گذری بر شخصیت علمی، اخلاقی و سیاسی میرزا محمدحسین غروی نائینی قدس سره
وی حوزه درس اساتید بزرگ حوزه سامرا، چون سید محمد فشارکی اصفهانی بهره می برد.
. میرزای شیرازی درباره نائینی به سید محمد فشارکی سفارش خاص می کند.
توانمندی های علمی و استعداد ویژه میرزای نائینی سبب می شود که در اواخر دوران مرجعیت میرزای بزرگ، کمک کار بزرگ مرجع شیعه
در امور مهمی چون نگارش نامه ها و بیانیه ها باشد.
گذری بر شخصیت علمی، اخلاقی و سیاسی میرزای نائینی قدس سره
أ) مقام و جایگاه علمی علامه نائینی
1. تحصیلات
میرزا محمدحسین غروی نائینی، فرزند شیخ الاسلام حاج میرزا عبدالرحیم نائینی (از چهره های برجسته روحانیان و رهبران فکری شیعه) به سال 1277 قمری در شهر نائین، از توابع اصفهان، در خانواده ای مشهور به دانش و نیک نامی دیده به جهان گشود. پدرانش نیز در آن دیار در شمار پیش گامان دانش، ادب و تقوا بوده اند.
وی پس از فراگیری مقدمات علوم دینی در زادگاهش و در هفده سالگی، برای ادامه تحصیل به اصفهان که در آن روزگار پرآوازه ترین حوزه علمی شیعه در ایران بوده است، رهسپار می شود.
در اصفهان در منزل حاج محمدباقر اصفهانی، سرپرست حوزه علمیه و دوست دیرین پدرش، اقامت می گزیند. در این حوزه با تلاش و پی گیری، دانش های مقدماتی را با دقّت هر چه تمام تر به پایان می برد. علم اصول را از حوزه درس ابوالمعالی کرباسی، مدرّس توانای اصول، و فلسفه و کلام را از محضر بزرگان دانش حکمت و معقول هم چون میرزا جهانگیرخان قشقائی، شیخ محمدحسن هزارجریبی و شیخ محمدتقی نجفی اصفهانی، معروف به آقا نجفی، و فقه را نزد شیخ محمدباقر اصفهانی فرا می گیرد.
وی در سال 1303 قمری برای ادامه تحصیل و پیمودن مدارج عالی علمی راهی عتبات عالیات می شود و پس از توقف کوتاهی در نجف اشرف، به حوزه سامرا که در آن زمان با حضور میرزای بزرگ شیرازی حیات علمی تازه ای یافته بود، بار سفر می بندد و از حوزه درس اساتید بزرگ حوزه سامرا، چون سید مجدّد شیرازی، سید اسماعیل صدر و سید محمد فشارکی اصفهانی بهره می برد.
میرزای نائینی از آغازین روزهای ورود به سامرا و شرکت در حوزه درس میرزای شیرازی، به دلیل پاسخ درست به مشکل علمی که در جلسه درس مطرح می شود، مورد توجه ویژه میرزای بزرگ قرار می گیرد. میرزای شیرازی درباره نائینی به سید محمد فشارکی سفارش خاص می کند. توانمندی های علمی و استعداد ویژه میرزای نائینی سبب می شود که در اواخر دوران مرجعیت میرزای بزرگ، کمک کار بزرگ مرجع شیعه در امور مهمی چون نگارش نامه ها و بیانیه ها باشد.
پس از رحلت میرزای شیرازی در سال 1312 قمری، میرزای نائینی، سید اسماعیل صدر را که یکی از شاگردان ارشد میرزا بود برای استادی برمی گزیند و با مشورت و تبادل مباحث علمی با وی به پژوهش های علمی خود ادامه می دهد.
وی در سال 1314 قمری همراه با سید اسماعیل صدر به حوزه کربلا رهسپار می شود. مدت دو سال از استوانه های دانش در حوزه کربلا بهره می جوید و پس از آن به نجف اشرف مشرف می شود. زمانی که نائینی به حوزه نجف پا نهاد، درس آخوند خراسانی از شهرت و جایگاه کم نظیری برخوردار بوده و حدود هزار مجتهد و فاضل نامور در آن شرکت می جسته اند. میرزای نائینی با شرکت در درس آخوند، به عنوان شاگرد برجسته آخوند مطرح شده، و به توانایی های علمی بالایی دست می یابد.
2. تدریس و مرجعیت
میرزای نائینی، تدریس فقه و اصول را در حوزه نجف اشرف با وجود درس استوانه علمی برجسته ای چون آخوند خراسانی، از حجره مدرسه شروع کرد. از آن جا که درس وی از تحقیق و دقت نظر و باریک اندیشی های ویژه ای برخوردار بود، دیری نپایید شمار بسیاری از فاضلان بنام درس آخوند خراسانی نیز، درس تحقیقی و علمی نائینی را سودمند یافتند و در آن شرکت جستند.
بویژه در دانش اصول که آگاهی دقیق و کامل داشت و در آن دقّت فوق العاده و شگفت آور انجام داد و به گونه ای شگفت آور مباحث آن را استوار و مستحکم ساخت که آوازه دیدگاه های ژرف وی در اصول در فضای آن روز طنین انداز شد؛ تا جایی که در علم اصول مجدّد به شمار آمد. وی با این مقام و جایگاه علمی و آگاهی های گوناگون، بر سکوی بلند استادی در حوزه نجف اشرف قرار گرفت و تلاش علمی خویش را آغاز کرد.
با افزایش شاگردان، درس از حجره مدرسه به مسجد هندی منتقل شد. با اقبال کم نظیر و بسیاری دانش پژوهان فرزانه، حوزه درس وی از جایگاه بلندی برخوردار شد و پس از حوزه درس آخوند خراسانی، مقام اول را یافت. سید محسن امین درباره عظمت و جایگاه درس نائینی در نجف اشرف می نویسد:
حوزه درس نائینی در نجف اشرف، از بزرگ ترین حوزه های درس از حوزه های درس و بحث بود.
میرزای نائینی، برای عموم فاضلان و طلاب حوزه نجف، دو درس رسمی فقه و اصول داشت. صبح فقه و شب اصول تدریس می کرد. دوره درس خارج اصول وی به طور معمول حدود هشت تا نه سال به درازا می کشید. افزون بر این، تدریس ویژه ای برای شاگردان برگزیده خویش داشت و در آن جلسه، مشکلات علمی را طرح و رسیدگی می کرد.
میرزای نائینی بسیار محققانه، دقیق پُرنکته و ژرف، درس را ارائه می داد و مطالب علمی را در چارچوب اصطلاح برهان منطقی و فلسفی و در سطح بالایی مطرح می کرده؛ به گونه ای که برای همه شرکت کنندگان، درخور درک و فهم نبوده است. از حوزه درس وی بیش تر کسانی می توانسته اند بهره ببرند که اندوخته علمی آنان در سطح عالی باشد و در فقه و اصول صاحب نظر باشند. آقا بزرگ تهرانی درباره طرح عالی درس نائینی می نویسد:
درس نائینی، از درس هایی بود که مردان دانش، شایستگی بهره وری آنان را داشتند. در زمان استاد ما، شیخ الشریعه اصفهانی، حوزه درس نائینی، رونق و گسترش ویژه ای به خود گرفت. وقتی شیخ الشریعه به رحمت ایزدی پیوست، نائینی نامش بر سر زبان ها افتاد و شمار بسیاری از مردم مسلمان شهرهای دور در امر تقلید به او رجوع کردند؛ از این روی، دانشورانی که دوره سطح را به پایان برده بودند و آغاز درس خارج آنان بود یا در دانش فقه و اصول بهره اندک داشتند، به خاطر عمق مطالب و اندیشه بلند وی بویژه در اصول، از درس وی نمی توانستند به درستی بهره برند؛ بدین جهت درس وی شاگردان خاص خود را داشت. در حقیقت حوزه درس وی، ویژه برگزیدگان حوزه نجف بود.
درس نائینی، بر آگاهی های علمی و حاشیه های مفید و تحقیقات عالی متکی بر استدلال و برهان مبتنی بوده است. یکی از دانشوران در مقایسه میان درس مرحوم نائینی قدس سره و شیخ عبدالکریم حائری قدس سره می گوید:
مرحوم نائینی مطلب را با شاخ و برگ و مقدمات و موخّرات بسیار بیان می کرد و به درس، تنوع می داد؛ ولی مرحوم حاج شیخ عبدالکریم همان مطالب را در مدت کوتاه بدون حواشی و مقدمات و مؤخرات بیان می فرمود.
آگاهی از پدیده ها و رویدادهای تاریخی، در بررسی و تحلیل مسائل و پدیده های علمی، سیاسی و اجتماعی، نقش مؤثر دارد. در این مورد نائینی به حق آگاه به زمان بود. درعصری که حوزه های علمی شیعه به دانش های محدود (فقه و اصول) می اندیشیدند، وی از تاریخ در شرح مطالبی علمی، سیاسی و اجتماعی بهره می گرفت و شاگردان خویش را به تناسب موضوع بحث، با نکته های تاریخی آشنا می ساخت.
پیش از میرزای نائینی، نگاشتن درس استاد در حوزه های علمی رایج نبود و اساتید نسبت به آن توجه بایسته نداشتند. نائینی، به ضبط و نگارش درس و یادداشت برداری از مطالب علمی، توجه ویژه داشت. بارها از شاگردان خود می خواست، مطالب درس را بدون کم و کاست تقریر کنند؛ از این رو بیش تر شاگردان وی، مطالب را با دقت هر چه تمام تر می نگاشتند و هر از چند گاهی آن را بر استاد عرضه می داشتند و استاد نیز در جهت رشد و کمال علمی آنان رهنمودهای لازم و مورد نیاز را ارائه می داد. از آقا سید جمال گلپایگانی نقل شده که می فرمود:
من یک طاقچه تقریرات درس آقا را دارم. من حدود سی سال در خدمت مرحوم نائینی بودم و تا آخرین روز درس ایشان آمدم و همه را یادداشت کردم.
آیت اللّه حسینی همدانی (داماد میرزا) نیز می گوید:
من پس از اتمام کفایه، در درس اصول نائینی شرکت می کردم. مرحوم نائینی به من فرمودند: شما هم درس من می آیید؟ بنده عرض کردم: بله. ایشان فرمودند مانعی ندارد، به شرط این که درس را بنویسید و برای من بیاورید که آن را ببینم. من چند سال درس ایشان را می نوشتم و هر چند وقت یک بار نوشته را که چند دفتر می شد، خدمت ایشان می بردم و ایشان مطالعه می فرمودند. اگر مدتی می گذشت و نوشته های درس را خدمت ایشان نمی بردم، مطالبه می فرمودند.
نگارش درس استاد، فایده های بسیار دارد: درس به گونه زنده با ویژگی های خود می ماند؛ برای پژوهش گران و محققان امکان نقد و بررسی آخرین دیدگاه ارائه شده در دانش مورد بحث به وجود می آید و دیدگاه ها و ابتکارها و نوآوری ها با مرگ آفرینندگان آن ها از بین نمی رود و به فراموشی سپرده نمی شود؛ افزون بر این ها، گنجینه ای است برای حوزه ها و نسل های بعدی و راهی است برای آشنایی با سبک ها و شیوه های گوناگون و سکّویی است برای حرکت به سوی کمال و رشد.
به هر حال مقام والای مرجعیت شیعه، پس از رحلت دو مرجع بزرگ آقا میرزا محمدتقی شیرازی و شیخ الشریعه اصفهانی، به چند تن از مجتهدان رده اول که به یکسان دارای شرایط بودند و شایستگی مقام مرجعیت داشتند، منتقل شد. مردم مسلمان، بنا به تکلیف شرعی خویش، وظیفه داشتند یکی از آن بزرگواران را، به عنوان مرجع تقلید خویش برگزینند.
3. شاگردان
از آن جا که میرزای نائینی از دید ژرف و دانش گسترده و تیزبینی خاصی در مباحث علمی برخوردار بود، کانون درس و بحث او نیز مهد تربیت دانشمندان برجسته و مجتهدان توانا شد. حضور چهره های علمی، درس استاد را از دیگر درس های حوزه نجف اشرف ممتاز ساخت. بیش تر شاگردان وی کسانی بودند که در فقه و اصول به درجه اجتهاد نزدیک شده بودند و در قُلّه بلند دانش سیر می کردند و دوره های پایانی فراگیری خویش را در محضر میرزای نائینی می گذراندند.
تربیت یافتگان درس نائینی با بهره هایی که از دانش وی گرفته بودند، به حوزه های علمیه در جای جای سرزمین اسلامی، حیات تازه دمیدند و مراکز علوم اسلامی را با درس های محققانه و مجتهدپرور خویش غنا بخشیدند و حدود نیم قرن مهار قافله دانش فقه و اصول را در دست گرفته، از نسلی به نسل دیگر منتقل کردند.
برخی از بزرگانی که از محضر پرفیض نائینی بهره مند شده اند، عبارتند از:
1. آیت اللّه شیخ موسی خوانساری نجفی (م 1363ق)، از نخبگان و مقرّر درس اصول و فقه نائینی که بخش فقه آن تحت عنوان «منیة الطالب فی حاشیة المکاسب» برای استفاده محققان در دو جلد به چاپ رسیده است.
2. آیت اللّه شیخ محمد علی کاظمینی خراسانی (م 1365ق)، از شاگردان محقق و بنام حوزه درس اصول نائینی و گردآورنده آن. وی این تقریرها را در چهار جزء تحت عنوان «فوائد الاصول» در دسترس محققان دانش اصول قرار داده است.
3. آیت اللّه شیخ محمدتقی آملی (1391ق)، از شاگردان بنام و با فضل نائینی و گردآورنده دوره درس مکاسب اوست با عنوان «المکاسب والبیع» که چاپ و منتشر گردیده است. نیز شرح بسیار سودمندی دارد بر کتاب «عروة الوثقی» با عنوان «مصباح الهدی» که در آن دیدگاه های جدید و بسیار مفید دیده می شود.
4. آیت اللّه سید ابوالقاسم خوئی (م 1413ق)، از شاگردان پرآوازه حوزه درس نائینی، کسی که بیش ترین بهره های علمی خود را از محضر وی گرفته و تا واپسین لحظه های حیات پربار استاد، ملازم و همراهش بوده است. وی درس استاد را برای شاگردان میرزا تقریر می کرده و خود نیز به نگارش درس بویژه اصول اهمیت بسیار می داده و «اجود التقریرات» وی نتیجه آن تلاش هاست.
5. آیت اللّه آقا سید مرتضی لنگرودی (م 1361ق)؛
6. آیت اللّه آقا سید جمال الدین گلپایگانی (م 1377ق)؛
7. آیت اللّه آقا سید صدرالدین جزائری (م 1393ق)؛
8. آیت اللّه آقا شیخ حسین حلی (م 1394ق)؛
9. آیت اللّه آقا شیخ ابراهیم کرباسی (ت 1322ق)؛
10. آیت اللّه آقا میرزا محمدباقر زنجانی (م 1394ق)؛
11. آیت اللّه آقا سید حسن بجنوردی (م 1395ق)؛
12. آیت اللّه آقا سید محمدهادی میلانی (م 1395ق).
4. آثار و نوشته ها
نائینی از مراجع اهل قلم بود که در درست نویسی در حدّ وسواس تلاش می ورزید؛ به همین دلیل بسیاری از آثار به جا مانده از او، به دلیل پرهیز از اشتباه ادبی و سستی در نشر و کاستی در جمله بندی ها و ... به چاپ نرسیده است و بسیاری از نگارش های تحقیقی ایشان از بین رفته و یا به گونه خطّی در کتاب خانه ها به جای مانده است؛ زیرا نائینی آن چنان دقیق بود که میل نداشت چیزی از دست او صادر شود، که به لحاظ ادبی اشتباهی داشته باشد.
رساله های فقهی تخصصی که از نائینی باقی مانده، عبارتند از:
1. رساله در «خلل نماز»؛
2. رساله در «لباس مشکوک» نوشته شده در سال 1315ق؛
3. رساله در «لا ضرر»؛
4. رساله در «باب تزاحم»؛
5. رساله در «شرط متأخر»؛
6. رساله در «تعبدی و توصلی»؛
7. رساله در «ترتُّب»؛
8. رساله در «معانی حرفیه».
غیر از رسائل مذکور، نائینی، آثار فقهی و سیاسی دیگری نیز دارد که برای عموم نگاشته است:
1. «حاشیة علی العروة الوثقی»: کتاب «عروة الوثقی»، نوشته سید محمدکاظم یزدی قدس سره به دلیل گستردگی و فراگیری و امتیازهای بسیار، از همان آغاز مورد توجه ویژه فقیهان و بزرگان دانش فقه قرار گرفته، حاشیه های فراوانی بر آن نگاشته شده است. یکی از حاشیه های عالمانه و محققانه بر «عروة الوثقی»، حاشیه نائینی است. وی در این حاشیه، به ابراز نظر و آوردن فتوای خود بسنده کرده و از ذکر استدلال خودداری نموده است؛
2. «وسیلة النجاه»: این اثر رساله عملیه مختصری است که به زبان عربی چاپ شده و به «مختصر الوسیله» معروف است؛
3. «وسیلة النجاه» (مفصل): این اثر رساله عملیه مفصل است که فتوا با ادلّه و شرح کافی ذکر شده و فقط در حوزه عبادات است؛
4. «ذخیرة العباد»: رساله ای مفصل دارای احکام عبادات، معاملات و میراث به زبان فارسی برای عمل مکلفان است؛
5. «تنبیه الامه و تنزیه الملّة»: در این کتاب و رساله، نائینی برای روشن کردن و اثبات مشروع بودن مشروطیت و دفاع از آن در برابر استبدادپیشگان، درباره مسائل اساسی، چون حکومت، قانون، نظام استبدادی، مبانی آزادی، مساوات، عدالت و ... بر مبنای استدلال های فقهی و اصولی به بحث و بررسی پرداخته است. بر این اثر دو مرجع شیعه؛ مرحوم آخوند خراسانی و مرحوم شیخ عبداللّه مازندرانی تقریظ نگاشته و آن را تأیید کرده اند.
ب) سیره اخلاقی مرحوم نائینی
نائینی علم را در بستر تقوا آموخته بود و از پرهیزگاری به سرچشمه های دانش حکمت و معرفت راه یافته بود. از گفتار و رفتار و کردارش، ادب و بزرگواری هویدا بود. برخوردش با دیگران، اخلاق عملی پیشوایان دین را به نمایش می گذاشت. او تا غروب زندگی بر این سیره پسندیده استوار ماند. اینک به شمه ای از فضایل اخلاقی آداب و مقام معنوی وی اشاره می کنیم.
1. زهد و تقوا
در فرهنگ و تعالیم اسلام، تقوا و بی رغبتی به دنیا، اساسی ترین و مهم ترین سرمایه رهایی انسان از گرداب ها و دام های فریبنده شیطانی است؛ بدین جهت مؤکّدترین برنامه ای که دین جهت خودسازی به پیروانش سفارش کرده، تقوا و پرهیز از دنیاطلبی است و رعایت آن را از عالمان دین که الگو و راهنمای جامعه اند، با تأکید بیش تر خواسته است.
میرزای نائینی، از جمله فرزانگانی است که در طول حیات بابرکت خویش، پروای الهی جزء زندگی او بوده و هیچ گاه دنیا با همه مظاهر فریبنده و مقام های پر زرق و برق آن، نتوانست او را فریفته و مجذوب خود سازد. آقابزرگ تهرانی در باب تقوا و دنیاگریزی وی می نویسد:
میرزای نائینی، مردی باورع، تقواپیشه، اصلاح طلب، بی اعتنا به زخارف دنیا بود و ریاست و مقام دنیا، نتوانست او را فریفته خود سازد.
2. اهمیت به نماز و تهجّد
حضور در مصلّی به انتظار نماز، بی قراری از خوف خدا و درک مقام، از ویژگی هایی است که بندگان مخلص خدا بدان بار می یابند. این حالت معنوی را بیش تر سیره نگاران و محدثان برای پیشوایان دین و اهل معرفت گزارش کرده اند.
نائینی نیز که از چشمه زلال معرفت جرعه ها نوشیده بود، به نماز احترام ویژه می گذارد، پیش از أذان به استقبال نماز می شتافت. در نماز از ترس خدا و عذاب الهی ناآرام و بی قرار، اشک از گونه هایش جاری می شد. وی عادت داشت برای فریضه ظهر و عصر، حدود یک ربع ساعت به اذان مانده، بر روی سجاده نشسته، حالت انتظار داشته باشد؛ تا اذان گفته شود و ایشان مشغول نماز شوند. در مورد حالت ایشان در نماز، آقابزرگ تهرانی می نویسد:
هنگامی که به نماز می ایستاد، بدنش می لرزید و اشک هایش بر گونه ها و محاسنش جاری می شد.
عشق به نماز و ارتباط با خدا، چنان با روح او عجین شده بود که حتی در آخرین روزها و ساعت های عمر، حاضر نبود لحظه ای نمازش از زمان معین همیشگی عقب بیفتد. آیت اللّه حسینی همدانی که در آخرین روزهای زندگی مرحوم نائینی، کنار بسترش حضور داشته، می گوید:
آقای نائینی، بیماری تب داشتند. هر یکی دو ساعت تب می کردند و به حالت غشوه می رفتند. ساعت سه از شب گذشته بود. من گفتم اگر آقا بلند شوند، ببینند ساعت سه از شب گذشته است، ناراحت می شوند که چرا ایشان را برای نماز بیدار نکرده ایم و دوباره حال ایشان منقلب خواهد شد؛ به این جهت چهار پنج عدد ساعت که آن جا بود همه را به عقب برگرداندیم و روی ساعت یک از شب گذشته تنظیم کردیم، وقتی مرحوم آیت اللّه نائینی، بعد از چند ساعت بی حالی و حالت غشوه، به حال آمدند، نگاهی به آسمان کردند و با عجله فرمودند ساعت سه است. چرا مرا برای نماز (نماز شب و تهجد) بیدار نکردید؟ بسیار ناراحت شدند. من عرض کردم: آقا ساعت سه نیست، ساعت یک است ... ایشان فرمودند نه. من چند ساعت تنظیم شده را خدمت ایشان نشان دادم ... ایشان نگاه کردند و با ناراحتی فرمودند: من از وضع آسمان و ستاره ها می فهمم که ساعت سه از شب گذشته است. همان جا با آن حال برای ایشان ظرف آب آوردیم. وضو گرفتند وبا حالت نشسته مشغول نماز شدند.
نائینی، از آن زنده دلانی بود که از نیایش نیمه شب، حیات معنوی یافته بود و با یاری از این اهرم نیرومند بود که توانست از کوران های گوناگون زندگی بویژه در صحنه های سیاسی سربلند بیرون آید. یکی از نزدیکان ایشان درباره دعا، تهجد و گریه نیمه شب وی می گوید:
در این اواخر که ایشان سخت مریض شده بودند، در عین حال دو ساعت به اذان صبح، بیدار و مشغول نماز و تهجد می شدند و معمولاً بلند بلند گریه می کردند و راز و نیاز داشتند.
میرزای نائینی، خودسازی معنوی را برای دانش پژوهان دین امری لازم می شمرده، بویژه مناجات و نافله شبانه را در کسب مقام اجتهاد سهیم می دانسته است و می فرمود:
نماز شب را شرط اجتهاد نمی دانم؛ ولی بدون دخالت هم نمی دانم.
3. فروتنی
پیشوایان دین با تأکید فراوان، از دانشمندان خواسته اند در فروتنی پیش گام باشند و بدانند دانش سودمند، دانشی است که تواضع بار آورد: «التواضع ثمرة العلم؛ ثمره دانش فروتنی است.»
میرزای نائینی، از فرزانگان خودساخته ای بود که به هنگام اقبال و ادبار دنیا و مردم، مشی متواضعانه داشت. نسبت به عالم، جاهل، نیازمند، توان گر و... برخورد یکسان داشت. در داخل بیت میان خدمت گزار و دیگر افراد فرق نمی گذاشت. من هیچ گاه فراموش نمی کنم که مرحوم آیت اللّه نائینی قدس سره هرگاه می خواستند در حضور جمعی در بیرونی غذا میل کنند، تا هنگامی که شیخ مهدی که خادم آقا بود برای صرف غذا نمی آمد، آقا به غذا دست نمی زدند.
میرزای نائینی، احترام اساتید و بزرگان دانش را پاس می داشت و در برابر آنان برای خویش جایگاهی نمی شناخت. هنگامی که شیخ الشریعه اصفهانی، چشم از دنیا فرو می بندد، بر جمعیت شاگردان میرزای نائینی افزوده می شود و شماری از شاگردان از وی می خواهند برای تدریس به منبر تشریف ببرد. میرزای نائینی روی منبر قرار می گیرد و با گریه می گوید:
چه روزگاری شده است که ما باید به منبر برویم، منبری که مشایخ بزرگ بر آن می نشستند.
4. زیارت پیشوایان دین
یکی از علل شکل گیری حوزه های علوم دینی در مشاهد مشرفه ائمه علیهم السلام و امام زادگان، استمداد از مقام والای ولایت و امامت و کسب معنویت از وسایط فیض الهی بوده است؛ از این رو عالمان عارف به مقام ائمه علیهم السلام هیچ گاه از ارتباط با این منابع حکمت و دانش، غافل نبوده و صبح و شام به هنگام رنج و راحتی از آنان بهره های علمی و معنوی می گرفته اند.
نائینی، از جمله فقیهان شیفته مقام ولایت بوده است که در طول عمر پُربرکت خویش، هیچ گاه از عرض ادب به آستان ملکوتی ائمه علیهم السلام سر بر نتافته. سحرگاهان پیش از آن که در حرم به روی زائران گسترده شود، به شوق زیارت، پشت در حرم به انتظار می نشسته است. وقتی که در سامرا می زیسته هر از چند گاهی برای آستان بوسی مرقد مطهر مولای متقیان، علی علیه السلام به نجف اشرف مشرف می شده است.
5. نظم و انضباط
ادب، انضباط و توجّه به جهات ظاهری، برای همگان، ارزش و سرمایه زندگی است و در برخوردهای اجتماعی بسیار مؤثر و کارگشا است. توجه به جهات ظاهری برای عالمان دین آن هم دینی که نظم و انضباط و تمییزی وارستگی در سرلوحه برنامه های آن قرار دارد ارزشمندتر و اهتمام بدان فوری تر است؛ از این رو می توان مهم ترین شرط و رمز نفوذ در دل ها را به کار بردن نکته های ظریفی دانست که با برخوردهای اجتماعی و فردی ارتباط دارند.
میرزای نائینی، در آراستگی و تمییزی لباس و رسیدگی به ظاهر خود، الگو بوده است. هیچ گاه کوچک ترین بی انضباطی و دوری از زیّ روحانیت را برنمی تابید. اگر در چهره و شکل ظاهری کسی چیز ناپسند و خلاف عرف می دید، فورا با اشاره یا کنایه و در مواردی به روشنی یادآور می شد.
آیت اللّه حسینی همدانی می گوید:
یکی از آقایان که مرجع تدریس در نجف اشرف شد و دو سه سال مجمع علمی خوبی هم پیدا کرد، به من فرمود: من می خواهم خدمت آیت اللّه نائینی برسم؛ اما نه در بیرونی. معلوم شد از آقا قبضی می خواهد، ناخن های ایشان مقداری بلند بود. هنگام گرفتن قبض آیت اللّه نائینی، لحظه ای دست ایشان را گرفته بود و فقط فرموده بود: آقا...
6. احترام به شاگردان و اهتمام به تربیت آنان
بزرگان علما، همیشه به شاگردان و تربیت یافتگان درس و بحث خود، به دیده امانت الهی می نگریسته و به مانند پدری مهربان با آنان رفتار می کرده اند؛ نه تنها هیچ گاه به آنان بی حرمتی روا نمی داشته اند، بلکه حریم حرمت آنان را رعایت می کرده اند؛ این احترام و اهمیت نسبت به فاضلان برجسته حوزه درس، افزون بوده است.
نائینی نیز، از جمله فقیهانی بوده که به شاگردان خویش بویژه کسانی که از فضل و کمال بیش تری برخوردار بوده اند فوق العاده احترام می گذاشت. ایشان به شاگردان خود توجه داشت و هر کس را به مقدار علمی که داشت، احترام می کرد؛ حتی در جلسه درس، عده ای از خواص ایشان، جایگاه مخصوص داشتند که کسی دیگر نمی توانست آن جا را اشغال کند. وی اساسا به طلاب و فضلای درس خوان احترام خاص می گذاشتند. در پاسخ به اشکال و پرسش های شاگردان، به گونه ای برخورد نمی کرده که سبب تحقیر یا رنجش آنان شود؛ بلکه با حفظ حرمت و رعایت تمام جوانب، پاسخ اشکال و پرسش را می دادند. آیت اللّه حسینی همدانی می گوید:
یک شب بحث اصول مرحوم آیت اللّه نائینی راجع به عام و خاص بود. بعد از تمام شدن درس، اشکالی پدید آمده بود. از جمله آیت اللّه میلانی اشکال را در چند سطر نوشتند و من آن را گرفته بودم، درون منزل خدمت آقا تقدیم کردم. ایشان اشکال را مطالعه فرمودند، بعد به من فرمودند این اشکال را چه کسی به شما داد؟ عرض کردم آقا سید هادی میلانی. ایشان فرمود: بسیار خوب ...شب شنبه مرحوم آیت اللّه نائینی تمام درس را تکرار کردند. این در حالی بود که درس ایشان، هیچ گاه تکرار نمی شد و حتی مطالب تکراری هم نداشت. مرحوم آیت اللّه میلانی فرمودند: استاد با تکرار درس به من فرمودند توقع نیست از شما بعد از شانزده سال که درس من می آیید، منظور من را از کلام متوجه نشوید.
میرزای نائینی، همچنین به تربیت شاگردان و متخلّق کردن آنان به اخلاق پسندیده، سخت اهتمام می ورزیده است؛ از جمله مواظب بوده که شاگردانش به هنگام بحث و گفت و گوی علمی، رفتار تُند و خشن نداشته باشند و از آنان می خواسته در مناظره های علمی، اعتدال را پیش گیرند و سخن را به مراء و جدال نکشانند. آیت اللّه حسینی همدانی از آقا سید علی مددی قائنی نقل می کند:
شبی در مقبره مرحوم آیت اللّه نائینی بودیم. آقایی مسأله ای را مطرح کرد، مقداری پیرامون مسأله مورد بحث گفت و گو شد، کم کم متوجّه شدیم فرد مذکور بنای مراء و جدال دارد و پرخاش و تندی می کند. این جا ما ساکت شدیم، او مقداری گفت. وقتی سکوت ما را دید، بلند شد و رفت. سپس آقای مددی افزود: ما را مرحوم آیت اللّه نائینی تربیت کرده اند، ما هیچ گاه در مراء و جدال وارد نمی شویم. مراءکننده بگوید تا خسته شود، وقتی که خسته شد، می رود.
ج) میرزای نائینی رحمه الله و سیاست
1. نقش نائینی در مشروطه
میرزای نائینی از آغاز تحصیل در اصفهان، در محیطی می زیست که کانون آمد و شد رجال مذهبی، سیاسی و علمی بود و از همان جا، باب اندیشه سیاسی و تفکر اجتماعی به روی او گشوده و روز به روز بر گستره و ژرفای آن افزوده می شد. در کنار آن، ارتباط صمیمی و گرم وی با سید جمال الدین اسدآبادی در رُشد و باروری اندیشه سیاسی و اجتماعی او تأثیر گذاشت و هم گام با تلاش علمی، از آثار و نوشته های سیاسی و اجتماعی روزگار خویش بهره می برد و به دیدگاه های خود غنا می بخشید. هنگامی که به سامرا وارد شد و در مرکز سیاست شیعی قرار گرفت، به سبب شایستگی علمی و آگاهی های سیاسی و اجتماعی، محرِّر میرزای بزرگ گردید. با آشنایی از افکار بلند وی و دیگر اندیشه وران اسلامی، به مسائل و دیدگاه های اسلامی بیش از پیش آگاهی یافت.
در مجموع، این برخوردها و پیوندها که در سطح مردان دانش و متفکران سیاسی اجتماعی بود، از وی شخصیت علمی، سیاسی، اجتماعی و روشن فکر اصلاح طلب و آگاه به نیازهای زمان ساخت و جایگاهی بس والا یافت. به دلیل همین آگاهی ها و زمان شناسی های مرحوم نائینی بود که در نهضت مشروطیت که علمای بزرگ نجف با رهنمودها، پیام ها و فتواهای خویش، نقش رهبری آن را به عهده داشتند، از اندیشه اش بهره گرفتند و در امور مهم، طرف مشورت علما قرار گرفت و به گفته برخی آگاهان، بیانیه های پرشور علیه استبداد و روشن گر مشروطیت، به خامه آن بزرگ نگارش می یافت.
نائینی در سخت ترین دوران مشروطیت با افکار و اندیشه بلند خویش به گونه مستدل، نخستین طرح نظام اسلامی درخور پیاده شدن را با نگارش کتاب «تنبیه الامه و تنزیه المله» ارائه داد و با تمام توان، به دفاع از مشروطیت برخاست. در واقع سهم نائینی در استوارسازی بنیاد مشروطیت، نقشی مهم، اساسی و ماندگار است. به گفته شهید مطهری:
در نظر اندیشه اصلاحی و طرح اصلاحی در جهان شیعه نیز، شخصیت هایی ظهور کرده اند که اندیشه های اصلاحی در بعضی از زمینه ها داشته اند. مرحوم آیت الله بروجردی، علامه شیخ محمدحسین کاشف الغطا و علاّمه سید محسن عاملی و علامه سید عبدالحسین شرف الدین عاملی و بالخصوص علامه نائینی را از این نظر نباید از نظر دور داشت. شایسته است اهل نظر اندیشه های اصلاحی این شخصیت ها را هر چند محدود به زمینه ای خاص است، مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار دهند.
شاید بتوان گفت: نوشته میرزای نائینی، نخستین اثر یک پارچه و منظم در زمینه طرح نظام سیاسی اسلامی است. پیش از ایشان کتاب هایی در مورد نظام سیاسی اسلام نوشته و از ولایت فقیه که روح حکومت اسلامی است، به شکل های گوناگون سخن رفته است؛ امّا این که اصول اندیشه سیاسی شیعه در قالبی روشن و درخور اجرا ارائه شود، از نوآوری های میرزای نائینی است.
در این نوشته، نائینی آشکارا در برابر استعمار غربی ایستادگی کرده و با خودباختگی و خودکم بینی در برابر قدرت های بزرگ شرقی و غربی که شماری را فریفته خود ساخته بود به شدّت مبارزه کرده است.
برخی خواسته اند، ریشه اندیشه نائینی را در نوشته های دیگران بجویند و از ارزش آفرینندگی و نوآوری وی بکاهند؛ اما با دقّت در محتوای کتاب می یابیم که او بهتر و بیش تر از آن چه پیشینیان در کتاب های خود گفته و نوشته اند، پرسمان ها را منطقی و مستدل به بوته بررسی نهاده است. شهید مطهر می نویسد:
انصاف این است که تفسیر دقیق از توحید عملی اجتماعی و سیاسی اسلام را هیچ کس به خوبی علامه بزرگ و مجتهد سترک، مرحوم میرزا محمدحسین نائینی قدس سره توأم با استدلال ها و استشهادهای متقن از قرآن و نهج البلاغه، در کتاب ذی قیمت «تنبیه الأمه و تنزیه الملّه»، بیان نکرده است. آن چه امثال کواکبی می خواهند، مرحوم نائینی به خوبی در آن کتاب، از نظر مدارک اسلامی به اثبات رسانیده است.
در حقیقت هدف میرزای نائینی از نوشتن کتاب در آن شرایط تاریخی که موج غرب زدگی همه جا و همه چیز را فرا می گرفت این بود که باید به اسلام اصیل بازگشت و آن را دوباره شناخت و شناساند و این برخاسته از بینش ژرف و تیزهوشی و آینده نگری آن فقیه بود، نه زاییده جبر زمان.
گروهی گفته اند که تفکر ایدئولوژیک در پهنه سیاسی ایرانِ بعد از انقلاب مشروطیت، تحت تأثیر مغرب زمین بوده است که از راه ایدئولوژی های اجتماعی آنان، وارد این مرز و بوم شده و حوزه تفکر دینی ما را دچار قبض و بسط ساخته است. آنان بر این باورند که جبرهای سیاسی اجتماعی، عالمان دینی را وادار کرده تا به موضع گیری سیاسی دست یازند، و بر همین اساس کار نائینی را تفسیر کرده اند که او بعضی از مفاهیم مدرن غربی را با اندکی تغییر پذیرفته است؛ اما با نگاهی کلی به سرفصل های نوشته نائینی و شیوه استدلال های وی در می یابیم که او نه تنها محکوم جبر زمان نگردیده، بلکه به جنبش های آن زمان، حرکت و جهت نیز داده است. نگرش جامع و همه سونگر او به فقه و مفاهیم دینی، از وی انسانی متفکر و اندیشه ور و روشن فکر ساخته است که با توجه به جدایی ناپذیری دین و سیاست، طرحی نو درافکنده و راه حلّ منطقی ارائه داده است.
حضور آیات عظام خراسانی و نائینی، در میان پیشتازترین قهرمانان مشروطه خواهی و این واقعیت که نائینی مؤلف تنها رساله مشهور و مضبوط در دفاع از اصول مشروطیت است، نمی تواند جز دلیل عینی بر پیوند بین نظریه و نگرش فقهی آنان با نگرش سیاسی شان باشد.
وقتی اصول مکتب فقهی شیعه را بررسی می کنیم، ناچار به چنین استنباطی می رسیم که ذهنیت و فضای فکری پیش از مشروطیّت، بیش تر ناشی از تعالیم فقهاست؛ بنابراین نائینی در نوشتن این کتاب نه تنها پیرو و اثرپذیرفته از دیگران و اوضاع سیاسی نبوده، بلکه فراتر از آن در جایگاه مصلح و اندیشه ور دینی به علل و انحطاط و راه های تعالی و ترقی مسلمانان می اندیشیده و این تفکر و اندیشه، برگرفته از روح شریعت و الهام گرفته از فرهنگ پرمایه و اصیل تشیع بوده است.
چنان که همین گونه تفکر را در رساله «مکالمات مقیم و مسافر» نوشته حاج آقا نورالله اصفهانی که هم زمان با «تنبیه الامه و تنزیه المله» نائینی منتشر شده و به شبهه افکنی های مخالفان مشروطه و فرنگی مابان مشروطه خواه پاسخ داده است نیز می یابیم. در این دو نوشته، اندیشه یکسانی به چشم می خورد که همانا، احیای قانون الهی و سنت نبوی، روشن گری آزادی در محدوده شریعت، بها دادن به آرای ملت و رأی مستقیم مجلسیان در اداره کشور، محدود و مهار کردن خودسری و استبداد و در یک کلام آماده کردن فضای سیاسی و اجتماعی برای حکومت و نظام اسلامی است. در آن زمان به نظر نائینی این کار حرکتی بود بنیادی و تکلیفی الهی.
2. کژروی مشروطیت و موضع نائینی رحمه الله
نهضت ها، مانند هر پدیده دیگری از تحریف و انحراف در امان نیستند و ممکن است دچار آفت زدگی شوند. بهترین دلیل بر امکان این مسأله، وقوع آن در انقلاب های انبیاست که «قرآن» و تاریخ بر آن گواهی می دهند. وظیفه رهبران و دست اندرکاران هر نهضتی در مرحله نخست، پیش گیری است. آنان ابتدا باید بکوشند که انقلاب دچار آفت نگردد و در مرحله بعد با آفت هایی که در بدنه نهضت راه یافته اند، به مبارزه جدی و پی گیر برخیزند. چنان چه نسبت به آفت ها و کژی ها بی توجهی شود و یا نسبت به رویارویی با آن ها سستی و سهل انگاری صورت گیرد، یقیناً درخت نهضت آفت زده به ثمر نخواهد نشست و چه بسا بر ضد خود بدل شود.
جنبش مشروطه، از این قانون کلی مستثنا نبود. پس از آن که دوره تکوین و مرحله تثبیت با همت مردم و رهبری عالمان دینی به ثمر نشست، وارد سومین مرحله شد که ما آن را دوران تحریف می نامیم.
چند سال از آغاز نهضت نگذشته بود که استعمار با عوامل داخلی خود به برج و باروی اسلام یورش برد، چهره روحانیانی که با تمام اخلاص به میدان آمده بودند مخدوش کرد و در اندیشه خروج آنان از مدار نهضت برآمد. روشن فکران غرب زده که دین را به امور فردی مربوط می دانستند، میدان دار شدند و کوشیدند که مشروطیت در بستر شریعت جریان پیدا نکند. از سوی دیگر، استعمارگران که از جنبش تنباکو به نفوذ و قدرت روحانیان و تأثیر فتوای علما پی برده بودند و آنان را سدّی در برابر هدف ها و برنامه های خود می دیدند، بر آن شدند تا انتقام بگیرند. اینان تا توانستند جوّ آفریدند و روز روشن را با شائبه پراکنی، شب تار جلوه دادند و کار را به جایی رساندند که مجتهد بزرگ شهر را با سر برهنه از منزل بیرون کشیده و شادی کنان به پای دار آوردند و جلو چشم دوست و دشمن به دار آویختند. امام خمینی آن شرایط غم انگیز و عبرت آموز را چنین ترسیم می کند:
در دوران مشروطه همه آقایان شنیده اند یک عده ای نمی خواستند که در این کشور اسلام قوه داشته باشد و آن ها دنبال این بودند که این جا را به نحوی طرف خودشان بکشانند. آن ها جوسازی کردند؛ به طوری که مثل مرحوم آقا شیخ فضل الله که آن وقت یک آدم شاخص در ایران بود و مورد قبول بود، همچو جوسازی کردند که در میدان علنی ایشان را به دار زدند و پای آن کف زدند، و این نقشه ای بود برای این که اسلام را مشغول کنند و از آن به بعد دیگر نتوانست یک مشروطه ای باشد که علمای نجف می خواستند.
شگفتا، همانانی که عین الدوله را بخشیدند و برای محمدعلی شاه تا پایان عمر، سالیانه صد هزار تومان مقررّی تعیین کردند، حکم اعدام شیخ فضل الله را صادر کردند. مثلث شوم استعمار، استبداد و روشن فکران خیانت پیشه، در برابر آرمان ملت ایستادگی کردند؛ حقایق را واژگونه جلوه دادند و به آروزهای دیرینه خود رسیدند. به گفته جلال آل احمد:
در قضیه تنباکو، هم کمپانی انگلیس و هم حکومت های دست نشانده و هم روشن فکر خدمت کار حکومت دریافتند که حریف اصلی کیست تا به آن طریق که می دانیم در مشروطه و پس از آن دستش را کوتاه کنند.
از همان آغاز، طبقه روشن فکر که خود را نماینده اندیشه مترقی نهضت می دانست، نمی خواست مشروطیت به سمت و سوی شریعت حرکت کند؛ از این روی کمک علما را برای پیشرفت هدف تا مرزی روشن می خواستند و نه بیش تر. در باور آنان از رهبران سنّتی و روحانیان کاری ساخته نبود و دیانت نمی توانست پاسخ گوی نیازهای سیاسی و اجتماعی جامعه باشد و این برداشت نادرست آنان، در گفتار و نوشتارشان در آشکار و نهان، وجود داشت تا آن جا که گفتند:
برای روشن فکران، دین اگر تریاک توده نبود، حداکثر امری شخصی بین فرد و خدا به حساب می آمد و نمی توانست در تشکّل و سازمان قدرت سیاسی محلی از اعراب داشته باشد.
آنان که دل باخته آداب فراماسونری با لعابی از اومانیسم و لیبرالیسم و دموکراسی بودند؛ فرهنگ دین و ملیّت و انقلاب را در پای گوساله ماسونی قربانی کردند و فلسفه سیاسی را با احکام شرعی در ناسازگاری ذاتی می دیدند و فکر آزادگی و اصول مشروطه را نه از نوآوری مُلّایان می دانستند و نه برخاسته از شریعت. این گروه کار را به جایی رساندند که پس از فتح تهران با کمال بی شرمی گفتند باید از «شرّ آخوندبازی» رها شد و راه دیگری پیش گرفت. عبدالله مستوفی در معرّفی اینان می نویسد:
تمام خرابی کار مشروطه و کشور ما، مدیون التفات های اشخاص آزادی خواه نما بود که شکر پنیر داخل مویز کردند. یکی از موجبات نفاق که همین آقایان بین جامعه به وجود آوردند، حمله به مذهب بود که به واسطه این عمل سفیهانه خود که هیچ نفعی برای آزادی نداشت، جماعتی از مردمان باایمان ساده را که به واسطه پشتیبانی علما از آزادی، مشروطه خواه واقعی شده بودند، از این سلک و مرام روگردان کردند.
جوسازی و خیانت روشن فکران غرب زده، شاه زادگان و ... بذر ناامیدی و بی اعتمادی را در شرایط آن روز پراکنده کرد و فضای مسموم و ناپسندی ایجاد نمود. از سوی دیگر در نجف، که پایگاه شیعه و رهبران مشروطه به شمار می رفت، دو گروه با دو اندیشه تفکر در برابر هم قرار گرفته بودند. گروهی مخالف مشروطه و گروهی موافق سرسخت آن. آخوند خراسانی و هم فکرانش (مانند نائینی) مشروطه را مقدمه ای بر حکومت شرعی می دانستند و یا دست کم آن را حکومت ملی با ستمی کم تر می شمردند که خودکامگی و استبداد را اگر نابود نمی کرد، محدود می نمود.
در این شرایط، نائینی با ذهن باز و قدرت تحلیل و تفکری که داشت، اوضاع و شرایط سیاسی و اجتماعی را ارزیابی کرد و با بررسی راه های اهم و مهم و در نظر گرفتن مصالح امت و مردم مسلمان، به این نتیجه رسید که از دخالت در امور مشروطه خودداری ورزد تا بر کژروی ها صحّه گذارده نشود.
علت اصلی دل سردی نائینی در مشروطیت، آن بود که می دید آن چه مقصود او و دیگر رهبران مذهبی بود، پیاده نشد و آن چه هست، خلاف آن است که مشروطه خواهان مذهبی و روحانیان مبارز و مجاهد می خواستند. به تعبیر وی انگوری که امید سرکه بودن در آن منظور بوده، یک باره شراب گردیده بود.
روشن است در چنین شرایطی، اگر انسان متعهد و مسؤولی چون نائینی توان آن را نداشته باشد که جلوی کژروی ها و واپس گرایی ها را بگیرد، تکلیف از وی برداشته می شود و باید راهی را برگزیند که دست کم ارزش ها مخدوش نشود و کژروی ها به نام دین و مذهب رسمیت نیابند؛ از این روی ایشان از ادامه حمایت و رهبری مشروطه دست کشید و به درس و بحث روی آورد.
میرزای نائینی، از مشروطه گردانان و آنان که بر سر سفره آماده گرد آمده بودند و برخلاف خواسته صاحب خانه رفتار می کردند و مستبدانی بودند در لباس مشروطه، روی گردان بود و نمی خواست هیچ ردپایی از وی در چنین مشروطه ای و تأیید چنین مشروطه خواهانی به جای ماند؛ اما در عرصه های گوناگون سیاسی آن جا که مصالح مسلمانان اقتضا می کرد، پیشتاز بود و با تمام توان به میدان می آمد؛ از جمله:
1. شرکت در جنگ های مسلمانان عراق ضدّ انگلیس؛
2. فتوا به تحریم انتخابات فرمایشی و استعماری در عراق؛
3. بازداشتن رضاخان از طرح جمهوریت.
میرزای نائینی بدان چه وظیفه بود، عمل می کرد. آن گاه که مشروطه خواهان به یاری وی نیاز داشتند، به کمک آنان برخاست و آن گاه که مشروطه به کژراهه گرفتار آمد و مشروطه خواهان راستین از صحنه کنار رفتند، از آن روی برگرداند.
3. نائینی رحمه الله و استقلال عراق
چنان چه ذکر شد، نائینی افزون بر حضور مستقیم در مسائل سیاسی اجتماعی ایران، در جریان های سیاسی کشور عراق نیز، نقش تعیین کننده داشته است. در زمانی که انگلیس، عراق را اشغال کرد (1914 م)، علمای نجف ضدّ این هجوم، اعلان جهاد داده و نیروهای مردمی را بسیج کردند و خود در جبهه جنگ حضور یافتند. در این جریان نیز، نائینی از جمله رجال علمی بود که در جهاد مقدس نه تنها شرکت داشت، بلکه از عناصر پرتکاپوی جهاد بود که با تلاش پی گیر، علمای رده اول را به فراگرفتن تاکتیک های جنگی و نظامی تشویق می کرد.
در جنبش استقلال طلبانه عراق (1920 م) بار دیگر علمای نجف از جمله نائینی، در صحنه سیاسی و اُفق حرکت استقلال طلبانه عراق درخشیدند. پس از فوت رهبری حرکت، میرزا محمدتقی شیرازی، در کربلا و آغاز رهبری و مرجعیت شیخ الشریعه اصفهانی، همکاری و تلاش های نائینی بُعد گسترده تری به خود گرفت و شیخ الشریعه، در تصمیم گیری ها و انتشار بیانیه های سیاسی اجتماعی، با وی به رایزنی می پرداخت. پس از مرحوم شریعت اصفهانی، نائینی و چند تن دیگر از مراجع در کادر رهبری جنبش ملی اسلامی عراق قرار گرفتند و با تمام توان، نهضت را به پیش بردند. تلاش همه سویه رهبران قیام استقلال طلبانه عراق، سبب شد انگلیس از ادعای تحت الحمایگی خود بر عراق دست بردارد و به حکومت ملی تن دهد و استقلال عراق را به رسمیّت بشناسد و تنها به حضور پنهانی از طریق دست نشانده خود، ملک فیصل، بسنده کند. ملک فیصل، به منظور قانونی جلوه دادن حاکمیت خویش، انتخابات اعلان کرد. علما چون می دانستند وی دست نشانده انگلیس است و به منظور تحکیم حکومت خود می خواهد انتخابات برگزار کند، با انتخابات فرمایشی به مخالفت برخاستند. دولت عراق عکس العمل نشان داد و خالصی را که انتخابات را تحریم کرده بود، تبعید نمود.
در اعتراض به تبعید وی، میرزای نائینی و سید ابوالحسن اصفهانی راهی ایران شدند و حکومت عراق نیز با شیوه ناپسندی که حکایت از اخراج و تبعید آنان داشت، با ایشان برخورد کرد؛ ولی از آن جا که تبعید علما به زیان انگلیس و عراق تمام شد، ایادی انگلیس به تلاش برخاستند و برای پایان دادن مسأله تبعید علما به گفت و گوهای دیبلماسی پرداختند و مسأله را به پایان بردند و علمای تبعیدی را به نجف بازگرداندند.
از سیر کوتاه و گذرایی که در زندگانی سیاسی اجتماعی نائینی انجام شد، این نکته به دست آمد که نائینی هیچ گاه از جریان های سیاسی اجتماعی جوامع اسلامی غافل نبوده و با دید نافذ خود، ناظر رویدادهایی بوده که در جای جای کشورهای اسلامی رخ می داده و با دل سوزی و تعهد در سنگرهای گوناگون دفاع از حق و عدالت و مبارزه با استبداد و استعمار حضور داشته است.
سرانجام این مرد بزرگ پس از عمری روشن گری، دانش پراکنی، فریادرسی، رسیدگی به امور مردم، تلاش در راه استقلال و عزت و سربلندی کشورهای اسلامی، مبارزه بی امان با استبداد و کژاندیشی ها و کژفکری ها، باقلبی مطمئن در 26 جمادی الاول 1355ق پس از مدتی تحمل کسالت و بیماری و تب به دیدار حق شتافت. خدایش او را با اولیای خویش محشور کند.
1. این مقاله را که فرزند مرحوم نائینی نگاشته و حجت الاسلام مهدی انصاری آن را به دبیرخانه همایش ارسال کرده، پس از انجام اصلاحات منتشر می شود. ممکن است برخی مطالب این مقاله، نکته جدیدی نداشته باشد؛ اما از آن جا که به قلم فرزند علامه نائینی نگاشته شده، می تواند در برخی مسائل جنبه سندی داشته باشد.
https://hawzah.net/fa/Article/View/77997/گذری-بر-شخصیت-علمی،-اخلاقی-و-سیاسی-میرزای-نائینی-قدس-سره/?SearchText=فشارکی
میرزا محمد حسین نائینی, فرزند شیخ الاسلام حاجی میرزا عبدالرحیم نائینی, از چهره های برجسته روحانیت و رهبران فکری شیعه, به سال 1277هـ.ق. در شهر نائین از توابع اصفهان در خانواده ای مشهور به دانش و نیک نامی, دیده به جهان گشود1.
پدرانش نیز در آن دیار, در شمار پیشگامان دانش و فرهنگ, ادب و تقوا بوده اند2.
وی پس از فراگیری مقدمات علوم دینی در زادگاهش, و درهفده سالگی, برای ادامه تحصیل, به اصفهان, که در آن روزگار پرآوازه ترین حوزه علمی شیعه بوده رهسپار می شود3.
در اصفهان, در منزل حاج محمد باقر اصفهانی, سرپرست حوزه علمیه و دوست دیرین پدرش, اقامت, می گزیند.
در این حوزه, با تلاش و پی گیری, دانشهای مقدماتی را با دقت هر چه تمام تر به پایان, می برد4. علم اصول را از حوزه درس ابوالمعالی کرباسی, مدرسّ توانای اصول, فلسفه و کلام را از محضر بزرگان دانش حکمت و معقول, چون: شیخ جهانگیر خان قشقایی, شیخ محمد حسن هزارجریبی و شیخ محمد تقی نجفی اصفهانی, معروف به آقا نجفی و فقه را نزد شیخ محمد باقر اصفهانی فرا می گیرد5. وی, در سال 1303 هـ.ق. برای ادامه تحصیل و پیمودن مدارج عالی علمی, راهی عتبات می شود و پس از توقف کوتاه درنجف اشرف, به حوزه سامراء که در آن زمان توسط میرزای بزرگ حیات علمی یافته بود, رخت می کشد6 و از حوزه درس اساتید بزرگ حوزه سامرا, چون: سیّد مجدّد شیرازی, سید اسماعیل صدر و سید محمد فشارکی اصفهانی بهره می برد.
نائینی, از آغازین روزهای ورود به سامرا و شرکت در حوزه درس میرزای شیرازی, به خاطر پاسخ درست به مشکل علمی که درجلسه درس مطرح می شود مورد توجه ویژه میرزای بزرگ قرار می گیرد.
میرزای شیرازی, درباره نائینی به سید محمّد فشارکی سفارش خاص می کند. توانمندیهای علمی, استعداد و برازندگی ویژه میرزای نائینی, سبب می شود که در اواخر دوران مرجعیت میرزای بزرگ, در کارهای مهم, به وی کمک کند و نگارنده ویژه نامه ها و بیانیه های ایشان شود7.
پس از رحلت میرزا شیرازی, در سال 1312هـ.ق. میرزای نائینی, سید اسماعیل صدر را به عنوان استاد ارشد خویش بر می گزیند و با مشورت و تبادل مباحث علمی با وی, به پژوهشهای علمی خود ادامه می دهد.
در سال 1314هـ.ق. همراه با استادش, سید اسماعیل صدر, به حوزه کربلا رهسپار می شود. مدت دو سال از استوانه های دانش در حوزه کربلا بهره می جوید و پس از آن, به نجف اشرف, مشرف می شود8.
زمانی که نائینی, به حوزه نجف پا نهاده, درس آخوند خراسانی, از شهرت و جایگاه کم مانندی برخوردار بوده و حدود هزار مجتهد و فاضل نامور در آن شرکت می جسته اند.
آخوند خراسانی, به خاطر روابط گرم و صمیمی پیشین با نائینی و آشنایی با گستردگی دانش, تیز فکری, هوشیاری و آگاهی از مسائل روز جهان اسلام, وی را به عنوان طرف مشورت خود در کارهای مهم, شریک بحث خصوصی و یکی از اعضای هیأت استفتاء بر می گزیند9.
وی, از آن پس, در حوزه نجف, به عنوان مجتهدی توانا, برخوردار از شایستگیهای علمی, سیاسی در میدانهای گوناگون, ظاهر شد.
شخصیت علمی
نائینی در تحقیق و ژرف اندیشی, دقت نظر, استواری برهان و قوّت تعقّل, برجستگی ویژه داشته و سرآمد روزگار بوده است. در دانش, چهره ای شناخته شده بود, به گونه ای که فضلا و بزرگان حوزه, برای وی احترام ویژه قائل بوده اند. آقا ضیاء عراقی می گوید:
(من در اصفهان که بودم, غلیان برای میرزا چاق می کردم. به نظر من, از همه معاصران خود برتر بود.)10
وی, افزون بر دانشهای رایج حوزه, به علوم و فنون دیگر, چون فلسفه, کلام, ادبیات و تاریخ آگاهی ژرف و گسترده داشته است.
آقا بزرگ تهرانی, درباره مقام علمی و آگاهی ژرف نائینی بر دانشهای گوناگون, بویژه دانش اصول می نویسد:
(وکان مشارکاً جامعاً له تضلع و براعة فی الآداب اللغویة فارسیة وعربیة ورسوخ فی الکلام والفلسفة وتوحد فی الفقه اما هو فی الاصول فامر عظیم لانه احاط بکلیاته ودققه تدقیقاً مدهشاً, واتقنه اتقاناً غریباً و قدرنّ الفضاء باقواله و نظریاته العمیقة… حتی عدّ مجدداً فی هذا العلم.)11
دانش بسیار و گسترده داشت. ادب فارسی و عربی را به مرحله کمال رسانده بود و از دانش کلام و فلسفه بهره فراوان داشت. در دانش فقه, یگانه و میدان دار بود. امّا در علم اصول, موضوع بزرگ تر از اینها بود; زیرا برکلیات دانش اصول, آگاهی دقیق و کامل داشت و در آن, دقت و ژرف کاوی فوق العاده و شگفت آور انجام داد و به گونه ای شگفت آور, مباحث آن را استوار و مستحکم ساخت که آوازه دیدگاههای ژرف وی در اصول, در فضای آن روز طنین انداز شد… تا جایی که در علم اصول, مجدد به شمار آمد.
وی, با این مقام و جایگاه علمی و آگاهیهای گوناگون بر سکوی بلند استادی در حوزه نجف اشرف قرار گرفت و تلاش علمی خویش را آغاز کرد.
تدریس در نجف اشرف
نائینی, تدریس فقه و اصول را در حوزه نجف اشرف, با وجود درس استوانه علمی برجسته ای چون آخوندخراسانی, از حجره مدرسه شروع کرد. از آن جا که درس وی از تحقیق و دقت نظر و باریک اندیشیهای ویژه ای برخوردار بود, دیری نپایید, شمار بسیاری از فاضلان بنام درس آخوند خراسانی نیز, درس تحقیقی و علمی نائینی را سودمند یافتند و در آن شرکت جستند.
با افزایش شاگردان, درس از حجره مدرسه, به مسجد هندی منتقل شد12. با اقبال کم نظیر و بسیاری دانش پژوهان فرزانه, حوزه درس وی از جایگاه بلندی برخوردار شد و پس از حوزه درس آخوند خراسانی, مقام اوّل را یافت13.
سید محسن امین, درباره عظمت و جایگاه درس نائینی در نجف اشرف می نویسد:
(… کانت حوزه بحثه من اکبر مجالس البحث فی النجف الاشرف…)14
حوزه درس نائینی درنجف اشرف, از بزرگ ترین حوزه های درس و بحث بود.
میرزای نائینی, برای عموم فاضلان و طلاب حوزه نجف, دو درس رسمی فقه و اصول داشت. صبح, فقه و شب, اصول تدریس می کرد. دوره درسِ خارج اصول وی, به طور معمول, حدود هشت تا نُه سال, به درازا می کشید.
افزون بر این, تدریس ویژه ای برای شاگردان برگزیده خویش داشت و در آن جلسه, مشکلات علمی را طرح و رسیدگی می کرد15.
ویژگیهای درس
نائینی, درس را با بیان شیرین, به دور از تکرار16, عمیق, به گونه ای که هیچ جای پرسش باقی نماند17, ارائه می داد.
درس نائینی از اطلاعات گسترده, مباحث مفید و دسته بندی ویژه و کم مانندی برخوردار بود که اینک در این جا به پاره ای از ویژگیهای درس وی اشاره می کنیم:
دقیق ومحققانه: نائینی, بسیار محققانه, دقیق, پر نکته و ژرف, درس را ارائه می داده است. مطالب علمی را در چارچوب اصطلاح, برهان منطقی و فلسفی و در سطح بالایی مطرح می کرده, به گونه ای که برای همه شرکت کنندگان در خور درک و فهم نبوده است. از حوزه درس وی, بیش تر کسانی می توانسته اند بهره برند که اندوخته علمی آنان در سطح عالی باشد و در فقه و اصول صاحب نظر باشند.
آقا بزرگ تهرانی درباره سطح عالی درس نائینی می نویسد:
(درس نائینی, از درسهایی بود که مردان دانش, شایستگی بهره وری از آن را داشتند. در زمان استاد ما, شیخ الشریعه اصفهانی, حوزه درس نائینی, رونق و گسترش ویژه ای به خود گرفت. وقتی شیخ الشریعه به رحمت ایزدی پیوست… نائینی, نامش بر سر زبانها افتاد و شمار بسیاری از مردم مسلمان شهرهای دور, در امر تقلید به او رجوع کردند.)18
از این روی, دانشورانی که دوره سطح را به پایان برده بودند و آغاز درس خارج آنان بود, یا در دانش فقه و اصول بهره اندک داشتند به خاطر عمق مطالب و اندیشه بلند وی, بویژه در اصول, از درس وی, نمی توانستند, به درستی بهره برند; بدین جهت, درس وی شاگردان خاص خود را داشت. در حقیقت, حوزه درس وی, ویژه برگزیدگان حوزه نجف بود.
آقا بزرگ تهرانی, در مورد جایگاه بلند و شاگردان برجسته درس نائینی می نویسد:
(درس نائینی, به خاطر شیوه ویژه وی در تدریس, دقت نظرها و باریک بینیهای وی در پژوهش و ژرفایی و دشواریابی مطالب, بی مانند بود و ویژه. از این روی, در درس وی, جز افراد توانا, دانشمند و صاحب نظر شرکت نمی جستند. از آن جا که طلاب مبتدی و متوسط, نمی توانستند, از مطالب دقیق درس بهره برند, در آن بحث جائی نداشتند.
از این روی درس نائینی طرفداران و اصحاب خاصی داشت.
شخصیتهایی که مایه امید آینده بودند و حوزه به آنان چشم دوخته بود, در آن حلقه درس ساخته می شدند. و چنین نیز شد; زیرا از بین آنان, نخبگانی برخاستند که توانایی پیشگامی در حرکت علمی و فکری جامعه و حوزه علمی نجف را داشتند و مدرسان بنامی چون: سیدابوالقاسم خوئی پا به عرصه تدریس نهاد.)19
درس نائینی, مبتنی بر آگاهیهای علمی و حاشیه های مفید و تحقیقات عالی متکی بر استدلال و برهان بوده است. یکی از دانشوران در مقایسه میان درس نائینی(ره) و حائری(ره) می فرماید:
(مرحوم نائینی, مطلب را با شاخ و برگ و مقدمات و مؤخرات بسیار بیان می کرد و به درس, تنوع می داد, ولی مرحوم حاج شیخ عبدالکریم, همان مطلب را در مدت کوتاه, بدون حواشی و مقدمات و مؤخرات بیان می فرمود.)20
اهمیّت به تاریخ: آگاهی از پدیده ها و رویدادهای تاریخی در بررسی وتحلیل مسائل و پدیده های علمی, سیاسی, اجتماعی نقش مؤثر دارد.
نائینی, آگاه به زمان بود و نقش تاریخ را در آگاهاندن شخص از زمان می شناخت. درعصری که حوزه های علمی شیعه به دانشهای محدود (فقه و اصول) می اندیشیدند, وی از دانش تاریخ در شرح مطالب علمی, سیاسی و اجتماعی بهره می گرفت و شاگردان خویش را به تناسب موضوع بحث, با نکته های تاریخی آشنا می ساخت21.
توجه به نگارش درس: پیش از زمان نائینی, نگاشتن درس استاد در حوزه های علمی, رایج نبود. اساتید نسبت به آن توجه بایسته نداشتند. نائینی, به ضبط و نگارش درس و یادداشت برداری از مطالب علمی, توجه ویژه داشت. بارها از شاگردان خود می خواست, مطالب درس را بدون کم وکاست, تقریر کنند; از این روی, بیش تر شاگردان وی, مطالب را با دقت هر چه تمام تر می نگاشتند و هر از چند گاهی آن را بر استاد عرضه می داشتند. و استاد نیز, در جهت رشد و کمال علمی آنان رهنمودهای لازم و مورد نیاز, ارائه می داد.
از آقا جمال گلپایگانی نقل شده که می گفته است:
(… من یک طاقچه تقریرات درس آقا را دارم…. من حدود سی سال در خدمت مرحوم نائینی بودم و تا آخرین روز درس ایشان آمدم و همه را یادداشت کردم….)
آقای حسینی همدانی می گوید:
(من پس از اتمام کفایه, در درس اصول نائینی شرکت می کردم. مرحوم نائینی به من فرمودند: شما هم درس من می آیید؟
بنده عرض کردم: بله.
ایشان فرمودند: مانعی ندارد به شرط این که درس را بنویسید و برای من بیاورید که آن را ببینم….
من چند سال درس ایشان را می نوشتم و هر چند وقت یک بار, نوشته ها را, که چند دفتر می شد, خدمت ایشان می بردم و ایشان مطالعه می فرمودند. اگر مدتی می گذشت و نوشته های درس را خدمت ایشان نمی بردم, مطالبه می فرمودند….)22
نگارش درس استاد, فایده های بسیار دارد: درس به گونه زنده, با ویژگیهای خود می ماند و برای پژوهشگران و محققان, امکان نقد و بررسی آخرین دیدگاههای ارائه شده در دانش مورد بحث, به وجود می آید و دیدگاهها و ابتکارها و نوآوریها, با مرگ آفرینندگان آنها, از بین نمی رود و به فراموشی سپرده نمی شود.
افزون بر اینها, گنجینه ای است برای حوزه ها و نسلهای بعدی و راهی است برای آشنایی با سبکها و شیوه های گوناگون و سکویی است برای حرکت به سوی کمال و رشد.
شاگردان نائینی
از آن جا که نائینی از دید ژرف و دانش گسترده و تیزبینی خاصی در مباحث علمی برخوردار بود, کانون درس و بحث او, نیز مهد تربیت دانشمندان برجسته و مجتهدان توانا شد. حضور چهره های علمی, درس استاد را از دیگر درسهای حوزه نجف اشرف, ممتاز ساخت. بیش تر شاگردان وی کسانی بودند که در فقه و اصول به درجه اجتهاد نزدیک شده بودند و در قلّه بلند دانش سیر می کردند و دوره های پایانی فراگیری خویش را درمحضرنائینی می گذراندند.
تربیت یافتگان درس نائینی, با بهره هایی که از دانش وی گرفته بودند, به حوزه های علمیه, در جای جای سرزمین اسلامی, حیات تازه دمیدند و مراکز علوم اسلامی را, با درسهای محققانه و مجتهدپرور خویش غنا بخشیدند و حدود نیم قرن, مهار قافله دانش فقه و اصول را در دست گرفته از نسلی به نسل دیگر منتقل کردند.
بزرگانی که از محضر پرفیض نائینی, بهره مند شده اند, عبارتند از:
1 . شیخ موسی خوانساری نجفی (م:1363هـ.ق.) از نخبگان و مقرر درس اصول و فقه نائینی که بخش فقه آن, تحت عنوان (منیة الطالب فی حاشیة المکاسب), برای استفاده محققان, در دو جلد, به چاپ رسیده است.
2 . شیخ محمد علی کاظمینی خراسانی (م: 1365هـ.ق.) از شاگردان محقق و بنام حوزه درس اصول نائینی و گردآورنده آن.
وی, این تقریرها را در چهار جزء, تحت عنوان: (فوائد الاصول) در دسترس محققان دانش اصول, قرار داده است.
3 . محمد تقی آملی (م: 1391 هـ.ق.) از شاگردان بنام و با فضل نائینی و گردآورنده دوره دوم درس مکاسب اوست, با عنوان: (المکاسب والبیع) که چاپ و منتشر گردیده است.
ونیز شرح بسیار سودمندی دارد بر کتاب عروة الوثقی, با عنوان: (مصباح الهدی) که در آن, دیدگاههای جدید و بسیار مفید, دیده می شود.
4 . سید ابوالقاسم خوئی (م:1413 هـ.ق.) از شاگردان پرآوازه حوزه درس نائینی, کسی که بیش ترین بهره های علمی خود را از محضر وی گرفته و تا واپسین لحظه های حیات پربار استاد, ملازم و همراهش بوده است.
وی, درس استاد را برای سایر شاگردان میرزا تقریرمی کرده و خود نیز, به نگارش درس, بویژه اصول اهمیت بسیار می داده و (اجود التقریرات) وی, نتیجه آن تلاشهاست.
5 . سید مرتضی لنگرودی (م: 1361 هـ.ق.)
6 . آقا سید جمال الدین گلپایگانی (م: 1377 هـ.ق.)
7 . سید صدر الدین جزایری (م: 1393 هـ.ق.)
8 . شیخ حسین حلّی (م: 1394هـ.ق.)
9 . شیخ ابراهیم کرباسی (ت:1322 هـ.ق.)
10 . میرزا محمد باقر زنجانی (م: 1394 هـ.ق.)
11 . سید حسن بجنوردی (م: 1395 هـ.ق.)
12 . سید محمد هادی میلانی (م:1395 هـ.ق.)
و…23
مرجعیت نائینی
مقام والای مرجعیت شیعه, پس از رحلت دو مرجع بزرگ: محمدتقی شیرازی و شیخ الشریعه اصفهانی, به چند تن از مجتهدان رده اوّل, که به یکسان دارای شرایط بودند و شایستگی مقام مرجعیت داشتند, منتقل شد.
مردم مسلمان, بنا به تکلیف شرعی خویش, وظیفه داشتند یکی از آن بزرگواران را, به عنوان مرجع تقلید خویش برگزینند. در این دوره, یکی از مجتهدان به نام, که برازندگی این سمت را داشت, محمد حسین نائینی بود. مردم مسلمان, از دور و نزدیک, به ایشان مراجعه می کردند24.
ولی از آن جا که در دوران مرجعیت وی, مراجع دیگری که از نظر جایگاه علمی و اجتماعی با او هم سنگ بودند, وجود داشتند, نائینی مرجعیت عامه نیافت25.
آثار و نوشته ها
نائینی, افزون بر تواناییهای علمی گوناگون, در ادبیات عرب و فارسی بسیار توانمند بوده است.
آقا بزرگ تهرانی, درباره دانش سرشار ادبی نائینی, می نویسد:
(… نائینی, در ادبیات فارسی و عربی تبحر داشت و آن را به خوبی می دانست26.)
وی از مراجع اهل قلم بود که در درست نویسی در حد وسواس تلاش می ورزید; از این روی, بسیاری از آثار به جا مانده از او, به خاطر پرهیز از اشتباه ادبی و سستی در نثر و کاستی در جمله بندیها و… به چاپ نرسیده است.
تحقیقات علمی که از خامه محقق نائینی تراوش کرده, ویژگیهایی دارند که نیاز است در تحقیقی مستقل به آنها پرداخته شود. در اینجا به گونه گذرا, به آثار و نوشته های ارزشمندی که از نائینی به جای مانده و گواه گستره آگاهی علمی و نبوغ و ابتکار اوست, نظر می افکنیم.
1 . حاشیه بر عروة الوثقی: عروة الوثقی, نوشته سید محمد کاظم یزدی(ره) به خاطر گستردگی و فراگیری وامتیازهای بسیار, از همان آغاز, مورد توجه ویژه فقیهان و بزرگان دانش فقه قرار گرفته و حاشیه های فراوانی بر آن نگاشته شده است. یکی از حاشیه های عالمانه و محققانه برعروة الوثقی, حاشیه نائینی است. وی, در این حاشیه, به ابراز نظر و آوردن فتوای خود, بسنده کرده و دیدگاههای خویش را به گونه ای جداگانه از متن عروه, در جدولی با تعیین صفحه, سطر و کلمه ای که حاشیه مربوط به آن می شود, عرضه داشته است27.
2 . وسیلة النجاة: این اثر, رساله عملیه مختصری است, به زبان فارسی, برای عمل مکلّفان و در بر دارنده بابهای: عبادات, معاملات و میراث.
متن آن (تبصرة المتعلمین) علامه حلی است که با فتوای نائینی برابر شده و براساس ترتیب (تبصرة المتعلمین) نوشته شده است.
3 . تنبیه الامه و تنزیه الملّة: در این اثر, نائینی, برای روشن کردن مشروع بودن مشروطیت و دفاع از آن دربرابر استبداد پیشگان, درباره مسائل اساسی, چون: حکومت, قانون, نظام استبداد,مبانی آزادی, مساوات, عدالت و… بر مبنای استدلالهای فقهی و اصولی به بحث و بررسی پرداخته است.
بر این اثر, دو مرجع شیعه, آخوند خراسانی و شیخ عبداللّه مازندرانی تقریظ نگاشته و آن را تأیید کرده اند.
(تنبیه الامه و تنزیه الملّه) در زمان استبداد صغیر, به زبان فارسی نگارش یافته و در سال 1327, در عراق, و سپس بارها در ایران به چاپ رسیده است, از جمله با مقدمه, تصحیح و حاشیه سید محمود طالقانی.
4 . رساله های فقهی و اصولی: از سخنان شاگرد و همراه نائینی, حسینی همدانی, استفاده می شود, نائینی, در بیش تر بابهای فقه و مسائل اصول رساله تحقیقی داشته است, ولی همان گونه که یاد شد, چون در عرضه درستِ نگارشهای خویش, حساس بوده و نمی توانسته اشتباه ادبی در نوشته اش را تحمل کند, به چاپ و نشر این آثار,علاقه ای نشان نداده است; از این روی, بسیاری از نگارشهای تحقیقی ایشان از بین رفته و یا به گونه خطی در کتابخانه ها به جای مانده است.
رساله های علمی که در کتابهای تراجم و فهرست مؤلفان, برای نائینی شمرده شده, عبارتند از:
* رساله در خلل نماز.
* رساله در لباس مشکوک, نوشته شده در سال 1315هـ.ق.
* رساله در نفی ضرر.
* رساله در باب تزاحم.
* رساله در شرط متأخر.
* رساله در تعبدی و توصلی.
* رساله ای در ترتب.
* رساله ای در معانی حرفیه28.
5 . تقریرات: همان گونه که یادآور شدیم, از ویژگیهای درس نائینی این بود که به شاگردان خویش, سفارش فراوان می کرده که مطالب درس را بنگارند.
از این روی, بسیاری از شاگردان وی, درس را می نوشته اند که پاره ای از این نوشته ها, به چاپ رسیده و جامعه علمی از آن بهره می برند.
نگاهی به زندگی سیاسی نائینی
نائینی, از آغاز تحصیل در اصفهان, در محیطی می زیست که کانون آمد و شد رجال مذهبی, سیاسی و علمی بود29. و از همان جا, باب اندیشه سیاسی وتفکر اجتماعی به روی او گشوده و روز به روز بر گستره و ژرفای آن افزوده می شد. در کنار آن, ارتباط صمیمی و گرم وی با سیدجمال الدین اسدآبادی, در رشد و باروری اندیشه سیاسی و اجتماعی او, تأثیر گذاشت30 و همگام با تلاش علمی, از آثار ونوشته های سیاسی و اجتماعی روزگار خویش بهره می برد و به دیدگاههای خود عمق می بخشید.
هنگامی که به سامرا وارد شد, درمرکز سیاست شیعی قرارگرفت. به خاطر شایستگی علمی و آگاهیهای سیاسی و اجتماعی محرّر میرزای بزرگ گردید31 و با آشنایی از افکار بلند وی و دیگر اندیشه وران اسلامی, به مسائل و دیدگاههای اسلامی, بیش از پیش آگاهی یافت.
در مجموع, این برخوردها و پیوندها, که در سطح مردان دانش و متفکران سیاسی اجتماعی بود, از وی شخصیت علمی, سیاسی, اجتماعی و روشنفکر اصلاح طلب و آگاه به نیازهای زمان ساخت و جایگاهی بس والا یافت.
به خاطر همین آگاهیها و زمان شناسیها بود وقتی که پس از فوت میرزای شیرازی, به نجف وارد شد, در کنار مرجع بلند آوازه زمان, آخوند خراسانی, جای گرفت و در نهضت مشروطیت, که علمای نجف, با رهنمودها, پیامها و فتواهای خویش, نقش رهبری آن را به عهده داشتند, از اندیشه اش, بهره گرفتند و در امور مهم, طرف مشورت علما قرار گرفت و به گفته برخی آگاهان, بیانیه های پرشور علیه استبداد وروشن گر مشروطیت, به خامه آن بزرگ, نگارش می شد32.
وی, در سخت ترین دوران مشروطیت , با افکار و اندیشه بلند خویش, به گونه مستدل نخستین طرح نظام اسلامی درخور پیاده شدن را ارائه داد و با تمام توان, از مشروطیت به دفاع برخاست و نهضت را پرشور نگهداشت.
افزون بر نهضت مشروطیت, در هجوم روس و انگلیس به ایران و اشغال دو بخش شمال و جنوب, علماء نجف بر آن شدند که در برابر هجوم آنها بایستند33. نائینی نیز, از جمله آنان بود و نقش مهمی ایفا کرد34 و جزو علمای پیشگام بود35. نائینی, افزون بر حضور مستقیم درمسائل سیاسی اجتماعی ایران, درجریانهای سیاسی کشور عراق نیز نقش تعیین کننده داشته است:
در زمانی که عراق توسط انگلیس به اشغال درآمد (1914م) علمای نجف علیه این هجوم, اعلان جهاد داده و نیروهای مردمی را بسیج کردند وخود در جبهه جنگ حضور یافتند36. در این جریان نیز, نائینی از جمله رجال علمی بود که در جهاد مقدس نه تنها شرکت داشت, بلکه از عناصر پرتکاپوی جهاد بود که باتلاش پی گیر, علمای رده اوّل را به گرفتن تاکتیکهای جنگی ونظامی تشویق می کرد37.
در جنبش استقلال طلبانه عراق (1920م) باردیگر علمای نجف از جمله نائینی, درصحنه سیاسی و افق حرکت استقلال طلبانه عراق درخشیدند38. پس از فوت رهبری حرکت, محمد تقی شیرازی, و آغاز رهبری و مرجعیت شیخ الشریعه اصفهانی, همکاری وتلاشهای نائینی, بُعد گسترده تری به خود گرفت و شیخ الشریعه, در تصمیم گیریها و انتشار بیانیه های سیاسی اجتماعی, با وی به رایزنی می پرداخت39. پس از مرحوم شریعت اصفهانی, نائینی و چند تن دیگر از مراجع در کادر رهبری جنبش ملّی اسلامی عراق قرارگرفتند40 و با تمام توان, نهضت را به پیش بردند. تلاش همه سویه رهبران قیام استقلال طلبانه عراق, سبب شد انگلیس از ادعای تحت الحمایگی خود بر عراق دست بردارد و به حکومت ملی تن بدهد و استقلال عراق را به رسمیّت بشناسد و تنها به حضور پنهانی از طریق دست نشانده خود, ملک فیصل, بسنده کند.
حاکم عراق, ملک فیصل, که به اشاره انگلیس سرکار آمده بود, به منظور قانونی جلوه دادن حاکمیت خویش, انتخابات اعلان کرد41. علما, چون می دانستند وی دست نشانده انگلیس است و به منظور تحکیم حکومت خود می خواهد انتخابات به راه بیندازد, با انتخابات فرمایشی به مخالفت برخاستند42. دولت عراق عکس العمل نشان داد و خالصی را که انتخابات را تحریم کرده بود, تبعید کرد43.
در اعتراض به تبعید وی, نائینی و سیدابوالحسن اصفهانی راهی ایران شدند وحکومت عراق نیز, با شیوه ناپسندی, که حکایت از اخراج و تبعید آنان داشت, باایشان برخورد کرد44.
ولی از آن جا که تبعید علما به زیان انگلیس و عراق تمام شد, ایادی انگلیس, به تلاش برخاستند و برای ختم مسأله تبعید علما, به گفت گوهای دیپلماسی پرداختند و مسأله را به پایان بردند و علماء تبعیدی را به نجف بازگرداندند45.
از سیر کوتاه و گذرایی که در زندگانی سیاسی اجتماعی نائینی انجام شد, این نکته به دست آمد که نائینی, هیچ گاه از جریانهای سیاسی و اجتماعی جامعه اسلامی و کشورهای اسلامی ومسلمانان غافل نبوده و با دید نافذ خود, ناظر رویدادهایی بوده که درجای جای کشورهای اسلامی رخ می داده و با دلسوزی و تعهد در سنگرهای گوناگون: دفاع از حق و عدالت, مبارزه با استبداد و ستم داخلی و استعمار خارجی, حضور بیگانگان درسرزمینهای اسلامی طلیعه دار مبارزه بوده است.
سیره اخلاقی نائینی
نائینی, علم را در بستر تقوا آموخته بود واز پرهیزکاری, به سرچشمه های دانش حکمت و معرفت ره یافته بود. تفکر ناب, ژرف اندیشی,جهاد با هوای نفس و… از ویژگیهای بارز اوست.
از گفتار و رفتار و کردارش, ادب و بزرگواری هویدا بود. برخوردش بادیگران, اخلاق عملی پیشوایان دین را به نمایش می گذاشت.
او, تا غروب زندگی, بر این سیره پسندیده استوار ماند.
اینک به شمه ای از فضائل اخلاقی, آداب ومقام معنوی وی, اشاره می کنیم:
زهد وتقوا
در فرهنگ وتعالیم اسلام, تقوا و بی گرایشی به دنیا, اساسی ترین ومهم ترین سرمایه رهایی انسان از گردابها و دامهای فریبنده شیطانی است; بدین جهت, مؤکدترین برنامه ای که دین جهت خودسازی به پیروانش سفارش کرده, تقوا و پرهیز از دنیاطلبی است و رعایت آن را از عالمان دین که الگو و راهنمای جامعه اند, با تأکید بیش تر خواسته است.
نائینی, از جمله فرزانگانی است که درطول حیات با برکت خویش, پروای الهی جزء زندگی او بوده و هیچ گاه, دنیا با همه مظاهر فریبنده و مقامهای پر زرق و برق آن, نتوانسته او را فریفته و مجذوب خود سازد.
آقا بزرگ تهرانی در باب تقوا و دنیاگریزی وی می نویسد:
(… و کان المترجم له, متورعاً, تقیاً, صالحاً غیر متهالک علی حطام الدنیا ولامتفان فی الحصول علی الریاسة.)46
او مردی با ورع, تقواپیشه, اصلاح طلب, بی اعتنا به زخارف دنیا بود و ریاست و مقام دنیا, نتوانست او را فریفته خود سازد.
اهمیّت به نماز
حضور درمصلی به انتظار نماز, بی قراری از خوف خدا و درک مقام, ازویژگیهایی است که بندگان مخلص خدا بدان بار می یابند. این حالت معنوی را بیش تر سیره نگاران ومحدثان, برای پیشوایان دین و اهل معرفت گزارش کرده اند.
نائینی نیز, که از چشمه زلال معرفت جرعه ها نوشیده بود, به نماز احترام ویژه می گذارد. پیش از اذان, به استقبال نماز می شتافت. در نماز از ترس خدا وعذاب الهی, ناآرام و بی قرار,اشک از گونه هایش جاری می شد:
(… وی بنا داشت برای فریضه ظهر و عصر, حدود یک ربع ساعت که به اذان مانده, بر روی سجاده بنشینند و حالت انتظار داشته باشند, تا اذان بگویند و ایشان مشغول نماز شوند.)47
در باب لابه کردن ایشان در نماز, آقا بزرگ تهرانی, می نویسد:
(… وکان اذا وقف للصلاة ارتعدت فرائصه وابتلت لحیته من دموع عینیه.)48
هنگامی که به نماز می ایستاد, بدنش می لرزید واشکهایش برگونه ها و محاسنش جاری می شد.
عشق به نماز, ارتباط باخدا, چنان با روح اوعجین شده بود که حتی در آخرین روزها و ساعتهای عمر, حاضر نبود, آنی نمازش از زمان معین همیشگی, واپس بیفتد.
آقای حسینی همدانی, که در کنار بسترش حضور داشته می گوید:
( آقای نائینی, بیماری تب نوبه داشتند. هر یکی دو ساعت, تب می کردند و به حالت غشوه از حال می رفتند. ساعت سه از شب گذشته بود. من گفتم اگر آقا بلند شوند, ببینند ساعت سه از شب گذشته است, ناراحت می شوند که چرا ایشان را برای نماز بیدار نکرده ایم و دوباره حال ایشان منقلب خواهد شد. به این جهت, چهار پنج ساعت که آن جا بود, همه را به عقب برگرداندیم وروی ساعت یک از شب گذشته تنظیم کردیم. ساعت قدیمی خود ایشان راهم روی یک از شب گذشته تنظیم کردیم. وقتی مرحوم آیت اللّه نائینی, بعد از چند ساعت بی حالی و حالت غشوه, به حال آمدند, نگاهی به آسمان کردند و با عجله فرمودند: (ساعت سه است! چرا مرا برای نماز [نماز شب و تهجد] بیدارنکردید؟)
بسیار ناراحت شدند من عرض کردم: آقا ساعت سه نیست, ساعت یک است.
ایشان فرمودند: نه.
من چند ساعت تنظیم شده راخدمت ایشان نشان دادم.
ایشان نگاه کردند و با ناراحتی فرمودند: اینها ساعت نیست, پیدان است. من ازوضع آسمان وستاره ها می فهمم که ساعت سه از شب گذشته است. همان جا با آن حال, برای ایشان ظرف آب آوردیم, وضوگرفتند و با حالت نشسته مشغول نماز شدند.)49
نیایش و تهجد
انس با نیایش و تهجد شبانه, سرمایه تلاش و پشتوانه کار روزانه مردان خداست. چشمه سار زلالی که جویندگان دانش و معرفت, آن را بهترین راه درک حقایق و فهم معارف شمرده و از آن بهره ها اندوخته اند; از این روی, هیچ عالم وارسته و واصلی را نمی توان یافت که بدون ارتباط نزدیک باخدا و خلوت شبانه, به ارتقای روح و سلوک عرفانی دست یافته باشد.
نائینی, از آن زنده دلانی بود که از نیایش نیمه شب, حیات معنوی یافته بود و با یاری از این اهرم نیرومند بود که توانست از کورانهای گوناگون زندگی, بویژه در صحنه های سیاسی, سربلند برآید.
ییکی از نزدیکان به ایشان, درباره دعا, تهجد و گریه نیمه شب وی می گوید:
(در این اواخر, که ایشان سخت مریض شده بودند, در عین حال دو ساعت به اذان صبح بیدار و مشغول نماز و تهجد می شدند و معمولاً, بلند بلند گریه می کردند و راز و نیاز داشتند.)50
نائینی, خودسازی معنوی را برای دانش پژوهان دین امری لازم می شمرده, بویژه مناجات ونافله شبانه را در کسب مقام اجتهاد سهیم می دانسته است.
آقای سید محمد هادی میلانی, از شاگردان برجسته ایشان نقل می کند:
(استاد, آیت اللّه نائینی می فرمود:
نماز شب را شرط اجتهاد نمی دانم, ولی بدون دخالت هم نمی دانم.)51
فروتنی
هر انسانی به زیور صفات شایسته, بویژه تواضع و فروتنی آراسته گردد, پسندیده است; امّا پیشگامی دانشمندان در این ویژگی پسندیده تر خواهد بود. از این روی, پیشوایان دین با تأکید فراوان از دانشمندان خواسته اند, در فروتنی پیشگام باشند, بدانند دانش سودمند, دانشی است که تواضع بارآورد:
(التواضع ثمرة العلم.)52
ثمره دانش فروتنی است.
نائینی, از فرزانگان خود ساخته ای بود که به هنگام اقبال و ادبار دنیا و مردم, مشی متواضعانه داشت. نسبت به عالم, جاهل, نیازمند و توانگر و… برخورد یکسان داشت. در داخل بیت میان خدمتگزار و دیگر افراد فرق نمی گذاشت:
(… من هیچ گاه فراموش نمی کنم که: مرحوم آیت اللّه نائینی(ره) هرگاه می خواستند, در حضور جمعی غذا صرف کنند. یا وقتی در بیرونی غذا میل می کردند. تا هنگامی که شیخ مهدی که خادم آقا بود, برای صرف غذا نمی آمد, آقا به غذا دست نمی زدند نه تنها خادم را نمی گفتند جدا غذا بخورد, بلکه تا او نمی آمد و شروع نمی کرد, ایشان شروع به صرف غذا نمی کردند.)53
نائینی احترام اساتید وبزرگان دانش را پاس می داشت. در برابر آنان برای خویش جایگاهی نمی شناخت.
هنگامی که شیخ الشریعه اصفهانی, چشم از دنیا فرو می بندد, بر جمعیت شاگردان میرزای نائینی افزوده می شود, شماری از شاگردان, از وی می خواهند برای تدریس به منبر تشریف ببرد. نائینی, روی منبر قرار می گیرد و با گریه می گوید:
(… چه روزگاری شده است که ما باید به منبر برویم, منبری که مشایخ بزرگ بر آن می نشستند.)54
زیارت پیشوایان دین
ییکی از جهاتی که حوزه های علوم دینی درمشاهد مشرفه ائمه(ع) و امام زادگان شکل گرفته, به خاطر استمداد از مقام والای ولایت و امامت و کسب معنویت از وسایط فیض الهی بوده است.
از این روی, عالمان عارف به مقام ائمه(ع) هیچ گاه از ارتباط با این منابع حکمت و دانش, غافل نبوده و صبح و شام, به هنگام رنج و راحتی از آنان بهره های علمی و معنوی می گرفته اند.
نائینی(ره) از جمله فقیهان شیفته مقام ولایت بوده است که در طول عمر پر برکت خویش, هیچ گاه از عرض ادب به آستان ملکوتی ائمه(ع) سربرنتافته است. سحرگاهان, پیش از آن که در حرم, به روی زایران گشوده شود, به شوق زیارت, پشت دَرِ حرم به انتظار می نشسته است. وقتی که در سامرا می زیسته, هر ازچندگاهی برای آستان بوسی مرقد مطهر مولای متّقیان علی(ع) به نجف اشرف مشرف می شده است55.
نظم و انضباط
ادب, انضباط و توجّه به جهات ظاهری, برای همگان ارزش و سرمایه زندگی است و دربرخوردهای اجتماعی, بسیار مؤثر و کارگشا. توجه به جهات ظاهری برای عالمان دین, آن هم دینی که نظم و انضباط و تمیزی و آراستگی در سرلوحه برنامه های آن قرار دارد, ارزشمندتر واهتمام بدان فوری تر است.
از این روی می توان مهم ترین شرط و رمز نفوذ در دلها را به کار بردن نکته های ظریفی دانست که با برخوردهای اجتماعی و فردی ارتباط دارند.
میرزای نائینی, در آراستگی و تمیزی لباس, رسیدگی به ظاهر خود, الگو بوده است.
هیچ گاه کوچک ترین بی انضباطی و دوری از زی روحانیّت را بر نمی تابید. اگر در چهره و شکل ظاهری کسی چیز ناپسند وخلاف عرف می دید, فورا با اشاره یا کنایه و در مواردی به روشنی یادآور می شد.
آقای حسینی همدانی می گوید:
( یک وقت, یکی از آقایان, که مرجع تدریس درنجف اشرف شد و دو ـ سه سال مجمع علمی خوبی هم پیدا کرد, به من فرمود: من می خواهم خدمت آیت اللّه نائینی برسم, امّا نه در بیرونی….
معلوم شد از آقا قبضی می خواهد. ناخنهای ایشان مقداری بلند بود. هنگام گرفتن قبض, آیت اللّه نائینی لحظه ای دست ایشان را گرفته بود و فقط فرموده بود: آقا!)56
احترام به شاگردان
بزرگان علما, همیشه به شاگردان و تربیت یافتگان درس و بحث خود, به دیده امانت الهی می نگریسته و به مانند پدری مهربان, با آنان رفتار می کرده اند. نه تنهاهیچ گاه به آنان بی حرمتی روا نمی داشته اند, بلکه حریم حرمت آنان را رعایت می کرده اند. این احترام و اهمیّت, نسبت به فاضلان برجسته حوزه درس, افزون بوده است.
نائینی نیز, از جمله فقیهانی بوده که به شاگردان خویش, بویژه کسانی که از فضل و کمال بیش تری برخوردار بوده اند, فوق العاده احترام می گذاشته است:
([نائینی] به شاگردان خود توجه داشت. هر کس را به مقدار علمی که داشت, احترام می کرد. حتی درجلسه درس, عده ای از خواص ایشان جایگاه مخصوص داشتند که کسی دیگر نمی توانست آن جا را اشغال کند. ایشان اساساً به طلاب و فضلای درس خوان احترام خاص می گذاشت.)57
در پاسخ به اشکال و پرسشهای شاگردان, به گونه ای برخورد نمی کرده که سبب تحقیر یا رنجش آنان گردد, بلکه با حفظ حرمت و رعایت تمام جوانب, به پاسخ اشکال و پرسش می پرداخته است.
آقای حسینی همدانی می گوید:
(… یک شب بحث اصول مرحوم آیت اللّه نائینی, راجع به عام و خاص بود. بعد از تمام شدن درس به نظر برخی شاگردان برجسته درس اشکالی پدید آمده بود, از جمله آیت اللّه میلانی. ایشان اشکال را در چند سطر نوشتند و من آن را گرفتم, بردم درون منزل و خدمت آقا تقدیم کردم. ایشان اشکال را مطالعه فرمودند. بعد به من فرمودند: این اشکال را چه کسی به شما داد.عرض کردم. آقا سید هادی میلانی. ایشان فرمود: بسیار خوب.
شب شنبه مرحوم آیت الله نائینی تمام درس را تکرار کردند. این در حالی بود که درس ایشان, هیچ گاه تکرار نمی شد و حتی مطالب تکراری هم نداشت….
مرحوم آیت اللّه میلانی فرمودند: استاد با تکراردرس, به من فرمودند: توقع نیست از شما بعد از شانزده سال که درس من می آیید, منظور من را از کلام متوجه نشوید.)58
نگهداشت آداب بحث
درگذشته زعما واساتید حوزه های علمی جدای از کنترل درس و بحث شاگردان, به اموری که به رفتار و منش طلاب و فضلا نیز مربوط می شده, توجه داشته اند و آنان را به کمالهای روحی و معنوی رهنمون می گشته اند.
میرزای نائینی نیز, به تربیت شاگردان و متخلق کردن آنان به اخلاق پسندیده, سخت اهتمام می ورزیده است از جمله: مواظب بوده که شاگردانش به هنگام بحث و گفت وگوی علمی, رفتار تند و خشن نداشته باشند و از آنان می خواسته در مناظره های علمی, سیر اعتدال را پیش گیرند و سخن را به مراء وجدال نکشانند.
آقای حسینی همدانی, از آقا سید علی مددی قائنی نقل می کند:
(… شبی در مقبره مرحوم آیت اللّه نائینی بودیم. آقایی آمد آن جا و مسأله ای را مطرح کرد. ما چند نفر بودیم, مقداری پیرامون مسأله مورد بحث, گفت وگو شد, کم کم متوجه شدیم فرد مذکور, بنای مراء وجدال دارد و پرخاش و تندی می کند. این جا ما ساکت شدیم. اومقداری گفت, وقتی سکوت ما را دید, بلند شد و رفت.)
سپس آقای مددی افزود:
(ما را مرحوم آیت اللّه نائینی تربیت کرده اند, ما هیچ گاه درمراء و جدال, وارد نمی شویم. مراء کننده بگوید تا خسته شود. وقتی خسته شد بلند می شود و می رود.)59
بالأخره این مرد بزرگ, پس از عمری روشنگری, دانش پراکنی, فریاد رسی, رسیدگی به امور مردم,تلاش در راه استقلال و عزت و سربلندی کشورهای اسلامی, مبارزه بی امان با استبداد و کژاندیشیها, کژفکریها, با قلبی مطمئن در 26 جمادی الاول 1355هـ.ق, به دیدار حق شتافت. خدایش بیامرزاد و او را با اولیای خویش محشورکناد.
پاورقیها:
1 . (تاریخ نائین), ج118/1; (اعیان الشیعه), محسن امین, جزء 258/44, چاپ دارالتعارف للمطبوعات بیروت.2 . (نقباء البشر), آقا بزرگ تهرانی, ج593/2, دارالمرتضی.
3 . (نقباء البشر); (اعیان الشیعه), محسن امین, ج54/6 (ده جلدی).
4 . مجله (حوزه), شماره 39/30, مصاحبه با آیت اللّه حسینی همدانی; (نقباء البشر), ج593/2.
5 . (نقباء البشر), ج593/2; (اعیان الشیعه), ج54/6.
6 . (نقباء البشر), ج593/2.
7 . (همان مدرک).
8 . (همان مدرک).
9 . (همان مدرک), 594/.
10 . مجله (حوزه), شماره 31/55. مصاحبه با آیت اللّه محمد حسن مرتضوی لنگرودی.
11 . (نقباء البشر), ج595/2.
12 . مجله (حوزه) 42/30, مصاحبه با آیت اللّه حسینی همدانی.
13 (همان مدرک).
14 . (اعیان الشیعه), جزء258/44.
15 . مجله (حوزه), شماره 37/30; (اعیان الشیعه), ج54/6.
16 . (همان مدرک).
17 . (تنبیه الامة وتنزیه الملة), محمد حسین نائینی, بامقدمه سید محمود طالقانی16/, شرکت سهامی انتشار.
18 . (نقباء البشر), ج594/2.
19 . (همان مدرک).
20 . مجله (حوزه), شماره 33/55, مصاحبه با آیت اللّه محمد حسن مرتضوی لنگرودی.
21 . (همان مدرک).
22 . مجله (حوزه), شماره 42/30, مصاحبه باآیت اللّه حسینی همدانی.
23 . (معارف الرجال), حرز الدین, ج285/1, کتابخانه آیت اللّه مرعشی; (مکارم الآثار), محمد علی حبیب آبادی, ج2177/6 نشر نفائس مخطوطات اصفهان; (نقباء البشر), ج595/2.
24 . (نقباء البشر), ج594/2; (اعیان الشیعه), ج54/6.
25 . (مکارم الآثار), ج2172/6.
26 . (نقباء البشر), ج595/2; (اعیان الشیعه), ج54/6.
27 . (الذریعه الی تصانیف الشیعه), آقابزرگ تهرانی, ج149/6; دارالاضواء بیروت.
28 . (مکارم الآثار), ج2177/6; (تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان) ج253/2, دار الذخائر, قم; (نقباء البشر), ج596/2; (معارف الرجال), ج286/1 ـ 87; (ریحانة الادب), ج5 ـ 127/6,خیام; (اعیان الشیعه), جزء258/44; (اعیان الشیعه), ج54/6; (معجم المؤلفین), عمر رضا کحاله, ج9 ـ 242/10, دار احیاء التراث العربی, بیروت.
29 . مجله (حوزه), شماره 29/30, مصاحبه با آیت اللّه حسینی همدانی.
30 . (همان مدرک)41/.
31 . (نقباء البشر), ج593/2.
32 . (تشیع و مشروطیت در ایران), عبدالهادی حائری 156/, امیرکبیر; (نقباء البشر), ج594/2.
33 . (تشیع و مشروطیت درایران), 159/, به نقل از (هجوم روس),ناظم الدین زاده; مجله (وحید), شماره 445/10 ـ 450, 1351.
34 . بخشی از نامه آیت اللّه مرعشی(ره) به عبدالهادی حائری, در تاریخ 15 مارس 1973م.
35 . (تشیع و مشروطیت در ایران), به نقل از (هجوم روس) 116/ ـ 121.
36 . (نگاهی به تاریخ انقلاب اسلامی 1920 عراق), محمد صادقی تهرانی 12/, انتشارات دارالفکر.
37 . بخشی از نامه آیت اللّه مرعشی به عبدالهادی حائری, در تاریخ 15 مارس 1973م.
38 . (نگاهی به انقلاب اسلامی 1920 عراق), محمد صادقی تهرانی 44/, به نقل از: (لمحات الاجتماعیه), دکتر علی وردی, ج105/5.
39 . (تشیع ومشروطیت در ایران),172/.
40 . (همان مدرک).
41 . (تاریخ 20 ساله ایران), حسین مکی, ج345/2, بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
42 . (تشیع و مشروطیت درایران), حائری 174/.
43 . (نقباء البشر),ج594/2; (تاریخ 20 ساله ایران), ج350/2 ـ 384.
44 .(تاریخ 20 ساله ایران), ج347/2.
45 . (همان مدرک),352/.
46 . (مکارم الآثار), ج2177/6; (نقباء البشر), ج594/2.
47 . مجله (حوزه), شماره 50/30, مصاحبه با آیت اللّه حسینی همدانی.
48 . (نقباء البشر), ج594/2.
49 . مجله (حوزه), شماره 50/30, مصاحبه با آیت اللّه حسینی همدانی.
50 . (همان مدرک).
51 . روزنامه (جمهوری اسلامی ایران), 1368/9/6, مصاحبه با آیت اللّه سیّد حسین شمس.
52 . (غرر و درر), آمدی, ج81/1, چاپ دانشگاه تهران.
53 . مجله (حوزه), شماره 50/30, مصاحبه با آیت اللّه حسینی همدانی.
54 . (همان مدرک), شماره 56/55, مصاحبه با آیت اللّه محمد حسن مرتضوی لنگرودی.
55 . (همان مدرک) شماره 50/30, مصاحبه با آیت اللّه حسینی همدانی.
56 . (همان مدرک).
57 . (همان مدرک), شماره 37/55, مصاحبه با آیت اللّه محمد حسن مرتضوی لنگرودی.
58 . (همان مدرک) شماره 48/30, مصاحبه با آیت اللّه حسینی همدانی.
59 . ( همان مدرک),51/.
https://hawzah.net/fa/Magazine/View/4518/4534/32591/سیری-در-زندگانی-علمی-و-سیاسی-و-اخلاقی-نائینی/?SearchText=فشارکی