فصل دوم: انبیا و تهذیب -کتاب تهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)- ناشر: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)
- . 4 حضرت آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی (1276 ـ 1355 هـ . ق)، از فقیهان بزرگ و مراجع تقلید شیعه در قرن چهاردهم هجری
- که در نجف و سامرا به درس استادانی چون ... و سید محمد اصفهانی فشارکی حاضر شد؛
فصل دوم: انبیا و تهذیب
دور کردن انسان از مفاسد و رذایل
انبیای خدا برای این مبعوث شدند که آدم تربیت کنند؛ انسان بسازند؛ بشر را از زشتیها، پلیدیها، فسادها و رذایل اخلاقی دور سازند و با فضایل و آداب حسنه آشنا کنند بُعِثْتُ لاُتَمِّمَ مَکارِمِ الاَخْلاق[1].(60)
* * *
دعوت به صراط مستقیم و کمال انسانی
کوشش انبیا و ایدۀ بعثت در تمام قرنها؛ تربیت این موجود است. این موجودی که عصارۀ همه مخلوقات است و با اصلاح او اصلاح می شود عالم و با فساد او به فساد کشیده می شود. کوشش انبیا از اول تا آخر این بوده است که این موجود را به صراط مستقیم دعوت کنند و راه ببرند. نه همان هدایت و گفتن تنها، بلکه راهنمایی و الگو بودن خودشان در اعمال و در افعال و در اقوال، برای اینکه این موجود را به آن کمالی که لایق است برساند.(61)
4 / 11 / 59
* * *
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)
صفحه 29
علاج نفوس، مقصد شرایع الهیه
تمام شرایع الهیّه، مقصد اصلی آنها همان نشر معارف است، و آن حاصل نشود جز به علاج نفوس و طرد آنها از ظلمت طبیعت، و خلاص آنها به عالم نورانیّت.(62)
* * *
ادعیه ائمه در جهت تهذیب نفس
این ادعیه مهیا می کنند این نفوس را برای اینکه این علایقی که انسان دارد و بیچاره کرده انسان را این علایق، این گرفتاریهایی که انسان در این عالم طبیعت دارد و انسان را سرگشته کرده است، متحیر کرده است نجاتش بدهند و آن راهی که راه انسان است ببرند. راههای دیگر راه انسان نیست صراط مستقیم راه انسانیت است. و این مناجاتها و این ادعیه ای که ائمۀ ما ـ علیهم السلام ـ بعد از اینکه دستشان کوتاه شده بود از اینکه دعوت ظاهری خیلی واضح بکنند مردم را با این ادعیه به آن راهی که باید ببرند، راه می بردند. مقصد انبیا این نبود که بیایند یک جایی را بگیرند و یک ـ مثلاً ـ کاری برای خودشان درست بکنند، مقصد این نیست آقا! مقصد پیغمبرها این نبود که دنیا را بگیرند و آبادش کنند؛ مقصد این بود که راه را به این اهل دنیا، به این انسان ظلوم و جهول، بسیار جاهل، راه را نشان بدهند که از این راه بروید. آن راهی که شما را می رساند به خدای تبارک و تعالی این راه است: اِنَّ رَبّی عَلی صِراطٍ مُستَقیم[2] دنیاست و آن طرفش همۀ عالَم، دنیاست و آن طرفش ماورا و ماورای آن طرف نور مطلق. انبیا آمدند ما را به آن نور برسانند؛ الله ُ وَلِیُّ الَّذینَ امَنُوا یُخرِجُهُم مِنَ الظُّلُماتِ اِلَی النُّورِ وَ الَّذینَ کَفَرُوا اَولِیاءُهُمُ
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)
صفحه 30
الطّاغُوتُ یُخرِجُونَهُم مِنَ النّورِ اِلَی الظُّلُماتِ.[3] طاغوت در مقابل انبیا است، در مقابل الله است.(63)
21 / 4 / 59
* * *
خروج از ظلمات، ورود به عالم نور
انبیا آمدند که ما اشخاصی [را] که از نور بهره ای نداریم و ظلمات ـ به ما ـ احاطه کرده است از هر طرف ما را، از این ظلمتهای گوناگون نجات بدهند و برسانند به عالم نور، که اگر رسیدید به عالم نور، شما سر تا پایتان نورانی می شوید؛ نور می شوید. اصلش حرفی که می زنید نورانی است. حرفی که می شنوید نورانی است. گوش و سمع و بصر [نورانی است] همۀ گوش خودت را رها کرده ای، یک گوش نورانی پیدا کرده ای. چشم ظلمانی را رها کرده ای، یک چشم نورانی پیدا کرده ای. چشمی است که با آن توجه به خدا دارید. گوشی است که با آن توجه به خدا دارید.(64)
2 / 10 / 58
* * *
انسان سازی مقصد انبیا
آن قدر که این انسان؛ این حیوان دو پا، در عالم فتنه و فساد می کند هیچ موجود دیگری نمی کند. و آن قدری که این حیوان دو پا محتاج به تربیت است هیچ حیوانی محتاج نیست. تمام انبیا از اول تا حالا، تا خاتم، از آدم تا رسول اکرم برای یک مقصد آمدند، و آن مقصد این است که این حیوانات را انسان کنند. مقصد این است. تمام کتابهایی که از آسمان برای انبیا آمده است که بزرگترش قرآن
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)
صفحه 31
کریم است، همین یک مقصد را دارد که این انسانهایی که در این ظلمات واقع شده اند، غرق شده اند در دنیا، همه توجه شان به خودشان است، هر چه می خواهند برای خودشان می خواهند، اصلاً پیششان مطرح نیست یک چیز دیگری غیر از خودشان، آنها می خواهند اینها را از این ظلمتها نجات بدهند؛ به عالم نور برسانند ظلمتهای زیاد؛ ظلمات، آیۀ شریفه این طرفش را ظلمات می فرماید اَلله ُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ اِلَی النُّورِ آن طرف را نور می فرماید، این طرف را ظلمات.(65)
2 / 10 / 58
* * *
رهایی انسان از علایق دنیوی
انبیا زحمتشان این بود که این کفّار و منافقین را و این اشخاص مُعْوَج را و این انسان هایی [که] در بند اسارت خود و علایق دنیا هستند ـ و همه مفاسد هم زیر سر همین است ـ اینها را می خواهند آزادشان کنند، و این مأموریت بسیار مشکل بوده است. و این مأموریت هم عمومی نشد که بشود. و از این به بعد هم این معنا نخواهد شد. این انسان آدم نمی شود تا آخر هم. یک مثل معروفی بود که می گفتند ملا شدن چه آسان، آدم شدن چه مشکل. شیخ ما[4] ـ رحمه الله ـ می فرمود که : ملا شدن چه مشکل، آدم شدن محال است.(66)
4 / 11 / 59
* * *
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)
روحانیون و مسئولیت ابلاغ دعوت انبیا
همۀ انبیا معجزه هستند، و همه برای ساختن بشر آمدند. همه می خواهند که بشر به راه مستقیم الهی سیر کند، و همه می خواهند که تمام افراد بشر در صلح و صفا و برادری زیست کنند. این وظیفۀ مأمورین الهی است که در دنیا آمده اند برای اینکه بشر را از این عالم به عالم بالا ببرند. و یک وظیفه هم روحانیین ملتها دارند؛ روحانیین مسیح، روحانیون مسلم، روحانیون یهود، همۀ روحانیون. و آن وظیفه تبعیت تام از پیغمبرها، و از آنهایی که آمدند برای تربیت بشر و برای صلح و صفا بین تمام افراد بشر. روحانیون در مرتبۀ اول واقع اند برای تحقق دادن به آرمانهای انبیا که همان وحی الهی است. روحانیون یک وظیفۀ الهی دارند که این وظیفۀ الهی بالاتر از آن وظایفی است که سایر مردم دارند. یک مسئولیت الهی دارند. روحانیون مسئول اند در مقابل پیامبران و در مقابل خدای تبارک و تعالی. مسئول اند که تعلیمات انبیا را به مردم برسانند و دست مردم را بگیرند و از این گرفتاریهایی که دارند نجات بدهند.(67)
4 / 10 / 58
* * *
انسان سازی راه انبیا
و آن راهی که انبیا داشتند همین بود که تربیت و تهذیب. انبیا برای انسان آمدند، برای انسان سازی آمدند، هیچ کار دیگری نداشتند؛ آمدند این انسانها را که در صورت انسانند و دارند برخلاف راه می روند، اینها را به راه راست، به راه مستقیم هدایت کنند.(68)
23 / 10 / 60
* * *
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)
صفحه 33
رشد و تربیت ابعاد وجود انسانی
خودسازی به اینکه تمام ابعادی که انسان دارد، و انبیا آمدند برای تربیت آن ـ تمام ابعاد را ـ ترقی دهید؛ جنبۀ علمی، همۀ ابعاد علم؛ جنبۀ اخلاقی، همۀ ابعاد اخلاق؛ تهذیب نفس، وارسته کردن نفس از تعلقات دنیا؛ که سرمنشأ همۀ کمالات وارسته شدن نفس از تعلقات است، و بدبختی هر انسان تعلق به مادیات است. توجه و تعلق نفس به مادیات، انسان را از کاروان انسانها باز می دارد، و بیرون رفتن از تعلقات مادی و توجه به خدای تبارک و تعالی انسان را به مقام انسانیت می رساند. انبیا هم برای همین دو جهت آمده بودند: بیرون کردن مردم از تعلقات، و تشبث به مقام ربوبیت.(69)
3 / 4 / 58
* * *
آشناسازی با مبدأ وحی
تمام مسائل برای معنویّات است. پیغمبرها هم که آمدند و احکام را منتشر کردند برای این است که تزکیه، بکنند: مردم را یُزَکّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابْ[5]. همه برای این آمدند که مردم را با مبدأ وحی آشنا کنند، سیر إلی الله بدهند، صراط مستقیم، هدایت را به صراط مستقیم بکنند.(70)
15 / 6 / 63
* * *
راه انبیا، راه تعلیم و تربیت
عالَم، مدرسه است و معلّمین این مدرسه، انبیا و اولیا هستند. و مربی این معلّمین، خدای تبارک و تعالی است. خدای تبارک و تعالی، تعلیم و تربیت کرده است انبیا را. و ارسال کرده آنها را برای تربیت و تعلیم کافۀ ناس. انبیای بزرگ اولوالعزم مبعوث اند بر تمام
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)
صفحه 34
بشر و سمت معلّمی و مربی دارند نسبت به تمام بشر، و معلّم آنها و مربی آنها حق تعالی است. و آنها هم بعد از اینکه به تعلیمات الهی تعلیم شدند و تربیت پیدا کردند مأمورند که بشر را تربیت کنند و تعلیم.
راجع به رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ در قرآن کریم است که: هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْاُمِیّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیْاتِهِ وَ یُزَکّیهمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَة[6] انگیزۀ بعث را در این آیه شریفه ذکر می فرماید که: خدای تبارک و تعالی است که در بین این امیین و بیسوادها و کسانی که تربیت و تعلیم الهی نداشته اند رسول فرستاده است، تا اینکه آیات خدا را بر آنها قرائت کند، و آنها را با قرائت آیات قرآن و تربیتهایی که خود او شده است در تعلیمات الهی، آنها را به مردم عرضه کند و تزکیه کند آنها را و تعلیم کند بر آنها کتاب و حکمت را. در این آیه نکات زیادی هست راجع به اهمیت تربیت معلم و اهمیت تعلیم و تعلم. با تعبیر هُوَ الَّذی، اوست که این کار را کرده است. کانّه یک مطلب بااهمیتی است که می فرماید: هُوَ الَّذی بَعَثَ این است که فرستاده است بین مردم. و همۀ عالم امی هستند. حتی آنهایی که به حسب ظاهر درسهایی خوانده اند. و به حسب ظاهر صنایعی را می دانند. و مسائلی را اطلاع بر آن دارند. لکن همۀ آنها نسبت به آن تربیتی که از جانب خدا به وسیلۀ انبیا به آنها می شود همه امی هستند. همه در ضلال مبین هستند.
تنها راه تربیت و تعلیم راهی است که از ناحیۀ وحی و مربی همۀ عالم رب العالمین، تنها راه آن راهی است که از ناحیۀ حق
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)
صفحه 35
تعالی ارائه می شود. و آن تهذیبی است که با تربیت الهی به وسیلۀ انبیا مردم آن تربیت را می شوند. و آن علمی است که به وسیلۀ انبیا بر بشر عرضه می شود. و آن علمی است که انسان را به کمال مطلوب خودش می رساند. همان که در آیۀ دیگر می فرماید که: اَلله ُ وَلِیُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ اِلَی النُّورِ وَ الَّذینِ کَفَرُوا اَوْلِیاؤُهُمُ الطّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ اِلَی الظُّلُماتِ.[7] دو گروه اند. مردم: یک گروه مؤمن هستند که تحت تربیت انبیا واقع شده اند. به واسطۀ تربیت انبیا از همۀ ظلمتها و از همۀ گرفتاریها و از همۀ تاریکیها خارج شدند آنها. به واسطۀ تعلیمات انبیا وارد شدند در نور، در کمال مطلق. این آیه؛ میزان مؤمن را و معیار ایمان را بیان می فرماید، و مدّعیان ایمان را از مؤمنین جدا می فرماید. مؤمنین آنها هستند که به واسطۀ تربیت حق تعالی و به واسطۀ تربیت انبیایی که مرّبا هستند به تربیت الهی، از همۀ ظلمتها، از همۀ نقیصه ها، از همه چیزی که انسان را از راه باز می دارد، اینها را خارج می کنند از همۀ ظلمتها به نور. میزان مؤمن این میزان است. هر کس از همۀ ظلمتها به واسطۀ تعلیم انبیا خارج شده است و به نور مطلق رسیده است این مؤمن است. مدّعیان ایمان زیادند، لکن مؤمنین اَندک اند. آنهایی که در مقابل مؤمنین هستند وَالَّذینَ کَفَروا آنهایی که کافر هستند، آنها اولیایشان خدا نیست و طاغوت است و طاغوت، کفار را از نور خارج می کند و به همۀ ظلمتها واصل می کند. معیار مؤمن و غیر مؤمن به حسب این آیۀ شریفه این است. مؤمن حقیقی آن طور تبعیت از انبیا کرده است، و آن طور در تحت تربیت انبیا واقع شده است که از همۀ ظلمتها و از همۀ نقصها بیرون آمده است و به نور رسیده است. و مربّیِ او و ولیِّ او هم خدای تبارک و تعالی است، و مربیانِ به
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)
صفحه 36
واسطه هم انبیا هستند؛ یعنی اینها تربیت شده های خدا هستند و آمده اند که ماها را، همۀ بشر را تربیت کنند. و اگر ما در تحت تربیت آنها واقع بشویم، از آن علومی که آنها برای بشر آورده اند ما استفاده کنیم و از آن تعلیماتی که کرده اند ما بهره برداریم؛ ما در صراط مستقیم واقع می شویم و هدایت به نور می شویم، هدایت به خدای تبارک و تعالی می شویم که آن نور مطلق است.(71)
18 / 10 / 59
* * *
دعوت موسی و رسول خدا برای تهذیب نفس
یک چوپان با عصایش پامی شد می رفت فرعون و آن بساط فرعونی را می رفت دعوت می کرد که بیا مسلمان شو، بیا آدم شو. یک صغیر یتیم چوپان زاده یا چوپان از حجاز پامی شود همۀ دولتها را دعوت می کند که بیایید آدم بشوید؛ برای این است که آدم کنند همه را. مقصد این است که ماها آدم بشویم و مع الأسف، مشکل است. یک مثلی هست که می گفتند که ملاّ شدن چه آسان، آدم شدن چه مشکل. مرحوم شیخ ما ـ رحمه الله ـ مرحوم آشیخ عبدالکریم ـ رحمه الله [8] ـ می فرمود که ملاّ شدن چه مشکل، آدم شدن محال است، مثل محال می ماند. انبیا آمده بودند که این محال را جامۀ عمل به آن بپوشند.(72)
21 / 4 / 59
* * *
مقصد انبیا ایجاد معرفت به خود و حق تعالی
تمام مشکلاتی که ما داریم برای این است که، ما محجوبیم از اینکه واقعیت را آن طور که هست و نظام هستی را به آن طوری که تنظیم
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)
صفحه 37
شده است، مشاهده کنیم. ما گمان می کنیم که حیاتِ در اینجا چیزی است و نبودن در اینجا نقصی است، در صورتی که حیات در اینجا نازلۀ آن حقیقتی است که از عالم غیب آمده است و موت ـ اگر چنانچه موت انسانی باشد ـ رجوع به همان مرتبه ای است که در اول بوده است، و البته مراتب مختلف و شئون مختلف است. ... تمام چیزهایی که انبیا آوردند، مقصود آنها به ذات نبوده است؛ تشکیل حکومت مقصود به ذات نیست برای انبیا. دعوتها هرچه می شود مقدمه است برای اینکه انسان را بیدار کنند، انسان را بفهمانند به «او»، ارائه بدهند به «او»که چه بوده است و چه هست و چه خواهد بود و عالم چه جور است وضعش با ذات مقدس حق تعالی. و ما دستمان از این مسائل کوتاه است و امیدواریم که به برکت اولیای خدا، ما هم یک آشنایی ضعیفی پیدا بکنیم و بعض از حجب، از پیش چشم ما برداشته بشود. خدای تبارک و تعالی که می فرماید که: اَلله ُ نُورُ السَّموات وَالاَرْض[9] و هُوَ الاَوَّلُ والآخِرُ وَالظاهِرُ وَالباطِن،[10] این را ما با قلبمان، با وجودمان ادراک کنیم، نه ادراک علمی، مشاهده، ادراک علمی اش آسان است، لکن رسیدن به آنجایی که انسان دریابد این مسائل را، این کار مشکلی است و محتاج به مجاهدت، و انبیا و اولیا با مجاهدات خودشان به این مسائل رسیده اند.(73)
30 / 3 / 64
* * *
تزکیه نفوس انگیزۀ بعثت
آنهایی که بعثت را یک بعثت الهی می دانند و انگیزۀ بعثت را
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)
صفحه 38
هدایت همۀ خلق می دانند، باید به غایت بعثت توجه کنند، به انگیزۀ بعثت توجه کنند که خود خدا انگیزۀ بعثت را فرموده است، فرموده است: یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَة.[11] ... از این روزی که بعثت شروع شده است، از آن وقتی که بعثت شروع شده است و امروز سالروز این بعثت بزرگ است و این نعمت عظیم الهی است، توجه کنید که بعثت برای چه بوده، انگیزۀ بعثت چه بوده است و اگر کسی تخلف کند از انگیزۀ بعثت چه خواهد شد. انگیزۀ بعثت تزکیه نفوس بوده است و تزکیۀ نفوس به این است که خودخواهیها برود از بین، خودبینیها برود از بین، ریاست طلبیها برود از بین، دنیا طلبیها برود از بین، و به جای همه، خدای تبارک و تعالی و هوایِ برای خدا بنشیند. انگیزۀ بعثت این است که حکومت خدا در دلهای بشر حکومت کند تا اینکه در جامعه های بشر هم حکومت کند.(74)
11 / 3 / 60
* * *
تزکیه نفوس برای ادراک کتاب و حکمت
«بعث علیکم» رسولی را که تلاوت می کند بر شما قرآن را، آیات الهی را.
وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَة[12]، این شاید غایت این تلاوت باشد؛ تلاوت می کند برای «تزکیه» و برای «تعلیم» و برای تعلیم همگانی؛ تعلیم همین کتاب و تعلیم حکمت که آن هم از همین کتاب است. پس انگیزۀ بعثت نزول وحی است و نزول قرآن است و انگیزۀ تلاوتِ قرآن بر بشر این است که تزکیه پیدا بکنند و نفوس
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)
صفحه 39
مصفا بشوند از این ظلماتی که در آنها موجود است تا اینکه بعد از اینکه مصفا شدند، ارواح و اذهان آنها، قابل این بشود که کتاب و حکمت را بفهمند. انگیزه، تزکیه است برای فهم کتاب و حکمت. هر نفسی نمی تواند این نوری را که از غیب متجلی شده است و متنزل شده است و به شهادت رسیده است ادراک کند. تا تزکیه نباشد تعلیم کتاب و حکمت میسور نیست؛ باید تزکیه بشود نفوس از همۀ آلودگیها؛ که بزرگترین آلودگی عبارت است از آلودگی نفس انسان و هواهای نفسانیه که دارد. مادامی که انسان در حجاب خود هست، نمی تواند این قرآن را که نور است و به حسب فرمایش خود قرآن نور است، نور را کسانی که در حجاب هستند و پشت حجابهای زیاد هستند، نمی توانند ادراک کنند، گمان می کنند که می توانند؛ لکن نمی توانند. تا انسان از حجاب بسیار ظلمانی خود خارج نشود، تا گرفتار هواهای نفسانی است، تا گرفتار خود بینیهاست، تا گرفتار چیزهایی است که در باطن نفس خود ایجاد کرده است از ظلماتی که بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ است، لیاقت پیدا نمی کند که این نور الهی در قلب او منعکس بشود. کسانی که بخواهند قرآن را بفهمند و محتوای قرآن را، نه صورت نازل کوچکش را، محتوای قرآن را بفهمند و طوری باشد که هر چه قرائت کنند بالا بروند و هر چه قرائت کنند به مبدأ نور و مبدأ اعلی نزدیک شوند، این نمی شود الاّ اینکه حجابها برداشته بشود و «تو خود حجاب خودی» باید از میان برداری این حجاب را، تا بتوانی این نور را به آن طور که هست و انسان لایق است برای ادراک او، ادراک کنی. پس، یکی از انگیزه ها این است که تعلیم بشود کتاب بعد از تزکیه و تعلیم بشود حکمت بعد از تزکیه.
اول آیه ای که به رسول اکرم، به حسب روایات و تواریخ، وارد
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)
صفحه 40
شده است، آیۀ إقرَأ بِاسْمِ رَبِّکَ است. این آیه اولین آیه ای است که، به حسب نقل جبرئیل بر رسول اکرم خوانده است و از اول به «قرائت» و به تعلم دعوت شده است. إِقرَأ بِاسمِ رَبِّکَ الذِّی خَلَق[13] و در همین سوره است که کَلاّ إِنَّ الاِنْسَانَ لَیَطْغی، أَنْ رَآهُ اسْتَغْنی.[14] این سوره اولین مورد وحی [است] و در اولین نزول وحی این آیه در این سوره وارد شده است که کَلاَّ إِنَّ الْاِنْسَانَ لَیَطْغی، أَن رَآهُ اسْتَغْنَی. معلوم می شود که طغیان و طاغوت بودن از اموری است که در رأس امور است و برای طاغوت زدایی باید تعلیم «کتاب» و «حکمت» و تَعلّم «کتاب» و «حکمت» کرد و «تزکیه» کرد. انسان این طوری است، وضع روحی همۀ انسانها این طور است که تا یک استغنایی پیدا می کند طغیان می کند؛ استغنای مالی پیدا می کند، به حسب همان مقدار طغیان پیدا می کند، استغنای علمی پیدا می کند، به همان مقدار طغیان پیدا می کند، مقام پیدا می کند، به مقداری که مقام پیدا کرده است طغیان می کند. فرعون را که خدای تبارک و تعالی «طاغی» می گوید هست برای همین است که مقام پیدا کرده بود و انگیزۀ الهی در او نبود و این مقام او را به طغیان کشیده بود. کسانی که چیزهایی که مربوط به دنیاست و آنها را بدون تزکیۀ نفس پیدا می کنند، هرچه پیدا بکنند، طغیانشان زیادتر خواهد شد و وبال این مال و این منال و این مقام و این جاه و این مسند از چیزهایی است که موجب گرفتاریهای انسان است در اینجا و بیشتر در آنجا. انگیزۀ بعثت این است که ما را از این طغیانها نجات دهد و ما تزکیه کنیم خودمان را، نفوس خودمان را مصفا کنیم و نفوس خودمان را از این ظلمات نجات بدهیم. اگر این توفیق برای همگان حاصل شد،
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)
صفحه 41
دنیا یک نوری می شود نظیر نور قرآن و جلوۀ نور حق.(75)
11 / 3 / 60
* * *
تقدم تزکیه بر تعلیم کتاب و حکمت
خدای تبارک و تعالی در مورد تزکیه، در مورد تعلیم، تربیت، آموزش و پرورش با تعبیر منت گذاشتن بر مردم می فرماید. منت گذاشته، و پیغمبر را برای آموزش و پرورش فرستاده، و پرورش را قبل از آموزش ذکر می فرماید: یُزَکّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ[15] اول تزکیه است. البته آیۀ شریفه آیه ای است که اگر بخواهد در اطرافش بحث بشود، طولانی باید باشد. لکن من یک کلمه را عرض می کنم که وضع آموزش و پرورش را این آیۀ شریفه به ما می فرماید و محتاج به شرح و تفصیل است. با آن تعبیر مَنَّ الله ُ عَلَی الْمؤمِنینَ[16] فرستادن پیغمبر، از این آیۀ شریفه استفاده می شود که اصل آمدن پیغمبر برای آموزش و پرورش بوده است. آیات را تلاوت کند، آیات را، علومی که از آن علوم به همه [چیز ]به طور آیه نظر بشود. آیات را تلاوت کند بر ایشان و تزکیه کند آنها را. آنها را تطهیر کند. نفوس را تطهیر کند، بعد از اینکه تطهیر کرد یُعَلّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ. پرورش قبل از آموزش است. اگر هم قبل نباشد، همراه باید باشند و رتبۀ او مقدم است. اگر نفوس تزکیه نشوند، تطهیر نشوند، از آن اوصاف فاسد بیرون نروند، علم اثر سوء در آنها می کند.(76)
10 / 4 / 59
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)
صفحه 42
قرآن کتاب دعوت و اصلاح
قرآن هم که کتاب زندۀ الهی است، آن هم آن قدری که دنبال این بوده است که تهذیب کند مردم را، دنبال چیزهای دیگر نبوده است. اصلاً، می شود گفت که قرآن برای همین مقصد آمده است؛ برای اینکه بشر به این مطلب از همه چیز بیشتر احتیاج داشتند. قرآن کتابی است برای انسانسازی، در تمام مراحلی که انسان طی می کند،قرآن در همۀ مراحلش دعوت دارد و راه دارد. و تمام قصه هایی که در قرآن نقل شده است ـ گاهی هم تکرار شده است، برای این بوده است که مسئله اهمیت داشته است ـ این قصه ها راهنمای مردم بوده است و برای تهذیب بوده است. قرآن کتاب احکام نیست؛ کلیات را، کلیات احکام را، اصولش را ذکر فرموده است [آن] هم نه به طور تمام آن. قرآن کتاب دعوت است و کتاب اصلاح یک جامعه است که بعد از اینکه به قرآن اصلاح شد جامعه، به سنت نبی و اخبار وارده از طرف پیغمبر اکرم به وسیلۀ ائمۀ هدی و روات آنها عمل بشود. از این جهت، این دو نکته اسباب این می شود که ما توجه به این بکنیم که هم خودمان را تهذیب بکنیم؛ برای اینکه اهمّ امور این است نزد اسلام.(77)
30 / 10 / 60
* * *
تقویت جهات معنوی و اقامه عدل
قرآن دعوت به معنویات تا حدی که بشر می تواند به او برسد و فوق او [کرده] و بعد هم اقامۀ عدل. پیغمبر هم و سایر کسانی که لسان وحی بودند، آنها هم این دو رویه را داشتند. خود پیغمبر هم عملش اینطور بود، تا آن روزی که حکومت تشکیل نداده بود، معنویات را تقویت می کرد. به مجرد اینکه توانست حکومت تشکیل بدهد علاوه بر معنویات اقامۀ عدل کرد، حکومت تشکیل
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)
صفحه 43
داد و این مستمندان را از زیر بار ستمگران تا آن قدر که اقتضا داشت وقت، نجات داد. و این سیرۀ مستمرۀ انبیا، باید کسانی که خودشان را تابع انبیا می دانند این سیرۀ مستمره باقی باشد. هم جهات معنوی که اشخاصی که با معنویات آشنا هستند، آنها باید تقویت بکنند و همۀ مردم را، خود مردم هم همین طور، جهات معنویات را تقویت بکنند و هم آن مسئلۀ دوم که اقامۀ عدل است. حکومت اسلام باید اقامۀ عدل بکند، در عین حالی که معنویات را تصحیح می کند و ترویج می کند. و ما اگر تابع اسلام هستیم و تابع انبیا هستیم این سیرۀ مستمرۀ انبیا بوده است، و اگر تا ابد هم فرض کنید انبیا بیایند باز همین است، باز جهات معنوی بشر تا آن اندازه ای که بشر لایق است، و ادامۀ اقامه عدل در بین بشر و کوتاه کردن دست ستمکاران؛ و ما باید این دو امر راتقویت کنیم.
ما باید دولت اسلامی را، همۀ مردم، همۀ انسان ها دولت اسلامی را تقویت کنند تا بتواند اقامه عدل بکند، و دولت باید جهات معنوی را هم در نظر بگیرد، یعنی چون تابع اسلام است باید روی رویۀ اسلام باشد. روی رویۀ اسلام به همان دو معنا، به همان دو راهی که اسلام دارد، حفظ معنویات و تقویت معنویات مردم و اقامۀ عدل بینشان و نجات دادن مظلومان از دست ظالمان.(78)
21 / 4 / 62
* * *
تزکیه نفوس برای حصول توحید
مقصد قرآن و حدیثْ تصفیۀ عقول و تزکیۀ نفوس است برای حاصل شدن مقصد اعلای توحید.(79)
* * *
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)
صفحه 44
اسلام و سازندگی انسان
اساساً اسلام برای سازندگی آمده است. و نظر اسلام به ساختن انسان است. جهاد برای سازندگی. سازندگی انسان خودش را، مقدّم بر همۀ جهادهاست. این است که رسول اکرم «جهاد اکبر» فرموده اند. جهادی بس بزرگ است و مشکل. و همۀ فضیلتها دنبال آن جهاد است. جهاد اکبر است؛ جهادی است که با نفْس طاغوتی خودش انسان انجام می دهد.(80)
5 / 4 / 58
* * *
تربیت انسان آگاه مهذّب
مکتب اسلام یک مکتب مادی نیست؛ یک مکتب مادی ـ معنوی است. مادیت را در پناه معنویت، اسلام قبول دارد. معنویات، اخلاق، تهذیب نفس. اسلام برای تهذیب انسان آمده است؛ برای انسان سازی آمده است. همۀ مکتبهای توحیدی برای انسان سازی آمده اند. ما مکلفیم انسان بسازیم. شما خانمها، که زحمت کشیدید و اینجا آمدید، در این زحمت مکلفید انسان بسازید. مکلفید در دامنهای خودتان انسان مهذب بار بیاورید. مقصد اسلام و مقصد همۀ انبیا این است که آدمها را تربیت کنند؛ صورتهای آدمی را آدم معنوی و واقعی کنند. مهم در نظر انبیا این است که انسان درست بشود. اگر انسان تربیت شد، همۀ مسائل حل است. یک مملکتی که دارای انسان مهذب است، تمام مطالبش حل است. انسان آگاه مهذب همۀ ابعاد سعادت را برای کشور تأمین می کند. انسانی که ایمان به خدای تبارک و تعالی دارد، انسانی که متعهد است، انسانی که مهذب است، دست ظالم را کوتاه می کند.(81)
8 / 3 / 58
* * *
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)
صفحه 45
انبیا و جلوگیری از خودسری انسان
و قرآن برای همین آمده است و اسلام برای همین آمده است که تربیت کند انسانها را که اگر تربیت برایشان نباشد، از همۀ حیوانات درنده تر [و] موذیتر است. انسان یک همچه موجودی است که اگر در تحت تربیت واقع نشود، هیچ حیوانی در عالَم، هیچ موجودی در عالَم به خطرناکی این موجود نیست و به موذیگری این موجود نیست. همۀ انبیا که آمدند، برای تربیت این موجودند که اگر سرخود باشد عالَم را به هم می زند، و مع الأسف انبیا هم موفق نشدند به اینکه مأموریت خودشان را تحقق بدهند.(82)
21 / 3 / 59
* * *
فراهم کردن شرایط تهذیب
[اسلام] برای همۀ این مراحل دستور و قانون دارد تا انسان تربیت کند ـ انسان کامل و فاضل ـ انسانی که قانون متحرک و مجسم است و مجری داوطلب و خودکار قانون است. معلوم است که اسلام تا چه حد به حکومت و روابط سیاسی و اقتصادی جامعه اهتمام می ورزد تا همۀ شرایطْ به خدمت تربیت انسان مهذب و با فضیلت درآید.(83)
* * *
نظم اجتماعی عادلانه برای پرورش انسان مهذب
اسلام به قانون نظر «آلی» دارد، یعنی، آن را آلت و وسیلۀ تحقق عدالت در جامعه می داند، وسیلۀ اصلاح اعتقادی و اخلاقی و تهذیب انسان می داند. قانون برای اجرا و برقرار شدن نظم اجتماعی عادلانه به منظور پرورش انسان مهذب است.(84)
* * *
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)
صفحه 46
تهذیب سرلوحۀ برنامه قرآن
تمام آن مسائلی که در اسلام [است] حتی مسائل سیاسی اش، مسائل تهذیبی است، برای درست کردن آدم است. ما نباید همۀ مسائل را حالا دنبال مسائل سیاسی قرار بدهیم. باید همه مسائل را دنبال مسائل اسلامی و خصوصاً، این وجهۀ تهذیب مردم [قرار دهیم]. شما ملاحظه می فرمایید که لحن قرآن در این باب از همه ابواب دیگر زیادتر و بیشتر تأکید در آن دارد؛ چندین آیه قسم هست و بعدش قَدْ اَفلَحَ مَنْ زَکّیها وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسّیها[17]. این به ما می فهماند که اساس مسائلی که همه چیز به آن درست می شود، آن تهذیب است و اساس همه مسائلی که انحرافی است، این عدم تهذیب است و «دَسّی» در نفس انسان است، «دسّی» شیطان است؛ بنابراین، باید ما سرلوحۀ همۀ امورمان را این قرار بدهیم.(85)
30 / 10 / 60
* * *
جنگهای پیغمبر(ص) برای تهذیب
همان جنگهایی که پیغمبر اکرم می کردند یا تحمیلی بوده و یا گاهی وقتها هم اتفاق می افتاده که ابتدایی بوده است، همانها هم آثار رحمت الهی بوده است؛ برای اینکه دنبال تهذیب یک ملتها، آنهایی که تهذیب بردارند باید تهذیب بشوند، آنهایی که مانع از تهذیب ملتها هستند باید از سر راه برداشته بشوند.(86)
23 / 10 / 60
* * *
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)
صفحه 47
اهداف جنگهای اسلامی
وقتی یک انسانی آدم شد، به همۀ این مسائل عمل می کند، زراعت هم می کند، لکن زراعتی که برای خداست؛ جنگ هم می کند. همه این جنگهایی که در مقابل کفار و در مقابل ستمگرها شده، از اصحاب توحید و از این دعاخوانها بوده [است]. آنهایی که در رکاب رسول خدا، در رکاب امیرالمؤمنین بودند، اکثراً اهل این جور عبادات زیاد بودند. خود حضرت امیر در بحبوحۀ جنگ ایستاده بود، نماز می خواند. آنجا قتال بود و او نمازش را می خواند. قتال هم می کرد، نماز هم می خواند. وقتی هم در همان بحبوحۀ جنگ از او یک مطلبی را پرسیدند، ایستاد توحید برایشان گفت. یک کسی گفت که آخر در این وقت، فرمود ـ به حسب نقل ـ ما برای این جنگ می کنیم،[18] جنگمان برای دنیا [نیست]، نمی خواهیم با معاویه جنگ کنیم تا شام را بگیریم. شام و عراق را پیغمبر و امیر نمی خواستند. آنها می خواستند اینها را آدم کنند، می خواستند جان مردم را از دست مستکبرین رهایی ببخشند. اینها هم همانها بودند که اصحاب دعا بودند. همین دعای کمیل را که از حضرت امیر وارد شده[ببینید]، همین آدمِ کمیل بخوان، شمشیر بزن است.(87)
* * *
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)
صفحه 48
تلاش پیغمبر(ص) و اهل بیت در تربیت بشر
پیغمبر اکرم و اهل بیت مکرم او، صلوات الله علیهم، تمام عمر خود را صرف در بسط احکام و اخلاق و عقاید نمودند و یگانه مقصد آنها نشر احکام خدا و اصلاح و تهذیب بشر بوده و هر قتل و غارت و ذلت و اهانتی را در راه این مقصد شریف سهل شمردند و از اقدام باز نماندند.(88)
* * *
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)
صفحه 49
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)
صفحه 50
- . «برانگیخته شده ام تا منشهای نیک را کامل گردانم»؛ مجمع البیان؛ ذیل تفسیر آیۀ چهارم سورۀ قلم.
- . هود / 57 .
- . «خداوند سرپرست مؤمنان است، آنان را از تاریکیها به نور درآورد؛ و کافران، سرورشان طاغوت است، آنها را از نور به تاریکیها به در می برند؛ و آنها دوزخی اند و در آن جاودانه مانند»؛ (بقره / 257).
- . حضرت آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی (1276 ـ 1355 هـ . ق)، از فقیهان بزرگ و مراجع تقلید شیعه در قرن چهاردهم هجری که در نجف و سامرا به درس استادانی چون میرزای بزرگ شیرازی، میرزا محمدتقی شیرازی، آخوند خراسانی، سید کاظم یزدی، و سید محمد اصفهانی فشارکی حاضر شد؛ و در سال 1340 ه . ق. به اصرار علمای قم و پس از استخاره در آن شهر رحل اقامت افکند و حوزۀ علمیۀ قم را تشکیل داد. از آثار اوست: درر الفوائد در اصول، الصلوة، النکاح، الرضاع، المواریث در فقه.
- . جمعه / 2.
- . «اوست که در بین مردمی بی سواد، پیغمبری از میان خودشان برانگیخت تا آیات او را بر آنان بخواند و آنها را پاکیزه سازد و کتاب و حکمت به آنها بیاموزد؛ هر چند در گذشته در گمراهی آشکاری بودند»؛ (جمعه / 2).
- . بقره / 257.
- . مراد، مرحوم آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی، مؤسس حوزۀ علمیۀ قم است.
- . نور / 35.
- . حدید / 3.
- . جمعه / 2.
- . جمعه / 2.
- . «بخوان، به نام پروردگارت که آفریده است»؛ (علق / 1).
- . «هرگز چنین نیست؛ بی گمان انسان سرکشی می کند از اینکه خود را بی نیاز ببیند»؛ (علق / 6 ، 7).
- . «لَقَدْ مَنَّ اللهُ عَلَی الْمُؤْمِنینَ إِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ؛ خداوند بر مؤمنان منت گذاشت که در میان آنها پیغمبری از خودشان برانگیخت که آیات او را بر آنان می خواند و آنها را پاک می گرداند و کتاب و حقایق حکمت را به آنها می آموزد؛ هرچند در گذشته در گمراهی آشکاری بودند»؛ (آل عمران / 164).
- . آل عمران / 164.
- . «به راستی هرکس که نفس را تزکیه کرد رستگار شد؛ و به راستی هرکس آن را آلوده کرد، زیان کرد»؛ (شمس / 9،10).
- . قال: إنَّ أَعْرابیّاً قامَ یَوْمَ الْجَمَلِ إلی أمیرالْمؤمِنینَ (ع) فَقالَ: یا أمیرَالْمؤمِنینَ أَتَقُولُ: إنَّ الله َ واحِدٌ؟ قالَ: فَحَمَّلَ الناسُ عَلَیْهِ. قالُوا: یا أَعْرابِیُّ أما تَری فیهِ أمیرالمُؤْمنینَ مِنْ تَقَسُّمِ الْقَلْبِ. فَقالَ أمیرالْمُؤمنینَ (ع): دَعَوْهُ فَإنَّ الَّذی یُریدُهُ الْأَعرابِیُّ هُوَ الَّذی نُریدُهُ مِنَ الْقَومِ؛ شریح بن هانی نقل می کند که در روز وقوع جنگ جمل یک عرب بیابان نشین در برابر امیرالمؤمنین(ع) ایستاد و گفت: آیا می گویی خداوند یکی است؟ در این حال مردم به او هجوم وردند و گفتند: ای مرد مگر نمی بینی امیرالمؤمنین پریشان خاطر است؟ آنگاه امیرالمؤمنین فرمود: او را {رها کنید، آنچه این عرب صحرانشین از ما می خواهد، همان است که ما از این مردم می خواهیم؛ شیخ صدوق؛ توحید؛ «باب معنی الواحد و التوحید و الموحد»، ص 83، ح 3.
فصل سوم: علم و تهذیب نفس
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)
صفحه 51
رابطه علم و تهذیب نفس
مسئله تربیت بالاتر از تعلیم است. در آن آیۀ شریفه هم تلاوت آیات قرآن را؛ یعنی رساندن آن تعلیماتی که در راه تربیت و تعلیم است، بعد از اینکه این را می فرماید، بعد وَیُزَکّیهِمْ را می فرماید. از این ممکن است استفاده بشود که مسئلۀ تزکیه و مسئلۀ تزکیۀ نفس اهمیتش بیشتر از مسئله تعلیم کتاب و حکمت است، مقدمه از برای این است که کتاب و حکمت در نفس انسان واقع بشود. اگر تزکیه بشود انسان، تربیت بشود و به تربیتهایی که انبیا ـ علیهم السلام ـ برای بشر هدیه آوردند، بعد از تزکیه کتاب و حکمت هم در او به معنای حقیقی خودش، در نفس انسان نقش می بندد و انسان به کمال مطلوب می رسد. و لهذا بعد از یک آیۀ دیگر می فرماید که: مَثَلُ الَّذینَ حُمِّلُوا التَّوْریةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوها کَمَثَلِ الْحِمارِ یَحْمِلُ اَسْفاراً[1] می خواهد بفرماید که علم تنها فایده ندارد. علمی که تربیت در او نباشد، تزکیه در او نباشد، این علم فایده ندارد. همان طوری که اگر الاغ و حمار، چنانچه الاغ به بار او کتاب باشد، هر کتابی
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)
صفحه 51
باشد، کتاب توحید باشد، کتاب فقه باشد، کتاب انسانشناسی باشد، هر چه باشد، در بار او باشد و به دوش او باشد، چطور فایده ندارد و آن حمار از او استفاده نمی کند؛ آنهایی هم که انبار علم در باطنشان هست و باطنشان تمام علوم را فرض کنید، تمام صناعات را، تمام تخصصات را داشته باشند، لکن تربیت و تزکیه نشده باشند، آنها هم آن علومشان برای آنها فایده ندارد، بلکه بسیاری از اوقات مضرّ است. بسیاری از اوقات هست که آن کسی که عالم است، آن کسی که همه چیز را می داند لکن تزکیه نشده است، تصفیه نشده است، تربیت الهی نشده است، آن علمش وسیله است از برای اینکه بشر را به تباهی بکشد. چه بسا عالمانی که برای بشر تباهی هدیه می آوردند. آنها از جهال بدتر هستند و چه بسا متخصصانی که برای بشر هلاکت ایجاد می کنند، تباهی ایجاد می کنند. آنها از مردم عامی بدتر هستند. ضررشان بیشتر است. همان است که قرآن فرمود که: کَمَثَلِ الْحِمارِ و از آن هم بالاتر اینکه موجب صدمه به دیگران می شود. شما که برای تربیت معلم قیام کردید، و هر کس که برای تربیت معلم قیام کرده است باید بداند که اولاً شغل، شغلی الهی است. خدای تبارک و تعالی مربّی معلّمین است که انبیا باشند. اولاً شغل، شغلی الهی است و ثانیاً تربیت و تزکیه، مقدّم بر تعلیم است. مدرسه های ما، دانشسراهای ما، دانشگاههای ما و همۀ مدارس علوم ـ چه علوم اسلامی یا غیر اسلامی باشد ـ اینها اگر در آنها تربیت باشد، تزکیه باشد، آنها می توانند خدمتها بکنند و برای بشر سعادت را به هدیه بیاورند. و همۀ سعادتهای بشر از علم و ایمان و تزکیه است: اِنَّ الاِنْسانَ لَفی خُسْرْ[2] انسان، اصلش این حیوانی که به اسم انسان خوانده می شود،
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)
صفحه 52
در خسارت و زیان است مگر یک طایفه. آنهایی که ایمان آوردند به خدای تبارک و تعالی و آنچه که او فرموده است، و اعمال صالحه بجا آوردند، و از آثارش هم این است که تَواصَوْا بِالْحَقِّ[3] توصیه به حق و توصیه به صبر می کنند. والاّ اگر از این استثنای اِلاَّ الَّذینَ آمَنُوا[4] خارج شد، لَفی خُسْر است، در خسران است، در زیان است. کوشش کنید که تربیت بشوید و تزکیه بشوید قبل از اینکه تعلیم و تعلم باشد. کوشش کنید که همدوش با درس خواندن و تعلیم، تربیت باشد که او مقدّم است به حسب رتبه بر تعلیم و بر تلاوت آیات و بر تعلیم کتاب و حکمت. تربیت معلّم باید بکنید؛ یعنی معلّمینی تربیت بشوند که این معلمین علاوه بر اینکه آگاهی بر همۀ علومی که مورد احتیاج انسان است و مورد احتیاج بشر، چه در دنیا و چه در آخرت هست، علاوه بر این و مقدم بر این، تزکیه در کار باشد، تصفیۀ نفس در کار باشد، والاّ تربیتهای شما و تعلیمهای شما بدون تزکیه و بدون اینکه تصفیه نفس بشود، برای بشر اگر ضرر نیاورد، نفع نخواهد آورد بلکه ضرر دارد. تمام این ضررهایی که بشر می بیند، تمام این خسرانهایی که بشر در این سیّاره می بیند، از دست همین عالِمهایی هستند که تخصص را دارند، لکن تربیت را ندارند ما اگر تزکیه داشتیم و تربیت اسلامی شده بودیم و خدای تبارک و تعالی ولیّ ما بود، و ولیّ ما طاغوت نبود، این نقصهایی که در اطراف کشورمان و همین طور در اطراف جهان هست، این نقصها نبود، این اختلافات نبود، همۀ اختلافاتی که پیدا می شود الاّ فقط یکی که آن اختلاف مابین حق و باطل است، تمام اختلافاتی که پیدا می شود برای این است که ما تربیت
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)
صفحه 53
نشدیم و ما تزکیه نشدیم. بزرگترین دشمنی که ما داریم عبارت از خودمان است اَعْدی عَدُّوِکَ آن نفسی است که در بین جنبۀ خودِ شما هست. خود انسان، دشمن بزرگ خود انسان است. اگر تربیت نشود، اگر تزکیه نشود، انسان را هم خود انسان به تباهی می کشد و به ظلمتها وارد می کند و آخرش ظلمت بزرگ است که آن جهنم است. ما اگر خودمان را تربیت بکنیم مشکلاتمان همه رفع می شود. همۀ مشکلات از این است که ما تربیت نشده ایم. یک تربیت الهی و تحت بیرق اسلام در نیامدیم. به حسب واقع، همۀ این کشمکشهایی که شما ملاحظه می کنید، همۀ این کارشکنیهایی که برای ملت ما هست، همۀ اینها برای این است که تربیت نیست در کار، تزکیه نیست در کار، فقط یا جهالت است و یا علمی که از جهالت برای انسان مضرتر است. میزان علم را خدای تبارک و تعالی به وسیلۀ انبیا ذکر فرموده است. و واقع مطلب همین است که اَلْعِلمُ نُورٌ علم نوری است که خدا در قلوب مردم او را وارد می کند اگر نورانیت آورد برای انسان، این علم است. و اگر حجاب شد برای انسان، آن علم نیست، آن حجاب است «اَلْعِلْمُ هُوَ الْحِجابُ الْاَکْبَرُ».
شمایی که می خواهید تربیت بشوید، تربیت معلم یا تربیت بکنید، تربیت معلم، در رأس هر امری این است که با این تعلیمها تربیت را مقدم بدارید. این جوانها نفوسشان مستعد است از برای گرفتن هر چیزی که وارد بشود در نفوس. نفوس جوانها یک آینۀ صیقلی است که باز از آن فطرت خودش جدا نشده است. و این آینه همه چیز در آن نقش می شود ببندد. چنانچه معلّم، یک معلّمی باشد که دعوت به نور بکند، دعوت به صلاح بکند، دعوت به اسلام بکند، دعوت به اخلاق صالحه بکند، دعوت به ارزشهای
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)
صفحه 54
انسانی بکند، آن ارزشهایی که عندالله ارزش است، اگر معلّم این کار را بکند، همان طوری که انبیا مردم را از ظلمات به نور می کشانند، این معلّم هم این بچه ها را از ظلمات به نور وارد می کند. و همین شغلی است که شغل انبیاست. و اگر خدای نخواسته، معلّمی یا معلّمهایی بر خلاف مسیر حق باشند، تربیت نشده باشند، تزکیه نشده باشند، برخلاف صراط مستقیم الهی باشند، این آینه های صیقلی که نفوس جوانهای ماست، در آن همان تعلیمات اعوجاجی که در این خود معلم هست نقش می بندد، و او را رو به انحراف می برد یا به طرف شرق و یا به طرف غرب.(89)
18 / 10 / 59
* * *
مقدّمه بودن علوم برای توحید قلبی
رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ در حدیث شریف کافی، که علم را منحصر فرمود به سه چیز[5]؛ تعبیر از قسم اوّل، که علم عقاید است، به «آیه و نشانۀ محکمه» فرمود و این بدین نکته است که حتّی علوم عقاید نیز باید آیت الهیّه باشد و منظور و مقصود از آن، طلب حق و جستجوی محبوب مطلق باشد، که اگر متکلّمی فرضاً یا حکیمی نقد عمر خود را صرف در شُعَب مُتشَتِّته و فنون متکثرۀ علم کلام و حکمت کند، و علمْ آیتِ الهی و آلتِ حق جوئی و حق خواهی نباشد، خودِ آن علمْ حجاب، بلکه حجاب اکبر شود، و علمش علم الهی، و حکمتش حکمت الهیه نخواهد بود. بلکه پس از بحث بسیار و قال و قیل بی شمار، قلب را به عالم
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)
صفحه 55
طبیعت کثرت، اعتناءِ افزون شود و روح را به شاخسار شجرۀ خبیثه، تعلق محکم گردد... اگر علمی از توحید و تجرید فرضاً بحث کند، ولی حق طلبی و خداخواهی او را به این بحث نکشانده باشد، بلکه خودِ علم و فنون بدیعۀ آن بلکه نفس و جلوه های آن او را دعوت کرده باشد، علمش آیت و نمونه و نشانه نیست و حکمتش الهیّه نیست، بلکه نفسانیه و طبیعیّه است.
پس این که نزد علماء مشهور است که یک قسم از علوم است که خودش منظور است فی نفسه ـ که در مقابل علوم عَمَلیّه است[6] ـ در نظر قاصر درست نیاید، بلکه جمیع علوم معتبره را سِمَت مقدّمیت است؛ منتهی هر یک برای چیزی و به طوری مقدمه است. پس علم توحید و توحید علمی مقدمه است برای حصول توحید قلبی، که توحید عملی است، و با تعمّل و تذکّر و ارتیاض قلبی حاصل شود.
چه بسا کسانی که صرف عمر در توحید علمی نموده و تمام اوقات را به مطالعه و مباحثه و تعلیم و تعلّم آن مصروف کردند و صبغۀ توحید نیافته اند و عالم الهی و حکیم ربّانی نشده، تزلزل قلبی آنها از دیگران بیشتر است، زیرا که علوم آنها سِمَت آیه بودن نداشته و با ارتیاضات قلبیّه سرو کار نداشته اند و گمان کرده اند با مُدارسۀ فقط، این منزل طی می شود.
ای عزیز! جمیع علوم شرعیّه مقدمۀ معرفت الله و حصول حقیقت توحید است در قلب ـ که آن صبغة الله است: وَ مَنْ أحْسَنُ مِنَ الله صِبْغَةً[7] ـ غایت امر آن که بعضی مقدمۀ قریبه و بعضی بعیده و
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)
صفحه 56
بعضی بلاواسطه و بعضی مع الواسطه است.
علم فقه، مقدمۀ عمل است و اعمال عبادی، خود، مقدمۀ حصول معارف و تحصیل توحید و تجرید است، اگر به آداب شرعیۀ قلبیّه و قالبیّه و ظاهریّه و باطنیّه آن قیام شود. و نقض نتوان نمود که از عبادات چهل ـ پنجاه سالۀ ما هیچ معارف و حقایقی حاصل نیامده است، چه از علوم ما نیز هیچ «کیفیت و حالی حاصل نشده»[8] و ما را سر و کاری با توحید و تجرید، که قرة العین اولیاء ـ علیهم السلام ـ است، نبوده و نیست. و آن شعبه از علم فقه، که در سیاست مُدُن و تدبیر منزل و تعمیر بلاد و تنظیم عِباد است، نیز مقدمۀ آن اَعمال است.(90)
* * *
ایجاد غفلت و غرور به سبب تحصیل علم
و من نمی دانم ما کی [می توانیم] لااقل آنطور خودمان را مهذب کنیم که این علوم رسمی خیلی مانعمان نشود؛ از خدا مانعمان نشود، از ذکر الله مانعمان نشود. این هم خودش یک مسأله ای است. اشتغال به علم، اسباب این نشود که از خدا غافل بشویم؛ اشتغال به علم، اسباب این نشود که یک غرور پیدا بشود که ما را از مبدأ کمال دور کند. این غروری که در ملاها هست، چه آنهایی که علوم مادی و طبیعی دارند و چه آنهایی که علوم شرعی دارند یا علوم عقلی دارند. این، اگر قلب مهذب نباشد، یک غروری می آورد؛ همان غروری که انسان را از خدا بکلی باز می دارد. وقتی مشغول مطالعه است، غرق در مطالعه است، وقتی مشغول نماز
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)
صفحه 57
است، پیشِ نماز نیست. یکی از دوستان ما بود ـ خدا رحمتش کند ـ می گفت که: یادم نیست بگذار بایستم نماز، یادم بیاید. کأنّه انسان وقتی وارد می شود به نماز، تو[ی] نماز نیست، اصلاً به خدا توجه ندارد، قلبش آنجا نیست، قلبش جای دیگر است؛ شاید فکر این باشد که مسألۀ علمی را حل کند. این علمی که مقدمه برای رسیدن به مقصود است، انسان را از مقصود باز دارد. علم شرعی است، علم تفسیر است، علم توحید است، لکن در قلب غیرمهیا، غیرمهذب، علم توحید هم یک غل و بندی است که نمی گذارد، مانع می شود، علوم شرعی هم همین طورند، اینها همه وسیله اند. علوم شرعی، مسائل شرعیه یک وسایلی هستند، آنها وسایل عمل هستند، [عمل] هم وسیله است. همه برای یک مقصدند، همه برای اینند که بیدار بشود این نفس، از این حجابهایی که همه برای ما ظلمانی است، از این ظلمتها بیرون برود، بعد برسد به حجابهای نورانی. مثل اینکه چنین تعبیری هست که: إنَّ لله ِ سَبْعینَ ألْفَ حِجابٍ مِنْ نُورٍ،[9] همین طور نه «مِنْ ظُلُماتٍ»، آنها هم که نور هستند، باز حجاب هستند. ما هنوز از حجابهای ظلمانی بیرون نرفته ایم، ما توی حجابها می لولیم و تا آخر هم [معلوم نیست] چه خواهد شد؟!
علم در نفوس ما تأثیری نکرده، الاّ تأثیر سوء؛ علوم شرعیه، علوم عقلیه، اینهایی که این بیچاره ها اسمش را ذهنیات می گذارند، اینهایی که این محجوبها «ذهنیات» می گویند، [واقعاً ذهنیات] هستند، یعنی عینیت ندارند، اینها وسیله اند برای رسیدن به مقصد؛ و هر کدام ما را باز دارند از آن مقصد، دیگر علم نیست،
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)
صفحه 58
این حجاب است، ظلمت است، حجاب ظلمانی است. هر علمی که انسان را باز دارد از مقصد، از آنچه که برای آن انبیا آمدند، [حجاب است.] انبیا آمدند مردم را از این دنیا، از این ظلمتها بیرون بکشند؛ و به مبدأ نور برسانند، مبدأ نور، انوار نه، نور مطلق؛ می خواهند انسان را فانی کنند در نور مطلق، این قطره را در آن دریا فانی کنند ـ البته مثال منطبق نیست.(91)
* * *
حصول علم به تأویل بر اثر تزکیه
این حقیقت و لطیفه الهیّه، که علم به تأویل است، به مجاهدات علمیه و ریاضات عقلیه، مشفوع به ریاضات عملیه و تطهیر نفوس و تنزیه قلوب و تقدیس ارواح حاصل شود؛ چنانچه حق تعالی فرماید: وَ مَا یَعْلَمُ تَأْوِیْلَهُ إلاَّ الله وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ[10] و فرماید: لا یَمَسُّهُ إلاَّ الْمُطَهَّرُونَ.[11] گر چه راسخ در علم و مُطَهَّر به قول مطلق، انبیاء و اولیاء معصومین هستند[12] و از این جهت، علم تأویل به تمام مراتب آن، مختص به آنها است، لکن علماء امت را نیز از آن به مقدار قدَم آنها در علم و طهارت، حظّ وافری است و لهذا از ابن عباس ـ رضی الله عنه ـ منقول است که: «من از راسخین در علم هستم».[13](92)
* * *
کتاب تهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)
صفحه 59
حصول ادراک قلبی بر اثر تزکیه
اگر تزکیه گفته شده است و دنبالش تعلیم گفته شده است، برای این است که، نفوس تا تزکیه نشوند نمی توانند برسند. گوش انسان یک چیزی می شنود، گاهی هم عقل انسان ادراک می کند، برهان هم بر آن اقامه می کند، مسائل عرفانی را هم در کنارش می گنجاند. لکن آنی که دل باید بیابد، آن کارمشکل است که چطور بیابد. ما چطور آرمانهای توحیدی را، آرمانهای عرفانی را که انبیا برای آن مبعوث شده بودند، ما چطور آنها را بیابیم و در قلب ما وارد بشود، بعد هم در شهود ما وارد بشود. این مسئله ای است که محتاج به ریاضات است بعد از تعلیم و تعلم، محتاج به تزکیه است و همدوش تزکیه، تعلم و حکمت. و دنبال او، آن مسائلی که برای نفوس مستعده پیش می آید، و این یک تحولی در نفوس ایجاد می کند که اشیا را آن طور که هستند، اگر برسد به آن مقام ادراک می کند. الّلهُمَّ اَرِنِی الْاَشیاءَ کَماهِیَ،[14] این چیزی است که بزرگان و انبیا خواستند.(93)
29 / 1 / 64
* * *
علم و تهذیب دوپایه تحصیل مقام انسانیت
من از خدای تبارک و تعالی، توفیق شما بانوان و خواهران را می خواهم که هم در علم کوشا باشید، و هم در عمل و هم در تهذیب اخلاق. همان طوری که علم تنها فایده ندارد، و تهذیب تنها کورکورانه فایده ندارد. علم و تهذیب نفس است که انسان را به مقام انسانیت می رساند. و من از خدای تبارک و تعالی خواستارم که شما بانوان را موفق کند و سایر خواهران که در سطح ایران هستند، و
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)
صفحه 60
همین طور برادران را موفق کند، که این دوجناح را که جناح علم و عمل باشد، توأم با اخلاق اسلامی به پیش ببرد و اسلام در ایران پیاده بشود به آن طوری که خدای تبارک و تعالی می خواهد.(94)
19 / 1 / 63
* * *
علم و عمل دو بال صعود انسان
علم تنها اثر ندارد؛ بلکه گاهی مضر است. عمل بدون علم بی نتیجه است. علم و عمل دو بالی است که انسان را به مقام انسانیت می رساند. علم به همۀ شئون و عمل ـ عمل نفسانی، عمل جسمانی، عمل عقلانی ـ انسان را به مراتب انسانیت می رساند. امید است که شما آقایان در خلال تحصیل، توجه به این مطلب داشته باشید که در مدرسه ها منزه کنید خودتان را از تعلقات دنیا. تمام گرفتاریهای بشر از این تعلقات است.(95)
3 / 4 / 58
* * *
تحصیل سعادت بر پایه علم و تهذیب
انبیا هم آن قدری که در تربیت پافشاری می کردند و آن قدری که مردم را سوق می دادند به اینکه مهذب باشند، آن قدر علم را سوق نمی دادند به علم. سوق به تهذیب بیشتر از او است برای اینکه، او فایده اش بیشتر است. البته علم هم یک چیزی است که مورد نظر همه بوده و هست، لکن اینها باید با هم باشند. اینها یک دو بالی هستند که اگر یک ملتی بخواهد پرواز کند طرف سعادت، با دو تای اینها باید پرواز کند، یکی اش که ناقص باشد نمی شود.(96)
28 / 6 / 61
* * *
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)
صفحه 61
علم و معنویت ایجادکننده سعادت
آزادیِ تنها سعادت ملت نیست، استقلالِ تنها سعادت ملت نیست، مادیتِ تنها سعادت ملت نیست. اینها در پناه معنویات سعادتند. معنویات مهم است. بکوشید تا معنویات تحصیل کنید. علمِ تنها فایده ندارد، علم با معنویات علم است؛ ادب تنها فایده ندارد، ادب با معنویات. معنویات است که تمام سعادت بشر را بیمه می کند؛ و کوشش کنید در تحصیل معنویات. در خلال علم که تحصیل می کنید معنویات را تحصیل کنید. دانشگاهها معنویت پیدا بکنند، مدارس معنویت پیدا بکنند، مکتبها معنویت پیدا بکنند، تا ان شاءالله سعادتمند بشوند.(97)
8 / 3 / 58
* * *
تقویت توأمان علم و اخلاق
مهم این است که [در] این دو جناح، هر دو، هم علم و هم عمل باشد. علم بدون عمل، مفید که نیست، بلکه مضر است. شاید بسیاری از مصیبت هایی که بر بشر واقع شده باشد، از علم واقع شده است. تمام این خرابی هایی که الآن در دنیا به وجود آمده است، اینها برای این است که علمی بوده است که توأم با تهذیب نبوده است؛ علم را دارند، لکن مهذب نیستند. شما اگر بخواهید خدمت بکنید به اسلام، خدمت بکنید به کشور خودتان، استقلال کشور خودتان را حفظ کنید، وابسته به هیچ جا نباشید، باید هم رشتۀ علم را تقویت کنید وهم تهذیب اخلاق را و هم عمل را.(98)
8 / 5 / 64
پیروزی بر پایه تحصیل و تهذیب
اگر شما در مراکزی که هستید یک ایدۀ صحیح داشته باشید و یک غایت صحیح داشته باشید که برای رسیدن به آن غایت مشغول تحصیل باشید، و برای رسیدن به آن امری که خدای تبارک و تعالی می خواهد و آن تهذیب نفس و پرستیدن الله و دور کردن همۀ شرکها و همۀ انحرافها و همۀ الحادها از خودتان و از مراکزتان، اگر این طور باشد شما پیروز خواهید شد. و همۀ انحرافها و همۀ گرفتاریهایی که برای یک کشور پیش می آید برای این است که مراکز تعلیم و تعلّمشان، مراکز تهذیب نیست. این فرقی نیست ما بین مدارس علمی قدیم با مدارس علمی جدید. تا تهذیب نباشد و تعهد نباشد و از اول انسان راه خودش را، صراط مستقیم خودش را نیافته باشد، و تحصیل او دنبال همان ایدۀ صحیح اسلامی نباشد، همین انحراف آور است و همین است که ما را و کشورهای اسلامی را یا به طرف چپ می برد و یا به طرف راست.(99)
2 / 11 / 59
* * *
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)
صفحه 63
- . «مَثَل کسانی که علم تورات به آنان داده شد، سپس به آن عمل نکردند، همانند چهارپایی است که کتابها را بر آن بار کنند؛ بد است مثل گروهی که آیات خدا را تکذیب کردند، و خداوند گروه ستمکاران را هدایت نمی کند»؛ (جمعه / 5).
- . عصر / 2.
- . عصر / 3.
- . عصر / 3.
- . اشاره به حدیث نبوی شریف است که فرمودند: «إنَّمَا الْعِلْمُ ثَلاثَةٌ: آیَةٌ مُحْکَمَةٌ، أوْ فَرِیضَةٌ عادِلَةٌ، أو سُنَّةٌ قائِمَةٌ، وَ ماخلاهُنَّ فَهُوَ فَضْلٌ»؛ اصول کافی؛ ج 1، ص 32، «کتاب العلم»، «باب صفة العلم»، ح 1.
- . گویا نظر به این سخن شیخ الرئیس ابوعلی سینا در منطق شفاء دارند که: و الفلسفة النظریّة إنّما الغایة فیها تکمیل النفس بأن تعلم فقطْ؛ غایت فلسفۀ نظری تنها تکمیل نفس است به اینکه فقط بداند؛ الشفاء؛ ج 1، ص 12، بخش منطق، مقالۀ اوّل، فصل 2.
- . «و چه چیز از رنگ خدایی نیکوتر است»؛ (بقره / 138).
- . اقتباس است از این بیت شیخ بهایی: علم رسمی سر به سر، قیل است وقال نِی از او کیفیّتی حاصل نه حال (کلیّات اشعار شیخ بهایی؛ ص 181).
- . قال النبیّ(ص): «إنّ لله سَبْعینَ ألْفَ حِجابٍ مِنْ نُورٍ و ظُلْمَةٍ»؛ پیامبر فرمود: «همانا برای خداوند هفتادهزار حجاب از نور و ظلمت است»؛ مرصادالعباد؛ ص 171 ؛ بحارالانوار؛ ج 55، ص 45.
- . «و تأویل آن را جز خداوند و راسخان در علم نمی دانند»؛ (آل عمران / 7).
- . «جز پاکیزگان آن را درنمی یابند (مَسّ نمی کنند)»؛ (واقعه / 79).
- . اصول کافی؛ ج 1، ص 213، «کتاب الحُجَّة»، «باب أنَّ الراسخین فی العلم هُم الأئمّة (علیهم السلام)»؛ تفسیر البرهان؛ ج 1، ص 370.
- . مجمع البیان؛ ذیل آیۀ فوق.
- . «خدایا، اشیاء (و امور) را آنچنانکه هستند نشانم بده»؛ در عوالی اللّئالی؛ ج 4، ص 132، روایت کرده است: «اَللهمَّ اَرِنَا الحَقائقَ کما هی»، و در تعلیق بر آن، از تفسیر کبیر فخررازی؛ ج 6، ص 26؛ و مرصاد العباد؛ ص 309، «اَرَنا الاشیاءَ کما هی» نقل گردیده است.
حوزه و تهذیب
تأثیر قرائت به اسم رب
شما آقایان، که در راه اسلام و علم قدم برمی دارید و متلبس به لباس اسلام و لباس انبیا شده اید و متلبس به لباس روحانیت شده اید، گمان نکنید که درس خواندن بدون اینکه قرائت به اسم رب باشد برایتان فایده دارد. گاهی ضرر دارد. گاهی علم غرور می آورد. گاهی علم انسان را پرت می کند از «صراط مستقیم». اینهایی که دین ساز بودند اکثراً اهل علم بودند. اینهایی که دعوت برخلاف واقع کردند اکثراً از اهل علم هستند. چون علم قرائت به اسم رب نبوده است. انحراف داشته است از اول. این راه انحرافی
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)
صفحه 63
هر چه پیش رفت، بیشتر انحراف حاصل می شود؛ دورتر می شود از انسانیت. چه بسا یک نفر آدم فیلسوفِ اعظم است، به حسب نظر مردم، فقیه اکرم است به حسب نظر مردم، همه چیز می داند، انبار معلومات است، لکن چون قرائت به اسم رب نبوده است، از صراط مستقیم دورتر شده است. و از همه دورتر. هر چه انبار زیادتر وِزرش زیادتر. هر چه انبار بزرگتر وزر و ظلماتش بیشتر. ظُلُمَاتٌ بَعضُهَا فَوقَ بَعضٍ گاهی علم ظلمت است؛ نور نیست. آن علمی که شروع بشود به اسم رب، آن نور هدایت دارد. آن علمی که برای این است که یاد بگیرد، آن خوبش این است که می خواهد یاد بگیرد. و الاّ می خواهم مَسند بگیرم؛ می خواهم امام جماعت بشوم؛ می خواهم اهل منبر باشم؛ می خواهم مقبول عامه باشم، مقبول مردم باشم. انحراف است. اینها انحرافات است. و همه دقیق! صراط مستقیم، به حسب وصفی که شده است، باریکتر از موست. بسیار دقیق است.
چه بسا انسان یک عمر در ریا بوده و خودش نفهمیده. یک عمر هر عملی کرده ریا بوده است، و نفهمیده خودش ریاسْت. اینقدر دقیق است که خود آدم هم نمی فهمد! موازین دارد برایش. آنهایی که اهل عمل هستند موازین تعیین نکردند که ما بفهمیم که چه هستیم و خودمان را تشخیص بدهیم. در علم انبیا که علم انسان سازی است، موازین دارد اینها.(100)
7 / 4 / 58
* * *
آراستگی به اخلاق و اعمال حسنه
بر اهل علم، زادَهَمُ الله شَرَفاً وَ عَظمَةً[1]، لازم و حتم است که خود را از
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)
صفحه 64
مفاسد اخلاقی و اعمالی مبرا نمایند، و به حلیۀ اعمال حسنه و اخلاق کریمه مزین نمایند؛ و خود را از منصب شریفی که حق تعالی به آنها مرحمت فرموده منخلع ننمایند، که خسران آن را جز خدای تعالی کسی نداند.(101)
* * *
جلوه نورانیت علمئ در قلب مهذب
مهذب کنید خودتان را؛ مهذب بشوید به آداب الله ؛ به سُنَن الله ؛ اگر چنانچه این نباشد علم اثری ندارد.
آن نوری که خدای تبارک و تعالی یَقذِفُهُ فی قَلْبِ مَنْ یَشاء[2]، اگر مهذب نباشد قذف نخواهد شد. یک فنی است، یک فنی است آن علمی که نورانیت می آورد و نور است و خدای تبارک و تعالی آن را عنایت می فرماید. آن به هر قلبی عنایت نمی شود؛ هر قلبی لایق آن نیست. تا مهذب نباشد، تا خودش را خالی نکند از اخلاق زشت، خالی نکند از اعمال زشت، تا متوجه به خدا نباشد و تمام قلب را به او تسلیم نکند، خدای تبارک و تعالی قذف نمی فرماید. گزاف نیست این مطلب؛ اینطور نیست که: خیر، من دقایق علوم را می دانم. خیر، خیلیها دقایق علوم را [می دانستند] «غزالی» هم خیلی خوب می دانست، «ابوحنیفه» هم خوب می دانست، خیلیها می دانستند، خیلی از اشخاص هستند که دقایق علوم را از همه بهتر می دانند و آن نوری که خدای تبارک و تعالی به آنها عنایت باید بکند نمی فرماید. این تهذیب می خواهد؛ این زحمت می خواهد؛ این ریاضت می خواهد. آقا شما که آمدید وارد شدید در این قوم،
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)
صفحه 65
باید ریاضت بکشید؛ باید زحمت بکشید؛ باید مراعات کنید.(102)
23 / 8 / 44
* * *
تهذیب ظاهر و باطن توسط علوم دینی
به جان دوست قسم که اگر علوم الهی و دینی، ما را هدایت به راه راستی و درستی نکند و تهذیب باطن و ظاهر ما را نکند، پست ترین شغلها از آن بهتر است؛ چه که شغلهای دنیوی نتیجه های عاجلی دارند و مفاسد آنها کمتر است، ولی علوم دینی اگر سرمایه تعمیر دنیا شود، دین فروشی است و وزر و وبالش از همه چیز بالاتر است.(103)
* * *
لزوم تهذیب همراه تحصیل علوم دینی
کسب فضایل و مکارم انسانی و موازین آدمیت از تکالیف بسیار مشکل و بزرگی است که بر دوش شماست. گمان نکنید اکنون که مشغول تحصیل علوم شرعیه می باشید، و فقه که اشرف علوم است می آموزید، دیگر راحتید، و به وظایف و تکالیف خود عمل کرده اید؛ اگر اخلاص و قصد قربت نباشد، این علوم هیچ فایده ای ندارد. اگر تحصیلات شما ـ العیاذبالله ـ برای خدا نباشد و برای هواهای نفسانیه، کسب مقام و مسند، عنوان و شخصیت در این راه قدم گذاشته باشید، برای خود وِزر و وبال اندوخته اید. این اصطلاحات اگر برای غیر خدا باشد، وزر و وبال است. این اصطلاحات هر چه زیادتر شود، اگر با تهذیب و تقوا همراه نباشد، به ضرر دنیا و آخرت جامعۀ مسلمین تمام می شود. تنها دانستن این اصطلاحات اثری ندارد. علم توحید هم اگر با صفای نفس
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)
صفحه 66
توأم نباشد، وبال خواهد بود. چه بسا افرادی که عالِم به علم توحید بودند و طوایفی را منحرف کردند. چه بسا افرادی که همین اطلاعات شما را به نحو بهتری دارا بودند؛ لیکن چون انحراف داشتند و اصلاح نشده بودند، وقتی وارد جامعه گردیدند بسیاری را گمراه و منحرف ساختند. این اصطلاحات خشک اگر بدون تقوا و تهذیب نفس باشد، هر چه بیشتر در ذهن انباشته گردد، کبر و نخوت در دایره نفس بیشتر توسعه می یابد؛ و عالِم تیره بختی که باد نخوت بر او چیره شده، نمی تواند خود و جامعه را اصلاح نماید، و جز زیان برای اسلام و مسلمین نتیجه ای به بار نمی آورد؛ و پس از سالها تحصیل علوم و صرف وجوه شرعی، برخورداری از حقوق و مزایای اسلامی، سد راه پیشرفت اسلام و مسلمین می گردد و ملتها را گمراه و منحرف می سازد؛ و ثمرۀ این درسها و بحثها و بودن در حوزه ها این می شود که نگذارد اسلام معرفی گردد، حقیقت قرآن به دنیا عرضه شود، بلکه وجود او ممکن است مانع معرفت جامعه نسبت به اسلام و روحانیت گردد.
من نمی گویم درس نخوانید، تحصیل نکنید؛ باید توجه داشته باشید که اگر بخواهید عضو مفید و مؤثری برای اسلام و جامعه باشید، ملتی را رهبری کرده به اسلام متوجه سازید، از اساس اسلام دفاع کنید، لازم است پایه فقاهت را تحکیم کرده، صاحبنظر باشید؛ اگر خدای نخواسته درس نخوانید حرام است در مدرسه بمانید؛ نمی توانید از حقوق شرعی محصلین علوم اسلامی استفاده کنید؛ البته تحصیل علم لازم است؛ منتها همان طور که در مسائل فقهی و اصولی زحمت می کشید، در راه اصلاح خود نیز کوشش کنید. هر قدمی که برای تحصیل علم برمی دارید، قدمی هم برای کوبیدن خواسته های نفسانی، تقویت قوای روحانی،
کتابتهذیب نفس وسیروسلوک ازدیدگاه امام خمینی(س)
صفحه 67