هدف شهدای فشارکی از حضور درجبهه
کتاب گنجینه معارف شهدا (آخرین سفارشها و نواهای آسمانیان فشارکی)
منبع : کتاب کتاب گنجینه معارف شهدا (آخرین سفارشها و نواهای آسمانیان فشارکی) ، ستاد یادواره شهدا ، سیدجواد هاشمی فشارکی ، انتشارات وانیا ، 1397، ص 189 الی 193
هدف شهدا، از حضور در جبهه
در متن وصیتنامه شهدای گرانقدر درخصوص هدف خود از حضور درجبهههای دفاع مقدس چنین بیان شده است:
- مىروم وز سر حسرت به فضا مىنگرم –
خبر از پاى ندارم که زمین مىسپرم (شهیدعلیرضا آقاجانی فشارکی)
- اما قبل از هر سخنى باید این را بگویم که چرا به جبهه آمدم؟ و چرا شهادت را برگزیدم؟ و چرا از درس و مدرسه بریدم و جنگ و پیکار را بر آن مقدم دانستم؟ و چرا موقعیت بزرگى که اینک در مقابل رو داشتم ؟ و تا چند صباح دیگر با بازگشائى دانشگاهها مىتوانستم ادامه تحصیل بدهم و با استفاده از فعالیت تحصیلى به دور از هیاهوى نبرد و جنگ در گوشه اى خزیده و تنها به درس خواند و ادامه تحصیل بپردازم. اما چرا چنین نکردم؟ پاسخ به این سؤال که شاید در ذهن تمام دوستان آشنایان و اقوامم بیاید شعرى است که امیرالمؤمنین على بن ابیطالب(ع) در روز ورود به صفین و امام سید الشهدا در روز ورود به صحراى کربلا با خویش زمزمه مىکردهاند است:
«فَاِنْ تَکُنِ الدُّنْیا تُعَدُّ نَفیسَهً |
*** *** *** *** |
فَدارُ ثَوابِ اللّهِ اَعْلى وَ اَنْبَلُ |
اگر چه دنیا و آنچه در آن است زیبا و دوست داشتنى است. اما خانه آخرت زیباتر و برتر است و اگر قرار است اموال که فرد در دنیا جمع آورى مىکنند باید بگذارند، و بروند پس چه بهتر آنها را در راه خدا انفاق کند. و اگر قرار است روزى از این دنیا بروم پس چه بهتر که در راه خدا با شمشیر قطعه، قطعه شوم و این بود که هر سه را برگزیدم تکه تکه شدن جسم را درراه خدا انفاق مال در راه خدا و ترجیح آخرت به دنیا را من راهى را برگزیدم،که در آن پاسخ به سؤال نکیرو منکر قبل از موت ودر صحنه رشادت و نبرد است که رسول اکرم (ص) مى فرماید«کفی بالبارقه فوق رأسه فتنه»[2] شهید در زیر برق شمشیرىکه بالاىسرش بود، آزمایش را پس داده است. من راهى را انتخاب کردم،کهدر صف اول بشهادت برسم. خط مقدم نبرد، راهى که افتخار شهید معرکه بودن را داشته باشم. (شهید سید ساعد هاشمی فشارکی)
- چون من به راهی که حسین (ع) رفت، رفتم و حسین (ع) را یاری کردم و به ندای "هل من ناصر ینصرنی" امام لبیک گفتم. (شهیداکبر مطلبی فشارکی )
- من به راهی رفتهام که حسین بن علی(ع) رفت. او(حسین ابن علی(ع) ) فقط به خاطر بر افراشتن پرچم لا اله الا الله و برقراری حکومت اسلامی، جان عزیز خویش را فدای اسلام کرد. (شهید امیر حسین نقیان فشارکی )
- و این تجربه بود که باعث شد،من به جبهه بروم و شهر و دیارم را رها کنم. و اکنون اگر تمامی دنیا را به من بدهند، با دو رکعت نماز که در جبهه میخوانم، عوض نخواهم کرد. چون لذتی که از دورکعت نماز میبرم، برتر و بهتر از تمامی لذتهای دنیاست و شما نیز سعی کنید. (شهید امیر حسین آقاجانی فشارکی)
- و ای دوستان من ! اگر در توان خود میبینید به جبهه بیائید. زیرا امام خمینی جبهه رفتن را واجب کفائی نموده است.(شهید امیر حسین آقاجانی فشارکی)
- شما افرادی که در شهرها هستید، بیایید به کمک رزمندگان و آنها را یاری کنید. که در عمل خدا را یاری کردهاید. و... خدا را یاری کنید، خدا هم شما را یاری خواهد کرد. (شهید ابراهیم محمدی فشارکی)
- پروردگارا ! خود میدانی که نه بنده برای مال دنیا به اینجا آمدهام. نه برای ریاست و نه برای اینکه شخصیتم بالا رود. نه برای اینکه خود نمائی بکنم. بلکه برای رضای تو آمدهام. و از تو کمک و یاری میخواهم. (شهیداحمد رضا مطلبی فشارکی)
- بنا به امر فرمانده کل قوا، حضرت امام خمینی(ره) و برای انجام وظیفه و دفاع از کشور ومیهن عزیزم،پا به جبهه جنگ نهادم. تا از خون هم رزمانم، که برای دفاع از اسلام ریخته شده پشتیبانی کنم. (شهیدمصطفی نقیان فشارکی)
- ما آگاهانه راه قرآن را ادامه دادهایم و برای حفظ قرآن و اسلام به جبهه آمدهایم و شهادت را قبول کردهایم (شهید اسدالله محمدی فشارکی)
- و حال انگیزهام از آمدن به جبهه چه بوده است؟ که یک وقت این کور دلان از خدا بیخبر فکر نکنند،که ما این راه را کورکورانه انتخاب کردهایم. و همین طور جاهلانه پا در این راه گذاشتهایم. بلکه ما راهی را در پیش داریم،که خدا برایمان تعیین کرده است. ما آمدهایم که در این دانشگاه انسان سازی از زشتیها و پلیدیها و هوا پرستیها دور شویم. و به ندای"هل من ناصر ینصرنی" حسین زمان خود پاسخ مثبت داده باشیم (شهید محمود محمدی فشارکی)
- و دیگر وصیت من این است: بدانند فقط و فقط برای رضای خدا وکمک به اسلام به جبهه رفتهام. (امیرحسین آقاجانی فشارکی)
- مرا ببخشید، چون حال مسئله دین اسلام و انقلاب اسلامی در میان میباشد و ما باید یکی را برگزینیم.که البته مرگ با عزت و آن هم مرگی که در راه خدا و اسلام و میهن باشد. برای ما انسانهای مسلمان از هر چیز با ارزشتر میباشد.(جعفر جعفری فشارکی)
- ای برادرم ! آمدهام به جبهه، تا به فرمان امام لبیک بگویم، آمدهام جبهه، تا بتوانم در راه خدا کاری کنم. آمدهام تا مسئولیتی که بر دوشم بوده برآورده کنم. و راه شهیدانی که در راه اسلام جان خود را فدا کردهاند، ادامه بدهم. آمدهام به جبهه تا بتوانم خودم را بشناسم. و به خدا نزدیکتر شوم. (شهید ابراهیم محمدی فشارکی)
- سلام بر شما پدر و برادران و خواهران مهربانم. بیائیدای دوستان تا سهند تیز پای عشق را زین کنیم و بر حادثه دل بندیم، و به دیدار آشنائی رویم. آری ! هیچ وقت حسینیه دلهامان اینقدر شلوغ نبوده است.کاروانیان حسینی، دسته دسته و فوج فوج به ریسمان الهی چنگ زده و با شعار لبیک یا خمینی روانه ی دیار عشاق میشوند. و گاه در این راه به دیدار محبوب خود میشتابند. پس بیائید تا ما هم ادامه دهنگان راه آنان باشیم . و نگذاریم که اسلحۀ عاشقان راز دار روی زمین همچنان سرد بماند. (شهید جواد حاج شریفی)
- امروز رفتن به جبهه امری است واجب، و خوشحالم از اینکه توانستم در این امر واجب شرکت کنم. و از خداوند متعال سپاسگزارم،که مرا در راه راست هدایت کرد و در راهی توانستم جان خود را فدا کنم،که امامانمان فدا کردند. و خون من در قبال خون امامان و دیگران اگر چه ارزشی هم ندارد، ولی ما باید اسلام را اگر میخواهیم زنده بماند، با خونهایمان آبیاری کنیم. و تو ای پدر و مادر عزیزم ! حال که من شهید شدهام امیدوارم برای من هیچ ناراحت نباشید و گریه هم نکنید. چرا که ما از این دنیا به دنیای دیگری میرویم و این کاری است که همه ما باید بکنند. دیر یا زود مرگ برای همه است. پس چه بهتر که انسان این دو روز عمر خود را برای خدا کار کند و مرگش هم در راه خدا باشد.(شهید محمد علی مطلبی فشارکی)
- ستایش خداوند بزرگ را که ما بر این مقام راهنمایی کرد.که اگر هدایت و لطف الهی نبود، ما به خود در این مقام راه نمییافتیم. الآن که سعادت نصیب من رو سیاه گناهکار گردیده تا در جبههی حق علیه باطل بجنگم و حضور در جبهه را داشته باشم،... (شهید رضا احمدی فشارکی)
- ما به این امید میجنگیم و میرزمیم. و به پیش میرویم، تا زمینهی ظهور حضرت مهدی(عج) فراهم شود. و به این امید هم طالب شهادت هستیم، که بعد از شهادت امام زمان(عج) سرمان را به دامانش میگذارد، بر بالین سرمان خواهد آمد. و گنهکارانی چون مرا شفاعت کنند (انشاء ا...) (شهید رضا احمدی فشارکی)
- فراموش نکنید که برای خدا قیام کردید «رَبَّنَا أَفْرِغْ عَلَیْنَا صَبْرًا وَثَبِّتْ أَقْدَامَنَا وَانصُرْنَا عَلَى الْقَوْمِ الْکَافِرِینَ » [3]. (شهید مرتضی احمدی فشارکی)
- من بنده حقیر و گناهکار را خدا خواست که به جبهه بیایم و خود را در جبهه بسازم. (شهید مرتضی سلمانی فشارکی)
- ما انشاء الله امروز عازم جبهه هستیم. و در این نبرد تاریخی سرنوشت ساز به رهبری امام امت خمینی کبیر شرکت میجوییم. (شهید مهدی سلمانی فشارکی)
- الان اسلام به من حکم میکند.که وظیفهام که خدمت کردن به اسلام است انجام دهم و به جبهه بروم. مادرم ! الان وقت میوههایی که کاشته بودی رسید. که خار آن (من بودم)، که تو را اذیت میکرد. و این طور بود که انگار این نشائی را که کاشته بودی میوهای جز خار نداشت. (شهید مجید محمدی فشارکی)
- و اما شما ای جوانان... در جبههها زیاد شرکت کنید. که هم محل خودسازی است و هم محل آمرزش گناهان. مواظب باشید که در رختخواب ذلت نمیرید،که امام حسین(ع) در میدان نبرد شهید شد. و مبادا در غفلت بمیرید،که امام علی(ع) در محراب عبادت شهید شد (شهید مجید محمدی فشارکی)
- ... مبادا با رفتن من از این مکان احساس ناراحتی کنید، زیرا که من برای خدا رفتم و خداوند ما را به مبارزه دعوت کرده و باید جانم را در راه او فدا کنم که اوست، هستی بخش و نیستی بخشها (شهید رحیم مطلبی فشارکی)
- دیگر موقع شعار نیست. موقع عمل است. باید جنگید. باید مبارزه کرد. تا باطل نابود گردد. همیشه دشمن ظالم و باور مظلوم باشید... همان طور که رسول خدا فرمود: " إِنَّ أَفْضَلَ عَمَلِ الْمُؤْمِنِ الْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ ". [4] (شهید ابوالفضل نقیان فشارکی)
- هم اینک که به سوی لقاء الله میروم، چهرهام از گناهان مرتکب شده سیاه است، اما با این حال خشنودم. چرا که شنیدهام،که اولین قطره خون شهید که بر زمین میریزد، گناهانش پاک خواهد شد. (شهید امیرحسین نقیان فشارکی)
- آری ای حسین(ع) ! ای عزیز زهرا(س) ! با تمام وجودم و از اعماق قلبم به تو عشق میورزم. چون از کودکی تو را میشناختم. و از کودکی به یاد تو سینه میزدم. و به یاد تو نوحه میخواندم. آریای حسین جان ! در میدان مبارزه با کفار، تمامی هستی خود را اعم از فرزندان و برادران و برادرزادگان و یاران و اصحابت را فدای اسلام کردن. آری شهیدان ما هم به عشق تو به یاد تو سر از پیکر جدا دارند. شهیدان ما چون ابوالفضل العباس (ع) دست از تن و پا از پیکر جدا دارند. شهیدان ما چون علی اصغر(ع)، تیر حرمله بر گلو دارند شهیدان ما چون علی اکبر(ع) و قاسم داماد(ع) به جبهه آمدند و مثل تمامی شهیدان کربلای تو به شهادت رسیدهاند آری حسین فاطمه(ع)، اگر در آن روز نبودیم که به صدای هل من ناصر ینصرنی تو لبیک گوییم ولی اینک به رهبرم لبیک میگویم و به جبههها روی میآوریم. (شهید امیرحسین نقیان فشارکی)
- من فقط به عشق پیروزی اسلام عزیز و دیدار کربلای حسین و دیدار روی یوسف فاطمه(ع)، مهدی قائم(عج) به جبهه آمدهام تا به خودسازی درونی و تکمیل معنویات اسلام و در مراحل آخر اگر لیاقت داشتم پر کشیدن به سوی معبود و معشوقم انشاء الله (شهید امیرحسین نقیان فشارکی)
- الهی.... تو خود گفتی بعد از من پیامبر(ص) بعد از امام (ع) و بعد از امامم، فعلاً ولایت فقیه، من به دستور او اطاعت کردم. و قدم برداشتن فقط راه سعادت و خوشبختی خود را در راه ایمان به توحید تو، یعنی شهادت بر یگانگی تو و قدم برداشتن در راه تواست. و من قدم برداشتم... (شهید علیرضا آقاجانی فشارکی )
[1] (اگر (لذّات) دنیوى با ارزش به شمار آید، سراى پاداشِ الهى (بهشت) از آن برتر و ارزشمندتر است و اگر بدنها براى مرگ آفریده شده، شهادت در زیر ضربات شمشیر در راه خدابهتر است و اگر روزىها به تقدیر الهى تقسیم شده، حریص نبودن در طلب روزى زیباتر است و اگر اموال و دارایى براى واگذاشتن جمع آورى مى شود، چرا آزاد مردان (در بذل و بخشش آن) بخل بورزند؟) - تاریخ ابن عساکر (شرح حال امام حسین(علیه السلام))، ص 163 و بحارالانوار، ج 44، ص 374.
[2] وسائل الشیعه، ج 15، ص 11، آل البیت – میزان الحکمه ج6ص 65 - کنزالاعمال ج 4 ص 407
[3] "ای پروردگار ما، بر ماشکیبایی ببار و ما را ثابت قدم گردان و بر کافران پیروز ساز" سوره: البقرة آیه: 250
[4] بهترین عمل مومن، جهاد در راه خداست – میزان الحکمه ج 8 ص 159 و کافی ج 2 ص 158