درس خارج فقه نظام عمران شهری ایت الله اراکی
از روایات استنباط می شود برای هر ساخت و سازی باید حریم متناسب آن رعایت شود
پایگاه اطلاع رسانی وسائل – آیت الله اراکی در اولین جلسه درس خارج فقه نظام عمران شهری، در ضمن بحث حریم مسجد، توضیح داد که چگونه در فقه اسلامی نظام محله های یک شهر تبیین شده است و در بحث حریم خانه ها، رعایت نکردن فاصله لازم بین خانه ها را شرعاً نامطلوب دانست.
به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله محسن اراکی، دبیر کل مجمع تقریب مذاهب اسلامی دراولین جلسه سال تحصیلی 94-95 در درس خارج فقه نظام عمران شهری، که روز پنجشنبه نهم مهرماه 1394 در مدرسه عالی دارالشفا قم برگزار شد، در ادامه مباحث مطرح شده در سال تحصیلی قبل، با استناد به روایات شریفه بحث حریم در فقه اسلامی را مطرح کرده و حریم مسجد، حریم مؤمن و حریم خانه را مورد بحث قرار داد و گفت: از روایات به دست می آید که برای هر ساهت و سازی باید حریم مناسب آن رعایت شود.
وی در ضمن بحث حریم مسجد، توضیح داد که چگونه در فقه اسلامی نظام محله های یک شهر تبیین شده است و در بحث حریم خانه نیز کنار هم قرار گرفتن خانه ها و عدم لحاظ فاصله لازم بین خانه ها را بعنوان امری که شرعاً نامطلوب است، معرفی کرد.
استاد درس خارج حوزه علمیه قم در ادامه مباحث فقه حریم، برخلاف آنچه امروزه مرسوم است، عدم لحاظ حریم و فاصله لازم بین خانه ها را امری نامطلوب دانست و سعی کرد از روایات، مقدار معینی را برای حریم حانه های مسکونی استنباط کند.
خلاصه و اهم مباحث جلسه اول درس «فقه شهرسازی» آیت الله اراکی را در ذیل ملاحظه می فرمایید.
مطلب نهم. رعایت حریم در فقه اسلامی
مطلب نهم رعایت حریم در فقه اسلامی است. حریم ابنیه و مساکن و راه ها و حتی افراد و اشخاص. از روایات استفاده می شود که برای هر ساخت و سازی حریم مناسب آن باید رعایت شود و حتی اشخاص هم حریم آنها باید رعایت شود. برای اینکه به یک جمع بندی درباره فقه حریم دست پیدا کنیم، ابتدا مواردی را که در شرع در خصوص حریم ها وارد شده است متعرض می شویم. یعنی آن حریم هایی که در فقه اسلامی به آن توجه شده است و حکم خاص آن بیان شده است.
تعریف حریم
یک قاعده کلی در باب حریم داریم (بعداً متعرض می شویم) و آن اینکه حریم هر شیء، آن فاصله ای است که بطور معمول و متعارف، منع ورود ضرر نسبت به آن شیء می کند. درچند مطلب به بحث تحریم ها می پردازیم.
حریم در روایات
مطلب اول. اشاره اجمالی به مواردی که در روایات معصومین علیهم السلام به آن اشاره شده است:
حریم مساجد
مورد اول، حریم مساجد است. صدوق ره در خصال: عن أبی عبد الله عن أبیه عن آبائه علیهم السلام قال قال أمیر المؤمنین علیه السلام : حریم المسجد أربعون ذراعا و الجوار أربعون دارا من أربعة جوانبها.
قبلاً گفتیم که تعبیر"مصلای جمعه" صحیح نیست. چون درفقه چنین چیزی نداریم. باید گفت: مسجد اقامه جمعه. برای نماز جمعه باید مسجد تهیه شود. محل اقامه نماز جمعه، مسجد جامع و مسجد مرکزی است. گفتیم این مسجد باید در مرکز شهر قرار بگیرد. مسجد محله هم باید در مرکز محله قرار بگیرد که از هر سمت و جانب تا چهل خانه، جار (همسایه) این مسجد است. از این چهل خانه که عبور کنیم باز هم چهل خانه دیگر و یک مسجد دیگر در محله دیگری تنظیم می شود و به این شکل گفتیم که نظام محله های یک شهر در فقه اسلامی کاملاً تبیین شده است.
حریم مؤمن
مورد دوم، حریم مؤمن است. حریم مؤمن در مسجد یا مجلس. بین مؤمنین درحال نماز در مسجد باید فاصله ای باشد. مخصوصاً در صیف (تابستان).
مرحوم صدوق در من لایحضره الفقیه: وَ رُوِیَ أَنَّ حَرِیمَ الْمَسْجِدِ أَرْبَعُونَ ذِرَاعاً مِنْ کُلِّ نَاحِیَةٍ وَ حَرِیمَ الْمُؤْمِنِ فِی الصَّیْفِ بَاعٌ وَ رُوِیَ عَظْمُ الذِّرَاع. حریم مؤمن در تابستان یک باع است. یعنی وقتی مؤمن کنار مؤمن دیگری می نشیند یا در نماز کنار او می ایستد باید یک فاصله ای را رعایت کند. این فاصله را باع می گویند. باع دو وجه دارد و یک وجه آن فاصله بین دو کف دست است. مثلاً محل سجده نمازگزار تا محل ایستادن نمازگزار در صف جلو باید یک باع فاصله باشد. درشتاء ( زمستان )، این فاصله طبق روایت "شبر" است یعنی نیمی از باع.
حریم خانه
مورد سوم، حریم خانه است. از روایت، اجمالاً چنین استفاده می شود که: اینکه خانه ها کنار هم باشند و در همدیگر فرو روند، مطلوب شرع نیست. روایت مرحوم کلینی: عن ابی عبدالله علیه السلام شَکَا رَجُلٌ مِنَ الْأَنْصَارِ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه آله أَنَّ الدُّورَ قَدِ اکْتَنَفَتْهُ ( یعنی خانه های مردم او را احاطه کرده و دربرگرفته اند) فَقَالَ النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله ارْفَعْ صَوْتَکَ مَا اسْتَطَعْتَ وَ سَلِ اللَّهَ أَنْ یُوَسِّعَ عَلَیْکَ.
شخصی شکایت کرد به رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم که خانه ها اطراف او را گرفته اند و آن حضرت شکایت او را رد نفرمود؛ بلکه اشکال را پذیرقتند ولی چون راه حل متعارفی وجود نداشته است به او فرمودند دعا کن بلکه خداوند گشایشی کند. این روایت دلالت دارد بر اینکه در هم فرو رفتن خانه ها و کنار هم قرارگرفتن آنها مطلوب شرع نیست. این روایت را مرحوم حر عاملی در وسائل الشیعه ابواب احکام المساکن باب یک حدیث 6 نقل می کند.
رجوع به قاعده کلی
اگر از ادله نتوانیم حد حریم معینی را برای خانه ها استفاده کنیم، به همان قاعده کلی حریم مبتنی بر نفی ضرر رجوع می شود؛ یعنی لزوم تعیین حریم به اندازه ای که مانع از ضرر متعارف شود. چسبیدن خانه ها به هم موجب سلب آسایش خانواده است؛ بخاطر رفت و آمد و سر و صدا و فعالیت ها. اگر بخواهیم حریم متعارف بر مبنای مقیاس های عرفی برای خانه ها تعریف کنیم؛ ممکن است نسبت به خانه ها تنوع قائل شویم. نسبت به جمعیت خانه ها مثلاً. برآورد این امور به کار کارشناسی نیاز دارد و باید بوسیله کارشناسان معیار ضرر عرفی تعیین شود.
حداقل حریم مستفاد از روایات
شاید بتوان یک حداقل را از روایات استفاده کرد.موثقه سکونی از امام صادق علیه السلام: الطریقُ یَتَشاحُ عَلیهِ اهلُهُ وَ حَدُّهُ سبعُ أذرُعٍ.
حدیث دیگر: عَنْ أَبِی الْعَبَّاسِ الْبَقْبَاقِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ إِذَا تَشَاحَّ قَوْمٌ فِی طَرِیقٍ فَقَالَ بَعْضُهُمْ سَبْعُ أَذْرُعٍ وَ قَالَ بَعْضُهُمْ أَرْبَعُ أَذْرُعٍ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام لَا بَلْ خَمْسُ أَذْرُعٍ.
درباره دو روایت، اولاً در دو روایت، " تشاح اهله" آمده است. مشاحه بر طریق، قرینه است بر اینکه روایت اختصاص به طریق و راه عمومی ندارد بلکه ملک شخصی مردم را هم شامل است. یعنی دو روایت آن طریقی را بحث می کند که طریق و حریم بین خانه است و دو ملک شخصی مورد بحث است نه طریق و راه عمومی.
ثانیاً، به حسب ظاهر دو روایت تعارض دارند و دو حد را بیان می کند. یکی هفت و دیگری پنج ذراع. روایت هفت ذراع اگر متواتر نباشد، مستفیضه است و در منابع اهل سنت هم آمده است. روایت پنج ذراع هم بنا بر مبنای ما صحیحه است.
حل تعارض: بین دو روایت یک عموم و خصوص می توان یافت. روایت اول در فرض قاعده اولیه طریق بین دو خانه است، یعنی بر فرض عدم اختلاف، هفت ذراع برای فاصله تعیین می شود. حال اگر یکی از طرفین راضی نشد و اصرار بر حد کمتر داشت، روایت دوم، حد را تعیین می کند. ظاهر این است. یعنی روایت دوم با فرضِ عدم رضایت یکی از طرفین به عقب نشینی به مقدار هفت ذراع است و با چنین فرضی مقدار فاصله را پنج ذراع مقرر می کند. اگر این وجه جمع را نپذیریم، چون تعارض در مقدار مازاد بر پنج ذراع است، نتیجه جمع و حل تعارض همان پنج ذراع است. (پنج ذراع حداقل فاصله لازم بین دو ملک شخصی است.)223/907/ق
تقریر: ج. زنگنه
http://vasael.ir/fa/news-details/1347/
استفاده از حق در صورت اضرار به دیگران ممنوع است
پایگاه اطلاع رسانی وسائل – آیت الله محسن اراکی در دومین جلسه درس خارج عمران و شهرسازی اسلامی، بحث حریم در فقه اسلامی را ادامه داد و ملاک کلی در حریم را عدم اضرار دانست.
به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله محسن اراکی، دبیر کل مجمع تقریب مذاهب اسلامی دردومین جلسه درس خارج فقه عمران شهری که روز پنجشنبه بیست و یکم آبانماه 1394 در مدرسه دارالشفا قم برگزار شد، در ادامه بحث جلسه قبل، با استناد به روایات متعدد، ملاک و میزان در حریم را عدم اضرار دانست.
ایشان با توجه به همین ملاک، نتیجه گرفت که باید استفاده از حق، به اندازه ای باشد که به حق خاص دیگری اضرار نشود.
اهم و خلاصه جلسه دوم درس خارج شهرسازی به شرح زیر است.
بسم الله الرحمن الرحیم
مطلب دوم: داشتن حریم، مختص بعضی از اشیا نیست
از روایاتی که در مورد حریم بعض اشیاء مانند نخل، مسجد، مصلی، چاه و غیره وارد شده است، استفاده می شود که داشتن حریم قاعده کلی است و اختصاص به این اشیاء ندارد. بعبارتی دیگر، از روایات وارده الغاء خصوصیت فهمیده می شود و اینکه حریم اختصاص به این اشیاء نداشته و ذکر این موارد از باب نمونه است.
مطلب سوم: میزان در این قاعده کلی چیست؟
میزان در حریم، دفع ضرر از جانب صاحب حریم است. حریم آن فاصله ای است که اگر رعایت نشد به صاحب حریم ضرر وارد می شود. ملاک کلی در حریم، عدم اضرار است. جلوگیری از انتفاع هم در حکم ضرر است. در همه جا لازم است حریم رعایت شود؛ مثلاً در راه ها و محل عبور مردم باید حریم رعایت شود و نیز سایر موارد.
در روایت آمده است که حریم نخل برد و گستره برگهای نخل است. نخل فی نفسه خصوصیتی ندارد و حریم سایر درختان هم همین است. بنابراین اگر کسی درختی را مالک بود برد شاخه های درخت هم ملک اوست. اگر کسی باغی را فروخت ولی درختی را استثناء کرد غیر از درخت حریم درخت یعنی برد شاخه های آن هم ملک اوست.
کلینی و شیخ از امام صادق علیه السلام: عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَضَى النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله فِی رَجُلٍ بَاعَ نَخْلًا وَ اسْتَثْنَى غَلَّةَ نَخَلَاتٍ فَقَضَى لَهُ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله بِالْمَدْخَلِ إِلَیْهَا وَ الْمَخْرَجِ مِنْهَا وَ مَدَى جَرَائِدِهَا (وسائل الشیعه باب احکام العقود، باب 30، حدیث 2)
امام در جواب فرموده است که طریق ورود و خروج به این نخلها که فروشنده آن را از درختان فروخته شده استثناء کرده است و نفروخته است، ملک فروشنده است و نیز محدوده شاخه ها ی این نخل هم ملک فروشنده باقی می ماند.
صدوق و نیز حمیری (در قرب الاسناد) روایت می کند: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله حَرِیمُ النَّخْلَةِ طَوْلُ سَعَفِهَا (وسائل الشیعه باب احیاء الموات، باب 10 حدیث 2)
روایت دیگر. کلینی و شیخ از عقبة بن خالد: عَنْ عُقْبَةَ بْنِ خَالِدٍ أَنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله قَضَى فِی هَوَائِرِ النَّخْلِ أَنْ تَکُونَ النَّخْلَةُ وَ النَّخْلَتَانِ لِلرَّجُلِ فِی حَائِطِ الْآخَرِ فَیَخْتَلِفُونَ فِی حُقُوقِ ذَلِکَ فَقَضَى فِیهَا أَنَّ لِکُلِّ نَخْلَةٍ مِنْ أُولَئِکَ مِنَ الْأَرْضِ مَبْلَغَ جَرِیدَةٍ مِنْ جَرَائِدِهَا حِینَ بُعْدِهَا.
سوال شد از کسی که در زمین دیگری نخلی دارد حقوق آن چیست ؟ طبق جواب، شعاع شاخه های نخل، ملک شخص فرو شنده است.
حریم پنجم، حریم چاه
درباره تعیین حریم چاه، روایات مقادیر و فواصل مختلفی را بیان می کند و بر یک ملاک اتفاق نظر ندارند چون انداره ها متفاوت است. چنین استفاده می شود که حریم چاه عدم اضرار است.
ملاک عدم اضرار در یک روایت به آن تصریح شده است:
روایت کلینی عن محمد بن عیسی عن محمد بن مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ قَالَ کَتَبْتُ إِلَى أَبِی مُحَمَّدٍ علیه السلام رَجُلٌ کَانَتْ لَهُ قَنَاةٌ فِی قَرْیَةٍ فَأَرَادَ رَجُلٌ أَنْ یَحْفِرَ قَنَاةً أُخْرَى إِلَى قَرْیَةٍ لَهُ کَمْ یَکُونُ بَیْنَهُمَا فِی الْبُعْدِ حَتَّى لَا یُضِرَّ بِالْأُخْرَى فِی الْأَرْضِ إِذَا کَانَتْ صُلْبَةً أَوْ رِخْوَةً فَوَقَّعَ ع عَلَى حَسَبِ أَنْ لَا یُضِرَّ إِحْدَاهُمَا بِالْأُخْرَى إِنْ شَاءَ اللَّهُ. (وسائل الشیعه ابواب احیاء الموات، باب14 حدیث1 و من لا یحضر الفقیه ، جلد 3،ص238 )
فاصله بین دو قنات چقدر باشد؟ در جواب چنین آمده است که حفر قنات دوم نباید به قنات اول ضرر برساند. ما از این روایت قاعده کلی عدم اضرار را در مورد حریم چاه استفاده می کنیم.
روایت دیگر هم داریم که بیان می کند ملاک در حریم عدم اضرار است:
کلینی ره: قالَ وَ کَتَبْتُ إِلَیْهِ علیه السلام رَجُلٌ کَانَتْ لَهُ رَحًى عَلَى نَهَرِ قَرْیَةٍ وَ الْقَرْیَةُ لِرَجُلٍ فَأَرَادَ صَاحِبُ الْقَرْیَةِ أَنْ یَسُوقَ إِلَى قَرْیَتِهِ الْمَاءَ فِی غَیْرِ هَذَا النَّهَرِ وَ یُعَطِّلَ هَذِهِ الرَّحَى أَ لَهُ ذَلِکَ أَمْ لَا ؟
کسی آسیابی دارد بر روی نهر قریه. این نهر در دهی است که ملک شخصی است. صاحب ده می خواهد نهری دیگر بکشد که آب را به نهر دوم ببرد و در نتیجه آسیاب این مرد تعطیل می شود . سائل می پرسد آیا این فرد می تواند چنین کاری در ملک خودش انجام دهد؟
فَوَقَّعَ علیه السلام یَتَّقِی اللَّهَ وَ یَعْمَلُ فِی ذَلِکَ بِالْمَعْرُوفِ وَ لَا یَضُرُّ أَخَاهُ الْمُؤْمِنَ. وسائل الشیعه، ابواب احیاء الموات، باب 15، حدیث 1.
یعنی حق ندارد ضرر به آن برادر مؤمنش برساند.
ما از این روایت یک قاعده کلی استفاده می کنیم و آن اینکه استفاده از حق، جایی که موجب اضرار دیگری شود، ممنوع است و باید حریم دیگری رعایت شود. چه ملک شخصی باشد چه ملک عام باشد، در هرحال باید استفاده از حق، به اندازه ای می تواند باشد که اضرار به حق خاص کسی نشود.
روایت دیگر
کلینی ره: عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْمٍ کَانَتْ لَهُمْ عُیُونٌ فِی أَرْضٍ قَرِیبَةٍ بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ فَأَرَادَ الرَّجُلُ أَنْ یَجْعَلَ عَیْنَهُ أَسْفَلَ مِنْ مَوْضِعِهَا الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِ وَ بَعْضُ الْعُیُونِ إِذَا فُعِلَ ذَلِکَ أَضَرَّ بِالْبَقِیَّةِ مِنَ الْعُیُونِ وَ بَعْضٌ لَا یُضِرُّ مِنْ شِدَّةِ الْأَرْضِ
برخی از مردم مالک چشمه هایی هستند در زمین.فاصله چشمه ها از هم کم است. مالک یکی از چشمه ها می خواهد کاری کند که چشمه اش از محلی پایین تر از چشمه دیگری جاری شود و این چشمه ها متفاوت است. برخی چشمه ها با تغییر محل جوشش آنها به چشمه دیگر ضرری نمی رسد ولی برخی دیگر بگونه ای است که با تغییر محل جوشش آنها، به دیگر چشمه ها ضرر می زند.
قال فَقَالَ مَا کَانَ فِی مَکَانٍ شَدِیدٍ فَلَا یُضِرُّ وَ مَا کَانَ فِی أَرْضٍ رِخْوَةٍ بَطْحَاءَ فَإِنَّهُ یُضِرُّ وَ إِنْ عَرَضَ عَلَى جَارِهِ أَنْ یَضَعَ عَیْنَهُ کَمَا وَضَعَهَا وَ هُوَ عَلَى مِقْدَارٍ وَاحِدٍ قَالَ إِنْ تَرَاضَیَا فَلَا یَضُرُّ وَ قَالَ یَکُونُ بَیْنَ الْعَیْنَیْنِ أَلْفُ ذِرَاعٍ وسائل الشیعه، ابواب احیاء الموات، باب 13، حدیث 1.
بنا به فرمایش امام علیه السلام، اگر چشمه در زمین نرم است، تغییر محل آن باعث ضرر می شود و مالک آن حق چنین کاری ندارد.
روایت دیگر
کلینی ره: عَنْ عُقْبَةَ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِی رَجُلٍ أَتَى جَبَلًا فَشَقَّ فِیهِ قَنَاةً فَذَهَبَتْ قَنَاةُ الْأُخْرَى بِمَاءِ قَنَاةِ الْأُولَى
شخصی در کوه قناتی جاری کرده بود و یکسال آب آن جاری بود. بعد از آن دیگری آمد و قنات دیگری در آن کوه جاری کرد و باعث شد که آب قنات اول خشک شود.
قَالَ فَقَالَ یَتَقَاسَمَانِ بِحَقَائِبِ الْبِئْرِ لَیْلَةً لَیْلَةً فَیُنْظَرُ أَیُّهُمَا أَضَرَّتْ بِصَاحِبَتِهَا فَإِنْ رُئِیَتِ الْأَخِیرَةُ أَضَرَّتْ بِالْأُولَى فَلْتُعَوَّرْ .
بنا به فرمایش امام علیه السلام، باید یک شب از قنات اول آب بردارند و بررسی کنند آیا از آب قنات دوم کم می شود یا نه. اگر کم شد معلوم می شود قنات اول به قنات دوم ضرر می رساند. شبی دیگر همین کار را درمورد قنات دوم انجام دهند. اگر دیدند با برداشتن آب از این قنات از آب قنات دیگر کم نمی شود، معلوم می شود این قنات به آن دیگری ضرر نمی رساند. خلاصه اینکه آن قناتی را که به دیگری ضرر می رساند، به این روش معلوم کنند و همان را خشک کنند.ش/223/907
http://vasael.ir/fa/news-details/1349/
بر اساس روایات راه بندان و سد طریق حرام است
پایگاه اطلاع رسانی وسائل ـ آیت الله اراکی در سومین جلسه درس خارج فقه نظام عمران شهری به تبیین و تعریف حریم اشیا در حوزه شهری پرداخت و گفت: برای هر شیئی که بناست در شهر در جمع سایر اشیا حضور داشته باشد، باید حریم مناسب آن رعایت شود.
به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله محسن اراکی، درسومین جلسه درس خارج فقه نظام عمران شهری که روز پنجشنبه پنجم آذرماه 1394 در مدرسه دارالشفاء قم برگزار شد، در ادامه بحث جلسه قبل، با استناد به روایات وارده دو نکته را در تعیین حریم اشیاء در شهر دخیل دانست. اول وجود روایت در تعیین حد آن و دوم ضرری که از سوی آن شیئ با ملاحظه وسعت حریم، متوجه سایر اشیاء می شود یا بالعکس.
وی در ادامه وارد مطلب نهم یعنی قواعد مربوط به راه ها شد و گفت: ابتدا بحثی درباره روایات این باب مطرح و روایات را دسته بندی می کنیم. سپس از مجموع آن، قواعد کلی راه ها را استنباط می کنیم.
دبیر کل مجمع تقریب مذاهب اسلامی دسته اول روایات را درباره منع سد طریق عنوان کرد و ادامه داد: در شرع اسلام راه بندان و سد طریق ممنوع است.
وی افزود: هرعملی که مانع از استطراد و سلوک مردم در راه معمولی شود، حرام است. روایات در این خصوص زیاد است.
خلاصه جلسه سوم درس خارج فقه شهرسازی به شرح زیر است.
بسم الله الرحمن الرحیم
خلاصه مباحث قبل: ملاک حریم
در جلسات قبل گفتیم با توجه به روایات وارده حریم دائر مدار اضرار است؛ یعنی باید برای هر ساختمانی حریمی لحاظ شود که مانع از اضرار به دیگران و مانع از ضرر رساندن دیگران به اهل ساختمان شود.
بنابراین آنچه در روایات در مورد تعیین برخی حریمها وارد شده است، تعبداً بعنوان حداقل حریم پذیرفته می شود.
مثلاً اگر درباره حریم مسجد وارد شده است که حریم آن چهل ذراع است، این مقدار تعبد است و مقدار حداقل است؛ اما اینکه آیا حریم بیشتری لحاظ شود یا نه، اگر چهل ذراع برای حریم مسجد کفایت نکند مثلاً جمعیت وارد به مسجد زیاد باشد و نیاز به پارکینگ و مانند آن دارد، در اینصورت حریم از چهل ذراع تجاوز خواهد کرد.
نتیجه اینکه آن حریمهایی که در روایت آمده است باید رعایت شود و علاوه بر آن، آنچه باید رعایت شود عدم اضرار است؛ اعم از اضرار دیگران به صاحب محل یا اضرار صاحب محل به دیگران. یعنی اگر رعایت آن حدی که در روایت آمده است کفایت نمی کرد در دفع و منع ضرر، باید آن حد را درمحدوده ای که دفع و منع ضرر کند توسعه داد. مواردی که حد خاصی برای حریم آنها در روایت ذکر نشده است، حد آنها عدم اضرار است.
بنابراین دو حد باید در ابنیه لحاظ و رعایت شود. اول، حد تصریح شده در روایت. دوم، حد عدم اضرار.
قاعده حریم اشیا در شهر
بعنوان یک قاعده فقه عمران شهری در مورد حریم اشیاء در شهر می گوییم: برای هر شیئی که بناست در شهر در جمع سایر اشیا حضور داشته باشد، باید حریم مناسب آن رعایت شود.
آنجا که حریم این شیء در روایت بیان شده است باید این حریم رعایت شود به شرط آن که دفع ضرر کند.
اگر دفع ضرر نمی کند باید حریم توسعه داده شود.
آنجا که برای شیء در روایت حریمی ذکر نشده است باید در حد دفع و منع ضرر، حریم برای آن لحاظ شود.
مطلب نهم. قواعد مربوط به راه ها
مطلب نهم در قواعد عمران شهری، قواعد مربوط به راه هاست.
برای ورود به بحث، ابتدا بحثی درباره روایات این باب مطرح می کنیم. ابتدا روایات را دسته بندی می کنیم و سپس از مجموع آن، قواعد کلی راه ها را استنباط می کنیم.
دسته اول روایات: منع از سد طریق
دسته اول روایات مربوط به منع از سد طریق است. در شرع اسلام راه بندان و سد طریق ممنوع است.
هرعملی که مانع از استطراد و سلوک مردم در راه معمولی شود، حرام است. روایات زیاد است.
روایت اول
مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِیسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَى عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَیْدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَجُلٌ لِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ع أَیْنَ یَتَوَضَّأُ الْغُرَبَاءُ قَالَ یَتَّقِی شُطُوطَ الْأَنْهَارِ وَ الطُّرُقَ النَّافِذَةَ وَ تَحْتَ الْأَشْجَارِ الْمُثْمِرَةِ وَ مَوَاضِعَ اللَّعْنِ فَقِیلَ لَهُ وَ أَیْنَ مَوَاضِعُ اللَّعْنِ قَالَ أَبْوَابُ الدُّورِ/ روایت 1، باب 15، ابواب احکام الخلوة
غریب در کجا می تواند وضو بگیرد؟ در روایت فقط وضو مراد نیست. مراد وضو و مقدمات آن است. در روایت از حاشیه شهر و راه هایی که بن بست نیست و زیر درختان ثمردار و درب منازل مردم، نهی شده است.
روایت دوم
عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُبْدُونٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الزُّبَیْرِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِکِ الْأَوْدِیِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَبِی زِیَادٍ الْکَرْخِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله ثَلَاثٌ مَلْعُونٌ مَنْ فَعَلَهُنَّ الْمُتَغَوِّطُ فِی ظِلِّ النُّزَّالِ وَ الْمَانِعُ الْمَاءَ الْمُنْتَابَ وَ سَادُّ الطَّرِیقِ الْمَسْلُوکِ.
روایت می فرماید که سه شخص مشمول لعن الهی می شوند؛ از جمله آنها کسی است که راه رفت و آمد مردم را ببندد. روایت دلالت دارد بر اینکه سد طریق فی نفسه حرام است.
این روایات مربوط به مقدمات وضو بود که موجب سد راه مردم شود.
روایات باب مکان مصلی
روایاتی هم داریم که در مورد نماز خواندن در راه است؛ به طوری که راه عبور و مرور مردم بسته شود. روایات متعددی داریم که نماز را نباید در معبر عمومی خواند.
روایت اول
مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ ابْنِ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْفَضْلِ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ عَشَرَةُ مَوَاضِعَ لَا یُصَلَّى فِیهَا الطِّینُ وَ الْمَاءُ وَ الْحَمَّامُ وَ الْقُبُورُ وَ مَسَانُّ الطُّرُقِ وَ قُرَى النَّمْلِ وَ مَعَاطِنُ الْإِبِلِ وَ مَجْرَى الْمَاءِ وَ السَّبَخُ وَ الثَّلْجُ روایت 6، باب 15، ابواب مکان المصلی.
از نماز خواندن در ده موضع نهی شده است و از ان جمله مَسَانُّ الطُّرُقِ است؛ یعنی وسط و میانه راه رفت و آمد مردم.
روایت دوم
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِیزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الصَّلَاةِ فِی السَّفَرِ فَقَالَ لَا تُصَلِّ عَلَى الْجَادَّةِ وَ اعْتَزِلْ عَلَى جَانِبَیْهَا روایت 5، باب 19، ابواب مکان المصلی.
امام صادق علیه السلام می فرماید: در وسط راه نماز نخوان و به حاشیه راه برو..
روایت سوم
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ فِی الْخِصَالِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بِإِسْنَادِهِ رَفَعَهُ إِلَى رَسُولِ اللَّهِ ص أَنَّهُ قَالَ ثَلَاثَةٌ لَا یَتَقَبَّلُ اللَّهُ لَهُمْ بِالْحِفْظِ رَجُلٌ نَزَلَ فِی بَیْتٍ خَرِبٍ وَ رَجُلٌ صَلَّى عَلَى قَارِعَةِ الطَّرِیقِ وَ رَجُلٌ أَرْسَلَ رَاحِلَتَهُ وَ لَمْ یَسْتَوْثِقْ مِنْهَا روایت 7، باب 19، ابواب مکان المصلی.
سه شخص است که خداوند آنها را حفظ نمی کند. از جمله آنها کسی است که در وسط راه نماز بخواند. این روایت حداقل ظهور در کراهت دارد.
روایات چهارم، پنجم و ششم
أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِیُّ فِی الْمَحَاسِنِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِینٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا علیه السلام قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الصَّلَاةِ عَلَى ظَهْرِ الطَّرِیقِ فَقَالَ لَا تُصَلِّ عَلَى الْجَادَّةِ وَ صَلِّ عَلَى جَانِبَیْهَا.
روایت صحیحه و سندش قوی است. از امام علیه السلام درباره نماز در روی راه سوال می پرسد. پاسخ می دهند: بر روی جاده نماز نخوان و در دو سوی راه نماز بخوان.
عَنْ صَفْوَانَ عَنْ أَبِی عُثْمَانَ عَنْ مُعَلَّى بْنِ خُنَیْسٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ الصَّلَاةِ عَلَى ظَهْرِ الطَّرِیقِ فَقَالَ لَا اجْتَنِبُوا الطَّرِیقَ.
راوی از امام صادق علیه السلام درباره نماز در وسط راه پرسید؛ حضرت فرمودند: از نماز در وسط راه بپرهیزید.
عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِیلِ بْنِ صَالِحٍ عَنِ الْفُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِی حَدِیثٍ قَالَ لَا تُصَلِّ عَلَى الْجَوَادِّ.
امام صادق علیه السلام در حدیثی فرمود : در جاده ها نماز نخوان.
روایات 8 و 9 و 10، باب 19، ابواب مکان المصلی.
روایات دیگری هم به همین مضمون آمده است.
223/907/ق
http://vasael.ir/fa/news-details/1568/
سد طریق علاوه بر حرمت موجب ضمان است
پایگاه اطلاع رسانی وسائل – آیت الله محسن اراکی در چهارمین جلسه درس خارج فقه نظام عمران شهری به بیان سه دسته از روایات مربوط به حکم وضعی و تکلیفی سد طریق پرداخت که علاوه بر حرمت، ترتب ضمان بر سد طریق وجود دارد.
به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله محسن اراکی، در جلسه چهارم درس خارج فقه نظام عمران شهری، روز پنجشنبه بیست و ششم آذرماه 1394 در مدرسه عالی دارالشفاء قم در ادامه بحث مطلب نهم درباره قواعد مربوط به راه ها، دسته دوم، سوم و چهارم روایات مربوط به حکم وضعی و تکلیفی راه بندان و سد طریق مسلمین را مطرح کرد.
وی دومین دسته از روایات را درباره حکم تکلیفی حرمت سد طریق مسلمانان به نحو جزئی ارزیابی کرد و افزود: 5 روایت درباره نهی از اعمالی وارد شده است که موجب سد راه به نحو جزئی می شود.
دبیر کل مجمع تقریب مذاهب اسلامی دسته سوم از روایات را روایاتی دانست که در بیان حکم وضعی ضمان سد طریق هستند و بیان کرد: آنچه تاکنون از روایات بیان شد دلالت بر حکم تکلیفی حرمت نسبت به سد طریق داشت. اما دسته سوم روایات حکم وضعی سد طریق را بیان می کند و آن اینکه علاوه بر حرمت، سد طریق موجب به عهده گرفتن ضرر ناشی از این اشغال می شود؛ یعنی شخص سد کننده ضامن خسارت وارده است.
وی بر اساس یکی از روایات وارده نتیجه گرفت : حکام سعودی ضامن تمامی کشته شدگان حادثه منا هستند، چون سد راه کردند.
استاد درس خارج حوزه علمیه قم با اشاره به دسته چهارم روایات گفت: روایات دسته چهارم، بر حرمت تعدی به راه های دیگران دلالت دارد.
تقریر چهارمین جلسه درس خارج فقه نظام عمران شهری به شرح زیر است.
خلاصه مباحث گذشته
بحث درباره مطلب نهم مبنی بر قواعد راه ها بود. روایات را دسته بندی کرده و دسته اول روایات درباره منع از سد طریق بیان شد.
دسته دوم روایات
این دسته روایات، درباره نهی از اعمالی است که موجب سد راه به نحو جزئی می شود.
روایت اول
مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ ابْنِ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْفَضْلِ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ عَشَرَةُ مَوَاضِعَ لَا یُصَلَّى فِیهَا الطِّینُ وَ الْمَاءُ وَ الْحَمَّامُ وَ الْقُبُورُ وَ مَسَانُّ الطُّرُقِ وَ قُرَى النَّمْلِ وَ مَعَاطِنُ الْإِبِلِ وَ مَجْرَى الْمَاءِ وَ السَّبَخُ وَ الثَّلْجُ روایت 6، باب 15، ابواب مکان المصلی، وسائل الشیعه
طبق روایت، در ده موضع از خواندن نماز نهی شده است که از جمله آن مسان الطرق یعنی میانه راه است.
روایت دوم
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ (الْفُضَیْلِ) قَالَ قَالَ الرِّضَا علیه السلام کُلُّ طَرِیقٍ یُوطَأُ وَ یُتَطَرَّقُ کَانَتْ فِیهِ جَادَّةٌ أَمْ لَمْ تَکُنْ لَا یَنْبَغِی الصَّلَاةُ فِیهِ قُلْتُ فَأَیْنَ أُصَلِّی قَالَ یَمْنَةً وَ یَسْرَةً روایت 3، باب 19، ابواب مکان المصلی، وسائل الشیعه
این روایت یک قاعده کلی بدست می دهد. می فرماید هر راهی که محل عبور و مرور مردم است، چه جاده در آن باشد چه نباشد، نماز خواندن در آن جایز نیست؛ بلکه باید در حاشیه راه نماز خواند.
روایت سوم
أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِیُّ فِی الْمَحَاسِنِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِینٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا علیه السلام قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الصَّلَاةِ عَلَى ظَهْرِ الطَّرِیقِ فَقَالَ لَا تُصَلِّ عَلَى الْجَادَّةِ وَ صَلِّ عَلَى جَانِبَیْها روایت 8، باب 19، ابواب مکان المصلی، وسائل الشیعه
راوی از حکم نماز در راه می پرسد. امام علیه السلام فرمودند: در جاده نماز نخوان، در دو سوی آن نماز بخوان.
روایت چهارم
بِإِسْنَادِهِ عَنْ شُعَیْبِ بْنِ وَاقِدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ زَیْدٍ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام فِی حَدِیثِ الْمَنَاهِی قَالَ نَهَى رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله أَنْ تُجَصَّصَ الْمَقَابِرُ وَ یُصَلَّى فِیهَا وَ نَهَى أَنْ یُصَلِّیَ الرَّجُلُ فِی الْمَقَابِرِ وَ الطُّرُقِ وَ الْأَرْحِیَةِ وَ الْأَوْدِیَةِ وَ مَرَابِطِ الْإِبِلِ وَ عَلَى ظَهْرِ الْکَعْبَةِ روایت 2، باب 25، ابواب مکان المصلی، وسائل الشیعه
این روایت فقره ای از حدیث مناهی است. در روایت نهی شده است از نماز خواندن در راه ها، در میان قبور، در دشتها که بین دو کوه است و در معرض سیل و حادثه است، در جای نگهداری شتران و بر فراز کعبه.
روایت پنجم
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ السَّکُونِیِّ بِإِسْنَادِهِ یَعْنِی عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله إِیَّاکُمْ وَ التَّعْرِیسَ عَلَى ظَهْرِ الطَّرِیقِ وَ بُطُونِ الْأَوْدِیَةِ فَإِنَّهَا مَدَارِجُ السِّبَاعِ وَ مَأْوَى الْحَیَّات روایت 1، باب 48، ابواب آداب السفر الی الحج، وسائل الشیعه
تعریس یعنی شب اتراق کردن و اقامت موقت در محلی. روایت نهی می فرماید از اینکه شخص یا کاروان شب در میانه راه و در دل دره ها اتراق کند؛ چون محل رفت و آمد درندگان و خزندگان است. در مورد این روایت ممکن است گفته شود که درمقام ارشاد است و حکم مولوی نمی توان از آن فهمید؛ چون علت و نتیجه کار در آن بیان شده است. می فرماید: " فَإِنَّهَا مَدَارِجُ السِّبَاعِ وَ مَأْوَى الْحَیَّات " . اما با توجه به سایر روایات ، مبغوضیت این کار در نظر شارع فهمیده می شود.
دسته سوم روایات
روایاتی که بر ترتب ضمان بر سد طریق دلالت دارند. آنچه تاکنون از روایات بیان شد دلالت بر حکم تکلیفی حرمت نسبت به سد طریق داشت. چه تمام آن و چه جزئی از آن. دسته سوم روایات حکم وضعی سد طریق را بیان می کند و آن اینکه علاوه بر حرمت، سد طریق موجب به عهده گرفتن ضرر ناشی از این اشغال می شود؛ یعنی شخص سد کننده ضامن خسارت وارده است.
روایت اول
بِإِسْنَادِهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنْ أَبِی الصَّبَّاحِ الْکِنَانِیِّ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام مَنْ أَضَرَّ بِشَیْءٍ مِنْ طَرِیقِ الْمُسْلِمِینَ فَهُوَ لَهُ ضَامِن روایت 2، باب 8، ابواب موجبات الضمان، وسائل الشیعه
روایت می فرماید کسی که به راه مسلمین آسیبی وارد کند، ضامن است.
روایت دوم
مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الشَّیْءِ یُوضَعُ عَلَى الطَّرِیقِ فَتَمُرُّ الدَّابَّةُ فَتَنْفِرُ بِصَاحِبِهَا فَتَعْقِرُهُ فَقَالَ کُلُّ شَیْءٍ یُضِرُّ بِطَرِیقِ الْمُسْلِمِینَ فَصَاحِبُهُ ضَامِنٌ لِمَا یُصِیبُهُ روایت 1، باب 9، ابواب موجبات الضمان، وسائل الشیعه
کسی چیزی را در میانه راه قرار می دهد. چارپایی که راکب دارد به آن چیز می خورد و رم می کند. سوار را زمین می زند و سوار آسیب می بیند. فرمودند: هر چیزی که به نحوی به راه مسلمین آسیب برساند، صاحب آن چیز نسبت به هر حادثه ، ضامن است.
براساس این روایت می گوییم: حکام سعودی ضامن تمامی کشته شدگان حادثه منا هستند. چون سد راه کردند. این روایات خاص منابع ما نیست بلکه منابع اهل سنت هم چنین روایاتی دارند.
روایت سوم
مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَنْ أَخْرَجَ مِیزَاباً أَوْ کَنِیفاً أَوْ أَوْتَدَ وَتِداً أَوْ أَوْثَقَ دَابَّةً أَوْ حَفَرَ شَیْئاً فِی طَرِیقِ الْمُسْلِمِینَ فَأَصَابَ شَیْئاً فَعَطِبَ فَهُوَ لَهُ ضَامِنٌ روایت 1، باب 11، ابواب موجبات الضمان، وسائل الشیعه
روایت می فرماید کسی که ناودانی – از منزل خود – یا توالتی یا میخی را در راه مردم قرار دهد یا چارپایی را در راه ببندد یا در راه مردم جایی حفر کند، به طوری که در نتیجه این کارها به چیزی آسیب برسد، آن شخص ضامن است.
دسته چهارم روایات
روایات دسته چهارم، روایاتی است که بر حرمت تعدی به راه های دیگران دلالت دارند، روایات زیاد است.
روایت اول
مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنِ ابْنِ رِبَاطٍ عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ أَبِی الْعَبَّاسِ الْبَقْبَاقِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قُلْتُ لَهُ الطَّرِیقُ الْوَاسِعُ هَلْ یُؤْخَذُ مِنْهُ شَیْءٌ إِذَا لَمْ یُضِرَّ بِالطَّرِیقِ قَالَ لا روایت 1، باب 27، ابواب عقد البیع و شروطه، وسائل الشیعه
راوی به خدمت امام صادق علیه السلام عرض می کند که راه واسع است آیا می توان قسمتی از راه را گرفت، وقتی که ضرری هم به راه نرسد؟ امام فرمود: نه.
روایت دوم
عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَبَلَةَ وَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبَّاسٍ جَمِیعاً عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا علیهما السلام قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ اشْتَرَى دَاراً فِیهَا زِیَادَةٌ مِنَ الطَّرِیقِ قَالَ إِنْ کَانَ ذَلِکَ فِیمَا اشْتَرَى فَلَا بَأْس روایت 3، باب 27، ابواب عقد البیع و شروطه، وسائل الشیعه
کسی خانه ای خریده است. بخشی از راه در این خانه قرار می گیرد. حضرت علیه السلام می فرماید اگر این بخش از راه جزئی از ملک خریداری شده است اشکالی ندارد. معنی این روایت این است که قبل از خرید ملک، این راه جزء ملک بوده است.
مفهوم روایت این است که اگر این راه از ابتدا جزء ملک نبوده است، نمی توان بعنوان جزئی از ملک آن را خرید و فروش کرد.223/907/ق
http://vasael.ir/fa/news-details/1590/
در روایات، مزاحمت برای عابرین معابر عمومی حرام و رفع مانع مستحب است
پایگاه اطلاع رسانی وسائل – آیت الله اراکی در پنجمین جلسه درس خارج نظام عمران شهری به بیان دو دسته روایاتِ مربوط به احکام الطریق پرداخت. روایاتی که اصلاح راه و رفع مانع از آن را مستحب می داند و هرگونه ایجاد مزاحمت برای عابرین را حرام و مذموم می شمرد.
به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله محسن اراکی، در جلسه پنجم درس خارج فقه نظام عمران شهری که روز پنجشنبه هفدهم دیماه 1394 در مدرسه دارالشفاء قم برگزار شد، با نقل شش روایت از منابع روایی امامیه و یک روایت ازمنابع اهل سنت به بحث درباره دسته پنجم از روایات بیان کننده احکام راه ها پرداخت و سپس از دسته ششم روایات مربوطه، دو روایت را نقل کرد.
ایشان با استناد به روایات دسته پنجم، اصلاح کردن راه رفت و آمد مردم و برداشتن موانع موجود در مسیر را مستحب دانست و از دو روایت دسته ششم نیز حرمت ایجاد هرگونه مانع در مسیر عبور و مرور مردم را نتیجه گرفت.
ایشان در ضمن بحث استحبابِ اصلاح راه و رفع مانع از آن، انجام این امور را بر دولت واجب دانست و دلیل آن را قاعده ی "ما یُصلح المُوَلّی علیه" دانست:
1.دولت، متولّی امور مردم است و ولّی آنهاست.
2.امور مستحب مذکور مصداق "ما یُصلح مُوَلّی علیه " است.
3.انجام "ما یُصلح مُوَلّی علیه " بر ولّی واجب است.
نتیجه اینکه: انجام این امور بر دولت واجب است و نمی توان گفت استحباب دارد.
آیت الله اراکی با بیان اینکه برخی افعال از منظر فقه خرد مستحب است ولی از دیدگاه فقه کلان الزام و وجوب پیدا می کند، تأکید کرد: این نکته مهمی است که در مسائل ولایت مطرح است و همین نکته موجب می شود که گاهی فعلی که بر فرد مستحب است، بر ولیّ، فراهم آوردن زمینه انجام آن واجب باشد.
مشروح جلسه پنجم درس خارج فقه شهرسازی را در ذیل ملاحظه می فرمایید.
خلاصه مباحث گذشته
بحث درباره مطلب نهم؛ قواعد راه ها بود. روایات را بدین ترتیب دسته بندی کردیم:
دسته اول روایات درباره منع از سد طریق؛
دسته دوم، درباره نهی از اعمالی است که موجب سد راه به نحو جزئی می شود؛
دسته سوم روایاتی که بر ترتب ضمان بر سد طریق دلالت دارند؛
روایات دسته چهارم، روایاتی است که بر حرمت تعدی به راه های دیگران دلالت دارند.
دسته پنجم از روایاتِ احکام الطریق
چهار دسته از روایات مربوط به احکام راه ها در جلسات قبل مطرح شد. بحث امروز درباره دسته پنجم روایات است. روایات دالّ بر محبوبیت شرعی رفع مانع از راه و اصلاح راه. رفع مانع از طریق – راه عبور و مرور – مسلمین، به عنوان یکی از صدقات مؤکده و اعمال صالحه ی مورد تأکید شارع، معرفی شده است.
روایت اول
مرحوم صدوق در خصال به سند خود از ابوهریره روایت می کند:
قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله دَخَلَ عَبْدٌ الْجَنَّةَ بِغُصْنٍ مِنْ شَوْکٍ کَانَ عَلَى طَرِیقِ الْمُسْلِمِینَ فَأَمَاطَهُ عَنْهُ
شخصی به بهشت وارد شد بخاطر اینکه شاخه خاری را که در راه مسلمین بود، برداشت. وسائل الشیعه، ابواب فعل المعروف، باب 19، حدیث 3
روایت دوم
مرحوم صدوق در امالی به سند خود از امام صادق علیه السلام روایت می کند:
عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَرَّ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ علیه السلام بِقَبْرٍ یُعَذَّبُ صَاحِبُهُ ثُمَّ مَرَّ بِهِ مِنْ قَابِلٍ فَإِذَا هُوَ لَیْسَ یُعَذَّبُ فَقَالَ یَا رَبِّ مَرَرْتُ بِهَذَا الْقَبْرِ عَامَ أَوَّلَ فَکَانَ صَاحِبُهُ یُعَذَّبُ ثُمَّ مَرَرْتُ بِهِ الْعَامَ فَإِذَا هُوَ لَیْسَ یُعَذَّبُ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ یَا رُوحَ اللَّهِ إِنَّهُ أَدْرَکَ لَهُ وَلَدٌ صَالِحٌ فَأَصْلَحَ طَرِیقاً وَ آوَى یَتِیماً فَغَفَرْتُ لَهُ بِمَا عَمِلَ ابْنُهُ همان، حدیث 2
حضرت عیسی علیه السلام از قبری که صاحبش در عذاب بود گذر کرد. سال بعد مجدداً از این قبر عبور کرد و دید که صاحب قبر عذاب ندارد. سرّ این را پرسید. خداوند به او وحی فرمود: ای روح الله! این مرد عذاب می شد ولی در خلال سالی که گذشت، پسر او به مرحله رشد رسید و راهی را اصلاح کرد و یتیمی را پناه داد. از این شخص گذشت کردم بخاطر کاری که فرزندش انجام داد.
روایت سوم
شیخ طوسی به سند خود از رسول خدا روایت می کند:
قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَنْ أَمَاطَ عَنْ طَرِیقِ الْمُسْلِمِینَ مَا یُؤْذِیهِمْ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ أَجْرَ قِرَاءَةِ أَرْبَعِمِائَةِ آیَةٍ کُلَّ حَرْفٍ مِنْهَا بِعَشْرِ حَسَنَاتٍ الْخَبَرَ مستدرک الوسائل، ابواب فعل المعروف، باب 19، حدیث 3
این روایات را باید رسانه ها، مسئولین امور راه ها، شهرداری ها و راهدارها برای مردم تبیین کنند. اگر در جامعه فرهنگ به وجود بیاید، دیگر در معابر آشغال نمی ریزند و در راه مردم ایجاد مزاحمت نمی کنند.
روایت چهارم
شیخ در امالی به سند خود از امام صادق علیه السلام:
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ لَقَدْ کَانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ علیه السلام یَمُرُّ عَلَى الْمَدَرَةِ فِی وَسَطِ الطَّرِیقِ فَیَنْزِلُ عَنْ دَابَّتِهِ حَتَّى یُنَحِّیَهَا بِیَدِهِ عَنِ الطَّرِیقِ همان، حدیث 4
"لقد کان" یعنی اینکه شیوه متداول امام سجاد علیه السلام چنین بود. امام علیه السلام هرگاه بر مرکب سوار بودند و از راهی گذر می کردند اگر پاره گِل خشکی را در راه می دید از مرکب پایین می آمدند تا آن را از سر راه مردم بردارد.
"المدرة"، جمع آن مَدَر است و به پاره گِل خشک می گویند.
روایت پنجم
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله الصَّدَقَةُ شَیْءٌ عَجِیبٌ قَالَ فَقَالَ أَبُو ذَرٍّ الْغِفَارِیُّ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَأَیُّ الصَّدَقَاتِ أَفْضَلُ قَالَ أَغْلَاهَا ثَمَناً وَ أَنْفَسُهَا عِنْدَ أَهْلِهَا قَالَ فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ مَالٌ قَالَ عَفْوُ طَعَامِکَ قَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَمَنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ عَفْوُ طَعَامٍ قَالَ فَضْلُ رَأْیٍ تُرْشِدُ بِهِ صَاحِبَکَ قَالَ فَإِنْ لَمْ یَکُنْ لَهُ رَأْیٌ قَالَ فَضْلُ قُوَّةٍ تُعِینُ بِهَا عَلَى ضَعِیفٍ قَالَ فَإِنْ لَمْ یَسْتَطِعْ قَالَ الصَّنِیعُ لِأَجْرٍ وَ أَنْ تُعِینَ مَغْلُوباً قَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَإِنْ لَمْ یَفْعَلْ قَالَ فَیُنَحِّی عَنْ طَرِیقِ الْمُسْلِمِینَ مَا یُؤْذِیهِمْ قَالَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَإِنْ لَمْ یَفْعَلْ قَالَ تَکُفُّ أَذَاکَ عَنِ النَّاسِ فَإِنَّهَا صَدَقَةٌ تُطَهِّرُ بِهَا عَنْ نَفْسِکَ
همان، حدیث 2
"اغلاها ثمناً" یعنی آن چیزی که گران تر باشد.
"عفو طعامک" مازاد و اضافه غذا.
" فَإِنْ لَمْ یَفْعَلْ قَالَ فَیُنَحِّی عَنْ طَرِیقِ الْمُسْلِمِینَ مَا یُؤْذِیهِمْ " یعنی اگر چیزی نداشت، برود و از راه مسلمین چیزی که موجب اذیت آنهاست برطرف کند.
روایت ششم
یک روایت از منابع اهل سنت؛ احمد بن حنبل در مسند خود از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله روایت می کند:
عُرضت علیَّ اعمال امّتی حَسَنُها و سیِّئُها فوجدتُ فی محاسن اعمالها اماطةُ الأذی عن الطریق حدیث 21622 از مسند حنبل.
اعمال نیک و بد امتم بر من عرضه شد. یکی از اعمال نیک که در میان اعمال نیک یافتم، برطرف کردن چیزی بود از راه که موجب آزار مردم می شد.
روایت هفتم
الْقُطْبُ الرَّاوَنْدِیُّ فِی دَعَوَاتِهِ، عَنِ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله أَنَّهُ قَالَ إِنَّ عَلَى کُلِّ مُسْلِمٍ فِی کُلِّ یَوْمٍ صَدَقَةً قِیلَ مَنْ یُطِیقُ ذَلِکَ قَالَ صلی الله علیه و آله إِمَاطَتُکَ الْأَذَى عَنِ الطَّرِیقِ صَدَقَةٌ الخبر مستدرک الوسائل، ابواب فعل المعروف، باب 19، حدیث 6
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم فرمودند که هرمسلمانی می بایست در هر روز صدقه ای بدهد. عرض شد: چه کسی توان این کار را دارد؟ (یعنی دادن صدقه در هر روز برای ما دشوار است). فرمودند: اینکه از راه مردم چیزی را که موجب اذیت مردم می شود دور کنی و برداری، این صدقه است.
این روایات، دسته پنجم روایات مربوط به احکام الطریق بود که تأیید بر رجحان اماطة الأذی داشت.
ما گفته ایم:
برخی مستحبات داریم که در فقه خرد مستحب است یعنی وقتی به مردم گفته شده است، برای تک تک آنها استحباب دارد؛ اما وقتی در حجم فقه کلان مطرح می شود تبدیل به فعل واجب می شود. - به عنوان مثال - وقتی اماطة الأذی عن الطریق در فقه کلان یعنی در فقه اداری جامعه مطرح می شود، دولت موظف می شود به اماطة الأذی. اینجا – یعنی در فقه کلان – دیگر بحث استحباب نیست.
چرا؟
چون بسیاری از مستحبات، مصالح مرغوبه از سوی شارع را بیان می کند، مصلحتی که شارع آن را دوست می دارد و مصلحتِ مُرغَّبٌ فیها است؛ دولت هم چون مأمور است که مصالح عموم را تأمین کند بنابراین بر او واجب است تأمین این مصالح؛ یعنی تأمین مصالح و دفع مضارّ بر دولت به عنوان اینکه بر مردم ولایت دارد، واجب است.
بر "ولیّ" انجام "ما یُصلح مُوَلّی علیه " واجب است و انجام " ما یُفسد مُوَلّی علیه" حرام است. به عبارت دیگر: ترکُ ما یُصلحُ المُوَلّی علیه مع القدرة علیه حرامٌ عَلی الوَلِیّ.
به عنوان مثال، فرستادن کودک به مدرسه به مصلحت اوست و این کار، وظیفه ولیّ است و ترک آن در صورت داشتن توانایی، بر او حرام است و معاقَب می شود. اهمال "ما یُصلح المُوَلّی علیه" ممنوع است برای ولیّ. این نکته مهمی است که در مسائل ولایت مطرح است و همین نکته موجب می شود که گاهی فعلی که بر فرد مستحب است، بر ولیّ، فراهم آوردن زمینه انجام آن واجب باشد.
دسته ششم از روایات مربوط به احکام الطریق
این دسته از روایات دلالت دارد بر حرمت هرنوع ایجاد مزاحمت برای عابرین.
روایت اول
شیخ مفید از ابابصیر روایت می کند:
عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام فِی حَدِیثٍ طَوِیلٍ أَنَّهُ قَالَ إِذَا قَامَ الْقَائِمُ علیه السلام سَارَ إِلَى الْکُوفَةِ وَ هَدَمَ بِهَا أَرْبَعَةَ مَسَاجِدَ وَ لَمْ یَبْقَ مَسْجِدٌ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ لَهُ شُرَفٌ إِلَّا هَدَمَهَا وَ جَعَلَهَا جَمَّاءَ وَ وَسَّعَ الطَّرِیقَ الْأَعْظَمَ وَ کَسَّرَ کُلَّ جَنَاحٍ خَارِجٍ فِی الطَّرِیقِ وَ أَبْطَلَ الْکُنُفَ وَ الْمَیَازِیبَ إِلَى الطُّرُقَاتِ فَلَا یَتْرُکُ بِدْعَةً إِلَّا أَزَالَهَا وَ لَا سُنَّةً إِلَّا أَقَامَهَا وسائل الشیعه، ابواب احیاء الموات، باب 20، حدیث 1
بنا به روایت، چون حضرت صاحب صلوات الله علیه قیام می کند، راه اصلی را توسعه می دهد و بالکن منازل – که در راه عبور و مرور مردم قرار می گیرد – را خراب می کند، و دستشویی ها و ناودان هایی که در راه است را از بین می برد و بدعت ها را ازبین می برد و سنت ها را احیاء می کند.
از ذیل حدیث استفاده می شود که آن موارد - قبلی که در حدیث برشمرده شده است – مصداق بدعت است.
روایت دوم
مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِیسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَى عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَیْدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَجُلٌ لِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیه السلام أَیْنَ یَتَوَضَّأُ الْغُرَبَاءُ قَالَ یَتَّقِی شُطُوطَ الْأَنْهَارِ وَ الطُّرُقَ النَّافِذَةَ وَ تَحْتَ الْأَشْجَارِ الْمُثْمِرَةِ وَ مَوَاضِعَ اللَّعْنِ فَقِیلَ لَهُ وَ أَیْنَ مَوَاضِعُ اللَّعْنِ قَالَ أَبْوَابُ الدُّور وسائل الشیعه، ابواب احکام الخلوة، باب 15، حدیث 1
کسی درباره مواضع جواز قضاء حاجت پرسیده است - یتوضأ کنایه از قضاء حاجت است -، می فرماید: اجتناب کند از کنار رودخانه ها، راه های عبور و مرور، زیر درختان مثمره و مواضع اللعن که کنایه است ازجایی که موجب آزار مردم است.
http://vasael.ir/fa/news-details/1722/
5 ضابطه شرعی در بلند مرتبه سازی/ تقدیر از مباحث فقهی آیت الله اراکی در شهر سازی
پایگاه اطلاع رسانی وسائل ـ دومین نشست تخصصی «فقه شهر و شهرنشینی» با عنوان «بررسی فقهی بلند مرتبه سازی در شهر اسلامی» با حضور اساتید و فضلای حوزه علمیه مشهد و پژوهشگران دانشگاهی در محل سالن اجتماعات دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی برگزار شد.
به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل در مشهد، دومین نشست تخصصی «فقه شهر و شهرنشینی» با عنوان «بررسی فقهی بلند مرتبه سازی در شهر اسلامی» صبح سه شنبه 18 اسفند امسال با حضور اساتید و فضلای حوزه علمیه مشهد و پژوهشگران دانشگاهی در محل سالن اجتماعات دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی برگزار شد.
در این نشست که با هدف "ضرورت ورود فقه و فقها به عرصه شهرسازی" برگزار شد؛ حجت الاسلام علی الهی خراسانی، پژوهشگر حوزه علمیه مشهد به ارائه بحث پرداخت.
دو گفتمان درباره شهرسازی اسلامی
حجت الاسلام علی الهی خراسانی، دبیر قطب فکری فرهنگی اخلاق، خانواده و سبک زندگی دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی، در این نشست با بیان اینکه در مورد شهر سازی اسلامی دو گفتمان وجود دارد و بر اساس این دو گفتمان می شود مسائل شهر را بررسی کرد، اظهارداشت: آیت الله محسن اراکی بر اساس این گفتمان شهر شرعی را تعریف کرده و گفته اند "شهر شرعی یک موجود است که این موجود در یک شهر عرفی درستی جای بگیرد و آن وقت است که می توانیم بگوییم که یک شهر اسلامی ایجاد شده است".
وی ادامه داد: گفتمان اسلام سیاسی دارای داده مرکزی قدرت است و داده مرکزی، قدرت سیاسی است و هر زمانی که موضوع شهر را طرح کنیم به این نتیجه می رسیم که شهر شرعی مرکزیتش به حاکمیت اسلامی است و بر همین اساس شهر اسلامی صورت می گیرد.
استاد سطح عالی حوزه علمیه مشهد در ادامه با بیان اینکه با گفتمان تمدن اسلامی، شهر شکل می گیرد، خاطر نشان کرد: عنوان بلند مرتبه سازی حول فقه شهر و شهر نشینی بحث و بررسی می شود.
بلندمرتبه سازی در روایات و فتاوا
وی با طرح این سوال که آیا فقه شهر درست است یا فقه و شهر، اظهار داشت: فقه شهر بر اساس رویکرد اجتماعی صورت می گیرد و فقه اجتماعی در مقابل فقه فردی قرار نمی گیرد بلکه در مقابل فقه عبادی قرار می گیرد.
دبیر قطب فکری فرهنگی اخلاق، خانواده و سبک زندگی دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی در ادامه با بیان اینکه برای واژه بلند مرتبه سازی واژگان مترادف دیگری وجود دارد، خاطر نشان کرد: بلند مرتبه سازی نباید سبب تخریب میراث فرهنگی شود.
وی به فتوای مهم آیت الله العظمی سیستانی در مساله 1079 نسبت به مجوزات تخریب مسجد اشاره کرد و گفت: بناهایی را که قدمت تاریخی دارند و جزء میراث فرهنگی به حساب میآیند، اجازه تخریب آنها داده نمیشود.
این پژوهشگر فقه حکومتی حوزه علمیه مشهد در ادامه با اشاره به اینکه در بعضی کتب روایی ازجمله محاسن برقی جلد 2 صفحه 208 و کتاب کافی جلد 6 صفحه 528 نسبت به ممنوعیت بلند مرتبه سازی تاکید شده، به فرمایش امام صادق علیه السلام در وسائل الشیعه اشاره کرد که می فرمایند: هر خانه اى که سقف آن، بالاتر از نه ذراع باشد، مسکن شیاطین خواهد شد یا هر مقدار از خانه که سقف اش بالاتر از نه ذراع باشد، مسکن شیاطین است.
5 ضابطه شرعی در بلند مرتبه سازی
حجت الاسلام علی الهی خراسانی لزوم کاربری انسانی در بلند مرتبه سازی، تناسب ارتفاع ساختمان، عدم گمشدگی هویت دینی در شهر، تاکید بر طراحی نمادهای برخاسته از هویت دینی و رعایت کامل عدالت اجتماعی را پنج ضابطه اساسی شرعی برای بلندمرتبهسازی دانست و افزود: بلند مرتبه سازگی در کشور تبدیل به یک بحران اساسی شده است و با تمام رعایت قوانین حقوقی بلند مرتبه سازی مجاز است.
حجت الاسلام مجتبی الهی خراسانی: تقدیر از آیت الله محسن اراکی برای پرداختن به فقه نظام عمران شهری
خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل گزارش می دهد در ادامه این کرسی نقد علمی، حجت الاسلام مجتبی الهی خراسانی، مدیر گروه فقه و مبانی اجتهاد دفتر تبلیفات اسلامی حوزه علمیه خراسان رضوی به عناون استاد ناقد، با اشاره به اینکه کار فقه مضاف دشواری های زیادی دارد و از جمله آن دشواری ها حفظ و پایبندی به اصول اجتهاد و فقاهت در عین حال معضلات عصری است؛ خاطر نشان کرد: معمولا دچار لغزش های ارزشی یا دچار یک نوع توقع های استنتاجی و موضوعی در نتایج می شویم و لذا قدمی که جناب آیت الله محسن راکی در این موضوع برداشتند بسیار محترم است که هم نیازمند جسارت فقهی و هم نیازمند ابتکار و ابداع است.
نقد: خروج ادله از موضوع ساختمان های بلند
وی تصریح کرد: طبیعتا برای حل مسائل فقه مضاف و بعضی از مسائل فقهی باید گام هایی برداشت تا به نتیجه رسید که اولین گام تنقیح موضوع بحث و محل نزاع یا به قول فلسفه علم جدید؛ تعیین مساله است.
عضو شورای علمی گروه فقه و حقوق اسلامی دفتر تبلیغات اسلامی خراسان رضوی با بیان اینکه مساله ای که در فرمایش آقای اراکی عنوان شده؛ بلند مرتبه سازی یا به اصطلاح درست تر ساختمان های بلند است؛ خاطر نشان کرد: آنچه که در فرمایش آقای اراکی دنبال شده ساختمان های بلند نیست و ادله ای که بحث کردند ار نظر بنده خارج از موضوع است و آنچه که دنبالش بودند مشروعیت رجحان یا مرجوحیت ساخت ساختمان های بلند بوده است.
وی ساختمان های بلند را دارای تعاریف متعدد توصیف و خاطر نشان کرد: قطعا نسبت منطقی ساختمان بلند با برج سازی، عموم و خصوص مطلق است. ظاهرا جناب آقای اراکی دنبال این بودند اما به ادله ای تمسک کرده اند که شامل کل ساختمان های بلند می شود.
ارائه تعریف فنی ساختمان های بلند
این پژوهشگر فقه حکومتی حوزه علمیه مشهد با بیان این که تعریف فنی ساختمانهای بلند به این است که "فاصله قائم بین طراز کف تا بالاترین طبقه تصرفش از 23 متر بیشتر نباشد"؛ تصریح کرد: در عرف شهرداری ها معمولا بالاتر از شش یا هفت طبقه را ساختمان بلند می دانند که این تعریف فنی نیست و قطعا هر ساختمان بالاتر از هشت طبقه طبق تعاریف ساختمان بلند است.
وی با اشاره به اینکه ساختمان بلند معنایش سازه بشری بلند نیست؛ اظهار کرد: سازه بشری بلند یعنی اگر دکلی برای آنتن های مخابراتی ساخته شود یک سازه است ولی نام آن ساختمان یا ساختمان بلند نیست بلکه مراد از ساختمان آن چیزی است که هویت مسکونی و کاربری انسانی دارد.
نقد: عدم تعریف ساختمان های بلند
حجت الاسلام مجتبی الهی خراسانی ادامه داد: چون تنقیح این موضوع در بحث آیت الله محسن اراکی عنوان نشده است که ساختمان بلند یعنی چه؟ اولین نقص که به ذهن می رسد این است که اصلا تنقیح موضوع انجام نشده است و این کاملا مشهود است.
نقد: جای خالی تاسیس اصل
وی گام دوم را تاسیس اصل دانست و در نقد قاعده عمرانی ناقد چلسه، عنوان کرد: .تاسیس اصل یعنی اصل عندالشک است یعنی عندالشک مطلق، لذا تاسیس اصل به معنای تعیین عمومات فوقانی نیست. قاعده عمرانی که ناقد محترم گفتند ابتکار خوبی است که از نگاه بنده تاسیس اصل نیست. تاسیس اصل یعنی اگر بحث به نتیجه نرسید و بحث مشروعیت و جواز ساختمانهای بلند از ادله معلوم نشد، اصل برائت، احتیاط، جواز تکلیفی و مجهولیت وضعی است.
استاد سطح عالی حوزه علمیه خراسان رضوی در بیان نقدی دیگر به استاد درس خارج فقه نظام عمران شهری حوزه علمیه قم تصریح کرد: تاسیس اصل باید تعیین تکلیف کند که اصل عدم ضمان یا اصل ضمان است؛ پس تاسیس اصل و اصل عندالشک جایگاهش در تحقیق آیت الله آقای اراکی کاملا خالی است.
وی گام بعدی را تعیین عمومات و اطلاقات فوقانی دانست و افزود: اگر در مسئله جزئی به نتیجه نرسیدیم باید از عمومات شروع کرد که می توانیم اعمار ارض را به عنوان یک عام فوقانی دانست و این قاعده چیزی بیش از مشروعیت ساختمان و بلند ساختن آن است.
نقد: عدم فحص تام از ادله خاص
مدیر گروه فقه و مبانی اجتهاد دفتر تبلیفات اسلامی خراسان رضوی مرحله بعدی را بررسی و فحص ادله خاص دانست و خاطر نشان کرد: آقای اراکی در فحص ادله خاص وضعیت صدوری را بررسی کردند که ناقد محترم هم در وضعیت صدوری فرمودند و به نظر بنده در این قسمت فحص تام صورت نگرفته و گویا پیش فرضی بوده که بلند مرتبه سازی یا ساختمان بلند به هر حال مطلوبیت ندارد ./123/ 501/ ق
http://vasael.ir/fa/news-details/1966/
حق عبور از مسیر و راه، یک حق شرعی همگانی است
پایگاه اطلاع رسانی وسائل – آیت الله اراکی در ششمین جلسه درس خارج عمران و شهرسازی اسلامی ، پس از اثبات حرمت هرگونه ایجاد مزاحمت برای تردد عموم مردم در مسیر راه ها، با استناد به برخی روایات ، عبور و مرور و دسترسی به راه تردد را براساس دسته دیگری از روایات باب، یک حق شرعی همگانی دانست.
به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله محسن اراکی، در جلسه ششم درس خارج فقه نظام عمران شهری که روز پنج شنبه بیست و چهارم دیماه 1394 در مدرسه دارالشفاء قم برگزار شد، بحث قواعد راه ها را براساس روایات شریفه ادامه داد.
وی در این جلسه، روایت دیگری از دسته ششم روایات، دالّ بر حرمت ایجاد مزاحمت در مسیرهای رفت و آمد، مطرح کرد و سپس دو روایت از دسته هفتم روایات باب را که بر حق عمومی استفاده از راه عبور و مرور تأکید دارد، بیان داشت.
مدرس برجسته فقه حکومتی، در جلسات پیشینِ بحث از قواعد راهها، شش دسته روایات با دلالات گوناگون مطرح کرده بود که عناوین هر یک به این قرار است:
دسته نخست روایات، دالّ بر حرمت سدّ طریق؛
دسته دوم روایات، دالّ بر حرمت هر عملی که موجب سدّ راه ولو به نحو جزئی می شود؛
دسته سوم روایات، دالّ بر ترتب ضمان بر سد طریق؛
دسته چهارم روایات، دالّ بر حرمت تعدی به راه های دیگران؛
دسته پنجم روایات، دالّ بر محبوبیت شرعی رفع مانع از راه و اصلاح راه؛
دسته ششم روایات، دالّ بر حرمت هرنوع ایجاد مزاحمت برای عابرین.
وی در جلسه امروز، در جمع بندی دسته ششم روایات از حیث دلالت، گفت : انجام هر کاری در راه تردد دیگران به نحوی که ایجاد مزاحمت کند، ولو سدّ طریق نباشد، فی نفسه حرام و ممنوع است.
استاد درس خارج فقه حکومتی، سپس با ذکر دو روایت، وارد بحث از دسته هفتم روایات باب شد که بر حق عبور و استفاده از راه برای عموم مردم تأکید دارد وحرمت منع افراد از این حق را ثابت می کند.
مشروح جلسه ششم درس خارج فقه شهرسازی را در ذیل ملاحظه می فرمایید.
بسم الله الرحمن الرحیم
یادآوری
دسته ششم از روایات، مربوط به طریق بود. گفتیم روایاتی است که در مورد منع ایجاد مزاحمت برای عابرین وارد شده است. مزاحمت برای عابرین غیر از سدّ طریق است. دو روایت در این باره خوانده شد.
دسته ششم روایات؛ روایت سوم
روایت سوم روایتی است که مرحوم کلینی به سند صحیح روایت می کند:
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَنْ أَخْرَجَ مِیزَاباً أَوْ کَنِیفاً أَوْ أَوْتَدَ وَتِداً أَوْ أَوْثَقَ دَابَّةً أَوْ حَفَرَ شَیْئاً فِی طَرِیقِ الْمُسْلِمِینَ فَأَصَابَ شَیْئاً فَعَطِبَ فَهُوَ لَهُ ضَامِنٌ؛ وسائل الشیعه، ابواب موجبات ضمان، باب 11، حدیث 1
در این روایت، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله مواردی را ذکرفرموده و ترتب ضمان بر ضرر ناشی از این موارد را بیان فرموده است:
اگر کسی ناودانی در راه مسلمین ایجاد کند یا محل شستشوی خاصی (توالتی) ایجاد کند یا میخی در راه مسلمین ایجاد کند، یا چارپایی را در راه مسلمین ببندد یا حفره ای بکند؛ چنانچه در نتیجه چنین کاری ضرری به کسی وارد شود او ضامن آن ضرر است.
دلالت روایت بر ضمان
روایت بطور مستقیم و با دلالت مطابقی خود بر ضمان و حکم وضعی دلالت دارد.
حرمت علاوه بر ضمان
[ اگر چه دلالت مطابقی روایت حکم تکلیفی و حرمت نیست ] ولی مدلول التزامی آن حرمت است، چون اگر حرام نبود موجب ضمان نمی شد. اگر چنین کاری، حقِّ کننده کار بود [ نسبت به آن ضمان نداشت ]؛ مثل اینکه در مِلک خود این کارها را انجام دهد؛ مثلاً کسی در خانه خود گودالی حفر کند، دزدی وارد خانه شود و در گودال بیفتد و دستش بشکند، این را صاحب خانه ضامن نیست. ترتب ضمان، دلالت بر حکم تکلیفی هم دارد و کاشف از آن نیز هست، علاوه بر حکم وضعی؛ بنابراین [علاوه بر ضمان] حرمت چنین کارهایی را [هم] استفاده می کنیم.
عدم خصوصیت در روایت
با توجه به تعدد روایات وارده، استفاده عدم خصوصیت می کنیم. یعنی استفاده می کنیم که [ موارد ذکر شده در روایت مانند ] ایجاد ناودان یا محل شستشو و میخ زدن و بستن چارپا و مانند اینها خصوصیتی ندارد. آنچه محط نظر روایت است این است که اگر کسی کاری که منشأ مزاحمت مردم بود انجام داد و این مزاحمت موجب ضرر شد، ضمان دارد.
تکرار؛ استفاده حرمت علاوه بر ضمان
[ ضمان داشتن این امور] معنی آن این است که اگر موجب ضرر هم نشود حرام است؛ چون اگر فی نفسه حرام نبود موجب ضرر شدنش نباید موجب ضمان می شد؛ چون [ در اینصورت کار مباحی مرتکب شده است، در عین اینکه ] کاری از روی عمد انجام نداده است و عمداً به کسی ضرر وارد نشده است؛ اما چون این فعل منهی عنه است و حق چنین کاری نداشته است لذا اگر ضرری بر آن کار مترتب شود او ضامن است.
[ نتیجه اینکه : انجام هر عملی که مصداق ایجاد مزاحمت برای مردم در راه عبور و مرور آنها شود ولو مصداق سدّ معبر نشود، حرام است. چون این افعال فی نفسه حرمت دارد، چنانچه در صورت ارتکاب عمدی آن، ضرری متوجه دیگری شود، شخص مرتکب، ضامن است. اگر نفس عمل منهی عنه و حرام نبود و کسی بدون قصد اضرار به غیر مرتکب آن می شد ولی علی الاتفاق موجب ضرر دیگری می شد، ضامن نبود. بنابراین ضمان داشتن در اینجا ما را به حکم حرمت دلالت می کند. ]
جمع بندی؛ مفاد دسته ششم روایات
بنابراین مفاد دسته ششم از روایات باب مربوط به راه، ممنوعیت ایجاد مزاحمت برای مردم در راه است. هر کسی که کاری کند در راه مردم که موجب مزاحمت شود، فی نفسه ممنوع است، ولو اینکه سدّ طریق نکرده باشد؛ مثل اینکه ناودان خانه را در خانه یا راه عبور مردم قرار دهد و آب بر سر مردم چکه کند؛ در اینجا سدّ معبر و سدّ طریق نیست ولی ایجاد مزاحمت هست.
دسته هفتم روایات؛ حق استطراق
دسته هفتم از روایات باب، روایاتی است که تأکید بر حق عبور و تطرّق دارد. حق عبور از مسیر و راه، برای همگان ثابت است.
[علاوه بر حق همگانی در استفاده از راه های عمومی،] هر کسی هم که در جایی، ملکی دارد، حق راه از آنِ مِلک اوست [ یعنی برای چنین کسی حق اختصاصی وجود دارد]؛ یعنی [فرض کنید] کسی مِلکی دارد، [چون به اندازه ورود و خروج به ملک حق راه و طریق دارد، دیگران نمی توانند] اطراف مِلکش را بخرند و راهش را ببندند و بگویند اینها مال ماست؛ تو مِلک را خریده ای ولی این مِلک راه ندارد؛ دیگران حق چنین چیزی ندارند. به مقدار راهی که به مِلک او باز می شود حق تطرّق و حق استطراق دارد.
در آینده خواهیم گفت که حق تطرّق و حق استطراق چه مقدار است. ظاهر این است که این حق به تناسب است. در زمان سابق به مقداری بوده است که اگرکسی با چارپا می خواست برود، می توانست. امروزه اگر بخواهند برای یک مِلک راهی باز کنند باید راه ماشین رو باشد؛ یعنی وسیله نقلیه متعارف بتواند به آن مِلک دسترسی داشته باشد. بنابراین راه به سوی مِلک، به تناسب نیازی است که به آن راه وجود دارد.
روایت اول
مرحوم کلینی به سند خود از امام صادق علیه السلام :
عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ الْکِبْرُ قَدْ یَکُونُ فِی شِرَارِ النَّاسِ مِنْ کُلِّ جِنْسٍ وَ الْکِبْرُ رِدَاءُ اللَّهِ فَمَنْ نَازَعَ اللَّهَ رِدَاءَهُ لَمْ یَزِدْهُ إِلَّا سَفَالًا إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَرَّ فِی بَعْضِ طُرُقِ الْمَدِینَةِ وَ سَوْدَاءُ تَلْقُطُ السِّرْقِینَ فَقِیلَ لَهَا تَنَحَّیْ عَنْ طَرِیقِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فَقَالَتْ إِنَّ الطَّرِیقَ لَمَعْرَضٌ فَهَمَّ بِهَا بَعْضُ الْقَوْمِ أَنْ یَتَنَاوَلَهَا فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله دَعُوهَا فَإِنَّهَا جَبَّارَةٌ . وسائل الشیعه، ابواب جهاد النفس و ما یناسبه، باب 59، حدیث 4.
روایت؛ رذیله تکبر
تکبر در اجناس مختلف مردم وجود دارد. ممکن است کسی از طبقات پایین جامعه باشد ولی متکبر به شمار بیاید. متکبر الزاماً شخص پولدار و دارای شأن اجتماعی نیست. ممکن است از نظر شأن اجتماعی بالا باشد ولی متکبر نباشد و بالعکس. کبر جامه ای است که اگر به اندام کسی شایسته باشد تنها – از باب تشبیه – برازنده خدای متعال است. کسی که با خدا رقابت کند در این جایگاه ، خدای متعال او را به پستی و ذلت می کشاند.
روایت؛ بیان ماوقع
رسول اکرم صلی الله علیه و آله در مدینه از راهی عبور می کرد. برده سیاهی در میانه راه مشغول برداشتن سرگین حیوانات از روی زمین بود. گفتند کنار برو از راه رسول خدا صلی الله علیه و آله. جواب داد راه وسیع است و کنار نرفت. حاضر نشد راه را باز کند و رفع مزاحمت کند. بعض افراد خواستند متعرض این زن شوند. حضرت فرمودند رهایش کنید، زن متکبری است.
روایت؛ دلالت بر مدعا
از عبارت « دَعُوهَا فَإِنَّهَا جَبَّارَةٌ» استفاده نهی از این کار می شود؛ یعنی این کار از نظر شارع تکبر مذموم و غیر ممدوح به شمار می آید. از این عبارت، مذمت ایجاد مزاحمت در طریق استفاده می شود؛ حتی اینکه وسط راه عده ای بایستند ومشغول حرف زدن شوند، این هم مذموم است.
روایت دوم
مرحوم کلینی به سند صحیح از منصور بن حازم روایت می کند:
عَنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام دَارٌ بَیْنَ قَوْمٍ اقْتَسَمُوهَا فَأَخَذَ کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ قِطْعَةً وَ بَنَاهَا وَ تَرَکُوا بَیْنَهُمْ سَاحَةً فِیهَا مَمَرُّهُمْ فَجَاءَ رَجُلٌ فَاشْتَرَى نَصِیبَ بَعْضِهِمْ أَ لَهُ ذَلِکَ قَالَ نَعَمْ وَ لَکِنْ یَسُدُّ بَابَهُ وَ یَفْتَحُ بَاباً إِلَى الطَّرِیقِ أَوْ یَنْزِلُ مِنْ فَوْقِ الْبَیْتِ وَ یَسُدُّ بَابَهُ فَإِنْ أَرَادَ صَاحِبُ الطَّرِیقِ بَیْعَهُ فَإِنَّهُمْ أَحَقُّ بِهِ وَ إِلَّا فَهُوَ طَرِیقُهُ یَجِیءُ حَتَّى یَجْلِسَ عَلَى ذَلِکَ الْبَابِ.
وسائلالشیعة ، کتاب الشفعة، باب 4، حدیث 2.
روایت؛ تبیین برخی الفاظ
بین «دار» و «بیت» [ و «حائط » ] در زبان عربی فرق است:
«دار» زمینی است که دور آن دیوار کشیده شده است ولو سقف نداشته باشد. معمولاً به جایی که سقف نداشته باشد، «دار» می گویند؛
اما «بیت» جایی است که علاوه بر دیوار، سقف هم دارد. «بیت» ، «دار» ی است که سقف داشته باشد؛
«حائط» هم به باغی می گویند که دور آن دیوار است.
روایت؛ بیان ما وقع
زمینی بین چند نفر مشاع بود؛ مثل اینکه چند نفر زمین را از میتی به ارث برده باشند. این چند نفر زمین را بخش بخش کردند و وسط آن را هم آزاد گذاشتند که محل عبور و مرور آنها باشد. هر یک از اینها قطعه ای را اخذ کردند و آن را ساختند. کسی آمد و یکی از این خانه ها را خرید. صاحب قبلی مِلک در ساحتی – میدان و زمین – که آزاد بود، شریک بوده است ولی این خریدار و مالک جدید، حالا در این ساحت و زمینِ آزاد شریک نیست وفقط آن خانه را خریده است.
آیا این خریداراصلا حق چنین کاری را دارد؟ یعنی می تواند خانه ای را بخرد که در کنار آن زمین آزادی برای عبور و مرور است که مِلک دیگران است؟
فرمود: بلی ؛ اما باید آن دری را که بر ساحت آزاد - زمینی که محل عبور و مرور دیگران بوده است و مِلک دیگران است – قرار دارد ، ببندد واز جای دیگری، راهی برای خود باز کند. ساحت، مِلک او نیست؛ اما او حق راه در این ساحت را دارد. به اندازه راهی که به خانه اش باز می شود، در این ساحت حق دارد. اگر صاحب راه خواست راه خود را بفروشد دیگر شرکاء احقّ هستند برای خرید آن، نسبت به بیگانه. اگر قصد فروش ندارد، حق دارد که از آن استفاده کند و تا جلوی خانه خود بیاید.
روایت؛ دلالت بر مدعا
این روایت درباره حق تطرّق بحث می کند. شخصی که خانه را خریده است، مالک ساحت نیست؛ اما حق طریق در این ساحت را دارد. [دلالت] روایت در اثبات حق طریق، روشن است.
http://vasael.ir/fa/news-details/1995/
کاستن از عرض راه ها حتی برای دولت هم ممنوع است/ استحباب خدمات بین راهی و ساختن استراحتگاه
پایگاه اطلاع رسانی وسائل – آیت الله اراکی در ادامه بررسی احکام راه ها، دسته های دیگر روایات را تبیین و ضمن بیان مطلوبیت شرعی تعریض راه ها، تأکید کرد: حتی دولت نیز نمی تواند اقدام به کاستن عرض راه ها کند. وی همچنین با ابراز تأسف از کمبود خدمات رفاهی بین راهی در کشور، ارائه چنین خدماتی را بر عهده مردم و دولت دانست.
به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله محسن اراکی، در جلسه هفتم درس خارج فقه نظام عمران شهری که روز پنج شنبه یکم بهمن ماه 1394 در مدرسه دارالشفاء قم برگزار شد، در ادامه بررسی احکام راه ها، چهار دسته دیگر از روایات را مطرح کرد.
وی دلالت برخی را به تفصیل مورد بحث قرار داد و برخی دیگر را تنها به نحو شاره مطرح کرد که عناوین هر یک چنین است:
دسته هشتم روایات : در مورد سعه راه و مطلوبیت شرعی تعریض راه ؛
دسته نهم روایات : در مورد خدمات بین راهی و استحباب خدمات رفاهی در بین راه ها؛
دسته دهم روایات : در مورد راه های اختصاصی عابرین و راکبین؛ جدا بودن راه عبور و مرور عابر پیاده از راه وسایل نقلیه؛
دسته یازدهم روایات : نهی از مزاحمت در حاشیه راه ها ؛ علاوه بر ممنوعیت مزاحمت در میان راه.
این فقیه صاحبنظر در مسائل فقه حکومتی، با استناد به اطلاق روایت « قُلْتُ لَهُ الطَّرِیقُ الْوَاسِعُ هَلْ یُؤْخَذُ مِنْهُ شَیْءٌ إِذَا لَمْ یُضِرَّ بِالطَّرِیقِ قَالَ لَا »، نتیجه گرفت:
اولاً : کاستن ازعرض راه و تنگ کردن آن مطلقاً ممنوع است ؛ هم برای مردم و هم برای دولت ؛
ثانیاً : عریض بودن و عریض کردن راه مطلقاً مطلوبیت دارد ؛ خواه راه اصلی باشد یا دیگر راه ها.
مدرس برجسته حوزه علمیه قم، در بیان دسته نهم روایات با مستحب مؤکد دانستن خدمات بین راهی به مسافران، ضمن ابراز تأسف از کمبود چنین خدماتی در کشور، اهتمام به آن را وظیفه مردم و نیز وظیفه دولت دانست.
جلسه هفتم درس خارج فقه عمران شهری ذیلاً تقدیم می شود.
یادآوری
بحث ما در روایات مربوط به طریق و احکام طریق و راه ها بود . تا کنون هفت دسته از روایات مربوط به احکام راه ها بیان شد:
دسته نخست روایات؛ دالّ بر حرمت سدّ طریق؛
دسته دوم روایات، دالّ بر حرمت هر عملی که موجب سدّ راه ولو به نحو جزئی می شود؛
دسته سوم روایات، دالّ بر ترتب ضمان بر سد طریق؛
دسته چهارم روایات، دالّ بر حرمت تعدی به راه های دیگران؛
دسته پنجم روایات، دالّ بر محبوبیت شرعی رفع مانع از راه و اصلاح راه؛
دسته ششم روایات، دالّ بر حرمت هرنوع ایجاد مزاحمت برای عابرین؛
دسته هفتم روایات، دالّ بر حقّ تطرق و عبور؛
دسته هشتم روایات؛ استحباب توسعه راه ها
دسته هشتم از این روایات، روایاتی است که مربوط به سعه راه است. ما روایات مربوط به سعه راه را قبلاً بحث کردیم.
روایت اول
روایت معروف وارده ، در مورد حضرت مهدی آل محمد صلوات الله تعالی علیه بود؛ اینکه وقتی حضرت حجت (عج) ظهورمی کنند راه ها را توسعه می دهند، مخصوصاً راه اعظم و راه اصلی را. روایت چنین است:
«عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام فِی حَدِیثٍ طَوِیلٍ أَنَّهُ قَالَ إِذَا قَامَ الْقَائِمُ علیه السلام سَارَ إِلَى الْکُوفَةِ وَ هَدَمَ بِهَا أَرْبَعَةَ مَسَاجِدَ وَ لَمْ یَبْقَ مَسْجِدٌ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ لَهُ شُرَفٌ إِلَّا هَدَمَهَا وَ جَعَلَهَا جَمَّاءَ وَ وَسَّعَ الطَّرِیقَ الْأَعْظَمَ وَ کَسَّرَ کُلَّ جَنَاحٍ خَارِجٍ فِی الطَّرِیقِ وَ أَبْطَلَ الْکُنُفَ وَ الْمَیَازِیبَ إِلَى الطُّرُقَاتِ فَلَا یَتْرُکُ بِدْعَةً إِلَّا أَزَالَهَا وَ لَا سُنَّةً إِلَّا أَقَامَهَا»
دلالت بر سعه راه ها علی العموم و راه اصلی علی الخصوص
« وَسَّعَ الطَّرِیقَ الْأَعْظَمَ» صریح در این است که راه اصلی باید توسعه داشته باشد. قبلاً هم گفتیم که این توسعه باید به تناسب نیاز باشد . این مطلب را چون قبلاً متعرض شدیم، در اینجا زیاد بحث نمی کنیم. فقط اشاره می کنیم که از جمله « وَ کَسَّرَ کُلَّ جَنَاحٍ خَارِجٍ فِی الطَّرِیقِ» اجمالاً ، مطلوبیت سعه در کل راه ها و نه تنها راه اصلی استفاده می شود . ما از روایات متعددی مطلوبیت سعه همه راه ها را استفاده می کنیم که [ در این میان ] سعه راه اعظم مورد تأکید قرار گرفته است.
روایت دوم
روایات دیگری هم هست که از آن روایات، ما مطلوبیت سعه همه راه ها را استفاده می کنیم ؛ از جمله روایت دیگری که قبلاً به مناسبت دیگری مطرح کردیم :
«مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنِ ابْنِ رِبَاطٍ عَنِ ابْنِ مُسْکَانَ عَنْ أَبِی الْعَبَّاسِ الْبَقْبَاقِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قُلْتُ لَهُ الطَّرِیقُ الْوَاسِعُ هَلْ یُؤْخَذُ مِنْهُ شَیْءٌ إِذَا لَمْ یُضِرَّ بِالطَّرِیقِ قَالَ لَا»
وسائل الشیعه، ابواب عقد البیع و شروطه، باب 27، حدیث 1
نهی مطلق از تنگ کردن راه ها
ما در این روایت از اطلاق «هَلْ یُؤْخَذُ مِنْهُ شَیْءٌ إِذَا لَمْ یُضِرَّ بِالطَّرِیقِ قَالَ لَا» استفاده می کنیم که حتی اگر دولت هم بخواهد یک طریق واسعی را تنگ کند، باز نهی شاملش می شود. این ، دلالت می کند بر مطلوبیت سعه مطلق راه ها. بنابراین اینکه فرمود «هَلْ یُؤْخَذُ مِنْهُ شَیْءٌ» معنی آن تنها منحصر نمی شود در آنجایی که کسی بخواهد به راه عمومی تعدی کند؛ یعنی بیاید راه عمومی را ضمیمه ملک خودش کند؛ بلکه این کار تنها یکی از مصادیق آن است . [ اطلاق روایت دلالت بر نهی عمومی دارد و دولت را هم شامل می شود؛ بنابراین حتی ] اگر دولت هم بخواهد بیاید و " یؤخذ من طریق الواسع"، این را هم روایت شامل می شود [ و نهی می کند] . بنابراین توسعه راه ، مطلوبیت دارد مطلقاً؛ چون این روایت اختصاص به طریق خاص ندارد و " طریق اعظم" در این روایت نیامده است [ و به چنین عنوانی تصریح نشده است بلکه بطور مطلق ] گفته : "هَلْ یُؤْخَذُ مِنْه من الطریق" ، معلوم می شود که سعه طریق مطلقاً برای شرع مطلوبیت دارد ولذا از أخذ یک شییء من الطریق الواسع ، نهی شده است.
[ نتیجه اینکه روایت از دو سو اطلاق دارد :
1. کاستن از عرض راه ها و تنگ کردن آن مطلقاً ممنوع است ؛ حتی برای دولت .
2. عریض بودن راه و تعریض آن، مطلقاً مطلوبیت دارد و اختصاص به راه اصلی ندارد؛ بنابراین ممنوعیت تنگ کردن راه اختصاص به راه اصلی ندارد و شامل همه راه ها می شود. ]
این ، دسته هشتم از روایات بود که روایاتی است مربوط به توسعه راه ها.
دسته نهم روایات؛ استحباب خدمات بین راهی
روایات دسته نهم مربوط به خدمات در بین راه هاست. ما روایات زیادی داریم که دلالت بر استحباب مؤکد دارد نسبت به ارائه خدمات میان راهی که متأسفانه چیزی است که در کشور ما خیلی کم است؛ یعنی خیلی کمتر از مورد نیاز است. در بین راه ها باید خدمات ایجاد شود، در راه های بین شهری باید محلی برای استراحت، برای آب خوردن و برای رفع نیازها فراهم شود. در این باب روایات زیادی داریم که به عنوان نمونه به این روایت اشاره می کنیم .
روایت اول
مرحوم صدوق به سندش از حضرت رسول صلی الله علیه و آله روایت می کند:
« مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ فِی عِقَابِ الْأَعْمَالِ بِسَنَدٍ تَقَدَّمَ فِی عِیَادَةِ الْمَرِیضِ عَنِ النَّبِیِّ - صلی الله علیه وآله - قَالَ وَ مَنْ بَنَى عَلَى ظَهْرِ طَرِیقٍ مَأْوَى عَابِرِ سَبِیلٍ بَعَثَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ عَلَى نَجِیبٍ مِنْ دُرٍّ وَ جَوْهَرٍ وَ وَجْهُهُ یُضِیءُ لِأَهْلِ الْجَمْعِ نُوراً حَتَّى یُزَاحِمَ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلَ الرَّحْمَنِ فِی قُبَّتِهِ فَیَقُولُ أَهْلُ الْجَمْعِ هَذَا مَلَکٌ مِنَ الْمَلَائِکَةِ لَمْ نَرَ مِثْلَهُ قَطُّ وَ دَخَلَ فِی شَفَاعَتِهِ الْجَنَّةَ أَرْبَعُونَ أَلْفَ أَلْفِ رَجُلٍ وَ مَنْ شَفَعَ لِأَخِیهِ شَفَاعَةً طَلَبَهَا نَظَرَ اللَّهُ إِلَیْهِ فَکَانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ أَنْ لَا یُعَذِّبَهُ أَبَداً فَإِنْ هُوَ شَفَعَ لِأَخِیهِ شَفَاعَةً مِنْ غَیْرِ أَنْ یَطْلُبَهَا کَانَ لَهُ أَجْرُ سَبْعِینَ شَهِیداً وَ مَنْ حَفَرَ بِئْراً لِلْمَاءِ حَتَّى اسْتَنْبَطَ مَاءَهَا فَبَذَلَهَا لِلْمُسْلِمِینَ کَانَ لَهُ کَأَجْرِ مَنْ تَوَضَّأَ مِنْهَا وَ صَلَّى ... » وسائل الشیعه، ابواب الفعل المعروف، باب 20، حدیث 1
کسی که در وسط راه، محلی را برای استراحت و پناه گرفتن عابرین فراهم کند، خدا در روز قیامت این را بر شتری که از گوهر است می نشاند و صورت او برای همه می درخشد . آنقدر به او جایگاه می دهند که او را همنشین ابراهبم خلیل الرحمن می کنند و مردم محشر می گویند این فرشته ای است که ما تاکنون مانند آن را ندیده ایم و چهل میلیون انسان به شفاعت چنین شخصی وارد بهشت می شوند ...
تأکید بر ایجاد استراحتگاه بین راهی
شاهد ما از روایت این است که ایجاد پناهگاه برای عابران و مأوی و محل استراحت برای آنها مورد تأکید قرار گرفته است. بنابراین هم وظیفه مردم است که چنین کاری کنند - اگر در توانشان است - و هم وظیفه دولت است که یا خود به چنین چیزی اقدام کند یا اینکه مردم را به آن تشویق کند؛ به مردم کمک کند و تسهیلات در اختیار مردم قرار دهد تا نسبت به ارائه خدمات بین راهی اقدام کند.
البته ما از روایات عامه مربوط به خدمت کردن به مسلمین و ارائه خدمت به مردم هم چنین چیزی را استفاده می کنیم ؛ روایات عامه مثل این روایت: « أَحَبُّ النَّاسِ إِلَى اللَّهِ أَنْفَعُ النَّاسِ لِلنَّاس» و « الْخَلْقُ عِیَالُ اللَّهِ فَأَحَبُّ الْخَلْقِ إِلَى اللَّهِ مَنْ نَفَعَ عِیَالَ اللَّهِ وَ أَدْخَلَ عَلَى أَهْلِ بَیْتٍ سُرُوراً » .
روایت دوم
روایت دیگر هم در همین باب روایتی است که مرحوم صدوق در خصال نقل می کند. از رسول الله صلی الله علیه و آله :
«فِی الْخِصَالِ عَنِ الْخَلِیلِ بْنِ أَحْمَدَ السِّحْرِیِّ عَنِ ابْنِ مُعَاذٍ عَنِ الْحُسَیْنِ الْمَرْوَزِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ یَحْیَى بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی هُرَیْرَةَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه وآله دَخَلَ عَبْدٌ الْجَنَّةَ بِغُصْنٍ مِنْ شَوْکٍ کَانَ عَلَى طَرِیقِ الْمُسْلِمِینَ فَأَمَاطَهُ عَنْهُ» وسائلالشیعة ، جلد 16، صفحه339
قبلاً به مناسبت بحث استحباب رفع مانع از طریق مسلمین این روایت را متعرض شدیم؛ اما اینجا هم این روایت مفید خواهد بود؛ چون از این روایت به طریق اولی استفاده می کنیم : هرنوع خدمتی که به عابر سبیل ارائه شود، مطلوب شارع است.
روایات در این مورد متعدد است و ما به همین اندازه اکتفا می کنیم.بنابراین دسته نهم از روایات که ما متعرض شدیم دسته ای بود که مربوط به ارائه خدمات بین راهی است.
دسته دهم روایات؛ راه های اختصاصی برای عابر و سواره
دسته دیگر از روایات یعنی دسته دهم، روایاتی است که ما از این روایات چنین استفاده می کنیم : راه پیاده ها با راه سواره ها باید از هم جدا باشد؛ یعنی وقتی راه درست می کنند راهی برای پیاده ها و راهی برای سواره ها فراهم کنند که نه پیاده ها مزاحم سواره ها باشند و نه سواره ها مزاحم پیاده ها .
روایات مربوط به این دسته در صفحه 243 جلد 29 از وسائل الشیعه چاپ 30 جلدی چاپ مؤسسه اهل البیت آمده است.
روایاتی که تاکنون خواندیم مربوط به مزاحمت در راه ها بود.
دسته یازدهم روایات؛ نهی از مزاحمت در حاشیه راه ها
دسته یازدهم از روایات ، مربوط به قارعة الطریق است ؛ یعنی حاشیه راه. روایات متعددی داریم که مربوط به قارعة الطریق است، مبنی بر اینکه در حاشیه راه ها هم نباید ایجاد مزاحمت کرد.
قارعة الطریق اشاره به حاشیه راه است ؛ یعنی چیزی که گاهی از آن به پیاده رو تعبیر می کنیم و ظاهراین عنوان این است که راه ها باید دارای حاشیه باشد؛ یعنی علاوه بر اینکه ما راهی داریم، خود راه هم باید یک حاشیه و حریم داشته باشد که در این حریم هم نباید ایجاد مزاحمت شود.
روایات متعددی در این مورد داریم:
وسائل الشیعه، جلد 5، صفحه 149 و
وسائل الشیعه، جلد 5، صفحه 156 و
وسائل السیعه، جلد 1، صفحه 328 .
این روایات مربوط به نهی از ایجاد مزاحمت است در قارعة الطریق و حاشیه راه ها.223/907/ق
ساختمان سازی بیش از نیاز شرعاً مذموم است
پایگاه اطلاع رسانی وسائل – آیت الله اراکی در نهمین جلسه درس خارج عمران و شهرسازی اسلامی ، با ورود به بحث ساختمان سازی در نظام عمران شهری، با استناد به روایات موجود ، ساختمان سازی بیش از حد نیاز را شرعاً مذموم دانست واز تجاری سازی ساختمان و انبوه سازی های بی ضابطه انتقاد کرد.
به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله محسن اراکی، در جلسه نهم درس خارج فقه نظام عمران شهری که روز پنج شنبه بیست و نهم بهمن ماه 1394 در مدرسه دارالشفاء قم برگزار شد، از سلسله مطالب مربوط به نظام عمران شهری در اسلام ، مطلب جدیدی را با عنوان «ساختمان سازی» مورد بحث قرار داد و با استناد به روایات باب، ساختمان سازی بیش از آنچه مورد استفاده شخصی است و یا محمل و غرض عقلایی ندارد را مذموم شرعی و نوعی اسراف و هدر دادن سرمایه دانست.
وی تجاری کردن مسکن و ساختمان سازی را امری ناصواب دانست و از انبوه سازیهایی که بدون توجه به نیاز جامعه به مسکن و صرفاً بر اساس منویات تجاری و کسب سود انجام می شود، انتقاد کرد و نتیجه چنین امری را اسراف و هدر دادن سرمایه جامعه و بلا استفاده ماندن بسیاری از ساختمانها در شهرهای بزرگ عنوان کرد.
استاد برجسته فقه حکومتی با استناد به برخی روایات باب، وضعیت موجود در صنعت ساختمان سازی کشور که به انحراف سرمایه از بخشهای تولیدی – بازرگانی و هدر رفت و اتلاف آن منجر شده است را نتیجه سنّت الهی در از بین رفتن ثروث هایی دانست که از طریق نامشروع کسب شده است و یا اگر چه ثروت نامشروع نیست ولی آنچه از حقوق الهی مانند خمس و زکات در این اموال وجود دارد، پرداخت نشده است.
تقریر جلسه نهم درس خارج فقه شهرسازی در ذیل تقدیم میشود.
بسم الله الرحمن الرحیم
یادآوری
در جلسات پیشین ، آنچه بحث شد درباره مطلب نهم از مباحث نظام عمران شهری در فقه اسلامی بود. مطلب نهم «قواعد مربوط به راه ها» بود. روایات وارده مربوط به راه ها در ضمن یازده دسته بیان شد که در هر دسته از روایات ، احکام راه ها از یک منظر مورد عنایت قرار گرفته بود. در جلسه حاضر در ادامه سلسله مباحث عمران شهری، به مطلب دهم می پردازیم.
مطلب دهم؛ عدم مطلوبیت ساختمان سازی فراتر از نیاز
مطلب دهم از مطالب مربوط به قواعد شرعی عمران شهری و مسائل مربوط به نظام عمران شهری، عدم مطلوبیت ساختمانهای اضافی بیش از حد نیاز است.
ما از روایات وارده از معصومین علیهم السلام استفاده می کنیم که در نظام عمران شهری، ساختمان بیش از حد نیاز نامطلوب است. البته وسعت ساختمان مطلوب است، مخصوصاً وسعت خانهها؛ یعنی اینکه خانه ها واسع باشد. وسعت خانه مطلوب است ولی ساختمان بیش از نیاز غیر مطلوب است.
[ به عنوان یک مثال ] فرض کنید کسی می خواهد اداره ای را بسازد و ایجاد کند؛ [علاوه بر آنچه نیاز است اگر] ساختمان های عریض و طویل در آن ایجاد کند بدون اینکه به آنها نیاز باشد [شرعاً مذموم است] یا [به عنوان مثال دیگر] خانه سازی هایی که بیش از نیاز است [ این هم مذموم است].
از مجموع روایات استفاده می شود که ساختمان بیش از حد نیاز از نظر شرعی کاملاً نامطلوب و مورد نهی واقع شده است. روایاتی را میخوانیم که مطلوب نظر شارع را برای ما بیشتر روشن میکند.
مرحوم صاحب وسائل در وسائل الشیعه بابی را مطرح کرده است و به مناسبت مکان المصلی، متعرض احکام المساکن شده است. عنوان آن « بَابُ کَرَاهَةِ تَشْیِیدِ الْبِنَاءِ وَ اسْتِحْبَابِ الِاقْتِصَارِ مِنْهُ عَلَى الْکَفَافِ وَ تَحْرِیمِ الْبِنَاءِ رِیَاءً وَ سُمْعَة» است.
روایت اول
مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَى عَنْ أَبِی جَمِیلَةَ عَنْ حُمَیْدٍ الصَّیْرَفِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ کُلُّ بِنَاءٍ لَیْسَ بِکَفَافٍ فَهُوَ وَبَالٌ عَلَى صَاحِبِهِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ .
وسائل الشیعه، جلد 3 ، باب 25 از ابواب احکام المساکن، ص 587، حدیث 1.
هر ساختمانی که بیش از حد کفاف و نیاز است، باری است بر دوش صاحب آن در روز قیامت. معنایش این است که سرمایه خدا را برای چه خرج اینجا کردی؟ این نوعی اسراف است. نوعی تلف کردن و هدر دادن سرمایه است.
ساختمان کالای تجاری نیست
ما در مبحث تولید در بحث نظام اقتصادی هم این مطلب را به مناسبت دیگری مطرح کردیم. درباره سرمایهگذاری در ساختمان گفتیم که [این کار] از نظر اقتصادی کار غلطی است؛ به این معنا که کسی ساختمان بسازد و ساختمان سازی و خود این ساختمانها را وسیله تجارت و وسیله درآمد قرار دهد. تجاری سازی ساختمان کار درستی نیست. سرمایه مردم باید خرج چیزی بشود که مورد نیاز آنهاست. برای کسی که ساختمان نیاز دارد، ساختمان ساخته شود؛ اما انبوه سازی [بی ضابطه و بدون مبنای اقتصادی] نتیجه اش این می شود که ما امروز در ساختمان سازی شهرهای بزرگ میبینیم. در حال حاضر تقریباً نیمی از ساختمانها معطل و بلا استفاده است.
سرمایه جامعه؛ محدود و نیازمند مدیریت صحیح
در بحثهای اقتصادی گفتیم که سرمایه ای که در اختیار هر جامعه قرار دارد، محدود است. سنت الهی در اقتصاد، تقدیر است؛ چنانکه آیه شریفه می فرماید : « و یبسط الرزق لمن یشاء من عباده و یقدر». «یقدر» باید [در برنامه ریزی اقتصادی و تخصیص سرمایه] در نظر گرفته شود. بنا نیست که امکانات اقتصادی بطور نامحدود در اختیار جامعه باشد؛ بلکه همیشه محدود است. این سرمایه محدود را باید طوری مدیریت کرد که در تأمین نیاز جامعه مصرف شود. هر جا این سرمایه در جایی مصرف شد که زائد بر نیاز جامعه است و مورد نیاز جامعه نیست، قطعاً در جای دیگر خلل به وجود می آید؛ یعنی[در جای دیگری] یک کمبود در جامعه به وجود می آید و یک جایی از نظر اقتصادی دچار بحران می شود.
در فقه اسلامی یک اصل وجود دارد که ساختمان فوق نیاز نامطلوب است. اگر بناست ساختمان سازی شود باید برآورد شود و به اندازه نیاز ساخته شود. ساختمان های خالی [که نتیجه ساختمان سازی بدون نیاز است] موجب مسؤولیت در روز قیامت است. به این دلیل که سرمایه خرج آن شده است؛ سرمایه ای که در اختیار بشر قرار گرفته و امانت الهی بوده است. از او سؤال می شود که این امانت را کجا خرج کردی چگونه بهره برداری کردی؟ عدم بکارگیری درست سرمایه ها در جامعه مشکل ایجاد می کند؛ یعنی بیکاری و فقر ایجاد می کند.
روایت دوم
روایت دیگری داریم؛ مرحوم کلینی روایت می کند:
« عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ مَنْ بَنَى فَوْقَ مَا یَسْکُنُهُ کُلِّفَ حَمْلَهُ یَوْمَ الْقِیَامَة»
وسائل الشیعه، جلد 3 ، باب 25 از ابواب احکام المساکن، ص 587، حدیث 3.
آن کس که بیش از اندازه آنچه که می خواهد سکونت کند بسازد؛ مثلاً دو نفر هستند و به اندازه ده نفر اتاق میسازد؛ این هزینه کردن سرمایه در جایی است که مورد نیاز نیست و نوعی هدر دادن سرمایه است. کسی که بیش از اندازه ای که مورد نیاز او در سکناست ساختمان بسازد، در قیامت مجبورش میکنند تا آنرا بر دوش خود حمل کند.
البته اینکه کسی برای میهمانان مثلاً بسازد این فوق «مایسکنه» نیست؛ یعنی کسی که میهمان برای او می آید.
در روایت وارد است که حضرت وارد خانه آن شخص شد دید ساختمان خیلی بزرگی است. فرمود برای چه ساختمان به این بزرگی ساخته ای؟ اگر این ساختمان را برای پذیرایی از میهمانها یا رسیدگی به مردم ساختهای بجاست اما اگر بدون نیاز و بدون هیچ استفاده درستی ساخته ای کار نامطلوبی است.
روایت سوم
مرحوم صدوق در خصال نقل می کند:
«فِی الْخِصَالِ عَنْ أَبِیهِ عَنِ السَّعْدَآبَادِیِّ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَکَمِ عَنْ أَبِی
عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ مَنْ کَسَبَ مَالًا مِنْ غَیْرِ حِلِّهِ سَلَّطَ اللَّهُ عَلَیْهِ الْبِنَاءَ وَ الْمَاءَ وَ الطِّینَ »
وسائل الشیعه، جلد 3 ، باب 25 از ابواب احکام المساکن، ص 587، حدیث 6.
این روایت از نظر سندی صحیح است.
اگر کسی کسب نامشروع داشته باشد و از محل نامشروع کسب درآمد کند، خداوند متعال آب و گل را بر او مسلط می سازد و به ساختمان سازی بیهوده مبتلا می شود؛ دائماً ساختمان می سازد و به جایی نمیرسد .
روایت چهارم
مرحوم صدوق نقل می کند:
«قَالَ الصَّادِقُ علیه السلام إِنَّ لِلَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى بِقَاعاً تُسَمَّى الْمُنْتَقِمَةَ فَإِذَا أَعْطَى اللَّهُ عَبْداً مَالًا لَمْ یُخْرِجْ حَقَّ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْهُ سَلَّطَ اللَّهُ عَلَیْهِ بُقْعَةً مِنْ تِلْکَ الْبِقَاعِ فَأَتْلَفَ ذَلِکَ الْمَالَ فِیهَا ثُمَّ مَاتَ وَ تَرَکَهَا»
وسائل الشیعه، جلد 3 ، باب 25 از ابواب احکام المساکن، ص 587، حدیث 5.
خدا را بقعه هایی است؛ یعنی مناطقی از زمین وجود دارد که نام اینها منتقمه و انتقام گیرنده است. به این معنا که اگر کسی مالی را خداوند به دستش رساند و مالی به دست آورد ولی حق خدا را در این مال نداد و خمس و زکات آن را نداد و حق خدا را ادا نکرد، خدای متعال از این بقعه های منتقمه بر او مسلط میکند که مالش را در آن بقعه خرج میکند بعد هم آن را رها می کند و خودش هم استفاده نمی کند و می میرد. خدا می فرماید این بقاع، بقاع منتقمه است.
سنّت الهی؛ هدر رفت ثروت نامشروع
معلوم می شود که این سنّت الهی سنت مهمی است که اموال نامشروع اینچنین در این جور جاها خرج می شود [ و بدون اینکه ثمره ای بر آن مترتب شود، هبا و هدر می رود]؛ مانند برخی پروژه های بزرگی که در تهران ساخته شده است که اکثراً و شاید 70 -60 درصد آن ها خالی است.
مسؤولین می گویند در تهران 60-50 درصد خانه ها خالی است. این همه واحدهای مسکونی خالی! اگر کسی تحقیق کند که در تهران چقدر ساختمان بیهوده و بلا استفاده وجود دارد و ضرب و تقسیمی انجام دهد که چقدر سرمایه برای این ساختمان های بلا استفاده خرج شده است که این سرمایه ها اگر وارد کار تولیدی کشاورزی یا صنعتی می شد یا حتی وارد بازرگانی می شد، چه اتفاقی می افتاد؟ اینهایی که مسائل اقتصادی مملکت را بررسی می کنند، برآورد کنند و ببینند چقدر سرمایه صرف این ساختمانهای بلا استفاده شده است.
روایت پنجم
مرحوم صدوق روایت میکند:
مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ شُعَیْبِ بْنِ وَاقِدٍ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ زَیْدٍ عَنِ الصَّادِقِ عَنْ آبَائِهِ علیهالسلام فِی حَدِیثِ الْمَنَاهِی قَالَ:
«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ مَنْ بَنَى بُنْیَاناً رِیَاءً وَ سُمْعَةً حَمَلَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ مِنَ الْأَرْضِ السَّابِعَةِ وَ هُوَ نَارٌ یَشْتَعِلُ مِنْهُ ثُمَّ یُطَوَّقُ فِی عُنُقِهِ وَ یُلْقَى فِی النَّارِ فَلَا یَحْبِسُهُ شَیْءٌ مِنْهَا دُونَ قَعْرِهَا إِلَّا أَنْ یَتُوبَ فَقِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ کَیْفَ یَبْنِی رِیَاءً وَ سُمْعَةً فَقَالَ یَبْنِی فَضْلًا عَلَى مَا یَکْفِیهِ اسْتِطَالَةً بِهِ عَلَى جِیرَانِهِ وَ مُبَاهَاةً لِإِخْوَانِهِ»
وسائل الشیعه، جلد 3، باب 25 از ابواب احکام المساکن، ص 587، حدیث 4.
حدیث مناهی معروف، اگر چه همه روّات آن ثقه نیستند و از نظر فنی به سند آن صحیح گفته نمیشود ولی با توجه به اینکه مضامین روایت مورد تایید سایر ادلّه شرعی است، به صحت مضمون روایت اطمینان حاصل میشود.
غالباً این بناهای اضافی برای خودنمایی است. برای اینکه بگوید من چنین و چنانم، من از شما بیشترم، از شما پولدارترم. لذا روایت میفرماید کسی که ساختمانی برای ریا و شهرت طلبی بسازد، برای اینکه بین مردم یک انسان برجسته شناخته شود، خدای متعال روز قیامت این ساختمان را تا عمق هفت لایه از لایههای زمین بر او بار میکند. این ساختمان با آن هفت لایه از زمین تماماً تبدیل به آتش می شود و آتش را روی او بار میکنند. سپس آتش را مثل طوقی بر گردن او می اندازند و او را در آتش می اندازند. وقتی این شخص با چنین طوقی بر گردنش در جهنم میافتد، این طوق او را در قعر جهنم می برد. هیچ چیز او را از افتادن و رسیدن به قعر جهنم باز نمی دارد مگر اینکه توبه کند.
از حضرت سؤال شد که این ساختمان ریایی چه جور ساختمانی است. فرمود اینکه بیش از نیاز خود بسازد تا به همسایگان گردن فرازی کند و به برادرانش و دیگر مردم فخرفروشی کند؛ [یعنی بخواهد نشان بدهد که] ساختمان من این است و ساختمان شما کمتر از ساختمان من است.
روایت دیگری هم از مرحوم صدوق نقل شده است که نظیر همین روایت است و ما به همین اندازه اکتفا میکنیم.
http://vasael.ir/fa/news-details/2283/
ممنوعیت بیگانهگرایی و استفاده از نمادهای هویتی غرب در عمران شهری
پایگاه اطلاع رسانی وسائل ـ آیت الله اراکی در نخستین جلسه درس خارج عمران و شهرسازی اسلامی به بحث تقلید و استفاده از نمادهای شهری بیگانه و الگو برداری از سبک معماری غیر اسلامی پرداخت و با استناد به روایات شریفه گفت: شیوه شهرسازی بیگانگان نباید الگوی جامعه اسلامی قرار بگیرد و تبعیت از آنها در این زمینه شرعاً ممنوع است.
به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله محسن اراکی، در اولین جلسه درس خارج فقه نظام عمران شهری که روز پنج شنبه یکم مهرماه 1395 در محل دفتر ایشان برگزار شد، به بحث پیرامون یکی دیگر از مباحث فقه شهرسازی از منظر روایات وارده در منابع دینی پرداخت و در این زمینه مطالب ارزشمندی را مطرح کرد که گزیده آن در پی میآید.
1. مطلب چهاردهم از مطالب مربوط به فقه شهرسازی، ممنوعیت بیگانهگرایی در عمران شهری است.
2. شکل و شمایل خانههای مسکونی و سازههای عمرانی و محیط زندگی نباید متأثر و برگرفته از سبک و معماری بیگانگان باشد. نمای درونی و خارجی ساختمان ها، نمادهای شهری، خیابانها و به طور کلی سبک شهرسازی بیگانگان نباید در عمران شهری ما الگو قرار بگیرد.
3. از آنجا که ائمه معصومین علیهمالسلام تصریح فرمودهاند که قول آنها همان کلام رسول خدا صلی الله علیه و آله است و از جانب خود سخنی نمی گویند میتوان روایات معصومین علیهم السلام را حتی در مورد مسائلی که در زمان رسول اکرم وجود نداشته است به رسول خدا(ص) اسناد داد.
4. با استناد به فقره «لَا تَطْعَمُوا مَطَاعِمَ أَعْدَائِی» از روایت وارده می توان گفت استفاده ازغذاهای غربی و بیگانه منهی عنه است.
5. فقره «لَا تَلْبَسُوا لِبَاسَ أَعْدَائِی» از روایت وارده دلالت بر ممنوع بودن پوشیدن لباس بیگانه دارد. همچنین استفاده از لباسهای منقّش به نقوش و عبارات بیگانه شرعاً نهی شده است.
6. فقره «وَ لَا تُشَاکِلُوا بِمَا شَاکَلَ أَعْدَائِی» از روایت شریفه ما را از استفاده از نمادها و شعائری که نشانه هویت بیگانه است نهی می کند.
7. اگرچه میبایست از نمادها و شعائر بیگانه اجتناب شود؛ اما چنانچه بیگانگان روش و شیوه پسندیدهای داشتند، میتوان از آن استفاده کرد مشروط به اینکه این شیوه، نماد هویتی آنها نباشد.
8. به عنوان قاعده کلی می توان گفت یک سیره یا عمل را به صرف اینکه مورد قبول غربیها و بیگانگان است نباید رد یا قبول کرد بلکه ملاک ما در اخذ به عمل و انجام آن باید پسندیده بودن عمل از منظر اسلام باشد؛ همچنانکه ملاک در عدم قبول آن، اختصاص داشتن به بیگانه و نماد هویتی بودن آن و مغایرت با فرهنگ دینی ماست.
تقریر اولین جلسه درس خارج فقه شهرسازی ذیلاً تقدیم می شود.
عبارات درون پرانتز اضافات مقرر است.
بسم الله الرحمن الرحیم
مقدمه
بحث امروز ما درباره مطلب چهاردهم از مطالب مربوط به فقه شهرسازی است؛ مطلب چهاردهم ممنوعیت بیگانه گرایی در عمران شهری است، در عمران شهری، ساختمان و شکل عمران شهری ما نباید پیرو شکل و شمایل و نمادهای بیگانگان باشد؛ به این معنا که ما نباید خانه و شهر خود را به شکلی که شبیه خانه و شهر بیگانگان است بسازیم؛ شکل برونی ساختمان، شکل درونی آن، نمادهای شهری، خیابان ها و بطور کلی روش و سیره و شیوه شهرسازی بیگانگان نباید در عمران شهری ما الگو قرار بگیرد و تبعیت از آنها ممنوع است.
نکته رجالی
بنا به قرائن زیاد، سکونی شیعه امامی بود و نه سنّی. خیلی از روایاتی که سکونی نقل می کند مربوط به امامت ائمه اثنی عشر علیهم السلام است. بنا به قولی که معروف است، گفته می شود سکونی سنّی مذهب است؛ چون روایات امام صادق علیه السلام را چنین نقل می کند: «عن ابیه عن آبائه عن رسول الله»؛ یعنی متوقف بر امام نمی شود و تعمّد دارد سند روایت را به رسول خدا صلی الله علیه و آله برساند.
به نظر ما این دلیل بر سنّی بودن او نیست بلکه روشی است که برخی از اصحاب ائمه به کار می بردند بخاطر اینکه روایات ائمه اطهار علیهم السلام در جامعه رواج پیدا کند.
صحت اسناد قول امام به رسول خدا
اکنون در زمان حاضر نیز ما می توانیم چنین کاری کنیم و روایات معصومین علیهم السلام را به رسول خدا اسناد دهیم؛ حتی مسائل مستحدثه و مسائلی که در زمان رسول اکرم نبوده است؛ دلیل جواز این اسناد این است که معصومین علیهم السلام خودشان فرموده اند که از جانب خود سخن نمی گویند و «مَا مِنْ شَیْءٍ إِلَّا وَ فِیهِ کِتَابٌ أَوْ سُنَّة». بنابراین اسناد فرمایش ائمه اطهار به کتاب خدا و سنّت رسول خدا صلی الله علیه و آله صحیح است.
امام صادق علیه السلام در همین زمینه فرموده است: «حَدِیثِی حَدِیثُ أَبِی وَ حَدِیثُ أَبِی حَدِیثُ جَدِّی وَ حَدِیثُ جَدِّی حَدِیثُ الْحُسَیْنِ وَ حَدِیثُ الْحُسَیْنِ حَدِیثُ الْحَسَنِ وَ حَدِیثُ الْحَسَنِ حَدِیثُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ علیه السلام وَ حَدِیثُ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ حَدِیثُ رَسُولِ اللَّهِ - صلی الله علیه و آله - وَ حَدِیثُ رَسُولِ اللَّهِ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ».
روایت
مرحوم شیخ طوسی به سند خود از امام صادق علیه السلام روایت می کند.
«عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ علیهم السلام قَالَ أَوْحَى اللَّهُ إِلَى نَبِیٍّ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ أَنْ قُلْ لِقَوْمِکَ لَا تَلْبَسُوا لِبَاسَ أَعْدَائِی وَ لَا تَطْعَمُوا مَطَاعِمَ أَعْدَائِی وَ لَا تُشَاکِلُوا بِمَا شَاکَلَ أَعْدَائِی فَتَکُونُوا أَعْدَائِی کَمَا هُمْ أَعْدَائِی» وسائل الشیعه، ابواب جهاد العدو، باب 64، حدیث 1؛ تهذیب، جلد 6، صفحه 172.
«عدو» در فرهنگ اسلامی
در قرآن کریم و در لسان ائمه اطهار علیهم السلام «عدو» همان «غیر مسلمان» است.
دلالت فقرات روایت
«لَا تَطْعَمُوا مَطَاعِمَ أَعْدَائِی»؛ از این عبارت استفاده می شود غذاهای غربی مثل پیتزا و امثال آن منهی عنه است.
«لَا تَلْبَسُوا لِبَاسَ أَعْدَائِی»؛ از پوشیدن لباس اعداء نهی شده است. متأسفانه در کشور ما چنین رایج شده است که لباسها غالباً با نقوش و عبارات بیگانه تزیین می شود؛ در حالیکه این همان چیزی است که از آن نهی شده است.
«وَ لَا تُشَاکِلُوا بِمَا شَاکَلَ أَعْدَائِی»؛ این عبارت ما را نهی می کند از نمادها و شعائری که بیانگر هویت بیگانه است. در مسائل فرهنگی اگر بیگانگان روش و شیوه خوبی داشتند از شیوه آنها می توان استفاده کرد به شرط اینکه این شیوه، نماد آنها نباشد. از آنچه نماد و شعار و نشان دهنده هویت فرهنگی بیگانگان است باید پرهیز شود؛ چون در صورت تبعیت از نمادهای بیگانه بتدریج هویت ما ذوب در هویت آنها خواهد شد.
منابع دینی غنی تر از فرهنگ بیگانه
هر آنچه از سخنان حکمت آمیز در فرهنگ بیگانه و از زبان حکمای آنها بیان شده است، در روایات ما بهتر از آن بیان شده است و وجود دارد. غرض نفی آنچه آنها دارند نیست؛ بلکه منظور این است که وقتی خود ما بهتر از آن را داریم چرا از آن استفاده نکنیم ( و به سراغ فرهنگ بیگانه برویم).
آنچه در فرهنگ بیگانه وجود دارد با آنچه در منابع دینی ما اعم از آیات کریمه قرآن و فرمایشات معصومین علیهم السلام پیرامون مسائل زندگی بشر وجود دارد اصلاً قابل مقایسه نیست، زمانی ضرب المثلها را جمع آوری می کردم و مجموعه ای از ضرب المثلها از جمله ضربالمثلهای غربی را گردآوری کردم، بعد از آن به روایات مراجعه کردم، دیدم بهتر از آنچه جمع آوری کردهام، جامعتر و دقیقتر از آن در روایات وجود دارد.
آداب فرهنگی؛ ملاک اخذ و منع
ما علم و سیره خوب را می توانیم از بیگانه اخذ کنیم (و منع کلی نسبت به اخذ داشته های بیگانگان وجود ندارد). امیرالمؤمنین علیه السلام در خطبه معروف به «قاصعه» که از خطبه های ناب فرهنگی حضرت است به مباحثی از جمله مبحث ملی گرایی می پردازد. می فرماید اگر می خواهید به قبیله و اجداد خود افتخار کنید، پس به رفتارهای خوب آنها افتخار کنید؛ مثلا بگویید قبیله ما راستگو بودند، سخاوتمند بودند و چون آنها چنین بودند ما هم همین گونه خواهیم بود.
مثلاً اگر ایرانی ها چنین بگویند که ما ایرانیانی هستیم که اجداد ما مردمان صاحب عفاف بودند و ما هم می خواهیم اهل عفاف باشیم، ( این نحوه تعبیر و این شیوه تبعیت از سلف و پیروی از آداب و رسوم ملی) خوب است، برخی آداب در فرهنگ ایرانی وجود دارد که از منظر اسلام خوب است؛ چنین آدابی را می توان پذیرفت و به آن عمل کرد. به همین نحو اگر در اقوام دیگر هم عادات خوبی وجود داشته باشد می توان آن را اخذ کرد؛ مثلاً عادت کمک به دیگران که در زبان عرب از آن به «نجده» تعبیر می شود.
در برخی از اقوام حس کمک رسانی به دیگران وجود دارد؛ اینکه اگر کسی کمک خواست و فراخوان کمک خواهی داد به فریادش برسند. بنابراین نباید یک عمل یا روشی را به صرف اینکه مورد قبول و عمل غربی ها و بیگانگان است (نفی و رد کنیم و یا) خوب بدانیم و به آن عمل کنیم.
بلکه ملاک ما باید خوب بودن خود عمل از منظر اسلام باشد. (به عنوان یک مثال برای الگوبرداری صحیح: ) در میان برخی اقوام و ملل غیر مسلمان امانتداری و راستگویی وجود دارد؛ در اینجا می توان گفت آنها راستگو هستند؛ ما هم از آنها یاد بگیریم چون در دین ما راستگویی خوب است،(به عنوان یک مثال برای رفتار ناصحیح تقلید از فرهنگ غرب:) معماری اسلامی حتی مورد تأیید بیگانگان نیز هست؛ ولی عدهای به معماری غربی متمایل می شوند و معماری اصیل اسلامی را به بهانه قدیمی بودن نمی پسندند.
در اینجا تنها دلیل تمایل به انجام عمل و پسند آن، قبول و انجام توسط بیگانگان است و نه خوب بودن نفس عمل. در یکی از خیابان های تهران مسجدی ساخته اند و سبک آن به قول خودشان مهندسی مدرن (!) است؛ منظور از مدرن مد نظرآنها این است که سبک بنا غربی است؛ چون (متأسفانه) سبک معماری اسلامی هم (فی الواقع) مدرن است ولی به آن مدرن گفته نمی شود. این نحوه الگو برداری در شرع ما مورد نهی قرار گرفته است.
روایت؛ لفظ دوم
روایت قبل را مرحوم صدوق با تفاوت مختصری در لفظ در علل الشرایع و در من لایحضر نقل کرده است.
«عَنِ الصَّادِقِ علیه السلام قَالَ إِنَّهُ أَوْحَى اللَّهُ إِلَى نَبِیٍّ مِنْ أَنْبِیَائِهِ قُلْ لِلْمُؤْمِنِینَ لَا تَلْبَسُوا لِبَاسَ أَعْدَائِی وَ لَا تَطْعَمُوا مَطَاعِمَ أَعْدَائِی وَ لَا تَسْلُکُوا مَسَالِکَ أَعْدَائِی فَتَکُونُوا أَعْدَائِی کَمَا هُمْ أَعْدَائِی» علل الشرایع، صفحه 348؛ من لایحضرالفقیه، جلد 1، 163.
دلالت بر اختصاص
در هر دو روایت از اضافه «مسالک» و «ماشاکل» به «اعداء»، اختصاص فهمیده می شود؛ یعنی آنچه به اعداء اختصاص دارد. بخاطر همین اختصاص، نشانه هویت ومسلک آنها است (یعنی هرگاه یک مورد اختصاص به یک قوم و ملیّت خاص داشته باشد تبدیل میشود به نشانه هویتی آن قوم)؛ با پذیرفتن نشانه اختصاصی و هویتی اعداء، زندگی ما از آن اثر خواهد پذیرفت و بتدریج مسلک آنها را در زندگی خود جاری خواهیم کرد (و به همین خاطر است که در شرع ما از پذیرفتن و اثر پذیری از اختصاصات بیگانگان نهی شده است).
در عمران شهری باید مواظبت و رعایت شود که آنچه مختص بیگانگان و نماد ویژه آنهاست مورد استفاده و بهره برداری قرار نگیرد.
http://vasael.ir/fa/news-details/3431/
تأثیر فضای سبز شهری در افزایش معنویت جامعه
پایگاه اطلاع رسانی وسائل – آیت الله اراکی، ایجاد فضای سبز در محیط شهری را شرعاً مطلوب دانست و گفت: وقتی فضای شهر مناسب باشد، وضع معنوی شهر نیز مناسب خواهد شد و این امر خود موجب آمرزش گناهان و معاصی خواهد شد.
به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله محسن اراکی، در جلسه دهم درس خارج فقه نظام عمران شهری که روز پنج شنبه ششم اسفندماه 1394 در مدرسه دارالشفاء قم برگزار شد، با استناد به آیات شریفه قرآن کریم مطلوبیت فضای سبز و گسترش آن را از دیدگاه شارع را مورد بحث قرار داد.
وی ایجاد فضای سبز در محیط شهری را شرعاً مطلوب دانست و با اشاره به اولویت کاشت درختان میوه نسبت به سایر درختان تأکید کرد، در فضای سبز شهری علاوه بر گل و چمن میبایست به کاشت درختان و مخصوصاً درختان میوه اهتمام داشت.
فقیه صاحبنظر در مسائل حکومتی ضمن بیان یک تجربه موفق در زمینه کاشت درختان میوه در فضای شهری، توصیه کرد: در درختکاری در محیط زندگی شهری، کاشت درختان مثمر نسبت به درختان غیر مثمر در اولویت قرار گیرد.
استاد درس خارج حوزه با استناد به برخی آیات شریفه وجود درختان در اطراف منازل مسکونی را امر مطلوبی از دیدگاه شارع دانست و تصریح کرد: در نتیجه فضای مناسب شهری، وضع معنوی شهر نیز مناسب خواهد شد و این امر خود موجب آمرزش گناهان و معاصی خواهد داشت.
تقریر جلسه دهم درس خارج فقه شهرسازی ذیلاً تقدیم میشود.
بسم الله الرحمن الرحیم
مقدمه
در جلسه قبل مطلب دهم را مطرح کردیم؛ مطلب دهم در مورد عدم مطلوبیت ساختمان سازی بیش از حد نیاز بود. گفتیم که از مجموع منابع دینی چنین استفاده میشود که ساختمان بیش از حد نیاز فاقد مطلوبیت است و کراهت دارد؛ به عبارت دیگر باید گفت که احیاء زمین با ساختمان سازی تنها وقتی است که این ساختمان سازی یک نیاز معقول و مشروعی را برطرف سازد؛ اما اگر کسی ساختمان بسازد نه برای یک نیاز معقول و شرعی و بلکه از روی فخرفروشی و تکبر و مانند آن و یا حتی برای تجارت، [این عمل شرعاً مذموم است].
قبلاً گفتیم که تجاری سازی ساختمان عمل نامطلوبی است و چنین چیزی در اقتصاد اسلامی نداریم؛ اینکه ساختمانی ساخته شود و خرید و فروش شود [ به قصد کسب سود] و منشأ تجارت شود؛ در اقتصاد اسلامی حتی مغازه هم کالای تجاری نیست. محل تجاری جایی است که برای خرید و فروش کالا ساخته میشود و نباید خود آن یک کالای تجاری باشد، کالای تجاری تعریف خود را دارد؛ کالایی که مورد نیاز مردم است و رفع نیاز مردم میکند را میتوان به عنوان کالای تجاری شناخت.
در آماری که سازمان آمار منتشر کرده است، اعلام شده است که حدود سیصد تا چهارصد هزار واحد مسکونی خالی در تهران وجود دارد [و این نتیجه تجاری سازی ساختمان است].
تحصیل سود از محل خرید و فروش واحدهای مسکونی و تجاری همان سود کاذبی است که بازار را فاسد میکند و روابط اقتصادی را مختل میکند؛ از دیدگاه نظام عمران شهری، اصل تکثیر ساختمان بدون نیاز به آن با فقه عمران شهری اسلام مخالف است.
مطلب یازدهم؛ مطلوبیت گسترش فضای سبز
آنچه از منابع دینی استفاده میشود مطلوبیت فضای سبز و بالاخص درختکاری در فضای سبز است. درختکاری در فضای سبز امر مطلوبی افزون بر ایجاد فضای سبز است و باید به مسأله عنایت داشت که صرفاً به احداث فضای سبز اکتفا نشود. در درختکاری فضای سبز باید اهتمام داشت که بیشتر درختان میوه کاشته شود تا سایر درختان.
آنچه در حال حاضر متعارف است این است که به کاشت درختان میوه توجه نمیشود، کاشتن درختان غیر میوه هم برای ایجاد سایه در فضای عمران شهری خوب است؛ ولی در شرع به غرس درختان میوه سفارش شده است.
یک تجربه موفق
زمانی در دزفول به شهرداری گفتم شما درکنار درخت اکالیپتوس درخت نارنج هم بکارید، همین کار را کردند و نتیجه این شد که در فصل بهار و زمان گل دهی درختان در هر کوچه ای میرفتید بوی خوش بهارنارنج استشمام میشد، مردم هم گاهی استفاده میکردند، خود شهرداری و کارگران شهرداری هم میتوانند استفاده کنند و میوه درختان را برداشت کنند.
اولویت کاشت درختان مثمر
وقتی میتوان درختان مثمر کاشت چرا سراغ درختان غیر مثمر برویم. درخت غیر مثمر بخاطر سایهاش مفید است اما یک درخت سه جنبه مفید میتواند داشته باشد. اول زیبایی درخت در فضای شهری و دیگری سایه آن و سوم هم میوه درخت است.
آیات دالّ بر مطلوبیت فضای سبز
آیات فراوان است و به عنوان نمونه به برخی اشاره میکنیم.
(1) «لَقَدْ کانَ لِسَبَإٍ فی مَسْکَنِهِمْ آیَةٌ جَنَّتانِ عَنْ یَمینٍ وَ شِمالٍ کُلُوا مِنْ رِزْقِ رَبِّکُمْ وَ اشْکُرُوا لَهُ بَلْدَةٌ طَیِّبَةٌ وَ رَبٌّ غَفُور» (سبأ / 15)
شهر سبأ را قرآن کریم به عنوان بلد طیبه و شهر پاک معرفی میکند، شهر پاک را اینگونه توصیف میکند که در دو جانب آن دو فضای سبز گسترده بوده است، مساکن شهر سبأ محاط به فضای سبز بود و از هر دو سو دو بهشت و دو باغ سرسبز گسترده وجود داشته است. به هر باغ و فضای سبز «جنة» گفته نمیشود؛ بلکه به باغ گسترده و بزرگ جنة گفته میشود.
ما از این آیه شریفه استفاده میکنیم که مطلوب و شایسته است منازل مسکونی محاط به درخت باشد و سمت چپ و راست آن درخت باشد.
«رب غفور» به نکته دیگری اشاره دارد و آن اینکه وقتی فضای شهر مناسب باشد وضع معنوی شهر هم مناسب خواهد شد و در نتیجه گناهان و خطاهای مردم هم بخشوده میشود.
در ادامه قرآن کریم میفرماید چون این مردم اعراض کردند ما «سیل عرم» را فرستادیم و این دو جنت را تبدیل کردیم به مجموعهای درخت بی حاصل خشک.
(2) «وَ ما یَسْتَوِی الْأَعْمى وَ الْبَصیر وَ لاَ الظُّلُماتُ وَ لاَ النُّور وَ لاَ الظِّلُّ وَ لاَ الْحَرُور» (فاطر 19-21)
در زبان عرب دو واژه ظل و فیء داریم. وقتی که آفتاب شکسته میشود و به غروب متمایل میشود به سایه آن فیء گفته میشود؛ یعنی به سایه پسین آفتاب فیء گفته میشود اما ظل به سایه نیمروز و قبل آن گفته میشود. در فارسی هم سایه الزاماً به معنای پوشیدن از آفتاب نیست.
در آیه شریفه «ظل» در مقابل «حرور» به کار رفته است، «حرور» به معنای آفتاب است و به معنی گرما نیست، «ظل» به هر سقف یا هر سایهای گفته نمیشود؛ بلکه ظل به پوششی گفته میشود که [ مانع ] از آفتاب باشد. «ظل» در اینجا شامل ظل و سایه درخت میشود. آیه شریفه میفرماید این دو با هم برابر نیست.
یعنی آنجا که سایه درخت وجود دارد یکسان نیست با جایی که سایه وجود ندارد، سایه بهتر است از نبود سایه. از «ما یستوی» در آیه شریفه مطلوبیت «ظل» درخت استفاده میشود، شهری که سایه درختان داشته باشد بهتر است از شهری که فاقد آن باشد.
(3) «وَ الْأَرْضَ وَضَعَها لِلْأَنام فیها فاکِهَةٌ وَ النَّخْلُ ذاتُ الْأَکْمامِ وَ الْحَبُّ ذُو الْعَصْفِ وَ الرَّیْحان فَبِأَیِّ آلاءِ رَبِّکُما تُکَذِّبان» (الرحمن 14- 10)
خدای متعال انواع درخت و سبزی و گل را جزء نعمتهای برجسته خدا به شما میآورد و بعد میفرماید شما کدام آیات الهی را تکذیب میکنید؟ یعنی این موارد را جزء آیات الهی دانسته است؛ گل و سبزی و چمن و درخت و میوه که از مقوله های فضای سبز است در این آیات از آلاء و نعمت های الهی دانسته است.
(4) افزون بر این آیات، آیات فراوانی که در مدح احوال بهشتیان آمده است نیز قابل ذکر است؛ مانند:
«فَأَمَّا إِنْ کانَ مِنَ الْمُقَرَّبین فَرَوْحٌ وَ رَیْحانٌ وَ جَنَّةُ نَعیم» ( واقعه 88-89)
روح همان آرامش و آسایش است، ریحان و جنت نعیم اشاره به فضای سبز است. ریحان به معنای گل و جنت نعیم به معنای بهشت پر درخت است.
«وَ أَصْحابُ الْیَمینِ ما أَصْحابُ الْیَمینِ فی سِدْرٍ مَخْضُود وَ طَلْحٍ مَنْضُودٍ وَ ظِلٍّ مَمْدُود وَ ماءٍ مَسْکُوب وَ فاکِهَةٍ کَثیرَة لا مَقْطُوعَةٍ وَ لا مَمْنُوعَةٍ » ( واقعه 33- 27)
فقرات آیه شریفه نشان دهنده مطلوبیت فضای سبز است؛ آیات فراوان دیگری نیز وجود دارد که در آن اوصاف بهشتیان را با تعریف از فضای سبز و گل و ریحان و غیره بیان میکند که نشان دهنده مطلوبیت این موارد نزد شارع است.223/907/م
http://vasael.ir/fa/news-details/2712/
لزوم استفاده ضابطهمند از وسائل نقلیه غیرموتوری در کلان شهرها
پایگاه اطلاع رسانی وسائل ـ آیت الله اراکی به روایات وارده دالّ بر مطلوبیت فضای سبز در نظام عمران شهری اشاره کرد و گفت: یکی از آسیبها و خصلتهای بد فرهنگ غرب، نفی غیر خود و نفی هرچیزی است که غیر از محصول خودش باشد، سبک زندگی که اکنون به آن مبتلا هستیم سبک زندگی غربی است؛ شیوهای از زندگی که مبتنی بر عجله و استفاده زیاد از وسائل موتوری است.
به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله محسن اراکی، در جلسه یازدهم درس خارج فقه نظام عمران شهری که روز پنج شنبه سیزدهم اسفندماه 1394 در مدرسه دارالشفاء قم برگزار شد، به بحث پیرامون روایات وارده دالّ بر مطلوبیت فضای سبز پرداخت و مطالب مبسوطی در این زمینه بیان داشت که گزیده آن درپی میآید.
1. گل از دیدگاه شرع موجودی بهشتی است؛ از این رو دارای اثر معنوی و برای انسان یادآور بهشت است.
2. از روایات وارده استفاده میشود که تکثیر گل در محیط زندگی شهری شرعاً محبوبیت و مطلوبیت دارد و در این میان گل خوشبو مورد سفارش شرع است.
3. در روایت سفارش شده است هرگاه به کسی گل هدیه داده میشود آن را بوسیده و بر چشمانش بگذارد و سپس بر محمد و آل او صلوات بفرستد؛ بنا به روایت، خداوند برای کسی که چنین کند همانند رمل عالج حسنه مینویسد و به همین اندازه از سیئات او کم میکند.
4. با توجه به تأکید و سفارش شرع به سبزه و فضای سبز، عمران شهری باید بگونهای باشد که مردم ساکن شهر در مراودات درون شهری خود به هر سو که نظاره کنند سبزه و سبزی ببینند و سبزه و فضای سبز به اندازه کافی در شهر وجود داشته باشد؛ نه اینکه فضای سبز محدود باشد؛ علاوه براین میبایست در میان شهر در کنار فضای سبز آب جاری هم وجود داشته باشد.
5. در شهرها برای حمل و نقل علاوه بر خودروها از چارپایان نیز استفاده شود؛ راههایی ایجاد کنند که مردم بتوانند از چارپا برای تردد درون شهرها استفاده کنند، استفاده از چارپایان علاوه بر اینکه برای نقل و انتقال مفید است از لحاظ جسمانی هم فایده دارد و بدن انسان را زنده و سالم و بانشاط نگه میدارد، ضمن اینکه از آلودگی هوا نیز جلوگیری میشود.
6. در نقاط مختلف شهر فضایی برای نگهداری چارپایان ایجاد شود و چارپایان را برای حمل و نقل اجاره دهند، افرادی باشند که دیگران را با چارپایان خود مانند تاکسیها به نقاط مختلف شهر ببرند؛ اگرچه در محیط شهری استفاده از وسیله نقلیه موتوری مفید و مناسب است؛ اما لزومی ندارد در همه جا از این وسایل استفاده شود.
7. سفارش به استفاده از چارپایان در زندگی شهری به معنی استفاده بدون ضابطه نیست؛ بلکه چنین استفادهای میبایست ضابطهمند و به نحوی باشد که بهداشت و نظم و نظافت شهر حفظ شود؛ مانند اینکه در برخی کشورها جاده های مربوط به اسبها شن مخصوص به خود دارد که مانع ایجاد گرد و خاک است و نظافت آن نیز به سرعت انجام میشود.
8. سبک زندگی که اکنون به آن مبتلا هستیم سبک زندگی غربی است؛ شیوهای از زندگی که مبتنی بر شتاب و عجله است؛ غربی ها خود در حال پیبردن به اشکالات این نظام شهری هستند.
9. با عنایت به سفارش روایات به ارتماس در آب، مناسب است در منازل مسکونی استخری با ابعاد کوچک وجود داشته باشد و اهل منزل در آن ارتماس کنند، ارتماس و فرو رفتن در آب آنچنانکه از روایات استفاده میشود موجب آرامش و نشاط است.
تقریر جلسه یازدهم درس خارج فقه شهرسازی ذیلاً تقدیم میشود.
بسم الله الرحمن الرحیم
یادآوری
بحث ما در مطلب یازدهم یعنی مطلوبیت گسترش فضای سبز در نظام عمران شهری بود و آیاتی را در این رابطه بحث کردیم.
مطلوبیت فضای سبز از منظر روایات
در مورد فضای سبز روایات فراوانی وارد شده است، این روایات را دسته بندی کردهایم و دسته های مختلف را مطرح و بحث میکنیم.
دسته اول روایات؛ محبوبیت گل
دسته اول روایاتی است که درباره محبوبیت و مطلوبیت گل در شرع وارد شده است، این روایات بر مطلوبیت گل دلالت دارد و بنابراینمطلوبیت تکثیر گل در فضای شهری از این روایت استفاده میشود؛ روایات در این زمینه متعدد است و ما برخی را مطرح میکنیم؛ مرحوم کلینی در این زمینه در کتاب کافی بابی را تحت عنوان «باب الریاحین» مطرح کرده است.
روایت اول
«عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِیسَى وَ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ جَمِیعاً عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مِهْزَمٍ عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَیْدٍ عَمَّنْ رَفَعَهُ قَالَ قَالَ النَّبِیُّ ص إِذَا أُتِیَ أَحَدُکُمْ بِرَیْحَانٍ فَلْیَشَمَّهُ وَ لْیَضَعْهُ عَلَى عَیْنَیْهِ فَإِنَّهُ مِنَ الْجَنَّةِ وَ إِذَا أُتِیَ أَحَدُکُمْ بِهِ فَلَا یَرُدَّهُ» کافی، جلد 6، صفحه 524، همان باب، حدیث 1.
اگر برای کسی از شما گلی هدیه آوردند آن را ببوسد و بر چشم بگذارد؛ زیرا گل از بهشت است و اگر برای کسی از شما گل هدیه دادند آن را رد نکند، این روایت شریفه جایگاه گل را در مذاق شریعت بطور کلی نشان میدهد و بیان میکند که شریعت گل را موجودی بهشتی میداند، معنی آن این است که گل انسان را به یاد بهشت میاندازد و اثر معنوی دارد.
روایت دوم
«ابْنُ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِذَا أُتِیَ أَحَدُکُمْ بِالرَّیْحَانِ فَلْیَشَمَّهُ وَ لْیَضَعْهُ عَلَى عَیْنَیْهِ فَإِنَّهُ مِنَ الْجَنَّة». کافی، جلد 6، صفحه 524، همان باب، حدیث 2.
مضمون این روایت با صدر روایت قبل متوافق است و آن را تأیید میکند.
روایت سوم
روایتی درمورد گل یاس وارد شده است و میفرماید گل یاس سید گلهاست؛ از این روایت استفاده میشود که برترین نوع گل، گل یاس است و چنین روایتی نشان دهنده تشویق بر تکثیر این نوع گل است.
«مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى رَفَعَهُ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام الرَّیْحَانُ وَاحِدٌ وَ عِشْرُونَ نَوْعاً سَیِّدُهَا الْآسُ». همان باب، حدیث 3.
روایت میفرماید بیست و یک نوع گل داریم و بهترین آنها گل یاس است؛ در این روایت ظاهراً نظر به گلهای رایج بوده است و گرنه تعداد گلها بیش از اینهاست.
روایت چهارم
«عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ یَقْطِینٍ عَنْ یُونُسَ بْنِ یَعْقُوبَ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام وَ فِی یَدِهِ مِخْضَبَةٌ فِیهَا رَیْحَان» همان باب، حدیث 4.
وارد شدم بر حضرت امام صادق علیه السلام و دیدم که آن حضرت ظرف خضابی داشتند که پر از گل بود، این روایت نیز نشان دهنده مطلوبیت گل در نظر شرع است.
روایت پنجم
«عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَبِی هَاشِمٍ الْجَعْفَرِیِّ قَالَ دَخَلْتُ عَلَى أَبِی الْحَسَنِ صَاحِبِ الْعَسْکَرِ علیه السلام فَجَاءَ صَبِیٌّ مِنْ صِبْیَانِهِ فَنَاوَلَهُ وَرْدَةً فَقَبَّلَهَا وَ وَضَعَهَا عَلَى عَیْنَیْهِ ثُمَّ نَاوَلَنِیهَا وَ قَالَ یَا أَبَا هَاشِمٍ مَنْ تَنَاوَلَ وَرْدَةً أَوْ رَیْحَانَةً فَقَبَّلَهَا وَ وَضَعَهَا عَلَى عَیْنَیْهِ ثُمَّ صَلَّى عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ الْأَئِمَّةِ کَتَبَ اللَّهُ لَهُ الْحَسَنَاتِ مِثْلَ رَمْلِ عَالِجٍ وَ مَحَا عَنْهُ مِنَ السَّیِّئَاتِ مِثْلَ ذَلِکَ» هماب باب، حدیث5.
پسرکی آمد خدمت امام هادی علیه السلام و گلی را به حضرت تقدیم کرد، حضرت گل را به دست گرفتند و آن را بوسیدند و سپس روی دو چشم گذاشت و بعد آن را به من داد و فرمود کسی که به او گلی دادند، اگر آن را بوسید و روی چشمانش گذاشت و سپس بر محمد و آل او صلوات فرستاد خداوند مثل رمل عالج برای او حسنه مینویسد و به همین اندازه هم از سیئات او کم میکند.
«عالج» تپه بسیار بزرگی بود که خیلی از موارد به آن تشبیه میشد، «فَقَبَّلَهَا وَ وَضَعَهَا عَلَى عَیْنَیْهِ»؛ حضرت گل را بوسید و بر چشمان خود گذاشت، این فقره از روایت نشان دهنده میزان محبوبیت گل نزد ائمه اطهار علیهم السلام است، این روایت از لحاظ جایگاه گل و ریحان نزد شرع دلالت بسیار رسایی دارد.
این دسته اول از روایات است که مربوط به گل و ریحان و چیزهایی مانند آن است که محبوبیت گل را نزد شارع مورد تأکید قرار داده است؛ چنانکه گفته شد در فضای سبز شهری تکثیر گل محبوبیت و مطلوبیت دارد، در فضای سبز شهری هر میزان گلکاری شود، شرعاً محبوبیت دارد.
مؤکّد روایات؛ گل خوشبو
از لفظ «یَشُمُّهُ» در روایات باب استفاده میشود که در فضای شهری حتی المقدور گلهای خوشبو را تکثیر کنند و معلوم میشود که در روایات گلهای خوشبو منظور بوده است چون گل بدون بو «شمّ» ندارد؛ بنابراین استفاده میکنیم که گلی که در شرع به آن توجه خاص شده است، گل خوشبو است.
دسته دوم روایات؛ محبوبیت سبزه
دسته دوم روایات، روایاتی است که در محبوبیت سبزه و فضای سبز وارد شده است و آن را نزد شارع محبوب اعلام میکند.
روایت اول
«عَنِ الْیَقْطِینِیِّ عَنِ الدِّهْقَانِ عَنْ دُرُسْتَ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِیدِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ ع قَالَ ثَلَاثَةٌ یَجْلُونَ الْبَصَرَ النَّظَرُ إِلَى الْخُضْرَةِ وَ النَّظَرُ إِلَى الْمَاءِ الْجَارِی وَ النَّظَرُ إِلَى الْوَجْهِ الْحَسَنِ» وسائل الشیعه، ابواب احکام المساکن، باب 26، حدیث 3.
سه چیز است که به چشم جلا میدهد: به سبزی نگاه کردن، نگاه کردن به آب جاری، نگاه کردن به روی زیبا.
فقرات روایت
«النَّظَرُ إِلَى الْخُضْرَةِ»؛ نگاه کردن به سبزی. معنای این روایت این است که محیط شهری ما باید بگونه ای باشد که کسی که در این شهر زندگی میکند چشمش به سبزی بیفتد.
«وَ النَّظَرُ إِلَى الْمَاءِ الْجَارِی وَ النَّظَرُ إِلَى الْوَجْهِ الْحَسَنِ»؛ این هم مطلوبیت شرعی دارد؛ یعنی اگر ما بتوانیم در عمران شهری کاری کنیم که در میان شهر در کنار فضای سبز آب جاری هم داشته باشیم امری است که شرعاً مطلوبیت دارد.
«وَ النَّظَرُ إِلَى الْوَجْهِ الْحَسَنِ»؛ در مورد نگاه به وجه حسن، معلوم است که مراد از نظر، نظر پاک است.
مدلول روایت؛ جلای روح
جلای چشم به معنی این نیست که چشم از لحاظ فیزیکی وضعش عوض شود، جلای چشم به معنی جلای روح از طریق چشم است؛ یعنی روح در نتیجه دیدن احساس تازگی میکند؛ این تعبیر همانند تعبیر «جری المیزاب» است؛ میزاب و ناودان جاری نمیشود و آن آبی که در میزاب است جاری میشود و جریان آب را به میزاب نسبت میدهند.
اگر به سبزه یا کوه یا سنگ نگاه کند چشم همان چشم است و حالت بصر عوض نمیشود؛ بنابراین مراد از جلای بصر جلای مایُبصِر است؛ یعنی جلای روح، آنچه به وسیله بصر میبیند باعث جلای روح و تازگی آن میشود؛ یعنی برای روح نشاط جدیدی ایجاد میشود.
روایت؛ انشاء در قالب اِخبار
روایت اگرچه به لسان اخبار بیان شده است؛ اما چون این اخبار، اخباری است که نتیجه خوبی را بر نگاه به سبزه مترتب میکند کاشف از محبوبیت عندالشارع است.
شارع میگوید اگر این کار را انجام دهی این نتیجه خوب بر آن بار میشود؛ یعنی نزد شارع مطلوبیت دارد. بنابراین این اخبار، اخباری است که مفید انشاء است، روایت میگوید؛ اگر این کار را بکنی خدا به تو سلامتی میدهد؛ یعنی این کار را بکن تا خدا به تو سلامتی بدهد.
روایت دوم
«حدثنا أبی رضی الله عنه قال حدثنا محمد بن یحیى العطار عن محمد بن أحمد بن یحیى بن عمران الأشعری عن محمد بن عیسى عن رجل عن جعفر بن خالد عن أبی عبد الله علیه السلام قال النشوة فی عشرة أشیاء المشی و الرکوب و الارتماس فی الماء و النظر إلى الخضرة و الأکل و الشرب و النظر إلى المرأة الحسناء و الجماع و السواک و محادثة الرجال». وسائل الشیعه، ابواب سواک، باب 1، حدیث 34.
طبق این روایت، ده چیز است که به آدمی نشاط میدهد: راه رفتن، اسب سواری، درآب فرو رفتن، به سبزی نگاه انداختن و...
«النشوة» یعنی نشاط، در بعضی از نسخه ها «النشوة» آمده است و آن هم به همین معناست.
تبیین برخی فقرات
(1) «المشی»؛ منظور همان پیاده روی کردن است. یکی از آثار خوب راه رفتن نشاطی است که به انسان میدهد.
(2) «الرکوب»؛ سواری گرفتن از چهارپایان هم همین نشاط را میبخشد؛ لذا از روایات و آیات و منابع شرعی استفاده میشود که چهارپایان از زندگی شهری نباید جدا شوند، بخشی از زندگی سالم شهری به وسیله استفاده از چهارپایان تامین میشود؛ استفاده از چهارپایان نه تنها به لحاظ سواری گرفتن از آنها موجب سلامتی میشود، بلکه حتی از لحاظ جمال و زیبایی محیط شهری هم [ قابل توجه است ] . آیه شریفه میفرماید: « وَ لَکُمْ فیها جَمالٌ حینَ تُریحُونَ وَ حینَ تَسْرَحُونَ» (نحل/6).
چارپایان؛ مفید در حمل و نقل درون شهری
چه کسی گفته است که در محیط شهری فقط باید از ماشین استفاده کنیم؟ همان درشکهها چه اشکالی داشتند؟ فضایی درست شود که از درشکه استفاده شود، مگر همه مردم در محیط شهری باید سوار ماشین شوند؟ در محیط شهری راههایی ایجاد کنند که یک عده مردم بتوانند از چارپا برای تردد درون شهرها استفاده کنند.
در تهران خیلی جاها حساب میکنم برای انتقال از یک نقطه به نقطه دیگر اگر سوار اسب یا الاغ بودیم خیلی زودتر به مقصد میرسیدیم؛ چرا باید اینها را تحریم کنیم؟ یکی از آسیبها و خصلتهای بد فرهنگ تمدن غربی نفی غیر خود و نفی هرچیزی است که غیر از محصول خودش باشد، ماشین چیز خوبی است؛ اما آیا وقتی ماشین آمد باید استفاده از وسایل دیگر نفی شود؟
[نتیجه التزام به فرهنگ غربی این خواهد شد که استفاده از چارپایان] نه تنها عملاً نفی میشود؛ بلکه حتی از نظر فرهنگی تبدیل به مسخره میشود و اگر کسی گفت چه اشکالی دارد که ما در زندگی شهری از چارپا استفاده کنیم این را به مسخره میگیرند و میگویند میخواهند ما را به عصر حجر برگردانند، این چه حرفی است؟!!
به هر حال استفاده از چارپایان برای نقل و انتقال مفید است و همچنین از لحاظ جسمانی هم فایده دارد و بدن انسان را زنده و سالم و بانشاط نگه میدارد.
در شهرهای بزرگ خارجی مثل لندن دیدم که راههای مخصوصی برای اسب سواران ایجاد شده است؛ اما اسب سواران آنها گردن کلفت ها و طبقه مرفه و سرمایه داران هستند؛ اگر آنها از اسب استفاده کنند؛ خیلی چیز خوبی است و علامت جاه و مقام و جایگاه برجسته اجتماعی است، اما اگر یک روستایی بخواهد از اسب یا الاغ استفاده کند علامت عقب ماندگی میشود.
ما اگر بتوانیم در محل کار و در محل استراحت و محل های گوناگون فضایی برای نگهداری چارپایان ایجاد کنیم [کار مطلوبی است]. چارپایان را اجاره دهند و وقتی شخص میخواهد از یک محل به محل دیگری برود کسی که چارپا دارد او را سوار کند و به مقصد برساند و برگرداند. این کار هم از لحاظ جسمی مفید است و هم از آلودگی هوا جلوگیری میکند.
این آلودگی هوا را خودمان با دست خودمان ایجاد کردیم بعد میگوییم که چرا آلودگی داریم، در محیط شهری استفاده از وسیله نقلیه موتوری خوب است ولی همه جا نباید از وسیله نقلیه موتوری استفاده کنیم؛ مثلا وقتی کسی میخواهد برای خرید نان برود هیچ ضرورتی ندارد ماشین داشته باشد.
نقد نظام شهری در غرب
غربی ها خودشان هم دارند متوجه میشوند که نظامی را که برای عمران شهری ساخته اند غلط است، من زمانی یک مقاله ای را در یکی از مجلات خارجی میخواندم. مقاله مفصلی بود و میگفت چه کسی گفته است سرعت مطلوب است؟ میگوید ما تمدّنی ساختیم بر مبنای شتاب، عجله و سرعت.
زندگی را بر مبنای سرعت قرار دادیم؛ از همان اول که شخص از خواب بیدار میشود عجله دارد که به محل کار برسد، چرا؟ چون ترافیک است و باید خیلی زود حرکت کند. نویسنده در مقاله حرف زیبایی میزند. میگوید اول صبح که بیرون میروی میبینی که همه دارند میدوند و ماشینها از هم سبقت میگیرند.
علت آن این است که شهری ساختید که مبنای آن عجله است؛ یعنی ضد آن چیزی که در فرهنگ اسلامی ما وجود دارد که «العجلة من الشیطان و الصبر من الرحمن». زندگی را نباید مبتنی بر شتاب کرد، مقاله مینویسد این بیماریهای که الان از آن به بیماریهای عصر تعبیر میشود بیماریهای این نوع زندگی شهری است که ما برای مردم به وجود آوردیم؛ بیماریهای مانند سرطان و قند خون.
جامعهای درست شده است که در آن آدم سالم کم پیدا میشود؛ یعنی آدمی که نه سرطان و نه قند خون و نه اضافه وزن و نه چربی خون نداشته باشد کم است؛ بلکه هر کسی به یکی از این بیماری ها مبتلاست. این چه نوع زندگی است؟
آسیب حذف چارپایان از زندگی شهری
یکی از علل پیدایش چنین وضعیتی حذف چارپایان از زندگی شهری است؛ آنچه من [ در مورد مطلوبیت استفاده از چارپایان در زندگی شهری] عرض میکنم و بر آن اصرار دارم به این دلیل است که طبق آنچه از منابع شرعی استفاده کردیم این چارپایان برای انسان آفریده شده اند: «وَ الْأَنْعامَ خَلَقَها لَکُمْ فیها دِفْءٌ وَ مَنافِعُ وَ مِنْها تَأْکُلُون» (نحل/5).
ما باید زندگی شهری را براین اساس مبتنی کنیم که از چارپایان استفاده شود.
استفاده از چارپایان؛ استفاده ضابطهمند
البته [استفاده از چارپایان باید] استفاده منظم و تمییز و از روی حساب [باشد] و نه استفاده بی حساب که باعث کثیفی شهر شود. در خارج جاده های مربوط به اسبها شن مخصوص به خود دارد که گرد و خاک ایجاد نمیکند و اگر آلوده شد به سرعت آلودگی آن قابل تمییز کردن است.
ادامه؛ تبیین دو فقره دیگر روایت
(3) «الارتماس فی الماء»؛ معلوم میشود که در آب فرو رفتن نفع آن بیش از زیر دوش رفتن است؛ چون در روایت «ارتماس» آمده است و نه «اغتسال». خود ارتماس در آب امر مطلوبی است، خوب است که در خانه ها استخر کوچکی باشد؛ لازم نیست این استخر حتما بزرگ باشد؛ مثل استخرهایی که خانه های بزرگ وجود دارد؛ یک حوض کوچک با ابعاد دو متر در دو متر در خانه ها وجود داشته باشد که اهل خانه در آن ارتماس کنند. این منشأ آرامش و آسایش و «نشوه» یا نشاط میشود.
(4) « و النظر إلى الخضرة»؛ نگاه به سبزی انداختن. از این فقره استفاده میشود که فضای سبز در اسلام محبوب و مطلوب است.
روایت سوم
«عَنِ الرِّضَا عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ علیهم السلام قَالَ الطِّیبُ نُشْرَةٌ وَ الْغُسْلُ نُشْرَةٌ وَ الرُّکُوبُ نُشْرَةٌ وَ النَّظَرُ إِلَى الْخُضْرَةِ نُشْرَة».وسائل الشیعه، باب استحباب التطیب، حدیث 10.
تبیین فقرات روایت
«الطِّیبُ نُشْرَةٌ»؛ طیب یعنی بوی خوش اما اینجا بحث در مورد عطر نیست. امر شده است به اینکه در مسجد عطر بزنید و بوی خوش داشته باشید؛ از رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد شده است که آن حضرت به بوی خوش مقید بودند و همینطور در مورد ائمه علیهم السلام. مؤمن باید بوی خوش داشته باشد و عطر زدن باید طوری رایج شود که هیچ مؤمنی بدون تعطر از منزل خارج نشود.
«الْغُسْلُ نُشْرَةٌ وَ الرُّکُوبُ نُشْرَةٌ»؛ شستشو و چارپا سواری هم موجب نشاط است.
«النَّظَرُ إِلَى الْخُضْرَةِ نُشْرَة»؛ شاهد بحث ما همین فقره از روایت است.
جمع بندی؛ مطلوبیت فضای سبز
از مجموع روایات استفاده میکنیم که وجود فضای سبز کافی مطلوب است؛ فضای سبز به اندازه ای که وقتی آدم در خیابان راه میرود چشمش تماماً به سبزی بیفتد نه اینکه فضای سبز طوری کم باشد که با جستجو پیدا شود؛ گاهی ساختمانها و فضاهایی میسازیم که یک تک درخت در آن نیست.
مثل صحنهای بزرگی که در حرم امام رضا علیهالسلام برای زوار ساختهاند که یک تک درخت در آن نیست تا مردم وقتی اسیر آفتاب میشوند زیر سایه آن آسایش داشته باشند یا وقت نماز جمعه که مردم زیر آفتاب داغ هستند از آن استفاده کنند؛ وای به آن وقتی که مردم در ماه مبارک با دهان روزه بخواهند، در چنین وضعی نماز بخوانند! اگر در این فضا ده - بیست درخت میکاشتند مردم در چنین مواقعی از سایه آنها استفاده میبردند.
غرض از بیان این موارد این است که ما هنوز در زندگی فرهنگ دینی نداریم، شهرسازی ما، پوشاک ما، و معاشرت ما آیا بر مبانی دینی مبتنی شده است و آیا در این عرصه ها تربیت دینی داریم؟ جواب آن منفی است و باید اصلاح شود؛ چرا که مشکلات ما نشأت گرفته از همین امر است./223/907/م
http://vasael.ir/fa/news-details/2713/
مهجوریت فقه محیط زیست در عین اهمیت
پایگاه اطلاع رسانی وسائل ـ آیت الله اراکی به روایات دالّ بر مطلوبیت و استحباب درختکاری اشاره کرد و گفت: فقه محیط زیست فقه مهمی است؛ یکی از شعبه های فقه که درباره آن کار چندانی صورت نگرفته است فقه محیط زیست است.
به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله محسن اراکی، در جلسه دوازدهم درس خارج فقه نظام عمران شهری که روز پنج شنبه بیستم اسفندماه 1394 در مدرسه دارالشفاء قم برگزار شد، در ادامه بحث پیرامون روایات دالّ بر مطلوبیت فضای سبز به طرح روایاتی پرداخت که بر مطلوبیت درختکاری دلالت دارد و در این زمینه مطالبی را بیان کرد که اهم آن به قرار ذیل است.
1. دسته سوم روایات وارده دالّ بر مطلوبیت فضای سبز، بیانگر مطلوبیت مؤکّد کاشت درخت است.
2. بنا به آنچه از روایات باب فهم میشود همانطورکه غرس درخت استحباب دارد، قطع درخت نیز در غیر حالت ضرورت مذموم است؛ با این تفاوت که قطع درخت مثمر حرام است و در مورد سایر درختان کراهت دارد.
3. در روایتی از رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد شده است که اگر قیامت کبری در شرف برپایی باشد و کسی از شما نهالی در دست داشته باشد، چنانچه توان غرس آن را پیش از برپایی قیامت داشته باشد پس آن را غرس کند. این روایت بیانگر تأکید فراوان شارع نسبت به درختکاری است.
4. از روایات چنین برمیآید که مسئولیت تأمین غذای حیوانات و نیز وظیفه حفظ محیط زیست از آسییبهای وارده متوجه آدمی است.
5. مستفاد از روایات، استحباب شرعی درختکاری اعم از درخت مثمر یا غیر آن است؛ اما غرس درخت مثمر استحباب آن مضاعف است. از این رو در برنامهریزی عمران شهری برای ایجاد فضای سبز لازم است از صرف هزینه تنها برای غرس درختان غیر مثمر اجتناب شود و درختان میوه نیز کاشت شود.
6. از بین بردن میوههای قاچاق توسط مسئولین ذیربط، حرام و اظهر مصادیق تبذیر است و عاملین این کار بنا به آیه کریمه قرآن اخوان الشیاطین هستند؛ چنین میوههایی میبایست دربین مردم محروم توزیع شود نه اینکه آن را نابود کنند.
تقریر جلسه دوازدهم درس خارج فقه شهرسازی ذیلاً تقدیم میشود.
بسم الله الرحمن الرحیم
مقدمه
بحث ما در مطلب یازدهم با عنوان مطلوبیت گسترش فضای سبز در فضای شهری بود. گفتیم ابتدا روایات باب را بررسی و دسته بندی میکنیم. روایاتی که تاکنون دسته بندی کردیم عبارت بود از:
دسته اول: روایاتی که دلالت بر مطلوبیت فضای سبز و گل و سبزه به طور کل دارد. گل و سبزه در فرهنگ و شریعت اسلام مطلوبیت دارد و این امر کاشف از این است که هرچه گل و سبزه در فضای شهری گسترش پیدا کند برای شهر مطلوب است.
دسته دوم: درباره مطلوبیت حدوث فضای سبز در محیط شهر و در محیط زندگی بود. روایاتی را در این رابطه در بحث جلسه پیش مطرح کردیم.
ادامه؛ روایت
از دسته دوم روایات، روایت دیگری را برای تکمیل بحث پیش مطرح میکنیم. این روایت، روایت توحید مفضّل است.
میفرماید: «فَکِّرْ یَا مُفَضَّلُ فِی هَذَا النَّبَاتِ وَ مَا فِیهِ مِنْ ضُرُوبِ الْمَآرِبِ ...هَذَا مَعَ مَا فِی النَّبَاتِ مِنَ التَّلَذُّذِ بِحُسْنِ مَنْظَرِهِ وَ نَضَارَتِهِ الَّتِی لَا یعدلَهَا شَیْءٌ مِنْ مَنَاظِرِ الْعَالَمِ وَ مَلَاهِیهِ».
حضرت فرمودند بنگر به لذت منظر سرسبز، لذّتی که در منظر سرسبز هست هیچ لذّتی معادل او نیست؛ از لذت های مربوط به مناظر از آنچه قابل دیدن است و چشم را نوازش میدهد هیچ چیز برتر از لذت دیدن فضای سبز نیست؛ این بیان کاشف از محبوبیت فضای سبز نزد شارع است.
دسته سوم روایات؛ مطلوبیت کاشت درخت
دسته سوم روایات مربوط به فضای سبز، مطلوبیت شرعی مؤکّد نسبت به کاشت درخت است. در شرع ما کاشت درخت مورد تأکید شارع قرار گرفته است و به آن دعوت شده است. در این باب روایات متعددی وارد شده است که برخی از آن روایات را به عنوان نمونه مطرح میکنیم. در همه این روایات بر استحباب و مطلوبیت شرعی درختکاری تأکید شده است.
روایت اول
ابن ابی جمهور در کتاب درراللئالی به نقل از مستدرک روایت میکند.
«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مَنْ بَنَى بُنْیَاناً بِغَیْرِ ظُلْمٍ وَ لَا اعْتِدَاءٍ أَوْ غَرَسَ غَرْساً بِغَیْرِ ظُلْمٍ وَ لَا اعْتِدَاءٍ کَانَ لَهُ أَجْراً جَارِیاً مَا انْتَفَعَ بِهِ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِ الرَّحْمَن». مستدرک الوسائل، کتاب المزارعه و المساقاة، باب 1، حدیث 6.
هر گاه کسی ساختمانی بسازد و در آن ساختمان سازی به حق کسی تجاوز نکرده باشد – نه به حق عمومی و نه به حق خصوصی – همچنین هر گاه کسی درختی بکارد که در آن ظلم و اعتداء نباشد، این کار او صدقه جاریه است و مادامی که این درخت سرپاست و مردم از آن – سایه یا میوه آن – بهره میبرند خدای متعال برای او اجر مینویسد.
مدلول روایت؛ استحباب درختکاری و بناء عمومی
از سیاق روایت معلوم میشود که مراد از بناء، بنایی است که به نفع مردم و به نفع مصالح عامه ساخته میشود. مربوط به بناء شخصی نیست، سیاق روایت شاهد بر آن است که مقصود از بنیان، بنیانی است که برای انتفاع عمومی ساخته میشود.
اشجار مثمر و غیر مثمر؛ تفاوت از دیدگاه شرع
روایات وارده در این باب یعنی در باب «غرس شجر» دو دسته است. یک دسته مربوط به غرس اشجار مثمر است و دسته دیگر مربوط به غرس کل شجر بطور مطلق است؛ در اشجار مثمر خواهیم گفت که روایاتی در نهی از قطع درخت وارد شده است که ممکن است کسی از آن روایات استفاده حرمت کند؛ منتهی این نهی از قطع شجر (نهی حرمتی) مربوط به قطع شجر مثمر است و قطع شجر غیر مثمر کراهت دارد و نکته آن را بیان خواهیم کرد.
البته قطع شجر به غیر ضرورت چنین حکمی دارد والا اگر ضرورت اقتضا کند قطع درخت مثمر هم اشکال ندارد؛ مثل همه موارد ضروری دیگر که الضرورات تبیح المحذورات.
بیان خاطره؛ تذکر حکم شرع
قبلاً نصف شهر قم درخت مثمر بود. از انتهای دورشهر به پایین تماماً باغ بود؛ باغ های درخت انجیر و انار. همه را از بین بردند، این خلاف شرع است مگر اینکه ضرورتی اقتضاء کند، تعارف هم ندارد؛ از جمله احکامی که کمتر بیان شده است همین جور احکام است، این احکام باید برای مردم بیان شود.
روایت دوم
«عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِکٍ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ إِنْ قَامَتِ السَّاعَةُ وَ فِی یَدِ أَحَدِکُمُ الْفَسِیلَةُ فَإِنِ اسْتَطَاعَ أَنْ لَا تَقُومَ السَّاعَةُ حَتَّى یَغْرِسَهَا فَلْیَغْرِسْهَا». مستدرک الوسائل، ابواب المزارعه، باب 1، حدیث 5.
اگر قیامت در حال برپایی باشد و در دست یکی از شما نهالی است و میخواهد آن را بکارد و بتواند پیش از برپایی قیامت این نهال را بکارد، پس این کار را انجام دهد.
دلالت روایت؛ تأکید بر مطلوبیت درختکاری
این روایت نشان دهنده این است که غرس نهال فی نفسه و به طور مؤکد مطلوبیت شرعی دارد؛ چون این لسان، لسان تأکید بر مطلوبیت غرس شجر است؛ روایت میگوید اگرچه قرار است قیامت بشود و همه زمین و زمان میخواهد به هم بخورد اما این نهال کاری را رها نکن. این بیانی است برای دلالت بر میزان تأکید شارع بر درختکاری.
روایت درمورد درخت مثمر بطور خاص نیست؛ بلکه در مورد مطلق درخت است، معلوم میشود کاشت هر نوع درختی در شرع اسلام محبوب است و مطلوبیت دارد.
روایت سوم
«عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سِتُّ خِصَالٍ یَنْتَفِعُ بِهَا الْمُؤْمِنُ مِنْ بَعْدِ مَوْتِهِ وَلَدصَالِحٌ یَسْتَغْفِرُ لَهُ وَ مُصْحَفٌ یُقْرَأُ فِیهِ وَ قَلِیبٌ یَحْفِرُهُ وَ غَرْسٌ یَغْرِسُهُ وَ صَدَقَةُ مَاءٍ یُجْرِیهِ وَ سُنَّةٌ حَسَنَةٌ یُؤْخَذُ بِهَا بَعْدَهُ» خصال، جلد 1، صفحه 323.
شش عمل یا شیء و خصلت است که مؤمن از آنها حتی بعد از مرگش هم بهره میبرد.
اول؛ فرزند صالحی که از خود بجا گذاشته باشد که این فرزند صالح و خوب برای پدر یا مادر استغفار کند و مثلاً بگوید «رَبِّ اغْفِرْ لی وَ لِوالِدَی» یا «رَبِّ ارْحَمْهُما کَما رَبَّیانی صَغیراً».
دوم؛ مصحفی از خود بجا گذارد که در آن مردم قرآن بخوانند یا مصحفی که خودش در آن قرآن میخوانده است را از خود بجا گذارد. احتمالا مراد روایت، «یُِقرَءُ فیه» است؛ یعنی بعد از خود قرآنی بجا گذارد که مردم از آن استفاده کنند.
سوم؛ درختی بکارد و این درخت بعد از او بجا ماند. این عمل صالحی است که بعد از او همچنان این عمل تداوم دارد.
چهارم و پنجم؛ چشمه آبی ایجاد کند، چاهی بکند و آبی برای مردم جاری کند.
ششم؛ سنت حسنه ای را پایه گذاری کند که مردم بعد از او به این سنّت حسنه عمل کنند. یک کاری در جامعه راه بیندازد و مردم را به یک کار خیری تشویق کند که این کار خیر را بعد او انجام دهند؛ تا وقتی که مردم کار خیری را که او به مردم یاد داده است انجام دهند برای او حسنه بنویسند.
روایاتی که خواندیم مربوط به مطلق شجر است؛ یعنی اعم از شجر مثمر و غیر مثمر؛ در خصوص شجر مثمر روایت خاص دیگری وارد شده است.
روایت چهارم
«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا مِنْ مُسْلِمٍ یَغْرِسُ غَرْساً أَوْ یَزْرَعُ زَرْعاً فَیَأْکُلُ مِنْهُ إِنْسَانٌ أَوْ طَیْرٌ أَوْ بَهِیمَةٌ إِلَّا کَانَتْ لَهُ بِهِ صَدَقَةً».
مستدرک، ابواب المزارعه، باب 1، حدیث 3.
مسلمانی که درختی بکارد یا زراعتی ایجاد کند که از آن انسانی بهره ببرد – غذای انسان یا پرنده یا حیوانی تأمین شود – خدای متعال برای او صدقه مینویسد.
تأمین غذای حیوان؛ مسئولیت انسان
بحث دیگری که اشاره به آن بجاست این است که معلوم میشود بشر مسئول تأمین غذا برای حیوانات است، در این زمینه روایاتی داریم؛ در بعضی مناطق برفی برای پرندگانی که به آن مناطق میآیند غذا میگذارند، این کار، کار خوب و درستی است و از نظر شرعی مطلوبیت دارد، روایت اخیر به همین امر اشاره دارد.
حتی ما در روایات داریم که حضرت عیسی -علی نبینا و آله و علیهالسلام- از لب دریا یا لب نهری میگذشت، نانی در دستش بود، نان را خرد کرد و در آب انداخت؛ گفتند چرا این کار را میکنی؟ گفت این کار برای تأمین غذای جانورانی است که در آب هستند و نیاز به غذا دارند؛ معلوم میشود که این مسئولیت متوجه انسان است.
در روایت از امیرالمؤمنین علیه السلام هم وارد شده است که «فإنّکم مسئولون حتّی عن البقاع و البهائم»؛ یعنی شما مسئولیت دارید که نگهداری و نگهبانی کنید و رشد دهید حتی بهائم را؛ بهائم شامل وحوش هم میشود، آدمی نباید کاری کند که که محیط زیست آسیب ببیند.
فقه محیط زیست؛ اهمیت در عین مهجوریت
فقه محیط زیست فقه مهمی است؛ یکی از شعبه های فقه که درباره آن کار چندانی صورت نگرفته است فقه محیط زیست است.
ادامه؛ بازگشت به بحث
به هر حال این روایت مخصوص درختی است که مثمر باشد و غذایی تأمین کند. مجموعه روایت قبل مطلق بود اما این روایت و روایت بعدی مخصوص شجر مثمر است.
روایت پنجم
«عَنْ أَبِی أَیُّوبَ الْأَنْصَارِیِّ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ مَنْ غَرْسَ غَرْساً فَأَثْمَرَ أَعْطَاهُ اللَّهُ مِنَ الْأَجْرِ قَدْرَ مَا یَخْرُجُ مِنَ الثَّمَرَة». مستدرک، ابواب مزارعه، باب 1.
اگر کسی درختی کاشت واین درخت ثمر داد مادامی که این درخت ثمر میدهد خدای متعال به عدد آن ثمری که درخت میدهد برای او اجر و ثواب ثبت میکند؛ این روایت هم درخصوص شجر مثمر است.
جمع بندی دسته سوم روایات؛ استحباب مضاعف غرس درخت مثمر
از دسته سوم روایات که پیرامون غرس شجر و درختکاری وارد شده بود استفاده میکنیم که درختکاری بطور مطلق استحباب شرعی دارد؛ چه این درخت مثمر باشد و چه غیر مثمر باشد.
در خصوص درخت مثمر نیز روایات خاصهای داریم که دلالت بر تأکد استحباب کاشتن آن دارد. این تأکید به خاطر آن است که غرس درخت مثمر به دو عنوان استحباب دارد؛ هم به عنوان غرس مطلق درخت و هم به عنوان غرس درخت مثمر.
در مورد مطلق درخت روایت داریم که کاشتن آن مطلوب است. کاشتن هر درختی حسنه است و ثواب دارد؛ اما در مورد درخت مثمر کاشتن آن استحباب مضاعف دارد؛ لذا توصیه ما این است که حتی در فضای سبز شهری باید برنامه ریزی شود آب و خاک و نیرویی که برای کاشت درخت هزینه میشود فقط برای کاشتن درخت غیر مثمر نباشد؛ بلکه درخت مثمر هم کاشته شود؛ البته گاهی لازم است درخت غیر مثمر کاشته شود.
بیان خاطره؛ موفقیّت یک تجربه
ایام جنگ ما دزفول بودیم؛ گاهی هوا آنقدر گرم میشد که درختان مرکبات میسوخت، ما پیشنهاد دادیم کنار درخت مرکبات یک درخت بید یا اکالیپتوس بکارید، این کار را کردند و مشکل آفتاب زدگی درختان مرکبات در منازل و باغها از بین رفت، بعد گفتیم شما که این همه درخت در شهر میکارید درخت مثمر و مرکبات هم بکارید و اگر مردم خواستند از میوه درختان ببرند.
اصلاً با مردم قرارداد ببندید که خودشان درخت بکارند و خودشان هم برداشت کنند؛ مثلاً بگویید این قسمت شهر را فلانی میخواهد برای خود درخت بکارد. مردم از سایه و فضای سبز و منظره اش استفاده کنند و او هم میوه درخت را برداشت کند و مقداری هم به مردم بدهد.
سیره ائمه؛ یک سنّت حسنه
در مورد درخت مثمر مستحب است که حتی در باغ شخصی خود آنگاه که قصد برداشت میوه را دارد به دیگران هم اجازه استفاده بدهد؛ در روایات داریم که حضرت امیر و امام صادق علیهما السلام هرگاه زمان برداشت محصول میشد دستور میدادند که یک طرف دیوار باغ را خراب کنند، تا مردم بتوانند آزادانه و بدون اجازه هر چه میخواهند میوه بردارند؛ مازاد محصول را حضرت میفروخت و همان مازاد هم برای حضرت خیلی سود داشت.
عمل بعض مسئولین؛ تبذیر اخوان الشیاطین!
ما دیشب [از تلویزیون] دیدیم که دارند میوه را به آن شکل نابود میکنند، این [نابود کردن میوه] در فرهنگ ما نیست؛ حتی اگر میوه قاچاق باشد، باید حتی اگر میوه، قاچاق هم باشد بین مردم و در مناطق محروم و مستضعف تقسیم کنند، این فعل یعنی نابود کردن میوه چه قاچاق باشد و چه دزدی باشد حرام است، از هر کجا که میوه آمده باشد [فرقی نمیکند].
جنس را از کسی که قاچاق کرده مصادره کنند [ و به مردم بدهند نه اینکه نابود کنند]؛ در شرع اتلاف میوه نداریم و این اظهر مصادیق تبذیر است و هرکس انجام دهد اخوان الشیاطین است؛ طبق آنچه در قرآن کریم آمده است: «ولا تبذّر تبذیرا إنّ المبذّرین کانوا اخوان الشیاطین و کان الشیطانُ لربّه کفوراً».223/907/م
http://vasael.ir/fa/news-details/4048/