***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

****.**** کنز الفشا ر کیو ن ************** Fesharkies's Treasure ****.****

***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

****.**** کنز الفشا ر کیو ن ************** Fesharkies's Treasure ****.****

***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

########## بنام خدا ##########
#پایگاه جامع اطلاع رسانی در موضوعات زیر #
..... با سلام و تحیت .. و .. خوشامدگویی .....
*** برای یافتن مطالب مورد نظر : داخل "طبقه بندی موضوعی " یا " کلمات کلیدی"شوید. ویا کلمه موردنظر را در"جستجو" درج کنید.***

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب

مصاحبه با آیة الله حاج شیخ علی غروی علیاری

يكشنبه, ۲۹ مهر ۱۳۹۷، ۰۴:۲۴ ق.ظ

من، در سامره درس مرحوم آیة اللّه آقا سید محمد فشارکی اصفهانی می رفتم و عمده استفاده درسی من، از ایشان بود. وقتی فوت کرد، آمدم نجف اشرف. 

روزها سطح تدریس می کردم [لمعه، قوانین و فصول] و عصرها رسائل و مکاسب و طهارت شیخ اعظم.

عده ای از فضلا آمدند که شما اولاً رساله عملیه بنویسید و ثانیاً به جای سطح درس خارج شروع کنید، ما هم شرکت می کنیم.

گفتم: به جهنم رفتن، بر من واجب عینی نشده است. مراجع بحمد اللّه بسیارند. علاوه گوینده درس خارج زیاد است. نیاز، درس سطح است که مدرس کم دارد.


مجله  حوزه  مرداد و شهریور - مهر و آبان 1373، شماره 63 و 64 
مصاحبه با آیة الله حاج شیخ علی غروی علیاری
37

تبریز را باید دیار مؤمنان و صالحان نامید. دیار مردان مرد تبریز، در همیشه تاریخ این مرز و بوم، افتخار بوده و خیزشگاه غیور مردانی که در عرصه های گوناگون، افتخار آفریده اند.

تبریز، تبریز شد و قهرمان خیز و در برهه های حساس، علیه دین زداییه، تجزیه طلبیه، بیگانه پرستیها قد بر افراشت و زینت ایران اسلامی شد، به تلاش و همت مردان بزرگ و عالمان فرزانه ای بود که از صبح تا شام، روزان و شبان، در مسجد و بازار و در کوی و برزن و مدرسه، عزتمندانه و بی هیچ چشمداشتی از کسی، دین آموختند و روح عزت و غیرت، در کالبد ها دمیدند.

چنان مرزهای عقیده را استوار کردند و استحکام بخشیدند و هشیارانه روزنه ها را برگرفتند که یورشها و شبیخونه، حتی در سیاه ترین و دهشت زا ترین روزگاران، روزگارانی که مرزبانان در بند بودند و قوای شیطانی دشمن رها و بی مهار، دین زدایی راه و رسم شده بود و دستور العمل کارگزاران دین فروش، نتوانستند به این مرزهای با شکوه خللی وارد آورند و شعله مقدس دین داری و عشق به پیامبر و فرزندان پاک او را خاموش کنند.

آیة اللّه علیاری، بی شک، با آن دانش قوی، زهد و بی پیرایگی، مردمداری و تواضع، بریدگی از دنی، عشق سوزان به خاندان عترت و طهارت(ع) غیرت و حمیّت در دفاع از کیان اسلام، بسان اجداد بزرگ و والا مقام خویش، در تحکیم و تقویت پایه های فکری و صفای باطن مردمان این خطّه همیشه سر بلند، نقش عظیم داشته و دارد.

او، در حوزه تبریز و نجف، محضر بسیاری از بزرگان را درک کرده و دانش اندوخته است. محضر بزرگانی چون:

آقا ضیاء الدین عراقی، سیدابوالحسن اصفهانی، شیخ محمّد حسین نائینی غروی، شیخ اسداللّه زنجانی، سیّد ابراهیم اصطهباناتی شیرازی، حجت کوه کمری، شیخ ابوالحسن مشکینی، شیخ علی ایروانی، سید ابوتراب خوانساری، شیخ احمد آشتیانی و شیخ اسداللّه رشتی.

او، از بسیاری از اینان، اجازه اجتهاد دارد.عالمان بزرگ نجف، بر توانایی او، در مسائل فقهی و اصولی گواهی داده اند. با این همه و انبوه تقریرات، گوشه گیری و انزوا را بر می گزیند و به تربیت طلاب و بالا بردن سطح علمی حوزه، همت می گمارد و از طرح خود به عنوان صاحب رساله و... اجتناب می ورزد که در این روزگار، درسی است بزرگ برای حوزه های علمیه. این حرکت و حرکتهای بسیاری چون این، که در سیره عالمان سابقه دارد، باید الگو قرار بگیرد و چراغ راه، تا حوزه پایدار بماند و در همه عصرها بر فراز.

حوزه

حوزه: با تشکر از حضرت عالی که مصاحبه با مجله ما را پذیرفتید، لطف، شمه ای از زندگی علمی تحصیلی خود بیان کنید.

* بنده، علی غروی علیاری، فرزند مرحوم آیة اللّه میرزا محسن علیاری، در 12 رمضان المبارک 1319قمری، در تبریز متولد شدم. در سه سالگی پدرم را از دست دادم و تحت تربیت جدم، مرحوم آیة اللّه میرزا حسن علیاری قرار گرفتم. مقدمات و سطح را در محضر اساتید بزرگوار تبریز، از جمله: مرحوم جدم فرا گرفتم.

در سال 1340 هـ . ق. در معیت مرحوم آیة اللّه حجت، راهی نجف اشرف، علی ساکنها آلاف التحیة والتحف، شدم. ابتدا در مدرسه مرحوم آیة اللّه العظمی ایروانی، حجره گرفتم. این مدرسه، به خاطر این که مدتها تعمیر نشده بود، امکانات کافی نداشت. هوای گرم نجف، شوری آب و شاید هم ناآشنایی بنده به آب و هوای آن جا به شدّت مرا می آزرد. مطالعه در حجره مدرسه برایم ممکن نبود. روزی چندبار داخل حوض آب می رفتم، تا بتوانم گرما را تحمل کنم و اندکی به مطالعه و تحقیق بپردازم.

بعده، یکی از فضلاء توانست از فرزند مرحوم سید یزدی، برایم اجازه بگیرد که روزها از سردابهای مدرسه سید استفاده کنم. روزها پس از نهار، برای استراحت و مطالعه می رفتم آن جا. سردابها همه پر بود از طلابی که یا مطالعه می کردند و یا استراحت. تنها یک سرداب، که میوه ها و قوت و غذایشان را می گذاشتند، خالی بود و من در آن جا استراحت می کردم. خیلی نمور بود، ولی چاره ای نبود. مدتی گذشت تا آن که عنایت خداوند و توجه ابوالائمه(ع)، شامل حالم گشت و در طبقه فوقانی مدرسه بخارایی، حجره ای پیدا شد و به آن جا منتقل شدم. هشت سال در آن مدرسه بودم. مدرسه خوبی بود، سردابهای متعددی داشت. از نظر استراحت و مطالعه مشکلی نداشتم. از نظر مادی هم بحمد اللّه خوب بودم. مرحوم جدّم، هرسه ـ چهار ماه، دویست تومان برایم می فرستاد. عشق به درس و بحث، خیلی از چیزها را از یادم برده بود. از صبح زود تا بعد از نماز مغرب و عش، یکسره مشغول تحصیل و مباحثه بودم: اول صبح درس مرحوم نائینی در مسجد هندی، بعد از آن درس مرحوم آیة اللّه محقق زنجانی، بعد درس مرحوم آقاضیاء، پس از آن، درس آقا سید ابوالحسن اصفهانی و عصرها درس مرحوم آقا سید ابراهیم ا صطهباناتی حاضر می شدم.

در خلال این درسه، از محضر آیات: میرزا ابوالحسن مشکینی اصول و حجت کوه کمره ای فقه استفاده کردم.

در علم رجال از محضر سید ابوتراب خوانساری و معقول از محضر استاد میرزا احمد آشتیانی و عرفان و اخلاق از محضر قطب العارفین، قاضی طباطبایی، بهره ها برده ام.

تمامی این درسها را می نوشتم و روزهای جمعه هر هفته، آنها را پاکنویس می کردم.

گاهی، شبها که خواب می دیدم به تبریز رفته ام، در همان عالم خواب، به شدت ناراحت می شدم که چرا حوزه را ترک کرده ام. وقتی از خواب برمی خاستم، از این که هنوز در حوزه نجف بودم، خدا را شکر می کردم. حاضر بودم جدّم برایم پول نفرستد، ولی به من اجازه ماندن در نجف را بدهد. ولی متأسفانه، ایشان پس از مدتی امر فرمود: باید به تبریز برگردم. حتی حضرات آیات عظام: اصفهانی، عراقی و زنجانی برای ایشان مرقوم فرمودند و خواستند که به من اجازه ماندن بدهد، حاضر نشد. ناگزیر به تبریز برگشتم. برگشت من، مصادف بود با زمانی که رضاخان ملعون، روحانیون را خلع لباس می کرد.

در تبریز مشغول تدریس، تحقیق و تألیف شدم. مسلّم اگر در نجف مانده بودم. بیشتر می توانستم از محضر اساتید بزرگوار استفاده کنم، ولی (ماکل مایتمنّی المرأ یدرکه.) رضاً لقضائه وتسلیماً لأمره

حوزه: جناب عالی از خانواده های با سابقه علمی تبریزید. لطفاً در باره اجدادتان، مطالبی را بیان کنید.

* خانواده م، حدود دویست و پنجاه سال سابقه علمی دارد. جد اعلای م، مرحوم حاج ملاعلی علیاری، از شاگردان مرحوم شیخ انصاری و میرزای شیرازی بوده است.وی، علاوه بر فقه و اصول، حدیث و رجال، در طب، حکمت، شعرو ریاضیات نیز تبحر داشته است.

تألیفات فراوان دارد. از جمله: در علم رجال، (بهجة المقال فی شرح زبدة المقال) را نگاشته است.

البته پدر و اجداد ایشان نیز، از علما بوده اند، ولی نه به شهرت ایشان.

جد دیگر م، مرحوم آیة اللّه میرزا محمدحسن علیاری، فرزند ملاعلی است. ایشان نیز، از شاگردان مرحوم آخوند خراسانی و سید کاظم یزدی بوده است و از علماء و اساتید بزرگ تبریز.

حوزه: خاطره ای اگر از دوران تحصیل و از اساتید بزرگوارتان، دارید بفرمایید.

* مرحوم نائینی و همچنین عراقی و اصطهباناتی، با این که از اساتید بزرگ و جزء مراجع بودند، ولی مقلدان زیادی نداشتند و وجوهات کمی در اختیارشان بود. همان مقدار را هم، به تعداد خاصی از شاگردان خود می دادند. ولی مرحوم آقا سید ابوالحسن، مرجعیت تامه داشت وعمده شهریه طلاب را ایشان می پرداخت. مرد بسیار کریم و با سخاوتی بود و مشکلات و گرفتاری طلاب را برطرف می کرد. هرکس خدمت ایشان می رسید و اظهار حاجت می کرد، دست خالی برنمی گشت. یکی از فضلا می گفت: خدمتشان بودیم، که طلبه ای اظهار داشت:

(آقا! فلان طلبه، از نظر زندگی در مضیقه است قرض فراوانی دارد، تقاضای کمک کرده است.

فرمود: چرا خودش نمی آید؟ من بارها گفته ام: واسطه قبول نمی کنم. در خانه ام به روی همگان باز است. هرکس مشکلی دارد بیاید، در حدّ توانم مشکل را حل می کنم.

خود ایشان در دوران تحصیل سختی فراوان دیده بود.

از ایشان نقل شده است که فرموده بود:

(وقتی از اصفهان به نجف برای تحصیل آمدم، وضع مادی ام بسیار سخت بود. کفشم پاره بود، در حین راه رفتن به گونه ای می رفتم که مشخص نباشد. مرحوم آخوند در ماه یک لیره عثمانی می داد که باید از همان خرج عائله مان را هم می دادیم.)

مرحوم آیة اللّه مرعشی می فرمود:

(روز عیدی بود دیدم، صاحب خانه آقای اصفهانی اثاثیه ایشان را انداخته بیرون و می گوید: حال که پول اجاره نداری، برو بیرون.

هرچه ایشان اظهار ناداری و ناتوانی می کرد، او نمی پذیرفت. ناراحت شدم، جلو رفتم به آن مرد عرب گفتم: آیا ایشان را می شناسی؟ او، از بهترین شاگردان مرحوم آخوند است.به او مهلت بده، اجاره ات را می پردازد. با التماس من راضی شد به آقا مهلت بدهد.)

چون خود سختی دیده بود، به فکر زندگی طلاب بود. علاوه بر حوزه نجف، به طلاب سامر، کربل، مشهد، قم و... شهریه می داد. به سادات و علویان کاظمین رسیدگی می کرد.

لذ، پس از فوت، نیم ملیون تومان بدهی داشت که برخی از تجار تهران، با اجازه آیة اللّه بروجردی، بدهیهای ایشان را پرداختند.

از نظر فقاهت، ایشان (کالشمس فی رابعة النهار) بود. هر مسأله مشکلی که به ایشان عرضه می شد، فوراً پاسخ می گفت. خود من، بارها استفتائاتی که از تبریز، توسط جدّم فرستاده می شد، خدمت ایشان می بردم، فوراً پاسخ می داد، بدون کمک گرفتن از کسی. واقعاً بر مدارک و مبانی مسائل مسلط بود.

از نظر سیاسی، خیلی هوشیار بود. بعد از مغلوب شدن آلمان در جنگ، سفیر انگلیس، به همراه کنسول ایران وعراق، به خدمت ایشان می رسند. به خیال این که ایشان، به لحاظ مرجعیت علی الاطلاقی که دارد، حتماً دارای تشکیلات کذایی است و باید به گونه ای در آن نفوذ کرد. وقتی وارد منزل سید می شوند، پیرمرد عمامه به سری را می بینند گوشه ای نشسته و به انجام کارهای روزانه خود مشغول است.

با تعجب می گویند:

ما فکر می کردیم شما تشکیلات دارید و... ولی خود همه کارهایتان را انجام می دهید! فرستاده انگلیس می گوید: آقا! مانذر کرده بودیم اگر در این جنگ پیروز شدیم، پولی را به شما بدهیم، تا به مصرف لازم برسانید.

ایشان در پاسخ می گوید: شما در این جنگ خسارت زیاد دیده اید، خانه ها ویران شده بچه های زیادی یتیم و بی سرپرست شده اند و... خودتان به این پول نیازمندترید تا ما.

آن گاه، دو برابر بر پول فرستاده انگلیس، می افزاید و به وی می دهد ومی فرماید:

اینها را صرف بچه های یتیم و زنهای بی سرپرست و بنای ساختمانهای ویران شده کنید.

با این کار، هم عزت و آقایی اسلام را به رخ آنان می کشد و هم نقشه آنان را خنثی می سازد.

خاطره دیگر، که خود نیز شاهد بودم:

روزی، در محضر ایشان [سید ابو الحسن اصفهانی] بودم، خدمتکار آقا وارد شد، گفت: چند نفر از بغداد آمده اند خدمت شما برسند.

فرمود: کیستند؟

گفت: سفیر ایران است به همراه، چند نفر دیگر که از ایران آمده اند.

مرحوم سید اجازه ملاقات داد.احساس کردم، جلسه خصوصی باشد خواستم بیرون بروم. آقا فرمود: بنشینید، مانعی ندارد.

آن چند نفر وارد شدند. معلوم شد، همراه سفیر، فرستاده رضاخان است.

وی، هدایایی از طرف رضاخان آورده بود: عینک، عصای مزیّن به طلا و مقداری پول، که پس از ابلاغ سلام رضاخان، تقدیم سیّد کرد و گفت:م، مانع نیستیم که وکلای شما از ایران برایتان پول بفرستند، ولی بهتر است آنان را بشناسیم.

سیّد فرمود: لازم نیست شما آنان را بشناسید. نیازی هم به عصا و عینک و پول ندارم، بردارید و ببرید.

هرچه فرستاده رضاخان اصرار کرد، آقا نپذیرفت. آنان رفتند.

آقا فرمود: می خواستند وکلای مرا شناسایی کنند تا به اذیت و آزار آنان بپردازند.

به فاصله کمی، عربی وارد شد. دست آقا را بوسید. مقدار زیاد پول تقدیم آقا کرد و رفت.

سید فرمود: آقای علیاری! اگر من پول آن خبیث را گرفته بودم، حال خداوند چنین پول پاک و طاهری را نصیبم نمی کرد.

این عزت نفس و بی توجهی به ستمگران، در حالی بود که به خاطر مانع شدن رضاخان از رسیدن وجوه شرعیه از ایران به نجف، سیّد در مضیقه مالی شدیدی افتاده بود، به گونه ای که پول چند ماه شهریه و نان طلاب را مقروض بود و به آقایان می فرمود: دعا کنید خداوند فرجی کند.

نقل می کنند: مرحوم میرزا محمدتقی شیرازی، که بعد از سیّد یزدی، مرجع علی الإطلاق بوده، همانند مرحوم سیّد، در رفع حوائج طلاب، بسیار می کوشیده. وقتی که از ناحیه مقلدانش، پول نمی رسیده، نماز جعفرطیّار می خوانده است، تا گشایش حاصل شود.در حالی که خود، تا آخر عمر، اجاره نشین بوده است.

در مرض موتش، وقتی علمای کربلا گرد آن بزرگوار جمع شده اند، می فرماید: صندوق را بیاورید.صندوق را می آورند. دستور می دهد، باز کنند. وقتی باز می کنند، می بینند: کیسه های متعدد پول وجود دارد که روی هرکدام چیزی نوشته است: سهم سادات، سهم امام، ردّ مظالم، کفارات، صوم و صلات.

می گوید: آینها را به تازگی آورده اند که به خاطر مریضی، نتوانسته ام، به اهلش برسانم ومی خواهد که به اهلش برسانند. کیسه ای نیز وجود داشته حاوی مبلغ شصت تومان که می فرماید: پول شخصی من است.

استاد دیگر م، مرحوم آقا سید ابراهیم اصطهباناتی شیرازی بود که بعد از فوت مرحوم اصفهانی، در نجف ریاست تامه به او منتقل شد. در مصرف سهم امام خیلی دقت داشت. خانه ای داشت کهنه و مخروبه. هرچه مقلدان وی، اصرار کردند بر تعمیر آن، حاضر نشد.

در آن زمان، حدود چهل هزار تومان، شهریه می داد، آن هم بالسویه، بدون تفاوت بین عرب و عجم و طلبه ای که به درسش حاضر می شد، یا نمی شد. فرزندان طلبه خود ر، به همان مقدار سایر طلبه ه، شهریه می داد. اگر اعتراض می کردند که شهریه کفایت معاش و اجاره، منزل ما را نمی کند، می فرمود:

مال پدرم که نیست. سهم امام است. مردم مرا امین قرار داده اند که آن را به طلبه های درسخوان و مستحق بدهم. خود من هم، فقط به مقدار معاش، در قبال خدمتی که می کنم و درسی که می دهم و استفتائاتی که جواب می دهم، برمی دارم، نه بیشتر.

حوزه:حضرت عالی، الحمد للّه موفق بوده اید و تألیفات و تقریرات بسیار دارید، لطف، فهرستی از آنها را ارائه بفرمایید.

* : آنچه از دروس اساتید به عنوان تقریرات نوشته ام، بدین قرار است:

از آیة اللّه آقا سیدابوالحسن اصفهانی: طهارت، صلات، مقداری از اصول.

از آیة اللّه عراقی: زکات، صلح، رهن، قضاء، وقف، غصب، اجاره، بیع، خیارات، مقداری از خمس، منجزات مریض، قواعد و یک دوره اصول.

از آیة اللّه نائینی: اصول، صلات، مکاسب محرمه، بیع خیارات.

از آیة اللّه اصطهباناتی: در فقه و اصول مطالبی دارم.

از آیة اللّه حاج میرزا علی: صوم، صلات، مقدار زیادی اصول.

از آیة اللّه زنجانی: خلل، قواعد، منجزات، اجتماع امر ونهی.

از آیة اللّه حجت: مباحث الفاظ، بیع، خیارات.

از آیة اللّه مشکینی: قضاء مقدار زیادی اصول (مباحث الفاظ و ادله عقلیه).

و امّا تألیفات، اعم از رساله و کتاب، بسیارند، از جمله:

تفسیر قرآن، شرح دعای صباح، شرح دعای کمیل، شرح دعای ابوحمزه، شرح دعای افتتاح، علل شرائع، رسالة در جریان استصحاب عدمیه، شرح کفایه و شرح رسائل، رساله در خلل، رساله ای در رضاع، شرح استدلالی عروة الوثقی، شرح وسیلة النجاة و...

حوزه: در خاتمه از حضرت عالی خواهش می کنیم که ما و خوانندگان مجلّه را نصیحت بفرمایید.

* تقوا را پیشه خود قرار دهید، در نهان و آشکار، که قبول هر عمل به تقوا ست: (انما یتقبل اللّه من المتقین)

اهتمام در ورع و زهد از زخارف دنیا داشته باشید.

زیارت اهل قبور را در روزهای پنج شنبه، ترک نکنید.

از معاشرتهایی که در آن از دیگران غیبت می شود و یا به دیگران تهمت زده می شود، بخصوص اهل علم، اجتناب ورزید.

هدف از حضور در درسها استفاده های علمی و معنوی باشد، نه مادّی.

در نشر و تبلیغ دین و بیان احکام الهی، کوشا باشید.

از تهذیب نفس، لحظه ای غفلت نورزید. در کسب اخلاق خوب، رسول اللّه(ص) را الگوی خود قرار دهید که: (ولکم فی رسول اللّه اسوة حسنة)

همواره در حال تخلیه و تزکیه باشید. تخلیه از افعال قبیح، مانند: ری، سمعه، کبر، نخوت، غرور و... تحلیه به افعال حسنه مرضیه در پیش خدا و رسول و حجة بن الحسن(عج).

توصیه می کنم: به مداومت بر نماز شب و استغفار و احسان در حق مؤمنان، بویژه اهل علم و برآوردن حوائج دنیوی و اخروی آنان.

نصیحت می کنم همه آقایان و مدرسان را به حفظ مقام و عظمت مرجعیت. در نوشتن رساله شتاب نکنند. در این باره از سیره علمای سلف تبعیت کنند.

آقای حاج شیخ خلیل اصفهانی(ره) که از اساتید ما بود در تبریز، می فرمود:

(چند نفر از تجار تبریز پیش من آمدند، گفتند: ما مقلد آیة اللّه بروجردی هستیم. از ایشان بخواه رساله اش را برای ما بفرستد. در آن زمان، آیة اللّه بروجردی، در بروجرد بود و مرجعیت مطلقه را آقا سید ابوالحسن اصفهانی داشت. به ایشان نامه نوشتم و درخواست آقایان را مطرح کردم.

آیة اللّه بروجردی، در پاسخ نوشت: رساله دادن برای من آسان است، ولی شق عصای مسلمین است. فعل، عَلَم اسلام در دست آیة اللّه اصفهانی است. ایشان مرجع علی الإطلاق اند، صلاح این است که این آقایان، از ایشان تقلید کنند.)

همچنین مرحوم آقا ضی، با این که، شاگرد مرحوم آخوند بود و همدوره و همدرس آقا سید ابوالحسن اصفهانی، ولی راضی نشد در نجف رساله اش را چاپ کنند. شاگرد وی، مرحوم آیة اللّه آقا شیخ حسن علاّمی، در باختران، رساله آقا ضیاء را چاپ کرده بود.

اهالی مشکین شهر و اردبیل از آقا میرزا ابوالحسن مشکینی، رساله خواسته بودند، فرموده بود: مرجع علی الإطلاق، آقا سید ابوالحسن است، از وی تقلید کنید.

مرحوم آیة اللّه شهیدی، با این که از سه مدرس معروف نجف بود (ایروانی، شهیدی و مشکینی) و در علم و تقوا معروف، تا مرحوم اصفهانی زنده بود، رساله ننوشت. تبریز هم که آمده بود، از آقا سید ابوالحسن، ترویج می کرد.

استاد ما آقای آقا شیخ اسداللّه زنجانی می فرمود:

(من، در سامره درس مرحوم آیة اللّه آقا سید محمد فشارکی اصفهانی می رفتم و عمده استفاده درسی من، از ایشان بود. وقتی فوت کرد، آمدم نجف اشرف. روزها سطح تدریس می کردم [لمعه، قوانین و فصول] و عصرها رسائل و مکاسب و طهارت شیخ اعظم.

عده ای از فضلا آمدند که شما اولاً رساله عملیه بنویسید و ثانیاً به جای سطح درس خارج شروع کنید، ما هم شرکت می کنیم.

گفتم: به جهنم رفتن، بر من واجب عینی نشده است. مراجع بحمد اللّه بسیارند. علاوه گوینده درس خارج زیاد است. نیاز، درس سطح است که مدرس کم دارد.)

خلاصه، سلف صالح م، در رساله نویسی و مرجع دینی مردم شدن، خیلی دقت داشته و احتیاط کرده اند.


https://hawzah.net/fa/Magazine/View/4518/4539/32665/مصاحبه-با-آیة-الله-حاج-شیخ-علی-غروی-علیاری/?SearchText=فشارکی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۷/۲۹