آرشیو دروس خارج اصول آیت الله سبحانی91-90 - کتاب
موضوع: خارج اصول
شروع دوره ی هفتم از تدریس علم اصول.
اصول فقه از مقدماتی است که برای مجتهد امر لازمی است. تمام فقهای اسلام حتی اخباری;ها به نوعی به اصول فقه معتقد هستند. تفاوتی که هست در این است که مجتهدین غیر اخباری اصول فقه را مستقلا نوشته اند (مانند شیخ طوسی در عُده الاصول و یا مرحوم سید مرتضی در کتاب الذریعه) اما اخباری ها آن را مستقلا ننوشته اند بلکه در مقدمه ی کتب فقهیه به آن پرداخته اند مثلا صاحب حدائق در آغاز کتاب خود چند مقدمه دارد که نوعی اصول فقه مطابق سبک اخباری ها می باشد. از این رو اصول فقه بدعت نیست و تمامی فقهای اسلام به آن عنایت داشته اند.
بنابراین فقیه مادامی که مسائل اصول فقهیه را تکمیل نکرده باشد نمی توان استنباط کند. مثلا فقیهی می خواهد حکم مسأله ی حبوه را استنباط کند. حبوه خبر متواتر ندارد بلکه خبر واحد بر آن دلالت دارد. مادامی که فرد حجیت خبر واحد را در علم اصول ثابت نکند نمی تواند به حکم مزبور فتوا دهد و بگوید حبوه از آن ولد اکبر می باشد.
همچنین کسی در مسأله ای از مسائل نکاح به نام رضاع بحث می کند که آیا پانزده بار معتبر است یا ده بار هم کافی است. دلیل آن خبر واحد است. خبر واحد نص نیست بلکه ظاهر است. فقیه باید در علم اصول ثابت کند که ظواهر حجت هستند بعد فتوا دهد که پانزده بار لازم است.
ص: 1
نکته ی دیگر این است که علم اصول حاوی مسائلی است که مقدمه ی استنباط می باشد. هر نوع مسأله ای که مقدمه ی استنباط نیست جزء علم اصول نمی باشد و اگر در علم اصول مطرح می شود برای آمادگی و تمرین ذهنی است از این رو در این دوره تصمیم داریم که اگر خدا توفیق دهد که آن را به جای شش سال در پنج سال تمام کنیم و از مسائل اضافی صرف نظر کنیم.
محور بحث ما کفایه است. در کفایه هشت مقصد و یک مقدمه ذکر شده است. محقق خراسانی در مقدمه سیزده امر را مطرح کرده است. در امر اول هفت مطلب دارد که چهار مطلب آن مربوط به مطلق علوم است و سه مطلب به علم اصول ارتباط می باشد.
الامر الاول: فیها جهات من البحث
الجهه الاولی: فی تعریف موضوع العلم
هر علمی برای خودش موضوعی دارد. محقق خراسانی در تعریف موضوع علم می فرماید: موضوع کل علم هو ما یبحث فیه عن عوارضه الذاتیه
اگر بخواهیم این تعریف را معنا کنیم باید مفردات آن را روشن کنیم:
عرض ذاتی
اما العرض: عرض گاهی در فلسفه مطرح می شود و گاهی در علم منطق
عرض در علم فلسفه: عرض در فلسفه در مقابل جوهر است. یعنی موجود یا جوهر است یا عرض. جوهر آن است که ;اذا وجد، وجد لا فی موضوع; ولی عرض آن است که اذا وجد، وجد فی موضوع.
جوهر پنج چیز است: عقل (مجرد)، نفس (مجرد)، جسم، ماده، صورت (جسم از ماده و صورت ترکیب می شود. (جسم هرچند مکان می خواهد ولی مکان موضوع نیست.)
ص: 2
عرض نه چیز است: کیف (چگونگی مانند رنگ)، کم (اندازه)، وضع، یفعل، ینفعل، متی و غیرها
عرض در منطق: عرض در منطق در مقابل چیزی است که نه نوع باشد، نه جسم و نه فصل که خود یا عرض عام است یا عرض خاص. مثلا انسان، نوع است، حیوان جنس است و ناطق بودن فصل است ولی مشی عرض عام (زیرا هم در انسان است و هم حیوان) و نوم عرض خاص می باشد. به هر حال عرض چیزی است که در ذات یک شیء دخالت ندارد همانند مشی و نوم.
(البته باید توجه داشت که عرض با عرضی فرق دارد و نباید آن دو را با هم اشتباه گرفت)
اما الذاتی: ذاتی دو معنا دارد که هر دو در منطق مطرح شده است.
ذاتی باب کلیات خمس: گاه ذاتی به معنای چیزی است که داخل در ذات شیء باشد و آنی که ذات شیء نیست ذاتی آن نیست. حال یا تمام الذات است که نوع می باشد و یا مشترک است که جنس می باشد و یا ممیز است که فصل می باشد. (این معنا به کار ما نمی آید.) گاهی ذاتی باب برهان: برهان یکی از صناعات خمس است. (صناعات خمس عبارتند از: برهان، جدل، خطابه، مغالطه و شعر)
در تفسیر ذاتی باب برهان دو نظریه است یکی مربوط به قدماء است و یکی مربوط به متأخرین که از سبزواری به بعد است.
نظریه ی قدماء: شیخ در کتاب شفایی که در منطق دارد عرض را چنین تعریف کرده است: هر قضیه ای که موضوع آن در تعریف محمول اخذ شود آن محمول ذاتی باب برهان است. مثلا دو نوع بینی داریم بعضی بینی آنها بلند است و بعضی بینی آنها پهن است که عرب به آن افطس می گوید. در تعریف افطس، انف اخذ شده است زیرا افطس یعنی: هو الانف الذی اخفضت قصبته.
ص: 3
بنابراین هر قضیه ای که در آن موضوع در تعریف محمول اخذ شود عرض ذاتی است و اگر اخذ نشود عرض قریب است.
مثالی دیگر: العدد اما زوج او فرد. در این قضیه (العدد) موضوع است و محمول زوجیت و فردیت است. برای اینکه ببینیم زوجیت و فردیت عرض ذاتی عدد است یا نه باید آن را تعریف کنیم تا ببینیم آیا موضوع در آن در تعریف محمول اخذ شده است یا نه. الزوج هو العدد الذی ینقسم الی قسمین متساویین. در این مثال عدد که موضوع است در تعریف محمول اخذ شده است. از این رو زوجیت و فردیت ذاتی عدد می باشد.
مثالی دیگر: الموجود اما واجب او ممکن. در این قضیه واجبیت و امکان نسبت به موضوع که الموجود است ذاتی است زیرا در تعریف محمول، موضوع اخذ شده است به این بیان که در تعریف واجب می گوییم: الواجب هو الموجود بالضروره و الممکن هو الموجود بلا ضروره. در این دو مثال موضوع (الموجود) در تعریف محمول اخذ شده است.
مثالی دیگر: الممکن اما جوهر او عرض. در این قضیه جوهر ذاتی ممکن است زیرا در تعریف جوهر که محمول است موضوع که ممکن است اخذ شده است به این بیان که الجوهر هو الموجود الممکن الذی اذا وجد، وجد لا فی موضوع. هکذا العرض هو الموجود الممکن الذی اذا وجد، وجد فی موضوع.
ان شاء الله در جلسه ی بعد نظریه ی متأخرین را مطرح می کنیم.
صاحب کفایه در ابتدای کفایه 13 مقدمه را مطرح می کند امر اول دارای جهات هفت گانه است که در میان آنها چهار جهت مربوط به همه ی علوم است و سه جهت به علم اصول اختصاص دارد.
ص: 4
جهت اول در موضوعات علوم بما هو علوم بود. در جلسه ی گذشته مطالبی را پیرامون موضوع علم که صاحب کفایه بیان کرده است بیان کردیم: موضوع کل علم ما یبحث فیه عن عوارضه الذاتیه و به مناسبت این تعریف دو قید عرض و ذاتی را بیان کردیم.
نکته: عوارض در لغت جمع عرض نیست بلکه جمع عارضه است از این رو به جای عوارض باید از اعراض استفاده کرد.
در جلسه ی قبل معنای عرض را بیان کردیم و معنای ذاتی را هم مطابق نظر قدماء شرح دادیم و گفتیم عرض ذاتی باب برهان هر چیزی است که موضوع در تعریف محمول اخذ شود و جا که موضوع در تعریف محمول اخذ نشد عرض قریب است. مثلا افطس به معنای بینی پهن است و در الانف الافطس، افطس عرض ذاتی انف است زیرا در تعریف افطس که محمول است می گوییم الانف الذی انخفض قصبته که در این تعریف الانف که موضوع است اخذ شده است.
اما در مثال الغراب اسود. اسود عرض ذاتی الغراب نیست بلکه عرض قریب آن است زیرا در تعریف اسود موضوع که الغراب است اخذ نمی شود.
گاهی از اوقات موضوع در محمول اخذ نمی شود بلکه معروض الموضوع اخذ می شود. شیخ الرئیس در شفاء مثال هایی طبیعی برای آن زده است و ما از علوم اعتباری مثال هایی می زنیم تا راحت تر باشد.
مثال: الفاعل مرفوع. رفع نسبت به فاعل عرض ذاتی است زیرا هر چند فاعل در تعریف مرفوع اخذ نشده است ولی معروض فاعل که کلمه است (زیرا فاعل از اقسام کلمه است) و کلمه معروض موضوع است و در تعریف مرفوع می گوییم: المرفوع هو الکلمه المرفوعه.
ص: 5
مثال دیگر: فعل الماضی مبنی. در این مثال فعل ماضی در تعریف مبنی اخذ نشده است ولی فعل ماضی از اقسام کلمه است و کلمه در تعریف مبنی اخذ شده است: المبنی هو الکلمه التی لا تتغیر آخرها بتغیر العوامل.
العرض الذاتی بتعریف المتاخرین: از محقق سبزواری به بعد و محقق خراسانی تعریف جدیدی از عرض ذاتی ارائه شده است و اصطلاح قدماء مانند ارسطو، فارابی و شیخ الرئیس و غیره را کنار گذاشتند و گفتند: اگر چیزی را به چیزی نسبت می دهیم اگر اتصافش حقیقی است آن عرض ذاتی است و اگر اتصافش مجازی، عرض قریب می باشد. از این رو میزان اتصاف موضوع به محمول است. مثلا (الماء جار) عرض ذاتی است زیرا اتصاف (ماء) به جریان حقیقی است. ولی (المیزاب جار) عرض قریب است زیرا اتصاف ناودان به جریان حقیقی نیست بلکه آنی که حقیقه جاری است آب است.
محقق خراسانی این بحث را مشکل تر کرده است و عبارت ای بلا واسطه فی العروض را اضافه کرده است. معنای آن این است که اگر واسطه می خورد واسطه در عروض نباشد. واسطه در عروض مانند جری المیزاب است که در آن واسطه در عروض که ماء است مصحح نسبت است یعنی جریان در حقیقت مربوط به آب است و نسبت آن به میزاب به سبب این است که آب در ناودان جاری است.
به هر حال معیار این نیست که واسطه باشد یا نه حتی اگر واسطه هم باشد باز عرض می تواند ذاتی باشد مانند نسبت تعجب به انسان که ذاتی اوست و نسبت ضحک به انسان که با واسطه است زیرا ضحک به واسطه ی تعجب به انسان بار می شود در هر صورت ضحک هم ذاتی انسان است.
ص: 6
آرشیو دروس خارج اصول آیت الله سبحانی91-90
- مشخصات کتاب
- تعریف موضوع علم 90/06/23
- موضوع علم 90/06/26
- موضوع و مسائل علم 90/06/27
- موضوعات و مسائل علوم 90/06/28
- ملاک در تمایز علوم 90/06/29
- موضوع علم اصول 90/06/30
- موضوع: موضوع و تعریف علم اصول
- تعریف علم اصول 90/07/04
- فرق بین مسائل اصولیة و قواعد فقهیة 90/07/05
- فرقی بین مسائل اصولیة و قواعد فقهیة 90/07/06
- مباحث وضع 90/07/09
- حقیقت وضع 90/07/10
- اقسام وضع 90/07/11
- اقسام وضع 90/07/12
- اقسام وضع و مناشیء آن 90/07/13
- معانی حروف 90/07/16
- معانی حرفیة 90/07/18
- معانی حرفیة و کیفیت وضع آن 90/07/19
- وضع در حروف و ثمره ی بحث 90/07/20
- وضع در اسماء اشاره، ضمایر و موصولات 90/07/23
- خبر و انشاء 90/07/24
- جملات خبریة و انشائیة و چگونگی وضع در هیئات 90/07/25
- وضع در جملات خبریه و بحث حقیقت و مجاز کتاب الحدود و التعزیرات
- حقیت و مجاز 90/07/30
- استعمال لفظ در لفظ و وضع الفاظ بر مصادیق معلومة 90/08/01
- وضع الفاظ بر معانی واقعیه یا مراده 90/08/02
- تابع بودن دلالت از اراده ی متکلم و وضع در هیئات و ماده 90/08/03
- تبادر 90/08/04
- تبادر و جواب اشکالات وارده 90/08/07
- صحت سلب و عدم صحت سلب 90/08/08
- صحت حمل و اطراد 90/08/09
- اطراد 90/08/10
- تنصیص اهل لغت، تعارض احوال و حقیقت شرعیه 90/08/11
- حقیقت شرعیه 90/08/14
- حقیقت شرعیة 90/08/15
- حقیقت شرعیه، صحیح و اعم 90/08/17
- صحیح و فاسد 90/08/18
- صحیح و اعم 90/08/21
- جامع نزد قائلین به صحیح 90/08/22
- تصویر جامع بنا بر قول به صحت 90/08/23
- جامع نزد قائل به صحیح و دلیل قول به صحت 90/08/25
- دلیل قائلین به صحت 90/08/28
- ادله ی قائلین به اعم 90/08/29
- ثمره ی بحث صحیح و اعم 90/08/30
- ثمرات بحث در صحیح و اعم 90/09/21
- صحیح و اعم در اسماء معاملات 90/09/22
- صحیح و اعم در الفاظ معاملات 90/09/23
- تمسک به اطلاق در اسماء معاملات 90/09/26
- اسماء معاملات 90/09/27
- اشتراک لفظی و استعمال لفظ در اکثر از معنا 90/09/28
- 90/09/29
- استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد 90/10/03
- مشتق 90/10/04
- مشتق 90/10/05
- مشتق 90/10/06
- دلالة الافعال علی الزمان 90/10/07
- مشتق 90/10/10
- مشتق 90/10/12
- مشتق 90/10/13
- ادله ی قائلین به وضع مشتق بر متلبس 90/10/14
- ادله ی قائلین به حقیقت مشتق در ما انقضی 90/10/17
- مشتق و مسائل پیرامون آن 90/10/18
- 90/10/19
- مشتق 90/10/20
- مشتق 90/10/21
- ماده ی امر 90/11/08
- دلالت ماده ی امر 90/11/09
- ماده ی امر و بحث طلب و ارادة 90/11/10
- صفات ذات و فعل 90/11/11
- کلام نفسی 90/11/15
- صیغه ی امر 90/11/16
- صیغه ی امر 90/11/17
- دلالت صیغه ی امر 90/11/18
- دلالت صیغه ی امر بر وجوب 90/11/19
- واجب توصلی و تعبدی 90/11/23
- واجب تعبدی و توصلی 90/11/24
- بررسی امکان اتیان امر بداعی امر 90/11/25
- تعبدی و توصلی 90/11/26
- واجب توصلی و تعبدی 90/11/29
- واجب تعبدی و توصلی 90/11/30
- مقتضای اصل در مورد شک در نوع امر 90/12/01
- امر عقیب حذر 90/12/02
- دلالت امر بر مرة و تکرار 90/12/03
- 90/12/06
- دلالت امر بر فور یا تراخی 90/12/07
- اجزاء 90/12/08
- اجزاء 90/12/09
- اجزاء 90/12/10
- اجزاء در امر اضطراری 90/12/13
- اجزاء 90/12/14
- اجزاء در امر اضطراری و ظاهری 90/12/15
- اجزاء در اوامر ظاهریة 90/12/16
- اجزاء در اوامر ظاهریة 90/12/17
- اجزاء در اوامر ظاهریة 90/12/20
- الاجزاء فی الاوامر الظاهریة 90/12/21
- تبدل رأی مجتهد، مقدمه ی واجب 90/12/22
- مقدمه ی واجب 90/12/23
- مقدمه ی داخلیة 90/12/24
- مقدمه ی داخلیة و خارجیة 90/12/27
- تقسمات مقدمه ی واجب 90/12/28
- مقدمۀ متقدم، مقارن و متأخر 91/01/07
- شرط متقدم، مقارن و متأخر 91/01/08
- شرط صحت 91/01/09
- شرط صحت 91/01/13
- واجب مطلق و مشروط 91/01/14
- رجوع قید به ماده و یا هیئت 91/01/15
- دلیل های شیخ انصاری بر رجوع قید به ماده 91/01/16
- واجب مطلق و مشروط 91/01/20
- واجب منجز و معلق 91/01/21
- واجب منجز و معلق 91/01/22
- واجب منجز و معلق 91/01/23
- ثمره ی واجب معلق 91/01/26
- شک هنگام رجوع قید به هیئت و یا ماده 91/01/27
- شک در بازگشت قید به هیئت و ماده و تقسیم واجب به نفسی و غیره 91/01/28
- واجب نفسی و غیری 91/01/29
- شک در واجب نفسی و غیری 91/01/30
- شک در واجب نفسی و غیری 91/02/02
- ثواب و عقاب در واجبات غیری 91/02/03
- ترتب ثواب بر امر غیری 91/02/09
- ترتب ثواب بر امر غیری 91/02/10
- عبادیت طهارات ثلاث 91/02/11
- ثمره ی بحث در عبادیت طهارات ثلاث. 91/02/12
- تقسیم واجب به اصلی و تبعی 91/02/13
- مباحثی پیرامون مقدمه ی واجب 91/02/16
- کدام مقدمه واجب می باشد؟ 91/02/17
- کدام مقدمه واجب است؟ 91/02/18
- مقدمه ی موصلة 91/02/19
- مقدمه ی موصلة 91/02/20
- اشکالات وارده بر مقدمه ی موصلة 91/02/24
- ثمره ی نزاع در مقدمه ی موصله 91/02/25
- قول ششم در وجوب مقدمه و ثمرات بحث 91/02/26
- ثمره ی بحث وجوب مقدمه ی واجب 91/02/27
- ثمره ی بحث مقدمه ی واجب 91/02/30
- ثمرات بحث مقدمه ی واجب و تأسیس اصل 91/02/31
- تأسیس اصل در مسئلة 91/03/01
- تأسیس اصل در مقدمۀ واجب 91/03/02
- وجوب مقدمه ی واجب 91/03/03
- ادله ی قول به وجوب مقدمه ی واجب 91/03/06
- مقدمه ی حرام، مستحب و مکروه 91/03/07
- الجبر و التفویض و الامر بین الامرین 91/03/08
- ادله ی اشاعره بر جبر 91/03/09
- جبر اشعری 91/03/10
- جبر فلسفی 91/03/13
- قول به تفویض 91/03/20
- دلائل قائلین به تفویض 91/03/21
- الامر بین الامرین 91/03/22
- امر بین الامرین 91/03/23
- امر بین الامرین 91/03/24
آرشیو دروس خارج اصول آیت الله سبحانی91-90
آرشیو دروس خارج اصول آیت الله سبحانی91-90
مشخصات کتاب:
سرشناسه:سبحانی تبریزی ، جعفر،۱۳۰۸
عنوان و نام پدیدآور:آرشیو دروس خارج اصول آیت الله سبحانی91-90/ جعفر سبحانی تبریزی.
به همراه صوت دروس
منبع الکترونیکی : سایت مدرسه فقاهت
مشخصات نشر دیجیتالی:اصفهان:مرکز تحقیقات رایانه ای قائمیه اصفهان، ۱۳96.
مشخصات ظاهری:نرم افزار تلفن همراه و رایانه
موضوع: خارج اصول
عناوین اصلی کتاب شامل:
تعریف موضوع علم 90/06/23؛ موضوع علم 90/06/26؛ موضوع و مسائل علم 90/06/27؛ موضوعات و مسائل علوم 90/06/28؛ ملاک در تمایز علوم 90/06/29؛ موضوع علم اصول 90/06/30؛ موضوع: موضوع و تعریف علم اصول؛ تعریف علم اصول 90/07/04؛ فرق بین مسائل اصولیة و قواعد فقهیة 90/07/05؛ فرقی بین مسائل اصولیة و قواعد فقهیة 90/07/06؛ مباحث وضع 90/07/09؛ حقیقت وضع 90/07/10؛ اقسام وضع 90/07/11؛ اقسام وضع 90/07/12؛ اقسام وضع و مناشیء آن 90/07/13؛ معانی حروف 90/07/16؛ معانی حرفیة 90/07/18؛ معانی حرفیة و کیفیت وضع آن 90/07/19؛ وضع در حروف و ثمره ی بحث 90/07/20؛ وضع در اسماء اشاره، ضمایر و موصولات 90/07/23؛ خبر و انشاء 90/07/24؛ جملات خبریة و انشائیة و چگونگی وضع در هیئات 90/07/25؛ وضع در جملات خبریه و بحث حقیقت و مجاز کتاب الحدود و التعزیرات؛ حقیت و مجاز 90/07/30؛ استعمال لفظ در لفظ و وضع الفاظ بر مصادیق معلومة 90/08/01؛ وضع الفاظ بر معانی واقعیه یا مراده 90/08/02؛ تابع بودن دلالت از اراده ی متکلم و وضع در هیئات و ماده 90/08/03؛ تبادر 90/08/04؛ تبادر و جواب اشکالات وارده 90/08/07؛ صحت سلب و عدم صحت سلب 90/08/08؛ صحت حمل و اطراد 90/08/09؛ اطراد 90/08/10؛ تنصیص اهل لغت، تعارض احوال و حقیقت شرعیه 90/08/11؛ حقیقت شرعیه 90/08/14؛ حقیقت شرعیة 90/08/15؛ حقیقت شرعیه، صحیح و اعم 90/08/17؛ صحیح و فاسد 90/08/18؛ صحیح و اعم 90/08/21؛ جامع نزد قائلین به صحیح 90/08/22؛ تصویر جامع بنا بر قول به صحت 90/08/23؛ جامع نزد قائل به صحیح و دلیل قول به صحت 90/08/25؛ دلیل قائلین به صحت 90/08/28؛ ادله ی قائلین به اعم 90/08/29؛ ثمره ی بحث صحیح و اعم 90/08/30؛ ثمرات بحث در صحیح و اعم 90/09/21؛ صحیح و اعم در اسماء معاملات 90/09/22؛ صحیح و اعم در الفاظ معاملات 90/09/23؛ تمسک به اطلاق در اسماء معاملات 90/09/26؛ اسماء معاملات 90/09/27؛ اشتراک لفظی و استعمال لفظ در اکثر از معنا 90/09/28؛ 90/09/29؛ استعمال لفظ در اکثر از معنای واحد 90/10/03؛ مشتق 90/10/04؛ مشتق 90/10/05؛ مشتق 90/10/06؛ دلالة الافعال علی الزمان 90/10/07؛ مشتق 90/10/10؛ مشتق 90/10/12؛ مشتق 90/10/13؛ ادله ی قائلین به وضع مشتق بر متلبس 90/10/14؛ ادله ی قائلین به حقیقت مشتق در ما انقضی 90/10/17؛ مشتق و مسائل پیرامون آن 90/10/18؛ 90/10/19؛ مشتق 90/10/20؛ مشتق 90/10/21؛ ماده ی امر 90/11/08؛ دلالت ماده ی امر 90/11/09؛ ماده ی امر و بحث طلب و ارادة 90/11/10؛ صفات ذات و فعل 90/11/11؛ کلام نفسی 90/11/15؛ صیغه ی امر 90/11/16؛ صیغه ی امر 90/11/17؛ دلالت صیغه ی امر 90/11/18؛ دلالت صیغه ی امر بر وجوب 90/11/19؛ واجب توصلی و تعبدی 90/11/23؛ واجب تعبدی و توصلی 90/11/24؛ بررسی امکان اتیان امر بداعی امر 90/11/25؛ تعبدی و توصلی 90/11/26؛ واجب توصلی و تعبدی 90/11/29؛ واجب تعبدی و توصلی 90/11/30؛ مقتضای اصل در مورد شک در نوع امر 90/12/01؛ امر عقیب حذر 90/12/02؛ دلالت امر بر مرة و تکرار 90/12/03؛ 90/12/06؛ دلالت امر بر فور یا تراخی 90/12/07؛ اجزاء 90/12/08؛ اجزاء 90/12/09؛ اجزاء 90/12/10؛ اجزاء در امر اضطراری 90/12/13؛ اجزاء 90/12/14؛ اجزاء در امر اضطراری و ظاهری 90/12/15؛ اجزاء در اوامر ظاهریة 90/12/16؛ اجزاء در اوامر ظاهریة 90/12/17؛ اجزاء در اوامر ظاهریة 90/12/20؛ الاجزاء فی الاوامر الظاهریة 90/12/21؛ تبدل رأی مجتهد، مقدمه ی واجب 90/12/22؛ مقدمه ی واجب 90/12/23؛ مقدمه ی داخلیة 90/12/24؛ مقدمه ی داخلیة و خارجیة 90/12/27؛ تقسمات مقدمه ی واجب 90/12/28؛ مقدمۀ متقدم، مقارن و متأخر 91/01/07؛ شرط متقدم، مقارن و متأخر 91/01/08؛ شرط صحت 91/01/09؛ شرط صحت 91/01/13؛ واجب مطلق و مشروط 91/01/14؛ رجوع قید به ماده و یا هیئت 91/01/15؛ دلیل های شیخ انصاری بر رجوع قید به ماده 91/01/16؛ واجب مطلق و مشروط 91/01/20؛ واجب منجز و معلق 91/01/21؛ واجب منجز و معلق 91/01/22؛ واجب منجز و معلق 91/01/23؛ ثمره ی واجب معلق 91/01/26؛ شک هنگام رجوع قید به هیئت و یا ماده 91/01/27؛ شک در بازگشت قید به هیئت و ماده و تقسیم واجب به نفسی و غیره 91/01/28؛ واجب نفسی و غیری 91/01/29؛ شک در واجب نفسی و غیری 91/01/30؛ شک در واجب نفسی و غیری 91/02/02؛ ثواب و عقاب در واجبات غیری 91/02/03؛ ترتب ثواب بر امر غیری 91/02/09؛ ترتب ثواب بر امر غیری 91/02/10؛ عبادیت طهارات ثلاث 91/02/11؛ ثمره ی بحث در عبادیت طهارات ثلاث. 91/02/12؛ تقسیم واجب به اصلی و تبعی 91/02/13؛ مباحثی پیرامون مقدمه ی واجب 91/02/16؛ کدام مقدمه واجب می باشد؟ 91/02/17؛ کدام مقدمه واجب است؟ 91/02/18؛ مقدمه ی موصلة 91/02/19؛ مقدمه ی موصلة 91/02/20؛ اشکالات وارده بر مقدمه ی موصلة 91/02/24؛ ثمره ی نزاع در مقدمه ی موصله 91/02/25؛ قول ششم در وجوب مقدمه و ثمرات بحث 91/02/26؛ ثمره ی بحث وجوب مقدمه ی واجب 91/02/27؛ ثمره ی بحث مقدمه ی واجب 91/02/30؛ ثمرات بحث مقدمه ی واجب و تأسیس اصل 91/02/31؛ تأسیس اصل در مسئلة 91/03/01؛ تأسیس اصل در مقدمۀ واجب 91/03/02؛ وجوب مقدمه ی واجب 91/03/03؛ ادله ی قول به وجوب مقدمه ی واجب 91/03/06؛ مقدمه ی حرام، مستحب و مکروه 91/03/07؛ الجبر و التفویض و الامر بین الامرین 91/03/08؛ ادله ی اشاعره بر جبر 91/03/09؛ جبر اشعری 91/03/10؛ جبر فلسفی 91/03/13؛ قول به تفویض 91/03/20؛ دلائل قائلین به تفویض 91/03/21؛ الامر بین الامرین 91/03/22؛ امر بین الامرین 91/03/23؛ امر بین الامرین 91/03/24
https://www.ghbook.ir/index.php?option=com_dbook&task=viewbook&book_id=14121&Itemid=167&lang=fa
تعداد نتایج از صفحه 1 تا 248 : 2
- این اشکال مربوط فشارکی استاد شیخ انصاری است. اشکال این است: ان وزان الاراده التشریعه کوزان الاراده
(صفحه 208)
- فرماید: من از استادم مرحوم آیه الله سید محمد فشارکی شنیدم که می فرمود: مراد شیخ این است که اگر بخواهیم
(صفحه 224)
بحث در الامر السادس در این است که ما هو الواجب من المقدمه در جلسه ی قبل سه قول را خواندیم و بررسی نمودیم. اکنون به بیان قول چهارم می پردازیم. القول الرابع: شیخ انصاری در مطارح الانظار که تقریرات درس اوست که توسط کلانتر نوشته شده است قائل است مقدمه ای واجب است که نظر در آن توصل و رسیدن به ذی المقدمه باشد. این کلام را به چند وجه تفسیر کرده اند: وجه اول: قصد توصل قید واجب نیست. واجب ذات مقدمه بما هی مقده است یعنی واجب همان نصب سلّم است نه نصب سلم به قصد توصل. قصد توصل فقط شرط حصول الامتثال می شود یعنی امتثال امر غیری هنگامی حاصل می شود که فرد قصد توصل کند. (فقصد التوصل لیس قیدا للواجب بل هو شرط لحصول الامتثال) امام قدس سره تا حدی این نظر را می پذیرد یلاحظ علیه: ظاهرا این نظر تکراری است یعنی اگر فرد قصد امر غیری کند این کار او را از قصد توصل بی نیاز می کند. اگر کسی امر وضو را قصد کند دیگر نیازی به قصد توصل به ذی المقدمه ندارد. همچنین اگر کسی توصل را قصد کند دیگر نیازی به قصد امر غیری ندارد. بنابراین اگر در حصول امتثال اگر علاوه بر قصد الامر قصد توصل هم لازم باشد این موجب لغویت می شود. یکی از آن دو کافی است. وجه دوم: محقق نائینی می فرماید: من از استادم مرحوم آیه الله سید محمد فشارکی شنیدم که می فرمود: مراد شیخ این است که اگر بخواهیم حرمت مقدمه ی حرامی که با واجب مزاحم است از بین برود باید قصد توصل در کار باشد. مثلا انسانی در حوض عمیقی در حال غرق شدن است و مسیری که به آن حوض منتهی می شود غصبی است در این حال اگر بخواهم کاری کنم که رفتن من در آن مسیر حلال باشد این در صورتی محقق می شود که قصد توصل (برای انقاذ) در من ایجاد شود و الا اگر قصد من انقاذ نباشد رفتن من در آن مسیر حرام خواهد بود. یلاحظ علیه: این تفسیر فی نفسه خوب است ولی با تمام عبارات شیخ هماهنگ نیست و فقط در بعضی از مثال ها مانند مثالی که زدیم سازگار است ولی در بعضی از مثال ها سازگار نیست. مثلا الآن ساعت نه و نیم است و دو رکعت نماز واجب هم از من فوت شده است و وقت ظهر هم هنوز وارد نشده است. شیخ انصاری می فرماید: اگر وضو بگیرم به قصد توصل برای خواندن صلاه فائته وضویم درست است و الا اگر قصد توصل نباشد و فرد وضو بگیرد نه تنها نمی تواند نماز فوت شده را با آن وضو بخواند حتی بعد از دخول وقت هم نمی تواند نماز واجب خود را بخواند. وجه سوم: قصد توصل جزء الموضوع نیست و موضع همان مقدمه بما هو مقدمه است ولی اگر بخواهد مقدمه در خارج متصف به وجوب شود حتما باید با قصد توصل همراه باشد. به عبارت دیگر مطلق مقدمه واجب است ولی اگر مصداق مقدمه در خارج بخواهد موصوف به وجوب بشود حتما باید با قصد توصل همراه باشد. مثال این تفسیر همان مثال صلاه فائته است که فرد اگر می خواهد با وضو نماز فوت شده را بخواند هنگامی می تواند که قصد توصل کند. در این حال مقدمه واجب می شود و با آن می توان غایاتی که مترتب بر وضو است را انجام دهد. ثم ان المحقق الخراسانی اورد علی هذا التفسیر الاخیر: محقق خراسانی در کفایه حدود یک صفحه بر تفسیر سوم اشکال می کند. ایشان می فرماید: مطابق مبنای شیخ، متعلق وجوب، ذات مقدمه بما هی مقدمه است و در آن قید و بندی وجود ندارد حال چرا می گویید که اگر بخواهد صفت وجوب به خود بگیرد باید در آن قصد توصل وجود داشته باشد. اگر من مأمور هستم متعلق وجوب را بیاورم و آن را هم آورده ام همان، متصف به صفت وجوب می شود و دیگر نباید احتیاجی به قصد توصل باشد. حتی در مسأله ی اجتیاز از مسیر غصبی اگر من متلفت نباشم که اجتیاز مقدمه ی انقاذ است و یا حتی اگر ملتفت باشم ولی نظرم نجات دادن غریق نباشد در هر دو صورت این اجتیاز واجب است و من هم آن را انجام داده ام. بله در این حال تجری کرده ام ولی اگر به قدری صبر کنم تا ذی المقدمه که همان انقاذ است از من فوت شود در این حال مرتکب فعل حرامی شده ام. نقول: ما چون مقدمه ی موصله را قبول داریم بررسی کلام محقق خراسانی را به آن بحث موکول می کنیم. ثم ان المحقق الاصفهانی ایّد مقاله الشیخ: ایشان تفسیر سوم را تأیید کرده است و آن را با دو مقدمه بیان می کند: مقدمه ی اول: الجهات التعلیلیه فی الاحکام العقلیه جهات تقییدیه این یک قاعده ی فلسفی است و آن اینکه علل در احکام عقلیه هر چند به ظاهر علت است ولی در واقع موضوع می باشد. مثلا دروغ قبیح است لکونه مضرا. از این عبارت استفاده می شود که مضر در عین حالی که علت است موضوع هم هست. یعنی مضر بودن حرام است و کذب از مصادیق مضر بودن می باشد. بنابراین مقدمه مانند نصب سلم واجب است چون انسان با آن به مقصود که ذی المقدمه است می رسد. بنابراین علت که همان ایصال است خود جهت تقییدیه دارد یعنی موضوع است. بنابراین ما هو الواجب فی الواقع هو التوصل و مقدمه هم مصداقی برای توصل است. مقدمه ی دوم: احکام همواره روی مصادیقی می رود که اختیارا از انسان سر زند. بنابراین مقدمه ای واجب است که فعل اختیاری انسان باشد. مثلا برای نماز باید لباس را آب بکشم. اگر خودم این کار را انجام دهم این می تواند مصداق واجب باشد ولی اگر بادی لباس نجس را در کر بیندازد هرچند با آن لباس می توانم نماز بخوانم ولی دیگر این تطهیر مصداق واجب نمی باشد زیرا من با اختیار آن را انجام نداده ام. ان شاء الله فردا می بینیم که محقق اصفهانی چگونه می خواهد با این دو مقدمه کلام شیخ را احیاء کند.
ص: 224
https://www.ghbook.ir/index.php?name=%D8%A2%D8%B1%D8%B4%DB%8C%D9%88%20%D8%AF%D8%B1%D9%88%D8%B3%20%D8%AE%D8%A7%D8%B1%D8%AC%20%D8%A7%D8%B5%D9%88%D9%84%20%D8%A2%DB%8C%D8%AA%20%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87%20%D8%B3%D8%A8%D8%AD%D8%A7%D9%86%DB%8C91-90&option=com_dbook&task=readonline&book_id=14121&page=224&chkhashk=30DC20BA03&sword=%D9%81%D8%B4%D8%A7%D8%B1%DA%A9%DB%8C&tmpl=component&lang=fa