************.....ضرب المثل خر( کدخدا ) برفت و خر برفت.....***********
دکتر سید جواد هاشمی فشارکی
منتشر شده در پایگاه ایثار پرس :
گروه : آخرین اخبار / ادبیات پایداری / صفحه اول / ویژه
http://www.isarpress.ir/?p=5053
شناسه : 5053
16 اردیبهشت 1400 - 17:52
طنزنامه بازی خروج و ورود امریکا به برجام :
ضرب المثل خر( کدخدا ) برفت و خر برفت
این مثل را در مورد افرادی می گویند که از غربی ها تقلید نابه جا و کورکورانه می کنند و خیر و صلاح مملکت خویش را در نظر نمی گیرند.
انانکه همه دستاوردهای هسته ای گذشته کشور را نقدا از بین بردند و به وعده نسیبه امریکاییها دل خوش کردند . بعد امریکا با لگد از برجام خارج شدند و اقای روحانی گفت : یک مزاحم از سرراه رفت . واینک دوباره دارند برای برگشت همان مزاحم سرودست می شکنند . !
طنزنامه بازی خروج و ورود امریکا به برجام :
ضرب المثل خر( کدخدا [۱]) برفت و خر برفت
“برجام” [۲]ورپریده آمد و آمد
“آب خوردن ” [۳] مردم ، برفت و برفت
تورم [۴]چند برابری آمد و آمد
وعده ها [۵]پرکشید ، برفت و برفت
” تدبیر و امید” [۶] آمد وآمد
هشت [۷]سال همه را هشت [۸]و برفت
بوی برجام ۲ و۳ [۹] آمد و آمد
ته مانده امید هم برفت و برفت
“علی برکت الله ” [۱۰] آمد و آمد
“اقدام و عمل” [۱۱] برفت و برفت
غربیها [۱۲] ز بعد امضای برجام سرودند:
“انرژی هسته ای“[۱۳] برفت و برفت
بعد ترک ظریف [۱۴]، باز خواندند :
خر [۱۵]برفت و خر برفت و خر برفت
پی خروج ” کدخدا “[۱۶] ز برجام
گفت : “مزاحمی” [۱۷] برفت و برفت
باز مذاکره برای برگشت کدخدا [۱۸] ؟
مگر نگفتی خر برفت و خر برفت [۱۹]؟
نی تدبیر و دگر نیست امید [۲۰]
جمله تدبیر [۲۱]و امید[۲۲] برفت و برفت
شادی آید و دو ماه دگر [۲۳] گوییم :
” خر ” [۲۴]برفت و خر رفت و خر رفت
مصداق ضرب المثل،ضرب المثل خر برفت و خر برفت و خر برفت
این مثل را در مورد افرادی می گویند که از غربی ها تقلید نابه جا و کورکورانه می کنند و خیر و صلاح مملکت خویش را در نظر نمی گیرند.
انانکه همه دستاوردهای هسته ای گذشته کشور را نقدا از بین بردند و به وعده نسیبه امریکاییها دل خوش کردند . بعد امریکا با لگد از برجام خارج شدند و اقای روحانی گفت : یک مزاحم از سرراه رفت . واینک دوباره دارند برای برگشت همان مزاحم سرودست می شکنند . !
داستان ضرب المثل،ضرب المثل خر برفت و خر برفت و خر برفت
نقل است روزگاری؛ درویش پیر و شکسته ای بود معروف به درویش غریب دوره گرد که از مال دنیا فقط صاحب خری بود که سوار آن می شد و از این ده به آن ده می گشت تا لقمه نانی پیدا کند.
درویش، شب به هر آبادی می رسید سراغ خانقاه یا مسجد را می گرفت و شب را در آنجا می گذراند. اگر خانقاه و مسجدی نبود به حمام آبادی می رفت و شب را در آنجا صبح می کرد و اگر دستش از همه جا کوتاه می شد به خرابه ای می رفت و خرش را کنار خرابه می بست و پالان خر را زیر سرش می گذاشت و می خوابید. درویش غریب بیچاره کاری هم بلد نبود تا بتواند لقمه نانی پیدا کند و ناچار نباشد هر روز از این آبادی به آبادی دیگر برود. فقط یکی دو بیت شعر یاد گرفته بود که می خواند و از این راه گذران زندگی می کرد.
روزی از روزها درویش غریب، غروب آفتاب به یک آبادی کوچکی رسید، خسته و کوفته. دیگر نه خودش حالی داشت و نه خرش رمقی. در همین موقع میرابی از اهل آبادی دنبال آب می آمد که دید پیرمرد خسته و ژولیده سر جوی نشسته.
سلام کرد و گفت: « ای مرد! اهل کجایی؟ به کجا می روی؟» درویش غریب گفت:« مردی غریبم. دنبال رزق و روزی می گردم حالا تو ای مرد خدا، به من کمک کن و خانقاء را نشانم بده.» آن مرد گفت: « ای پیرمرد دنباله ی آب را بگیر و برو به یک باغ بزرگ می رسی که همان باغ خانقاء درویشان است و در آنجا امشب درویش ها دور هم جمع می شوند تو هم می توانی به مجلس آنها بروی.» درویش از جا بلند شد و دنبال آب را گرفت و رفت تا به باغ رسید. خرش را در خرابه ای که جلو ی باغ بود بست و رفت توی باغ. دید عده ای دور هم جمع هستند.
خیلی خوشحال شد. یک مرتبه صدایی بلند شد: « تو کی هستی از کجا می آیی؟» درویش غریب گفت: « مرد غریبم، از راه دور می آیم.» آن مرد گفت: « من خادم خانقاه هستم. امانتی چیزی همراه نداری؟» درویش گفت: « من فقط خری دارم در آن خرابه جلو باغ بستم. تو حواست به آن باشد.» این را گفت و وارد مجلس درویشان شد.
اما بشنوید که چه بر سر درویش بیچاره آمد این دسته درویش ها، آدم های جور وا جوری بودند هرگاه مهمان تازه واردی به آنها می رسید با او خیلی گرم می گرفتند و به هر نقشه و حیله ای که بود سر او را کلاه می گذاشتند. یکی از این درویش ها که خیلی رند بود و از اول زاق درویش غریب را چوب زده بود و دیده بود که درویش خرش را به دست خادم سپرده. نقشه ای کشید و سر درویش غریب را گرم کرد. حال و احوال او را مرتب پرسید و گفت: « بگو ببینم درویش اهل کجایی؟ از کجا می آیی؟»
خلاصه وقتی سر درویش خوب گرم شد، آن شخص رند و مکار، خر را دزدید و برد بازار فروخت و از پول آن سور و سات خرید و وسیله عیش و نوش تهیه کرد و آورد در مجلس میان درویشان گذاشت. درویش ها بعد از خوردن غذای مفصل و شیرینی و آجیل مفت، بنا کردند به مسخره درآوردن و شعر خواندن. یکی از درویش ها بنا کرد
شادی آمد و غم از خاطر ما رفت خر برفت و خر برفت و خر برفت
بقیه درویش ها هم به او جواب می دادند:خر برفت و خر برفت و خر برفت. درویش غریب و بیچاره هم که از دنیا بی خبر بود و خستگی از یادش رفته بود با خود می گفت: « این حتماً داستانی دارد که در بین خودشان است.» و او هم با بقیه هم آواز شد و با صدای بلند هی می گفت: خر برفت و خر برفت و خر برفت.
القصه، مجلس آنقدر گرم بود که درویش غریب اصلاً به فکر خرش نبود. درویش غریب هم همان جا که نشسته بود خوابش برد. صبح وقتی از خواب بیدار شد دید هیچ کس دور و برش نیست. رفت خرش را بردارد اما دید نه از خر خبری هست نه از خادم باشی. با خودش گفت: لابد خادم باشی خر را برده آب بیاورد یا چیزی بار آن کند. اما بعد از یکی دو ساعت که سر و کله خادم باشی پیدا شد، درویش غریب دید خر همراهش نیست. پرسید: « ای مرد خدا! خر من کو؟ مگر تو او را نبرده ای؟» خادم باشی قیافه حق به جانبی گرفت و گفت:« مگر دیوانه شده ای؟ کدام خر؟ » درویش گفت: « همان خری که دیروز غروب آفتاب در این خرابه بستم و به تو سفارش کردم حواست به او باشد.»
القصه خادم باشی شروع کرد به حاشا کردن. درویش غریب که دیگر ناراحت شده بود شروع به داد و فریاد کرد. خادم باشی گفت:« مرد حسابی تو با این سن و سال و با این ریش دراز خجالت نمی کشی؟ پس آن همه شیرینی و غذا که دیشب خوردی از کجا آمده بود؟ همه از پول خر تو بود که رند مجلس آن را به بازار برد و فروخت.» درویش بیجاره گفت :« می خواستی به مجلس بیایی و با اشاره به من خبری بدهی تا لااقل او را بشناسم و پول خرم را حالا از او بگیرم.» خادم باشی گفت:« من آمدم خبرت کنم، اما دیدم تو بیشتر از دیگران سر و صدا را ه انداخته ای و از رفتن خرت خوشحالی می کنی و با بقیه دم گرفته بودی: « که خر برفت و خر برفت و خر برفت.»
درویش غریب گفت: « ای مرد! به خدا راست می گویی. حق با توست. من ندانسته از گفته ها و رفتار آنها تقلید کردم و به این روز افتادم.» القصه درویش غریب دوره گرد که دیگر کاری از دستش ساخته نبود راهش را گرفت و رفت.
خر برفت و خر برفت آغاز کرد ** زین حراره جمله را انباز کرد
زین حراره پای کوبان تا سحر ** کفزنان خر رفت و خر رفت ای پسر
از ره تقلید آن صوفی همین ** خر برفت آغاز کرد اندر حنین
چون گذشت آن نوش و جوش و آن سماع ** روز گشت و جمله گفتند الوداع
خانقه خالی شد و صوفی بماند ** گرد از رخت آن مسافر میفشاند
رخت از حجره برون آورد او ** تا به خر بر بندد آن همراه جو
تا رسد در همرهان او میشتافت ** رفت در آخر خر خود را نیافت
گفت آن خادم به آبش برده است ** ز انکه خر دوش آب کمتر خورده است
خادم آمد گفت صوفی خر کجاست ** گفت خادم ریش بین جنگی بخاست
گفت من خر را به تو بسپردهام ** من ترا بر خر موکل کردهام
از تو خواهم آن چه من دادم به تو ** باز ده آن چه فرستادم به تو
بحث با توجیه کن حجت میار ** آن چه بسپردم ترا واپس سپار
گفت پیغمبر که دستت هر چه برد ** بایدش در عاقبت واپس سپرد
ور نهای از سرکشی راضی بدین ** نک من و تو خانهی قاضی دین
گفت من مغلوب بودم صوفیان ** حمله آوردند و بودم بیم جان
تو جگر بندی میان گربگان ** اندر اندازی و جویی ز آن نشان
در میان صد گرسنه گردهای ** پیش صد سگ گربهی پژمردهای
گفت گیرم کز تو ظلما بستدند ** قاصد خون من مسکین شدند
تو نیایی و نگویی مر مرا ** که خرت را میبرند ای بینوا
تا خر از هر که بود من واخرم ** ور نه توزیعی کنند ایشان زرم
صد تدارک بود چون حاضر بدند ** این زمان هر یک به اقلیمی شدند
من که را گیرم که را قاضی برم ** این قضا خود از تو آمد بر سرم
چون نیایی و نگویی ای غریب ** پیش آمد این چنین ظلمی مهیب
گفت و الله آمدم من بارها ** تا ترا واقف کنم زین کارها
تو همیگفتی که خر رفت ای پسر ** از همه گویندگان با ذوقتر
[۱] شیطان بزرگ
[۲] برنامه جامع اقدام مشترک Joint Comprehensive Plan of Action
[۳] روحانی۹۴:تحریم باید از بین برود تا مشکل آب خوردن مردم حل شود
[۴] براثر سو مدیریت دولت ۱۱ و۱۲ جامعه با تورم تقریبا شش برابری و مشکلات معیشتی مواجه شده اند
[۵] پوچ در آمدن وعده های برجامی
[۶] شعار ادعایی دولت ۱۱ و ۱۲
[۷] هشت سال دوره اشغال پست ریاست جمهوری ۱۳۹۲ الی ۱۴۰۰
[۸] به معنی رها کردن ، اشاره به سو مدیریت مدیران دولت ۱۱ و ۱۲ در مدیریت تورم و…. می باشد .
[۹] برجام موشکی و اقتدار منطقه ای ، دو موضوعی که غربیها فشار اورده و غرب زدگان دنبال تحویل دادن به غربیها بودند
[۱۰] عبارت من دراوردی رییس جمهور ، که تکه مزاح مردم شده است .
[۱۱] رهبر انقلاب اسلامی در پیام نوروزی خطاب به ملت ایران، سال ۱۳۹۵ را سال «اقتصاد مقاومتی؛ اقدام و عمل» نامگذاری کردند.
[۱۲] امریکای جنایتکار و انگلیس مکار ، فرانسه و المان
[۱۳] خسارات وارده ناشی از برجام به صنعت صلح آمیز هسته ای کشور و تضیح حق مسلم ایران
[۱۴] ترک محل مذاکرات امضای برجام پرخسارت
[۱۵] شادی وتوهین غربیها به فریب دادن رییس هیات مداکره کننده ایرانی
[۱۶] اصطلاح بکار رفته اقای روحانی برای امریکا
[۱۷] واکنش روحانی به خروج امریکا از برجام یک موجود مزاحم از برجام خارج شد ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۷
[۱۸] تلاش ومذاکرات غرب زدگان وطنی و غربیهای وحشی برای “بازگشت آمریکا به برجام” بهار ۱۴۰۰
[۱۹] اشاره به خوشحالی اقای روحانی در ترک امریکا بعنوان مزاحم از برجام ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۷
[۲۰] اثبات پوچ بودن شعار اصلاح طلبان
[۲۱] سو تدبیرهای بی حد دولت ۱۱ و ۱۲
[۲۲] امیدهایی که بر باد رفت
[۲۳] زمان پایان عمر دوران سخت دولت تدبیر و امید در تابستان ۱۴۰۰
[۲۴] بزرگ
- لینک کوتاه :
http://www.isarpress.ir/?p=5053
برچسب ها
http://www.isarpress.ir/?p=5053
http://www.isarpress.ir/1400/02/16/%d8%b6%d8%b1%d8%a8-%d8%a7%d9%84%d9%85%d8%ab%d9%84-%d8%ae%d8%b1-%da%a9%d8%af%d8%ae%d8%af%d8%a7-%d8%a8%d8%b1%d9%81%d8%aa-%d9%88-%d8%ae%d8%b1-%d8%a8%d8%b1%d9%81%d8%aa/
عالی بود آقای دکتر😍😍😍😍🥰🥰🥰