حضرت آیت الله عبدالله جوادی آملی
دروس رسائل و مکاسب را در محضر آیة الله سید عباس فشارکی....
حضرت آیت الله عبدالله جوادی آملی
نوشته شده توسط: AMIR HASSAN SINAEE نوع مطلب :علماء ،
تولد و دوران کودکی
آیة الله عبدالله جوادی آملی، در سال 1312 هجری شمسی در آمل به دنیا آمد. پدر و جدش، میرزا ابوالحسن و ملا فتح الله از مبلغین اسلام وارادتمندان به آستان ولایت بودهاند. از ویژگیهای جدّی وی این بوده که در منابر خود به ذکر احکام و مناقب اهل بیت (علیهم السلام) میپرداخته و ظاهراً علاقة وافری به علم کلام داشته است. فرزندانی که خدا به پدر استاد عطا میکرده است، معمولاً بر اثر ضعف امکانات بهداشتی پزشکی یا به علل و عوامل دیگر زنده نمیماندند. پیش از تولّد استاد، یکی از بستگان در عالم رؤیا میبیند که شخصی عصایی به دست پدر استاد میدهد و او آن را به دست گرفت. این رؤیا را چنین تعبیر کردند که خداوند به میرزا ابوالحسن، پسری عطا خواهد کرد که زنده میماند و عصای دست پدر خواهد شد. از این رو، پدر و مادر نذر کردند اگر خدا به آنها پسری داد، او را به مشهد امام رضا (ع) ببرند؛ و این گونه، استاد جوادی آملی متولّد شد.
فشار دوران پهلوی و مشکلات پدر و جدّ استاد در مسائل مادی و سیاسی، باعث نشد که از علاقة این خانواده به روحانیّت شیعه کاسته شود و همانا، آرزوی آنان، تحصیل فرزند خود در حوزههای علمیه بود.
دوران تحصیل
آیة الله جوادی آملی پس از به پایان رساندن سال ششم ابتدایی، در سال 1325 یا 1326، با پیشنهاد پدر و علاقة وافر، وارد حوزه علمیه آمل شد و تا سال 1329 در آن شهر، به تحصیل پرداخت و بخشی از دروس سطح را در آنجا به پایان برد. پس از آن با تشویق استاد خود، مرحوم آقا شیخ شعبانی نوری، عازم حوزه علمیه مشهد مقدس شد. در بدو ورود به حوزه علمیه مشهد، در یکی از مدارس به برخی از طلاب برخورد که در کسوت روحانیت بودند، ولی نسبت به علمای بزرگ مشهد در آن روزگار، تکریمی نداشتند و تعابیرشان دربارة علما همراه با تندی و طعن بود! این خاطره چنان برای استاد تلخ بود که حاضر نشد در چنین حوزهای بماند و درس بخواند. از این رو مشهد را ترک گفت و به همراه پدر، رهسپار تهران شد تا در آن حوزة عظیم در آن روزگار و در محضر بزرگانی همچون آیة حاج شیخ محمد تقی آملی، به تحصیل بپردازد. مرحوم شیخ محمد تقی آملی نیز پدر استاد را میشناخت و طی نامهای به مرحوم حاج محمدباقر آشتیانی، متصدی مدرسه مروی، که از بهترین مدارس آن روز بود، خواستار پذیرش استاد جوادی شد.
با ورود به مدرسه مروی و قبولی در آزمون ورودی آن، استاد به خواندن رسائل و مکاسب اشتغال یافتند. پس از آن به فراگیری کفایة الاصول پرداخت و سپس در دروس خارج استادان بنام حوزه علمیه تهران شرکت جست و همزمان، به فراگیری علوم عقلی نیز پرداخت. پس از حدود 5 سال تحصیل در تهران و با کسب اجازه از محضر مرحوم آیة الله حاج شیخ محمد تقی آملی، در سال تحصیلی 35 ـ 1334 به حوزه علمیه قم آمد تا از محضر علمای آن دیار نیز بهرههای فراوانی برگیرد. از آن سال، تا کنون وی در حوزه علمیه قم حضور دارد و ضمن بهرهمندی از محضر علمای بزرگ این حوزة مبارکه، خود سر منشأ خیرات و برکات کثیری برای آن بوده است.
استادان و دوستان
استاد جوادی آملی، در دوران تحصیلی خود، با استادان بنامی، انس داشته است. پدر او معتقد بود که درس حوزوی را باید پیش انسان بزرگواری که خود تزکیه شده باشد، آغاز کرد. بدین منظور، فرزند خود را برای تحصیل، نزد آیةالله فرسیو (ره) که از دانشمندان و علمای بزرگ آمل بود، برد و او در آغازین روز درس، جمله «اول العلم معرفة الجبار» را چنان معنا کرد که استاد خود را هنوز مرهون آن سروش غیبی میداند.
آیة الله جوادی آملی، دروس ادبیّات را نزد پدرش و حجج اسلام، عبدالله اشراقی شیخ احمدی اعتمادی و برخی دیگر خواند و بخش مهمّ شرح لمعه را نزد مرحوم آیة الله شیخ عزیزالله طبرسی فرا گرفت. بخش اوامر قوانین را در محضر آیة الله ضیای آملی و بقیه را از مرحوم آیة الله محمد غروی آموخت در روزهای تعطیل هم امالی شیخ صدوق را در محضر آیة الله ضیاء الدین آملی میخواند.
با ورود به تهران، به مدرسة علمیه مروی رفت و دروس سطح را در آنجا به پایان برد. از ویژگیهای مدرسه مروی این بود که طلاب آن میبایست در کنار فراگیری علوم، قرآن را نیز تلاوت کنند و سالی دوبار برای بازدید کتابها جلساتی تشکیل میشد. انس با کتابخانة نیز نصیب طلاب علوم میشد و توفیق بود تا محصلان با کتابهای خطی و چاپی آشنا شوند. استاد جوادی آملی، دروس رسائل و مکاسب را در محضر آیة الله سید عباس فشارکی، آقای شیخ اسماعیل جاپلقی و آقا شیخ محمد رضا محقق خواند. در بخش فلسفه نیز، شرح منظومه، طبیعیات، اشارات و بخشی از اسفار را نزد حاج شیخ ابوالحسن شعرانی و مقداری از شرح منظومه و شرح اشارات و بخشی از اسفار را خدمت آیة الله حاج میرزا مهدی محی الدّین الهی قمشهای که عارفی بی نظیر و صاحبدلی بی بدیل بود فراگرفت. برای آموختن شرح فصوص ابی عربی (شرح قیصری بر فصوص) به محضر آیة الله محمد حسین فاضل تونی رفت و دروس خارج فقه و اصول را نزد مرحوم شیخ محمد تقی آملی آموخت، ضمن اینکه در علوم معقول نیز از ایشان بهرههای فراوان میبرد.
با هجرت به قم، در سال تحصیلی 35 ـ 1334 در درس بزرگان قم، از جمله آیة الله العظمی بروجردی(ره) حضرت امام خمینی (ره)، علامه سید محمد حسین طباطبایی(ره)، آیة الله محقق داماد (ره) و آیةالله میرزا هاشم آملی (ره) حاضر شد. وی، ویژگی بارز درس امام خمینی (ره) را پرورش روح دقت و آزادگی علمی میداند و بر حکیمانه بودن دیدگاههای امام در دروس حوزوی تأکید مینماید.
استاد جوادی آملی، در حدود 25 سال از محضر علامه طباطبایی، در علوم نقلی و عقلی بهره بود و در خلوت و جلوت، انیس این مفسر بزرگ قرآن کریم بود. از این رو خاطرات بسیاری از ایشان، در سینه دارد که در بسیاری از مصاحبهها و نوشتهها، آن را بیان داشته است.
از دوستان آیة الله جوادی آملی، میتوان از آیةالله شهید مطهری، مرحوم حاج آقا مصطفی خمینی و امام موسی صدر نام برد. او در سال 1332 در تهران، با شهید مطهری آشنا شد که این دوستی تا زمان شهادت ایشان ادامه داشت.
فعالیتهای علمی و فرهنگی
آیة الله عبدالله جوادی آملی، در طول عمر شریف خود، تا کنون خدمات علمی و فرهنگی شایان توجهی را به انجام رسانده است. وی از سالهای نخستین تحصیل به تدریس در تربیت طلاب مبتدی میپرداخته است و تا کنون، شاگردان بسیار مفیدی را به عالم اسلام تقدیم داشته است. استاد، همواره بر تهذیب نفس در کنار تحصیل پای میفشرده و همواره شاگردان خود را به اخلاص در تبلیغ معارف وحیانی و انس هماره با قرآن و روایات سفارش مینموده است.
از خدمات مهم فرهنگی استاد جوادی آملی، تأسیس مؤسسه تحقیقاتی و نشر اسراء در سال 1372 است. مؤسسه اسراء به منظور پژوهش در رشتههای مختلف علوم اسلامی و پاسخ گویی به شبهات موجود در اسلام تأسیس شده است و تا کنون خدمات شایان توجهی را تقدیم داشته است.
آیة الله جوادی آملی، تاکنون کتابهای بسیاری را در زمینههای گوناگون، از جمله تفسیر، فلسفه، کلام، فقه و اصول نگاشته است که به برخی از آنها اشاره میرود:
1ـ تسنیم، تفسیر قرآن کریم (تا کنون5 جلد؛) (جلد 1 ) (جلد 2 ) (جلد 3 ) (جلد 4 ) (جلد 5 )
2ـ تفسیر موضوعی قرآن کریم (در 15 جلد؛)
3ـ رحیق مختوم (2 جلد؛)
4ـ ولایت فقیه؛
5ـ عصارة خلقت، دربارة امام زمان (عج)؛
6ـ عید ولایت؛
7ـ ولایت در قرآن؛
8ـ ولایت علوی؛
9ـ تجلّی ولایت؛
10ـ حکمت علوی؛
11ـ ظهور ولایت؛
12ـ دنیاشناسی و دنیاگرایی در نهج البلاغه؛
13ـ علی (ع) مظهر اسمای حسنای الهی؛
14ـ وحدت جوامع در نهج البلاغه؛
15ـ حیات عارفانة امام علی (ع) ؛
16ـ انتظار بشر از دین؛
17ـ بنیان مرصوص امام خمینی (ره)؛
8ـ شریعت در آینه معرفت؛
19ـ زن در آینه جلال و جمال؛
20ـ حماسه و عرفان؛
21ـ صهبای حج؛
22ـ فلسفة حقوق بشر؛
23ـ تبیین براهین اثبات خدا؛
24ـ حکمت نظری و عمل در نهج البلاغه؛
25ـ مراثی اهل بیت؛
26ـ حکمت و عبادات؛
27ـ گنجور عشق؛
28ـ کتاب الخُمس؛
29ـ اسرار الصلوة؛ رازهاى نماز
30ـ علی بن موسی الرضا (ع) و القرآن کریم؛ قرآن کریم از منظر امام رضا علیه السلام
31ـ علی بن موسی الرضا و الفلسفة الالهیّة؛
32ـ کتاب الحجّ؛
33ـ اسرار عبادات؛
34ـ عرفان حج؛
35ـ مبادى اخلاق در قرآن کریم؛
36ـ مراحل اخلاق در قرآن کریم؛
بسیاری از کتب استاد نیز تا کنون منتشر نشده و مؤسسه اسراء سرگرم تدوین و چاپ آن است.
عارف واصل حضرت آیت الله حسن زاده آملی
شیخ عارف، کامل مکمّل، واصل به مقام منیع قرب فریضه، حضرت راقی به قله های معارف الهی، و نائل به قلّه بلند و رفیع اجتهاد در علوم عقلیه و نقلیه، صاحب علم و عمل، و طود عظیم تحقیق و تفکیر، حِبر فاخر و بحر زاخر و عَلَم علم، عارف مکاشف ربانّی، فقیه صمدانی عالم به ریاضیات عالیه از هیئت و حساب و هندسه، عالم به علوم غریبه و متحقق به حقائق الهیه و اسرار سبحانیه، مفسِّر تفسیر انفسی قرآن فرقان، استاد اکبر، معلم اخلاق، مراقب ادب مع الله و مکمل نفوس شیّقه الی الکمال، آیه الله العظمی حضرت علامه ذوالفنون جناب حسن بن عبدالله طبری آملی (حفظه الله تعالی) که به «حسن زاده» شهرت دارند، در اواخر سال 1307 هجری شمسی در روستای ایرای لاریجان آمل متولد و در حجر کفالت و تحت مراقبت پدر و مادری الهی، بزرگوار و اهل یقین، تربیت و از پستان پاک مادری عفیفه صدیقه طاهره و پاک از ارجاس حین الولادهکه پستان معرفت و اخلاص و صداقت بود، شیر نوشیدند و پرورش یافتند.
در حالی که شش ساله بودند، به مکتبخانه خدمت یک معلم روحانی شرفیاب شدند و پیش او خواندن و نوشتن یاد گرفتند و تعدادی از جزوات متداول در مکتبخانه های آن زمان را خواندند، تا اینکه در خردسالی تمام قرآن را به خوبی یاد گرفتند.
پس از آن وارد دوره ابتدایی شدند. تاریخ ورود حضرت استاد (حفظه الله تعالی) به مدرسه روحانی (حوزه علمیه) مهرماه سال 1323 هجری شمسی مطابق با شوال المکرم سال 1363 هجری قمری بود.
تحصیلات کتب ابتدائیه را که در میان طلّاب علوم دینیّه معمول و متداول است از نصاب الصبیان و رساله عملیه فارسی آیه الله سید ابوالحسن اصفهانی (چون ایشان مرجع علی الاطلاق در آن زمان بودند) و کلیات سعدی، گلستان سعدی و جامع المقدمات و شرح الفیه سیوطی و حاشیه ملا عبدالله بر تهذیب منطق و شرح جامی بر کافیه نحو و شمسیه در منطق و شرح نظام در صرف، مطوّل در معانی و بیان و بدیع و معالم در اصول، تبصره در فقه و قوانین در اصول
تا مبحث عام و خاص را در آمل که همواره از قدیم الدهر واجد رجال علم بوده، از محضر مبارک روحانیین آن شهر آیات عظام و حجج اسلام: محمد آقا غروی و آقا عزیزالله طبرسی و آقا شیخ احمد اعتمادی و آقا عبدالله اشراقی و آقا ابوالقاسم رجائی و غیرهم که همگی از این نشأه رخت بربسته اند و به ریاض قدس در جوار رحمت ربّ العالمین آرمیده اند، فرا گرفتند و نیز از حضرت آیه الله عزیزالله طبرسی تعلیم خط می گرفتند تا اینکه خود حضرتش در آمل چند کتاب مقدماتی را تدریس می کردند.
مهاجرت به تهران
پس از آن در شهریور 1329 هجری شمسی به تهران آمدند و چند سالی در مدرسه مبارک حاج ابوالفتح (رحمه الله علیه)
به سر بردند و باقی کتب شرح لمعه از عام و خاص قوانین تا آخر جلدین آنرا در محضر شریف مرحوم آیه الله آقا سید احمد لواسانی (رضوان الله تعالی علیه) درس خواندند.
و بعد از آن چندین سال در مدرسه مبارک مروی به سر بردند. و به ارشاد جناب آیه الله حاج شیخ محمد تقی آملی (قدس سره) به محضر مبارک علامه حاج میرزا ابوالحسن شعرانی طهرانی (اعلی الله مقامه) رسیدند و آن بزرگوار چون پدری مهربان، سالیانی دراز در کنف عنایتش، همّ خویش را به تربیت و تعلیم ایشان مصروف داشت – به مدت 13 سال – و از فنونی چند دری بروی ایشان گشود.
از منقول تمام مکاسب و رسائل شیخ انصاری (قدس سره) و جلدین کفایه آخوند خراسانی (قدس سره) و پس از آن کتاب طهارت و کتابهای صلوه و خمس و زکات و حج و ارث جواهر را به صورت درس فقه خارج استدلالی محققانه، تا اینکه مطمئن شد و باور نمود که بر استنباط فروع از اصول تواناست. آنگاه حضرتش را به تصدیق مُنّه استنباط و قوه اجتهاد مشرف ساخت.
از معقول اکثر شرح خواجه طوسی (قدس سره) بر اشارات ابن سینا (قدس سره) و اکثر اسفار ملاصدرا (قدس سره) و کتاب نفس و حیوان و نبات و تشریح شفای شیخ الرئیس که از کتاب نفس تا آخر طبیعیات شفاء است. از تفسیر تمام دوره تفسیر مجمع البیان طبرسی از بدو تا ختم آن.
از کتب قرائت و تجوید:شرح شاطبیه به نام «شراج المبتدی و تذکار المقری المنتهی» که شرح علامه شیخ علی بن قاصح عذری بر قصیده لامیه منظومه علامه شیخ قاسم بن فیره رعینی شاطبی در علم قرائات است. این قصیده 1375 بیت دارد که قافیه همه ابیات فقط «لام» است. مطلع این ابیات:
بَدَأتَ ببسم الله فی النّظم اوّلا
تبارک رحمانا رحیما و موئلاً
و مختوم این ابیات:و تبدی علی اصحابها نفحاتها
بغیر تناهِ زربنا و قرنفلا
می باشد.
شرح شاطبیه (در علم قرائات و معرفت قاریان) از کتابهای درسی بود که در مراکز علمی خوانده می شد و استاد علامه شعرانی (قدس سره) آنرا پیش پدرش خوانده بود.
از کتب ریاضی و نجوم:
رساله فارسی ملاعلی قوشچی در علم هیئت
شرح قاضی زاده رومی بر «الملخّص الهیه» از مؤلفات محمّد بن محمود خوارزمی چغمینی معروف به «شرح چغمینی
».
استدراک بر تشریح الافلاک شیخ بهایی تألیف علامه شعرانی
کتاب «الاصول» مشهور به اصول اقلیدس صوری به تحریر خواجه طوسی که حاوی پانزده مقاله در حساب و هندسه است که همه مسائلش به براهین ریاضی مبرهن است.
اُکَرمالاناوس به تحریر خواجه طوسی اُکَر ثاوذوسیوس در مثلثات و اشکال کروی به تحریرخواجه طوسی
شرح علامه خفری بر «تذکره فی الهیه» محقق طوسی در علم هیئت که شرحی استدلالی است بر مسائل هیئت.
بعد از تعلّم شرح خفری بر تذکره به زیج بهادری که اتمّ و ادقّ و اجدّ زیجات است، پرداختند.
تعلیم کتاب کبیرمجسطی تألیف بطلیموس قلوذی به تحریر طوسی در علم هیئت است و شریفترین مصنف در این علم است و نیز مقصد اسنی و مطلب اعلی و نهایه النهایات در درس هیئت استدلالی می باشد، همانگونه که شرح خفری یاد شده و اُکَر ثاوذسیوس و اُکَر مالاناوؤس و کتاب «الکره المتحرکه» تألیف اوطوقوس به تحریر خواجه طوسی و رساله قسطابن لوقا در عمل به کره ذات الکرسی و نظایر این کتاب از متوسطات و اصول اقلیدس و کتابهای پایین تر از آن در حساب و هندسه و هیئت از بدایات در این رشته طبق مراتب درجاتی که نزد اهل هیئت معمول است می باشند.
استخراج تقویم نجومی که چهار سال تعلیم آن در محضر علامه شعرانی طول کشید حضرت استاد علامه حسن زاده (مدّ ظله العالی) به غوص در مسایل آن تا آنجا متبحر شدند که بر استخراج آن متمهّر گشتند و آنرا به طور کامل شرح کردند که هنوز چاپ نگشته است. از این زیج نه سال استخراج تقویم کردند که چاپ و منتشر شد.
در عمل به آلات رصدی:
اسطرلاب و ربع مجیّب به نحو کمال و معرفت آلاتی که در کتابهای یاد شده مذکور است.
از کتب طبّ:
قانونچه محمد بن محمود چغمینی
شرح الاسباب نفیس بن عوض بن حکیم طبیب
تشریح کلیات قانون شیخ الرئیس در علم درایه و رجال:
دوره کامل رساله استاد علامه شعرانی که تاکنون چاپ نگشته است و دوره کامل «جامع الرواه اردبیلی» علیه الرحمه
در حدیث و روایت:
جامع وافی فیض کاشانی (رضوان الله تعالی علیه)پس از خواندن جامع وافی به انخراط در سلک روات دین و انسلاک درسلسله حمله احادیث صادره از اهل بیت عصمت و وحی مشرف گشته است که دستخط شریف علامه شعرانی در کتاب «درآسمان معرفت» حضرت مولی آمده است.
در محضر علامه رفیعی قزوینی
در آن سنوات استاد آیه الله حاج میرزا ابوالحسن رفیعی قزوینی (قدس سره) از قزوین به تهران تشریف فرما شدند و اقامت فرمودند که به هدایت جناب استاد شعرانی به حضور شریفش تشرّف یافتند و چند سالی (5 سال) در محضر مبارکش نیز به تحصیل علوم عقلی و نقلی و عرفانی از اسفار صدر اعظم فلاسفه و شرح علامه محمد بن حمزه مشهور به ابن فناری بر مصباح الانس صدر الدین قونوی و خارج فقه (طهارت و صلوه و اجاره از روی متن عروه الوثقی فقیه آقا سید محمد کاظم یزدی) و خارج اصول (از متن کفایه الاصول آخوند خراسانی) مشتغل بودند و به «فاضل آملی» از زبان مبارک ایشان وصف می شدند.
در محضر درس آیه الله حکیم الهی قمشه ای (رضوان الله تعالی علیه):
تمام حکمت منظومه متأله سبزواری و مبحث نفس اسفار و حدود نصف شرح خواجه بر اشارات شیخ رئیس را تلمذ نمودند.
و نیز در مجلس تفسیر قرآن آن جناب خوشه چین بودند که همه درسها بیش از ده سال در بیت شریف حکیم متأله الهی قمشه ای (رضوان الله تعالی علیه) بعد از نماز مغرب و عشاء برگزار می شد.
و نیز مدتی مدید در تهران در درس خارج فروع فقهیه و اصول علامه جناب آیه الله آشیخ محمد تقی آملی شرکت فرمودند.
و همچنین از اعاظمی که در تهران به ادراک محضرشان بهره مند بودند، جناب حکیم الهی و عارف صمدانی استاد محمد حسین فاضل تونی (رحمه الله تعالی علیه) است که قسمتی از طبیعیات شفا و شرح علامه قیصری بر فصوص شیخ اکبر محی الدین عربی را نزد ایشان تلمذ نمودند.و قسمتی از طبیعیات شفا را در محضر مبارک جناب آیه الله حاج میرزا احمد آشتیانی (قدس سره) خوانده اند. و یکی از آن بزرگواران شیخ جلیل مفضال و خدوم علم و کمال و بارع در علوم عقلیه و نقلیه حاج شیخ علی محمد جولستانی (رحمه الله تعالی علیه) بود که در فراگیری لئالی منتظمه در منطق تصنیف متأله سبزواری پیش ایشان شاگردی نمودند.
تدریس همراه تحصیل
در مدت اقامت حضرتش در تهران در طی سیزده سال یا بیشتر همراه با اشتغال به تحصیل علوم از آن محاضر عالیه طبق روش معهود و سیره جاریه بین علمای روحانی به تعلیم و تدریس در مدارس (حوزه علمیه) روحانی نیز اشتغال داشتند و کتابهای ذیل را تدریس فرمودند:
معالم الاصول
مطوّل تفتازانی, « حضرت مولی شش دوره به تدریس مطوّل توفیق داشت » و معانی مطوّل از اول تا آخر و قسمت زیادی از بیان بدیع آنرا تحشیه فرمودند که بسیار گرانقدر و شریف است.
کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد در علم کلام که اینک با تصحیح و تعلیقات حضرتش به طبع رسید.
قوانین در اصول شرح محقق طوسی بر اشارات شیخ رئیس در حکمت مشائیّه
شرح لمعه در فقه
ارث جواهر در فقه
لئالی منتظمه جوهر نضید
حاشیه ملاعبدالله
شرح شمسیه
این چهار کتاب اخیر در علم منطق است.
هیئت فارسی در قوشچی
شرح چغمینی تشریح الافلاک شیخ بهایی اصول اقلیدس زیج بهادری این پنج کتاب در ریاضیات: هیئت و حساب و هندسه است و همچنین موفق به یادگیری زبان فرانسه گردیدند.
مهاجرت از دارالعلم تهران به شهر مقدّس قم
در دوشنبه 25 جمادی الاول/ سال 1383 هجری قمری برابر با 22 مهر 1342 هجری شمسی به قصد اقامت در قم، تهران را ترک گفته اند.
بعد از ورود به قم، تدریس معارف حقّه الهی و تعلیم فنون ریاضی را شروع کردند.
برخی از دروسی که حضرت استاد (حفظه الله تعالی) تدریس فرمودند، از شرح دفتر دل باب یازدهم جلد 2 شارح حضرت استاد صمدی آملی (حفظه الله تعالی) به شرح ذیل می باشد:
تدریس چهار دوره اشارات با شرح خواجه که در هر دوره ای با تصحیح دقیق و تعلیقات وشرحی محققانه همراه بوده است.
(صفحه 253)
تدریس مصباح الانس به مدت هشت سال در حوزه علمیه قم برای چندین نفر از عزیزان به خصوص جناب عارف واصل حضرت حجه الاسلام سمندری نجف آبادی و جناب عارف واصل حضرت آقای دکتر امامی نجف آبادی و دوره دوم تدریس آن نیز در تاریخ 24/7/1370 برابر هفتم ربیع الثانی 1412 قمری آغاز شد که تا صفحه 49 این کتاب به طبع انتشارات فجر در طی 184 جلسه ادامه یافت و در تاریخ 26/11/71 با کسالت حضرت مولی تعطیل شد. (صفحه 255)
تدریس شرح فصوص الحکم قیصری چهار دوره که برای شاگردان املاء می فرمود و آنان مینوشتند. (صفحه 255) تدریس یک دوره کامل شفا شیخ رئیس که در ضمن تدریس از روی چندین نسخه تصحیح شده و تعلیقات و حواشی نمودند. (صفحه 254)
تدریس چهار دوره تمهید القواعد در حوزه علمیه قم که هر دوره اش حدود چهار سال به طول انجامید. (صفحه 254) تدریس « اُکَر مانالاؤس » که مدت سه سال در حوزه علمیه قم بطول انجامید. (صفحه 256)
تدریس دو کتاب « اُکَر ثاوذوسیوس و مساکن » به تحریر خوجه طوسی. (صفحه 257)
تدریس اصول اقلیدس. (صفحه 257) تدریس دروس هیئت و دیگر رشته های ریاضی. (صفحه 263)
و ..........
ادراک محضر علامه طباطبائی (رحمه الله علیه)
حضرت استاد علامه، یگانه عصر به مدت 17 سال از محضر قدسی علامه طباطبائی (ره) بهره بردند. در خدمت ایشان کتابهای زیر را خواندند:
کتاب «تمهید القواعد» صائن الدین علی بن ترکه، که شرحی است شریف بر « قواعد التوحید » ابن حامد ترکه و تدرّس آن شب جمعه 12 شعبان المعظم سنه 1383 هجری قمری به اتمام رسید.
کتاب برهان منطق شفاء شیخ رئیس. تاریخ شروع آن شعبان المعظم 1386 هجری قمری مطابق با آذر ماه 1347 هجری شمسی بوده است. جلد نهم اسفار صدرالمتألهین به چاپ جدید که از اول باب هشتم کتاب نفس تا آخر آن می باشد و درس آن در روز یکشنبه 23 شعبان المعظم مطابق با پنجم آذر ماه 1346 هجری شمسی بطور کامل پایان پذیرفت.
کتاب توحید بحار مجلسی. تاریخ شروع آن: شب پنجشنبه 14 شوال المکرم 1394 هجری قمری بوده است. جلد سوم بحار که در مورد معاد و مطالب دیگر آن است و آنرا به تمامی خواندند. از جمله چیزهایی که از محضر قدسی او استفاده کردند، تحقیق در مورد شعب علم، بحث از واجب تعالی و صفات او، تفسیر آیات قرآنی و تنقیب در عقاید حقّه جعفری بوده است.حضرتش سوگند یاد کرده و می فرمایند: « به جانم سوگند مهمترین چیزی که در محضر شریف او جوهر عاقل را مبتهج می کرد، اصول علمیّه و امهّات عقلیه ای بود که القاء می فرمود و هر یک از آنها دری بود که درهای دیگری از آن گشوده می شد. به خداوند سوگند از محضر روحانی او علم و عمل فیضان می کرد؛ حتی سکوتش نطقی بود که هیمانی ملکوتی را حکایت می کرد. »
در محضر علامه محمد حسن الهی طباطبائی (ره)
از جمله کسانی که در عتبه علیای او اعتکاف داشتند، زبده علمای عامل و عمده عرفای شامخ، عروج کرده به مطالع یقین، حکیم متفقه، فقیه متأله، استاد علامه مکاشف و بحر معارف مولای حضرتش حاج سید محمد حسن الهی طباطبائی تبریزی – برادر علامه استاد حاج سید محمد حسین طباطبائی تبریزی – بود که در فنون علوم غریبه اوفاق، جفر، رمل علم حروف، علم عدد و زُبُر و بیّنات و دیگر شعب ارثماطیقی از محضرشان بهره مند گردیدند.
در محضر حاج سید مهدی قاضی تبریزی (ره)
حضرت آقا به مدت چهار سال یا بیشتر جهت تعلم علوم ارثماطیقی در محضر گرانقدر عالم وفیّ زکیّ تقیّ، صاحب خط ممتاز، دوحه شجره قرآن و عرفان و برهان، فرزند صاحب کمالات و خوارق عادات، عالم کامل، مکمّل مکاشف، حضرت آیه الله العظمی حاج سید علی قاضی تبریزی مصداق « اَلوَلَدُ سِرُّ اَبیه» اعنی الحجه سید مهدی قاضی مشرف بوده اند. به فرمایش حضرت آقا: «ایشان در تعلیم من بذل جهد فرمود و او را بر من حقی است عظیم.»
به خداوند سوگند قلم و زبان به ادای شکر محشار نیکی هایی که این مشایخ عظام در حقّ ما نموده اند وافی نیست؛ اگر چه عله العلل و مفیض علی الاطلاق، الله ربّ العالمین است
و الحمد لله ربّ العالمین.
تألیفات و تصحیحات
آثار عرفانی و اخلاقی
لقاء الله
وحدت از دیدگاه عارف و حکیم
انه الحق
ولایت تکوینی
عرفان و حکمت متعالیه
الهی نامه متن الهی نامه
انسان در عرف عرفان
کلمه علیا در توقیفیت اسماء
اصول و امّهات حکمی و عرفانی
تصحیح رساله مکاتبات
تصحیح و تعلیق تمهید القواعد
تصحیح . تعلیق شرح فصوص قیصری
تصحیح و تحشیه رساله تحفة الملوک فی السیر و السلوک
مفاتیح المخازن
شرح فصوص الحکم
مشکاة القدس علی مصباح الأنس
شرح طایفه ای از اشعار و غزلیات حافظ
نور علی نور در ذکر و ذاکر و مذکور
باب رحمت
نامه ها برنامه ها
قرآن و عرفان و برهان از هم جدایی ندارند
آثار فلسفی و منطقی
اتحاد عاقل به معقول
نصوص الحکم بر فصوص الحکم
رساله جعل
صد کلمه
تصحیح اسفار اربعه
تصحیح و تعلیق کتاب نفس شفاء
رساله ای در تضاد
رساله ای در اثبات عالم مثال
رساله ای در حرکت جوهری
ممدّ الهِمَم فی شرح فصوص الحِکَم
رساله نفس الأمر
نهج الولایه
درر القلائد علی غررِ الفَرائد
النور المتَجَلّی فی الظّهور الظِّلّی
مفاتیح الاَسرار لسلّاک الأسفار
سرح العیون فی شرح العیون
گشتی در حرکت
الحجج البالغة علی تجرد النفس الناطقة
گنجینه گوهر روان
رساله ای در اثبات عالم مثال
رساله مُثُل
تصحیح و تعلیق شرح اشارات
ترجمه و شرح سه نمط آخر اشارات
تصحیح و تعلیق شفا
ترجمه و تعلیقِ الجمع بین الرَّأیَین
رساله اعتقادات
الأصول الحکمیّة
رساله رؤیا
من کیستم
رسالة فی التضاد
معرفت نفس
نثر الدراری علی نظم اللئالی
آثار فقهی
رساله ای در مسائل متفرقه فقهی
تعلیقات علی العروة الوثقی فی الفقه
وجیزه ای در مناسک حج
آثار تفسیری
تصحیح خلاصة المنهج
انسان و قرآن
آثار کلامی
خیر الأثر در رد جبر و قدر
تقدیم و تصحیح و تعلیق رساله قضا و قدر محمد دهدار
لیلةالقدر و فاطمه علیها السلام
رسالة فی الإمامة
رساله ای در کسب کلامی
فصل الخطاب فی عدم تحریف کتاب ربّ الأرباب
رسالة حول الرؤیا
آثار روایی
تصحیح نهج البلاغه
تصحیح سه کتاب (ابی الجعد ، نثر اللئالی ، طب الأئمّة)
تکملة منهاج البراعة
مصادر و مأاخذ نهج البلاغه
انسان کامل از دیدگاه نهج الیلاغه
شرح چهل حدیث در معرفت نفس
رساله ای در اربعین
آثار ریاضی و هیوی
دروس معرفة الوقت و القبلة
رساله کلّ فی فلک یسبحون
رساله ای در تناهی ابعاد
تصحیح کتاب الإستیعاب فی صنعة الأصطرلاب للبیرونی
تعیین سمت قبله مدینه
الصحیفة العسجدیّة فی آلاتٍ رصدیّة
الکوکب الدرّی فی مطلع التّاریخ الهجری
رساله سی فصل
تعلیق تحفة الأجِلَّة فی معرفة القبلة
رساله قطب نما و قبله نما
تعلیقه بر رساله مولا مظفر
رساله میل کلّی
رساله ظِلّ
رساله تکسیر دایره
تصحیح کتاب المناظر فی کیفیّة الابصار
رساله ای در اختلاف منظر و انکسار نور
رسالة فی تعیین البُعد بین المرکزین و الأوج
رسالة فی الصّبح و الشّفق
رساله ای پیرامون فنون ریاضی
رساله ای در مطالب ریاضی
دروس هیأت و دیگر رشته های ریاضی
تصحیح و تعلیق شرح جغمینی
تصحیح و تعلیق تحریر اصول اقلیدس
تصحیح و تعلیق اُکَرِ مانالاؤس
تصحیح و تعلیق تحریر اُکَرِ ثاوذوسیوس
شرح زیج بهادری
تصحیح و تعلیق شرح بیرجندی بر زیج الغ بیک
تصحیح و تعلیق شرح بیرجندی بربیست باب
تصحیح و تعلیق تحریر مجسطی
استخراج جداول تقویم
تصحیح و تعلیق الدّرّ المَکنون و الجوهر المَصون
دروس معرفت اوفاق
شرح قصیده کُنوز الأسماء
آثار ادبی
تقدیم و تصحیح و تعلیق نصاب الصِّبیان
تصحیح کلیله و دمنه
تصحیح و اعراب اصول کافی
دیوان اشعار
قصیده یَنبوع الحیاة
مصادر اشعار دیوان منصوب به امیر المؤمنین
تعلیقه بر باب توحید حدیقة الحقیقة
تصحیح گلستان سعدی
تعلیقه بر قسمت معانی مطوَّل
امثال طبری
آثار متفرقه
تقدیم و تصحیح و تعلیق خزائن
هزار و یک نکته
هزار و یک کلمه
مجموعه مقالات
ده رساله فارسی
کشیکل
مصاحبات
شمه اى از زندگانى استاد
قرنهاست که شهرستان خوانسار چهره هاى بزرگ علمى و ادبى و هنرى و چهره هایى بس ماندگار را به جامعه بشرى تحویل داده است .
چهره هاى عالم و ملکوتى مانند مرحوم آیة الله العظمى آقا حسین خوانسارى (رحمه الله) ، مرحوم آیة الله العظمى آقا جمال خوانسارى (رحمه الله) ، مرحوم آیة الله العظمى سید محمد تقى خوانسارى (رحمه الله) ، مرحوم آیة الله العظمى سید احمد خوانسارى (رحمه الله) و هزاران عالم دیگر همگى برخاسته از این قطعه ایران اسلامى مى باشند .
دانشمند معظم ، استاد حسین انصاریان در18 آبان ماه سال 1323 در این شهر عالم پرور متولد شد .
پدر او از خاندان حاج شیخ مى باشد . این خاندان از خانواده هاى شناخته شده و خدمتگذار به دین بوده اند و عالمان باعظمتى در این خاندان بزرگ به چشم مى خورد . مرحوم آیة الله العظمى شیخ موسى انصاریان ( خوانسارى ) (رحمه الله) که شخصیت علمى و دینى او بر اهل فن پوشیده نیست نیز از همین خانواده بود .
مرحوم امام خمینى رضوان الله تعالى علیه مى فرمودند : بهترین کتاب صلاة در فقه شیعه ، کتاب مرحوم آیة الله انصاریان مى باشد . او دهها اثر علمى از خود بجا گذاشت که منیة الطالب که تقریرات درس مرحوم نائینى است از آثار علمى آن بزرگوار مى باشد .
در شهر نجف قاطبه علما به مرجعیت آن مرحوم ـ بعد از آیة الله العظمى اصفهانى ـ اعتقاد داشتند ، اما عمر او کفاف نداد و قبل از مرحوم سید از دار دنیا رفت .
خانواده مادرى استاد ، از سادات مصطفوى آن شهر مى باشند که جد مادرى استاد از چهره هاى شناخته شده و امین آن شهر بوده و بارها اتفاق مى افتاد که علماى زیادى که از نجف و قم به خوانسار مى آمدند به منزل او وارد مى شدند .
استاد در سن 3 سالگى خاطره اى در این مورد بیان مى کنند :
« روزى آیة الله العظمى محمد تقى خوانسارى (رحمه الله) به منزل جد ما آمده بود . من در سنین کودکى در اتاق را باز کردم و مستقیم به طرف آیة الله خوانسارى رفتم و در آغوش او نشستم . پدربزرگم جلو آمد که من را به اندرون ببرد . آیة الله خوانسارى جلوى او را گرفت و مرا نوازش کرد و از من پرسید : مى خواهى در آینده چکاره شوى؟ جواب دادم : مى خواهم مثل شما بشوم . ایشان در حق من دعا کرد .
هر گاه شبح آن خاطره از ذهنم مى گذرد ، و یاد آن چهره ملکوتى و دعاى آن بزرگوار که مى افتم ، یکى از شیرین ترین خاطرات عمرم در ذهنم تداعى مى شود » .
استاد انصاریان در سومین بهار زندگى بود که دست تقدیر ، خانواده او را منتقل به تهران کرد ، و در یکى از محله هاى مذهبى آن شهر ـ خیابان خراسان ـ سکونت گزیدند .
محور علمى آن منطقه در آن زمان مرحوم آیة الله حاج شیخ على اکبر برهان (رحمه الله) بود . استاد در همان اوان کودکى از محضر پرفیض آن استاد الهى بهرمند شد . معظم له بارها به این نکته اذعان مى کند که : « تاکنون مانند و همتاى او را در میان چهره هاى روحانى ندیده ام » .
آیة الله برهان که عالمى تحصیل کرده و مجتهدى وارسته بود ، در آن روزها امامت جماعت مسجد لُر زاده را عهده دار بود . آن عالم آگاه مسجد را به نحوى اداره مى کرد که خردسال و جوان و پیر مجذوب آن کانون الهى بودند . همچنین آن مرحوم مدرسه اى را در آن منطقه بنا گذاشت که شاگردان از کلاس اول تحت تربیت مستقیم آن مرحوم قرار گرفته بودند .
استاد انصاریان یکى از خاطرات خود را در مورد مرحوم برهان چنین بیان مى کند :
« بارها از آن مرحوم در منبر و کلاس شنیده بودم که علاقه اى نداشت در تهران بمیرد و در تهران دفن شود ، و این مسأله به عنوان دعایى در آمده بود که آن مرحوم با اشک چشم در لیالى احیا به محضر پروردگار عرضه مى کرد . عاقبت آن بزرگوار در سال 1338 زمانى که من 14 سال بیشتر نداشتم در سفر حج در حریم امن پروردگار از دنیا رفت و پیکر پاک او در شهر جده نزدیک به مدفن حضرت حوا دفن گردید » .
دیدن چهره ملکوتى آن استاد اخلاق ، و منش و روش زندگانى او در استاد اثر عمیق بخشید ، به نحوى که استاد جاى خالى آن معلم الهى را تا هم اکنون نیز در وجود خود حس مى کند .
استاد انصاریان از کودکى با چهره هاى الهى مأنوس بود . چهره هایى مانند مرحوم آیة الله سید محمد تقى غضنفرى (رحمه الله) امام جماعت مسجد دوراه خوانسار ـ محله پدرى استاد در شهر خوانسار ـ که باز هم خاطره اى از آن مرحوم از زبان استاد بیانگر این انس و الفت روحانى و معنوى معظم له با بزرگان و فرزانگان است :
« سال اولى که به سلک محصلان دینیّه در آمده بودم ، و خبر آن به مرحوم غضنفرى رسید ، در منزل خود به مناسبت طلبگى من مهمانى خاطره انگیزى را ترتیب داد و در آن مهمانى از بستگان پدرى و عده اى از اهالى محل را دعوت نمود .
این مهمانى از آن عالم وارسته آن هم به مناسبت اینکه من قدم در وادى علم گذاشته بودم آن هم در سنین جوانى ، اثر تشویقى بسزایى در من داشت . مرحوم غضنفرى عالمى وارسته و ساده زیست بود و سالها در شهر خوانسار در زمان طاغوت نماز جمعه را اقامه مى نمود » .
یکى دیگر از آن چهره هاى ملکوتى ، مرحوم آیة الله سید حسین علوى خوانسارى (رحمه الله)بود . مرحوم علوى از مجتهدان سرشناس خوانسارى بود و درمحله بالاى خوانسار ـ محله مادرى استاد ـ اقامه جماعت و تدریس داشته و صدها محصل علوم دینى از محضر او استفاده ها بردند . ایشان در حالى از نجف اشرف به خوانسار آمده بودند که استادان آن بزرگوار اجتهاد او را مکتوباً تصریح نموده بودند .
باز هم پاى صحبت استاد مى نشینیم و خاطره اى از آن مرحوم مى شنویم :
« سال اولى بود که ملبس به لباس روحانیت شده بودم و براى دیدن جد مادرى مرحوم سید محمد باقر مصطفوى (رحمه الله) و جده ام و اقوام به خوانسار رفته بودم . یکى از آشنایان مرا در خیابان دید و گفت : حاضرى ده شب در مسجد آقا اسد الله منبر بروى ؟ گفتم : حاضرم . روز اولى که به مسجد رفتم دیدم آن عالم بزرگوار ـ مرحوم آیة الله علوى ـ در جمع مستمعان نشسته است . تعجب کردم که آن عالم و مجتهد بزرگوار به چه مناسبت پاى منبر جوان نوپایى چون من آمده بود ، پیش خود گفتم : شاید با بانى مجلس رابطه اى دارد ، اما با کمال تعجب دیدم تمام این ده روز در مجلس شرکت کرد و شرکت او هم بخاطر تشویق من بوده است » .
یکى دیگر از آن چهره ها آیة الله حاج سید محمد على ابن الرضا خوانسارى دامت برکاته است که استاد از کودکى به مناسبت نسبت فامیلى که به ایشان داشتند ، با ایشان حشر و نشر داشته اند . استاد در خصوص ارتباط با این عالم متخلق چنین مى فرماید :
« از همان ایام کودکى یک نکته اساسى و زیبا از حضرت آقاى ابن الرضا دامت برکاته ـ که داراى موقعیت علمى و شخصیت اجتماعى ممتاز و صفاى باطن هستند ـ در ذهنم نقش بسته بود که : در هر شب جمعه بعد از نماز عشاء ، زیارت حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السلام) ( وارث ) را ایستاده و با شور و حال براى عموم مردم قرائت مى کردند که ارتباط این عالم بزرگوار به این کیفیت با حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) اثرات مثبتى در روحیه من داشت » .
از جمله افرادى که استاد با آن چهره ها ارتباط داشته اند مى توان از مرحوم الهى قمشه اى (رحمه الله) نام برد که استاد در جلسه اخلاق آن مرحوم استفاده ها برده است .
مجموعه این عوامل ـ عامل خانواده و مربّى اخلاق ـ باعث شد که استاد پس از تکمیل دروس دبیرستانى ، راه طلبگى را در پیش بگیرد و پس از مشورت با مرحوم الهى قمشه اى (رحمه الله) دروس طلبگى را آغاز کند .
تحصیلات استاد در دو حوزه علمى تهران و قم بوده است . در تهران ادبیات را آغاز مى کند و پس از اتمام ادبیات به محضر عالم ربانى حضرت آیة الله میرزا على فلسفى دامت برکاته ـ که آن روزگار بعد از مرحوم برهان در مسجد لُر زاده اقامه جماعت داشته اند ـ مى رسد و از ایشان تقاضا مى کند کتاب معالم الاصول را به صورت خصوصى براى ایشان تدریس فرماید . آن عالم کم نظیر ـ که جزء معدود کسانى هستند که مرحوم آیة الله العظمى خوئى (رحمه الله) کتباً به اجتهاد او تصریح داشته ـ تقاضاى استاد را مى پذیرد و پس از اتمام لمعتین و معالم از محضر آیة الله فلسفى کسب اجازه مى نماید تا به حوزه علمیه قم مهاجرت نماید . آیة الله فلسفى استاد را تشویق نموده و ایشان را با مهربانى در آغوش مى گیرد و زمانى که استاد تقاضاى نصیحتى مى کند که ره توشه راه او باشد ، آیة الله فلسفى حدیثى را از پیامبر بعنوان هدیه و زاد به او مى فرماید که : « مَن کَانَ لِلَّهِ کانَ اللّهُ لَه » . استاد انصاریان مى فرماید : « از آن روز تا به امروز سعى کردم با خدا باشم و دیدم خدا هم در همه مراحل زندگى با من بود . آرى ، هرکس که با او باشد خدا نیز با او خواهد بود » .
استاد در حوزه علمیه قم نیز مانند تهران سعى مى نماید با چهره هاى الهى مأنوس باشد . لذا به محضر مرحوم آیة الله حاج شیخ عباس طهرانى (رحمه الله) مى رسد و از محضر پربرکت او بهره ها مى برد .
همچنین در جلسات اخلاقى مرحوم حاج آقا حسین فاطمى (رحمه الله) شرکت مى نماید و در این زمینه مى فرماید :
« غالب سخنرانى هاى اخلاقى آیة الله فاطمى همراه با اشک چشم و شور و حال از جانب خود آن مرحوم و شاگردان بود » .
سرانجام بدست مبارک مرحوم آیة الله حاج شیخ عباس طهرانى (رحمه الله) ملبس به لباس روحانیت مى گردد و تحصیلات خود را اینگونه ادامه مى دهد :
رسائل و مکاسب و کفایه را نزد علماى گرانقدرى مانند آیة الله اعتمادى ، آیة الله العظمى فاضل لنکرانى ، آیة الله صالحى نجف آبادى و آیة الله صانعى فرا مى گیرد .
پس از اتمام سطوح عالیه وارد مرحله استنباطى فقه و اصول ـ درس خارج ـ مى گردد . در این قسمت هم از محضر فقهاى عظام : مرحوم آیة الله سید محمد محقق داماد (رحمه الله) ، آیة الله منتظرى ، مرحوم آیة الله حاج شیخ ابوالفضل نجفى خوانسارى (رحمه الله) و بالاخص سالیانى از محضر مرحوم آیة الله العظمى حاج میرزا هاشم آملى (رحمه الله) استفاده ها مى نماید ، که حاصل این برهه از ایام تحصیلى استاد ، تقریرات گرانمایه فقه و اصول درس مرحوم آیة الله حاج میرزا هاشم آملى (رحمه الله) است که ایشان به رشته تحریر در آورده اند ، و مباحث حکمت را از حضور آیة الله گیلانى معانی و بیان و بدیع را از محضر حجة الاسلام و المسلمین جوادی در تهران استفاده نمودند .
لازم بذکر است که در پس این تلاش چشم گیر ، معظم له از بزرگان آیات و مراجع تقلید مانند : مرحوم آیة الله العظمى میلانى (رحمه الله) و مرحوم آیة الله العظمى آخوند همدانى (رحمه الله)و مرحوم آیة الله کمره اى (رحمه الله) و مرحوم آیة الله العظمى گلپایگانى (رحمه الله) و مرحوم آیة الله العظمى حاج سید احمد خوانسارى (رحمه الله) و مرحوم آیة الله العظمى مرعشى نجفى (رحمه الله) و مرحوم آیة الله العظمى امام خمینى (رحمه الله) صاحب اجازات علمیه و روائیّه مى باشند .
استاد بعد از تحصیل علوم دینى و اتمام مدارج عالیه حوزوى و استفاده از محضر بزرگان و اساتید حوزه علمیه براى رسیدن به هدف اصلى خود ـ که مهمترین مسئله براى یک محصل علوم دینى محسوب مى شود ـ که همان تحقیق و تألیف و تبلیغ علوم اسلامى مى باشد ، به سختى از حوزه علمیه قم به تهران مراجعت مى نماید و تاکنون بیش از سى سال است که مشغول خدمت در وظائف الهى مى باشند .
چهار هزار نوار سخنرانى بى تکرار و بیش از چهل عنوان کتاب ـ حدود هشتاد جلد ـ از محصولات اقامت اجبارى معظم له در تهران مى باشد .
فهرست تألیفات :
1 ـ ترجمه قرآن کریم .
2 ـ ترجمه نهج البلاغه .
3 ـ ترجمه صحیفه سجادیه .
4 ـ ترجمه و بازنویسى مفاتیح الجنان .
5 ـ شرح دعاى کمیل . چاپ جدید
6 ـ اهل بیت (علیهم السلام) عرشیان فرش نشین
7 ـ معاشرت .
8- جلوه های رحمت الهی
9- فرهنگ مهرورزی
10- عبرت آموز
11- زیباییهای اخلاق
12- توبه آغوش رحمت
13- بربال اندیشه (جلد 1)
14- بر بال اندیشه (جلد 2)- در دست چاپ
15- با کاروان نور
16- سیمای نماز
17- لقمان حکیم
18- فروغی از تربیت اسلامی
19- رسائل حج
20- دیوان اشعار (مجموعه غزلیات)
21- پرسشها و پاسخها- 5 مجلد (در دست چاپ)
22- نظام خانواده در اسلام
23- مونس جان
24- عرفان اسلامى ( شرح مصباح الشریعه ) 15 مجلد . چاپ جدید
25- دیار عاشقان ( شرح صحیفه سجادیه ) 15 مجلد . (در دست چاپ)
26- سیری در معارف اسلامی جلد 1(عقل کلید گنج سعادت)
27- سیری د رمعارف اسلامی جلد2(عقل محرم راز ملکوت)
28- سیری د رمعارف اسلامی جلد3(حدیث عقل و نفس)
29- مجموعه سخنرانیهای موضوعی(20 عنوان) قطع جیبی
30- اسلام و کار و کوشش .
31- اسلام و علم و دانش .
32- امام حسن بن على (علیه السلام) را بهتر بشناسیم .
33- معنویت ، اساسى ترین نیاز عصر ما .
34 ـ بسوى قرآن و اسلام .
35 ـ مرز روشنایى ( دیوان اشعار ) .
36 ـ مناجات عارفان ( دیوان اشعار ) .
37 ـ چشمه سار عشق ( دیوان اشعار ) .
38 ـ گلزار محبت ( دیوان اشعار ) .
39 ـ عبرتهاى روزگار .
40 ـ نسیم رحمت .
41 ـ اخلاق خوبان .
42 ـ در بارگاه نور .
43 ـ چهل حدیث حج .
44 ـ حج وادى امن .
45 ـ چهره هاى محبوب و منفور قرآن .
46 ـ ادب و آداب زائر
47 ـ راهى بسوى اخلاق اسلامى .
48 ـ ولایت و رهبرى از دیدگاه نهج البلاغه .
49 ـ مجموعه مقالات .
51 ـ عبودیت .
52 ـ شفا در قرآن .
53 ـ نفس .
54 ـ تقریرات درس مرحوم آیت الله العظمى حاج میرزا هاشم آملى ( مخطوط ) .
55 ـ تقریرات درس خارج مرحوم آیة الله العظمى حاج شیخ ابوالفضل نجفى خوانسارى ( مخطوط )
رضى الدین سید على بن طاووس
نوشته شده توسط: AMIR HASSAN SINAEE نوع مطلب :علماء ،
تولد
در پانزدهم 589 ق . تولد نوزداى خانه سعد الدین ابوابراهیم موسى بن جعفر را از شادى و نشاط آکنده ساخت . ابوابراهیم نوزاد نیمه محروم را به یاد نیاى ارجمندش على نامید.همسر ابوابراهیم اختر ورام بن ابى فراس دانشور شهره حله بود. على اندک اندک در محضر پدر بزرگى چون ورام و پدرى مانند سعد الدین ابوابراهیم بالفباى زندگى آشنا شد. او بزودى در یافت که ریشه در اسمان دارد و با سیزده واسطه با امام حسن مجتبى (ع ) پیوند مى خورد.ورام برایش گفت که ابوابراهیم دختر زاده شیخ طوسى است و چگونه نیاى بزرگوارش محمد بن اسحاق به دلیل زیبایى چهره و ناموزونى پاها به طاووس شهرت داشت .
ورام در دوم محرم 605 ق . دیده از جهان بست . هر چند همراهى این بزرگمرد با على بن موسى ، که رضى الدین شهرت داشت ، دیرى نپایید ولى همین زمان کوتاه کافى بود تا على وى را بشناسد و همواره به عنوان الگو ستایشش کند.
البته ستاره حله تنها بدین استادان بسنده نکرد. شیخ نجیب ادین بن نما، سید شمس ادین فخار بن معد الموسوى ، شیخ تاج الدین الحسن الدربى ، شیخ سدیدالدین سالم بن محفوظ بن عزیزه السواوى ، سید ابو حامد محیى الدین محمد بن عبدالدین زهره الحلبى ، شیخ نجیب الدین یحیى بن محمد السوراوى ، شیخ الوالسعادات اسعد بن عبد القاهر اصفهانى ، سید کمال الدین حید بن محمد بن زد بن محمد بن محمود مشهور به ابن نجار بغدادى از دیگر استادان وى شمرده مى شدند.ناگفته پیداست که استفاده از همه این نامبردگان به شیوه معمول روزگار ما تحقق نیافته ، بلکه بیشتر بهره ورى ستاره حله از آنها در قالب قرائت روایت و اجازه نقل حدیث بوده است . شتاب وى در اموختن مطالب دقیق علمى شگفت انگیز بود. آنچه دیگران در چند سال مى آموختند او در یک سال فرا گرفت و پس از خواندن بخش نخست نهایه شیخ طوسى به چنان پیشرفتى دست یافت که ابن نما در پشت جلد اول نهایه اجازه اى به خط خویش برایش نگاشت .
على که همواره پند ورام در گوش داشت و در هر وشته علمى که وارد مى شد به چیزى جز تخصص نمى اندیشید به اجازه استاد بسنده نکرده ، بخش دوم نهایه را نیز خواند;آنگاه مبسوط را به پایان برده ، بدین ترتیب پس از دو سال و نیم فقه آموزى ، از استاد بى نیاز شد و از ان پس تنها براى نقل روایت در محضر استادان حضور یافت .
فقیه اندیشناک
چون رضى الدین سید على بر بام بلند فقه فراز آمد استادان حله از وى خواستند تا راه دانشوران گذشته را پیش گیرد و با نشستن در جایگاه فتوا مردم را با حلال و حرام الهى آشنا سازد. ولى ستاره خاندان طاووس نمى توانست بدین پیشنهاد پاسخ مساعد دهد. ایات پایانى سورع الحاقه (ولو تقول علینا بعض الاقاویل لاخذنا منه بالیمین ثم لقطعنا منه الوتین فما منکم من احد عنه حاجزین : و اگر محمد به دروغ سخنانى به ما نسبت مى داد او را گرفته ، رگ گردنش را قطع مى کردیم و هیچ یک از شما نمى توانستید ما را از این کار باز داشته ، نگهدارنده اش باشید) هموراه در ژرفاى روانش طنین مى افکند و او را از نزدیک شدن به فتواباز مى داشت . او چنان مى اندیشید که وقتى پروردگار پیامبرش را چنین تهدید کرده و از نسبت دادن سخنان و احکام خلاف واقع به خویش باز داشته است هرگز اشتباه و لغزش مرا در فتوانخواهد بخشید. بنا بر این راه خویش را از مفقیان جدا ساخت .
ناگفته پیداست که این پایان پیشنهادها نبود. صرفان حله هرگز نمى توانستند گوهر یگانه ان دیار را نادیده ، گرفته ، از ان به سوى دیگرى رو کنند. بنابر این دیگر بار به آستانش روى آورده ، از او خواستند داورى شهر را به عهده گیرد. سید فرمود: مدتهاست میان خردو نفسم درگیرى است ... من در همه عمر هرگز نتوانستم بین این دو دشمن داورى کرده ، میانشان آشتى بر قرار سازم ! کسى که در همه عمر از یک داورى و رفع اختلاف ناتوان باشد چگونه مى تواند در اختلافهاى بى شمار جامعه داورى نماید؟ شما باید در پى کسى باشید که خرد و نفسش آشتى کرده ، به یارى هم بر شطان چیرگى یافته باشند... چنین کسى توان داورى درست دارد.
ابوابراهیم که خود را در برابر آینده فرزند مسوول مى دانست زهرا خاتون فرزند ناصر بن مهدى ، وزیر شیعى آن روزگار را براى همسرى فرزند برگزید. ولى رضى الدین مصلحت خویش را در گریز از ازدواج مى دید. کشمکش میان فرزند و پدر مدتى ادامه یافت تا آنکه على بر آستان حضرت کاظم (ع ) پناه برده ، پس از پاکسازى روان به رایزنى با پروردگار روى آورد. نتیجه تفاءل وى اظهار پاسخ مساعد به خواسته پدر بود. بدین ترتیب گوهر یگانه حله با آن زن ازدواج کرد و ال طاووس را در شادمانى فرو برد.مدتى بعد در سال 620 ابوابراهیم دیده از جهان فروبست و رضى الدین را سخت اندهگین ساخت .
اندک اندک آوازه شهرت رضى الدین در سراسر عراق پیچید و آن دانشور فرزانه به خواهش شیعیان بغداد رهسپار آن سامان شد. موید الدین محمد بن احمد بن العلقمى ، وزیر روشن بین عباسیان وى را در یکى از خانه هاى خویش جاى داد. سرور پرهیزگاران دانشمند حله در این شهر با انبوه مومنان و اندیشمندان دیدار کرد و تجربه هاى بسیار اندوخت .
هرچند سید پارساى آل طاووس تنها براى هدایت شیعیان بغداد بدان سامان گام نهاده بود، در این شهر نیز از پیشنهادهاى غیر قابل پذیرش آسوده نبود. مستنصر از وى خواست تا مقام افتاى دارالخلافه را به عهده گیرد و سید
چنانکه شیوه اش بود از پذیرش سرباز زد و خود را آماج تیرهاى مسموم بدخواهان ساخت ; تیرهایى که سرانجام به هدف نشست و ذهن بیمار خلیفه را براى کیفر آن دانشور وارسته آماده کرد. ولى دست پنهان پروردگار به یارى بنده پاکدلش شتافته ، وضعیت را به سود وى تغییر داد.
اندکى بعد مستنصر شخصیتهاى بسیارى را راسطه ساخت تا فقیه آل طاووس مقام نقابت طالبان را عهده دار شود. هر چند این مقام چیزى جز سرپرستى سادات عصر و رسیدگى به امور انان نبود، رضى الدین از پذیرش آن سرباز زد. او در پشت پیشنهادهاى خلیفه خواسته هاى پنهانش را نیز مشاهده مى کرد. پس در برابر پافشارى دربار ایستاد و به وزیر دوستدار اهل بیت (ع )، که وى را به پذیرش مقام و عمل به فرمان خدا مى خواند، گفت : اگر پذیرفتن مقام و عمل به آنچه پروردگار مى پسندد، ممکن است پس چرا تو در وزات به کار نمى بندى ؟!
چون خلیفه سید را بر راءى خویش استوار یافت ، گفت : با ما همکارى نمى کنى در حالى که سید مرتضى و سید رضى در حکومت وارد شده ، مقام پذیرفتند. آیا آنها را معذور مى دانى یا ستمگر مى شمارى ؟ بى تردید معذور مى دانى ! پس تو نیز معذورى !
رضى الدین گفت : آنها در روزگار آل بویه که ملوکى شعیه بودند، مى زیستند. ان حکومت در برابر حکومتهاى مخالف تشیع قرار داشت ، بدین جهت ورود شان به کارهاى دولتى با خشنودى خداوند همراه بود
با این پاسخ مستنصر براى همیشه از پیشنهادش چشم پوشید و براى سود جویى از دانشور پرهیزگار حله چاره اى دیگر اندیشید. مدتى بعد لزوم همنشینى رضى الدین با خلیفه بر سر زبانها افتاد. وزیران و در باریان هر یک به گونه اى دانشور پارساى حله رابدین کار فرا مى خواندند. سید روشن بین آل طاووس که از نیرگ مستنصر براى بهره گیرى از نام خویش آگاه بود در برابر این پیشنهاد نیز سر سختانه ایستادگى کرد و بر دل سیاه خلیفه داغ ناکامى نهاد.
در این روزگار کامیابیهاى پیوسته مغولان مستنصر را در نگرانى فرو برد. او چنان اندیشید که دانشور آل طاووس را به عنوان سفیر نزد سرور مغولان فرستد. پس نماینده اى به خانه سید فرزانه حله گسیل داشت و خواست خویش را به آگاهى وى رساند. رضى الدین بى درنگ پاسخ منفى داد و در توضیح گفت : سفارت من جز پشیمانى هیچ دستاوردى ندارد.
فرستاده مستنصر با شگفتى پرسید: چگونه ؟ فقیه روشن بین حله گفت : اگر کامیاب شوم تا واپسین لحظه زندگى هر روز مرا به سفارتى خواهید فرستاد و از عبادت و کردار نیک باز خواهم ماند. و اگر کامیاب نشوم حرمتم از میان مى رود، راه ازارم گشوده مى شود و مرا از پرداختن به دنیا و اخرت باز مى دارید. علاوه بر این اگر تن بدین سفر دهم بد خواهان چنان شایع مى کنند که فلانى به امید سازش با مغولان و بهره گیرى از انان براى براندازى خلیفه سنى بغداد بدین سفر دست یازیده است . پس شما بیمناک مى شیود و کمر به نابودى ام مى بندید.
برخى از حاضران گفتند: چاره چیست . فرمان خلیفه است !
سید همچون همیشه زندگى اش به قرآن پناه برد و کلام الهى نیز بر نیک نبودن سفر دلالت داشت . آن را با صداى بلند تلاوت کرد تا همه دریابند که چرا فرمان خلیفه را نادیده گرفته است .
سال 627 ق . را باید سال تحقق تنها سفر سید پارسایان حله به بیرون از عراق نامید. او در این زمان با هدف حج راه حجاز پیش گرفت و با کوله بارى از دستاوردهاى معنوى به خانه بازگشت . دستاوردهایى که باید یک قطعه کفن را در شمار آشکارترین آنها جاى داد. او از آغاز توقف در عرفات کفنش را به شیوه اى خاص بر دست نگاه داشت ، سپس آن را به خانه خدا، حجرالاسود، آرامگاه پیامبر اکرم (ع ) و معصومان خفته در بقیع ساییده ، تبرک ساخت و به مثابه نفیس ترین هدیه براى خویش باز آورد.
ناگفته پیداست عارف بزرگ حله در فرصتهاى گوناگون به حرم معصومان مى شتافت . در این زیارتها او به حقایقى دست مى یافت که حتى تصور آن نیز براى بسیارى از مردم ناممکن است . فقیه پاک راءى حله در کتاب مهج الدعوات خاطره اى از سفر به سامرا را چنین بازگو مى کند:
(در شب چهارشنبه سیزدهم ذیقعده سال 638 در سامرا بودم . سحرگاهان صداى آخرین پیشواى معصوم حضرت قائم (ع ) را شنیدم که براى دوستانش دعا مى کرد و مى گفت :
... پروردگارا! آنها را در روزگار سرفرازى ، سلطنت ، چیرگى و دولت ما به زندگى باز گردان .)
البته این تنها خاطره دانشور پرهیزگار حله از آن شهر آسمانى نیست . او سحرى دیگر در سرداب سامرا صداى مولایش را آشکارا شنید که براى پیروانش دعا مى کرد و پروردگار را چنین مى خواند:
اللهم ان شیعتنا خلقت من شعاع انوار نا و بقیه طینتنا و قد فعلوا ذنوبا کثیره اتکالا على حبنا و لایتنا فان کانت ذنوبهم بینک و بینهم فاصلح بینهم و قاض بها عن خمسنا و اد خلهم الجنه فزحز حهم عن النار ولا تجمع بینهم و بین اعدائنا فى سخطک . )
پروردگارا! شیعیان از پرتو نور ما و باقیمانده گل وجود ما آفریده شده اند و گناهان فراوانى به پشتگرمى دوستى و دلایت ما انجام داده اند. پس اگر گناهانشان میان تو و آنها فاصله اى پدید آورده میان آنها را اصلاح کن و گناهانشان را از خمس ما جبران فرما. پروردگارا! آنها را از آتش دور کرده ، در بهشت جاى ده و همراه دشمنان ما در خشم عذاب خویش نیفکن .
پس از پانزده سال ، پایتخت راترک گفت و به سمت زادگاهش رهسپار شد.رضى الدین در سال 641 وارد حله شد و اندکى پس از استقرار، در سه شنبه هفدم جمادى الثانى همان سال همراه دوست وارسته اش سید محمد بن محمد آورى به زیارت امیرمومنان على (ع ) شتافت . آنها نیمروز چهارشنبه به نجف گام نهادند و شب پنچشنبه نوزدهم جمادى الثانى زیر باران عنایت علوى قرار گرفتند. محمد آورى سیماى رویاى وصول رضى الدین را در رویا مشاهده کرد و بامداد خطاب به همسفرش چنین گفت :
(در رویا چنان دیدم که لقمه اى در دست تو (سید بن طاووس ) است و مى گویى از لقمه از دهان مولایم مهدى است . آنگاه قدرى از آن را به من دادى .)
رضى الدین در پگاه پنچشنبه نیز آماج امواج حقایق قرار گرفت . شیداى مجذوب حله شرح آن لحظه هاى ملکوتى را چنین بیان کرده است :
پگاه پنجشنبه چون همیشه به حریم نورانى مولایم على (ع ) وارد شدم در ان جایگاه رحمت پروردگار، توجه حضرت امیر مومنان و انبوه مکاشفات و چنان مرا در برگفت که نزدیک بود بر زمنى فرو افتم . پاها و دیگر اندامم در ارتعاشى هولناک از کنترل بیرون شدند و من در آستانه مرگ و رهایى از خاک قرار گرفتم . در این حالت فرامادى پروردگار به احسان خویش حقایق را بر من نمایاند. در ان لحظه ها شدت بى خودى ام به اندازه اى بود که چون محمد بن کنیه جمال از کنارم گذشته ، سلام کرد، توان نگریستن به او و دیگران نداشتم و او را نشناختم . پس از حالش پرسیدم ، او را به من شناساندند.
مسافران نجف در شب جمعه ، بیست و هفتم جمادى الثانى 641، به حله باز گشتند روز جمعه یکى از آشنایان گفت : مردى نیک ، که مى گوید در بیدارى امام عصر(ع ) را ملاقات کرده ، به دیدارت شتافته است . او عبدالمحسن نام دارد.
پارساى آل طاووس و رودش را گرامى داشت و شب شنبه ، بیست و هشتم جمادى الثانى ، با میهمان پاک نهادش به گفتگو نشست . عبدالمحسن پس از بیان زیارت حضرت مهدى ادامه داد: امام فرمود نزد ابن طاووس برو و این پیام را به وى برسان . آنگاه پیام را باز گفت .
عارف بزرگ حله سپس بستر گسترده و چون میهمان آرمید خود آماده خفتن شد. ولى پیش از آنکه خواب بر پیکرش سایه افکند از پروردگار خواست تا حقایقى فزون تر بر وى آشکار سازد. رضى الدین بعدها پرده از رویاى ان شب برداشته ، چون نگاشت :
در خواب مولاى ما حضرت امام صادق (ع ) را مشاهده کردم که با هدیه اى بس بزرگ به دیدارم شتافته ،... ولى گویا من قدر هدیه اش را نمى دانم و ارزشش را درست نمى شناسم .
چون نیمه شب فرا رسید سرور پارسایان حله براى نیایش شبانه برخاست ولى حادثه اى شگفت وى را از این توفیق باز داشت . او خود داستان آن شب را چنین نگاشته است :
...براى نماز شب برخاستم ... دست دراز کردم و دسته ابریق را گرفتم تا آب برکف ریخته ، وضو گیرم ، ولى گویا کسى دهانه ابریق را گفته ، باز گرداند و مانع وضویم شد. با خود گفتم شاید آب نجس است و خداوند مى خواهد مرا از به کارگیرى اب نجس باز دارد... پس به کسى که اب آورده بود گفتم : ابریق را از کجا پر کردى ؟ پاسخ داد: از نهر. گفتم : شاید اى نجس باشد، آن را بر گردان ، پاک کرده ، از اب نهر پر کن ! پس رفت آبش را ریخت و در حالى که من صداى ابریق را مى شنیدم ، ان را شست ، دو باره پر کرد و آورد. من دسته ظرف را گرفتم تا وضو سازم ولى گویا کسى دهانه ابریق را گرفته ، بر گرداند و مرا از وضو باز داشت . من باز گشته ، به خواندن برخى از وعاها پرداختم و سپس به سمت ابریق رفتم ولى باز گویا کسى مانع وضویم مى شد. پس دریافتم که این حادثه براى باز داشتنم از نماز شب است . با خود گفتم : شاید پروردگار اراده کرده فردا ازمونى و حکومتى بر من جارى کند و نخواسته براى سلامتى و رهایى از بلا دعا کنم پس نشستم و نشسته به خواب رفتم . در رویا مردى را دیدم که مى گفت : عبدالمحسن براى رسالت آمده بود، گویا شایسته بود در پیش رویش راه بروى .
در این لحظه بیدار شدم . دریافتم که در گرامى داشت عبدالمحسن کوتاهى کرده ام . پس امرزش طلبیدم . آنگاه سراغ ابریق رفته ، وضو گرفتم و نماز گزاردم .
فقیه روشن بین حله روز شنبه بر میهمان نوازى افزود و سفیر را چنانکه در خواب آموخته بود، گرامى داشت
دانشمند عارف حله از همنشینى با فرمانروایان مى گریخت و در این باره هرگز پند دوستان نا آگاه را نمى شنید. روزى یکى از فقیهان روزگار به او گفت : امامان ما در محفل خلفا شرکت جسته ، با آنها آمیزش داشتند. پس ورود ما به مجلس آنان نیز نمى تواند نکوهیده و زیان آور باشد.
سید پاسخ داد: پیشوایان ما در محفل آنان حضور مى یافتند در حالى که قلبشان از شهوترانان حاکم رویگردان بودولى تو آیا خود را چنین مى دانى ؟ به ویژه هنگامى که نیازت را برآورده مى سازند و تو را از نزدیکان خویش قرار مى دهند و نیکى درباره ات روا مى دارند، آیا مى توانى دل از دوستى انان تهى کنى ؟ فقیه گفت : نه ، درست مى گویى . حضور ناتوان نزد توانگران هرکز مانند حضور اهل کمال نیست .
در حله یکى از فرمانروایان ضمن نامه اى از آن فقیه گرانمایه خواست در خانه به ملاقاتش شتابد. سید در پاسخ چنین نوشت : آیا در کاخى که زندگى مى کنى چیزى از آن براى خدا ساخته شده است تا در انجا حضور یابم ، بر ان نشینم یا بدان بنگرم ؟ آگاه باش ! آنچه مرا در روزهاى آغازین عمر به ملاقات فرمانروایان مى کشاند، اعتماد بر استخاره بود ولى اینک به فضل الهى از رازهایى آگاه شده ، مى دانم که استخاره در چنین مواردى دور از حق و صواب است .
شاگردان
بسیارى از دانشوارن حله و دیگر شهرهاى عراق از محضر نورانى پژوهشگر فرزانه روزگار خویش ابوالقاسم رضى ادین على بن موسى استفاده کرده اند در میان این جمع پارسا مى توان از نامهاى زیر به مثابه چهره هاى برجسته محافل علمى سید یاد کرد.
ـ شیخ سدیدالدین یوسف على بن مطهر (پدر علامه حلى )
ـ جمال الدین حسن بن یوسف ، مشهور به علامه حلى
ـ شیخ جمال الدین یوسف بن حاتم شامى
ـ شیخ تقى الدین حسن بن داوود حلى
ـ شیخ محمد بن احمد بن صالح القسینى
ـ شیخ ابراهیم بن محمد بن احمد القسینى
ـ شیح جعفربن محمد بن احمد القسینى
ـ شیخ على بن محمد بن احمد القسینى
ـ سید غیاث الدین عبدالکریم به احمد بن طاووس (فرزند برادرش )
ـ سید احمد بن محمد علوى
ـ سید نجم الدین محمد بن الموسوى
ـ شیخ محمد بن بشیر
ـ صفى الدین محمد (فرزند سید)
ـ رضى الدین محمد (فرزند دیگر سید)(35)
میراث سبز
از عارف واصل حله نوشته هاى فراوان مانده است که به نام برخى از آنها اشاره مى کنیم :
الامان من اخطار الاسفار و الزمان ،
انوار الباهره فى انتصار العتره الطاهره ،
الاسرار المودعه فى ساعات اللیل و النهار ،
اسرار الصولوت و انوار الدعوات ،
الهجه لثمرات المهجه و الدروع الوافیه ،
فلاح السائل و نجاح المسائل فى عمل الیوم و اللیل ،
فرج الموهموم فى معرفه نهج الحلال و الحرام مین علم النجوم ،
فرحه اناظر و بهجه الخواطر ،
اغاثه الداعى و اعانه الساعى ،
الاحتساب على الالباب ،
الاقبال بالا عما الحسنه ،
جمال الاسبوع فى کمال العمل المشروع ،
کشف المجحه لثمره المهجه ،
اللهوف على قتلى الطفوف ،
المنامات الصادقات ،
کتاب المزار، مصباح الزائر و جناح المسافر ،
مهج الدعوات و منهج العنایات ،
محاسبه النفس ،
ربیع الالباب ،
روح الاسرار و روح الاسمار ،
الطرائف فى مذاهب الطوائف ،
التشریف بتعریف وقت التکلیف ، الیقین فى اختصاص مولانا على بامره المومنین .
پرواز واپسین
در حدود 640 ق . سید برنامه اى نوین براى زندگى اش پى ریزى کرد; او چنان اندیشید که باید از همه مردم کناره گیرد تا باران عنایتهاى ویژه بر او فرو بارد. پس استخاره کرد و به همراه خانواده به نجف شتافت و از سال 645 تا 648 در حریم مقدس على (ع ) اقامت کزید. البته رضى الدین درست اندیشید بود. او بعد در این باره نوشت :
در نجف از مردم کناره مى گرفتم و جز فرصتى اندک با آنها آمد و شد و نیم کردم . بدین سبب مشمول عنایتها قرار گرفتم ; عنایتهایى در دین ، که سراغ ندارم مانند ان را به کسى دیگر از ساکنان ان حریم داده باشند.
آن بزرگمرد در نجف آرامگاهى براى خویش ساخت و در روزهاى پایانى سال 648 راه کربلا پیش گرفت . او سه سال نیز در حریم امام حسین (ع ) زیست . آنگاه رهسپار سامرا شد تا نخستین کسى باشد که با خانواده در این سه شهر زیسته ، بدین ترتیب از همسایگان رسمى معصومان آن دیار به شمار آید. البته علاوه بر این نوعى بریدن و دور شدن تدریجى از بستگان و آشنایان نیز مورد توجه وى بوده است .
هر چند فقیه وارسته حله به سوى سامرا راه مى سپرد ولى به دلیلى نا گفته در بغداد فرود آمد و از سال 652 ق . دیگر بار در خانه قدیمى اش اقامت گزید اما این توفق با اقامت روزگار جوانى تفاوت بسیار داشت . بیشتر وقت سید خلوت مى گذشت و به چیزى جز عبادت ، راهنمایى مراجعه کنندگان و دستگیرى ینازمندان نمى اندیشید. در سال 655 ق . لشکر مغول به عراق یورش برد و بغداد را محاطره کرد. رضى الدین که به آسایش مومنان مى اندیشید آمادگى خود را براى گفتگو با مغولان درباره صلح اعلام داشت ، ولى خلیفه نپذیرفت . سرانجام 28 محرم فرا رسید. مغولان به شهر ریختند و شامگاهى سراسر وحشت بر بغداد سایه افکند; شبى که شرف الدین ابوالفضل محمد، برادر گرانقدر رضى الدین نیز به شهادت رسید. سید پارساى حله خاطره ان شب را چنین نگاشته است :
(این واقعه در دوشتبه 28 محرم بود و من در خانه خود در المقتدیه بغداد بودم .. . آن شب را که شب هراس و وحشت بود تا بامداد بیدار ماندیم . خداوند ما را از آن حادثه ها و رنجها سالم نگاه داشت ...)
هلاکوخان مغول فرمان داد دانشوران شهر در مدرسه المستنصریه حاضر شوند و درباره این پرسش که (آیا فرمانرواى کافر عادل برتر است یا مسلمان ستمگر) حکم دهند. رضى الدین از جاى برخاسته ، برتر بودن فرمانرواى کافر عادل را تاءیید کرد. در پى او دیگر فقیهان نیز به تاءیید حکم پرداختند.
فرمانرواى مغول در دهم صفر 656 سید را فرا خوانده ، امان نامه اى براى او یارانش صادر کرد. سید که در پى راهى براى بیرون بردن مومنان از پایتخت بود، هزار تن را گرد آورده ، با حمایت سربازان هلاکوخان انان را به حله رساند و در نخستین فرصت خود با پایتخت بازگشت تا شاید مومنى را از دردى برهاند یا بى گناهى را از کیفر رهایى بخشد.
در این روزگار هلاکو از وى خواست مقام نقابت علویات را بپذیرد. رضى الدین که در آغاز این پیشنهاد را در کرده بود با شنیدن پیامدهاى در در خواست هلاکوخان از زبان خواجه نصیرالدین طوسى ، ناگزیر این مقام را پذیرفت و براى بیعت علویان مراسم ویژه اى برگزار کرد. سه سال پس از آن ، روزى بیمارى بر پیکر سرور فقیهان عراق سایه افکند و سرانجام در بامداد دوشنبه سال 664 روان الهى اش به آسمان پرکشید.
سید خاندان طاووس دو پسر به نامهاى محمدالمصطفى و على و چهار دختر داشت .او در تربیت آنها بسیار سخت کوش بود و اهمیت ویژه اش به نخستین روز پاى نهادن فرزندان به سن تکلیف ، دلیل روشنى بر این حقیقت است . او خطاب به یکى از فرزندانش چنین نگاشته است : (فرزندم ! خواهرت شرف الاشراف را اندک زمانى قبل از بلوغ نزد خود خواندم ، به مقدار توان و آمادگى اش دستورهاى دینى را براى او بیان کردم و به او خاطر نشان ساختم که بلوغ شرافت و کرامتى است که خداوند به بنده اش مى دهد و این افتخار نصیب تو نیز شده است .
در سایه اهمیت آن عارف وارسته به تربیت فرزندان ، دخترانش شرف الاشراف و فاطمه در سنینى بسیار اندک (اولى در 12 سالگى و دومى در قبل از 9 سالگى ) توفیق حفظ قرآن کریم یافتند.
علامه سیدمرتضی عسکری (رضوان الله تعالی علیه)
نوشته شده توسط: AMIR HASSAN SINAEE نوع مطلب :علماء ،
علامه سید مرتضی عسکری؛ پژوهشگر تاریخ اسلام و حدیثشناس و رئیس دانشگاه اصول دین بود. وی علاوه بر بررسی کتب شیعه با تکیه بر کتاب و سنت، احادیث و روایات اهل سنت و را مورد بررسی قرار دادهاست.
زندگینامه
در روز دوشنبه هجدهم جمادى الثانى 1332 هـ. ق. مطابق با بهار 1293 هـ. ش. در شهر سامراء در جوار ملکوتى بارگاه دو امام همام حضرت هادى وحضرت عسکرى علیهماالسلام کودکى از خاندان علم وسیادت پا به عرصه وجود گذاشت که نامش را سیّد مرتضى نهادند. ایشان در دوران طفولیت پدر بزرگوارشان را از دست دادند، از آن پس در دامان جد بزرگوارشان حضرت آیت اللَّه میرزا محمد تهرانى؛ پرورش یافتند از کودکى در کتابخانه جدشان که از مهمترین کتابخانههاى شهر سامرا بود، رفت وآمد داشت واز کتب آن استفاده مى کرد.
درس تفسیر در حوزه آن روز از جمله دروس بى رونق بود وتوجه کمى به آن مى شد، حضرت علامه عسکرى از جمله کسانى هستند که در رسمیت بخشیدن وتوجه بیشتر کردن به تفسیر قرآن کوشش وسعى فراوانى کردند ودر همین راستا با دوست وهمفکرشان (در این زمینه) حضرت آیت اللَّه سید محمود طالقانى درس تفسیرى را در محضر حضرت آیت اللَّه میرزا خلیل کمره اى شروع کردند. حضرت علامه گذشته از استفاده هاى فراوان علمى از این اساتید بزرگ از مرحوم آیت اللَّه العظمى سیّد محمّدتقى خوانسارى؛ وآیت اللَّه حاج شیخ مهدى پائین شهرى؛ استفادههاى فراوان اخلاقى کردند.
در همین ایام که با اوائل مرجعیت حضرت آیت اللَّه العظمى بروجردى؛ در ایران بود وایشان احساس کرد که مساعدتر بودن اوضاع حوزه علمیه قم نسبت به حوزه عراق مى شود حوزه نوینى در قم ایجاد کرد، لذا به قم آمدند، برنامه ایجاد یک حوزه نوین اسلامى که (شامل دروس حدیثشناسى، علوم قرآنى، تاریخ اسلام وتبلیغ در کنار فقه واصول بود) را به حضرت آیت اللَّه العظمى بروجردى؛ ارائه دادند.
حضرت آیت اللَّه العظمى بروجردى؛ با طرح حضرت علامه موافقت کردند؛ اما در مقدمات کار بودند که اوضاع ایران بخاطر جریان ملى شدن صنعت نفت آشفته شد. لذا حضرت علامه مجبور مىشوند که به عراق برگردند؛ اما این بار ایشان در بغداد ساکن شدند وبا حمایتهاى مرجعیت وقت حضرت آیت اللَّه العظمى حکیم؛ شروع به تأسیس مؤسسات فرهنگى اجتماعى سیاسى نمودند. حضرت علامه در این زمینه مى فرمایند:
«با حمایت مرحوم آیت اللَّه حکیم؛ (که نماینده ایشان در بغداد هم بودم) شروع کردم به ایجاد مؤسسات اسلامى شامل مدارس دینى، مدارس جدید براى دختران وپسران (از ابتدائى تا پایان دبیرستان) مراکز آموزشى براى دختران وپسران، درمانگ ه ها، صندوقهاى خیریه، کتابخانهها و... در شهرهاى مختلف عراق براى جامعه شیعه، همچنین یک بیمارستان در بغداد ودانشکده اصول الدین که پس از سالها پیگیرى ورنج وخون دل خوردن در سال 1384 ه. ق. در بغداد تأسیس شد.
در بغداد علاوه بر منبر ومحرابى که در محله کراده شرقى داشتم، هر روزه درسهاى حدیث وتفسیر وتاریخ اسلام وعقاید گذاشته بودم که دانشجویان جوان واساتید وطلاب جوان، استقبال زیادى از آنها مى کردند».
حضرت علامه عسکرى در کنار تمامى اشتغالات فرهنگى وسیاسى واجتماعى، چه در عراق وچه در ایران به تحقیق وتألیف کتابهاى گوناگون در راستاى هدایت جامعه مشغول بودند، حاصل این تحقیقات علمى، دگرگونى وهموار نمودن ر ه هاى شناخت معارف اسلامى بود ونگاه هاى محققین وتشنگان حقیقت را متوجه مکتب اهل بیت(ع) نمود.
حضرت علامه در این زمینه مى فرمایند:
«هر تحقیقى براى نگارش یک تاریخ صحیح از صدر اسلام (یعنى از آغاز دعوت تا پایان عصر ائمه) وبخصوص شکلگیرى تشیع ومکتب اهل بیت: به یک گردنهاى از احادیث وروایات مشهور ومقبول در نزد قاطبه مسلمانها ومورخان وسیرهنویسان ومحدّثان مىرسید که این روایات از نظر من اعتبار وعلمیّت واستناد لازم را نداشتند واز یک دستِ تحریفگر در تاریخ اسلام خبر مىدادند، دستى که مکتب اهل بیت(ع) را به حاشیه رانده بود، پرده بردارى از این واقعیت بناهاى رفیعى را که برخى مورخان بزرگ اهل سنت ونظیر طبرى برافراشته بودند متزلزل کرد... اینجا بود که بحمد اللَّه زحماتم نتیجه داد ونگا ه ها را متوجه مکتب اهل بیت(ع) وحوزه شیعه کرد، کتابهائى از قبیل عبداللَّه بن سباء، صد وپنجاه صحابى ساختگى، احادیث عایشه، بارها در قاهره وبیروت با اجازه وبدون اجازه من چاپ شدند، علماء واساتید اهل سنت بر آنها مقدمه یا نقد نوشتند وبه زبانهاى مختلف هم ترجمه شدند وتصور مىکنم به خواست خدا تأثیرى بر جریان تفکر اسلامى داشتهاند».
حضرت استاد در طول عمر با برکت وپر بارشان، در کنار کارهاى علمى، فرهنگى وسیاسى واجتماعى و تاسیس مراکز آموزشی اسلامی در مناسبتهاى گوناگون با عالمان واندیشمندان ودیگران مباحثه ومناظره داشتند؛ از جمله:
1- مباحثه با بن باز مفتى بزرگ عربستان 2- مباحثه با دانشمند بزرگ اهل سنت ابوالعلى مودودى 3- مباحثه با امام جمعه رقّه 4- مباحثه با یکى از علماء اهل سنت 5- مباحثه با مبشر ومبلغ مسیحى در بغداد و...
علامه عسگری شب یکشنبه، (25 شهریور 1385 مصادف با 4 رمضان 1428 و 16 سپتامبر 2007 ) در سن نود و هشت سالگی در بیمارستان میلاد تهران جان به جان آفرین تسلیم کرد.
آثار
علامه سید مرتضی عسگری در طول حیات پربرکت خود دهها اثر تالیفی و تحقیقی خلق کرد که هر یک از آنها در زمان حیات علامه و اکنون کاهنده اختلافات و نزاعها میان فرق اسلامی است.
او افزون بر بررسی کتب شیعه با تکیه بر کتاب و سنت، احادیث و روایات اهل سنت و به قول خود "مکتب خلفا" را نیز مورد بررسی قرار داد، به گونهای که این آثار به مرجع و منبعی قابل اعتماد برای اهل سنت نیز مبدل شده است.
امروز اکثر آثار علامه در کشورهای عربی، به خصوص در کشور مصر مورد استقبال فراوان قرار گرفته و بارها تجدید چاپ شده است. از ویژگیهای علامه عسگری، بیان روشن و واضح و نثر بسیار روان و سلیس آنهاست که خواننده را برای درک مطلب از ادبیات ثقیل به دور میدارد.
از جمله کتب علامه عسگری، کتابهایی هستند که در بحثهای قرآنی نگاشته شدهاند مانند: القرآن الکریم و روایات المدرستین در 3 جلد که جلد اول به دروس مقدماتی جلد دوم به روایات مکتب خلفا و جلد سوم به روایات مکتب اهل بیت میپردازد و عقائدالاسلام من القرآن الکریم در 3 مجلد که یکی مربوط به مبدا تا معاد است دیگری به سیره انبیا و اوصیا اختصاص دارد و یکی هم با عنوان آخرین شریعت به چاپ رسیده است.
برخی دیگر از کتب علامه پیرامون تعالیم اسلامی نگاشته شدهاند که از این قرارند: تعالیم الاسلام، احکام الاسلام، منتخب الادعیه، الاداب الاسلامیه، السیاسه فی الاسلام او الاحکام السلطانیه، الامراض الاجتماعیه و علاجها و معالم المدرستین در 4 جلد.
تعدادی دیگر از کتب علامه عسگری مربوط به بررسی سنت پیامبر اسلام است، این کتابها از این قرار است: احادیث ام المومنین عایشه در 3 جلد، عبدالله ابن سبا و دیگر افسانههای تاریخی در 3 جلد، سلسله بحثهایی پیرامون صحابی پیامبر و احادیث ساختگی، صد و پنجاه صحابی ساختگی (صحابیانی از طایفه تمیم)، صد و پنجاه صحابی ساختگی (صحابیانی از قبایل دیگر)، صد و پنجاه صحابی ساختگی (تکمله بحث صحابیانی از قبایل دیگر)، راویان ساختگی، انواع روایتهای ساختگی و سازندگان احادیث، روایات دروغین و روایات زنادقه و غلات، سیره رسول خدا و اهل بیت و خدیجه ام المومنین، شناخت صحابی (کسانی که پیامبر را دیدهاند و از ایشان روایت کردهاند)، شناخت صحابی (کسانی که پیامبر را دیدهاند اما از ایشان روایت نکردهاند)، شناخت صحابی (کسانی که جزو صحابیان شمرده میشوند ولی پیامبر(ص) را ندیدهاند و از ایشان روایت نکردهاند)، نقش ائمه(ع) در احیاء دین در 17 جلد، علی مائده الکتاب و السنه در 16 جلد.
.
«معالم المدرستین» از دیگر کتب برجسته علامه عسگری است که در 4 جلد تنظیم شده است و دارای چنین مباحثی میباشد: بحث و بررسی پیرامون منابع و مصادر شریعت اسلامی در دو مکتب امامت و خلافت، همچنین بحثهای دو مکتب درباره صحابه و صحابی بودن، سنت پیامبر(ص) و قیام امام حسین(ع) برضد انحراف از سنت پیامبر(ص) که بر اثر جهاد و عمل به رای پدید آمده بود و نیز تمکین و توانایی امامان شیعه(ع) در اعاده و بازگرداندن سنت پیامبر(ص) به جامعه اسلامی پس از قیام امام حسین(ع) از جمله مطالب است که در این کتاب مورد بررسی قرار گرفته است.
گزیده فعالیتها و آثار علمی علامه عسکری
1ـ مئة و خمسون صحابى مُختلَق (سه جلد)؛ ترجمه فارسی: یکصد و پنجاه صحابى ساختگى.
2 ـ عبدالله بن سبا و أساطیر أخرى (دو جلد)؛ عنوان ترجمه فارسی: عبدالله بن سبا و دیگر افسانههای تاریخی.
3ـ أحادیث امالمومنین عـائشـه؛ ترجمه فارسی: نقش عایشه در تاریخ اسلام. 4
4ـ معالم المَدرستَین (سه جلد)؛ ترجمه فارسی: ویژگیها و نشانههای دو مکتـب.
5ـ القرآن الکریم و روایات المدرستین (سه جلد).
6 ـ عقائد الإسلام من القرآن الکریم (سه جلد)؛ عنوان ترجمه فارسی: عقاید اسلام در قرآن.
7ـ قیام الأئمّة بإحیاء الدین (چهارده جلد).
8ـ دورالأئمّة فى إحیاء السنّة. 9ـ مقدّمة «مرآة العقول فى شرح أخبار آل الرسول» (دو جلد).
10ـ مقدمه برای کتاب سیری در صحیحین محمدصادق نجمی.
11ـ مع أبىالفتوح التلیدی فى کتابه: «الأنوار الباهرة».
12ـ مع الدکتور الوردى فى کتابه: «وعّاظ السلاطین» (جلد اوّل).
13ـ آراء و أصداء حول عبدالله بن سبـا و روایـات سیف فی الصحف السعودیه.
14ـ طبّ الرضا (ع) و طبّ الصادق (ع).
15ـ مصطلحات إسلامیة.
16ـ مصطلحات قرآنیة.
17ـ الإحتفال بذکرى الأنبیاء و عباداللّه الصالحین.
18ـ الصحابی و عدالته.
19ـ خلفاء المدرستین.
20ـ من حدیث النبی (ص): یکون لهذه الأمّة أثنا عشر إماما.
21ـ على مائدة الکتاب و السنّة (16 جلد): السجدة على التربة؛ البکاء على المیت؛ زیارة قبور أنبیاء و أئمّة و الصلحاء؛ التوسّل بالنبى (ص) و التبرّک بآثاره؛ الصلوات على محمد (ص) و آله؛ یکون لهذه الأمّة اثنا عشر قیّما؛ عدالة الصحابة؛ عصمة الأنبیاء؛ البناء على قبور الأنبیاء و الأولیاء؛ الشفاعة؛ البَداء؛ الجبر و التفویض و القضاء و القَدَر؛ صلاة أبى بکر؛ المتعة أو الزواج المؤقّت؛ شیعة اهل البیت (ع) و ..
22ـ حدیث الکساء من طُرق الفریقین؛ ترجمه فارسی: حدیث کساءدر کتب معتبر مکتب خـلفـا و مکتـب أهل بیت و روایات صلوات بر محمدو آل محمـد (ص).
23 ـ تعلیم الصلاة
24ـ المصحف فى روایات الفریقین.
25ـ صفات الله ـ جلّ جلاله ـ فى روایات الفریقین.
26ـ آیة التطهیر فى مصادر الفریقین.
27ـ آخرین نماز پیامبر (ترجمه صلاة ابی بکر).
28 ـ در راه وحدت، ترجمه و نگارش: ع. م. سردارنیـا، تهـران: بـنیـاد بعثـت، 1361. ب)29- ادیان آسمانى و مسأله تحریف. ـ
30-نقش ائمّه (ع) دراحیای دین (چهارده جلد).
31- ـ بر گستره کتاب و سنّت (16 جلد): تاریخ حدیث پیامبر (ص)، شیعیان اهل بیت (ع)، ازدواج موقّت در اسلام، توسّل به پیامبر خدا، بَداء یا محو و اثبات الهی، صفات خداوند در دو مکتب، شفاعت پیامبر (ص)، آیه تطهیر، عصمت انبیا، ایجاد بنا بر قبور انبیا و اولیا،سنّت پیامبر (ص) در گریه بر میت، سنّت پیامبر (ص) در زیارت قبور، سنّت پیامبر (ص) در سجده بر تُربت، سنّت پیامبر (ص) در صلوات، سنّت پیامبر (ص) در زیارت انبیا و صُلحا، قرآن در دو مکتب.
آیة الله علامه سید محمد حسین طباطبایی
نوشته شده توسط: AMIR HASSAN SINAEE نوع مطلب :علماء ،
علامه طباطبایی در آخرین روز ماه ذیحجه سال 1321 هـ.ق در شاد آباد تبریز متولد شد، و 81 سال عمر پربرکت کرد، و در صبح یکشنبه 18 محرم الحرام سال 1402 هـ.ق سه ساعت به ظهر مانده رحلت کردند.
اجداد علامه طباطبایی از طرف پدر از اولاد حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام و از اولاد ابراهیم بن اسماعیل دیباج هستند، و از طرف مادر اولاد حضرت امام حسین علیه السلام می باشند. در سن پنج سالگی مادرشان، و در سن نه سالگی پدرشان بدرود حیات می گویند و از آنها اولادی جز ایشان و برادر کوچکتر از ایشان بنام سید محمد حسن کسی دیگر باقی نمانده بود.
جدّ علامه طباطبائی(ره) از شاگردان و معاشران نزدیک شیخ محمد حسن نجفی (صاحب جواهرالکلام) بود و نامه ها و نوشته های ایشان را می نگاشت. مجتهد بود و به علوم غریب (رمل و جفر و ...) نیز احاطه داشت اما از نعمت داشتن فرزند محروم بود. روزی هنگام تلاوت قرآن به این آیه رسید « و ایوب إذ نادی ربه: انیّ مسنی الضر و انت ارحم الرّاحمین ». با خواندن این آیه، دلش می شکند و از نداشتن فرزند غمگین می شود. همان هنگام چنین ادراک می کند که اگر حاجت خود را از خداوند بخواهد، روا خواهد شد. دعا می کند و خداوند هم ـ پس از عمری دراز ـ فرزند صالحی به او عنایت می فرماید. آن پسر، پدر مرحوم علامه طباطبائی می شود. پدر علامه نیز پس از تولد او، نام پدر خود ( یعنی جدّ علامه) را بر وی می نهد.
تحصیلات و اساتید
سید محمد حسین به مدت شش سال (1290 تا 1296هـ.ش) پس از آموزش قرآن که در روش درسی آن روزها قبل از هر چیز تدریس می شد، آثاری چون گلستان، بوستان و ... را فراگرفت. علاوه بر آموختن ادبیات، زیر نظر میرزا علینقی خطاط به یادگیری فنون خوشنویسی پرداخت.
چون تحصیلات ابتدایی نتوانست به ذوق سرشار و علاقه وافر ایشان پاسخ گوید، از این جهت به مدرسه طالبیه تبریز وارد شد و به فراگیری ادبیات عرب و علوم نقلی و فقه و اصول پرداخت و از سال 1297 تا 1304 هـ.ش مشغول فراگیری دانشهای مختلف اسلامی گردید.
علامه طباطبایی بعد از تحصیل در مدرسه طالبیه تبریز همراه برادرشان به نجف اشرف مشرف می شوند، و ده سال تمام در نجف اشرف به تحصیل علوم دینی و کمالات اخلاقی و معنوی مشغول می شوند. علامه طباطبایی علوم ریاضی را در نجف اشرف نزد آقا سید ابوالقاسم خوانساری که از ریاضی دانان مشهور آن زمان بود فراگرفت.
ایشان دروس فقه و اصول را نزد استادان برجسته ای چون مرحوم آیت الله نائینی(ره) و مرحوم آیت الله اصفهانی(ره) خواندند، و مدت درسهای فقه و اصول ایشان مجموعاً ده سال بود.
استاد ایشان در فلسفه، حکیم متأله، مرحوم آقا سید حسین باد کوبه ای بود، که سالیان دراز در نجف اشرف در معیت برادرش مرحوم آیت الله حاج سید محمد حسن طباطبایی الهی نزد او به درس و بحث مشغول بودند.
و اما معارف الهیه و اخلاق و فقه الحدیث را نزد عارف عالیقدر و کم نظیر مرحوم آیت الله سید علی آقا قاضی طباطبائی(ره) آموختند و در سیر و سلوک و مجاهدات نفسانیه و ریاضات شرعیه تحت نظر و تعلیم و تربیت آن استاد کامل بودند.
استاد امجد نقل می کند که « حال مرحوم علامه، با شنیدن نام آیت الله قاضی دگرگون می شد. »
حجت الاسلام سید احمد قاضی از قول علامه نقل می کند که: « پس از ورودم به نجف اشرف، به بارگاه امیرالمؤمنین علیه السلام رو کرده و از ایشان استمداد کردم. در پی آن، آقای قاضی نزدم آمد و فرمود:
« شما به حضرت علی علیه السلام عرض حال کردید و ایشان مرا فرستاده اند. از این پس، هفته ای دو جلسه با هم خواهیم داشت. »
و در همان جلسه فرمود:
« اخلاصت را بیشتر کن و برای خدا درس بخوان. زبانت را هم بیشتر مراقبت نما.»
شاگردان
شاگردان علامه، دهها نفر از بزرگان و فرهیختگان کنونی در حوزههای علمیه میباشند که به تنی چند از آنان اشاره میشود: حضرات آیات و حجج الاسلام (1) استاد شهید مرتضی مطهری،(2) سید محمد حسینی بهشتی،(3) امام موسی صدر،(4) ناصر مکارم شیرازی،(5) شهید محمد مفتح،(6) شیخ عباس ایزدی،(7) سید عبدالکریم موسوی اردبیلی،(8)عز الدین زنجانی،(9) محمد تقی مصباح یزدی ،(10) ابراهیم امینی،(11) یحیی انصاری ،(12) سید جلال الدین آشتیانی،(13) سید محمد باقر ابطحی،(14) سید محمد علی ابطحی،(15) سید محمد حسین کاله زاری ،(16) حسین نوری همدانی ،(17) حسن حسن زادة آملی، (18) سید مهدی روحانی،(19) علی احمدی میانجی ،(20) عبدالله جوادی آملی،(21) احمد احمدی، دکتر غلامحسین ابراهیمی دینانی، (22) دکتر سید یحیی یثربی و ... .
مهارتهای علامه
فرزند علامه می افزاید:
« پدرم از نظر فردی، هم تیرانداز بسیار ماهری بود و هم اسب سواری تیزتک و به راستی در شهر خودمان- تبریز- بی رقیب بود، هم خطاطی برجسته بود، هم نقاش و طراحی ورزیده، هم دستی به قلم داشت و هم طبعی روان در سرایش اشعار ناب عارفانه و ....، اما از نظر شخصیت علمی و اجتماعی، هم استاد صرف و نحو عربی بود، هم معانی و بیان، هم در اصول و کلام کم نظیر بود و هم در فقه و فلسفه، هم از ریاضی( حساب و هندسه و جبر) حظی وافر داشت و هم از اخلاق اسلامی، هم در ستاره شناسی (نجوم) تبحر داشت، هم در حدیث و روایت و خبر و ...،
شاید باور نکنید که پدربزرگوار من، حتی در مسائل کشاورزی و معماری هم صاحب نظر و بصیر بود و سالها شخصاً در املاک پدری در تبریز به زراعت اشتغال داشت و در ساختمان مسجد حجت در قم عملاً طراح و معماری اصلی را عهده دار بود و تازه اینها گوشه ای از فضایل آن شاد روان بود وگرنه شما می دانید که بی جهت به هر کس لقب علامه نمی دهند و همگان بخصوص بزرگان و افراد خبیر و بصیر هیچکس را علامه نمی خوانند مگر به عمق اطلاعات یک شخص در تمام علوم و فنون عصر ایمان آورده باشند... »
آثار علامه طباطبایی (به استثنای تفسیر المیزان ) را می توان به دو بخش تقسیم کرد:
الف- کتاب هایی که به زبان عربی نگاشته شده اند.
این کتاب ها عبارتند از:
1- کتاب توحید که شامل 3 رساله است:
•رساله در توحید
•رساله در اسماء الله
•رساله در افعال الله
2- کتاب انسان که شامل 3 رساله است:
•الانسان قبل الدنیا
•الانسان فی الدنیا
•الانسان بعد الدنیا
3- رساله وسائط که البته همگی این رساله ها در یک مجلد جمع آوری شده و به نام هفت رساله معروف است.
4- رسالة الولایه (طریق عرفان: ترجمه و شرح رساله الولایه )
5- رساله النبوة و الامامه
ب- کتاب هایی که به زبان فارسی نگاشته شده اند:
6- شیعه در اسلام
7- قرآن در اسلام (به بحث درباره مباحث قرآنی از جمله نزول قرآن، آیات محکم و متشابه ناسخ و منسوخ و ... پرداخته است.)
8- وحی یا شعور مرموز
9- اسلام و انسان معاصر
10- حکومت در اسلام
11- سنن النبی (درباره سیره و خلق و خوی پیامبر اسلام در بخش های مختلف زندگی فردی و اجتماعی ایشان است.)
12- اصول فلسفه و روش رئالیسم (در مورد مبانی فلسفی اسلامی و نیز نقد اصول مکتب ماتریالیسم دیالکتیک است.
13- بدایة الحکمة
14- نهایة الحکمة (فروغ حکمت: ترجمه و شرح نهایة الحکمة )
(این دو کتاب از متون درسی فلسفی بسیار مهم حوزه و دانشگاه محسوب می شود.)
15- علی و فلسفه الهی
16- خلاصه تعالیم اسلام
17- رساله در حکومت اسلامی
سیرى در قرآن (سید مهدى آیت اللهى)
در محضر علامه طباطبایى (محمد حسین رخشاد)
۶۶۵ پرسش و پاسخ (محمد حسین رخشاد)
فعالیت و کسب درآمد
مرحوم علامه در مدتی که در نجف مشغول تحصیل بودند بعلت تنگی معیشت و نرسیدن مقرری که از ملک زراعیشان در تبریز بدست می آمد مجبور به مراجعت به ایران می شود و مدت ده سال در قریه شادآباد تبریز به زراعت و کشاورزی مشغول می شوند.
فرزند ایشان مهندس سید عبدالباقی طباطبائی می گوید:
« خوب به یاد دارم که، مرحوم پدرم دائماً و در تمام طول سال مشغول فعالیت بود و کارکردن ایشان در فصل سرما در حین ریزش باران و برفهای موسمی در حالی که، چتر به دست گرفته یا پوستین بدوش داشتند امری عادی تلقی می گردید، در مدت ده سال بعد از مراجعت علامه از نجف به روستای شادآباد و بدنبال فعالیتهای مستمر ایشان قناتها لایروبی و باغهای مخروبه تجدید خاک و اصلاح درخت شده و در عین حال چند باغ جدید، احداث گردید و یک ساختمان ییلاقی هم در داخل روستا جهت سکونت تابستانی خانواده ساخته شد و در محل زیرزمین خانه حمامی به سبک امروزی بنا نمود. »
هجرت
به هر حال علامه طباطبایی بعد از مدتی اقامت در تبریز تصمیم می گیرد تا به قم عزیمت نماید و بالاخره این تصمیم خود را در سال 1325هـ.ش عملی می کند.
فرزند علامه طباطبایی در این مورد می گوید:
« همزمان با آغاز سال 1325هـ.ش وارد شهر قم شدیم... در ابتدا به منزل یکی از بستگان که ساکن قم و مشغول تحصیل علوم دینی بود وارد شدیم، ولی به زودی در کوچه یخچال قاضی در منزل یکی از روحانیان که هنوز هم در قید حیات است اتاق دو قسمتی، که با نصب پرده قابل تفکیک بود اجاره کردیم، این دو اتاق قریب بیست متر مربع بود.
طبقه زیر این اطاقها انبار آب شرب منزل بود که، در صورت لزوم بایستی از درب آن به داخل خم شده و ظرف آب شرب را پر کنیم. چون خانه فاقد آشپزخانه بود پخت و پز هم در داخل اطاق انجام می گرفت - در حالی که مادر ما به دو مطبخ (آشپزخانه) 24 متر مربعی و 35 متر مربعی عادت کرده بود که در میهمانیهای بزرگ از آنها به راحتی استفاده می کرد ـ پدر ما در شهر قم چند آشنای انگشت شمار داشت که یکی از آنها مرحوم آیت الله حجت بود. اولین رفت و آمد مرحوم علامه به منزل آقای حجت بود و کم کم با اطرافیان ایشان دوستی برقرار و رفت و آمد آغاز شد.
لازم به ذکر است که علامه طباطبایی در ابتدای ورودشان به قم به قاضی معروف بودند، چون از سلسه سادات طباطبایی هم بودند، خود ایشان ترجیح دادند، که به طباطبایی معروف شوند. ایشان عمامه ای بسیار کوچک از کرباس آبی رنگ و دگمه های باز قبا و بدون جوراب با لباس کمتر از معمول، در کوچه های قم تردد داشت و در ضمن خانه بسیار محقر و ساده ای داشت. »
رحلت
مهندس عبدالباقی، نقل می کند :
« هفت، هشت روز مانده به رحلت علامه، ایشان هیچ جوابی به هیچ کس نمی داد و سخن نمی گفت، فقط زیر لب زمزمه می کرد: « لا اله الا الله! »
حالات مرحوم علامه در اواخر عمر، دگرگون شده و مراقبه ایشان شدید شده بود و کمتر «تنازل» می کردند، و [ مانند استاد خود، مرحوم آیة الله قاضی] این بیت حافظ را می خواندند و یک ساعت می گریستند: « کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش کی روی؟ ره زکه پرسی؟ چه کنی؟ چون باشی؟! »
همان روزهای آخر، کسی از ایشان پرسید: « در چه مقامی هستید؟» فرموده بودند: « مقام تکلم ».
سائل ادامه داد: « با چه کسی؟ » فرموده بودند: « با حق. »
حجت الاسلام ابوالقاسم مرندی می گوید:
« یک ماه به رحلتشان مانده بود که برای عیادتشان به بیمارستان رفتم. گویا آن روز کسی به دیدارشان نیامده بود. مدتی در اتاق ایستادم که ناگهان پس از چند روز چشمانشان را گشودند و نظری به من انداختند.
به مزاح [ از آن جا که ایشان خیلی با دیوان حافظ دمخور بودند ] عرض کردم: آقا از اشعار حافظ چیزی در نظر دارید؟ فرمودند:
« صلاح کار کجا و، من خراب کجا؟ بقیه اش را بخوان! »
گفتم: ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا!
علامه تکرار کردند: « تا به کجا! » و باز چشم خود را بستند و دیگر سخنی به میان نیامد.
آخرین باری که حالشان بد شد و راهی بیمارستان شده بودند، به همسر خود گفتند:
« من دیگر بر نمی گردم. »
آیت الله کشمیری می فرمودند:
« شب وفات علامه طباطبائی در خواب دیدم که حضرت امام رضا علیه السلام در گذشته اند و ایشان را تشییع جنازه می کنند. صبح، خواب خود را چنین تعبیر کردم که یکی از بزرگان [ و عالمان] از دنیا خواهد رفت؛ و در پی آن، خبر آوردند که آیت الله طباطبائی درگذشت. »
ایشان در روز سوم ماه شعبان 1401 هـ.ق به محضر ثامن الحجج علیه السلام مشرف شدند و 22 روز در آنجا اقامت نمودند، و بعد به جهت مناسب نبودن حالشان او را به تهران آورده و بستری کردند، ولی دیگر شدت کسالت طوری بود، که درمان بیمارستانی نیز نتیجه ای نداشت. تا بالاخره به شهر مقدس قم که، محل سکونت ایشان بود، برگشتند و در منزلشان بستری شدند، و غیر از خواص، از شاگردان کسی را به ملاقات نپذیرفتند، حال ایشان روز به روز سخت تر می شد، تا اینکه ایشان را در قم، به بیمارستان انتقال دادند.
قریب یک هفته در بیمارستان بستری می شوند، و دو روز آخر کاملاً بیهوش بودند، تا در صبح یکشنبه 18 ماه محرم الحرام، 1402 هـ.ق سه ساعت به ظهر مانده به سرای ابدی انتقال و لباس کهنه تن را خلع و به حیات جاودانی مخلع می گردند، و برای اطلاع و شرکت بزرگان، از سایر شهرستانها، مراسم تدفین به روز بعد موکول می شود، و جنازه ایشان را در 19 محرم الحرام دو ساعت به ظهر مانده از مسجد حضرت امام حسن مجنبی علیه السلام تا صحن مطهر حضرت معصومه علیها السلام تشییع می کنند، و آیت الله حاج سید محمد رضا گلپایگانی(ره) بر ایشان نماز می گذارند و در بالا سر قبر حضرت معصومه علیها السلام دفن می کنند.
« و سلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیا و درود [ی سترگ] بر او، روزی که زاده شده و روزی که می میرد و روزی که زنده برانگیخته می شود. »
ابى جعفر محمّد بن- على بن الحسین بن بابویه قمى «شیخ صدوق»
نوشته شده توسط: AMIR HASSAN SINAEE نوع مطلب :علماء ،
یکى از بزرگترین علماء اسلام و پیشتازان علم حدیث شیخ جلیل اقدم ابى جعفر محمّد بن- على بن الحسین بن بابویه قمى است که مختصرى از شرح حالش نگاشته مىشود.
پدر بزرگوارش شیخ اقدم ابو الحسن علىّ بن الحسین بن موسى بن بابویه قمى است عالمى بود فقیه و محدّثى جلیل صاحب مقامات باهرة و درجات عالیه که نامهاى از دربار امامت ابى محمّد امام حسن عسگرى در باره او شرف صدور یافته است .
دقّت در مضمون این نامه مبارک و القابى که از ناحیه مقدّسه نسبت باین عالم جلیل شرف صدور یافته ما را از هر تعریف و توصیفى در باره ایشان بىنیاز مىسازد کسى که امام علیه السّلام باو کلمات شیخ من و معتمد من و فقیه من خطاب میفرماید و در بارهاش دعا مىفرماید که خداوند او را بآنچه رضاى او در آن است موفق بدارد و باو فرزندان صالح عنایت فرماید .
شخصیّت و نبوغ شیخ ما را بسیارى از عوامل عادى و غیر عادى تشکیل میدهد که شاید یکى از مهمّترین اسباب غیر عادى آن همان باشد که بسبب دعاء امام علیه السّلام متولّد شده است و حضرتش نسبت بشایستگى و توفیق و فقاهت و برکتش عنایتى مخصوص در دعا داشته است:
شیخ طوسى و شیخ ابو العباس نجاشى و خود صدوق رحمة اللَّه علیهم اجمعین روایت کردهاند که پدر صدوق بخدمت نایب خاصّ حضرت ولى عصر عج که در بغداد بود نامهاى نوشت و در نامه تقاضا کرده بود که از حضرت امام زمان استدعا کند که دعائى بکند تا مگر خداوند فرزندى باو عنایت فرماید.
و نیز هنگامى که خودش ببغداد آمد و بخدمت شیخ ابو القاسم روحى و نوبختى که سفیران حضرت بودند رسید شفاها تقاضا کرد که خواستهاش را بعرض برسانند و نیز از محمّد بن على الاسود تقاضا کرد که به نوبختى یادآورى نماید که عرض حاجت را فراموش نکند و خوشبختانه پاسخ همه تقاضاها مثبت بود و با عبارات مختلف باولاد صالح بشارت میدادند در بعضى از جوابها فرمودند: که تو را از همسر قبلى فرزندى نخواهد شد ولى در آینده نزدیکى مالک کنیزى از اهل دیلم میشوى که دو فرزند فقیه از او تو را روزى خواهد شد
(انک لا ترزق من هذه و ستملک جاریة دیلمیّة ترزق منها ولدین فقیهین)
و در بعض دیگر است که: ما در باره تقاضاى تو دعا کردیم و بهمین زودى دو پسر نیکو تو را روزى خواهد شد.
(قد دعونا لک بذلک و سترزق ولدین ذکرین خیّرین) و در بعضى دیگر است که براى او فرزند مبارکى متولد خواهد شد که خداوند بدین وسیله باو نفع خواهد رسانید و پس از او نیز فرزندان دیگر متولد خواهد شد انّه سیولد له ولد مبارک ینفعه اللَّه به و بعده اولاد ...
و باین کیفیت شیخ بزرگوار پدر صدوق (رضی الله عنه) بآرزوى دیرین خود نائل آمد و خداوند فرزندانى باو عنایت فرمود .
و همان طور که وجود طبیعى شیخ صدوق ببرکت دعاى امام علیه السّلام بوده است یقینا دعاى مستجاب آن حضرت در تکوین شخصیّت روحى و معنوى او نیز تأثیر بسزائى داشته است و لذا بیشتر افرادى که با امتیازات روحى شیخ آشنا بودند همه آن امتیازات را از اثر دعاى معصوم میدانستند.
و بهر حال ولادت میمون و مبارکى که بدعاى امام عصر (عج) صورت پذیرد و پیوست بخیر و برکت و فقه باشد دعائى که از بارگاه عزت الهى محجوب نیست و بهدف اجابت مقرون است البته باید این چنین شخصیت بارزى را تحویل اجتماع بدهد.
شیخ صدوق ره دوران کودکى را در دامن پدرش ابو الحسن على بن بابویه گذرانید پدرى که شیخ القمّیّین و فقیه شهر بود آن چنان در علم و زهد شهرت داشت که انگشت نماى خاص و عام و معروف بورع و تقوى بود.
شیعیان براى فرا گرفتن احکام دین خود از همه جا باو روى مىآوردند و تا آنجا که فتاواى او در نظر علماء و دانشمندان در ردیف اخبار و احادیث ائمّه طاهرین شمرده میشد محدّث قمى ره در الکنى و الالقاب میگوید: بنا بر آنچه از کتاب ذکرى شیخ ما: شهید ره نقل شده است اصحاب و طایفه امامیّة چون در باره موضوعى روایت و نصّى از ائمه دین علیهم السّلام نداشتند نظر بوثوق و اعتمادى که بابن بابویه داشتند فتاواى او را از رسالهاش بجاى روایات اخذ میکردند و نیز از ابن ندیم نقل میکند که میگوید: خط شیخ صدوق را در پشت جزوهاى دیدم که نوشته بود: من بفلان، فرزند فلان اجازه دادم که کتابهاى پدرم على بن الحسین را روایت کند و شماره آن کتابها بالغ بدویست جلد است، و بسى جاى تأسف است که از این همه ثروت علمى چیزى در دست نیست بجز نام چند کتابى که نجاشى و شیخ طوسى در فهرستشان از آنها نام مىبرند و تقریبا بیست جلد کتاب است و از آن بیست جلد هم فقط کتاب الاخوان که بمصادقة الاخوان معروف است در دست باقى مانده است.
شیخ ما در سایه این چنین پدرى تربیت یافت و در اندک زمانى نمونه کاملى از حفظ و ذکاوت گردید بمجالس درس شیوخ حاضر میشد و از آنان روایت میکرد و زبان زد همه مردم بود جوان نورسى بود که درس محمّد بن الحسن بن احمد بن الولید که یکى از بزرگان دانشمندان عصر بود حاضر میشد و متجاوز از بیست سال تحت تربیت و رعایت پدرش بود.
در قرن چهارم از هجرت حوزههاى علمى مهمى در بلاد ممالک اسلامى تشکیل شده بود و آن قرن با داشتن علماء و دانشمندان دینى داراى امتیاز خاصى است و شاید یکى از جهاتى که موجب این امتیاز گردیده علاقهمندى دولتهاى وقت بعلوم دینى و تشویق علم و دانش بوده است که الناس على دین ملوکهم . در مصر حکومت بدست فاطمیّین بود که برنامه دولتشان ترویج از رجال دین و علم بود و امروز دانشگاه الازهر را نمونهاى از عظمت علمى آن روز مصر توان شمرد.
در موصل و نصیبین و حلب و شام، آل حمدان زمامدار مسلمانان بودند که خود، مردان شعر و ادب و نویسندگان نامى بودند، در ایران سلطنت با دیلمیان و آل بویه بود که اکثر رجال دولت و فرمانداران از دانشمندان و شخصیتهاى علمى و ادبى تشکیل میشد و مخصوصا در دوران سلطنت آل بویه دانشمندان موقعیّت و احترام خاصّى در اجتماع داشتند و در اثر همین اهتمام و احترام، حوزههاى علمى متعدّدى در شهرهاى رى و قم و خراسان و نیشابور و اصفهان تشکیل یافت و هم چنین کشور عراق بواسطه زمامداران صالح عدّه بىشمارى از دانشمندان را در شهرهاى بغداد و کوفه و بصره و واسط تربیت کرد شیخ صدوق ره در مجلس درس بسیارى از دانشمندان این عصر حاضر و از آنان استفاده علمى نموده است که عدد آنان بنا بنقل بعضى از ترجمه نویسان به 211 نفر میرسد.
مؤلفات شیخ صدوق ره
از شیخ آثار علمى زیادى بجاى ماند که شاید از همه آنها یک کتابخانهاى تشکیل یابد مترجمین نوشتهاند که مؤلفات شیخ از سیصد کتاب متجاوز بود که در علوم مختلف نوشته شده بود در یکى از سفرها که بشهر ایلاق (یکى از شهرهاى ما وراء النهر) کرده است با شریف ابى عبد اللَّه محمّد بن الحسن معروف بنعمت ملاقاتى کرده که در آن ملاقات شریف مذکور بیشتر مصنّفات شیخ را استنساخ نموده و همه را از او روایت کرده است و جمعا 245 کتاب بوده و این ملاقات پیش از آن بوده که کتاب من لا یحضره الفقیه را بنویسد و پس از تألیف کتاب من لا یحضره الفقیه هم تقریبا پنجاه کتاب دیگر تألیف نموده است ولى با کمال تأسّف از این همه ثروت علمى چند جلدى بیشتر در دست ما نیست که شاید کمتر از بیست جلد باشد و آنها بقرار ذیل است.
1- الاعتقادات:
این کتاب را شیخ روز جمعه دوازدهم ماه شعبان 368 ه در نیشابور املاء نموده و جهتش این بوده که علماء نیشابور در محضر شیخ گرد آمده و از او تقاضا نمودند که بطور اختصار دین امامیه را براى آنان بیان کند و شیخ طوسى در الفهرست ص 185 این کتاب را (دین الامامیّة) نامیده و ابن شهر آشوب نیز به پیروى از شیخ کتاب مزبور را بهمین نام خوانده است.
2- الامالى:
مجموعه سخنرانیهاى شیخ است در شهرهاى مختلف که اوّلین سخنرانى در روز جمعه 18 رجب 368 ه در رى بوده و مجلس بیست و پنجم در شهر طوس (مشهد مقدس) روز جمعه 17 ذى الحجة 367 و هم چنین سخنرانى 26 روز غدیر همان سال در مشهد بوده و سخنرانى 27 غره محرم 368 پس از مراجعت از مشهد و مجلس 89 روز یک شنبه غرّه شعبان 368 در نیشابور در خانه سید یحیى بن محمّد علوى بوده و جلسه 92 و 93 در نیشابور و هکذا و کتاب، ترجمههاى متعددى شده و بچاپ رسیده است.
3- التوحید :
که مکرّر در ایران و بمبئى و نجف طبع شده و دانشمندان اسلامى شرحهاى متعدّدى بر آن نوشتهاند.
4- ثواب الاعمال
5- عقاب الاعمال
6- صفات الشیعة
7- علل الشرائع
8- عیون اخبار الرضا
9 فضایل رجب
10 فضایل شعبان
11 فضایل رمضان
12 فضائل الشیعة
13 کمال الدین و تمام النعمة که اکمال الدین و اتمام النعمةاش نیز میگویند
14- مصادقة الاخوان
15 المقنع
16 من لا یحضره الفقیه
17 الهدایة
18 الخصال
حضرت آیت اللّه لطفاللّه صافى گلپایگانى
نوشته شده توسط: AMIR HASSAN SINAEE نوع مطلب :علماء ،
تولد
آیةحضرت آیت اللّه العظمى آقاى حاج شیخ لطفاللّه صافى(مد ظله العالى)، فقیه، اسلام شناس و اندیشمند بزرگ معاصر، در سال 1337 هـ.ق، در شهر گلپایگان، قدم به صحنه هستى نهاد.
والدین
پدر او عالم عارف، مرحوم آیت اللّه آخوند ملا محمّد جواد صافى، (متولد 1287 هـ.ق) بود که علاوه بر تخصّص، تحقیق، تألیف و تدریس در گرایشهاى مختلف علوم اسلامى مانند فقه، اصول، کلام، اخلاق، حدیث و ... ، در زمینه هنرهاى ارزشمندى چون شعر و خوشنویسى نیز سرآمد بود. زهد، تقوى، عشق به ولایت و فضیلتهاى علمى اخلاقى آن بزرگ مرد، از یک سو و مواضع قدرتمندانه او در سنگر امر به معروف و نهى از منکر و جبهه گیرىهاى صریحش در برابر افکار انحرافى، غیرمتدیّنان، ظالمان و جابران آن روزگار از سویى دیگر، هر قدر که مردم گلپایگان را شیفته و مطیع محض او مىنمود، هیأت حاکمه، خوانین و زورگویان را در برابرش شکنندهتر مىکرد؛ چنان که آنها همیشه او را سدّ راه اعمال خلاف شرع و بدعتگذارىهاى خود دیده و تا زنده بود از غیرت دینى و خشم الهى او مىترسیدند.
آفتاب عمر آن عالم جلیل القدر در افق عصر 27 رجب سال 1378 هـ.ق، مصادف با شب شهادت حضرت امام موسى کاظم، علیه السلام، غروب کرد.
مادر او بانوى فاضله، شاعره و عاشق اهل بیت، علیهم السّلام، فاطمه خانم، دختر حضرت آیت اللّه آخوند ملا محمّد على، بود.
از ویژگىهاى بزرگ معنوى، اخلاقى، که در وجود آن مرحومه، متبلور بود، مىتوان به تعبد، اخلاص، تقوى، معرفت به حضرت حق، شجاعت، صراحت لهجه، شوهر دارى کمنظیر و اهتمام در تربیت کودکان، راز و نیاز خاشعانه و ذکر و دعا و نماز شب اشاره کرد.
تحصیلات
آیت اللّه العظمى صافى، در نوجوانى قدم به وادى علم و معنویت، حوزه، نهاد و میهمان صفاى حلقههاى صمیمى درس و بحث و مَحرَم شور وصفناپذیر مناجات نیمه شب پاکباختگان حوزه شد. ابتدا در گلپایگان، کتب پایه ادبیات عرب را نزد عالم جلیل القدر، مرحوم آخوند ملا ابوالقاسم مشهور به «قطب» آغاز کرد و ادامه مباحث ادبیات، کلام، تفسیر، حدیث، فقه و اصول را تا پایان سطح در همانجا پى گرفت و در این مدت حجم وسیع کتب مهم رشتههاى مذکور را نزد پدر بزرگوارش، حضرت آیت اللّه آخوند ملا محمّد جواد صافى آموخت. در سال 1360 هـ.ق، گلپایگان را با دنیایى از خاطرههاى شیرین دوران کودکى و نوجوانى و لذت حضور در کنار پدر و مادرى مهربان و دلسوز، که اکنون از حسرت فراق او پریشان بودند، ترک کرد و رنج مشکلات هجرت به قم را پذیرا شد، تا با حضور در مجلس درس و بحث اساتید بزرگ حوزه علمیه قم به تکمیل تحصیلات و تحقیقات خود بپردازد.
ایشان چند سال بعد به نجف اشرف مشرف شد و در آنجا نیز از محضر مراجع عالیقدر آن حوزه، براى یک سال بهرهمند گشت.
هوش و استعداد فوقالعاده و تلاش و جدیّت در امر تحصیل او را مورد علاقه خاص اساتید بزرگ قم و نجف قرار داد. حضرت آیت اللّه العظمى صافى پس از آن مجدداً به قم بازگشتند و بیش از پانزده سال حلقهنشین مجلس درس و بحث و اخلاق و عرفان مرجع پرافتخار شیعه، حضرت آیت اللّه العظمى بروجردى و نیز یکى از مشاورین ویژه و برجسته و از اصحاب خاص استفتاء آن بزرگوار گشت و آن مرحوم، نظر به توانایى والاى علمى آیت اللّه العظمى صافى، پاسخگویى به سوالات مهم و حساسى از فقه و کلام شیعى و نیز نگارش کتاب ارزشمندى درباره مهدویّت را که منتخبالاثر نام گرفت، به ایشان واگذار کردند.
از اساتید مهم آن بزرگوار در قم، مراجع تقلید، آیات عظام: سید محمّد تقى خوانسارى، حجّت، صدر، بروجردى و در نجف، آیات عظام: شیخ محمّد کاظم شیرازى، سید جمالالدین گلپایگانى و شیخ محمّد على کاظمى را مىتوان نام برد.
ویژگیهاى آیت اللّه العظمى صافى
زهد، تقوى، اخلاص، قناعت، توکل، سعه صدر، صراحت لهجه و امر به معروف و نهى از منکر، از ویژگىهاى مهم روحى - اخلاقى این فقیه وارسته است.
وجودش، دریاى بىکرانه عشق به انوار مقدس ائمه معصومین، علیهمالسّلام، است و هر پگاه بعد از نماز، در دعاى عهد، مىتوان ترنّم تمنّاى دل شیداییش را در نغمه «العجل العجل یا مولاى یا صاحب الزمان» شنید و او را عصرهاى جمعه، میان خیل عاشقان مهدى (عج)، میهمان لحظههاى پر معنویت مسجد جمکران، دید.
تدریس، تحقیق و تسلط در زمینه علوم متنوع اسلامى همچون فقه، اصول، کلام، حدیث، رجال و ... ، تألیف حدود هشتاد اثر ارزشمند و محققانه به زبانهاى فارسى و عربى که بعضى از آنها به چند زبان دیگر نیز ترجمه شده، از ویژگىهاى علمى ایشان است.
برخوردارى از چنین موقعیتهاى والاى علمى، ایشان را در حوزه علمیه قم، در ردیف ممتازین قرار داد و بزرگانى چون آیات عظام: سید جمالالدین گلپایگانى، بروجردى، امام خمینى و سید محمد رضا گلپایگانى و بعضى دیگر، مقام بلند علمى - معنوى او را ارج نهادند؛ و آیتاللّه العظمى سید جمالالدین گلپایگانى در حدود 45 سال پیش، اجتهاد متین و اوج مقام فقهى آیت اللّه العظمى صافى را طى مکتوبى مهم، اعلام کرد.
ایشان، سالها از طرف مرحوم آیت اللّه العظمى بروجردى و پس از ارتحال آن بزرگوار، از معدود کسانى بود که مسوولیت امتحان فضلاى حوزه در سطح عالى و درس خارج را داشته و شمارى از مجتهدان کنونى و مدرسین حوزه علمیه قم، نزد معظمله امتحان دادهاند.
این فقیه گرانقدر، علاوه بر موارد مذکور، مطالعات گستردهاى در زمینه ادبیات و تاریخ اسلام و ایران داشته و ضمن آشنایى با قالبهاى گوناگون شعرى، در سرودن شعر نیز مهارت کامل دارند.
این مرجع فرزانه، حتى اکنون نیز با تمامى مشغلههاى موجود، اخبار و مسائل دنیا و بالخصوص جهان اسلام را هر روز با دقت تمام از طریق رسانههاى گروهى دنبال کرده و بنا به اطلاعات وسیع تاریخى - سیاسى، از قدرت تحلیل بالایى در زمینه رویدادهاى منطقهاى، جهانى و دنیاى اسلام برخوردار است و مصداق واقعى «عالِم به زمان» مىباشد.
قبل از پیروزى انقلاب اسلامى، حضور در صحنههاى مختلف مبارزه با رژیم ستمشاهى باعث حساسیت ساواک، نسبت به این فقیه آگاه گشت و بالاخره به توقیف یکى از کتب ایشان که حاوى مطالبى در نقد فساد رژیم شاه بود، منجر شد. در همین حال نشر بعضى کتب مهم حضرت آیت اللّه العظمى صافى که در دفاع از تشیع نگاشته بود نیز، در بعضى از کشورهاى عربى ممنوع شد و بدین صورت دولتمردان این کشورها همسو با برخى مزدوران قلم بدست استعمار، نتوانستند خشم خود را از نوشتههاى آگاهى بخش و بیدار کنندهاش، پنهان نمایند.
با پیروزى انقلاب اسلامى ایران، ایشان در سال 1358 هـ.ش، به عنوان عضو مجلس خبرگان اوّل، انتخاب و در سال 1359 هـ.ش، از سوى حضرت امام خمینى (قدس سره) به عضویت شوراى نگهبان منصوب شد و هشت سال به عنوان دبیر شوراى نگهبان، منشأ خدمات ارزندهاى به نظام مقدس و مردم عزیز گشت، و در پاسدارى از حریم اسلام و قرآن، لحظهاى تردید به خود راه نداد.
حضرت آیت اللّه العظمى صافى، که حداقل از دو دهه قبل، با وجود داشتن تمامى شرایط مرجعیت، کریمانه از آن گذشته بود، با ارتحال حضرت آیت اللّه العظمى گلپایگانى، قدس سره، در آذر ماه 1372 هـ.ش، بنا به تقاضاهاى مکرّر و اصرار پى در پى علما و مردم، بالاخره تصدى مرجعیت را پذیرفت و اکنون به عنوان یکى از مراجع عمده، و ارکان اصلى حوزه علمیه قم، به شمار مىرود.
کتابها
(آثار فارسی)
1 . راه اصلاح یا امر به معروف و نهی از منکر
2 . سفرنامه حج
3 . نیایش در عرفات
4 . حدیث بیداری (مجموعه پیامها)
5 . شهید آگاه
6 . پرتوی از عظمت امام حسین علیه السلام
7. با عاشوراییان
8. بزم حضور(دفتر شعر رضوی)
9. نغمه مشتاقان(دفتر شعر)
10. آفتاب مشرقین(دفتر شعر عاشورایی)
11. صحیفة المؤمن (دفتر شعر)
12 . سبط المصطفی (دفتر شعر)
13 . دیوان اشعار
14 . در آرزوی وصال (دفتر سرودههای امام زمانی)
15 . پاسخی به کتاب «عقیده مهدویت در شیعه امامیه»
16 . نوید امن و امان
17 . پاسخ ده پرسش
18 . اصالت مهدویت
19 . تجلی توحید در نظام امامت
20 . نظام امامت و رهبری
21 . ولایت تکوینی و ولایت تشریعی
22 . پیرامون معرفت امام
23 . عقیده نجات بخش
24 . به سوی دولت کریمه
25 . باورداشت مهدویت
26 . انتظار عامل مقاومت و حرکت
27 . فروغ ولایت در دعای ندبه
28 . معرفت حجت خدا
29 . گفتمان مهدویت
30 . وابستگی جهان به امام زمان
31 . امامت و مهدویت
32 . رساله توضیح المسائل
33 . مناسک حج
34 . مناسک عمره مفرده
35 . منتخب توضیح المسائل
36 . هزار سؤال پیرامون حج
37 . مجموعه استفتائات قضایی
38 . استفتائات پزشکی
39 . جامع الاحکام ج 1و 2
40.پاسخ کوتاه به 300 پرسش از احکام
41 . یکصد و ده پرسش و پاسخ اینترنتی
42 . احکام نوجوانان
43 . با جوانان
44 . معارف دین (مجموعة پرسشهاو پاسخهای اعتقادی)
45 . سیرحوزههای علمی شیعه
46 . ماه مبارک رمضان مکتب عالی تربیت و اخلاق
47 . رمضان در تاریخ "حوادث تاریخی"
48 . الهیات در نهجالبلاغه
49 . نگرشی بر فلسفه و عرفان
50 . به سوی آفریدگار
51 . عرض دین
52. ندای اسلام از اروپا
53 . زندگی بوداسف
54 . جابر بن حیّان
55 . رسالهای در احکام ثانویه
56 . تفسیر آیه فطرت
57 . پیرامون روز تاریخی غدیر
58 . اعتبار قصد قربت در وقف
59. زندگینامه آیت الله آخوند ملا محمد جواد صافی
60. مقالات کلامی
61. شب پرگان و آفتاب
62. داوری میان شیخ صدوق و شیخ مفید رحمت الله علیهما
(آثار عربی )
1 . هدایة العباد ج 1 و 2
2 . منتخب الاثر ج 1 و 2 و 3
3 . فقه الحج ج 1 و 2 و 3
4 . المباحث الاصولیه
5 . امان الامّة من الضلال والاختلاف
6 . العقیدة بالمهدیة
7. ارث الزوجة
8 . حکم نکول المدعی علیه عن الیمین
9 . التعزیر (احکامه و ملحقاته)
10 . احادیث الائمة الاثنی عشر، اسنادها و الفاظها
11 . الاحکام الشرعیة ثابتة لاتتغیّر
12 . مع الشیخ جاد الحق فی ارث العصبة (مسألة التعصیب)
13 . ایران، تسمع فتجیب
14 . حدیث افتراق المسلمین علی ثلاث و سبعین فرقة
15 . القرآن مصون عن التحریف
16 . من لهذا العالم
17 . جلاء البصر لمن یتولی الائمة الاثنی عشر
18 . رسالة فی تفسیر آیة التطهیر
19 . رسالة حول عصمة الانبیاء والائمة
20 . ضرورة وجود الحکومة او ولایة الفقهاء فی عصر الغیبة (الخمس و ولایة الفقیه)
21 . بحث حول الاستسقام بالازلام (مشروعیة الاستخارة)
22 . بین العلمین، الشیخ الصدوق والشیخ المفید
23. رسالة فی الشهرة
24 . رسالة فی البداء
25 . النقود اللطیفة علی الکتاب المسمی بالاخبار الدخیلة
26. مناسک الحج
27 . رسالة فی معاملات المستحدثه
28 . احادیث الفضایل
29 . حول دیات ظریف ابن ناصح
30 . رسائل فقهیة
31 . تعلیقات علی الکفایة
32 . حواشی علی العروة الوثقی
33. مقدّمه مفصلّة علی «مقتضب الاثر» و «مکیال المکارم» و «منتقی الجمان»
34. مع الخطیب فی خطوطه العریضة
35 . صوت الحق و دعوة الصدق
36 . لمحات فی کتاب و الحدیث والمذهب
37 . تفسیر آیة الانذار
38 . البکاء علی الامام الحسین(علیه السلام)
39 . اوقات الصلوات
40. الی هدی کتاب الله
41 . رد اکذوبة خطبة الامام علی الزهرا (علیهما السلام)
42 . التداعی فی مال من دون بینة ولا ید
43. فی المال المعیّن المشتبه ملکیته
44. قبس من مناقب امیرالمؤمنین ، علیه السلام ، مئة عشر حدیث من کتب عامة
45. تعلیقات علی رسالة الجبر و القدر
46. رسالة مختصرة فی حکم الاقل و الاکثر فی الشبهة الحکمیة
47. تجلی التوحید فی نظام الامامة
48. انوار الولایة مناقشة للشبهات امثارة حول دعاء الندبه.
آیت الله شیخ جعفر سبحانى تبریزی
نوشته شده توسط: AMIR HASSAN SINAEE نوع مطلب :علماء ،
یکى از فقیهانى که سالیان دراز به تدریس و تربیت شاگردان، تبلیغ معارف دینى، و تحقیق و تألیف و ترجمه کتابهاى ارزنده علمى و خدمات جاودانه اشتغال داشته و دارد، متفکر بزرگ اسلامى و اندیشمند سترگ معاصر، فقیه اصولى، مفسر رجالى، متکلم ادیب، و فیلسوف مورخ، حضرت آیت الله حاج شیخ جعفر سبحانى دام ظله العالى است. حضرت آیت الله سبحانى در 28 شوال المکرم 1347 ق (20 فروردین 1308 ش) در تبریز در خانواده علم و تقوا و فضیلت دیده به جهان گشود. پدر بزرگوار ایشان: زاهد وارسته، مرحوم آیت الله حاج شیخ محمد حسین سبحانى خیابانى ، یکى از عالمان و فقیهان تبریز بود که بیش از 50 سال به کار تدریس، تألیف، راهنمایى مردمان و پرورش شاگردان اشتغال داشت.
آیت الله سبحانى، پس از فراغت از تحصیلات ابتدایى، در مکتبخانه مرحوم میرزا محمود فاضل فرزند فاضل مراغى از شاگردان شیخ اعظم انصارى) به فراگیرى متون ادب پارسى پرداخت و کتابهایى مانند: گلستان، بوستان، تاریخ معجم، نصاب الصبیان، ابواب الجنان و غیره را فرا گرفت . سپس در 14 سالگى (361 ق)رهسپار مدرسه علمیه طالبیه تبریز گردید و به آموختن مقدمات علوم و سطوح پرداخت. علوم ادبى را نزد مرحومان: حاج شیخ حسن نحوى و شیخ على اکبر نحوى، و بخشى از مطول، منطق منظومه و شرح لمعه را در محضر علامه بزرگوار میرزا محمد على مدرس خیابانى صاحب ریحانة الأدب (م 1373 ق) بیاموخت و این همه پنج سال (تا 1365 ق) به طول انجامید.
استاد سبحانى، در آن زمان سخت مشغول تعلیم و تعلم (دروس مقدمات) و مباحثه و تألیف بود . یادگار قلمى ایشان از آن زمان (با اینکه نوجوانى 17 ساله بود) دو کتاب است که هم اینک موجود مى باشد:
1. معیار الفکر (در منطق)،
2. مهذب البلاغة (در علم معانى، بیان و بدیع). [4]
دگرگونى در آذربایجان و ظهور فرقه دمکرات به رهبرى پیشه ور و غلام یحیى (در شهریور 1325 ش) و تشکیل حکومت وابسته به شوروى، عرصه را براى تحصیل تنگ کرد و به همین جهت، استاد لازم دید محیط تحصیل را عوض کرده و رهسپار حوزه علمیه قم گردد. لذا در مهرماه 1325 شمسى وارد قم شد و به تکمیل سطوح، همت گماشت. بقیه فرائد الاصول را نزد مرحوم آیت الله حاج میرزا محمد مجاهدى تبریزى (1327 ـ 1379 ق) و آیت الله حاج میرزا احمد کافى (1318 ـ 1412 ق) آموخت و کفایة الاصول را هم نزد مرحوم آیت الله العظمى گلپایگانى (م 1414 ق)آموخت.
آیت الله سبحانى پس از تکمیل سطوح عالیه در 1369 ق، به درسهاى خارج فقه و اصول راه یافت و به خوشه چینى از محضر بزرگان زیر پرداخت:
1. مرحوم آیت الله العظمى بروجردى (1292 ـ 1380 ق) که در آن روزها مبحث وقت از کتاب صلاة را تدریس مى فرمود.
2. مرحوم آیت الله حاج سید محمد حجت کوهکمرى (1301 ـ 1372 ق) که در آن زمان تدریس خارج بیع را آغاز کرده بود.
مرحوم آیت الله بروجردى، شاگردان خویش را با آراى قدما، فتاوى اهل سنت، و نیز تتبع در اسناد و فهم روایات و ریشه یابى مسائل آشنا مى ساخت و درس مرحوم آیت الله حجت نیز، از نظر دسته بندى مطالب و نتیجه گیرى، امتیاز خاصى داشت.
3. مرحوم آیت الله العظمى امام خمینى (1320 ـ 1409 ق)که در آن زمان بحث استصحاب را مطرح مى فرمود. [6]معظم له تا پایان دوره اول درس اصول حضرت امام، به درس ایشان حاضر گشت آنگاه بر آن شد تا مجموع درسهاى ایشان را به دقت ضبط کند و تحریر نماید، که این کار در ضمن 7 سال (1330 ـ 1337 ش) انجام گرفت و در همان زمان به چاپ رسید.
حضرت آیت الله سبحانى به غیر از تحصیل دروس فقه و اصول، به آموختن فلسفه و کلام و تفسیر نیز اشتغال داشت. استاد از دوران نوجوانى به مسائل فکرى و عقلى کشش بسیار زیادى داشت و به شخصیتهاى متفکر و اساتید منطق و معقول ارجى شایان مى نهاد.
از همین رو در تبریز به محضر مرحوم آیت الله حاج سید محمد باد کوبه اى (م 1390 ق) شتافت و از او شرح قواعد العقائد علامه را بیاموخت. سپس در حوزه علمیه قم مطالعات فلسفى خویش را با شرکت در درسهاى منطق و فلسفه حضرت آیت الله علامه سید محمد حسین طباطبائى (م 1402 ق)تکمیل نمود و در سالهاى 1328 تا 1330 ش شرح منظومه و سپس از آن بخش اعظم اسفار را نزد ایشان فرا گرفت و همزمان، در جلسه شبهاى پنجشنبه و جمعه علامه طباطبائى، که در آن فلسفه مادى به نقد کشیده مى شد و نگارش کتاب ارزشمند «اصول فلسفه و روش رئالیسم» توسط استاد شهید آیت الله مطهرى حاصل آن جلسات بود، شرکت جست و پس از پایان این دوره به خواست حضرت استاد علامه، کتاب اصول فلسفه را به عربى باز گرداند که اولین جلد آن با تقریظ علامه طباطبائى به چاپ رسید.
استاد آیت الله سبحانى، از زمان تحصیل (1362 ق/1322 ش) به تدریس مقدمات مى پرداخت و پس از آنکه به حوزه علمیه قم آمد (18 سالگى) کار تدریس را ادامه داد و پس از زمانى چند نیز به تدریس سطوح پرداخت. ایشان نزدیک به 7 سال مطول، چند دوره معالم و لمعتین، 7 دوره فرائد شیخ انصارى (در 21 سال)، چند دوره مکاسب و کفایه، و پنج مرتبه شرح منظومه (در 10 سال) را تدریس نمود.سال 1394ق - 1354 ش نیز بر اثر اصرار فضلا و طلاب علاقمند حوزه، درس خارج فقه و اصول را تشکیل داد که تا کنون بحمد الله ادامه دارد.درس خارج اصول ایشان یکى از شاخصترین حلقه هاى درسى حوزه به شمار مى رود و از مزایاى آن این است که هر روز درس معظم له زیر نظر ایشان به چاپ رسیده و بیش از 600 نفر در آن شرکت مى نمایند .
استاد معظم تا کنون سه دوره کامل اصول و هر دوره در 6 سال، تدریس نموده و هم اکنون چهارمین دوره آن را پشت سر مى نهد. تقریرات این درسها بسیار است و یک دوره کامل آن در 4 جلد به نام المحصول فى علم الأصول به چاپ رسیده است. نیز جناب ایشان در طول بیش از 20 سال تدریس منظم خارج فقه، تاکنون مباحث مختلفى را بحث نموده است که عبارتند از: کتب زکات، حدود، دیات، قضاء، مضاربه (دو بار)، مکاسب محرمه، خیارات، ارث، طلاق، نکاح، خمس و بسیارى از فضلاى حوزه به ضبط افادات استاد پرداخته اند، که برخى از آنها نیز به چاپ رسیده است . همچنین استاد سالیان درازى کتاب عمیق اسفار را براى گروه بسیارى تدریس نموده است که پاره اى از آنان اکنون خود از اساتید فلسفه به شمار مى روند. ایشان به غیر از تدریس منظم فقه، اصول و فلسفه در حوزه علمیه، سالیان دراز به آموزش عقاید، رجال، درایه، تاریخ اسلام و تشیع، ملل و نحل، تفسیر و ادبیات پرداخته و در هر یک از آنها آثار مفید و متعددى را به جامعه اسلامى تقدیم نموده است.
در سالهاى 1337 و 1338 ش خلأ فکرى بر جوانان کشورمان حاکم بود و غالب مجلات کشور وابسته به دولت فاسد بودند و کمتر مجله اى بود که به طور مستقیم و غیر مستقیم به تخریب بنیانهاى اخلاقى و فرهنگى نپردازد. از همین رو استاد و گروهى از فضلاى حوزه تصمیم گرفتند تا شالوده بناى یک مجله وزین فکرى اسلامى را بریزند، و اینچنین بود که مجله «درسهایى از مکتب اسلام» تأسیس شد.
روزهاى نخست تصور نمى رفت که مجله مزبور تا این اندازه مورد استقبال جامعه مذهبى کشور قرار گیرد، اما به مرور زمان مجله سراسر ایران را فرا گرفت و در برخى اوقات با شمارگان بیش از صد هزار منتشر گردید. استاد در این مجله با نگارش تاریخ اسلام و تفسیر قرآن آثار ماندگارى از خویش به یادگار نهاد و هم اکنون نیز صاحب امتیاز آن بوده و مجله تحت سرپرستى ایشان به حیات علمى خود ادامه مى دهد.
استاد معظم حضرت آیت الله سبحانى از روز نخست در مبارزات حق طلبانه روحانیت بر علیه رژیم فاسد شرکت داشت و نامش هماره در ذیل اعلامیه هاى مدرسین حوزه علمیه قم دیده مى شد . ایشان پس از پیروزى انقلاب اسلامى (که ثمره شیرین مجاهدات روحانیت و مردم مسلمان ما بود) براى شرکت در انتخابات مجلس خبرگان قانون اساسى، احساس وظیفه نمود و به امر و ترغیب امام خمینى قدس سره از استان آذربایجان شرقى نامزد شد و با آراى میلیونى مردم استان (به عنوان نماینده اول)انتخاب شد. در تنظیم قانون اساسى (هم از نظر تعبیر و هم از نظر محتوا) تأثیر بسزایى داشت و مرحوم آیت الله شهید دکتر بهشتى رسما از تریبون مجلس از دقت و ژرف نگرى ایشان تقدیر به عمل آورد.
از هنگامى که پایه مجله مکتب اسلام گذاشته شد، نگارش تفسیر قرآن بر عهده حضرت آیت الله سبحانى قرار گرفت و استاد در طول سالیان متمادى به نگارش تفسیر قرآن پرداخت و از این رهگذر به ترجمه و توضیح سوره هاى: توبه، رعد، فرقان، لقمان، حجرات، حدید، صف و منافقین توفیق یافت. در خور ذکر که استاد پس از گذشت زمانى چند به ضرورت تفسیر موضوعى قرآن پى برد و به این نتیجه رسید که: قرآن مجید در موضوعات گوناگون به بحث و بررسى پرداخته است، اما آیات هر موضوع، در محل واحدى گرد نیامده و چه بسا آیات یک موضوع در سوره هاى مختلف پخش شده است و نتیجه گیرى کلى از آیات قرآنى درباره هر عنوان، در گرو آن است که آیات در جاى واحدى جمع آورى شود و آنگاه با ملاحظه مجموع آیات، و احیانا با پرتوگیرى از تبیینات حضرات معصومین علیهم السلام، دیدگاه قرآن مشخص شود. البته نخستین کسى که این باب را بر روى ما و دانشمندان گشود، مرحوم علامه مجلسى است که در کتاب ارزشمند بحار الانوار در هر باب، آیات آن را گرد آورده و به صورت کوتاه (مانند تفسیر بیضاوى و یا طبرسى) تفسیر نموده است.
استاد در این راستا به بررسى و تفسیر آیات عقاید اسلامى پرداخت و در این مورد تفسیر بى همانند «مفاهیم القرآن» را در 7 جلد به رشته تألیف کشید، که از همان زمان انتشار مورد تقدیر دانشمندان جهان اسلام قرار گرفت. استاد بزرگوار پس از چندى به نیاز شدید جامعه فارسى زبان به این گونه تفاسیر آگاه شد و بر آن شد تا با استفاده از کتاب فوق، نخستین تفسیر موضوعى قرآن به زبان فارسى را نگارش دهد که به فضل الهى به نوشتن کتاب «منشور جاوید قرآن»، توفیق یافت که تا کنون 14 جلد آن در تفسیر موضوعات مختلف قرآن مجید چاپ و منتشر شده است.
استاد آیت الله جعفر سبحانى که توفیق داشتند از هیجده سالگى قلم بزنند و در وادى تحقیق و نگارش گام بردارند، در طول 48 سال، ارزش آنچه را که در دست یافتن به مآخذ و منابع از دست مى رود به خوبى احساس کردند و همواره به تأسیس مرکزى ویژه محققین و مؤلفین مى اندیشیدند که در آن بتوان بدون طى مراحل دست و پا گیر، به مخزن کتابخانه مراجعه مستقیم کرد و به دور از جار و جنجال روز مرگیها، در سالن مطالعه آن یا اتاقهاى مخصوص مؤلفین و محققین به تألیف و تحقیق پرداخت. با پیروزى انقلاب اسلامى ایران زمینه تحقق این اندیشه فراهم شد و با همت بلند و تلاش پیگیر ایشان و همراهى جمله اى از فرهنگدوستان نخستین گام یعنى هسته مرکزى مؤسسه تعلیماتى و تحقیقاتى امام صادق علیه السلام در سال 1359 ش تأسیس و در روز عید غدیر افتتاح شد.
این مؤسسه که با انگیزه فراهم آوردن کتابخانه اى ویژه براى محققین و مؤلفین تأسیس شد، بنا بر مقتضیات زمان و احساس نیازهاى اساسى دیگر، مواردى چند را به دستور کار خود افزود که فشرده آن عبارت است از:
1. تربیت و آموزش استعدادهاى جوان براى تحقیق در مسائل اسلامى، بویژه تفسیر، حدیث و عقاید،
2. احیاى متون اسلامى و تحقیق بر روى آثار بزرگان شیعه،
3. نقد آثار روز درباره اسلام،
4. پاسخ به سؤالات دینى،
5. انتشارات جزوه هاى مختصر در زمینه مسائل اسلامى.
از زمانى که پایه تأسیس رشته هاى تخصصى: تبلغ، تفسیر و کلام در حوزه علمیه قم گذاشته شد، سرپرستى این رشته به عهده حضرت آیت الله سبحانى نهاده شد و ایشان با کمال دلسوزى به سرپرستى دانشجویان و داوطلبان این رشته پرداخته است.
آموزش این رشته و تخصص آن در آن چهار سال به طول مى انجامد و ارزش علمى آن برابر دکترا است. دانشجویان پس از چهار سال برنامه فوق تخصصى دارند و سرانجام تدریس کتابهاى فلسفى و کلامى را بر عهده مى گیرند.
نیز به وسیله استاد، مجله علمى کلام اسلامى انتشار یافت که خود سر فصل جدیدى در مجلات علمى کشورمان به شمار مى رود. هم اکنون 36 شماره از این فصلنامه به چاپ رسیده است.
استاد معظم حضرت آیت الله سبحانى از دیر زمان به دفاع از باورهاى عقیدتى شیعه پرداخته و در این راستا کتابهاى فراوانى را به نگارش در آورده است. وى اولین گام را با نگاشتن کتاب «تفسیر صحیح آیات مشکله قرآن» در نقد کتاب «تفسیر آیات مشکله قرآن» برداشت و پس از آن با احساس ضرورت، به نقد کتاب محرف و مشوة «32 سال» پرداخت. در سالهاى بعد براى روشن ساختن عقاید شیعه براى غیر شیعیان و تفهیم علمى آن براى دیگران به نوشتن کتابهایى پیرامون مسأله امامت، خلافت پیامبر، بدا، توسل، شفاعت، رجعت، امامان دوازده گانه، مجموعه اعتقادات شیعه، شخصیتهاى شیعى و نقش فرهنگ شیعى در پیشبرد تمدن اسلامى و تاریخ تشیع پرداخت و الحق در این راستا به خوبى از عهده بر آمده است.
از آن روز که نغمه شوم وهابیت در سرزمین اسلامى حجاز طنین افکند و پیروان متحجر و خشک سر آن به حمله و سرکوب دیگر مذاهب اسلامى پرداختند، عده بسیارى از دانشمندان بزرگ مسلمان به نقد و رد این آیین پوشالى پرداختند و به خوبى از عهده بر آمدند. یکى از آنان که در سالیان اخیر به مبارزه اى پى گیر با عقاید خرافى آنان پرداخته و کتابهایش موج جدیدى از بیدارگرى اسلامى را در کشورهاى مسلمان ایجاد نموده، حضرت آیت الله جعفر سبحانى است . ایشان با تألیف کتابهایى نظیر: الوهابیة فى المیزان، آیین وهابیت، التوحید و الشرک فى القرآن الکریم، الشفاعة و مفهومها، التوسل، خرافات و ترهات این دسته بى منطق را روشن ساخته و بسیارى را از خطر گمراهى باز داشته و سبب هدایت گروه بیشمارى از جوانان متدین (به خصوص در مغرب و سودان) گردیده و موجب صیانت آنان از فرو افتادن به دامان وهابیت شده است (که این امر از تقدیرنامه هایى که براى استاد فرستاده شده، هویدا است)
تألیفات
استاد معظم حضرت آیت الله سبحانى در طول سالیان دراز تدریس، تربیت شاگردان بسیار، بزرگداشت شعایر دینى، سخنرانى در مجامع فرهنگى، نگارش مقالات متعدد در مجلات معتبر علمى، مصاحبه هاى فراوان، تبلیغ ارزشهاى مذهبى، بنیاد مؤسسات تحقیقاتى و تأسیس مجلات علمى، به تألیفات بسیار در زمینه هاى مختلف دینى همچون: تفسیر، حدیث، فقه، اصول، کلام، تاریخ، فلسفه، ملل و نحل، رجال، درایه، علوم ادبى، دفاع از ساحت تشعى، نقد وهابیت و موضوعات دیگر نگاشته است، که ما مهمترین آنها را به ترتیب موضوعى فهرست مى کنیم:
الف: تفسیر قرآن
الف/1(تفسیر ترتیبى):
1. تفسیر سوره رعد به نام قرآن و اسرار آفرینش.
2. تفسیر سوره فرقان به نام سیماى انسان کامل در قرآن.
3. تفسیر سوره توبه به نام در سرزمین تبوک.
4. تفسیر سوره منافقون به نام دوست نماها.
5. تفسیر سوره حدید به نام قرآن و معارف عقلى.
6. تفسیر سوره حجرات به نام سیستم اخلاقى اسلام.
7. تفسیر سوره لقمان به نام مربى نمونه.
الف/2 (تفسیر موضوعى):
1. منشور جاویدان قرآن (14 جلد):
ج 1: شامل موضوعات: یکتا پرستى، نیکى به والدین، احترام جان انسان، فرزندکشى، مبارزه با فساد جنسى، حمایت از یتیم، عدالت در گفتار، ابعاد قسط و عدل، بعد جهانى جامعه، شکر و سپاس، اسراف و تبذیر، تعصب زبان در قرآن، قلب و فؤاد، قانونمندى جامعه و تاریخ، سنت هاى تغییر ناپذیر.
ج 2: مبانى توحید از دیدگاه قرآن.
ج 3: جهاد، هجرت، حق و باطل، اخلاص، نور و ظلمت، عوامل گمراهى، نعمت هاى جاویدان، وجدان، امید و ترس، روح، تأویل، عمل صالح، نسل صالح، خدا فراموشى، وسوسه هاى شیطان در تدبیر پیامبران، محکم و متشابه، راسخان در علم، تأویل در مقابل تنزیل، قرآن و یاران پیامبر .
ج 4: نفاق و سرگذشت منافقان، شناخت انسان.
ج 5: دلایل عصمت پیامبر اسلام، مقامات پیامبران و ولایت تکوینى آنان، امام در قرآن و عصمت ایشان.
ج 6: زندگانى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم در قرآن (از ولادت تا بنیان مسجد قبا و تغییر قبله).
ج 7: زندگانى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم در قرآن (از هجرت تا وفات).
ج 8: شفاعت، توبه، احباط و تکفیر، آگاهى سوم.
ج 9: جهان برزخ، تجسم اعمال، معاد جسمانى و روحانى، کیفرها و پاداشها.
ج .10 پیامبران در قرآن.
ج 11و 12: داستان پیامبران.
ج 13 و 14:تحلیل زندگانى پیامبران در قرآن.
2. مفاهیم القرآن (7 جلد):
ج 1: معالم التوحید فى القرآن الکریم (مسائل مربوط به شرک و توحید).
ج 2: حکومت اسلامى، برنامه ها و ویژگیها (نگارش: استاد جعفر الهادى). این کتاب تحت عنوان مبانى حکومت اسلامى توسط آقاى داود الهامى به فارسى ترجمه شده است.
ج 3: رسالت جهانى، امى بودن، خاتمیت و زندگى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم در قرآن.
ج 4: اجر رسالت، معجزات و کرامات و شفاعت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم در قرآن.
ج 5: عصمت پیامبران و امامان، عدالت صحابه و اطاعت سلطان جائر در قرآن.
ج 6: اسماء و صفات الهى.
ج 7: شخصیت و زندگى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم
3. اصالت روح از نظر قرآن.
4. التوحید و الشرک فى القرآن الکریم.
5. شورا در قرآن و نهج البلاغه.
6. احمد موعود انجیل
7. مکتب وحى (مفهوم امى بودن پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم).
8. خاتمیت از نظر قرآن و حدیث و عقل. ترجمه: رضا استادى.
ب: علوم قرآنى
1. مرزهاى اعجاز: ترجمه بخشى از تفسیر البیان مرحوم آیت الله العظمى خوئى.
2. برهان رسالت (پیرامون قرآن و وجه اعجاز آن).
ج: کلام
1. شناخت صفات خدا.
2. آشنایى با اصول اسلام.
3. جهان بینى اسلامى (دیدگاه اسلام درباره هستى، دنیا، انسان در جهان).
4. الهیات و معارف اسلامى: .1 خدا و نظام آفرینش، .2 خدا و صفات جمال و جلال، .3 خدا و پیامبران، .4 خدا و پیامبر اسلام، .5 خدا و امامت، .6 خدا و معاد. نگارش و تنظیم: دانشمند معظم آقاى استادى.
5. نیروى معنوى پیامبران.
6. رسالت جهانى پیامبران(نبوت عامه).
7. فى ظل اصول الإسلام(شامل بحثهاى: توحید، شرک، بدعت، شفاعت، توسل، زیارت، حب اهل بیت، زندگى انبیاء پس از مرگ و امکان اتصال با آنان نگارش به قلم: استاد جعفر الهادى، الالهیات على هدى الکتاب و السنة و العقل(4 جلد)، نگارش به قلم: حسن مکى عاملى)..
8. معاد انسان و جهاد.
9. راه خداشناسى.
10. مصدر الوجود.
11. جبر و اختیا(نگارش: استاد على ربانى گلپایگانى).
12. حسن و قبح عقلى(نگارش: همو).
13. توسل(به عربى ترجمه شده است).
14. البداء فى الکتاب و السنة.
15. آگاهى سوم( پیرامون علم غیب ائمه اطهار علیهم السلام).
16. رهبرى است.
17. پیشوایى از نظر اسلام(اامت و خلافت).
18. سرنوشت از دیدگاه قرآن و حدیث و عقل.
19. شفاعت از دیدگاه قرآن و حدیث و عقل.
20. کاوشهایى پیرامون ولایت.
21. مفهوم العبادة فى الکتاب و السنة.
22. رؤیة الله.
23. الزیارة.
د: فلسفه
1. اصول الفلسفة (ترجمه جلد اول درسهاى استاد علامه طباطبایى).
2. فلسفه اسلامى و اصول دیالکتیک.
3. نظریة المعرفة. نگارش: حسن مکى عاملى.
4. سرنوشت از دیدگاه علم و فلسفه.
5. شناخت در فلسفه اسلامى.
6. هستى شناسى در مکتب صدر المتألهین.
7. تحلیلى از فلسفه مارکس.
8. نیروى محرک تاریخ.
ه: فقه.
1. المواهب فى أحکام المکاسب. نگارش. آقاى سیف الله یعقوبى.
2. المختار فى أحکام الخیار.
3. نظام الارث فى الشریعة الإسلامیة الغراء. نگارش آقاى سید محمد رضا پیغمبرپور.
4. نظام الطلاق فى الشریعة الإسلامیة الغراء. نگارش: آقاى سیف الله یعقوبى.
5. نظام المضاربة فى الشریعة الغراء.
6. کتاب الخمس.
7. قاعدتان فقهیتان: لا ضرر و رضا. نگارش: حسن ملکى عاملى.
8. الاعتصام بالکتاب و السنة(پیرامون: مسح پاها در وضو، سجده بر زمین، خمس در کتاب و سنت، ازدواج موقت، گذاشتن دستها بر روى هم در نماز، سه طلاق در یک مجلس، سوگند طلاق، طلاق در حیض و نفاس، عول و تعصیب، تقیه، ارث مسلمان از کافر، وصیت کمتر از ثلث، مصادر قانونگذارى نزد شیعه امامیه).
9. نظام النکاح فى الشریعة الإسلامیة الغراء.
10. سبع مسائل(پیرامون 7 مسئله فقهى اختلافى میان شیعه و سنى).
و: اصول
1. تهذیب الاصول(3 جلد)ـ تقریرات درس اصول حضرت امام خمینى قدس سره.
2. المحصول فى علم الأصول(4 جلد)ـ تقریرات درس اصول استاد سبحانى. نگارش: سید محمود جلالى مازندرانى.
3. الرسائل الأربع.
ملازمه حکم عقل و حکم شرع. نگارش به قلم: استاد.
التسامح فى أدلة السنن. نگارش به قلم: آقاى على اکبر کلانترى.
الاجتهاد فى أدلة السنن. نگارش به قلم: آقاى على اکبر کلانترى.
قاعدة لا ضرر. نگارش به قلم: شیخ على حیدرى.
ز: تاریخ
1. فروغ ابدیت (2 جلد): تجزیه و تحلیل کاملى از زندگانى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم این کتاب به عربى، اردو، انگلیسى، ترکى و اسپانیولى ترجمه شده و در سراسر جهان منتشر گردیده است.
2. فروغ ولایت: تجزیه و تحلیل زندگى امیر المؤمنین على علیه السلام.
3. زندگانى امامان به زبان ساده(به عربى ترجمه شده است).
4. الائمة الاثنى عشر.
5. تاریخ اسلام.
ج: رجال
1. کلیات فى علم الرجال.
ط: درایه
1. اصول الحدیث و أحکامه
ی:عقاید
1. بحوث فى الملل و النحل(7 جلد)
ج 1: تاریخ عقاید اهل الحدیث، حنابله و سلفیه.
ج 2: تاریخ امام اشعرى، شخیصتها و عقاید ایشان.
ج 3: ما تریدیه، مرجثه، جهمیه، کرامیه، ظاهریه و معتزله.
ج 4: زندگى ابن تیمیه و محمد بن عبد الوهاب و عقاید وهابیها.
ج 5: تاریخ خوارج، عقاید و مذاهب آنها.
ج 6:تاریخ تشیع، عقاید و مذاهب آن.
ج 7: تاریخ زیدیه، عقاید و شخصیتهاى آن.
2. فرهنگ عقاید و مذاهب اسلامى( 4 جلد).
3. مع الشیعة الإمامیة فى عقائدهم.
4. الشیعة فى موکب التاریخ.
5. الشیعة و علم الکلام عبر القرون الأربعة.
6. آئین وهابیت(به اردو ترجمه شده است).
7. الوهابیة فى المیزان.
ک: متفرقات
1. بازگشت به عصر ایمان.
2. رمز پیروزى مردان بزرگ.
3. پرسشها و پاسخها.
ل: تراجم
1. شخصیتهاى اسلامى شیعه(2 جلد). نگارش آقاى مهدى پیشوایى. این کتاب به عربى ترجمه شده است.
2. زندگى بزرگان شیعه(در شماره هاى مختلف مجله مکتب اسلام).
حضرت آیت الله محمد هادی معرفت(ره)
نوشته شده توسط: AMIR HASSAN SINAEE نوع مطلب :علماء ،
تولد و دوران کودکی:
آیةالله معرفت در سال 1309 هجری شمسی در کربلا در میان خانوادهای روحانی و دوستدار قرآن و عترت به دنیا آمد. پدرش مرحوم شیخ علی معرفت از روحانیان با فضیلت بود که از پانزده سالگی ساکن کربلا شده بود. خاندان آیةالله معرفت همه اهل علم و تقوا بودند و در این راستا سابقهای 300 ساله داشتند و همگی فرزندان مرحوم شیخ عبدالعالی میسی، صاحب رسالة میسیّه بودند که از قریة میس جبل عامل به اصفهان هجرت میکند و جد بزرگ آیةالله معرفت با اهل و عیالش به کربلا میرود و در آنجا زندگی میکند.
دوران تحصیل:
آیةالله معرفت، تحصیلات خود را در مکتب خانههای آن روزگار آغاز کرد و حتی کتاب جامع المقدمات را هم در آن مکتب خانهها فرا گرفت. پس از آن وارد حوزه علمیه کربلا شد و با تلاش فراوان به فراگیری دروس دورة سطح پرداخت. بخشی از دروس سطح را نزد پدر و بخش دیگری را نزد استادان حوزه علمیه کربلا فرا گرفت. پس از آن به درس خارج فقه و اصول رفت و یک دوره خارج اصول و بخشی از خارج فقه را در همان حوزه مبارک به پایان رساند.
سپس برای بهرهمندی از محضرآیةالله العظمی خویی(ره) و دیگر استادان حوزه علمیه نجف، وارد این شهر شد. در آنجا نیز از محضر علمای فرزانه، بهرههای فراوان برد. پس از آن وارد حوزه علمیه قم شد و پس از چندی شرکت در درس مرحوم میرزاهاشمی آملی، تدریس رسمی خود را آغاز کرد.
آیةالله معرفت در طول سالهای تحصیل، همواره از تدریس کتب و دروس حوزوی بازنماند؛ حتی به تدریس دروسی که امروزه در حوزهها متداول نیست ـ مانند ریاضیات ـ میپرداخت و همراه با تحصیل و تدریس، به پژوهش در گسترههای گوناگون علمی و دینی میپرداخت. در این راه، از هیچ تلاشی دریغ نمیورزید؛ به گونهای که به گفته خود گاه تا سحر برای حل مسألهای بیدار میماند و به تأمل و کاوش در کتب مختلف میپرداخت.
استادان و دوستان:
آیةالله محمدهادی معرفت، در سالهای تحصیل خود محضر علمای بزرگ و استادان سترگی را درک کرد. جامعالمقدمات را درمکتب خانه نزد مرحوم شیخ علی اکبر نائینی فرا گرفت و بخشی از دروس مقدمات را به همراه پسر عموی خود، مرحوم شیخ محمد جواد معرفت نزد پدر آموخت. سیوطی را نزد مرحوم شیخ سعید تنکابنی و مغنی، معالم و کفایه را نزد مرحوم شیخ محمدحسین مازندرانی فرا گرفت. برای فراگیری مطول، به محضر ادیب نیشابوری مشرف شد و بخشی از قوانین را نزد سید حسن آقامیر خواند. یک دوره خارج اصول و بخشی از خارج فقه را نزد مرحوم آیةالله شیخ یوسف بیارجمندی خراسانی آموخت.
با ورود به حوزه علمیه نجف، به درس آیةاللهالعظمی خویی(ره) رفت و یک دوره کامل اصول و بخشی از فقه را از ایشان فرا گرفت. همچنین به درس استادان بزرگی چون آقامیرزا باقر زنجانی، شیخ حسین حلّی، آیةالله حکیم و مرحوم آقای فانی شرفیاب شد و تا زمانی که در نجف بود به درس امام خمینی(ره) میرفت و از آن بهره میبرد.
پس از هجرت به قم، حدود دو سال به درس مرحوم میرزاهاشم آملی رفت و پس از آن، تدریس را ادامه داد و در ضمن آن به تألیف میپرداخت.
از دوستان وی میتوان مرحوم سید عبدالرضا شهرستانی و مرحوم حاج آقا محمد شیرازی را نام برد.
فعالیتهای علمی و فرهنگی:
آیةالله محمدهادی معرفت در طول عمر خود خدمات علمی و فرهنگی بسیاری را به جامعة شیعی ارزانی داشته است. او در کربلا با گروهی از فضلای آن دیار با سرپرستی حجةالاسلام والمسلمین آقای شهرستانی، مجلهای را به نام «اجوبةالمسائل الدینیه» منتشر ساختند که در آن به شبهات گوناگونی که در گسترههای مختلف دینی مطرح میشد، پاسخ داده میشد.
وی در طول سالیان تحصیل و پس از آن، همواره به تدریس علوم دینی در حوزههای علمیه کربلا، نجف و قم اشتغال داشته است و از این رهگذر، شاگردان فرهیخته و ممحضی را تربیت کرده و به عالم اسلام ارزانی داشته است که این تلاش، هم اکنون نیز ادامه دارد؛ بخشی از این تدریسها، تدریس علوم قرآنی بوده است که با توجه به نیازهای عالم اسلام و کمبودهای موجود در حوزههای علمیه، آثار و برکات فراوانی را به همراه داشته است؛ به گونهای که میتوان آیةالله معرفت را احیاگر دروس علوم قرآنی، در عصر اخیر در حوزههای علمیه دانست.
آیةالله معرفت در طول عمر با برکت خود کتابها و مقالات فراوانی را منتشر ساخته است که برخی از آنها به شرح زیر است:
1ـ ولایت فقیه؛
2ـ دقت فوقالعاده شیخ در استنباط مسائل؛
3ـ فرضیه بازگشت روح؛
4ـ مصونیت قرآن از تحریف؛
5ـ حدیث «لاتعاد»؛
6ـ تناسب آیات؛
7ـ آموزش علوم قرآن؛
8ـ تاریخ قرآن؛
9ـ التفسیر و المفسرون؛ تفسیر و مفسران (جلد اول )؛ تفسیر و مفسران (جلد دوم )
10ـ التهمید، فی علوم القرآن؛
11ـ شبهات وردود؛
12ـ التفسیر الأثری الجامع.
آیةالله معرفت، غروب جمعه 29 دی ماه 1385 در سن 76 سالگی دعوت حق را لبیک گفت. خداوند او را با اولیاء الله محشور کند انشاء الله
آیة الله االعظمی حاج شیخ حسین مظاهری
نوشته شده توسط: AMIR HASSAN SINAEE نوع مطلب :علماء ،
تولد و دوران کودکی
مرجع عالیقدر حضرت آیة الله االعظمی آقای حاج شیخ حسین مظاهری، در سال 1312 هجری شمسی در «تیران»، یکی از شهرستانهای استان اصفهان و در خانوادهای مذهبی و روحانی و دوستدار خاندان پیامبر گرامی اسلام «صلی الله علیه وآله وسلم» پا به عرضۀ وجود نهادند.تقید به شریعت و کوشش برای انجام واجبات و ترک محرمات الهی از ویژگی های برجستۀ خانوادۀ آیه الله العظمی مظاهری به ویژه والد ایشان، مرحوم حجة الاسلام و المسلمین حاج شیخ حسن مظاهری بود که این مسأله، سهم بسزایی در رشد و تعالی روحی ایشان و علاقه مندی معظّم له در حوزۀ علمیه داشت.
دوران تحصیل
آیة الله العظمی مظاهری،با پایان دادن به تحصیلات غیر حوزوی، در سال 1326هجری شمسی،برای تحصیل علوم دینی، وارد حوزۀ علمیۀ اصفهان شدند. حوزۀ علمیۀ اصفهان در دورههای قبل،بهویژه در عصر صفوی،با ظهور عالمانی برجسته و سترگ و بر پایی جلسات علمی درخشش فراوان داشت.در دوره ای که آیة الله العظمی مظاهری به تحصیلات حوزوی روی آورده بود،حوزه اصفهان اگر چه درخشش پیشین را نداشت؛امّا همچنان از استادان بزرگ و حوزه های بحث و درس خالی نبود.معظّم له در ابتدا به مدرسه مسجد سید اصفهان،که مقبره مرحوم سیّد شفتی نیز در آنجاست،وارد شده و مشغول به تحصیل شدند. آیة الله العظمی مظاهری دروس دورۀ ادبیات و نیز بخشی از دورۀ سطح را در اصفهان،در نزد استادان بزرگ آن دیار،فرا گرفته و در سال 1330 هجری شمسی،به منظور تکمیل تحصیلات خود و بهره مندی از محضر استادان حوزۀ علمیۀ قم،به این حوزه سترگ پای نهادند و پس از پایان تحصیلات سطح عالیه،در درس خارج فقه و اصول اعاظم حوزۀ علمیۀ قم شرکت جسته و در کنار آن به فراگیری دروس فلسفه، همانند اسفار و شفا و نیز تفسیر و کلام پرداختند. معظّم له در طی این سالها، از تدریس دروس حوزوی نیز غافل نمانده و از آغاز تحصیل،دورس فراگرفته را تدریس میکردند. ایشان،عوامل کامیابی خود در زمینه های علمی را انتخاب استادان و هم مباحثه های خوب،تلاش برای مانع نشدن امور دنیوی در تحصیل، منظم بودن و تقویت دروس پایه میدانند.
اساتید
آیة الله العظمی مظاهری،با ورود به حوزۀ علمیۀ اصفهان دروس ادبیات را خدمت دو عالم ادیب،مرحوم حاج آقا جمال خوانساری و حاج آقا احمد مقدس فراگرفته و دروس سطح را نزد حضرات آیات خادمی ،فیاض، طیب،ادیب ومدرس و منظومه حاجی سبزواری را در محضر مرحوم آیة الله حاج شیخ محمود مفید آموختند.با ورود به حوزۀ علمیه قم ، کتاب مکاسب و کفایة الاصول را نزد مرحوم آیة الله حاج شیخ عبدالجواد جبل عاملی و مرحوم آیة الله العظمی مرعشی نجفی و مرحوم آیة الله مجاهدی و مرحوم آیة الله حاج شیخ مرتضی حائری و مرحوم آیة الله سید محمد باقر سلطانی«قدّس سرّهم» خواندند و آنگاه پیش از هشت سال در دروس خارج فقه حضرت آیة الله العظمی بروجردی و ده سال در دروس خارج فقه و اصول حضرت امام خمینی«قدّس سرّه» و بیش از دوازده سال در دروس خارج فقه و اصول آیة الله العظمی محقق داماد حاضر گشتند.همچنین اسفار ملا صدرا،شفای بوعلی سینا و دروس تفسیری و اعتقادی را نزد علامۀ طباطبائی فراگرفتند.
فعالیتهای علمی وفرهنگی
حضرت آیة الله العظمی مظاهری،در سال های زندگی پر برکت خود خدمات علمی، فرهنگی و اجتماعی فراوانی را به انجام رسانیدهاند که تا هم اکنون نیز ادامه دارد.از جمله خدمات معظّم له که تحوّل بزرگی در حوزه های علمیه ایجاد کرد،اهتمام ویژه به درس اخلاق و پرورش روحیۀ معنوی فضلاء و طلاب جوان بود.ایشان پیش از انقلاب با اصرار واستقبال فضلاء وطلاب، درس اخلاق خود را ابتدا در مدرسه فیضیۀ قم آغاز کردند. و اکنون متجاوز از چهل و پنج سال است که این دروس به طور مداوم تشکیل میگردد و از این رهگذر، شاگردان و طلاب فاضلی به مکتب شیعه تقدیم شده است.آیة الله العظمی مظاهری در امر سامان دادن به حوزههای علمیه نیز در پیش و پس از انقلاب خدمات شایانی داشته اند.از جمله، در پیش از انقلاب، به همراه بزرگانی چون آیة الله مصباح یزدی و آیة الله خرازی در تنظیم و تدوین برنامه های علمی و آموزشی موسسۀ در راه حق شرکت جستند که برکات بسیار عظیمی را به همراه داشت.در سال 1374 هجری شمسی نیز با هجرت ایشان از حوزۀ علمیۀ قم به شهر اصفهان ،حوزۀ علمیۀ اصفهان استقلال یافت.در دورۀ حضور معظّم له در اصفهان نیز خدمات فراوانی به آن حوزه کهن ارزانی گشته که از جمله میتوان به تاسیس «مرکز مدیریت حوزه علمیه اصفهان»، «مرکز آموزشهای تخصصی حوزه علمیه اصفهان»، «مرکزمشاورۀ حوزۀ علمیۀ اصفهان»، «مرکز خدمات حوزۀ علمیۀ اصفهان با بخش های مختلف بیمه، مسکن، قرض الحسنه، دفتر تعاون و ...»، «مرکز تحقیقات رایانهای حوزۀ علمیۀ اصفهان» و نیز «مرکز رسیدگی به امور مساجد استان اصفهان» اشاره کرد.
تدریس وتألیف
آیة الله العظمی مظاهری سالیان بسیاری در حوزه های علمیه علاوه بر دروس اخلاق به تدریس دروس مختلف فقهی، اصولی، فلسفی، اقتصادی و... پرداختهاند. ایشان چندین بار، شرح منظومه، نهایةالحکمة و بخشهائی از اسفار اربعه را تدریس نموده و از سال 1356 تا کنون به تدریس دروس خارج فقه و اصول اشتغال داشته اند.معظّم له طی این سالها بسیاری از ابواب فقهی همانند طهارة، صلوة، صوم، خمس،زکوة،حجّ،امر به معروف و نهی از منکر، بیع، اجاره، مضاربه، شرکت، ضمان، حواله، کفالت، صلح، حجر،قرض،فلس،قضا،شهادات،حدود ودیات،ولایت فقیه و ... و همچنین بیش از پنج دوره کامل مباحث علم اصول فقه و یک دوره مبحث قواعد فقهیه را در حوزۀ علمیۀ قم و اصفهان تدریس فرموده اند. معظّم له در ضمن تدریس از تألیف و پژوهش نیز غافل نبوده و کتاب های فراوانی را به میراث مکتوب شیعه افزودهاند. فهرست آثار و تألیفات منتشر شدۀ آیة الله العظمی مظاهری،بدین شرح است:
قرآن کریم
1- معارف اسلام در سورۀ یس
2- معاد در قرآن
فقه
3- الحاشیة علی العروة الوثقی
4- رسالۀ توضیح المسائل (احکام،اخلاق،عقائد)
5- فقهالولایة و الحکومة الاسلامیّه
6- مناسک حج
7- احکام عمرة مفرده
8- استفتائات حجّ و عمره
9- نکتههایی پیرامون ولایت فقیه و حکومت دینی
10- 70نکته فقهی و اخلاقی مورد احتیاج در حجّ و عمره
رجال
11- الثقاة الاخیار من رواة الاخبار
اعتقادات
12- الیوم الآخر
13- الامامة و الولایة فی القرآن (با همکاری حضرات آیات:محمدی گیلانی،محمد یزدی،مصباح،موسوی)
14- برنامۀ زندگی
15-اسلام، آئین رستگاری
اخلاق
16- دراسات فی الاخلاق و شئون الحکمة العملیّة
17- عوامل کنترل غرائز در زندگی انسان
18- جهاد با نفس (4 جلد)
19- فرماندهی در اسلام
20- اخلاق در خانه
21- فضائل و رذائل اخلاقی
22- تربیت فرزند از نظر اسلام
23- جبهه و جهاد اکبر
24- خانواده در اسلام
25- به سوی حق
26- ویژگی های معلّم خوب
27- در ساحل سپیدۀ اخلاص
28- اخلاق و خودسازی
29- آفتاب پرهیزکاری
30- اخلاقیات العلاقة الزوجیّة
31- اخلاق و جوان (2 جلد)
32- اخلاق در اداره
33- کاوشی نو در اخلاق اسلامی (2 جلد)
34- اخلاق و خودسازی در مکتب اهل بیت (علیهم السّلام)
35- حدیث اهل نظر
36- اخلاق در توحید
37- اسرار حج
38- راز عروج
39- اخلاق فرماندهی
40- اعتکاف، سلوک منتظران
41- روزه، سلوک پرهیزکاران
42- اسرار حج
43- راهکارهای عملی درمان وسواس
44- حریمهای اخلاق در آئینه احکام
حدیث
45- شرح و تفسیر دعای کمیل (3 جلد)
46- شرح و تفسیر دعای سحر(2 جلد)
47- شرح و تفسیر مناجات شعبانیه(2 جلد)
48- الحکومة الاسلامیة فی احادیث الشیعة الامامیّة (با همکاری حضرات آیات:خرازی،مصلحی،شهید سلطانی و استادی)
اقتصاد اسلامی
49- احکام اقتصادی در مورد زمین
50- مقایسهای بین سیستمهای اقتصادی (3 جلد)
51- التوازن الاسلامی بین الدنیا و الآخرة (با همکاری حضرات آیات:خرازی، مصلحی، شهید سلطانی و استادی)
تاریخ و سیره
52-زندگانی چهارده معصوم(علیهمالسلام)
53-مظهر حق
نرم افزارهای منتشر شده(به ترتیب انتشار)
1- نرم افزار خورشید معرفت (حاوی 120 ساعت صوت از دروس اخلاق معظّم له)
2- نرم افزار صفای دل،دفتر اول(حاوی 100 ساعت صوت از دروس اخلاق معظّم له)
3- نرم افزار صفای دل،دفتر دوم(حاوی 70 ساعت صوت از دروس اخلاق معظّم له ومتن برخی از کتب اخلاق)
4- نرم افزار تجلّی حقّ (حاوی 60 جلسۀ صوتی وتصویری از سخنرانی های معظّم له پیرامون شخصیت و سیرۀ پیامبراعظم«ص»)
5- نرم افزار تهذیب نفس ، شامل دروس اخلاق معظم له به صورت صوتی
6- نرم افزار انسان در قرآن ، شامل دروس تفسیری قرآن کریم معظم له با موضوعات: هدف از خلقت ، کرامت ، سعادت و شقاوت و ...، به صورت صوتی
7- نرم افزار مهر پنهان ، شامل دفتر اول از سلسله مباحث مهدویت معظم له و به صورت صوتی
8-نرم افزار مهر پنهان ، دفتر دوم (حاوی 41 جلسه صوت از مباحث مهدویت معظم له و متن برخی از کتب اخلاقی)
9- نرم افزار شهادات ، دفتر اول و دوم از سلسله دروس خارج فقه معظم له با موضوع شهادات
10- نرم افزار ازدواج و خانواده شامل سلسله مباحث اخلاقی معظم له در زمینه ازدواج و خانواده (حاوی120 سخنرانی صوتی)
11- نرمافزارهای دروس خارج فقه با موضوعات مختلف از جمله: قرض، فلس، حجر و ...
همچنین آیة الله العظمی مظاهری«مدّظلّهالعالی» در زمینههای دیگر اسلامی نیز تحقیقات و کتب فراوانی نگاشتهاند که تاکنون به چاپ نرسیده است که از آن جمله میتوان به تقریرات فقه و اصول اساتیدشان، کتب و رسالههای متعدّد فقهی و اصولی، کتاب ولایة الفقیه، دورۀ کامل اصول فقه، رسالةٌ فی العرفان، رسالة فی المعاد، المالکیه فی الاسلام و ... اشاره کرد.
بی گمان علامه مجلسی تداعی گر بزرگترین و پراهمیت ترین رساله های شیعی و حدیثی است. ملامحمد باقر مجلسی معروف به علامه مجلسی از مشهورترین عالمان شیعی ایرانی تبار است که در دوران حاکمیت سلسله صفویه بر مسند فقاهت و زعامت دینی قرار گرفت.
برجسته ترین عالمان شیعی حوزه علمیه اصفهان، علامه مجلسی بود که نهاد روحانیت شیعه را به اقتدار کامل رساند تا بدان جا که نهاد سلطنت مشروعیت خود را مستلزم تأیید آن می دانست.
علامه مجلسی مجاهد راه علم و دانایی از جمله علمای عصر صفوی است که با وجود برخورداری از علوم عقلی آن را رها کرد و برای احیای علوم نقلی به آیات و روایات روی آورد.
محمد باقر مجلسی فرزند محمد تقی مجلسی در سال ۱۰۳۷ هجری برابر با حروف ابجد «جامع کتاب بحار الانوار» چشم به جهان گشود. وی در خاندانی رشد یافت که از نیمه قرن پنجم هجری به مذهب تشیع روی آورده و در قرن دهم و یازدهم از دانشمندان معروف زمان خود بودند. پدر بزرگ محمد باقر، ملا مقصود از دانشمندان با تقوا و از مروجین مذهب تشیع بود و به خاطر کلام زیبا و اشعار دلنشین در محافل و مجالس به «مجلسی» لقب گرفت.
محمد باقر در چهار سالگی به درس و بحث روی آورد و در چهارده سالگی از ملاصدرا اجازه روایت دریافت کرد. گذشته از این در مکتب دانشمندانی چون شیخ حر عاملی، ملامحسن استر آبادی، ملامحسن فیض کاشانی، ملاصالح مازندرانی تلمّذ کرده است، طوری که گفته اند شمار اساتید وی به بیست و یک استاد می رسد.
علامه مجلسی در اندک زمانی بر دانش های صرف و نحو، معانی و بیان، لغت و ریاضی، تاریخ و فلسفه، حدیث و رجال، درایه و اصول، فقه و کلام مسلط شد و پس از فوت پدر به زعامت مسجد و مدرسه جامع اصفهان پرداخت. در درس او بیش از هزار طلبه حاضر می شدند. در مکتب این علامه عصر صفوی شخصیت های بزرگی از دانشمندان دانش آموخته اند که می توان از مولی ابراهیم جیلانی، ملامحمد باقر لاهیجی، ملا حسین تفرشی، عبدالحسین مازندرانی، سید عزیز الله جزایری، ملامحمد کاظم شوشتری و سید نعمت الله جزایری نام برد. سید مصلح الدین مهدوی در کتاب زندگینامه علامه مجلسی به نام ۱۸۱ نفر از شاگردان وی اشاره کرده است.
علامه علاوه بر علم و دانش در عرصه سیاست نیز فعال بود و پس از فوت مرحوم ملا محمد باقر سبزواری در سال ۱۰۹۰ به منصب شیخ الاسلامی دست یافت. علامه در این سالها علاوه بر مبارزه علیه صوفیان با کشیشان دربار، بیگانگان، نمایندگان مؤسسات و شرکت های غربی به مبارزه با بت پرستان پرداخت و خدمات شایانی به مذهب حقه جعفری کرد.
علامه مجلسی از جمله علمایی بود که سعی در ایجاد وحدت میان شیعه و سنی را داشت و این در خواسته وی از سلطان حسین صفوی هنگام تاجگذاری هویدا است. وی از شاه خواسته بود طی فرمانی نوشیدن مسکرات، جنگ میان فرقه ها و کبوتر بازی را ممنوع اعلام کند.
در خواسته علامه مجلسی سه نکته ای که ملتهای بزرگ با آرمانهای متعالی را به زانو درمی آورد، مورد توجه قرار گرفته و آن فساد، تفرقه و بی تفاوتی نسل جوان بود. نکته مهمی که در سیاست علامه در دربار به چشم می خورد، این است که در زمان شیخ الاسلامی ایشان هیچ برخوردی بین ایران و همسایگان اهل سنت رخ نداد و به هیچ یک از ولایتهای اهل تسنن ایران از سوی شیعیان تعدی نشد.
آنچنان که مشهور است علاوه بر تربیت شاگردان کتابهای گرانبهای بسیاری تألیف کرده است؛ حق الیقین، عین الحیاهٔ، حلیهٔ المتّقین، حیوهٔ القلوب (جلد ۱ ، جلد ۲ ، جلد ۳ ، جلد ۴ ، جلد ۵ ) . مفاتح الغیب. بسیاری دیگر از کتب فارسی و عربی که بر اساس نیاز مردم تحریر شده است که مشهورترین و معروفترین این کتابها که در حقیقت دایره المعارفی بزرگ درباره تشیع می باشد، کتاب بحار الانوار است که بالغ بر ۱۰۰ جلد است.
علامه در مسیر احیای علوم اهل بیت (ع) با وجود برخورداری از علوم عقلی آن را رها کرد و برای احیای علوم نقلی به آیات و روایات روی آورد که در آن زمان طلاب علوم دینی از آن دور مانده بودند و در اولین گام کتب اربعه را به درس و بحث حوزه های علمیه آن زمان کشاند. در گام بعدی با جمع آوری گهرهای گرانبهای اهل بیت که در اطراف و اکناف پراکنده بود در بحار الانوار جمع کرد.
▪ علامه در مقدمه بحارالانوار چنین می نگارد:
«در آغاز کار به مطالعه کتاب های معروف و متداول پرداختم و بعد از آن به کتاب های دیگری که در طی اعصار گذشته به علل مختلف متروک و مهجور مانده بود رو آوردم. هر جا که حدیث نسخه حدیثی بود سراغ گرفتم و به هر قیمتی که ممکن شد بهره برداری می کردم. شرق و غرب را جویا گشتم تا نسخه های بسیار گردآوری نمودم. در این مهم دینی جماعتی از برادران مذهبی مرا یاری نمودند و به شهرها و قصبه ها و بلاد دور سر کشیدند تا به فضل الهی مصادر لازم را بدست آوردند ... بعد از تصحیح و تنقیح کتاب ها بر محتوای آنها واقف شدم، نظم و ترتیب کتاب ها را نامناسب دیدم و دسته بندی احادیث را در فصل ها و ابواب متنوع راهگشای محققان و پژوهشگران نیافتم، از این رو به ترتیب فهرستی همت گماشتم که از هر جهت جالب و مفید باشد. در سال ۱۰۷۰ هجری این فهرست را ناتمام رها کردم و از فهرست بندی سایر کتاب ها دست کشیدم که اقبال عمومی را مطلوب ندیدم و سران جامعه را فاسد و نامطبوع دیدم....
ترسیدم که در روزگاری بعد از من باز هم نسخه های تکثیر شده من در طاق نسیان متروک و مهجور شود و یا مصیبتی از ستم غارتگران زحمات مرا در تهیه نسخه ها بر باد دهد، لذا راه خود را عوض کردم- از خدا یاری طلبیدم- و به کتاب بحارالانوار پرداختم.
... در این کتاب پربار قریب ۳۰۰۰ باب طی ۴۸ کتاب علمی خواهید یافت که شامل هزاران حدیث است، شما در این کتاب برای اولین بار با نام برخی از کتاب ها آشنا می شوید که سابقه علمی ندارد و طرح آن کاملا ً تازه است.
پس ای برادران دینی که ولایت امامان را در دل و ثنای آنان را بر زبان دارید به سوی این خوان نعمت بشتابید و با اعتراف و یقین کتاب مرا دست به دست ببرید و با اعتماد کامل به آن چنگ بزنید و از آنان نباشید که آنچه را در دل ندارند بر زبان می آورند.»
اما فرصت کم و مشاغل زیاد او مانع از آن شد که به تصحیح روایات بپردازد. به همین علت در مقدمه چنین نگاشت:
«در نظر دارم که اگر مرگ مهلت دهد و فضل الهی مساعدت نماید، شرح کاملی متضمن بر بسیاری از مقاصدی که در مصنفات سایر علما باشد بر آن (بحارالانوار) بنویسیم و برای استفاده خردمندان، قلم را به قدر کافی پیرامون آن به گردش درآورم.»
علامه مجلسی قدرت تصحیح روایات و احادیث را به خوبی دارا بود، همان گونه که این قدرت و ژرف نگری خود را در مراه العقول به نمایش گذارده است.
علامه بزرگوار سرانجام در ۲۷ رمضان ۱۱۱۰ هجری قمری در زمان شاه سلطان حسین صفوی و در سن هفتاد و سه سالگی در اصفهان درگذشت و در جامع عتیق اصفهان، در جوار مرقد پدر بزرگوارش، جایی که امروزه «بقعه مجلسی» خوانده می شود، به خاک سپرده شد.
محمد مشهور به ملامحسن و ملقب به فیض در چهاردهم ماه صفر سال 1007 هجری قمری در یکی از خاندانهای علم، عرفان و ادب، که سابقه درخشان آنان به حدود چهار قرن میرسید درکاشان به دنیا آمد.
پدرش رضیالدین شاه مرتضی فقیه، متکلم، مفسر و ادیب در کاشان حوزه تدریس داشته و از شاگردان ملا فتح الله کاشانی و ضیاء الدین محمد رازی بوده است. مادر او بانویی عالم و شاعر، دخترضیاء العرفا رازی( از علمای بزرگ شهر ری) بوده است. جد " فیض "، تاجالدین شاه محمود فرزند ملاعلی کاشانی، عالم و عارفی شاعر از ناموران زمان خویش در کاشان بوده و در آنجا مدفون است.
ملامحسن، چهارمین فرزند شاه مرتضی در دو سالگی پدر خود را از دست داد. از آن پس دایی و عمویش تعلیم و تربیت او و دیگر برادرانش را به عهده گرفتند و چون فیض از برادران خود باهوشتر بود مقدمات علوم دینی و بخش هایی از آن را تا سن بلوغ در کاشان نزد عمو و داییاش نورالدین محمد فرا گرفت. بیست ساله بود که با برادر بزرگش عبدالغفور برای ادامه تحصیل به اصفهان، که در آن روزگار پایتخت کشور و مرکز تجمع علمای بزرگ و استادان ماهر در رشتههای مختلف علوم اسلامی بود رهسپار گردید.
مشهورترین استادان و ناموران اجازه اجتهاد و نقل روایت فیض در اصفهان، ملامحمد تقی مجلسی، شیخ بهایی، در علوم فقه و حدیث و تفسیر و میرداماد، میرفندرسکی و ملا صدرا در فلسفه، عرفان و کلام بودهاند.
پس از آن ملامحسن با شنیدن خبر ورود سید ماجد بحرانی به شیراز، از اصفهان به آنجا رفت و مدت دو سال نزد ایشان به تکمیل علم حدیث و روایت پرداخت و از او اجازه نقل روایت گرفت. سپس به اصفهان بازگشت و بار دیگر در حلقه درس و بحث شیخ بهایی حاضر شد. در این ایام بود که فیض به بیتاللهالحرام مشرف شد و پس از مراجعت از مکه به شهرهای دیگر ایران مسافرت کرد و از دانشمندان آن شهرها بهره برد تا زمانی که ملاصدرا از شیراز به قم مهاجرت کرد و در کهک قم اقامت گزید. در این موقعیت که ملاصدرا ریاضت و علم باطنی راشروع کرده بود ملامحسن و ملاعبدالرزاق لاهیجی به سویش شتافته، مدت هشت سال مونس تنهایی او بودند و در مصاحبتهای شبانهروزی با استاد استفاده کامل معنوی بردند.
دراین دوران ملاصدرا دو دختر فاضل و عالم خود را به دو شاگردش یعنی ملامحسن و ملاعبدالرزاق تزویج کرد و آن دوشاگرد و داماد را به " فیض" و " فیاض" لقب داد. در همین زمان از سوی حاکم شیراز از ملاصدرا تقاضای مراجعت به شیراز شد. او این دعوت را پذیرفت. فیض نیز به همراه استاد و پدر همسرش به شیراز رفت و نزدیک به دو سال در آنجا ماند. بعد از این مدت او به کاشان بازگشت و به امر تدریس، تعلیم، تبلیغ، ترویج، تالیف و تصنیف مشغول گردید و گاه در قمصر و کاشان با جمعی از دوستان نماز جمعه اقامه مینمود.
ملامحسن شاگردان فراوانی داشت. آنان علاوه بر استفادههای علمی و معنوی از او به کسب اجازههای اجتهاد و نقل حدیث نیزمفتخر گردیده بودند.
معروفترین شاگردان ایشان عبارتند از:1- محمد مشهور به علم الهدی، فرزند فیض که از دوران کودکی تا پایان عمر نزد پدر حضور داشت و درتالیف و تصنیف کتب و رساله ها با او همکاری میکرد. علمالهدی از پدر چندین اجازه مختصر و طولانی دریافت نمود و خود او دارای آثارعلمی فراوان است.2- احمد مشهور به معین الدین، فرزند دیگر فیض که اونیز در فقه و حدیث متبحر و دارای تألیفاتی بوده است.3- محمد مؤمن فرزند عبدالغفور( برادر فیض): از فقیهان و مدرسان عصر خود که در یکی از شهرهای مازندران به تعلیم و تدریس طلاب و محصلان علوم دینی اشتغال داشته است.4- شاه مرتضی دوم: پسر برادر فیض و دو فرزند او به نامهای محمد هادی و نورالدین محمد که هر سه از فاضلان عصر خود و دارای کتاب و رسالههای متعدد بودهاند. 5- ضیاء الدین محمد: او فرزند حکیم نورالدین، دایی فیض است که عالمی حکیم و عارفی دانشمند و شاعر بوده است.
نوشته های فیض در زمینه تفسیر قرآن، حدیث و روایت، کلام و عرفان، اخلاق و ادبیات به شرح زیر است:
تفسیر صافی، الوافی، الشافی، النوادر، المحجة البیضاء، اصول العقائد، رساله علم الیقین، رسالة الحق الیقین، رساله عینالیقین، رساله الحق المبین، زاد السالک، دیوان قصاید، غزلیات و مثنویات.
ملامحسن فیض کاشانی عاقبت در سال 1091 هجری قمری دار فانی را وداع گفت.
تصحیح قرائت حمد و سوره | |
مجموعه تصویری تصحیح قرائت حمد و سوره و اذکار نماز |
نادانهایى که خود را خوشمزه مىنامند، و مىخواهند با لودگى و مسخرگى ومتلک گویى، جلب عواطف کنند، به وسائلى چند متشبث مىشوند: گاه ضعیفى رامورد حمله شوخى و استهزا قرار مىدهند، گاه رفتارهایى خلاف ادب و نزاکت ازخود بروز مىدهند، گاه دروغهایى جعل مىکنند که حاضران را بخندانند. این کارها راهر کدام از دیگرى زشتتر و ناپسندتر باید شمرد. شیخ انصارى در مکاسب مىگوید:
از رسول خداصلى الله علیه وآله نقل شده که در ضمن سفارشهایى که بهابوذر کرد چنین فرمود:
واى بر کسى که هنگام سخن گویى دروغ بگوید تا دگران را بخنداند، واى بر او،واى بر او، واى بر او!
واى در جایى گفته مىشود که بدبختى بزرگ یا مصیبتى ناگوار به کسى دست دادهباشد. پس بهچنین دروغ گویى چهار دفعه واى گفتن، نشانه چه سیاه بختى بزرگى است.
بدبختتر از بدبخت، کسى است که گناهى مرتکب شود که خودش هیچ از آنلذتى نبرد; خودش باید به حال خود بگرید که خود را بدبختتر از بدبخت کرده ودلقک براى دگران ساخته است.
حتما حتما کتاب دروغ اثرشهید بزرگوار صدر را مطالعه نمایید.
وبر روح بلند وملکوتی ایشان درود بفرستید.
دستور العمل عرفانی امام خمینی(اعلی الله مقامه فی الجنه)
نوشته شده توسط: AMIR HASSAN SINAEE نوع مطلب :اخلاق و عرفان ،
بسم الله الرحمن الرحیم
هان اى عزیز! از خواب بیدار شو، از غفلت تنبه پیدا کن دامن همت بر کمر زن و تا وقت است فرصت را غنیمت بشمار، و تا عمر باقى است و قواى تو در تحت تصرف تو است ، و جوانى برقرار است و اخلاق فاسده بر تو غالب نشده ، و ملکات رذیله بر تو چیره نگردیده ، چاره اى کن ! و دوائى براى رفع اخلاق فاسده و قبیحه پیدا کن ، و راهى براى اطفاء نائره (فرونشاندن شعله ) شهوت و غضب پیدا نما.
بهترین علاج ها که ((علماى اخلاق و اهل سلوک )) از براى این مفاسد اخلاقى فرموده اند، این است که هر یک از این ملکات زشت را که در خود مى بینى ، در نظر بگیرى ، و بر خلاف آن تا چندى ، مردانه قیام و اقدام کنى ، و همت بگمارى برخلاف نفس تا مدتى ، و بر ضد خواهش آن رذیله ، رفتار کنى ؛ و از خداى تعالى در هر حال ، توفیق طلب کنى که با تو اعانت کند در این مجاهده .
مسلما، بعد از مدت قلیلى ، آن خلق زشت ، رفع شده و شیطان و جندش (لشکریانش ) از این سنگر، فرار کرده ؛ جنود رحمانى به جاى آنها، بر قرار مى شود.
مثلا: یکى از ذمائم اخلاق که اسباب هلاکت انسان است ، و موجب فشار قبر است ، و انسان را در دو دنیا، معذب دارد، بد خلقى با اهل خانه یا همسایگان یا هم شغل یا اهل بازار و محله ، است که این زائیده غضب و شهوت است .
اگر انسان مجاهد، مدتى در صدد برآید که هر وقت ناملائمى پیش آمد مى کنى از براى او، و آتش غضب شعله ور مى شود، و بناى سوزاندن باطن را مى گذارد، و دعوت مى کند او را به ناسزا گفتن و بدگوئى کردن ؛ برخلاف نفس اقدام کرده ، عاقبت بد و نتیجه زشتى این خلق را یاد بیاورد، در عوض ملائمت به خرج دهد، و در باطن شیطان را لعن کند، و به خدا از او پناه ببرد. من به شما قول مى دهم که اگر چنین رفتار کنى ، بعد از چند مرتبه تکرار آن ، به کلى ((خلق )) عوض شده و ((خلق نیکو)) در مملکت باطن شما منزل ، مى کند.
ولى اگر مطابق میل نفس رفتار کنید! اولا: در همین عالم ، ممکن است شما را نیست و نابود کند.
((پناه مى برم به خداى تعالى از غضب )) که مى شود در یک آن ، انسان را در دو دنیا هلاک کند؛ خداى نخواسته موجب قتل نفس بشود. ممکن است ، انسان در حال غضب به نوامیس الهیه ، ناسزا بگوید؛ چنانکه دیده ایم ، مردم در حال غضب که ((رده )) (سخنى که سبب ارتداد مى شود) گفتند و مرتد شدند.
حکماء فرموده اند: ((کشتى بى ناخدا که در موج هاى سخت دریا گرفتار شود، به نجات نزدیک تر است از انسان در حال غضب )).
یا اگر خداى نخواسته اهل جدال و مراء، در مباحثه علمیه ، هستى ، کما اینکه بعضى از ما طلبه ها گرفتار این سریره زشت هستیم ، مدتى برخلاف نفس ، اقدام کن . در مجالس رسمى که مشحون به علماء و عوام است ، مباحثه پیش آمد کرد، دیدى طرف صحیح مى گوید، معترف به اشتباه خودت بشو، و تصدیق آن طرف را، بکن .
امید است در اندک زمانى رفع شود این رذیله . خدا نکند که حرف بعضى از اهل علم و مدعى مکاشفه درست باشد، مى گوید: ((براى من در یکى از مکاشفات کشف شد که تخاصم اهل نار که خداى تعالى اطلاع مى دهد، مجادله اهل علم و حدیث است .)) انسان اگر احتمال صحت هم بدهد، باید خیلى در صدد رفع این خصلت باشد.
((روى عن عدة من الاصحاب ، انهم قالوا: خرج علینا رسول الله صلى الله علیه و آله )) یوما و نحن نتمارى فى شیى ء من امر الدین ، فغضب غضبا شدیدا لم یغضب مثله ! و قال : انما هلک من کان قبلکم بهذا. ذروا المراء؛ فان المؤ من لا یمارى ، ذروا المراء فان المؤ من لا یمارى ؛ ذروا المراء فان الممارى قدتمت خسارته . ذروا المراء قان الممارى لا اشفع . ذروا المراء فانى زعیم بثلاث ابیات فى الجنه فى ریاضها و اوسطها و اعلاها، لمن ترک المراء و هو صادق . ذروا المراء فان اول مانهانى عنه ربى ، بعد عباده الاوثان المراء)).
و عند ((صلى الله علیه و آله )): ((لا یستکمل عبد حقیقة الایمان حتى یدع المراء و ان کان محقا)). (182)
(از گروهى از یاران پیامبر روایت شده است : روزى پیامبر(ص ) بر ما درآمد در حالیکه ما مشغول جدل و مراء در مسئله اى از مسائل دینى بودیم آن حضرت به گونه اى خشمگین شد که همانندش را ندیده بودیم ؛ سپس با همان حالت خشم فرمود: پیشینیان شما به همین ((مراء)) تباه شدند، رها کنید مراء را همانا مؤ من مراء و ستیزه گوئى نمى کند. مراء را رها کنید، مؤ من ((مراء)) نمى کند رها کنید مراء را، زیان کارى و خسران انسان ستیزه گوبه نهایت رسیده است . واگذارید ((مراء را)) من در روز قیامت شفاعت او نکنم . مراء را رها کنید که من براى آنانیکه این صفت پست را رها کنند و راست کردار باشند در بهشت سه خانه را در سه جاى آن گلزار، وسط، و بالاى آن ضامنم . از مراء دورى کنید که پروردگار من مرا پس از بت پرستى از او خوى نکوهیده نهى کرده است .)
نیز از آن حضرت نقل شده است : ((هیچ بنده ایمانش به کمال حقیقى نرسد تا آنگاه که ((مراء)) را ترک کند، گرچه حق با او باشد.))
احادیث در این باب ، بسیار است . چقدر زشت است که انسان به واسطه یک مغالبه جزئى که هیچ ثمرى و اثرى ندارد، از شفاعت رسول اکرم (ص ) محروم بماند و مذاکره علم را که افضل عبادات و طاعات است اگر با قصد صحیح باشد به صورت اعظم معاصى در آورد، و تالى عبادت اوثانش کند.
در هر حال ، انسان باید، یک یک اخلاق قبیحه فاسده را در نظر گرفته به واسطه خلاف نفس از مملکت روح خود بیرون کند. وقتى غاصب بیرون رفت ، صاحب خانه خودش مى آید محتاج به زحمت دیگرى نیست ، و عده خواهى نمى خواهد.
چون که مجاهده نفس در این مقام به اتمام رسید، و انسان موفق شد که جنود ابلیس را از این مملکت خارج کند و مملکتش را سکناى ملائکه الله و معبد ((عبادالله صالحین )) قرار داد؛ کار ((سلوک الى الله )) آسان مى شود؛ و راه مستقیم انسانیت روشن و واضح مى گردد؛ و ابواب برکات و جنات به روى او مفتوح مى گردد و خداى تبارک و تعالى به نظر لطف و مرحمت به او نظرى مى کند و در سلک اهل ایمان منخرط مى شود؛ و از اهل سعادت و اصحاب یمین مى شود، و راهى از ((باب معارف الهیه )) که غایت ایجاد جن و انس است ؛ بر او باز مى شود، و خداى تبارک و تعالى در آن راه پر خطر از او دستگیرى مى فرماید. (ان شاءالله )
http://understandislam.mihanblog.com/page/3