***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

****.**** کنز الفشا ر کیو ن ************** Fesharkies's Treasure ****.****

***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

****.**** کنز الفشا ر کیو ن ************** Fesharkies's Treasure ****.****

***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

########## بنام خدا ##########
#پایگاه جامع اطلاع رسانی در موضوعات زیر #
..... با سلام و تحیت .. و .. خوشامدگویی .....
*** برای یافتن مطالب مورد نظر : داخل "طبقه بندی موضوعی " یا " کلمات کلیدی"شوید. ویا کلمه موردنظر را در"جستجو" درج کنید.***

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب

********.....اندرحکایتهای ” کلاغ پر ! “.....********

چهارشنبه, ۱۳ مرداد ۱۴۰۰، ۱۰:۴۹ ق.ظ

منتشر شده در  ایثار پرس

دکتر سید جواد هاشمی فشارکی

http://www.isarpress.ir/?p=6293

گروه : ادبیات پایداری / صفحه اول / ویژه

  • شناسه : 6293
  • 13 مرداد 1400 - 10:49

 

بازی کلاغ پر یکی از بازیهای دوران کودکی ، شعر روباه و زاغ در درس فارسی پایه چهارم در ربودن پنیر زاغ ، مصداق فریب خوردگی از روباه مکاری چون کدخدا ، تنبیه کلاغ پر در دوران خدمت ، از همه تلخ تر خبر جاسوسی کلاغ  و نیز صدای مکرر قارقار بی خاصیت و بی عمل وی می باشد ، که بحمدالله کلاغ ؛ پر !

دکتر سید جواد هاشمی فشارکی

 

کلاغ موجودی از موجودات خداوند است..... ولی خیلی ها از وی خوششان نمیاید. آوازش بسیار نخراشیده وسیاهی اش بدمنظر است . تعریف و چند حکایت از این موجود سیاه در ادامه نقل شده است :

 

  • کلاغ پر : به معنی پریدن کلاغ می باشد . بخصوص رفتن کلاغ بی محل که سبب خوشحالی دهها ملیون نفر شد .

 

  • کَلاغ :  گونه ای از پرندگان است از راسته گنجشک‌سانان که بین ۳۴ تا ۷۰ سانتی‌متر طول دارند. کلاغ‌ها عموماً دارای پرهای سیاه و تیره و رنگ چشم در اکثر کلاغ‌ها سیاه است .کلاغ‌ها همه‌چیزخوار بوده و از حشرات، جانوران و لاشه آن‌ها و انواع مختلفی از گیاهان، دانه‌ها و همچنین زباله‌های دفع شده انسان تغذیه می‌کنند.

 

  • کلاغ ، ناقل بیماری : مردارخواری آنها باعث می‌شود آنها ناقل ویروس هم باشند. این بیماری که پس از دو تا 15 روز علائم اولیه‌اش بروز می‌کند، تقریبا در 80 درصد مواقع عوارض بالینی قابل تشخیصی ندارد، اما می‌تواند باعث بروز یک بیماری کشنده عصبی در انسان‌ها شود.
  • شاید همین ها ، ناقل بیماری سومدیریت  هشت ساله بوده اند....!

 

  • جاسوسی کلاغ : خبرگزاری فرانسه روز ۲۳ شهریور ۱۳۹۸،‏ از مبدا واشنگتن نوشت: پرندگانی نظیر کلاغ سیاه و زاغ برای چند دهه به عنوان یکی از مهم ترین حیوانات برای آموزش به عنوان یک جاسوس در برنامه سیا قرار داشته است. در اوایل دهه ۷۰ میلادی سیا بدان جهت به پرندگان از جمله کلاغ سیاه روی آورد تا بتواند با آموزش دادن آنها تحت عنوان ماموریت "کاشت"، توسط این نوع از پرندگان ادوات شنود و یا عکس برداری را رها کرده و بر لبه پنجره ساختمان هایی که مد نظر جاسوسی است، قرار دهند. ( خبرگزاری جمهوری اسلامی ، ۲۳ شهریور ۱۳۹۸،‏ )
  •  وعجیب اینکه تا کنون چند جاسوس در تیم مذاکرات برجام شناسایی شده است واین روند ادامه دارد ...!

 

  • بازی کلاغ پر : یک نفر بزرگ‌تر ؛ نقش اوستا را به عهده می‌گیرد، بچه‌های زیر پنج سال را دور خود جمع می‌کند. بعد انگشت نشانه خود را روی زمین می‌گذارد . بچه‌ها هم مثل او انگشت نشانه خود را روی زمین می‌گذارند.آن وقت اوستا همزمان با بلند کردن انگشت خود می‌گوید «کلاغ پر». بچه‌ها هم انگشتان خود را بلند می‌کنند و با هم می‌گویند «کلاغ پر». بازی همینطور ادامه پیدا می‌کند و هر بار اوستا نام پرنده‌ای را می‌برد. اما بعضی وقت‌ها هم برای اینکه حواس و دقت بچه‌ها را امتحان کند، شیء یا حیوانی را که پرنده نیست ، نام می‌برد، مثلاً می‌گوید «حسن پر ! ». اگر بچه‌ها حواسشان جمع باشد با هم میگویند «حسن که پر نداره ! خودش خبر نداره ! »، ولی آن عده از بچه‌ها که متوجه نشدند و دست خود را بلند کردند، بازنده می‌شوند و از بازی بیرون می‌روند. اوستا بازی را با بقیه ادامه می‌دهد تا یک نفر برنده شود.

 

 

  • تنبیه کلاغ پر : نوعی از تنبیه شدن در دوران خدمت سربازی می باشد . بر اساس تصمیم شورای عالی بهداشت نیروهای مسلح ،کلیه حرکات کلاغ پر، پامرغی، بشین پاشوی مکرر و چمباتمه زدن بیش از پنج دقیقه، در همه مراکز آموزشی سربازان به عنوان تنبیه ممنوع شده است .
  •  کاش برخی از دولت نامردان بی تدبیر و نا امید ، بعلت سو مدیریت هشت ساله شان ؛ به ازای هرنفر ایرانی هشتاد و دو کیلومتر کلاغ پر می رفتند !

 

  • تنبیه کلاغ خبرچین ( قصه کودکانه)

در جنگلی بزرگ و زیبا ، حیوانات مهربان و مختلفی زندگی می کردند . یکی از این حیوانات کلاغ پر سر و صدا و شلوغی بود که یک عادت زشت هم داشت و آن عادت زشت این بود که هر وقت ،کوچکترین اتفاقی در جنگل می افتاد و او متوجه می شد، سریع پر می کشید به جنگل و شروع به قارقار می کرد و همه حیوانات را خبر می کرد .

هیچ کدام از حیوانات جنگل دل خوشی از کلاغ نداشتند. آنها دیگر از دست او خسته شده بودند تا این که یک روز کلاغ خبر چین وقتی کنار رودخانه نشسته بود و داشت آب می خورد صدایی شنید .... فیش، فیش .... بعد ، نگاهی به اطرافش انداخت و ناگهان مار بزرگی را دید که سرش را از آب بیرون آورده است ... فیش ، فیش ... کلاغ از دیدن مار خیلی ترسیده بود ، از شدت وحشت ، تمام پرهای روی سرش ریخت و پا به فرار گذاشت . کلاغ خبر چین ، همینطور پر زبان حرکت کرد بالاخره به لانه اش رسید وقتی که داخل آینه نگاهی به خودش انداخت ، تازه فهمید که پرهای سرش ریخته است خیلی ناراحت شد و شروع به گریه کرد .

طوطی دانا که همسایه کلاغ بود صدای گریه اش را شنید ، به لانه او رفت تا دلیل گریه اش را بفهمد . کلاغ با دیدن طوطی دانا سریع یک پارچه به دور سرش پیچید ! طوطی دانا با دیدن کلاغ که روی سرش را با پارچه پوشانده شروع کرد به خندیدن . کلاغ با شنیدن این حرف سریع پارچه را از روی سرش برداشت طوطی با دیدن سر بدون پر کلاغ ، باز هم شروع به خندیدن کرد و گفت : کلاغ ؟ پرهای سرت کجا رفته است ؟ پس این همه گریه بخاطر کله کچلت بود ؟! کلاغ ماجرای ترسش را برای طوطی باز گو کرد و طوطی با هم با شنیدن حرفهای کلاغ شروع به خندیدن کرد . کلاغ گفت : « یعنی تو از ناراحتی من اینقدر خوشحالی » . طوطی جواب داد : آخر همه حیوانات جنگل می دانند که مار آبی هیچ خطری ندارد و هیچ کس هم از مار آبی نمی ترسد اما تو آنقدر ترسیده ای که پرهای سرت هم ریخته اند . اگر حیوانات جنگل بفهمند که چه اتفاقی افتاده است کلی می خندند . کلاغ با شنیدن این جمله ها به التماس افتاد ، گریه می کرد و می گفت : طوطی جان خواهش می کنم این کار را نکن اگر حیوانات جنگل بفهمد که چه اتفاقی برایم افتاده آبرویم می رود .

طوطی گفت : کلاغ جان یادت هست وقتی اتفاقی برای حیوانات جنگل می افتاد سریع پر می کشیدی و به همه جار می زدی و آبروی آنها را می بردی ، حالا ببین اگر چنین بلایی بر سر خودت بیاید چه حالی پیدا می کنی . کلاغ کمی فکر کرد و گفت : « حالا دیگر فهمیده ام که چه قدر اشتباه می کردم و چقدر حیوانات جنگل را آزار می دادم خواهش می کنم آبروی مرا پیش حیوانات جنگل نبر من هم قول می دهم که هرگز کارهای گذشته را تکرار نکنم ، اصلاً تصمیم می گیریم که هر وقت پرهایم در آمد بروم و از تمام حیوانات جنگل عذر خواهی کنم » . طوطی دانا با دیدن حال و روز کلاغ و پشیمانی از رفتار گذشته اش به او قول داد که دارویی برایش درست کند تا هر چه زودتر پرهای سرش در بیایند .

  • نتیجه می گیریم که:  هر کس در حق مردم ظلمی را مرتکب شود، خودش هم به زودی گرفتار خواهد شد .

 

  • تنبیه کلاغ پر توسط شهید علی اکبر درویشی

برادر درویشی به عنوان مسئول آموزش پادگان یدالله‌زاده (گهرباران) اعزام و مسئولیت آموزش گروه‌های مقاومت و بسیج را بر عهده گرفت. در یک روز، وقتی در صف آموزش ایستاده بودیم، چند تا از خواهرها خندیدند، علی اکبر اخم‌هایش را در هم پیچید و پرسید:«کی بود خندید؟» همه من را نشان دادند، هوا تاریک بود. علی اکبر خیلی قاطع رو به من کرد و گفت:« 10 تا کلاغ پر برو، خواهر بسیجی!» من هم گفتم: چشم چاره‌ای هم جز کلاغ پر رفتن نداشتم. کلاغ پر رفتم و در صف ایستادم. به دوستان و باقی خانم‌ها گفتم: من دیگر همراه شما به آموزش نمی‌آیم، شما هر کاری می‌کنید گردن من می‌اندازید. آنها هم گفتند:‌گفتیم شاید تنبیه تو را آسان‌تر بگیرد!» تنبیه علی اکبر برایم سخت بود. آن زمان من چهار ماهه باردار بودم. در پادگان گهرباران همراه خواهران بسیجی آموزش می‌دیدم. روزها کلاس تاکتیک، تخریب و... داشتیم و شب‌ها هم رزم شبانه. شب‌ها پست هم می‌دادیم. شب‌های سرد زمستان که سرما تا مغز استخوانمان را می‌سوزاند. آموزش پادگان تمام شد به سمت روستای ولشکلا حرکت کردیم. علی اکبر را که دیدم، گفتم:«خوب من را تنبیه کردی.» پرسید: کجا! گفتم: «در پادگان! 10 تا کلاغ پر!» گفت: مگر تو بودی کلاغ پر رفتی؟ گفتم یعنی من را نشناختی؟ گفت: خدا می‌داند اصلاً‌ نشناختم. مدت پنج ماهی در آنجا خدمت کرد. در آن مدت در روستاهای مختلف هم کلاس قرآن، اسلحه‌شناسی و سخنرانی ترتیب می‌داد.

  • کاش برخی از این مدیران پرخرج و کم خاصیت دولت تدبیر وامید لااقل اینگونه می بودند !

 

زاغکی قالب پنیری دید        به دهن برگرفت و زود پرید

 کلاغ کوچک، یک قالب پنیر پیدا کرد و آن را با دهانش برداشت و به سرعت پرواز کرد.

بر درختی نشست در راهی         که از آن می‌گذشت روباهی

کلاغ (در حالیکه پنیر را در دهانش گرفته بود،) روی شاخه درختی نشست. در مسیر درخت، روباهی در حال گذشتن از آنجا بود.

روبه پرفریب و حیلت ‌ساز        رفت پای درخت و کرد آواز

روباه که سرشار از حیله و مکر و نیرنگ بود، با نقشه ای که ساخت، به زیر درخت رفت و شروع کرد به آواز خواندن!

گفت به به! چقدر زیبایی            چه سری! چه دُمی! عجب پایی

با آوازش رو به کلاغ کرد و گفت: به به تو چقدر کلاغ زیبایی هستی! چه سر و دم و پای زیبایی داری!!

پر و بالت سیاه رنگ و قشنگ          نیست بالاتر از سیاهی رنگ

پر و بال سیاه رنگ تو بسیار زیبا و قشنگ است. الحق که بالاتر از سیاهی هیچ رنگی نیست و تو برترین رنگ را داری!

گر خوش‌آواز بودی و خوش‌خوان            نبُدی بهتر از تو در مرغان

 تو با این همه خوبی هایی که داری، اگر خوش صدا هم بودی و آواز می خواندی، حتما در کنار مرغ های آوازه خوان کسی برتر از تو پیدا نمی شد!

زاغ می‌خواست قار قار کند             تا که آوازش آشکار کند

 روباه حسابی کلاغ را به آواز خواندن ( با وعده های واهی گشایش 1000 ال سی ) تحریک کرده بود . کلاغ هم برای اینکه به روباه نشان دهد صدای خوبی دارد و می تواند آواز بخواند، خواست شروع کند به قار قار کردن تا روباه صدای او را بشنود.

طعمه افتاد چون دهان بگشود            روبهک جَست و طعمه را بِرُبود

 تا دهانش را باز کرد، قالب پنیر ( صنعت هسته ای کشور ) از دهانش افتاد و روباه پنیر را گرفت و فرار کرد ( امریکا از برجام خارج شد ) !!

  •    نکات اخلاقی داستان روباه و زاغ:

فریب تعریف و تمجید های دشمنان را نخوریم و در هر مسئله ای عاقلانه بیندیشیم.

قبل از اقدام به هرکاری، به عاقبت آن کار فکر کنیم.

کلاغ نماد انسان هایی است که برای پرورش روح خود تلاشی نکرده اند و هنوز خودشیفته بودن در وجودشان جا خوش کرده است! که همین خصلت و همچنین خصلت های ناپسند دیگر، در مواقع بحرانی زندگی انسان، نمایان می شوند و او از همین نقاط ضعف خویش ضربه می خورد.

وقتی دشمنان را می شناسیم و با حیله گری انها آشنا هستیم، نباید چهره مظلومانه او و ظاهرسازی هایش ( دست کشهای مخملی)، دید ما را نسبت به او خوب کند! ( وبگویند اقای رییس جمهور امریکا را مردی مودب دیدم ) بلکه همیشه باید محتاطانه عمل کرد.

 

  • سخن پایانی
  • وقتی یک کلاغ سر دیوار می نشست و قارقار می کرد، مادر بزرگ دمپایی اش را پرت می کرد و می گفت: برو! پرنده شوم... وقتی می پرسیدم: شوم یعنی چه؟ چرا شوم است؟ می گفت: یعنی خبرهای بد را می آورد. یعنی شگون ندارد. صبح ها نباید بخواند. کلاغ خبرچین است. این ها را که می گفت، ما تعجب می کردیم. بعد از گذشت هشت سال کار مادر بزرگ مرحومم را فهمیدیم . کلاغی که هر وقت بالای بوم شهر ما میخواند ، بعدش گرانی و مشکلات ومصیبت برای شهرما بوجود می آورد ، ولی الحمدالله صدای قارقارش دیگه بگوش نمی رسد .
  • آواز نخراشیده کلاغ ؛ ما را یاد این سخن رهبر انقلاب اسلامی در بیانیه گام دوم انقلاب در بهمن 1397 می اندازد، صاحبان حرفهای بی عمل، کسانی که حرف زیاد می زدند ولی هیچ عمل مثبتی نداشته اند : " انقلاب اسلامی همچون پدیده‌ای زنده و با اراده، همواره دارای انعطاف و آماده‌ی تصحیح خطاهای خویش است، امّا تجدیدنظرپذیر و اهل انفعال نیست. به نقدها حسّاسیّت مثبت نشان میدهد و آن را نعمت خدا و هشدار به صاحبان حرفهای بی‌عمل میشمارد، ....". ( عبارت چهارم درآغازبیانیه گام دوم انقلاب اسلامی ) هشداری که تا آخرین روزها هم برخی گوش شنوا نداشتند و افسوس آینده نیز ثمری بجز پشیمانی برای صاحبان حرفهای بی‌عمل بهمراه نخواهد داشت !

 

http://www.isarpress.ir/?p=6293

 

http://www.isarpress.ir/1400/05/13/%d8%a7%d9%86%d8%af%d8%b1%d8%ad%da%a9%d8%a7%db%8c%d8%aa%d9%87%d8%a7%db%8c-%da%a9%d9%84%d8%a7%d8%ba-%d9%be%d8%b1/