آیت الله ملا حسین فشارکی در جریان مبارزه با رضاخان
تاریخ : چهارشنبه، 27 مرداد 1389
نظام اجباری (2)
نظام اجباری (2)
نظام اجباری (2)
نویسنده:یحیی آریا بخشایش
اصفهان و شیراز
اجرای قانون اجباری در مناطق مختلف کشور عکسالعملهای گوناگونی ایجاد کرد که بیشترین، مؤثرترین و شدیدترین آنها را مردم شهرهای اصفهان و شیراز از خود نشان دادند.چون قوای نظامی این دو شهر بر اساس تقسیمات ارتش ایران در آن سالها جزو لشکر چهارم جنوب دستهبندی شده بود، بالطبع اجرای قانون نظام اجباری در آن شهرها هم بر عهده لشکر جنوب بوده، فرماندهی واحدی بر امور و چگونگی آن نظارت و ریاست مینمود.از این رو گزارشهای تهیه شده که وقایع و مسائل سربازگیری در آن دو شهر را به تصویر میکشانند، جدا از هم نیست و نمیتوان آنها را تقسیمبندی جداگانهای تشریح کرد.پرهیجانترین مقاومت در برابر قانون نظام اجباری که بهانهای برای مبارزه با آغاز برنامههای سلطهجویانه رضا پهلوی به شمار میرفت،در اصفهان و از سوی رهبران مذهبی صورت پذیرفت.آیتالله حاج آقا نورالله نجفی اصفهانی سردمدار این مقاومت است که با درک درست و به جا از زمان و اندیشه و رفتار دیکتاتورمنشانه رضا پهلوی قانون نظام اجباری را دستاویز مبارزات خود و هوادارانش قرار داده، مردم را برای مخالفت با آن به شور و هیجان درآورد.گذشته از این، مردم نقاط مختلف ولایات اصفهان و فارس را به ایستادگی فراخواند و خود به همراه چند تن از علما و گروههای مردمی به قم مهاجرت کرد تا بدین وسیله مردم دیگر شهرهای کشور را هم در این مقاومت همراه و همگام سازد.و چنین نیز شد؛ عدهای از علمای چند شهر دیگر هم به همراه افرادی که با سیاستهای رضاشاه مخالفت داشتند راه قم را در پیش گرفتند و بدانان پیوستند.
در این مقال جای پرداختن به چگونگی اعتراضات و مخالفتهای آقانورالله نجفی و مهاجرت او به قم و سرانجام و نتایج آن نیست؛ چه، موضوعی که در این جا دنبال میشود با آنچه به رهبری وی در اصفهان و قم روی داد متفاوت است.از این رو برای خوانندگان و علاقهمندان بدین موضوع شایسته و لازم است کتابها و مقالههایی را مورد مداقه و مطالعه قرار دهند که منحصراً به مبارزات و اقدامات آقانورالله در آن سالها پرداخته، گاه با عناوینی چون قیام اصفهان یا آقانورالله نجفی اصفهانی، مباحث تازه و درخور تعمقی را در تاریخ معاصر کشورمان پیش کشیدهاند.(19)
طبق گزارشی که فرجالله آقاولی (رئیس اداره نظام اجباری)در 9 مهر 1306 تهیه کرده، نخستین مخالفتها در اصفهان، آن هم از سوی زنان و به دنبال انتشار اعلان اسامی مشمولان نظام اجباری بروز یافت.دستههای کوچک زنان اصفهانی برای اجتماع در بعضی مساجد شهر جمع شدند که مأموران بلافاصله آنها را متفرق ساختند.اما یک عده 200 نفری هم به سمت قونسولگری روسیه در آن شهر رفتند که باز با مقابله و ممانعت نیروی پلیس روبرو شد.آنان وقتی که چنین دیدند راه بازار را در پیش گرفتند.آقاولی از وقایع و اوضاع اصفهان گزارش نسبتاً کاملی تهیه و به مرکز ارسال میکند که علاوه بر تشریح اقدامات انجام شده، مسئولان نظام اجباری را از عمق مقاومت مردم آگاه ساخته بدانان هشدار میدهد که با این مخالفتها که در مقابل یک اعلاننامه نشان داده میشود باید قوای بیشتری برای اجرای آن قانون آماده عملیات باشند.
مقام محترم کفالت ارکان حرب کل قشون...در تعقیب نمره 101 بازارها به کلی بسته شده.یک دسته که مقدم بر عملیات بودند تحت استنطاق هستند.مجدداً یک عده مرد و زن به طرف قونسولگری روس برای تحصن رفتند.چند نفر نظامی و پلیس را با سنگ مجروح [ساختند]ولی بر اثر مساعی مأمورین متفرق شدند.حالا که هفت روز به افتتاح مجلس سربازگیری باقی است این عملیات میشود درموقع افتتاح وشروع به کار معلوم نیست چه عملیات در نظر داشته باشند.چون متنفذین معمم تحریک شدهاند پیشبینی میشود از دهات هم کمک بخواهند.مستدعی است مراتب را به عرض خاکپای جهان مطاع همایونی ارواحنا فداه برسانید که با وجود جدیتی که حکومت و مأمورین در رفع غائله دارند در صورت تصویب اراده مبارک همایونی نظر به آشنایی که آقای امیر لشکر و رئیس ارکان حرب لشکر جنوب به وضعیات اصفهان دارند یکی از آقایان فوق تشریف بیاورند تا برای رفع این جنجال محرکین هر کس هست گفته شده ویک سره به این وضعیت بینظمی اصفهان خاتمه دهند .مراتب راپرتاً معروض [شد.انجام اقدامات بعدی]موکول به امر مبارک جهان مطاع همایونی خواهد بود.نمره 102 ساعت 5 بعدازظهر 9 مهرماه.رئیس اداره نظام اجباری سرتیپ فرجالله.
همین وقایع را بار دیگر امیر لشکر جنوب، محمود آیرم، (20)عصر همان روز در تلگرافی جداگانه یادآور شده، ضمن تکرار برخی از مندرجات نامه فوق افزود که قنسول روس در اصفهان طبق دستورات قبلی که زنها خیال اغتشاش دارند درهای قنسولخانه را بسته، از ورود آنان به داخل جلوگیری به عمل آوردند.او در این تلگراف به مضروب شدن چند نفر صاحب منصب نظمیه هم اشاره کرده، نوشته است:«جمعیت زنها در بازار افزوده شده فعلاً یک گروهان پیاده و یک مسلسل از سربازخانه به شهر آورده شده و به فرمانده ساخلوی هم دستور داده شد که با توافق نظر حکومت از تحریکات و اقدامات معموله جلوگیری نمایند.متمنی است مراتب را از شرف عرض خاکپای مبارک همایونی ارواحنا فداه گذرانده اوامر مطاعه صادر و در صورت لزوم اجازه فرمایند حکومت نظامی برقرار [گردد]و جداً از این حرکات جلوگیری [به عمل آمده]و به غائله خاتمه داده شود. ساعت [خالی]عصر 7/9[1306]نمره 1503 امیر لشکر جنوب محمود آیرم.»
وقوع این نوع رخدادها در اصفهان که احتمال میرفت تا موقع اقدام به سربازگیری روز به روز شدت بیشتری یابد و اوضاع آن نواحی را به بحران یا اقدام عملی بر ضد حکومت و قانون مزبور بکشد، ارکان حرب کل کشور را بر آن داشت که ضمن مطلع ساختن رضا پهلوی، سرلشکر آیرم را طبق دستور وی مأمور کند که شخصاً به اصفهان رفته «اقدامات جدی و مؤثری برای جلوگیری از هرگونه پیش آمد سوء»انجام دهد و محرکین آن را تعقیب کند.در پایان هم یادآور شد که «اگر استقرار حکومت نظامی را لازم میشمارند ممکن است برقرار شود.»(21)موضوع مأموریت رئیس لشکر جنوب کشور برای اعزام به اصفهان به وسیله تلگراف دیگری به اطلاع رئیس اداره نظام اجباری اصفهان رسید تا او نیز علاوهبر اینکه از پشتیبانی مرکز دلآسوده و بدان امیدوار باشد، از پیگیری امور مربوط به اجرای قانون دست نکشد و با برخورداری از حمایتهای همه جانبه دولت وظایف محوله را انجام دهد. (22)در همین مورد کفیل ارکان حرب کل قشون در تلگرامی دستور رضاپهلوی را به اطلاع رئیس اداره نظام اجباری اصفهان رساند که «عملیات مجلس سربازگیری [ناخوانا]با کمال جدیت تعقیب و قانون مجرا گردد.»در پی همین دستور، آیرم در12مهرماه 1306وارد شهر اصفهان شد.او پس از بررسی اوضاع، با آیتالله ملاحسین فشارکی و سایر روحانیون به گفتگو نشست. زمینه مذاکرات آنان عدم اجرا یا تمهیل و دیگر موضوعات مربوط به اجرای قانون نظام اجباری بود که آیرم در مقابل گفتههای آنان مقاومت نمود و از دستوراتی که در اجرای این قانون از تهران دریافت کرده بود کوتاه نیامد.در اسناد موجود اگر چه به صراحت مورد اشاره قرار نگرفت اما همین اشاره حکایت از آن دارد که آیتالله فشارکی به همراه جمع دیگری از روحانیون و تجار اصفهان، مخالفان درجه اول برنامهها و اقدامات رضاپهلوی در آن خطه بودهاند که به درستی پیشبینی میکردند شاه با اجرای یکایک این نوع قوانین و نظامنامهها، راه را برای یک حکومت مستبدانه هموار میسازد و اجازه هرگونه انتقادومقاومت در برابر خواستههایش را از ملت میگیرد.آیتالله فشارکی که در مذاکره با امیر لشکر جنوب به بنبست رسیده، نتیجهای به دست نیاورده بود، چاره را در این دید که نمایندهای به تهران گسیل دارد و موضوع را از طریق مرکزپی بگیرد.در این روز گروهی از مردم اصفهان بار دیگر در مسجد جمع شدند که با دخالت مأموران دولتی پراکنده شدند.با وجود این مخالفتها، مجلس سربازگیری تشکیل شد و طبق سفارشها و دستورهای رضاشاه امور بدان پیگرفته شد.فرجالله آقاولی در تلگراف جداگانهای خبر داد که مجلس سربازگیری از نیمه مهر همان سال تشکیل شده، کار خود را آغاز کرده است او در این باره میگویدکه در مجلس یاد شده نزدیک دو ساعت برای اهالی شهر سخنرانی کرده، که به دنبال آن هم اوضاع شهر تغییر نموده، افراد قابل توجهی داوطلب همکاری با آن مجلس شدند.آقاولی ضمن اشاره به باز شدن چند مغازه در بازار، اقدام مأموران دولتی را که تکتک به سراغ مغازهداران رفته، از آنها میخواستند که مغازههایشان را باز کنند، غیر ضروری دانسته، پیشبینی کرده است که در چند روز آینده همه صاحبان دکانها به سرکار خود باز خواهند گشت و بازار نیز باز خواهد شد.(23)هر چند کفیل ارکان حرب کل قشون از جانب شاه بدو دستور داده بود که به تعطیلی بازار و تشبثات علما و تجار وقعی ننهاده جداً عمل سربازگیری را پیگیری کند.(24)او در تلگرام دیگری ضمن تأکید بر فعالیت مجلس سربازگیری در اصفهان، وضعیت شیراز را پیش کشیده که «بر اثر تحریک علما و تجار اصفهان» بازار آن بسته شده است.اما این گزارش نمیتواند بیان و منعکس کننده وضعیت واقعی شیراز در نیمه مهر ماه 1306 باشد.چرا که فرمانده لشکر جنوب، آیرم، در تلگرامی خطاب به کفیل ارکان حرب کل قشون نوشت که «اطلاعات واصله حاکی است که امروز عدهای از وجوه طبقات مختلفه در اداره ایالتی حاضر شده و مقصود ازتعطیلی بازار را الغای نظام اجباری و انتخاب پنج نفر از علمای طراز اول به نمایندگی دارالشوری اظهار»کردند.آیرم در پاسخ به خواسته علماء وتجار شیرازی نظر آنان را به این موضوع معطوف ساخت که «قانون نظام اجباری مصوبه مجلس واجرای آن حتمی و تشبث به این گونه موارد جز ندامت و خسارت نتیجه نخواهد داشت.»(25)با وجوداین مباحث، هنوز در شیراز مجلس سربازگیری تشکیل نشده بود.بنابراین آیرم ازسوی کفیل ارکان حرب کل قشون مورد مواخذه قرارگرفت که چرا درغیاب مجلس مزبور به این نوع اقدامات دست زده است.
خیلی فوری است امیرمحترم لشکر جنوب رمز نمره 534 از شرف عرض خاکپای مبارک بندگان اعلیحضرت همایون شاهنشاهی ارواحنا فداه گذشت.فرمودند در این موقع که هنوز در شیراز شروع...اجباری نشده مذاکره در اطراف این موضوع و استعلام از علت تعطیلی بازار از اهالی مورد ندارد.قدغن فرمائید وقعی به اقدام آنها در تعطیلی بازار نگذارید.البته در موقع اجرای قانون نظام اجباری هم [ناخوانا]بدون توجه و اعتنا به اظهارات و اقدامات آنها عملیات سربازگیری را شروع ودر صورت لزوم هر اقدامی هم لازم است حتی اعمال قوه قهریه در پیشرفت آن و جلوگیری از تشبثات اهالی معمول داشت.از طرف وکیل ارکان حرب کل قشون.
با وجود این مؤاخذه، مذاکره او با تجار و اصناف در دو جلسه دیگر ادامه یافت.هر دو جلسه مزبور در منزل حاج ملک از تجارشیراز برگزار شده به گفته آیرم در این جلسات بیشتر حاضران برای باز نمودن دکانهای خود ابراز تمایل کردند.ولی پس از آنکه از جلسه خارج شدند، از این اقدام منصرف شدند و از باز کردن بازار خوداری کردند.در همین باره یادآور شدکه «اخیراً در بین آنها شایع شده که بایستی همان رفتاری که در آذربایجان شده با آنها نیز بشود و چنانچه قبلاً معروض گردید به واسطه ارتباطات کتبی که به آنها رسیده امیدوار هستند که این قضیه در کلیه شهرها صورت گیرد.»(26)در این باره فرمانده لشکرجنوب گزارش کرده که وضعیت حاکم بر شهر آرام و عملی خلاف انتظام روی نداده است.اما بار دیگر با دستور کفیل ارکان حرب کل قشون مواجه گردید که بدو دستور داد: «قدغن فرمائید ازمذاکره با تجار و اهالی راجع به تعطیلی بازار و غیره خودداری و اقدامات آنها را با کمال بیاعتنایی و خونسردی تلقی نمائید.»(27)
آنچه در این میان اهمیت پیدا میکند تعطیلی بازار تهران مقارن با همین اوان است.به طوری که رئیس دفتر اردکان حرب کل در گزارشی پس از اشاره به تعطیلی بازارهای اصفهان و شیراز نوشته است در «طهران نیز از دیروز بازارها را تعطیل کردهاند و در اطراف نظام اجباری مذاکراتی جریان دارد.»(28)جالب اینجاست که بیشتر مواردی که از سوی مسئولان ذیربط در امور سربازگیری به منظور منعکس ساختن مشکلات پیش آمده و رفع موانع موجود و حل مخالفتهای اعلام شده ازسوی مردم و بازاریان انجام میگیرد با دستور صریح رضاشاه روبرو میشود و آنها را مخاطب قرار داده که به این عکسالعملها و تعطیلی بازارها توجهی نکنند:
خیلی فوری است
ریاست محترم ارکان حرب لشکر جنوب تعقیب جوابیه نمره 2670 مراتب از شرف عرض خاکپای مبارک بندگان اعلیحضرت همایون شاهنشاهی ارواحنا فداه گذشت.فرمودند اقدامات آن لشکر محترم در مذاکره با اهالی و تقاضای رفع تعطیلی باعث تشجیع آنها شده و در حقیقت مسئول واقعی این پیش آمد و ادامه آن، مأمورین لشکر هستند که بدون مراجعه به مرکز در این موضوع داخل مذاکره شده وطبعاً اهمیتی برای تعطیلی بازار و تشبثات اهالی قائل شدهاند.در صورتی که بایستی باکمال بیاعتنایی رفتار شده و در موقع اجرای قانون نظام اجباری هم که از حتمیات است هرگونه قوه که لازم باشد معمول گردد.نمره 2672 از طرف کفیل ارکان حرب کل قشون.
افزون براین به صراحت اعلام شد که مسئول حقیقی ادامه تعطیلی بازار شیراز مأمورین لشکر جنوب هستند که بدون در نظر گرفتن جوانب و پیش از شروع کار سربازگیری درباره موضوع به مذاکره پرداختهاند.رضاخان این اقدام آنان را موجب مهم جلوه شدن تعطیلی بازار دانسته، مردم را تشجیع میکند بر تصمیمی که گرفتهاند پافشاری کنند و تعطیلی بازارها را ادامه دهند.با وجود این رئیس ارکان حرب لشکر جنوب مدعی شد که ابداً در مقابله با تعطیلی بازار شیراز دست به اقدامی نزده است.چنانچه در راپرتهای مکرر تأکید کرد و طی تلگرافی که در جوابیه رئیس دفتر مخصوص شاه مخابره کرد، نوشت:«...ابداً به هیچ وجه منالوجوه اعتنا و توجهی از طرف قشونی نسبت به اقدام اهالی در تعطیلی عمومی به عمل نیامده، بلکه بالعکس، عملیات آنها با نهایت بی وقعی تلقی گردیده و فقط برای جلوگیری از وقوع خلاف نظم مراقبت تامه آنهم بدون کوچکترین تظاهراتی معمول گردیده است.نهایت آنکه از طرف والی ایالت بر طبق تلگراف ریاست وزراء نصایحی شده که عجالتاً هم از طرف مشارالیه نیز متروک و به هیچ وجه اقدامی در این زمینه نمیشود.فعلاً هم [خبر]تازه قابل عرض نیست و شهر در کمال سکونت و انتظام برقرار است. ساعت 6 عصر نمره 2616-7/22[1306]رئیس ارکان حرب لشکر جنوب سرتیپ محمد حسین امضاء.»
دقت در زمان مخابره تلگرامها و ارسال گزارشها و پیامهایی که میان دفتر مخصوص شاهنشاهی، دربار، ارکان حرب کل قشون کشور، لشکر جنوب، اداره نظام اجباری مرکز و دوائر تابعه آن در اصفهان و شیراز رد و بدل شده، و ادبیاتی که بر این مراسلات حاکم بوده به روشنی نشان میدهد که گذشته از پیگیری مداوم رضاخان در اجرای نظام اجباری و پافشاری شدید او بر سربازگیری، هیچ یک از مراکزاجرایی، از جانب خود استقلال رأی نداشته، حتی در برخی موارد نادر، از جمله همین موضوع مذاکره با عدهای از مخافلان و تجار در تعطیلی بازارها قدرت تصمیمگیری نداشتند و عدول کنندگان مورد مؤاخذه و عتاب قرار میگرفتند.از آنجا که در رژیم دیکتاتوری رضاشاه، فرماندهان لشکرها و سایر مقامات از خود ارادهای نداشتند و کوچکترین مسائل باید از طریق شاه حل و فصل میشد، سفر رضاشاه به مازندران موجب شد که مسئلهی سادهای مثل قرعهکشی مشمولان نیز تحتالشعاع این مسافرت قرار گیرد و فرمانده لشکر نتواند به تنهایی در این باب تصمیم بگیرد.پیش از مسافرت رضاشاه به مازندران اعلام شده بود که 16 آبان 1306 مراسم قرعهکشی آغاز و از میان مشمولان نظام اجباری افرادی به قید قرعه انتخاب شده، به خدمت سربازگیری اعزام خواهند گردید.اما در پی دستوری که کفیل ارکان حرب کل قشون صادر نمود، محمود آیرم استخراج قرعه را به بازگشت رضا پهلوی از سفر مازندران موکول کرد.(29)تعقیب غائبین و افرادی که بعد از قرعهکشی حاضر نمیشدند خود را به اداره نظام اجباری معرفی نمایند، از دیگر مواردی است که اداره مزبور با آن مواجه بود. تعداد غائبین در برخی مواقع قابل توجه و تا اندازهای بود که مردم میگفتند سربازگیری متوقف شده است.تعداد غائبین روز به روز افزایش مییافت.بنابراین اخگر، رئیس اداره نظام اجباری جنوب (اصفهان)، از رئیس اداره کل نظام اجباری خواست اجازه دهد «برای رفع این شایعات یکی یکی غائبین بعد از قرعه به ملایمت و مسالمت تعقیب شوند.»از گزارش دیگری که وی درباره اوضاع شهر تهیه کرد و بار دیگر برخواسته و پیشنهاد خود پای فشرد، پیداست که امیر لشکر جنوب (محمود آیرم)،با نظر وی موافقت ننموده، از تعقیب سربازان غائب جلوگیری کرده است.هر چند احمد اخگر (30)نیز همچنان تصریح میکند که تعقیب نکردن این دسته از سربازان موجب بروز اشکال در عمل سربازگیری در سال آینده خواهد شد:
مقام عالی ریاست کل نظام اجباری دامت شوکته موافق تلگراف واصله از بندگان حضرت اجل امیر محترم لشکر جنوب از طرف بندگان اعلیحضرت اقدس شهریاری ارواحنا فداه امر مقرر گردیده که غائبین شهر اصفهان تعقیب نشوند. چنانچه در راپورت نمره 1145به عرض رسانیده هفده نفر از کلیه مشمولان جلب سربازخانه شدهاند.البته امر مبارک قطعاً به موقع اجرا گذاشته میشود.اگر اجازه فرمایند ممکن است تکتک [آنان را]تعقیب کرد و باطناً فشار وارد نیاورد که هم سر و صدایی بلند نشود و هم سال آینده باعث خرابی کار نشود.منوط به امر مبارک است.نمره 1149 رئیس نظام اجباری جنوب اخگر.
در همین اوان که وقایع مختلفی در اصفهان، شیراز و مناطق تحت نفوذ و فرماندهی لشکر جنوب در حال رخ دادن بود، قم نیز شاهد مذاکرات و جلسات متعددی بود که پیوسته میان نمایندگان دولت و رهبران، علما و روحانیون مخالف با نظام اجباری انجام میگرفت.این مذاکرات پس از چندی رو به یک نقطه مورد توافق نهاد و تا اندازهای میان مذاکرهکنندگان موافقتهایی به دست آمد که با انتشار خبر آن در دیگر شهرها به ویژه در اصفهان و شیراز،اوضاع تا حدودی رو به آرامش نهاد و بازاربار دیگر به کسب و کار برگشت.آرامش نسبی که در این هنگام بر اصفهان حاکم شد در گزارشی که اخگر، رئیس اداره نظام اجباری جنوب تهیه کرده به شرح زیر انعکاس دارد:
مقام عالی ریاست معظم کل اداره نظام اجباری دامت شوکته اوضاع شهری در کمال آرامش و سکونت،بازارها با مردم مشغول کسب و کار خود ولی دو روز است در شهر انتشار دارد که تلفونی شریعتمدار از طهران به قم نموده هر مسئله نظام اجباری حل و تصفیه و اهالی اصفهان چند سال معاف شدند. این انتشار و نرسیدن اجازه جهت تعقیب غائبین باعث شده که مشمولین هم به سربازخانه حاضر نشدهاند در صورتی که با جدیت بنده متدرجاً محاسن نظام اجباری در اذهان عامه جای گیرد تعقیب یا عدم تعقیب چندان تأثیر و تغییر مهمی نخواهد داشت. منوط به امر مبارک است. نمره 1157 رئیس اداره نظام اجباری جنوب اخگر. برخلاف این آرامش نسبی که بیشتر به آتش زیر خاکستر میماند در روستای دهکرد حادثهای رخ داد که میتوان آن را در جریان سربازگیری و اجرای نظام اجباری رخدادی مؤثر به شمار آورد؛ به طوری که نواحی تحت فرماندهی لشکر جنوب را تحتالشعاع قرار داد. روستای دهکرد (شهرکرد کنونی) فرمانداری کل بختیاری و چهارمحال در غرب ایران مرکزی و از بخشهای شهرستان اصفهان به شمار میرفت. به همین سبب انجام امور مربوط به سربازگیری در آنجا هم با اداره نظام اجباری چهارمحال و بختیاری بود. از این رو در آن روستا اداره مزبور اعلانیههایی در اجرای نظام اجباری توزیع کرد و از مشمولان خواست که خود را برای اعزام به خدمت سربازی معرفی کنند. این اقدام اعتراض مردم را برانگیخت و عده زیادی از اهالی دهکرد در حکومتنشین چهارمحال ازدحام کرده، در پی آن دکانها را هم بستند. سپس به منزل آقا جلال دهکردی ریختند و اثاث خانه او را به غارت بردند. آقا جلال دهکردی از جمله افراد مطرح و با نفوذ محلی بود که با نظام اجباری موافقت نموده از اجرای آن و اعزام جوانان روستائیان و کشاورزان برای خدمت سربازگیری حمایت میکرد. از این رو جمعیت معترض به وی حملهور شده او را مضروب کردند و کشتند. سپس جنازه وی را روی تختهای گذشته، کوچهها را گردانیدند. این رخداد همه ارکان نظامی و کشوری را که حفظ امنیت منطقه را بر عهده داشتند، درگیر ساخت و ضمن انجام اقدامات اولیه با ارسال و تهیه گزارشها و تلگرافهای متعددی منتظردستور مرکز ماندند.آیرم، فرمانده لشکر جنوب، در تلگرافی که در 20 دی 1306، خطاب به کفیل ارکان حرب کل قشون مخابره کرد، ضمن اشاره مختصر به ماجرا نوشت:«...علیهذا متمنی است تعیین فرمایید که آیا بایستی از طرف لشکر دستورات لازمه داده شود یا اینکه از طرف ارکان حرب محترم کل قشون دستورات مستقیم به ساخلوی آنجا صادر خواهد شد. ضمناً هم دستور صریح فرمایید که در آتیه در این گونه موارد چه اقدامی وصول دستورات از مرکز باشند.» از سوی دیگر مدعیالعموم بدایت و پلیس تأمینات هم به سمت دهکرد روانه شدند تا چگونگی وقوع قتل را بررسی کنند. خدایار (31) ضمن اعلام این خبر یادآور شد که نتیجه تحقیقات و کشفیات و همچنین اسامی محرکین اصلی و علت وقوع این قتل به تهران اعلام خواهد شد.(32)عدول موقتی از اجرای قانون نظام اجباری در دهکرد میتوانست به عنوان پسامد طبیعی قتل آقا جلال دهکردی، از خشم جماعت معترض و اهالی دهکرد که در برابر اجرای آن ایستاده بودند، بکاهد و اوضاع ناآرام و شورشزای روستا را به آرامش بکشاند و امواج مخالف را برای مدتی بخواباند. اما نه تنها سرلشکر خدایارخان چنین تصمیمی نگرفت و به هیچ قیمتی نخواست اجرای قانون مزبور به تعویق بیفتد، بکاهد و اوضاع ناآرام و شورشزای روستا را به آرامش بکشاند و امواج مخالف را برای مدتی بخواباند.اما نه تنها سرلشکر خدایارخان چنین تصمیمی نگرفت و به هیچ قیمتی نخواست اجرای قانون مزبور به تعویق بیفتد، بلکه در تلگرامی تأکید ورزید که «این پیشآمد تعقیب اجرای قانون را بیشتر ایجاب مینماید.»او در ادامه همین تلگرام خطاب به ریاست کل ارکان حرب کل قشون افزود:«...فعلاً عده مأمورین سه نفر صاحب منصب و نه نفر نظامی است. قطعاً حکومت آنجا کاملاً از جهات این پیش آمد مطلع و مستقیماً به عرض رسانیده است.با استحضار به اوضاع و احوال آنجا دستوری لازم باشد خواهید فرمود و به دو حوزه دیگر هم که یکی در پوده مرکز سمیرم ویکی در(قمپایه)مرکز کوهپایه میباشند دستورات داده شد که مراقب باشند نظیر این واقعه رخ ندهد.»(33)امیر لشکر خدایارخان در تلگرام دیگری پیشنهادهای دیگری را هم ارائه داد که بیشتر بر ادامه عملیات مربوط به سربازگیری در دهکرد دلالت دارد.شاید در اینجا لازم و بهتر باشد که عین پیشنهاد او از روی تلگراف نامهاش که در 23 دی ماه 1306به ارکان حرب کل قشون مخابره کرده نقل گردد:
اداره محترم ارکان حرب کل قشون با دقت و مطالعه کامل در اطراف این قضیه به عمل آورده یگانه عامل قوی در پیشرفت مقصود قبول پیبشنهاد ذیل را میداند، قدغن فرمایید همین که مأمور حوزه کاشان عده نفرات حاضره خود را تشخیص داده به مرکز اطلاع داده فرمانده محترم تیپ به عده نفرات ملبوس و لوازمات زندگانی فوراً روانه دارد که در شهر عده حاضر را یک چندی مشغول به تعلیم و ملبس به لباس نظامی سازد.این عمل چشمهای اهالی را به اوضاع آشنا ساخته رفع وحشت نموده ایجاد شوق میکند.بعد از تکمیل وحاضر نمودن تمام مشمولین البته یک مرتبه به مرکز بیاورند.عقیده دارم در نتیجه پیش از آنچه منظور نظرات در قسمت اول بر ده نفرات (زایده)حاصل میگردد.چنانچه لازم باشد داوطلب را پیشنهاد خواهد کرد و در قسمت ثانی محسنات کثیری در بر دارد که حضوراً باید عرض شود و این عمل لازم است بعداً برای قزوین عراق سمنان دامغان و آنهایی که عنوان شهریت دارد دستور داده شود.رئیس [اداره]نظام اجباری، امیر لشکر خدایار.
اراک (عراق)و کاشان
قانون نظام اجباری در اراک، پیش از اصفهان و شیراز به اجرا در آمد که با مخالفت سخت و شدید مردم و شدت عمل مأموران دولتی در برابر آنها همراه بود.طوری که برخی از نویسندهها از آن با عنوان «انقلاب عظیمی»یاد کرده، نوشتهاند که در هنگامه اجرای این قانون در اراک در حدود پانزده شانزده هزار کشاورز و غیر کشاورز در خیابانها و کوچههای شهر جاری و نسبت بدان معترض شدند.لیکن آقاولی (رئیس اداره نظام اجباری) به کمک قوای نظامی و زور و تیر و ضرب و شتم، مردم را مرعوب ساخته، سرانجام قانون را به اجرا در آورد.(34) با این وجود، اسناد و گزارشهای مربوط به اجرای قانون نظام اجباری در عراق (اراک کنونی)و کاشان، با شکایتنامههای اهالی آن نواحی نسبت به رفتار مأموران سربازگیری آغاز میشود. گاه این آزارها و اذیتها از امور مالی و مادی هم فراتر رفته، مأموران نسبت به اهالی بیحرمتی و چه بسا تعدیات دیگری بر آنان روا میداشتند.در همین باره مهدی حسینی از اهالی عراق در شکایتنامهای که خطاب به رضاشاه پهلوی نوشته است به صورت گذرا از این نوع آزارهای مأموران اظهار تظلم نموده است.شکایتنامه وی اگر چه فاقد تاریخ معینی است اما با توجه به تلگرافها و گزارشهایی که آن موضوع را پیگیری کردهاند میتوان احتمال داد که وی در اوایل سال 1306ش تظلمنامه را به دربار پهلوی فرستاده است:
ساحت اقدس بندگان اعلیحضرت شاهنشاهی خلدالله ملکه کثرت فشار و تضییقات حقیر را جسور نموده است که مستقیماً عرایض خود را به ساحت رفیع شاهنشاهی عرضه بدارم.سوابق خانوادگی و شخصی حقیر محتاج به عرض نیست و شاید شخص بنده خانوادهام در پیشگاه اعلیحضرت همایونی کاملاً معروف باشند.تعدیاتی که اخیراً مأمورین نظام اجباری به اهالی عراق نمودند و آنها را وادار به شکایت ...نموده و متعاقب به اعزام مفتش خصوصی گردید...چهار ماه است انواع تضییقات و توهینات نسبت به بنده میشود.نائب اول مهنا که فعلاً کفیل حوزه عراق است در تمام مجالس، محافل و به اقسام متعدده وسایل توهین بنده و اذیت کسان بنده را فراهم میکند. تعدی مالی و ایذاء مادی را قابل عرض به ساحت ارفع شهریاری نمیدانستم ولی توهینات معنوی را ناچارم به عرض برسانم و استدعا کنم که اگر شکایت از مأمورین نظام اجباری موجب سخت شدن شخص اعلیحضرت شاهنشاهی است و توبه بنده در پیشگاه مقدس قبول نمیشود خود اعلیحضرت شهریاری هر مجازات از تبعید و غیره تعیین میفرمایید به وسیله وزارت دربار به بنده اعلام فرمایید با نهایت میل اوامر مطاعه را قبول میکنم.وگرنه یک نفر سید بیگناه را راضی نشوید مأمورین نظام اجباری نابود و محو کنند.در خاتمه عرض میکنم که اگر وسیله دیگری برای رفع ظلم داشتم هرگز به ساحت ارفع شهریاری جسارت نمیکردم.ولی تنها راه احقاق خودم را تظلم به خاکپای مبارک دانسته استدعا میکنم یک توجه سریعی بفرمائید.مهدی الحسینی.
اما این نوع نامهنگاری که نویسنده خود نیز در نوشتهاش بدان اشاره نموده، نشان از عمق تعدیات و ستمهایی است که مأموران نظام اجباری در اراک و کاشان روا داشته اورا وادار به این ساخته است که موضوع شکایتش را که به نوعی از طرف اهالی اراک هم بوده است با بالاترین مسئول مملکت، یعنی رضاشاه، در میان بگذارد تا بلکه مردم شهر از آزارها و اذیتهای موجود در شهر رهایی یابند.به دنبال این شکایتها، تعدیات مأموران نظام اجباری در آن دو شهر مورد پیگیری قرار گرفت.دفتر مخصوص شاه، وزارت جنگ، ارکان حرب کل قشون کشور و وزارت داخله مأموریت یافتند که از طریق ادارهها و واحدهای تابعه چگونگی آزارها و اذیتهای معمول را بررسی و نتیجه تحقیقات را به وزیر جنگ گزارش کنند.در این میان سرتیپ محمد شاهبختی (35)بر این باور است که این شکایتها به تحریک حکومت عراق (اراک)انجام میگرفته است.(36) او تصریح مینماید که آیا نوع زورگوییها در آن نواحی از سوی مأموران نظام اجباری اعمال میگردد یا نه؟ به عبارتی دیگر خواسته است موضوع شکایتها و اعتراضها را بیاساس و غیر واقع جلوه دهد که اهالی اراک به تحریک حاکم خود بدون اینکه از سوی مأموران نظام اجباری در معرض آزار و اذیت قرار گیرند، از آنها شاکی هستند و دست به اعتراض و انتشار آن میزنند. لیکن رئیس دفتر مخصوص شاه در نامهای خطاب به رئیس ارکان حرب کل قشون کشور ضمن اشاره به شکایت اهالی اراک از آزارها و اذیتهای مأموران نظام اجباری، به ویژه شکایتی که مهدی حسینی از تعدیات نائب اول مهنا ارائه داده بر نادرستی ادعای او اشعار دارد:«... مدتی است ورثه مرحوم حاج آقا محسن در عراق از تعدیات نایب اول مهنا شکایت دارند و عده[ای] هم از اهالی اساساً از مأمورین نظام اجباری شاکی هستند.متعاقب این شکایات از یک منبع رسمی راپرت محرمانه رسید که حاکم عراق مردم را بر ضد مأمورین نظام اجباری تحریک میکند.دفتر مخصوص شاهنشاهی موضوع را تعقیب [کرد]و به وسیله مطمئنی در صدد تفتیش برآمد. معلوم شد تحریک حکومت بیاساس است و شکایت ورثه حاجی آقا محسن از نایب اول مهنا نیز شاید فرع تندرویهای نایب اول مزبور [باشد]و چیزی که ضمناً جالب نظر است مأخوذ میهمانی است که میگویند مأمورین نظام اجباری از مردم کردهاند.حسبالمقرر جنابعالی هم در اطراف امر دو سه فقره تحقیقات دقیقه فرموده مراتب را به عرض خاکپای مبارک برسانید.»(37)دفتر مخصوص شاه هم شکایتنامه مهدی حسینی را به ارکان کل فرستاد.این شکایتنامه در نهایت به دست فرجالله آقاولی (رئیس اداره نظام اجباری مرکزی)رسید که وی نیز پس از انجام تحقیقاتی، حدود 4 ماه بعد، تلگرامی به کفیل ارکان کل قشون مخابره و از او تقاضا کرد که شاه را ازمحتوای گزارش تهیه شده آگاه سازد.نتیجه تحقیقات آقاولی به شرح زیر است:...پانزده الی بیست روز قبل آقا عبدالله برادر زاده [مهدی حسینی]عراقی از طهران آمده و پس از ورود مشارالیه مذاکره میشود که هیات علمیه تشکیل و علما با هم متحد باشند.دعوتی از تمام آخوندهای درجه اول مینمایند.پس از اینکه دو دفعه جلسه منعقد میشود حاجی میرزا محمد علی خان مجتهد با نظریه آنها مخالفت کرده از شهر خارج و به دهات خارج میرود.حکومت [اراک] کاملاً با آنها مربوط بوده و مخصوصاً بر اثر تحقیقاتی که نموده است عموماً منزل آقا مهدی، آقا سید احمد و آقا عبدالله بوده است.جلسه تا روز جمعه گذشته ادامه داشته.روز جمعه گذشته در منزل سید احمد که مرتباً جمعهها روضه است و جماعتی جمع بودهاند در اطراف دیانت مقامات عالیه مذاکره میشود.سید محمد هزاره[ای]رد کرده و مخصوصاً با ارائه سندی که میرود از منزل خود میآورد با اظهارات آنها مخالفت میکند.در این بین حکومت آنجا ورود کرده است. قبل از ظهر آقا سید محمد و چند نفر دیگر خبر به رئیس حوزه [نظام اجباری]و دیوسالار معاون حکومت میدهند که جلوگیری نمایند.همین که حضرات میفهمند رئیس حوزه مطلع شده است یکی دو نفر به خارج میروند و بالاخره نتیجه تحقیقات این است که حضور حکومت مذاکره ننموده وقتی او ورود کرده است مذاکرات قطع شده است. ولی مربوط بودن او با این اشخاص هیچ محل تردید نیست. حتی دیوسالار کفیل حکومت که جدیداً آمده است او را متذکر شده که این روابط خوب نیست. منافع دولت را حفظ کنید.بر اثر این مذاکره از وزارت داخله تلگراف رسیده است که امور حکومتی را به رئیس تلگراف تفویض و حرکت نماید.رئیس نظمیه حتی مذاکره منزل سید احمد را هم تکذیب میکند و از جریان بیاطلاع است.فشار وزارت داخله به دیوسالار در این موقع که مجلس [سربازگیری]باید تشکیل شود و با اینکه در این چند روز خدمت کرده است، وهن به حیثیت دولت دارد و معلوم است که بر اثر تحریک حکومت سابق است توجهی فرمایند امورات معوقه نماند. این دو روز تمام طبقات آمده و با همه مذاکراتی که مقتضی بوده است نموده مجلس سربازگیری هم 15 آبان تشکیل [خواهد شد...](38)اگر چه رئیس دفتر شاه به این نکته تصریح دارد که حاکم اراک در شکایت اهالی از مأموران نظام اجباری دخالت نداشته است، اما چند روز مانده به افتتاح مجلس سربازگیری که 15 آبان ماه همان سال برگزار میشد، حاکم آن ناحیه معزول گردید.در چنین وضعیتی امور مربوط به نظام اجباری در اراک هم به تعویق افتاد و کارها معطل ماند. دیوسالار(کفیل سابق شهر)از عهده انجام امور بر نیامد.چه، به نوشته آقاولی از زمان ورود به اراک بیش از یک هفته نمیگذرد که چندان که باید بر اوضاع شهر مسلط و آگاه نیست.(39) در این میان عدهای از اهالی که دارای جایگاهی بودهاند، تلاش کردند فرزندان خود را که مشمول قانون نظام اجباری میشدند به واسطه افرادی که در تهران میشناختند از اعزام آنان به خدمت نظام وظیفه معاف کنند.این نوع تبعیضها و اجحافها در حق اهالی و بدون توجه به تأثیرات بعدی آن در میان مردم اجرای قانون نظام اجباری را با مشکلاتی درگیر ساخت.از جمله این تبعیضها که نوعی نگاه غرضآلود و تحقیرآمیز را میان مردم عادی تزریق میکرد و گاه نیروی ایستادگی و مقاومت آنان را در مقابل برخی خواستهها پدید میآورد و موجب میشد که ضمن نقد قوانین و طرح سؤالاتی از قانونگذار،از پذیرش دستورات حکومتی سربپیچند و در تقویت روحیه استقامت جامعه اثرگذار باشد.گزارشی است که این نوع تبعیض و مقاومت را به نقد و شرح میکشد.این گزارش توسط رئیس نظمیه وقت اراک در 14 آبان 1306 تهیه شده که به اداره کل تشکیلات نظمیه مملکتی نوشته است:
بعدالعنوان محترماً معروض میدارد چند روز قبل اطلاع حاصل شد که آقا علی اکبر و آقا عباس نامان مشمولین هذهالسنه پسران حاج میرزا محمود و حاج آقا ابراهیم (اولادان مرحوم حاج آقا محسن)با اتومبیل شخصی حاج میرزا محمود به طرف قم یا طهران مسافرت نمودهاند.در نتیجه تحقیقات که اولیا مسافرین آنها را فرستادهاند به طهران برای اینکه به وسیله عراقی نماینده عراق شاید بتوانند معاف گردند (گویا عریضه[ای]نیز از طرف حاج میرزا محمود به خاکپای مبارک اعلیحضرت اقدس شهریاری ارواحنا فداه راجع به همین موضوع عرض شده و حامل عریضه خود دو نفر مسافرین مزبور بودهاند).ضمناً نیز در افواه مذاکره بود و شنیده می شدکه پسرهای حاج میرزا محمود و حاج آقا ابراهیم که رفتهاند به طهران، آنها را معاف داشتهاند تا درتاریخ شب 14 ماه جاری که اسدالله نام یک نفر از اعضای اداره مالیه عراق بیان میداشت که مبلغی به [ناخوانا]مالیات حاج سید احمد باقی بود که ایشان در پرداخت آن مسامحه میکردند و در نتیجه منجر به توقیف انبار غله ایشان از طرف مالیه شده و من از طرف رئیس مالیه مأمور شدم که با حاج سید احمد ملاقات کرده قراری در پرداخت مالیات ایشان بدهم و با ایشان صحبت مینمودیم که دولت از مالیات خود صرفنظر نمیکنند و قوانین موضوعه تبعیض ندارد و نمیشود تبعیض کرد. ایشان با نهایت تأثر جواب گفت آقای آقا سید اسدالله چه میگویید و چطور تبعیض نمیشود و حال آنکه علانیه میبینم اولاد آن حاج میرزا محمود و حاج آقا ابراهیم بدون مجوزمعاف شدهاند.راپورتاً عرض شد محل مهروامضای رئیس نظمیه عراق.(40)
از دیگراعتراضاتی که در امر سربازگیری وجود داشت و گزارش آن در اسناد آمده است، مربوط به فراخوانی متولدین 1284ش در شهر کاشان است.
مقام محترم کفالت ارکان حرب کل قشون محترمان خاطر مبارک را مستحضر میدارد مدعیالعموم کاشان به عنوان اینکه سنه ماضیه پارهای بیترتیبیها در اجرای قانون سربازگیری شده و غیر از مشمولین 1285[ش]به خدمت جلب شدند شرحی کتباً به رئیس حوزه آنجا نوشته و اعتراضات شدید نموده و مجازات صاحبمنصبان و مأمورین سنه ماضیه را خواستار شده و رسیدگی و تجدیدنظر در معافیهای سنه ماضیه را هم بر خلاف قانون دانسته، مینویسد چنانچه رسیدگی به این امر شود مرتکب را برای محاکمه و مجازات تعقیب خواهم نمود و بالاخره در حضور در مجلس استنکاف نموده و نوشته است تا تکلیف بیترتیبهای سنه ماضیه معین نشود حضور به هم نخواهد رسانید.تصدیق میفرمایید این گونه طرفیتها از یک نفر مأمور رسمی دولت در موقع عمل و اجرای قانون چه لطمه بزرگی به پیشرفت امور نظام اجباری خواهد زد. اینجانب تصور نمینمایم حرف از نقطه نظر وکیل عمومی و انجام وظیفه مبادرت به این اقدام کرده باشد. شاید در بطن محرکین بوده و بنا به تحریک بوده باشد متمنی است به وزارت جلبیه عدلیه تذکر داده شود به طور کلی به مأمورین خود تذکر دهند.از این گونه عملیات و تظاهرات اجتناب نمایند و مخصوصاً این شخص را احضار نمایند. زیرا که با این ترتیب و این پیشآمد امور نظام اجباری در کاشان با بودن این شخص پیشرفت نخواهد کرد و ممکن است پارهای صداها بلند شده اشکالاتی تولید نماید که در آتیه اسباب زحمت کلی فراهم شود.رئیس اداره نظام اجباری.
بر اساس گزارشها و اسنادی که در این باره وجود دارد از آن پس اختلافات اعضای این مجلس به حدی رسید که دیگر مدعیالعموم از حضور در جلسات آن خودداری کرد و حاضر نشد در جریان سربازگیری بیش از آن دست داشته باشد.وی آشکارا با قانون نظام اجباری مخالفت نمود و در میان مردم بر ضد آن سخن میگفت.منطقه را به خود معطوف ساخت که اینگونه تحرکات بر عملکرد گروه سربازگیر لطمه وارد کرده، از این رو کفیل ارکان حرب کل قشون کشور، پس از دریافت شرحی از فعالیتها و اقدامات وی مبنی بر اینکه پیش از بروز هر گونه رخدادی باید اقدامات بایسته صورت گیرد، در تلگرامی با قید «محرمانه و فوری»از وزارت عدلیه خواست مدعیالعموم کاشان را معزول و به جای او فرد دیگری را به مجلس سربازگیری آن حوزه منصوب و معرفی کند:
وزارت جلیله عدلیه چون مدعیالعموم کاشان علناً با اجرای قانون نظام اجباری مخالفت و با یک رشته اظهارات تحریکآمیز از حضور در مجلس سربازگیری امتناع نموده است علیهذا متمنی است قدغن فرمایید فوراً در احضار مشارالیه و بعضی مدعیالعموم دیگری برای کاشان اقدام و مخصوصاً در موقع انتخابات و اعزام مأمورین به ولایات دستورات لازمه صادر فرمائید که در محل مأموریت مصالح مملکت را در نظر داشته و موافق سیاست و مشی دولت رفتار نمایند. از طرف وزیر جنگ کفیل ارکان حرب کل قشون.(41)
آنچه شگفتآور است اینکه در میان اسناد موجود گزارشی یا حکمی دال بر پاسخی از سوی وزارت عدلیه بر این خواسته وزارت جنگ باشد وجود ندارد و اساساً دانسته نیست که وزیر عدلیه وقت موضوع اعتراض مدعیالعموم و مخالفت وی با قانون نظام اجباری را چگونه و با کدام استدلالی پی گرفت.اما در این میان سندی در دست است که حسین سمیعی (وزیر داخله)خطاب به وزیر جنگ نوشته و به او اطلاع داده است که در پی بروز مسائلی در مجلس سربازگیری کاشان حکومت آن شهر تغییر یافته حاکم جدیدی به سوی آنجا روانه شده است:
وزارت جلیله جنگ مرقومه نمره (3240)شعبه مرموزات ارکان حرب راجع به وضعیات مجلس سربازگیری کاشان و اختلافاتی که فیمابین مدعیالعموم و سایر اعضای مجلس ایجاد گردیده است زیب وصول بخشید.با تغییر حکومت و تعلیماتی که به حکمران جدید داده شده است این مشکلات و اختلافات کاملاً مرتفع و امر سربازگیری تسریع خواهد گردید. «حسین سمیعی» (42)
غرب (همدان)
محدوده جغرافیایی همدان و کرمانشاه از جمله نقاطی بوده که در همین اوان گزارشهایی از چگونگی اجرای قانون نظام اجباری در آن مناطق تهیه شده است. اغلب این گزارشها حاکی از تعدیات و تبعیضات و زورگوییهایی است که مأموران دولتی در حق اهالی آن حوالی روا میداشتهاند. دریافت وجوه از خانوادهها برای به تأخیر انداختن یا جلوگیری از اعزام فرزندی منسوب بدان خانواده، که مشمول قانون مزبور بوده، شایعترین نمونه این گونه تعدیات است که به تعداد قابل توجهی درباره آن اخباری انعکاس یافته است. نخستین آنها گزارشی است که در تاریخ 7 اردیبهشت 1306 بر ایجاد مزاحمت مأموران نظام اجباری بر اهالی اسدآباد، واقع در نزدیکی همدان، دلالت میکند. این مأموران با همکاری و حمایت حکومت و امام جمعه اسدآباد مبالغی از مردم میگرفتند و مشمولان را از خدمت سربازی معاف میکردند. طبیعی است در این صورت تنها آن دسته از خانوادههایی میتوانستند جوان خود را از آن قانون معاف دارند که توان پرداخت مبلغ درخواستی را داشتند. بنابراین خانوادههای فرودست که معمولاً بیشترینه اهالی را در بر میگرفت و به علت ضیق معیشت و عدم تمکن مالی اغلب متکی به همین نیروی جوان خود بودهاند نمیتوانستند به این خواستههای مأموران پاسخ مثبت بدهند. چنین خانوادهها ـ که باید پیش از دیگران از حمایت دولت برخوردار میشدند ـ بیش از دیگران در معرض خطر و زیان اجتماعی قرار گرفته نیروی کار و منبع درآمدشان را به طور نامساوی در اختیار دولت قرار میدادند. احتمالاً بر اثر کثرت شکایات و آشکار بودن اجحاف و تعدی، فرمانده لشکر غرب و رئیس اداره نظام اجباری آن مناطق از سوی ارکان حرب کل قشون مأمور شد که افرادی را به محل اعزام داشته، هر چه سریعتر از ادامه این نوع بیعدالتیها در امر سربازگیری جلوگیری به عمل آورد. (43)
ناحیه 6 شمال
دیگر اقداماتی که در اجرای قانون نظام اجباری درخور توجه است، پیشنهاد رئیس اداره نظام اجباری رشت (گیلان)است که پیش از آغاز به کار مجلس سربازگیری و جذب و اعزام مشمولان آن قانون تصمیم گرفت که آن عده از اهالی رشت را که در برابر اقدامات دولتی مخالفت و مقامتی از خود نشان دهند، از شهر اخراج شوند تا اداره مسئول بدون هیچگونه مزاحمتی کار خود را انجام دهد.به گزارش زیر که در تاریخ 18 آبان 1306 تهیه شده توجه کنید:
مقام محترم کفارت ارکان حرب کل قشون به موجب راپورت رئیس ناحیه 6 شمال پارهای اشخاص در رشت هستند که از دیر زمانی هر روز به عنوانی مردم سادهلوح را برای پیشرفت اغراض و منافع شخصی محرک شده جار و جنجالی برپا نموده اسباب زحمت برای دولت شدند.اینک هم در این موقع که نظام اجباری میرود شروع به کار کند برای پیشرفت منظور دیرینه خود وسیله خوبی دانسته و از حالا شروع به فراهم نمودن مقدمات امر نمودند.برای جلوگیری از تظاهرات خروج اشخاص ذیل را در موقع شروع ماجرای قانون نظام اجباری لازم میداند.1.شیخ باقر رسولی 2.شیخ علی فومنی 3.آقا سید عبدالوهاب 4.شیخ ابوالقاسم خورگامی (این شخص قاضی عدلیه است ممکن است از طرف وزارت عدلیه احضار شود.)5.شیخ محمدوحید (برادر شیخ ابوالقاسم قاضی عدلیه)6.داورزاده مستأجر لشت نشاء امینالدوله که از تجار و ملاکین رشت است7.معدل نماینده بلدیه رشت 8.حاج سید محمود مجتهدزاده اگر چه جزو موافقین دولت راپورت میدهد معهذا معتقد است در این موقع در رشت نباشد اصلح است.علیهذا عقیده اینجانب این است نظر به اینکه فرمانده مستقل شمال رشت نیستند اقدام و تعقیب قضیه موکول به مراجعت ایشان شود.رئیس اداره نظام اجباری امضاء سرتیپ.(44)
به درستی دانسته نیست که ارکان حرب کل قشون چه پاسخی به این پیشنهاد رشت داده است؟ گزارشی که در حدود یک ماه بعد از ارائه این پیشنهاد در 19 آذر 1306به دفتر آقاولی (رئیس اداره کل نظام اجباری)رسیده دلالت بر این دارد که وی نه تنها در اخراج آن افراد از رشت توفیقی به دست نیاورد، بلکه توان جلوگیری از مخالفتها و اعتراضهای مردم در مقابل عملیات مجلس سربازگیری و اجرای قانون نظام اجباری را نداشته است.ارسال گزارش او 4 روز با افتتاح مجلس سربازگیری در رشت فاصله دارد (45)که به فاصله همین چند روز، مردم در مخالفت با آن عکسالعمل نشان داده بودند، به طوری که در شهر حکومت نظامی برقرار گردید:
مقام محترم ریاست کل اداره نظام اجباری دامت شوکته درتعقیب راپورت نمره 211 محترماً به عرض عالی میرساند امروز در حالتی که مجلس نظام اجباری مشغول انجام وظیفه بود راپورت نظمیه رسید.جماعت کثیری قریب ده هزار نفر زن به بازار ریخته و تمام شهر تعطیل در طرف حکومت امر شد قوه به نظمیه و شهر موقتاً نظامی شود ولی در همین حال مجلس مشغول انجام وظیفه است بعد نتیجه را به فوریت معروض خواهد داشت.نمره 212-16 آذر ماه [1306]رئیس ناحیه 6 شمال نایب سرهنگ شاکر طباطبائی (سند شماره 212-1306/6/19).گزارش بعدی نایب سرهنگ شاکر طباطبایی که یک روز پس از گزارش بالا تهیه کرده است حکایت از ادامه تعطیلی بازار و مغازهها در رشت دارد.این در حالی است که مجلس سربازگیری دوباره فعالیت خود را آغاز کرده نیروی نظامی، هم تحت فرمان حکومت نظامی کنترل شهر را در دست گرفته بود:«در تعقیب نمره 212 محترماً به عرض عالی میرساند [که]در نتیجه شورشی که معروض داشت بر طبق راپورتهای تلگرافی حکمران به خاکپای همایونی ارواحنا فداه و رئیس ارکان حرب تیپ به فرماندهی محترم تیپ که فعلاً در طهران تشریف دارند به موجب امر معزیالیه شهر را تحت نظر گرفته اجرای قانون ادامه مجلس سربازگیری و مرتکبین دستگیر و مجازات شوند.همچنین از طرف فرمانده تیپ امر تلگرافی رسیده به هر قسمتی که باشد قوت امر فوق دریافت گردید.بنابراین از طرف حکومت رئیس ارکان حرب اقدامات سریع به عمل میآید. اگر چه فعلاً شهر در حال آرامش و کشتی قشونی مرتب است.لیکن هنوز [در]بازار دکاکین بسته است.خاتماً در حین جنبش و شورش اهالی مجالس عملیات خود را ادامه داده متجاوز از یازده نفر را استقراء نمود لیله 20 آذر [1306]نمره 214 رئیس ناحیه 6 شمال نائب سرهنگ شاکر طباطبائی.»(46)
اقدامات پیگشیرانه شبیه آنچه در ناحیه 6 شمال (رشت و گیلان)به منظور پاکسازی عوامل مخالف قانون مزبور، مورد توجه قرار گرفت، در چند منطقه دیگر هم به اجرا در آمد. از جمله آنها شهرهای تبریز و سبزوار است که در هر دوی آنها مسئولان اداره نظام اجباری پیش از آن که مجلس سربازگیری تشکیل گردد پیشنهاد دادند از عملیات تحریکآمیز عدهای که احتمال میدادند در میان اهالی شورشهایی را به بار آورند جلوگیری به عمل آید. در تبریز تجار و کسبه همزمان با ماجرای نظام اجباری، اجتماعاتی را به راه انداختند که رئیس اداره نظام اجباری آن شهر پیشبینی کرد تحرکات آنان حالت اعتصاب به خود میگیرد.او در گزارشی به رایزنی و مذاکرات آنان با حاکم وقت تبریز اشاره، و به رئیس کل اداره نظام اجباری پیشنهاد میکند که «چون تحرکات خارجه در بین است از این اجتماعات هرگاه جلوگیری نشود تولید اشکالات و بهانهجوییهای دیری نیز خواهد نمود.»(47)در این میان توجه رئیس اداره نظام اجباری شرق خراسان نیز به موانع احتمالی در مقابل وظایفی که بر عهده دارد درخور تعمق و مداقه است.او در گزارشی ضمن آنکه اظهار میدارد در ناحیه تحت ریاستش، فعلاً مخالفی با اجرای قانون نظام اجباری مشاهده نشده، اهالی مشهد با آن موافقت خود را نشان دادهاند، از فردی به نام سیدالعراقین یاد میکند که در 27 مهر 1306 از تهران به سبزوار آمده، درباره موضوع نظام اجباری وضعیت مرکز کشور (تهران)در قبال آن، سخنانی را میان مردم بیان میدارد.وی سخنان سیدالعراقین را تحریکآمیز و در بردارنده سوءظن خوانده، بنابراین دستور داده اقدامات وی تحت تعقیب قرار گیرد.رئیس اداره اجباری شرق خراسان بر این باور است که در صورت ادامه پیدا کردن فعالیت وی «طبعاً نظام اجباری مخالف پیدا خواهد نمود».از این رو تلویحاً از اداره نظام اجباری کل کشور خواسته بود که موجبات اخراج فرد یاد شده از سبزوار و مشهد فراهم گردد:
با کمال احترام به عرض عالی می رساند.سیدالعراقین نام از ساکنین شهر مشهد یوم 27 مهر ماه 1306 از طهران وارد سبزوار [شده]و به عرض انتشارات در موضوع نظام اجباری و وضعیت مرکز میدهد.چون از اظهارات مشارالیه سوءظن حاصل گردیده بود لهذا شرحی محرمانه ذیل نمره 24 به رئیس دارالانشاء ناحیه نوشته و دستورداده شد که عملیات مشارالیه راتحت نظر گرفته نتیجه را اطلاع دهند.اینک رئیس دارالانشاء رمزاً به نمره 5 راپورت میدهدکه سید مذکور ابتدا روضهخوان [بود]و فعلاً هوچی[گر]است و علمیات او تحت تعقیب میباشد و نیز ناحیه نظام اجباری شرق اطلاع میدهد اهالی مشهد از اجرای قانون سربازگیری اطراف کاملاً موافق [هستند]و به هیچوجه مخالفتی ندارند.زیرا به طوری که اشاعه دارد مطابق تقاضای علمای شهر مشهد از دادن نظام اجباری معاف است ولی اهالی مشهد از عملیات رئیس حومه ایالتی فوقالعاده ناراضی و اظهار میدارند چنانچه مدتی عملیات مشارالیه ادامه پیدا نماید طبعاً نظام اجباری مخالف پیدا خواهد نمود.در خاتمه استحضاراً معروض میدارد مطابق راپورت رئیس حوزه 3 در شهر نیشابور تاکنون ابداً مخالفی محسوس نشده و در شهر سبزوار نیز خبر تلگرافی اولیای مشمولین تا این ساعت خبر موافقت مخالفی احساس نگردیده است.رئیس ناحیه نظام اجباری شرق 5.
پی نوشت ها:
19.در پی انتشار و پخش اعلامیههایی درباره اجرای قانون نظام اجباری و فراخوانی فرزندان پسر برای انجام خدمت سربازی در اصفهان، حاج آقا نورالله اصفهانی، روحانی شهیر شهر، به همراه علما و جمع زیادی از مردم اصفهان در مسجد شاه (امام خمینی فعلی)به تحصن نشستند. شخصیت بارز، پیشینه خانوادگی و مقام مرجعیت و دانش عملی آیتالله اصفهانی در این اقدام مجموعه حوزه علمیه اصفهان را به حرکت در آورد و در اندک زمانی شهر به تکاپو افتاد؛ بازار و مغازهها تعطیل گردید و موضوع اعتراض ایشان همه نقاط شهر را فرا گرفت. در این اوان روحانیون سرشناس متحصن در جلسهای تصمیم به مهاجرت گرفته، در نیمه ربیعالاول 21/1346 شهریور 1306 اصفهان را به سوی قم روانه شدند. علاوه بر آیتالله آقانورالله اصفهانی، شیخ کمالالدین نجفی (مشهور به شریعتمدار)، آیتالله ملاحسین فشارکی، سیدالعراقین، سید علی نجفآبادی، سید محمد نجفآبادی، سید محمد صادق مدرس احمدآبادی، صدرالعلماء، چهارسوقی، شیخ مهدی نجفی، شیخ ابوالفضل نجفی، علامه سید محمد رضا نجفی و شیخ محمد باقر نجفی از جمله علمای بنام اصفهان در آن عصر بودند که به همراه بیش از هزار نفر از طلاب در این مهاجرت شرکت کردند.مدت مهاجرت ایشان 105روز طول کشید که تا اول رجب 4/1346 دی 1306 ادامه داشت.علیرغم جلوگیری دولت از انتشار اخبار مربوط به مهاجرت علمای اصفهان به قم، خبر آن دهان به دهان به دیگر شهرها رسید.تعدادی از علمای آن مناطق هم از جمله:از شیراز عبدالباقی و سید عبدالله شیرازی، از همدان شیخالاسلام همدانی، از خراسان حاج میرزا عبدالله، از کاشان حاج میرزا شهابالدین کاشانی و از خمین حاج میرزا محمد مهدی احمدی (دایی امام خمینی)، به آنان پیوستند.در تبریز هم عدهای مقامات حرکت به سمت قم را فراهم کردند.این مهاجرت گسترش و اخبار مربوط بدان در نقاط مختلف کشور منتشر مییافت.از این رو هیأت دولت به تکافو و تقلا افتاد که آنان را به شهرهای خود بازگرداند.اما علما در نامهها و تلگرافهای متعددی بر خواسته های خویش که در موارد زیر خلاصه میشد اصرار میکردند:
1.جلوگیری یا اصلاح و تبدیل نظام وظیفه 2.اعزام پنج نفر از علما مطابق اصل دوم متمم قانون اساسی مجلس 3.جلوگیری کامل از منهیات شرعیه 4.ابقا و تثبیت محاضر شرع 5.تعیین یک نفر به سمت ناظر شرعیات در وزارت فرهنگ 6.جلوگیری از نشراوراق مضره و تعطیل مدارس بیگانگان.
در این میان دولت کوشید که علما را به تهران کشانده به این طریق اجتماع و اتحاد آنان را از هم بپراکند.رضاشاه هم که تا این زمان از دور قضایا را دنبال و از پشت پرده سعی در سرکوبی حرکت علما و روحانیون میکرد، در این هنگام وارد موضوع شده ضمن رد خواستههای مهاجرین، به وسیله تلگرافی از آنان خواست که به شهرهای خود بازگردند.چندین تلگراف بین تهران و قم رد و بدل شد تا آنکه کار بالا گرفت و تیمور تاش (وزیر دربار)سخن از به توپ بستن قم به میان آورد. اما مخبرالسلطنه هدایت که مردی درویش مسلک و دوراندیش بود و به مصالحه میاندیشید توانست در اواخر آذر 1306 تعهدنامهای را به سوی قم روانه سازد که در آن اعلام کرده بود دولت از مقاصد علما حسن استقبال دارد.به دنبال لایحهای را برای انجام خواستههای هیأت علمیه مهاجر در 27 آذر همان سال به مجلس فرستاد.اما پیش از آنکه لایحه در مجلس مطرح شود در اول رجب 4/1306 دی 1306 آیتالله آقا نورالله اصفهانی دار فانی را وداع گفت و بدین ترتیب با درگذشت رهبر نهضت، به تدریج سایر روحانیون و علما به اوطان خویش بازگشتند. توافقهای به عمل آمده میان دولت و آنان هم به بوته فراموشی سپرده شد (بصیرتمنش، صص 294 تا 308).
20.محمود آیرم فرزند سرتیپ محمود حسین خان از مهاجران قفقازی است.تاریخ تولد و مرگش دانسته نیست.هر چند استفانی کرونین تاریخ زایش وی را 1308ق/ 1269ش نوشته است که درست نمیتواند باشد.آیرم پس از تحصیلات با درجه سروانی وارد خدمت نظامی شد. زمانی فرماندهی چند قزاق را در پایگاهی نزدیک کرج بر عهده گرفت.در جریان کودتای 1299ش با درجه میرپنجی همراه رضاخان میرپنج بود.در 1301ش با درجه سرلشکر فرماندهی لشکر جنوب را در عهده تصدی گرفت.از جمله مأموریتهای مهم وی در این سمت آزادسازی قسمتی از بلوچستان و دستگیری محمدخان بلوچ و اعزام وی به تهران است.در فروردین 1303 در مسئله جمهوریخواهی از رضاخان هواداری نمود.در 1307ش به دنبال بحرانی که در عشایر فارس پدید آمد از فرماندهی لشکر جنوب معزول و به تهران فراخوانده شده، به زندان افتاد.در این اوان به اتهام فساد و ارتشاء اموالش مصادره و به گفته برخی از ارتش هم اخراج گردید.با وجود این چندی بعد از زندان رهایی یافته از خدمت نظامیگری نیز بازنشسته گردید.
21.مؤسسه مطالعات ...، سند شمـ 249-1306/7/10.
22.همان، سند شمـ 2535-1306/7/16.
23.همان، سند شمـ 2597-1306/7/16.
24. همان، سند شمـ 2654-1306/7/20.
25. همان، سند شمـ2652-1306/7/18.
26. همان، سند شمـ -1306/7/21.
27. همان، سند شمـ 2667-1306/7/21.
28. همان، سند شمـ 2670-1306/7/21.
29. همان، سند شمـ 2968-1306/8/3.
30. احمد فرسیو (1307ق/ 1267ش-1348ش) مشهور به اخگر و اخگر لاریجانی فرزند حاجی میرزا ابراهیم آملی در تهران به دنیا آمد. تحصیلاتش را در مکتبخانه آغاز کرد.سپس به مدرسه ادب رفت. چهار سال هم در مدرسه دارالفنون در رشته نظام تحصیل کرد.در دوران مشروطیت از جمله کوشندگان و همراهان مشروطهخواهان بود.پس از فتح تهران با درجه نایب سومی وارد ژاندارمری شد، اما چندان دوام نیاورد و از آنجا استعفا کرده برای ادامه تحصیل به خارج از کشور عازم شد.چندی بعد به ایران بازگشته در 1290ش بار دیگر وارد خدمت نظامی گردید. مدتی ریاست یکی از گروهانهای پیاده نظام را در وزارت جنگ بر عهده گرفت.همزمان با آغاز جنگ جهانی اول به جنوب کشور رفت و چند ماهی حاکم نظامی کازرون شد.در 1303ش به حکومت دشتی و دشتستان اصطهبانات نشست.در دوره پنجم شورای ملی نماینده همان ناحیه شد.اخگر در ابتدای این مجلس به شمار فراکسیون اقلیت بود اما پس از گذشت مدتی از آن فراکسیون فاصله گرفت و به رضاخان سردارسپه تمایل یافت.هنگامی هم که ماده واحد تغییر سلطنت در مجلس به شور گذارده شد از جمله موافقان آن بود.با آغاز سلطنت رضا پهلوی از فعالیتهای سیاسی دوری جسته در اسفند 1304 به خدمت ارتش درآمد.از همان هنگام ریاست نظام اجباری غرب را بر عهده گرفت که تا 1313ش همچنان در آن سمت باقی ماند.بعد از وقایع شهریور 1320 متهم به ارتباط با آلمانیها شده انگلیسیها تقاضای بازداشت وی را کردند.به همین سبب دو سال بعد که قاضی ستاد لشکر اصفهان بود زندانی گردید.در مرداد 1324 از زندان رهایی یافت و در دوره هفدهم مجلس شورای ملی بار دیگر نمایندگی مردم بوشهر و دشتی و دشتستان را پذیرفت.در این دوره هواداران جبهه ملی پیوسته در 24 تیر 1332 به سبب مساعد نبودن زمینه انجام دادن وظایف نمایندگی به همراه تعداد دیگری از نمایندگان از این سمت استعفا کرد.پس از کودتای مرداد 1332 جمعیت تأمین آزادی انتخابات را بنیان نهاد.او ذوق شاعری هم داشته در شعر اخگر تخلص میکرد. تأسیس چند باب مدرسه، انتشار مجلهای به نام اخگر و تألیف چند جلد کتاب و دیوان از دیگر آثار وی است.احمد اخگر در 2 بهمن 1348 در بیمارستان شماره 2 ارتش درگذشت و در امامزاده عبدالله تهران به خاک سپرده شد.
31.خدایار خدایاری (1329-1252ش)فرزند سرهنگ نصرالله خان و از افسران و دوستان نزدیک رضاپهلوی است.تحصیلاتش را در مدارس ایرانی گذراند.در 1271ش در بخش سوارهنظام بریگاد قزاق نامنویسی کرده در 1285ش به درجه سرهنگی رسید.در ماجرای به توپ بسته شدن مجلس (1326ق/ 1287ش) از خدمت نظامی استعفا کرد که بعد از خلع محمدعلی شاه از سلطنت به خدمت بازگشت.در کودتای 1299 با درجه میرپنجی به رضاخان پیوست.پس از آن حاکم قزوین شد.آنگاه به درجه امیر لشکری ارتقا یافت.در 1301ش تصدی اداره خالصهجات در وزارت جنگ را بر عهده گرفت.در 1302ش در کابینه رضاخان سردارسپه وزیر پست و تلگراف و تلفن شد.ولی چندان دوام نیاورد و پس از چند ماه از آن کنارهگیری کرد.از 1308 تا 1309ش ریاست اداره نظام اجباری در عهده تصدی پذیرفت.سال بعد رئیس اداره تغذیه و در 1314ش رئیس بانک پهلوی قشون شد.امیرلشکر خدایارخان در زمان جنگ جهانی دوم که قحطی سراسر ایران را فرا گرفت به سبب احتکار مقادیر زیادی گندم و جو تحت تعقیب قرار گرفت که سرانجام با دخالت قوام (رئیسالوزاری وقت)از آن رهایی پیدا کرد.
32.مؤسسه مطالعات ...، سند شمـ 3776-1306/10/23.
33.همان، سند شمـ 3759-1306/10/23.
34.بصیرتمنش، حمید، علما و رژیم رضاشاه، تهران، عروج، 1376ش، ص 295.
35.محمد شاهبختی (1345-1271ش)در اشتهارد کرج به دنیا آمد.از اوایل جوانی وارد قزاقخانه شده، از همدورههای رضاخان بود.مدتی در آتریاد همدان و زمانی در قزوین و اصفهان خدمت کرد.در حمله به تهران شرکت داشته روز اول کودتای 1299 به درجه سرتیپی رسید. چند سالی فرماندهی لشکر لرستان و آذربایجان غربی و خوزستان را بر عهده گرفت.در 1312ش به درجه سرلشکری نایل آمده به سبب شرکت در جنگهای داخلی لرستان، نشان ذوالفقار که عالیترین نشان ارتش بوده دریافت کرد.در شهریور 1320 فرمانده لشکر خوزستان بود.پس از آن به درجه سپهبدی دست یافته فرمانده سپاه جنوب شد.او دومین سپهبد ایران بعد از امیر احمدی است. در 1326ش با سمت استاندار و فرمانده قوا به آذربایجان رفت.در ادوار دوم و سوم سناتور انتخابی شد.ریاست کانون افسران و درجهداران بازنشسته، از دیگر مشاغل مهم وی است. شاهبختی در سال 1345ش در گذشت.
36.مؤسسه مطالعات ...، سند شمـ 1817-1306/4/17.
37.همان، سند شمـ 1640-1306/4/24.
38.همان، سند شمـ 2834-1306/8/5.
39.همان، سند شمـ 2929-1306/8/8.
40.همان، سند شمـ 2253-1306/8/14.
41.همان، سند شمـ 3204-1306/9/4.
42.همان، سند شمـ 3337-1306/9/16.
43.همان، سند شمـ 465-1306/2/11 و سند شمـ 343-1306/2/10.
44.همان، سند شمـ 3009-1306/8/18.
45.همان، سند شمـ 210-1306/6/16.
46.مؤسسه مطالعات ...، سند شمـ 214-1306/9/20.
47.همان، سند شماره تلگراف از تبریز/ رمز- 1306/9/1.
منبع: فصلنامه مطالعات تاریخی 25
/ن
#تاریخ ایران #ایران معاصر #دوره پهلوی اول
مقالات مرتبط
ماجرای پایان ناپذیر کشف حجاب
دوره پهلوی اول
غارت نفت ایران در جنگ های جهانی اول و دوم
دوره پهلوی اول
انگلستان به عنوان تنها قدرت در ایران
دوره پهلوی اول
گزارشی درباره قتل سید حسن مدرس
دوره پهلوی اول
ارتش در شهریور 1320
دوره پهلوی اول
اسدالله علم در کودتای 28 مرداد
دوره پهلوی اول
جنگ جهانی اول و پیامدهای آن
دوره پهلوی اول
اشغال ایران و بحران غذایی جنگ دوم جهانی
دوره پهلوی اول
ایران، بازیچه ی قدرت های بزرگ
دوره پهلوی اول
روابط سیاسی ایران و انگلیس در تاریخ معاصر ایران (از دوره قاجار تا رضاخان)
دوره پهلوی اول
تازه های مقالات
هدف هنر در تاریخ یونان باستان چیست؟
مفهوم زیبایی از نظر یونان باستان
گسترش نظریه هنر توسط ارسطو
قلمرو دیادخیها در یونان باستان
معرفی اسم های دخترانه با حرف سین
زیبایی و قابلیت ادراک آن
رویکرد رومیها به هنر و زیبایی
حقیقت شعری هنری از حقیقت اخلاقی متفاوت است
ربا دشمن تقوا
تفکیک دیرینه هنر و شعر در یونان
خواستههای اصلی از خدا