تلاوت خاشعانه با درس و تمرین حاصل نمیشود/ تلاوتهای ساده منبریهای قدیم/ «برای مردم» نخوانیم
دکتر محمدعلی لسانی فشارکی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
کد خبر: ۳۶۳۶۲۸۱
تاریخ انتشار: ۲۶ شهریور ۱۳۹۶ - ۱۰:۰۶
فعالیت قرآنی » فعالیت های قرآنی
راههای رسیدن به تلاوت خاشعانه/ لسانی فشارکی بیان کرد:
تلاوت خاشعانه با درس و تمرین حاصل نمیشود/ تلاوتهای ساده منبریهای قدیم/ «برای مردم» نخوانیم
گروه فعالیتهای قرآنی: منبریهایی بودند که به مناسبت سخنشان تلاوت داشتند و در دقایقی که به تلاوت میپرداختند به فکر اینکه در چه دستگاهی و چه نغمهای بخوانند، نبودند و همین اثرگذار بود. امروز وقتی میگوییم منبر، تصور این است که علمای اعلام که منبر نمیروند در حالی که در زمان کودکی ما، منبریها، علمای اعلام بودند و بعد از فوت میفهمیدیم که مجتهد جامع الشرایط بودند؛ آنها علاقهمند واقعی به قرآن تربیت میکردند.
به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، قرآن کریم آخرین کتاب آسمانی است که برای هدایت بشر بر قلب رسول خدا(ص) در مدت ۲۳ سال نازل شد، این کتاب الهی معجزه جاوید پیامبر اکرم(ص) است که انسان با تمسک بدان میتواند، مسیر سعادت را طی کرده و به فوز عظیم نائل آید.
قرآن، کتابی سراسر نور است که از این حیث با سایر کتب تفاوت ماهوی دارد، به گونهای که طبق پارهای از روایات، حتی نگاه کردن به آیات آن نیز عبادت محسوب میشود، از طرف دیگر علاوه بر این که عمل به این کتاب آسمانی لازم است، مأنوس بودن با آن نیز مورد تأکید قرار گرفته است.
به دیگر سخن، انس با این کتاب، موضوعیت داشته و طرق مختلفی هم برای مأنوس شدن وجود دارد که بیشک تلاوت قرآن میتواند در نیل به این هدف از اهمیت بالایی برخوردار باشد، مسألهای که نه تنها در بخشی از آیه پایانی سوره مزمل با عبارت «فَاقْرَءُوا مَا تَیَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ» مورد تأکید قرار گرفته بلکه حضرات معصومین(ع) نیز نسبت به تلاوت قرآن، توصیههای فراوانی داشتهاند.
اما مسأله این است که حال، چگونه باید قرآن را تلاوت کرد؟ در برخی از روایات مؤلفههایی برای تلاوت قرآن ذکر شده که میتوان به حزن در تلاوت اشاره کرد، یا حتی در روایتی آمده که باید قرآن را با الحان و اصوات عربی خواند و ... از مجموع روایات وارده در این زمینه، میتوان این نتیجه را گرفت که باید به دنبال تلاوت اثرگذار یا به عبارت بهتر «تلاوت خاشعانه» بود.
بنابر این لزوم توجه به تلاوت خاشعانه و راههای رسیدن به آن باید مورد بررسی قرار گیرد، به همین منظور با دکتر محمدعلی لسانی فشارکی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، گفتوگویی درباره همین موضوع داشتهایم که بخش اول این گفتوگوی مشروح از نظر میگذرد؛
- در ابتدا مقدمهای در مورد تلاوت خاشعانه بفرمائید و اینکه در این تلاوت به دنبال چه چیزی هستیم؟ آیا طبق پارهای از روایات، تلاوت خاشعانه به معنای محزون خواندن قرآن است؟
تلاوت خاشعانه، طبعا بحث را به سمت خشوع در تلاوت میبرد، یعنی تلاوت قرآن را با مسأله خشوع ضمیمه میکند، نشانی خیلی مشخص خشوع که همه ذهنهای اهل قرآن با آن آشنا است، خشوع برای نماز است و همین جا جایگاه اصلی بحث تلاوت خاشعانه روشن میشود و معلوم میشود، چرا خداوند در قرآن، تلاوت قرآن را در کنار نماز قرار داده و چرا از نگاه مکتب قرآن این دو از یک سنخ هستند؟
تلاوت قرآن مثل نماز است
وقتی خشوع در تلاوت مطرح میشود، یک مسأله طبیعی به نظر میرسد، چون تلاوت قرآن مثل نماز است، همانطور که یکی از مؤلفههای اصلی نماز، خشوع است و خداوند میفرماید: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ، الَّذِینَ هُمْ فِی صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ».
با توجه به آیات قرآن میتوانیم به عنوان تفسیر بگوییم «الذین هم فی تلاوتهم خاشعون»، یعنی تلاوت قرآن در کنار صلاة مینشیند و همان حکم برای آن جاری میشود و از همین جا نقطه عزیمت را در این جهت که چگونه وارد بحث تلاوت خاشعانه شویم تعریف کردهایم.
سؤال اینجا است که خشوع در نماز چگونه میخواهد دیده شود؟ آیا بدین معناست که وقتی میخواهیم نماز بخوانیم خشوع را از جایی برداریم و مانند لباس بپوشیم؟ آیا یک چنین حالتی دارد یا این که نه، قرار است این خشوعی که مؤمنان در نماز دارند یک صفت همیشگی برای آنها باشد، مؤمنان که همیشه در حال خشوع نسبت به خداوند هستند، وقتی به نماز میایستند، در نمازشان طبعا خشوع وجود دارد؛ چرا که جزء خصلتشان شده است و در نماز، خودش را نشان میدهد.
در تلاوت قرآن هم باید مسأله را همینطور دید، ما تا زمانی که بخواهیم تعبیراتی مثل خشوع در تلاوت یا تلاوت خاشعانه و امثال اینها را به صورت مسائلی ببینیم که فکر کنیم میتوانیم برای آموزش آن برنامهریزی کنیم که تلاوت خاشعانه یا استادانه را به صورت ترمیک آموزش دهیم، اشتباه کردهایم.
بنابر این چیزی مثل تلاوت خاشعانه را باید با طبیعت خودش به این صورت دید که از مقولاتی است که باید باشد و باید به وجود آمده باشد تا آثار خودش را داشته باشد و دقت کرد که از قبیل چیزهایی که بشود برای آن برنامهریزی کرد و آن را آموزش داد و برای آن دوره گذاشت و افراد را برای این نوع از تلاوت تربیت کرد از این قبیل نیست.
در حال حاضر، وقتی که به این صورت در موردش صحبت میکنیم، خود به خود و بدون توضیح معلوم میشود که به عبارت دیگر اگر بخواهیم، تلاوت خاشعانه را به عنوان یک برنامه تعلیم دهیم و برای اجرای آن افرادی را تعلیم دهیم به چیزی میرسیم که نقض غرض است، یعنی خودمان آن چیزی که میشناسیم، متوجه میشویم که خشوع در تلاوت نیست و گویی قاری کارهایی که ما میگفتیم، انجام میدهد و مؤلفههایی که ما تعریف کردیم، اجرا میکند، لذا معلوم میشود آن چه منظور بوده بدان نرسیدهایم.
- یعنی تلاوت خاشعانه باید از راههای دیگری حاصل شود و یا به عبارت دیگر تلاوت خاشعانه از کدام راه حاصل میشود؟
باید سیر و تربیتهای منطقی آن روشن شود و افراد به صورت فردی و نه به صورت جمعی، با آگاهی که به آن مسیرها پیدا میکنند، علاقه هم داشته باشند و بخواهند که در آن مسیر سیر کنند، دقیقا مانند هر سلوک دیگری که باید پیموده شود.
اتفاقا طی این مسیر با سلوکهای عرفانی و با مسلکهای فکری و این که افراد بخواهند خودشان را تحت یک انضباط خاصی قرار دهند نیز اشتراک دارد که نتیجه این مسیر رسیدن به مقامات و مراتب خاص خواهد بود.
خیلی خوب است که در این جا از کلمه مقام استفاده شود، تلاوت خاشعانه یا خشوع در تلاوت یک مقام است که با درس و حتی تمرین و امثال اینها، نمیتوان بدان دست یافت، قاری باید این مقام را درک کند و سیر مراحل رسیدن به این مقام را مورد توجه قرار دهد و اگر توفیق الهی نصیبش شود با پیمودن آن مسیر به مقام خشوع در تلاوت نائل آید.
جالب این جا است که وقتی قاری به مقام خشوع در تلاوت میرسد، اگر از او بپرسند که شما چگونه خشوع در تلاوت دارید و مؤلفههای خشوع در تلاوت خاشعانه شما چیست؟ قاعدتا نباید بتواند بیان کند و باید بگوید شما میتوانید آن را ببینید.
همان تعبیری که پیامبر(ص) در آن حدیث مشهور به کار بردند، سوال از ایشان این بود که «من احسن الناس صوتا بالقرآن» چه کسی صدایش برای تلاوت قرآن نیکوتر و زیباتر است؟ رسول خدا(ص) در پاسخ فرمودند: «من اذا سمعت قرائته رایت انه یخشی الله»، یعنی صدایی نیکو است که با گوش دادن بتوانید ببینید و با شنیدن صدای قاری بتوانید ببینید که خشیت دارد.
خود این بیان هم در این جهت است که این مقام یافتنی و دیدنی است و طبعا مراد از دیدن نیز دیدن با چشم سر نیست، چون میگوید از طریق شنیدن ببینید یعنی چشم سر کار نمیکند و تمام مواردی که هرکس بخواهد به عنوان مؤلفههای تلاوت خاشعانه قرار بدهد که از مقوله مسائل بصری باشد، معلوم است که خارج از بحث هستند.
نمونهای از تلاوت خاشعانه در زمانی که منبر اصالت داشت
چون اصلا بحث این نیست، بحث تلاوت خاشعانه این است که قاری به گونهای تلاوت کند که خشوع در تلاوت وی محسوس و مشهود شود، البته نمونههایی بوده و همیشه هم هست، باید اشاره کنم که نمونههای متعددی از تلاوت خاشعانه را در دوران کودکی و نوجوانی و در محافل مذهبی آن زمان که منبر، اصالت داشت، پای منبرها فراوان تجربهاش را داشتهام.
البته متأسفانه آن زمان این تکنیکهای ضبط صوت و تصویر خیلی محدود بود و حتی احتمال این که یکی از آن موارد هم کسی شکار کرده و نگه داشته باشد بسیار کم است ولی تجربه فراوان از این دست تلاوتها داشتهام.
منبریهایی بودند که معمول کارشان این بود که ضمن صحبت کردن در اثنای منبر، در فقرات مختلف و به مناسبت به تلاوت قرآن هم میپرداختند، در مواردی شاهد این بودم که حدود ۱۰ دقیقه یک خطیب روی منبر به تلاوت میپرداخت که همه اینها نمونهای از تلاوت خاشعانه بود، چون خودشان کاملا این سیر را کرده بودند و نمیتوانستند که غیر خاشعانه تلاوت کنند.
البته این هم خود مسأله مهمی است، نشانه تلاوت خاشعانه این است که کسی که اینگونه قرآن را تلاوت میکند، نمیتواند تلاوت غیر خاشعانه داشته باشد و در خلوت و جلوت تلاوتش خاشعانه است.
- این منبریها با چه سبکی قرآن را تلاوت میکردند؟ آیا با همین شیوهای که قاریان مصری قرآن میخواندند آنها نیز همینگونه تلاوت میکردند؟
خیر، تلاوت آنها کاملا بدون این شائبهها بود، نکته مهم تلاوتشان این بود که به هیچ وجه در حال تلاوت قرآن، به فکر این که چگونه بخوانند و به اصطلاح در چه دستگاهی و با استفاده از چه مقامی و چه ترکیب و فراز و فرودی و ... تلاوت داشته باشند نبود و به طور طبیعی که قرآن را میخواندند مطلوب و اثرگذار بود.
وقتی که مقام معظم رهبری طی این سالها در جایگاههای مختلف تأکیدشان بر این است که قاری بتواند منبر برود و روی منبر برای مردم دو ساعت تلاوت کند و مردم هم گوش دهند و آثار و برکاتش محسوس باشد این مسیر فقط به همین صورت تعریف میشود که قاریانی خودشان را برای خودشان و در جهت تلاوت خاشعانه تربیت کرده باشند که این نوع از تلاوت جزء خصلتهایشان شده باشد.
امروز وقتی میگوییم منبر، تصور این است که علمای اعلام که منبر نمیروند در حالی که در زمان کودکی ما، منبریها، علمای اعلام بودند، برخی از آنها وقتی از دنیا میرفتند میفهمیدیم که مجتهد جامع الشرایط بودند و بنا نبوده مطرح شوند، آن وقت مطرح نبود که فوراً رساله بنویسند ولی بعدا معلوم شد که اگر میخواستند، رساله بدهند، توانایی این کار را داشتند، ولی در همین جهاتی که اثرگذار بود به صورت گسترده نیرو تربیت میکردند.
آنها علاقهمند به قرآن تربیت کرده و قرآن را ترویج میکردند، شاهد این بودیم که سهم این الحان در تلاوت آنها صفر بود و اصلا رمز کار هم همین بود، یعنی چون به هیچ چیزی غیر از قرآن، نمیپرداختند، موفق بودند.
آخرین قسمتی که تلاوت خاشعانه را مشاهده کردم، مربوط میشود به بعد از انقلاب که بدان به صورت اتفاقی برخورد کردم که البته به ندرت هم پیدا میشد، در یکی از مساجدی بود که یکی از دوستانم در آنجا منبر میرفت، پاسی از شب گذشته بود و نماز مغرب و عشاء را هم نخوانده بودم، در یکی مساجد قرار ملاقات داشتم و متوجه شدم که امام جماعت آن مسجد آقای حجت الاسلام سیدجمالالدین موسوی از دوستان قدیمی ما بودند که در آن مسجد منبر میرفتند.
ایشان روی منبر شروع به خواندن قرآن کردند که برای من آن حالت مجلس واقعا فراموششدنی نیست، حتی آیاتی که تلاوت شد نیز در خاطرم مانده که آیات آخر سوره انبیاء بود، در شرایطی که آدم میتواند حدس بزند که غالب افراد پای منبر، جملهبندی اسمیه و فعلیه و معنای مفردات این آیات را نمیدانستند، اما کاملا تحت تاثیر قرار گرفته بودند.
ایشان از جمله منبریهای موفقی بودند که در دانشگاه نیز تدریس داشتند و به خوبی در هر دو زمینه توفیق داشتند، در آن لحظه که شاید حدود ۱۰ دقیقه به تلاوت قرآن پرداختند، مقایسهای بین فارسی صحبت کردن و تلاوت قرآن ایشان داشتم و دیدم وقتی قرآن تلاوت میکنند، بسیار موفقتر هستند و اثرگذاری تلاوت ایشان نسبت به سخنرانیهایشان اصلا قابل مقایسه نیست.
اینجا باید به آن اشک و گریه هم اشاره داشته باشم، از جمله چیزهایی که مشاهده میشد مواردی بود که افرادی در بین مستمعان بودند که اینها منقلب شده و آرام آرام اشک میریختند، اما لزوما این جناب حجت الاسلام بر سر منبر اشک نمیریخت، ولی میفهمیدم که در درونش فراوان اشک میریزد.
این را مخصوصا میگویم که چقدر ما میتوانیم راه را اشتباه برویم، اگر بنا را بر این بگذاریم که قاری تربیت کنیم که قرآن بخواند و گریه کند، در بهترین وضعیت یک هنرپیشه قرآنی تربیت کردهایم که بلد است، خوب گریه کند ضمن اینکه قرآن هم میخواند.
این را حساب شده میگویم که قاری گریه کند، ضمن این که قرآن هم میخواند، به همین راحتی خلط مبحث شده و مسیر کاملا عوض میشود، یعنی هدفگذاری دیگری میکنیم ولی به نتیجه دیگری میرسیم.
- با این اوصاف، یعنی لازم است که ابتدا گریه درونی حاصل شود و بعد قرآن بخوانیم؟
این اتفاق باید خودش اتفاق بیفتد، البته ناگفته پیدا است که افرادی که دنبال به جا گذاشتن باقیات الصالحات هستند، باید دنبال شکار این موارد باشند، ممکن است یک سال کوشش کنند و صوت و تصویر بردارند، اما به یک مورد این چنینی که عرض شد، برخورد نکنند، اما یک دفعه یک مورد پیدا شود.
موردی را گفتهاند که یکی از این قاریان در یک موقعیتی که به طور اتفاقی در مجلس پیش میآید سوره مزمل را میخواند، شب هنگام بوده، پاسی از شب هم گذشته و حال و هوای مختلف وجود داشته، این قاری مجلس را تبدیل میکند به یک مزملخوانی، تاکید بنده روی این است که نمیشود روی این برنامهریزی و طراحی کرد که ما یک چنین تلاوت سوره مزمل میخواهیم، داشته باشیم، حالا چه عناصری را دنبال کنیم و چطور کنار هم بچینیم در یک عمر ممکن است یک مورد به این صورت به وجود آید.
به هر حال قضیه معکوس است، نمیشود برای رسیدن به چنین مجالس و تلاوتهایی برنامهریزی کرد، حدود ۷۰ سال است که به آموزش قرآن پرداختهایم، اما وقتی به راندمان کار نگاه میکنیم میبینیم تقریبا چیزی نداریم، علت عمده هم این است که به فکر این بودهایم که برای چیزهایی که قابل برنامهریزی نیست، برنامهریزی داشته باشیم، نکته مهم این است که باید روی جهت دادن افراد به معنویت و تشویق کردن به این سمت حرکت کنیم تا نتایج مطلوب حاصل شود، بحث تلاوت خاشعانه دقیقا از این قبیل است.
- خشوعی که در نماز حاصل میشود آیا مختص همان لحظه است و بعد از بین میرود یا باید دائمی باشد؟ یک قاری اگر خشوعش دائمی باشد آیا در طول عمر فقط یک تلاوت شاهکار باید ارائه کند که مستمع منقلب شود؟
به درجات، همه تلاوتهایش همینطور میشود و مؤثر واقع خواهد شد. لازم است به یکی از مؤلفههای تلاوت خاشعانه اشاره کنم، آن چیزی که برای همه کسانی که با تلاوت مجلسی و مراسم انس با قرآن و ... آشنایی دارند این مسأله جاافتاده و اصل قرار گرفته و الآن هم وجود دارد این است که قاری علی الحساب برای مستمع و مردم، قرآن میخواند و از همین جا کار خراب میشود.
- چرا کار خراب میشود؟
پاسخ این است که، طبیعت تلاوت قرآن، عبادت خدا است و رده این عبادت هم نماز است و کمتر از نماز نیست، حتی میتوان گفت برتر از نماز است، چون شخص نماز را میخواند که قرآن بخواند چون در سوره عنکبوت هم میگوید «اتْلُ مَا أُوحِیَ إِلَیْکَ مِنَ الْکِتَابِ وَأَقِمِ الصَّلَاةَ»، اقم الصلاة ذیل تلاوت قرآن است، نمازی که خدا تعلیم داده یک سامانه عبادتی است که مؤلفه اصلی آن قرآن است، همچنان که فرمود: «لا صلاه الا بفاتحه الکتاب» و حتی قالب فقهای اسلام، تاکید دارند که سوره فاتحه الکتاب باید به نیت قرآن هم خوانده شود.
البته این که نیت قرآن خواندن باشد، اصرار درستی است؛ چرا که اگر قرآنیت سوره حمد بخواهد کنار برود، دیگر نماز نیست، نماز بودن نماز به این است که در سامانه آن تلاوت قرآن دیده شده، البته رکوع و سجود هم دارد، اما اساسش تلاوت قرآن است که در شکل اصلی نماز و در حال ایستاده است.
اما این که چرا حالت ایستاده برای قرائت قرآن انتخاب شده برای این است که در حالات مختلف انسان، هیچ حالتی به این اندازه با خشوع همراه نیست، برای نمونه اگر در مسائل و آموزشهای نظامی یک چیزی را جای خبردار بگذارید یا خبردار را نشسته بدهید، حالت طنز پیدا میکند، این مسأله روشنی است و به همین جهت است که قیام در نماز تعریف میشود و رکن نماز است و در آن رکن قرآن خوانده میشود، حالا این الگو باید از نماز گرفته شود و به بیرون از نماز انتقال یابد.
وقتی میگوییم تلاوت خاشعانه، یعنی شخص یا قرآن را در حال نماز بخواند که سوال میشود نماز برای مردم است یا خدا؟ معلوم است که برای خدا است چنان که فرمود: «أَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِکْرِی»، حالا وقتی قاری برای مردم قرآن میخواند کاملا از تعریف خارج شده، یعنی دیگر در آن حال و هوای لازم برای تلاوت قرآن نیست، چون سنخیت تلاوت قرآن سنخیت نماز است.
همین که قاری بخواهد به جای برای خدا خواندن برای مردم بخواند و نگاهش به مجلس باشد تا ببیند تشویق میکنند یا نمیکنند، کجای مجلس چه کسانی نشستهاند و ... همگی نقض غرض است و کار را از مسیر خارج میکند.
غالباً دیگر توجه به این مسأله از بین رفته و همه بنا را میگذارند که تلاوت مجلسی این است که قاری برای اهل مجلس تلاوت کند در نتیجه موفق به تلاوت خاشعانه نمیشود، مگر این که برای خودش و خدا باشد، حالا اگر این تلاوت را در مجلس ارائه کند، هیچ فرقی هم برای او نمیکند، اگر چنین شود، مجلس تحت تأثیر قرار خواهد گرفت.
یعنی آن مجموعه، سامانه تلاوتش که به طور طبیعی یکی از مولفههای آن خشوع و خشیت در هنگام تلاوت است، باعث اثرگذاری میشود و وقتی به جای «بر مردم» خواندن، «برای مردم» خواندن، بشود کار خراب خواهد شد.
قرائت پیامبرگونه بر مردم است نه برای مردم
اسوه حسنه ما پیامبر(ص) است، اسوه حسنه رسول خدا(ص) نیز «لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ» قرائت بر مردم بوده نه برای مردم، «بر» و «برای» با یکدیگر بسیار متفاوت هستند، قرائت بر مردم یک کار پیامبرانه میشود و همانطور که پیامبر(ص) به مردم نمیاندیشد و به خدا میاندیشد که من رسولِ از جانب خدا هستم و برای خدا باید ادای رسالت کنم و تمام تمرکز و مراقبت من باید برای این باشد که آن ضوابط رسالت را به دقت دنبال کنم، اصلا جایی برای این نمیماند که حساب کنید که پیامبر(ص) بخواهد برای مردم پیامبری کند، اصلا این عبارت، عبارت غلطی میشود. چون پیامبر(ص) یعنی پیامبر خدا، حالا پیامبر خدا برای مردم پیامبری کند، نمیشود.
اولین صحبتی که دو سه دهه قبل که کلاسهای ارتقای علمی برای قاریان طراز اول کشور برگزار شد، آنجا برای ۲۰ نفر از قاریان طراز اول کشورمان کلاس آموزش گذاشتند، اولین بحث آنجا این بود که وقتی شما از قرائت صحبت به میان میآورید و به قرائت فکر میکنید، این قرائت از قرآن است و اما قرآن چیست؟ قرآن، چیزی است که پیامبر(ص) به عنوان پیامبر خاتم، موظف به تعلیم و ابلاغ آن به مردم است، یعنی متن پیامبری است.
بنابر این اصل تعریف قرائت قرآن و جایگاه قاری این میشود که اگر قاری، قاری قرآن است و اگر قرآن، قرآن است، دقیقا دارد، همان کاری را میکند که رسول خدا(ص) میکرد و سنخیت این کار اصلا جایی برای «برای مردم» خواندن نیست، بلکه ادای رسالت است.
تعریف دقیق و اصلی جایگاه قاری این است که وی در جایگاه پیامبر(ص) نشسته و هنگامی قرآن تلاوت میکند، همان کاری که ایشان میکردند، انجام میدهد، بنابر این قرائت قرآن نمیتواند «برای مردم» باشد، بلکه «بر مردم» است و هنگامی که پیامبرانه و «بر مردم» شد، میشود تلاوت خاشعانه و آثار خودش را هم پیدا میکند.
همین که قرائت برای مردم شد به جهت دیگری میرود، متاسفانه در کار مشهورترین قاریان مصری هم بعضا این کار مشهود بود، یکی از همین قاریان مصری در هنگام تلاوت به قدری حرکات اضافی(ادا اطوار) انجام میداد که مستمع اصلا یادش میرفت که در حال استماع تلاوت قرآن است.
قاری برای چه چیزی صداسازی میکند؟
حالا اگر به همین قاری در آن مجلس میگفتید که چه کاری انجام میدهید؟ یکی از جوابهای اصلی او این بود که من دارم، صداسازی میکنم. برای چه چیزی صداسازی میکنی؟ میگوید برای مردم. این قاری در یک مسیر دیگری افتاده و در این صورت دیگر فرقی نمیکند که قرآن میخواند یا کار دیگری انجام میدهد.
از یکی از افراد مطرح صدر اسلام نقل است که ایشان میگوید وقتی قرائت قرآن اینطور شده باشد، ترجیح میدهم آواز گوش کنم چون در این صورت خیالم راحت است که آواز گوش میدهم در مقایسه با این که بخواهم قرآن استماع کنم، ولی قاری به جای اینکه قرآن تحویل من بدهد، آواز تحویل بدهد، حالا هر چقدر هم که این آواز فنی باشد و همه جهاتش تخصصی باشد، نهایتا یک کار مطابق اصطلاح این زمینه یک کار تخصصی و فنی است، ولی اگر سوال کنیم که آیا قرآن تلاوت شده حداقل این است که محل تامل باشد که آیا قرآن تلاوت شده یا خیر، به خصوص اگر بپرسیم این قرآن خاشعانه تلاوت شده یا خیر که جواب کاملا منفی است.
سالها قبل موردی را مشاهده کردم که هرگز از جلوی چشمم کنار نمیرود، قاری محترم را در تلویزیون نشان میداد که یک نفر هم به عنوان مجری کنار ایشان نشسته بود، مجری توضیحاتی داد و قرار شد یکی از قاریان طراز اول ایران تلاوت کند، واقعا از جلو چشم من کنار نمیرود که ایشان تمام مدتی که تلاوت میکردند، پاهایشان کاملا از هم باز بود، یعنی کوچکترین اثری که از خشوع باید در اعضاء و جوارح دیده شود، اصلا وجود نداشت.
شما همین را ادامه دهید، وقتی این شخص اینطور راحت مینشیند و حتی متوجه نحوه نشستن خودش نیست و در طول ۲۰ دقیقه یا بیشتر حتی متوجه هم نمیشود که این همه وقت با این حالتی که اصلا به حالت قاری قرآن شباهتی ندارد، نشسته است، اگر در حضور هرکسی اینطور مینشست، بیادبی بود، اما مدتی است که در مقابل جمعیت چند میلیونی مسلمان دارد به عنوان یک قاری به قرائت قرآن میپردازد.
این مسأله را میخواهم به اینجا برگردانم که اساس اشکال این مسأله این است که قاری احساس میکند، دارد کاری را برای بینندگان اجرا میکند، اما از خیلی چیزها غافل میشود، حالا اگر قرار نبود به خیلی از این موارد بیندیشد و فکر کند که من دارم یک عبادتی را انجام میدهم که در پیشگاه خدا است و کلام خدا را در پیشگاه خدا ادا میکنم و این تکرار و ادای کلام خدا با تعلیم پیامبر(ص) اکرم است، پیامبری که زنده جاوید است، پیامبری که «وَاعْلَمُوا أَنَّ فِیکُمْ رَسُولَ اللَّهِ» است، پیامبری که یعلمهم الکتابش تمام شده نیست، هر جا صحبت از تعلیم و قرائت قرآن است حضور دارد و من در حضور رسول خدا(ص)، تعلیمی که از ایشان گرفتهام در محضر ایشان به خداوند تحویل میدهم، قطعا تلاوت متفاوتی را ارائه میکرد.
بنابر این اگر مسیر توجه به تلاوت قرآن چنین مسیری بود، کاملا متفاوت میشد و آن آثاری هم که برای ما مطلوب است، حاصل میشد، چه اشکالی داشت مردم میدیدند که در مقابلشان کسی قرار دارد که در تمام مدتی که مردم با این همه بالا بودن میزان جمعیت دارند، تماشا میکنند، اصلا عین خیالش نیست که چنین چیزی وجود دارد و دارد عبادت و تلاوت خودش را میکند.
چه عیبی دارد که مردم این را ببینند و به جای این که فقط مشاهده کنند که فقط جوانب تخصصی رعایت میشود، تمام جوانب اختصاصی مربوط به تلاوت هم رعایت میشود و ایشان حتی یک لحظه از آن حالت شایسته تلاوت قرآن خارج نمیشود.
باز برگردیم به اشاره رهبری، ایشان همین را میخواهند، به واسطه حشر و نشری که با قاریان و مجموعه شورای عالی قرآن داشتهایم، میبینیم که اثرگذاری این تاکیدات مقام معظم رهبری برای آنها در این حد بود که برای قاریان یک لباس خاص درست کنند و فلان کلاه یا شال را قاری به سر یا گردن بیندازد.
اینطور برداشت کرده بودند که قرار است یک نمایش خاصی فعال شود تا آن اثر خاص گرفته شود، در صورتی که اگر قاری با خشوع تلاوت کند و به مرحلهای برسد که در روایت فرمود: «رَأَیْتَ أَنَّهُ یَخْشَى اللَّهَ»، این کارها خود به خود رنگ میبازد، اگر از کسی که دو ساعت تلاوت خاشعانه یک قاری را شنیده بپرسید که لباس این قاری به چه رنگ بود، پیراهن یا عبا و یا کت و شلوار بود یا ...، اینقدر برای او خود تلاوت قرآن مطرح بوده که میتواند جوابش «نمیدانم» باشد.
موانع رسیدن عبارت «هذا القرآن» به گوش مردم
مستمع بگوید، متوجه نشدم که این قاری چه لباسی پوشیده و این باید لحاظ شود، ولی ما میبینیم که برداشتها به شکل دیگری میشود و همه ذهنها به طرف عوامل، عینی، مادی و ظاهری که اینها اصلا مطرح نیست میرود، وقتی خدا میگوید «لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَ تِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ»، خود خدا هم میفرماید «تلک الامثال نضربها ...»، یعنی ما اینجا مستند نساختهایم که برای شما مستند، پخش کنیم که این کوه است و ببینید که چه استحکامی دارد و سنگهای آن چقدر محکم است و بیینید که چگونه خُرد و متلاشی میشود.
خداوند میگوید اینها مثالی است که باید در آن تفکر کنید، وقتی این تفکر حاکم شود و مورد توجه قرار گیرد، نگاه به این صورت عوض میشود که وقتی خداوند میفرماید «لو انزلنا هذا القرآن ...» قبل از این که اسمی از کوه ببرد، قرآن مطرح است، سوال هم دقیقا روی همین موضوع است که آیا در این تلاوت، آیا قرآن در حال نازل شدن است یا نه مسائل فنی و ... که روی آنها به غلط هدفگذاری شده مورد تأکید قرار میگیرد که البته این مسائل دائم دارد از این تلاوت را از «هذا القرآن» بودن دور میکند، حداقل این است که این تلاوت، «هذا القرآن» است اما به علاوه نغمات، تحریر، ریتم، ترجیع و تنغیم و ...، وقتی این گونه شد این مسائل نمیگذارد که «هذا القرآن» کار خودش را انجام دهد و در واقع در این تلاوت، قرآن اصلا نازل نشده است.
- و به یک معنا قاری اصلا لتقراه علی الناس نکرده، درست است؟
بله، قرائت بر مردم نکرده، یعنی اصلا ارتباطی برقرار نشده و از ابتدا تا انتهای آن جلسه مستمعان و افرادی که حاضر هستند، نمیدانند کجا هستند و برای چه کاری به آن جا آمدهاند.
اگر قرار است تلاوت مجلسی باشد، این تلاوت فقط برای قاری مجلسی است یا برای اهل مجلس هم باید مجلسی باشد؟ اگر بخواهیم تلاوت مجلسی را به عنوان یک مؤلفه ترویجی تعریف و هدفگذاری کنیم، معنای این تلاوت این است که کل مجلس اعم از قاری، مستمع و کسانی که در حال رفت و آمد هستند، از پذیراییکنندگان و گردانندگان مجلس و تصویربردار و کسانی که در صدابرداری و ... مشغول هستند، همه باید در جهت تلاوت مجلسی باشد و همه باید در این جهت تنظیم شده باشد.
آیا قاری در ابتدای مجلس میآید تا به آنها تفهیم کند که قرار است یک عبادت دستهجمعی داشته باشند؟ مثلا میتوان در این زمینه نماز جماعت را مثال زد، در نماز جماعت «قد قامت الصلاه» داریم و هنگامی که این عبارت گفته میشود همه افراد توجیه هستند که باید به شکل خاصی بایستند و رفت و آمدها و سر و صداها و ... هم باید کنترل شود.
حال سوال این جا است که تلاوت مجلسی چه فرقی با یک نماز جماعت دارد؟ آیا قاری در ابتدای مجلس، افراد را توجیه میکند که الآن قرار است ۲۰ دقیقه مثل نماز جماعت عبادت داشته باشند و قاری مثل امام جماعت کار تلاوت را برعهده بگیرد و حاضران هم مانند مأمومان در نماز جماعت وظایف خودشان را انجام دهند تا با این کار به یک مجلسی برسیم که در هدفگذاریها به دنبال آن هستیم، اما هیچ وقت به این جا نمیرسیم.
ادامه دارد...
مرتضی اوحدی