَیْهَا وَتَرَکُوکَ قَائِماً قُلْ مَا عِندَ اللَّهِ خَیْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَمِنَ التِّجَارَةِ وَاللَّهُ خَیْرُ الرَّازِقِینَ. (جمعه / 11)، وَمَا أُوتِیتُم مِن شَیْءٍ فَمَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَزِینَتُهَا وَمَا عِندَ اللَّهِ خَیْرٌ وَأَبْقَى أَفَلاَ تَعْقِلُونَ. (قصص / 60)، فَمَا أُوتِیتُم مِن شَیْءٍ فَمَتَاعُ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَمَا عِندَ اللَّهِ خَیْرٌ وَأَبْقَى لِلَّذِینَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ. (شوری / 36)، وَلاَ تَشْتَرُوا بِعَهْدِ اللَّهِ ثَمَناً قَلِیلاً إِنَّمَا عِندَ اللَّهِ هُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ إِن کُنتُمْ تَعْلَمُونَ. (نحل / 95)
خداوند در آیات فوق متذکر میشود تاجرانی که براساس احکام الهی تجارت کنند از «عندالله» برخوردار میشوند. این مطلب در آیهی 22 سورهی شوری آمده است:
تَرَى الظَّالِمِینَ مُشْفِقِینَ مِمَّا کَسَبُوا وَهُوَ وَاقِعٌ بِهِمْ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ فِی رَوْضَاتِ الْجَنَّاتِ لَهُم مَا یَشَاءُونَ عِندَ رَبِّهِمْ ذلِکَ هُوَ الْفَضْلُ الْکَبِیرُ.
مفاهیم فوق، در احادیث نیز آمده است. از حضرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است: «من احب ان یکون اغنی الناس فلیکن بما فی ید الله اوثق منه بما فی یده»؛ هر کس دوست دارد بینیازترین مردم باشد، باید به آنچه در دست خداست اطمینانی بیش از آن داشته باشد تا به آنچه در دست خود اوست.
ه. عمل به آموزههای قرآنی
قرآن کریم در آیات متعددی بیان میکند که تاجران ورشکسته به تذکر قرآن توجه نداشته بلکه آن را تکذیب میکنند. تکذیب قرآن به معنای عدم توجه تاجران فاجر به فرجام تجارت گذشتگان و عدم توجه به رهنمونها و فرامین الهی است. قرآن کریم در سورهی اعراف میفرماید:اتَّبِعُوا مَاأُنْزِلَ إِلَیْکُم مِن رَبِّکُمْ وَلَا تَتَّبِعُوا مِن دُونِهِ أَوْلِیَاءَ قَلِیلاً مَاتَذَکَّرُونَ. (اعراف / 3)
در مقابل، تاجران شایسته و غیرفاجر با متذکر شدن به قرآن صاحب تجارتی پرسود و بیکساد هستند. خداوند در سورهی فاطر میفرماید: إِنَّ الَّذِینَ یَتْلُونَ کِتَابَ اللَّهِ وَأَقَامُوا الصَّلاَةَ وَأَنفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرّاً وَعَلاَنِیَةً یَرْجُونَ تِجَارَةً لَن تَبُورَ. (فاطر / 29)
احادیث رسیده از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمهی اطهار (علیهمالسلام)، مؤید این مطلب است که اگر قرآن در سرلوحهی کسب و کار قرار گیرد، منجر به بینیازی خواهد شد؛ چرا که ایشان از منشأ اصلی قدرت علم و ثروت لایزال الهی بهره خواهند برد و کاملاً مشخص است که اگر تجارت توأمان با قرآن باشد، چه سود و منفعت فراوانی خواهد داشت. از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است:
مَنْ أَعْطَاهُ اللهُ القُرآنَ فَرَأَی أَنَّ أَحَداً أُعْطِیَ أَفْضَلَ مِمَّا أُعْطِیَ فَقَدْ صَغَّرَ عَظِیماً و عَظَّمَ صَغیِرا (67)؛ هر کس که خدا قرآن را به او بخشیده باشد و چنان تصور کند که به هر کسی چیزی بیش از آنچه به وی بخشیدهاند، عطا شده است در واقع چیزی با عظمت را کوچک شمرده و چیز کوچکی را بزرگ شمرده است.
بنابراین، اگر تاجری هر چیزی همانند مال و قدرت و غیر آن را بالاتر از همنشینی با قرآن بداند، به تحقیق، چیز کوچکی را بزرگ شمرده است و چه زیبا رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بیان میکند که اهل قرآن بودن بزرگتر از هر چیز است و چنین همنشینی قطعاً به ثروت و مال و... که پایدار و سودمند خواهد بود میرسد.
روایت دیگری از امام علی (علیهالسلام) نقل میکند:
... اعْلَمُوا أَنَّهُ لَیْسَ عَلَی أَحَدٍ بَعْدَ القُرآنِ مِنْ فَاقَةٍ وَ لَا لِأَحَدٍ قَبْلَ القُرْآنِ مِنْ غِنًی... (68)؛ بدانید! پس از قرآن، هیچ کس را نیازی نیست و پیش از قرآن، هیچ کس را بینیاز نیست.
همچنین از امام صادق (علیهالسلام) نقل شده است:
مَنْ قرَأَ القُرآنَ فَهُوَ غَنِیٌّ وَ لَا فَقْرَ بَعْدَهُ وَإلَّا مَا بِهِ غِنًی (69)؛ هر کس قرآن را بخواند بینیاز است و پس از آن فقری نیست وگرنه از بینیازی بهرهای ندارد.
و. تقوا و پرهیزگاری
تقوا و پرهیزگاری، از ویژگیهای اصلی تاجران غیر فاجر است. خداوند در سورهی آل عمران میفرماید:... فَآمِنُوا بِاللّهِ وَرَسُولِهِ وَإِن تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا فَلَکُمْ أَجْرٌ عَظِیمٌ (آل عمران / 179)
همچنین در سورهی نساء میفرماید:
قُلْ مَتَاعُ الدُّنْیَا قَلِیلٌ وَالآخِرَةُ خَیْرٌ لِمَنِ اتَّقَى... (نساء / 77)
این آیه نشان میدهد که تاجرانی که تقوا پیشه کنند، از کسب و تجارت خوبی بهرهمند خواهند شد. همچنین در سورهی اعراف میفرماید:
یَا بَنِی آدَمَ إِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ رُسُلٌ مِنکُمْ یَقُصُّونَ عَلَیْکُمْ آیَاتِی فَمَنِ اتَّقَى وَأَصْلَحَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ. (اعراف / 35)
بنابراین، تاجران متقی، تجارتی پرسود و بدون ترس و حزن دارند؛ چرا که آنان به خداوند که رازق هستی است ایمان دارند و در تجارتشان تقوا پیشه میکنند و چنین تاجری ایمان به یاری خدا دارد:... وَاللَّهُ وَلِیُّ الْمُتَّقِینَ (جاثیه / 19) و میداند که هر چند ورشکستگی و رکود سختی بر بازار حکمفرما شود، خدا او را از ورشکستگی نجات خواهد داد: وَنَجَّیْنَا الَّذِینَ آمَنُوا وَکَانُوا یَتَّقُونَ (فصلت / 18)
تقوا و پرهیزگاری تاجر منجر به تجارت پرسود خواهد شد که در فرجام دنیوی نیز دارای کسب و کار آبرومند و پرسودی خواهد بود و چنین تاجری به واسطهی تقوا و پرهیزگاری سعی در آباد کردن فرجام دنیوی دارد و براساس موازین الهی حرکت میکند. این ویژگی در لسان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) وجه تمایز تاجر فاجر و غیر فاجر است:
یا معشر التجار! انتم فجار الا من اتقی و برّ و صدق...؛ (70) ای حاجت تاجر! شماها فاجرید مگر کسی که پرهیزکار باشد و نیکی کند و راست بگوید...
همچنین از ایشان نقل شده است که تقوا برای بینیازی کافی است: کفی بالتقی غنی. (71)
همچنین از امام صادق (علیهالسلام) نقل شده است:
من اخرجه الله عزوجل من ذل المعاصی الی عز التقوی اغناه الله بلامال و اعزه بلا عشیرة آنسه بلا انیس؛ (72) هر کس خدای بزرگ او را از خواری معصیتها به عزت پرهیزکاری بیرون آورد، بدون مال او را غنی ساخته است و بدون طایفه و کسان به او عزت بخشیده و بدون مونسی او را به انس رسانده است.
آری! پرهیزکاران و متقین از یکسو، در این دنیا و از سوی دیگر در آخرت از زندگی خوبی برخوردار هستند. از امام علی (علیهالسلام) نقل شده است که میفرماید:
... وَاعْلَمُوا عِبَادَاللهِ! أَنَّ الْمُتَّقِینَ ذَهَبُوا بِعَاجِلِ الدُّنیَا وَ آجِلِ الآخِرَةِ فَشَارَکُوا أَهْلَ الدُّنْیَا فِی دُنْیَاهُمْ وَلَمْ یُشَارِکْهُمُ أَهْلُ یُشارِکُوا أَهْلَ الدُّنیَا فِی آخِرَتِهِمْ سَکَنُوا الدُّنْیَا بِأفْضَلِ مَا سُکِنَتْ وَ أَکَلُوهَا بِأفْضَلِ مَا أُکِلَتْ فَحَظُوا مِنَ الدُّنْیَا بِمَا حَظِیَ بِهِ المُتْرَفُونَ وَ أخَذُوا مِنْهَا مَا أَخَذَهُ الْجَبابِرَةُ المُتَکَبِّروُنَ ثُمَّ انْقَلَبُوا عَنْهَا بِالزَّادِ المُبَلِّغِ وَ المَتْجَرِ الرَّابِحِ أَصَابُوا لَذَّة... (73)؛ ای بندگان خدا! بدانید که پرهیزکاران هم دنیا داشتند و هم آخرت؛ زیرا با اهل دنیا در دنیای ایشان شریک شدند و اهل دنیا در آخرت آنان شریک نگشتند. آنان به پاکترین گونه در دنیا سکونت کردند و به پاکترین گونه از خوردنیها خوردند، پس مانند نعمتداران نیاز خود را از دنیا برگرفتند؛ با این فرق که با توشهای کافی و تجارتی سودمند از جهان درگذشتند، در دنیای خود لذت زهد را چشیدند و در آخرت خویش دانستند که در جوار خدا منزل خواهند داشت در حالی که هیچ دعا و خواهشی از ایشان ناپذیرفته نمیماند و از بهرهی لذت ایشان چیزی کاسته نمیشود...
ز. انفاق و زکات و صدقات
انفاق و ایتای زکات، از مشخصههای اصلی تاجران شایسته و غیرفاجر است. انفاق و دادن زکات از عوامل اصلی تجارت پرسود است و تاجر را از ورشکستگی رهایی میبخشد. قرآن در سورهی فاطر میفرماید:إِنَّ الَّذِینَ یَتْلُونَ کِتَابَ اللَّهِ وَأَقَامُوا الصَّلاَةَ وَأَنفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرّاً وَعَلاَنِیَةً یَرْجُونَ تِجَارَةً لَن تَبُورَ. (فاطر / 29)
به همین جهت است که خداوند تاجران مؤمن را به انفاق و دادن زکات تشویق میکند. خداوند در سورهی بقره و ابراهیم میفرماید:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاکُم مِن قَبْلِ أَن یَأْتِیَ یَوْمٌ لاَ بَیْعٌ فِیهِ وَلاَ خُلَّةٌ وَلاَ شَفَاعَةٌ وَالکَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ (بقره / 254)
قُل لِّعِبَادِیَ الَّذِینَ آمَنُوا یُقِیمُوا الصَّلاةَ وَیُنفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرّاً وَعَلاَنِیَةً مِن قَبْلِ أَن یَأْتِیَ یَوْمٌ لَا بَیْعٌ فِیهِ وَلَا خِلالٌ. (ابراهیم / 31)
تعابیر یَوْمٌ لاَ خُلَّةٌ و لاَ شَفَاعَةٌ و یَوْمٌ لاَ بَیْعٌ فِیهِ و لَا خِلالٌ در آیهی فوق تأکید بر مطلب گذشته است و به روشنی بیان میکند تاجرانی که انفاق میکنند، فرجام تجارتشان در روزی که دیگر توانایی تجارت و کسب ندارند، خوب خواهد بود. شرط بهرهمندی از این امتیاز آن است که تاجر انفاق خود را با منت نیامیزد:
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تُبْطِلُوا صَدَقَاتِکُم بِالْمَنِّ وَالْأَذَى کَالَّذِى یُنفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَلاَ یُؤْمِنُ بِاللّهِ وَالْیَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَیْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَکَهُ صَلْداً لاَ یَقْدِرُونَ عَلَى شَیْءٍ مِمَّا کَسَبُوا وَاللّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ. (بقره / 264)
آری! تاجرانی که تجارتشان با انفاق و زکات آمیخته است، با آرامشی کامل به سبب ایمان به خدا که تجارتشان را تضمین کرده است، به کسب و کار میپردازند:
الَّذِینَ یُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُم بِاللَّیلِ وَالنَّهَارِ سِرّاً وَعَلاَنِیَةً فَلَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ (بقره / 274)
و إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوْا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَأَقَامُوا الصَّلاةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبِّهِمْ وَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ (بقره / 277)
و این دقیقاً مقابل تاجران فاسق است که از انفاق پرهیز میکنند و هیچ آرامشی در کسب و تجارت خود ندارند.
پینوشتها:
1. دکتری علوم قرآن و حدیث.
2. کارشناس ارشد علوم قرآن و حدیث.
3. منظور از کلیدواژه، کلمه یا عبارتی است که از طریق آن وارد قرآن میشویم و آیات مشتمل بر آن کلمه یا عبارت را مدنظر قرار میدهیم.
4. همچنین ر.ک: سید هدایت جلیلی. روششناسی تفاسیر موضوعی قرآن. ص 182؛ بهروز یدالهپور. مبانی و سیر تاریخی تفسیر موضوعی قرآن. ص 14؛ یوسف قرضاوی. سیمای صابران در قرآن، ترجمهی محمدعلی لسانی فشارکی. ص 17.
5. برخی از دانشمندان تنها به نوع دوم اشاره کردهاند و عنوان نمودهاند که تفسیر موضوعی از خود قرآن شروع نمیشود، بلکه از مسائل و حوادث زندگی آغاز میگردد. اما - چنان که گفته شد - برخی از عناوین و موضوعات از خود قرآن شروع میشوند و در خود قرآن، نظر ما را جلب میکنند. (رک: سید محمدباقر صدر. مقدمات فی التفسیر الموضوعی للقرآن. صص 19 و 21؛ سید محمدباقر حکیم. تفسیر سورهی حمد. / 94؛ سید محمدباقر صدر. انسان مسئول و تاریخساز، ترجمهی محمدمهدی فولادوند. علیرضا صدرالدینی. کلیدهای فهم قرآن، 86/2/8)؛
6. برای نمونه، رک: سید محمدحسین حسینی طهرانی. (1416 ق). نور ملکوت قرآن. ج 3. مشهد. انتشارات علامه طباطبایی. چاپ اول. صص 308، 323 و 327؛ کاظم مدیر شانهچی. «قرآنهای چاپی». (1362). مشکاة. شمارهی 2. بهار. صص 151 و 152؛ سید ناصر بن سید حسین حسنی حسینی نجفی. الجداول النورانیه لتسهیل استخراج الآیات القرآنیه (تیسیر الکلام)؛ ابوتراب ابن عبدالغفور هرندی. کنزاللطایف فیما یحتاج الیه فی تصحیح المصاحف؛ به نقل از: الذریعة، 89/5 و مصنفات الشیعه، ج 5. 144/18؛ محمد بن محمود بن محمد شریف سمرقندی. عین الترتیل فی بیان حروف التنزیل. به نقل از: ذیل کشف الظنون. / 66؛ ادوارد سل. (1907 م). دیانت اسلام (The faith of Islam). لندن، چاپ سوم؛ محمد طاهر کُردی. تاریخ القرآن؛ همو. الخط العربی؛ محمد صادق هندی. کنوز الطاف البرهان فی رموز اوقاف القرآن؛ به نقل از الذریعة. 166/18 و مصنفات الشیعه، ج 5. همچنین، جهت ملاحظهی فهرست دقیق رکوعات قرآنی و به عبارت دیگر محدودهی سیاقها «واحدهای موضوعی» که از روی کتاب «الوقوف» سجاوندی و براساس یک تحقیق جامع روی مصاحف نگاشته شده در قرون مختلف و بلاد مختلف اسلامی تدارک شده است، رک: (محمدعلی لسانی فشارکی، و حسین مرادی زنجانی. روش تحقیق موضوعی در قرآن کریم. زنجان. واحد انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی. چاپ اول. صص 59-64)
7. محمد بن یعقوب کلینی. الکافی. ج 5. ص 149. باب فضل التجاره و المواظبه علیها. روایت 9؛ محمد بن علی صدوق. من لایحضره الفقیه. ج 3. ص 193. روایت 3723؛ محمد بن حسن حر عاملی. وسائل الشیعه، ج 17. ص 11. کتاب التجاره. روایت 21848.
8. کلینی. الکافی، ج 5، ص 148، باب فضل التجارة و المواظبة علیها، روایت 3؛ محمد بن حسن طوسی. الاستبصار. ج 7. ص 4. باب فضل التجارة و آدابها و غیر ذلک مما ینبغی للتاجران یعرفه و حکم الربا. روایت 5؛ حر عاملی. وسائل الشیعه، ج 17. ص 11. کتاب التجارة. روایت 21850.
9. ر.ک: کلینی. الکافی. ج 5. ص 78. باب الحث علی الطلب و التعرض للرزق. روایات 3 و 11 و ج 5. ص 148. باب فضل التجارة و المواظبة علیها. روایت 1 و ج 4. ص 126. باب کراهه السفر فی شهر رمضان. روایت 1؛ شیخ صدوق. من لایحضره الفقیه. ج 3. ص 192. باب التجاره و آدابها و فضلها. روایت 3719 و...
10. محمد بن حسن طوسی. تهذیب الاحکام. ج 7. ص 4. کتاب التجارة. روایت 12؛ حر عاملی. وسائل الشیعه. ج 17. ص 13. باب استحبابها و اختیارها علی اسباب الرزق. روایت 21855.
11. حر عاملی. وسائل الشیعه. ج 17. ص 10. باب استحبابها واختیارها علی اسباب الرزق. روایت 21846؛ محمد بن علی بن بابویه صدوق. الخصال. ج 2. ص 445؛ محمدباقر مجلسی. بحارالانوار. ج 61. ص 118.
12. عبد علی بن جمعه عروسی حویزی. تفسیر نورالثقلین. 527/5؛ کلینی. الکافی. ج 2. ص 31؛ مجلسی. بحارالانوار. ج 66. ص 89. باب 30؛ حر عاملی. وسائل الشیعه. ج 1. ص 34. روایت 53.
13. مجلسی. بحارالانوار. ج 70. ص 383. باب 139.
14. کلینی. الکافی. ج 2. ص 452؛ مجلسی. بحارالانوار. ج 5. ص 218؛ ملاحسین فیض کاشانی. تفسیر صافی. (256/2).
15. «چرا که او هرگز به خداوند بزرگ ایمان نمیآورد». (الحاقه / 33) همچنین آیاتِ الشوری / 21؛ غافر 82 و 83؛ (الانعام / 70، 71 و 121؛ البقره / 264، از جمله آیاتی هستند که در سیاقهای مورد بررسی، از صفات تاجران فاجر قلمداد شده است.
16. کلینی. الکافی. ج 2. ص 270؛ حر عاملی. وسائل الشیعه. ج 20. ص 350؛ محدث نوری. مستدرک الوسائل. ج 13. ص 64؛ مجلسی. بحارالانوار. ج 14. ص 300؛ محمد بن علی بن بابویه صدوق. معانی الاخبار، ص 402.
17. شیخ صدوق. معانی الاخبار، ص 402.
18. محمدرضا حکیمی و محمد و علی. الحیاة. ترجمهی احمد آرام. ج 4. ص 4.
19. عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی. غررالحکم و درر الحکم. ص 366. روایت 8271.
20. همان، ص 370، روایت 8381.
21. کلینی. الکافی. ج 8. ص 20. خطبة الامیرالمؤمنین؛ مجلسی. بحارالانوار. ج 67. ص 60. باب 44 و 74. ص 286. باب 14؛ حسن ابن شعبه حرانی. تحف العقول. ص 95؛ محمد بن محمد بن نعمان مفید. الارشاد. ج 1. ص 301؛ محمد بن حسین سید رضی. خصائص الائمه (علیهالسلام). ص 97؛ تمیمی آمدی. غررالحکم و دررالحکم. ص 66. روایت 891؛ حسن بن یوسف حلی. کشف الیقین. ص 183.
22. مجلسی. بحارالانوار. ج 67. ص 60. باب 44 و ج 74. ص 286. باب 14.
23. همان. ج 87. ص 3. باب 5. روایت 1؛ علی بن موسی سید بن طاووس. جمال الاسبوع. ص 375؛ محمد بن حسن طوسی. مصباح المتهجد، ص 351.
24. حر عاملی. وسائل الشیعه. ج 9. ص 29. روایت 11444؛ مجلسی. بحارالانوار. ج 93. ص 22. باب 1. روایت 53؛ محمد بن حسن فتال نیشابوری. روضة الواعظین. ج 2. ص 454؛ علی بن حسن طبرسی. مشکاةالانوار. ص 127؛ تمیمی آمدی. غررالحکم و دررالحکم. ص 371. روایت 8411.
25. نعمان بن محمد تمیمی مغربی (ابیحنیفه). دعائم الاسلام. ج 1. ص 245.
26. الصحیفه السجادیه. ص 136؛ ابراهیم بن علی عاملی کفعمی. المصباح. ص 173.
27. مجلسی. بحارالانوار. ج 3. ص 125. باب 4 و ج 56. ص 385. باب 28؛ مفضل بن عمر جعفی کوفی. توحید مفضل. ص 149.
28. مجلسی. بحارالانوار. ج 64. ص 225. باب 12 و ج 67. ص 10. باب 42؛ شیخ صدوق. الخصال. ج 1. ص 338؛ فتال نیشابوری. روضه الواعظین. ج 2. ص 291.
29. شیخ صدوق. من لایحضره الفقیه. ج 4. ص 11. روایت 4968؛ حر عاملی. وسائل الشیعه. ج 19. ص 108. روایت 24255؛ مجلسی. بحارالانوار. ج 73. ص 332. باب 67 و ج 100. ص 166. باب 10؛ حسن بن ابی الحسن بن ابی الحسن دیلمی. اعلام الدین. ص 412؛ محمد بن علی صدوق. الامالی. ص 426.
30. حر عاملی. وسائل الشیعه. ج 2. ص 437. روایت 2579؛ مجلسی. بحارالانوار. ج 67. ص 173. باب 52؛ دیلمی. اعلام الدین. ص 131؛ شیخ صدوق. الامالی. ص 227؛ همو. الخصال. ج 1. ص 79؛ فتال نیشابوری. روضه الواعظین. ج 2. ص 433؛ علی بن حسن طبرسی، مشکاه الانوار، ص 86.
31. ابن شعبه حرانی. تحف العقول. ص 217؛ مجلسی. بحارالانوار. ج 75. ص 56. باب 16.
32. حر عاملی. وسائل الشیعه./ 4/288/12
33. مجمع البیان. 380/2.
34. البحار. 9/117/96.
35. کلینی. الکافی. ج 8. ص 293. روایت 448؛ حر عاملی. وسائل الشیعه. ج 17. ص 449. روایت 22967؛ مجلسی. بحارالانوار. ج 47. ص 155. باب 5.
36. مجلسی. بحارالانوار. ج 64. ص 225. باب 12 و ج 67. ص 10. باب 42؛ شیخ صدوق. الخصال. ج 1. ص 338؛ فتال نیشابوری. روضه الواعظین. ج 2. ص 291.
37. مجلسی. بحارالانوار. ج 6. ص 315. باب 1 و ج 100. ص 108. باب 2؛ محدث نوری. مستدرک الوسائل. ج 13. ص 233. روایت 15219؛ نعمان بن محمد تمیمی مغربی. دعائم الاسلام. ج 2. ص 29؛ سید فضل الله راوندی. النوادر. ص 16.
38. مجلسی. بحارالانوار. ج 100. ص 107؛ محدث نوری. مستدرک الوسائل. ج 12. ص 334. روایت 14218؛ شیخ طوسی. الامالی. ص 210؛ شیخ صدوق. علل الشرایع. ج 2. ص 584.
39. عبد علی بن جمعه عروسی حویزی. تفسیر نورالثقلین. 527/5؛ کلینی. الکافی. ج 2. ص 31؛ مجلسی. بحارالانوار. ج 66. ص 89. باب 30؛ حر عاملی. وسائل الشیعه. ج 1. ص 34. روایت 53.
40. شیخ صدوق. من لایحضره الفقیه. ج 4. ص 3؛ حر عاملی. وسائل الشیعه. ج 17. ص 458 و ج 100. ص 80. باب 16؛ شیخ صدوق. الامالی. ص 422؛ ورام بن ابیفارس. مجموعهی ورام. ص 424.
41. قطبالدین راوندی. فقه القرآن. ج 2. ص 44؛ یحیی سعید حلی. نزهه الناظر. ص 79.
42. مغربی. دعائم الاسلام. ج 2. ص 538. روایت 1913؛ حدیث نوری، مستدرک الوسائل. ج 7. ص 261. روایت 8195؛ محمد بن محمد اشعث کوفی. الجعفریات (الاشعثیاب). ص 58
43. حر عاملی. وسائل الشیعه. ج 9. ص 454. روایت 12484؛ مجلسی. بحارالانوار. ج 93. ص 141. باب 15؛ شیخ صدوق. الخصال. ج 1. ص 184. روایت 253؛ محمد بن مسعود عیاشی. تفسیر العیاشی. ج 1. ص 179.
44. حر عاملی. وسائل الشیعه ج 17. ص 419. روایت 22889؛ محمد بن مسعود عیاشی. تفسیر العیاشی. ج 1. ص 180؛ کلینی. الکافی. ج 5. ص 162؛ محمد بن حسن طوسی. تهذیب الاحکام. ج 7. ص 13.
45. کلینی. الکافی. ج 5. ص 162؛ حر عاملی. وسائل الشیعه. ج 17. ص 419. روایت. 22888.
46. محدث نوری. مستدرک الوسائل. ج 16. ص 39. روایت 19056.
47. شیخ صدوق. من لایحضره الفقیه. ج 3. ص 160. روایت 3584؛ حر عاملی. وسائل الشیعه. ج 17. ص 420. روایت 22892.
48. حسن ابن شعبه حرانی. تحف العقول. ص 297.
49. کلینی. الکافی. ج 4. 52 و 53.
50. محمد بن مسعود عیاشی. تفسیر عیاشی. ج 2. ص 288.
51. مجلسی. بحارالانوار. ج 79. ص 303.
52. حر عاملی. وسائل الشیعه. ج 12. ص 41.
53. ر.ک: محدث نوری. مستدرک الوسائل. ج 2. ص 645؛ شیخ صدوق. الخصال. ج 1. ص 121.
54. کلینی. الکافی. ج 8. ص 21.
55. مکارم الاخلاق. 529.
56. همان. 53.
57. نهجالبلاغه، صص 189 و 190.
58. محدث نوری. مستدرک الوسائل. ج 13. ص 10. روایت 14579؛ مجلسی. بحارالانوار. ج 100. ص 100. باب 1؛ فقه الرضا، ص 250.
59. مجمع البیان. ج 7. ص 145.
60. المیزان. ج 15. ص 197.
61. کلینی. الکافی. ج 2. ص 134.
62. همان. ص 136.
63. عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی. غررالحکم و دررالحکم. ص 17.
64. همان. ص 236.
65. شیخ طوسی. امالی. ج 2. ص 283؛ سفینه البحار. 431/2.
66. عبدالواحد بن محمد تمیمی آمدی. غررالحکم و دررالحکم. ص 16.
67. کلینی. الکافی. ج 2. ص 605.
68. نهجالبلاغه. 567.
69. الکافی، ج 2، ص 605؛ وسائل الشیعه، ج 6، روایت 7672؛ بحارالانوار، ج 89، ص 187، باب 20؛ صدوق، محمد بن علی، ثواب الاعمال، ص 102.
70. مجمعالبیان. 380/2.
71. حسن ابنشعبه حرانی. تحفالعقول. ص 30.
72. حر عاملی. وسائل الشیعه. ج 11. ص 191.
73. نهجالبلاغه.
● قرآن کریم. ترجمهی مکارم شیرازی. قم. انتشارات دارالقرآن الکریم. 1381.
● نهجالبلاغه. جمعآوری: سید رضی. ترجمهی حسین انصاریان. تهران. پیام آزادی. 1378.
● صحیفه سجادیه. قم. دفتر نشر الهادی. 1376.
1. ابن ادریس حلی، محمد بن علی. (1405 ق). عوالی اللئالی. قم. انتشارات سید الشهداء (علیهالسلام).
2. ابن شعبه حرانی، حسن. (1404 ق). تحف العقول. قم. مؤسسهی انتشارات اسلامی وابسته به جامعهی مدرسین حوزهی علمیهی قم.
3. آمدی، عبدالواحد بن محمد. (بیتا). الجعفریات (الاشعثیاب). تهران. مکتبه نینوی الحدیثه
4. ــــ . (1399 ق). غررالحکم و دررالحکم. قم. انتشارات دفتر تبلیغات حوزهی علمیه.
5. بحرانی، سید هاشم. (1415 ق). البرهان فی تفسیر القرآن. تهران. مؤسسه البعثه.
6. تفسیر امام حسن عسکری. (1409 ق). قم. انتشارات مدرسه امام مهدی (علیهالسلام).
7. تمیمی مغربی، نعمان بن محمد. (1410 ق). الغارات. قم. مؤسسه دارالکتاب.
8.ــــ . (1385 ق). دعائم الاسلام. مصر. دارالمعارف.
9. حر عاملی، محمد بن حسن. (1409 ق). وسائل الشیعه. قم. مؤسسه آلالبیت لاحیاء التراث.
10. حلی، یحیی. (1394 ق). نزهه الناظر. قم. انتشارات رضی.
11. حویزی، عبد علی بن جمعه عروسی. (1415 ق). نور الثقلین. قم. مؤسسه اسماعیلیان.
12. دیلمی، حسن بن ابی الحسن. (1408 ق). اعلام الدین. قم. مؤسسه آلالبیت (علیهالسلام).
13. راوندی، سید فضل الله. (بیتا). النوادر. مؤسسه دارالکتاب.
14. راوندی، قطبالدین. (1405 ق). فقه القرآن. قم. کتابخانهی آیت الله مرعشی.
15. علامه حلی، حسن بن یوسف. (1400 ق). کشف الیقین. بیجا. مؤسسهی چاپ و انتشارات.
16. سید رضی، محمد بن حسین. (1406 ق). اتان قدس. خصائص الائمه. مجمع البحوث اتان قدس.
17. سید بن طاووس، علی بن موسی. (بیتا). جمال الاسبوع. قم. انتشارات رضی.
18. صدوق، محمد بن علی بن بابویه (شیخ صدوق). (1413 ش). المحاسن. قم. دارالکتب الاسلامیه.
19.ــــ . (1413 ش). من لایحضره الفقیه. قم. مؤسسهی انتشارات اسلامی وابسته به جامعهی مدرسین حوزهی علمیهی قم.
20.ــــ . (1403 ق). الخصال. قم. انتشارات جامعهی مدرسین حوزهی علمیه قم.
21.ــــ . (1363 ق). الامالی. تهران. انتشارات کتابخانهی اسلامیه.
22.ــــ . (1364). ثواب الاعمال. قم. انتشارات شریف رضی.
23.ــــ . (بیتا). علل الشرایع. قم. انتشارات مکتبه الداوری.
24.ــــ . (1361 ق). معانی الاخبار. قم. انتشارات جامعهی مدرسین حوزهی علمیهی قم.
25. طبرسی، علی بن حسن. (1385 ق). مشکاه الانوار. نجف. کتابخانهی حیدریه.
26. طوسی، محمد بن حسن (شیخ طوسی). (1365). تهذیب الاحکام. تهران. دارالکتب الاسلامیة.
27.ــــ . (1411 ق). مصباح المتهجد. بیروت. مؤسسه فقه الشیعة.
28.ــــ . (1390). الاستبصار. تهران. دارالکتب الاسلامیة.
29.ـــــ . (1414 ق). الامالی. انتشارات دارالثقافه.
30.ـــــ . (1365 ش). تهذیب الاحکام. تهران. دار الکتب الاسلامیة.
31. فتال نیشابوری، محمد بن حسن. (بیتا). روضة الواعظین. قم. انتشارات رضی.
32. فقه الرضا. منسوب به حضرت امام رضا (علیهالسلام). (1406 ق). مشهد. کنگرهی امام رضا (علیهالسلام).
33. فیض کاشانی، ملاحسین. (1416 ق). تفسیر الصافی. تهران. مکتبه الصدر.
34. کفعمی، ابراهیم بن علی عاملی. (1405 ق). المصباح. قم. انتشارات رضی.
35. کلینی، محمد بن یعقوب. (1365 ش). الکافی. تهران. دارالکتب الاسلامیة.
36. لسانی فشارکی، محمدعلی و مرادی زنجانی، حسین. (1386). روش تحقیق موضوعی در قرآن کریم. زنجان. انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی واحد زنجان. چاپ اول.
37. مجلسی، محمدباقر. (1404 ق). بحارالانوار. بیروت. مؤسسه الوفاء.
38. محدث نوری. (1408 ق). مستدرک الوسائل. قم. مؤسسه آلالبیت لاحیاء التراث.
39. مفید، محمد بن محمد بن نعمان. (1403 ق). الإرشاد. قم. کنگرهی شیخ مفید.
40. مفضل بن عمر (جعفی کوفی). (1969). توحید مفضل. قم. انتشارات مکتبه الداوری.
41. ورام، بن ابیفراس. (بیتا). مجموعهی ورام. قم. انتشارات مکتبه الفقیه.
منبع مقاله :
جمعی از نویسندگان؛ (1392)، مجموعه مقالات نخستین همایش ملی الگوی اسلامی - ایرانی پیشرفت جلد پنجم - کمیسیون تخصصی ابعاد و شاخصها، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول.
http://rasekhoon.net/article/show/1208915/اسوه-ی-حسنه-در-امور-اقتصادی-رهیافتی-کهن-و-نوین-برای-دست-یابی-به-الگوی-ایرانی-اسلامی/