مصاحبه با استاد آیت الله فیاض
13. ملامحمدحسین فشارکی از علمای بزرگ فقیه اصولی ادیب متکلم و رجالی بود.
از دورانی که اصفهان جایگاه بلند فقاهت را در قبضه اقتدار داشت چندی نمی گذرد. عالمان بزرگ فقیهان سترگ فیلسوفان بلندپایه و عارفان روشن بین آن دیار هنوز - هر چند کمتراز شمارانگلشتان دست - باقی مانده اند واز عظمت و رونق حوزه دیرپای اصفهان نشانی بدست می دهند.اگر وقت را غنیمت نشماریم و محضر چند وارث باقی مانده از حوزه گرانپایه اصفهان را در نیابیم بیم آن می رود که چندی بعد برای نگارش تاریخ حوزه اصفهان به دامن نوشته هائی دست یازیم که پسینیان به رسم حکایت از زبان پیشینیان شنیده اند واین سرآغاز گرفتاری در چنبره تاریخ نگاری خواهد بود که در دیار ما نه پر به آن می پردازند و نه شسته و رفته!
شنیدن تاریخ یک پدیده از زبان افرادی که در درون آن پدید بالیده اند و بزرگ شده اند و خود نیزاز عناصر تشکیل دهنده آن پدیده بوده اند اگر چه جسته و گریخته و ناپیوسته جای اطمینان بیشتری باقی می گذارد و در آگاهی به آن پدیده کمک درخوری را عرضه می دارد.
فقیه و عالم سخت کوش حضرت آیت الله فیاض مدرس پرصلابت استوار حوزه اصفهان از معدود باقی مانده های دوران شکوه حوزه اصفهان است مدرسی که سالیان سال درس فقهاء بزرگ آن دیار را دیده و در پی آنان مسند تدریس را بدست گرفته است وازاین رهگذر اطلاعاتی پربهااز آن بزرگان سر در نقاب کشیده بدست می دهد.
در پای سخن فقیهان کهن سالی چون حضرت آیت الله فیاض نشستن علاوه بر آن که انسان را با حوزه بزرگ اصفهان و فقهاء آن دیار آشنا می سازد و نمایی از تفکر حاکم بر حوزه قدیم اصفهان را بدست می دهد نکات نغز و آموزنده فراوانی دست گیر طالبان فضایل اخلاقی می سازد چرا که حضرت آیت الله فیاض مدرس پاک سیرت بی آلایش و بی پیرایه ایست که در نهایت سادگی و قناعت زندگی 80 ساله خویش را طی کرده و می کند و همچنان تدریس را وجه همت خویش ساخته است. و پیداست در شرایط کنونی که پاره ای چهارنعله بسوی زندگی مصرفی می تازند گزارش زندگی این بزرگان - دست کم - تذکاری می تواند باشد برای عزیزانی که در طلب سعادت اند واین که باور آوریم بهشت را به بها می دهند نه به بهانه!
در خاتمه ضروری است تذکر داده شود که دست اندرکاران مجله بااین که اذعان دارند:[ طلبه های امروز با واقعیت های اجتماعی بیشتر سروکار دارند] 1 لکن براین هم معترفند که قناعت صفا استواری و بلند همتی را بیشتر باید در زندگی کهنسالانه بجویند واز همین روی در انتخاب افرادی که با آنان مصاحبه می شود سراغ هر دو گروه را می گیرند. چرا که ویژگیهای هر دو گروه را برای طلبه ضروری و بایسته می بینند. و بر خوانندگان مصاحبه است که در مصاحبه ها آن بخشی رابهاء بیشتری دهند که درسی برای زیست علمی صنفی واجتماعی دارد. براین اساس آنجایی که حضرت آیت الله فیاض از حوزه اصفهان می گوید گوشه هایی از سیرتاریخی حوزه ها را بجویند و در جایی که سخن از تخصص فقه می راند رهنمودی برای نظام درسی حوزه بیابند چون زبان به نصیحت می گشاید پند گیرند و ره یابند.
مجله حوزه
حوزه: باسپاس ازاینکه دعوت ما را پذیرفتید در آغاز گوشه هائی از زندگی خودتان را بیان کنید.
استاد: بنده احمد فرزند مصطفی فروشانی سده ای خمینی شهری متولد سال 1324ه.ق پدرم امام جماعت معتمد و مرجع حل مشکلات مردم و نیازمندیهای ایشان - در آن
منطقه - بود همان[ سده] خدمت سید جلیل القدری مرحوم سیدمصطفی مقدمات (صرف میر عوامل فی النحو و. ..) را خواندم بعد به اصفهان رفتم و خدمت شیخ محمدعلی حبیب آبادی - در مدرسه نیماورد - سیوطی و شرح نظام را خواندم. خدمت مرحوم شیخ علی یزدی [ شرح لمعه] واز مرحوم میرزااحمد اصفهانی[ قوانین الاصول] را درس گرفتم. مقداری از همین قوانین را پیش حاج ملاحسن دولت آبادی خواندم. پس از آن[ فوائدالاصول متاجر و کفایه] را خدمت مرحوم آقاسیدمحمد نجف آبادی که شاگردان مرحوم آخوند خراساین بودو در مدرسه[ حده] تدریس می کردو خارج کفایه را خدمت مرحوم حاج میرزا محمدصادق یزدآبادی - که از علمای مبرزاصفهان بود - خواندم.
پس ازاینها در سال 1364 ق عازم نجف شدم و چهار سالی در آنجا ماندم. واز خدمت استادانی مانند: مرحوم آیه الله سیدعبدالهادی شیرازی 2استفاده بردم ایشان مردی بسیار متین بزرگوار سنگین و رعایت کننده آداب بود از جهت اخلاقی ممتاز بود مواظب بود که در محضر و مجلسش حرف لغو غیبت و کلام نابجا گفته نشود والا ناراحت می شد با وقار بود. هر کسی که خدمت ایشان می نشست هم کسب علم می کرد و هم کسب اخلاق در تقوی کامل بود.
و نیز درس مرحوم آیه الله شیخ محمدکاظم شیرازی 3 می رفتیم که ایشان از علمای مبرزاز شاگردان مرحوم آخوند خراسانی بود. بسیار خوش ملس و خوش صحبت بود محفل را گرم می کرد.
همچنین درس مرحوم آیه الله سیدجمال الدین گلپایگانی 4 می رفتم ایشان درس خارج می گفت البته شاگرد کم داتش. اهل ریاضت تهذیب نفس و اخلاق بود لذا تاثیر نفیشی بسیار فوق العاده بود و شاگردان از ایشان بهره ها می بردند. وقتی می خواستم از نجف برگردم فرمود: می روی ولی پشیمان می شوی گفتم: بر می گردم فرمود: معلوم نیست. اتفاقا همین جوری شد و پشیمان شدم زیرا فقه واصول نجف قوی تر بود و به درس و بحث بهتر می رسیدیم اما چون مادرم با من بود اصرار داشت که آب و هوای نجف به من نمی سازد لذا مجبور شدم که برگردم.
خدمت آیه الله سیدمحمودشاهرودی هم در خواندم و کم و بیش درس مرحوم آیه الله حکیم هم - که عربی درس می گفت - می رفتم.
حوزه: در آن زمان حوزه نجف توسط چه کسی اداره می شد؟
استاد: تامرحوم آسیدابوالحسن اصفهانی 5 بود که توسط ایشان اداره می شد و همه چیز دراختیارایشان بود. وقتی که ایشان فوت کرد
اداره حوزه تقسیم شد حاج سیدعبدالهادی شیرازی مرحوم شاهرودی حاج شیخ کاظم شیرازی و. ..
تا مرحوم سید بود مرجعیت درایشان وحدت داشت اما پس ازایشان تقسیم شد.
حوزه: برای شوکت و قدرت اسلام و مرجعیت وحدت آن بهتر نیست؟
استاد: بله اگر وحدت داشته باشند بهتراست واختلافی نمی افتد چرا که تفرق اشکالاتی را به بار می آورد.
حوزه: حضرتعالی در خدمت اساتید گرانقدری تحصیل نموده اید و یا با آنان معاضرت داشته اید.از خاطراتی که ازاین بزرگان در یاد دارید بهره مندمان بفرمائید.
استاد: یکی ازاساتید ما مرحوم آیه الله سیدمحمد نجف آبادی بود که بیشتر خدمت ایشان در خواندیم ابته درس مرحوم آیه الله سیدعلی نجف آبادی هم می رفتیم.
ایشان (مرحوم سیدعلی ) مرد زاهد متواضع و بی آلایشی بود. در علوم و فنون گوناگون جامع بود هم منبر می رفت هم درس می داد و هم خوش بزم بود اما مواظب بود که برخورد نامناسبی پیش نیاید. در جنگ جهانی صدماتی دیده بود. و همان باعث شده بود که مقداری حواسش جمع نباشد.البته خوش فهم و خوش درک بود. هر چه را می پرسیدی حاضر بود. و سرعت انتقال خوبی داشت و بدون نیاز به مطالعه جواب می داد.
حاجیه خانم مرحوم[ امینیه] - که ازاعیان بود - از ایشان تقاضا کرده بود که در منزلش درس بگوید لذاایشان می رفت و به آن خانم کفایه و خارج درس می گفت. آن خانم درسهای دیگر را خدمت آقایان دیگر خواند تااینکه اجازه اجتهاد گرفت و سپس حوزه درسی تشکیل داد که بعضی از همین خانمهای فاضله ای که هستنداز شاگردان آن مرحومه اند.
استاد دیگر ما مرحوم آیه الله آقاسید مهدی 7 درچه ای بود. مرحوم آیه الله سیدمحمدباقر 8 هم بود. که مرجعیت بعهده ایشان بود و مرد بسیار نزیه و مواظبی بود. طلاب هراس داشتند که پیش ایشان سخن لغوی بگویند. در مدرسه[ نیماورد] فقه واصول می گفت و کسانی مانند مرحوم آیه الله بروجردی به درس ایشان شرکت می کردند.ایشان بسیاراهل قدس و تقوی بود. روز شنبه به شهر می آمد و عصر چهارشنبه به[ درچه] بر می گشت که آنجا نماز می خواند و منزل داشت. بیشتر همش در فقه واصول بود. حوزه درسش گرم بود صبحها در مسجد[ نو] درس فقه واصول می گفت و عصر هم برای افرادی که نبودند یا
درست نفهمیده بودند همان درس ها را تکرار می کرد.
استاد دیگر ما مرحوم آیه الله حاج میرزامحمدصادق یزدآبادی بود که ایشان نیز مانند مرحوم درچه ای بسیار معقول و متین بود و مواظب که لغوی انجام ندهد.
مرحوم شیخ محمد 9 حکیم خراسانی (تربتی ) - که همین شیخ بهلول معروف پسر برادرایشان است - هم بودند که خدمتشان منظومه واشارات می خواندیم مرد بی آلایشی بود در همین مدرسه صدر حجره داشت تا آخر عمر مجرد ماند و بخاطر اینکه وضعیت مساعد نشد زن نگرفت. با عسرت هم زندگی می کرد مناعت طبع داشت. وزیر باراین وجوهات نمی رفت مقداری از مخارجش را مرحوم حاجی آقا رحیم ارباب متکفل بود. شبهای جمعه در منزل مرحوم ارباب مهمان می شد.
و نیز مرحوم آیه الله حاج میرزا علی 10 آقا شیرازی بود حجره ایشان کنار حجره من بود. درس نهج البلاغه می گفت و عموم شرکت می کردند. فقط همین یک درس را داشت. در قدس و تقوی معروف بود. وقتی به نماز می رفت و طلبه ها می فهمیدند اقتدا می کردند.البته در طب قدیم هم وارد بود و قانون بوعلی را تدریس می کرد. لکن جنبه اخلاقیش بیشتر اهمیت داشت و بیش از جنبه طبی اش مورد توجه بود.
حوزه: با مرحوم الهی قمشه ای هم رابطه ای داشتید؟
استاد: نه چندان باایشان آشنا بودیم ولی ارتباطی که کسب فیض کنیم نبود مدتی ایشان دراصفهان بودند که به حجره ما رفت و آمد داشتند.
حوزه: زمانی حوزه اصفهان مرکز حکمت بود امااکنون از رونق افتاده است.
استاد: بله خیلی فرق کرده است. آن زمان قم و دیگر جاها تابع اصفهان بود و حالااصفهان تابع قم شده است. پیش از آمدن حاج شیخ عبدالکریم قم مرکزیتی نداشت. و هنگامی که ایشان آمدند. طلبه ها به قم رفتند و آن حوزه رونقی گرفت. پیش تر هم می گفتند که علم از نجف مانند آبی که به زمین فرو رود فرو می رود و در قم منتشر می شود. تقدیر چنین بوده که قم مرکز شود. و دراخبار تعریف شده است آنقدر قم ارزش پیدا می کند که مقدار خوابگاه یک اسب را هزار دینار می خرند.
حوزه: گویا بزرگانی مانند مرحوم بهشتی و مطهری خدمت شما تحصیل کرده اند؟
استاد: پیش ازاینکه نجف مشرف شوم مرحوم بهشتی پیش من سیوطی می خواند. و پس از بازگشت از نجف شرح لمعه را خواند. فرد بااستعدای بود لازم نبود خیلی شرح بدهم پیش مطالعه می کرد و همان که می گفتم متوجه می شد. در همان زمان که پیش ما لمعه می خواند خودایشان هم درس معالم می گفت. واما مرحوم مطهری پس از بازگشت مااز نجف به توصیه استادش مرحوم حاج میرزاعلی آقای شیرازی که کنار حجره ما حجره داشت قسمتی از فرائد را برای ایشان خواندیم زیرااز حاج میرزا علی آقا پرسیده بود که قسمتی از فرائد را نخوانده ام پیش کی بخوانم ایشان ما را معرفی کرده بود. بعد هم مرحوم شهیدمطهری با ما آشنا شد هر که از پیش ایشان می آمد برای ما سلام می رساند واظهار تشکر می کرد. مرحوم ارباب 11 - که در جنبه های حکمت و ریاضی و. . قوی بود و جامع - رفت و آمد می کرد وازایشان استفاده می برد. مرحوم ارباب به ایشان احترام می گذاشت. در درس ما هم که شرکت می کرد معلوم بود که خوش ذوق و بااستعداداست.
حوزه: بزرگانی مانند مرحوم ارباب استادایشان مرحوم جهانگیرخان قشقائی و محمدرضا قمشه ای بااینکه در دانش واخلاق مقام والائی داشتند اما ملبس به لباس روحانی نشدند آیا جهت خاصی داشت؟
استاد: حاج آقارحیم وقتی نماز می خواند عمامه سفیدی داشت که به جای کلاهش می گذاشت. و نمی خواستند سیره پدرانشان را ترک کنند. لکن برای لباس روحانیت ارزش خاصی قائل بودند.
حوزه: نسبت به امام[ مدظله العالی] آیا مطلبی دارید که بیان فرمائید؟
استاد: مقام ایشان محتاج به تعریف من نیست ایشان آفتابند آفتاب نیاز به تعریف ندارد آفتاب آمد دلیل آفتاب خودش معرف خودش هست.
در نتیجه التجاء به حضرت امیر[ ع] مقامی به ایشان داده شده است که فوق اینهایی است که شما تصور می کنید مقام معنوی ایشان بیش از مقام ظاهری ایشان است. خداوند تاییدشان کند انشاءالله.
حوزه: آیاتالیفی هم دارید؟
استاد: تالیف منظمی ندارم زمانی رساله ای در[ شروط ضمن عقد] - از تقریرات درس مرحوم آیه الله آسیدمحمدنجف آبادی - نوشتیم که خطی است. و یک سری متفرقات هم هست که جمع نکرده ام و تصمیمی هم به تدوین آنها ندارم. تمام کوششم در همین تدریس بوده که وقتی برای تالیف پیدا نکردم واکنون هم به زحمت همین یک درس را می گویم.
حوزه: پس از بازگشت از نجف به چه کارهائی در حوزه اصفهان پرداختید؟
استاد: در کارهای اجتماعی که دخالتی نداشتم و فقط مشغول درس و بحث بودم. آنجا که باید درس بخوانم درس می خواندم و آنجا که باید تدریس کنم درس می دادم. درسهائی مانند فرائدالاصول و متاجر را درس می دادم در مدرسه صدر پس از درس ما مرحوم آیه الله خادمی تدریس می کرد - وایشان علاقه زیادی بمن داشتند - به تدریج درسهای دیگری مانند: مکاسب کفایه و. .. را گفتم پس از آن مستمسک را شروع کردم و اکنون حال درس دادن ندارم. فقط برای خالی نبودن عریضه کتاب قضاء و شهادات جواهر را بنا به تقاضای آقایان می خوانیم.
حوزه: خواندن علم اصول و کتابهائی که پیرامون این علم نوشته شده است در چه سطحی لازم است و در تحصیل اجتهاد مدخلیت دارد؟
استاد: به مقداری که انسان از قواعداصولی مطلع باشد که کجا و چگونه استعمال می شود کتابهائی مانند: معالم قوانین و فرائد خوانده شود کافی است البته اگر کسی خارج اصول خواسته باشد برود مانعی ندارد ولی لازم نیست. همین سه کتاب دراصول کافی است. و طلبه را در حد یادگرفتن قواعد کلی اصول کمک می کند.
حوزه: آیااز زندگی تحصیلی و تدریسی که پشت سرگذارده اید رضایت دارید؟
استاد: هر آنچه پیش آمده همه اش خیر و خوب بوده است من اهل گفتن اینکه چرااینجور شده و یا آنجور شده نیستم. هر چه پیش آمده قضای الهی است و راضی هستم.
حوزه: شمااز برخی بزرگان اجازاتی دارید لطفا درباره ایشان صحبت فرمائید.
استاد: یکی ازایشان مرحوم آیه الله حاج سیدابوالحسن اصفهانی است. او اخر عمرش بود که مریض ضد و درسی نمی گفت - درس اصلی را همان مرحوم سیدعبدالهادی شیرازی می گفت - وقتی خواست برای معالجعه به[ شام] برود من این اجازه راازایشان گرفتم. آرزو داشتم که سالم برگردند و برای درس خدمتشان برسم که در همان سفر فوت کردند و جنازه ایشان را با جلال و شوکت بسیار فراوانی در کربلا و نجف تشییع کردند و سمت چپ درب قبله حرم حضرت امیر[ ع] - کناراستادشان آخوند خراسانی - دفن کردند. سمت مقابل مرحوم سیداسدالله ضفتی پسرحاج سید محمدباقر که مسجد سید را ساخته است دفن شده است. مردم عزاداری بسیار مفصلی برای ایشان بر پا کردند.
از مرحوم حاج آقا بزرگ تهرانی 12اجازه روایتی داریم. که ایشان مرد بسیار با تقوی و بزرگی بود. و منزل و نمازایشان می رفتیم. همانگونه که مرحوم حاج میرزا علی آقا ممتاز بود. حاج آقا بزرگ هم - در نجف - ممتاز بود و خواص در نمازایشان شرکت می کردند.
واز مرحوم ملاحسین 13 فشارکی که دراصفهان بود و در نمازایشان شرکت می کردیم. اواخر عمرشان بود که این اجازه را نوشتند. مرد بسیار جلیل القدر و بزرگواری بود. فقیهی بود که تمام مسائل را مستحضر بود. درس هم می گفت و مبرزین از علماء شرکت می کرند. خلاصه بسیار متین بود منبر هم می رفت و مخصوصا در ماه مبارک رمضان که احیاء هم می گرفت.
حوزه: در گذشته افراد صلاحیت دار مفید بودند که ازاهل فن اجازه روایتی بگیرند اکنون این تقید کم شده و چندان مورد توجه نیست نظر شما دراین باره چیست؟
استاد: سنداخبار باید متصل باشد چرا که اگر راوی بگوید: که از کی شنیدم و ایشان برای من خواندند بهتراست تا بگوید: در فلان کتاب دیدم. انتساب به آن کسانی که از معصومین[ ع] روایت دارند بسیار باارزش است. بهتراین است که افراد پیش هم رفته سنداخبار را تصحیح کنند و سپس مضمونش را نقل کنند. یک وقت می گوید: حدثنی فلان. حدثنی فلان و یک وقت می گوید: در فلان کتاب دیدم.
پس اگراین اجازه روایی رونق پیدا کند بسیار خوب است. والا با منقطع شدن نسلی که اجازه روایی دارند تسلسل اجازات بهم می خورد. و برای بدست آوردن سند صحیح باید زحمت کشید و دست بدامن کتب رجالی شد امااستاد حدیث مستحضراست و می تواند
بگوید:این حدیث که از فلان کس نقل شد واواز دیگری نقل کرده است، درست است یا نه.
حوزه: با توجه به سابقه طولانی شما در تدریس کتابهای حوزه وی و شرایط خاص زمانی آیا تغییر و تحولی را دراین کتابها لازم نمی دانید؟
استاد: حجم این کتابها هر روز زیادتر می شود و کم نمی گردد. حاشیه هائی هم که در متن تغییری نمی دهد نوشته می شود. که مفید هستند. به نظر من نباید کم یا زیادی دراین کتابهاانجام گیرد. و به همین گونه که هست و سابق براین بود مناسب است و باید باشد.البته آنهائی که استعداد دارند دنبال تحصیلات دیگر هم مانند: فراگرفتن زبانهای خارجی و موضوعات دیگر که لازم است بروند. ولی سعی اصلی ما باید در تعلیم دینی باشد که همان فقه واصول است. و به همان ترتیبی که نوشته شده است تحصیل شود. نباید خلط بین تحصیلها کرد آن عالم می گوید: من با هر ذی فنونی که مباحثه کردم غالب شدم مگر با ذی فن که مغلوب گشتم. یک فن درست خوانده شود بهتراز آنست که چند فن ناقص تحصیل گردد. یک عده که برای تحصیل حکمت خوبند واستعدادش را دارند پس ازاتمام سطح - حکمت بخوانند. یک دسته فقه واصول فرا بگیرند و یک عده علوم ضروری جدید را. پس ازاتمام سطح هر عده ای به تناسب ذوق واستعدادشان تخصصی بشوند.اکنون حوزه ها چنین نیست ولی خوب است که چنین شود طلاب و حوزه های علمیه باید ببینند که امروزه در تبلیغ و غیره چه چیزهائی لازم است. - بحسب استعداد - همان را دنبال کنند.
حوزه: آیا دراخلاق استاد خاصی داشتید؟
استاد: خیر همان کتابهای اخلاق را می خواندیم پیش استاد بخصوصی نخواندیم. یعنی در آن زمان - چه در نجف و چه دراصفهان - درس اخلاق خاصی نبود لااقل من خبر نداشتم با آقایانی که محشور بودم و معاشرت داشتم ازاخلاق و معاشرتشان بهره می بردم.
حوزه: کدامیک ازاستادان در شخصیت و رشد شما بیشتر موثر بوده اند؟
استاد: در نجف همان مرحوم آیه الله سیدجمال الدین گلپایگانی بود. و دراصفهان هم پسران مرحوم کلباسی بزرگ 14 مرحوم حاج میرزاهدی در علم حدیث بسیار وارد بود و درسی در رجال حدیث داشت که خدمتشان می رفتیم.
و تالیفاتی هم داشت. و مرحوم میرزاجمال درس و بحث نداشت فقط منزلشان رفت و آمد داشتیم. خیلی مواظب بودند که حرف لغوی نزنند و ما حرف لغوی از ایشان نشنیدیم. همیشه مشغول فکر و ذکر و درس بودند. حاج آقارحیم ارباب فرموده بودند که: این دو برادر به ملک اشبهند تا به انسان.
حوزه: پیرامون اخلاق و تهذیب نفس راهنمائی مان بفرمائید.
استاد: کتاب[ آداب المتعلمین] را بخوانید و عمل کنید و نیز کتاب شهیدثانی[ منیه المرید] را - که بهترین کتاب برای اخلاق است - و مواظب باشید که عمده تقوی است:[ اتقواالله ویعلمکم الله] هر چه تقوی بیشتر و بهتر باشد قلب روشنتر واستفاده بیشتر می شود تا تقوی نباشددرسی هم که می خوانیداز بین می رود. تقوی پایه همه چیزاست. راه کسب علم همین درس خواندن و تعلم است که اگر با اخلاق و تقوی همراه باشد قابلیت دریافت نورالهی پیدا می شود و الهام خدائی نصیب می گردد. شرط عمده تحصیل همان تقوی است به تدریح رفع نقص کنید واز خداونداستعانت بجوئید.
این دو کتاب رااز معلمی که خودش خوب و متعهد باشد درس بگیرند ازاستادانی مانند حاج آقا رحیم ارباب - که واقعااخلاقی بود. مثل حاج سیدجمال الدین گلپایگانی - که اهل ریاضت بود - که قم هم خالی نیست. خلاصه از کسانی که مواظب هستند و تقوی دارند.[ من نصب نفسه للناس اماما فلیبدا بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره و لیکن تادیبه بسیرته قبل تادیبه بلسانه و معلم نفسه و موفبهااحق بالا جلال من معلم الناس و مودبهم] 15 آنکه می خواهد تادیب نفس دیگران بکند باید شروع به تادیب نفس خودش بکند و بعد به سراغ دیگران برود تا نفسش موثر باشد.
ذات نایافته از هستی بخش کی تواند که شود هستی بخش.
کسی که خودش ناقص است چطور می تواند کسی را هدایت کند.
در راه تحصیل برناملایمات صبر کنید و تحمل داشته باشید تا بجائی برسید در کوشش و تحصیل علم پایدار باشید. تا صبر نباشد نتیجه نمی دهد.[ واصبر و مااصبرک الابالله]... صبر کنید تا خداوند و صبر بدهد.
در مسائل اجتماعی هم تا جائی که ممکن است شرکت کنید روحانیونی که به درد جنگ و تبلیغ می خورند به جبهه بروند کسانیکه می توانید تبلیغ کنند بجنگند یا خدمتی دیگر بکنند. روحانیونی هم که در گوشه و کنار مملکت - در دانشگاهها ادارات نهادها و منصبها - هستند به مقدار ضرورت باشند والا به جنگ بروند. خلاصه یا در جهه یا در پشت
جبهه باید خدمت کرد و مشغول بود. وقت را غنیمت بشمارید جوان باید وقت را غنیمت بشمارد]. تا پیر نشوید نمی فهمید که جوانی چقدرارزش دارد. حرف بیهوده شوخی و حرف دنیا نزنید مواظب باشید اگر نقصی داریداز خود دور سازید. واجبات راانجام داده و محرمات را ترک کنید. صبر در اطاعت داشته و خدمت کنید تا ذخیره ای برای پیری باشد. هر کاری را که در جوانی انجام دهید، فایده اش را در پیری می برید.
[توزیع الوقت توسیعه] منظم و مرتب باشید هر ساعتی را برای کاری معین کنید و مواظبت کند که آن کار را در آن ساعت انجام دهید اگر ساعتی فوت شد ساعت بعدی را مواظب باشید. اوقات استراحت غذاخوردن عبادت و تحصیل خود را معین کنید از خواب که بلند می شوید معلوم باشد که در هر ساعتی چه کاری دارید مثلا اول نماز بعد قرآن درس مباحثه و. .. بی نظمی لطمه می زند.اینجور نباشید که هر چه پیش آمد. یک وقت صبح بر می خیزید. حرف بی فایده و بی نتیجه می زنید سلب توفیق می شود بعد متوجه می شوید که می خواستید فلان وقت و فلان وقت را درس و مطالعه داشته باشید ولی از دست شما رفته است.
اگر برنامه نداشته باشید از وقت نتیجه نمی گیرید و با صحبتهای متفرقه وقت گذرانی می کنید پیر که شدید افسوس می خورید که چرا استفاده نبردم. عمر بیهوده هدر رفت. در معاشرت با مردم راه متوسط را انتخاب کنید. نه افراط نه تفریط اخلاق اسلامی را عمل کنید. سلوک شما بااخلاق اسلامی باشد. همه می دانند صدق خوب است و کذب بداست اما گاهی کذب مصلحت آمیز بهتراز صدق مفسده انگیزاست. باید مطلع بود که کجا و چه باید کرد؟ ملاک در انسان عقل است. عقل اگر عامل شد خودش نشان می دهد که چه باید کرد. نه خیلی شلوغ و هرجا برو و هر جا بنشین باشید و نه منزوی بعضی قصدشان ازانزوا اینست که برای خودشان شخصیت قائل می شوند ولی برخی ذاتااهل معاشرت نیستند و قصدی هم ازانزوا ندارند این اشکالی ندارد افراد که همه یک جور نیستند.اما بهتراست که رفتار آدم بینابین باشد. نه آنجور که ترک معاشرت کند و نه آنکه خودش را در هر جا و جمعیتی شریک کند.
تا بتوانید یک کاری که نفعی به دیگران داشته باشد انجام دهید و مواظب باشید که ضرر به کسی نزنید.
تا توانی دلی بدست آور که دل شکستن هنر نمی باشد.
مواظب باشید که کسی رااز خودتان نرنجانید. با شوخی باشد یا جدی. همیشه خدا را حاضر و ناظر در کارهایتان بدانید غافل نشوید مثل اینکه کسی بالای سر شماایستاده و مواظب کار شماست. خدا را در هر آنی حاضر
بدانید چه در خلا و چه در ملا.
با مردم هم از روزی مصالحه و صفا پیش بیائید.
هیچ وقت هم غیبت از یکدیگر نکنید تا دشمنی پیش نیاید.
قلب سلیم داشته باشید[ یوم لاینفع مال ولابنون الا من اتی الله بقلب سلیم] هم هرا خوب بدانید مگراینکه خلافش ثابت شود. سوءظن به کسی نبرید. براثر سوءظن آدم خودش را می خورد. همیشه حسن ظن داشته باشید. از دیگران قلبتان صاف باشد.
حوزه: فرمودید که: برخی ازاستادانتان اهل ریاضت بودند منظوراز ریاضت و شیوه آن چه بود؟
استاد: هر ماه سه روز روزه تهجد و زیارت ابا عبدالله[ ع] این سه عمل سرمشق است وانسان به این سه چیز نیاز دارد. و عمده تقوی است. منظورازاربعین و چله نشینی که شنیده اید همین طور بوده است که روزه می گرفته اند افطارشان کم بوده است. چهل روز پی در پی مشغول تهجد و شب را با دعا و نیایش بسر می برند و عباداتی راانجام می دادند، تا برایشان صفای قلب پیدا می شد و فقط به کارهای ضروری زندگی می پرداختند احتیاج به فراغت بال داشتند.
حوزه: خود حضرت عالی از کدامیک ازاعمالتان بهره بیشتری برده اید؟
استاد:از زیارت اباعبدالله الحسین[ ع] بیش ازاعمال دیگر بهره برده ام. اول زیارت مختصری است که باید پیش از زیارت عاشورا خوانده شود سپس نماز زیارت بعد مشغول زیارت شده و در آخر هم نماز آخری عمده باید حواس جمع باشد و لقلقه زبان نشود.
حوزه: بااین کسالت و ضعف مزاجی که دارید از زحمتی که دادیم عذر می خواهیم.
استاد: من از شما معذرت می خواهم که قدرت حرف زدن بیش ازاین را نداشتم امیدوارم که همیشه موید و منصور باشید.
خداوند همیشه شما را موفق بدارد. و در خدمت اسلام و مسلمین ساعی و موید باشید.
ان شاءالله که همیشه فکرتان خبر باشد.
خداوند ما را بر آنچه رضای اوست بدارد واز آنچه سخطاو در آن است باز دارد. آنجور که می خواهد و راضی است آنگونه شویم ان شاءالله. اللهم اجعلنا کما تحب و ترضی.
----------------------------------------
پاورقی ها
1. مجله حوزه41.16.
2. برای شرح حال ایشان مراجعه کنید به مجله حوزه شماره 17 مصاحبه.
3.مدرک پیشین.
4. مدرک پیشین.
5. آیه الله حاج سیدابوالحسن اصفهانی که دراصفهان به دنیا آمد در نجف زندگی کرد پس از طی مراحل علمی در فقه اصول رجال و دانشهی عقلی و نقلی تبحر یافت. وی را به سعه نظر حافظه توانا جودت ذهن و سرعت انتقال ستوده اند تا زنده بود به گونه ای آبرومندانه حوزه و زندگی اهل علم رااداره کرد. با داشتن حوزه درسی بسیار شکوهمند و گرم از قلمرو وسیعی نیز در مرجعیت و زعامت برخوردار بود.
6.ایشان در شرح زندگانی خود نوشته اند: به خواندن کتاب از همان کودکی عشق می ورزیدم. .. در حدود یازده - دازده سالی به تحصیل زبان عربی پرداختم ولی همواره لطف پروردگار بدرقه راهم بود و حین تحصیل هم گاهی حالات خوش و نورانی نصیبم می شد تااینکه به نوشتن کتاب[ اربعین] موفق شدم. علمای نجف که از نوشتن کتاب اربعین اطلاع حاصل کردند سوالاتی راجع به[ فقه] کتبااز من کردند و پس از آنکه جواب ایشان را دادم.[ درجه اجتهاد] به من عطا فرمودند.از آن به بعد مشغول تالیف کتاب بوده ام و به ترتیب کتابهای:[ خزن اللئالی سیر و سلوک معاد روش خوشبختی واخلاق و سرانجم به تالیف: تفسیر مخزن العرفان پرداختم].... به نقل از کتاب(اخلاق). یازده. و[ علماء معاصرین]. 311
7.تذکره القبور190.
8.مجله حوزه شماره 15 مصاحبه و[ شعوبیه] جلال همائی مقدمه. 98.
9.مجله حوزه، شماره. 15 مصاحبه. و[ شعوبیه]. یکصدویک. و [تذکره القبور]. 50.
10- مجله حوزه، شماره 15، مصاحبه، (شعوبیه). و (سیری در نهج البلاغه)، مقدمه
11. (شعوبیه)، 102. (مجله حوزه)، شماره 15، مصاحبه. و (مجله دانشکده ادبیات اصفهان).
12. شیخ محمدمحسن معروف به[ شیخ آقا بزرگ تهرانی] و[ صاحب الذریعه] در 1293 ه.ق در تهران متولد شد. در سن ده سالگی - پس از طی مراحل از مقدمات توسط پدر فاضل وارجمند خود ملبس به لباس روحانیت شد. پس ازاین به مدت 12 سال در تهران نزداستادان بزرگواری به تعلیم ادبیات خط تجوید منطق فقه اصول و ریاضیات پرداخت.
در سال 1315 ه.ق. راهی نجف شد. و نزداستادان بزرگ و علمای دین به تحصیل مراحل عالی معارف اسلامی پرداخت و مراتب اجتهادی فقه واصول و حدیث و اخلاق و معرفه الکتب واجازات را نزد گروهی از بزرگان مانند: حاج میرزا حسین نوری آخوند ملا محمدکاظم خراسانی سیدمحمدکاظم یزدی میرزا محمدتقی شیرازی و شریعت اصفهانی آموخت.
در سال 1329 ه.ق برای بهره وری از محضر درس میرزا محمدتقی شیرازی تالیف کتاب بزرگ[ الذریعه] و دیگر کارها راهی سامرا شد و جمعا در حدود 24 سال در سامرا زیست. و در این مدت مقداری از کارهای علمی خویش را به سامان رسانید و تالیفات خود را به تکمیل نزدیک کرد. آنگاه به سال 1354 به نجف بازگشت و تاپایان عمر (1389ه) دراین جامع بزرگ علمی مقیم بود.
واولین جلدالذریعه را در سال 1355ه به طبع رسانید. شیخ دراخلاق اسلامی و تقوای نفس و طهارت ضمیر نیزاز نمونه های اندکیابی بود که احوالات آنان اصحاب ائمه طاهرین و علمای بزرگ شیعه را به یاد می آورد. به
تعبیر علامه امینی ( الغدیر ج 10.ح ) او[ بقیه السلف الصالح] بود. (برگزیده از مقاله تحقیقی وارزشمند[ شیخ آقا بزرگ تهرانی] نوشته محمدرضای حکیمی که دیدن تمامی این مقاله برای خوانندگان نیز سودمنداست ).
13. ملامحمدحسین فشارکی از علمای بزرگ فقیه اصولی ادیب متکلم و رجالی بود.
ازبزرگانی مانند: شیخ زین العابدین مازندرانی حاج میرزا حبیب الله رشتی و میرزای شیرازی بهره برد. تالیفاتی مانند: حاشیه رسائل و حاشیه طهارت شیخ انصاری از خود بجای گذاشت و شب سه شنبه 8 ذیقعده 1353 ه.ق. دراصفهان - وفات یافت. ریحانه الادب ج 4.342 تذکرة القبور
آیه الله شیخ محمدابراهیم بن حاج محمدحسن خراسانی اصفهانی مشهور به کلباسی (کرباسی ) فقیه واخلاقی بلند مرتبه از دست پروردگان حکیم متاله عارف واصل و فقیه بیدار دل حضرت آیه الله حاج آقا محمد بیدآبادی است که حیات طیبه و سرمشق هدایت را ازاین عارف و حکیم بزرگ فرا گرفت. نه تنها شاگرد وی در سیر وسلوک معنوی بود بلکه پس از فوت پدر در کودکی تحت تکفل و تربیت وی نیز قرار داشت.
درسال 1180 ه.ق دراصفهان متولد شد. (تذکره القبور سال تولد وی را 19 ربیع الثانی 1190 ه.ق - در کاخ خراسان نوشته است ) بااستواری مقدمات دانش را فرا گرفت سپس راهی نجف شد.از محضر بزرگانی مانند: سیدمیرعلی طباطبائی (صاحب کتاب الریاض ) ملامحمدمهدی نراقی - م 1209ه.ق - (صاحب کتاب جامع السعادات ) آیه الله کاشف الغطاء - م 1229 ه.ق آخوند ملاعلی نوری - م 1248ه.ق - و. .. بهره گرفت و پس از دریافت اجازات روایی واجتهادی راهی ایران و حوزه قم شد و در خدمت میرزای قمی صاحب قوانین الاصول نیز به بهره وری پرداخت سپس راهی موطن خود اصفهان شد و در شب پنجشنبه 8 جمادی الاول 1261ه.ق چشم از جهان بست و در مسجد حکیم (که فرزندانش نیز همگی آنجا مدفونند) بخاک سپرده شد.14.
آثار گرانقدر وارزشمندی مانند:اشارات الاصول - در دو جلد - الایقاظات دراصول شوارع الهدایه فی شرح الکفایه - که در فقه و شرح کفایه مرحوم محق سبزمواری است - و منهاج الهدایه و. ..از خود بجای گذاشت. وی که دارای فرزندا نفاضل و بزرگواری مانند: ملامحمدمهدی - فرزند بزرگ وی م 1292 ه.ق که از علما و بزرگان عصر خویش بود. مانند پدر در زهد عبادت و تقوی زبان زد خاص و عام گشته بود. تالیفات گرانقدری از وی بجا مانده است.
فرزند دیگر وی: محمدابوالمعالی - (1247 - 1325 ه.ق )است که بسیار اندیشمند متبحر متقی و دارای آثار علمی ارزشمند بود.
فرزند دیگری وی: میرزا جمال الدین - م 1350 ه.ق. فرزند دیگری وی: مرحوم حاج میرزاابوالهدی است که آثار بسیارارزشمندی مانند:
سماءالمقال فی تحقیق علم الرجال الحاشیه علی کفایه الاصول الفوائد الرجالیه و. ..از خود بجای گذاشت.[ معارف الرجال] ج 2.190 و[ کتاب جوانان اصفهان]. 22 و[ ریحانه الادب] ج 5.42 و ج[. 269.7 روضات الجنات] ج 1.34. و[تذکره القبور]. 155 43و 40 و[ سمااالمقال]. مقدمه.
15.نهج البلاغه صبحی صالح حکمت. 73.
https://hawzah.net/fa/Magazine/View/4518/7333/91348/مصاحبه-با-استاد-آیت-الله-فیاض/?SearchText=فشارکی