پیامک تولد بانکها و برخی سازمانها
پیامک تولد در شصت سالگی دکتر سید جواد هاشمی فشارکی
امروز چندین پیامک برایم آمد و یاد شهید والامقام حسن اثنی عشری نایینی افتادم . وی هنگامی که به سن چهل سالگی رسیده بود ، در یکی از نامه هایش به اینجانب نوشت :
ای چهل رفت و در خوابی مگر ( ممکن است ) این چهار روزه دریابی ؟
و باید آنرا باز سازی کنم که :
ای شصت رفت و در خوابم مگر ( ممکن است ) این شش روزه دریابم ؟
سعدی در ابتدای پندش چنین سروده :
ای که پنجاه رفت و در خوابی مگر این پنج روزه دریابی !
- پیامک ها
اما متن پیامهاچنین بوده است :
- مشتری گرامی ، با آرزوی سعادت و سلامتی برای شما در سالروز تولدتان ، بانک ملت
- مشتری گرامی ، با سلام و احترام ؛ ضمن آرزوی سعادت و سلامتی جنابعالی، سالروز تولدتان را تبریک می گو ئیم بانک سینا
- بانک اقتصادنوین - آقای سیدجواد هاشمی فشارکی، زادروزتان شاد باد.
- مشتری گرامی ، سالروز تولدتان مبارک باد. بانک سپه (حکمت سابق)
- مشتری گرامی ، آقای سیدجواد هاشمی فشارکی، زادروزتان شاد باد. بانک سپه (انصار سابق)
- * بانک شهر * سرکار خانم سیدجواد هاشمی فشارکی - دل شهر به بودنتان گرم است، میلادتان فرخنده باد.
- مشترک گرامى سیدجواد هاشمی فشارکی تولدتان مبارک. همراه اول براى روز تولد شما هدایاى متنوعى در نظر گرفته است. شما میتوانید در روز تولد خود با شماره گیرى هر یک از کدهاى زیر یکى از موارد را به انتخاب خود از همراه اول هدیه بگیرید: یکروز مکالمه رایگان درون شبکه : *10*411# 2گیگابایت اینترنت یکروزه رایگان:*10*4121# 120 امتیاز باشگاه فیروزه اى:*10*413# با سپاس از همراهى شما همراه اول
- همکار گرامی مهندس سیدجواد هاشمی فشارکی - سلام؛ تولدتان مبارک ، امیدوارم رنگ هاى شاد و روشن، زندگیتان را نقاشى کنند و همیشه شاد باشید ��🌹🎂 بیژن خطیبی - نسیم شمال ،عضو هیات مدیره سازمان نظام مهندسی ساختمان استان تهران http://instagram.com/bijan.khatibii
- سخن پایانی
- ظاهرا بانک ها به جز تبریک پیامکی تولد، ایده دیگری برای برقراری ارتباط با مشتری های خود ندارند .
- ارسال یک پیامک از پیش تعریف شده توسط سامانه سی.آر.ام برای همه ، بدون هیچ احساس و بار ارزشی !
- ارسال این حجم انبوه پیامک ثمری بجز تحمیل هزینه بر بیت المال و افزایش هزینه های سازمان مربوطه ندارد
- برخی از پیامک ها ، رعایت فرهنگ متعارف جامعه را نداشته وبدون سلام می باشد .
- بانک شهر سرکار خانم نامیده است .
- علیرغم ادغام چند بانک با سپه ؛ انها نیز پیامک جدا ارسال کرده اند .
- مخابرات هم مصرف گرایی را دامن می زند و بجای رایگان کردن هزینه یک روز مکالمه و .... ، تعرفه خود را کاهش دهد .
- بانک شهر پیام عجیبی فرستاده :" دل شهر به بودنتان گرم است " اگر واقعا اینطور هست ، پس چرا گوش شنوا برای شنیدن انتقادات و پیشنهادات شهروندان ( بجز سامانه رسیدگی به مشکلات 137 و 1818 که ناشی از قصور ماموران شهرداری می باشد ) ندارند .
- پیامک آخر نیز با سه نام در انتها ، معلوم نیز که آیا با هزینه کدامیک ارسال شده و بهره برداری تبلیغاتی اش را کدامها می برند ؟
- منهای بی محتوا بودن این پیام (امیدوارم رنگ هاى شاد و روشن، زندگیتان را نقاشى کنند و همیشه شاد باشید ) ؛ مگر رنگ هاى شاد و روشن ذیشعورند ، که بتوانند زندگی افراد را نقاشى کنند؟!
- گرچه پیام رسانی ، در حوزه تبلیعات و فرهنگی بشمار می رود ولی مضمون پیامها نشان از آن دارد که مسئولیت آن دست افرادی است که از آموزه های اسلامی و فرهنگ بومی بسیار فاصله دارند !
- در نهایت با چه مجوزی به خود اجازه می دهند که به خط شخصی پیامک بفرستند؟
**********
روز تولد
15 شهریور 1340 را بیاد ندارم . ولی مسرورم که وقتی دوساله شدم ، مصداق این سخن امام خمینی شدم که فرموده بودند :
" یاران من در گهواره های مادرانشان هستند ".
و در حوادث بهمن 57 و بعد از پیروزی انقلاب سهم کوچکی داشتم .
نقل است که وقتی در سال 1342 امام خمینی به سوی تبعیدگاه برده میشدند؛ یک مامور ساواک از ایشان پرسید :
" پس یاران شما کجا هستن؟" که امام خمینی در جوابش این جمله تاریخی را فرمودن که " یاران من در گهواره های مادرانشان هستند ".
**********
قصیده شماره۵۱ – پند - سعدی شیرازی - قصاید - مواعظ
ای که پنجاه رفت و در خوابی مگر این پنج روزه دریابی
تا کی این باد کبر و آتش خشم شرم بادت که قطره آبی
کهل گشتی و همچنان طفلی شیخ بودی و همچنان شابی
تو به بازی نشسته و ز چپ و راست می رود تیر چرخ پرتابی
تا درین گله گوسفندی هست ننشیند فلک ز قصابی
تو چراغی نهاده بر ره باد خانه ای در ممر سیلابی
گر به رفعت سپهر و کیوانی ور به حسن آفتاب و مهتابی
ور به مشرق روی به سیاحی ور به مغرب رسی به جلابی
ور به مردی ز باد درگذری ور به شوخی چو برف بشتابی
ور به تمکین ابن عفانی ور به نیروی ابن خطابی
ور به نعمت شریک قارونی ور به قوت عدیل سهرابی
ور میسر شود که سنگ سیاه زر صامت کنی به قلابی
ملک الموت را به حیله و زور نتوانی که دست برتابی
منتهای کمال، نقصانست گل بریزد به وقت سیرابی
تو که مبدا و مرجعت اینست نه سزاوار کبر و اعجابی
خشت بالین گور یاد آور ای که سر بر کنار احبابی
خفتنت زیر خاک خواهد بود ای که در خوابگاه سنجابی
بانگ طبلت نمی کند بیدار تو مگر مرده ای نه در خوابی
بس خلایق فریفتست این سیم که تو لرزان برو چو سیمایی
بس جهان دیده این درخت قدیم که تو پیچان برو چو لبلابی
بس بگردید و بس بخواهد گشت بر سر ما سپهر دولابی
تو ممیز به عقل و ادراکی نه مکرم به جاه و انسابی
تو به دین ارجمند و نیکونام نه به دنیا و ملک و اسبابی
ابلهی صد عتابی خارا گر بپوشد خریست عتابی
نقش دیوار خانه ای تو هنوز گر همین صورتی و القابی
ای مرید هوای نفس حریص تشنه بر زهر همچو جلابی
قیمت خویشتن خسیس مکن که تو در اصل جوهری نابی
دست و پایی بزن به چاره و جهد که عجب در میان غرقابی
عهدهای شکسته را چه طریق چاره هم توبتست و شعابی
به در بی نیاز نتوان رفت جز به مستغفری و اوابی
تو در خلق می زنی شب و روز لاجرم بی نصیب ازین بابی
کی دعای تو مستجاب کند که به یک روح در دو محرابی
یارب از جنس ما چه خیر آید تو کرم کن که رب اربابی
غیب دان و لطیف و بی چونی سترپوش و کریم و توابی
سعدیا راستی ز خلق مجوی چون تو در نفس خود نمی یابی
جای گریه ست بر مصیبت پیر تو چو کودک هنوز لعابی
با همه عیب خویشتن شب و روز در تکاپوی عیب اصحابی
گر همه علم عالمت باشد بی عمل مدعی و کذابی
پیش مردان آفتاب صفت به اضافت چو کرم شب تابی
پیر بودی و ره ندانستی تو نه پیری که طفل کتابی