امام تشویق را به حدی رساندند که شرمنده شدم-کتاب سلسلۀ موی دوست -ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)
نوشته ای از درس ایشان را خدمتشان دادم که در آن چند اشتباه هم داشتم. حضرت امام نوشتۀ مرا چند روز نزد خود نگهداشتند. یک روز قبل از اینکه آن را به من پس بدهند، در بین راه نظر مبارکشان به من افتاد. ایستادند و با روی باز به من فرمودند: «کتاب شما را دیدم، خیلی خوب بود. یک خوبی که داشت این بود که اشکال کرده بودید. مرحوم حاج شیخ عبدالکریم(ره) وقتی نوشتۀ خود را به استادشان مرحوم فشارکی دادند، ایشان پس از اینکه نوشته را برگرداندند، فرمودند، خیلی خوب بود، فقط یک نقص داشت و آن این است که خطی زیر آن نکشیده بودی و اگر اشکالِ واردی داری بنویسی و اگر هم اشکال واردی نداری، کما اینکه اشکالات شما هم وارد نبود دست کم زیر آن فحش می نوشتی». بعد حضرت امام تشویق را به حدی رساندند که همانجا شرمنده شدم. وقتی هم که نوشته را به من برگرداندند، باز تشویق کردند. نتیجۀ این تشویقها این شد که نوشتن درس را ادامه دادم و بحمداللّه بصورت یک جلد کتاب «بیع» از تقریر درس ایشان چاپ و منتشر شد.
http://www.imam-khomeini.ir/fa/c78_113946/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8/%D8%B3%D9%84%D8%B3%D9%84%DB%80_%D9%85%D9%88%DB%8C_%D8%AF%D9%88%D8%B3%D8%AA/%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D8%AA%D8%B4%D9%88%DB%8C%D9%82_%D8%B1%D8%A7_%D8%A8%D9%87_%D8%AD%D8%AF%DB%8C_%D8%B1%D8%B3%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%86%D8%AF_%DA%A9%D9%87_%D8%B4%D8%B1%D9%85%D9%86%D8%AF%D9%87_%D8%B4%D8%AF%D9%85
آیت اللّه محمدحسن قدیری
امام تشویق را به حدی رساندند که شرمنده شدم
نوع ماده: کتاب فارسی
پدیدآورنده : فرهانی، مجتبی
محل نشر : تهران
ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)
زمان (شمسی) : 1387
زبان اثر : فارسی
امام تشویق را به حدی رساندند که شرمنده شدم
امام تشویق را به حدی رساندند که شرمنده شدم
اخلاق و برخورد حضرت امام خمینی(س) نسبت به طلبه ها را باید «مشوق الطلبه» نامید و این از ویژگیهای ایشان بود. اینک من دو خاطره را می گویم که یکی به جلسۀ درس حضرت امام و دیگری به جلسۀ درس یکی دیگر از استادان تعلق دارد که شما خود می توانید رفتار و منش این دو را با هم مقایسه کنید. به یاد دارم از درس یکی از
کتاب سلسلۀ موی دوست
صفحه 181
استادانم نوشته ای داشتم و در آن اشکالاتی را که به ذهنم آمده بود، نوشته بودم. این متن را خدمت استاد دادم. ایشان یک شب آن را نگهداشتند و وقتی رفتم که آن را پس بگیرم، در یک مجلس عمومی، نوشته را باز کردند و دست روی یک نکتۀ رجالی آن گذاشتند. سپس نوشته را به یکی از شاگردان حاضر در جلسه دادند و پرسیدند: «این چیست که این آقا نوشته است»؟ آن شاگرد هم مثل اینکه آنجا را مناسب بحث ندیده باشد، از آن نکته گذشت و دست روی نکتۀ دیگری گذاشت و سؤال کرد. در آن جلسه بحث سختی درگرفت و کار به جایی رسید که خود استاد جوابی نداشتند که بدهند و برای همین نیز از مجلس بیرون رفتند و به این ترتیب بحث تمام شد. خاطره ای که از درس امام(ره) نیز دارم مربوط به همین موارد است. در همان ایام نوشته ای از درس ایشان را خدمتشان دادم که در آن چند اشتباه هم داشتم. حضرت امام نوشتۀ مرا چند روز نزد خود نگهداشتند. یک روز قبل از اینکه آن را به من پس بدهند، در بین راه نظر مبارکشان به من افتاد. ایستادند و با روی باز به من فرمودند: «کتاب شما را دیدم، خیلی خوب بود. یک خوبی که داشت این بود که اشکال کرده بودید. مرحوم حاج شیخ عبدالکریم(ره) وقتی نوشتۀ خود را به استادشان مرحوم فشارکی دادند، ایشان پس از اینکه نوشته را برگرداندند، فرمودند، خیلی خوب بود، فقط یک نقص داشت و آن این است که خطی زیر آن نکشیده بودی و اگر اشکالِ واردی داری بنویسی و اگر هم اشکال واردی نداری، کما اینکه اشکالات شما هم وارد نبود دست کم زیر آن فحش می نوشتی». بعد حضرت امام تشویق را به حدی رساندند که همانجا شرمنده شدم. وقتی هم که نوشته را به من برگرداندند، باز تشویق کردند. نتیجۀ این تشویقها این شد که نوشتن درس را ادامه دادم و بحمداللّه بصورت یک جلد کتاب «بیع» از تقریر درس ایشان چاپ و منتشر شد.[1]
* * *
کتابسلسلۀ موی دوست
صفحه 182
- )) همان جا.
برخورد پدرانه و مشفقانه
برخورد پدرانه و مشفقانه
برخورد آن بزرگوار با شاگردان خود، برخوردی پدرانه و مشفقانه بود و می توان گفت
کتابسلسلۀ موی دوست
صفحه 182
با توجه به آن عظمت و بزرگواری که در ایشان وجود داشت، برخوردی فروتنانه بود. حضرت امام درست عامل به این حدیث شریف بود که از جهت سند در کمال اعتبار است و معاویة بن وهب از حضرت صادق(ع) نقل می کند که فرمود: «اطلبوالعلم، وتزینوا معه بالحلم و الوقار، و تواضعوا لمن تعلمونه العلم و تواضعوا لمن طلبتم ولا تکونوا علماء جبارین فیذهب باطلکم بحقکم». یعنی علم بیاموزید و با آن به حلم و وقار زینت کنید و نسبت به کسی که علم به او می آموزید، تواضع کنید و به کسی هم که از او علم می آموزید، تواضع کنید و از عالمان جبار و زورگو نباشید که حق شما را باطل شما از بین می برد.[1]
* * *
کتابسلسلۀ موی دوست
صفحه 183
- )) پابه پای آفتاب؛ ج 4، ص 95.
نصیحت به مناسبتهای مختلف
نصیحت به مناسبتهای مختلف
از خاطره هایی که از درس ایشان دارم، نصیحتهایی است که به مناسبتهای مختلف می فرمودند. این نصیحتها در شاگردان خیلی مؤثر بود و یک روز نصیحت کافی بود که مدتی یک طلبه را متوجه مسأله ای ضروری سازد.[1]
* * *
کتابسلسلۀ موی دوست
صفحه 183
- )) جمهوری اسلامی (ویژه نامه دومین سالگرد ارتحال امام خمینی)؛ خرداد 1370.
آیت اللّه عبدالعلی قرهی
کتابسلسلۀ موی دوست
صفحه 183
عدم تمایل به نمایش قدرت
عدم تمایل به نمایش قدرت
امام در مسجد سلماسی که درس می فرمودند، پای درس ایشان شاگردان زیادی می آمدند و جا نبود. هرچه به آقا عرض می کردیم که اینجا تنگ است یک جای دیگر تشریف ببرید، می فرمودند: «بیایید جلو کم کم جا می شود». افراد از کثرت جمعیت حتی توی سکوهای مسجد می نشستند و امام هم منبر می رفتند و با آن کثرت جمعیت درس می گفتند؛ تا اینکه مرحوم شیخ نصراللّه خلخالی که از یاران امام بود آقا را با التماس جهت تدریس به مسجد اعظم بردند. امام حاضر نبودند در
کتابسلسلۀ موی دوست
صفحه 183
جاهایی که مثلاً نمایش قدرت ایشان باشد حاضر بشوند.[1]
* * *
کتابسلسلۀ موی دوست
صفحه 184
- )) سرگذشتهای ویژه از زندگی امام خمینی؛ ج 6، ص 127.
مطالبی که در دیگر درسها نبود
مطالبی که در دیگر درسها نبود
ابتدا در حوزۀ نجف از شخصیت علمی امام اطلاع کامل نداشتند و کسانی که محضر درس ایشان را قبلاً ندیده بودند، تعجب می کردند. یکی از طلبه ها روزی به من گفت: «ای کاش من زودتر آقا را دیده بودم». تأسف می خورد و می گفت: «دیر آمدم». امام در درس چیزی بیشتر از دیگران ارائه می دادند. زیرا در کلاس درس امام مطالبی عنوان می شد که در هیچ کلاسی مطرح نمی شد. مطالب و گفتار امام از نظر علمی، در سطح خیلی بالایی بود و آثاری که از این مرد بزرگوار باقی مانده است، گواه این مطلب است. امام این طور بودند که اگر شخصی در محضرشان بود، همه چیز برایش قابل استفاده بود. درسشان، جلساتشان، فرمایشاتشان، همه و همه قابل استفاده بود. حتی به زیارت رفتنشان و زیارت خواندنشان، طرز خاصی بود.[1]
* * *
کتابسلسلۀ موی دوست
صفحه 184
- )) همان؛ ص 149.
پرهیز از عنوانها
پرهیز از عنوانها
یک وقت بنا شد امام شبها در منزل، مطالبی را با استفاده از روایات بفرمایند. همان موقع که امام چنین بنایی را گذاشتند، خبر آن در نجف به همه رسید. شب اول امام به بیرونی تشریف آوردند و کتاب «وسائل» خدمتشان تقدیم شد و ایشان چند روایت خواندند. تقریباً در حیاط جا نبود. من این را حدس می زنم، چون از خودشان نپرسیدم؛ ظاهراً آن جلسه یک شب یا دو شب بود. در مورد دو شب، تردید دارم ولی مسلم این است که شب سوم، امام تشریف نیاوردند. کثرت جمعیت باعث شد که امام ادامۀ درس را ترک کردند. این خود عنوانی بود ولی آقا همیشه از این عنوانها پرهیز داشتند.[1]
* * *
کتابسلسلۀ موی دوست
صفحه 184
- )) همان؛ ص 127.
اجتناب از مریدپروری
اجتناب از مریدپروری
وقتی امام پس از درس از کوچه می گذشتند گاهی بعضی طلبه ها اشکال و یا یک کاری داشتند دنبال ایشان راه می افتادند در حالیکه ابداً قصد تجلیل و تعظیم امام را نداشتند که مثلاً آقا افراد مرید و پس رو زیاد دارند. تا اینها دنبال امام راه می افتادند امام متوجه می شدند، برمی گشتند و می فرمودند: «آقایان بفرمایید». ایشان اصلاً راضی نبودند مانند بعضی از آقایان اینجوری در کوچه ها حرکت کنند.[1]
* * *
کتابسلسلۀ موی دوست
صفحه 185
- )) همان جا.
حجت الاسلام والمسلمین محمدصادق کرباسچی تهرانی
حجت الاسلام والمسلمین محمدصادق کرباسچی تهرانی
کتابسلسلۀ موی دوست
صفحه 185
تعجب از سن کم امام در مقام استادی
تعجب از سن کم امام در مقام استادی
درحدود سنۀ 52 (قمری) هنگامی که من وارد قم شدم امام حدود سی سال سن داشتند. از مدرسین معروف حوزه بودند بلکه بهترین مدرس بودند. اخلاق می گفتند همه به ایشان توجه داشتند و تعجب می کردند چطور با این سن این طور مباحثات علمی دارند.[1]
* * *
کتابسلسلۀ موی دوست
صفحه 185
- )) آرشیو واحد خاطرات.
داییات درست می گوید
دایی ات درست می گوید
یکی از فضلای قم که ایشان از لباس روحانی خارج شد و به شهرداری رفت گفت، من رفتم خدمت امام و گفتم، می خواهم پیش شما درس منظومه به طور خصوصی بخوانم. امام گفتند: «وقت ندارم». رفتم پیش دایی ام و گفتم رفته ام پیش آقای خمینی و تقاضای درس خصوصی کرده ام اما ایشان گفتند وقت ندارم. دائی ام گفت ،بیخود گفته وقت ندارم، آقای خمینی از عهدۀ درس گفتن برنمی آید. ـ این را گفت تا بلکه امام تحریک شوند ـ یک همچو جمله ای را به هر کس بگویند ناراحت می شود. رفتم پیش آقای خمینی و حرف دایی ام را گفتم. امام گفتند: «دایی ات
کتابسلسلۀ موی دوست
صفحه 185
درست می گوید».[1]
* * *
کتابسلسلۀ موی دوست
صفحه 186
- )) همان.
حجت الاسلام والمسلمین حسین کرمانی
حجت الاسلام والمسلمین حسین کرمانی
کتابسلسلۀ موی دوست
صفحه 186
معروف به درس ترو تمیز بودن
معروف به درس ترو تمیز بودن
درس ایشان معروف به درسی بود که خیلی تر و تمیز و جمع وجور هست و بیشتر طلاب به درس امام می رفتند.[1]
http://www.imam-khomeini.ir/fa/c78_113946/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8/%D8%B3%D9%84%D8%B3%D9%84%DB%80_%D9%85%D9%88%DB%8C_%D8%AF%D9%88%D8%B3%D8%AA/%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D8%AA%D8%B4%D9%88%DB%8C%D9%82_%D8%B1%D8%A7_%D8%A8%D9%87_%D8%AD%D8%AF%DB%8C_%D8%B1%D8%B3%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%86%D8%AF_%DA%A9%D9%87_%D8%B4%D8%B1%D9%85%D9%86%D8%AF%D9%87_%D8%B4%D8%AF%D9%85