خاطرات آیتالله هاشمی؛ ۱۹ اسفند ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵: مصطفی پورمحمدی گزارش سفر به بغداد و مذاکره با صدام را داد / پیام یلتسین به هاشمی
با آیتالله خامنهای هم مباحثه بوده و صمدیه را پیش آشیخ رحمتالله فشارکی [در حوزه علمیه مشهد] خواندهاند.
کد خبر: ۵۳۵۰۳۵
تاریخ انتشار: ۵۹ : ۲۳ - ۱۹ اسفند ۱۳۹۸
خاطرات آیتالله هاشمی؛ ۱۹ اسفند ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵: مصطفی پورمحمدی گزارش سفر به بغداد و مذاکره با صدام را داد / پیام یلتسین به هاشمی
شب شورای عالی امنیت ملی جلسه داشت. مسایل فشارهای آمریکا و احتمال اثر بر روی اروپا و راههای مقابله با آن مطرح بود. آقای [مصطفی]پورمحمدی، [معاون اطلاعات خارجی وزارت اطلاعات]، گزارش سفر به بغداد و مذاکره با صدام [حسین، رئیس جمهور عراق] را داد. پیغام صدام برای من را خواند. شام خوردیم.
پایگاه خبری تحلیلی انتخاب (Entekhab.ir) :
خاطرات مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی را از سال ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۵، هر شب منتشر میکند. پیشتر، خاطرات «آیت الله» از سال ۵۸ تا ۷۱ در «انتخاب» منتشر شده بود
به گزارش «انتخاب»؛ متن خاطرات آیت الله هاشمی در روز ۱۹ اسفند 1371 تا 1375 در زیر آمده است
سال ۱۳۷۱
دکتر [حسن] حبیبى، [معاون اول رییسجمهور]آمد. در مورد تفسیر قانون اساسى در خصوص سرمایه خارجى، گرفتن کاخ مرمر از قوه قضاییه،کابینه آینده، مسایل سفر هیأتهاى افغانى و پاکستانى به ایران و مسایل جارى کشور مذاکره کردیم.
آقاى [حمید] میرزاده، [معاون اجرایی رییسجمهور] آمد. راجع به فروش زمینهاى جزیره کیش با مدیریت منطقه آزاد، سفر نوروزىمان به کیش و بازسازى مناطق جنگزده و تأمین مصالح براى مردم و امور رقابتى دانشجویان مذاکره شد.
آقاى مسیح مهاجرى آمد. گزارش سفر به امارات را داد و از استیضاح وزیر راه و ترابری و احتمال حذف تندروها در آینده اظهار نگرانى نمود و پیشنهاد کرد که بنیادى براى مالکیت اموال روزنامه جمهورى اسلامى تشکیل شود. عصر هیأت دولت جلسه داشت. اضافه شدن حقوق کادر علمى دانشگاهها مورد بحث بود.
افطار کارکنان دفترم و اعضاى خانواده آنها میهمانم بودند. بعد از افطار، صحبت کوتاهى برایشان کردم و به خانه آمدم. جمعى از دوستان یاسر میهمانش بودند؛ بیشتر فرزندان دوستان خودم هستند. از آنها که اغلب طلبه و دانشجو هستند، احوالپرسى کردم.
سال ۱۳۷۲
برنامه سفر به لرستان و سفر عید به کیش و برنامه افتتاح طرح گلگهر و اسکله بندرعباس را با آقاى مرعشى تنظیم کردیم. آقاى حقى، امام مسجد امام حسین(ع) و فرزندش آمدند. گزارش کارهاى فرهنگى را دادند. براى تأسیس دانشگاه جهت موقوفه مسجد و کارهاى فرهنگى استمداد کردند.
آقاى [سیدمحمدباقر] حکیم، [رییس مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق] آمد. توضیحاتى در مورد وضع عراق و معارضه و تحلیلى براى آینده داد و خواستار کمک براى تأسیس دو مرکز در کردستان عراق و لندن براى تحرکات سریعتر سیاسى شد و کمک مالى خواست. از قرارگاه نصر به خاطر سختگیرىهاى دست و پاگیر گله داشت. از منابع آمریکایى نقل کرد که سیاست حذف صدام، با کودتا یا راه دیگر قطعى است. آقاى ناصرى، امام جمعه شهرکرد آمد. براى کارهاى فرهنگى استمداد کرد و از عملکرد قوه قضاییه انتقاد کرد.
آقاى [عباس] آخوندى آمد. برنامه تحرک در ساخت مسکن و طرح فعال کردن صندوقهاى پسانداز مسکن را گفت و حمایت خواست. گفتم به خاطر وجود مصالح ساختمانى و ضرورت ایجاد اشتغال و جذب نقدینگىهاى سرگردان، سیاست فعال شدن بخش مسکن را داریم.
تا عصر کارها را انجام دادم. تلفنى از رهبرى خواستم که با انتقال بخشى از اعتبارات از بخشهاى دیگر به آموزش و پرورش، براى جبران کمبود آنها موافقت کنند. عصر به خانه آمدم. باران خفیفی داشتیم و هوا لطیف شده بود.
سال ۱۳۷۳
تا عصر در منزل بودم. وقت به استراحت و مطالعه گذشت. عصر براى استقبال از [آقای فیدل راموس]، رییسجمهور فیلیپین، به فرودگاه رفتیم. ساعت سهونیم با استقبال رسمى وارد شدند. به جاى مصاحبه، متنى در خصوص امکانات توسعه روابط، از رو قرائت کرد. من هم چند جملهاى گفتم. آنها به مرقد امام رفتند و من به خانه آمدم.
ساعت هفت و نیم به سعدآباد رفتم. به خواست ایشان، نیم ساعتى مذاکرات خصوصى داشتیم. تقاضا کرد، براى پذیرفته شدن فیلیپین به عنوان عضو ناظر در سازمان کنفرانس اسلامى، به خاطر وجود تعداد زیادى مسلمان در فیلیپین و نیز خواست که از تجربیات ما در مبارزه با قاچاق مواد مخدر و سلاح استفاده کنند و نیز از تجربه ما و سرمایه ما در صنایع نفت و گاز بهره ببرند.
اصرار داشت که مسلمانان در فیلیپین، مشکلى ندارند. استاندار ایالات مسلماننشین را با خودش آورده بود و در پاویون فرودگاه به او گفت، به من دربارة وضع مسلمین و سیاست دولت با آنها توضیح بدهد. گفت حزب کوچک دیگرى، غیر از [جبهه آزادیبخش] مورو، مبارزه مسلحانه دارد و با لیبى و پاکستان و ترکیه هم هماهنگ شده است.
سر میز شام هم صحبتهاى زیادى داشتیم. شرحى از وضع خانواده مارکوس و
بیوه مارکوس داد و گفت هنوز نتوانستهاند اموال مارکوس در بانکهاى سوییس را بگیرند و محاکمه دارند. در آمریکا، در یک مورد، خانم [ماریا ایملدا] مارکوس در دادگاه حاکم شده و اکنون [خانم ایملدا روموالدز]، همسر مارکوس، در فیلیپین براى ریاستجمهورى و مجلس مبارزه مىکند. اطلاع درستى از اعداد و ارقام و شاخصهاى اقتصادى ندارد. یک فرد نظامى است.
به خانه آمدم. در گزارشها درگیرى حزب وحدت در غرب کابل با دولت [برهانالدین] ربانى و همزمان با طالبان، مشکل ایجاد کرده است. دکتر روحانى، [دبیر شورای عالی امنیت ملی]، تلفنى نظرم را خواست. در مورد این مشکل گفتم، اگر با تفاهم با ربانى، جناح اکبرى در غرب کابل، به جاى [عبدالعلی] مزارى باشد، از حضور طالبان بهتر است.
سال ۱۳۷۴
به دفترم رفتم. تا شب تعداد زیادی از نتایج آرای شهرستانها خوانده شد؛ حدود نیمی از نمایندگان فعلی حذف میشوند. هر دو طرف- کارگزاران و جامعه روحانیت مبارز – مدعیاند که اکثریت آوردهاند. تعدادی از صندوقهای تهران، مشخص شده - از حدود هفتاد هزار رأی- که تا آخر شب مرتبشده، فائزه اول و آقای ناطقنوری، با تفاوت حدود هفتصد رأی، دوم است.
جمعی از مسئولین کمیته امداد [امام خمینی(ره)] آمدند. آقای [سیدرضا] نیری، [سرپرست کمیته امداد] گزارش داد و من هم صحبت تشویقآمیز کردم. پانزده میلیون تومان برای جشن نیکوکاری کمک نمودم. آقای [یحیی] آلاسحاق، [وزیر بازرگانی] و معاونان آمدند. گزارش کار تعزیرات و مقدمات گات [=موافقتنامه عمومی تعرفه و تجارت] را دادند. رهبری گفتهاند، اگر مذاکرات تعهدی ایجاد نمیکند، شروع مذاکرات بلامانع است. جمعی از مسئولین گروه هنری و فرهنگی روایت فتح آمدند. گزارش کار دادند و استمداد کردند.تقاضای مصاحبه برای پُل بعثت داشتند.
عصر دکتر [علیاکبر] ولایتی، [وزیر امورخارجه] آمد. گزارش سفر به قفقاز و آسیای میانه و روسیه و اوکراین را داد؛ راضی بود. گفت آقای یلتسین به من پیام فرستاده که مشترکاً کنگره مبارزه با تروریسم بگذاریم؛ در جلسه شورای عالی امنیت ملی هم قبول شد. قرار شد اعلان شود. دکتر [حسن] حبیبی، [معاون اول رئیس جمهور] آمد. گزارش سفر روسیه را داد و کارهای جاری را مطرح کرد.
شب شورای عالی امنیت ملی جلسه داشت. مسایل فشارهای آمریکا و احتمال اثر بر روی اروپا و راههای مقابله با آن مطرح بود. آقای [مصطفی]پورمحمدی، [معاون اطلاعات خارجی وزارت اطلاعات]، گزارش سفر به بغداد و مذاکره با صدام [حسین، رئیس جمهور عراق] را داد. پیغام صدام برای من را خواند. شام خوردیم.
مهدی تلفن کرد و گفت، کار شمارش آرا کُند است. در راه خانه، بدون اطلاع قبلی، به فرمانداری تهران رفتم. شیوه کارشان را دیدم. اطمینان دادند که جریان شمارش و انتقال آرا سالم است. تأخیرشان برای این بوده که خواستهاند از کامپیوتر استفاده کند و مسلط نبودهاند.
سال ۱۳۷۵
ساعت نُه و نیم صبح، دکتر حسین روحانی آمد. توضیح داد که قبل از انقلاب، در رابطه با انتشارات مکتبتشیع، با ما همکاری داشته و در ساواک، در آن رابطه بازجویی شده و اکنون استاد دانشگاه است. نمونههایی از آثارش را آورد و برای نشر آنها کمک خواست. گفت، موقع خواندن صمدیه، با آیتالله خامنهای هم مباحثه بوده و صمدیه را پیش آشیخ رحمتالله فشارکی [در حوزه علمیه مشهد] خواندهاند.
آقای هدایت لطفیان، فرمانده جدید ناجا [= نیروی انتظامی] آمد. گزارشی از وضع ناجا داد؛ چهره منفی و بدی را ترسیم کرد. درگذشته همکه فرمانده قرارگاه حمزه بود، در ملاقاتها، چنین وضعی داشت. برای برنامههایش استمداد کرد.
آقای [علیرضا] افشار، [فرمانده نیروی مقاومت بسیج] و همکارانش آمدند و برای نیازهای بسیج استمداد کردند. جمعی از مسئولان اصناف تولیدی و توزیعی آمدند. خدمات و مشکلاتشان را گفتند. عصر در جلسه هیأت دولت شرکت کردم. چند مصوبه داشتیم. تا ساعت نُه شب کارکردم و به خانه آمدم.
https://www.entekhab.ir/fa/news/535035/%D8%AE%D8%A7%D8%B7%D8%B1%D8%A7%D8%AA-%D8%A2%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D9%87%D8%A7%D8%B4%D9%85%DB%8C-%DB%B1%DB%B9-%D8%A7%D8%B3%D9%81%D9%86%D8%AF-%DB%B1%DB%B3%DB%B7%DB%B1-%D8%AA%D8%A7-%DB%B1%DB%B3%DB%B7%DB%B5-%D9%85%D8%B5%D8%B7%D9%81%DB%8C-%D9%BE%D9%88%D8%B1%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%DB%8C-%DA%AF%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%B4-%D8%B3%D9%81%D8%B1-%D8%A8%D9%87-%D8%A8%D8%BA%D8%AF%D8%A7%D8%AF-%D9%88-%D9%85%D8%B0%D8%A7%DA%A9%D8%B1%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D8%B5%D8%AF%D8%A7%D9%85-%D8%B1%D8%A7-%D8%AF%D8%A7%D8%AF-%D9%BE%DB%8C%D8%A7%D9%85%E2%80%8C-%DB%8C%D9%84%D8%AA%D8%B3%DB%8C%D9%86-%D8%A8%D9%87-%D9%87%D8%A7%D8%B4%D9%85%DB%8C