***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

****.**** کنز الفشا ر کیو ن ************** Fesharkies's Treasure ****.****

***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

****.**** کنز الفشا ر کیو ن ************** Fesharkies's Treasure ****.****

***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

########## بنام خدا ##########
#پایگاه جامع اطلاع رسانی در موضوعات زیر #
..... با سلام و تحیت .. و .. خوشامدگویی .....
*** برای یافتن مطالب مورد نظر : داخل "طبقه بندی موضوعی " یا " کلمات کلیدی"شوید. ویا کلمه موردنظر را در"جستجو" درج کنید.***

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب


نظام عمران شهری/ استاد اراکی/ جلسه14

وسعت محل سکونت از مؤلفه‌های شهرسازی در اسلام است

پایگاه اطلاع رسانی وسائل ـ استاد درس خارج حوزه علمیه قم ضمن بحث پیرامون روایات دالّ بر مطلوبیت وسعت محل سکونت گفت: وسعت محل سکونت یکی از مهمترین اصول شهرسازی در اسلام است و در روایات متعددی بر مطلوبیت سعه مسکن و کراهت ضیق آن اشاره شده است.

وسعت محل سکونت از مؤلفه‌های شهرسازی در اسلام است

به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله محسن اراکی در جلسه سیزدهم درس خارج فقه نظام عمران شهری که روز پنج شنبه نوزدهم فروردین ماه 1395 در مدرسه دارالشفاء قم برگزار شد، با استناد به روایات وارده، مطالبی را در زمینه مطلوبیت فضای سبز و نیز مطلوبیت وسعت محل مسکونی در نظام عمران شهری اسلام مورد بحث قرار داد که گزیده آن در پی میآید.

1. مطلب یازدهم از مطالب مربوط به فقه نظام شهری پیرامون فضای سبز و درختکاری در محیط شهری بود، در این رابطه چهار دسته روایات داریم که سه دسته از آن بحث شد، دسته اول درباره محبوبیت فضای سبز، دسته دوم درباره مطلوبیت کاشت درخت و دسته سوم در رابطه با محبوبیت کشت و زرع و فضای سبز بود.

2. دسته چهارم روایات، روایاتی است که بر حرمت قطع درخت مثمر و کراهت قطع درخت سایه دار غیر مثمر دلالت دارد.

3. از مجموع روایات وارده، درباره حکم قطع درخت چنین استفاده میشود که قطع درخت ثمرده و نیز قطع درختی که ثمرده نیست، ولی از سایر منافع آن مثل سایهاش استفاده میشود جایز نیست؛ اما درخت غیر مثمری که هیچ فائده دیگری مانند سایه یا فضای سبز برای محیط زندگی نیز ندارد قطع آن جایز است.

4. فائده درخت که موجب حکم حرمت قطع آن میشود منحصر در میوه و سایه آن نیست؛ بلکه شامل فضای سبز و ایجاد هوای سالم و پاک هم میشود.

5. مطلب دوازدهم در فقه نظام شهری مطلوبیت سعه مسکن و کراهت ضیق آن است و در این زمینه روایات متعددی وارد شده است، سعهی محل سکونت یکی از مهمترین اصول شهرسازی در اسلام است.

6. چنین نیست که ساخت مسکن آنچنانکه در روایات ما توصیه و تأکید شده است، در شرایط فعلی جامعه امکان پذیر نباشد؛ بلکهانجام کار کارشناسی دقیق در زمینه کاهش هزینههای تولید مسکن و منشأ معضلات موجود، ما را به این نتیجه رهنمون میسازد که هزینههای کلان تحمیل شده به بخش مسکن صرفاً بخاطر تجاری سازی مسکن و نتیجه انحصار در این صنعت و ناشی از سودهای کلان مورد تقاضای سرمایهگذاران است.

 

تقریر جلسه سیزدهم درس خارج فقه شهرسازی ذیلاً  تقدیم میشود.

عبارات درون پرانتز اضافات مقرّر است.

بسم الله الرحمن الرحیم

مقدمه

بحث ما در مطلب یازدهم از مطالب مربوط به فقه نظام شهری بود، مطلب یازهم پیرامون فضای سبز و درختکاری در محیط شهری بود،گفتیم در این رابطه چهار دسته روایات داریم که سه دسته از این روایات را به بحث گذاشتیم.

دسته اول روایاتی بود که درباره محبوبیت فضای سبز بطور کلی وارد شده بود، این دسته، روایات متعددی بود که از آن چنین استفاده میشد که فضای سبز در شرع اسلام فی نفسه مطلوب است و به آن تشویق شده است.

روایات دسته دوم مطلوبیت و استحباب مؤکّد کاشت درخت بود، روایات متعددی را هم در این رابطه بحث کردیم.

دسته سوم از روایاتی که بحث کردیم در رابطه با محبوبیت کلی کشت و زرع و فضای سبز و امثال اینها بود.

 

دسته چهارم روایات

دسته چهارم روایات شامل روایاتی است که از آن حرمت قطع درخت مثمر و کراهت قطع درخت سایه دار غیر مثمر فهمیده میشود؛ مگر اینکه جایگزین داشته باشد، ما از مجموع روایات استفاده میکنیم که قطع کردن درختی که ثمر دارد حرمت دارد؛ مگر اینکه بهتر از آن یا مانندش را جایگزین کنند.

همچنین درختی که فقط به منظور استفاده از سایه و فضای سبز آن غرس شده است و نه بخاطر میوه آن، قطع چنین درختی نیز به شدت کراهت دارد؛ مخصوصاً در جایی که انبوه درخت وجود نداشته باشد؛ در جایی که درخت به صورت انبوه وجود دارد قطع درخت غیر مثمر به شرط عدم آسیب به دیگر درختان و به فضای سبز محیط ، علی الظاهر اشکالی ندارد.

 

روایت اول

شیخ طوسی ره در امالی به سند خود از رسول خدا صلی الله علیه و آله روایت میکند.

«أنّه لعن قاطع السدرة». مستدرک، ابواب المزارعه، باب 5، حدیث 1.

ملعون است کسی که درخت سدر – درخت کنار – را قطع کند، لعن در این روایت ظهور در حرمت دارد.

 

روایت دوم

مرحوم کلینی به سند خود از امام صادق علیه السلام روایت میکند.

«لَا تُقَطِّعُوا الثِّمَارَ فَیَصُبَّ اللَّهُ عَلَیْکُمُ الْعَذَابَ صَبّاً». وسائل الشیعه، جلد 12، ابواب المزارعه، باب 7، حدیث1.

منظور از ثمار در این روایت درخت میوه دار است، گاهی درخت کهنسالی را که از ثمردهی افتاده است قطع میکنند تا با درخت دیگر جایگزین کنند، این کار اشکال ندارد؛ بلکه خوب است، این روایت صریح است در حرمت قطع درخت ثمرده، بنابراین قطع درخت مثمر شرعاً جایز نیست، تا چه رسد به اینکه یک باغ از درختان میوه را بخاطر تبدیل به زمین مسکونی از بین ببرند.

خیلی از مشکلات اجتماعی که در جامعه وجود دارد و مشکلاتی که با آن در زندگی روبرو میشویم نتیجه عدم مراعات چنین توصیههایی است؛ این مشکلات به خاطر عدم رعایت مواردی است که در روایات به ما توصیه شده است.

 

روایت سوم

مرحوم کلینی به سند صحیح از أبی نصر بزنطی که از اجلّه اصحاب امام رضا علیه السلام است روایت میکند.

«قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ ع عَنْ قَطْعِ السِّدْرِ فَقَالَ سَأَلَنِی رَجُلٌ مِنْ أَصْحَابِکَ عَنْهُ فَکَتَبْتُ إِلَیْهِ قَدْ قَطَعَ أَبُو الْحَسَنِ ع سِدْراً وَ غَرَسَ مَکَانَهُ عِنَباً». همان منبع، حدیث 2.

بزنطی میگوید از امام رضا علیهالسلام درباره قطع درخت سدر پرسیدم، آن حضرت فرمود امام کاظم علیهالسلام درخت سدری را قطع کردند ولی به جای آن درخت انگور کاشتند.بنابراین تبدیل درخت میوه به درخت میوه دیگر اشکال ندارد و قطع درخت به این منظور جایز است.

 

روایت چهارم

«قَالَ مَکْرُوهٌ قَطْعُ النَّخْلِ وَ سُئِلَ عَنْ قَطْعِ الشَّجَرَةِ قَالَ لَا بَأْسَ بِهِ قُلْتُ فَالسِّدْرُ قَالَ لَا بَأْسَ بِهِ إِنَّمَا یُکْرَهُ قَطْعُ السِّدْرِ بِالْبَادِیَةِ لِأَنَّهُ بِهَا قَلِیلٌ فَأَمَّا هَاهُنَا فَلَا یُکْرَهُ». همان منبع، حدیث 3.

 

بررسی فقرات روایت

(1) «مَکْرُوهٌ قَطْعُ النَّخْلِ»؛ روایت میفرماید قطع درخت نخل مکروه است. کراهت در اینجا به معنای اصطلاحی و فقهی آن نیست که با جواز قابل جمع باشد بلکه به معنای لغوی آن یعنی «نهی» و «منع» است که از آن حرمت استفاده میشود، دلیل این استنباط هم این است که اصطلاحات فقهی جاری مانند «مکروه» در آن ایام متداول نبوده است. بنابراین مکروه بودن قطع نخل به این معناست که قطع نخل در شرع منع شده است.

(2) «سُئِلَ عَنْ قَطْعِ الشَّجَرَةِ قَالَ لَا بَأْسَ بِهِ»؛ یعنی از قطع درخت سوال شد؛ فرمود اشکالی ندارد، مراد از شجر به قرینه روایات دیگر شجر بی ثمر است؛ چون در روایات دیگر از درخت میوه با عنوان «شجر مثمر» یاد شده بود؛ بنابراین اینکه میفرماید «لَا بَأْسَ بِهِ»؛ یعنی اگر آن درخت، درخت ثمردار نباشد.

 

تعارض و علاج

این روایت موهِم تعارض است؛ به این معنا که در روایات قبل از قطع درخت نهی شده بود و در این روایت قطع درخت را بلااشکال میداند، یک وجه جمع این است که حکم قطع درخت در روایات سابق را حمل بر کراهت کنیم تا قابل جمع با این روایت که آن را جایز میداند باشد، این وجه جمع وارد نیست، چون بین دو روایت نسبت عموم و خصوص مطلق وجود دارد، روایات ناهی از قطع درخت، خاص به شجر مثمر است؛ چنانکه قبلاً بیان کردیم و در روایت اخیر مراد از شجر، مطلق شجر است نه خصوص شجر مثمر.

بنابراین وجه جمع صحیح، حمل عام بر خاص یعنی تخصیص است، نتیجه اینکه همانطورکه در ابتدا گفتیم در روایت اخیر که قطع درخت را جایز میداند، «شجر» به شجر غیر مثمر اختصاص پیدا میکند؛ چون روایات نهی صراحت در شجر مثمر دارد؛ خلاصه اینکه با جمع بین روایات، قطع شجر مثمر حرمت دارد و قطع شجر غیر مثمر کراهت دارد.

در روایات از قطع مطلق شجر نیز نهی شده است منتها در جمع با روایات دیگر و از جمله روایت اخیر همان نتیجه قبل گرفته میشود یعنی حرمت قطع درخت مثمر و کراهت قطع درخت غیر مثمر.

(3) «إِنَّمَا یُکْرَهُ قَطْعُ السِّدْرِ بِالْبَادِیَةِ لِأَنَّهُ بِهَا قَلِیلٌ فَأَمَّا هَاهُنَا فَلَا یُکْرَهُ»؛ این فقره از روایت، روایت سابق را که از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شد و میفرمود: «لعن الله قاطع السدرة»، توضیح میدهد. روایت مروی از رسول خدا صلی الله علیه و آله قطع درخت سدر را حرام اعلام میکند ولی با توجه به این فقره از روایت اخیر میتوان نتیجه گرفت مراد، قطع سدر مفید است؛ یعنی آن درخت سدری که از سایه  آن استفاده میشود.

بنابراین درخت سدری که از میوه یا حتی سایه آن استفاده نمی شود و مثلاً در میان انبوه درختان دیگر است و قطع آن آسیبی به فضای سبز مورد نیاز مردم و به جنگل وارد نمی کند، حرمت قطع از آن برداشته شده است.

(4) «لِأَنَّهُ بِهَا قَلِیلٌ»؛ این تعلیلی است که در روایت برای نهی از قطع درخت سدر بیان شده است؛ از این تعلیل چنین استفاده میشود که در جایی که انبوه درختان وجود دارد طوریکه قطع این درخت به «فائده» درخت صدمه نمی زند در اینصورت قطع آن جایز است؛اما اگر درخت به تعداد کافی وجود ندارد، در این حالت چون قطع این درخت به «فائده» حاصل از درخت صدمه میزند، بنابراین جایز نیست، «فائده» درخت تنها منحصر در میوه و سایه آن نیست؛ بلکه موارد دیگر مثل فضای سبز و یا تولید اکسیژن (و هوای پاک) را هم شامل میشود.

ماحصل آنچه از روایات باب درباره حکم قطع درخت استفاده میشود این است که:

1. قطع درخت ثمرده جایز نیست.

2. قطع درختی که ثمرده نیست ولی از سایه آن (یا سایر منافع آن) استفاده میشود نیز جایز نیست.

3. درختی که نه ثمر میدهد و نه از سایه آن استفاده میشود (و هیچ فائده دیگری مانند فضای سبز برای محیط زندگی هم ندارد) ، قطع آن جایز است.

4. اگر با قطع یک درخت صدمهای به «فائده» درخت وارد نمی شود؛ به این معنا که با قطع درخت خاص بازهم امکان انتفاع از درختان دیگر وجود دارد و همان فایده را میرساند، قطع درخت اشکالی ندارد.

5. اگر قطع یک درخت بگونهای باشد که اصلاً فائده مترتب بر درخت منتفی شود در اینصورت تعلیل «لِأَنَّهُ بِهَا قَلِیلٌ» آن را شامل میشود و جایز نیست.

 

مطلب دوازدهم؛ مطلوبیت سعه مسکن

مطلب دیگر در نظام عمران شهری اسلام مطلوبیت سعه مسکن و کراهت ضیق آن است، روایات متعددی در باب استحباب سعه مسکن و همچنین روایات مختلفی درباره کراهت ضیق منزل مسکونی وارد شده است.

گاهی گفته میشود که این بحثها مناسب زمان قدیم است نه زمان حاضر؛ چون در آن دورانها زمین زیاد بود، جمعیت کم بود وهزینه ساختمان سازی زیاد نبود؛ ولی در حال حاضر چنین نیست و هزینهها بالاست، بنابراین چاره دیگری غیر از آنچه اکنون در ساخت و ساز اعمال میشود وجود ندارد.

ما براین ادعا اصرار داریم و معتقدیم که اگر کار کارشناسی دقیق انجام شود به همان نتیجهای که ما ادعا میکنیم خواهند رسید. نظر ما این است که هزینههای افزون و کلانی که امروزه بر مسکن تحمیل میشود ناشی از انحصار و نیز ناشی از ارزش افزودهای است که مورد تقاضای سرمایهگذاران است؛ به دلیل اینکه مسکن به یک کالای تجاری تبدیل و وارد رقابت شده است و انحصار در آن به وجود آمده است هزینه های تولید مسکن بالا رفته است.

(مسئله را به وجه دیگری که مطابق واقع است میتوان دید و آن اینکه) زمینی که قرار است در آن مسکنسازی شود نباید برای متقاضی مسکن هزینه داشته باشد؛ چون فرض این است که این زمینها زمین مزروعی نیست بلکه زمین موات است و نیاز به احیاء دارد.

بنابراین متعلق به دولت است و به صورت رایگان قابل واگذاری به متقاضیان است. هزینههای اصلی تولید مسکن هزینه خدمات است که بخاطر تجاری سازی مسکن بالاست، پیش از این گفتیم که تجاری سازی مسکن شرعاً جایز نیست؛ به این معنا که ساخت مسکن به قصد خرید و فروش و کسب سود و درآمد شرعاً ممنوع است، تولید و ساخت مسکن فقط باید برای رفع نیاز باشد، هزینه واقعی مسکن عبارت است از هزینه ساخت و هزینه خدمات، این دو هزینه نیز در هر حال باید پرداخت شود؛ چه ساخت تراکمی و ارتفاعی باشد و چه غیر آن.

بنابراین چنین نیست که مسکن سازی به نحوی که در فقه مورد تأیید است در شرایط فعلی امکان پذیر نباشد. آیه کریمه قرآن میفرماید: «إن ارض الله واسعة»؛ یعنی زمین خدا واسع است، این زمین واسع را انحصاری میکنید و به این شکل قیمت آن را بالا میبرید و آن را ابزار تجاری میکنید، زمین بایر و موات نباید خرید و فروش شود مگر اینکه احیاء شده باشد و به مسکن تبدیل شده باشد؛ هزاران هزار هکتار زمین خالی و موات (مثلاً) در فاصله میان تهران و قم وجود دارد. این زمینها را در اختیار مردم بگذارند تا مسکنسازی شود.

بنابراین معتقدیم آنچه در بحث مسکن سازی براساس فقه اسلامی مطرح میشود قابلیت پیادهسازی دارد و سیاست ساخت مسکن باید به این سمت سوق داده شود، این سیاست را در ساخت مسکن تجربه کنند و نتیجه را ببینند؛ در کشورهای پیشرفته نیز همین کار (و روش توصیه شده در شرع ما) را انجام میدهند؛ با وجودی که تراکم جمعیتی بالا است خانههای مسکونی بزرگ و با ارتفاع پایین است.

آنها به قواعدی که در شرع ما درباره مسکنسازی توصیه شده است، رسیدهاند و به آن عمل میکنند، اگر ما این قواعد را به عنوان قاعده عمران فقه اسلامی مطرح کنیم به آن توجه نمی شود و با دید منفی نگریسته میشود، ولی اگر گفته شود که این قواعد، نظریاتی است که توسط مهندسین و مراکز علمی غرب ارائه شده است به عنوان یک نظریه علمی پیشرفته خوب مورد توجه قرار میگیرد.

(در پایان) معتقدیم: سعهی دار که در روایات به آن تأکید شده است یکی از مهمترین اصول شهرسازی در اسلام است./223/907/م

http://vasael.ir/fa/news-details/3119/





نظام عمران شهری/ استاد اراکی/ جلسه15

دیدگاه متفاوت تمدن اسلام با غرب درباره نظام عمران شهری

پایگاه اطلاع رسانی وسائل ـ آیت الله اراکی به دیدگاه متفاوت تمدن اسلام و غرب درباره شهرسازی اشاره کرد و گفت: فرهنگ و تمدن اسلامی تعریفی مغایر با تعریف تمدن غربی از خانه و خانواده و محیط زندگی در شهر ارائه می دهد و بر اساس این تعریف در فرهنگ اسلامی است که مسکن واسع شرعاً مستحب است؛ چون شرایط مطلوب شرعی در خانه واسع قابل تأمین است.

دیدگاه متفاوت تمدن اسلام با غرب درباره نظام عمران شهری

به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله محسن اراکی در جلسه پانزدهم درس خارج فقه نظام عمران شهری که روز پنج شنبه بیست و سوم اردیبهشت ماه 1395 در مدرسه دارالشفاء قم برگزار شد، بحث پیرامون مطلوبیت سعه محل سکونت از منظر روایات شریفه را ادامه داد و در این زمینه مطالب ارزشمندی را مطرح کرد که گزیده آن در پی میآید.

1. دوازدهمین مطلب از مطالب مطرح در نظام عمران شهری مطلوبیت سعه مسکن است؛ از مجموع روایات چنین استفاده میشود که وسعت محل سکونت مطلوب و تنگی آن نامطلوب است.

2. نامطلوب بودن تنگی محل سکونت به معنی آن است که آثار سوء روانی و تربیتی و حتی جسمانی و بهداشتی بر آن مترتب میشود.

3. بنا به یک روایت، امام کاظم علیهالسلام  خطاب به یکی از اصحاب خود که از نقل مکان از خانه کوچک پدری خود به منزل واسع خودداری میکند میفرماید: «إِنْ کَانَ أَبُوکَ أَحْمَقَ یَنْبَغِی أَنْ تَکُونَ مِثْلَهُ»؛ تندی عبارت امام علیهالسلام بیانگرعدم مطلوبیت شدید تنگی منزل از دیدگاه شرع  است.

4. ادعا میشود در شرایط فعلی بخاطر هزینه گزاف، چارهای غیر از ساخت مسکن تراکمی و در ابعاد کوچک نداریم، این ادعا مردود است و همانطور که در روستاها داشتن خانه واسع ممکن است در شهرها نیز با رعایت ضوابط عمران شهری اسلامی انجام پذیراست، توسعه شهری بر مبنای فقه اسلامی کاملاً عملی است و تنها نیازمند فهم صحیح و اراده مسئولین است.

5. در حال حاضر گسترش و توسعه شهرها با ضوابط شهرسازی اسلامی تطبیق ندارد؛ گسترش شهرها نباید بدون حد و مرز باشد و اگر توسعه شهر از یک حد مشخص فراتر رفت، لازم است با متوقف کردن آن، برای نیازهای موجود، شهر جدیدی در یک فاصله معین از شهر قبل ساخته شود.

6. سلامت شهروندان از لحاظ تربیتی و حتی بهداشت جسمانی از شیوه توسعه شهرها تأثیر میپذیرد، بسیاری از بیماریهای شایع در میان جوامع نتیجه نظام ناصحیح عمران شهری برگرفته از نظام سرمایهداری غرب است که تنها برای تأمین منافع مادی سرمایهداران است.

7. فرهنگ غربی خانه را زندان زن و کار در خارج خانه را برای او ارزش میداند در حالی که از دیدگاه فرهنگ اسلامی خانه محل رشد و تربیت فرزندان و محل آسایش و رفاه و فراهم کردن نیازهای روانی و تربیتی افراد خانواده است و مدیریت چنین محیط مقدسی بر عهده بانوی خانه است.

8. بر اساس اهمیتی که محیط خانه در تأمین آسایش و رفاه خانواده و نیازهای روحی و عاطفی آنها و نیز تربیت فرزندان دارد، در فرهنگ اسلامی مسکن واسع شرعاً مطلوبیت دارد؛ چون تنها خانه واسع است که شرایط بهینه و مطلوب شرعی را تأمین میکند.

 

تقریر جلسه پانزدهم درس خارج فقه شهرسازی آیت الله اراکی در ذیل تقدیم می شود.

بسم الله الرحمن الرحیم

مقدمه

مطلب دوازدهم از مطالب مطرح در نظام عمران شهری مطلوبیت سعه مسکن بود، گفتیم از مجموع روایات چنین برداشت میشود که وسعت محل سکونت مطلوب و تنگی آن نامطلوب است، عدم مطلوبیت تنگی محل سکونت به این معناست که آثار روانی و تربیتی نامطلوب بر آن بار میشود و حتی از نظر جسمانی و سلامت بدنی نیز آثار ناخوشایندی دارد.

گفتیم در مورد حدود و وسعت منزل مسکونی چهار مدعا و مطلب مطرح است، مطلب اول که بحث شد این بود که وسعت محل سکونت شرعاً مطلوبیت دارد، روایاتی نیز در این زمینه خواندیم.

 

ادامه؛ مدعای دوم

مدعای دوم کراهت داشتن منزل تنگ است؛ در این باره در جلسه قبل مطالبی بیان شد و در جلسه حاضر بحث را ادامه میدهیم، چنانکه گفتیم وسعت منزل مسکونی مطلوب و عدم وسعت و تنگ بودن آن کراهت دارد، میدانیم که اگر یک شیء مطلوب بود عدم آن الزاماً نامطلوب نیست؛ به این معنی که میان این دو تلازمی وجود ندارد.

ممکن است یک چیز عمل به آن مطلوب باشد، ولی عدم عمل به آن مباح به معنی اخصّ باشد و کراهتی نداشته باشد؛ مانند نوافل و بسیاری از مستحبّات؛ برخی از مستحبّات چنین نیستند و در حالیکه فعل آنها مستحب است ترک آنها نیز کراهت دارد؛ وسعت دادن به منزل مسکونی از جمله این امور است.

مدعای سوم تأکد استحباب سعه محل سکونت به انگیزه تأمین آسایش و رفاه اعضای خانواده است و مدعای چهارم تأکد استحباب سعه محل سکونت به انگیزه کمک و رسیدگی به دیگران است؛ مثلاً از مردم پذیرایی کند یا مجلس درس یا ذکر و توسل تشکیل دهد؛ این دو مدّعا و روایات مربوط به آن را در جلسات آتی بحث خواهیم کرد و در جلسه حاضر به مدّعای دوم یعنی کراهت تنگی منزل میپردازیم.

 

روایت اول

مرحوم کلینی به سند صحیح از ْمُعَمَّرِ بْنِ خَلَّاد روایت میکند.

«قَالَ إِنَّ أَبَا الْحَسَنِ علیهالسلام اشْتَرَى دَاراً وَ أَمَرَ مَوْلًى لَهُ أَنْ یَتَحَوَّلَ إِلَیْهَا وَ قَالَ إِنَّ مَنْزِلَکَ ضَیِّقٌ فَقَالَ قَدْ أَحْدَثَ هَذِهِ الدَّارَ أَبِی فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ علیهالسلام إِنْ کَانَ أَبُوکَ أَحْمَقَ یَنْبَغِی أَنْ تَکُونَ مِثْلَهُ». وسائل الشیعه، ابواب احکام المساکن، باب 2، حدیث 1.

این روایت در جلسه پیش خوانده شد و در اینجا برای ادامه بحث آن را تکرار میکنیم، امام کاظم علیهالسلام منزلی را برای یکی از یاران خود تهیه کرد و به او فرمود خانه تو تنگ است؛ از آن منزل به این خانه که ما برای تو تهیه کردیم نقل مکان کن، آن شخص جواب داد که این خانه اگرچه تنگ است، اما خانه پدری من است، حضرت به او میفرمایند اگر پدرت احمق بود تو هم باید احمق باشی!

تندی عبارت نشان دهنده این است که تنگی منزل در نظر شرع بسیار نامطلوب است، امام علیهالسلام این عمل را که شخص با وجود توانایی سکونت در منزل واسع به زندگی در خانه تنگ ادامه دهد نوعی حماقت دانسته است.

 

ساخت مسکن تراکمی؛ راهحل مردود !

بر مبنای آنچه در روایات در تأکید بر کراهت تنگی منزل وجود دارد ما این ادعا که «در شرایط فعلی بخاطر هزینههای بالا ناچار از ساخت مسکن بصورت تراکمی و در ابعاد کوچک هستیم» را مردود میدانیم و منکر هستیم؛ ببینید الان در روستاها چگونه مردم در خانه واسع زندگی میکنند و از امکانات آب و برق و دیگر امکانات نیز برخوردارند، چگونه است که در روستاها داشتن خانه واسع ممکن است ولی در شهرها چنین نیست؟

 

توسعه شهرها؛ محدود و ظابطهمند

الزامی به گسترش محدوده شهری به این نحو نیست، گسترش شهرها بدون حد و مرز نباید باشد؛ بلکه باید محدود به یک حد باشد، در جلسات قبل درباره حد گسترش شهرها بحث کردیم و گفتیم از منظر نظام فقهی شهرسازی توسعه بی ظابطه شهرها درست نیست، اگر گسترش شهر از یک حدی  فراتر رفت باید متوقف شود و شهر جدیدی در فاصله معینی ساخته شود؛ درباره فاصله لازم بین شهرها بر اساس روایات، پیش از این بحث شد.

 

سلامت شهروند درگرو نظام صحیح توسعه

اسکان شهروندان باید دارای نظام و برنامه باشد. اگر بخواهیم شهروند سالمی داشته باشیم؛ یعنی شهروندی که از لحاظ اخلاقی و تربیتی و شخصیتی و حتی از لحاظ جسمی سلامت داشته باشد (باید به مقوله توسعه ظابطهمند شهرها و توسعه شهرها برمبنای قواعد فقهی نظام عمران شهری دقت شود).

بسیاری از بیماریهایی که امروزه در میان جوامع شایع شده است در نتیجه این وضع (نامناسب) نظام عمران شهری است که خود مولود نظام سرمایهداری است. این نوع شهرسازی تنها برای پرکردن جیب سرمایهداران است و به نفع مردم نیست.

 

الگوی اسلامی توسعه؛ ممکن و عملی

به نظر ما الگوی توسعه شهری (بر اساس توصیههای وارده در روایات و منطبق با فقه اسلامی) کاملاً عملی است؛ منتها نیازمند فهم صحیح و نیز اراده مسئولین است.

 

روایت دوم

مرحوم صدوق به سند صحیح از امام صادق علیهالسلام روایت میکند.

قال قال رسول الله صلی الله علیه و آله الشُّؤْمُ فِی ثَلَاثَةِ أَشْیَاءَ فِی الدَّابَّةِ وَ الْمَرْأَةِ وَ الدَّارِ فَأَمَّا الْمَرْأَةُ فَشُؤْمُهَا غَلَاءُ مَهْرِهَا وَ عُسْرُ وِلَادَتِهَا وَ أَمَّا الدَّابَّةُ فَشُؤْمُهَا کَثْرَةُ عِلَلِهَا وَ سُوءُ خُلُقِهَا وَ أَمَّا الدَّارُ فَشُؤْمُهَا ضِیقُهَا وَ خُبْثُ جِیرَانِهَا

شومی در سه چیز است: در مرکب و همسر و خانه؛ شومی همسر در سنگین بودن مهر او و بدزا بودن اوست. شومی مرکب در ناهمواری آن و در پرنقص بودن آن است، شومی خانه نیز در تنگ بودن آن و نیز در داشتن همسایگان بد است؛ در این روایت تنگی خانه و همسایه بد دو عامل شومی خانه بیان شده است، بنابراین انتخاب خانه میبایست با توجه به این دو معیار باشد؛ یعنی خانه واسع باشد و در محیط سالم واقع شده باشد.

 

دلالت روایت؛ دو نکته

نکته اول؛ مراد از شومی چیست؟ معنی شومی این است که زندگی تلخ شود و بر زندگی اثر بد بار شود. شومی یک شیء در نظر شرع به معنی آثار منفی و بدی است که بر آن بار میشود.

نکته دوم؛ پس از دانستن معنی شومی جای این سؤال است که بر این شومی چه آثار شرعی بار میشود؟ وقتی شارع چیزی را شوم دانست به معنی این است که آن چیز در نظر شارع ناپسند است و آن چیز اثر نامطلوب دارد، مثلاً اگر شارع مهر سنگین زن را از شومی او میداند به معنی این است که مهر سنگین برای زن در نظر شارع نامطلوب و ناپسند است.

به همین ترتیب اگر تنگی خانه را از عوامل شومی خانه معرفی کرده است به معنی این است که تنگی خانه در نظر شارع نامطلوب است. بنابراین ما از این روایت کراهت تنگی خانه را استفاده میکنیم.

از دسته اول روایت که جلسه پیش خواندیم استحباب وسعت خانه را برداشت کردیم؛ به این معنی که اگر کسی به قصد قربت تلاش کند منزلی را که انتخاب میکند منزل واسعی باشد در ازای این کار مثاب خواهد بود. به همین ترتیب از دسته دیگر روایات استفاده میشود که اگر وسعت خانه را برای رفاه خانواده و گشایش بیشتر آنها بخواهد استحباب آن مؤکّد است.

بنا به روایات وارد شده اگر شخص تلاش کند تا خانوادهاش و افراد تحت تکفل او در رفاه بیشتر و گشایش باشند، این تلاش او عبادتی است که از بسیاری عبادات دیگر ثواب آن بیشتر است. بر همین مبنا اگر شخص بخاطر آسایش خانواده تلاش کند تا خانه واسعی داشته باشد، عمل او فی نفسه مطلوبیت دارد.

 

وظیفه مسئولین در طراحی شهری

بر مبنای آنچه گفته شد مسئولین میبایست مهندسی و طراحی شهری را به گونهای انجام دهند که منازل مسکونی شهر دارای میزان مناسب و معتدلی از وسعت باشد.

 

دیدگاه اسلام و غرب؛ دو دیدگاه متفاوت

تمدن اسلامی نسبت به تمدن غرب نگاه متفاوتی به خانه دارد.

خانه چیست؟ آیا خانه خوابگاه است یا خانه محل زندگی است؟ اگر خانه محل زندگی باشد (که از دیدگاه اسلامی چنین است) باید در آن آسایش و رفاه و محبت و بسیاری امور لازم دیگر وجود داشته باشد؛ از دیدگاه تمدن اسلامی فرزند خانواده باید در محیط خانه رشد کند و تربیت شود و نه در مهد کودک و کودکستان و خیابان؛ محل رشد کودک دامان محبت مادر و زیر سایه پدر است.

کودک میبایست در این خانه فضائل اخلاقی مانند راستگویی و صبر و محبت و تلاش را فرابگیرد؛ اگر خانه چنین محلی است پس لازم است دارای یک وسعت حداقلی باشد، اگر خانه یک فضای تنگ و قفس مانند باشد محل استراحت فرزند خانه، خیابان و فضاهای ناسالم خواهد بود.

بسیاری از نابسامانیهای اجتماعی که امروزه در جامعه مشاهده میکنیم ناشی از عدم رعایت احکام اسلامی شهری است.برخی در انتقاد به حکومت اسلامی چنین طعن و انتقاد میکنند که این چه حکومت اسلامی است که اینهمه مشکلات و اشکالات دارد؟! ما میگوییم این مشکلات به خاطر آن است که مقرراتی که در جامعه پیاده میشود اسلامی نیست؛ مشکل در جایی است که به اسلام عمل نمی شود و برعکس هرجا به احکام اسلام عمل شده است مشکل رفع وحل شده است.

فرهنگ غربی با وارونه سازی مفاهیم و ارزشها خانه را زندان زن میداند، در حالی که خانه محل پرورش انسان است و بانوی خانه مدیریت این محیط مقدس را برعهده دارد؛ وقتی رسول اکرم صلی الله علیه و آله حضرت زهرا سلام الله علیها را به تزویج امیرالمؤمنین علیهالسلام درآورد مدیریت کارها را تقسیم فرمود و امور خارج خانه را بر عهده امیرالمؤمنین علیهالسلام گذاشت و امور درون خانه را به حضرت زهرا سلام الله علیها واگذار کرد.

از درب خانه تا درون آن مربوط به حضرت زهرا سلام الله علیها و از درب خانه به بیرون مربوط به امیرالمؤمنین علیهالسلام  شد. خانواده متشکل از دو بخش است؛ یک نیرو که باید بیرون خانه کار کند و نیروی دیگری که درون خانه کار میکند. چرا لازم است یک نیرو داخل خانه کار کند؟ چون در داخل است که آسایش افراد خانواده تأمین میشود و محل استراحت و آموزش محبت و اخلاق است.

تمدن غرب خانواده را متلاشی کرد و خانه را زندان زن دانست و کار درون خانه را برای زن به ضد ارزش تبدیل کرد، بر مبنای نگاه غربی به خانه و خانواده است که زن میگوید: «من داخل خانه کلفتی کنم»؟!! و برهمین مبناست که اگر یک خانم داخل هواپیما به عنوان میهماندار کار کند ارزش است، ولی اگر داخل خانه بچهداری کرد و به شوهر خدمت کرد کلفتی محسوب میشود.

در فرهنگ اسلامی کار زن در خانه عبادت است و میفرماید: «جهاد المرأة حسن التبعّل». چنین دیدگاههایی تمدن است و باید گفت تمدن جدید را ما داریم و نه غرب. تمدن غرب تمدن جنگهای جهانی است، تمدن بیماریها و فساد روانی انسانها و تمدن اختلال در روابط خانوادگی است؛ تمدنی است که انسانها را فاسد بارآورد.

فرهنگ و تمدن اسلامی تعریفی مغایر با تعریف تمدن غربی از خانه و خانواده و محیط زندگی در شهر ارائه میدهد و بر اساس این تعریف در فرهنگ اسلامی است که مسکن واسع شرعاً مستحب است؛ چون شرایط مطلوب شرعی در خانه واسع قابل تأمین است.223/907/م

http://vasael.ir/fa/news-details/3147/





نظام عمران شهری/ استاد اراکی/ جلسه16

اهتمام به حفظ حریم اخلاقی و امنیت روانی در مسکن سازی

پایگاه اطلاع رسانی وسائل ـ استاد درس خارج حوزه علمیه قم با استناد به روایات، حفظ امنیت اخلاقی ساکنین منزل را مورد بحث قرار داد و احداث خانه های مسکونی به نحوی که حریم درونی منازل مصون از دید و چشم انداز دیگران باشد را از وظایف سیستم مسکن سازی دانست.

اهتمام به حفظ حریم اخلاقی و امنیت روانی در مسکن سازی

به گزارش خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی وسائل، آیت الله محسن اراکی، استاد درس خارج حوزه علمیه قم در جلسه شانزدهم و آخرین جلسه درس خارج فقه نظام عمران شهری که روز پنج شنبه سیام اردیبهشت ماه 1395 در مدرسه دارالشفاء قم برگزار شد، امنیت اخلاقی محیط زندگی خصوصی را به استناد روایات شریفه مورد بحث قرار داد.

وی با اشاره به لزوم امنیت اخلاقی ساکنین منزل تصریح کرد: همانگونه که در ساخت منازل مسکونی با تدابیری به امنیت جانی افراد و به حفظ اموال از دستبرد دیگران دقت می شود لازم است به امنیت روانی و اخلاقی ساکنین منزل نیز توجه شود.

استاد درس خارج حوزه مصون بودن فضای درون منازل مسکونی از چشماندازی دیگران را از مصادیق امنیت روانی و اخلاقی ساکنین خانه دانست و روایات متعددی را در این زمینه از منابع روایی دالّ بر حرمت چشماندازی در حریم خصوصی افراد مطرح کرد.

فقیه صاحبنظر در مسائل حکومتی در پایان تأکید کرد: به منظور حفظ امنیت اخلاقی ساکنین خانه می بایست در زمان ساخت مسکن به معماری خانه و نیز موقعیت درب و پنجرهها به نحوی که حریم درونی خانه در معرض چشم اندازی دیگران نباشد توجه شود.

تقریر آخرین جلسه  درس خارج فقه شهرسازی ذیلاً  تقدیم میشود.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

مقدمه

در جلسه پیش درباره مطلوبیت وسعت مسکن در شرع و کراهت تنگی آن مطالبی بیان شد. مبحث دیگری از مباحث مربوط به مسکن که در این جلسه مورد بحث قرار می گیرد امنیت اخلاقی فضای درون خانه است.

 

مبحث سیزدهم؛ امنیت اخلاقی فضای خانه

فضای خانه می بایست امنیت اخلاقی داشته باشد؛ به این معنا که افراد ساکن خانه می بایست حوزه اخلاق آنها و فضای اخلاقی آنها مورد تجاوز دیگران قرار نگیرد؛ در هنگام ساخت خانه به امنیت اثاث خانه و امنیت جانی افراد ساکن خانه توجه می شود به این نحو که در ساخت خانه از نظر ورود و خروج ملاحظه موارد امنیتی می شود؛ امروزه در اروپا درمورد امنیت منازل تدابیر مفصلی درنظر می گیرند؛ نوع مصالح ساختمانی، نوع در و پنجره و دیوار به گونهای در نظر گرفته می شود که امنیت ساکنان خانه از لحاظ مالی و جانی تأمین باشد.

نوعی از امنیت منازل مسکونی که در فرهنگ غرب رعایت نمی شود و در نظام عمران شهری هم مغفول مانده است و امنیت روانی و امنیت اخلاقی خانه است، بانوی خانه مانند همه اهل منزل نیاز دارد به راحتی و با آسایش در فضای داخل خانه تردد و یا استراحت کند؛ بنابراین باید برای او امنیت اخلاقی وجود داشته باشد.

فضا باید طوری باشد که کسی به ناموس صاحبخانه تجاوز نکند؛ تجاوز به ناموس تنها ارتکاب فحشاء نیست؛ بلکه با چشم نگاه کردن هم سلب امنیت اخلاقی است، یک وجه و دلیل برای تأکید بر مسأله حجاب در جامعه همین مسئله حفظ امنیت اخلاقی جامعه است؛ وقتی کسی به خیابان می آید و ظاهر خود را به شکلی در می آورد که امنیت اخلاقی جامعه را در معرض  خطر قرار می دهد کار او کمتر از ترور یک شخص نیست.

چنین فردی فضای اخلاقی جامعه را آلوده می کند؛ اینکه جان افراد از لحاظ معنوی و روان آنها از نظر اخلاقی امنیت نداشته باشد خود یک سلب امنیت بسیار خطرناک است، بسیاری از مشکلات جامعه از ناحیه عدم رعایت امنیت اخلاقی است؛ امنیت اخلاقی ساکنان خانه باید رعایت شود؛ روایات متعدد و زیادی در رابطه با عدم جواز اشراف بر خانههای مردم وجود دارد؛ به این معنا که کسی نباید بر خانه مردم تطلّع داشته باشد.

 

روایت اول

این روایت فقرهای از حدیث معروف مناهی است، حدیث مناهی حدیثی است که در آن مجموعهای از آنچه رسول اکرم صلی الله علیه و آله از آن نهی فرموده است جمع آوری شده است؛ مرحوم صدوق در ضمن حدیث مناهی روایت می کند؛ «قال نَهَى رسول الله صلی الله علیه و آله أَنْ یَطَّلِعَ الرَّجُلُ فِی بَیْتِ جَارِهِ». وسائل الشیعه، ابواب احکام المساکن، باب 22، صفحه 585.

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نهی فرمودند از اینکه کسی به خانه همسایه خود سرکشی کند یا به آن اشراف داشته باشد یا چشم چرانی کند؛ نهی در این روایت، نهی از اطلاع بر خانه دیگران است و شامل موارد مختلف می شود؛ در کتاب وسائل الشیعه در «ابواب الدفن» روایات متعددی ذکر شده است که به بحث مسکن مربوط می شود. در ادامه روایاتی را از باب 63 نقل می کنیم.

 

روایت دوم

مرحوم صدوق در بخشی از «وصیة النبی لعلیّ صلوات الله علیهما» نقل می کند «قَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى کَرِهَ لِأُمَّتِی الضَّحِکَ بَیْنَ الْقُبُورِ وَ التَّطَلُّعَ فِی الدُّورِ».

خداوند تعالی دو چیز را برای امتم نپسندیده است، یکی خندیدن در میان قبور است و دیگری سرکشی کردن در میان خانههای مردم است.

 

روایت سوم

مرحوم صدوق در همان باب روایت می کند «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى کَرِهَ لِی سِتَّ خِصَالٍ وَ کَرِهْتُهُنَّ لِلْأَوْصِیَاءِ مِنْ وُلْدِی وَ أَتْبَاعِهِمْ مِنْ بَعْدِی الْعَبَثَ فِی الصَّلَاةِ وَ الرَّفَثَ فِی الصَّوْمِ وَ الْمَنَّ بَعْدَ الصَّدَقَةِ وَ إِتْیَانَ الْمَسَاجِدِ جُنُباً وَ التَّطَلُّعَ فِی الدُّورِ وَ الضَّحِکَ بَیْنَ الْقُبُور».

شش خصلت را خداوند برای من و اوصیاء من و پیروانم ناپسند دانسته است؛ در حال نماز با چیزی بازی کردن، انجام عمل جنسی در حال روزهداری، منت گذاری پس از صدقه، ورود به مسجد با حالت جنابت، سرکشیدن در خانههای مردم و خندیدن در میان قبور.

 

روایت چهارم

مرحوم صدوق از همان باب روایت می کند « قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص سِتَّةٌ کَرِهَهَا اللَّهُ لِی فَکَرِهْتُهَا لِلْأَئِمَّةِ مِنْ ذُرِّیَّتِی وَ لْتَکْرَهْهَا الْأَئِمَّةُ لِأَتْبَاعِهِمْ مِنْهَا الضَّحِکُ بَیْنَ الْقُبُورِ وَ التَّطَلُّعُ فِی الدُّورِ».

در این روایت نیز سرکشی در خانهها از جمله امور ناپسند برشمرده شده است.

 

شبهه و جواب

ممکن است گفته شود مراد از کراهت تطلّع در این روایات کراهت تحریمی نیست؛ بلکه تنزیهی است، به قرینه اینکه تطلّع در کنار برخی  اعمال ذکر شده است که به قرینه خارجی نهی از آنها نهی تحریمی نیست. پس قرینه سیاق مانع از این است که این نهی ها حمل بر نهی تحریمی شود.

جواب این است که ظهور نهی در این روایات در منع و تحریم است؛ هر جا قرینه خاص داشتیم براینکه مراد از این نهی، نهی تنزیهی است دست از این ظهور برمیداریم. در این روایات «نهی» تماماً حمل بر منع و تحریم می شود مگر آنجا که دلیل بر خلاف باشد.

بنابراین تطلّع حکمش حرمت است، «تطلّع فی الدور» غیر از نگاه به نامحرم است، نگاه به نامحرم حرام است؛ اما «تطلّع فی الدور» سرکشی و نگاه کردن درون خانه های مردم است؛ در حالیکه اصلاً نمی داند آیا کسی درون خانه هست یا خیر؛ حکم حرمت تطلّع بخاطر آن است که حریم مردم یک حریم خصوصی است و خود نگاه کردن در این حریم نوعی تجاوز به این حریم است.

 

انحراف فرهنگ غربی؛ لزوم عدم پیروی

تمدن مادیگرای غرب به اینگونه احکام اعتنایی ندارد ولی ما نباید از آنها پیروی کنیم؛ فرهنگ غرب، تجاوز با چشم را تجاوز نمی داند؛ در حالیکه این عمل هم نوعی تجاوز است، همانطور که لمس با دست تجاوز است.

 

 اهتمام به حفظ حریم در مسکن سازی

بر خود صاحبخانه واجب است که خانه خود را طوری بسازد که از اشراف دیگران ایمن باشد و بر همسایه هم واجب است که خانه خود را طوری بسازد که محل اشراف بر خانه همسایه نباشد.

در مهندسی خانه سازی، ساخت مسکن باید به گونهای باشد که حریم زندگی همسایه در معرض چشم اندازی دیگران نباشد؛ به عبارت دیگر باید به موقعیت درب، پنجره و وضعیت معماری خانه و طرز کارگذاشتن درب و پنجرهها به منظور ایمنی از تطلّع و چشم اندازی دیگران توجه شود.223/907/

http://vasael.ir/fa/news-details/3149/





سلسله دروس خارج فقه نظام عمران و شهرسازی اسلامی / جلسه۱۷

بزرگراه‌ها در ساختار شهر اسلامی

وسائل - آیت الله اراکی گفت: نباید در ساختمان عمران شهری افق برای مردم وقتی در کوچه یا خیابان راه می‌روند بسته باشد.

بزرگراه‌ها در ساختار شهر اسلامی

به گزارش سرویس جامعه پایگاه تخصصی فقه حکومتی وسائل، نظام عمران شهری از یک جوهر، و یک قالب و صورتی برخوردار است و این مسئله به نظام عمران شهری در شهرهای اسلامی هم اختصاص ندارد و همه جا همین قاعده جاری است. جان و روح نظام عمران شهری را آن ساختار فکری و ارزشی‌ای تشکیل داده است که نظام عمران شهری را جهت می‌دهد. آنچه در این سلسله دروس به آن خواهیم پرداخت همان ساختار به اصطلاح ایدئولوژیک نظام عمران شهری است که به وسیلۀ فقه اسلام تبیین شده و می‌شود و کار فقها است.

 

خلاصه درس

استاد درس خارج در مورد نظام عمران شهری بیان داشت : در نظام عمران شهری بنا بر آنچه از روایات استفاده می‌شود، هم باید راه فرعی داشته باشیم و هم راه اصلی؛ هم درکل شهر و هم در محله‌ها باید راه اصلی وجود داشته باشد. همچنین در راه‌های اصلی باید سعه راه رعایت شود. یک نکته اینکه مناسبات حکم و موضوع میزان این سعه را معین می‌کند؛ یعنی اگر این راه واسع راه یک شهر بیست هزارنفری باشد باید به یک شکل سعه در آن رعایت شود اما در یک شهر ده میلیونی باید به شکل دیگری لحاظ شود که باید به تناسب جمعیت لحاظ شود.

 

 

 

متن تقریر

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاهُ عَلی‏ سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَهْلِ بَیْتِهِ الطَّیِّبِینَ الطّاهِرِینَ

دلیل دیگری که آن را می‌توان به‌عنوان مؤید - و نه دلیل مستقل- بنا بر مبغوضیت ساخت ساختمان‌های بلند در فقه اسلامی آورد روایتی است که بخاری محدث معروف اهل سنت از رسول اکرم (صلی‌الله علیه و آله) نقل می‌کند. در روایت که علامات آخرالزمان یا علامات قیام قیامت آمده است مبغوضیت این کار از سیاق روایت استفاده می‌شود زیرا از کارهایی است که در شرع ما نامطلوب‌ بوده و قبل از روز قیامت اتفاق می‌افتد.

روایت چنین است «عَن أبی هُرَیرَهَ: إنَّ رَسولَ اللَّهِ صلی اللّه علیه و آله قالَ: لا تَقومُ السّاعَهُ حَتّی‏ تَقتَتِلَ فِئَتانِ عَظیمَتانِ تَکونُ بَینَهُما مَقتَلَهٌ عَظیمَهٌ، دَعوَتُهُما واحِدَهٌ، و حَتّی‏ یُبعَثَ دَجّالونَ کَذّابونَ قَریبٌ مِن ثَلاثینَ، کُلُّهُم یَزعُمُ أنَّهُ رَسولُ اللَّهِ، و حَتّی‏ یُقبَضَ العِلمُ، وتَکثُرَ الزَّلازِلُ، ویَتَقارَبَ الزَّمانُ، و تَظهَرَ الفِتَنُ، ویَکثُرَ الهَرجُ و هُوَ القَتلُ، و حَتّی‏ یَکثُرَ فیکُمُ المالُ فَیَفیضَ، حَتّی‏ یُهِمَّ رَبَّ المالِ مَن یَقبَلُ صَدَقَتَهُ، و حَتّی‏ یَعرِضَهُ فَیَقولَ الَّذی یَعرِضُهُ عَلَیهِ: لا أرَبَ‏ لی بِهِ، و حَتّی‏ یَتَطاوَلَ النّاسُ فِی البُنیانِ، و حَتّی‏ یَمُرَّ الرَّجُلُ بِقَبرِ الرَّجُلِ فَیَقولُ: یا لَیتَنی مَکانَهُ، و حَتّی‏ تَطلُعَ الشَّمسُ مِن مَغرِبِها، فَإِذا طَلَعَت ورَآهَا النّاسُ -یَعنی- آمَنوا أجمَعونَ، فَذلِکَ حینَ «لَا یَنفَعُ نَفْسًا إِیمَنُهَا لَمْ تَکُنْ ءَامَنَتْ مِن قَبْلُ أَوْ کَسَبَتْ فِی إِیمَنِهَا خَیْرًا» وَلَتَقُومَنَّ السَّاعَهُ وَقَدْ نَشَرَ الرَّجُلَانِ ثَوْبَهُمَا بَیْنَهُمَا فَلَا یَتَبَایَعَانِهِ وَلَا یَطْوِیَانِهِ…»

 

یکی از علامات آخرالزمان این است که دو گروه با یکدیگر می‌جنگند که هر دو یک ادعا هم دارد، دروغ‌گویان دجالی پیدا می‌شوند که همۀ آن‌ها می‌گویند که ما پیامبر هستیم، علم جمع شده و انقباض پیدا می‌کند، زلزله زیاد می‌شود، زمان به سرعت طی می‌شود، تقارب زمان ایجاد می‌شود یعنی لحظه‌ها به هم نزدیک می‌شود. -اشاره به تندی حرکت زمانی دارد؛ در روایات شیعه هم شبیه به این روایت وجود دارد که قبل از قیامت زمان به سرعت تند می‌شود.

البته عکس این مطلب هم نسبت به دولت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف وارد شده است که وقتی ایشان ظهور می‌کنند گردش زمان کند می‌شود و البته تفسیر آن را باید در جای خود بیان کرد.- زمان پر از فتنه می‌شود و فتن‌ها ظاهر می‌‍‌شود، کشتن زیاد می‌شود، پول زیاد می‌شود و مردم زیاد می‌شوند به‌طوری‌که دنبال کسی می‌گردند که به او صدقه دهند، قیامت برپا نمی‌شود تا وقتی‌که مردم در ساختمان‌سازی شروع به برج‌سازی کنند و به ساختمان‌های بلند روی بیاورند. -شاهد ما این مقطع روایت است.- طوری می‌شود که مردم به گورستان می‌روند می‌گویند که‌ ای کاش ما جای این مرده بودیم و نبودیم که این جریان‌ها را ببینیم، خورشید هم از مغرب بیرون می‌آید –البته ما به قرائن مختلف بیان کرده‌ایم که این «وحَتّی‏ تَطلُعَ الشَّمسُ مِن مَغرِبِها» یعنی حتی یخرج امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف- قیامت برپا نمی‌شود مگر اینکه خورشید از مغرب خود ظاهر شود. مردم همه در آن روز ایمان می‌آورند و آن مردمی که قبلاً ایمان نیاورده بودند ایمان آن‌ها به سود آن‌ها نخواهد بود." ساعت قیامت آن‌قدر سریع برپا می‌شود که دو نفر که می‌خواهند به هم پارچه بفروشند قبل از اینکه پارچه را جمع کنند قیامت برپا می‌شود…»

مقصود از روایت و شاهد بحث «وحَتّی‏ یَتَطاوَلَ النّاسُ فِی البُنیانِ» است. سیاق روایت سیاق مذمت است نه سیاق مدح زیرا با توجه به این تعابیر «وَ تَکْثُرَ الزَّلَازِلُ، وَ یَتَقَارَبَ الزَّمَانُ، وَ تَظْهَرَ الْفِتَنُ، وَ یَکْثُرَ الْهَرْجُ، وَ هُوَ الْقَتْلُ» می‌توان استفاده مذمت کرد.

تأکید می‌شود که از این روایت برای استدلال استفاده نمی‌کنیم بلکه به‌عنوان مؤید ادلۀ سابق برای منفی بودن مسئلۀ ساختمان‌سازی بلند در شهر مطرح می‌کنیم. سند روایت هم برای ما صحیح نیست. البته حدس می‌زنیم که این روایت ادغام چند روایت در هم باشد زیرا یکی از کارهایی که روات می‌کردند این بود که گاهی چند روایت از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) را در یک روایت بیان می‌کردند.

پس به قرینه روایات دیگر این روایت یک روایت نیست بلکه چند روایت بوده است و ابوهریره آن‌ها را در یک روایت جمع کرده است. لذا مثلاً «یَکْثُرَ فِیکُمُ الْمَالُ فَیَفِیضُ، حَتَّی یُهِمَّ رَبَّ الْمَالِ مَنْ یَقْبَلُ صَدَقَتَهُ» متعلق به دوران امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف است به دلیل اینکه در روایات دیگر آمده است که در حکومت ایشان است که چنین اتفاقی می‌افتد. اتفاقات قبلی که هرج‌ومرج و این موارد است متعلق به دوران قبل از زمان ظهور است اما برخی از اتفاقاتی که در اینجا ذکر شده است متعلق به دوران بعد از ظهور است.

 

البته اینکه تعبیر «لَا تَقُومُ السَّاعَهُ» آمده است ممکن است که همه یک روایت باشند و حضرت رسول اکرم (صلی‌الله علیه و آله) هم حوادث قبل از ظهور و هم حوادث بعد از دوران ظهور را بیان کرده باشد و لذا این به قرائن دیگری که ما ذکر می‌کنیم مربوط به حوادث قبل از ظهور است به دلیل اینکه در دوران ظهور نداریم که ساختمان‌های بلند ساخته می‌شود یا قاعدتاً این موارد مربوط به دوران قبل از ظهور است.

پس به این روایت استدلال نمی‌کنیم اما از آن استشهار می‌شود که «حَتّی‏ یَتَطاوَلَ النّاسُ فِی البُنیانِ» طولانی شدن بنیان‌ها به عنوان یکی از علائم منفی ذکر شده است. روایت در صحیح بخاری جلد ۴ صفحه ۲۳۱ آمده است.

 

وجود راه های اصلی و فرعی

بحث ما در حال حاضر در کلیات نظام عمران شهری است که تاکنون به شش مطلب از مطالب مربوط به‌نظام عمران شهری اشاره شد. بحث امروز هم در مطلب هفتم است. مطلب هفتم این است که در نظام عمران شهری بنا بر آنچه از روایات استفاده می‌شود، هم باید راه فرعی داشته باشیم و هم راه اصلی؛ هم درکل شهر و هم در محله‌ها باید راه اصلی وجود داشته باشد. همچنین در راه‌های اصلی باید سعه راه رعایت شود. یک نکته اینکه مناسبات حکم و موضوع میزان این سعه را معین می‌کند؛ یعنی اگر این راه واسع راه یک شهر بیست هزارنفری باشد باید به یک شکل سعه در آن رعایت شود اما در یک شهر ده میلیونی باید به شکل دیگری لحاظ شود که باید به تناسب جمعیت لحاظ شود.

مناسبات حکم و موضوع اینجا میزان این سعه را معین می‌کند؛ همان‌طور که این سعۀ راه اصلی شهر به یک‌شکل است سعۀ راه مربوط به محله هم به شکل دیگر است. مناسبات حکم و موضوع اینجا این مطلب را می‌رساند که باید مشخص شود که یک شهر را باید برای چه مقدار جمعیت باید بسازیم و ساخت‌وسازها و طراحی‌ها باید به تناسب سعه جمعیت شهر ساخته شود. حال وقتی می‌خواهیم راه اصلی شهر را معین کنیم باید معلوم کنیم که این راه اصلی راه اصلی یک شهر بیست هزار نفره یا بیشتر است. راه اصلی هم یعنی راه مشرق به مغرب و شمال به جنوب.

 

دسترسی به راه اصلی برای همه مردم شهر

همچنین هر شهری را که می‌خواهیم طراحی کنیم باید راه اعظم و راه اصلی داشته باشد که این راه اصلی اطراف شهر را به همدیگر وصل می‌کند؛ شمال را به جنوب و شرق را به غرب وصل می‌کند. این هم باید به تناسب جمعیت باشد؛ اگر پرجمعیت است سعه باید به شکلی باشد که اگر بیشتر مردم خواستند از این راه حرکت کنند بتوانند به‌راحتی از آن عبور کنند. پس این سعه است که مناسبات حکم و موضوع به ما می‌فهماند. مثلاً اگر شهر برای بیست هزار نفر طراحی شده است حال اگر این بیست هزار نفر برای مراسمی مانند عید یا عاشورا بخواهند از آن عبور کنند این راه باید گنجایش این تعداد را داشته باشد.

مشکل ترافیک در حال حاضر به این دلیل است که این مسائل در شهر ساخته نشده است و مشخص نیست که شهر را برای چه تعدادی ساخته‌ایم. مثلاً شهر قم راه اعظم ندارد.

قاعدتاً طریق اعظم طریقی است که راه بیشتر مردم است یعنی راهی است که مردم آن شهر بیشترین رفت‌وآمد را از آن راه انجام می‌دهند.

طریق اعظم بر اساس مناسبات حکم و موضوع تعریف دارد و یکی از تعاریف آن این است که بیشترین رفت‌وآمد مردم شهر از آن باشد. بیشترین رفت‌وآمد مردم شهر هم از مسیر مشرق به مغرب و شمال به جنوب است و این مسیر مسیری است که بیشترین رفت‌وآمد را خواهد داشت. راه‌ها هم باید به شکلی باشند که همۀ مردم به‌طور مساوی از آن استفاده کنند و مثلاً کسی که در مشرق است مانند کسی که در مغرب است از آن استفاده کند و خلاف این کار خلاف عدالت است.

روایت بعدی که بحث می‌شود در جلد ۱۷ وسائل الشیعه در باب ۲۰ از ابواب احیای اموات در صفحه ۳۲۷ آمده است. مرحوم مفید رحمه الله علیه در الاختصاص این روایت را بیان می‌کند: «رَوی‏ أبو بَصیرٍ، عَن أبی جَعفَرٍ علیه السلام: إذا قامَ القائِمُ علیه السلام سارَ إلَی الکوفَهِ فَهَدَمَ بِها أربَعَهَ مَساجِدَ، فَلَم یَبقَ مَسجِدٌ عَلی وَجهِ الأَرضِ لَهُ شُرَفٌ إلّا هَدَمَها و جَعَلَها جَمّاءَ و وَسَّعَ الطَّریقَ الأَعظَمَ، و کَسَرَ کُلَّ جَناحٍ خارِجٍ فِی الطَّریقِ، و أَبطَلَ الکُنُفَ وَ المَآزیبَ إلَی الطُّرُقاتِ، و لا یَترُکُ بِدعَهً إلّا أزالَها و لا سُنَّهً إلّا أقامَها…» در روایات دیگر آمده است که در کوفه مساجد ملعونه و نفرین شده وجود دارد که حضرت آن مساجد را خراب می‌کند.

طبق روایت دیوارهای مساجد باید یک راست بالا رود و اینکه برای مسجد بالکن درست کنند و در خیابان و راه‌های عمومی باشد ممنوع است زیرا از آن نهی شده است. در روایات وارده شده است که دیوارهای مسجد باید به‌طور جمء یعنی یک‌راست باشد. شکستگی یا بیرون آمدن در دیوار نباشد. «وَسَّعَ الطَّریقَ الأَعظَمَ» یعنی حضرت راه‌های اصلی را و هر طریق اعظمی را توسعه می‌دهد که از این استفاده می‌کنیم که اولاً باید طریق اعظم در شهر وجود داشته باشد و در هرکجا مردم زندگی می‌کنند باید یک ‌راه اصلی در نزدیکی محل زندگی آن‌ها وجود داشته باشد. راه اصلی هم بیان شد که آن راهی که بیشترین رفت‌وآمد مردم در آن راه است.

«و کَسَرَ کُلَّ جَناحٍ خارِجٍ فِی الطَّریقِ» حضرت این بالکن‌هایی که بیرون می‌آیند را برمی‌دارد. این هم نکته‌ای است که قبلاً بیان کردیم که در ساختمان عمران شهری نباید افق برای مردم وقتی در کوچه یا خیابان راه می‌روند بسته باشد. «و أَبطَلَ الکُنُفَ وَ المَآزیبَ إلَی الطُّرُقاتِ» فاضلاب‌هایی که در راه‌ها ایجاد می‌شود را از بین می‌برد. «و لا یَترُکُ بِدعَهً إلّا أزالَها و لا سُنَّهً إلّا أقامَها» بعد هم به قرینۀ این قسمت روایت معلوم می‌شود که آن کارهایی که حضرت بعد از ظهور انجام می‌دهد یا بدعتی است که ازاله می‌کند و یا سنتی است که آن را اقامه می‌کند.

http://vasael.ir/fa/news-details/7468/





درس خارج فقه نظام عمران و شهرسازی اسلامی / ۱۸

بلندمرتبه‌سازی در شرع مذموم است

وسائل - آیت الله محسن اراکی در جلسه هجدهم درس خارج فقه نظام عمران بلند مرتبه سازی را از لحاظ شرعی مورد بررسی قرارداد.

بلندمرتبه‌سازی در شرع مذموم است

به گزارش سرویس جامعه پایگاه تخصصی فقه حکومتی وسائل ، آیت الله محسن اراکی در جلسه هجدهم درس خارج بلند مرتبه سازی را از لحاظ شرعی مورد بررسی قرار داد و گفت : تشید بنیان در روایات به‌عنوان یک مطلب مذموم آمده است نه‌تنها در منابع اهل سنت بلکه در منابع شیعه هم به‌صورت متعدد وجود دارد.

خلاصه

نظام عمران شهری از یک جوهر، و یک قالب و صورتی برخوردار است و این مسئله به نظام عمران شهری در شهرهای اسلامی هم اختصاص ندارد و همه جا همین قاعده جاری است. جان و روح نظام عمران شهری را آن ساختار فکری و ارزشی‌ای تشکیل داده است که نظام عمران شهری را جهت می‌دهد. آنچه در این سلسله دروس به آن خواهیم پرداخت همان ساختار به اصطلاح ایدئولوژیک نظام عمران شهری است که به وسیلۀ فقه اسلام تبیین شده و می‌شود و کار فقها است.

 

 

متن تقریر

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

 

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاهُ عَلی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَهْلِ بَیْتِهِ الطَّیِّبِینَ الطّاهِرِینَ

 

نکته‌ای در باب بلندمرتبه‌سازی

 

بحث ما در مطلب هفتم بود که در آن سعه راه‌های اصلی را مطرح کردیم. قبل از اینکه به این بحث بپردازیم یک تکمله‌ای را باید برای مطلب ششم مطرح کنیم.

 

برخی بیان کرده‌اند که نظر ما این است که به دلیل اینکه ساختمان‌های بلند از علائم آخرالزمان است لذا استفاده از آن‌ها اشکال شرعی یا کراهت دارد. اما حرف ما این نبود؛ بلکه بیان کردیم به دلیل اینکه این مطلب در سیاق علائم منفی مطرح شده است استفاده می‌شود که این کار در شرع مبغوض است. ممکن است که علائم زیادی برای آخرالزمان  مطرح شود که همۀ آن‌ها منفی نبوده و برخی مثبت باشد منتها ساختمان‌های بلند از جملۀ این مطلب منفی است. ثانیاً دلیل ما تنها آن روایت نبود بلکه این کار مکمل ادلۀ دیگر بود. ما روایات زیادی را خواندیم که در آن‌ها به‌طور صریح از ساخت ساختمان‌های بلند نهی شده است. برای مثال تعبیر یا فاسق برای کسی که این‌چنین ساختمان می‌سازد برده شده است.

 

پس اولاً ما روایت صحیح بخاری را اصلاً به عنوان دلیل بیان نکردیم بلکه تنها به‌عنوان مؤید بیان شد، ثانیاً ادلۀ متعددی بیان کردیم که برخی از آن‌ها روایات صریحه‌ای است و ثالثاً -هم که تکمیلی بر بحث است- روایاتی که قبلاً بحث شد از صحیح بخاری است اما در منابع خود ما هم روایات متعددی در همین رابطه وجود دارد که ما این روایت را هم اضافه می‌کنیم که در آن‌ها ساخت ساختمان‌های بلند در سیاق علائم منفی روایات آمده است یعنی علائمی که در نظر شرعی مورد نکوهش قرار گرفته است. در بحارالانوار جلد ۵۲ صفحه ۱۹۳ روایتی است که مرحوم صدوق رحمه‌الله علیه در اکمال الدین و تمام النعمه نقل کرده‌اند.

 

این روایت از حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) است: «حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِیزِ بْنُ یَحْیَی الْجَلُودِیُّ بِالْبَصْرَهِ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ مُعَاذٍ قَالَ حَدَّثَنَا قَیْسُ بْنُ حَفْصٍ قَالَ حَدَّثَنَا یُونُسُ بْنُ أَرْقَمَ عَنْ أَبِی سَیَّارٍ الشَّیْبَانِیِّ عَنِ الضَّحَاکِ بْنِ مُزَاحِمٍ عَنِ النَّزَّالِ بْنِ سَبْرَهَ قَالَ: خَطَبَنَا أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیُّ بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیه السلام فَحَمِدَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَثْنَی عَلَیْهِ وَ صَلَّی عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ ثُمَّ قَالَ سَلُونِی أَیُّهَا النَّاسُ قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِی ثَلَاثاً فَقَامَ إِلَیْهِ صَعْصَعَهُ بْنُ صُوحَان‏» حضرت سه بار در خطبه فرمودند: ای مردم از من بپرسید پیش از اینکه از بین شما بروم و فرصت پرسش را از دست دهید. صعصعه (از یاران بسیار فرهیخته امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)) برخاست و به این شکل سؤال کرد: «یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ مَتَی یَخْرُجُ الدَّجَّال‏» دجال چه زمانی خروج می‌کند؟ حضرت پاسخ می‌دهند «فَقَالَ لَهُ عَلِیٌّ علیه السلام اقْعُدْ فَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ کَلَامَکَ وَ عَلِمَ مَا أَرَدْتَ وَ اللَّهِ مَا الْمَسْئُولُ عَنْهُ بِأَعْلَمَ مِنَ السَّائِلِ وَ لَکِنْ لِذَلِکَ عَلَامَاتٌ وَ هَیَئَاتٌ یَتْبَعُ بَعْضُهَا بَعْضاً کَحَذْوِ النَّعْلِ بِالنَّعْلِ وَ إِنْ شِئْتَ أَنْبَأْتُکَ بِهَا قَالَ نَعَمْ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَقَالَ ع احْفَظْ فَإِنَّ عَلَامَهَ ذَلِکَ إِذَا أَمَاتَ النَّاسُ الصَّلَاهَ وَ أَضَاعُوا الْأَمَانَهَ وَ اسْتَحَلُّوا الْکَذِبَ وَ أَکَلُوا الرِّبَا وَ أَخَذُوا الرِّشَا وَ شَیَّدُوا الْبُنْیَان‏».

 

وقت خروج دجال در دست ما نیست و علم آن در پیش خداست اما خروج او علاماتی دارد. اگر می‌خواهی من علامات خروج او را برای شما بیان کنم. –این علامات منفی هستند یعنی علاماتی هستند که همه حوادث بد را بیان می‌کنند.- صعصعه عرض کرد: بله بفرمایید که حضرت پاسخ داد: وقتی مردم نماز را می‌میرانند و نماز آن حقیقت را در بین مردم نداشته باشد، وقتی امانت را تضییع می‌کنند. -البته در روایاتی آمده است که مراد از این امانت امامت است و تضییع امانت به معنای این است که حکومت و قدرت در اختیار افراد نااهل باشند- وقتی دروغ حلال می‌شود -این هم به معنای این است که در بین مؤمنان این قضیه اتفاق می‌افتد وگرنه در بین کفار و فاسقان که مطرح نیست- وقتی ربا و رشوه زیاد می‌شود و وقتی که ساختمان‌های بلند ساخته می‌شود. «شَیَّدُوا الْبُنْیَان‏» شاهد بحث ما این مطلب است که تشیید بنیان اتفاق می‌افتد و این تشیید بنیان یکی از علائم خروج دجال است. این مطالب همه در سیاق رفتارهای مذموم شرع است.

 

مرحوم طُریحی در مجمع البحرین شید را این‌گونه توضیح می‌دهد: « المُشَیَّدُ بضم المیم و تشدید الیاء و فتحها: المطول، و منه قوله تعالی: فِی بُرُوجٍ‏ مُشَیَّدَه. أی قصور مطوله مرتفعه مُشَیَّدَه مجصصه» ساختمان مشید یعنی ساختمان بلند و معنی برج مشیده همین بروجی است که امروزه ما زیاد می‌بینیم. بروج مشیده یعنی ساختمان‌های بلند. پس از اینجا که می‌فرماید: «شَیَّدُوا الْبُنْیَان‏» یعنی ساختمان‌های بلند ساختند. این ساختمان‌های بلند ساختن در کنار رشوه‌خواری و دروغ‌گویی و نماز را خراب کردن آمده است و این سیاق بیان حوادث منفی و مذموم در شرع است. روایت به این شکل ادامه دارد: «ظَلَمَهً وَ الْعُرَفَاءُ خَوَنَهً وَ الْقُرَّاءُ فَسَقَهً وَ ظَهَرَتْ شَهَادَهُ الزُّورِ وَ اسْتُعْلِنَ الْفُجُورُ وَ قَوْلُ الْبُهْتَانِ وَ الْإِثْمُ وَ الطُّغْیَانُ وَ حُلِّیَتِ الْمَصَاحِفُ وَ زُخْرِفَتِ الْمَسَاجِدُ وَ طُوِّلَتِ الْمَنَارَاتُ وَ أُکْرِمَتِ الْأَشْرَارُ وَ ازْدَحَمَتِ الصُّفُوفُ وَ اخْتَلَفَتِ الْقُلُوبُ وَ نُقِضَتِ الْعُهُودُ وَ اقْتَرَبَ الْمَوْعُودُ وَ شَارَکَ النِّسَاءُ أَزْوَاجَهُنَّ فِی التِّجَارَهِ حِرْصاً عَلَی الدُّنْیَا وَ عَلَتْ أَصْوَاتُ الْفُسَّاقِ وَ اسْتُمِعَ مِنْهُمْ وَ کَانَ زَعِیمُ الْقَوْمِ أَرْذَلَهُمْ وَ اتُّقِیَ الْفَاجِرُ مَخَافَهَ شَرِّهِ وَ صُدِّقَ الْکَاذِبُ وَ اؤْتُمِنَ الْخَائِنُ وَ اتُّخِذَتِ الْقِیَانُ وَ الْمَعَازِف‏…»

 

روایت دیگری هم از بحارالانوار در جلد ۵۲ صفحۀ ۲۶۳ آمده است. این روایت دیگری است و غیر از روایت قبلی است که مرحوم مجلسی آن را از جامع الاخبار روایت می‌کند و سند به جابر بن عبدالله انصاری می‌رسد. آغاز روایت این است که جابر می‌گوید: « رَوَی جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِیُّ قَالَ‏ حَجَجْتُ‏ مَعَ‏ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله حِجَّهَ الْوَدَاعِ فَلَمَّا قَضَی النَّبِیُّ صلی الله علیه و آله مَا افْتُرِضَ عَلَیْهِ مِنَ الْحَجِّ أَتَی مُوَدِّعَ الْکَعْبَهِ فَلَزِمَ حَلْقَهَ الْبَابِ وَ نَادَی بِرَفِیعِ صَوْتِهِ أَیُّهَا النَّاسُ فَاجْتَمَعَ أَهْلُ الْمَسْجِدِ وَ أَهْلُ السُّوقِ فَقَالَ ص اسْمَعُوا…».

 

وقتی رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) در حجۀ الوداع از اعمال حج خارج شدند با کعبه وداع کردند. حلقۀ در کعبه را گرفتن و با یک صدای بلند فرمود: مردم جمع شویم، بعد مردم جمع شدند. حضرت ادامه داد: می‌خواهم حوادث آینده را برای شما بگویم پس شاهدین و حاضرین به غائبین خبر دهند. سپس حضرت چنان گریه کرد که مردم را به گریه انداخت. وقتی حضرت از گریه آرام شدند فرمودند: بدانید که در حال حاضر مثال شما مانند شاخصه‌ای است که برگ دارد اما خار ندارد، بعد از مدتی این شاخه می‌شود شاخۀ برگ همراه با خار و بعد از مدتی می‌شود شاخۀ پر از خار بدون برگ. جناب سلمان بلند شد و عرضه داشت: در چه زمانی این اتفاق می‌افتد که وضع ما وضع شاخه‌ای است که خار دارد و برگ است؟ که حضرت این موارد را شمرد.-همۀ این مسائل علامات منفی است-.

 

در ادامۀ روایت آمده است: «فَقَامَ إِلَیْهِ جَمَاعَهٌ مِنَ الصَّحَابَهِ فَقَالُوا یَا رَسُولَ اللَّهِ أَخْبِرْنَا مَتَی یَکُونُ ذَلِک‏» برخی از صحابه گفتند که این حوادث چه زمانی اتفاق می‌افتد؟ حضرت پاسخ دادند: «فَقَالَ صلی الله علیه و آله عِنْدَ تَأْخِیرِ الصَّلَوَاتِ وَ اتِّبَاعِ الشَّهَوَاتِ وَ شُرْبِ الْقَهَوَاتِ وَ شَتْمِ الْآبَاءِ وَ الْأُمَّهَاتِ حَتَّی تَرَوْنَ الْحَرَامَ مَغْنَماً وَ الزَّکَاهَ مَغْرَماً وَ أَطَاعَ الرَّجُلُ زَوْجَتَهُ وَ جَفَا جَارَهُ وَ قَطَعَ رَحِمَهُ وَ ذَهَبَتْ رَحْمَهُ الْأَکَابِرِ وَ قَلَّ حَیَاءُ الْأَصَاغِرِ وَ شَیَّدُوا الْبُنْیَانَ وَ ظَلَمُوا الْعَبِیدَ وَ الْإِمَاءَ وَ شَهِدُوا بِالْهَوَی وَ حَکَمُوا بِالْجَوْرِ وَ یَسُبُّ الرَّجُلُ أَبَاهُ وَ یَحْسُدُ الرَّجُلُ أَخَاهُ وَ یُعَامِلُ الشُّرَکَاءُ بِالْخِیَانَهِ وَ قَلَّ الْوَفَاءُ وَ شَاعَ الزِّنَاءُ وَ تَزَیَّنَ الرِّجَالُ بِثِیَابِ النِّسَاءِ وَ ذَهَبَ عَنْهُمْ قِنَاعُ الْحَیَاءِ وَ دَبَّ الْکِبْرُ فِی الْقُلُوبِ کَدَبِیبِ السَّمِّ فِی الْأَبْدَانِ وَ قَلَّ الْمَعْرُوفُ وَ ظَهَرَتِ الْجَرَائِمُ وَ هُوِّنَتِ الْعَظَائِمُ وَ طَلَبُوا الْمَدْحَ بِالْمَالِ وَ أَنْفَقُوا الْمَالَ لِلْغِنَاءِ وَ شُغِلُوا فِی الدُّنْیَا عَنِ الْآخِرَهِ وَ قَلَّ الْوَرَعُ وَ کَثُرَ الطَّمَعُ وَ الْهَرْجُ وَ الْمَرْجُ وَ أَصْبَحَ الْمُؤْمِنُ ذَلِیلًا وَ الْمُنَافِقُ عَزِیزاً مَسَاجِدُهُمْ مَعْمُورَهٌ بِالْأَذَانِ وَ قُلُوبُهُمْ خَالِیَهٌ عَنِ الْإِیمَانِ بِمَا اسْتَخَفُّوا بِالْقُرْآنِ وَ بَلَغَ الْمُؤْمِنُ عَنْهُمْ کُلَّ هَوَانٍ فَعِنْدَ ذَلِکَ تَرَی وُجُوهَهُمْ وُجُوهَ الْآدَمِیِّینَ وَ قُلُوبَهُمْ قُلُوبَ الشَّیَاطِینِ کَلَامَهُمْ أَحْلَی مِنَ الْعَسَلِ وَ قُلُوبَهُمْ أَمَرَّ مِنَ الْحَنْظَلِ فَهُمْ ذِئَابٌ فَعَلَیْهِمْ ثِیَابٌ مَا مِنْ یَوْمٍ إِلَّا یَقُولُ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أنی [أَ بِی‏] تَفْتَرُونَ أَمْ عَلَیَّ تَجْرُءُونَ [تَجْتَرِءُونَ‏]…».

 

بازهم در اینجا شیدوا البنیان به‌عنوان یکی از علائم منفی آمده است و در سیاق مواردی است که از شرع مذموم است. بنابراین اینکه گفتیم تشید بنیان در روایات به‌عنوان یک مطلب مذموم آمده است نه‌تنها در منابع اهل سنت بلکه در منابع شیعه هم به‌صورت متعدد وجود دارد. این هم غیر از ادله‌ای است که در جلسات قبلاً مطرح شد و به‌طور مستقیم نهی از ساخت ساختمان‌های بلند می‌کند.

 

ادامه مساله‌ توسعه‌ی راه‌های اصلی

 

مطلب هفتم این بود که بیان شد از روایات استفاده می‌شود که سعۀ راه‌های اصلی مطلوب شرع است. البته از روایات می‌توان این استفاده را کرد که مطلق سعۀ راه مطلوب است اما در روایات تأکید خاصی بر سعۀ راه‌های اصلی شده است.

 

بیان شد که از این روایت استفاده می‌شود که دیوارهای مساجد باید یکسره بوده و نباید بالکن داشته و از آن بیرون آمده باشند و یا در خیابان و معابر باشد. البته ما این بحث را بعداً خواهیم کرد که کلاً در عمران و عمارت های اسلامی اینکه بخواهیم بالکن داشته باشیم که در راه باشد مورد نهی قرار گرفته است. شاید علت آن این باشد که ما بیان کردیم که وضع ساختمان‌ها و عمران شهری باید به شکلی باشد که افق باید برای مردم باز باشد و کسی که در شهر حضور دارد و یا در خیابان راه می‌رود بتوان به‌راحتی به افق نگاه کند. این شُرُف یا بالکن‌ها یا کم بودن عرض راه‌ها که در برخی از روایت آمده است مذموم است زیرا در روایت می‌فرماید: «وَ وَسَّعَ الطَّرِیقَ الْأَعْظَم‏» که شاهد بحث ما هم این است که امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف راه‌های اصلی را توسعه می‌دهند.

 

در ادامۀ روایت می‌فرماید: جناح‌هایی که در راه مردم است و راه مردم را این جناح‌ها می‌بند را حضرت می‌شکند یعنی اجازه نمی‌دهد که بالکن‌ها در راه‌ها به وجود بیایند. این «وَ لَا یَتْرُکُ بِدْعَهً إِلَّا أَزَالَهَا وَ لَا سُنَّهً إِلَّا أَقَامَهَا» شاهد بر این است که این نوع ساختمان در نظر شرع مصداق بدعت بوده یا حداقل مذموم است.

 

علاوه بر این از روایت استفاده می‌شود که به‌طور کل وسعت راه‌ها مطلوب است. در جلسۀ پیش وسعت راه‌های اصلی شهر مطرح شد. اما یک روایتی وجود دارد که از آن استحباب وسعت به طور کلی استفاده می‌شود یعنی هم خانه‌ها و هم راه‌ها باید وسیع باشند و باید فاصلۀ بین خانه‌ها هم زیاد باشد و این چسبیدگی منازل هم بد است. پس حتی تراکم عرضی هم منفی است یعنی محبوب شارع نیست و مذموم شده است.

 

روایتی را در این باب است که از نظر سندی هم صحیح است. روایت در جلد ۳ وسائل الشیعه صفحه ۵۵۸ آمده است که شخصی خدمت حصرت رسول (صلی الله علیه و آله) آمد و شکایتی کرد. قبل از توضیح روایت باید دانست که این سند علی بن ابراهیم عن ابیه عن النوفلی عن السکونی در روایات مرحوم کلینی خیلی تکرار می‌شود از سندهای پرتکرار و پرکاربرد است. ما هم در جای خود بیان کردیم که هم نوفلی و هم سکونی مورد توثیق هستند؛ هم به دلیل روایت علی بن ابراهیم و [هم به دلایل دیگری که بیان شد]. بیان کردیم که روات علی بن ابراهیم ثقات هستند به دلیل اینکه او در مقدمۀ تفسیرش همۀ رجال روایی خود را توثیق کرده‌اند و این‌ها هم قدر متیقن از علی بن ابراهیم است.

 

این را هم بیان کرده‌ایم اینکه برخی می‌گویند که سکونی سنی بوده است بر فرض که این‌طور هم باشد این سنی بودن ضرری به روایت نمی‌رساند. هرچند اصل مسئلۀ هم درست نیست و سکونی شیعه است. زیرا دلیلی را که بر تسنن سکونی می‌آورد این است که او همۀ روایاتی که از حضرت امام صادق (علیه السلام) نقل می‌کند را به این صورت آورده است: قال الصادق عن ابی عن آبائه عن رسول‌الله و روایتی ندارد که در آن بیان کند: قال الصادق و در ایشان متوقف شود.

 

برخی گفته‌اند که انگار امام صادق (علیه السلام) را به‌عنوان امام قبول نداشته است و او را تنها به عنوان راوی قبول داشته است اما این‌چنین نیست؛ بلکه این کار را کرده است تا روایات اهل‌بیت علیهم السلام در بین عامۀ مسلمین مقبولیت بیشتری پیدا کرده و رواج داشته باشد. اگر روایت را تنها از امام صادق (علیه السلام) بیان می‌کرد این روایت در نزد محدثین اهل سنت به‌عنوان سند موقوفه یا مقطوعه مورد اعتنا قرار نمی‌گرفت و تضعیف می‌شد. پس برای اینکه روایت را از وقف خارج کرده و اتصال آن‌ها را تا رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) درست کنند این‌گونه روایت می‌آورد که کار درستی هم بوده است. بنابراین این کار دلیل بر تسنن او نیست.

 

توسعه‌ مسیر در منابع روایی

 

«عَنْ عَلِیِّ بْنِ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم شَکَا رَجُلٌ مِنَ الْأَنْصَارِ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله و سلم- أَنَّ الدُّورَ قَدِ اکْتَنَفَتْهُ فَقَالَ النَّبِیُّ ص- ارْفَعْ صَوْتَکَ مَا اسْتَطَعْتَ وَ سَلِ اللَّهَ أَنْ یُوَسِّعَ عَلَیْک‏». یکی از انصار خدمت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) شکایت کرد که این خانه‌هایی که دور خانۀ او ساخته شده‌اند به خانۀ او چسبیده‌اند و او را احاطه کرده‌اند و به‌اصطلاح خانۀ او را خفه کرده‌اندغ به‌طوری‌که هیچ فضایی بیرونی برای این خانه باقی نگذاشته‌اند و خانه بدون فضای خارجی است. این نکته‌ای است که باید بیشتر در بحث‌ها مطرح شود که در شهرسازی باید برای خانه‌ها فضای بیرونی در نظر گرفت و اینکه فقط خانه را بسازیم و به صورتی باشد که شخص از خانه بیرون بیاید در خانه دیگر بی‌افتد یا خانه دیگری به او چسبیده باشد و یا به یک‌راه عمومی چسبیده باشد بدون اینکه فضایی بین آن باشد، در شرعی مذموم است و قرینۀ آن هم همین روایت است.

 

بنده در یاد دارم که سابقاً به یک روایتی برخورد کردم که همین روایت را به این شکل نقل کرده است رفع صوت بالاذان، یعنی صدا را برای اذان بلند کن و نه برای هر صوتی. به حضرت عرض کرد خانه‌ها من را احاطه کرده‌اند که حضرت می‌فرماید با صدای بلند اذان بگو. حال این به چه معناست که آیا فضای معنوی ایجاد می‌کند تا آن فضا را جبران کند یا شاید چیز دیگر ما آن را نمی‌دانیم. شاید هم اینکه صدا برای آن‌ها مزاحمت ایجاد کند و یواش یواش دور او را خالی کنند اما بعید است که چنین باشد. به‌هرحال یک نکته‌ای دارد که ما به این نکته توجه نمی‌کنیم و اجمالاً خیلی برای ما معلوم نیست که این راز رفع صوت برای چیست حال چه رفع صوت به وسیلۀ اذان یا رفع صوت تنها.

 

اما از این «وَ سَلِ اللَّهَ أَنْ یُوَسِّعَ عَلَیْک‏» که خدا به تو وسعتی دهد که جای خود را عوض کنی می‌فهمیم که در نظر شرع این کار مذموم است. پس اینکه از این قضیه شکایت کرد و رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) هم به شکایت او جواب داد و این پذیرش گله او که نوعی تقریر به‌شمار می‌آید برای ما حجت است که این کار مذموم شرع است. رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) شکایت او را شنید و بر آن ردی نکرد و نگفت که این شکایت تو بی‌خود و بی‌جا است؛ لذا  معلوم می‌شود که حضرت مذموم بودن این پدیده را پذیرفته است که کسی خانه‌ای داشته باشد که هیچ فضای بیرونی نداشته باشد و همه فضای بیرونی او به‌وسیله دیگران احاطه شده باشد.

http://vasael.ir/fa/news-details/7540/


کد خبر : 7641
جمعه 20 بهمن 1396 - 11:09

سلسله دروس خارج فقه / نظام عمران و شهرسازی اسلامی/ ۱۹

اساس عمران شهری بر قاعده‌ لاضرر است

وسائل - آیت الله محسن اراکی در جلسه نوزدهم درس خارج فقه نظام عمران قاعده لاضرر را در عمران شهر بررسی کرد.

اساس عمران شهری بر قاعده‌ لاضرر است

 

به گزارش سرویس جامعه پایگاه تخصصی فقه حکومتی وسائل ، آیت الله محسن اراکی در جلسه نوزدهم  درس خارج در سال 96 با برررسی قاعده لاضرر در عمران شهری گفت:هر شیئی که قابل‌استفاده باشد اگر استفاده او دایرۀ حریمی دارد باید آن حریم رعایت شود.

 

خلاصه

نظام عمران شهری از یک جوهر، و یک قالب و صورتی برخوردار است و این مسئله به نظام عمران شهری در شهرهای اسلامی هم اختصاص ندارد و همه جا همین قاعده جاری است. جان و روح نظام عمران شهری را آن ساختار فکری و ارزشی‌ای تشکیل داده است که نظام عمران شهری را جهت می‌دهد. آنچه در این سلسله دروس به آن خواهیم پرداخت همان ساختار به اصطلاح ایدئولوژیک نظام عمران شهری است که به وسیلۀ فقه اسلام تبیین شده و می‌شود و کار فقها است.

یکی از چیزهایی که باید رعایت شود و در روایات هم به‌صورت متعدد آمده است حریم الطریق است یعنی راه حریم دارد؛ یعنی کسی نمی‌تواند بگوید که جایی که مسیر راه مردم است فلان مقدار برای آن کافی است و کنار آن مسیر ساختمان بسازد.

درست است که این مسیر مثلاً هفت متر است اما این مسیری که مردم در آن راه می‌روند یک لوازمی دارد. زیرا ممکن است گاهی شلوغ شود یا کسی می‌خواهد حرکت کند اما بار بر دوش دارد حال اگر در مرز این راه ساختمان سازی شود این ساختمان مزاحم این شخصی است که می‌خواهد از این راه استفاده کند. پس حریم باید رعایت شود. لذا کار این فروشنده‌هایی که در راه می‌آیند و جنس‌هایی خود را در راه می‌گذارند مشروع نیست.

 

 

متن تقریر

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

 

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاهُ عَلی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَهْلِ بَیْتِهِ الطَّیِّبِینَ الطّاهِرِینَ

 

لزوم رعایت حریم

 

مطلب هشتم لزوم رعایت حریم در راه‌ها و ساختمان‌ها است. ما بحث حریم را در چند بخش مطرح می‌کنیم؛ در بخش اول بحث ما دربارۀ اصل لزوم رعایت حریم است. روایات زیادی دربارۀ حریم وارد شده است که حریم خانه، حریم مسجد، حریم چاه‌ها و چشمه‌ها، حریم نمازگزار، حریم مؤمن، حریم درخت، حریم نهر، حریم راه، حریم محل نگه‌داری چارپایان از جملۀ آن‌هاست.

 

در این مسائل روایات زیادی وارد شده است و در وسائل الشیعه تحت این عنوان بابی وجود دارد و در فقه برای مسئله حریم اشیاء متعدد احکام خاصی وجود دارد. باب ۱۱ از ابواب احیای موات وسائل الشیعه تحت این عنوان است: باب حد التحریم البئر و العین و الطریق و المعدن و النازحه و النهر و المسجد و المؤمن. یعنی از معصوم علیه‌السلام یک باب دربارۀ حریم این چیزها روایت آمده است. بنابراین به طور کلی مسئلۀ حریم و رعایت آن در فقه ما مطرح شده و روایات زیادی دربارۀ حریم وارد شده است.

 

قبلاً روایات حریم مسجد را مطرح کردیم که حریم مسجد به چه معناست، بحث شد که جوار و حریم مسجد «حَرِیمُ الْمَسْجِدِ أَرْبَعُونَ ذِرَاعاً مِنْ کُلِّ نَاحِیَه» است یعنی چهل ذَرع حریم مسجد است. البته مقصود این است که این مقدار حداقل حریم مسجد است. پس نباید در دور مسجدی که ساخته می‌شود چیزی باشد و مسجد باید حریم داشته باشد، نباید ساختمان‌ها و راه‌ها به مسجد چسبیده باشد و هیچ فاصله‌ای بین مسجد و خانه‌های دیگر وجود نداشته باشد. مسجد باید حداقل چهل ذراع که حدود بیست متر می‌شود حریم داشته باشد.

 

اقسام حریم‌ها

 

آنچه امروز بحث می‌کنیم این ملاک‌های حریم است. بحث این را انجام می‌دهیم تا ادامه بحث را در جای دیگر مطرح کنیم. حریم‌ها دو نوع است؛ یک حریم‌هایی که در شرع مقدار آن‌ها معین شده است مانند حریم مسجد که اربعون ذراعا دربارۀ آن آمده است، یا «وَ حَرِیمَ الْمُؤْمِنِ فِی الصَّیْف‏ بَاع‏» که وقتی کنار مؤمن در تابستان می‌نشینند نباید کسی خود را به او بچسباند و حداقل باید یک باع یعنی تقریباً بیش از نیم‌ذرع -تقریباً دو وجب- فاصله داشته باشد.

 

پس وقتی در تابستان کنار هم می‌نشینند یا مخصوصاً در مساجد باید به این شکل باشد. اینکه گفته‌اند جای خالی را پر کنید در صورتی است که جای خالی وجود داشته باشد [نه اینکه همه به هم بچسبند.] یک وجب جای مؤمن است که باید حفظ شود. به‌هرحال وقتی کسی به نماز می‌ایستد باید یک ‌فاصله‌ای بین او و دیگری برقرار باشد. منظور این است که حتی بر روی حریم شخصی که در مجلس می‌نشیند هم باید دقت شود.

 

پس طبق این حرف وقتی مثلاً می‌خواهید مسجد بسازید باید حریم آن و راه‌ها حساب شود و اگر مثلاً مسجد برای هزار نفر است باید مسجد طوری ساخته شود که برای هزار نفر با حریم آن جا باشد و علاوه بر جای شخصی که می‌خواهد در مسجد بنشیند حریم شخص دیگر هم ملاحظه شود.

 

در بحث حریم دو نوع روایت وجود دارد یک سری روایاتی که حد حریم را از نظر شرعی معین کرده است مانند حریم مؤمن و حریم مسجد و یک سری روایات دیگر وجود دارد که در آن‌ها حریم معین نشده است یا باید گفت که مقیاس‌های متعددی برای حریم آن‌ها آمده است؛ یعنی در یک روایتی آمده است که حریمش به این مقدار است و در روایت دیگری آمده است که حریم کمتر یا بیشتری دارد. مثلاً نسبت به حریم تربت سیدالشهدا (علیه‌السلام) که این تربت قبر ایشان که آثار شرعیه متعددی دارد -هم اثر شفاء و هم اثر استحباب سجده دارد- روایات متعدد است و از سبعین ذراعا وارده شده است که مثلاً حریم قبر ایشان هفتاد ذراع است تا سه میل در سه میل یا سه مایل در سه مایل که آن هم روایت شده است. پس نسبت به شرایط، حریم آن چیز باید رعایت شود.

 

در برخی از روایات حد معین یا حداقل و حداکثری آمده است و در برخی دیگر اصلاً حد خاصی وارد نشده است. طبق استقرای غیر تامی که بنده انجام دادم حداقل برای دوازده چیز در روایات حریم وارد شده است که باید رعایت شود؛ از خانه و مسجد و چاه و چشمه و نمازگزار و نخل و نهر و حریم الحسین علیه السلام و حریم الطریق و حریم المعطن. اولاً ما از این تعدد حریم برای اشیاء استفاده می‌کنیم که این‌چنین نیست که خصوص این موارد حریم داشته باشد بلکه حریم برای هر شیئی است که یک منفعتی از او برده می‌شود یا وضع برای یک نحو انتفاع خاصی شده است.

 

به‌هرحال هر شیئی یک منفعتی دارد و از خانه، مسجد و راه هر کدام به یک شکل بهره‌برداری می‌شود. از روایات دیگری که به آن‌ها اشاره خواهیم کرد استفاده می‌شود که اولاً باید این حریم طوری تنظیم شود -آنجایی که حد معینی برای حریم نیامده است- که امکان استفادۀ شایسته از آن شیء فراهم شود. مثلاً در روایت آمده است: «حَرِیمُ‏ النَّخْلَهِ طُولُ سَعَفِه» حریم هر نخلی سعف آن نخل است یعنی برگ درخت خرما اندازۀ حریم اوست که از این استفاده می‌کنیم که مطلق درخت به این شکل است و ما از آن اطلاق خصوصیت می‌کنیم. پس معلوم می‌شود که هر درختی به این شکل است و حریم آن شاخ و برگ آن است.

 

مثلاً در روایت آمده است که اگر درختی در خانۀ کسی است و شاخ و برگ آن در خانۀ همسایه است هرکجا این شاخ و برگ رفته است حریم درخت شخص صاحل درخت است و معلوم می‌شود که اگر خانه‌ و باغی در نظر گرفته شود باید بُرد درخت‌ها و شاخه‌های آن حریم باغ حساب شود؛ یعنی شخص دارای این نخل و درخت می‌تواند از این حریم درخت بهره‌برداری کند. وقتی بیان می‌کنند که اگر این زمین را احیا کردی این زمین متعلق به تو می‌شود پس اگر باغی در آن کاشتی حال که ملک تو شده است تا جایی که برگ درخت می‌رسد مشمول احیای حق من است.

 

این معنای حریم است که وقتی من درختی را کاشتم اثر احیای من بر زمین بار می‌شود و تملک آن زمین است و این‌چنین نیست که تنها محل رویش این درخت تملک شود بلکه محل رویش ملک می‌شود و آن شعایی که شاخۀ این درخت به آن خواهد رسید هم جزء تملیک است. آن وقت این موضوع در مسئلۀ ساختمان‌سازی اثر دارد. پس در مسئلۀ عمران شهری ما باید حریم‌ها را رعایت کنیم.

 

گستره‌ حریم و مساله‌ ملکیت

 

ما از این روایت استفاده می‌کنیم که حریم اختصاص به این اشیاء خاص ندارد و هر چیزی که وضع برای استفاده خاصی شده است و استفاده از آن شیء متوقف بر استفادۀ از آن حریم است حریم آن باید رعایت شود. حال اگر کسی بخواهد از درخت استفاده کند باید از سایۀ درخت هم استفاده کند. پس تصرف در زمین لازمۀ انتفاع از این درخت است. این مقدار حریم این درخت می‌شود به دلیل اینکه انتفاع و بهره‌برداری از این درخت متوقف بر انتفاع و بهره‌برداری از این محدوده است.

 

اگر بیان کرده‌اند که کاشت درخت و احیای زمین موجب تملک زمین می‌شود یعنی نه‌تنها موجب تملک آن زمینی می‌شود که آن درخت بر روی آن روییده است بلکه آن ملزومات و تبابع استفاده و بهره‌برداری از درخت را نیز شامل می‌شود. این یک ضابطه است یعنی یک ضابطه برای حریم این است که حریم هر شیئی آن محدوده‌ای که است که انتفاعی از آن شیء متوقف بر انتفاع آن حریم باشد.

 

نکتۀ دیگر این است که انتفاع کسی ازآنچه ملک خود اوست نباید به انتفاع دیگری آسیب بزند؛ یا اگر دو بهره‌بردار می‌خواهند از ملک خود بهره‌برداری کنند در اینجا برای هر یک از دو ملک یک حریمی وجود دارد که آن‌هم حریم عدم إضرار است؛ یعنی وقتی کسی می‌خواهد از حریم یا چاه خود استفاده کند باید حریم آن مشخص باشد. به دلیل اینکه حریم چاه هم در روایات آمده است؛ مثلاً اربعون یا خمسون و تا هزار ذراع هم آمده است.

 

از این روایات استفاده میکنیم که حریم چاه در زمین نرم و سفت فرق با یکدیگر فرق می‌کند. همۀ این‌ها آمده است و در برخی از روایات حد، حد عدم اضرار بیان شده است. یعنی اگر کسی چاهی زده است و از آن استفاده می‌کند کسی دیگری که می‌خواهد چاه دیگری بزند نباید در محدودۀ حریم چاه اول باشد. پس اگر دیگری می‌خواهد چاه بزند نباید در محدوده‌ای چاه بزند که حریم چاه اول باشد زیرا به آن ضرر می‌رساند و امکان استفاده را از آن‌کسی که قبل از او چاه زده است را می‌گیرد. حتی در آسیاب‌ها که در سابق بوده است و از آن‌ها برای آسباب کردن گندم استفاده می‌کردند که در آن می‌آمدند در مجرای آب آسیاب می‌ساختند هم به همین شکل است. حال اگر دیگری می‌خواست آسبابی ایجاد کند نباید به آسیاب اول ضربه وارد شود.

 

برخی روایات حریم

 

به یک روایت می‌پردازیم: در وسائل الشیعه باب ۱۴ از ابواب احیای موات روایت ۱ آمده است: «مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْن‏ قَالَ: کَتَبْتُ إِلَی أَبِی مُحَمَّدٍ علیه السلام (امام حسن عسکری علیه السلام) رَجُلٌ کَانَتْ لَهُ قَنَاهٌ فِی قَرْیَهٍ فَأَرَادَ رَجُلٌ أَنْ یَحْفِرَ قَنَاهً أُخْرَی إِلَی قَرْیَهٍ لَهُ کَمْ یَکُونُ بَیْنَهُمَا فِی الْبُعْدِ حَتَّی لَا تُضِرَّ إِحْدَاهُمَا بِالْأُخْرَی فِی الْأَرْضِ إِذَا کَانَتْ صُلْبَهً أَوْ رِخْوَهً فَوَقَّعَ علیه السلام عَلَی حَسَبِ أَنْ لَا تُضِرَّ إِحْدَاهُمَا بِالْأُخْرَی إِنْ شَاءَ اللَّهُ.» کسی در ده‌ای قناتی دارد، کسی دیگر در ده دیگری و با فاصله‌ای از او می‌خواهد قناتی بکند. پس دو ده است که یکی قنات به ده خود کشیده است و دیگری هم می‌خواهد در ده خود قنات بکشد.

 

-حال در ارتکاز سوال کننده این معنا است که باید فاصلۀ بین این قنات‌ها رعایت شود.- سؤال می‌کند که چقدر فاصله را باید رعایت کند؟ حضرت می‌فرماید: در زمین سفت یا نرم فرق می‌کند. پس پرسید: در زمین سفت چقدر و در زمین نرم چقدر باید رعایت شود؟ حضرت فرمود: به مقداری که ضرر به دیگری نزند. در اینجا تطبیقی برای قاعدۀ "لا ضرر"  است. در حقیقت این نوعی تطبیق است و استفاده می‌شود که قاعدۀ لا ضرر در مطلق اشیایی که نیاز به حریم دارند باید رعایت شود. پس در حریم نه‌تنها مکان انتفاع از خود آن شیء باید رعایت شود بلکه باید یک حریمی گذاشته شود که امکان استفاده از شیء را میسر کند. علاوه بر این باید به شکلی باشد که ضرر به انتفاع دیگری ازآنچه به اختیار او است هم نزند.

 

حریم راه

 

یکی از چیزهایی که باید رعایت شود و در روایات هم به‌صورت متعدد آمده است حریم الطریق است یعنی راه حریم دارد؛ یعنی کسی نمی‌تواند بگوید که جایی که مسیر راه مردم است فلان مقدار برای آن کافی است و کنار آن مسیر ساختمان بسازد.

 

درست است که این مسیر مثلاً هفت متر است اما این مسیری که مردم در آن راه می‌روند یک لوازمی دارد. زیرا ممکن است گاهی شلوغ شود یا کسی می‌خواهد حرکت کند اما بار بر دوش دارد حال اگر در مرز این راه ساختمان سازی شود این ساختمان مزاحم این شخصی است که می‌خواهد از این راه استفاده کند. پس حریم باید رعایت شود. لذا کار این فروشنده‌هایی که در راه می‌آیند و جنس‌هایی خود را در راه می‌گذارند مشروع نیست.

 

بنده در خاطر دارم که در قدیم متدینین در داخل مغازه یک مقدار داخل رفته و جنس خود را آنجا می‌گذراند یعنی نه تنها در بیرون از مغازه نمی‌گذاشتند بلکه داخل می‌بردند که اگر مشتری آمد ناچار نباشد برای خریدوفروش مزاحم کسانی شوند که می‌خواهد از این مغازه چیزی بخرند.

 

پس وقتی می‌خواهند راه طراحی کنند و در کنار آن ساختمان بزنند باید برای ساختمان حریم در نظر بگیرند. یعنی راه باید حریم داشته و ساختمان با یک فاصله معتبری از این ساخته شود. پیاده‌رو برای یک خیابان حریم حساب نمی‌شود به دلیل اینکه پیاده‌رو هم راه است و برای پیاده‌رو هم باید حریم رعایت شود. اولاً خیابان باید به میزان نیاز مردم برآورده شود؛ این شهر چقدر آدم دارد و از این راه چقدر انسان عبور می‌کند پس به‌تناسب باید حریم آن رعایت شود.

 

همان‌طور که این بحث قبلاً مطرح شد باید سعه طریق رعایت شود. حال اگر این راه راه سواره‌رو است و ما هم پیاده‌روی آن را مشخص کردیم آن‌هم راه است و حریم سواره‌رو حساب نمی‌شود بلکه باید یک‌فاصلۀ بین پیاده‌رو و سواره‌رو رعایت شود علاوه بر این باید یک حریمی هم نسبت به ساختمان‌ها رعایت شود. ما از مجموع روایات این استفاده را می‌کنیم مخصوصاً این روایاتی که به‌وسیله "لا تضر" حصر شده است.

 

روایت دیگری در این باب آمده است: «عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ النَّوْفَلِیِّ عَنِ السَّکُونِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّ رَسُولَ‏ اللَّهِ‏ صلی الله علیه و آله قَالَ: مَا بَیْنَ بِئْرِ الْمَعْطِنِ إِلَی بِئْرِ الْمَعْطِنِ أَرْبَعُونَ‏ ذِرَاعاً وَ مَا بَیْنَ بِئْرِ النَّاضِحِ إِلَی بِئْرِ النَّاضِحِ سِتُّونَ ذِرَاعاً وَ مَا بَیْنَ الْعَیْنِ إِلَی الْعَیْنِ یَعْنِی الْقَنَاهَ خَمْسُمِائَهِ ذِرَاعٍ وَ الطَّرِیقُ یَتَشَاحُّ عَلَیْهِ أَهْلُهُ فَحَدُّهُ سَبْعَهُ أَذْرُعٍ.» شاهد بحث این قسمت است: «وَ الطَّرِیقُ یَتَشَاحُّ عَلَیْهِ أَهْلُهُ فَحَدُّهُ سَبْعَهُ أَذْرُعٍ»  راهی که اهل این راه بر سر آن نزاع دارند حداقل باید هفت ذراع باشد که این حداقل راه است. منظور از طریق هم راه کوچه‌ای است یعنی نمی‌توان کوچه را کمتر هفت ذرع در نظر گرفت.

 

در این روایات که حد معین شده است ما به حد آن عمل می‌کنیم و در روایاتی که حد نیامده است به این دو ضابطه عمل می‌شود؛ یکی امکان انتفاع و بهره‌برداری از آن شیئی که باید حریم داشته باشد و دیگری عدم اضرار شخص دیگر که او هم باید از محلِ استفاده خود بهره‌برداری کند. این همۀ آن چیزی است که باید در این زمینه بحث شود. البته تفاسیری در این زمینه وارد شده است را در جلسه بعدی بیان خواهیم کرد. پس از این تعدد عناوینی که در حد آمده است عدم خصوصیت برای این عنوان‌ها، متوجه می‌شویم که هر شیئی که قابل‌استفاده باشد اگر استفاده او دایرۀ حریمی دارد باید آن حریم رعایت شود.

 http://vasael.ir/fa/news-details/7641/





درس خارج فقه / نظام عمران و شهرسازی اسلامی/۲۱

هیچ چیز نباید مانع از انتفاع قانونی و شرعی افراد شود

وسائل - قاعدۀ کلی حریم عدم اضرار یا عدم حق دفاع از شی‌ء است که حق انتفاع افراد نباید صدمه ببیند، کسی که ملکی دارد باید بتواند از آن استفاده کند.

هیچ چیز نباید مانع از انتفاع قانونی و شرعی افراد شود

به گزارش سرویس جامعه پایگاه تخصصی فقه حکومتی وسائل ، آیت الله اراکی در جلسه بیست و یکم درس خارج در سال جاری نظام عمران شهری را مورد بررسی قرار داد و گفت : نظام عمران شهری از یک جوهر، و یک قالب و صورتی برخوردار است و این مسئله به نظام عمران شهری در شهرهای اسلامی هم اختصاص ندارد و همه جا همین قاعده جاری است. جان و روح نظام عمران شهری را آن ساختار فکری و ارزشی‌ای تشکیل داده است که نظام عمران شهری را جهت می‌دهد. آنچه در این سلسله دروس به آن خواهیم پرداخت همان ساختار به اصطلاح ایدئولوژیک نظام عمران شهری است که به وسیلۀ فقه اسلام تبیین شده و می‌شود و کار فقها است.

 

خلاصه درس

در بحث حریم ملاک عدم اضرار است؛ یعنی یا ضرر زدن و یا جلوگیری از انتفاع ملاک است پس اگر کسی ملکی دارد که حریم آن ملک رعایت نمی‌شود او نمی‌تواند از ملک خود استفاده و انتفاع کند. به‌هرحال حق انتفاع دارد و اگر حریم رعایت نشود حق او پایمال خواهد شد. این ملاک حریم و ملاکی کلی است که در همه‌جا باید آن را رعایت کرد. برای مثال در راه‌ها حریم باید رعایت شود و اگر یک راهی مخصوص عبور افراد باید حریم داشته باشد زیرا اگر حریم رعایت نشود برای افراد در عبور و مرور مشکل ایجاد خواهد شد. خیابان هم باید حریمی داشته باشد که اگر در راه برای کسی مشکلی ایجاد شد بتواند از آن استفاده کند. در فقه اسلامی در مبحث حق راه و خیابان وارد شده است که نباید مغازه‌دارها جنس‌های خود را وارد پیاده ‌رو کنند زیرا این کار نظر شرع اسلام ممنوع است حتی باید از این مقدار هم کمی عقب‌تر بروند [در داخل مغازه] تا حریم مشتری و راه‌ رو و گذرکننده رعایت شود. پس در بیان کلی حریم هر چیزی را باید رعایت کرد.

 

 

 

متن تقریر

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

 

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاهُ عَلی سَیدِنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَهْلِ بَیتِهِ الطَّیبِینَ الطّاهِرِینَ

 

نمایه‌ مباحث

 

در جلسه گذشته راجع به روایات اختصاص حریم در فقه اسلامی مسائلی را مطرح کردیم. مطلب دوم این است که ما از این روایاتی که در موارد متعدد وارد شده است استفاده کلی می‌کنیم که حریم مختص به این اشیاء نیست یعنی از این روایات القای خصوصیت می‌شود. مثلاً در مورد حریم مسجد، چشمه، نخل و مصلی روایاتی وارد شده است که از آن‌ها استفاده می‌کنیم که حریم، اختصاصی به این موارد خاص ندارد و می‌توان  از آن‌ها یک قاعدۀ کلی و اختصاصی به به دست آورد که این بحثی است که ما در فقه نظام از آن استفاده زیادی می‌کنیم. مطلب سوم هم اینکه حالا که حریم داشتن یک قاعدۀ کلی است باید بدانیم که میزان در این قاعدۀ کلی چیست؟ برای پاسخ به این سوال به این نتیجه رسیدیم که میزان در حریم "دفع ضرر از صاحب حریم" است؛ یعنی کسی که یک ملک یا شأن و حرمتی دارد که باید حریم آن رعایت شود. حریم هم آن فاصله‌ای است که اگر رعایت نشود به آن صاحب حق و حریم ضرر وارد می‌شود.

 

پس در بحث حریم ملاک عدم اضرار است؛ یعنی یا ضرر زدن و یا جلوگیری از انتفاع ملاک است پس اگر کسی ملکی دارد که حریم آن ملک رعایت نمی‌شود او نمی‌تواند از ملک خود استفاده و انتفاع کند. به‌هرحال حق انتفاع دارد و اگر حریم رعایت نشود حق او پایمال خواهد شد. این ملاک حریم و ملاکی کلی است که در همه‌جا باید آن را رعایت کرد. برای مثال در راه‌ها حریم باید رعایت شود و اگر یک راهی مخصوص عبور افراد باید حریم داشته باشد زیرا اگر حرریم رعایت نشود برای افراد در عبور و مرور مشکل ایجاد خواهد شد. خیابان هم باید حریمی داشته باشد که اگر در راه برای کسی مشکلی ایجاد شد بتواند از آن استفاده کند. در فقه اسلامی در مبحث حق راه و خیابان وارد شده است که نباید مغازه‌دارها جنس‌های خود را وارد پیاده‌رو کنند زیرا این کار نظر شرع اسلام ممنوع است حتی باید از این مقدار هم کمی عقب‌تر بروند [در داخل مغازه] تا حریم مشتری و راه‌رو و گذرکننده رعایت شود. پس در بیان کلی حریم هر چیزی را باید رعایت کرد.

 

پس ما باید سه مطلب را توضیح دهیم؛ مطلب اول اینکه این روایات را بخوانیم، در گام بعد از این روایات استفاده می‌کنیم که بحث حریم اختصاصی به این موارد ندارد و ذکر این موارد از باب نمونه و مورد ابتلا است. قاعدۀ سوم هم اینکه قاعدۀ کلی حریم عدم اضرار یا عدم حق دفاع از شی‌ء است که حق انتفاع افراد نباید صدمه ببیند، کسی که ملکی دارد باید بتواند از آن استفاده کند.

 

قبلا به روایات حریم مسجد، مومن و خانه پرداختیم. همچنین در رابطه با نخل هم روایاتی وارد است که به‌طورکلی مشخص است که حریم نخل به چه مقدار است. -ما از بحث حریم در نخل هم استفادۀ خصوصیت نمی‌کنیم زیرا به دلیل اینکه در آن زمان مورد ابتلای مردم بیشتر نخل بوده است دربارۀ آن در روایات بحث شده است و الا نخل خصوصیتی ندارد.- در روایت آمده است که حریم نخل برد برگ‌های آن است یعنی به‌اندازۀ شاخصه‌هایش حریم دارد. لذا اگر کسی مالک نخلی بود می‌تواند زیر این نخل بنشیند و یا اگر خرمای نخل در آنجا ریخته بود در آن محل برداشت کند زیرا آنجا ملک اوست. پس اگر کسی باغی را فروخت اما یک نخل را در آن استثناء کرد حریم آن نخل هم که برد شاخه‌های آن است ملک او محسوب می‌شود. به همین شکل در سایر درختان هم این موضوع ملاک است؛ پس اگر کسی درختی را مالک است برد شاخه‌های آن را هم مالک است یعنی زمینی که شاخصه‌های آن درخت آن را احاطه می‌کند هم ملک اوست. روایت آن‌هم به این شکل است: کلینی و شیخ رحمهالله علیهما از امام صادق (علیه‌السلام) روایت می‌کنند: «قَالَ‏ قَضَی رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله فِی رَجُلٍ بَاعَ نَخْلَهُ‏ وَ اسْتَثْنَی نَخْلَهً قَضَی لَهُ بِالْمَدْخَلِ‏ إِلَیْهَا وَ الْمَخْرَجِ مِنْهَا وَ مَدَی جَرَائِدِهَا.» فردی نخلساتی را فروخت اما از آن چند نخل را استثناء کرد. رسول‌الله صلی الله علیه و آله این‌چنین دستور فرمود که مدخل و مخرج این نخل مربوط به شخصی است که فروشنده است؛ پس هم راه به این نخل‌ها و هم محدودۀ شاخه‌های آن‌ها هم ملک او باقی می‌ماند -به دلیل اینکه استثنای این تعداد نخل انجام می‌شود.- روایت در وسایل الشیعه، ابواب الاحکام العقود، باب ۳۰، حدیث۲ آمده است. در روایت دیگر را صدوق رحمهالله علیه و حمیری در قرب الاسناد روایت می‌کنند: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: حَرِیمُ‏ النَّخْلَهِ طُولُ سَعَفِه». حریم هر نخل طول شاخه آن است (در زبان عرب شاخه نخل را سعف گویند). روایت در وسائل الشیعه، باب احیاء موات، باب ۱۰، حدیث ۲ آمده است.

 

روایت دیگر را کلینی و شیخ رحمهالله علیهما روایت می‌کنند: «أَنَّ النَّبِیَّ صلی الله علیه و آله قَضَی فِی هَوَائِرِ النَّخْلِ‏ أَنْ‏ تَکُونَ‏ النَّخْلَهُ وَ النَّخْلَتَانِ لِلرَّجُلِ‏ فِی حَائِطِ الْآخَرِ فَیَخْتَلِفُونَ فِی حُقُوقِ ذَلِکَ فَقَضَی فِیهَا أَنَّ لِکُلِّ نَخْلَهٍ مِنْ أُولَئِکَ مِنَ الْأَرْضِ مَبْلَغَ جَرِیدَهٍ مِنْ جَرَائِدِهَا حِینَ بُعْدِهَا.» کسی یک یا دو نخل در زمین دیگری دارد، -یعنی باغ متعلق به دیگری است منتها این شخص در آن باغ مالک یک یا چند نخل است.- دربارۀ حقوق این نخل از حضرت سؤال شد و ایشان پاسخ داد: «أَنَّ لِکُلِّ نَخْلَهٍ مِنْ أُولَئِکَ مِنَ الْأَرْضِ مَبْلَغَ جَرِیدَهٍ مِنْ جَرَائِدِهَا حِینَ بُعْدِهَا» این جریده که همان شاخۀ نخل است به کجا می‌رسد؟ به هرجا رسید شعاع شاخۀ این نخل‌ها ملک آن شخصی است که مالک آن نخل است.

 

یک نکته هم این است که اگر در جای نخل قبلی یک نخلی بکارد که آن نخل شاخه‌اش در محدوده همان درخت اول باشد ایرادی ندارد اما اگر شاخه‌اش مازاد بر حریم نخل اول باشد این دیگر تصرف در ملک دیگری است و باید مقداری از شاخه که تجاوز کرده است را برید. پس اگر ملک او از بین برود آن حریم همچنان ملک اوست؛ هر نخلی به‌اندازۀ سعۀ آن شاخه‌هایی که دارد تابع نخل است -یعنی تابع در ملکیت است.- این ملکیت تبعی است و مانند تبعیت یک خانه است که همان مقدار را دارد. اما اگر کسی خانه‌ای خرید دیگری نمی‌تواند زیر زمین او را بکند و در آن انبار درست کند زیرا زیر زمین هم برای مالکیت زمین ثابت است؛ یعنی خرید یک ملک همراه با تَبَع آن است.

 

حریم پنجم حریم چاه است که روایات زیادی دربارۀ آن آمده است اما مختلف هستند؛ یعنی در برخی روایات حریم چاه اربعون ذراعا وارد شده، در برخی خمسون ذراعا و در برخی روایات آمده است که حریم بستگی به ‌سختی و نرمی زمین دارد، پس اگر در زمین نرم باید بیشتر و اگر در زمین نرم کمتر است. اجمالاً از این روایات استفاده می‌شود ملاک در حریم چاه ضرر است، مخصوصاً از این روایت که از آن استفاده می‌شود که ملاک در حریم چاه عدم اضرار است. در روایت آمده است: «مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ قَالَ: کَتَبْتُ إِلَی أَبِی مُحَمَّدٍ علیه السلام رَجُلٌ کَانَتْ لَهُ قَنَاهٌ فِی قَرْیَهٍ فَأَرَادَ رَجُلٌ أَنْ یَحْفِرَ قَنَاهً أُخْرَی إِلَی قَرْیَهٍ لَهُ کَمْ‏ یَکُونُ‏ بَیْنَهُمَا فِی الْبُعْدِ حَتَّی لَا یُضِرَّ بِالْأُخْرَی فِی الْأَرْضِ إِذَا کَانَتْ صُلْبَهً أَوْ رِخْوَهً فَوَقَّعَ علیه السلام عَلَی حَسَبِ أَنْ لَا یُضِرَّ إِحْدَاهُمَا بِالْأُخْرَی إِنْ شَاءَ اللَّهُ.» شخصی از امام حسن عسکری (علیه السلام) سؤال کرد که فردی قناتی در یک دهی دارد، شخص دیگری می‌خواهد در کنار آن قنات، قنات دیگری درست کند، فاصله آن‌ها باید چقدر باشد؟ حضرت در پاسخ فرمود: فاصله باید به حدی باشد که ضرری به قنات اول نرسد. پس مطلب دوم این است ما از این تعدد حریم‌ها استفاده عدم خصوصیت می‌کنیم. این روایت در وسایل الشیعه، ابواب احیاء الموات، باب ۱۴ حدیث ۱. همین روایت را کلینی رحمه الله علیه به سندش ابن محمود نقل می‌کند که این سند، سند صحیحی است؛ در من لایحضر الفقیه، جلد ۳، صفحه ۲۳۸ آمده است.

 

ملاک اختصاص حریم برای اشیاء

مطلب سوم هم این است که از این روایت و روایات مشابه استفاده می‌کنیم که ملاک حریم عدم اضرار است؛ حدی که برای حریم هر چیزی معین می‌شود به مقداری است که به آن چیز ضرری نرساند. حتی در مسئلۀ نمازگزار که نباید در مسجد به او چسبید و فضا را بر او تنگ کرد زیرا باید حریم او رعایت شود. حریم او در زمستان شبر و در تابستان دو شبر (باع) است. البته در شرایط ضرورت فرق می‌کند اما در شرایط عادی باید حریم داشته باشند.

 

بنابراین از این تعدد روایت در مورد حریم استفادۀ قاعدۀ کلی می‌شود که برای هر چیزی که استفاده از آن متوقف بر حفظ حریم است باید حریم در نظر گرفت. مثلاً مکان مصلی حق اوست؛ «سُوقُ الْمُسْلِمِینَ کَمَسْجِدِهِمْ‏ فَمَنْ سَبَقَ‏ إِلَی مَکَانٍ فَهُوَ أَحَقُ‏ بِه‏» و همۀ مشترکات و املاک عمومی نیز از همین قاعده پیروی می‌کند؛ اگر کسی جایی را در مسجد گرفت فعلاً آن حق متعلق به اوست و دیگری نباید مزاحم او شود. اگر دومی هم می‌خواهد از حق خود استفاده کند نباید به به شکلی استفاده کند که مزاحم اولی باشد زیرا در این صورت حریم او را شکسته است.

 

روایت دیگری هم وارد شده است که مؤید این مطلب است که ملاک در حریم عدم اضرار است. روایتی است که مرحوم کلینی رحمهالله علیه روایت می‌کند: «مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ قَالَ: کَتَبْتُ إِلَیْهِ علیه السلام رَجُلٌ کَانَتْ لَهُ رَحًی عَلَی نَهَرِ قَرْیَهٍ وَ الْقَرْیَهُ لِرَجُلٍ فَأَرَادَ صَاحِبُ الْقَرْیَهِ أَنْ یَسُوقَ إِلَی قَرْیَتِهِ الْمَاءَ فِی غَیْرِ هَذَا النَّهَرِ وَ یُعَطِّلَ هَذِهِ الرَّحَی أَ لَهُ ذَلِکَ أَمْ لَا فَوَقَّعَ علیه السلام یَتَّقِی اللَّهَ وَ یَعْمَلُ فِی ذَلِکَ بِالْمَعْرُوفِ وَ لَا یَضُرُّ أَخَاهُ الْمُؤْمِنَ». کسی یک آسیابی دارد که این آسباب را بر روی نهر به‌کار برده است -باید نهری باشد که آسیابی کار کند زیرا آسیاب نیاز به جریان آب دارد.- آن نهر در دهی قرار دارد که آن ده متعلق به شخصی است. حال صاحب ده می‌خواهد نهر دیگری بکشد که آب را به آن نهر دوم بی اندازد که درنتیجۀ آن آسباب این مرد (صاحب آسیاب) تعطیل می‌شد. -سائل می‌پرسد که آیا می‌تواند این کار را کند؟ ده متعلق به اوست و وقتی ده متعلق به او است نهر هم که تابع ده است متعلق به او می‌شود. حال آیا می‌تواند آب را از جای دیگر ببرد در حالی‌که اینکه به کسی که آسیاب خود را بر روی آن نهر سوار کرده است ضرر بزند؟- حضرت در جواب او فرمود: «یَتَّقِی اللَّهَ وَ یَعْمَلُ فِی ذَلِکَ بِالْمَعْرُوفِ وَ لَا یَضُرُّ أَخَاهُ الْمُؤْمِنَ» حق ندارد به برادر مؤمن خود ضرر بزند. این روایت هم در وسایل الشیعه، اباب احیاء موات، باب ۱۵، حدیث ۱ آمده است.

 

ما از این روایت قاعدۀ کلی استخراج می‌کنیم که استفادۀ از حق در آنجایی که موجب اضرار به دیگری شود ممنوع است ولو حق او هم باشد. زیرا استفاده از حق در مواردی که موجب اضرار باشد ملاک نیست. پس در ملک خود یا ملک عام باید به شکلی استفاده کند که موجب ضرر زدن به دیگری نشود.

 

ادله‌ نقلی ملاکیت ضرر و عدم ضرر در اختصاص حریم

 

روایت دیگر را مرحوم کلینی رحمهالله علیه نقل می‌کند: جمعی از مردم در یک زمینی که مالک چشمه‌هایی هستند که فاصلۀ آن‌ها یکدیگر کم است. حال یکی از این مالکین می‌خواهد چشمه خود را طوری هدایت کند که از محل پایین‌تر از چشمۀ دیگری سر دربیاورد. این چشمه‌ها متفاوت هستند؛ اگر محل جوشش برخی از آن‌ها را تغییر دهیم به لحاظ سختی زمین به چشمه‌های دیگر ضرر نمی‌زند اما برخی از چشمه‌های دیگر چنین است که اگر جای آن‌ها را تغییر دهیم به چشمه‌های دیگر ضرر می‌زند. امام صادق (علیه‌السلام) در پاسخ به او فرمود: اگر در زمین سخت باشد ضرری نمی‌کنند اما اگر در زمین نرم است ضرر می‌کنند و در این صورت حق چنین کاری را ندارد. این روایت در همان کتاب، ابواب احیاء موات، باب ۱۳، حدیث ۱ آمده است.

 

روایت دیگر را نیز کلینی رحمهالله علیه روایت می‌کند: مردی در یک کوهی قناتی را کند که تا یک سال آب این قنات جاری بود. فرد دیگری آمد و در همان‌جا یک قنات دیگری درست کرد اما قنات دومی آب قنات اول را خشک کرد. -اینجا ممکن است کسی بگوید که معلوم نیست که قنات اول به دومی ضرر زده یا قنات دوم به اولی ضرر زده است.- حضرت فرمود که در یک همچنین جایی بیایند یک شب از آن چشمه اول آب برداشت کنند؛ بعد وقتی این کار را کردند ببینند که آب قنات دوم کم می‌شود یا خیر، اگر چنین شد معلوم می‌شود که اولی به دومی ضرر می‌زند. یعنی کسی ضرر می‌زند که وقتی از آب قنات او برداشتند به مقدار آب قنات دیگر آسیب رسید. شب بعد از آب چشمۀ دیگر برداشت شود؛ حال اگر وقتی آب از آن برداشت می‌کنید ضرری به قنات دیگر نمی‌رسد -با این امتحان- باید آن قناتی که بر دیگری ضرر می‌زند را کور کنید. امتحان هم به دلیل این است که احتمال دارد خشک شدن قنات اول به سبب قنات دوم نباشد لذا باید این امتحان را انجام دهند تا ببینند کدام قنات به دیگری آسیب می‌زند و بعد آن قناتی که ضرر می‌زند را کور کنند.

 

پس علاوه بر آنکه از روایت «لَا ضَرَرَ وَ لَا ضِرَارَ عَلَی مُؤْمِن‏» یک  قاعدۀ کلی به دست می‌آید از این روایت هم می‌توان یک قاعده استخراج کرد؛ لذا در هر ملک و حقی باید حریم رعایت شود. این اجمال قاعدۀ حریم است که از آن استفاده می‌کنیم که در ساخت‌وسازها باید حریم‌ها را رعایت کرد و بر همین اساس است که حریم خیابان‌ها در ساختمان‌هایی که از فضای خیابان را می‌گیرند باید لحاظ شود. البته باید دید؛ شاید اگر برای حریم استفاده‌کنندگان ضرری نداشته باشد بتوان در این صورت مجوز داد اما اگر به کسی که می‌خواهد از راه استفاده کند ضرر بزند حتماً باید رعایت شود.

در مسئلۀ راه‌ها هم در آینده بحث خواهیم کرد که قاعده راه‌ها چیست و چه قوانینی را باید بر آن‌ها رعایت کرد.

 http://vasael.ir/fa/news-details/7821/





کد خبر : 7822
شنبه 12 اسفند 1396 - 17:15

سلسله دروس خارج فقه / نظام عمران و شهرسازی اسلامی/۲۲

سدّ طریق، حرام است/ قواعد عمران راه‌ها در فقه اسلامی

وسائل - آیت الله اراکی در مورد سد طریق و قواعد عمران راه ها گفت : نماز خواندن درجایی که معبر مردم باشد ممنوع است و این از مصادیق سد طریق است.

سدّ طریق، حرام است/ قواعد عمران راه‌ها در فقه اسلامی

به گزارش وسائل، آیت الله اراکی در جلسه بیست و دوم درس خارج در سال جاری سد طریق و قواعد عمران راه ها را در فقه اسلامی مورد بررسی قرار داد و گفت: ما در حقیقت باید دو حد در حریم ساختمان‌ها و ابنیه ملاحظه کنیم؛ اولاً حدی که در روایات به صورت خاص آمده و تعیین شده است و ثانیاً باید حد عدم اضرار هم رعایت شود. لذا در مواردی که حد خاص ذکر شده است، باید آن حد خاص را رعایت کرد و اگر آن حد خاص کفایت نکرد و با اینکه ما این حد را رعایت می‌کنیم اما بازهم ضرر مترتب می‌شود در این صورت باید بر آن حد افزود تا دفع ضرر صورت گیرد.

 

خلاصه

برای هر چیزی حریمی است، حال آنجا که حد این حریم مشخص شود باید همان مقدار را رعایت کرد اما آنجایی که این حد برای دفع ضرر کفایت نکرد باید علاوه بر آن حدی که در روایات آمده است را رعایت کرد. برای آن اشیایی هم که در روایات حریمی وارد نشده است باید به مقدار دفع ضرر حریم آن‌ها رعایت شود. دلیل آن‌هم یکی حفظ حریم و دیگری قاعدۀ لاضرر است که به طور کلی است. پس حتی اگر این مطلب هم نبود ‌قاعدۀ لاضرر در وجوب حریم داشتن اشیا کفایت می‌کرد.

 

مقدمه

 

نظام عمران شهری از یک جوهر، و یک قالب و صورتی برخوردار است و این مسئله به نظام عمران شهری در شهرهای اسلامی هم اختصاص ندارد و همه جا همین قاعده جاری است. جان و روح نظام عمران شهری را آن ساختار فکری و ارزشی‌ای تشکیل داده است که نظام عمران شهری را جهت می‌دهد. آنچه در این سلسله دروس به آن خواهیم پرداخت همان ساختار به اصطلاح ایدئولوژیک نظام عمران شهری است که به وسیلۀ فقه اسلام تبیین شده و می‌شود و کار فقها است.

 

 

متن تقریر

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ

 

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ وَ الصَّلَاهُ عَلی سَیدِنَا مُحَمَّدٍ وَ عَلَی أَهْلِ بَیتِهِ الطَّیبِینَ الطّاهِرِینَ

 

بحث ما در حریم‌ها به پایان رسید؛ جمع‌بندی ما از بحث قواعد مربوط به حریم‌ها این است که اگر بخواهیم مقدار حریم‌هایی که در متون روایت آمده است را حمل بر تعبد کنیم، باید حداقل‌ها را تعبداً قبول کرد؛ بنابراین این حریم‌هایی که در روایات به‌طور آمده است را باید رعایت کرد اما علاوه بر آنچه در روایات نسبت به حد حریم آمده باید حد عدم اضرار را هم رعایت کرد، حال چه اضرار به صاحب‌مال یا اضرار صاحب‌مال و محل به دیگران باشد.

 

اما حد آن مواردی که برای آن‌ها حد خاصی ذکر نشده است عدم اضرار است. بنابراین ما در حقیقت باید دو حد در حریم ساختمان‌ها و ابنیه ملاحظه کنیم؛ اولاً حدی که در روایات به صورت خاص آمده و تعیین شده است و ثانیاً باید حد عدم اضرار هم رعایت شود. لذا در مواردی که حد خاص ذکر شده است، باید آن حد خاص را رعایت کرد و اگر آن حد خاص کفایت نکرد و بااینکه ما این حد را رعایت می‌کنیم اما بازهم ضرر مترتب می‌شود در این صورت باید بر آن حد افزود تا دفع ضرر صورت گیرد.

 

بنابراین از آن روایت قاعدۀ کلی به دست می‌آید که برای هر چیزی حریمی است، حال آنجا که حد این حریم مشخص شود باید همان مقدار را رعایت کرد اما آنجایی که این حد برای دفع ضرر کفایت نکرد باید علاوه بر آن حدی که در روایات آمده است را رعایت کرد. برای آن اشیایی هم که در روایات حریمی وارد نشده است باید به مقدار دفع ضرر حریم آن‌ها رعایت شود. دلیل آن‌هم یکی حفظ حریم و دیگری قاعدۀ لاضرر است که به طور کلی است. پس حتی اگر این مطلب هم نبود ‌قاعدۀ لاضرر در وجوب حریم داشتن اشیا کفایت می‌کرد.

 

روایات مربوط به ممنوعیت سدّ طریق

مطلب نهم از مباحث مربوط به قواعد مربوط به عمران شهری قواعد مربوط به راه‌ها است؛ قواعد مربوط به راه‌ها مفصل است. ما برای اینکه زمینۀ بحث دربارۀ قواعد راه‌ها را بیان کنیم ابتدا بحثی دربارۀ روایات این باب نقل می‌کنیم؛ در گام اول روایات باب را دسته‌بندی کرده و بحث می‌کنیم و بعد از مجموعۀ این روایات آن قواعد کلی راه‌ها را استنباط می‌کنیم.

 

دستۀ اول از روایات مربوط به راه‌ها روایات مربوط به منع از سد طریق است؛ در شرع اسلام سد طریق و راه‌بندان ممنوع است، یعنی هر نوع عملی که مانع از استطراق و سلوک مردم در راه معمولی شود ممنوع و شرعاً حرام است. در این باب روایات زیادی واردشده است که برخی از آن‌ها را می‌خوانیم.

 

روایت اولی که مورد بحث قرار می‌گیرد در کتاب الطهاره، ابواب الاحکام الخلوه، باب ۱۵، حدیث ۱ در جلد ۱ وسائل الشیعه، صفحه ۳۲۴ است که سند آن تام، قوی و بدون اشکال است و همۀ روایان آن جزء ثقات هستند. «مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِیسَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَی عَنْ عَاصِمِ بْنِ حُمَیْدٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قَالَ رَجُلٌ لِعَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ علیهما السلام أَیْنَ یَتَوَضَّأُ الْغُرَبَاءُ قَالَ یَتَّقِی‏ شُطُوطَ الْأَنْهَارِ وَ الطُّرُقَ النَّافِذَهَ وَ تَحْتَ الْأَشْجَارِ الْمُثْمِرَهِ وَ مَوَاضِعَ اللَّعْنِ فَقِیلَ لَهُ وَ أَیْنَ مَوَاضِعُ اللَّعْنِ قَالَ أَبْوَابُ الدُّورِ.» مردی پرسید: غریب در چه جایی می‌تواند وضو بگیرد؟، -معلوم است که صرف وضو مورد بحث نیست و مقدمات آن هم ملاک است- شُطُوطَ الْأَنْهَارِ یعنی در حاشیۀ شهرها (شط یعنی حاشیه) نافذه یعنی راه‌هایی که بن‌بست نیست، زیر درخت میوه و مَوَاضِعَ اللَّعْنِ (منظور جاهایی است که اگر آن‌ها این کار را انجام دهد مشمول لعن مردم می‌شود.) در ادامه پرسید: مواضع لعن کجاست؟ حضرت فرمود: درب خانۀ مردم. شاهد بحث ما «وَ الطُّرُقَ النَّافِذَهَ» یعنی در راهی که مسیر مردم است نباید کاری کرد که مزاحم رفت‌وآمد افراد شود، زیرا این کار منع شده است. البته این روایات در اسناد دیگر هم بیان شده است.

 

روایت دیگر روایت چهارم همین باب است که صدوق رحمه الله روایت می‌کند: «وَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ عُبْدُونٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الزُّبَیْرِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ عَبْدِ الْمَلِکِ الْأَوْدِیِّ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَبِی زِیَادٍ الْکَرْخِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله‏ ثَلَاثٌ مَلْعُونٌ مَنْ فَعَلَهُنَّ الْمُتَغَوِّطُ فِی ظِلِّ النُّزَّالِ وَ الْمَانِعُ الْمَاءَ الْمُنْتَابَ‏ وَ سَادُّ الطَّرِیقِ الْمَسْلُوکِ.» سه کار است که اگر کسی آن‌ها را انجام دهد مشمول لعن خدا خواهد شد؛ کسی که درجایی که سایبان است و مردم از این سایبان برای نشستن استفاده می‌کنند توقف کند (مثلاً درختی سایبان دارد یا یک سایبان طبیعی است که محل استراحت مردم است.) آبی است که برای استفاده مردم روان است حال اگر کسی بیاید در کنار این آب توقف کرده و آب را آلوده کند هم مورد لعن است. «وَ سَادُّ الطَّرِیقِ الْمَسْلُوکِ» -شاهد ما این مقطع است- و سد کنندۀ راهی که راه مسکوک است.

 

در این روایت مسکوک و در روایت قبل نافذه آمده است؛ نافذه راهی است که فقط متعلق به یک خانه بوده و عام نیست. پس کسی که طریق مسکوک را سد کند این کار او شرعاً ممنوع است زیرا یکی از کارهایی است که مرتکب آن لعنت می‌شود. این روایت مربوط به مقدمات وضویی بود که منشأ سد راه مردم است.

 

روایات زیادی هم وجود دارد که در رابطه با نمازخواندن در محلی است که موجب سد راه مردم شود زیرا گاهی برخی هستند که در راه مردم نماز می‌خوانند که این کار درست نیست و روایات زیادی داریم که درجایی که معبر مردم است نمی‌توان نماز خواند: «مُحَمَّدُ بْنُ یَعْقُوبَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ ابْنِ الْبَرْقِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْفَضْلِ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ: عَشَرَهُ مَوَاضِعَ لَا یُصَلَّی‏ فِیهَا الطِّینُ وَ الْمَاءُ وَ الْحَمَّامُ‏ وَ الْقُبُورُ وَ مَسَانُّ الطُّرُقِ‏ وَ قُرَی النَّمْلِ وَ مَعَاطِنُ الْإِبِلِ وَ مَجْرَی الْمَاءِ وَ السَّبَخُ وَ الثَّلْجُ.»

 

محل های که جای نماز خواندن نیست

ده محل است که جای نمازخواندن نیست؛ جایی که گل است، جایی که آب است، در حمام، در بین مقبره، وسط راه (این شاهد ما است؛ مسنه یعنی میانه راه)، محل اجتماع مورچگان، جایی که محل نگهداری شتران است، مجرای عبور آب، دشت‌هایی که نمکزار است و بر روی برف. شاهد بحث «مَسَانُّ الطُّرُقِ» است یعنی نمازخواندن درجایی که معبر مردم باشد ممنوع است و این از مصادیق سد طریق است.

 

محل این روایت باب ۱۵، از ابواب مکان المصلی، حدیث ۶ و ۷ است. از لحاظ سندی، سند صحیح این روایت موجود است؛ چند سند وجود دارد که یکی از اسناد این است: «عن الصدوق فی الخصال عن أَبِیه سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِی‏» در جای دیگر هم می‌فرماید: «عَنْهُ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَمَّنْ رَوَاه‏» که به اعتبار ابن ابی عمیر می‌توان این روایت را هم معتبر دانست. عبدالله بن فضل نوفلی که در آنجا گفته است «عمن حدثه». در یک سند دیگری هم می‌فرماید: عن ابی؛ یعنی این روایت مرسله نسیت، گرچه در سند اول ارسال فهمیده می‌شود اما در روایت دوم تبدیل به مسند شده است و دارای عبارت معتبر است.

 

روایت دیگر روایتی است که مرحوم شیخ نقل می‌کند: «مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِیزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ الصَّلَاهِ فِی‏ السَّفَرِ فَقَالَ لَا تُصَلِّ عَلَی الْجَادَّهِ وَ اعْتَزِلْ عَلَی جَانِبَیْهَا.» سؤال کردم در سفر در کجا نماز بخوانم؛ حضرت فرمود: وسط راه نماز نخوان و در کنارۀ راه نماز بخوان و راه مردم و عابران را نبند. این روایت هم روایت شماره ۵ از باب ۱۹ از ابواب احکام المصلی، صفحه ۱۴۸، جلد ۵ وسائل الشیعه است.

 

روایت دیگری هم وارد شده که مرفوعه است: «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ فِی الْخِصَالِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْن‏ یَحْیَی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَیْنِ بِإِسْنَادِهِ رَفَعَهُ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله أَنَّهُ قَالَ: ثَلَاثَهٌ لَا یَتَقَبَّلُ اللَّهُ لَهُمْ بِالْحِفْظِ رَجُلٌ نَزَلَ فِی بَیْتٍ خَرِبٍ وَ رَجُلٌ صَلَّی عَلَی قَارِعَهِ الطَّرِیقِ وَ رَجُلٌ أَرْسَلَ رَاحِلَتَهُ وَ لَمْ یَسْتَوْثِقْ مِنْهَا.» خداوند متعال این افراد را حفظ نمی‌کند؛ کسی که در یک خانۀ خرابه منزل کند، کسی که در وسط راه نماز بخواند، کسی مرکب خود را رها کند زیرا خداوند متعال حفظ را در این‌گونه موارد تضمین نمی‌کند. این روایت ظهور زیادی در منع ندارد اما حداقل کراهت را می‌رساند.

 

روایت دیگر روایت هشتم از همین باب است که صحیحه است و از لحاظ سند هم بسیار قوی است؛ «أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ الْبَرْقِیُّ فِی الْمَحَاسِنِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ صَفْوَانَ عَنِ الْعَلَاءِ بْنِ رَزِینٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَحَدِهِمَا علیهما السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الصَّلَاهِ عَلَی ظَهْرِ الطَّرِیقِ فَقَالَ لَا تُصَلِّ عَلَی الْجَادَّهِ وَ صَلِّ عَلَی جَانِبَیْهَا.» از حضرت دربارۀ نماز خواند در راه و جاده سؤال شد که حضرت چنین جواب فرمودند.

 

روایت نهم هم به همین شکل است: «عَنْهُ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ أَبِی عُثْمَانَ عَنْ مُعَلَّی بْنِ خُنَیْسٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام عَنِ الصَّلَاهِ عَلَی ظَهْرِ الطَّرِیقِ فَقَالَ لَا اجْتَنِبُوا الطَّرِیق‏» روشن است که برنهی نماز خواندن در راه‌ها دلالت دارد.

 

روایت دهم از همین باب: «عنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ جَمِیلِ بْنِ صَالِحٍ عَنِ الْفُضَیْلِ بْنِ یَسَارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام فِی حَدِیثٍ قَالَ: لَا تُصَلِّ عَلَی الْجَوَادِّ.» در این روایت، دال در کلمۀ جواد مشدد است که به معنای جاده‌ها است، اگر بدون تشدید باشد به معنای این است که بر روی اسب نماز نخوان –جواد به معنای اسب است- اما اینجا به معنای جاده‌هاست؛ پس یعنی بر روی جاده‌ها نماز نخوان.

 

این مقدار روایات کافی است تا برای منع از سد طریق را روشن کند. البته روایت دیگری هم در جلد ۱۱ وسایل الشیعه آمده است [مُحَمَّدُ بْنُ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ السَّکُونِیِّ بِإِسْنَادِهِ یَعْنِی عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ علیهما السلام قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله‏ إِیَّاکُمْ وَ التَّعْرِیسَ‏ عَلَی ظَهْرِ الطَّرِیقِ وَ بُطُونِ الْأَوْدِیَهِ فَإِنَّهَا مَدَارِجُ السِّبَاعِ وَ مَأْوَی الْحَیَّاتِ.] که در آن نهی از تعریس در راه آمده است. تعریس در زبان عرب یعنی اتراق کردن. در جلد ۲۰ صفحۀ ۱۳۸ هم همین مضمون را دارد، روایات دیگری هم به همین مضمون وارد شده است که از آن‌ها می‌گذریم.

http://vasael.ir/fa/news-details/7822/