حیات نیکان (24): آیت الله سید کرامت اللّه ملک حسینی - کتاب
تعداد نتایج از صفحه 1 تا 42 : 1
- و شاگردان ممتازی مانند شیخ فشارکی، شیخ محمدرضا ربانی، شاگرد وی بودند.حواله پنجاه هزار تومانیحواله پنجاه هزار
(صفحه 26)
حیات نیکان 24: آیت الله سید کرامت اللّه ملک حسینی
مشخصات کتاب:
سرشناسه: صابری، فرح، 1349
عنوان و نام پدیدآور: آیت الله سیدکرامت الله ملک حسینی [تهیه کننده]/ فرح صابری.
مشخصات نشر: قم: مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما ، ۱۳۸۹.
مشخصات ظاهری: ص؛ مصور ۲۱/۵×۱۴/۵س م.
فروست: حیات نیکان؛ 24
شابک: 978-964-514-153-8
وضعیت فهرست نویسی: فیپا
موضوع: ملک حسینی، کرامت الله، 1303
موضوع: مجتهدان و علما ـ سرگذشتنامه
شناسه افزوده: صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران. مرکز پژوهش های اسلامی
رده بندی کنگره: 1389 9م36ب / 3/55 BP
رده بندی دیویی: ۲۹۷/۹۹۸
شماره کتابشناسی ملی: ۲۲۱۹۹۶۹
ص:1
عناوین اصلی کتاب شامل:
اشاره؛ فهرست مطالب؛ مقدمه؛ گاه شمار؛ 1. حاجت روا؛ 2. شفا؛ 3. هجرت؛ 4. هجرتی دوباره؛ 5. قول مردانه؛ هدیه ارزشمند؛ لباس مقدس؛ حجره پدر؛ دریای نور؛ حواله پنجاه هزار تومانی؛ فمن رغب عن سنتی...؛ شرط تدریس؛ مبارزه؛ آیه «امّن یجیب»؛ همراهی با علما؛ دعوت؛ ادامه مبارزات؛ عطر بهار در زمستان
- مشخصات کتاب
- اشاره
- فهرست مطالب
- مقدمه
- گاه شمار
- 1. حاجت روا
- 2. شفا
- 3. هجرت
- 4. هجرتی دوباره
- 5. قول مردانه
- هدیه ارزشمند
- لباس مقدس
- حجره پدر
- دریای نور
- حواله پنجاه هزار تومانی
- فمن رغب عن سنتی...
- شرط تدریس
- مبارزه
- آیه «امّن یجیب»
- همراهی با علما
- دعوت
- ادامه مبارزات
- عطر بهار در زمستان
حیات نیکان (24): آیت الله سید کرامت اللّه ملک حسینی
https://www.ghbook.ir/index.php?option=com_dbook&task=viewbook&book_id=13193&Itemid=167&lang=fa
تعداد نتایج از صفحه 1 تا 42 : 1
- و شاگردان ممتازی مانند شیخ فشارکی، شیخ محمدرضا ربانی، شاگرد وی بودند.حواله پنجاه هزار تومانیحواله پنجاه هزار
(صفحه 26)
ص:26
آذری قمی، اثنی عشری و مدتی هم با شهیدان بهشتی، مفتح و باهنر هم دوره شد. در ضمن درس خواندن در محضر بزرگان حوزه قم، سیوطی، مغنی و جامی را که مدتی در شیراز تدریس کرده بود، برای طلاب جوان می گفت و شاگردان ممتازی مانند شیخ فشارکی، شیخ محمدرضا ربانی، شاگرد وی بودند.
حواله پنجاه هزار تومانی
صدایی بلند شنیده می شد. آقایان طلاب، فردا مصادف با تولد حضرت فاطمه زهرا علیها السلام آیت الله حجت، کلنگ مدرسه ای دینی را می زنند. هرکس مایل است، می تواند در این مراسم شرکت کند.
جمعیت زیادی جمع شدند تا شاهد کلنگ زنی مدرسه حجتیه باشند، کسبه و بازاریان، طلاب و مردم عادی. سید کرامت و دوستانش هم بودند. بوی اسپند همه جا پیچید و جعبه های شیرینی بین حضار تقسیم شد.
_ آقا سید اینجا چه خبره؟
_ مادر، اینجا کلنگ می زنند تا مدرسه دینی بسازند.
_ پس درست آمده ام. آیت الله حجت، کدام یک از این آقایان هستند؟
_ مادر همان پیرمرد نورانی که دستمالی روی عمامه و سروگردنش پیچیده. آقا مریض احوالند. سرما خورده اند.
_ پیرزن چادر سیاهش را بیشتر روی صورتش کشید و راه خود را از میان جمعیت باز کرد و خود را به آیت الله حجت رساند و پرسید: حاج آقا، می خواهم ده حجره را هم من بسازم. چقدر پول لازم است؟
https://www.ghbook.ir/index.php?name=%D8%AD%DB%8C%D8%A7%D8%AA%20%D9%86%DB%8C%DA%A9%D8%A7%D9%86%20(24):%20%D8%A2%DB%8C%D8%AA%20%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87%20%D8%B3%DB%8C%D8%AF%20%DA%A9%D8%B1%D8%A7%D9%85%D8%AA%20%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%91%D9%87%20%D9%85%D9%84%DA%A9%20%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86%DB%8C&option=com_dbook&task=readonline&book_id=13193&page=26&chkhashk=E5B4DD1BF8&sword=%D9%81%D8%B4%D8%A7%D8%B1%DA%A9%DB%8C&tmpl=component&lang=fa
