امام روح الله خمینی اسطوره قرن
زمانی که امام عازم اراک شد، حوزه علمیه این شهر یکی از حوزه های معتبر کشور بود
که توسط آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری رحمه الله ـ از شاگردان سید فشارکی و میرزای شیرازی ـ اداره می شد.
چند ماه از حضور وی در اراک نگذشته بود که آ یت الله حائری رحمه الله به دعوت علما به شهر قم مهاجرت کرد و حوزة علمیه آنجا را تأسیس و تقویت نمود.
مقدمه
مجموعه صحنه های برجسته ای که در زندگی بزرگ مردان الهی به چشم می خورد، علاوه بر آن که در روند حرکت های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه مؤثر است، در خودسازی نسل های آینده نیز مفید می باشد. بی تردید، بررسی زندگی حضرت امام خمینی رحمه الله که مردی شگفتی آفرین در تاریخ معاصر به شمار می آید ـ و شاید کمتر مورد مطالعه عموم مردم قرار گرفته ـ می تواند سرمشقی مناسب برای همه انسان های جویای الگوی الهی باشد.
زندگی امام خمینی به چهار دوره کودکی و نوجوانی، تحصیل و تدریس، مرجعیت دینی و تبعید و سرانجام رهبری نظام اسلامی تقسیم می شود:
الف: دوران کودکی و نوجوانی امام خمینی رحمه الله (1300-1281ش)
سید روح الله در اول مهر ماه سال 1281 شمسی، مصادف با بیستم جمادی الآخر سال 1320هجری قمری در شهرستان خمین و در خانواده ای روحانی دیده به جهان گشود.[1]
پدر، پدربزرگ و جد ایشان از فقهای بزرگ آن دوره بودند. پدر پدربزرگ امام از علمای نیشابور بود که به منظور تبلیغ دین اسلام رهسپار منطقه کشمیر در هندوستان شد، امّا به دنبال هجوم مخالفان به شهادت رسید.[2]
پدر بزرگ امام به دعوت یکی از بزرگان خمین به ایران بازگشت و در خمین ساکن شد. پدر ایشان، مرحوم سید مصطفی از فقهای معاصر میرزای شیرازی بود که پس از پایان تحصیلات و کسب اجازه اجتهاد، از نجف اشرف به خمین بازگشت و به حل امور شرعی مردم اهتمام کرد. وجود آقا سید مصطفی، مایه آرامش مردم آن دیار و مانع بزرگی برای زورگویان و خوانین بود، تا آنجا که حتی خانة خود را با ساخت دیوارهای بلند و برج های متعدد، سنگر دفاع از اهالی شهر کرده بود.[3]
آقا سید مصطفی برای دیدار با والی اراک و شکایت از خان های ستمگر خمین، عازم اراک شد؛ اما در بین راه، این بزرگوار را ترور کردند و ایشان در حالی که چهل و دو سال بیشتر نداشت، به شهادت رسید.[4] روزی که این واقعه اتفاق افتاد، روح الله، کوچک ترین فرزند آقا سید مصطفی، بیش از پنج ماه نداشت.
با شهادت پدر، روح الله تحت سرپرستی مادر و عمة خود، صاحبه خاتون، و دایه مهربانش، ننه خاور، قرارگرفت. شجاعت عمة امام تا بدان پایه بود که موفق شد با پیگیری بسیار از دربار شاه عیاش، مظفرالدین شاه قاجار، حکم قصاص قاتل برادر خود را بگیرد. بی گمان شجاعت وی، تأثیر خاصی بر شخصیت امام داشته است.[5]
ب: دوران تحصیل و تدریس امام خمینی رحمه الله (1339- 1300ش).
سید روح الله درس های مقدماتی طلبگی را در خمین شروع کرد و در نوزده سالگی(1300ش) برای تکمیل دروس خود عازم اراک شد.
زمانی که امام عازم اراک شد، حوزه علمیه این شهر یکی از حوزه های معتبر کشور بود که توسط آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری رحمه الله ـ از شاگردان سید فشارکی و میرزای شیرازی ـ اداره می شد. چند ماه از حضور وی در اراک نگذشته بود که آ یت الله حائری رحمه الله به دعوت علما به شهر قم مهاجرت کرد و حوزة علمیه آنجا را تأسیس و تقویت نمود.
امام نیز به قم هجرت کرد و دروس مختلف حوزه را نزد استادان خود آ موخت[6] و به عنوان شخصیتی علمی در حوزه شناخته شد. ایشان در این سال ها کتاب های متعددی تألیف کردند، مثلاً در بیست و هفتمین سال زندگی خود، شرحی عرفانی بر دعای سحر نوشت، در 28 سالگی، تعلیقه بر «شرح فوائد الرضویه» و در 29 سالگی، «مصباح الهدایه» را به رشتة تحریر درآ ورد.[7]
در سال 1308 و در جریان ازدواج با دختر آیت الله ثقفی، با آ یت الله کاشانی آشنا شد. دانش و بینش این روحانی جوان، آیت الله کاشانی را چنان مبهوت کرده بود که خطاب به آیت الله ثقفی گفته بود: «این اعجوبه را از کجا پیدا کرده ای؟»[8]
اندکی پس از درگذشت آیت الله شیخ عبدالکریم حائری رحمه الله، درس اخلاق امام برگزار شد و با استقبال طلاب حوزه رو به رو گردید؛ امّا به دلیل در آمیختن درس با مباحث سیاسی، شهربانی دولت رضا شاه، آن را تعطیل کرد. از همین رو، امام، کلاس را به مدرسة دیگری انتقال داد که حاصل آن به صورت کتاب چهل حدیث در آمد.[9]
پس از رحلت آ یت الله حائری رحمه الله و با توجه به تبلیغات ضد دینی و فشارهای فراوان حکومت بر روحانیت، خطر انحلال حوزه احساس می شد و اگر حوزة علمیه قم منحل می گشت سیاست های دین زدایی رضا شاه به راحتی به ثمر می نشست. حضرت امام خمینی به این نتیجه رسید که باید با اصرار و پا فشاری و کمک سایر علما، حضرت آیت الله بروجردی رحمه الله را از بروجرد به قم دعوت کنند و مرجعیت را به ایشان بسپارند تا مرجعیت نیرومند شیعه، راه را بر بسیاری از توطئه های رژیم ببندد و همین طور هم شد و سرانجام، در سال 1320، کارنامه سیاه رضا شاه خائن توسط انگلیسی ها بسته شد.
امام، در سال های نخست حکومت محمد رضا ـ که به دلیل تزلزل حکومت، فضای آ زادی به وجود آمده بود. فرصت را مغتنم شمرد و با تألیف و انتشار «کتاب کشف الأسرار»[10] (1322ش) برخی از فجایع سلطنت پهلوی را افشا، و از اسلام و روحانیت دفاع کرد. ایشان در همین کتاب، برای نخستین بار ایدة تشکیل حکومت اسلامی و ضرورت قیام برای تشکیل آن را مطرح نمود. تألیف این کتاب، فصل جدیدی از زندگی امام را آغاز کرد؛ چرا که نشانة ورود رسمی ایشان به دنیای سیاست بود.[11]
در سال 1330، امام، دورة دوم تدریس اصول را در حالی آغاز کرد که در برخی از جلسه ها تا هزار و پانصد نفر حضور داشتند. بدین ترتیب، امام به عنوان نفر دوم حوزه، این امکان را یافت که بر بسیاری از مبلغان دینی تأثیر معنوی بگذارد.[12]
ج: امام خمینی رحمه الله در دوران مرجعیت تا تبعید (1357- 1335ش)
سومین دوره زندگی امام، هم زمان با رحلت آیت الله بروجردی رحمه الله و مطرح شدن ایشان به عنوان مرجع تقلید شروع شد. مواضع امام در این مقطع را می توان در دو دوره خلاصه کرد:
1. امام و اقدامات حکومت در سال های 1339 تا 1343
طی این سال ها، شاه با فشار آمریکا اصلاحات اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی را در ایران آغاز کرد. او در راستای این اصلاحات، دست به اقداماتی زد که اعتراض بسیاری از علما و بزرگان از جمله امام خمینی رحمه الله را به دنبال داشت؛ که در این باره، به برخی از آنها اشاره می شود.
الف: لایحه اصلاحیه قانون انجمن های ایالتی و ولایتی
امام خمینی رحمه الله در مقابل طرح این لایحه، واکنش شدیدی نشان داد و آن را مقدمه ای برای تشدید برنامه های ضد اسلامی شاه دانست. ایشان در تلگرافی به شاه، خواستار حذف مطلب مخالف دین و مذهب رسمی کشور از برنامه های دولتی و حزبی شد.[13]
ب: انقلاب سفید
شاه در 19 دی ماه 1341 اعلام کرد که قصد دارد اصول شش گانه ای را به رفراندوم بگذارد که به انقلاب سفید معروف شد. این اصول عبارت بود از: اصلاحات ارضی، ملی کردن جنگل ها، اصلاح قانون انتخابات شامل قانون حق رأی و وکالت مجلس به زنان، عرضه سهام انحصارات دولتی به مردم، سهیم کردن کارگران در سود کارخانه ها و ایجاد سپاه دانش.[14]
امام و سایر مراجع، طی اعلامیه ای بر برگزاری رفراندوم اعتراض کردند.[15] در چنین شرایطی و در روز 6 بهمن، رفراندوم در فضای خفقان برگزار گردید و بعد اعلام شد که مردم به آن رأی مثبت داده اند و به دنبال آن، رئیس جمهور آمریکا پیروزی شاه را تبریک گفت.[16]
مبارزه نیروهای مذهبی بعد از این تحولات ادامه یافت. در دوم فروردین سال 42 و در حالی که علما، نوروز آن سال را عزای عمومی اعلام کرده بودند، نیروهای نظامی با حمله به مدرسه فیضیه قم، بسیاری از طلاب را مجروح کردند. این وقایع با حمله به طلاب در تبریز و دانشجویان در دانشگاه تهران ابعاد جدیدی یافت.[17] امام در اطلاعیه ای مهم، ضمن اشاره به حمله کماندوهای رژیم به مدرسه فیضیه، تقیه را حرام و اظهار حقایق را واجب خواند و افزود: «من تا قلم در دست دارم، کارهای مخالف مملکت را برملا خوهم کرد.»[18]
این تحولات، هم زمان با سخنرانی امام خمینی رحمه الله در عصر عاشورای قم تشدید شد. ایشان ضمن فریب خواندن انقلاب سفید، شاه را «مرتجع سیاه» نامید. به دنبال این سخنرانی، ایشان در شب 12محرم (15خرداد42) دستگیر و به زندان منتقل شد که این امر، قیام 15خرداد را شکل داد؛ قیامی که به کشته و مجروح شدن چندین هزار نفر در شهرهای تهران، قم و ورامین و دستگیری شماری از علما و مراجع انجامید.[19]
ج: مبارزه با کاپیتولاسیون
با تصویب لایحه کاپیتولاسیون یا همان مصونیت سیاسی و کنسولی برای اتباع آمریکایی در ایران، امام دیگر بار به پا خواست و در سخنرانی شدید اللحنی به انتقاد از این لایحه پرداخت. سخنرانی که با این جملات آغاز شد:
«... عزت ما پایکوب شد، عظمت ایران از بین رفت... آقا من اعلام خطر می کنم، ای ارتش ایران، من اعلام خطر می کنم... والله گناهکار است کسی که داد نزند... ای علمای نجف، به داد اسلام برسید، ای علمای قم به داد اسلام برسید...»؛ این سخنرانی در سال 43 ایران را در آستانه قیامی دوباره قرار داد؛ از این رو، حکومت، تصمیم به تبعید ایشان به خارج از کشور گرفت. در نتیجه، ایشان در 13 آبان، دستگیر و به ترکیه تبعید شد.
2) امام خمینی در سال های 1343 تا 1356
اقامت امام در ترکیه با مراقبت مستقیم مأموران اعزامی ایران، یازده ماه طول کشید و سرانجام، در روز 13 مهرماه 1344 ایشان از ترکیه به عراق منتقل شد. امام در زمان حضور در عراق، سلسله درس های فقه خویش را در نجف آغاز کرد و در کنار انتقاد از رژیم، الگوی مطلوب و جامعه آرمانی خود را ترسیم، و در مجموعه ای تحت عنوان «ولایت فقیه» منتشر کرد.
3) امام خمینی در سال های 1356 تا 1357
در سال 1356 و با حرکت انقلابی مردم قم در 19 دی ماه، زمینه ظهور مجدد امام خمینی در صحنه سیاسی فراهم شد.
در مهرماه سال57 به واسطة فشار های زیاد دولت عراق برای خارج شدن امام از آن کشور، ایشان نجف را به مقصد کویت ترک کرد، ولی دولت کویت نیز با اشاره رژیم ایران از ورود ایشان جلوگیری نمود. امام، پس از آن تصمیم گرفت به پاریس برود و سرانجام در روز 14 مهر وارد پاریس شد و در نوفل لوشاتو اقامت گزید. مأموران کاخ الیزه فرانسه، منع هرگونه فعالیت سیاسی را به امام ابلاغ کردند که ایشان در واکنش تندی تصریح کرد که این گونه محدودیت ها خلاف ادعای دموکراسی است.[20] ایشان سرانجام در 12بهمن57 و در میان استقبال مردم به ایران بازگشت و با پیروزی انقلاب در 22بهمن57، فصل جدیدی در زندگی سیاسی امام خمینی آغاز شد.
د) امام خمینی رحمه الله در دوران رهبری نظام اسلامی (1368-1357ش)
امام در سال های 57 تا 68 در جایگاه رهبری نظام اسلام قرار گرفت و با دفاع از نظام جمهوری اسلامی، آن را «حکومت جمهوری، متکی به آرای عمومی و قانون اسلام» تعریف کرد[21] و آن را با رأی قاطع 99 درصدی شرکت کنندگان در همه پرسی، تثبیت نمود.
در سال های اولیه انقلاب، مسائلی هم چون بحران های قومی و منطقه ای، اشغال سفارت آمریکا در تهران، انقلاب فرهنگی، عزل اولین رئیس جمهور، جنگ مسلحانه گروه های مخالف، ترور شخصیت های انقلاب، طراحی کودتا علیه انقلاب و وقوع جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، از مسائل بسیار مهمی بود که تنها یکی از این موارد، برای فروپاشی نظام هایی با قدمت چند ساله کفایت می کرد؛ امّا امام خمینی به عنوان رهبر این انقلاب، با توکل بر خدا و مدیریت اوضاع موجود در آن زمان، توانست کشتی این انقلاب را در متلاطم ترین امواج سیاسی به سلامت به مقصد رهنمون سازد.
آری، انقلاب اسلامی ایران آغاز حرکتی عظیم است که امید می رود در نهایت، به ظهور دولت کریمه منجی بشریت ختم شود و این سخن و دعای آن پیر فرزانه است که فرمودند: «انقلاب ما محدود به ایران نیست؛ انقلاب مردم ایران، نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچم داری حضرت حجت ـ اروحنا فداه ـ است که خداوند بر همه مسلمانان و جهانیان منّت نهد و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد.»[22]
----------------------------------------
*. دانش پژوه مرکز تخصصی مهدویت.
[1]. صحیفه امام، ج19، ص426.
[2]. خاطرات آیت الله پسندیده، ص10-5.
[3]. همان، ص 15- 8.
[4]. همان، ص 20- 18.
[5]. اندیشه سیاسی امام خمینی رحمه الله، ص 26 (با اندکی اضافات).
[6]. صحیفه امام، ج 11، ص 259.
[7]. اندیشه سیاسی امام خمینی رحمه الله، ص 29.
[8]. خمینی روح الله، ص 426. (به نقل از همسر حضرت امام).
[9]. اندیشه سیاسی امام خمینی رحمه الله، ص 31.
[10]. این کتاب پاسخی است به کتاب اسرار هزار ساله، نوشته علی اکبر حکمی زاده که در آن، ضمن زیر سؤال رفتن برخی مبانی شیعه، شبهات فراوانی درباره روحانیت مطرح شده بود.
[11]. امام خمینی رحمه الله و بیداری اسلامی، ص 39.
[12]. اندیشه سیاسی امام خمینی رحمه الله، ص 40 (با تصرف).
[13]. صحیفه امام، ج1، ص 78.
[14]. اندیشه سیاسی امام خمینی رحمه الله، ص45، به نقل از روزنامه اطلاعات، 20 دی ماه، 1340.
[15]. خاطرات و مبارزات حجت السلام فلسفی، ص246.
[16]. اسناد انقلاب اسلامی، ج1، ص57.
[17]. بررسی و تحلیل از نهضت امام خمینی، ج1، ص399.
[18]. همان، ج1، ص372، 411.
[19]. اسناد انقلاب اسلامی، ج1، ص128.
[20]. مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، کوثر، ج3، ص532.
[21]. صحیفه نور، ج3، ص 4.
[22]. صحیفه امام، ج21، ص90.
https://hawzah.net/fa/Magazine/View/6024/7487/93366/اسطوره-قرن/?SearchText=فشارکی