نائینی و گفتمانسازی فقه سیاسی
يكشنبه, ۸ مهر ۱۳۹۷، ۰۵:۲۴ ق.ظ
و فقه را نزد سید محمد فشارکی اصفهانی، ....
نائینی و گفتمانسازی فقه سیاسی
علی شفیعی
میرزا محمدحسین غروی نائینی زاده ۲۶ خرداد ۱۲۳۹ (۲۷ ذیقعده ۱۲۷۶ قمری) در نائین است که در ۲۳ مرداد ۱۳۱۵ (۲۶ جمادیالاول ۱۳۵۵ قمری) درگذشت. از جملات اساتید وی میتوان به این بزرگان اشاره کرد: ابوالمعالی کرباسی، میرزا جهانگیرخان قشقایی، شیخ محمدحسن هزارجریبی، شیخ محمدتقی نجفی اصفهانی (معروف به آقا نجفی اصفهانی) و فقه را نزد شیخ محمدباقر نجفی اصفهانی، سید میرزای شیرازی، سید اسماعیل صدر و سید محمد فشارکی اصفهانی، محمدکاظم خراسانی (آخوند خراسانی). آقابزرگ تهرانی در باب حضور نائینی در درس آخوند خراسانی مینویسد: «میرزای نائینی در جلسه درس عمومی آخوند شرکت نمیکرد. چون او غنی از آن بود؛ و اگر هم شرکت مینمود به خاطر احترام و ادب شرکت میکرد نه برای تعلیم و تلمّذ». برجستهترین شاگردان ایشان عبارتند از: میرزا مهدی اصفهانی، سید عبدالاعلی سبزواری، سید ابوالقاسم خویی، حسین حلی، سید محمدهادی میلانی، میرزا حسن موسوی بجنوردی، محسن حکیم، سید محمدحسین طباطبایی.
الف) تأثیر رساله سیاسی تنبیهالامه و تنزیهالمله در جنبش مشروطهخواهی ایران
مرحوم نائینی نظریهپردازی است که آراء خود را در کتاب «تنبیه الامه و تنزیه المله فی لزوم مشروطیة الدوله المنتخبة لتقلیل الظلم علی افراد الامة و ترقیة المجتمع» درسال ۱۳۲۷ قدر نجف منتشر کرد. این اثر که در نوع خود یکی از ره آوردهای نوپیدا در حوزه فقه و سیاست بود بلافاصله به تأیید دومرجع بزرگ تقلید وقت آخوند ملامحمدکاظم خراسانی و شیخ عبدالله مازندرانی رسید. نائینی در این کتاب: 1) مکتب فقهی –سیاسی یا نظریه فقهی سیاسی ارائه میدهد که هم از جهت متن و هم ساختار اثری قابل توجه است،2) علاوه بر نکته اول نائینی در این اثر به تبیین دینی آزادی و دموکراسی یا قرائت دینی از آزادی و دموکراسی پرداخته،3) وی تلاش کرده است به تبیین مدرن از ماهیت حکومت دینی اهتمام داشته است،4) مهمترین نکته کتاب علاوه بر تشریح ماهیت سهمگین استبداد، تلاش نائینی در تبیین نسبت استبداد با دین است که وی بدان توجه جدی نشان داده،5) و آخرین نکته قابل ذکر در مورد این اثر را میتوان تلاش مرحوم نائینی در تبیین نقش استبداد در صعود و سقوط یک ملّت و فرهنگ دانست.
یکی از صاحبنظران معاصر نظریه مرحوم نائینی را معطوف به کتاب تنبیه الامه اینگونه گزارش میکند:
۱. تمامی اصول و مبانی دولت مشروطه از کتاب خدا و سنت رسولالله (ص) بهویژه فرمانهای امام علی اخذشده است و از ضروریات اسلام محسوب میشود.
۲. حکومت متکفل دو وظیفه اصلی است: اول: حفظ نظامات داخلیه مملکت و تربیت نوع اهالی و رسانیدن هر ذیحقی بهحق خود و منع از تعدی و تطاول آحاد ملت بعضهم علیبعض الی غیر ذلک از وظایف نوعیه راجعه به مصالح داخلیه مملکت وملت. دوم: تحفظ از مداخله اجانب و تحذر از حیل معموله در این باب و تهیه قوه دفاعیه و استعدادات حربیه و غیرذلک.
۳. حتی با عدم ثبوت نیابت عامه فقیهان در جمیع مناصب، در عصرغیبت امام زمان (عج) نیابت فقیهان را در وظایف حسبیه قدر متیقن و ثابتمیدانیم. ثبوت نیابت فقیهان و نایبان عام امام عصر (عج) در اقامه نظم وحفظ ممالک اسلامی از اهم امور حسبیه و از قطعیات مذهب امامیه است. در این امور تصدی شخص مجتهد بالمباشره لازم نیست و اذن او نیز به منتخبین ملت در صحت و مشروعیت آن کافی است.
۴. قوام حکومت مشروطه موقوف بر دو امر است: اول: تدوین قانون اساسی شامل کلیه حقوق ملت و آزادی ایشان، و وظایف و محدوده اختیارات زمامداران و شرایط عزل و انفصال آن از مقامات تفویض شده موافق مقتضیات مذهب. قانون اساسی در سیاسات و نظامات نوعیه به منزله رساله عملیه در ابواب عبادات و معاملات میباشد. دوم: نظارت، مراقبت و محاسبه وکلای مجلس شورای ملی در اقامهوظایف نوعیه از سوی دولت و جلوگیری از هر گونه تعدی و تفریط. تنها مانع تبدیل سلطنت ولایتیه به مالکیت مطلقه همین اصل نظارت و محاسبه است.
۵. در امور غیرمنصوص، مشارکتعمومی با مشورت با عقلای امت حاصل میشود. مجلس شورای ملی تحقق این مهم است. مشورت با تمام ملت نه با بطانه و خواص والی (شورای درباری) شوری از مسلمات اسلام است. اصل سلطنت اسلامی شورایی است.
۶. دو اصل طیب و طاهر حریت و مساوات از مبادی حکومتمشروطه است: اول: اصل مبارک حریت، یعنی آزادی رقابت ملت از عبودیت سلطان ورقیت منحوس فرعونی. این اصل اساس سلطنت اسلامی است و ازضروریات اسلام بهحساب میآید. دوم: اصل طاهر مساوات، یعنی مساوات تمام افراد ملت با شخص والیدر جمیع حقوق و احکام عامه. قانون مساوات از اشرف قوانین مبارکه مأخوذ از سیاسات اسلامیه و مبنا و اساس عدالت و روح تمام قوانین است.
البته این اثر نائینی گرچه توانست در کوتاهمدت هجمه مخالفان دینی و مذهبی مشروطه را کم اثر کند و راه را برای تبدیلشدن برخی از آرمانهای مشروطهطلبان همانند آزادی و مساوات فراهم کند اما واقعیت این است که نتیجه و فرجام مشروطیت نشان داده مشکلات جامعه ایرانی و شیعی عمیقتر از این بوده و هست که بتوان با اینگونه آثار آن را حل کرد.
ب) چالش اساسی علامه نوری و نائینی
مرحوم نوری را باید نماد سختاندیشی دینی دانست که لزوماً به معنای بداندیشی نیست که البته الان هم این قرائت هوادارانی هم در محیطهای علمی دارد و هم در ساختار نظام هستند کسانی که اینگونه میاندیشند. مرحوم نوری معتقد بود این دین نیست که باید جامه و لباس عصری و مدرن به تن کند بلکه این مدرنیته است که باید خود را با دین هماهنگ کند.
اما نائینی در ضمن تحفظ بر همان مبانی و اعتقادات کسانی مثل شیخ فضلالله نوری معتقد بود میتوان دین و آموزههای آن را در جامه و لباس مدرنیسم ارائه داد.
لذا نائینی را نمیتوان نواندیش یا روشنفکر به معنای دقیق آن دانست و لذا نمیتوان وی را معتقد به قرائت مدرن از دین و آموزههای دینی دانست، امّا البته نائینی برخلاف نوری معتقد بود آموزههای دینی ظرفیت همراهی حداقلی با مدرنیسم را دارند.
ج) جایگاه کتابها و تألیفات نائینی در حوزههای علمی
علاوه بر کتاب تنبیه الأمة و تنزیه الملة که در محیطهای علمی حوزوی و غیر حوزوی موردتوجه و اقبال جدی است، چراکه شاید بتوان گفت با برجسته شدن رویکرد فقههای مضاف در حوزههای علمیه در فقه سیاسی - که یکی از شاخههای فقههای مضاف است - اثر فاخر و مهمی است؛ میتوان از تقریرات درسیهای علمی مرحوم نائینی در فقه و اصول که موردتوجه جدی در عرصه پژوهشهای فقهی و اصولی و عرصه آموزش در دروس خارج فقه و اصول است یاد کرد که پارهای از مهمترین آنها عبارتند از: منیة الطالب فی شرح المکاسب، موسی خوانساری نجفی، المکاسب و البیع – محمدتقی آملی؛ اجود التقریرات – موسوی خویی؛ فوائی الاصول – کاظمی خراسانی.
د) اهمیت بازخوانی نائینی
در پایان و با توجه به طرح مباحثی در مورد پیشرفت و تمدن در فضای پیرامونی ما؛ بازخوانی اندیشههای مرحوم نائینی در بحث دوام و سقوط تمدن اسلامی مورد نیاز است. نائینی لوازم استقرار و بقاء تمدن اسلامی را مشروط به امور مهمی هم چون: 1) عدالت، 2) شورا، 3) آزادی؛ 4) مساوات آحاد مسلمین با اشخاص خلفاء و بطانه (نزدیکان) ایشان در حقوق و ...میداند که از این میان از نقش اساسی استبداد و مقومات آن بهعنوان عامل مهم و بنیادین در سقوط تمدن یاد میکند.
نائینی قوای حافظ استبداد را: 1) جهل مردم به وظائف سلطنت و حقوق خود؛2) استبداد دینی که علاجش را اصعب و سختتر از هر کار دیگر میداند؛ 3) اختلافات عمومی و شهروندان؛ 4) و سرکوب آزادی خواهان میداند.
مناسب است که به «حریت» و «مساوات» که این دو رکن را میتوان از ضرورتهای اندیشههای سیاسی دانست که میخواهند کاربرد و تأثیرگذاری لازم را داشته باشند در اندیشه نائینی نیز توجه جدی بشود.
حریت یا آزادی عمومی در عرصههای مختلف شهروندان که الان هم بهعنوان یک خواست همگانی است از دیرباز و بهبیاندیگر از زمان مشروطه یکی از مقولاتی است که هم چنان باید موردتوجه اندیشمندان و فرهیختگان از یکسو و حاکمان و سیاستمداران از سوی دیگر باشد.
مساوات نیز همین وضع را دارد که باید هم در تئوری و هم در عملیات سیاسی به آن توجه کرد. برخورداری از رانتهای مختلف در عرصههای مختلف که تأثیرات غیرقابل قبولی هم در جامعه داشته و دارد از نکاتی است که محصول جدی گرفته نشدن این مقولاتی است که حداقل از دوره مشروطه تبدیل به یک رکن در نئوری های سیاسی شده هست.
مرحوم نائینی نظریهپردازی است که آراء خود را در کتاب «تنبیه الامه و تنزیه المله فی لزوم مشروطیة الدوله المنتخبة لتقلیل الظلم علی افراد الامة و ترقیة المجتمع» درسال ۱۳۲۷ قدر نجف منتشر کرد. این اثر که در نوع خود یکی از ره آوردهای نوپیدا در حوزه فقه و سیاست بود بلافاصله به تأیید دومرجع بزرگ تقلید وقت آخوند ملامحمدکاظم خراسانی و شیخ عبدالله مازندرانی رسید. نائینی در این کتاب: 1) مکتب فقهی –سیاسی یا نظریه فقهی سیاسی ارائه میدهد که هم از جهت متن و هم ساختار اثری قابل توجه است،2) علاوه بر نکته اول نائینی در این اثر به تبیین دینی آزادی و دموکراسی یا قرائت دینی از آزادی و دموکراسی پرداخته،3) وی تلاش کرده است به تبیین مدرن از ماهیت حکومت دینی اهتمام داشته است،4) مهمترین نکته کتاب علاوه بر تشریح ماهیت سهمگین استبداد، تلاش نائینی در تبیین نسبت استبداد با دین است که وی بدان توجه جدی نشان داده،5) و آخرین نکته قابل ذکر در مورد این اثر را میتوان تلاش مرحوم نائینی در تبیین نقش استبداد در صعود و سقوط یک ملّت و فرهنگ دانست.
یکی از صاحبنظران معاصر نظریه مرحوم نائینی را معطوف به کتاب تنبیه الامه اینگونه گزارش میکند:
۱. تمامی اصول و مبانی دولت مشروطه از کتاب خدا و سنت رسولالله (ص) بهویژه فرمانهای امام علی اخذشده است و از ضروریات اسلام محسوب میشود.
۲. حکومت متکفل دو وظیفه اصلی است: اول: حفظ نظامات داخلیه مملکت و تربیت نوع اهالی و رسانیدن هر ذیحقی بهحق خود و منع از تعدی و تطاول آحاد ملت بعضهم علیبعض الی غیر ذلک از وظایف نوعیه راجعه به مصالح داخلیه مملکت وملت. دوم: تحفظ از مداخله اجانب و تحذر از حیل معموله در این باب و تهیه قوه دفاعیه و استعدادات حربیه و غیرذلک.
۳. حتی با عدم ثبوت نیابت عامه فقیهان در جمیع مناصب، در عصرغیبت امام زمان (عج) نیابت فقیهان را در وظایف حسبیه قدر متیقن و ثابتمیدانیم. ثبوت نیابت فقیهان و نایبان عام امام عصر (عج) در اقامه نظم وحفظ ممالک اسلامی از اهم امور حسبیه و از قطعیات مذهب امامیه است. در این امور تصدی شخص مجتهد بالمباشره لازم نیست و اذن او نیز به منتخبین ملت در صحت و مشروعیت آن کافی است.
۴. قوام حکومت مشروطه موقوف بر دو امر است: اول: تدوین قانون اساسی شامل کلیه حقوق ملت و آزادی ایشان، و وظایف و محدوده اختیارات زمامداران و شرایط عزل و انفصال آن از مقامات تفویض شده موافق مقتضیات مذهب. قانون اساسی در سیاسات و نظامات نوعیه به منزله رساله عملیه در ابواب عبادات و معاملات میباشد. دوم: نظارت، مراقبت و محاسبه وکلای مجلس شورای ملی در اقامهوظایف نوعیه از سوی دولت و جلوگیری از هر گونه تعدی و تفریط. تنها مانع تبدیل سلطنت ولایتیه به مالکیت مطلقه همین اصل نظارت و محاسبه است.
۵. در امور غیرمنصوص، مشارکتعمومی با مشورت با عقلای امت حاصل میشود. مجلس شورای ملی تحقق این مهم است. مشورت با تمام ملت نه با بطانه و خواص والی (شورای درباری) شوری از مسلمات اسلام است. اصل سلطنت اسلامی شورایی است.
۶. دو اصل طیب و طاهر حریت و مساوات از مبادی حکومتمشروطه است: اول: اصل مبارک حریت، یعنی آزادی رقابت ملت از عبودیت سلطان ورقیت منحوس فرعونی. این اصل اساس سلطنت اسلامی است و ازضروریات اسلام بهحساب میآید. دوم: اصل طاهر مساوات، یعنی مساوات تمام افراد ملت با شخص والیدر جمیع حقوق و احکام عامه. قانون مساوات از اشرف قوانین مبارکه مأخوذ از سیاسات اسلامیه و مبنا و اساس عدالت و روح تمام قوانین است.
البته این اثر نائینی گرچه توانست در کوتاهمدت هجمه مخالفان دینی و مذهبی مشروطه را کم اثر کند و راه را برای تبدیلشدن برخی از آرمانهای مشروطهطلبان همانند آزادی و مساوات فراهم کند اما واقعیت این است که نتیجه و فرجام مشروطیت نشان داده مشکلات جامعه ایرانی و شیعی عمیقتر از این بوده و هست که بتوان با اینگونه آثار آن را حل کرد.
ب) چالش اساسی علامه نوری و نائینی
مرحوم نوری را باید نماد سختاندیشی دینی دانست که لزوماً به معنای بداندیشی نیست که البته الان هم این قرائت هوادارانی هم در محیطهای علمی دارد و هم در ساختار نظام هستند کسانی که اینگونه میاندیشند. مرحوم نوری معتقد بود این دین نیست که باید جامه و لباس عصری و مدرن به تن کند بلکه این مدرنیته است که باید خود را با دین هماهنگ کند.
اما نائینی در ضمن تحفظ بر همان مبانی و اعتقادات کسانی مثل شیخ فضلالله نوری معتقد بود میتوان دین و آموزههای آن را در جامه و لباس مدرنیسم ارائه داد.
لذا نائینی را نمیتوان نواندیش یا روشنفکر به معنای دقیق آن دانست و لذا نمیتوان وی را معتقد به قرائت مدرن از دین و آموزههای دینی دانست، امّا البته نائینی برخلاف نوری معتقد بود آموزههای دینی ظرفیت همراهی حداقلی با مدرنیسم را دارند.
ج) جایگاه کتابها و تألیفات نائینی در حوزههای علمی
علاوه بر کتاب تنبیه الأمة و تنزیه الملة که در محیطهای علمی حوزوی و غیر حوزوی موردتوجه و اقبال جدی است، چراکه شاید بتوان گفت با برجسته شدن رویکرد فقههای مضاف در حوزههای علمیه در فقه سیاسی - که یکی از شاخههای فقههای مضاف است - اثر فاخر و مهمی است؛ میتوان از تقریرات درسیهای علمی مرحوم نائینی در فقه و اصول که موردتوجه جدی در عرصه پژوهشهای فقهی و اصولی و عرصه آموزش در دروس خارج فقه و اصول است یاد کرد که پارهای از مهمترین آنها عبارتند از: منیة الطالب فی شرح المکاسب، موسی خوانساری نجفی، المکاسب و البیع – محمدتقی آملی؛ اجود التقریرات – موسوی خویی؛ فوائی الاصول – کاظمی خراسانی.
د) اهمیت بازخوانی نائینی
در پایان و با توجه به طرح مباحثی در مورد پیشرفت و تمدن در فضای پیرامونی ما؛ بازخوانی اندیشههای مرحوم نائینی در بحث دوام و سقوط تمدن اسلامی مورد نیاز است. نائینی لوازم استقرار و بقاء تمدن اسلامی را مشروط به امور مهمی هم چون: 1) عدالت، 2) شورا، 3) آزادی؛ 4) مساوات آحاد مسلمین با اشخاص خلفاء و بطانه (نزدیکان) ایشان در حقوق و ...میداند که از این میان از نقش اساسی استبداد و مقومات آن بهعنوان عامل مهم و بنیادین در سقوط تمدن یاد میکند.
نائینی قوای حافظ استبداد را: 1) جهل مردم به وظائف سلطنت و حقوق خود؛2) استبداد دینی که علاجش را اصعب و سختتر از هر کار دیگر میداند؛ 3) اختلافات عمومی و شهروندان؛ 4) و سرکوب آزادی خواهان میداند.
مناسب است که به «حریت» و «مساوات» که این دو رکن را میتوان از ضرورتهای اندیشههای سیاسی دانست که میخواهند کاربرد و تأثیرگذاری لازم را داشته باشند در اندیشه نائینی نیز توجه جدی بشود.
حریت یا آزادی عمومی در عرصههای مختلف شهروندان که الان هم بهعنوان یک خواست همگانی است از دیرباز و بهبیاندیگر از زمان مشروطه یکی از مقولاتی است که هم چنان باید موردتوجه اندیشمندان و فرهیختگان از یکسو و حاکمان و سیاستمداران از سوی دیگر باشد.
مساوات نیز همین وضع را دارد که باید هم در تئوری و هم در عملیات سیاسی به آن توجه کرد. برخورداری از رانتهای مختلف در عرصههای مختلف که تأثیرات غیرقابل قبولی هم در جامعه داشته و دارد از نکاتی است که محصول جدی گرفته نشدن این مقولاتی است که حداقل از دوره مشروطه تبدیل به یک رکن در نئوری های سیاسی شده هست.
http://dinonline.com/doc/note/fa/7862/
۹۷/۰۷/۰۸