***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

****.**** کنز الفشا ر کیو ن ************** Fesharkies's Treasure ****.****

***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

****.**** کنز الفشا ر کیو ن ************** Fesharkies's Treasure ****.****

***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

########## بنام خدا ##########
#پایگاه جامع اطلاع رسانی در موضوعات زیر #
..... با سلام و تحیت .. و .. خوشامدگویی .....
*** برای یافتن مطالب مورد نظر : داخل "طبقه بندی موضوعی " یا " کلمات کلیدی"شوید. ویا کلمه موردنظر را در"جستجو" درج کنید.***

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب

زین‌العابدین مازندرانی بابلی

دوشنبه, ۱۶ مهر ۱۳۹۷، ۰۱:۵۷ ق.ظ

۶ ـ محمدحسین فشارکی اصفهانی (۱۳۵۳ قمری).

کثرت مقلدان وی به قدری بود که به گفته ی فشارکی، ملقب به « کعبه » و « قبله » بود.

 

 او خطیبی توانا و واعظی آگاه بود که فقه و اصول را از میرزای شیرازی و زین العابدین مازندرانی و میرزا حبیب الله رشتی آموخته بود

 

کی از علمای بزرگ شهر بابل (بارفروش)، شیخ زین العابدین مازندرانی بارفروشی، فقیه و مجتهد مشهور کربلا است که در این مقاله به اجمال زندگی او را مرور می‌کنیم.
 

فهرست مندرجات

۱ - شهر بابل
۲ - تولد و تحصیل
۳ - اساتید
       ۳.۱ - علی آقا جعفر سیرجانی
       ۳.۲ - محمدسعید مازندرانی بارفروشی
       ۳.۳ - سید ابراهیم قزوینی
       ۳.۴ - شیخ محمد حسین اصفهانی
       ۳.۵ - شیخ محمد حسن نجفی
       ۳.۶ - شیخ علی آل کاشف الغطاء
       ۳.۷ - شیخ مرتضی انصاری
۴ - عنایت امیرالمؤمنین علیه‌السّلام و بازگشت به کربلا
۵ - شاگردان
۶ - اجازه
۷ - مرجعیت
۸ - آثار
۹ - عبادت و زهد
۱۰ - پشتکار
۱۱ - کمک به فقرا
۱۲ - مشارکت در امور
۱۳ - هوشیاری در عرصه ی سیاست
۱۴ - تلاش برای تقویت مذهب تشیع
       ۱۴.۱ - تقریظی بر عبقات الانوار
۱۵ - دو حکایت از شیخ
۱۶ - فرزندان
       ۱۶.۱ - شیخ محمدحسین مازندرانی
       ۱۶.۲ - شیخ علی مازندرانی
       ۱۶.۳ - شیخ محمد مازندرانی
       ۱۶.۴ - شیخ عبدالله مازندرانی
       ۱۶.۵ - شیخ حسن مازندرانی
۱۷ - وفات
۱۸ - پانویس
۱۹ - منبع
 

شهر بابل

[ویرایش]



از شهرهای استان مازندران از قدیم الایام عالمان بزرگی را در خود پرورش داده است که خدمات شایانی به اسلام و مسلمانان کرده‌اند. این شهر تا پیش از روی کار آمدن رژیم منحوس پهلوی، « بارفروش » خوانده می‌شد. عالمان آن دیار را «بارفروشی» می‌نامیدند، اما بعد از آن، به شهر «بابل» تغییر نام داد.
 

تولد و تحصیل

[ویرایش]



زین العابدین بن مسلم مازندرانی بارفروشی در سال ۱۲۲۷قمری در بارفروش به دنیا آمد. دوران کودکی را در همان منطقه گذراند، اما شور تحصیل علوم دینی او را عاقبت به حوزه علمیهکشاند. او در زادگاه خود و عتبات به محضر عالمان بزرگ آن دیار شتافت و توانست مدارج علمی را یکی پس از دیگری بپیماید.
 

اساتید

[ویرایش]



اساتیدی که برای او بر شمرده‌اند، از این قرارند:
 

← علی آقا جعفر سیرجانی


شیخ نزد او بعضی علوم نقلی را فرا گرفت.
 

← محمدسعید مازندرانی بارفروشی


معروف به سعیدالعلمای مازندرانی (۱۲۷۰ قمری). این عالم بزرگ از هم دوره‌های شیخ انصاری بود که به علتی نتوانست در عتبات بماند و به مازندران برگشت. زمانی که علما بر مرجعیت شیخ انصاری اتفاق کردند، شیخ با وجود عالمی چون سعیدالعلماء از دادن فتوا خودداری کرد و در طی نامه‌ای از سعیدالعلماء خواست تا مرجعیت را بر عهده بگیرد. شیخ معتقد بود در زمان تحصیل، سعیدالعلماء از من قوی تر بود و نسبت به من اعلم است. بنابراین مرجعیت بر عهده ی او است. سعید العلماء در پاسخ نامه، این نکته را نگاشت که من اگر در دوران اشتغال به تحصیل، اعلم بودم، اکنون از درس و بحث جدا شده‌ام، ولی شما به علت استمرار و تلاش در امور علمی، مقام مرجعیت اکنون بر تو متعین است.

[۱]

[۲]


استاد بزرگ شیخ زین العابدین در بارفروش سعیدالعلماء مازندرانی بود. شیخ از او اجازه روایت نیز داشته است.

[۳]

 بعد از این استفاده، شیخ برای تکمیل تحصیلات خود در رجب ۱۲۵۰ قمری به عراق مهاجرت کرد.

[۴]

 در این سفر او با استاد خود سعیدالعلماء هم سفر بود.

[۵]


 

← سید ابراهیم قزوینی


(۱۲۶۴ قمری) صاحب ضوابط. او که از علمای بزرگ اصول است، در سال ۱۲۱۴ قمری در قزوین به دنیا آمد. مقدمات را در کرمانشاه به پایان برد و در کربلابه درس سید علی (صاحب ریاض) شتافت. همچنین در اصول از شاگردان شریف العلماء مازندرانی بود که بعد از استاد توانست کرسی درس وی در کربلارا به دست گیرد.
دو اثر معروف وی ضوابط الاصول و دلائل الاحکام در شرح شرائع الاسلام است. شیخ زین العابدین مازندرانی در کربلااز دروس فقه و اصول وی استفاده کرد و بعضی از مجلدات شرح شرائع الاسلام را در سال ۱۲۵۵ قمری استنساخ کرد.

[۶]

 او در درس قزوینی به عنوان یکی از بزرگ‌ترین مقرران درس وی به شمار می‌رفت.

[۷]

[۸]

 شیخ از استاد خود اجازه‌ای نیز داشته است.
 

← شیخ محمد حسین اصفهانی


(صاحب فصول). مازندرانی در کربلادر دروس صاحب کتاب الفصول الغرویة که از کتاب‌های مهم اصولی در حوزه ی اصول فقه است ـ شرکت می‌جست. صاحب فصول نسبت به صاحب ضوابط، از شاگردان کم تری برخوردار بود، ولی هنگامی که سید ابراهیم به سفری رفت، بسیاری از شاگردان او در درس شیخ محمدحسین شرکت کردند و با بازگشت او دوباره درس شیخ محمدحسین از رونق افتاد.

[۹]

 به احتمال زیاد شیخ در هنگام مسافرت استادش سید ابراهیم، در دروس صاحب فصول شرکت می‌کرد.
 

← شیخ محمد حسن نجفی


صاحب جواهر (۱۲۶۶ قمری). شیخ زین العابدین در سال ۱۲۵۸ قمری و بعد از محاصره ی کربلا

[۱۰]

 به نجف هجرت کرد و در درس شیخ محمدحسن نجفی (صاحب کتاب جواهر) شرکت کرد. او در این درس از بزرگ‌ترین شاگردان او محسوب می‌شد و از استاد خود اجازه‌ای نیز دریافت داشته است.

[۱۱]


 

← شیخ علی آل کاشف الغطاء


شیخ علی آل کاشف الغطاء فرزند شیخ جعفر کاشف الغطاء است که نسبت آنان به مالک اشتر می رسد. شیخ در نجف در دروس او شرکت کرد و اجازه‌ای نیز از این استاد خود دریافت داشت.

[۱۲]


 

← شیخ مرتضی انصاری


در این که شیخ مرتضی انصاری (۱۲۸۱ قمری) از اساتید او باشد، اختلاف است. آقا بزرگ تهرانی حضور زین العابدین مازندرانی در درس شیخ انصاری را تایید می‌کند،

[۱۳]

 ولی سید محسن امین حضور او را نامعلوم می‌داند. اجازه ی او از شیخ انصاری، قطعی است.

[۱۴]


 

عنایت امیرالمؤمنین علیه‌السّلام و بازگشت به کربلا

[ویرایش]



شیخ زین العابدین در نجف در مضیقه بوده است. به گونه‌ای که این وضع باعث می‌شود برای برطرف شدن این حالت به امیرالمؤمنین علیه السلام ، توسل جوید. در خواب حضرت به او می‌فرمایند: «در نجف زندگی شما به همین منوال خواهد بود. اگر می‌خواهید وضعیت شما خوب شود، به کربلابرو.» . پس از این رؤیای صادقه، ایشان به طرف کربلارهسپار می‌شد. یکی از ثروت مندان مازندرانی که در کربلا ساکن بود، در عالم خواب خدمت اباعبدالله الحسین، علیه السلام ، می‌رسد. ایشان به او می‌فرمایند: «فردا میهمانی به این اسم می‌آید. شما موظف‌اید از ایشان پذیرایی کنید.» . این مرد مازندرانی فردا جلوی دروازه می‌ایستد تا با نشانی خواب، میهمان را پیدا کند. اتفاقا شیخ زین العابدین با کوله بار از دروازه ی کربلاوارد می‌شود و مرد ثروت مند خواب خود را برای او نقل می‌کند و از شیخ پذیرایی می‌کند.

[۱۵]


مراجعت شیخ به کربلابعد از وفات استادش صاحب جواهربوده است. او بعد از ورود به کربلا به تدریس مشغول می‌شود. عالم بزرگ آن زمان در کربلا شیخ محمدحسین فاضل اردکانی بود و دومین قطب علمی کربلا شیخ زین العابدین مازندرانی بود.

[۱۶]

 او در کربلابه منصب امامت و فتوا رسید. بعد از وفات مرحوم فاضل اردکانی ریاست مطلق علمی کربلا با او بود. شیخ در کربلابه تدریس و تربیت شاگرد مشغول شد و فضلای زیادی از حوزه ی درسی وی برخاستند.
 

شاگردان

[ویرایش]



حوزه ی درس شیخ و فاضل از بزرگ‌ترین حوزه‌های درسی کربلابود و بسیاری از فضلای آن زمان در این دو حوزه شرکت داشتند. اگر بخواهیم شاگردان شیخ در این حوزه را استقصا کنیم، خود، یک کتاب قطوری می‌شود، اما در این جا به بعضی از شاگردان او اشاره می‌کنیم.
۱ ـ شیخ عبدالله مازندرانی (۱۳۳۰ قمری).

[۱۷]

 او در سال ۱۲۵۶ قمری در بارفروش به دنیا آمد. برای تحصیل ابتدا به کربلارفت و از محضر شیخ زین العابدین مازندرانی استفاده کرد. آن گاه به نجفرفت و از عالمان آن دیار کسب فیض کرد و خود از عالمان بزرگ نجف گردید و مورد رجوع جمعی از مردم گیلان واقع شد.
۲ ـ میرزا علی بن موسی تبریزی معروف به ثقه الاسلام. او در سال ۱۲۷۷ قمری به دنیا آمد. مقدمات را در زادگاهش آموخت. سپس به نجف رفت و در درس میرزا حبیب الله رشتیشرکت کرد. آن گاه به کربلارفته و از محضر دو مجتهد بزرگ کربلا فاضل اردکانی و شیخ زین العابدین مازندرانی استفاده‌ها برد. در سال ۱۳۰۸ به تبریزبازگشت و به وظایف دینی مشغول شد. از آثار او می‌توان به کتاب مرآة الکتب و بث الشکوی و رساله لالان و ایضاح الانباءدر تعیین تاریخ ولادت خاتم الانبیاء و مقتل سیدالشهداء اشاره کرد.

[۱۸]

[۱۹]


۳ـ ملا محمد بن محمد حسین خوانساری نجفی (۱۳۳۲ قمری)

[۲۰]


۴ـ محمد حسن مازندرانی بارفروشی (۱۳۱۷ قمری). او از شاگردان شیخ انصاری بود و در کربلااز فاضل اردکانی و شیخ زین العابدین مازندرانی نیز کسب علم کرده بود.

[۲۱]


۵ ـ سید جواد بن سید محمدعلی حسینی اصفهانی معروف به « خطیب هندی » (۱۳۳۳ قمری). او خطیب توانا و شاعر با استعدادی بود. در فقه از شاگردان زین العابدین مازندرانی بود. از او اشعاری چند در رثای امام حسین علیه السلام ، به عربی باقی است.

[۲۲]


۶ ـ محمدحسین فشارکی اصفهانی (۱۳۵۳ قمری).

[۲۳]

 او خطیبی توانا و واعظی آگاه بود که فقه و اصول را از میرزای شیرازی و زین العابدین مازندرانی و میرزا حبیب الله رشتی آموخته بود.

[۲۴]


۷ ـ شیخ علی خاقانی (۱۳۳۴ قمری) که کتاب الدعوی بلا معارض از مباحث کتاب قضا را به امر استادش نوشته است.

[۲۵]

[۲۶]


۸ ـ سید ابوالقاسم بن محمدباقر دهکردی اصفهانی (۱۳۵۳ قمری)

[۲۷]

 که از شیخ روایت می‌کند.

[۲۸]


۹ ـ ملا علی اکبر بن عبدالکریم یزدی که از شاگردان قدیم مازندرانی بوده است و تقریرات درس وی را به نگارش در آورده است. این تقریرات به سال ۱۲۷۵ قمری به پایان رسیده است.

[۲۹]

[۳۰]


۱۰ ـ عبدالرحیم بن عبدالحسین اصفهانی حائری (۱۳۶۷ قمری) که تقریرات فقه و اصول مازندرانی را نوشته است.

[۳۱]


۱۱ ـ سید محمد اصفهانی کاظمی (۱۳۵۵ قمری). او از شیخ روایت نیز کرده است.

[۳۲]


۱۲ ـ سید ابراهیم ابن ابوالحسن تنکابنی قزوینی (۱۳۲۴ قمری). او در سال ۱۲۵۵ در قزوین به دنیا آمد. مقدمات علوم دینی را نزد پدر فرا گرفت. سپس در مدرسه ی صالحیه ی قزوین نزد شیخ عبدالوهاب برغانی، علوم عقلی و اصول و فقه آموخت. بعد از آن به نجف رفت و از محضر شیخ انصاری و میرزا حبیب الله رشتی کسب فیض کرد و در کربلابه درس شیخ زین العابدین مازندرانی و علامه برغانی آل صالحی شتافت. بعد از آن به قزوین بازگشت و مدرسه ی علمیه‌ای بنا نهاد. از او آثار زیادی باقی است که از آن جمله می‌توان به شرح رسائل و مکاسب، شرح مدارک، رساله در هیئت، رساله در اخلاق اشاره کرد.

[۳۳]

[۳۴]


۱۳ ـ ملا محمدعلی آرانی کاشانی (۱۳۲۵ قمری)

[۳۵]

 ۱۴ ـ محمدیوسف استرآبادی 

[۳۶]

 ۱۵ ـ شیخ جعفر بن شیخ صادق حائری (۱۳۴۷ قمری)

[۳۷]

 ۱۶ـ ابوالحسن بن محمدتقی قاجار (۱۳۳۶ قمری). در اشعار به « حیرت » تخلص می‌کرده است.

[۳۸]

 ۱۷ ـ علی لاهیجی حائری تهرانی صاحب کتاب رموز العرفان، کفر الاحزان ارشاد المسلمین. ۱۸ ـ شیخ عیسی رشتی پدر شیخ عبدالحسین رشتی

[۳۹]


 

اجازه

[ویرایش]



شیخ زین العابدین به بسیاری از شاگردان خود اجازه اجتهاد یا نقل حدیث داده است. او در طرق اجازه روایتی بسیاری از فقهای اخیر قرار دارد. از کسانی که شیخ به آنان اجازه داده است، به این چند تن اشاره می‌شود:
۱ ـ سید مرتضی کشمیری (۱۳۲۳ قمری)

[۴۰]


۲ـ سید محمدابراهیم بن سید محمدتقی نقوی نصیرآبادی لکنهوی (۱۳۰۷ قمری). تاریخ اجازه، سال۱۲۹۰ قمری است.

[۴۱]

[۴۲]


۳ ـ محمدحسین بن بنده حسین بن محمددلدار علی نقوی نصیرآبادی (۱۳۲۵ قمری)

[۴۳]


۴ـ سید ابوالحسن بن بنده حسن نقوی (۱۳۰۹ قمری)

[۴۴]


۵ ـ میرزا جعفر بن میرزا علی نقی طباطبایی حائری (۱۳۲۰ قمری). تاریخ این اجازه، ۲۸ صفر ۱۲۹۰ قمریاست.

[۴۵]


۶ ـ سید محمدرضا بن سید محمدعلی حسینی کاشانی معروف به « گلهری ». تاریخ آن، اجازه، سال ۱۲۷۶ قمریاست.

[۴۶]


۷ ـ ملا محمدطاهر بن محمد کاظم اصفهانی شاه عبدالعظیمی (حدود ۱۳۱۰ قمری)

[۴۷]


۸ ـ اجازه ی اجتهاد به شیخ عبدالساده. آقا بزرگ تهرانی ، این اجازه را با امضای «مازندرانی» دیده است.

[۴۸]


۹ ـ اجازه به سید نیاز حسن هندی صاحب کتاب حلیة العباد. این اجازه در کتاب حلیة العباد او به چاپ رسیده است.

[۴۹]


۱۰ ـ اجازه به سید علی حسین زنجیفوری (۱۳۱۰ قمری). این اجازه، در کتاب لسان الصادقین او به چاپ رسیده است.

[۵۰]

[۵۱]


۱۱ ـ سید علی محمد بن محمد بن دلدار علی نقوی لکنهوی معروف به « تاج العلماء » (۱۳۱۲ قمری) که هنگام مسافرت به عراق از علمای عتبات مفتخر به دریافت اجازات شد. از جمله کسانی که به او اجازه دادند شیخ زین العابدین مازندرانی بود. این اجازه در تاریخ ۲۴ شوال ۱۲۸۵ قمری صادر شده است.

[۵۲]

[۵۳]


۱۲ ـ عبدالرحیم بن محمدمهدی خلخالی خدجینی. اجازه ی اجتهاد و روایتی او در تاریخ ۱۲۸۶ قمری صادر شده است.

[۵۴]

[۵۵]


۱۳ ـ سید حسین بن محمد رضی الدین بن حسین لاجوردی کاشانی (۱۲۸۵قمری). شیخ در ابتدای کتاب الفقه الاصیل او تقریظی نوشته است که در آن به اجتهاد وی تصریح شده است.

[۵۶]

[۵۷]


۱۴ ـ محمد شریف موسوی ونکی اصفهانی.

[۵۸]


 

مرجعیت

[ویرایش]



در آن زمان مراجع بزرگ تقلید زیادی در نجف و کربلابودند. از همه مهم تر، میرزای شیرازی سردار مبارزه در جریان تحریم تنباکو بود. با وجود میرزای شیرازی، مردم هند ، بخارا، ایران، بعضی از مردم کربلا، در امر تقلید به او رجوع کردند.

[۵۹]

[۶۰]

[۶۱]

 کثرت مقلدان وی به قدری بود که به گفته ی فشارکی، ملقب به « کعبه » و « قبله » بود.

[۶۲]


سید محسن امین که در سال ۱۳۰۸قمری برای تحصیل به عتبات رفته بود،

[۶۳]

 هنگام برشمردن علمای بزرگ و مراجع تقلید عراق، مرجع و بزرگ کربلا در آن زمان را شیخ زین العابدین مازندرانی نام می‌برد.

[۶۴]


 

آثار

[ویرایش]



شیخ در کربلاعلاوه بر تدریس به تالیف کتاب نیز مشغول بود. از آثار او می‌توان به کتب زیر اشاره کرد:
۱ ـ زینة العباددر شرح شرائع الاسلام. شرح کتاب‌های طهارت و صلاة و حج و خیارات و نکاح و طلاق آن نوشته شده است. ۲ ـ کتابی در اصول فقه از ابتدا تا انتها، ۳ ـ حواشی بر کتاب جواهر، ۴ ـ حواشی بر مسالک الافهام ، ۵ ـ رسالة فی الصلاة. این کتاب نزد شیخ محمدعلی فاضل اردوبادی در نجف بوده است.

[۶۵]


۶ ـ کتاب ذخیرة المعاد فی تکالیف العباد . مجموع پاسخ‌های وی به سؤالات فقهی است و بر ترتیب ابواب فقه است. بسیار مبسوط است. بارها به چاپ رسیده است. در سال ۱۳۳۱ قمری در مشهدنیز به چاپ سنگی رسیده است. الذریعة، آقا بزرگ تهرانی، ج۱۰، ص۲۰.     این کتاب به سؤال و جواب هم خوانده می‌شود.
۷ ـ زینة العباد. رساله ی فارسی او است. در سال ۱۳۲۳ با حواشی آخوند خراسانی به چاپ رسیده است.

[۶۶]


۸ ـ رساله عملیه کبرا به نام زینة العباد الکبری که با حواشی فرزندش شیخ حسین در کلکته و تهران به سال ۱۳۱۳ به چاپ رسیده است.

[۶۷]


۹ ـ رساله عملیه صغرا به نام زینة العباد الصغری که مختصر کتاب قبلی است، به اضافه ی بحث معاملات و مناسک حج . این کتاب نیز با حواشی شیخ حسین مازندرانی به چاپ رسیده است.

[۶۸]

[۶۹]

[۷۰]


۱۰ ـ حواشی بر رساله عملیه شیخ عبدالحسین تهرانی (۱۲۸۶ قمری)

[۷۱]


۱۱ـ زاد العقبی. فتاوای شیخ زین العابدین است که سید محمد تقی موسوی هندی آن را جمع کرده است و در سال ۱۳۰۹ به چاپ رسانده است.

[۷۲]


۱۲ ـ مناسک حج که حواشی فرزندش شیخ حسین به سال ۱۳۱۳ قمری به چاپ رسیده است

[۷۳]

 و احتمالا همان بخش حج از رساله ی زینة العباد صغرا است.
۱۳ ـ زاد المتقین . رساله ی عملیه ی فارسی است که مطابق فتاوای میرزای شیرازی و شیخ زین العابدین است. این کتاب در بمبئی در سال ۱۳۰۷ قمری به چاپ رسیده است.

[۷۴]


۱۴. مفاتیح الجنان . رساله عملیه ایشان به زبان اردو است. غلام علی بن حاج اسماعیل آن را جمع کرده است و در سال ۱۳۱۶ قمری به چاپ رسیده است.

[۷۵]


شیخ بر کتب زیادی نیز تقریظ نوشته است. از جمله تقریظی بر کتاب مورث النشاط فی ارث الاحفاد و الاسباط سید نجم الحسن لکنهوی (۱۳۵۳ قمری)

[۷۶]

 و تقریظ دیگری بر کتاب الفقه الاصیل

[۷۷]

 نوشت.
 

عبادت و زهد

[ویرایش]



از ویژگی‌های بارز شیخ زین العابدین مازندرانی، عبادت و زهد او است. این ویژگی به گونه‌ای است که او را با صفت «شیخ عابد ناسک» می‌ستایند. محمد بن سلیمان تنکابنی که از معاصران او است درباره ی وی می‌نویسد: «در غایت زهد و تقوا است.

[۷۸]

» . از مال و منال دنیا به شدت پرهیز داشت و خوراک او غالبا نان و سرکه و برنج بود.

[۷۹]

 او بسیار بر مستحبات و نوافل مواظبت داشت. کم تر کسی در این مواظبت، هم پای او بود.

[۸۰]


یکی از بایسته‌های روز غدیر ، این است که انسان برای خود، برادر دینی انتخاب کند و در راه خدا با او عقد اخوت ببندد. کیفیت این عقد، این است که دست راست خود را بر دست راست برادر مؤمن خود می‌گذارد و صیغه عربی این عقد که در مفاتیح

[۸۱]

 آمده است، بر زبان جاری می‌کند و برادر دیگر هم «قبلت» می‌گوید. در این عقد تمام حقوق برادری به غیر از دعا و زیارت و شفاعت را از هم ساقط می‌کنند، ولی در هنگام دعا و زیارت و در قیامت هنگام شفاعت باید هم را یاد کنند. این عمل به پیروی از عملی است که پیامبر صلی الله علیه وآلهدر مدینه آن را بنیان گذاشت. او در راه خدا میان اصحاب دو به دو برادری قرار داد و امیرالمؤمنین علیه السلام را به عنوان برادر خود انتخاب کرد و این به عنوان یکی از مناقب امیرالمؤمنین علیه السلام به شمار می‌رود.
شیخ زین العابدین مازندرانی در این سنت به پیامبر اقتدا کرده و حاج ملا ابوالحسن مازندرانی حائری که از عالمان ربانی ساکن در کربلاو متجرد در عبادت بود، به برادری انتخاب کرد.

[۸۲]


 

پشتکار

[ویرایش]



از دیگر خصوصیات او پشتکار است. در اواخر عمر پیری باعث نشد تا او درس خود را ترک کند. با کهولت سن، هم چنان به تدریس ادامه می‌داد. نیز با توجه به این که در قدیم صنعت چاپ نبود و استنساخ کتاب هزینه ی بالایی داشت، طلاب فقیر، کتاب‌هایی که به آن نیاز شدید داشتند، خود استنساخ می‌کردند. شیخ زین العابدین مازندرانی کتاب‌هایی را که از ابتدای طلبگی خوانده بود، به خط خود از ابتدا تا انتها، استنساخ کرده بود، حتی کتاب قوانین الاصول که از کتاب‌های حجیم است. این استنساخ‌ها، نشان از اراده ی قوی می‌کند.

[۸۳]


 

کمک به فقرا

[ویرایش]



شیخ، همواره به فقرا کمک می‌کرد و تا می‌توانست قرض می‌کرد و به فقرا می‌داد. روزی بینوایی به در خانه ی او رفت و از او چیزی خواست. شیخ چون پولی در بساط نداشت، ظرف مسی منزل را برداشت و به او داد و گفت: «این را ببر بفروش.» . دو سه روز بعد اهل منزل متوجه شدند که ظرف مسی نیست و به گمان این که آن را دزد برده است، داد و فریاد کردند. صدای آنان در کتابخانه به گوش شیخ رسید. شیخ فریاد زد: «ظرف مسی را من برده‌ام.» .

[۸۴]


 

مشارکت در امور

[ویرایش]



نقل است روزی در کربلا، آب طغیان کرد. شیخ برای این که جلوی آب را بگیرد، با عبای خود شخصا خاک بر می‌داشت تا جلوی آب را بگیرد. مردم چون دیدند آن روحانی بزرگ برای سدسازی، خاک حمل می‌کند، به او تاسی کردند و همگی به پا خاستند و سدی در برابر آب بستند که تا چند سال باقی بود.

[۸۵]


 

هوشیاری در عرصه ی سیاست

[ویرایش]



شیخ زین العابدین از مسائل جاری در جهان اسلام غافل نبود و در مواقع لزوم با هوشیاری و درایت ، با مسائل برخورد می‌کرد.
زمانی که میرزای شیرازی فتوای معروف تحریم تنباکو را صادر کرد، دشمنان برای خنثی کردن فتوای میرزا، تلاش کردند. یکی از اقدامات آنان، این بود که این فتوا را زیر سؤال ببرند و وانمود کنند که این فتوای مدرکی ندارد و خلاف حکم اسلام و قرآن است. در مجلسی که شیخ زین العابدین حضور داشت، یکی از افراد، درباره این حدیث از شیخ سؤال کرد: نظر شما درباره ی حدیث «حلال محمد حلال الی یوم القیامه و حرامه حرام الی یوم القیامه» چیست؟ شیخ در جواب فرمود: این حدیث، کاملا صحیح است. آن شخص دوباره پرسید: آیا قبل از فتوای میرزا، تنباکو حلال بود یا حرام؟ شیخ در جواب فرمود: حلال بود. آن شخص گفت: به مقتضای حدیث، امروز نیز تنباکو حلال است و با فتوای میرزا حرام نمی‌شود. شیخ در جواب فرمود: نه، الآن حرام است. و هیچ منافاتی بین حرام بودن الان و حلال بودن سابق ندارد؛ زیرا، اشیاء، گاهی دو عنوان پیدا می‌کند که یکی عنوان اولی است و دیگری عنوان ثانوی. عنوان اولی همیشه در جای خود محفوظ است، مانند روزه ماه رمضان که عنوان اولی آن وجوب است، ولی اگر برای همین شخص که روزه بر او واجب بود، حالت اضطراری پیش آمد مسئله، عنوان ثانوی پیدا می‌کند و روزه بر او حرام می‌شود. لذا بر مریض، روزه گرفتن حرام است.
تنباکو ذاتا حلال است، اما چون اکنون برای جامعه، ضرر سیاسی و اقتصادی دارد، حرام می‌شود حرام بودنش را عنوان ثانوی گویند. به این جهت، مجتهد فقیه ، حکم به حرمت می‌کند و هر موقع آن ضرر برطرف گردید فقیه حکم به حلال بودن آن می‌کند. جواب قاطع و استوار شیخ، آن شخص را ساکت کرد و دشمن نتوانست با این دسیسه کاری از پیش ببرد.

[۸۶]

[۸۷]


 

تلاش برای تقویت مذهب تشیع

[ویرایش]



میرحامد حسین در آن زمان کتابی با عنوان عبقات الانوار نوشت که تاثیری زیادی در میان اهل سنت گذاشت و جمع زیادی از اهل سنت را شیعه کرد. عمق و قوت استدلال این کتاب باعث شد که میرزای شیرازی حکم به لزوم خواندن کتاب بر مسلمانان کند. شیخ زین العابدین مازندرانی نیز حکم کرد تا به محض آماده شدن جلدهای بعدی کتاب، در اسرع وقت به چاپ آن اقدام کنند و تمام امکانات مالی و غیر مالی خود را در اختیار میرحامد حسین قرار دهند.

[۸۸]


 

← تقریظی بر عبقات الانوار


شیخ تقریظی نیز بر این کتاب زده است. بخشی از این تقریظ در این جا ذکر می‌شود: «... چون متدرجا مجلدات کتب مؤلفات و مصنفات آن جناب سامی صفات که عبارت از استقصاء الافحام و عبقات بوده باشد، در این صفحات به دست علما و فضلای این عتبات عرش درجات ملحوظ و مشاهد افتاد، به اضعاف مضاعف آن چه شنیده می‌شد، دیده شد: "کتاب احکمت آیاته ثم فصلت من لدن حکیم خبیر"

[۸۹]

 از صفحاتش نمودار؛ "کتاب مرقوم یشهده المقربون"

[۹۰]

 از اوراقش پدیدار؛ از عناوینش "آیات محکمات هن‌ام الکتاب"

[۹۱]

 پیدا؛ از مضامینش "هذا بلاغ للناس و لینذروا به و لیعلموا انما هو اله واحد ولیذکر اولوا الالباب"

[۹۲]

 هویدا؛ از فصولش عالمی را تاج تشیع و استبصار بر سر نهاده؛ از ابوابش به سوی "جنات عدن تجری من تحتها الانهار"

[۹۳]

 باب‌ها گشاده؛ کلماتش "و جعلناها رجوما للشیاطین"،

[۹۴]

 کلامش "الا لعنة الله علی القوم الظالمین". مفاهیمش "الم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لاتعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین"

[۹۵]

 مضامینش در لسان حال اعدا "یا لیت بینیو بینک بعد المشرقین و بئس القرین".

[۹۶]

 دلائلش "هذا بیان للناس و هدی و موعظةللمتقین"،

[۹۷]

 براهینش "کتاب انزل الیک فلایکن فی صدرک حرج منه لتنذر به و ذکری للمؤمنین"

[۹۸]

؛ برای دفع یاجوج و ماجوج مخالفین دین مبین، سدی است متین؛ از جهت قلع و قمع زمره ی معاندین مذهب و آیین چون تیغ امیرالمؤمنین؛ سیمرغ سریع النقل عقل از طیران به سوی شرف (شرف جمع شرفه به معنای کنگره است) اخبارش عاجز، همای تیز پای خیال از وصول به سوی غرف آثارش قاصر.
کتبی به این لیاقت و متانت و اتقان تا الان از بنان تحریر نحریری سر نزده، و تصنیفی در اثبات حقیت مذهب و ایقان تا این زمان از بیان تقریر حبر خبیری صادر و ظاهر نگشته. از عبقاتش رائحۀ تحقیق وزان، و از استقصایش استقصاء بر جمیع دلائل قوم عیان! ولله در مؤلفها و مصنفها! "ا کان للناس عجبا ان اوحینا الی رجل منهم ان انذر الناس و بشر الذین آمنوا ان لهم قدم صدق عند ربهم قال الکافرون ان هذا لساحر مبین"».

[۹۹]

[۱۰۰]


 

دو حکایت از شیخ

[ویرایش]



مرحوم شیخ العراقین فرزند شیخ نقل می‌کند: یک شب پدرم در حرم کربلامشغول نماز بود. پس از آن که نمازش به پایان رسید، زنی آمد و مدتی مدید با شیخ حرف زد. وقتی آن شب می‌خواستیم به منزل برگردیم، پدرم به فانوس کش گفت: «از راه دیگری برود.» . مدتی رفتیم تا به در منزلی رسیدیم. شیخ در زد و مردی که قهوه چی بود در را باز کرد. او تا شیخ را دید دست پاچه شد. خم شد. دست شیخ را بوسید. پرسید: «آقا چه فرمایشی دارید؟». شیخ به او گفت: «از تو می‌خواهم که به زنت رجوع کنی.» . آن مرد که این را شنید گفت: « اطاعتمی‌کنم و رجوع کردم.» . بعد فهمیدیم که این مرد با وجود چند فرزند، زن خود را از منزل بیرون کرده و او را طلاق داده است. آن زن که دست خود را از هر جا کوتاه دیده بود، به شیخ متوسل شده بود تا به شفاعت او اقدام کند.

[۱۰۱]

[۱۰۲]


روزی کسی خدمت شیخ زین العابدین آمد و از تنگی معاش خود شکایت کرد. شیخ به فرمود: «برو حرم مطهر ابی عبدالله، علیه السلام، و زیارت عاشورا بخوان. رزق و روزی به تو خواهد رسید. اگر نرسید نزد من بیا به تو خواهم داد.» . آن شخص رفت و بعد از مدتی خدمت شیخ رسید و گفت: «در حرم مشغول خواندن زیارت عاشورا بودم که کسی آمد و وجهی به من داد و در وسعت قرار گرفتم.

[۱۰۳]

» .
 

فرزندان

[ویرایش]



شیخ پنج فرزند پسر داشته است:
 

← شیخ محمدحسین مازندرانی


(۱۳۳۹ قمری) او در کربلا بعد از وفات پدر به ریاست علمی و فتوا رسید.

[۱۰۴]

 سید سبط حسن بن سید وارث حسین لکنهوی از او اجازه داشته است.

[۱۰۵]

[۱۰۶]

[۱۰۷]

 او حواشی بر رساله ی پدرش نوشته است و تقریظی نیز بر کتاب منهاج الطالبین در رد بابیه از حاج حسین قلی داغستانی نگاشته است.

[۱۰۸]

 سید احمد علی بن مفتی سید محمد عباس مفتی لکنهو نیز از شاگردان او بوده است.

[۱۰۹]


شیخ حسین سرانجام در سن ۶۶ سالگی در روز چهارشنبه ۱۲ شوال ۱۳۳۹ قمری بر اثر بیماری از دار دنیا رفت و در کربلاسه روز عزای عمومی اعلام شد و او را در کنار پدر به خاک سپردند. از شیخ حسین دو فرزند باقی مانده است: یکی شیخ باقر مازندرانی که از شاگردان آخوند خراسانی بود و بعد از آن به مازندران رفت و سرانجام در تهران ساکن شد و دیگری شیخ احمد که به جای پدر کارهای او را انجام می‌داد.

[۱۱۰]

[۱۱۱]

[۱۱۲]

[۱۱۳]


 

← شیخ علی مازندرانی


معروف به شیخ العراقین (در تاریخ دو نفر به شیخ العراقین معروف بوده‌اند: یکی شیخ عبدالحسین تهرانی و دیگری فرزند شیخ زین العابدین مازندرانی) (۱۳۴۵ قمری). از او کتابالانصافیة در اصول دین به فارسی و فهرست جواهر الکلام و رئوس مطالب آن باقی مانده است. کتاب الانصافیةدر سال ۱۳۱۷ به چاپ رسیده است.

[۱۱۴]

[۱۱۵]


 

← شیخ محمد مازندرانی


(۱۳۵۰قمری) از او کتاب بیان الاوزان در تطبیق اوزان هندی با اوزان عراقی باقی مانده است. او استاد آیت‌الله سید شهاب الدین مرعشی نجفی بوده است.

[۱۱۶]


 

← شیخ عبدالله مازندرانی


از این فرزند شیخ، اطلاع زیادی در دست نیست. او بعد از سال ۱۳۰۵ قمری هنگام بازگشت ملاسلطان علی گنابادی از حج با او به گناباد می رود و در سال ۱۳۱۱ قمری برای تحصیل به کربلاباز می‌گردد. دیوان شعری عرفانی از او نقل شده است و ظاهرا گرایش صوفیانه داشته است. سرانجام به تهران نقل مکان کرد.

[۱۱۷]

[۱۱۸]

[۱۱۹]

[۱۲۰]

 به گفته ی کتاب احسن الودیعة، او مورد انکار پدر و برادر خود شیخ حسین بوده است.

[۱۲۱]


 

← شیخ حسن مازندرانی


که او پیش از دیگران از دنیا رفت و اطلاع چندانی از او در دست نیست.

[۱۲۲]


 

وفات

[ویرایش]



سرانجام این عالم بزرگ شیعه در ذوالقعده سال ۱۳۰۹ قمریدر سن ۸۲ سالگی در کربلااز دار دنیا رفت. بدن مطهر وی را در صحن حسینی در نزدیک درب معروف به قاضی الحاجات به خاک سپردند.

[۱۲۳]

 در ماده تاریخ وفات او شیخ علی خراسانی گفته شده است: «تزین الخلد بزین العباد».

[۱۲۴]


بر سر قبر وی تا مدتی عکس او و فرزندش شیخ حسین بوده است،

[۱۲۵]

 اما بعد از توسعه ی حرم مطهر، این قبر از بین رفته است و اکنون هیچ اثری از قبر او نیست.
 

پانویس

[ویرایش]


 

۱. ↑ الکنی و الالقاب، شیخ عباس قمی، ج۲، ص۳۱۴.
۲. ↑ ریحانة الادب، محمد علی مدرس خیابانی، ج۳، ص۳۸.
۳. ↑ الکنی و الالقاب، شیخ عباس قمی، ج۲، ص۳۱۴.
۴. ↑ اعیان الشیعة، سید محسن امین، ج۷، ص۱۶۷.    
۵. ↑ تراجم الرجال، سید احمد حسینی، ج۱، ص۲۲۷.    
۶. ↑ الذریعة، آقا بزرگ تهرانی، ج۸، ص۲۴۰-۲۳۹.    
۷. ↑ اعیان الشیعة، سید محسن امین، ج۷، ص۱۶۷.    
۸. ↑ اعیان الشیعة، سید محسن امین، ج۲، ص۲۰۴.    
۹. ↑ اعیان الشیعة، سید محسن امین، ج۲، ص۲۰۴.    
۱۰. ↑ مجله ی پیام حوزه شماره ۱۹، ص۹۵.
۱۱. ↑ اعیان الشیعة، سید محسن امین، ج۹، ص۱۵۰.    
۱۲. ↑ اعیان الشیعة، سید محسن امین، ج۷، ص۱۶۷.    
۱۳. ↑ نقباء البشر، آقا بزرگ تهرانی، ج۲، ص۸۰۵.
۱۴. ↑ اعیان الشیعة، سید محسن امین، ج۷، ص۱۶۷.    
۱۵. ↑ سر دلبران، شیخ مرتضی حائری، ص۱۳۱.
۱۶. ↑ مجله ی پیام حوزه شماره ی ۲۰.
۱۷. ↑ اعیان الشیعة، سید محسن امین، ج۸، ص۶۹.    
۱۸. ↑ مرآة الکتب، محمد علی حائری، ص۱۱.
۱۹. ↑ مرآة الکتب، محمد علی حائری، ص۹.
۲۰. ↑ اعیان الشیعة، سید محسن امین، ج۹، ص۴۰۵.    
۲۱. ↑ معجم المؤلفین، عمر کحاله، ج۹، ص۲۱۱.    
۲۲. ↑ اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج۴، ص۲۸۸.    
۲۳. ↑ اعیان الشیعة، سید محسن امین، ج۹، ص۲۳۳.    
۲۴. ↑ معجم المؤلفین، عمر کحاله، ج۹، ص۲۴۹.    
۲۵. ↑ الذریعة، آقا بزرگ تهرانی، ج۸، ص۱۹۹.    
۲۶. ↑ رجال الخاقانی، شیخ علی خاقانی، ص۲۸.    
۲۷. ↑ موسوعة مؤلفی الامامیة، مجمع الفکر الاسلامی، ج۲، ص۴۹۸.
۲۸. ↑ اعیان الشیعة، سید محسن امین، ج۲، ص۴۱۷.    
۲۹. ↑ الذریعة، آقا بزرگ تهرانی، ج۴، ص۳۸۲.    
۳۰. ↑ تراجم الرجال، سید احمد حسینی، ج۱، ص۴۰۲.    
۳۱. ↑ رسائل فی درایة الحدیث، ابوالفضل حافظیان بابلی، ج۲، ص۴۸۳.    
۳۲. ↑ اعیان الشیعة، سید محسن امین، ج۹، ص۴۱۴.    
۳۳. ↑ موسوعة مؤلفی الامامیة، ج۱، ص۱۲۸.
۳۴. ↑ موسوعة مؤلفی الامامیة، ج۱، ص۱۲۵.
۳۵. ↑ الذریعة، آقا بزرگ تهرانی، ج۱، ص۲۷۲.    
۳۶. ↑ تراجم الرجال، سید احمد حسینی، ج۲، ص۸۰۰.    
۳۷. ↑ اعیان الشیعة، سید محسن امین، ج۴، ص۱۱۳.    
۳۸. ↑ موسوعة مؤلفی الامامیة، ج۲، ص۹۹.
۳۹. ↑ نقباء البشر، آقا بزرگ تهرانی، ج۴، ص۱۶۳۵.
۴۰. ↑ اعیان الشیعة، سید محسن امین، ج۱۰، ص۱۲۱.    
۴۱. ↑ الذریعة، آقا بزرگ تهرانی، ج۱، ص۱۹۵.    
۴۲. ↑ اعیان الشیعه، سید محسن امین، ج۷، ص۱۶۷.    
۴۳. ↑ معجم المؤلفین، عمرکحالة، ج۹، ص۲۳۶.    
۴۴. ↑ موسوعة مؤلفی الامامیة، ج۲، ص۴۵.
۴۵. ↑ اعیان الشیعة، سید محسن امین، ج۴، ص۱۳۲.    
۴۶. ↑ الذریعة، آقا بزرگ تهرانی، ج۱، ص۱۴۶.    
۴۷. ↑ الذریعة، آقا بزرگ تهرانی، ج۱، ص۱۹۵.    
۴۸. ↑ الذریعة، آقا بزرگ تهرانی، ج۱، ص۱۹۵.    
۴۹. ↑ الذریعة، آقا بزرگ تهرانی، ج۱، ص۱۹۵.    
۵۰. ↑ الذریعة، آقا بزرگ تهرانی، ج۱، ص۱۹۵.    
۵۱. ↑ الذریعة، آقا بزرگ تهرانی، ج۱۸، ص۳۰۴.    
۵۲. ↑ تراجم الرجال، سید احمد حسینی، ج۱، ص۴۱۲.    
۵۳. ↑ اعیان الشیعة، سید محسن امین، ج۸، ص۳۱۰.    
۵۴. ↑ تراجم الرجال، سید احمد حسینی، ج۱، ص۲۸۲.    
۵۵. ↑ تراجم الرجال، سید احمد حسینی، ج۲، ص۷۷۸.    
۵۶. ↑ الذریعة، آقا بزرگ تهرانی، ج۱۶، ص۲۹۱.    
۵۷. ↑ اعیان الشیعة، سید محسن امین، ج۶، ص۱۴۸.    
۵۸. ↑ الذریعة، آقا بزرگ تهرانی، ج۲۴، ص۱۱.    
۵۹. ↑ نقباء البشر، آقا بزرگ تهرانی، ج۲، ص۸۰۵.
۶۰. ↑ اعیان الشیعة، سید محسن امین، ج۷، ص۱۶۷.    
۶۱. ↑ معارف الرجال، محمد حرز الدین، ج۱، ص۲۰۴.
۶۲. ↑ مکارم الآثار، معلم حبیب آبادی، ج۳، ص۸۴۵.
۶۳. ↑ اعیان الشیعة، سید محسن امین، ج۱۰، ص۳۴۸.    
۶۴. ↑ اعیان الشیعة، سید محسن امین، ج۱۰، ص۳۵۳.    
۶۵. ↑ الذریعة، آقا بزرگ تهرانی، ج۱۵، ص۵۶.    
۶۶. ↑ الذریعة، آقا بزرگ تهرانی، ج۱۲، ص۹۳.    
۶۷. ↑ الذریعة، آقا بزرگ تهرانی، ج۱۲، ص۹۳.    
۶۸. ↑ الذریعة، آقا بزرگ تهرانی، ج۱۲، ص۹۴.    
۶۹. ↑ اعیان الشیعة، سید محسن امین، ج۷، ص۱۶۸.    
۷۰. ↑ معجم المؤلفین، عمر رضا کحالة، ج۴، ص۱۹۸.    
۷۱. ↑ الذریعة، آقا بزرگ تهرانی، ج۱۱، ص۲۱۶.    
۷۲. ↑ الذریعة، آقا بزرگ تهرانی، ج۱۲، ص۵.    
۷۳. ↑ الذریعة، آقا بزرگ تهرانی، ج۲۲، ص۲۶۳.    
۷۴. ↑ الذریعة، آقا بزرگ تهرانی، ج۱۲، ص۶.    
۷۵. ↑ الذریعة، آقا بزرگ تهرانی، ج۲۱، ص۳۰۱- ۳۰۲.    
۷۶. ↑ الذریعة، آقا بزرگ تهرانی، ج۲۳، ص۲۵۵.    
۷۷. ↑ اعیان الشیعة، سید محسن امین، ج۶، ص۱۴۸.    
۷۸. ↑ قصص العلماء، تنکابنی، ص۱۳۷.
۷۹. ↑ سیمای فرزانگان، رضا مختاری، ص۳۵۸.
۸۰. ↑ اعیان الشیعة، سید محسن امین، ج۷، ص۱۶۷.    
۸۱. ↑ مفاتیح الجنان، ذیل آخرین عمل از اعمال روز عید غدیر، ص۴۹۱.
۸۲. ↑ اعیان الشیعة، سید محسن امین، ج۲، ص۳۳۱.    
۸۳. ↑ اعیان الشیعة، سید محسن امین، ج۷، ص۱۶۷.    
۸۴. ↑ سیمای فرزانگان، رضامختاری، ص۳۵۸.
۸۵. ↑ سیمای فرزانگان، رضامختاری، ص۳۵۸.
۸۶. ↑ مجله پیام حوزه، شماره ۱۹، ص۱۰۷.
۸۷. ↑ مجله پیام حوزه، شماره ۱۹، ص۱۰۸.
۸۸. ↑ نفحات الازهار، سید علی میلانی، ج۱، ص۱۱۱.    
۸۹. ↑ هود/سوره۱۱، آیه۱.    
۹۰. ↑ مطففین/سوره۸۲، آیه ۲۱.    
۹۱. ↑ آل عمران/سوره۳، آیه۷.    
۹۲. ↑ ابراهیم/سوره۱۴، آیه۵۲.    
۹۳. ↑ طه/سوره۲۰، آیه۷۶.    
۹۴. ↑ ملک/سوره۶۷، آیه۵.    
۹۵. ↑ یس/سوره۳۶، آیه۶۰.    
۹۶. ↑ زخرف/سوره۴۳، آیه۳۸.    
۹۷. ↑ آل عمران/سوره۳، آیه۱۳۸.    
۹۸. ↑ اعراف/سوره۷، آیه۲.    
۹۹. ↑ یونس/سوره۱۰، آیه۲.    
۱۰۰. ↑ نفحات الازهار، سید علی میلانی، ج۱، ص۱۱۵.    
۱۰۱. ↑ سیمای فرزانگان، رضامختاری، ص۳۵۷.
۱۰۲. ↑ سیمای فرزانگان، رضامختاری، ص۳۵۸.
۱۰۳. ↑ مجله پیام حوزه، ش ۱۹، ص۱۰۲.
۱۰۴. ↑ اعیان الشیعة، سید محسن امین، ج۶، ص۲۶.    
۱۰۵. ↑ اعیان الشیعة، سید محسن امین، ج۶، ص۲۶.    
۱۰۶. ↑ اعیان الشیعة، سید محسن امین، ج۷، ص۱۸۳.    
۱۰۷. ↑ الذریعة، آقا بزرگ تهرانی، ج۱، ص۱۸۴.    
۱۰۸. ↑ الذریعة، آقا بزرگ تهرانی، ج۲۳، ص۱۶۵.    
۱۰۹. ↑ اعیان الشیعة، سید محسن امین، ج۳، ص ۴۹.    
۱۱۰. ↑ احسن الودیعة، موسوی اصفهانی، ج۱، ص۱۱۲.
۱۱۱. ↑ نقباء البشر، آقا بزرگ تهرانی، ج۲، ص۵۸۶.
۱۱۲. ↑ الذریعة، آقا بزرگ تهرانی، ج۱۳، ص۳۴۱.    
۱۱۳. ↑ الذریعة، آقا بزرگ تهرانی، ج۴، ص۳۸۲.    
۱۱۴. ↑ الذریعة، آقا بزرگ تهرانی، ج۲، ص۳۹۹.    
۱۱۵. ↑ الذریعة، آقا بزرگ تهرانی، ج۱۶، ص۳۸۳.    
۱۱۶. ↑ الذریعة، آقا بزرگ تهرانی، ج۳، ص۱۷۶.    
۱۱۷. ↑ احسن الودیعة، موسوی اصفهانی، ج۱، ص۱۱۲.
۱۱۸. ↑ الذریعة، آقا بزرگ تهرانی، ج۹، ص۲۱۶.    
۱۱۹. ↑ مکارم الآثار، معلم حبیب آبادی، ج۳، ص۸۴۵.
۱۲۰. ↑ طرائق الحقائق، محمد معصوم شیرازی، ج۳، ص۵۴۲.
۱۲۱. ↑ احسن الودیعة، موسوی اصفهانی، ج۱، ص۱۱۲.
۱۲۲. ↑ مکارم الآثار، معلم حبیب آبادی، ج۳، ص۸۴۵.
۱۲۳. ↑ اعیان الشیعة، سید محسن امین، ج۷، ص۱۶۷.    
۱۲۴. ↑ نقباء البشر، آقا بزرگ تهرانی، ج۲، ص۸۰۵.
۱۲۵. ↑ احسن الودیعة، موسوی اصفهانی، ج۱، ص۱۱۲.


 

منبع

[ویرایش]



سایت فرهیختگان تمدن شیعه، برگرفته از مقاله«زین العابدین مازندرانی».  

 

http://wikifeqh.ir/%D8%B2%DB%8C%D9%86%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D8%B9%D8%A7%D8%A8%D8%AF%DB%8C%D9%86_%D9%85%D8%A7%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C_%D8%A8%D8%A7%D8%A8%D9%84%DB%8C?hilight=%D9%81%D8%B4%D8%A7%D8%B1%DA%A9

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۷/۱۶