***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

****.**** کنز الفشا ر کیو ن ************** Fesharkies's Treasure ****.****

***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

****.**** کنز الفشا ر کیو ن ************** Fesharkies's Treasure ****.****

***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

########## بنام خدا ##########
#پایگاه جامع اطلاع رسانی در موضوعات زیر #
..... با سلام و تحیت .. و .. خوشامدگویی .....
*** برای یافتن مطالب مورد نظر : داخل "طبقه بندی موضوعی " یا " کلمات کلیدی"شوید. ویا کلمه موردنظر را در"جستجو" درج کنید.***

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب

آیت الله سید‌حسن مدرس

دوشنبه, ۱۶ مهر ۱۳۹۷، ۰۱:۵۹ ق.ظ

مدرس در این شهر از جلسه درس آیات عظام سید محمدفشارکی و شریعت اصفهانی بهره برد

 

 

 

 

سید‌حسن مدرس

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
 

‌شهید سید حسن مدرس بر حسب اسناد تاریخی و نسب‌نامه‌ای که حضرت آیة الله العظمی مرعشی نجفی (ره) تنظیم نموده از سادات طباطبایی زواره است که نسبش پس از سی و یک پشت به حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) می‌رسد و یکی از مهم‌ترین رجال علمی، مذهبی و سیاسی ایران در عصر مشروطه و پهلوی اول است. مدرس در زندگانی خویش همواره به مسائل اجتماعی و سیاسی نظر داشت. ‌وی در زمان مبارزه آزادی‌خواهان علیه حکومت استبدادی محمدعلی‌شاه با اتحاد با برخی از علمای اصفهان هم‌چون آقا نورالله اصفهانی و سردار اسعد، علیه اقبال‌الدوله کاشی، حاکم اصفهان، قیام کرده، پس از برقراری مشروطه به عضویت انجمن ولایتی اصفهان درآمد. ‌

[۱]

[۲]

[۳]

 

فهرست مندرجات

۱ - معرفی اجمالی
۲ - زندگی‌نامه
۳ - تحصیلات عالیه
۴ - دوران تدریس
۵ - در عرصه پژوهش
۶ - آثار
۷ - ویژگی‌های شخصیتی مدرس
       ۷.۱ - کلام مدرس
۸ - فعالیت علمی
۹ - فعالیت‌های سیاسی
       ۹.۱ - نماینده مجلس
       ۹.۲ - تولیت مدرسه سپهسالار
       ۹.۳ - تشکیل حزب اصلاح‌طلبان
       ۹.۴ - ورود به مجلس
       ۹.۵ - انتخابات دوره ششم
       ۹.۶ - انتخابات دوره هفتم
۱۰ - دیانت در عرصه سیاست
۱۱ - تیرگی و تباهی
۱۲ - شهادت
۱۳ - پانویس
۱۴ - منبع
 

معرفی اجمالی

[ویرایش]

سید حسن مدرس، از سادات طباطبایی، یکی از مهم‌ترین رجال علمی، مذهبی و سیاسی ایران در عصر مشروطه و پهلوی اول است که در ۱۲۸۷ق در روستای سرابه کچو از توابع اردستان اصفهان در خانواده‌ای تنگدست؛ اما متدین، روحانی و زراعت‌پیشه متولد شد. ‌

[۴]

[۵]

[۶]

[۷]

[۸]

 پدرش اسماعیل و جدش میر عبدالباقی از طایقه میر عابدین بودند که از زواره به این منطقه آمده و ساکن شده بودند. ‌

[۹]

[۱۰]

 پس از چندی پدر به دلیل مشکلات به وجود آمده با اهالی، این منطقه را ترک کرده، غالباً در زواره می‌زیست؛ اما سید حسن تا سن شش سالگی در کنار مادر خود، خدیجه، در سرابه ماند تا این‌که پدر، وی را در شش سالگی (۱۲۶۴ش

[۱۱]

 به دلیل محیط نامناسب این منطقه، در حالی که مادر حاضر به همراهی آنان نشد، همراه خود به قمشه (شهرضا) برد. ‌

[۱۲]

[۱۳]

[۱۴]

 مدرس دو بار ازدواج نمود. ‌حاصل ازدواج ۱ که در سال ششم تحصیل وی در اصفهان بود، 

[۱۵]

 دو پسر (اسماعیل و عبدالباقی) و دو دختر

[۱۶]

 و یک پسر از همسر دوم که در تهران با وی ازدواج می‌کند است (زمانی که مدرس در مهاجرت به سر می‌برد، در ۱۳۳۴ش ابتدا پسر و سپس مادر فوت می‌شوند). 

[۱۷]

 

زندگی‌نامه

[ویرایش]

یکی از طوایفی که مدرس گل سرسبد آن به شمار می‌رود طایفه میرعابدین است این گروه از سادات در دهکده ییلاقی «سرابه» اقامت داشتند. سیداسماعیل طباطبائی (پدر شهید مدرس) که از این طایفه محسوب می‌گشت و در روستای مزبور به تبلیغات دینی و انجام امور شرعی مردم مشغول بود، برای آنکه ارتباط طایفه میرعابدین را با بستگان زواره‌ای قطع نکند تصمیم گرفت از طریق ازدواج پیوند خویشاوندی را تجدید و تقویت کرده، سنت حسنه صله ارحام را احیا کند. بدین علت نامبرده دختر سید کاظم سالار را که خدیجه نام داشت و از سادات طباطبائی زواره بود به عقد ازدواج خویش درآورد. ثمره این پیوند با میمنت فرزندی بود که به سال ۱۲۷۸ ق. چون چشمه‌ای پاک در کویر زواره جوشید. پدر وی را حسن نامید. پدرش غالباً در «سرابه» به امور شرعی و فقهی مردم مشغول بود ولی مادر و فرزند در زواره نزد بستگان خویش بسر می‌بردند تا آنکه حادثه‌ای 

[۱۸]

 موجب شد که پدر فرزندش را که شش بهار گذرانده بود در سال ۱۲۹۳ به قمشه نزد جدش میرعبدالباقی ببرد و محله فضل آباد این شهر را به عنوان محل سکونت خویش برگزیند. این در حالی بود که میر عبدالباقی قبلاً از زواره به قمشه مهاجرت کرده و در این شهر به فعالیتهای علمی و تبلیغی مشغول بود. 

[۱۹]


سید عبدالباقی بیشترین نقش را در تعلیم سید حسن ایفا نمود و او را در مسیر علم و تقوا هدایت کرد و به هنگام مرگ در ضمن وصیت نامه‌ای سید حسن را بر ادامه تحصیل علوم دینی تشویق و سفارش نمود زمانی که سید عبدالباقی دارفانی را وداع گفت مدرس چهارده ساله بود. 

[۲۰]

 

تحصیلات عالیه

[ویرایش]

وی در سال ۱۲۹۸ ق. به منظورادامه تحصیل علوم دینی رهسپار اصفهان گردید و به مدت ۱۳ سال در حوزه علمیه این شهر محضر بیش از سی استاد را درک کرد. 

[۲۱]

 ابتدا به خواندنجامع المقدمات در علم صرف و نحو مشغول گشت و مقدمات ادبیات عرب و منطق و بیان را نزد اساتیدی چون میرزا عبدالعلی هرندی آموخت. در محضر آخوند ملا محمد کاشی کتابشرح لمعه در فقه و پس از آن قوانین و فصول را در علم اصول تحصیل نمود. یکی از اساتیدی که دانش حکمت و عرفان و فلسفه را به مدرس آموخت حکیم نامدار میرزا جهانگیر خان قشقایی است. 

[۲۲]


مدرس در طول این مدت در حضور آیات عظام سید محمد باقر درچه‌ای و شیخ مرتضی ریزی و دیگر اساتید در فقه و اصول به درجه اجتهاد رسید و در اصول آن‌چنان مهارتی یافت که توانست تقریرات مرحوم ریزی را که حاوی ده هزار سطر بود، بنگارد. شهید مدرس چکیده زندگی‌نامه تحصیلی خود را در حوزه علمیه اصفهان در مقدمه شرح رسائل که به زبان عربینگاشته، آورده است. وی پس از اتمام تحصیلات در اصفهان در شعبان ۱۳۱۱ ق. وارد نجف اشرف شد و پس از زیارت بارگاه مقدس نخستین فروغ امامت و تشرف به حضور آیة الله میرزای شیرازی در مدرسه منسوب به صدر سکونت اختیار نمود و با عارف نامدار حاج آقا شیخ حسنعلی اصفهانی هم حجره گردید. مدرس در این شهر از جلسه درس آیات عظام سید محمدفشارکی و شریعت اصفهانی بهره برد و با سید ابوالحسن اصفهانی، سید محمد صادق طباطبائی و شیخ عبدالکریم حائری، سید هبة الدین شهرستانی و سید مصطفی کاشانیارتباط داشت و مباحثه‌های دروس خارج را با آیة الله حاج سید ابوالحسن و آیة الله حاج سید علی کازرونی انجام می‌داد.
مدرس به هنگام اقامت در نجف روزهای پنجشنبه و جمعه هر هفته به کار می‌پرداخت و درآمد آن را در پنج روز دیگر صرف زندگی خود می‌نمود. پس از هفت سال اقامت در نجف و تأیید مقام اجتهاد او از سوی علمای این شهر به سال ۱۳۱۸ ق. (در چهل سالگی) از راه ناصریه به اهواز و منطقه چهارمحال و بختیاری راهی اصفهان گردید.
 

دوران تدریس

[ویرایش]

مدرس پس از بازگشت از نجف و اقامت کوتاه در قمشه خصوصاً روستای اسفه و دیدار با فامیل و بستگان، قمشه را به قصد اقامت در اصفهان ترک و در این شهر اقامت نمود. وی صبح‌ها در مدرسه جده کوچک (مدرسه شهید مدرس) درس فقه و اصول و عصرها در مدرسه جده بزرگ درس منطق و شرح منظومه می‌گفت و در روزهای پنجشنبه طلاب را با چشمه‌های زلال حکمت نهج‌البلاغه آشنا می‌نمود. تسلط وی به هنگام تدریس در حدّی بود که از این زمان به «مدرس» مشهور گشت. وی همراه با تدریس با حربه‌ منطق و استدلال با عوامل ظلم و اجحاف به مرم به ستیز برخاست و با اعمال و رفتار زورمداران مخالفت کرد.
زمانی پس از شکست کامل قوای دولت در درگیری با نیروهای مردمی، اداره امور شهر اصفهان به انجمن ولایتی سپرده شد. صمصام السلطنه که به عنوان فرمانده نیروهای مسلحعشایر بختیاری نقش مهمی در ماجرای مشروطیت داشت در رأس حکومت اصفهان قرار گرفت و در بدو امر مخارج قوا و خساراتی را که در جنگ با استبداد قاجاریه به ایشان وارد آورده بود به عنوان غرامت از مردم اصفهان آن‌هم با ضربات شلاق طلب نمود. مدرس که در جلسه انجمن ولایتی اصفهان حضور داشت و نیابت ریاست آن را عهده دار بود با شنیدن این خبر بشدت ناراحت شد و گفت حاکم چنین حقی را ندارد و اگر شلاق زدن حد شرعی است پس در صلاحیت مجتهد می‌باشد و آنها (حاکمان قاجار) دیروز به نام استبداد و اینها امروز به ناممشروطه مردم را کتک می‌زنند.
صمصام السلطنه با مشاهده این وضع دستور توقیف و تبعید مدرس مبارزه را صادر کرد امّا وقتی ماجرای تبعید این فقیه به گوش مردم اصفهان رسید کسب و کار خود را تعطیل و به دنبال مدرس حرکت کردند. این وضع کارگزاران صمصام را بشدت نگران کرد و خشم مردم، حاکم اصفهان را ناگزیر به تسلیم نمود و با اجبار و از روی ناچاری در اخذ مالیات و دیگر رفتارهای خود تجدید نظر کرد و مدرس هم در میان فریادهای پرخروش مردم که می‌گفتند «زنده باد مدرس»، به اصفهان بازگشت.
مدرس در ایام تدریس به وضع طلاب و مدارس علمیه و موقوفات آنها رسیدگی می‌کرد و متولیان را تحت فشار قرار می‌داد تا در آمد موقوفات را به مصرف طلاب برسانند. تسلیم ناپذیری او در مقابل کارهای خلاف و امور غیر منطقی برگروهی سودجود و فرصت طلب ناگوار آمد و تصمیم بر ترور او گرفتند. امّا با شجاعت مدرس و رفتار شگفت‌انگیز او این ترور نافرجام ماند و افراد مذکور در اجرای نقش مکارانه خودناکام ماندند.

[۲۳]

[۲۴]

[۲۵]

[۲۶]

[۲۷]


آیة الله شهید سید حسن مدرس در سنین جوانی به مقام رفیع اجتهاد رسید و از لحاظ علمی و فقهی مجتهدی جامع الشرائط، صاحب فتوا و شایسته تقلید بود و هر چند حاضر به چاپرساله علمیه خود نشد، در فقه و اصول و سایر علوم دینی آثاری مفصل و عمیق از خود به یادگار نهاد و آیة الله العظمی مرعشی نجفی (ره) تألیفات فقهی او را ستوده و افزوده است که: از مدرس اجازه نقل حدیث داشته است. 

[۲۸]


آیة الله حاج سید محمدرضا بهاء‌الدینی در مصاحبه ای اظهار داشته است مرحوم مدرس یک رجل علمی و دینی و سیاسی بود و این گونه فردی مهمتر از رجل علمی و دینی است. زیرا این مظهر ولایت است که اگر ولایت و سیاست مسلمین نباشد دیگر فروع اسلامی تحقق کامل نمی‌یابد. 

[۲۹]


مدرس با ورود به تهران در اولین فرصت درس خود را در ایوان زیر ساعت در مدرسه سپهسالار ( شهید مطهری کنونی) آغاز نمود و تأکید کرد که کار اصلی من تدریس است و سیاست کا ر دوم من است. 

[۳۰]

 وی در ۲۷ تیر ماه ۱۳۰۴ ش. که عهده‌دار تولیت این مدرسه گشت برای اینکه طلاب علوم دینی از اوقات خود استفاده بیشتری نموده، و با جدیت افزونتری به کار درس و مباحثه بپردازند برای اولین بار طرح امتحان طلاب را به مرحله اجرا درآورد و به منظور حسن اداره این مدرسه، نظام نامه‌ای تدوین کرد و امور تحصیلی طلاب را مورد رسیدگی قرار داد و برای احیا و آبادانی روستاها و مغازه‌های موقوفه مدرسه زحمات زیادی را تحمل کرد. عصرهای پنجشنبه اغلب در گرمای شدید تابستان به روستای اطراف ورامین رفته و خود قنات‌های روستاهای این منطقه را مورد بازدید قرار می‌داد و گاه به داخل چاه‌ها می‌رفت و در تعمیر آنها همکاری می‌کرد و از اینکه با چرخ از چاه گل بکشد هیچ ابایی نداشت. 

[۳۱]

 در این مدرسه شخصیتهایی چون آیة الله حاج میرزا ابوالحسن شعرانی، آیة الله سید مرتضی پسندیده (برادر بزرگتر حضرت امام خمینی)، شیخ محمد علی لواسانی و ... تربیت شدند. 

[۳۲]

 

در عرصه پژوهش

[ویرایش]

مدرس در اصفهان و در سنین جوانی کتابی تحقیقی در فقه و اصول نگاشت که مقام فقهی او را به ثبوت می‌رساند. از آن شهید رساله‌ای در فقه استدلالی به جای مانده که اگر صاحبان فن و اهل نظر آن را بررسی کنند تصدیق می‌نمایند که در صورت تکمیل، این کتاب هم تراز کتاب مکاسب شیخ انصاری است. 

[۳۳]


مدرس اولین کسی بود که تدریس نهج‌البلاغه را در حوزه‌های علمیه رسمی کرد و نخستین مجتهدی بود که این کتاب را جزو متون درسی طلاب قرار داد. شخصیتی چون حاج میرزا آقا علی شیرازی - استاد شهید مطهری - و آیة الله العظمی بروجردی نهج البلاغه را نزد شهید مدرس آموختند. از کارهای مهم و در خور توجه این فقیه فرزانه تدوین تفسیری جامع برایقرآن بود که علاوه بر جمع‌آوری تفاسیر خطی و چاپی عده‌ای از دانشمندان را برای نیل بدین مقصود به همکاری دعوت نمود و در صورتی که این طرح تفصیلی جامع به اجرا در می‌آمد روشی بسیار عالی و سبکی تازه و عمیق بود.
مدرس مدتها فلسفه تدریس می‌کرد و در عرفان مهارت داشت و در زندان خواف برای عده‌ای از مأموران قلعه‌ای که در آن به سر می‌برد مثنوی را تفسیر می‌کرد. 

[۳۴]

 

آثار

[ویرایش]

۱. تعلیقه بر کفایة الاصول آخوند خراسانی.
۲. رسائل الفقهیه که به کوشش استاد ابوالفضل شکوری بتازگی انتشار یافته است.
۳. رساله‌ای در ترتّب (در علم اصول فقه).
۴. رساله‌ای در شرط متأخر (در اصول).
۵. رساله‌ای در عقود و ایقاعات.
۶. رساله‌ای در لزوم و عدم لزوم قبض در موقوفه.
۷. کتاب حجیةالظن (در اصول).
۸. شرح رسائل شیخ مرتضی انصاری.
۹. حاشیه بر کتاب النکاح مرحوم آیة الله شیخ محمد رضا نجفی مسجد شاهی.
۱۰. دوره تقریرات اصول میرزای شیرازی.
۱۱. رساله‌ای در شرط امام و مأموم.
۱۲. کتابی در باب استصحاب (در علم اصول).
۱۳. کتاب احوال الظن فی اصول الدین.
۱۴. شرح روان بر نهج البلاغه.
۱۵. اصول تشکیلات عدلیه با (همکاری دیگران).
۱۶. زندگینامه «خود نوشت» که برای روزنامه اطلاعات فرستاده است.
 

ویژگی‌های شخصیتی مدرس

[ویرایش]

به لحاظ شخصیتی هر چند برخی قاطعیت مدرس را غرور، قدرت‌طلبی، عدم پایبندی به اصول خاص، لجوج، حادثه‌جو و خودخواه معرفی نموده‌اند؛ 

[۳۵]

[۳۶]

[۳۷]

[۳۸]

[۳۹]

 اما سیری در زندگانی وی بیانگر هوش سرشار، درستکاری و تقوا، ساده‌زیستی، شوخ‌طبعی و حاضرجوابی، پاکدامنی، سلاست و روانی گفتار، طبع شعر، دانش، کار و تلاش، وارستگی و آزادگی، پرهیز از ظاهرسازی و عوام‌فریبی، ظلم‌ستیزی، سخاوت، دقت و نظم، اخلاص و ایمان، اراده خلل‌ناپذیر، شهامت و شجاعت، از خودگذشتگی، سیاستمداری، مردم‌داری، دفاع از حقوق مردم، انجام امور عام‌المنفعه، و. ‌. ‌. ‌در شخصیت مدرس است. ‌

[۴۰]

[۴۱]

[۴۲]

[۴۳]

[۴۴]

[۴۵]

[۴۶]

[۴۷]

[۴۸]

[۴۹]


مدرس دارای‌اندیشه اقتصادی عادلانه و غیروابسته به استثمارگران، 

[۵۰]

 خدمتگزاری، آبادانی و سازندگی بود. ‌

[۵۱]

 در زمینه سیاسی نیز سیاست را عین دیانت دانسته، 

[۵۲]

 دوستی با همه دنیا اما مقابله با تهاجم کشورهای بیگانه، اولویت دادن به دولت‌های اسلامی، هوشیاری در برابر استعمارگران، 

[۵۳]

 تقویت قوای نظامی و امنیتی، 

[۵۴]

 توجه به عظمت، حفظاسلام و آزادگی انسان‌ها را همواره مد نظر داشت. ‌

[۵۵]

 وی به ضرورت همبستگی مسلمانان برای حفظ شرافت خود توجه داشت و همواره از عدم اتحاد و استعمار دول غربی نگران بود و جدایی سیاست از دیانت را یکی از علل عقب‌ماندگی مسلمانان می‌دانست. ‌

[۵۶]

 ملاک وی در همراهی با افراد نیز حفظ مصالح ملی (حال و آتیه کشور) و امور مذهبی بود. ‌

[۵۷]

 

← کلام مدرس


مدرس در یکی از جلسات مجلس ششم درباره رابطه اسلامیت و وطن‌پرستی چنین می‌گوید: «. ‌. ‌. ‌با‌اندک فهمی هر کس می‌داند که حکومت داشتن در یک ده خراب بهتر از اسارت در یک مملکت آباد است. ‌بنابراین هر ایرانی که دیانتمند است و هر کس که شرافتمند است، تا بتواند باید روی دو اصل از وطن خود دفاع کند و خود را تسلیم هیچ قوه ننماید. ‌که یکی از آن دو اصل، اسلامیت است و دیگر وطن‌پرستی و در مملکت ما اصل اسلامیت اقوی است، زیرا یک مسلمان حقیقی تسلیم نمی‌شود مگر این‌که حیات او قطع شود. ‌برای جلب این قبیل مسلمین است که دول مسیحی در پایتخت‌های خود مسجد بنا می‌نمایند ولی یک متجدد سطحی و بی‌فکر را می‌توانند به یک تعارفی تسلیم نمایند. ‌اصل اسلامیت و اصل وطن‌پرستی با هم متباین نیست و نسبت بین این دو از نسب اربعه، عموم و خصوص مطلق است یعنی هر مسلمان وطن‌پرست است. ‌چه حب‌الوطن من الایمان. ‌ولی می‌شود که وطن‌پرستیمسلمان نباشد، هم‌چنان‌که ممالک غیر مسلمان روی این اصل خود را حفظ می‌نمایند.» 

[۵۸]

 

فعالیت علمی

[ویرایش]

سید حسن از ۶ تا ۱۴ سالگی در شهرضا مقدمات عربی و فارسی را فراگرفت و در ۱۶ سالگی (فروردین ۱۳۹۸ق) با فوت پدربزرگ و بنا به وصیت وی به حوزه علمیه اصفهان رفت و به مدت سیزده سال نزد حدود سی استاد؛ همچون میرزا عبدالعلی هرندی، جهانگیر قشقائی و ملامحمد کاشانی به تحصیل پرداخت. ‌پس از اتمام سطح خارج (۱۳۱۱ق) و همزمان با واقعه دخانیه به نجف رفته، تحصیلات خود را به مدت هفت سال نزد اساتیدی چون آخوند ملامحمدکاظم خراسانی و آیت‌الله سید کاظم یزدی گذراند و موفق به دریافت درجه اجتهاد شد. ‌مدرس با اشخاصی چون سید ابوالحسن اصفهانی و سید علی کازرونی نیز هم‌مباحثه بود. ‌

[۵۹]

[۶۰]

[۶۱]

[۶۲]

[۶۳]

 وی پس از دریافت اجتهاد به اصفهان بازگشت و به تدریس فقه و اصول در مدرسه جده (مدرس کنونی

[۶۴]

 اصفهان پرداخت. ‌

[۶۵]

[۶۶]

 مدرس هیچ‌گاه تدریس را حتی در ایام حضورش در مجلس رها نکرد. ‌

[۶۷]

 وی تدریس را کار اصلی و سیاست را کار دوم خود می‌دانست. ‌

[۶۸]


حیات علمی مدرس که تحت‌الشعاع فعالیت‌های سیاسی وی تا حد زیادی مغفول مانده است را با توجه به آثار و تالیفات مختلف وی در زمینه‌های فقه و اصول، عقاید و تفسیر، سیاسی و اجتماعی

[۶۹]

 که از وی باقیمانده است، می‌توان دریافت، که البته تعدادی به صورت خطی و برخی نیز جز نامی از آن‌ها باقی نمانده است. ‌حاشیه بر رسائل شیخ انصاری، حاشیه بر کفایه استاد در اصول، رسالة فی سهو الامام و الماموم، رسالة فی قضاء الفوائت، رسالة فی الضمان الغاصب المغضوی الفائت،رسالة فی بعض مسائل العده و. ‌. ‌. ‌اصول تشکیلات عدلیه، کتاب زرد و خوافنامه

[۷۰]

 (سیاسی) است. ‌هم‌چنین ایشان قصد نگارش تفسیری بر قرآن داشتند که تبعید، این اجازه را به ایشان نمی‌دهد. ‌

[۷۱]

[۷۲]

[۷۳]

 مذاکرات ایشان در مجلس منبع دیگری برای دسترسی به نظرات ایشان است. ‌

[۷۴]

[۷۵]

 مدرس علاوه بر علوم اسلامی با تاریخ غرب نیز آشنایی داشت

[۷۶]

 و علم توام با تقوا را برای انسان مفید می‌دانست. ‌

[۷۷]

 

فعالیت‌های سیاسی

[ویرایش]

مدرس در زندگانی خویش همواره به مسائل اجتماعی و سیاسی نظر داشت. ‌وی در زمان مبارزه آزادی‌خواهان علیه حکومت استبدادی محمدعلی‌شاه با اتحاد با برخی از علمای اصفهان هم‌چون آقا نورالله اصفهانی و سردار اسعد، علیه اقبال‌الدوله کاشی، حاکم اصفهان، قیام کرده، پس از برقراری مشروطه به عضویت انجمن ولایتی اصفهان درآمد. ‌

[۷۸]

[۷۹]

[۸۰]

پس از استبداد صغیر در دوره مشروطه و برگزاری دوره دوم مجلس شورای ملی، مدرس (۱۲۸۸ش) از سوی علمای نجف به عنوان یکی از پنج نفر علمای طراز اول برای نظارت بر قوانین مصوبه مجلس انتخاب گردید. ‌

[۸۱]

[۸۲]

[۸۳]

[۸۴]

 وی در مجلس همواره با نطق‌ها و بحث‌های مختلف، دولت را در حل مشکلات یاری داده و در مقابل خواسته‌های غیرقانونی امنای دولت سرسختانه مبارزه کرده، سعی در جلوگیری از آن داشت. ‌

[۸۵]

 اواخر دوره دوم مجلس که با تشنجات داخلی، بازگشت محمدعلی شاه برای دستیابی به سلطنت و اولتیماتوم روسیه به ایران همراه بود، به علت قابل اجرایی نبودن تصمیمات، عمر مجلس در سوم دی ۱۲۹۰ش پایان یافت. ‌

[۸۶]

 جمله معروف مدرس مبنی بر «حالا که بناست از بین برویم چرا با دست خودمان از بین برویم» در مقابل اولتیماتوم ۴۸ ساعته روسیه به ایران است. ‌

[۸۷]

 پس از تعطیلی مجلس، مدرس ضمن تدریس و اداره مدرسه سپهسالار (که در بدو ورود وی از اصفهان به تهران، تولیت مدرسه به وی سپرده شد

[۸۸]

 در محافل سیاسی تهران حضور داشت؛ ضمن این‌که جلسات کمیسیون عدلیه مجلس برپا بوده، مصوباتی نیز داشت. ‌

[۸۹]

[۹۰]

 

← نماینده مجلس


پس از فترتی سه ساله، با برگزاری دوره سوم انتخابات مجلس (آذر ۱۲۹۳ش) مدرس از سوی مردم تهران نماینده مجلس شد؛ اما به دلیل وقوع جنگ جهانی اول این دوره از مجلس بیشر از یک سال دوام نیافت. ‌

[۹۱]

[۹۲]

[۹۳]

 به دنبال حرکت قوای قزاق به سمت تهران در نیمه‌های آبان ۱۲۹۴ش گروهی از مجلسیان از جمله مدرس به همراه عده زیادی از رجال، روحانیون و نمایندگان مجلس با حرکت به سمت قم (و تشکیل کمیته دفاع ملی، 

[۹۴]

 کاشان و اصفهان حرکت نمودند؛ اما به علت تعقیب توسط روس‌ها به سمت کرمانشاه حرکت کرده، با تشکیل دولت موقت مهاجرین در کرمانشاه به ریاست رضاقلی‌خان نظام‌السلطنه (حکمران بروجرد، لرستان و خوزستان) و وزارت مدرس در عدلیه و اوقاف درصدد دفاع از کشور برآمدند که به دنبال پیشروی روس‌ها به سمت کرمانشاه، دولت موقت به سمت غرب ایران، بصره، بغداد و سرانجام استانبول رفته و تا پایان جنگ جهانی اول که دو سال به طول انجامید، در آن‌جا بسر بردند و چندین بار با سلطان عثمانی و مقامات عالی‌رتبه آن کشور ملاقات و مذاکره نمودند. ‌

[۹۵]

[۹۶]

[۹۷]

[۹۸]

[۹۹]

[۱۰۰]

 مدرس طی مهاجرت از ایران چندین بار مورد سوء‌قصد نیز واقع شد. ‌

[۱۰۱]

[۱۰۲]

 

← تولیت مدرسه سپهسالار


پس از پایان جنگ و بازگشت به تهران، مدرس در ایام فترت مجلس، به تدریس و تولیت مدرسه سپهسالار ادامه ‌داد. ‌

[۱۰۳]

[۱۰۴]

 با برگزاری انتخابات دوره چهارم مجلس شورای ملی در ۱۲۹۶ش مجدداً از سوی مردم تهران به نمایندگی انتخاب شد. ‌

[۱۰۵]

[۱۰۶]

[۱۰۷]

 از جمله اقدامات مدرس در اوایل ۱۲۹۷ش، در حالی‌که دولت ایران با مشکلاتی چون تخلیه قوای خارجی، تعیین و اخذ خسارات ناشی از جنگ به ایران، روابط جدید و عقد قرارداد با همسایه شمالی که حکومت تزار در آن سقوط کرده و نیز تشکیل شوراهای دولتی، روبرو بود، مدرس سرسختانه خواستار انتخاب فردی کارآمدتر از صمصام‌السلطنه در راس دولت بود که ابتدا با مخالفت احمدشاه و سرانجام با مخالفت‌های گسترده مدرس، تحصن و کشیدن شدن آن در سطح اقشار مختلف جامعه با این خواسته موافقت شده، وثوق‌الدوله در راس کار قرار گرفت. ‌مدرس که در سال اول زمامداری وثوق‌الدوله از حامیان وی بود، پس از اعلام انعقاد قرارداد ۱۹۱۹م، در راس مخالفان وی قرار گرفته، تمام تلاش خود را برای عدم اجرای قرارداد به کار گرفت؛ در نتیجه وثوق‌الدوله از کار کناره‌گیری کرد و جانشینان بعدی نیز کاری از پیش نبردند. ‌

[۱۰۸]

[۱۰۹]

[۱۱۰]

[۱۱۱]

 پس از چندی با کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ش، مدرس و جمعی دیگر توسط کودتاچیان بازداشت شده، در تمام مدت زمامداری سید ضیاء‌الدین تا صدارت قوام‌السلطنه در نهم خرداد که دستور آزادی آنان صادر شد، در زندان به سر بردند. ‌

[۱۱۲]

[۱۱۳]

[۱۱۴]

[۱۱۵]

[۱۱۶]

[۱۱۷]

 

← تشکیل حزب اصلاح‌طلبان


پس از شش سال فترت با افتتاح مجدد مجلس چهارم (تیرماه ۱۳۰۰ش)، مدرس که رهبری اکثریت مجلس را به عهده داشت و به نیابت ریاست نیز انتخاب شده بود، به همراه عده‌ای از همفکران، حزب اصلاح‌طلبان را تشکیل دادند که اولین اقدام آنان رد اعتبارنامه‌های افراد دخیل در کودتای سوم اسفند بود. ‌اولین مخالفت‌های مدرس نسبت به خواسته‌های غیر قانونیرضاخان، در مقام وزارت جنگ، نیز در همین مجلس آغاز شد. ‌

[۱۱۸]

[۱۱۹]

[۱۲۰]

 استیضاح دولت مستوفی به دلیل عدم توان وی در جلوگیری از تندروی‌های وزیر جنگ

[۱۲۱]

 و سیاست خارجی وی، سخنان مدرس که بیانگر فلسفه سیاسی موازنه عدمی و وجودی اوست (به معنای نفی قدرت‌های سلطه‌گر و در مصداق، "عدم به ز وجود" که بعدها در لباس سیاست موازنه منفی مصدق جلوه‌گر شد. ‌

[۱۲۲]

[۱۲۳]

 دستاورد این دوران است. ‌

[۱۲۴]

[۱۲۵]

 

← ورود به مجلس


سال ۱۳۰۲ش، در دوره پنجم نیز مدرس به نمایندگی مردم تهران که این بار رهبر اقلیت را عهده‌دار شد به مجلس شورای ملی راه یافت. ‌از مهم‌ترین طرح‌های اکثریت تغییر رژیم از مشروطه به جمهوری بود که مدرس با اطلاع از ماهیت این تغییر با آن به مخالفت پرداخت. ‌علت مخالفت مدرس با جمهوری با وجودی که آن از بهترین انواع حاکمیت‌ها می‌دانست، دخالت نامرئی انگلیس در این امر بود که بعد از مدتی همانند ترکیه با ریاست‌جمهوری مادام‌العمر رضاخان به استبداد فردی تبدیل می‌گردید. ‌بنابراین وی با اصل جمهوری مخالف نبود بلکه با دیکتاتوری به هر شکل و رضاخان که پشت سر وی انگلیس بود، چه جمهوری و چه سلطنتی مخالف بود. ‌

[۱۲۶]

[۱۲۷]

[۱۲۸]

[۱۲۹]

[۱۳۰]

 از دیگر اقدامات مهم مدرس در مجلس مبارزه با سردار سپه و اقدامات غیرقانونی وی و حتی سه بار تلاش برای استیضاح رضاخان بود که سرانجام با مضروب ساختن مدرس و عدم حضور وی در مجلس، دولت رضاخان از مجلس رای اعتماد گرفته، طرح استیضاح مدرس به انجام نرسید. ‌

[۱۳۱]

[۱۳۲]

[۱۳۳]

[۱۳۴]

[۱۳۵]

 برنامه دیگر مجلس پنجم طرح انقراض قاجاریه و واگذاری حکومت موقتی به رضاخان و تشکیل مجلس مؤسسان برای اصلاح بعضی از اصول متمم قانون اساسی در نهم آبان ۱۳۰۴ش بود که با وجود برخی مخالفت‌ها که در راس آن مدرس بود طرح تصویب شده، سردار سپه به پادشاهی رسید. ‌

[۱۳۶]

[۱۳۷]

[۱۳۸]

 

← انتخابات دوره ششم


پس از تاج‌گذاری رضاشاه، مدرس مجدداً در انتخابات دوره ششم (تیرماه ۱۳۰۵ش) با وجود دخالت شهربانی توانست به مجلس راه یابد؛ اما همواره تحت‌نظر ماموران مخفی تحت فشاربه سر برده، روزنامه‌ها نیز حق انتشار‌ اندیشه اقلیت مجلس را نیز نداشتند. ‌

[۱۳۹]

[۱۴۰]

 مدرس در هفتم آبان ۱۳۰۵ش در حالی که برای تدریس به مسجد سپهسالار می‌رفت مورد حمله چند نفر قرار گرفته، روانه بیمارستان می‌شود. ‌گفته می‌شود این سوء قصد توسط مامورین نظمیه، به امر رضاشاه انجام گرفته بود و جمله معروف «به کوری چشم دشمنان، هنوز مدرس زنده است» در پاسخ به تلگراف احوالپرسی رضاشاه در همین ایام است. ‌مدرس پس از چند ماه بهبود یافته، در مجلس حضور یافت، ضمن اینکه بیشترین اوراق پیشنهادهای اصلاحی مدرس نیز مربوط به این دوره از مجلس است. ‌

[۱۴۱]

[۱۴۲]

[۱۴۳]

[۱۴۴]

[۱۴۵]

[۱۴۶]

[۱۴۷]

 

← انتخابات دوره هفتم


مدرس در انتخابات دوره هفتم مجلس که به علت دخالت حکومت در آراء نتوانست به مجلس راه یابد و به گفته مدرس حتی یک رای وی به خودش نیز شمرده نشده بود. ‌

[۱۴۸]

 مدرس در حالی که به فعالیت‌های علمی خویش می‌پرداخت؛ اما شجاعت روحی و صراحت لهجه مدرس که مبارزات وی با رضاشاه را به اوج خود رسانده بود و انگلستان نیز با بودن امثال مدرس مخالف بودند، باعث جبهه‌گیری منفی آنها علیه مدرس شد. ‌

[۱۴۹]

 حتی جهت خدشه‌دار نمودن وجهه مدرس، با نامه و امضای جعلی از سوی وی، مدرس را در زمره طرفداران شیخ خزعل (از طرفداران انگلیس و شورشی علیه دولت سردار سپه در سال ۱۳۰۳ش) معرفی نمودند، 

[۱۵۰]

 این مسائل سرانجام باعث شد مدرس در ۱۶ مهر ۱۳۰۷ش توسط ماموران دولتی دستگیر و به شهر خواف در سرحد ایران و افغانستان در شرایط بسیار نامساعد تبعید شود. ‌مدرس پس از ۹ سال تبعید در حالی که دستور قتل او صادر شده بود در ۲۲ آبان ۱۳۱۶ش به زندان کاشمر انتقال داده شد و در حوالی غروب ۲۷ رمضان، ۱۰ آذر ۱۳۱۶ در سن ۶۹ سالگی

[۱۵۱]

[۱۵۲]

 ابتدا با خوراندن سم و به علت اثر نکردن آن، با خفه شدن توسط ماموران دولتی به شهادت رسید

[۱۵۳]

[۱۵۴]

[۱۵۵]

[۱۵۶]

 و در کاشمر به صورت مخفیانه به خاک سپرده شد، در حالی که مزارش توسط اهالی کاشمر به مدت چهار سال به صورت مخفیانه نشانه‌گذاری می‌شد. ‌

[۱۵۷]

 چگونگی قتل مدرس پس از چند سال سکوت، پس از شهریور ۱۳۲۰ و سقوط رضاشاه برملا شده، در دادگستری بررسی می‌گردد. ‌

[۱۵۸]

[۱۵۹]

[۱۶۰]

 پس از انقلاب اسلامی ایران، امام خمینی (رحمة‌الله‌علیه) که مدرس را دارای روحی بزرگ و زبانی گویا به حق می‌دانستند، 

[۱۶۱]

 حکم بازسازی مزار وی در ۲۸ شهریور ۱۳۶۳ش را صادر می‌نمایند. ‌

[۱۶۲]

[۱۶۳]



 

دیانت در عرصه سیاست

[ویرایش]

در اصل دوم متمم قانون اساسی ایران پیش بینی شده بود که قوانین مصوبه مجلس شورای ملی باید زیر نظر هیأتی از علما و مجتهدان طراز اول باشد. به موجب این اصل در هر بار باید حداقل پنج نفر از مجتهدان در مجلس حضور داشته و بر قوانین مجلس ناظر باشند و مفاد آن از نظر شرعی به تأیید و امضای آنها برسد. در دوره دوم مجلس از سوی فقها و مراجع تقلیدشهید مدرس به عنوان مجتهد طراز اول برگزیده شد تا به همراه چهار نفر از مجتهدان دیگر به مجلس رفته، بر قوانین مصوب آن نظارت داشته باشد. شهید مدرس پس از ۱۹۴ جلسه که از مجلس دوم گذشت در تاریخ ۲۸ ذیحجه ۱۳۲۸ ق. در مجلس حضور یافت ولی از جلسه دویستم به ایراد نطق پرداخت.
وقتی که مدرس قدم به ساحت مجلس گذاشت بعضی فکر می‌کردند او یک روحانی معمولی است و باور نمی‌کردند که این سید لاغر اندام با عصای چوبی و لباس کرباس بزودی تمام امور را به دست گرفته، در بحث و استدلال کسی حریفش نمی‌شود. موقعیت حساس ایران و بی‌کفایتی زمامداران و نفوذ کامل بیگانگان شرایطی را بر ایران تحمیل ساخت که با استقامت و پایداری شهید مدرس برخی از این شرایط تحمیلی خنثی گردید. یکی از این موارد اولتیماتوم ننگین دولت روس به هم دستی دولت انگلیس بود ذیحجه ۱۳۲۹ که طی آن خواهان اخراج مستر شوستر (که مشغول رسیدگی به امور مالی ایران بود) گردید. 

[۱۶۴]

 شهید محمد خیابانی و شهید مدرس به مخالفت با این اولتیماتوم پرداختند. بر اثر این مخالفت و نیز تظاهرات مردم به تبعیت از روحانیون، در مجلس موفق نشد برای جواب دادن به دولت روس تصمیمی اتخاذ کند. 

[۱۶۵]


در گیر و دار جنگ خانمان‌سوز جهانی اولی که هنوز از عمر مجلس سوم یک سال نگذشته بود نخست‌وزیر وقت و مستوفی الممالک به طور رسمی ایران را در این جنگ به عنوان دولت بیطرف اعلام کرد. ولی روس و انگلیس بیطرفی ایران را نادیده انگاشته، مرکز حکومت ایران از سوی بیگانگان مورد تهاجم قرار گرفت به همین سبب گروهی از نمایندگان به منظور مخالفت با این حرکت و ضدیت با قوای متجاوز، مهاجرت را آغاز کردند که در حقیقت یک قیام عمومی و همه جانبه بود که رفته رفته افرادی از همه طبقات بدان پیوستند و شخصیتهای سرشناسی چون مدرس، حاج سید نورالدین عراقی و حاج آقا نورالله اصفهانی در بین آنها دیده می‌شدند. در شهر قم مهاجران کمیته دفاع ملی تشکیل دادند که در مصاف با روسها ناگزیر به عقب نشینی شده، بسوی غرب کشور رفتند و در این نواحی دولت موقتی تشکیل دادند که وزارت عدلیه و اوقاف آن را شهید مدرس عهده‌دار بود. در این برنامه گروهی به تحریکات انگلیس و روس قصد ترور مدرس و رئیس دولت یعنی نظام السلطنه مافی را داشتند که توطئه آنان کشف و خنثی گردید. 

[۱۶۶]

 شهید مدرس به همراه عدّه دیگری از رجال نامی عازم قلمرو عثمانی شد و در نهایت ساده زیستی به محض ورود به استانبول در مدرسه ایرانیان این شهر به تدریس علوم دینی پرداخت ولی پس از مدتی سلطان محمد پنجم پادشاه عثمانی از وی دعوت کرد که برای ملاقات و مذاکره در قصر او حضور یابد.
مدرس در این ملاقات با استقامت و شجاعت و اعتماد به نفس شگفت انگیزی سخن گفت و از دولت عثمانی خواست تا از الحاق قسمتی از خاک آذربایجان به کشورش جلوگیری به عمل آورد. 

[۱۶۷]

 وی در ملاقات با دیگر شخصیتهای این کشور از وحدت مسلمین و زمینه‌های اقتدار مسلمانان و پیشرفت اسلام سخن گفت. 

[۱۶۸]

 

تیرگی و تباهی

[ویرایش]

یکی از حوادث اسفبار که با دوران مجلس چهارم مصادف بود طغیان رضاخان در مقام وزارت جنگ است. وی سعی داشت امور نظمیه، بودجه و قوای نظامی را تحت اختیار خود قرار دهد. شهید مدرس بدون آنکه از تشکیلات عنکوبتی رضاخان هراسی به دل راه دهد با قدرت معنوی فوق‌العاده‌ای مبارزه با این چهره منفور را آغاز کرد و در جلسه ۱۴۸ دوره چهارم مجلس که مصادف با ۱۲ مهر ۱۳۰۱ بود نطقی علیه رضاخان بیان کرد و اظهار داشت.
در وضع کنونی امنیت مملکت در دست کسی است که اغلب ما از دست او راضی نیستیم و باید بدون ترس و پرده بگویم که ما قدرت داریم او را عزل کرده برکنارش کنیم! 

[۱۶۹]


رضاخان برای فریب مردم و عملی ساختن برنامه‌های استعمار آرزوی موهوم جمهوری خواهی را در اندیشه مخدوش خود پرورانید و با دست عوامل بیگانه آبیاری نمود. این حرکت بظاهر مردمی و در باطن ضد استقلال و هویت فرهنگی ایران بنا به تصمیم انگلستان جهت تمرکز قدرت در شخص رضاخان طرح شده بود. مدرس زودتر از همه خطر این آشوب را حس کرد و در صدد چاره برخاست. تدین که از طرفداران جدی رضاخان بود سعی کرد به هنگام سخنرانی مدرس در مخالفت با جمهوری نمایندگان طرفدار خود را از جلسه خارج کند که موفق نشد ولی در خارج جلسه و هنگام تنفس، شخصی به نام حسین بهرامی معروف به احیاء السلطنه پس از مشاجره‌ای لفظی به تحریک تدین برگونه‌ مدرس سیلی محکمی نواخت! صدای این سیلی که به گونه مجتهدی آگاه برخورده بود چون تندر در تهران پیچید و مانند کبریتی که به انبار باروت برسد انفجاری در شهر به وجود آورد و در واقع سیلی عظیم از مردم مسلمان را به سوی مجلس راه انداخت.
طرفداران رضاخان با درماندگی رضاخان را از راهی مخفیانه از مجلس بیرون بردند و شهید مدرس با آرامش کامل به میان مردم آمد و از بیداری و آگاهی آنان تشکر کرد. فریادهای رعد آسای مردم همچنان استمرار داشت و رضاخان که این حرکت را شکستی مفتضحانه برای خود دید در روز ۱۸ فروردین ۱۳۰۲ ش. به حالت قهر به بومهن (واقع در ۴۰ کیلومتری تهران) رفت.
بعد از رفتن وی مزدوران رضاخان مجلس را تهدید کردند که باید سردار سپه را برگردانند و شایعه کردند در غیر این صورت کودتا می‌شود. ولی شهید مدرس به نمایندگان دلداری داد و گفت: نترسید که او نمی‌تواند کودتا کند! 

[۱۷۰]

 ولی اکثر نمایندگان سخن مدرس را قبول نکرده،‌ گروهی را برگزیدند تا سردار سپه را برگردانند و هیأتی دوازده نفری به سرپرستی مصدق السلطنه مأمور اجرای این کار شدند. 

[۱۷۱]

 پس از بازگرداندن رضاخان با حیله‌ای که گروهی از نمایندگان تدارک دیده بودند شهید مدرس را به بهانه آنکه رضاخان می‌خواهد از در دوستی درآید در منزل قوام السلطنه معطل کردند و در غیاب او مجلس با ۹۲ رأی به سردار سپه اظهار تمایل کرد.
در مجلس پنجم و در حالی که مسلمانان مبارز در توقیف و تبعید بودند و از هر سو فشارهای زیادی به مدرس و یارانش وارد می‌آمد مدرس تنها راه چاره را مطرح کردن مسأله استیضاح دانست و در هفتم مرداد ۱۳۰۳ با مقدمه‌ای ماهرانه و به دور از خشونت و جدل جنایات رضاشاه را افشا کرد و متن استیضاح را که به امضای وی و تنی چند از یاورانش رسیده بود قرائت نمود. ولی به دلیل جنجال و هیاهویی که طرفداران رضاخان و گروهی اراذل و اوباش به راه انداختند استیضاح مطرح نشد و به وقت مناسب‌تری موکول گردید. در دوره ششم مجلس مدرس ریاست سنّی مجلس را عهده‌دار بود. در این مقطع مدرس و طرفدارانش تحت فشار بیشتری بودند و آن سید وارسته کمتر به مجلس مدرس می‌رفت و بیشتر مشغول تدریس بود و وقتی مخالفان و معاندان مشاهده کردند که فریاد حق طلبی مدرس خاموش نخواهد شد تصمیم به ترور او گرفتند که این حرکت آنان نافرجام ماند و تیرهای شلیک شده بازو و کتف مدرس را مجروح کرد و مدرس پس از ۶۴ روز سلامتی خود را بازیافت و در ۱۱ دی ماه ۱۳۰۵ در مجلس حاضر شد.
با فرا رسیدن دوره هفتم مجلس شورای ملی در سال ۱۳۰۷ رضاخان تصمیم گرفت به هر نحو ممکن از ورود مدرس و یارانش به مجلس جلوگیری کند و به همین دلیل انتخاباتی کاملاً فرمایشی برگزار کرد. به نحوی که حتی یکی رأی به نام مدرس از صندوقها بیرون نیامد به همین علت مدرس در مجلس درس خود گفت: (اگر) ۲۰ هزار نفر از مردمی که در دوره گذشته به من رأی دادند همگی مرده باشند یا رأی نداده باشند پس آن یک رأی را که خودم به خودم دادم چه شده است!
 

شهادت

[ویرایش]

سرتیپ درگاهی رئیس شهربانی تهران که عداوتی خاص با مدرس داشت در پی فرصتی می‌گشت تا عقرب صفت زهر خود را فرو ریزد. به همین منظور در شب دوشنبه شانزدهم مهر ماه ۱۳۰۷ به همراه چند پاسبان مسلح به منزل مدرس رفته، پس از مضروب و مجروح کردن اهل خانه و زیر کتک گرفتن شهید مدرس وی را سر برهنه و بدون عبا دستگیر کردند و به قلعه خواف تبعید نمودند. آن شهید والامقام دوران تبعید را علی رغم اوضاع مشقت بار با روحی شاداب و قیافه‌ای ملکوتی سپری کرد. 

[۱۷۲]


آن فقیه فرزانه پس از ۹ سال اسارت در قلعه خواف به دنبال اجرای نقشه رضاشاه روانه کاشمر گردید و در حوالی غروب ۲۷ رمضان ۱۳۵۶ ق. مطابق با دهم آذر ۱۳۱۶ ش. سه جنایتکار و خبیث به نامهای جهانسوزی، خلج و مستوفیان نزد مدرس آمده و چای سمی را به اجبار به او دادند و چون دیدند از اثر سم خبری نیست عمامه سید را در حین نماز از سرش برداشته، برگردنش انداختند و آن فقیه بزرگوار را به شهادت رساندند. مشهد این فقیه فرزانه در شهر کاشمر زیارتگاه عاشقان معرفت و شیفتگان حقیقت می‌باشد.
سخن را با کلامی از امام خمینی - قدس سره- درباره شهید مدرس به پایان می‌بریم.
« ... در واقع شهید بزرگ ما مرحوم مدرس که القاب برای او کوتاه و کوچک است ستاره درخشانی بود بر تارک کشوری که از ظلم و جور رضاشاهی تاریک می‌نمود و تاکسی آن زمان را درک نکرده باشد ارزش این شخصیت عالی مقام را نمی‌تواند درک کند.» 

[۱۷۳]

 

پانویس

[ویرایش]
 
۱. ↑ مکی، حسین، مدرس قهرمان آزادی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۹، ج ۱، ص۶۴-۶۵.
۲. ↑ مدرسی، علی، مرد روزگاران (مدرس شهید، نابغه ملی ایران)، تهران، هَزاران، ۱۳۷۴، چاپ دوم، ص۴۸ـ ۵۱.
۳. ↑ عاقلی، باقر، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، تهران، نشر گفتار و علم، ۱۳۸۰، ج۳، ص۱۳۷۲.
۴. ↑ مکی، حسین، مدرس قهرمان آزادی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۹، ج۱، ص۵۴.
۵. ↑ مدرسی، علی، مرد روزگاران (مدرس شهید، نابغه ملی ایران)، تهران، هَزاران، ۱۳۷۴، چاپ دوم، ص۳۸.
۶. ↑ مدرسی، علی، مرد روزگاران (مدرس شهید، نابغه ملی ایران)، تهران، هَزاران، ۱۳۷۴، چاپ دوم، ص۴۱.
۷. ↑ مدرسی، علی، مرد روزگاران (مدرس شهید، نابغه ملی ایران)، تهران، هَزاران، ۱۳۷۴، چاپ دوم، ص۳۹۷
۸. ↑ عاقلی، باقر، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، تهران، نشر گفتار و علم، ۱۳۸۰، ج۳، ص۱۳۷۲.
۹. ↑ مدرسی، علی، مرد روزگاران (مدرس شهید، نابغه ملی ایران)، تهران، هَزاران، ۱۳۷۴، چاپ دوم، ص۳۹۷.
۱۰. ↑ عاقلی، باقر، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، تهران، نشر گفتار و علم، ۱۳۸۰، ج۳، ص۱۳۷۲.
۱۱. ↑ گلبن، محمد، مدرس در تاریخ و تصویر، بی‌جا، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۶۷، ص۲۵.
۱۲. ↑ مکی، حسین، مدرس قهرمان آزادی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۹، ج۱، ص۵۵-۵۷ (به نقل از مقاله محیط طباطبائی در مجله محیط).
۱۳. ↑ مدرسی، علی، مرد روزگاران (مدرس شهید، نابغه ملی ایران)، تهران، هَزاران، ۱۳۷۴، چاپ دوم، ص۴۱.
۱۴. ↑ باقی، عبدالعلی، مدرس مجاهدی شکست‌ناپذیر، قم، گواه، ۱۳۷۰، ص۲۶.
۱۵. ↑ مدرسی، علی، مرد روزگاران (مدرس شهید، نابغه ملی ایران)، تهران، هَزاران، ۱۳۷۴، چاپ دوم، ص۴۵، ۴۶.
۱۶. ↑ باقی، عبدالعلی، مدرس مجاهدی شکست‌ناپذیر، قم، گواه، ۱۳۷۰، ص۲۶.
۱۷. ↑ باقی، عبدالعلی، مدرس مجاهدی شکست‌ناپذیر، قم، گواه، ۱۳۷۰، ص۳۲.
۱۸. ↑ طباطبائی، محیط، مقاله طفولیت مدرس، مجله محیط، شماره دوم، سال اول، مهر ۱۳۲۱.
۱۹. ↑ باقی، عبدالعلی، مدرس مجاهدی شکست ناپذیر، ص ۲۶.
۲۰. ↑ امین، سید محسن، اعیان الشیعه، ج ۵، ص ۲۱.
۲۱. ↑ امین، سید محسن، اعیان الشیعه، ج ۵، ص ۲۱.
۲۲. ↑ باقی، عبدالعلی، مدرس مجاهدی شکست ناپذیر، ص ۱۶۰-۱۶۱.
۲۳. ↑ مدرسی، علی، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی، ج ۱، ص ۲۹ .
۲۴. ↑ مدرسی، علی، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی، ج ۱، ص ۲۱۳.
۲۵. ↑ مدرسی، علی، مدرس شهید نابغه ملی ایران، ص ۴۵.
۲۶. ↑ مدرسی، علی، مدرس شهید نابغه ملی ایران،ص ۴۷.
۲۷. ↑ باقی، عبدالعلی، مدرس مجاهدی شکست ناپذیر، ص ۱۳۰.
۲۸. ↑ مدرس قهرمانی آزادی، حسین مکی، ج ۲، به نقل از یادنامه مدرس، ص ۱۲۹.
۲۹. ↑ مجله حوزه، سال سوم، شماره مسلسل ۱۶، ص ۴۲.
۳۰. ↑ مدرس قهرمانی آزادی، حسین مکی، ج ۲، به نقل از یادنامه مدرس، ص ۷۴.
۳۱. ↑ باقی، عبدالعلی، مدرس مجاهدی شکست ناپدیر، ص ۳۳.
۳۲. ↑ شکوری، ابوالفضل، مقاله شخصیت علمی و فقهی مدرس، (مندرج در کتاب مدرس، ج ۲).
۳۳. ↑ مدرس قهرمانی آزادی، حسین مکی، ج ۲، به نقل از یادنامه مدرس، ص ۵۷ - ۵۸.
۳۴. ↑ مدرسی، علی، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی، ج ۱، ص ۲۶۸.
۳۵. ↑ مکی، حسین، مدرس قهرمان آزادی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۹، ج ۱، ص۱.
۳۶. ↑ مکی، حسین، مدرس قهرمان آزادی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۹، ج۱، ص۴۸.
۳۷. ↑ مکی، حسین، مدرس قهرمان آزادی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۹، ج۱، ص۳۵۸.
۳۸. ↑ طاهری، سید صدرالدین، یک بررسی تحلیلی از زندگی سیاسی مدرس، تهران، رسا، ۱۳۷۳، صفحات متعدد
۳۹. ↑ مدرسی، علی، مرد روزگاران (مدرس شهید، نابغه ملی ایران)، تهران، هَزاران، ۱۳۷۴، چاپ دوم، ص۴۳۲.
۴۰. ↑ مکی، حسین، مدرس قهرمان آزادی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۹، ج۱، ص۴۸.
۴۱. ↑ مکی، حسین، مدرس قهرمان آزادی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۹، ج۲، ص۸۴۱.
۴۲. ↑ گلبن، محمد، مدرس در تاریخ و تصویر، بی‌جا، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۶۷، ص۳۵.
۴۳. ↑ مدرسی، علی، مرد روزگاران (مدرس شهید، نابغه ملی ایران)، تهران، هَزاران، ۱۳۷۴، چاپ دوم، ص۳۰-۳۵.
۴۴. ↑ مدرسی، علی، مرد روزگاران (مدرس شهید، نابغه ملی ایران)، تهران، هَزاران، ۱۳۷۴، چاپ دوم، ص۳۹۵.
۴۵. ↑ مدرسی، علی، مرد روزگاران (مدرس شهید، نابغه ملی ایران)، تهران، هَزاران، ۱۳۷۴، چاپ دوم، ص۳۹۶.
۴۶. ↑ مدرس، تاریخ و سیاست، تهران، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۵، ص۳۳.
۴۷. ↑ مدرس، تاریخ و سیاست، تهران، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۵، ص۳۷.
۴۸. ↑ رمضانی، عباس، سید حسن مدرس، تهران، ترفند، ۱۳۸۶، چاپ دوم، ص۲۰-۴۷.
۴۹. ↑ رمضانی، عباس، سید حسن مدرس، تهران، ترفند، ۱۳۸۶، چاپ دوم، ص۱۳۹-۱۴۱.
۵۰. ↑ رمضانی، عباس، سید حسن مدرس، تهران، ترفند، ۱۳۸۶، چاپ دوم، ص۱۱۵-۱۲۳.
۵۱. ↑ رمضانی، عباس، سید حسن مدرس، تهران، ترفند، ۱۳۸۶، چاپ دوم، ص۱۳۷، ۱۳۸.
۵۲. ↑ مدرسی، علی، مرد روزگاران (مدرس شهید، نابغه ملی ایران)، تهران، هَزاران، ۱۳۷۴، چاپ دوم، ص۴۰۲.
۵۳. ↑ رمضانی، عباس، سید حسن مدرس، تهران، ترفند، ۱۳۸۶، چاپ دوم، ص۱۲۳ـ ۱۲۸.
۵۴. ↑ رمضانی، عباس، سید حسن مدرس، تهران، ترفند، ۱۳۸۶، چاپ دوم، ص۱۳۳ـ ۱۳۷.
۵۵. ↑ مدرسی، علی، مرد روزگاران (مدرس شهید، نابغه ملی ایران)، تهران، هَزاران، ۱۳۷۴، چاپ دوم، ص۴۲۹.
۵۶. ↑ ترکمان، محمد، مدرس در پنج دوره تقنینیه مجلس شورای ملی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۷، ج۱، ص۲۳۲.
۵۷. ↑ مدرسی، علی، مرد روزگاران (مدرس شهید، نابغه ملی ایران)، تهران، هَزاران، ۱۳۷۴، چاپ دوم، ص۳۵، ۴۲۹.
۵۸. ↑ ترکمان، محمد، مدرس در پنج دوره تقنینیه مجلس شورای ملی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۷، تهران، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۴، ج۲، ص۲۷۶.
۵۹. ↑ مکی، حسین، مدرس قهرمان آزادی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۹، ج۱، ص۸۴۵.
۶۰. ↑ مدرسی، علی، مرد روزگاران (مدرس شهید، نابغه ملی ایران)، تهران، هَزاران، ۱۳۷۴، چاپ دوم، ص۴۱-۴۶.
۶۱. ↑ مدرسی، علی، مرد روزگاران (مدرس شهید، نابغه ملی ایران)، تهران، هَزاران، ۱۳۷۴، چاپ دوم، ص۳۹۷.
۶۲. ↑ مدرس، تاریخ و سیاست، تهران، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۵، ص۴۲-۸۲ (مقاله علی دوانی، استادان آیت‌الله شهید سید حسن مدرس)
۶۳. ↑ عاقلی، باقر، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، تهران، نشر گفتار و علم، ۱۳۸۰، ج۳، ص۱۳۷۲.
۶۴. ↑ گلبن، محمد، مدرس در تاریخ و تصویر، بی‌جا، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ۱۳۶۷، ص۲۶.
۶۵. ↑ مدرسی، علی، مرد روزگاران (مدرس شهید، نابغه ملی ایران)، تهران، هَزاران، ۱۳۷۴، چاپ دوم، ص۳۹۷.
۶۶. ↑ عاقلی، باقر، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، تهران، نشر گفتار و علم، ۱۳۸۰، ج۳، ص۱۳۷۲.
۶۷. ↑ مکی، حسین، مدرس قهرمان آزادی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۹، ج۱، ص۱۱۵.
۶۸. ↑ یادنامه شهید مدرس، اصفهان، بخش فرهنگی جهاد دانشگاهی دانشگاه اصفهان، ۱۳۶۹، ص۷۴.
۶۹. ↑ مدرس، تاریخ و سیاست (مجموعه مقالات)، تهران، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۵، ص۲۶-۴۳ (آیت الله رضا استادی، حاشیه رسائل شیخ انصاری).
۷۰. ↑ مدرس، سید حسن، گنجینه خواف: مجموعه درس‌ها و یادداشت‌های روزانه شهید سید حسن مدرس در تبعید، به کوشش نصرالله صالحی، تهران، طهوری، ۱۳۸۵.
۷۱. ↑ مدرسی، علی، مرد روزگاران (مدرس شهید، نابغه ملی ایران)، تهران، هَزاران، ۱۳۷۴، چاپ دوم، ص۳۹۵، ۳۹۶.
۷۲. ↑ مدرس، تاریخ و سیاست، تهران، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۵، ص۳۳.
۷۳. ↑ مدرس، تاریخ و سیاست، تهران، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۵، ۳۷.
۷۴. ↑ ترکمان، محمد، مدرس در پنج دوره تقنینیه مجلس شورای ملی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۷، ج۱.
۷۵. ↑ ترکمان، محمد، مدرس در پنج دوره تقنینیه مجلس شورای ملی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، ۱۳۶۷، ج۲.
۷۶. ↑ مدرسی، علی، نگاه مدرس به فرهنگ و تمدن غرب، فصلنامه یاد، بهار ۱۳۶۸، ش ۱۴، ص۸۰-۹۴.
۷۷. ↑ مدرسی، علی، مدرس، مجلس و تاریخ، نشریه مجلس و پژوهش، فروردین ۱۳۷۳، شماره هفتم.
۷۸. ↑ مکی، حسین، مدرس قهرمان آزادی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۹، ج۱، ص۶۴-۶۵.
۷۹. ↑ مدرسی، علی، مرد روزگاران (مدرس شهید، نابغه ملی ایران)، تهران، هَزاران، ۱۳۷۴، چاپ دوم، ص۴۸ـ ۵۱.
۸۰. ↑ عاقلی، باقر، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، تهران، نشر گفتار و علم، ۱۳۸۰، ج۳، ص۱۳۷۲.
۸۱. ↑ مدرس و مجلس (نامه‌ها و اسناد)، تهران، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۳، ص۱۹.
۸۲. ↑ مدرسی، علی، مرد روزگاران (مدرس شهید، نابغه ملی ایران)، تهران، هَزاران، ۱۳۷۴، چاپ دوم، ص۵۴.
۸۳. ↑ مدرسی، علی، مرد روزگاران (مدرس شهید، نابغه ملی ایران)، تهران، هَزاران، ۱۳۷۴، چاپ دوم، ص۵۹.
۸۴. ↑ عاقلی، باقر، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، تهران، نشر گفتار و علم، ۱۳۸۰، ج۳، ص۱۳۷۳.
۸۵. ↑ عاقلی، باقر، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، تهران، نشر گفتار و علم، ۱۳۸۰، ج۳، ص۱۳۷۴.
۸۶. ↑ مدرس و مجلس (نامه‌ها و اسناد)، تهران، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۳، ص۱۹.
۸۷. ↑ امام خمینی، صحیفه امام، تهران، مؤسسه نشر آثار امام، ۱۳۷۹، ج۱، ص۴۲۲.
۸۸. ↑ باقی، عبدالعلی، مدرس مجاهدی شکست‌ناپذیر، قم، گواه، ۱۳۷۰، ص۳۳.
۸۹. ↑ عاقلی، باقر، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، تهران، نشر گفتار و علم، ۱۳۸۰، ج۳، ص۱۳۷۴.
۹۰. ↑ مدرس و مجلس (نامه‌ها و اسناد)، تهران، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۳، ص۴۱.
۹۱. ↑ مدرس و مجلس (نامه‌ها و اسناد)، تهران، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۳، ص۴۱.
۹۲. ↑ مدرسی، علی، مرد روزگاران (مدرس شهید، نابغه ملی ایران)، تهران، هَزاران، ۱۳۷۴، چاپ دوم، ص۶۴.
۹۳. ↑ عاقلی، باقر، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، تهران، نشر گفتار و علم، ۱۳۸۰، ج۳، ص۱۳۷۵.
۹۴. ↑ مکی، حسین، مدرس قهرمان آزادی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۹، ج۱، ص۱۱۹.
۹۵. ↑ مدرس و مجلس (نامه‌ها و اسناد)، تهران، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۳، ص۴۱.
۹۶. ↑ مدرس و مجلس (نامه‌ها و اسناد)، تهران، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۳، ص۴۹.
۹۷. ↑ مدرس و مجلس (نامه‌ها و اسناد)، تهران، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۳، ص۵۰.
۹۸. ↑ مدرسی، علی، مرد روزگاران (مدرس شهید، نابغه ملی ایران)، تهران، هَزاران، ۱۳۷۴، چاپ دوم، ص۶۵-۷۵.
۹۹. ↑ عاقلی، باقر، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، تهران، نشر گفتار و علم، ۱۳۸۰، ج۳، ص۱۳۷۶.
۱۰۰. ↑ بهار (ملک الشعرا)، محمدتقی، تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران: انقراض قاجاریه، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۶، چاپ هفتم، ج۱، ص۱۴-۲۳.
۱۰۱. ↑ مکی، حسین، مدرس قهرمان آزادی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۹، ج۱، ص۱۲۴.
۱۰۲. ↑ مکی، حسین، مدرس قهرمان آزادی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۹، ج۱، ص۱۲۵.
۱۰۳. ↑ مدرسی، علی، مرد روزگاران (مدرس شهید، نابغه ملی ایران)، تهران، هَزاران، ۱۳۷۴، چاپ دوم، ص۷۶.
۱۰۴. ↑ مدرسی، علی، مرد روزگاران (مدرس شهید، نابغه ملی ایران)، تهران، هَزاران، ۱۳۷۴، چاپ دوم، ص۸۲-۸۵.
۱۰۵. ↑ مکی، حسین، مدرس قهرمان آزادی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۹، ج۱، ص۱۱۵-۱۴۶.
۱۰۶. ↑ عاقلی، باقر، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، تهران، نشر گفتار و علم، ۱۳۸۰، ج۳، ص۱۳۷۶.
۱۰۷. ↑ عاقلی، باقر، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، تهران، نشر گفتار و علم، ۱۳۸۰، ج۳، ص۱۳۷۷.
۱۰۸. ↑ مکی، حسین، مدرس قهرمان آزادی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۹، ج۱، ص۱۴۶-۱۵۷.
۱۰۹. ↑ مدرس و مجلس (نامه‌ها و اسناد)، تهران، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۳، ص۵۰.
۱۱۰. ↑ مدرسی، علی، مرد روزگاران (مدرس شهید، نابغه ملی ایران)، تهران، هَزاران، ۱۳۷۴، چاپ دوم، ص۱۰۲-۱۰۶.
۱۱۱. ↑ عاقلی، باقر، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، تهران، نشر گفتار و علم، ۱۳۸۰، ج۳، ص۱۳۷۷.
۱۱۲. ↑ مکی، حسین، مدرس قهرمان آزادی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۹، ج۱، ص۱۵۷-۶۰.
۱۱۳. ↑ مدرس و مجلس (نامه‌ها و اسناد)، تهران، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۳، ص۴۱.
۱۱۴. ↑ مدرسی، علی، مرد روزگاران (مدرس شهید، نابغه ملی ایران)، تهران، هَزاران، ۱۳۷۴، چاپ دوم، ص۹۳-۹۵.
۱۱۵. ↑ عاقلی، باقر، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، تهران، نشر گفتار و علم، ۱۳۸۰، ج۳، ص۱۳۷۷.
۱۱۶. ↑ عاقلی، باقر، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، تهران، نشر گفتار و علم، ۱۳۸۰، ج۳، ص۱۳۷۸.
۱۱۷. ↑ بهار (ملک الشعرا)، محمدتقی، تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران: انقراض قاجاریه، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۶، چاپ هفتم، ج۲، ص۱۹- ۲۰.
۱۱۸. ↑ مدرس و مجلس (نامه‌ها و اسناد)، تهران، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۳، صص۶۵.
۱۱۹. ↑ عاقلی، باقر، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، تهران، نشر گفتار و علم، ۱۳۸۰، ج۳، ص۱۳۷۸.
۱۲۰. ↑ عاقلی، باقر، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، تهران، نشر گفتار و علم، ۱۳۸۰، ج۳، ص۱۳۷۹.
۱۲۱. ↑ بهار (ملک الشعرا)، محمدتقی، تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران: انقراض قاجاریه، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۶، چاپ هفتم، ج۲، ص۳۴۰.
۱۲۲. ↑ مدرسی، علی، مدرس، بی‌جا، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی ایران، ۱۳۶۶، ص۱۵۹-۱۶۳.
۱۲۳. ↑ مدرسی، علی، مدرس، بی‌جا، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی ایران، ۱۳۶۶، ص۴۰۲-۴۲۵.
۱۲۴. ↑ مدرس و مجلس (نامه‌ها و اسناد)، تهران، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۳، ص۶۵.
۱۲۵. ↑ بهار (ملک الشعرا)، محمدتقی، تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران: انقراض قاجاریه، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۶، چاپ هفتم، ج۲، ص۵۷.
۱۲۶. ↑ مکی، حسین، مدرس قهرمان آزادی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۹، ج۱، ص۲۶۵ـ ۲۶۸.
۱۲۷. ↑ مکی، حسین، مدرس قهرمان آزادی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۹، ج۲، ص۸۶۰-۸۶۵.
۱۲۸. ↑ مدرسی، علی، مرد روزگاران (مدرس شهید، نابغه ملی ایران)، تهران، هَزاران، ۱۳۷۴، چاپ دوم، ص۱۷۰ـ ۱۷۲.
۱۲۹. ↑ بهار (ملک الشعرا)، محمدتقی، تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران: انقراض قاجاریه، تهران، امیرکبیر، ۱۳۸۶، چاپ هفتم، ج۲، ص۳۳-۳۸
۱۳۰. ↑ نطق‌ها و مکتوبات و یادداشت‌هایی پیرامون مجاهد شهید سید حسین مدرس، بی‌جا، ابوذر، ۱۳۵۵.
۱۳۱. ↑ مکی، حسین، مدرس قهرمان آزادی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۹، ج۱، ص۳۲۶-۳۳۰.
۱۳۲. ↑ مکی، حسین، مدرس قهرمان آزادی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۹، ج۲، ص۴۹۴- ۴۹۵.
۱۳۳. ↑ مدرس و مجلس (نامه‌ها و اسناد)، تهران، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۳، ص۹۱.
۱۳۴. ↑ مدرسی، علی، مرد روزگاران (مدرس شهید، نابغه ملی ایران)، تهران، هَزاران، ۱۳۷۴، چاپ دوم، ص۱۷۵-۲۱۰
۱۳۵. ↑ عاقلی، باقر، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، تهران، نشر گفتار و علم، ۱۳۸۰، ج۳، ص۱۳۸۲ـ ۱۳۸۵.
۱۳۶. ↑ مدرس و مجلس (نامه‌ها و اسناد)، تهران، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۳، ص۴۱.
۱۳۷. ↑ مدرسی، علی، مرد روزگاران (مدرس شهید، نابغه ملی ایران)، تهران، هَزاران، ۱۳۷۴، چاپ دوم، ص۲۶۴-۲۹۰.
۱۳۸. ↑ عاقلی، باقر، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، تهران، نشر گفتار و علم، ۱۳۸۰، ج۳، ص۱۳۸۵.
۱۳۹. ↑ مدرسی، علی، مرد روزگاران (مدرس شهید، نابغه ملی ایران)، تهران، هَزاران، ۱۳۷۴، چاپ دوم، ص۳۰۲-۳۰۴.
۱۴۰. ↑ عاقلی، باقر، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، تهران، نشر گفتار و علم، ۱۳۸۰، ج۳، ص۱۳۸۷.
۱۴۱. ↑ مکی، حسین، مدرس قهرمان آزادی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۹، ج۱، ص۱۶۲ـ ۱۷۵.
۱۴۲. ↑ مکی، حسین، مدرس قهرمان آزادی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۹، ج۱، ج۲، ص۷۵۲.
۱۴۳. ↑ مدرس و مجلس (نامه‌ها و اسناد)، تهران، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۳، ص۱۵۷.
۱۴۴. ↑ مدرسی، علی، مرد روزگاران (مدرس شهید، نابغه ملی ایران)، تهران، هَزاران، ۱۳۷۴، چاپ دوم، ص۲۹۱-۲۹۷.
۱۴۵. ↑ عاقلی، باقر، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، تهران، نشر گفتار و علم، ۱۳۸۰، ج۳، ص۱۳۸۶.
۱۴۶. ↑ عاقلی، باقر، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، تهران، نشر گفتار و علم، ۱۳۸۰، ج۲، ص۷۲.
۱۴۷. ↑ مدرس، تاریخ و سیاست، تهران، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۵، ص۹۱-۱۱۷.
۱۴۸. ↑ مدرس و مجلس (نامه‌ها و اسناد)، تهران، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۳، ص۱۵۷
۱۴۹. ↑ مکی، حسین، مدرس قهرمان آزادی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۹، ج۲، ص۷۷۵-۷۷۳.
۱۵۰. ↑ مکی، حسین، مدرس قهرمان آزادی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۹، ج۲، ص۵۲۰-۵۳۹.
۱۵۱. ↑ مکی، حسین، مدرس قهرمان آزادی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۹، ج۲، ص۸۶۰-۸۶۵.
۱۵۲. ↑ باقی، عبدالعلی، مدرس مجاهدی شکست‌ناپذیر، قم، گواه، ۱۳۷۰، ص۱۰۳ـ ۱۰۴.
۱۵۳. ↑ مکی، حسین، مدرس قهرمان آزادی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۹، ج۲، ص۷۸۵.
۱۵۴. ↑ مدرس و مجلس (نامه‌ها و اسناد)، تهران، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۳، ص۱۵۷.
۱۵۵. ↑ مدرسی، علی، مرد روزگاران (مدرس شهید، نابغه ملی ایران)، تهران، هَزاران، ۱۳۷۴، چاپ دوم، ص۳۲۲-۳۳۳.
۱۵۶. ↑ عاقلی، باقر، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، تهران، نشر گفتار و علم، ۱۳۸۰، ج۳، ص۱۳۸۷.
۱۵۷. ↑ مدرسی، علی، مرد روزگاران (مدرس شهید، نابغه ملی ایران)، تهران، هَزاران، ۱۳۷۴، چاپ دوم، ص۱۳۴، ۳۹۸.
۱۵۸. ↑ مکی، حسین، مدرس قهرمان آزادی، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۹، ج۲، ص۷۸۷-۸۳۳.
۱۵۹. ↑ مدرسی، علی، مرد روزگاران (مدرس شهید، نابغه ملی ایران)، تهران، هَزاران، ۱۳۷۴، چاپ دوم، ص۳۳۳-۳۸۲.
۱۶۰. ↑ عاقلی، باقر، شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، تهران، نشر گفتار و علم، ۱۳۸۰، ج۳، ص۱۳۸۷-۱۴۰۵.
۱۶۱. ↑ امام خمینی، صحیفه امام، تهران، مؤسسه نشر آثار امام، ۱۳۷۹، ج۱۹، ص۷۳.
۱۶۲. ↑ مدرس و مجلس (نامه‌ها و اسناد)، تهران، مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگی، ۱۳۷۳، ص۱۵۷.
۱۶۳. ↑ مدرسی، علی، مرد روزگاران (مدرس شهید، نابغه ملی ایران)، تهران، هَزاران، ۱۳۷۴، چاپ دوم، ص۲۹۱-۲۹۷
۱۶۴. ↑ رئیس نیا، رحیم، ناهید، عبدالحسین، دو مبارز مشروطه، ص ۲۰۶-۲۰۷.
۱۶۵. ↑ کسروی، احمد، تاریخ هجده ساله آذربایجان، ص ۴۸۸.
۱۶۶. ↑ مکی، حسین، مدرس قهرمان آزادی، ج ۱، ص ۱۲۴ - ۱۲۵.
۱۶۷. ↑ مکی، حسین، مدرس قهرمان آزادی، ج ۱، ص ۱۴۰ -۱۴۱.
۱۶۸. ↑ باقی، عبدالعلی، مدرس مجاهدی شکست ناپذیر، ص ۴۲.
۱۶۹. ↑ ترکمان، محمد، مدرس در پنج دوره تفتینیه مجلس شورای ملی، محمد ترکمان، ج ۱، ص ۳۲۷ -۳۲۸.
۱۷۰. ↑ مدرس، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی، ج ۱، بخش خاطرات، ص ۲۲۴.
۱۷۱. ↑ آیت، حسین، چهره حقیقی مصدق السلطنه، ص ۴۰.
۱۷۲. ↑ مکی، حسین، مدرس قهرمان آزادی، ج ۲، ص ۷۸.
۱۷۳. ↑ مدرس، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی، ج دوم، ص ۲۷.
 

منبع

[ویرایش]

سایت پژوهه، برگرفته از مقاله«سیدحسن مدرس»، تاریخ بازیابی۹۵/۵/۱۶.    

 

http://wikifeqh.ir/%D8%B3%DB%8C%D8%AF%E2%80%8C%D8%AD%D8%B3%D9%86_%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B3?hilight=%D9%81%D8%B4%D8%A7%D8%B1%DA%A9

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۷/۱۶