تاریخچه فقه و فقهاء
میرزا حسین سبزوارى، سید محمد فشارکى اصفهانى، میرزا محمد تقى شیرازى، و غیر اینها. از او اثرى کتبى باقى نمانده است ولى احیانا برخى آرائش مورد توجه است. در سال ۱۳۱۲ در گذشت.
۳۶. حاج میرزا حسین نائینى. از اکابر فقهاء و اصولیون قرن چهاردهم هجرى است. نزد میرزاى شیرازى سابق الذکر و سید محمد فشارکى اصفهانى سابق الذکر تحصیل کرده است و خود مدرسى عالیمقام شد. شهرت بیشتر او در علم اصول است. به معارضه علمى با مرحوم آخوند خراسانى برخاست و از خود نظریات جدیدى در علم اصول آورد. بسیارى از فقهاء زمان ما از شاگردان اویند. او کتابى نفیس به فارسى دارد به نام «تنزیه الامة» یا «حکومت در اسلام» که در دفاع از مشروطیت و مبانى اسلامى آن نوشته است. او در سال ۱۳۵۵ هجرى قمرى در نجف وفات یافت.
یکى از مقدمات آشنائى با یک علم این است که شخصیتها و صاحبنظران معروف آن علم که عقائد و آرائشان در آن علم مورد توجه است و همچنین تالیفات و آثار و کتب مهمى که در آن علم نگاشته شده است و مورد استناد و نقل واقع مىگردد مورد شناسائى قرار گیرد.
فهرست مندرجات
۱ - تاریخچه فقه و فقهاء
۲ - فقهاء شیعه
۳ - نظر محقق حلی
۴ - علی بن بابویه قمی
۵ - عیاشی سمرقندی
۶ - ابن ابی عقیل عمانی
۷ - ابن جنید اسکافی
۸ - شیخ مفید
۹ - علم الهدی
۱۰ - شیخ طوسی
۱۱ - ابن البراج
۱۲ - ابو الصلاح حلبی
۱۳ - سلار دیلمی
۱۴ - ابن زهره
۱۵ - حمزه طوسی
۱۶ - ابن ادریس حلی
۱۷ - محقق
۱۸ - خلاصه و بررسی
۱۹ - پانویس
تاریخچه فقه و فقهاء
[ویرایش]
علم فقه - یعنى فقه مدون که در آن کتاب تدوین و تالیف شده است و آن کتب هم اکنون نیز موجود است - سابق هزار و صد ساله دارد. یعنى از ۱۱ قرن پیش تا کنون بدون وقفه حوزههاى تدریسى فقهى برقرار بوده است; استادان، شاگردانى تربیت کردهاند و آن شاگردان به نوبه خود شاگردان دیگرى تربیت کردهاند تا عصر حاضر، و این رابطه استاد و شاگردى قطع نشده است.
البته علوم دیگر مانند فلسفه،منطق، ریاضیات، طب سابقه بیشترى دارند و کتابهایى از زمانهاى دورتر در این علوم در دست است، ولى در هیچیک از آن علوم شاید نتوان این چنین حیات متسلسل و متداومى که بدون وقفه و یا ینقطع رابطه استاد و شاگردى در آن محفوظ باشد نشان داد، فرضا هم در علم دیگرى وجود داشته باشد منحصر به جهان اسلام است، یعنى تنها در جهان اسلام است که علوم، سابقه حیاتى متسلسل و منظم هزار ساله و بیشتر دارند که وقفهاى در بین حاصل نشده است. ما قبلا راجع به تسلسل و تداوم عرفان هم بحث کردهایم.
خوشبختانه یکى از مسائلى که مورد توجه علماى مسلمین بوده است این است که طبقات متسلسل ارباب علوم را مشخص سازند. این کار در درجه اول نسبت به علماى حدیث انجام یافته است و در درجات بعدى براى علماى علوم دیگر. ما کتابهاى زیادى به این عنوان داریم، مانند «طبقات الفقهاء» ابو اسحاق شیرازى، «طبقات الاطباء» ابن ابى اصیبعه، «طبقات النحویین» و «طبقات الصوفیه» ابو عبد الرحمن سلمى.
ولى با کمال تاسف تا آنجا که این بنده اطلاع دارد، آنچه درباره طبقات فقهاء نوشته شده از اهل تسنن و مربوط به آنها است، درباره طبقات فقهاء شیعه تا کنون کتابى نوشته نشده است. لهذا براى کشف طبقات فقهاء شیعه از لابلاى کتب تراجم و یا کتب اجازات که مربوط است به طبقات راویان حدیث باید استفاده کرد.
ما در اینجا نمىخواهیم طبقات فقهاء شیعه را به تفصیل بیان کنیم، بلکه مىخواهیم شخصیتهاى برجسته و بنام فقهاء را که آراءشان مورد توجه است با ذکر کتابهاى فقه ذکر کنیم، ضمنا طبقات فقهاء نیز شناخته مىشوند.
فقهاء شیعه
[ویرایش]
تاریخ فقهاء شیعه را از زمان غیبت صغرا (۲۶۰ - ۳۲۰) آغاز مىکنیم به دو دلیل: یکى اینکه: عصر قبل از غیبت صغرا عصر حضور ائمه اطهار است و در عصر حضور، هر چند فقهاء - و به معنى صحیح کلمه، مجتهدین و ارباب فتوا - که ائمه اطهار آنها را به فتوا دادن تشویق مىکردهاند بودهاند، ولى خواه و ناخواه فقهاء به علتحضور ائمه اطهار(ع) تحت الشاع بودهاند، یعنى مرجعیت آنها در زمینه دست نارسى به ائمه بوده است و مردم حتى الامکان سعى مىکردند به منبع اصلى دستیابند و خود آن فقهاء نیز مشکلات خود را تا حد مقدور و ممکن با توجه به بعد مسافتها و سایر مشکلات، با ائمه اطهار در میان مىگذاشتند. دیگر اینکه على الظاهر فقه مدون ما منتهى مىشود به زمان غیبت صغرا، یعنى تالیف و اثرى فقهى قبل از آن دوره از فقهاء شیعه فعلا در دست نداریم یا این بنده اطلاع ندارد.
ولى به هر حال در شیعه نیز فقهاء بزرگى در عصر ائمه اطهار وجود داشتهاند که با مقایسه با فقهاء معاصر آنها از سایر مذاهب، ارزش آنها معلوم و مشخص مىشود. «ابن الندیم» فن پنجم از مقاله ششم کتاب بسیار نفیس خود را که به نام «فهرست ابن الندیم» شهرت و اعتبار جهانى دارد اختصاص داده به «فقهاء الشیعه» و در ذیل نامهاى آنها از کتابهاى آنها در حدیثیا فقه یاد مىکند. درباره حسین بن سعید اهوازى و برادرش مىگوید: «اوسع اهل زمانهما علما بالفقه و الآثار و المناقب». یا درباره على بن ابراهیم قمى مىگوید: «من العلماء الفقهاء». و درباره محمد بن حسن بن احمد بن الولید قمى مىگوید: «و له من الکتب کتاب الجامع فى الفقه». ولى ظاهرا کتب فقهیه آنها به این شکل بوده است که در هر بابى احادیثى که آنها را معتبر مىدانستهاند و بر طبق آنها عمل مىکردهاند ذکر مىکردهاند; آن کتابها هم حدیث بود و هم نظر مؤلف کتاب.
نظر محقق حلى
[ویرایش]
محقق حلى در مقدمه «معتبر» مىگوید:
«نظر به اینکه فقهاء ما رضوان الله علیهم زیادند و تالیفات فراوان دارند و نقل اقوال همه آنها غیر مقدور است، من به سخن مشهورین به فضل و تحقیق و حسن انتخاب اکتفا کردهام و از کتب این فضلا به آنچه اجتهاد آنها در کتابها هویدا است و مورد اعتماد خودشان بوده است اکتفا کردهام. از جمله کسانى که نقل مىکنم (از قدماى زمان ائمه) حسن بن محبوب، احمد بن ابى نصر بزنطى، حسین بن سعید (اهوازى)، فضل بن شاذان (نیشابورى)، یونس بن عبد الرحمن، و از متاخران، محمد بن بابویه قمى (شیخ صدوق) و محمد بن یعقوب کلینى، و از اصحاب فتوا على بن بابویه قمى، اسکافى، ابن ابى عقیل، شیخ مفید، سید مرتضى علم الهدى و شیخ طوسى است...»
محقق با آنکه گروه اول را اهل نظر و اجتهاد و انتخاب مىداند آنها را به نام اصحاب فتوا یاد نمىکند، زیرا کتب آنها در عین اینکه خلاصه اجتهادشان بوده است، به صورت کتاب حدیث و نقل بوده است نه به صورت فتوا. اینک ما بحثخود را از مفتیان اولى که در زمان غیبت صغرا بودهاند آغاز مىکنیم:
على بن بابویه قمى
[ویرایش]
على بن بابویه قمىمتوفا در سال ۳۲۹، مدفون در قم، پدر شیخ محمد بن على بن بابویه معروف به شیخ صدوق است که در نزدیکى شهر رى مدفون است. پسر، محدث است و پدر: فقیه و صاحب فتوا. معمولا این پدر و پسر به عنوان «صدوقین» یاد مىشوند.
عیاشى سمرقندى
[ویرایش]
یکى دیگر از فقهاء بنام و معروف آن زمان که معاصر با على بن بابویه قمى است، بلکه اندکى بر او تقدم زمانى دارد «عیاشى سمرقندى» صاحب تفسیر معروف است. او مردى جامع بوده است. گرچه شهرتش به تفسیر است، او را از فقهاء شمردهاند. کتب زیادى در علوم مختلف و از آن جمله در فقه دارد. ابن الندیم در الفهرست مىگوید: «کتب او در خراسان رواج فراوان دارد». در عین حال ما تاکنون ندیدهایم که در فقه آراء او نقل شده باشد. شاید کتب فقهى او از بین رفته است.
عیاشى، ابتداء سنى بود و بعد شیعه شد. ثروت فراوانى از پدر به او ارث رسید و او همه آنها را خرج جمع آورى و نسخهبردارى کتب و تعلیم و تعلم و تربیتشاگرد کرد.
بعضى جعفر بن قولویه را که استاد شیخ مفید بوده است (در فقه) همدوره على بن بابویه و قهرا از فقهاى دوره غیبت صغرا شمردهاند و گفتهاند که جعفر بن قولویه شاگرد سعد بن عبد الله اشعرى معروف بوده است.
ولى با توجه به اینکه او استاد شیخ مفید بوده است و در سال ۳۶۷ و یا ۳۶۸ در گذشته است نمىتوان او را معاصر على بن بابویه و از علماى غیبت صغرا شمرد. آنکه از علماى غیبت صغرا است پدرش محمد ابن قولویه است.
ابن ابى عقیل عمانى
[ویرایش]
گفتهاند یمنى است. عمان از سواحل دریاى یمن است. تاریخ وفاتش معلوم نیست. در آغاز غیبت کبرا مىزیسته است.
بحر العلوم گفته است که او استاد جعفر بن قولویه بوده است و جعفر بن قولویه استاد شیخ مفید بوده است. این قول از قول بالا که جعفر بن قولویه را همدوره على بن بابویه معرفى کرده است اقرب به تحقیق است. آراء ابن ابى عقیل در فقه زیاد نقل مىشود. او از چهرههایى است که مکرر به نام او در فقه بر مىخوریم.
ابن جنید اسکافى
[ویرایش]
از اساتید شیخ مفید است. گویند که در سال ۳۸۱ در گذشته است. گفتهاند که تالیفات و آثارش به پنجاه مىرسد. فقهاء از ابن الجنید و ابن ابى عقیل سابق الذکر به عنوان «القدیمین» یاد مىکنند. آراء ابن الجنید همواره در فقه مطرح بوده و هست.
شیخ مفید
[ویرایش]
نامش محمد بن محمد بن نعمان است. هم متکلم است و هم فقیه. ابن الندیم در فن دوم از مقاله پنجم «الفهرست» که درباره متکلمین شیعه بحث مىکند از او به عنوان «ابن المعلم» یاد مىکند و ستایش مىنماید. در سال ۳۳۶ متولد شده و در ۴۱۳ در گذشته است. کتاب معروف او در فقه به نام «مقنعه» است و چاپ شده و موجود است. شیخ مفید از چهرههاى بسیار درخشان شیعه در جهان اسلام است.
ابو یعلى جعفرى که داماد مفید بوده است گفته است که مفید شبها مختصرى مىخوابید، باقى را به نماز یا مطالعه یا تدریس یا تلاوت قرآن مجید مىگذرانید. شیخ مفید، شاگرد شاگرد ابن ابى عقیل است.
علم الهدى
[ویرایش]
سید مرتضى معروف به علم الهدى، متولد ۳۵۵ و متوفاى ۴۳۶. علامه حلى او را معلم شیعه امامیه خوانده است. مردى جامع بوده است. هم ادیب بوده و هم متکلم و هم فقیه. آراء فقهى او مورد توجه فقهاء است.
کتاب معروف او در فقه یکى کتاب «انتصار» است و دیگرى کتاب «جمل العلم و العمل». او و برادرش «سید رضى» جامع نهج البلاغه نزد شیخ مفید سابق الذکر تحصیل کردهاند.
شیخ طوسى
[ویرایش]
شیخ ابو جعفر طوسى، معروف به شیخ الطائفه. از ستارگان بسیار درخشان جهان اسلام است. در فقه و اصول و حدیث و تفسیر و کلام و رجال تالیفات فراوان دارد. اهل خراسان است. در سال ۳۸۵ متولد شده و در سال ۴۰۸ یعنى در ۲۳ سالگى به بغداد که آن وقت مرکز بزرگ علوم و فرهنگ اسلامى بود مهاجرت کرد و تا پایان عمر در عراق ماند و پس از استادش سید مرتضى ریاست علمى و فتوائى شیعه به او منتقل شد.
مدت پنجسال پیش شیخ مفید درس خوانده است. سالیان دراز خدمتشاگرد مبرز شیخ مفید یعنى سید مرتضى بهرهمند شده است. استادش سید مرتضى در سال ۴۳۶ در گذشت و او ۲۴ سال دیگر بعد از استادش در قید حیات بود.
دوازده سال بعد از سید در بغداد ماند ولى بعد به علتیک سلسله آشوبها که خانه و کتابخانهاش به تاراج رفت به نجف مهاجرت کرد و حوزه علمیه را در آنجا تاسیس کرد و در سال ۴۶۰ در همانجا در گذشت. قبرش در نجف معروف است.
شیخ طوسى کتابى در فقه دارد به نام «النهایة» که در قدیم الایام کتاب درسى طلاب بوده است. کتاب دیگرى دارد به نام «مبسوط» که فقه را وارد مرحله جدیدى کرده است و در عصر خودش مشروحترین کتاب فقهى شیعه بوده است. کتاب دیگرى دارد به نام «خلاف» که در آنجا، هم آراء فقهاء اهل سنت را ذکر کرده و هم راى شیعه را. شیخ طوسى کتابهاى دیگر نیز در فقه دارد. قدما تا حدود یک قرن پیش اگر در فقه «شیخ» به طور مطلق مىگفتند مقصود شیخ طوسى بود و اگر شیخان مىگفتند مقصود شیخ مفید و شیخ طوسى بود.
شیخ طوسى یکى از چند چهره معروفى است که در سراسر فقه نامشان برده مىشود. خاندان شیخ طوسى تا چند نسل همه از علماى و فقها بودهاند. پسرش شیخ ابو على ملقب به مفید ثانى، فقیه جلیل القدرى است، و بنا بر نقل مستدرک الوسائل
او کتابى دارد به نام «امالى» و کتاب «النهایة» پدرش را نیز شرح کرده است.
مطابق نقل کتاب «لؤلؤالبحرین» دختران شیخ طوسى نیز فقیه و فاضله بودهاند. شیخ ابو على فرزندى دارد به نام شیخ ابو الحسن محمد، بعد از پدرش ابو على مرجعیت و یاستحوزه علمیه به او منتقل شد و بنا بر نقل ابن عماد حنبلى در کتاب «شذرات الذهب فى اخبار من ذهب»
در زمان این مرد بزرگ طلاب علوم دینى شیعه از اطراف و اکناف به سوى او مىشتافتهاند، و او خود مردى پارسا و زاهد و عالم بوده است. عماد طبرى گفته است اگر صلوات بر غیر انبیا روا بود من بر این مرد صلوات مىفرستادم. او در سال ۵۴۰ در گذشته است .
ابن البراج
[ویرایش]
قاضى عبد العزیر حلبى معروف به ابن البراج. شاگرد سید مرتضى و شیخ طوسى است. از طرف شیخ طوسى به بلاد شام که وطنش بود فرستاده شد. بیستسال در طرابلس شام قاضى بود. در سال ۴۸۱ در گذشته است. کتابهاى فقهى او که بیشتر نام برده مىشود یکى به نام «مهذب» است و دیگرى به نام «جواهر».
ابو الصلاح حلبى
[ویرایش]
او نیز اهل شامات است. شاگرد سید مرتضى و شیخ طوسى بوده و صد سال عمر کرده است. در «ریحانة الادب» مىنویسد که او شاگرد سلار بن عبد العزیز آت الذکر نیز بوده است. اگر این نسبت درست باشد، مىبایست ابو الصلاح، سه طبقه را شاگردى کرده باشد! کتاب معروف او در فقه به نام «کافى» است. در سال ۴۴۷ در گذشته است. اگر عمر او صد سال بوده است و در ۴۴۷ هم وفات کرده باشد او از هر دو استادش بزرگسالتر بوده است. شهید ثانى او را «خلیفة المرتضى فى البلاد الحلبیة» خوانده است.
سلار دیلمى
[ویرایش]
حمزة بن عبد العزیز دیلمى معروف به «سلار دیلمى». در حدود سال ۴۴۸ تا ۴۶۳ در گذشته است. شاگرد شیخ مفید و سید مرتضى است. اهل ایران است و در خسروشاه تبریز در گذشته است. کتاب معروف او در فقه به نام «مراسم» است. سلار هر چند هم طبقه شیخ طوسى است نه از شاگردان او، در عین حال محقق حلى در مقدمه کتاب «المعتبر» از او و ابن البراج و ابو الصلاح حلبى به عنوان «اتباع الثلاثه» نام مىبرد یعنى او را از پیروان مىشمارد که على الظاهر مقصودش این است که این سه نفر تابع و پیروان سه نفر دیگر (شیخ مفید، سید مرتضى، شیخ طوسى) بودهاند.
ابن زهره
[ویرایش]
سید ابو المکارم ابن زهره. در حدیث به یک واسطه از ابو على پسر شیخ الطائفه روایت مىکند و در فقه با چند واسطه شاگرد شیخ طوسى است. اهل حلب است و در سال ۵۸۵ در گذشته است. کتاب معروف او در فقه به نام «غنیه» معروف است. هرگاه در اصطلاح فقهاء «حلبیان» (به صیغه تثنیه) گفته شود، مقصود ابو الصلاح حلبى و ابن زهره حلبى است، و هرگاه «حلبیون» (به صیغه جمع) گفته شود، مقصود آن دو نفر به علاوه ابن البراج است که او هم اهل حلب بوده است. بنا بر این آنچه در مستدرک
ضمن احوال شیخ طوسى آمده است، ابن زهره کتاب «النهایة» شیخ طوسى را نزد ابو على حسن بن الحسین معروف بن ابن الحاجب حلبى خوانده است، و او آن کتاب را نزد ابو عبد الله زینوبادى در نجف و او نزد شیخ رشید الدین على بن زیرک قمى وسید ابن هاشم حسینى وآن دو نزد شیخ عبد الجبار رازى تحصیل کرده بودهاند و شیخ عبد الجبار شاگرد شیخ طوسى بوده است. بنا بر این نقل، ابن زهره با چهار واسطه شاگرد شیخ طوسى بوده است.
حمزه طوسى
[ویرایش]
ابن حمزه طوسى، معروف به عماد الدین طوسى. هم طبقه شاگردان شیخ طوسى است. بعضى او را هم طبقه شاگردان شاگردان شیخ دانسته و بعضى دوره او را از این هم متاخرتر دانستهاند. نیاز به تحقیق بیشترى است.
سال وفاتش دقیقا معلوم نیست. شاید در حدود نیمه دوم قرن ششم در گذشته است. اهل خراسان است. کتاب معروفش در فقه به نام «وسیله» است.
ابن ادریس حلى
[ویرایش]
ابن ادریس حلى از فحول علماى شیعه است. خودش عرب است و شیخ طوسى جد مادرى او (البته مع الواسطه) به شمار مىرود. به حریت فکر معروف است. صولت و هیبت جدش شیخ طوسى را شکست. نسبت به علماء و فقهاء تا سر حد اهانت انتقاد مىکرد. در سال ۵۹۸ در سن ۵۵ سالگى در گذشته است. کتاب نفیس و معروف او در فقه به نام «سرائر» است. گفتهاند که ابن ادریس از تلامذه سید ابو المکارم ابن زهره بوده است، ولى بنا بر تعبیراتى که ابن ادریس در کتاب الودیعه از کتاب «السرائر» مىکند چنین بر مىآید که صرفا معاصر وى بوده است و او را ملاقات کرده است و در برخى مسائل فقهى میان آنها مکاتباتى رد و بدل شده است.
محقق
[ویرایش]
شیخ ابو القاسم جعفر بن حسن بن یحیى بن سعید حلى، معروف بن «محقق». صاحب کتابهاى زیاد در فقه از آن جمله: شرایع، معارج، معتبر، المختصر، النافع و غیره است. محقق حلى با یک واسطه شاگرد ابن زهره و ابن ادریس حلى سابق الذکر است. در «الکنى و الالقاب» ذیل احوال «ابن نما» مىنویسد.
«محقق کرکى در وصف محقق حلى گفته است: اعلم اساتید «محقق» در فقه اهل بیت، محمد بن نماى حلى و اجل اساتید او ابن ادریس حلى است».
ظاهرا مقصود محقق کرکى این است که اجل اساتید «ابن نما» ابن ادریس است. زیرا ابن ادریس در ۵۹۸ در گذشته است و محقق در ۶۷۶ در گذشته است. قطعا محقق حوزه درس ابن ادریس را درک نکرده است. در «ریحانة الادب» مىنویسد:
«محقق حلى شاگرد جد و پدر خودش و سید فخار بن محمد موسوى و ابن زهره بوده است».
این نیز اشتباه است، زیرا محقق، ابن زهره را که در ۵۸۵ در گذشته است درک نکرده است. بعید نیست که پدر محقق شاگرد ابن زهره بوده است. او استاد علامه حلى است که بعدا خواهد آمد.
در فقه کسى را بر او مقدم نمىشمارند. در اصطلاح فقهاء هرگاه« محقق» به طور مطلق گفته شود مقصود همین شخص بزرگوار است. فیلسوف و ریاضى دادن بزرگ خواجه نصیر الدین طوسى با او درحله ملاقات کرده و در جلسه درس فقهش حضور یافته است. کتابهاى «محقق»، مخصوصا کتاب «شرایع» در میان طلاب یک کتاب درسى بوده و هست و فقهاء زیادى کتب محقق را شرح کرده یا حاشیه بر آنها نوشتهاند.
۱۵. حسن بن یوسف بن على بن مطهر حلى، معروف به علامه حلى. یکى از اعجوبههاى روزگار است. در فقه و اصول و کلام و منطق و فلسفه و رجال و غیره کتاب نوشته است. در حدود صد کتاب از آثار خطى یا چاپى او شناخته شده که بعضى از آنها به تنهائى (مانند تذکرة الفقهاء) کافى است که نبوغ او را نشان دهد. علامه کتب زیادى در فقه دارد که غالب آنها مانند کتابهاى محقق حلى در زمانهاى بعد از او از طرف فقهاء شرح و حاشیه شده است. کتب معروف فقهى علامه عبارت است از: ارشاد، تبصرة المتعلمین، قواعد، تحریر، تذکرة الفقهاء، مختلف الشیعه، منتهى. علامه اساتید زیادى داشته است. در فقیه شاگرد دائى خود محقق حلى، و در فلسفه و منطق شاگرد خواجه نصیر الدین طوسى بوده است. فقه تسنن را نزد علماى اهل تسنن تحصیل کرده است. علامه در سال ۶۴۸ متولد شده و در سال ۷۲۶ در گذشته است.
۱۶. فخر المحققین، پسر علامه حلى. در ۶۸۲ متولد شده و در سال ۷۷۱ در گذشته است. علامه حلى در مقدمه «تذکرة الفقهاء» و در مقدمه کتاب «قواعد» از فرزنش به تجلیل یاد کرده است و در آخر «قواعد» آرزو کرده که پسر بعد از پدر کارهاى ناتمام او را تمام کند. فخر المحققین کتابى دارد به نام «ایضاح الفوائد فى شرح مشکلات القواعد». آراء فخر المحققین در کتاب «ایضاح» در کتب فقهیه مورد توجه است.
۱۷. محمد بن مکى، معروف به شهید اول. شاگرد فخر المحققین و از اعاظم فقهاى شیعه است. در ردیف محقق حلى و علامه حلى است. اهل جبل عامل است که منطقهاى است در جنوب لبنان و از قدیمترین مراکز تشیع است و هم اکنون نیز یک مرکز شیعه است. شهید اول در سال ۷۳۴ متولد شده و در ۷۸۶ به فتواى یک فقیه مالکى مذهب و تایید یک فقیه شافعى مذهب شهید شده است. او شاگرد شاگردان علامه حلى و از آن جمله فخر المحققین بوده است. کتابهاى معروف شهید اول در فقه عبارت است از «اللمعه» که در مدت کوتاهى در همان زندانى که منجر به شهادتش شد تالیف کرده است
و عجیب این است که این کتاب شریف را در دو قرن بعد فقیهى بزرگ شرح کرد که او سرنوشتى مانند مؤلف پیدا کرد، یعنى شهید شد و «شهید ثانى» لقب گرفت. «شرح لمعه» تالیف شهید ثانى است که همواره از کتب درسى طلاب بوده و هست. کتابهاى دیگر شهید اول عبارت است از: دروس، ذکرى، بیان، الفیه، قواعد. همه کتب او از نفائس آثار فقهى است. کتب شهید اول نیز مانند کتب محقق و علامه حلى در عصرهاى بعد از طرف فقهاء شرحهها و حاشیههاى زیاد خورده است.
در میان فقهاء شیعه، کتابهاى سه شخصیت فوق الذکر، یعنى محقق حلى، علامه حلى، شهید اول که در قرن هفتم و هشتم مىزیستهاند، به صورت متون فقهى در آمده و دیگران بر آنها شرح و حاشیه نوشتهاند و کسى دیگر نمىبینیم که چنین عنایتى به آثار او شده باشد. فقط در یک قرن گذشته دو کتاب از کتابهاى شیخ مرتضى انصارى که در حدود صد و سیزده سال از وفاتش مىگذرد چنین وضعى به خود گرفته است.
خاندان شهید اول خاندان علم و فضل و فقه بودهاند و نسلهاى متوالى این شرافت را براى خود نگهدارى کردهاند. شهید سه پسر دارد که هر سه از علما و فقها بودهاند همچنانکه همسرش ام على و دختر ام الحسن نیز فقیهه بودهاند و شهید زنان را در پارهاى از مسائل فقهى به این دو بانوى فاضله ارجاع مىکرده است. در کتاب «ریحانة الادب» مىنویسد:
«بعضى از بزرگان، فاطمه دختر شهید را «شیخة» و «ست المشایخ» یعنى سیدة المشایخ لقب دادهاند».
۱۸. فاضل مقداد. اهل سیور است که از قراء حله است. از شاگردان مبرز شهید اول است. کتاب معروف او در فقه که چاپ شده و در دست است و از او نقل مىشود کتاب «کنز العرفان» است. این کتاب، آیات الاحکام است، یعنى در این کتاب آن سلسله از آیات کریمه قرآن که از آنها مسائل فقهیه استنباط مىشود و در فقه مطرح مىگردد تفسیر شده و به سبک فقهى به آنها استدلال شده است. در شیعه و سنى کتابهاى زیادى در آیات الاحکام نوشته شده است و کنزل العرفان فاضل مقداد بهترین و یا از بهترین آنها است.
فاضل مقداد در سال ۸۲۶ وفات کرده است. علیهذا او از علماء قرن نهم هجرى محسوب مىشود.
۱۹. جمال السالکین ابو العباس احمد بن فهد حلى اسدى. در سال ۷۵۷ متولد شده و در سال ۸۴۱ وفات یافته است. در طبقه شاگردان شهید اول و فخر المحققین است. مشایخ حدیث او فاضل مقداد سابق الذکر و شیخ على بن الخازن فقیه و شیخ بهاء الدین على بن عبد الکریم است.
على الظاهر اساتید فقهى او نیز همینها هستند. ابن فهد تالیفات فقهى معتبر دارد از قبیل «المهذب البارع» که شرح «مختصر النافع» محقق حلى است، و شرح «ارشاد» علامه به نام «المقتصر» و شرح الفیه شهید اول. شهرت بیشتر ابن فهد در اخلاق و سیر و سلوک است. کتاب مشهور او در این زمینه «عدة الداعى» است.
۲۰. شیخ على بن هلال جزائرى. زاهد و متقى و جامع المعقول و المنقول بوده است. استاد روایتش ابن فهد حلى است و بعید نیست که استاد فقه وى نیز هم او باشد. مىگویند در عصر خودش شیخ الاسلام و رئیس شیعه بوده است. محقق کرکى شاگرد او بوده و او را به صفت فقاهت و شیخ الاسلامى ستوده است. ابن ابى جمهور احسائى نیز فقه را نزد او تحصیل کرده است.
۲۱. شیخ على بن عبد العالى کرکى، معروف به محقق کرکى یا محقق ثانى. از فقهاء جبل عامل است و از اکابر فقهاء شیعه است. در شام و عراق تحصیلات خود را تکمیل کرده و سپس به ایران (در زمان شاه تهماسب اول) آمده و منصب شیخ الاسلامى براى اولین بار در ایران به او تفویض شد. منصب شیخ الاسلامى بعد از محقق کرکى به شاگردش شیخ على منشار، پدر زن شیخ بهائى رسید، و بعد از او این منصب به شیخ بهائى واگذار شد. فرمانى که شاه تهماسب به نام او نوشته و به او اختیارات تام داده و در حقیقت او را صاحب اختیار واقعى و خود را نماینده او دانسته است معروف است. کتاب معروف او که در فقه زیاد نام برده مىشود «جامع المقاصد» است که شرح «قواعد» علامه حلى است. او علاوه بر این، «مختصر النافع» محقق و «شرایع» محقق و چند کتاب دیگر از علامه و چند کتاب از شهید اول را حاشیه زده و یا شرح کرده است.
آمدن محقق ثانى به ایران و تشکیل حوزه در قزوین و سپس در اصفحان و پرورش شاگردانى مبرز در فقه سبب شد که براى اولین بار پس از دوره صدوقین، ایران مرکز فقه شیعه بشود. محقق کرکى میان سالهاى ۹۳۷ و ۹۴۱ در گذشته است. محققن کرکى شاگرد على بن هلال جزایرى و او شاگرد ابن فهد حلى بوده است. ابن فهد حلى شاگرد شاگردان شهید اول از قبیل فاضل مقداد بوده. علیهذا او به دو واسطه شاگرد شهید اول است. پسر محقق کرکى به نام شیخ عبد العالى بن على بن عبد العالى نیز از فقهاء شیعه است، «ارشاد» علامه و «الفیه» شهید را شرح کرده است.
۲۲. شیخ زین الدین معروف بن شهید ثانى. از اعاظم فقهاء شیعه است. مردى جامع بوده و در علوم مختلف دست داشته است. اهل جبل عامل است. جد ششم او صالح نامى است که شاگرد علامه حلى بوده است. ظاهرا اصلا اهل طوس بوده است. از این رو شهید ثانى گاهى «الطوسى الشامى» امضاء مىکرده است. شهید ثانى در سال ۹۹۱ متولد شده و در ۹۶۶ شهید شده است. مسافرت زیاد کرده و اساتید زیاد دیده است. به مصر و دمشق و حجاز و بیت المقدس و عراق و استانبول مسافرت کرده و از هر خرمنى خوشههائى چیده است. تنها اساتید سنى او را دوازده تن نوشتهاند. و به همین جهت مردى جامع بوده است، علاوه بر فقه و اصول، از فلسفه و عرفان و طب و نجوم هم آگاهى داشته است. فوق العاده زاهد و متقى بوده است. شاگردانش در احوالش نوشتهاند که در ایام تدریس، شبها به هیزم کشى براى اعاشه خاندانش مىرفت و صبح به تدریس مىنشست. مدتى در بعلبک به پنج مذهب (جعفرى، حنفى، شافعى، مالکى، حنبلى) تدریس مىکرده است. شهید تالیفات زیادى دارد. معروفترین تالیف او در فقه «شرح لمعه» شهید اول و دیگر «مسالک الافهام» است که شرح «شرایع» محقق حلى است. شهید ثانى نزد محقق کرکى (قبل از آنکه محقق به ایران بیاید) تحصیل کرده است. شهید ثانى به ایران نیامد. صاحب «معالم» که از معاریف علماء شیعه است فرزند شهید ثانى است.
۲۳. احمد بن محمد اردبیلى، معروف بن مقدس اردبیلى. ضرب المثل زهد و تقوا است و در عین حال از محققان فقهاء شیعه است. محقق اردبیلى در نجف سکنى گزید معاصر صفویه است. گویند شاه عباس اصرار داشت که به اصفهان بیاید، حاضر نشد. شاه عباس خیلى مایل بود که مقدس اردبیلى خدمتى به او ارجاع کند تا اینکه اتفاق افتاد که شخصى به علت تقصیرى از ایران فرار کرد و در نجف از مقدس اردبیلى خواست که نزد شاه عباس شفاعت کند. مقدس نامهاى به شاه عباس نوشت به این مضمون:
«بانى ملک عاریت عباس بداند: اگر چه این مرد اول ظالم بود، اکنون مظلوم مىنماید، چنانچه از تقصیر او بگذرى «شاید» که حق سبحانه از «پارهاى» تقصیرات تو بگذرد - بنده شاه ولایت، احمد اردبیلى».
شاه عباس نوشت:
به عرض مىرساند: عباس خدماتى که فرموده بودید به جان منت داشته به تقدیم رسانید. امید که این محب را از دعاى خیر فراموش نفرمائید - کلب آستان على، عباس».
امتناع مقدس اردبیلى از آمدن به ایران سبب شد که حوزه نجف به عنوان مرکزى دیگر در مقابل حوزه اصفهان احیا شود، همچنانکه امتناع شهید ثانى و پسرش شیخ حسن صاحب «معالم» و دختر زادهاش سید محمد صاحب «مدارک» از مهاجرت از جبل عامل به ایران سبب شد که حوزه شام و جبل عامل همچنان ادامه یابد و منقرض نگردد. صاحب «معالم» و صاحب «مدارک» براى اینکه دچار محظور و رودربایستى براى توقف در ایران نشوند، از زیارت حضرت رضا(ع) که فوق العاده مشتاق آن بودند صرف نظر کردند.
این بنده فعلا نمىداند که مقدس اردبیلى، فقه را کجا و نزد چه کسى تحصیل کرده است. همین قدر مىدانیم که فقه را نزد شاگردان شهید ثانى تحصیل کرده است. پسر شهید ثانى (صاحب معالم) و نواده دختریش (صاحب مدارک) در نجف شاگرد او بودهاند. در کتاب زندگى جلال الدین دوانى مىنویسد که:
«ملا احمد اردبیلى، مولانا عبد الله شوشترى، مولانا عبد الله یزدى، خواجه افضل الدین ترکه، میر فخر الدین هماکى، شاه ابو محمد شیرازى، مولانا میرزاجان و میر فتح شیرازى، شاگردان خواجه جمال الدین محمود بودهاند و او شاگرد محقق جلال الدین دوانى بوده است».
و ظاهرا تحصیل مقدس اردبیلى نزد خواجه جمال الدین محمود در رشتههاى معقول بوده نه منقول.
مقدس اردبیلى در سال ۹۹۳ در نجف در گذشته است. کتاب فقهى معروف او یکى «شرح ارشاد» است و دیگر «آیات الاحکام». نظریات دقیق او مورد توجه فقها است.
۲۴. شیخ بهاء الدین محمد عاملى، معروف به شیخ بهائى. او نیز اهل جبل عامل است. در کودکى همراه پدرش شیخ حسین بن عبد الصمد که از شاگردان شهید ثانى بود به ایران آمد. شیخ بهائى از این رو که به کشورهاى مختلف مسافرت کرده و محضر اساتید مختلف در رشتههاى مختلف را درک کرده و به علاوه داراى استعداد و ذوقى سرشار بوده است، مردى جامع بوده و تالیفات متنوعى دارد. هم ادیب بوده و هم شاعر و هم فیلسوف و هم ریاضى دان و مهندس و هم فقیه و هم مفسر. از طب نیز بى بهره نبوده است. اولین کسى است که یک دوره احکام فقه غیر استدلالى به صورت رساله عملیه به زبان فارسى نوشت. آن کتاب همان است که به نام «جامع عباسى» معروف است.
شیخ بهائى چون فقه رشته اختصاصى و تخصصیش نبوده از فقهاء طراز اول به شمار نمىرود، ولى شاگردان زیادى تربیت کرده است. ملا صدراى شیرازى، ملا محمد تقى مجلسى اول - پدر مجلسى دوم صاحب کتاب بحار الانوار - محقق سبزاورى و فاضل جواد صاحب «آیات الاحکام» از شاگردان اویند. همچنانکه قبلا اشاره کردیم، منصب شیخ الاسلامى ایران پس از محقق کرکى به شیخ على منشار پدر زن شیخ بهائى رسید و پس از او به شیخ بهائى رسید. همسر شیخ بهائى که دختر شیخ على منشار بوده است، زنى فاضله و فقیهه بوده است. شیخ بهائى در سال ۹۵۳ به دنیا آمده و در سال ۱۰۳۰ یا ۱۰۳۱ در گذشته است. شیخ بهائى ضمنا مردى جهانگرد بوده است، به مصر و شام و حجاز و عراق و فلسطین و آذربایجان و هرات مسافرت کرده است.
۲۵. ملا محمد باقر سبزوارى، معروف به محقق سبزوارى. اهل سبزوار بوده و در مکتب اصفهان که هم مکتبى فقهى بود و هم فلسفى پرورش یافته و از این رو جامع المعقول و المنقول بوده است. نام او در کتب فقهیه زیاد برده مىشود. کتاب معروف او در فقه یکى به نام «ذخیره» و دیگرى به نام «کفایه» است و چون فیلسوف هم بوده است بر الهیات شفاى ابو على سینا حاشیه نوشته. در سال ۱۰۹۰ در گذشته است. محقق سبزوارى نزد شیخ بهائى و مجلسى اول تحصیل کرده است.
۲۶. آقا حسین خوانسارى، معروف به محقق خوانسارى. او نیز در مکتب اصفهان پرورش یافته و جامع المعقول و المنقول است. شوهر خواهر محقق سبزوارى است. کتاب معروف او در فقه به نام «مشارق الشموس» است که شرح کتاب «دروس» شهید اول است.
محقق خوانسارى در سال ۱۰۹۸ در گذشته است. او با محقق سبزوارى معاصر است و همچنین با ملا محسین فیض کاشانى و ملا محمد باقر مجلسى که هر دو از اکابر محدثین به شمار مىروند.
۲۷. جمال المحققین معروف به آقا جمال خوانسارى. فرزند آقا حسین خوانسارى سابق الذکر است. مانند پدر، جامع المعقول و المنقول است. حاشیه معروفى دارد بر «شرح لمعه» و حاشیه مختصرى دارد بر طبیعیات شفاى بو على که در حاشیه شفاى چاپ سنگى تهران چاپ شده است. آقا جمال با دو واسطه استاد سید مهدى بحر العلوم است. زیرا او استاد سید ابراهیم قزوینى است و او استاد پسرش سید حسین قزوینى است و سید حسین قزوینى یکى از اساتید بحر العلوم است.
۲۸. شیخ بهاء الدین اصفهانى، معروف به «فاضل هندى». این مرد «قواعد» علامه را شرح کرده است و نام کتابش «کشف اللثام» است و به همین مناسبتخود او را «کاشف اللثام» مىخوانند. آراء و عقائد و نظریات او کاملا مورد توجه فقهاء است. فاضل هندى در سال ۱۱۳۷ در گیر و دار فتنه افغان در گذشت. فاضل هندى نیز جامع المعقول و المنقول بوده است.
۲۹. محمد باقر بن محمد اکمل بهبهانى، معروف به «وحید بهبهانى». این مرد شاگرد سید صدر الدین رضوى قمى شارح «وافیه» و او شاگرد آقا جمال خوانسارى سابق الذکر است.
وحید بهبهانى در دوره بعد از صفویه قرار دارد. حوزه اصفهان بعد از انقراض صفویه از مرکزیت افتاد، برخى از علماء و فقها - از آن جمله سید صدر الدین رضوى قمى استاد وحید بهبهانى - در اثر فتنه افغان به عتبات مهاجرت کردند.
وحید بهبهانى کربلا را مرکز قرار داد و شاگردان بسیار مبرز تربیت کرد. از آن جمله ستسید مهدى بحر العلوم، شیخ جعفر کاشف الغطاء، میرزا ابو القاسم قمى صاحب کتاب «قوانین»، حاج ملا مهدى نراقى، سید على صاحب «ریاض»، میرزا مهدى شهرستانى، سید محمد باقر شفتى اصفهانى معروف به حجة الاسلام، میرزا مهدى شهید مشهدى، سید جواد صاحب «مفتاح الکرامة»، سید محسن اعرجى.
علاوه بر این او مبارزه پى گیرى کرد در دفاع از اجتهاد و مبارزه با اخباریگرى که در آن قتسخت رواج یافته بود. شکست دادن اخباریان و تربیت گروهى مجتهد مبرز سبب شد که او را استادالکل خواندند. او تقوا را در حد کمال داشت. شاگردانش براى او احترام بسیار عمیقى قائل بودند. وحید بهبهانى نسب به مجلسى اول مىبرد یعنى از نوادهها دخترى مجلسى اول (البته به چند واسطه) است. دختر مجلسى اول که جده وحید بهبهانى است به نام «آمنه بیگم» است. آمنه بیگم همسر ملا صالح مازندرانى بوده و زنى فاضله و فقیهه بوده است. با آنکه همسرش ملا صالح مردى بسیار عالم و فاضل بوده است گاهى آمنه بیگم مشکلات علمى شوهر فاضل خود را حل مىکرده است.
۳۰. سید مهدى بحر العلوم. شاگرد بزرگ و بزرگوار وحید بهبهانى است و از فقهاى بزرگ است. منظومهاى در فقه دارد که معروف است. آراء و نظریات او مورد اعتنا و توجه فقها است. بحر العلوم به علت مقامات معنوى وسیر و سلوکى که طى کرده فوق العاده مورد احترام علماة شیعه است و تالى معصوم به شمار مىرود. کرامات زیاد از او نقل شده است. کاشف الغطاء آتى الذکر با تحت الحنک عمامه خود غبار نعلین او را پاک مىکرد. بحر العلوم در سال ۱۱۵۴ یا ۱۱۵۵ متولد شده و در سال ۱۲۱۲ در گذشته است.
۳۱. شیخ جعفر کاشف الغطاء. شاگرد وحید بهبهانى و شاگرد او سید مهدى بحر العلوم بوده است. او عرب است و فقیه فوق العاده ماهرى است. کتاب معروف او در فقه به نام «کشف الغطاء» است. در نجف مىزیسته و شاگردان زیادى تربیت کرده است. سید جواد صاحب «مفتاح الکرامه» و شیخ محمد حسن صاحب «جواهر الکلام» از جمله شاگردان اویند. چهار پسر داشته که هر چهار از فقهاء بودهاند. کاشف الغطاء معاصر فتحعلى شاه است. در مقدمه «کشف الغطاء» او را مدح کرده و در سال ۱۲۲۸ در گذشته است. کاشف الغطاء در فقه نظریات دقیق و عمیق داشته و از او به عظمتیاد مىشود.
۳۲. شیخ محمد حسن صاحب کتاب «جواهر الکلام» که شرح شرایع محقق است و مىتوان آن را دائرة المعارف فقه شیعه خواند. اکنون هیچ فقیهى خود را از جواهر بىنیاز نمىداند. این کتاب مکرر چاپ سنگى شده است و اخیرا با چاپ حروفى در قطع وزیرى مشغول چاپش هستند و در حدود پنجاه جلد ۴۰۰ صفحهاى یعنى در حدود بیست هزار صفحه خواهد شد. کتاب «جواهر» عظیمترین کتاب فقهى مسلمین است و با توجه به اینکه هر سطر این کتاب مطلب علمى است و مطالعه یک صفحه آن وقت و دقت زیاد مىخواهد مىتوان حدس زد که تالیف این کتاب بیست هزار صفحهاى چقدر نیرو برده است. سى سال تمام یکسره کار کرد تا چنین اثر عظیمى به وجود آورد. این کتاب مظهر نبوغ و همت و استقامت و عشق و ایمان یک انسان به کار خویشتن است. صاحب «جواهر» شاگرد کاشف الغطاء شاگرد شاگرد او سید جواد صاحب «مفتاح الکرامة» است و خود در نجف حوزه عظیمى داشته و شاگردان زیادى تربیت کرده است. صاحب جواهر عرب است. در زمان خود مرجعیت عامه یافت و در سال ۱۲۶۶ که اوایل جلوس ناصر الدین شاه در ایران بود درگذشت.
۳۳. شیخ مرتضى انصارى. نسبش به جابر بن عبد الله انصارى از صحابه بزرگوار رسول خدا مىرسد. در دزفول متولد شده و تا بیستسالگى نزد پدر خود تحصیل کرده و آنگاه همراه پدر به عتبات رفته است. علماء وقت که نبوغ خارق العاده او را مشاهده کردند از پدر خواستند که او را نبرد. او در عراق چهار سال توقف کرد و از محضر اساتید بزرگ استفاده کرد. آنگاه در اثر یک سلسله حوادث ناگوار به وطن خویش بازگشت. بعد از دو سال بار دیگر به عراق رفت و دو سال تحصیل کرد و به ایران مراجعت نمود. تصمیم گرفت از محضر علماء بلاد ایران استفاده کند. عازم زیارت مشهد شد و در کاشان با حاج ملا احمد نراقى صاحب کتاب «مستند الشیعه» و صاحب کتاب معروف «جامع السعادات» فرزند حاج ملا مهدى نراقى سابق الذکر ملاقات کرد. دیدار نراقى عزم رحیل او را مبدل به اقامت کرد و سه سال در کاشان از محضر او استفاده کرد، و آنگاه به مشهد رفت و پنج ماه توقف نمود. شیخ انصارى سفرى به اصفهان و سفرى به بروجرد رفته و در همه سفرها هدفش ملاقات اساتید و استفاده از محضر آنها بوده است. در حدود سالهاى ۱۲۵۲ و ۱۲۵۳ براى آخرین بار به عتبات رفت و به کار تدریس پرداخت. بعد از صاحب «جواهر» مرجعیت عامه یافت.
شیخ انصارى را خاتم الفقهاء و المجتهدین لقب دادهاند. او از کسانى است که در دقت و عمق نظر بسیار کم نظیر است. علم اصول و بالتبع فقه را وارد مرحله جدیدى کرد. او در فقه و اصول ابتکاراتى دارد که بى سابقه است. دو کتاب معروف او «رسائل» و «مکاسب» کتابى درسى طلاب شده است. علماء بعد از او شاگرد و پیرو مکتب اویند. حواشى متعدد از طرف علماء بعد از او بر کتابهاى او زده شده. بعد از محقق حلى و علامه حلى و شهید اول، شیخ انصارى تنها کسى است که کتابهایش از طرف علماء بعد از خودش مرتب حاشیه خورده و شرح شده است.
زهد و تقواى او نیز ضرب المثل است و داستانها از آن گفته مىشود. شیخ انصارى در سال ۱۲۸۱ در نجف در گذشته و همانجا دفن شده است.
۳۴. حاج میرزا محمد حسن شیرازى، معروف به میرزاى شیرازى بزرگ. ابتدا در اصفهان تحصیل کرد و سپس به نجف رفت و در حوزه درس صاحب «جواهر» شرکت کرد و بعد از او به درس شیخ انصارى رفت و از شاگردان مبرز و طراز اول شیخ شد. بعد از شیخ انصارى مرجعیت عامه یافت. در حدود ۲۳ سال مرجع على الاطلاق شیعه بود و هم او بود که با تحریم تنباکو، قرار داد معروف استعمارى رژى را لغو کرد. شاگردان زیادى در حوزه درس او ربیتشدند از قبیل آخوند ملا محمد کاظم خراسانى، سید محمد کاظم طباطبائى یزدى، حاج آقا رضا همدانى، حاج میرزا حسین سبزوارى، سید محمد فشارکى اصفهانى، میرزا محمد تقى شیرازى، و غیر اینها. از او اثرى کتبى باقى نمانده است ولى احیانا برخى آرائش مورد توجه است. در سال ۱۳۱۲ در گذشت.
۳۵. آخوند ملا محمد کاظم خراسانى. در سال ۱۲۵۵ در مشهد در یک خانواده غیر معروف متولد شد و در ۲۲ سالگى به تهران مهاجرت کرد و مدت کوتاهى تحصیل فلسفه کرد و سپس به نجف رفت. دو سال درس شیخ انصارى را درک کرده است اما بیشتر تحصیلاتش نزد میرزاى شیرازى بوده است. میرزاى شیرازى در سال ۱۲۹۱ سامرا را محل اقامتخود قرار داد ولى آخوند خراسانى از نجف دور نشد و خودش مستقلا حوزه درس تشکیل داد. او از مدرسین بسیار موفق است. در حدود هزار و دویستشاگرد از محضرش استفاده مىکردهاند و در حدود دویست نفر آنها خود مجتهد بودهاند.
فقهاء عصر اخیر نظیر مرحوم آقا سید ابو الحسن اصفهانى، مرحوم حاج شیخ محمد حسین اصفهانى، مرحوم حاج آقا حسین بروجردى، مرحوم حاج آقا حسین قمى و مرحوم آقا ضیاء الدین عراقى همه از شاگردان او بودهاند. شهرت بیشتر آخوند خراسانى در علم اصول است. کتاب «کفایة الاصول» او یک کتاب درسى مهم است و حواشى زیادى بر آن نوشته شده است. آراء اصولى آخوند خراسانى همواره در حوزههاى علمیه نقل مىشود و مورد توجه است. آخوند خراسانى همان کسى است که فتوا به ضرورت مشروطیت داد و مشروطیت ایران رهین او است. او در سال ۱۳۲۹ هجرى قمرى در گذشت.
۳۶. حاج میرزا حسین نائینى. از اکابر فقهاء و اصولیون قرن چهاردهم هجرى است. نزد میرزاى شیرازى سابق الذکر و سید محمد فشارکى اصفهانى سابق الذکر تحصیل کرده است و خود مدرسى عالیمقام شد. شهرت بیشتر او در علم اصول است. به معارضه علمى با مرحوم آخوند خراسانى برخاست و از خود نظریات جدیدى در علم اصول آورد. بسیارى از فقهاء زمان ما از شاگردان اویند. او کتابى نفیس به فارسى دارد به نام «تنزیه الامة» یا «حکومت در اسلام» که در دفاع از مشروطیت و مبانى اسلامى آن نوشته است. او در سال ۱۳۵۵ هجرى قمرى در نجف وفات یافت.
خلاصه و بررسى
[ویرایش]
ما مجموعا سى و شش چهره از چهرههاى مشخص فقهاء را از زمان غیبت صغرا یعنى از قرن سوم هجرى تا کنون که به پایان قرن چهاردهم هجرى قمرى نزدیک مىشویم معرفى کردیم. ما چهرههایى را نام بردیم که در دنیاى فقه و اصول شهرت زیادى دارند، یعنى همواره از زمان خودشان تا عصر حاضر نامشان در درسها و در کتابها برده مىشود. البته ضمنا نام شخصیتهاى دیگر غیر این سى و شش چهره نیز برده شد. از مجموع آنچه گفتیم چند نکته معلوم مىگردد:
الف. از قرن سوم تاکون فقه یک حیات مستمر داشته و هرگز قطع نشده است. حوزههاى فقهى بدون وقفه در این یازده قرن و نیم دائر بوده است. رابطه استاد و شاگردى در همه این مدت هرگز قطع نشده است. اگر فى المثل از استاد بزرگوار خود مرحوم آیة الله بروجردى شروع کنیم مىتوانیم سلسله اساتید فقهى ایشان را تا عصر ائمه اطهار به طور مسلسل بیان نمائیم. چنین حیات متسلسل و متداوم یازده قرن و نیمى ظاهرا در هیچ تمدن و فرهنگ دیگر غیر از تمدن و فرهنگ اسلامى وجود ندارد. استمرار فرهنگى به معنى واقعى، که یک روح و یک حیات، بدون هیچ وقفه و انقطاع، طبقات منظم و مرتب و متوالى را در قرونى این چنین دراز مدت به یکدیگر پیوند دهد و یک روح بر همه حاکم باشد، جز در تمدن و فرهنگ اسلامى نتوان یافت. در تمدن و فرهنگهاى دیگر، ما به سوابق طولانى ترى احیانا بر مىخوریم ولى با وقفهها و بریدگیها و انقطاعها.
همچنان که قبلا نیز یادآورى کردیم، اینکه قرن سوم را که مقارن با غیبت صغرا است مبدا قرار دادیم نه بدان جهت است که حیات فقه شیعه از قرن سوم آغاز مىشود، بلکه بدان جهت است که قبل از آن عصر، عصر حضور ائمه اطهار است و فقهاء شیعه تحت الشعاع ائمهاند و استقلالى ندارند، و الا آغاز اجتهاد و فقاهت در میان شیعه و آغاز تالیف کتاب فقهى به عهد صحابه مىرسد. چنانکه گفتیم اولین کتاب را على بن ابى رافع (برادر عبید الله بن ابى رافع کاتب و خزانهدار امیر المؤمنین على(ع) در زمان خلافت آن حضرت) نوشته است.
ب. بر خلاف تصور بعضىها، معارف شیعه و از آن جمله فقه شیعه تنها به وسیله فقهاء ایرانى تدوین و تنظیم نشده است. ایرانى و غیر ایرانى در آن سهیم بودهاند. تا قبل از قرن دهم هجرى و ظهور صفویه، غلبه با عناصر غیر ایرانى است و تنها از اواسط دوره صفویه است که غلبه با ایرانیان مىگردد.
ج. مرکز فقه و فقاهت نیز قبل از صفویه ایران نبوده است. در ابتدا بغداد مرکز فقه بود. سپس نجف وسیله شیخ طوسى مرکز شد. طولى نکشید که جبل عامل (از نواحى جنوبى لبنان فعلى) و پس از آن و قسمتى مقارن با آن، حله که شهر کوچکى است در عراق، مرکز فقه و فقاهت بود. حلب (از نواحى سوریه) نیز مدتى مرکز فقهاء بزرگ بوده است. در دوران صفویه بود که مرکزیت به اصفهان انتقال یافت و در همان زمان حوزه نجف وسیله مقدس اردبیلى و دیگر اکابر احیا شد که تا امروز ادامه دارد. از شهرهاى ایران، تنها شهر قم است که در قرون اول اسلامى، در همان زمان که بغداد مرکز فقاهت اسلامى بود، وسیله فقهائى نظیر على بن بابویه و محمد بن قولویه به صورت یکى از مراکز فقهى در آمد همچنان که در دوره قاجار وسیله میرزا ابو القاسم قمى صاحب قوانین نیز احیا شد و بار دیگر در سال ۱۳۴۰ هجرى قمرى یعنى در حدود ۵۶ سال پیش وسیله مرحوم حاج شیخ عبد الکریم حائرى یزدى احیا شد و اکنون یکى از دو مرکز بزرگ فقهى شیعه است.
علیهذا، گاهى بغداد، زمانى نجف، دورهاى جبل عامل (لبنان)، برههاى حلب (سوریه)، مدتى حله (عراق)، عهدى اصفهان و دورانهائى قم مرکز نشاط فقهى و فقهاء بزرگ بوده است. در طول تاریخ مخصوصا بعد از صفویه در شهرهاى دیگر ایران از قبیل مشهد، همدان، شیراز، یزد، کاشان، تبریز، زنجان، قزوین، و تون (فردوس فعلى) حوزههاى علمیه عظیم و معتبرى بوده است ولى هیچ یک از شهرهاى ایران به استثناى قم و اصفهان، و در مدت کوتاهى کاشان، مرکز فقهاء طراز اول نبوده و عالىترین و یا در ردیف عالىترین حوزههاى فقهى به شمار نمىرفته است. بهترین دلیل بر نشاط علمى و فقهى این شهرها وجود مدارس بسیار عالى و تاریخى است که در همه شهرستانهاى نامبرده موجود است و یادگار جوش و خروشهاى علمى دورانهاى گذشته است.
د. فقهاء جبل عامل نقش مهمى در خط مشى ایران صفویه داشتهاند. چنانکه مىدانیم، صفویه درویش بودند. راهى که ابتدا آنها بر اساس سنتخاص درویشى خود طى مىکردند اگر با روش فقهى عمیق فقهاء جبل عامل تعدیل نمىشد و اگر وسیله آن فقهاء حوزه فقهى عمیقى در ایران پایه گذارى نمىشد، به چیزى منتهى مىشد نظیر آنچه در علویهاى ترکیه و یا شام هست. این جهت تاثیر زیادى داشت در اینکه اولا روش عمومى دولت و ملت ایرانى از آن گونه انحرافات مصوم بماند و ثانیا عرفان و تصوف شیعى نیز راه معتدلترى طى کند. از این رو فقهاء جبل عامل از قبیل محقق کرکى و شیخ بهائى و دیگران با تاسیس حوزه فقهى اصفهان حق بزرگى به گردن مردم این مرز و بوم دارند.
ه. همان طور که شکیب ارسلان گفته است: «تشیع در جبل عامل زمانا مقدم است بر تشیع در ایران». و این یکى از دلایل قطعى بر رد نظریه کسانى است که تشیع را ساخته ایرانیان مىدانند. بعضى معتقدند نفوذ تشیع در لبنان وسیله ابوذر غفارى صحابى مجاهد بزرگ صورت گرفت.
پانویس
[ویرایش]
۱. | ↑ الکنى و الالقاب. |
۲. | ↑ جلد ۳/ص ۴۹۸. |
۳. | ↑ جلد ۴/ص ۱۲۶ - ۱۲۷. |
۴. | ↑ قسمتهاى مربوط به شیخ ابو الحسن فرزند شیخ ابو على، از یاد داشتى است که دوست عالیقدر، دانشمند محترم آقاى نصر الله شبسترى تبریزى مرقوم فرمودهاند، و ایشان آن را از علامه سید محمد صادق آل بحر العلوم در مقدمهاى که بر رجال شیخ طوسى نوشتهاند نقل کردهاند. |
۵. | ↑ جلد ۳/ص ۵۰۶. |
۶. | ↑ گویند براى امیر على بن مؤید، امیر سربداران خراسان. |
۷. | ↑ الکنى و الالقاب. |
۸. | ↑ این داستان هر چند در مآخذ معتبر نقل شده ولى با توجه به سال فوت محقق اردبیلى و جلوس شاه عباس قابل خدشه و نیازمند به تحقیق است. |
۹. | ↑ زندگى جلال الدین دوانى - تالیف فاضل محترم آقاى على دوانى. |
۱۰. | ↑ نشریه دانشکده الهیات مشهد، آقاى واعظ زاده، تحت عنوان «بازدید از چند کشور اسلامى عربى» نقل از کتاب «جبل عامل فى تاریخ». |
http://wikifeqh.ir/%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%DA%86%D9%87_%D9%81%D9%82%D9%87_%D9%88_%D9%81%D9%82%D9%87%D8%A7%D8%A1?hilight=%D9%81%D8%B4%D8%A7%D8%B1%DA%A9