***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

****.**** کنز الفشا ر کیو ن ************** Fesharkies's Treasure ****.****

***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

****.**** کنز الفشا ر کیو ن ************** Fesharkies's Treasure ****.****

***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

########## بنام خدا ##########
#پایگاه جامع اطلاع رسانی در موضوعات زیر #
..... با سلام و تحیت .. و .. خوشامدگویی .....
*** برای یافتن مطالب مورد نظر : داخل "طبقه بندی موضوعی " یا " کلمات کلیدی"شوید. ویا کلمه موردنظر را در"جستجو" درج کنید.***

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب

نوشته ای از درس‏‎ ‎‏ایشان را خدمتشان دادم که در آن چند اشتباه هم داشتم. حضرت امام نوشتۀ مرا چند‏‎ ‎‏روز نزد خود نگهداشتند. یک روز قبل از اینکه آن را به من پس بدهند، در بین راه نظر‏‎ ‎‏مبارکشان به من افتاد. ایستادند و با روی باز به من فرمودند: «کتاب شما را دیدم، خیلی‏‎ ‎‏خوب بود. یک خوبی که داشت این بود که اشکال کرده بودید. مرحوم حاج شیخ‏‎ ‎‏عبدالکریم(ره) وقتی نوشتۀ خود را به استادشان مرحوم فشارکی دادند، ایشان پس از‏‎ ‎‏اینکه نوشته را برگرداندند، فرمودند، خیلی خوب بود، فقط یک نقص داشت و آن این‏‎ ‎‏است که خطی زیر آن نکشیده بودی و اگر اشکالِ واردی داری بنویسی و اگر هم اشکال‏‎ ‎‏واردی نداری، کما اینکه اشکالات شما هم وارد نبود دست کم زیر آن فحش‏‎ ‎‏می نوشتی». بعد حضرت امام تشویق را به حدی رساندند که همانجا شرمنده شدم.‏‎ ‎‏وقتی هم که نوشته را به من برگرداندند، باز تشویق کردند. نتیجۀ این تشویقها این شد که‏‎ ‎‏نوشتن درس را ادامه دادم و بحمداللّه بصورت یک جلد کتاب «بیع» از تقریر درس‏‎ ‎‏ایشان چاپ و منتشر شد.‏

 

http://www.imam-khomeini.ir/fa/c78_113946/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8/%D8%B3%D9%84%D8%B3%D9%84%DB%80_%D9%85%D9%88%DB%8C_%D8%AF%D9%88%D8%B3%D8%AA/%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D8%AA%D8%B4%D9%88%DB%8C%D9%82_%D8%B1%D8%A7_%D8%A8%D9%87_%D8%AD%D8%AF%DB%8C_%D8%B1%D8%B3%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%86%D8%AF_%DA%A9%D9%87_%D8%B4%D8%B1%D9%85%D9%86%D8%AF%D9%87_%D8%B4%D8%AF%D9%85

 

آیت اللّه محمدحسن قدیری

امام تشویق را به حدی رساندند که شرمنده شدم

فهرست

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : فرهانی، مجتبی

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 1387

زبان اثر : فارسی

امام تشویق را به حدی رساندند که شرمنده شدم

‏‏امام تشویق را به حدی رساندند که شرمنده شدم

‏‏اخلاق و برخورد حضرت امام خمینی(س) نسبت به طلبه ها را باید «مشوق الطلبه»‏‎ ‎‏نامید و این از ویژگیهای ایشان بود. اینک من دو خاطره را می گویم که یکی به جلسۀ‏‎ ‎‏درس حضرت امام و دیگری به جلسۀ درس یکی دیگر از استادان تعلق دارد که شما‏‎ ‎‏خود می توانید رفتار و منش این دو را با هم مقایسه کنید. به یاد دارم از درس یکی از‏
‏‎

 

کتاب سلسلۀ موی دوست

صفحه 181

‎‏استادانم نوشته ای داشتم و در آن اشکالاتی را که به ذهنم آمده بود، نوشته بودم. این‏‎ ‎‏متن را خدمت استاد دادم. ایشان یک شب آن را نگهداشتند و وقتی رفتم که آن را پس‏‎ ‎‏بگیرم، در یک مجلس عمومی، نوشته را باز کردند و دست روی یک نکتۀ رجالی آن‏‎ ‎‏گذاشتند. سپس نوشته را به یکی از شاگردان حاضر در جلسه دادند و پرسیدند: «این‏‎ ‎‏چیست که این آقا نوشته است»؟ آن شاگرد هم مثل اینکه آنجا را مناسب بحث ندیده‏‎ ‎‏باشد، از آن نکته گذشت و دست روی نکتۀ دیگری گذاشت و سؤال کرد. در آن جلسه‏‎ ‎‏بحث سختی درگرفت و کار به جایی رسید که خود استاد جوابی نداشتند که بدهند و‏‎ ‎‏برای همین نیز از مجلس بیرون رفتند و به این ترتیب بحث تمام شد. خاطره ای که از‏‎ ‎‏درس امام(ره) نیز دارم مربوط به همین موارد است. در همان ایام نوشته ای از درس‏‎ ‎‏ایشان را خدمتشان دادم که در آن چند اشتباه هم داشتم. حضرت امام نوشتۀ مرا چند‏‎ ‎‏روز نزد خود نگهداشتند. یک روز قبل از اینکه آن را به من پس بدهند، در بین راه نظر‏‎ ‎‏مبارکشان به من افتاد. ایستادند و با روی باز به من فرمودند: «کتاب شما را دیدم، خیلی‏‎ ‎‏خوب بود. یک خوبی که داشت این بود که اشکال کرده بودید. مرحوم حاج شیخ‏‎ ‎‏عبدالکریم(ره) وقتی نوشتۀ خود را به استادشان مرحوم فشارکی دادند، ایشان پس از‏‎ ‎‏اینکه نوشته را برگرداندند، فرمودند، خیلی خوب بود، فقط یک نقص داشت و آن این‏‎ ‎‏است که خطی زیر آن نکشیده بودی و اگر اشکالِ واردی داری بنویسی و اگر هم اشکال‏‎ ‎‏واردی نداری، کما اینکه اشکالات شما هم وارد نبود دست کم زیر آن فحش‏‎ ‎‏می نوشتی». بعد حضرت امام تشویق را به حدی رساندند که همانجا شرمنده شدم.‏‎ ‎‏وقتی هم که نوشته را به من برگرداندند، باز تشویق کردند. نتیجۀ این تشویقها این شد که‏‎ ‎‏نوشتن درس را ادامه دادم و بحمداللّه بصورت یک جلد کتاب «بیع» از تقریر درس‏‎ ‎‏ایشان چاپ و منتشر شد.‏‎[1]‎

‏‏*  *  *

‏‎ ‎

‏‎

 

کتابسلسلۀ موی دوست

صفحه 182

  • )) همان جا.

برخورد پدرانه و مشفقانه

‏‏برخورد پدرانه و مشفقانه

‏‏برخورد آن بزرگوار با شاگردان خود، برخوردی پدرانه و مشفقانه بود و می توان گفت‏
‏‎

 

کتابسلسلۀ موی دوست

صفحه 182

‎‏با توجه به آن عظمت و بزرگواری که در ایشان وجود داشت، برخوردی فروتنانه‏‎ ‎‏بود. حضرت امام درست عامل به این حدیث شریف بود که از جهت سند در کمال‏‎ ‎‏اعتبار است و معاویة بن وهب از حضرت صادق(ع) نقل می کند که فرمود:‏‎ ‎‏«اطلبوالعلم، وتزینوا معه بالحلم و الوقار، و تواضعوا لمن تعلمونه العلم و تواضعوا‏‎ ‎‏لمن طلبتم ولا تکونوا علماء جبارین فیذهب باطلکم بحقکم». یعنی علم بیاموزید و‏‎ ‎‏با آن به حلم و وقار زینت کنید و نسبت به کسی که علم به او می آموزید، تواضع کنید‏‎ ‎‏و به کسی هم که از او علم می آموزید، تواضع کنید و از عالمان جبار و زورگو نباشید‏‎ ‎‏که حق شما را باطل شما از بین می برد.‏‎[1]‎

‏‏*  *  *

‏‎ ‎

‏‎

 

کتابسلسلۀ موی دوست

صفحه 183

  • )) پابه پای آفتاب؛ ج 4، ص 95.

نصیحت به مناسبتهای مختلف

‏‏نصیحت به مناسبتهای مختلف

‏‏از خاطره هایی که از درس ایشان دارم، نصیحتهایی است که به مناسبتهای مختلف‏‎ ‎‏می فرمودند. این نصیحتها در شاگردان خیلی مؤثر بود و یک روز نصیحت کافی بود‏‎ ‎‏که مدتی یک طلبه را متوجه مسأله ای ضروری سازد.‏‎[1]‎

‏‏*  *  *

‏‏ ‏

‏‎ ‎

‏‎

 

کتابسلسلۀ موی دوست

صفحه 183

  • )) جمهوری اسلامی (ویژه نامه دومین سالگرد ارتحال امام خمینی)؛ خرداد 1370.

آیت اللّه‌ عبدالعلی قرهی

آیت اللّه عبدالعلی قرهی

 

 

 

کتابسلسلۀ موی دوست

صفحه 183

 

عدم تمایل به نمایش قدرت

‏‏عدم تمایل به نمایش قدرت

‏‏امام در مسجد سلماسی که درس می فرمودند، پای درس ایشان شاگردان زیادی‏‎ ‎‏می آمدند و جا نبود. هرچه به آقا عرض می کردیم که اینجا تنگ است یک جای‏‎ ‎‏دیگر تشریف ببرید، می فرمودند: «بیایید جلو کم کم جا می شود». افراد از کثرت‏‎ ‎‏جمعیت حتی توی سکوهای مسجد می نشستند و امام هم منبر می رفتند و با آن‏‎ ‎‏کثرت جمعیت درس می گفتند؛ تا اینکه مرحوم شیخ نصراللّه خلخالی که از یاران‏‎ ‎‏امام بود آقا را با التماس جهت تدریس به مسجد اعظم بردند. امام حاضر نبودند در‏
‏‎

 

کتابسلسلۀ موی دوست

صفحه 183

‎‏جاهایی که مثلاً نمایش قدرت ایشان باشد حاضر بشوند.‏‎[1]‎

‏‏*  *  *

‏‎ ‎

‏‎

 

کتابسلسلۀ موی دوست

صفحه 184

  • )) سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی؛ ج 6، ص 127.

مطالبی که در دیگر درسها نبود

‏‏مطالبی که در دیگر درسها نبود

‏‏ابتدا در حوزۀ نجف از شخصیت علمی امام اطلاع کامل نداشتند و کسانی که‏‎ ‎‏محضر درس ایشان را قبلاً ندیده بودند، تعجب می کردند. یکی از طلبه ها روزی به من‏‎ ‎‏گفت: «ای کاش من زودتر آقا را دیده بودم». تأسف می خورد و می گفت: «دیر آمدم».‏‎ ‎‏امام در درس چیزی بیشتر از دیگران ارائه می دادند. زیرا در کلاس درس امام مطالبی‏‎ ‎‏عنوان می شد که در هیچ کلاسی مطرح نمی شد. مطالب و گفتار امام از نظر علمی، در‏‎ ‎‏سطح خیلی بالایی بود و آثاری که از این مرد بزرگوار باقی مانده است، گواه این مطلب‏‎ ‎‏است. امام این طور بودند که اگر شخصی در محضرشان بود، همه چیز برایش قابل‏‎ ‎‏استفاده بود. درسشان، جلساتشان، فرمایشاتشان، همه و همه قابل استفاده بود. حتی‏‎ ‎‏به زیارت رفتنشان و زیارت خواندنشان، طرز خاصی بود.‏‎[1]‎

‏‏*  *  *

‏‎ ‎

‏‎

 

کتابسلسلۀ موی دوست

صفحه 184

  • )) همان؛ ص 149.

پرهیز از عنوانها

‏‏پرهیز از عنوانها

‏‏یک وقت بنا شد امام شبها در منزل، مطالبی را با استفاده از روایات بفرمایند. همان‏‎ ‎‏موقع که امام چنین بنایی را گذاشتند، خبر آن در نجف به همه رسید. شب اول امام‏‎ ‎‏به بیرونی تشریف آوردند و کتاب «وسائل» خدمتشان تقدیم شد و ایشان چند‏‎ ‎‏روایت خواندند. تقریباً در حیاط جا نبود. من این را حدس می زنم، چون از خودشان‏‎ ‎‏نپرسیدم؛ ظاهراً آن جلسه یک شب یا دو شب بود. در مورد دو شب، تردید دارم‏‎ ‎‏ولی مسلم این است که شب سوم، امام تشریف نیاوردند. کثرت جمعیت باعث شد‏‎ ‎‏که امام ادامۀ درس را ترک کردند. این خود عنوانی بود ولی آقا همیشه از این عنوانها‏‎ ‎‏پرهیز داشتند.‏‎[1]‎

‏‏*  *  *

‏‎ ‎

‏‎

 

کتابسلسلۀ موی دوست

صفحه 184

  • )) همان؛ ص 127.

اجتناب از مریدپروری

‏‏اجتناب از مریدپروری

‏‏وقتی امام پس از درس از کوچه می گذشتند گاهی بعضی طلبه ها اشکال و یا یک‏‎ ‎‏کاری داشتند دنبال ایشان راه می افتادند در حالیکه ابداً قصد تجلیل و تعظیم امام را‏‎ ‎‏نداشتند که مثلاً آقا افراد مرید و پس رو زیاد دارند. تا اینها دنبال امام راه می افتادند‏‎ ‎‏امام متوجه می شدند، برمی گشتند و می فرمودند: «آقایان بفرمایید». ایشان اصلاً‏‎ ‎‏راضی نبودند مانند بعضی از آقایان اینجوری در کوچه ها حرکت کنند.‏‎[1]‎

‏‏*  *  *

‏‏ ‏

‏‎ ‎

‏‎

 

کتابسلسلۀ موی دوست

صفحه 185

  • )) همان جا.

حجت الاسلام والمسلمین محمدصادق کرباسچی تهرانی

حجت الاسلام والمسلمین محمدصادق کرباسچی تهرانی

 

 

 

کتابسلسلۀ موی دوست

صفحه 185

 

تعجب از سن کم امام در مقام استادی

‏‏تعجب از سن کم امام در مقام استادی

‏‏درحدود سنۀ 52 (قمری) هنگامی که من وارد قم شدم امام حدود سی سال سن‏‎ ‎‏داشتند. از مدرسین معروف حوزه بودند بلکه بهترین مدرس بودند. اخلاق‏‎ ‎‏می گفتند همه به ایشان توجه داشتند و تعجب می کردند چطور با این سن این طور‏‎ ‎‏مباحثات علمی دارند.‏‎[1]‎

‏‏*  *  *

‏‎ ‎

‏‎

 

کتابسلسلۀ موی دوست

صفحه 185

  • )) آرشیو واحد خاطرات.

داییات درست می گوید

‏‏دایی ات درست می گوید

‏‏یکی از فضلای قم که ایشان از لباس روحانی خارج شد و به شهرداری رفت گفت،‏‎ ‎‏من رفتم خدمت امام و گفتم، می خواهم پیش شما درس منظومه به طور خصوصی‏‎ ‎‏بخوانم. امام گفتند: «وقت ندارم». رفتم پیش دایی ام و گفتم رفته ام پیش آقای‏‎ ‎‏خمینی و تقاضای درس خصوصی کرده ام اما ایشان گفتند وقت ندارم. دائی ام گفت‏‎ ‎‏،بیخود گفته وقت ندارم، آقای خمینی از عهدۀ درس گفتن برنمی آید. ـ این را گفت تا‏‎ ‎‏بلکه امام تحریک شوند ـ یک همچو جمله ای را به هر کس بگویند ناراحت‏‎ ‎‏می شود. رفتم پیش آقای خمینی و حرف دایی ام را گفتم. امام گفتند: «دایی ات‏
‏‎

 

کتابسلسلۀ موی دوست

صفحه 185

‎‏درست می گوید».‏‎[1]‎

‏‏*  *  *

‏‏ ‏

‏‎ ‎

‏‎

 

کتابسلسلۀ موی دوست

صفحه 186

  • )) همان.

حجت الاسلام والمسلمین حسین کرمانی

حجت الاسلام والمسلمین حسین کرمانی

 

 

 

کتابسلسلۀ موی دوست

صفحه 186

 

معروف به درس ترو تمیز بودن

‏‏معروف به درس ترو تمیز بودن 

‏‏درس ایشان معروف به درسی بود که خیلی تر و تمیز و جمع وجور هست و بیشتر‏‎ ‎‏طلاب به درس امام می رفتند.‏‎[1]‎

‏‏

 

 

 

 

 

 

http://www.imam-khomeini.ir/fa/c78_113946/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8/%D8%B3%D9%84%D8%B3%D9%84%DB%80_%D9%85%D9%88%DB%8C_%D8%AF%D9%88%D8%B3%D8%AA/%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D8%AA%D8%B4%D9%88%DB%8C%D9%82_%D8%B1%D8%A7_%D8%A8%D9%87_%D8%AD%D8%AF%DB%8C_%D8%B1%D8%B3%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%86%D8%AF_%DA%A9%D9%87_%D8%B4%D8%B1%D9%85%D9%86%D8%AF%D9%87_%D8%B4%D8%AF%D9%85