خاطراتی زنده از زندگی علما/ جزهای خوانده شده قرآن، تقویم ماه آیتالله حسنزاده آملی بود
. از مرحوم فشارکی نیز در مطول و ادبیات بسیار استفاده کردم ( آیت الله شیخ رحمت الله فشارکی)
کد خبر: 859236
۱۲ مرداد ۱۳۹۸ - ۰۷:۵۳
در گفتگو با حجت الاسلام والمسلمین مختاری مطرح شد ( بخش اول):
خاطراتی زنده از زندگی علما/ جزهای خوانده شده قرآن، تقویم ماه آیتالله حسنزاده آملی بود
حوزه/رفت و آمد بزرگان در مدارس طلبگی مهم است و حتی در زمان قدیم مراجع ساعاتی را در مدرسه مینشستند و در دسترس طلاب بودند. اینکه بزرگان در دسترس طلاب باشند در تربیتشان بسیار تاثیر دارد تا اینکه در یک مدرسه 100 طلبه پایه اول تا سوم باشند و هیچ کس را نداشته باشند به جز یک مدیر اجرایی.
حجتالاسلام و المسلمین رضا مختاری که مسئولیت فعلی او مدیریت موسسه کتابشناسی شیعه است، یکی از محققان پرکار حوزه علمیه به شمار میرود که علاوه بر تحقیق، تالیف و تصحیح، حشر و نشر فراوانی با علمای بزرگ داشته است، به همین دلیل مروری بر آنچه او از رهگذر موانست با علما برگرفته است، حاوی نکات فراوانی است.
خبرگزاری حوزه گفتگویی با این استاد حوزه علمیه، انجام داده است که بخش اول آن مربوط به زمینهها و درسهایی که از حشر و نشر با علما برگرفته و نیز سنتهایی است که اکنون کمتر در حوزهها مورد توجه قرار دارد. او در این گفتگو از رفت و آمد بزرگان به مدارس علمیه و حساسیت نسبت به هزینهکرد بیتالمال از سنتهای مهم حوزه یاد کرد. بخش اول گفتگو با این محقق حوزوی از نگاه خوانندگان میگذرد.
جنابعالی کتابها و مقالات فروانی تالیف یا تصحیح کردهاید، اما به جز تالیف و تصحیح با علمای معاصر هم بسیار حشر و نشر داشته و دارید. به عنوان یک شخصیت علمی و با توجه به مشغلههایتان چه طور به این سمت رفتید که با آنها ارتباط برقرار کنید و از این رهگذر چه به دست آوردهاید؟
علت این مساله این است که در زمان تالیف و تصحیح آثار هرچه سئوال و ابهام بود از علما میپرسیدم. حتی گاهی برای ترجمه یک بیت عربی نزد علما میرفتم که الان وقتی به آن فکر میکنم تعجب میکنم. مثلا در حدود سال 61 برای دو بیت شعر که معنایش را متوجه نمیشدم خدمت مرحوم آیتالله مرعشی نجفی قدس سره رفتم. ایشان هم بسیار متواضع بودند و راحت طلبه را راه میدادند. من یک مساله فقهی را پرسیدم. فرمودند اهل کجایید. گفتم اهل اصفهانم و فلان محل و فلان عالم از اقوام ما است. ایشان هم گفتند تهران پای منبر ایشان بودهاند. فکر میکنم به خاطر این بیشتر تحویلم گرفت. خلاصه برای ترجمه یک عبارت عربی خدمت آیت الله مرعشی رسیدم.
در مورد علمای دیگر هم برای سئوالی علمی خدمتشان میرفتم. شاید هم پررویی میکردم. شاید بیشتر از همه خدمت آیت الله استادی رسیدهام. از طریق ایشان علامه سیدعبدالعزیز طباطبایی را پیدا کردم. بعد هم کتاب سیمای فرزانگان را که مینوشتم، سئوالات و ابهاماتی داشتم و خدمت حضرت آیت الله شبیری میرسیدم. ایشان مثل الان ظهرها در فیضیه نماز میخواندند. بعد از نماز که مزاحمتی نباشد از ایشان سئوال میکردم ایشان هم باروی گشاده جواب میدادند.
چند مجله خوب هم آن زمان چاپ می شد. من هم شروع به مقاله نوشتن برای مجلهها کردم یکی نشر دانش بود از مرکز دانشگاهی که نثر فاخری داشت و احمد سمیعی گیلانی ویراستارش بود. مجله بسیار خوبی بود و حدود 15 سال مرتب منتشر میشد. من هم مقاله میدادم و از تجربیاتشان استفاده میکردم.
آن زمان در مدرسه حاج ملاصادق که الان در 45 متری عمار یاسر قرار گرفته است، آیت الله صلواتی حفظه الله و آیت الله اشتهاردی رحمه الله علیه و آیت الله بنی فضل رحمه الله علیه پنجشنبه و جمعه برای امتحان طلبهها و ثبت نامشان در دفتر شهریه آیت الله گلپایگانی میآمدند. چون به مدرسه میآمدند من لابلای کارها از ایشان سئوال میپرسیدم. گاهی هم که خادم مدرسه نمیآمد و به ما میگفت چای دم کنید و برای آقایان ببرید، ما سئوال هم میپرسیدیم.
در بین علمایی که با ایشان حشر و نشر داشتهاید بیشتر از کدام یک تاثیر پذیرفتهاید و آموختهاید؟
هرکدام مزایایی داشتهاند. از جمله کسانی که بسیار استفاده کردهام مرحوم آیتآلله انصاری شیرازی رحمه الله علیه است که آیتی در بیهوایی و تواضع و ادب و احترام و رقت قلب و دلسوزی و مهربانی به مردم و سادهزیستی و بودند. ما به قدری با ایشان خودمانی شده بودیم که یک روز تابستانی با ماشین دوستان به همراه ایشان به خوانسار رفتیم. یک نوبت به اتفاق به روستای یکی از دوستان در نزدیکی فردو رفتیم. یک نوبت به آب گرم محلات رفتیم. ایشان هم هر فرمایشی داشتند به من میفرمودند. من در درس معاد اسفار و بحار شاگردشان بودم. روزهای چهارشنبه در منزلشان بحار و روزهای دیگر معاد اسفار میخواندم. مقداری هم منطق منظومه و شرح تجرید. چون به درسشان میرفتم کم کم مانوس شدم. حتی یک بار شخصی به مناسبتی از ایشان شکایتی کرده بود. البته شکایتشان وارد نبود اما در شان ایشان نبود به دادگاه بروند و به من فرمودند به دادگستری برو که رفتم و حل و فصل شد.
بسیار تاثیرگذاری اخلاقی و رقت قلب داشتند. به معصومین اعتقاد شدید داشتند؛ با این که این حد علاقه به فیلسوف نمیآید. حتی شعرهای محقق اصفهانی را در درس از حفظ میخواندند... درس ایشان فقط درس نبود.
درسهای جانبی و متفرقه و نکته های ادبی و مباحث ریاضی را خدمت آیت الله حسنزاده آملی حفظه الله فراگرفتم. ایشان روزهای پنجشبه و جمعه درس هیات و ریاضیات میگفتند که در کتاب دروس هیات و دیگر رشته های ریاضی چاپ هم شده است، این مباحث را یکی از دوستان، برای چاپ به دفتر تبلیغات داده بود، من هم پیگیری چاپ آن را انجام میدادم. بعدها هم خیلی از آثارشان را به دفتر تبلیغات دادند برای چاپ و من رابط آن بودم؛ کتاب بگیرم و ببرم، غلطگیری بشود و.... ایشان هم عشق شدید به معصومین علیهم السلام داشتند که نمیشد حدی برایش در نظر گرفت. چنان از حضرت معصومه (سلام الله علیها) با احترام یاد میکردند که آدم تعجب میکرد. این یکی از خصوصیات ایشان بود. یا در مورد مقام و جایگاه معصومین میفرمودند اگر امام صادق علیه السلام عطسه کنند رود نیلی درست میشود که ابن سینا و کانت و سهروردی و ... همه را با خود میبرد؛ معصوم کجا و دیگران کجا!؟
از ایشان هم دروس جانبی فراگرفتم مثلا دروس هیات و رشتههای ریاضی یا مباحث مربوط به رویت هلال، قبله و ... که درسش در حوزه نبود را از خدمت ایشان آموختم و خیلی از آشنا شدنم با کتابهای نجومی و ریاضی و ادبیات و نکتههای تفسیری و اخلاقی و ... را از خدمت ایشان کسب کردهام.
ایشان همزمان درس اخلاق هم داشتند. فکر میکنم حدود سال 60 بود، این درس ابتدا در مدرسه امیرالمومنین علیه السلام برقرار می شد و منبعش حدیث جنود عقل و جهل بود. یک مقداری اشارات و از اول اسفار را تا زمانی که تعطیل شد از خدمت ایشان فراگرفتم. قدری هم خصوصی در منزلشان با حدود چهار نفر از رفقا مصباح الانس را فرا گرفتم.
خصوصی هم زیاد خدمتشان میرسیدم. ایشان هم یکی دو بار منزل ما تشریف آوردند. یک بار دعوتشان کردیم با آیت الله انصاری شیرازی با هم آمدند یکی دو بار با آیت الله انصاری شیرازی به منزلشان رفتیم و بالعکس.
علما بسیار به هم علاقه دارند اما یک نفر باید واسط و رابط شود. این دو بزرگوار بسیار به هم علاقه داشتند. یک بار آیت الله انصاری شیرازی بیمار بودند و در بیمارستان آیتالله گلپایگانی بستری بودند. آیتالله حسن زاده خواستند که از ایشان عیادت کنیم، باهم از صفاییه تاکسی گرفتیم و خدمت آیتالله انصاری شیرازی رسیدیم. بسیار با هم مانوس بودند. آیت الله حسن زاده آملی در غیاب آیتالله انصاری شیرازی بسیار از ایشان تعریف می کردند.
آیتالله حسنزاده آملی بسیار به قرائت قرآن سفارش میکردند میفرمودند تقویم من بر اساس قرآن است و بر اساس جزئی که در روز تلاوت میکردند روز ماه را متوجه میشدند. یعنی هر روز یک جزو میخواندند. تواضع علمی و عملی و اطلاعات جانبی واسع از کتابها و شعرا، ادبیات، نکتههای تفسیری و حدیثی داشتند که از «هزار و یک نکته» و دیگر آثارشان معلوم است.
در تصحیح متون از مرحوم آقا عزیز طباطبایی و بیشتر آیت الله استادی استفاده میکردم از همان اول که سیمای فرزانگان را نوشتم قبل از چاپ دادم ایشان مطالعه کنند. مقداری شرح تجرید و تمام رسائل و یک جلد از اصول فقه را خدمتشان خواندم. از ایشان هم بسیار استفاده کردم چون اطلاعات وسیعی داشتند.
آیتالله صلواتی هم خدمتشان مکاسب خواندم و هم در مدرسه حاج ملاصادق در زمان امتحان بسیار استفاده کردم.
آیتالله العظمی شبیری هم به لحاظ اینکه در فیضیه نماز ظهر و در حرم صبح و مغرب و عشا میخواندند و منزلشان در پشت مدرسه حقانی بود و من هم آنجا مستاجر بودم، رفت و آمد و دسترسیام به ایشان خیلی راحت بود. برای اینکه ایشان وقتشان گرفته نشود قبل و بعد از نماز را در نظر گرفته بودیم و خدمتشان میرسیدیم. ایشان هم دابشان این است که اگر سئوال کنید جواب میدهند اگر هم سوالی مطرح نکنید، یک فرع علمی مطرح میکنند و بحث میکنند. یک بار هم مقام معظم رهبری (حفظه الله) به من فرمودند همراهی با آقای شبیری را مغتنم بدانید و رها نکنید. ایشان به خاطر کتاب جرعهای از دریا از این همراهی مطلع شده بودند. از آیتالله العظمی شبیری هم از آن زمان که سئوالهای پیش پا افتاده میپرسیدم تا الان همواره استفاده کرده و میکنم.
از اساتیدی که بیشتر درس رسمی خدمتشان بوده ام. آیت الله وحید، آیت الله آقا شیخ جواد تبریزی و آیت الله هاشمی شاهروی هستند. از مرحوم مدرس افغانی هم در ادبیات بسیار استفاده کردم. از مرحوم فشارکی نیز در مطول و ادبیات بسیار استفاده کردم. از درس منیه المرید و شرح لمعه و درس اخلاق آیتالله اشتهاردی هم بسیار استفاده کرده ام.
آیت الله حاج آقا مهدی روحانی هم تدریس رسمی نداشتند ولی من به نماز و جلسات روضهشان میرفتم و قبل و بعد نماز سئوال میکردم و بسیار استفاده کردم. درس رسمی ایشان و آیتالله میانجی نرفتم اما استفاده علمی و اخلاقی فراوانی از ایشان بردم.
جنابعالی در یک تقسیم بندی در دو حوزه یکی سیره اخلاقی علما و یکی هم تحقیق و تصحیح در آثار علمای گذشته فعالیت کرده اید. کدامیک از اینها برایتان لذتبخشتر بوده است؟
تصحیح آثار قدما به شکلهای مختلف مثل موسوعه شهید اول یا شهید ثانی یا رویت هلال یا غنا از این جهت که احیا و زنده کردن آثار علمای گذشته است و باعث میشود زحماتی که با مشکلات فراوان کشیدهاند در دسترس قرار گیرد لذتبخشتر است. یک بار هم آیت الله وحید خراسانی به بنده فرمودند عمر شهید اول و شهید ثانی بسیار بابرکت بوده و اگر شما آثارشان را احیا کنید عمر شما هم بابرکت میشود. از این جهت که احیای اثار بزرگان سبب احیای نامشان و زنده کردن فعالیتهایشان است بیشتر لذتبخش است. مرحوم حسینعلی محفوظ که چند سال قبل در کاظمین نزدیک قبر شیخ مفید دفن شد و عالم بزرگ شیعه در عراق بود و بر کافی کلینی چاپ اول حروفی مقدمه نوشته نیز وصیت کرده بود مقدمهاش بر کافی را در کفنش بگذارند که امید شفاعت داشت.
در احیای نام بزرگان و آثارشان لذت و اولویت بیشتری دارم. لذا خیلی کارهای تالیفی را کنار گذاشتهام. احیا چند شکل است یکی احیای موسوعی است، مثل موسوعه شهید اول و موسوعه شهید ثانی. همچنین آثار شرف الدین و علامه بلاغی که پیشنهاد دادیم و دوستان کار کردند یا آثار علامه کاشف الغطا هم که الان دفتر تبلیغات مشغول آن است.
یک نحو هم احیای موضوعی است، یعنی عه آثار در یک موضوع مثل غنا و رویت هلال. این هم بسیار به علما کمک میکند و باعث صرفهجویی عمرشان میشود. چند نفر 10 سال برای «رویت هلال» وقت گذاشتیم . این به درد هزاران نفر میخورد و منابع تحقیق منقح در اختیارشان خواهد بود. احیا از جهت اینکه فواید زیادی دارد و از این جهت که آثار علمای گذشته را زنده میکند لذتبخشتر است.
آثار اخلاقی هم بسیار شیرین است و هروقت آدم میخواند خسته نمیشود مثلا کتاب مرحوم آقای راشد در مورد پدرشان «فضیلت های فراموش شده» را چند بار خواندهام و باز هم علاقه دارم بخوانم.
با توجه به آنچه توضیح دادید در مورد حشر و نشر با علما به نظر شما سنت های فراموش شده و آنچه حوزه باید به سمت آن برود چیست؟
سابقا طلبه ها خیلی کمتر از الان بودند و حوزه هم محدود بود. مثلا در مدرسه حاج ملا صادق که ما ساکن بودیم، برخی آقایان هم آنجا حجره داشتند، خواهرزاده آیتالله بروجردی پیرمردی نورانی به نام آقاشمسالدین بود برای امامت جماعت نماز صبح، ظهر و عصر و مغرب و عشاء به مدرسه میآمد.
نکتهای که کم توجه میشود این است که در هر مدرسه علمیه باید یکی دو نفر از اساتید مبرز و برجسته رفت و آمد داشته باشند و نماز بخوانند مانند همین جلسات امتحان در مدرسه ملاصادق که بزرگواران میآمدند، اما اگر نمیآمدند ما اصلا آنها را نمیشناختیم این باعث شد من از همان روز اول طلبگی آیتالله اشتهاردی را بشناسم و بعد هم در درسشان حاضر شوم.
رفت و آمد بزرگان در مدارس طلبگی مهم است و حتی در زمان قدیم مراجع ساعاتی را در مدرسه مینشستند و در دسترس طلاب بودند. اینکه بزرگان در دسترس طلاب باشند در تربیتشان بسیار تاثیر دارد تا اینکه در یک مدرسه 100 طلبه پایه اول تا سوم باشند و هیچ کس را نداشته باشند به جز یک مدیر اجرایی. آن زمان حاجب و مانعی هم وجود نداشت، البته امروز ممکن است ضرورتهایی برای آن وجود داشته باشد.
مثلا زمانی بسیاری از کتاب های مرجع را نداشتم و برای مطالعه به کتابخانه آیتالله مرعشی میرفتم. از معممین کارت نمیخواستند، یک بار مراجعه کردم و مدت کارتم تمام شده بود، گفتند فعلا کارت نمیدهیم معمم هم نبودم. رفتم خدمت آیتالله العظمی مرعشی و گفتم میخواهم از کتابخانه استفاده کنم و چند سئوال ابتدایی هم از ایشان پرسیدم. گفتم من کارت کتابخانه میخواهم و کتابخانه میگوید وقت کارت دادن تمام شده است. ایشان گفتند برو پیش آقای مشرف و بگو فلانی گفت به من کارت بده. هر کارتی دو تا عکس و یک کپی شناسنامه میخواست و آن هم همیشه همراهم بود. آقای مشرف پیرمردی بود که با عصا راه میرفت. همان روز به ایشان گفتم و ایشان عکس و کپی را گرفت و کارتم را صادر کرد.
اینکه یک مرجع تقلید مثل آیت الله مرعشی این طور در دسترس باشد خیلی عالی است یا دیگران مثل آیت الله صلواتی، آیت الله میانجی. اما امروز کسانی که دردسترس باشند کماند. این مهمترین نکته است. امروز طلاب فراواناند و مشغله اساتید هم فراوان شده است.
نکته دیگر این است که مثلا مرحوم امام (ره)همان گونه که در مقدمه «اخلاق 3» نوشتهایم، در وصیت نامه نجف نوشتهاند اگر کتابهای اخلاقی مرا کسی خواست بدهید تا چاپ کند یعنی امام تا بعد از پیروزی انقلاب با آنکه این همه آثار علمی نوشته بودند نه خودشان پولی برای چاپ داشتند و نه از بیت المال صرف چاپ آن کردند، یعنی نخواستند بیت المال را صرف چاپ کتابهای خود کنند چنان که نوشتهاند اگر کسی خواست کتابهای اخلاقی را چاپ کند بدهید چاپ کند. علامه طباطبایی هم به همین شکل بود.
سابقا خیلی در مصرف بیتالمال برای چاپ آثار خود شخص احتیاط میشد. حتی یکی از بزرگان وقتی میخواست کتابی چاپ کند به بنده و شخص دیگری گفت این کتاب من را اگر هزینه کنم و چاپ کنم فایدهای به حال اجتماع دارد یا خیر تا مظلمهای بر عهده من نباشد. بنده و یکی از دوستان گفتیم به نظر ما مفید است و به ناشری دادند تا چاپ کند.
امام راحل برای چاپ آثار خودشان هیچ هزینهای نمیکردند. ناشرانی شخصی بودند که چاپ میکردند. هرچه ما این کار را بکنیم که از بیت المال برای نشر آثار خودمان مصرف نکنیم بهتر است. یک ناشر با سرمایه خودش چاپ کند. چاپ آثار به وسیله دیگران مسالهای نیست. چاپ آثار ناچیز خود بنده عمدتا در اختیار دفتر تبلیغات اسلامی است و در موسسه کتابشناسی برای چاپ آثار دیگران کار میکنیم.
دیگر اینکه الان با سابق متفاوت شده است، الان ابزار فساد و تباهی بسیار در دسترس است و ابزار صلاح بسیار سخت شده است. الان باید بسیار رقت کرد به حال جوانان امروز. نمیتوان آنها را ملامت کرد. زمان ما این ابزار فساد نبود؛ فضای مجازی، گوشیهای هوشمند. حداکثر اگر مجلهای جایی عکسی چاپ میکرد، آن هم نه عکس رنگی. حتی تلفن ثابت هم در دسترس همه نبود. یادم هست در نیروگاه که ساکن بودیم باجه تلفن در خیابان ها نبود. مینیبوسی برای نیروگاه نبود. پیکان وانت بود. مردم عقب وانت مینشستند و میرفتند. تلفن و تلفن هوشمند و... نبود... .
اصلا اسباب فساد در اختیار و راحت نبود، اما الان مثل نقل و نبات در اختیار همه هست و از طرف دیگر در آن زمان وسایل ازدواج فراهم بود و مردم سخت نمیگرفتند. خود ما که ازدواج کردیم در اوایل جنگ در آن هوای گرم قم تا حدود یک سال و نیم گرم یخچال نداشتیم. کسی هم احساس کمبود و سختی هم نمیکرد. توقعات بسیار کم بود. اما امروز توقعات زیاد است و زندگیها خیلی سخت. راه حل را البته اهل فن باید بگویند اما جوانها را نباید خیلی ملامت کنیم چون دینداری نسبت به گذشته خیلی سختتر شده است. آن زمان اختلاط هم مثل امروز نبود. زنان و دختران در خانه قالی میبافتند. در روستای ما زن و مرد کار میکردند. زنها در خانه قالی میبافتند و هیچ ارتباطی با نامحرم نداشتند و زندگی را تامین میکردند.