***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

****.**** کنز الفشا ر کیو ن ************** Fesharkies's Treasure ****.****

***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

****.**** کنز الفشا ر کیو ن ************** Fesharkies's Treasure ****.****

***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

########## بنام خدا ##########
#پایگاه جامع اطلاع رسانی در موضوعات زیر #
..... با سلام و تحیت .. و .. خوشامدگویی .....
*** برای یافتن مطالب مورد نظر : داخل "طبقه بندی موضوعی " یا " کلمات کلیدی"شوید. ویا کلمه موردنظر را در"جستجو" درج کنید.***

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب


آیت الله اراکی / 24

​ فقه شهرسازی | نسبت احکام در فقه کلان و خرد/ حرمت منع طریق در روایات عصر ظهور

وسائل - آیت الله اراکی گفت: برخی از مستحبات که در فقه خرد مستحب هستند؛ یعنی وقتی برای مردم بیان شده است برای همۀ افراد استحباب دارد اما وقتی در حجم فقه کلان می‌آید تبدیل به فقه واجب می‌شود.

​ فقه شهرسازی | نسبت احکام در فقه کلان و خرد/ حرمت منع طریق در روایات عصر ظهور

به گزارش وسائل ،آیت الله محسن اراکی  درجلسه بیست و چهارمدرس خارج «نظام عمران و شهرسازی اسلامی» در سال جاری به بررسی  نسبت احکام در فقه کلان و خرد و حرمت منع طریق در روایات عصر ظهور پرداخت و گفت : روایات متعددی وجود دارد که در آن‌ها تأکید بر دعوت به اصلاح طریق یا رفع مانع از طریق شده است و این کار به‌عنوان یکی از صدقات مؤکد و یکی از اعمال صالحۀ مورد تأکید شارع معرفی شده است.

وی افزود : نظام عمران شهری از یک جوهر، و یک قالب و صورتی برخوردار است و این مسئله به نظام عمران شهری در شهرهای اسلامی هم اختصاص ندارد و همه جا همین قاعده جاری است. جان و روح نظام عمران شهری را آن ساختار فکری و ارزشی‌ای تشکیل داده است که نظام عمران شهری را جهت می‌دهد. آنچه در این سلسله دروس به آن خواهیم پرداخت همان ساختار به اصطلاح ایدئولوژیک نظام عمران شهری است که به وسیلۀ فقه اسلام تبیین شده و کار فقها است.

نماینده خبرگان رهبری یادآور شد: روایات متعددی وجود دارد که در آن‌ها تأکید بر دعوت به اصلاح طریق یا رفع مانع از طریق شده است و این کار به‌عنوان یکی از صدقات مؤکد و یکی از اعمال صالحۀ مورد تأکید شارع معرفی شده است.

دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی خاطر نشان کرد: کسی که از راه مسلمین چیزی را که موجب آزار آن‌هاست، بردارد و راه مسلمین را تمیز کند خداوند متعال در برابر این عمل برای او ثواب خواندن چهارصد آیه را می‌دهد که در مقابل خواندن هر حرف از این حروف ده حسنه پاداش باشد. یعنی شامل حسنات بسیار عظیمی خواهد شد.

 

متن تقریر

آیت الله اراکی در جلسه گذشته با بررسی نسبت احکام در فقه خرد و فقه کلان یادآور شد:  برخی از مستحبات که در فقه خرد مستحب هستند؛ یعنی وقتی برای مردم بیان شده است برای همۀ افراد استحباب دارد اما وقتی در حجم فقه کلان می‌آید تبدیل به فقه واجب می‌شود. یعنی اگر همین "إماته الأذی" را در فقه کلان بررسی کنیم، در این حال دولت در این رابطه موظف است که "إماته الأذی" کند و در اینجا دیگر بحث استحباب نیست. به دلیل اینکه مستحب در فقه خرد گاهی در فقه کلان تبدیل به واجب می‌شود.

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

 

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاةُ عَلی سَیدِنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَهْلِ بَیتِهِ الطَّیبِینَ الطّاهِرِینَ

 

دسته پنجم :روایات قواعد راه‌ها

بحث در مطلب نهم در مورد قواعد و روابط مربوط به راه‌ها است. بیان شد که ابتدا روایات واردۀ دربارۀ احکام راه‌ها را دسته‌بندی و بررسی می‌کنیم و بعدازاین کار قواعد مربوط به راه‌ها را بیان خواهیم کرد. بحث امروز در مورد دستۀ پنجم از روایات مربوط به احکام راه‌هاست؛ روایاتی که دال بر محبوبیت شرع از رد مانع از طریق و اصلاح آن دارد. روایات متعددی وجود دارد که در آن‌ها تأکید بر دعوت به اصلاح طریق یا رفع مانع از طریق شده است و این کار به‌عنوان یکی از صدقات مؤکد و یکی از اعمال صالحۀ مورد تأکید شارع معرفی شده است.

مرحوم شیخ صدوق در خصال به سند خود از ابوهریره روایت می‌کند: «أَخْبَرَنِی الْخَلِیلُ بْنُ أَحْمَدَ السِّجْزِیُّ قَالَ أَخْبَرَنَا ابْنُ مُعَاذٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ الْمَرْوَزِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ قَالَ أَخْبَرَنَا یَحْیَی بْنُ عُبَیْدِ اللَّهِ قَالَ سَمِعْتُ أَبِی یَقُولُ سَمِعْتُ أَبَا هُرَیْرَةَ یَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم‏ دَخَلَ‏ عَبْدٌ الْجَنَّةَ بِغُصْنٍ مِنْ شَوْکٍ کَانَ عَلَی طَرِیقِ‏ الْمُسْلِمِینَ‏ فَأَمَاطَهُ عَنْهُ.» شخصی وارد بهشت شد به دلیل اینکه یک شاخۀ خاری که در راه مسلمین بود را برداشت. غصن یعنی شاخه، اماطه هم به معنای ازاله است. این روایت در وسائل الشیعه، ابواب فعل المعروف، باب ۱۹، حدیث ۳ آمده است. در خصال هم در جلد ۱، حدیث شماره ۳۲. آمده است.

روایت دوم در این دسته روایاتی که مرحوم شیخ صدوق در أمالی نقل می‌کند به سندش از امام صادق علیه‌السلام بر این قرار است؛ حضرت عیسی علیهما السلام از قبری گذر کرد که صاحب آن قبر مورد عذاب الهی بود. سال بعد هم دوباره از همین قبر گذر کرد، -قابل یعنی سال بعد- اما دید که این صاحب قبر دیگر عذاب نمی‌شود. به خداوند عرض کرد: پروردگارا من سال قبل از این قبر گذشتم درحالی‌که صاحب این قبر عذاب می‌شد اما امسال که به این قبر گذر کردم دیدم که دیگر عذاب نمی‌شود، نکته و راز آن چیست؟ خداوند به او وحی کرد؛ ای روح‌الله این مرد عذاب می‌شد اما در خلال این سال فرزندی داشت که بزرگ شد و اعمال صالحی انجام می‌داد؛ اولاً اصلاح طریق مردم کرد، به یک یتیمی هم پناه داد، من از این شخص گذشت کردم به سبب کاری که فرزند او انجام داد.

البته این بحث مهمی است و ما در مباحث تفسیری بیان کرده‌ایم و این مسئله در آیات هم آمده است؛ گاهی خداوند متعال پدران را به خاطر فرزندان و گاهی هم فرزندان را به خاطر پدران مورد مغفرت و بخشش قرار می‌دهد. این روایت در وسائل الشیعه، ابواب فعل المعروف، باب ۱۹، حدیث ۹ و در کتاب ترتیب الأمالی، جلد ۱، صفحه ۳۴۶، مجلس ۷۷، حدیث ۸ آمده است. یک کاری خوبی که شده است این است که أمالی شیخ طوسی و شیخ صدوق و شیخ مفید را باهم جمع کرده‌اند و در یک مجموعه به نام ترتیب الأمالی تدوین کرده‌اند.

روایت سوم را مرحوم شیخ طوسی روایت می‌کند؛ این روایت هم در أمالی آمده است؛ «أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: أَخْبَرَنِی أَبُو نَصْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ الْخَلَّالُ، قَالَ: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ الْحُسَیْنِ الْأَنْصَارِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا زَافِرُ بْنُ سُلَیْمَانَ، عَنْ أَشْرَسَ الْخُرَاسَانِیِّ، عَنْ أَیُّوبَ السَّخْتِیَانِیِّ، عَنْ أَبِی قِلَابَةَ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ):... وَ مَنْ أحاط [أَمَاطَ] عَنْ طَرِیقِ‏ الْمُسْلِمِینَ‏ مَا یُؤْذِیهِمْ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ أَجْرَ قِرَاءَةِ أَرْبَعِ مِائَةِ آیَةٍ، کُلُّ حَرْفٍ مِنْهَا بِعَشْرِ حَسَنَاتٍ...» کسی که از راه مسلمین چیزی را که موجب آزار آن‌هاست، بردارد و راه مسلمین را تمیز کند خداوند متعال در برابر این عمل برای او ثواب خواندن چهارصد آیه را می‌دهد که در مقابل خواندن هر حرف از این حروف ده حسنه پاداش باشد. یعنی شامل حسنات بسیار عظیمی خواهد شد. این روایت هم در مستدرک الوسائل، ابواب فعل المعروف، باب ۱۹، حدیث ۳ و در ترتیب الأمالی جلد ۷ صفحه ۱۳۲ حدیث ۳۸۴۰.

روایت چهارم را هم شیخ در أمالی به سندش از حضرت صادق علیه‌السلام نقل می‌کند: «عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُبْدُونٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الزُّبَیْرِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ رِزْقٍ الْغُمْشَانِیِّ عَنْ أَبِی أُسَامَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ :لَقَدْ کَانَ‏ عَلِیُ‏ بْنُ‏ الْحُسَیْنِ‏ علیه السلام یَمُرُّ عَلَی الْمَدَرَةِ فِی وَسَطِ الطَّرِیقِ فَیَنْزِلُ عَنْ دَابَّتِهِ حَتَّی یُنَحِّیَهَا بِیَدِهِ عَنِ الطَّرِیق‏.» این لقد کان که گفته می‌شود یعنی کار مدام حضرت بوده است، مدرة هم به معنای یک تکه گِل بزرگ است. حضرت امام سجاد علیه السلام این شیوه را داشت که وقتی سواره بود و از یک گذرگاهی می‌گذشت هر کجا یک پاره گِلی را می‌دید از مرکب پیاده می‌شد و این چیزی که در راه مسلمین بود را از راه کنار می‌زد تا راه مسلمین به‌وسیلۀ این مدرة گرفتار نشود. مدرة را مصباح المنیر چنین معنا می‌کند: «الْمَدَرُ: جَمْعُ (مَدَرَةٍ) مِثْلُ قَصَبٍ و قَصَبَةٍ وَ هُوَ التُّرَابُ الْمُتَلَبِّدُ قَالَ الْأَزْهَرِیُّ (الْمَدَرُ) قِطَعُ الطِّین‏» منظور پاره گلی است که خشک‌شده باشد. این روایت، هم در مستدرک آمده است و هم در ترتیب الأمالی (مستدرک از ترتیب الأمالی نقل می‌کند)، آدرس آن در ترتیب الأمالی جلد ۷، صفحه ۱۳۲، حدیث ۳۸۴۱ است و در مستدرک در ابواب فعل المعروف، باب ۱۹، حدیث ۴ آمده است.

روایت پنجم از این مجموعه را هم صاحب مستدرک از کتاب جعفریات به استناد عن علی بن جفعر نقل می‌کند: «حَدَّثَنِی مُوسَی قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیهما السلام عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله:‏ الصَّدَقَةُ شَیْ‏ءٌ عَجِیبٌ‏ قَالَ فَقَالَ أَبُو ذَرٍّ الْغِفَارِیُّ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَأَیُّ الصَّدَقَاتِ أَفْضَلُ قَالَ أَغْلَاهَا ثَمَناً وَ أَنْفَسُهَا عِنْدَ أَهْلِهَا قَالَ فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ الْمَالُ قَالَ عَفْوُ طَعَامِکَ قَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ عَفْوُ طَعَامٍ قَالَ فَضْلُ رَأْیٍ تُرْشِدُ بِهِ صَاحِبَکَ قَالَ فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ رَأْیٌ قَالَ فَضْلُ قُوتٍ [قُوَّةٍ تُعِینُ‏] یُعْتَدُّ بِهَا عَلَی ضَعِیفٍ قَالَ فَإِنْ لَمْ یَسْتَطِعْ قَالَ الصَّنِیعُ لِأَجْرٍ وَ أَنْ تُعِینَ مَغْلُوباً قَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ ص فَإِنْ لَمْ یَفْعَلْ قَالَ فَیُنَحِّی عَنْ طَرِیقِ الْمُسْلِمِینَ مَا یُؤْذِیهِمْ قَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَإِنْ لَمْ یَفْعَلْ قَالَ تَکُفُّ أَذَاکَ عَنِ النَّاسِ فَإِنَّهَا صَدَقَةٌ تُطَهِّرُ بِهَا عَنْ نَفْسِکَ.»

حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود صدقه چیز عجیبی است –تأکید بر اهمیت آن کرد-. جناب ابوذر عرض کرد که چه صدقه‌ای بهترین صدقه است؟ حضرت فرمود: بهترین صدقه آن است که چیزی که نزد تو گران‌تر و با ارزش‌تر باشد را صدقه دهی. ابوذر پرسید: اگر کسی بود که دوست داشت صدقه دهد اما پولی ندارد که بخواهد صدقه بدهد چه‌کار کند؟ حضرت فرمود: زیادی غذایی خود را صدقه دهد. دوباره پرسید: اگر این چیزها را هم نداشت یا اگر دارد اما فقط به‌اندازۀ قوت زندگی خود اوست چه‌کار کند؟ حضرت فرمود: از راه مسلمانان و از معبر مردم چیزی که برای آن‌ها مزاحمت ایجاد می‌کند را بردارد زیرا این هم صدقه است. این یک نوع صدقه‌ای است که خداوند متعال آن را دوست دارد. این روایت هم در مستدرک الوسائل، همان باب، حدیث ۲ آمده است.

در همین مقوله از منابع اهل سنت هم روایت می‌کنیم؛ احمد بن حنبل از مسند خود به سند از رسول اکرم صلی الله علیه و آله روایت می‌کند: «عرضت علیّ أعمال أمتی حسنها وسیّئها فوجدت فی محاسن أعمالها الأذی یماط عن الطریق» اعمال امتم بر من عرضه شد، وقتی اعمال خوب و نیک آن‌ها بر من عرضه شد دیدم که یکی از این اعمال خیلی خوب برطرف کردن چیزی است موجب آزار مردم در راه آن‌ها می‌شود و این یکی از بهترین اعمال امت من است. این نشان‌دهندۀ اهتمامی بوده که رسول اکرم صلی الله علیه و آله به این مطلب داشته است. این حدیث ۲۱۶۲۲ از مسند اوست.

 

تاکید بر رفع سد معبر در روایات

روایت هفتم را مستدرک الوسائل به نقل از الدعوات راوندی روایت می‌کند؛ «عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله أَنَّهُ قَالَ: إِنَّ عَلَی کُلِّ مُسْلِمٍ فِی‏ کُلِ‏ یَوْمٍ‏ صَدَقَةً قِیلَ مَنْ یُطِیقُ ذَلِکَ قَالَ إِمَاطَتُکَ الْأَذَی عَنِ الطَّرِیقِ صَدَقَةٌ الْخَبَر» هر مسلمانی باید در هرروز صدقه‌ای بدهد. عرضه کرد چه کسی توانایی این را دارد که هرروز صدقه دهد؟ زیرا در آن روزگار وضع مسلمین خوب نبود.

حضرت فرمود: اینکه از راه مسلمین و مردم چیزی که موجب اذیت آن‌ها باشد را برکنار و دور کنید هم صدقه است. این حدیث در مستدرک الوسائل، ابواب فعل المعروف، باب ۱۹ حدیث ۶ آمده است.

این هم دستۀ پنجم از روایات مربوط به احکام الطریق بود در که آن‌ها تأکید بر رجحان "إماته الأذی" یعنی رفع سد معبر وارد شده است.

 

نسبت احکام در فقه خرد و فقه کلان

ما در مباحث قبل بیان کرده‌ایم که برخی از مستحبات که در فقه خرد مستحب هستند؛ یعنی وقتی برای مردم بیان شده است برای همۀ افراد استحباب دارد اما وقتی در حجم فقه کلان می‌آید تبدیل به فقه واجب می‌شود. یعنی اگر همین "إماته الأذی" را در فقه کلان بررسی کنیم، در این حال دولت در این رابطه موظف است که "إماته الأذی" کند و در اینجا دیگر بحث استحباب نیست. به دلیل اینکه مستحب در فقه خرد گاهی در فقه کلان تبدیل به واجب می‌شود. بسیاری از این مستحبات مصالح مرغوبه از سوی شارع را بیان می‌کند؛ یک مصلحتی است که شارع آن را دوست دارد و مصلحت مرقب فیها است. آن‌وقت دولت به دلیل اینکه مأمور است مصالح مردم را تأمین کند و تأمین مصالح و دفع مضار بر دولت به‌عنوان ولایتی که دارد واجب است؛ [باید این کار را انجام دهد.]

 

یکی از وظایف ولی این است که "ما یصلح مولی علیه" را که بر او واجب است انجام دهد و "ما یفسد مولی علیه" نیز که بر او محرم است انجام ندهد. به‌عبارت‌دیگر اگر بر ترک چیزی که به صلاح مولی علیه است قدرت داشته باشد انجام دادن آن بر مولی حرام است؛ اگر ولی چیزی را که موجب مصلحت مولی علیه است؛ برای مثال مدرسه فرستادن کودک که مصلحت اوست را انجام ندهد کند کار حرامی را مرتکب شده است.

یا مثلاً پوشاندن لباس تمیز به کودک واجب است، -برای خود کودک مستحب است و واجب نیست، اما پدری که ولی اوست واجب است و موظف است که برای او لباس تمیز محیا کند- اگر می‌تواند لباس تمیز را برای او فراهم کند و برای او انجام ندهد این کار بر او حرام است. این نکتۀ بسیار مهمی است که در مسائل ولایت مطرح است و همین نکته باعث می‌شود که گاهی فعلی که بر فرد مستحب است انجام آن بر ولی واجب ‌شود. بنابراین تأمین آن مصلحتی که اگر نکند این مصلحت بر مولی علیه فوت می‌شود، بر ولی جایز است. لذا این روایاتی که نقل می‌کنیم که لسان آن لسان استحباب وارده شده است وقتی در فقه کلان به آن‌ها توجه می‌شود تبدیل به وظیفه و مأموریت دولت می‌شود؛ به یک وظیفه‌ای که بر گردن دولت است که باید این وظیفه را انجام دهد و اگر انجام نداد مسئول است.

 

حرمت منع طریق در روایات مربوط به عصر ظهور

دستۀ ششم از روایات، مربوط به روایات حرمت هر نوع ایجاد مزاحمت برای عابرین است. ایجاد مزاحمت برای عابرین در راه جایز نیست. شیخ مفید رحمةالله علیه روایت می‌کند: «أَبُو بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیهماالسلام فِی حَدِیثٍ طَوِیلٍ أَنَّهُ قَالَ‏ إِذَا قَامَ الْقَائِمُ علیه السلام سَارَ إِلَی‏ الْکُوفَةِ فَهَدَمَ بِهَا أَرْبَعَةَ مَسَاجِدَ فَلَمْ یَبْقَ مَسْجِدٌ عَلَی وَجْهِ الْأَرْضِ لَهُ شُرَفٌ إِلَّا هَدَمَهَا وَ جَعَلَهَا جَمَّاءَ وَ وَسَّعَ‏ الطَّرِیقَ الْأَعْظَمَ وَ کَسَرَ کُلَّ جَنَاحٍ خَارِجٍ فِی الطَّرِیقِ وَ أَبْطَلَ الْکُنُفَ وَ الْمَآزِیبَ إِلَی الطُّرُقَاتِ وَ لَا یَتْرُکُ بِدْعَةً إِلَّا أَزَالَهَا وَ لَا سُنَّةً إِلَّا أَقَامَهَا…» -این بحث را خواهیم کرد که راه‌های اصلی چه فرقی با راه‌های فرعی دارد.- حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشربف وقتی می‌آیند بالکن‌هایی که در راه آمده‌اند را می‌ببند. -این نکته را قبلاً مطرح کردیم که در عمران شرعی نباید مسیر دید و هوا بسته باشد.- جناح یعنی همین بالکن‌هایی که راه را آشغال می‌کند. کنف هم جمع کنیف و به معنای دستشویی است- دستشویی‌هایی که در راه مردم است را برمی‌دارد. [یک کار دیگر این است که ناودان‌هایی که در راه مردم است را بر می‌دارد.] نباید در راه مردم بوی بد باشد و نباید ناودان در راه مردم باشد. حضرت همۀ این موارد را تعطیل می‌کند زیرا این موارد از مصادیق اموری است که برای راه مرد اینجاد مزاحمت می‌کند. «وَ لَا یَتْرُکُ بِدْعَةً إِلَّا أَزَالَهَا وَ لَا سُنَّةً إِلَّا أَقَامَهَا» از این قسمت هم استفاده می‌کنیم که این‌ها جز مصادیق بدعت هستند که حضرت همۀ آن‌ها را برطرف می‌کند و همۀ سنت‌های حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله را احیا می‌کند. این روایت در وسائل الشیعه، ابواب احیای موات، باب ۲۰، حدیث ۱ آمده است.

روایت بعدی را مرحوم کلینی به سند صحیح از امام صادق (علیه‌السلام) نقل می‌کند: «أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَیْدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قَالَ رَجُلٌ لِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیه السلام أَیْنَ یَتَوَضَّأُ الْغُرَبَاءُ قَالَ یَتَّقِی شُطُوطَ الْأَنْهَارِ وَ الطُّرُقَ‏ النَّافِذَةَ وَ تَحْتَ الْأَشْجَارِ الْمُثْمِرَةِ وَ مَوَاضِعَ اللَّعْنِ فَقِیلَ لَهُ وَ أَیْنَ مَوَاضِعُ اللَّعْنِ قَالَ أَبْوَابُ الدُّورِ.» "یَتَوَضَّأُ" کنایه از دستشویی کردن است. از حضرت پرسید شخص در کجا این کارها را انجام دهد که حضرت فرمود: نباید در کنار رودخانه‌ها در راه‌های که معبر هستند و در مواضع اللعن یعنی آنجایی که مردم آزار می‌بینند این کار را انجام دهد. این روایت در وسائل الشیعه، ابواب الاحکام الخوة، باب ۱۵، حدیث ۱ آمده است.

http://vasael.ir/fa/news-details/7928/



کد خبر : 7928
جمعه 18 اسفند 1396 - 18:09

آیت الله اراکی / 24

​ فقه شهرسازی | نسبت احکام در فقه کلان و خرد/ حرمت منع طریق در روایات عصر ظهور

وسائل - آیت الله اراکی گفت: برخی از مستحبات که در فقه خرد مستحب هستند؛ یعنی وقتی برای مردم بیان شده است برای همۀ افراد استحباب دارد اما وقتی در حجم فقه کلان می‌آید تبدیل به فقه واجب می‌شود.

​ فقه شهرسازی | نسبت احکام در فقه کلان و خرد/ حرمت منع طریق در روایات عصر ظهور

به گزارش وسائل ،آیت الله محسن اراکی  درجلسه بیست و چهارمدرس خارج «نظام عمران و شهرسازی اسلامی» در سال جاری به بررسی  نسبت احکام در فقه کلان و خرد و حرمت منع طریق در روایات عصر ظهور پرداخت و گفت : روایات متعددی وجود دارد که در آن‌ها تأکید بر دعوت به اصلاح طریق یا رفع مانع از طریق شده است و این کار به‌عنوان یکی از صدقات مؤکد و یکی از اعمال صالحۀ مورد تأکید شارع معرفی شده است.

وی افزود : نظام عمران شهری از یک جوهر، و یک قالب و صورتی برخوردار است و این مسئله به نظام عمران شهری در شهرهای اسلامی هم اختصاص ندارد و همه جا همین قاعده جاری است. جان و روح نظام عمران شهری را آن ساختار فکری و ارزشی‌ای تشکیل داده است که نظام عمران شهری را جهت می‌دهد. آنچه در این سلسله دروس به آن خواهیم پرداخت همان ساختار به اصطلاح ایدئولوژیک نظام عمران شهری است که به وسیلۀ فقه اسلام تبیین شده و کار فقها است.

نماینده خبرگان رهبری یادآور شد: روایات متعددی وجود دارد که در آن‌ها تأکید بر دعوت به اصلاح طریق یا رفع مانع از طریق شده است و این کار به‌عنوان یکی از صدقات مؤکد و یکی از اعمال صالحۀ مورد تأکید شارع معرفی شده است.

دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی خاطر نشان کرد: کسی که از راه مسلمین چیزی را که موجب آزار آن‌هاست، بردارد و راه مسلمین را تمیز کند خداوند متعال در برابر این عمل برای او ثواب خواندن چهارصد آیه را می‌دهد که در مقابل خواندن هر حرف از این حروف ده حسنه پاداش باشد. یعنی شامل حسنات بسیار عظیمی خواهد شد.

 

متن تقریر

آیت الله اراکی در جلسه گذشته با بررسی نسبت احکام در فقه خرد و فقه کلان یادآور شد:  برخی از مستحبات که در فقه خرد مستحب هستند؛ یعنی وقتی برای مردم بیان شده است برای همۀ افراد استحباب دارد اما وقتی در حجم فقه کلان می‌آید تبدیل به فقه واجب می‌شود. یعنی اگر همین "إماته الأذی" را در فقه کلان بررسی کنیم، در این حال دولت در این رابطه موظف است که "إماته الأذی" کند و در اینجا دیگر بحث استحباب نیست. به دلیل اینکه مستحب در فقه خرد گاهی در فقه کلان تبدیل به واجب می‌شود.

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

 

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاةُ عَلی سَیدِنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَهْلِ بَیتِهِ الطَّیبِینَ الطّاهِرِینَ

 

دسته پنجم :روایات قواعد راه‌ها

بحث در مطلب نهم در مورد قواعد و روابط مربوط به راه‌ها است. بیان شد که ابتدا روایات واردۀ دربارۀ احکام راه‌ها را دسته‌بندی و بررسی می‌کنیم و بعدازاین کار قواعد مربوط به راه‌ها را بیان خواهیم کرد. بحث امروز در مورد دستۀ پنجم از روایات مربوط به احکام راه‌هاست؛ روایاتی که دال بر محبوبیت شرع از رد مانع از طریق و اصلاح آن دارد. روایات متعددی وجود دارد که در آن‌ها تأکید بر دعوت به اصلاح طریق یا رفع مانع از طریق شده است و این کار به‌عنوان یکی از صدقات مؤکد و یکی از اعمال صالحۀ مورد تأکید شارع معرفی شده است.

مرحوم شیخ صدوق در خصال به سند خود از ابوهریره روایت می‌کند: «أَخْبَرَنِی الْخَلِیلُ بْنُ أَحْمَدَ السِّجْزِیُّ قَالَ أَخْبَرَنَا ابْنُ مُعَاذٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ الْمَرْوَزِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ قَالَ أَخْبَرَنَا یَحْیَی بْنُ عُبَیْدِ اللَّهِ قَالَ سَمِعْتُ أَبِی یَقُولُ سَمِعْتُ أَبَا هُرَیْرَةَ یَقُولُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم‏ دَخَلَ‏ عَبْدٌ الْجَنَّةَ بِغُصْنٍ مِنْ شَوْکٍ کَانَ عَلَی طَرِیقِ‏ الْمُسْلِمِینَ‏ فَأَمَاطَهُ عَنْهُ.» شخصی وارد بهشت شد به دلیل اینکه یک شاخۀ خاری که در راه مسلمین بود را برداشت. غصن یعنی شاخه، اماطه هم به معنای ازاله است. این روایت در وسائل الشیعه، ابواب فعل المعروف، باب ۱۹، حدیث ۳ آمده است. در خصال هم در جلد ۱، حدیث شماره ۳۲. آمده است.

روایت دوم در این دسته روایاتی که مرحوم شیخ صدوق در أمالی نقل می‌کند به سندش از امام صادق علیه‌السلام بر این قرار است؛ حضرت عیسی علیهما السلام از قبری گذر کرد که صاحب آن قبر مورد عذاب الهی بود. سال بعد هم دوباره از همین قبر گذر کرد، -قابل یعنی سال بعد- اما دید که این صاحب قبر دیگر عذاب نمی‌شود. به خداوند عرض کرد: پروردگارا من سال قبل از این قبر گذشتم درحالی‌که صاحب این قبر عذاب می‌شد اما امسال که به این قبر گذر کردم دیدم که دیگر عذاب نمی‌شود، نکته و راز آن چیست؟ خداوند به او وحی کرد؛ ای روح‌الله این مرد عذاب می‌شد اما در خلال این سال فرزندی داشت که بزرگ شد و اعمال صالحی انجام می‌داد؛ اولاً اصلاح طریق مردم کرد، به یک یتیمی هم پناه داد، من از این شخص گذشت کردم به سبب کاری که فرزند او انجام داد.

البته این بحث مهمی است و ما در مباحث تفسیری بیان کرده‌ایم و این مسئله در آیات هم آمده است؛ گاهی خداوند متعال پدران را به خاطر فرزندان و گاهی هم فرزندان را به خاطر پدران مورد مغفرت و بخشش قرار می‌دهد. این روایت در وسائل الشیعه، ابواب فعل المعروف، باب ۱۹، حدیث ۹ و در کتاب ترتیب الأمالی، جلد ۱، صفحه ۳۴۶، مجلس ۷۷، حدیث ۸ آمده است. یک کاری خوبی که شده است این است که أمالی شیخ طوسی و شیخ صدوق و شیخ مفید را باهم جمع کرده‌اند و در یک مجموعه به نام ترتیب الأمالی تدوین کرده‌اند.

روایت سوم را مرحوم شیخ طوسی روایت می‌کند؛ این روایت هم در أمالی آمده است؛ «أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: أَخْبَرَنِی أَبُو نَصْرٍ مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَیْنِ الْخَلَّالُ، قَالَ: حَدَّثَنَا الْحَسَنُ بْنُ الْحُسَیْنِ الْأَنْصَارِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا زَافِرُ بْنُ سُلَیْمَانَ، عَنْ أَشْرَسَ الْخُرَاسَانِیِّ، عَنْ أَیُّوبَ السَّخْتِیَانِیِّ، عَنْ أَبِی قِلَابَةَ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ):... وَ مَنْ أحاط [أَمَاطَ] عَنْ طَرِیقِ‏ الْمُسْلِمِینَ‏ مَا یُؤْذِیهِمْ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ أَجْرَ قِرَاءَةِ أَرْبَعِ مِائَةِ آیَةٍ، کُلُّ حَرْفٍ مِنْهَا بِعَشْرِ حَسَنَاتٍ...» کسی که از راه مسلمین چیزی را که موجب آزار آن‌هاست، بردارد و راه مسلمین را تمیز کند خداوند متعال در برابر این عمل برای او ثواب خواندن چهارصد آیه را می‌دهد که در مقابل خواندن هر حرف از این حروف ده حسنه پاداش باشد. یعنی شامل حسنات بسیار عظیمی خواهد شد. این روایت هم در مستدرک الوسائل، ابواب فعل المعروف، باب ۱۹، حدیث ۳ و در ترتیب الأمالی جلد ۷ صفحه ۱۳۲ حدیث ۳۸۴۰.

روایت چهارم را هم شیخ در أمالی به سندش از حضرت صادق علیه‌السلام نقل می‌کند: «عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُبْدُونٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الزُّبَیْرِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْعَبَّاسِ بْنِ عَامِرٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ رِزْقٍ الْغُمْشَانِیِّ عَنْ أَبِی أُسَامَةَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ :لَقَدْ کَانَ‏ عَلِیُ‏ بْنُ‏ الْحُسَیْنِ‏ علیه السلام یَمُرُّ عَلَی الْمَدَرَةِ فِی وَسَطِ الطَّرِیقِ فَیَنْزِلُ عَنْ دَابَّتِهِ حَتَّی یُنَحِّیَهَا بِیَدِهِ عَنِ الطَّرِیق‏.» این لقد کان که گفته می‌شود یعنی کار مدام حضرت بوده است، مدرة هم به معنای یک تکه گِل بزرگ است. حضرت امام سجاد علیه السلام این شیوه را داشت که وقتی سواره بود و از یک گذرگاهی می‌گذشت هر کجا یک پاره گِلی را می‌دید از مرکب پیاده می‌شد و این چیزی که در راه مسلمین بود را از راه کنار می‌زد تا راه مسلمین به‌وسیلۀ این مدرة گرفتار نشود. مدرة را مصباح المنیر چنین معنا می‌کند: «الْمَدَرُ: جَمْعُ (مَدَرَةٍ) مِثْلُ قَصَبٍ و قَصَبَةٍ وَ هُوَ التُّرَابُ الْمُتَلَبِّدُ قَالَ الْأَزْهَرِیُّ (الْمَدَرُ) قِطَعُ الطِّین‏» منظور پاره گلی است که خشک‌شده باشد. این روایت، هم در مستدرک آمده است و هم در ترتیب الأمالی (مستدرک از ترتیب الأمالی نقل می‌کند)، آدرس آن در ترتیب الأمالی جلد ۷، صفحه ۱۳۲، حدیث ۳۸۴۱ است و در مستدرک در ابواب فعل المعروف، باب ۱۹، حدیث ۴ آمده است.

روایت پنجم از این مجموعه را هم صاحب مستدرک از کتاب جعفریات به استناد عن علی بن جفعر نقل می‌کند: «حَدَّثَنِی مُوسَی قَالَ حَدَّثَنَا أَبِی عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیهما السلام عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَلِیٍّ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله:‏ الصَّدَقَةُ شَیْ‏ءٌ عَجِیبٌ‏ قَالَ فَقَالَ أَبُو ذَرٍّ الْغِفَارِیُّ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَأَیُّ الصَّدَقَاتِ أَفْضَلُ قَالَ أَغْلَاهَا ثَمَناً وَ أَنْفَسُهَا عِنْدَ أَهْلِهَا قَالَ فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ الْمَالُ قَالَ عَفْوُ طَعَامِکَ قَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ عَفْوُ طَعَامٍ قَالَ فَضْلُ رَأْیٍ تُرْشِدُ بِهِ صَاحِبَکَ قَالَ فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ رَأْیٌ قَالَ فَضْلُ قُوتٍ [قُوَّةٍ تُعِینُ‏] یُعْتَدُّ بِهَا عَلَی ضَعِیفٍ قَالَ فَإِنْ لَمْ یَسْتَطِعْ قَالَ الصَّنِیعُ لِأَجْرٍ وَ أَنْ تُعِینَ مَغْلُوباً قَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ ص فَإِنْ لَمْ یَفْعَلْ قَالَ فَیُنَحِّی عَنْ طَرِیقِ الْمُسْلِمِینَ مَا یُؤْذِیهِمْ قَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَإِنْ لَمْ یَفْعَلْ قَالَ تَکُفُّ أَذَاکَ عَنِ النَّاسِ فَإِنَّهَا صَدَقَةٌ تُطَهِّرُ بِهَا عَنْ نَفْسِکَ.»

حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمود صدقه چیز عجیبی است –تأکید بر اهمیت آن کرد-. جناب ابوذر عرض کرد که چه صدقه‌ای بهترین صدقه است؟ حضرت فرمود: بهترین صدقه آن است که چیزی که نزد تو گران‌تر و با ارزش‌تر باشد را صدقه دهی. ابوذر پرسید: اگر کسی بود که دوست داشت صدقه دهد اما پولی ندارد که بخواهد صدقه بدهد چه‌کار کند؟ حضرت فرمود: زیادی غذایی خود را صدقه دهد. دوباره پرسید: اگر این چیزها را هم نداشت یا اگر دارد اما فقط به‌اندازۀ قوت زندگی خود اوست چه‌کار کند؟ حضرت فرمود: از راه مسلمانان و از معبر مردم چیزی که برای آن‌ها مزاحمت ایجاد می‌کند را بردارد زیرا این هم صدقه است. این یک نوع صدقه‌ای است که خداوند متعال آن را دوست دارد. این روایت هم در مستدرک الوسائل، همان باب، حدیث ۲ آمده است.

در همین مقوله از منابع اهل سنت هم روایت می‌کنیم؛ احمد بن حنبل از مسند خود به سند از رسول اکرم صلی الله علیه و آله روایت می‌کند: «عرضت علیّ أعمال أمتی حسنها وسیّئها فوجدت فی محاسن أعمالها الأذی یماط عن الطریق» اعمال امتم بر من عرضه شد، وقتی اعمال خوب و نیک آن‌ها بر من عرضه شد دیدم که یکی از این اعمال خیلی خوب برطرف کردن چیزی است موجب آزار مردم در راه آن‌ها می‌شود و این یکی از بهترین اعمال امت من است. این نشان‌دهندۀ اهتمامی بوده که رسول اکرم صلی الله علیه و آله به این مطلب داشته است. این حدیث ۲۱۶۲۲ از مسند اوست.

 

تاکید بر رفع سد معبر در روایات

روایت هفتم را مستدرک الوسائل به نقل از الدعوات راوندی روایت می‌کند؛ «عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله أَنَّهُ قَالَ: إِنَّ عَلَی کُلِّ مُسْلِمٍ فِی‏ کُلِ‏ یَوْمٍ‏ صَدَقَةً قِیلَ مَنْ یُطِیقُ ذَلِکَ قَالَ إِمَاطَتُکَ الْأَذَی عَنِ الطَّرِیقِ صَدَقَةٌ الْخَبَر» هر مسلمانی باید در هرروز صدقه‌ای بدهد. عرضه کرد چه کسی توانایی این را دارد که هرروز صدقه دهد؟ زیرا در آن روزگار وضع مسلمین خوب نبود.

حضرت فرمود: اینکه از راه مسلمین و مردم چیزی که موجب اذیت آن‌ها باشد را برکنار و دور کنید هم صدقه است. این حدیث در مستدرک الوسائل، ابواب فعل المعروف، باب ۱۹ حدیث ۶ آمده است.

این هم دستۀ پنجم از روایات مربوط به احکام الطریق بود در که آن‌ها تأکید بر رجحان "إماته الأذی" یعنی رفع سد معبر وارد شده است.

 

نسبت احکام در فقه خرد و فقه کلان

ما در مباحث قبل بیان کرده‌ایم که برخی از مستحبات که در فقه خرد مستحب هستند؛ یعنی وقتی برای مردم بیان شده است برای همۀ افراد استحباب دارد اما وقتی در حجم فقه کلان می‌آید تبدیل به فقه واجب می‌شود. یعنی اگر همین "إماته الأذی" را در فقه کلان بررسی کنیم، در این حال دولت در این رابطه موظف است که "إماته الأذی" کند و در اینجا دیگر بحث استحباب نیست. به دلیل اینکه مستحب در فقه خرد گاهی در فقه کلان تبدیل به واجب می‌شود. بسیاری از این مستحبات مصالح مرغوبه از سوی شارع را بیان می‌کند؛ یک مصلحتی است که شارع آن را دوست دارد و مصلحت مرقب فیها است. آن‌وقت دولت به دلیل اینکه مأمور است مصالح مردم را تأمین کند و تأمین مصالح و دفع مضار بر دولت به‌عنوان ولایتی که دارد واجب است؛ [باید این کار را انجام دهد.]

 

یکی از وظایف ولی این است که "ما یصلح مولی علیه" را که بر او واجب است انجام دهد و "ما یفسد مولی علیه" نیز که بر او محرم است انجام ندهد. به‌عبارت‌دیگر اگر بر ترک چیزی که به صلاح مولی علیه است قدرت داشته باشد انجام دادن آن بر مولی حرام است؛ اگر ولی چیزی را که موجب مصلحت مولی علیه است؛ برای مثال مدرسه فرستادن کودک که مصلحت اوست را انجام ندهد کند کار حرامی را مرتکب شده است.

یا مثلاً پوشاندن لباس تمیز به کودک واجب است، -برای خود کودک مستحب است و واجب نیست، اما پدری که ولی اوست واجب است و موظف است که برای او لباس تمیز محیا کند- اگر می‌تواند لباس تمیز را برای او فراهم کند و برای او انجام ندهد این کار بر او حرام است. این نکتۀ بسیار مهمی است که در مسائل ولایت مطرح است و همین نکته باعث می‌شود که گاهی فعلی که بر فرد مستحب است انجام آن بر ولی واجب ‌شود. بنابراین تأمین آن مصلحتی که اگر نکند این مصلحت بر مولی علیه فوت می‌شود، بر ولی جایز است. لذا این روایاتی که نقل می‌کنیم که لسان آن لسان استحباب وارده شده است وقتی در فقه کلان به آن‌ها توجه می‌شود تبدیل به وظیفه و مأموریت دولت می‌شود؛ به یک وظیفه‌ای که بر گردن دولت است که باید این وظیفه را انجام دهد و اگر انجام نداد مسئول است.

 

حرمت منع طریق در روایات مربوط به عصر ظهور

دستۀ ششم از روایات، مربوط به روایات حرمت هر نوع ایجاد مزاحمت برای عابرین است. ایجاد مزاحمت برای عابرین در راه جایز نیست. شیخ مفید رحمةالله علیه روایت می‌کند: «أَبُو بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیهماالسلام فِی حَدِیثٍ طَوِیلٍ أَنَّهُ قَالَ‏ إِذَا قَامَ الْقَائِمُ علیه السلام سَارَ إِلَی‏ الْکُوفَةِ فَهَدَمَ بِهَا أَرْبَعَةَ مَسَاجِدَ فَلَمْ یَبْقَ مَسْجِدٌ عَلَی وَجْهِ الْأَرْضِ لَهُ شُرَفٌ إِلَّا هَدَمَهَا وَ جَعَلَهَا جَمَّاءَ وَ وَسَّعَ‏ الطَّرِیقَ الْأَعْظَمَ وَ کَسَرَ کُلَّ جَنَاحٍ خَارِجٍ فِی الطَّرِیقِ وَ أَبْطَلَ الْکُنُفَ وَ الْمَآزِیبَ إِلَی الطُّرُقَاتِ وَ لَا یَتْرُکُ بِدْعَةً إِلَّا أَزَالَهَا وَ لَا سُنَّةً إِلَّا أَقَامَهَا…» -این بحث را خواهیم کرد که راه‌های اصلی چه فرقی با راه‌های فرعی دارد.- حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشربف وقتی می‌آیند بالکن‌هایی که در راه آمده‌اند را می‌ببند. -این نکته را قبلاً مطرح کردیم که در عمران شرعی نباید مسیر دید و هوا بسته باشد.- جناح یعنی همین بالکن‌هایی که راه را آشغال می‌کند. کنف هم جمع کنیف و به معنای دستشویی است- دستشویی‌هایی که در راه مردم است را برمی‌دارد. [یک کار دیگر این است که ناودان‌هایی که در راه مردم است را بر می‌دارد.] نباید در راه مردم بوی بد باشد و نباید ناودان در راه مردم باشد. حضرت همۀ این موارد را تعطیل می‌کند زیرا این موارد از مصادیق اموری است که برای راه مرد اینجاد مزاحمت می‌کند. «وَ لَا یَتْرُکُ بِدْعَةً إِلَّا أَزَالَهَا وَ لَا سُنَّةً إِلَّا أَقَامَهَا» از این قسمت هم استفاده می‌کنیم که این‌ها جز مصادیق بدعت هستند که حضرت همۀ آن‌ها را برطرف می‌کند و همۀ سنت‌های حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله را احیا می‌کند. این روایت در وسائل الشیعه، ابواب احیای موات، باب ۲۰، حدیث ۱ آمده است.

روایت بعدی را مرحوم کلینی به سند صحیح از امام صادق (علیه‌السلام) نقل می‌کند: «أَحْمَدُ بْنُ إِدْرِیسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَیْدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قَالَ رَجُلٌ لِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیه السلام أَیْنَ یَتَوَضَّأُ الْغُرَبَاءُ قَالَ یَتَّقِی شُطُوطَ الْأَنْهَارِ وَ الطُّرُقَ‏ النَّافِذَةَ وَ تَحْتَ الْأَشْجَارِ الْمُثْمِرَةِ وَ مَوَاضِعَ اللَّعْنِ فَقِیلَ لَهُ وَ أَیْنَ مَوَاضِعُ اللَّعْنِ قَالَ أَبْوَابُ الدُّورِ.» "یَتَوَضَّأُ" کنایه از دستشویی کردن است. از حضرت پرسید شخص در کجا این کارها را انجام دهد که حضرت فرمود: نباید در کنار رودخانه‌ها در راه‌های که معبر هستند و در مواضع اللعن یعنی آنجایی که مردم آزار می‌بینند این کار را انجام دهد. این روایت در وسائل الشیعه، ابواب الاحکام الخوة، باب ۱۵، حدیث ۱ آمده است.

http://vasael.ir/fa/news-details/7928/




کد خبر : 8034
چهارشنبه 15 فروردین 1397 - 17:37

آیت الله اراکی / 25

فقه شهرسازی| ممنوعیت تصرف معابر در منابع روایی/ مزاحمت برای عبور مردم حرام است

وسائل - آیت الله اراکی گفت: سد طریق حرام است ولی اگر سد طریق هم نشود و مثلاً بخشی از راه را گرفته است اما موجب مزاحمت باشد باز هم کار او حرام است.

فقه شهرسازی| ممنوعیت تصرف معابر در منابع روایی/ مزاحمت برای عبور مردم حرام است

به گزارش وسائل؛آیت الله محسن اراکی درجلسه بیست و پنجم درس خارج «نظام عمران و شهرسازی اسلامی» در سال جاری به بررسی روایات تصرف معابر عمومی پرداخت و گفت: اگر سد طریق نشود و کسی مثلاً بخشی از راه را تصرف بکند و موجب مزاحمت شود باز هم کار او حرام است. برای مثال اگر کسی ناودان خانه خود را در خیابان گذاشته است و آب آن بر روی سر مردم می‌ریزد درست است که سد معبر نکرده اما ایجاد مزاحمت کرده است و هر کاری از این قبیل باشد حرام است.

وی با بررسی روایت مرحوم کلینی در مورد ابواب الضمان افزود: مدنظر روایت این است که اگر کسی کاری انجام دهد که منشأ مزاحمت مردم شود و اگر این مزاحمت موجب ضرر شود، ضمان دارد پس معنایش این می‌شود که این کار اگر موجب ضرر هم نشود حرام است. به دلیل اینکه اگر فی‌نفسه حرام نبود موجب ضرر شدنش نباید موجب ضمان باشد؛ کاری کرده است اما عمد نبوده است اما به دلیل اینکه فعل منهی‌عنه است و او حق چنین کاری را ندارد لذا اگر ضرری بر این کار مترتب شود او ضامن خواهد بود.

 

 

متن تقریر

آیت الله اراکی در درس گذشته گفت : روایات متعددی وجود دارد که در آن‌ها تأکید بر دعوت به اصلاح طریق یا رفع مانع از طریق شده است و این کار به‌عنوان یکی از صدقات مؤکد و یکی از اعمال صالحۀ مورد تأکید شارع معرفی شده است. در روایات آمده است کسی که از راه مسلمین چیزی را که موجب آزار آن‌هاست، بردارد و راه مسلمین را تمیز کند خداوند متعال در برابر این عمل برای او ثواب خواندن چهارصد آیه را می‌دهد که در مقابل خواندن هر حرف از این حروف ده حسنه پاداش باشد. یعنی شامل حسنات بسیار عظیمی خواهد شد.

 

 

مقدمه

نظام عمران شهری از یک جوهر، و یک قالب و صورتی برخوردار است و این مسئله به نظام عمران شهری در شهرهای اسلامی هم اختصاص ندارد و همه جا همین قاعده جاری است. جان و روح نظام عمران شهری را آن ساختار فکری و ارزشی‌ای تشکیل داده است که نظام عمران شهری را جهت می‌دهد. آنچه در این سلسله دروس به آن خواهیم پرداخت همان ساختار به اصطلاح ایدئولوژیک نظام عمران شهری است که به وسیلۀ فقه اسلام تبیین شده و می‌شود و کار فقها است.

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاةُ عَلی سَیدِنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَهْلِ بَیتِهِ الطَّیبِینَ الطّاهِرِینَ

تکمیل مبحث قبل

بحث در روایاتی است که در مورد منع از ایجاد مزاحمت برای عابرین وارد شده که غیر از مسئله سد طریق است. سد طریق نیست اما اگر عابر بخواهد ازآنجا عبور کند برای او مزاحمت ایجاد می‌شود. دراین‌باره روایاتی را بیان کرده و ادامه آن‌ها را خواهیم خواند.

روایت سوم را مرحوم شیخ کلینی نقل می‌کند: «مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه اسلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ‏ اللَّهِ صلی الله علیه و آله‏ مَنْ أَخْرَجَ مِیزَاباً أَوْ کَنِیفاً أَوْ أَوْتَدَ وَتِداً أَوْ أَوْثَقَ دَابَّةً أَوْ حَفَرَ شَیْئاً فِی طَرِیقِ الْمُسْلِمِینَ فَأَصَابَ شَیْئاً فَعَطِبَ فَهُوَ لَهُ ضَامِنٌ‏.» روایت در کتاب وسائل الشیعه، ابواب موجبات الضمان، باب ۱۱، حدیث ۱ آمده است.

شاهد ما در این روایت این است که حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) مواردی را بیان کرده‌اند و بعد بر تعدد ضمان بر ضرر ناشی از این موارد را تأکید فرمودند؛ روایت به‌طور مستقیم و با دلالت مطابقی خود بر ضمان دلالت دارد یعنی بر حکم وضعی، اما مدلول التزامی آن حرمت است؛ به دلیل اینکه اگر حرام و ممنوع نباشد موجب ضمان نمی‌شود. اگر چنین کاری حق آن‌کسی که آن را انجام می‌دهد بود نباید ضمان‌آور باشد. اگر کسی این کارها را در خانه خود انجام دهد و مثلاً گودالی در خانه خود ساخت و پای دزدی در آن رفت و شکست در این صورت صاحب‌خانه ضامن نیست، اما اینکه بیان می‌کند کسی که این کارها را انجام دهد ضمان دارد [به دلیل اینکه] ترتب ضمان دلالت بر حکم تکلیفی هم می‌کند. گرچه دلالت مطابقی آن بر حکم وضعی و بر ضمان است اما کاشف از حرمت تکلیفی هم است.

بنابراین؛ از روایت حرمت چنین کارهایی را استفاده می‌کنیم که البته با توجه به تعدد مواردی که در روایات آمده است استفاده عدم خصوصیت می‌شود؛ یعنی برای مثال ناودان باز کردن در راه مردم یا ایجاد محل شستشو یا میخ زدن در راه مردم یا دابه بستن در راه مردم و امثال این‌ها خصوصیتی ندارند.

بلکه مدنظر روایت این است که اگر کسی کاری انجام دهد که منشأ مزاحمت مردم شود و اگر این مزاحمت موجب ضرر شود، ضمان دارد پس معنایش این می‌شود که این کار اگر موجب ضرر هم نشود حرام است. به دلیل اینکه اگر فی‌نفسه حرام نبود موجب ضرر شدنش نباید موجب ضمان باشد؛ کاری کرده است اما عمد نبوده است اما به دلیل اینکه فعل منهی‌عنه است و او حق چنین کاری را ندارد لذا اگر ضرری بر این کار مترتب شود او ضامن خواهد بود.

 بنابراین؛ مفاد دسته ششم از روایات باب مربوط به راه، ممنوعیت ایجاد مزاحمت برای مردم در راه است که ازجمله این نوع مزاحمت‌ها این است که افراد در راه مردم و عابران کاری کنند که موجب مزاحمت برای آن‌ها باشد. این کار فی‌نفسه حرام است.

در گذشته مسئله سد طریق را بیان کرده‌ایم اما این مسئله [که در حال حاضر مطرح شد] غیر از آن و اضافه بر سد طریق است. حال اگر سد طریق هم نشود و مثلاً بخشی از راه را گرفته است اما موجب مزاحمت باشد باز هم کار او حرام است. برای مثال اگر کسی ناودان خانه خود را در خیابان گذاشته است و آب آن بر روی سر مردم می‌ریزد درست است که سد معبر نکرده اما ایجاد مزاحمت کرده است و هر کاری از این قبیل باشد حرام است.

 

اعتبار حق عبور

دسته هفتم از روایات مربوط به راه‌ها روایاتی است که تأکید بر حق عبور و تَطَرُّق یا استطراق دارد؛ حق عبور از مسیر و راه برای همگان ثابت است و هرکسی هم ملکی در جایی دارد، حق راه به آن ملک متعلق به اوست. یعنی نمی‌توانند اطراف ملک او را بخرند و بعد راه او را ببندد زیرا به مقدار راهی که به ملک او باز می‌شود او حق تطرق دارد.

البته در آینده بیان خواهیم کرد که این حق استطراق به چه مقدار است؟ آیا به مقداری است که بتواند فقط به شکل پیاده در آن حرکت کند و بگویند که برای تو نیم‌متر راه باز می‌کنیم که بتوانی پای پیاده در آن حرکت کنی؟ اما ظاهر این است که این حق به تناسب است؛ در گذشته حق تطرق به این شکل بوده است که اگر کسی با دابه خود هم می‌خواست حرکت کند، باید می‌توانست راه برود زیرا مردم همیشه پیاده راه نمی‌روند بلکه گاهی پیاده و گاهی سواره راه می‌روند. بنابراین؛ امروزه هم اگر می‌خواهند برای یک ملکی راهی باز کنند باید به شکلی باشد که راه ماشین‌رو بوده و وسیلۀ نقلیۀ متعارف بتواند به راحتی به آن ملک دسترسی داشته باشد. این به معنای حق تطرق است، لذا از این روایت استفاده می‌شود اگر کسی در جایی ملکی دارد باید راه به آن ملک هم برای او باز باشد و این راه به تناسب نیاز است که معمولاً نیازی که به راه دارند به این مقدار است که بتواند با وسیلۀ نقلیه به ملک و خانه خود برسند.

 

روایت اول حق عبور

روایت اول در این باب روایتی که مرحوم شیخ کلینی به سند صحیح نقل کرده است: «عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحَکَمِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ أَبِی الْعَلَاءِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ:‏ الْکِبْرُ قَدْ یَکُونُ‏ فِی شِرَارِ النَّاسِ مِنْ کُلِّ جِنْسٍ وَ الْکِبْرُ رِدَاءُ اللَّهِ فَمَنْ نَازَعَ اللَّهَ رِدَاءَهُ لَمْ یَزِدْهُ إِلَّا سَفَالًا إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَرَّ فِی بَعْضِ طُرُقِ الْمَدِینَةِ وَ سَوْدَاءُ تَلْقُطُ السِّرْقِینَ فَقِیلَ لَهَا تَنَحَّیْ عَنْ طَرِیقِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقَالَتْ إِنَّ الطَّرِیقَ لَمَعْرَضٌ فَهَمَّ بِهَا بَعْضُ الْقَوْمِ أَنْ یَتَنَاوَلَهَا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله دَعُوهَا فَإِنَّهَا جَبَّارَةٌ.»

حضرت صادق علیه السلام می‌فرماید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از یکی از راه‌های مدینه عبور می‌کرد در حالی که یک کنیز سیاه‌پوستی مشغول برداشتن پشکل حیوانات بین راه بود. راه مردم بود اما او در این راه نشسته بود و پشکل جمع می‌کرد. به او گفتن که کنار برو زیرا می‌خواهیم رد شده و عبور کنیم، تو راه ما را گرفته‌ای. اما او حاضر نشد از راه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) عبور کند و گفت راه پهن است؛ من مزاحمتی ایجاد نکرده‌ام. خلاصه مشغول کار خود شد و همچنان مزاحمت ایجاد کرده بود. -البته معلوم است که مزاحمت بود نه اینکه راه را بسته باشد.- برخی از افرادی که همراه رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) بودند، ‌خواستند متعرض این زن شوند اما حضرت فرمود او را رها کنید همانا او زن متکبری است. تعبیر نشان از آن خصلتی است که آن زن داشته است.

از این روایت استفاده نهی از این کار برداشت می‌شود؛ یعنی این کار از نظر شارع تکبر غیر ممدوح بشمار می‌آید، بنابراین ما از این روایت، مذمت ایجاد مزاحمت در طریق را استفاده می‌کنیم. حتی اگر یک عده‌ای در راه مردم بایستند و حرف بزنند، باید متوجه این نکته باشند. نباید مزاحم راه مردم شد. از این روایت به این شکل استفاده می‌شود که ایجاد مزاحمت در معابر و در بین راه‌ها جایز نیست. نباید در راه چیزی بگذارند که منشأ ایجاد مزاحمت شود. حال مگر اینکه اضطراری ایجاد کند و مثلاً می‌خواهند راه را اصلاح کرده یا مشکلی را حل کنند که در این صورت حرف دیگری است اما به‌طورکلی قاعدۀ اصلی این است که ایجاد مزاحمت در راه‌ها مذموم است و هرکسی حق دارد از راه بگذرد و این حق راه برای همه عابران موجود است.

 

حق راه در کلام امام صادق علیه السلام

روایت دیگر روایتی است که مرحوم شیخ کلینی به سند صحیح نقل می‌کند: «عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ زِیَادٍ عَنِ الْکَاهِلِیِّ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قُلْتُ لَهُ دَارٌ بَیْنَ‏ قَوْمٍ اقْتَسَمُوهَا وَ تَرَکُوا بَیْنَهُمْ سَاحَةً فِیهَا مَمَرُّهُمْ فَجَاءَ رَجُلٌ فَاشْتَرَی نَصِیبَ بَعْضِهِمْ أَ لَهُ ذَلِکَ قَالَ نَعَمْ وَ لَکِنْ یَسُدُّ بَابَهُ وَ یَفْتَحُ بَاباً إِلَی الطَّرِیقِ أَوْ یَنْزِلُ مِنْ فَوْقِ الْبَیْتِ فَإِنْ أَرَادَ شَرِیکُهُمْ أَنْ یَبِیعَ مَنْقَلَ قَدَمَیْهِ فَإِنَّهُ أَحَقُّ بِهِ وَ إِنْ أَرَادَ یَجِی‏ءُ حَتَّی یَقْعُدَ عَلَی الْبَابِ الْمَسْدُودِ الَّذِی بَاعَهُ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ أَنْ یَمْنَعُوهُ.»

ما بیان کرده‌ایم که در زبان عرب در بین دار و بیت فرق است؛ دار زمینی است که دور آن فقط دیوار بوده و سقف نداشته باشد، اما بیت جایی است که علاوه بر دیوار، سقف هم دارد؛ بیت داری است که دارای سقف است.

موضوع روایت این است که می‌فرماید یک زمینی بین چند نفر مشاع بود؛ مثلاً ارث برده بودند و زمین ملک پدر آن‌ها بوده و پدر آن‌ها از دنیا رفته است. بعد ملک در بین آن‌ها مشاع شده است، آن‌ها این زمین را بخش بخش کردند و در وسط هم یک بخشی از این زمین را آزاد گذاشتند که محل عبور و مرور آن‌ها شود. هریک از این زمینی که مشاع آن‌ها بودند یک قطعه گرفتند و آن‌ها هم قطعه مربوط به خود را ساختند.

بخشی از این زمین را در وسط این خانه‌هایی آزاد گذاشته و آن را جزء ساختمانی نکردند تا به عنوان محل عبور و مرور خود استفاده کنند. بعد شخص غریبه‌ای یکی از این خانه‌ها را خرید، اما او این زمینی که آن‌ها برای راه آزاد گذاشتن را که نخریده است. این ساحة ملک آن‌ها بود، آن صاحب اصلی که ملک را به او فروخته هم در این ساحة شریک بوده است اما این صاحب‌خانۀ جدید که در این راه شریک نیست، بلکه فقط خانه را خریده است.

حال سؤال می‌پرسد: آیا می‌تواند همچنین کاری کند؟ یک خانه‌ای از این خانه‌ها را بخرد درحالی‌که این خانه در کنار این خانه ساحةای وجود دارد ملک بقیه است و ملک کسی که تازه خانه خریده، نیست، آیا می‌تواند همچنین کاری کند؟ حضرت فرمود: بله، می‌توانند اما او می‌تواند یک راهی برای خود باز کند. باید دری که بر روی این میدان باز شده است را ببینید به دلیل اینکه این میدان متعلق به سایرین مالکین و مالک قبلی است.

اما او در این میدان سهمی ندارد و باید در آن را ببینید و یک راهی از جای دیگر برای خود باز کند. فقط برای خود از این میدان یک راه باز می‌کند. روایت می‌فرماید میدان ملک او نیست اما او حق راه در این میدان دارد و به‌اندازه راهی که به خانه‌اش باز می‌شود او در آنجا حق دارد. اگر مالک قبلی خانه هم بخواهد راه خود را بفروشد، آن شرکا احق هستند که آن راه را به آن‌ها بفروشد و حق ندارد این راه را به یک انسان بیگانه بفروشد. اما اگر نخواست که بفروشد این راه متعلق به اوست و حق دارد که از این میدان بگذرد و در کنار خانه قبلی خود بنشیند.

روشن است که این روایت در فرض حق تطرق بحث می‌کند؛ این آقایی که این قطعه از زمین و خانه را خرید و مالک این میدان نبود اما حق طریق در این میدان را دارد تا بتواند به در خانه خود برسد و راه برای او هم است. این روایت روشن در اثبات حق طریق است.

http://vasael.ir/fa/news-details/8034/





آیت الله اراکی/ 26

فقه شهرسازی| ضرورت خدمات بین راهی در شهرسازی اسلامی/ رعایت حریم حاشیه راه‌ها

وسائل - آیت الله اراکی گفت: ما روایات زیادی داریم که دلالت بر استحباب مؤکد در ارائه خدمات میان راهی دارد که متأسفانه این موضوع در کشور ما خیلی کم است.

فقه شهرسازی| ضرورت خدمات بین راهی در شهرسازی اسلامی/ رعایت حریم حاشیه راه‌ها

به گزارش وسائل؛  آیت الله اراکی در جلسه 26 فقه شهرسازی با ضرورت خواندن خدمات بین راهی در شهرسازی اسلامی گفت : ما روایات زیادی داریم که دلالت بر استحباب مؤکد در ارائه خدمات میان راهی دارد که متأسفانه این موضوع در کشور ما خیلی کم است. باید در بین راه‌ها خدمات ایجاد شود باید در بین راه‌های بین‌شهری محلی برای استراحت،آب خوردن، رفع نیازها و غیره فراهم شود.

عضو مجلس خبرگان رهبری افزود : از رسول گرامی اسلام روایت داریم کسی که در وسط راه یک محلی برای استراحت و پناه گرفتن عابرین محیا کند، خداوند در روز قیامت او را بر سر شتری از گوهر و دُرّ سوار می‌کند که برای همه می‌درخشد و آن‌قدر به او جایگاه می‌دهد که او را هم‌نشین ابراهیم خلیل‌الله می‌کند. مردم محشر می‌گویند که آیا این فرشته است؟! ما تاکنون چنین چیزی ندیده‌ایم! چهل میلیون انسان به شفاعت چنین شخصی وارد بهشت می‌شوند.

وی در ادامه بیان داشت : بنابراین هم وظیفه مردم است که محلی ر ا برای استراحت مردم محیا کنند و هم وظیفه دولت است که یا خود اقدام به چنین کاری کند یا به مردم تسهیلات دهد تا این قبیل کارها را انجام دهند. البته ما از روایات عامه مربوط به خدمت کردن به مسلمین و ارائه خدمت به مردم هم‌چنین چیزی را استفاده می‌کنیم؛ روایات عامه مانند «خَیْرُ النَّاسِ‏ مَنْ‏ نَفَعَ‏ النَّاسَ» یا «الْخَلْقُ عِیَالُ اللَّهِ وَ أَحَبُّ الْخَلْقِ إِلَی اللَّهِ مَنْ نَفَعَ عِیَالَهُ وَ أَدْخَلَ السُّرُورَ عَلَی أَهْلِ بَیْتِهِ وَ مَشَی مَعَ أَخٍ مُسْلِمٍ فِی حَاجَتِهِ أَحَبُّ إِلَی اللَّهِ مِنِ اعْتِکَافِ شَهْرَیْنِ فِی الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ» و امثال این روایات که زیاد هستند.


 

تقریر درس

آیت الله اراکی در جلسه گذشته گفت : اگر سد طریق نشود و کسی مثلاً بخشی از راه را تصرف بکند و موجب مزاحمت شود باز هم کار او حرام است. برای مثال اگر کسی ناودان خانه خود را در خیابان گذاشته است و آب آن بر روی سر مردم می‌ریزد درست است که سد معبر نکرده اما ایجاد مزاحمت کرده است و هر کاری از این قبیل باشد حرام است.

وی با بررسی روایت مرحوم کلینی در مورد ابواب الضمان افزود: مدنظر روایت این است که اگر کسی کاری انجام دهد که منشأ مزاحمت مردم شود و اگر این مزاحمت موجب ضرر شود، ضمان دارد پس معنایش این می‌شود که این کار اگر موجب ضرر هم نشود حرام است. به دلیل اینکه اگر فی‌نفسه حرام نبود موجب ضرر شدنش نباید موجب ضمان باشد؛ کاری کرده است اما عمد نبوده است اما به دلیل اینکه فعل منهی‌عنه است و او حق چنین کاری را ندارد لذا اگر ضرری بر این کار مترتب شود او ضامن خواهد بود.

 

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاةُ عَلی سَیدِنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَهْلِ بَیتِهِ الطَّیبِینَ الطّاهِرِینَ

مقدمه

نظام عمران شهری از یک جوهر، و یک قالب و صورتی برخوردار است و این مسئله به نظام عمران شهری در شهرهای اسلامی هم اختصاص ندارد و همه جا همین قاعده جاری است. جان و روح نظام عمران شهری را آن ساختار فکری و ارزشی‌ای تشکیل داده است که نظام عمران شهری را جهت می‌دهد. آنچه در این سلسله دروس به آن خواهیم پرداخت همان ساختار به اصطلاح ایدئولوژیک نظام عمران شهری است که به وسیلۀ فقه اسلام تبیین شده و می‌شود و کار فقها است.

 

بخش آخر قواعد راه‌ها

بحث ما در مورد روایات مربوط به احکام طریق و راه‌ها بود. روایات دیگری هم وجود دارد که از آن روایات مطلوبیت وسعت همه راه‌ها را استفاده می‌کنیم؛ ازجمله روایت شیخ «بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنِ ابْنِ رِبَاطٍ عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ‏ عَنْ أَبِی الْعَبَّاسِ الْبَقْبَاقِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قُلْتُ لَهُ الطَّرِیقُ‏ الْوَاسِعُ‏ هَلْ یُؤْخَذُ مِنْهُ شَیْ‏ءٌ إِذَا لَمْ یُضِرَّ بِالطَّرِیقِ قَالَ لَا.» ما از اطلاق عبارت «هَلْ یُؤْخَذُ مِنْهُ شَیْ‏ءٌ إِذَا لَمْ یُضِرَّ بِالطَّرِیقِ قَالَ لَا» استفاده می‌کنیم که حتی اگر دولت هم بخواهد طریق واسعی را تنگ کند این نهی شامل او هم می‌شود. پس این روایت دلالت بر مطلوبیت سعه مطلق راه‌ها دارد، بنابراین اینکه فرمود «هَلْ یُؤْخَذُ مِنْهُ شَیْ‏ءٌ» تنها منحصر نمی‌شود در آنجایی که کسی به راه عمومی تعدی کند آن راه عمومی را ضمیمه ملک خودش بکند و شامل آنجایی که خود دولت راه واسعی را اختیار کند، هم می‌شود. بنابراین توسعه راه به‌طور مطلق مطلوبیت دارد؛ چون این روایت اختصاص به طریق خاصی ندارد و طریق اعظم در این روایت نیامده است بلکه فرموده است: «هَلْ یُؤْخَذُ مِنْهُ شَیْ‏ءٌ» معلوم می‌شود سعه طریق مطلقاً برای شرع مطلوبیت دارد و لذا از اخذ شیئ من الطریق الواسع نهی شده است. این روایت در وسایل الشیعه، ابواب عقد البیع و الشروطه، باب ۲۷ حدیث ۱ آمده است. این هم از دسته هشتم روایات مربوط به توسعه راه‌ها بود.

 

خدمات بین راهی در آیینه روایات

روایات دسته نهم روایات مربوط به خدمات بین‌راهی است؛ ما روایات زیادی داریم که دلالت بر استحباب مؤکد در ارائه خدمات میان راهی دارد که متأسفانه این موضوع در کشور ما خیلی کم است. باید در بین راه‌ها خدمات ایجاد شود باید در بین راه‌های بین‌شهری محلی برای استراحت, آب خوردن, رفع نیازها و غیره فراهم شود. ما در این باب روایات زیادی داریم که به‌عنوان نمونه به برخی از آن‌ها اشاره می‌کنیم؛ مرحوم شیخ صدوق که با سندش از حضرت رسول صلی الله علیه و آله روایت می‌کند «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ فِی عِقَابِ الْأَعْمَالِ بِسَنَدٍ تَقَدَّمَ فِی عِیَادَةِ الْمَرِیضِ عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله قَالَ: وَ مَنْ‏ بَنَی عَلَی ظَهْرِ طَرِیقٍ‏ مَأْوَی عَابِرِ سَبِیلٍ بَعَثَهُ‏ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَی نَجِیبٍ مِنْ دُرٍّ وَ جَوْهَرٍ وَ وَجْهُهُ یُضِی‏ءُ لِأَهْلِ الْجَمْعِ نُوراً حَتَّی یُزَاحِمَ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلَ الرَّحْمَنِ فِی قُبَّتِهِ فَیَقُولُ أَهْلُ الْجَمْعِ هَذَا مَلَکٌ مِنَ الْمَلَائِکَةِ لَمْ نَرَ مِثْلَهُ قَطُّ وَ دَخَلَ فِی شَفَاعَتِهِ الْجَنَّةَ أَرْبَعُونَ أَلْفَ أَلْفِ رَجُلٍ وَ مَنْ شَفَعَ لِأَخِیه‏ شَفَاعَةً طَلَبَهَا نَظَرَ اللَّهُ إِلَیْهِ فَکَانَ حَقّاً عَلَی اللَّهِ أَنْ لَا یُعَذِّبَهُ أَبَداً فَإِنْ هُوَ شَفَعَ لِأَخِیهِ شَفَاعَةً مِنْ غَیْرِ أَنْ یَطْلُبَهَا کَانَ لَهُ أَجْرُ سَبْعِینَ شَهِیداً وَ مَنْ حَفَرَ بِئْراً لِلْمَاءِ حَتَّی اسْتَنْبَطَ مَاءَهَا فَبَذَلَهَا لِلْمُسْلِمِینَ کَانَ لَهُ کَأَجْرِ مَنْ تَوَضَّأَ مِنْهَا وَ صَلَّی وَ کَانَ لَهُ بِعَدَدِ کُلِّ شَعْرَةٍ لِمَنْ شَرِبَ مِنْهَا مِنْ إِنْسَانٍ أَوْ بَهِیمَةٍ أَوْ سَبُعٍ أَوْ طَیْرٍ عِتْقُ أَلْفِ رَقَبَةٍ وَ وَرَدَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَ دَخَلَ فِی شَفَاعَتِهِ عَدَدُ النُّجُومِ حَوْضَ الْقُدْسِ فَقُلْنَا یَا رَسُولَ اللَّهِ وَ مَا حَوْضُ الْقُدْسِ قَالَ حَوْضِی حَوْضِی حَوْضِی ثَلَاثَ مَرَّاتٍ.» کسی که در وسط راه یک محلی برای استراحت و پناه گرفتن عابرین محیا کند، خداوند در روز قیامت او را بر سر شتری از گوهر و دُرّ سوار می‌کند که برای همه می‌درخشد و آن‌قدر به او جایگاه می‌دهد که او را هم‌نشین ابراهیم خلیل‌الله می‌کند. مردم محشر می‌گویند که آیا این فرشته است؟! ما تاکنون چنین چیزی ندیده‌ایم! چهل میلیون انسان به شفاعت چنین شخصی وارد بهشت می‌شوند. روایت ادامه دارد. در وسایل الشیعه، ابواب فعل المعروف باب ۲۰، حدیث ۱ آمده است.

شاهد ما از روایت همین بود که مسئله ایجاد پناهگاه و محل استراحت برای عابران مورد تأکید قرارگرفته است. بنابراین هم وظیفه مردم است که چنین کاری کنند هم وظیفه دولت است که یا خود اقدام به چنین کاری کند یا به مردم تسهیلات دهد تا این قبیل کارها را انجام دهند. البته ما از روایات عامه مربوط به خدمت کردن به مسلمین و ارائه خدمت به مردم هم‌چنین چیزی را استفاده می‌کنیم؛ روایات عامه مانند «خَیْرُ النَّاسِ‏ مَنْ‏ نَفَعَ‏ النَّاسَ» یا «الْخَلْقُ عِیَالُ اللَّهِ وَ أَحَبُّ الْخَلْقِ إِلَی اللَّهِ مَنْ نَفَعَ عِیَالَهُ وَ أَدْخَلَ السُّرُورَ عَلَی أَهْلِ بَیْتِهِ وَ مَشَی مَعَ أَخٍ مُسْلِمٍ فِی حَاجَتِهِ أَحَبُّ إِلَی اللَّهِ مِنِ اعْتِکَافِ شَهْرَیْنِ فِی الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ» و امثال این روایات که زیاد هستند.

روایت دیگری که همین معنا از آن استنباط می‌شود روایتی است که مرحوم شیخ صدوق در خصال نقل می‌کند؛ به سندش از رسول خدا صلی الله علیه و آله «عَنِ الْخَلِیلِ بْنِ أَحْمَدَ السِّحْرِیِّ عَنِ ابْنِ مُعَاذٍ عَنِ الْحُسَیْنِ الْمَرْوَزِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ یَحْیَی بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله‏ دَخَلَ‏ عَبْدٌ الْجَنَّةَ بِغُصْنٍ مِنْ شَوْکٍ کَانَ عَلَی طَرِیقِ الْمُسْلِمِینَ فَأَمَاطَهُ عَنْهُ.» این روایت را قبلاً به مناسبت بحث استحباب رفع مانع از طریق مسلمین متعرض شدیم اما در این مسئله هم این روایت مفید است؛ ما از این روایت به‌طریق‌اولی استفاده می‌کنیم که هر نوع خدمتی به عابر سبیل ارائه شود مطلوب شرع خواهد بود. روایات در این باب متعدد است و ما به همین اندازه اکتفا می‌کنیم. بنابراین دسته نهم از روایاتی که ما متعرض شدیم روایات مربوط به ارائه خدمات بین‌راهی است.

دسته دهم از روایات روایتی است که از آن‌ها استفاده می‌شود که باید راه پیاده‌ها از سواره‌ها جدا باشد یعنی وقتی راه درست می‌کنند راهی برای پیاده‌ها و راهی هم برای سواره‌ها درست کنند که نه پیاده‌ها مزاحم سواره‌ها شوند و نه سواره‌ها مزاحم پیاده‌ها شوند. روایت مربوط به این دسته، در وسایل الشیعه، جلد ۲۹، صفحه ۲۴۳ آمده است؛ [مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ بُرَیْدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَی علیه السلام قَالَ: إِذَا قَامَ قَائِمُنَا قَالَ یَا مَعْشَرَ الْفُرْسَانِ سِیرُوا فِی وَسَطِ الطَّرِیقِ یَا مَعْشَرَ الرَّجَّالَةِ سِیرُوا عَلَی جَنْبَیِ الطَّرِیقِ فَأَیُّمَا فَارِسٍ أَخَذَ عَلَی جَنْبَیِ الطَّرِیقِ فَأَصَاب‏ رَجُلًا عَیْبٌ أَلْزَمْنَاهُ الدِّیَةَ وَ أَیُّمَا رَجُلٍ أَخَذَ فِی وَسَطِ الطَّرِیقِ فَأَصَابَهُ عَیْبٌ فَلَا دِیَةَ لَهُ.]

 

حریم پیاده‌روها

دسته یازدهم از روایات، روایاتی مربوط به «قارعة الطریق» یعنی حاشیه راه است. در این بحث هم روایات متعددی وارد شده است که نباید در حاشیه راه‌ها هم ایجاد مزاحمت کرد. روایاتی که تاکنون خوانده‌ایم مربوط به مزاحمت بین راه‌ها بود اما روایات متعددی هم وارد شده است که مربوط به «قارعة الطریق» است. حال همان چیزی که از آن گاهی به پیاده‌رو تعبیر می‌کنیم و ظاهرش این است که کلاً راه‌ها باید حاشیه داشته باشند یعنی علاوه بر اینکه ما راهی داریم راه‌ها باید یک حاشیه و حریمی داشته باشند که در آن حریم هم نباید مزاحمت ایجاد شود. پس «قارعة الطریق» اشاره به حاشیه راه است نه خود راه.

در این باب روایات متعددی آمده است؛ [که به برخی از آن‌ها اشاره می‌شود:] جلد ۵ وسائل الشیعه، صفحه ۱۴۹؛ [مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ فِی الْخِصَالِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْن‏ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بِإِسْنَادِهِ رَفَعَهُ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَنَّهُ قَالَ: ثَلَاثَةٌ لَا یَتَقَبَّلُ اللَّهُ لَهُمْ بِالْحِفْظِ رَجُلٌ نَزَلَ فِی بَیْتٍ خَرِبٍ وَ رَجُلٌ صَلَّی عَلَی قَارِعَةِ الطَّرِیقِ وَ رَجُلٌ أَرْسَلَ رَاحِلَتَهُ وَ لَمْ یَسْتَوْثِقْ مِنْهَا]. جلد ۱ وسائل الشیعه، صفحه ۳۲۸؛ [بِإِسْنَادِهِ عَنْ شُعَیْبِ بْنِ وَاقِدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ زَیْدٍ عَن‏ الصَّادِقِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام فِی حَدِیثِ الْمَنَاهِی قَالَ: نَهَی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَنْ یَبُولَ أَحَدٌ تَحْتَ شَجَرَةٍ مُثْمِرَةٍ أَوْ عَلَی قَارِعَةِ الطَّرِیقِ الْحَدِیثَ.] جلد ۵ وسائل الشیعه، صفحه ۱۵۶؛ [بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَهْزِیَارَ أَنَّهُ سَأَلَ أَبَا الْحَسَنِ الثَّالِثَ علیه السلام عَنِ الرَّجُلِ یَصِیرُ فِی الْبَیْدَاءِ- فَتُدْرِکُهُ صَلَاةٌ فَرِیضَةٌ فَلَا یَخْرُجُ مِنَ الْبَیْدَاءِ- حَتَّی یَخْرُجَ وَقْتُهَا کَیْفَ یَصْنَعُ بِالصَّلَاةِ وَ قَدْ نُهِیَ أَنْ یُصَلِّیَ بِالْبَیْدَاءِ- فَقَالَ یُصَلِّی فِیهَا وَ یَتَجَنَّبُ قَارِعَةَ الطَّرِیقِ.]. این روایات مربوط به نهی از ایجاد مزاحمت در حاشیه راه‌هاست.

http://vasael.ir/fa/news-details/8130/




د خبر : 8267
چهارشنبه 19 اردیبهشت 1397 - 20:21

آیت الله اراکی / 28

فقه شهر| انبوه‌سازی غیرضروری ساختمان‌ها، ایده‌ای نامطلوب است

وسائل - آیت‌الله اراکی گفت: عدم به‌کارگیری درست سرمایه‌ها در جامعه مشکلات زیادی را ایجاد می‌کند که بیکاری و فقر از جمله آن‌هاست.

فقه شهر| انبوه‌سازی غیرضروری ساختمان‌ها، ایده‌ای نامطلوب است

به گزارش وسائل ؛آیت الله اراکی در جلسه 28 درس خارج فقه شهرسازی درباره انبوه سازی بیش از حد در شهرها گفت: یکی از مطالب مربوط به قواعد دینی و شرعی نظام عمران شهری، بحث عدم مطلوبیت ساختمان‌های اضافی و بیش‌ازحد نیاز است. ما از روایات وارده از معصومین علیهم السلام درمی‌یابیم که در نظام عمران شرعی ساخت ساختمان بیش‌ازحدنیاز نامطلوب است. البته وسعت ساختمان و مخصوصاً وسعت خانه‌ها مطلوب است؛ خانه باید وسیع باشد اما ساختمان بیش‌ازحدنیاز نامطلوب شرع است. برای مثال اگر کسی می‌خواهد اداره‌ای بسازد نباید ساختمان‌هایی عریض و طویل ایجاد کند بدون اینکه نیازی به آن‌ها باشد. بنابراین؛ ساختمان بیش‌ازحدنیاز ازنظر شرعی کاملاً نامطلوب و مورد نهی واقع شده است.

استاد درس خارج حوزه علیمه قم افزود: مرحوم صاحب وسائل در وسائل الشیعه بابی را تحت عنوان ابواب احکام المساکن در کتاب صلاة مطرح می‌کند. ایشان به مناسبت مکان مصلی متعرض به این باب شده است، در آن بابی تحت عنوان «بَابُ کَرَاهَةِ تَشْیِیدِ الْبِنَاءِ وَ اسْتِحْبَابِ الِاقْتِصَارِ مِنْهُ عَلَی الْکَفَافِ وَ تَحْرِیمِ الْبِنَاءِ رِیَاءً وَ سُمْعَة». بعد در این زمینه روایاتی را نقل می‌کنند؛ «مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ اَصْحَابِنَا عَنْ اَحْمَدَ بْنِ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ اَبِیهِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی عَنْ اَبِی جَمِیلَةَ عَنْ حُمَیْدٍ الصَّیْرَفِیِّ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: کُلُّ بِنَاءٍ لَیْسَ بِکَفَافٍ فَهُوَ وَبَالٌ عَلَی صَاحِبِهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ.» هر ساختمانی که بیش‌ازحد کفاف و نیاز باشد در روز قیامت باری بر روی دوش صاحب خود خواهد بود. بنابراین؛ نباید سرمایه خدا را این‌گونه خرج کرد به دلیل اینکه این کار نوعی اسراف و تلف کردن سرمایه‌های خداست.

 

 

متن تقریر

مقدمه

 نظام عمران شهری از یک جوهر، و یک قالب و صورتی برخوردار است و این مسئله به نظام عمران شهری در شهرهای اسلامی هم اختصاص ندارد و همه جا همین قاعده جاری است. جان و روح نظام عمران شهری را آن ساختار فکری و ارزشی‌ای تشکیل داده است که نظام عمران شهری را جهت می‌دهد. آنچه در این سلسله دروس به آن خواهیم پرداخت همان ساختار به اصطلاح ایدئولوژیک نظام عمران شهری است که به وسیلۀ فقه اسلام تبیین شده و می‌شود و کار فقها است.

آیت الله اراکی در درس گذشته گفت: مرحوم شیخ طوسی به سندش نقل می‌کند «مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِیلَ بْنِ بَزِیعٍ عَنْ حَمْزَةَ بْنِ زَیْدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ سُوَیْدٍ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ مُوسَی علیه السلام قَالَ: إِذَا قَامَ قَائِمُنَا علیه السلام قَالَ یَا مَعْشَرَ الْفُرْسَانِ سِیرُوا فِی وَسَطِ الطَّرِیقِ یَا مَعْشَرَ الرِّجَالِ سِیرُوا عَلَی جَنْبَیِ الطَّرِیقِ فَأَیُّمَا فَارِسٍ أَخَذَ عَلَی جَنْبَیِ الطَّرِیقِ فَأَصَابَ رَجُلًا عَیْبٌ أَلْزَمْنَاهُ الدِّیَةَ وَ أَیُّمَا رَجُلٍ أَخَذَ فِی وَسَطِ الطَّرِیقِ فَأَصَابَهُ عَیْبٌ فَلَا دِیَةَ لَهُ.» حضرت فرمود وقتی‌ قائم ما حضرت ولی‌عصر (عج) قیام می‌کند، اعلام می‌کند که ‌ای سواره‌روها (فرسان جمع فارس به معنای سواره است.) از وسط راه حرکت کنید. ای رجال (رجاله هم به معنای پیاده‌رو است) از کناره راه طی مقصد کنید. اینکه می‌گوید چنین و چنان کنید به دلیل این است که ایشان حاکم است وقتی حاکم است و وقتی می‌گوید چنین کنید یعنی این کار قانون است و دستور می‌شود.

 اگر یک راهی به سواره‌روها اختصاص پیدا کند و پیاده‌ای در آن راه حرکت کرد و او را زیر گرفتند و ضرری به او وارد شد در اینجا حق مطالبه دیه ندارد زیرا خلاف قانون حرکت کرده‌ است. از این روایت مطالب زیادی استفاده می‌شود حتی این هم استفاده می‌شود که اگر کسی تخلف رانندگی انجام دهد که در نتیجه آن آسیبی ببیند حق مطالبۀ دیه ندارد. به دلیل اینکه او تخلف کرده است.

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاةُ عَلی سَیدِنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَی اهل‌بیتهِ الطَّیبِینَ الطّاهِرِینَ

 

روایات وارده در انبوه‌سازی غیرضروری ساختمان‌ها

مطلب دهم از مطالب مربوط به قواعد دینی و شرعی نظام عمران شهری، بحث عدم مطلوبیت ساختمان‌های اضافی و بیش‌ازحد نیاز است. ما از روایات وارده از معصومین علیهم السلام درمی‌یابیم که در نظام عمران شرعی ساخت ساختمان بیش‌ازحدنیاز نامطلوب است. البته وسعت ساختمان و مخصوصاً وسعت خانه‌ها مطلوب است؛ خانه باید وسیع باشد اما ساختمان بیش‌ازحدنیاز نامطلوب شرع است. برای مثال اگر کسی می‌خواهد اداره‌ای بسازد نباید ساختمان‌هایی عریض و طویل ایجاد کند بدون اینکه نیازی به آن‌ها باشد. بنابراین؛ ساختمان بیش‌ازحدنیاز ازنظر شرعی کاملاً نامطلوب و مورد نهی واقع شده است.

در این باب روایاتی را می‌خوانیم تا روشن شود که در این رابطه مدنظر شارع چه چیزی است. مرحوم صاحب وسائل در وسائل الشیعه بابی را تحت عنوان ابواب احکام المساکن در کتاب صلاة مطرح می‌کند. ایشان به مناسبت مکان مصلی متعرض به این باب شده است، در آن بابی تحت عنوان «بَابُ کَرَاهَةِ تَشْیِیدِ الْبِنَاءِ وَ اسْتِحْبَابِ الِاقْتِصَارِ مِنْهُ عَلَی الْکَفَافِ وَ تَحْرِیمِ الْبِنَاءِ رِیَاءً وَ سُمْعَة». بعد در این زمینه روایاتی را نقل می‌کنند؛ «مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ اَصْحَابِنَا عَنْ اَحْمَدَ بْنِ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ اَبِیهِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی عَنْ اَبِی جَمِیلَةَ عَنْ حُمَیْدٍ الصَّیْرَفِیِّ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: کُلُّ بِنَاءٍ لَیْسَ بِکَفَافٍ فَهُوَ وَبَالٌ عَلَی صَاحِبِهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ.» هر ساختمانی که بیش‌ازحد کفاف و نیاز باشد در روز قیامت باری بر روی دوش صاحب خود خواهد بود. بنابراین؛ نباید سرمایه خدا را این‌گونه خرج کرد به دلیل اینکه این کار نوعی اسراف و تلف کردن سرمایه‌های خداست.

ما در بحث نظام اقتصادی در موضوع تولید، این مطلب را به شکل دیگری مطرح کردیم؛ ازنظر اقتصاد اسلامی سرمایه‌گذاری در ساختمان کار غلطی است، نباید خود ساختمان وسیله تجارت قرار گیرد؛ سرمایه مردم باید خرج چیزی شود که موردنیاز آن‌هاست. البته اگر نیازمندی وجود دارد که خانه ندارد باید برای آن ساختمانی ساخت اما نتیجه انبوه‌سازی وضعیتی مانند حال فعلی شهر تهران است که در آن درصد بالایی از ساختمان‌ها معطل و بلااستفاده است. این معنا را می‌دهد که نیاز نبوده است و این‌ همه ساختمان خوب نیست.

 

تدبیر اقتصادی اسلام

سرمایه‌ای که هر جامعه‌ای در اختیار دارد، محدود است و در حقیقت سنت الهی در اقتصاد تقدیر است؛ خداوند متعال در قرآن کریم می‌فرماید: «اللَّهُ یَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ یَشاء» اما «وَ یَقْدِرُ» باید این یقدر را در نظر گرفت. بنابراین؛ باید سرمایه‌ای که محدود است را طوری مدیریت کرد که در مسیر تامین نیاز جامعه مصرف شود. اما اگر این سرمایه درجایی مصرف شود که زائد بر نیاز جامعه است قطعاً در جای دیگری خلل وارد می‌کند؛ یعنی در جامعه کمبود ایجاد می‌کند و جای دیگری ازنظر اقتصادی دچار بحران می‌شود. بنابراین؛ یک اصلی در فقه اسلامی این است که ساختمانِ فوق نیاز نامطلوب است، اگر بنا است ساختمان‌سازی شود باید برآورد شود و به‌اندازه نیاز باشد و نباید بدون اینکه نیازی باشد ساختمان ساخته شود. ساختمان‌های خالی در روز قیامت بر گردن سازنده مسئولیت دارند؛ به دلیل اینکه برای آن‌ها سرمایه خرج شده است. این سرمایه امانت الهی است و از آن سؤال می‌شود که این امانت در کجا و چگونه خرج شده است. عدم به‌کارگیری درست سرمایه‌ها در جامعه مشکلات زیادی را ایجاد می‌کند که بیکاری و فقر از جمله آن‌هاست.

 

ادامه روایات منع انبوه‌سازی غیرضروری

روایت دیگری را مرحوم شیخ کلینی روایت می‌کند «عَنْهُ عَنِ ابْنِ اَبِی عُمَیْرٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَنْ بَنَی فَوْقَ مَا یَسْکُنُهُ کُلِّفَ حَمْلَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ.» هرکس بنایی بسازد که بیش‌ازاندازۀ موردنیاز اوست در روز قیامت تکلف حمل آن بر گردن او قرار خواهد گرفت. البته اینکه کسی برای پذیرایی از مهمان [بنایی بزرگ‌تر از حد نیاز] بسازد مصداق فَوْقَ مَا یَسْکُنُهُ نیست، زیرا در روایات آمده است که حضرت وارد خانه آن شخص شد و دید ساختمان خیلی بزرگی است. به او فرمود برای چه این ساختمان را بزرگ ساخته‌ای؟! اگر برای پذیرایی از مهمان و رسیدگی به مردم ساخته‌ باشی، به‌جا ساخته‌ای اما اگر همین‌طور بدون نیاز ساخته‌ای، کار نامطلوبی انجام داده‌ای.

روایت سوم؛ این روایت ازنظر سندی صحیح است و مرحوم شیخ صدوق آن را در خصال بیان می‌کند: «فِی الْخِصَالِ عَنْ اَبِیهِ عَنِ السَّعْدَآبَادِیِّ عَنْ اَحْمَدَ بْنِ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ اَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَبِی عُمَیْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ اَبِی‏ عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: مَنْ کَسَبَ مَالًا مِنْ غَیْرِ حِلِّهِ سَلَّطَ اللَّهُ عَلَیْهِ الْبِنَاءَ وَ الْمَاءَ وَ الطِّینَ.» کسی از غیر منبع مشروع مال به دست بیاورد و کسب نامشروع داشته باشد خدای متعال او را مبتلا به ساختمان بیهوده می‌کند؛ روایت می‌فرماید: آب و گل را بر او مسلط می‌کند؛ یعنی مدام می‌سازد اما به‌جایی نمی‌رسد.

روایت دیگر را هم مرحوم شیخ صدوق نقل می‌کند: «قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام‏ إِنَّ لِلَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی بِقَاعاً تُسَمَّی الْمُنْتَقِمَةَ فَإِذَا اَعْطَی اللَّهُ عَبْداً مَالًا لَمْ یُخْرِجْ حَقَّ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْهُ سَلَّطَ اللَّهُ عَلَیْهِ بُقْعَةً مِنْ تِلْکَ الْبِقَاعِ فَاَتْلَفَ ذَلِکَ الْمَالَ فِیهَا ثُمَّ مَاتَ وَ تَرَکَهَا.» خدا را در روی زمین بقعه‌هایی با نام منتقم و انتقام گیرنده است؛ اگر به کسی مالی داد اما او حق خداوند را در آن مال نداد، خداوند متعال از این بقعه‌های منتقمة بر او مسلط می‌کند؛ به شکلی که مال خود را در آن بقعه خرج می‌کند و بعد می‌میرد و از آن استفاده هم نمی‌کند. معلوم می‌شود که این یک سنت الهی مهم است که خداوند متعال کاری می‌کند که این اموال نامشروع این‌گونه خرج شوند.

در حال حاضر درصد زیادی از خانه‌ها خالی است. باید دید که چه مقدار هزینه در این کار خرج شده است که اگر این هزینه در تولید و صنعت و یا تجارت می‌رفت چه تاثیر مثبتی می‌توانست داشته باشد.

روایت بعدی از همین باب را مرحوم شیخ صدوق در حدیث مناهیِ معروف نقل می‌کند. باید دانست که ما این حدیث را معتبر می‌دانیم اگرچه روات آن همه جزء ثقات نیستند؛ یعنی ازلحاظ فنی، سند صحیحی ندارد اما با توجه به اینکه مضامین روایت مورد تایید سایر ادله شرعی است لذا اطمینان به صحت مضمون روایت حاصل می‌شود: «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ شُعَیْبِ بْنِ وَاقِدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ زَیْدٍ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام فِی حَدِیثِ الْمَنَاهِی قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ مَنْ بَنَی بُنْیَاناً رِیَاءً وَ سُمْعَةً حَمَّلَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مِنَ الْاَرْضِ السَّابِعَةِ وَ هُوَ نَارٌ یَشْتَعِلُ مِنْهُ ثُمَّ یُطَوَّقُ فِی عُنُقِهِ وَ یُلْقَی فِی النَّارِ فَلَا یَحْبِسُهُ شَیْ‏ءٌ مِنْهَا دُونَ قَعْرِهَا إِلَّا اَنْ یَتُوبَ فَقِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ کَیْفَ یَبْنِی رِیَاءً وَ سُمْعَةً فَقَالَ یَبْنِی فَضْلًا عَلَی مَا یَکْفِیهِ اسْتِطَالَةً بِهِ عَلَی جِیرَانِهِ وَ مُبَاهَاةً لِإِخْوَانِهِ.»

روایت می‌فرماید ساخت این بناهای زاید غالباً برای ریا و شهرت‌طلبی است. خداوند متعال در روز قیامت نه‌تنها خود ساختمان بلکه ساختمان را تا عمق هفت لایه بر زمین بر سازننده آن بار می‌کند. ساختمان را با آن هفت لایه تبدیل به آتش شده و بر روی او سوار می‌شود. بعد این آتش را مانند طوق بر گردن او انداخته که آن طوق او را تا قعر جهنم می‌برد به شکلی که هیچ‌چیز او را از افتادن و رسیدن به قعر جهنم بازنمی‌دارد؛ مگر اینکه توبه کند. شخص عرضه داشت: یا رسول‌الله این ساختمان ریایی و سومعه‌ای چطور ساختمانی است؟ حضرت فرمود: ساختمانی که بیش از نیاز باشد. بیش‌ازحد نیاز است تا به‌وسیله آن بر همسایگان و دیگران مباهات و فخرفروشی کند.

http://vasael.ir/fa/news-details/8267/





آیت الله اراکی/۲۹

فقه شهر| اسلام بر توسعه‌ فضای سبز در شهرها تاکید کرده است

وسائل - آیت الله اراکی در مورد اهمیت فضای سبز در شهر ها گفت : هر آنچه در قرآن تعریف شده تعریفِ فضای سبز و گل و ریحان و این چیزهاست که نشان‌دهنده مطلوبیت شرعی بر این موضوع است.

فقه شهر| اسلام بر توسعه‌ فضای سبز در شهرها تاکید کرده است

به گزارش وسائل ؛ آیت الله اراکی در جلسه 29 درس خارج فقه شهرسازی در باره انبوه سازی بیش از حد در شهرها  و توسعه فضای سبز گفت: در اسلام، تجاری‌سازی ساختمان، چیز نامطلوبی است. در فقه اسلامی دو مسئله در این بحث اهمیت دارد؛ اولاً مغازه یا محل تجارت نباید به یک کالای تجارتی تبدیل شود؛ یعنی مغازه را بفروشند برای اینکه از طریق مغازه‌فروشی درآمد داشته باشند. مغازه یا محل تجاری محلی است که برای خریدوفروش و تجارت ساخته می‌شود نه اینکه صرفاً کالای تجاری باشد.

 ثانیاً همان‌طور که محل تجاری نباید کالای تجاری باشد خانه و محله مسکونی هم نباید کالای تجاری شود. این چیزی است که در فقه ما به‌طور قوی مطرح است.

نماینده مجلس خبرگان رهبری افزود: در حال حاضر متأسفانه در آمارهایی که از سوی سازمان آمار منتشر شده است بسیاری از ساختمان‌هایی که در تهران ساخته شده‌اند بی استفاده مانده‌اند. آماری که سازمان آمار منتشر کرده نشان می‌دهد بین ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار واحد مسکونیِ خالی در تهران وجود دارد.

وی در ادامه در مورد فضای سبز در شهرها بیان داشت: آنچه از منابع دینی استفاده می‌شود مطلوبیت فضای سبز و بالأخص درخت‌کاری در فضای سبز است. صرف فضای سبز مطلوب است و افزون بر مطلوبیت خود فضای سبز، کاشتن درخت مطلوبیت ویژه‌ای دارد.

وی افزود: آیات دال بر مطلوبیت فضای سبز و مطلوبیت سبز یا مطلوبیت سایه، فراوان است به عنوان مثال خداوند متعال در سوره سبأ آیه ۱۵ می‌فرماید: «لَقَدْ کانَ لِسَبَإٍ فِی مَسْکنِهِمْ آیهٌ جَنَّتَانِ عَنْ یمِینٍ وَ شِمَالٍ کلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّکمْ وَ اشْکرُوا لَهُ بَلْدَهٌ طَیبَهٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ»

قرآن کریم در تعریف سبأ آنجا را بلدۀ طیبه و شهر پاک معرفی می‌کند؛ شهری که هر دو سوی آن دو بهشت یا دو فضای سبزِ گسترده وجود داشته است؛ «لَقَدْ کانَ لِسَبَإٍ فِی مَسْکنِهِمْ» مساکن شهر سبأ محاط به درخت و فضای سبز بوده است؛ «جَنَّتَانِ عَنْ یمِینٍ وَ شِمَالٍ» سمت چپ و سمت راست مساکن این شهر، دو بهشت یا دو باغ خرم وجود داشت.

نماینده خبرگان رهبری در ادامه گفت : البته باید دانست که به هر باغی بهشت و جنت گفته نمی‌شود بلکه باغِ سرسبزِ گسترده را جنت ‌گویند. حتی باغ کوچک را هم جنت نمی‌گویند و به آن گاهی جُنَینه و بهشت کوچک می‌گویند. ما از همین آیه استفاده کرده و مطلوبیت اینکه مساکن باید محاط به درخت باشند را اثبات می‌کنیم. شایسته است که سمت چپ و راست محل مسکونی درخت کاشته شده باشد زیرا از همین آیه استفاده می‌کنیم که «فِی مَسْکنِهِمْ آیهٌ جَنَّتَانِ عَنْ یمِینٍ وَ شِمَالٍ».

 

 

متن تقریر

مقدمه

نظام عمران شهری از یک جوهر، و یک قالب و صورتی برخوردار است و این مسئله به نظام عمران شهری در شهرهای اسلامی هم اختصاص ندارد و همه جا همین قاعده جاری است. جان و روح نظام عمران شهری را آن ساختار فکری و ارزشی‌ای تشکیل داده است که نظام عمران شهری را جهت می‌دهد. آنچه در این سلسله دروس به آن خواهیم پرداخت همان ساختار به اصطلاح ایدئولوژیک نظام عمران شهری است که به وسیلۀ فقه اسلام تبیین شده و می‌شود و کار فقها است.

آیت الله اراکی در درس گذشته گفت: یکی از مطالب مربوط به قواعد دینی و شرعی نظام عمران شهری، بحث عدم مطلوبیت ساختمان‌های اضافی و بیش‌ازحد نیاز است. ما از روایات وارده از معصومین علیهم السلام درمی‌یابیم که در نظام عمران شرعی ساخت ساختمان بیش‌ازحدنیاز نامطلوب است. البته وسعت ساختمان و مخصوصاً وسعت خانه‌ها مطلوب است؛ خانه باید وسیع باشد اما ساختمان بیش‌ازحدنیاز نامطلوب شرع است. برای مثال اگر کسی می‌خواهد اداره‌ای بسازد نباید ساختمان‌هایی عریض و طویل ایجاد کند بدون اینکه نیازی به آن‌ها باشد. بنابراین؛ ساختمان بیش‌ازحدنیاز ازنظر شرعی کاملاً نامطلوب و مورد نهی واقع شده است.

استاد درس خارج حوزه علیمه قم افزود: مرحوم صاحب وسائل در وسائل الشیعه بابی را تحت عنوان ابواب احکام المساکن در کتاب صلاة مطرح می‌کند. ایشان به مناسبت مکان مصلی متعرض به این باب شده است، در آن بابی تحت عنوان «بَابُ کَرَاهَةِ تَشْیِیدِ الْبِنَاءِ وَ اسْتِحْبَابِ الِاقْتِصَارِ مِنْهُ عَلَی الْکَفَافِ وَ تَحْرِیمِ الْبِنَاءِ رِیَاءً وَ سُمْعَة». بعد در این زمینه روایاتی را نقل می‌کنند؛ «مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ اَصْحَابِنَا عَنْ اَحْمَدَ بْنِ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ اَبِیهِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی عَنْ اَبِی جَمِیلَةَ عَنْ حُمَیْدٍ الصَّیْرَفِیِّ عَنْ اَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: کُلُّ بِنَاءٍ لَیْسَ بِکَفَافٍ فَهُوَ وَبَالٌ عَلَی صَاحِبِهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ.» هر ساختمانی که بیش‌ازحد کفاف و نیاز باشد در روز قیامت باری بر روی دوش صاحب خود خواهد بود. بنابراین؛ نباید سرمایه خدا را این‌گونه خرج کرد به دلیل اینکه این کار نوعی اسراف و تلف کردن سرمایه‌های خداست.

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

 

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاهُ عَلی سَیدِنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَی اهل‌بیتهِ الطَّیبِینَ الطّاهِرِینَ

 

تجارت ساختمان و آثار مخرب آن

در مباحث گذشته مطرح شد که در اسلام، تجاری‌سازی ساختمان، چیز نامطلوبی است. در فقه اسلامی دو مسئله در این بحث اهمیت دارد؛ اولاً مغازه یا محل تجارت نباید به یک کالای تجارتی تبدیل شود؛ یعنی مغازه را بفروشند برای اینکه از طریق مغازه‌فروشی درآمد داشته باشند. مغازه یا محل تجاری محلی است که برای خریدوفروش و تجارت ساخته می‌شود نه اینکه صرفاً کالای تجاری باشد. ثانیاً همان‌طور که محل تجاری نباید کالای تجاری باشد خانه و محله مسکونی هم نباید کالای تجاری شود. این چیزی است که در فقه ما به‌طور قوی مطرح است.

در حال حاضر متأسفانه در آمارهایی که از سوی سازمان آمار منتشر شده است بسیاری از ساختمان‌هایی که در تهران ساخته شده‌اند بی استفاده مانده‌اند. آماری که سازمان آمار منتشر کرده نشان می‌دهد بین ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار واحد مسکونیِ خالی در تهران وجود دارد؛ به عبارتی اگر در هر واحد مسکونی ۳ یا ۴ نفر زندگی کنند؛ برای ۵/۱ الی ۲ میلیون نفر خانه وجود دارد. این مسائل هستند که بحران می‌سازد.

البته ما در مباحث اقتصادی در مباحث مبادله این را مفصل مطرح کرده‌ایم که نه ساختمان‌های مسکونی و نه ساختمان‌های تجاری نباید به کالای تجاری تبدیل شوند. کالای تجاری تعریف خودش را دارد؛ کالایی که رفع نیاز از مردم می‌کند کالای تجاری است اما اگر یک ساختمان یا یک محل تجاری فقط برای خریدوفروش ساخته شود و از محل سودی به دست آید این همان سود کاذبی است که تورم‌ها و امثال این چیزها را به وجود می‌آورد. این کار بازار را فاسد کرده و روابط اقتصادی را مختل می‌کند. این بحث را مباحث اقتصادی مطرح کردیم، اما باید دانست موضوع اصل تکثیر ساختمان بدون نیاز به آن، با فقه عمران شهری اسلام مخالف است.

 

فضای طبیعی در شهر اسلامی

بحث امروز، مطلب یازدهم است؛ مطلب یازدهم در مورد مطلوبیت گسترش فضای سبز در نظام عمران شهری است؛ آنچه از منابع دینی استفاده می‌شود مطلوبیت فضای سبز و بالأخص درخت‌کاری در فضای سبز است. صرف فضای سبز مطلوب است و افزون بر مطلوبیت خود فضای سبز، کاشتن درخت مطلوبیت ویژه‌ای دارد. لذا یکی از کارهای که باید مورد توجه قرار گیرد این است که صرفاً به احداث فضای سبز اکتفا نشود بلکه علاوه بر فضای سبز، نسبت به درخت‌کاری هم اهتمام داده شده و سعی شود بیشتر درخت میوه کاشته شود؛ یعنی درختی که بتواند مثمر باشد.

همچنین یکی دیگر از چیزهایی که در فرهنگ متعارف به آن توجهی نمی‌شود عدم توجه به کاشت درخت‌های میوه‌دار در ایجاد فضای سبز شهری است. درخت‌های غیر میوه‌دار برای ایجاد سایه خوب است؛ اما چرا در فضای سبز شهری به درخت غیر میوه‌دار اکتفا می‌شود؟ آنچه در شرع مورد تأکید قرار گرفته این است که سعی شود از درخت میوه بهره‌برداری شود.

گاهی گفته می‌شود درخت میوه‌دار موجب کثیف شدن زمین خواهد شد؛ اما در این صورت باید رسیدگی را بیشتر کرد. خلاصه وقتی می‌شود با درخت مثمر شهر را آباد کرد چرا به درخت‌های غیر مثمر اکتفا کنیم؟ درخت‌های غیر مثمر سایه‌شان مفید است که البته خود سایه داشتن یک مطلوبیت شرعی دارد.

در درخت‌ها سه نکته وجود دارد که مفید است؛ اولاً درخت زیبایی دارد که مطلوبیت شرعی است، ثانیاً درخت سایه دارد و ثالثاً اگر درختِ میوه باشد، ثمره هم دارد. دلیل این مطالب هم چند مجموعه از ادله است که در ابتدا به آیات متعرض می‌شویم.

 

ادله توسعه فضای سبز در منابع شرعی

آیات دال بر مطلوبیت فضای سبز و مطلوبیت سبز یا مطلوبیت سایه، فراوان است و ما نمی‌خواهیم به همه این آیات متعرض شویم و فقط به‌عنوان نمونه اشاره می‌کنیم. مثلاً در سوره سبأ آیه ۱۵ می‌فرماید: «لَقَدْ کانَ لِسَبَإٍ فِی مَسْکنِهِمْ آیهٌ جَنَّتَانِ عَنْ یمِینٍ وَ شِمَالٍ کلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّکمْ وَ اشْکرُوا لَهُ بَلْدَهٌ طَیبَهٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ»

قرآن کریم در تعریف سبأ آنجا را بلدۀ طیبه و شهر پاک معرفی می‌کند؛ شهری که هر دو سوی آن دو بهشت یا دو فضای سبزِ گسترده وجود داشته است؛ «لَقَدْ کانَ لِسَبَإٍ فِی مَسْکنِهِمْ» مساکن شهر سبأ محاط به درخت و فضای سبز بوده است؛ «جَنَّتَانِ عَنْ یمِینٍ وَ شِمَالٍ» سمت چپ و سمت راست مساکن این شهر، دو بهشت یا دو باغ خرم وجود داشت.

البته باید دانست که به هر باغی بهشت و جنت گفته نمی‌شود بلکه باغِ سرسبزِ گسترده را جنت ‌گویند. حتی باغ کوچک را هم جنت نمی‌گویند و به آن گاهی جُنَینه و بهشت کوچک می‌گویند. ما از همین آیه استفاده کرده و مطلوبیت اینکه مساکن باید محاط به درخت باشند را اثبات می‌کنیم. شایسته است که سمت چپ و راست محل مسکونی درخت کاشته شده باشد زیرا از همین آیه استفاده می‌کنیم که «فِی مَسْکنِهِمْ آیهٌ جَنَّتَانِ عَنْ یمِینٍ وَ شِمَالٍ».

مساکن و خانه‌های این شهر طوری بوده است که سمت چپ و راست آن‌ها بهشت‌های گسترده قرار داشته است و این خود نشان‌دهنده مطلوبیت بهشت داشتن و درخت‌کاری و محاط بودن خانه‌ها به فضای سبز است. خداوند متعال از این شهر به بلده طیبه تعبیر می‌کند؛ شهر پاک و شهر خوب. شاید همین مطلب هم درعین‌حال اشاره‌ای به هوای پاک داشته باشد.

 

تاثیر فضای سبز شهری بر معنویت شهروندان

«بَلْدَهٌ طَیبَهٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ»؛ این ربُ غفور اشاره به این دارد که وقتی فضای شهر، فضای مناسبی باشد؛ وضع معنوی شهر هم وضع مناسبی خواهد شد. در نتیجه مناسب بودن وضع معنوی شهر؛ گناهان و خطاهای مردم به‌وسیله خدا بخشیده می‌شود. این نکته‌ای است که می‌شود از آن استفاده کرد.

آیه می‌فرمایند «وَ رَبٌّ غَفُورٌ»؛ خب رب همیشه غفور است اما ذکر ربُ غفور در اینجا در پی ذکر اینکه این شهر، چنین شهری بود که جنت‌هایی عن یمین و شمال داشته است این معنا را می‌دهد که یک خصوصیاتی در این شهر وجود داشته که ذکر ربُ غفور را ایجاد می‌کرده است. وگرنه در خیلی از جاها این‌طور نبوده که خدای متعال در مورد یک شهر بگوید «بَلْدَهٌ طَیبَهٌ وَ رَبٌّ غَفُورٌ»؛ گرچه خداوند همه‌جا رب غفور است؛ اما از ذکر رب غفور در اینجا این‌گونه استفاده می‌شود که غفران ربّ شامل حال این‌ها می‌شده است. ضمن اینکه غفران ربّ هم به دلیل همین چیزی است که در آیه آمده است؛ یعنی چون این شهر چنین بود و شهری بود که جنات عن یمین و شمال محیط این خانه‌ها بود و خانه‌ها محاط به این بهشت‌ها و این درخت‌ها بودند؛ چنین نتیجه‌ای حاصل شده بود.

البته در ادامه دارد که «فَأَعْرَضُوا»؛ یعنی این مردم بعد از مدتی به دین خدا إعراض و پشت کردند و طغیان آن‌ها را فرا گرفت؛ کم‌کم وقتی وضع مالی و دنیایی‌ آن‌ها خوب شد، شروع به طغیان کردند. بعد خداوند می‌گوید وقتی این‌ها اعراض کردند ما هم آن نعمت‌ها را از آن‌ها سلب کردیم؛ «فَأَعْرَضُوا»؛ بعد سیل آمد و همه این بهشت‌ها را نابود کرد و این شهری که در سرسبزی به سر می‌برد از بین رفت: «فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنا عَلَیهِمْ سَیلَ الْعَرِمِ وَ بَدَّلْناهُمْ بِجَنَّتَیهِمْ جَنَّتَینِ ذَواتَی أُکُلٍ خَمْطٍ وَ أَثْلٍ وَ شَی‌ءٍ مِنْ سِدْرٍ قَلیلٍ»؛ آن دو بهشت خرم و سرسبز و پرحاصل و پر میوه در نتیجه سیل تبدیل به یک مجموعه درخت بی‌حاصل خشک شد به دلیل اینکه «فَأَعْرَضُوا»؛ اعراض کردند از ذکر خدا و طغیان آن‌ها را شامل شد.

آیه دیگر در سوره فاطر است که خدواند متعال می‌فرماید: «وَ مَا یسْتَوِی الْأَعْمَی وَ الْبَصِیرُ وَ لَا الظُّلُمَاتُ وَ لَا النُّورُ وَ لَا الظِّلُّ وَ لَا الْحَرُورُ»؛ این‌ها یکسان نیستند؛ بینا و نابینا، تاریکی و نور، سایه و آفتاب یکسان نیستند.

این موضوع را در مباحث حج مطرح خواهیم کرد که برای مُحرِم، نهی از استظلال وارد شده است؛ محرم نباید در هنگام سفر از منزلی به منزل دیگر استظلال کند و زیر ظل راه برود. باید دانست که به هر سقفی ظلّ گفته نمی‌شود که این برخلاف فتاوی بعضی از بزرگان در این مسئله است. لذا ما معتقدیم شب زیر سقف رفتن برای محرم مشکلی ایجاد نمی‌کند و ظل نیست زیرا ظل وقتی است که آفتاب باشد، یکی از قرائن آن، همین آیه است: «وَ لَا الظِّلُّ وَ لَا الْحَرُورُ»؛ ظلّ در مقابل حرور قرار داده شده است؛ حرور یعنی آفتاب نه گرما. ظل ساتر از گرما بماهو گرما نیست بلکه ساتر از گرمای آفتاب است والا سقف بیشتر گرم می‌کند. به‌هرحال انسان وقتی زیر سقف باشد بیشتر از وقتی‌که در هوای آزاد باشد گرمش می‌شود.

این ظلّی که در اینجا گفته می‌شود، شامل ظل به‌وسیله درخت است؛ آنجایی که سایه درخت دارد با آنجایی که درخت سایه ندارد یکسان نیست و همین‌که یکسان نیست، مطلوبیتِ ظلّ درختی را اثبات می‌کند. لایستوی یعنی این بهتر از آن است؛ سایه، بهتر از بی‌سایگی است. بنابراین؛ شهر پُرسایه درختی، بهتر از شهر بدون سایه درختی است.

 

معنای «ظلّ» و «فیء»

البته باید دانست که اولاً ظل با سایه تفاوت دارد و در زبان عرب یک ظل و یک فیء وجود دارد؛ وقتی‌که آفتاب شکسته می‌شود سایه‌اش را فیء می‌گوییم؛ یعنی وقتی‌که آفتاب به‌طرف غروب تمایل پیدا می‌کند، سایه‌اش فیء نام دارد. سایۀ نمیروز، ظلّ است اما سایۀ پسین در زبان عرب ظلّ نیست بلکه فیء است. لذا سایه دقیقاً معنای ظلّ را نمی‌رساند، یعنی یک مقدار با هم تفاوت دارند. در فارسی هم الزاماً سایه به معنای پوشیدن از آفتاب نیست. یکی از دلایل اینکه بعضی از فقهای ما در مسئله ظلّ اشتباه کردند این است که ظلّ را به سایه ترجمه کرده‌اند زیرا در فارسی هر چیزی که پوشش دهد سایه است.

ممکن است الفاظ به دلایل قرائن استعمالی خاص و قرائن عرفیه خاصه، معانی خاصی هم پیدا کنند اما همیشه این‌چنین نیست که یک معنای خاص، ناشی از یک عادت معین در آن عرف باشد. اگر چنین باشد استفاده می‌کنیم که عادات، می‌توانند قرائن عرفیه‌ای درست کنند که از این‌ها به قرائن حالیه یا قرائن مقامیه تعبیر می‌کنیم. یا گاهی می‌گویند ارتکاز عُقلایی وجود دارد؛ گاهی یک ارتکاز در بین عامه عقلا وجود دارد که این ارتکاز در معنای لفظ اثر می‌کند. گاهی ارتکاز نیست، اما عرفِ عقلایی خاص است که در معنای لفظ اثر می‌کند. منتها در اینجایی که عرض کردیم، چه عرف خاص باشد و چه نباشد به‌هرحال خدای متعال ظل و حرور را در مقابل هم قرار داده است و این نشان‌دهنده این است که یک شهر پر سایه برای شارع مطلوب است.

 

اشارات سوره الرحمن

 آیات دیگر، آیات ابتدایی سوره الرحمن است که می‌فرماید: «وَ الْأَرْضَ وضعَها لِلْأَنَامِ * فیها فَاکهَهٌ وَ النَّخْلُ ذَاتُ الْأَکمَامِ * وَ الْحَبُّ ذُوالْعَصْفِ وَ الرَّیحَانُ * فَبِأَی آلَاءِ رَبِّکمَا تُکذِّبَانِ».

خدای متعال انواع درخت و سبزی و گل و ریحان را از نعمت‌های بزرگ خود می‌شمارد؛ به دلیل اینکه آلاء به معنای نعمت‌های برجسته است. خداوند این نعمت‌های بزرگ خداوند را می‌شمارد و بعد می‌فرماید: «فَبِأَی آلَاءِ رَبِّکمَا تُکذِّبَانِ» که خطاب به جن و إنس است که شما کدام‌یک از این آیه‌های الهی را تکذیب می‌کنید؟! بنابراین؛ این‌ها را جزء آیات الهی شمرده است که نشان‌دهنده مطلوبیت انواع فضای سبز است؛ چه درخت، چه چمن و چه گل باشد. همه این‌ها را در این آیه آورده است. فاکهه، نخل، حب، دانه، گل، همه این‌ها -که از مقوله‌های سبز است- در این آیه به‌عنوان آلاء رحمان به شمار می‌روند.

علاوه بر این آیاتی که گفتیم آیات فراوانی که در وصف حال بهشتیان آمده است نیز این مطلب را اثبات می‌کند. با این تعبیر: ما بهشتیان را در بهشت‌های آن‌چنان با آن درخت‌ها و گل‌ها جای می‌دهیم. در این باب آیات فراوانی وارد شده است که به‌عنوان نمونه به آیات سوره واقعه هم اشاره می‌کنیم. خداوند متعال در سوره واقعه می‌فرماید: «فَأَمَّا إِنْ کانَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ فَرَوْحٌ وَ رَیحَانٌ وَ جَنَّتُ نَعِیم». رَوْح، همان آسایش و آرامش است اما ریحان و جنت نعیم اشاره به فضای سبز دارد. ریحان به معنای گل است و جنت نعیم به معنای بهشت پردرخت است. «وَ أَصْحَابُ الْیمِینِ مَا أَصْحَابُ الْیمِینِ فِی سِدْرٍ مَخْضُودٍ وَ طَلْحٍ مَنْضُودٍ وَ ظِلٍّ مَمْدُودٍ». همه این‌ها نشان‌دهنده مطلوبیت فضای سبز از نگاه دین و شرع است. در سوره الرحمن هم همین‌طور است. «و َلِمَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ جَنَّتَانِ» و «وَ مِنْ دُونِهِمَا جَنَّتَانِ». در همه این آیات چه در این دو سوره و چه در سوره‌های دیگری که مدح اهل بهشت و جایگاه اهل بهشت و بهشتِ بهشتیان شده است که هر آنچه تعریف شده تعریفِ فضای سبز و گل و ریحان و این چیزهاست که نشان‌دهنده مطلوبیت شرعی بر این موضوع است.

http://vasael.ir/fa/news-details/8415/





آیت الله اراکی/ 30

فقه شهر| مطلوبیت تکثیر گل در فضای شهری از دیدگاه اسلام

آیت الله اراکی گفت: آنچه از منابع دینی استفاده می‌شود مطلوبیت فضای سبز و بالأخص تکثیر گل در فضای سبز است. صرف فضای سبز مطلوب است و افزون بر مطلوبیت خود فضای سبز، کاشتن گل مطلوبیت ویژه‌ای دارد. لذا یکی از کارهای که باید مورد توجه قرار گیرد این است که صرفاً به احداث فضای سبز اکتفا نشود بلکه علاوه بر فضای سبز، نسبت به گل کاری هم اهتمام داده شود.

فقه شهر| مطلوبیت تکثیر گل در فضای شهری از دیدگاه اسلام

به گزارش وسائل؛ آیت الله اراکی در جلسه 30 درس خارج فقه شهرسازی گفت: در مورد محبوبیت و مطلوبیت گل در شرع اسلام و در نظام اسلامی روایاتی وارد شده است که از آن ها استفاده می شود  که در فضای سبز شهری، تکثیر گل مطلوبیت دارد.

دبیرکل مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی افزود : مرحوم شیخ کلینی از ابی هاشم جعفری نقل می‌کند که پسرکی گلی را به امام عسکری علیه السلام تقدیم کرد؛ حضرت این گل را به دست گرفتند و بوسیدند. این روایت نشان‌دهنده میزان محبوبیت گل در نزد ائمه اطهار علیهم السلام است. حضرت گل را بوسیدند و سپس آن را روی دو چشم گذاشتند و به من داد. این روایت از لحاظ دلالت بر جایگاه گل و ریحان نزد شرع، دلالت بسیار رسایی دارد.

وی در ادامه یکی از آسیب‌های فرهنگ غربی را که باعث اختلال در جوامع شده است تشریح کرد و گفت : یکی از آسیب های فرهنگ غربی نفی هر چیز غیر از محصول خودشان است؛ ماشین چیز خوبی است که اختراع شده است و مردم از آن استفاده می‌کنند اما آیا وقتی ماشین آمد استفاده از وسایل دیگر کلاً باید نفی شود؟  نه‌تنها عملاً نفی می‌شود، بلکه از لحاظ فرهنگی هم تبدیل به مسخره می شود و استهزا می کنند.

استاد درس خارج حوزه علمیه قم افزود: الآن اگر کسی بگوید چه اشکالی دارد در زندگی شهری از چهارپا استفاده کنیم او را به مسخره می‌گیرند و می‌گویند می‌خواهد ما را به عصر حجر برگرداند. و این در حالی است که زندگی ماشینی باعث بیماری و اختلال در زندگی انسان ها شده است.

متن تقریر:

آیت الله اراکی در درس گذشته در باره انبوه سازی بیش از حد در شهرها  و توسعه فضای سبز گفت: در اسلام، تجاری‌سازی ساختمان، چیز نامطلوبی است. در فقه اسلامی دو مسئله در این بحث اهمیت دارد؛ اولاً مغازه یا محل تجارت نباید به یک کالای تجارتی تبدیل شود؛ یعنی مغازه را بفروشند برای اینکه از طریق مغازه‌فروشی درآمد داشته باشند. مغازه یا محل تجاری محلی است که برای خریدوفروش و تجارت ساخته می‌شود نه اینکه صرفاً کالای تجاری باشد.

 ثانیاً همان‌طور که محل تجاری نباید کالای تجاری باشد خانه و محله مسکونی هم نباید کالای تجاری شود. این چیزی است که در فقه ما به‌طور قوی مطرح است.در حال حاضر متأسفانه در آمارهایی که از سوی سازمان آمار منتشر شده است بسیاری از ساختمان‌هایی که در تهران ساخته شده‌اند بی استفاده مانده‌اند. آماری که سازمان آمار منتشر کرده نشان می‌دهد بین ۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار واحد مسکونیِ خالی در تهران وجود دارد.

وی در ادامه در مورد فضای سبز گفت:آنچه از منابع دینی استفاده می‌شود مطلوبیت فضای سبز و بالأخص درخت‌کاری در فضای سبز است. صرف فضای سبز مطلوب است و افزون بر مطلوبیت خود فضای سبز، کاشتن درخت مطلوبیت ویژه‌ای دارد.

 

مقدمه

نظام عمران شهری از یک جوهر، و یک قالب و صورتی برخوردار است و این مسئله به نظام عمران شهری در شهرهای اسلامی هم اختصاص ندارد و همه جا همین قاعده جاری است. جان و روح نظام عمران شهری را آن ساختار فکری و ارزشی‌ای تشکیل داده است که نظام عمران شهری را جهت می‌دهد. آنچه در این سلسله دروس به آن خواهیم پرداخت همان ساختار به اصطلاح ایدئولوژیک نظام عمران شهری است که به وسیلۀ فقه اسلام تبیین شده و می‌شود و کار فقها است.

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاهُ عَلی سَیدِنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَی اهل‌بیتهِ الطَّیبِینَ الطّاهِرِینَ

بحث ما در مطلب یازدهم در فقه عمران شهری بود که موضوع آن مطلوبیتِ گسترش فضای سبز در عمران شهری بود. آیاتی را در این رابطه بحث کردیم، البته آیات بیشتری هم هست اما فقط به همان چند آیه‌ای که مورد بحث قرار گرفت، اکتفا می‌کنیم.

محبوبیت گل در شرع اسلام

روایات فراوانی هم وارد شده است که مربوط به همین مسئله فضای سبز است. این روایات را در چند دسته، دسته‌بندی کرده‌ایم:

دسته اول، روایاتی است که در مورد محبوبیت و مطلوبیت گل در شرع اسلام و در نظام اسلامی وارد شده است؛ روایاتی که دلالت دارد بر اینکه گل و ریحان به تعبیر روایات که در روایات ریحان به معنای گل است- در شرع مطلوبیت دارد. لذا استفاده می‌کنیم که در فضای سبز شهری، تکثیر گل مطلوبیت دارد. روایاتی که در این زمینه وجود دارد متعدد هستند، تعدادی از این روایات را مطرح می‌کنیم.

در جلد ششم کافی، مرحوم کلینی بابی را تحت عنوان باب الریاحین نقل است؛ یعنی باب مخصوص گل‌ها. اولین روایت چنین است: «عِدَّهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسی وَأَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ جَمِیعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مِهْزَمٍ عَنْ طَلْحَهَ بْنِ زَیدٍ عَمَّنْ رَفَعَهُ، قَالَ: قَالَ النَّبِی صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم: إِذَا أُتِی أَحَدُکمْ بِرَیحَانٍ فَلْیشَمَّهُ وَلْیضَعْهُ عَلی عَینَیهِ فَإِنَّهُ مِنَ الْجَنَّهِ وَإِذَا أُتِی أَحَدُکمْ بِهِ فَلَا یرُدَّهُ». اگر برای کسی از شما گلی آوردند آن گل را ببوید و روی چشم بگذارد؛ چون این گل از بهشت است؛ گل، موجود بهشتی است. اگر برای شما گل آوردند هدیه گل را رد نکند. این نشان‌دهنده جایگاه گل است لذا زبان شریعت به طور کل گل را موجود بهشتی می‌داند. معنی‌اش این است که انسان را به یاد بهشت می‌اندازد و اثر معنوی دارد و تنها اثر جسمانی و مادی ندارد. حتی نهی شده است از اینکه کسی هدیه گل را رد کند. این روایت، روایت اول از باب الریاحین کافی است؛ جلد ششم صفحه ۵۲۴.

روایت دیگری را مرحوم کلینی به سندش از ابن محبوب روایت می‌کند که از نظر سندی هم صحیح است: «عَنْ عَبْدِ اللهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه‌السلام: إِذَا أُتِی أَحَدُکمْ بِالرَّیحَانِ فَلْیشَمَّهُ وَلْیضَعْهُ عَلی عَینَیهِ؛ فَإِنَّهُ مِنَ الْجَنَّهِ». مضمون این روایت با صدر روایت قبل موافق و متحد است و مضمون روایت قبل را تأیید می‌کند که اگر برای کسی از شما گل آوردند آن را ببوید و روی چشمانش بگذارد، «فَإِنَّهُ مِنَ الْجَنَّهِ»؛ گل از بهشت است، یک موجود بهشتی است.

روایتی نقل شده است که مخصوص گل یاس است؛ می‌فرماید گل یاس، سید گل‌هاست. از این روایت استفاده می‌شود که گل یاس برتر از همه گل‌هاست که این نشان‌دهنده تشویق بر تکثیر این گل است؛ «مُحَمَّدُ بْنُ یحْیی رَفَعَهُ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللهِ علیه‌السلام: «الرَّیحَانُ وَاحِدٌ وَعِشْرُونَ نَوْعاً سَیدُهَا الْآسُ». این ۲۱ نوع گل لابد در بین مردم رایج و معروف بوده است والّا قاعدهً انواع گل خیلی بیش از این تعداد است. روایت نظر بر آن گل‌هایی است که در آن روزگار رایج بوده است و مردم می‌شناختند. می‌فرماید ۲۱ نوع گل داریم که از بین همه این‌ها برترینش گل یاس است؛ «الرَّیحَانُ وَاحِدٌ وَعِشْرُونَ نَوْعاً سَیدُهَا الْآسُ»؛ گل یاس، برترین است.

روایت دیگر، روایتی است که کلینی رحمه الله روایت می‌کند: «عن عِدَّهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی بْنِ یقْطِینٍ عَنْ یونُسَ بْنِ یعْقُوبَ قَالَ: دَخَلْتُ عَلی أَبِی عَبْدِ اللهِ علیه‌السلام وَ فِی یدِهِ مِخْضَبَهٌ فی‌ها رَیحَانٌ». وارد شدم بر حضرت امام صادق علیه السلام و دیدم یک مخضبه در دستشان است. مخضبه یعنی ظرفی که رنگِ خضاب را در آن ظرف نگه می‌دارند. حضرت ظرف خضابی داشتند که پر از گل بود. این نشان‌دهنده مطلوبیت گل در نظر شرع است.

روایات دیگر، روایت پنجم از همین باب است که مرحوم شیخ کلینی از ابی هاشم جعفری نقل می‌کند؛ «قال: دَخَلْتُ عَلی أَبِی الْحَسَنِ الْعَسْکرِی علیه‌السلام فَجَاءَ صَبِی مِنْ صِبْیانِهِ فَنَاوَلَهُ وَرْدَهً فَقَبَّلَهَا وَوَضَعَهَا عَلی عَینَیهِ ثُمَّ نَاوَلَنِیهَا». پسرکی گلی را به امام عسکری علیه السلام تقدیم کرد؛ حضرت این گل را به دست گرفتند و بوسیدند. خیلی روایت عجیبی است؛ نشان‌دهنده میزان محبوبیت گل در نزد ائمه اطهار علیهم السلام است. حضرت گل را بوسید و سپس آن را روی دو چشم گذاشت و به من داد.

 ثُمَّ قَالَ: «یا أَبَا هَاشِمٍ مَنْ تَنَاوَلَ وَرْدَهً أَوْ رَیحَانَهً فَقَبَّلَهَا وَوَضَعَهَا عَلی عَینَیهِ ثُمَّ صَلّی عَلی مُحَمَّدٍ وَ الْأَئِمَّهِ کتَبَ اللهُ لَهُ مِنْ الْحَسَنَاتِ مِثْلَ رَمْلِ عَالِجٍ وَ مَحَا عَنْهُ مِنَ السَّیئَاتِ مِثْلَ ذلِک». این روایت از لحاظ دلالت بر جایگاه گل و ریحان نزد شرع، دلالت بسیار رسایی دارد؛ فرمود: «مَنْ تَنَاوَلَ وَرْدَهً أَوْ رَیحَانَهً». به هرکس گل یا سبزه‌ای دادند، اگر آن را بوسید و روی دو چشم‌هایش گذاشت سپس بر محمد و آل محمد صلوات الله تعالی علیهم صلوات فرستد؛ خدای متعال از حسنات مثل رملِ عالج به او می‌دهد. عالج، تپه بسیار بزرگی بود که در خیلی از موارد به آن تشبیه می‌شد. خدای متعال برای او مثل رمل عالج حسنه می‌نویسد؛ «وَمَحَا عَنْهُ مِنَ السَّیئَاتِ مِثْلَ ذلِک» و به همین اندازه هم از سیّئات او کاسته می‌شود. پس مسئله گل نزد شارع این‌قدر محبوبیت دارد.

این دسته اول از روایات است که مربوط به گل و ریحان است که محبوبیت گل را نزد شارع مورد تأکید قرار داده است. لذا در فضای سبز شهری تکثیر گل، محمود، ممدوح و محبوب است. هرچه در فضای سبز شهری در آنجایی که بشود گل‌کاری صورت گیرد محبوبیت شرعی دارد. از «یشمّه» هم استفاده می‌شود که حتی‌المقدور اگر امکان دارد گل‌های خوشبو را در فضای سبز شهری تکثیر کنند و این کار اولی است. از فلیشمه که امر به شمّ گل شده است گل خوشبو فهمیده می‌شود؛ والّا گل غیر خوشبو که شمّ ندارد. از این هم استفاده می‌کنیم که آن گلی که در شرع بیشتر به آن توجه خاص می‌شود گل خوشبو است. این، دسته اول از روایت بود.

محبوبیت سبزه و فضای سبز در روایات

دسته دوم روایاتی است که در محبوبیت سبزه و فضای سبز وارد شده است که فضای سبز را نزد شارع محبوب اعلام می‌کند. مرحوم برقی صاحب محاسن روایت می‌کند و روایت از نظر سندی تام است؛ «عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ عُبَیدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الدِّهْقَانِ عَنْ دُرُسْتَ بْنِ أَبِی مَنْصُورٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِیدِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ علیه السلان قَالَ: ثَلَاثَهٌ یجْلُونَ الْبَصَرَ النَّظَرُ إِلَی الْخُضْرَهِ وَ النَّظَرُ إِلَی الْمَاءِ الْجَارِی وَ النَّظَرُ إِلَی الْوَجْهِ الْحَسَنِ.»؛ سه چیز است که به چشم جلاء می‌دهد. جلای چشم به معنی این نیست که چشم از لحاظ فیزیکی عوض می‌شود؛ جلای چشم به معنای جلای روح از طریق چشم است؛ یعنی روح در نتیجه دیدن احساس تازگی می‌کند.

«یجْلُونَ الْبَصَرَ»، مثل جری المیزاب است. میزاب که جاری نمی‌شود؛ چون آبی که در میزاب است جاری می‌شود، این جریان را به میزاب نسبت می‌دهند. در یجلی البصر هم اگر به سبزه یا کوه یا سنگ نگاه کند حالتِ بصر عوض نمی‌شود و چشم همان چشم است بلکه یعنی آنچه به‌وسیله بصر می‌بیند که همان روح آدمی است. روح جلا پیدا می‌کند و تازه می‌شود و به معنای نشاط جدیدی است که برای روح ایجاد می‌شود. این کاشف از محبوبیت سبزه نزد شارع است که جلای بصر و روح در آن است. گرچه به لسان اِخبار بیان شده است؛ اما چون این اِخبار، اخباری است که نتیجه خوبی را بر نگاه به سبزه مترتب می‌کند کاشف از محبوبیت عند الشارع است. شارع می‌گوید: این کار را بکنی این نتیجهٔ خوب بر آن بار می‌شود. این یعنی نزد شارع محبوبیت دارد.

گرچه لسان، لسان اخبار است و از مطلبی خبر می‌دهد و انشاء نیست که بگوید این کار را بکنید؛ اما اخباری است که مفیدِ انشاء است؛ می‌گوید اگر این کار را بکنی خداوند به تو سلامتی می‌دهد، این دارو و این غذا را بخور تا شفا پیدا کنی. درست است که این جمله، جمله خبری است اما مفید انشاء و مطلوبیت در نظر شرع است. این هم از همان قبیل است که «ثَلَاثَهٌ یجْلُونَ الْبَصَرَ»؛ سه چیز است که به چشم و بصر جلا می‌بخشد. ۱. «النَّظَرُ إِلَی الْخُضْرَهِ»؛ به سبزی نگاه کردن؛ به این معنا است که محیط شهریِ ما باید طوری باشد که کسی که در این شهر زندگی می‌کند چشمش به سبزه بیافتد. مطلوبیت شرعی این است که انسان بتواند در زندگی شهری نگاه به خضره داشته باشد. ۲. «و النَّظَرُ إِلَی الْمَاءِ الْجَارِی»؛ معلوم می‌شود این هم مطلوبیت دارد. پس اگر ما بتوانیم در شهرها و در عمران شهری کاری کنیم که آب جاری را در کنار فضای سبز داشته باشیم این هم مطلوبیت شرعی دارد. ۳. «النَّظَرُ إِلَی الْوَجْهِ الْحَسَنِ»؛ نگاه کردن به روی زیبا هم به روح جلا می‌دهد. البته معلوم است که مراد از نظر به وجه حسن، نظر پاک است. این روایت در ابوابِ احکام المساکنِ وسائل الشیعه باب ۲۶ حدیث ۳ آمده است.

روایت دیگر، روایتی است که مرحوم شیخ صدوق در خصال از ائمه معصومین روایت می‌کند: «عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یحْیی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ یحْیی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَی عَنْ رَجُلٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: النُّشْرَهُ فِی عَشَرَهِ أَشْیاءَ الْمَشْی وَ الرُّکوبِ وَ الِارْتِمَاسِ فِی الْمَاءِ وَ النَّظَرِ إِلَی الْخُضْرَهِ وَ الْأَکلِ وَ الشُّرْبِ وَ النَّظَرِ إِلَی الْمَرْأَهِ الْحَسْنَاءِ وَ الْجِمَاعِ وَ السِّوَاک وَ مُحَادَثَهِ الرِّجَالِ.». نَشرَ یعنی نَشاط. در بعضی از نسخ هم آمده است النشوه که آن هم به همین معناست. ده چیز است که به آدم نشاط می‌دهد. «المشی»؛ اینکه انسان راه برود. حالا البته الآن در بهداشتِ راه رفتن خیلی تأکید می‌شود که راهپیمایی داشته باشید و روزانه نیم ساعت راه بروید. یکی از آثار خوبِ راه رفتن، همین نشاطی است که به انسان دست می‌دهد. «والرکوب»؛ اسب‌سواری هم همین نشاط را می‌دهد که آدم از یک حیوانی سواری بگیرد.

بعداً مفصل بحث می‌کنیم که از روایاتمان و از منابع شرعی‌مان حتی از آیات قرآنی استفاده می‌شود که چهارپایان نباید از زندگی شهری آدمیزاد جدا شوند. بخشی از زندگی سالم شهری به‌وسیله استفاده از چهارپایان تأمین می‌شود. نه‌تنها به خاطر اینکه استفاده از چهارپایان از لحاظ سواری گرفتن موجب سلامتی می‌شود، بلکه حتی از لحاظ جمال و زیبایی محیط شهری نیز فایده دارد. «وَ لَکُمْ فیها جَمالٌ حینَ تُریحُونَ وَ حینَ تَسْرَحُونَ»؛ این آیه در سوره نحل است.

آسیب های فرهنگ غرب

یکی از آسیب‌هایی که فرهنگ غربی دارد -اگر بعداً فرصت شد این را بحث می‌کنم- نفی هر چیز غیر از محصول خودشان است؛ ماشین چیز خوبی است که اختراع شده است و مردم استفاده می‌کنند اما آیا وقتی ماشین آمد استفاده از وسایل دیگر کلاً باید نفی شود؟! نه‌تنها عملاً نفی می‌شود، بلکه از لحاظ فرهنگی هم تبدیل به مسخره شود و استهزا کنند. الآن اگر کسی به بگوید چه اشکالی دارد در زندگی شهری از چهارپا استفاده کنیم او را به مسخره می‌گیرند و می‌گویند می‌خواهد ما را به عصر حجر برگرداند. این چه حرفی است؟

به‌هرحال استفاده از چهارپا برای نقل‌وانتقال از لحاظ جسمانی فایده دارد و بدن انسان را زنده و بانشاط و سالم نگه می‌دارد. چه اشکالی دارد مردم از چهارپایان استفاده کنند؟ در شهرهای بزرگِ اروپایی مثل لندن می‌دیدیم خیلی از جاها و خیابان‌هایش، راه‌های مخصوصی برای اسب‌سواران ایجاد شده بود. اما این راه برای چه کسانی بود؟ گردن‌کلفتان و طبقه مرفه. اگر آن‌ها از اسب استفاده کنند چیز خیلی خوبی است. اگر سرمایه‌داران استفاده کنند خوب می‌شود و علامت جاه و مقام و یک جایگاه برجسته اجتماعی است. اما اگر یک روستایی از اسب استفاده کند یا یک روستایی از الاغ یا قاطر استفاده کند؛ این می‌شود علامتِ عقب‌ماندگی! این حرف‌ها یعنی چه؟ بنده یک وقتی یک مقاله‌ای در یکی از مجلات خارجی می‌خواندم که این مضمون را داشت که خودشان هم متوجه شده‌اند این نظامی که برای عمران و زندگی شهری ساخته‌اند غلط است.

یک مقاله مفصل بود در مورد اینکه چه کسی گفته است سرعت مطلوب است؟ این مقاله می‌گفت ما یک تمدنی را بر مبنای شتاب و عجله ساختیم. در نتیجه این، زندگی ما بر اساس سرعت است. طرف از خواب که بیدار می‌شود عجله دارد تا برسد به محل کارش و حتی صبحانه هم نمی‌خورد. چرا؟ چون ترافیک است و باید خیلی زود حرکت کند. اول صبح که وارد شهرهای بزرگ می‌شویم می‌بینیم که همه مردم می‌دَوَند و ماشین‌ها از هم سبقت می‌گیرند. خب چه خبر است؟ آرام راه بروید. چرا احساس آرامش نمی‌کنید؟ علت همین است؛ علت این است که شما یک شهری ساخته‌اید که مبنای آن عجله است. این، ضدِ آن چیزی است که در فرهنگ اسلامی ما است که «العجله من الشیطان و الصبر مِن الرحمن»؛ زندگی را نباید مبتنی بر شتاب کرد.

در آن مقاله نوشته است این بیماری‌هایی که اکنون از آن‌ها به بیماری‌های عصر تعبیر می‌شود، بیماری‌های عصر نیستند؛ بیماری‌های این تیپ زندگی‌های شهری است که برای مردم به وجود آورده‌اند؛ از سرطان و از قند و کلسترول و همین بیماری‌ها. در این جامعه‌ای که ما زندگی می‌کنیم آدمِ سالم کم پیدا می‌شود، یک آدمی که نه سرطان و نه قند خون و نه چربی خون و نه اضافه‌ وزن داشته باشد. همه افراد یکی از این‌ها را دارند.

 این چه نوع زندگی است که برای مردم ساختید؟ بعد هم از آن تعریف می‌کنید و به‌به و چه‌چه می‌کنید! یکی از علل پیدایش چنین وضعیتی حذف چهارپایان از زندگی است. این‌هایی که من عرض می‌کنم برای این است که به آن اصرار دارم؛ ما از منابع شرعی استفاده کرده‌ایم که وجود این چهارپایان [لازم است.] می‌فرماید: «وَالْأَنْعَامَ خلق‌ها لَکمْ فِیهَا دِفْءٌ وَمَنَافِعُ وَمِنْهَا تَأْکلُونَ»؛ این‌ها برای ما آفریده شده‌اند. در حال حاضر نسل بعضی از چهارپایان در خطر انقراض هستند. ما باید زندگی شهری را بر اساسی مبتنی کنیم که از چهارپایان در زندگی شهری استفاده شود، البته استفاده منظم، تمیز و روی حساب؛ نه بدون حساب که همه شهر را کثیف کنند. این روایت دوم بود که مربوط به محبوبیت فضای سبز بود.

نقش ارتماس در آب در سلامتی روان و جسم از دیدگاه اسلام

«وَ الِارْتِمَاسِ فِی الْمَاءِ وَ النَّظَرِ إِلَی الْخُضْرَهِ». همچنین ارتماس در آب یعنی فرورفتن در آب؛ معلوم می‌شود نفع فرورفتن در آب بیش از زیر دوش فرورفتن است زیرا در روایت نیامده است که الاغتسال فی الماء. خودِ ارتماس در آب، چیز مطلوبی است. این بحث را هم بعداً خواهیم گفت که خوب است در خانه‌ها استخرهای کوچکی باشد، لازم نیست استخرهای بزرگ باشد. مثلاً یک حوض دو متر در دو متر باشد و اهل خانه ارتماس کنند. این کار منشأ آرامش آن‌ها می‌شود، منشأ آسایش و نشاطشان می‌شود. «وَ النَّظَرِ إِلَی الْخُضْرَهِ» نگاه به فضای سبز انداختن. این معنی‌اش این است که فضای سبز در اسلام مطلوب و محبوب است. این روایتی که نقل کردیم در وسائل الشیعه است، ابواب السواک، باب یک، حدیث ۳۴.

روایت دیگر باز هم در همین باب است که مرحوم شیخ صدوق نقل می‌کند: «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ فِی عُیونِ الْأَخْبَارِ بِأَسَانِیدَ تَقَدَّمَتْ فِی إِسْبَاغِ الْوُضُوءِ عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِی علیه السلام قَالَ: الطِّیبُ نُشْرَهٌ وَ الْغُسْلُ نُشْرَهٌ وَ الرُّکوبُ نُشْرَهٌ وَ النَّظَرُ إِلَی الْخُضْرَهِ نُشْرَهٌ.». بحث در مورد عطر نیست، طیب در اینجا یعنی بوی خوش. یکی از چیزهایی که مورد تأکید شارع قرار گرفته، استفاده از بوی خوش است. مؤمن باید بوی خوش داشته باشد. اتفاقاً در خصوص مسجد امر شده‌ایم که عطر و بوی خوش داشته باشید. از رسول اکرم صلی الله علیه و آله بسیار وارد شده که ایشان به بوی خوش مُقید بودند. مؤمن باید بوی خوش داشته باشد و باید این عطر زدن در عرف ایمانی رایج شود. باید هیچ مؤمنی بدون تعطر و تطیّب از خانه خارج شود، در خود خانه هم همین‌ طور است. بوی خوش، منشأ نشاط است.

«وَ الْغُسْلُ نُشْرَهٌ»؛ غسل یعنی انسان خودش را با آب بشوید. «وَ الرُّکوبُ نُشْرَهٌ». گفتیم منظور از رکوب یعنی چهارپا سواری. «وَ النَّظَرُ إِلَی الْخُضْرَهِ نُشْرَهٌ.» شاهد ما در همین عبارت است. باز هم در این روایت تأکید به نگاه به سبزه شده است. پس از مجموع این روایات استفاده می‌کنیم که وجود فضای سبزِ کافی، لازم است. به شکلی که وقتی انسان در یک خیابانی راه می‌رود و در محیط شهری زندگی می‌کند مدام چشمش به سبزه بیافتد نه اینکه آن‌قدر کم باشد که پیدا کردنش سخت باشد. گاهی ساختمان‌ها و فضاهایی ساخته می‌شوند که اصلاٌ سبزی ندارد.

http://vasael.ir/fa/news-details/8614/





http://vasael.ir/fa/asatid/10/