مصاحبه با آیت الله سید محسن خرازی
در قم نیز باقی ماندۀ درس های مقدمات را نزد آیة الله فشارکی آموخت و....
مصاحبه با سید محسن خرازی
آیة الله سید محسن خرازی *
با تشکر از فرصتی که در اختیار ما گذاشتید، به نظر حضرت عالی مفهوم کرامت انسان چیست؟ از دیدگاه اسلام انسان تا چه حدّی و با چه شرایطی از کرامت برخوردار است؟
بسم الله الرحمن الرحیم. خداوند در قرآن کریم تکریم را به انسان نسبت داده است: (و لقد کرمنا بنی آدم) که به معنای عظمت دادن و شرافت بخشیدن به انسان است. در واقع حق تعالی برای انسان شرافت خاصی را در نظر گرفته است که در جریان مأمور شدن ملائکه برای سجده بر آدم(ع) این حقیقت دیده می شود. شیطان هم اعتراضش این بود که چرا آدم را تکریم نمودی و به او عظمت دادی تا مسجود من باشد.
حق تعالی آفرینش انسان را ویژه قرار داد، نیروهای الهی را در او به ودیعه نهاد که او به همین جهت می تواند عظیم و شریف باشد و نسبت به سایر موجودات امتیاز ویژه ای داشته باشد. البته این جایگاه ویژه در صورتی است که تمام چیزهایی که خداوند برای او در نظر گرفته، در جای خود قرار بگیرد و انسان هر یک از آن ویژگی ها را در سایه عقل خود به کار گیرد. در این صورت است که او می تواند عظمت و شرافت خود را به فعلیت برساند. پس لازمه رسیدن به این مقام این است
کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمی
صفحه 113
که راه درست و مسیر صحیح الهی را طی نماید.
مطلب دیگر این که کرامت انسانی را نمی توان به امور عرضی مانند نوع چهره، زیبایی و یا سفید بودن وابسته دانست. این امور مایه کرامت نیست، بلکه به عنوان امور ضمنی می توان به آنها نگریست و هیچ دخالتی در کرامت انسان ندارند. به عنوان مثال، بلال حبشی چهرة چندان مناسبی نداشت و پوست بدنش هم سیاه بود و حتی بیان مطلوبی هم نداشت و حرف «ش» را «س» تلفظ می کرد، اما با این حال از مراتب معنوی و مقامات انسانی بالایی برخوردار بود. این نشان می دهد که ویژگی هایی چون سفید بودن و یا خوش قد و قامت بودن هیچ مدخلیتی در کرامت انسان ندارد و کرامتی که خدای متعال برای انسان خواسته، در گرو امور دیگری غیر از این هاست.
فرشتگان که مأمور شدند بر آدم سجده کنند، سجدة بالفعل بود و منظور این بود که همین الان سجده کنید و این نشان می دهد که انسان بالفعل دارای کرامت بوده حالا برخی از مراتب کرامت بعداً حاصل بشود مسئلة دیگری است.
کرامت انسان دارای مراتب است که برخی به فعلیت رسیده است و بعضی دیگر به فعلیت نرسیده اند. بعضی آیات سوره بقره که به موضوع سجده فرشتگان پرداخته، ناظر به مراحل معرفتی است، چون خداوند در جواب اعتراض ملائکه فرمود او چیزی دارد که شما ندارید، این که آدم می تواند از اسماء الله خبر دهد اما شما نمی توانید. این آیات دلالت دارند که معرفت به این امور در آدم(ع) فعلیت داشته است. پس می توان گفت حداقل برخی از مراحل کرامت در انسان فعلیت داشته است.
کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمی
صفحه 114
آیا از توضیحات شما می توان این برداشت را کرد که چون کرامت آدمی در پرتو معرفت به خدا حاصل می شود، پس کسانی که خدا را قبول ندارند هیچ کرامتی ندارند؟
چنین کسانی هم دارای نیروها و ویژگی هایی در نهادشان هستند که اگر آنها را به فعلیت برسانند، می توانند به مقامات عالی نائل شوند؛ ولی چون از آن ویژگی ها استفاده نکرده اند و آن را به فعلیت نرسانده اند، متأسفانه از کرامت بی بهره شده اند. به بیان دیگر، انسان به انداز ه ای که توانایی های انسانی و نیروهای الهی اش را به فعلیت رسانده باشد، می تواند از آن استفاده کند. خداوند قوه عقل و خرد را به آدمی عطا کرده تا او این کرامت را تحصیل کند. نعمت عقل برای این است که در مواردی که بین خواسته های نفسانی و خواسته های انسانی تضاد به وجود می آید، عقل حاکمیت نماید تا انسان به کرامت و شرافت خود دست یابد.
ولی متأسفانه خیلی ها نتوانسته اند این کمیت را به عقل خود بدهند بلکه بر اساس هواهای نفسانی و در مسیر بدی قدم گذاشته و از کرامت فاصله گرفته اند.
در احکام فقهی آمده است که به مرتدِ محکوم به اعدام هم نمی توان توهین کرد و یا مجرمی که محکوم به شلاق شده، در شلاق زدن نباید از حد شرعی تعدی کرد؛ آیا این نشان دهنده نوعی کرامت برای مرتد و مجرم است؟
دلیل این منع و نهی این است که مجازاتی اضافه بر مقدار معین شده شرعی ظلم محسوب می شود، لذا نباید از حد معین شده شرع تجاوز کرد؛ به بیان دیگر، فردی که خطایی کرده و یا مرتد شده، شرعاً و عقلاً برایش عقوبتی مقرّر شده است؛ ولی ما نباید ظلم کنیم و مرتکب خطا شویم. اما شخص مرتد با ارتداد، شرافتش را از دست
کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمی
صفحه 115
داده و به خاطر انتخاب الحاد، دیگر کرامت فعلی ندارد. پس نباید بین شرافت ذاتی و مواردی که ظلم و تجاوز به دیگری ولو مرتد و مجرم می باشد خلط نمود.
آیا عقوبتی که در این موارد مقرّر گردیده به این دلیل نیست که شخص مجرم کرامتش را زیر پا گذاشته و اساساً مجازات کردن او مساوی با کرامت ذاتی است؟
این مطلب خود بحث دیگری است که اساساً چرا خداوند برای انسانی که به او کرامت داده عقوبت در نظر گرفته است؟ اگر واقعاً انسان کرامت ذاتی دارد، چرا مجازات می شود؟! در پاسخ به این پرسش باید بگوییم که انسان و بلکه اجتماع انسانی هر یک دارای کرامت هستند و لذا اگر کسی بخواهد با بیان و رفتار و حرکاتش کرامت افراد را از بین ببرد و نگذارد که کرامت آنها به فعلیت برسد؛ عقل حکم می کند که باید مانع او شد و جلویش را گرفت. به دیگر سخن، اگر کسی بخواهد به اجتماع انسانی ضرر بزند و یا در جامعه فساد ایجاد کند ودر نتیجه رفتار بد او، اجتماع نتواند در مسیر کمال و به فعلیت رساندن کرامت خویش گام بردارد، عقل می گوید که جلوگیری کردن او جایز است و مجازاتش هم امری عقلی است، زیرا او حقوق انسانی دیگران را پایمال کرده است.
آیا به فعلیت رساندن کرامت به انسان اختصاص دارد یا این که غیر از انسان، دیگر موجودات هم توانایی چنین کاری را دارند؟
وجود این توانایی در انسان برایمان روشن است. در خصوص شیطان هم گفته اند عملش بسیار زیاد است ولی این توانایی در مسیر کمال نیست بلکه در همان مسیر شیطانی است. عبادت آدم(ع) برای به فعلیت رساندن قوه، نیل به کمال بوده است. ولی عبادت شیطان که گفته اند شش هزار سال در سجده بوده، برای نیل به
کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمی
صفحه 116
کمالات معنوی نبوده است؛ شیطان برای دست یابی به معارف عالی و کرامات فعلی، عبادت نکرد؛ به همین جهت وقتی خداوند به او امر کرد در برابر آدم(ع) خضوع کند و سجده نماید، در مقابل فرمان الهی تمرد کرد. همین مخالفت کردن با خدا نشان می دهد که آن همه عبادت او هیچ اثر روحی و کرامتی برایش نداشته است.
با توجه به بحث های خاص حقوق بشر که در سطح دنیا مطرح است و مثلاً مجازات اعدام را حتی برای مجرمین؛ ناسازگار با کرامت انسان می دانند؛ به نظر حضرت عالی آیا منطق اسلام این نظر را می پذیرد که بدون توجه به دین و آموزه های وحیانی برای انسان حقوقی را قائل شویم و آیا مبانی اسلام حقوق بشر مصطلح را تأیید می کند؟
دین اسلام و شریعت اسلامی در هر عصر و زمانی برای انسان یک سری حقوقی را در نظر می گیرد؛ ممکن است این حقوق تشریع شده با آن چه انسان ها قطع نظر از دین برای خودشان در نظر می گیرند؛ مطابقت داشته باشد و ممکن است در برخی موارد مطابقت نداشته باشد؛ به عبارت دیگر، در دید الهی که یک دیدگاه آگاهانه وسیع است همه حقوقی که با کرامت سازگار است برای انسان در نظر گرفته شده است که برخی از آنها را حقوق بشر مصطلح هم پذیرفته اما برخی از حقوقی را که اسلام برای انسان قائل است هنوز حقوق بشر نپذیرفته و ممکن است در آینده به آن برسد.
آیا ممکن است شریعت اسلامی در برابر حقی از حقوق انسان که ما فطرتاً آن را در می یابیم؛ سکوت کرده باشد؟
بله ممکن است. حقوقی وجود دارد که بنای عقلا به آن می رسد و عدم ردع شارع دلیل بر تأیید وامضای آن است. پس وقتی عقلا چیزی را برای انسان به عنوان
کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمی
صفحه 117
یک حق به رسمیت بشناسند و شریعت هم ردعی از آن نکرده باشد، همان بنای عقلاء جز شریعت خواهد بود و در واقع از حقوق الهی انسان به حساب می آیند.
عدم ردع شارع در خصوص بنائات عصر معصومین است، اما اگر عقلا در طول زمان و بعد از عصر ائمه، اموری را جز حقوق انسان به حساب آورند؛ تکلیف این حقوق از نظر شرع چیست؟
در عالم واقع و خارج چنین چیزی نداریم، زیرا همیشه انبیاء و رهبران الهی بودند و شریعت جاری بوده و در هرعصر و زمانی بنای عقلا وجود داشته است، لذا اگر شارع از بنایی ردع نکرده باشد، اعتبار و شرعیت آن درست می شود. از این رو، این مسئله درست نیست.
یعنی به نظر شما همه اتفاقات عالم نزد حضرات معصومین(ع) اتفاق افتاده است؟
اگر امر عقلایی باشد، بله؛ البته عقلای هر قوم منظور است نه این که فیلسوف و صاحب نظریه ای پیدا شود و بگوید فلان چیز حق انسان است در حالی که عرف عقلا به نظر او توجهی نداشته باشد. پس چنین نظریاتی از حیث بنای عقلا فایده ای ندارد.
آیا این بیان شما معنایش این نیست که شما معاصرت را در عدم ردع شارع شرط نمی دانید؟ در حالی که سؤال مطرح روز این است که مثلاً فلان جوان به دانشگاه رفته و ذهنش شبهه دار شده و منکر خدا گردیده و به اصطلاح «مرتد عن شبهة» شد. در شریعت که برای مرتد حکم اعدام بیان شده، شامل این جوان و امثال او نمی شود. ممکن است چنین اتفاقاتی مخصوص اعصار بعد از زمان شارع باشد و در عصر ائمه اتفاق نیفتاده باشد.
کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمی
صفحه 118
بدیهی است که اگر در اطلاق ادله مربوط به حدود، شک داشته باشیم، حد را جاری نمی سازیم و مدعی اطلاق ادله برای این موارد باید دلیل اقامه کند، چون در وقت شک در اطلاق ادله نمی شود به آنها تمسک کرد. این نظر من از باب قاعدة «درء» نمی باشد، چون آن خود قاعده ای است که باید در جای خودش به آن رسیدگی کرد. بلکه چون مسئله نفوس امر مهمی است بدون احراز اطلاق نمی توان آن را جاری ساخت و قبل از تنقیح ادله باید توقف کرد.
با این توضیح، آیا شما معاصرت را شرط احراز عدم ردع می دانید یا خیر؟
در خصوص حجیت بنای عقلا، معاصرت شرط است. البته ممکن است کسی درباره بنائات عقلا قائل به توسعه باشد و بگوید شارع از همان موقع بنائات بعدی را در نظر گرفته است چون او احکام الهی مورد نیاز بشر را جعل می کند. اما بحث تفصیلی این موضوع این جا نیست و در جای خود باید بررسی شود که تا چه حدی می توان این شرط را پذیرفت.
حضرت علی(ع) در عهدنامه معروف به مالک اشتر سفارش می کند با مردم مصر رفتار انسانی ـ اسلامی داشته باشد، زیرا آنها «اما اخ لک فی الدین او نظیر لک فی الخلق» سؤال ما این است که حدود این حقوق تا کجاست و به چه میزان باید حقوق دیگر انسان ها را مراعات کرد؟
در سیرة حضرت علی(ع) آمده است که وقتی دیدند به وضع و حال پیرمردِ غیر مسلمانی رسیدگی نمی شود، اعتراض نمودند که چطور این پیرمرد تا وقتی که جوان بود و توانایی داشت از او کار کشیدید و استفاده بردید ولی حالا که از کار افتاده و ناتوان شده، رهایش کرده اید؟ حضرت دستور دادند که از محل بیت المال به او
کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمی
صفحه 119
رسیدگی کنند. این شخص یک انسان است وصاحب حق که جامعه اسلامی باید به حقوق انسانی او احترام بگذارد. و اصلاً به طور کلی حقوق انسان ها منهای دین و آیین آنها محترم است. این امر در حد خود نشانه تکریم انسان است؛ ولی تکریم مطلوب نیست. چون تکریم مطلوبی که خداوند به آن اشاره کرده است: (و لقد کرمنا بنی آدم) خیلی فراتر و بالاتر از این حد است. این گونه مسائل عادی در مقابل کرامت واقعی انسان امور خرده ریز و جزئی به شمار می آیند که جامعه اسلامی موظف است آنها را حتی نسبت به غیرمسمانان هم رعایت کند. این خود نشانه کمال اسلام است که حقوق غیر مسلمانان را که در سایه حکومت اسلامی زندگی می کنند، مراعات می نماید و به آنها توجه می کند.
این سخن حضرت عالی که اسلام به دلیل رعایت حقوق انسان ها دین کاملی است؛ در واقع نشان دهنده این معناست که شما پذیرفته اید برخی از حقوق قبل از اسلام و فارغ از شریعت الهی، ارزش دارند و البته اسلام هم آنها را رعایت کرده است.
اصولاً بنای عقلا بر این امر استوار است که باید حقوق دیگر انسان ها را رعایت کرد و اگر از کسی استفاده کردید، باید حقش را هم بدهید، هر چند این حق در پیری باشد، مانند حقوق بازنشستگی که امروز رسمیت پیدا کرده است. البته بنده جدا بودن این امر از دین را قبول ندارم، چون دین بنای عقلا را امضا کرده است و چیزی که دین امضا نموده باشد، جزء دین محسوب می شود.
امیرمؤمنان(ع) در فرازهایی از نهج البلاغه در وصف دین اسلام می فرماید: مردم قبل از اسلام در وضعیت بدی زندگی می کردند،
کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمی
صفحه 120
ثروتمندان به فقرا ظلم می نمودند دختران را زنده به گور می کردند، به عهد و پیمانتان وفادار باشید، دخترانتان را زنده به گور نکنید و به محرومان ستم روا ندارید. با توجه به این نگاه به دین، ما دین را بر اساس این گزاره های عقلایی ارزیابی می کنیم و زشتی برخی از چیزها را از نظر عقلا می فهمیم بدون این که نظر شرع در این خصوص مدخلیتی داشته باشد.
این که حضرت فرمودند مردم در دوران جاهلیت دخترها را زنده به گور می کردند، این عمل جاهلان بود و عقلا این عمل زشت را مرتکب نمی شدند. عقلا می فهمند و می گویند هر انسانی که به وجود می آید، حق حیات دارد. این که پدر، دختر را زنده به گور می کرد، این عمل او تجاوز به حقوق دختر بود که متأسفانه عرف آن عصر آن را پذیرفته بود. ولی این رسم غلط در آن سرزمین اجرا می شد و کسانی بدان دست می زدند که از معارف و منطق عقلانی دور بودند و در توحش به سر می بردند، اما عمل آنها با بعثت پیامبر اسلام(ص) مورد نکوهش اسلام قرار گرفت.
پس نمی توان اعتبار این گونه حقوق را به شرع نسبت داد، بلکه این امور فی نفسه ارزش هستند و به خاطر همین گزاره های عقلانی ما اسلام را انتخاب می کنیم.
دین اسلام به جهت این که از این امور انحرافی و لغزش ها مبرّا و پیراسته است، دین کامل و تمام قرار گرفته است، چرا که در غیر این صورت خیلی ها مسلمان نمی شدند. هر چه اسلام دارد همسو با فطرت انسانی است که مورد قبول آدمی است. شارع از یک طرف زنده به گور کردن دختران را مورد مذمت و نهی قرار داده و از
کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمی
صفحه 121
سوی دیگر معاملات عقلا را امضا کرده و شکل آن را پذیرفته است. بله اگر دختری عمل زشت و شنیع انجام دهد، شرع برایش مجازات تعیین کرده که می پذیریم ولی دختری که هیچ گناهی نکرده و تازه به دنیا آمده است، هیچ عقلی نمی پذیرد که او را اعدام کنند و حیات را از او سلب کنند. اگر غیر از این می بود اسلام زیر سؤال می رفت.
پس برخی از امور اعتبار و ارزش خود را از شرع نگرفته اند و پیش از آن اعتبار داشته اند. شاهدش این که شما می فرمایید اگر شرع غیر از بنای عقلا حکم کند، قابل قبول نخواهد بود.
این که عقلا به زشتی ظلم حکم می کنند، این همان حکم شرع است و در واقع بنای عقلا مورد امضای شرع قرار گرفته است.
احترام گذاشتن به دیگران و رعایت حق آنها، اختصاص به انسان ندارد، زیرا ما موظفیم به حیوانات هم احترام بگذاریم و حقشان را مراعات کنیم؛ در حالی که اهدافی که در این همایش مورد نظر است، نشان دادن جنبه های رحمانی اسلام و تبین اسلام ناب و این که خشونت غیر انسانی در اسلام وجود ندارد.
هر کدام از این موارد، بحث های خاص خود را دارد و باید از نظر فقهی و روایی موضوع را بررسی کرد و اطلاق و تقیید ادله و دلالت روایات را بررسی کرد. به عنوان مثال بحث «مرتد عن شبهة» که پیش از این بحث مطرح شد، باید به اطلاق ادله نگریست. مرحوم شیخ انصاری(ره) در مکاسب محرمه این سؤال را مطرح می کند که: اگر کسی چیزی را بگوید که لازمه آن انکار رسالت است ولی خودش توجه به این لازمه نداشته باشد، آیا می توانیم حکم به ارتداد او بکنیم یا خیر؟ اینها بحث هایی است که باید در جای خود مطرح شود، اما اگر بخواهید یک قاعده کلی در این باره
کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمی
صفحه 122
استخراج کنید می توان گفت که اگر جایی حکم شود و حکم مزبور مصداق ظلم باشد و نتوان احتمال دیگری داد، آن حکم مردود است.
حضرت امام(ره) هم ظاهراً در بحث مربوط به «حیل ربا» می گویند ربا جنگ با خداست و خداوند آن را ظلم به شمار آورده است. و نمی توان به حیلی که درست می کنند استدلال کرد و این ادله را تخصیص زد، ولی بعضی از موارد هست که با وجود مخصص، اطلاق دلیل از بین می رود.
آیا به نظر شما کرامت با ایمان شروع می شود و حداقلِ مرتبه کرامت، نیل به ایمان و قرارگرفتن در مسیر کمال است؟
خداوند در وجود انسان چیزهایی مانند فطرت و عقل را به ودیعت گذاشته است که اگر انسان آنها را در مسیر قرار بدهد و مراحل رشد را صحیح طی کند، اینها به شکوفایی می رسند و زمانی که بن مایه های وجود انسان شکوفا شود، به عظمت و شرافت فعلی نائل می گردد. اما اگر راه صحیح را طی نکند، نه تنها به کرامت و شرافت مطلوب نمی رسد، که ممکن است از این نیروهای الهی در جهت مقابل و عکس استفاده نماید و عقل خود را در مسیر حیله ها و تزویرها به کار گیرد و کم کم به «اسفل السافلین» سقوط کند؛ چنان که قرآن فرموده: (ثم رددناه اسفل سافلین).
به بیان دیگر؛ انسان هم تکاملش اختیاری است و هم سقوطش به دست خود اوست که زمینه هر دو طرف را خداوند فراهم نموده است. از همین رو صعود و سقوط انسان به خداوند نسبت داده شده است، زیرا بن مایه های کمال و سقوط را خداوند در وجود انسان قرار داده و آدمی به اختیار خود از این توانایی ها در مسیر خیر یا شر استفاده می کند. از این رو کسی که مرتد شده، کرامت فعلی ندارد و سقوط کرده است و به همین دلیل سزاوار مجازات می شود.
کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمی
صفحه 123
اگر همین شخصِ مرتد بعد از ارتدادش، بینا شود و بازگشت نماید، پس از توبه چه وضعیتی پیدا خواهد کرد؟
این مسئله یک جنبة فردی دارد و یک جنبة اجتماعی، از نظر فردی ممکن است به او بگوییم که در باطن توبه ات قبول است ولی از لحاظ اجتماعی می گوییم که توبه اش پذیرفته نیست و حکم ارتداد در حق او اجرا می شود و به حسب ظاهر، توبه او قبول نمی شود ولی بین خود و خدای خود می تواند توبه کند و بازگردد و به حسب باطنی توبه اش قبول می شود. با این حال جنبة اجتماعیِ مسئله این اجازه را به ما نمی دهد که از حکم او صرف نظر کنیم، به همین جهت باید کشته شود.
به نظر شما رابطه کرامت انسان با حق اختیار او چیست و این مسئله را چگونه ارزیابی می فرمایید؟
شرافت و کرامتی که خداوند برای انسان در نظر گرفته، اکتسابی است و نظیر علم لدنّی نیست که بدون اکتساب به انسان عطا شود چنان که انبیاء و اولیاء داشتند. بلکه انسان باید مسیر صحیح را بپیماید تا به کمال برسد و این امر به اختیار انسان است و او می تواند در جهت عکس حرکت کند و راه سقوط و تباهی را در پیش گیرد. اصل وجود عقل ـ که از تفضلات خداوند به انسان است ـ اکتسابی نیست، ولی استفاده از آن اکتسابی است، ما که از قوه عقل برخورداریم، می توانیم تحصیل علم کنیم، با اهل دین و بصیرت صحبت نماییم و با یکدیگر مراوده و گفت و گو داشته باشیم و این گونه عقلمان را رشد دهیم و به کمال برسانیم. پس وقتی رشد قوای درونی ما اکتسابی شد، تکامل ما هم اختیاری خواهد بود. البته در طی مسیر تکامل گاهی عقل با راههای متضاد و مختلفی مواجه می شود که باید از میان آنها راه صحیح را انتخاب کند و به کمک فطرت و دعوت انبیای الهی در مسیر درست و مستقیم
کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمی
صفحه 124
گام بردارد و به اختیار خودش به ندای فطرت و دعوت پیامبران گوش فرا دهد و به کمال برسد.
حال اگر به جای گوش سپردن به فطرت و پیام انبیاء(ع) به هواهای نفسانی خویش توجه کند و یا از عقل و فطرت و دعوت انبیا(ع) برای رسیدن به مطامع دنیوی و نفسانی خویش استفاده ابزاری نماید، در واقع به اختیار خود راه سقوط را طی کرده و خویشتن را از تکامل و رشد محروم ساخته است.
اصولاً پایه و اساس عزت و شرافت انسان در گرو اختیار اوست و به موجب همین خصیصه بر دیگر مخلوقات شرافت و فضیلت بیشتری پیدا کرده است.
آیا می توان از فرمایش حضرت عالی این گونه استفاده کرد که مختار بودن انسان یکی از موارد بروز و ظهور (لقد کرمنا بنی آدم) است؟
بله، پایه و اساس شرافت و عظمت و کرامت انسان همان اختیار است، اصلاً همین اختیار موجب شرافت انسان بر سایر موجودات گردیده است.
اگر این انسان صاحب اختیار به واسطه زندگی در محیطی دور از تمدن و فرهنگ انبیاء(ع) سخن حق به گوش او نرسد چه وضعیتی دارد؟ آیا کرامت او محفوظ است؟ آیا در آخرت جایگاه خوبی خواهد داشت؟
بله، جایگاهش خوب است و یا حداقل چون جاهل قاصر است، معذب نخواهد بود.
نمی شود به بیش از این قائل شد؟ یعنی بگوییم جایگاه چنین قاصری با جایگاه مسلمان عامل به تکالیف یکسان است و در واقع ایمان اشخاص بر حسب شرایط، تعریف و تعیین می شود؟
می توان گفت مسلمانی که از روی اختیار خویش راه خود را پیدا کرد و به تکلیف الهی عمل نمود، با چنین قاصری در یک جا خواهند بود. به بیان یکی از
کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمی
صفحه 125
اساتید ما، کسانی که قاصرند، لحظه مرگشان امام(ع) برای آنها ظهور پیدا می کند و مسلمان از دنیا می روند. به اصطلاح امروزی، آنها یک شبه راه صد ساله را می روند و از راه میان بر به مقصد می رسند.
خیلی ها بودند که خدمت پیامبر خدا(ص) می رسیدند و اسلام می آوردند و فردای آن روز هم شهید می شدند و حتی برخی نماز نخوانده شهید شدند و اهل بهشت گردیدند و با کسانی که سال ها نماز خوانده بودند، در یک جا خواهند بود. این به آن جهت است که همان گونه که رسول خدا(ص) علوم را به طور اشراقی به حضرت علی(ع) منتقل کردند، این قاصرین نیز در لحظه آخر به برکت نظر امام(ع) به مراحل عالی می رسند.
به عبارت دیگر، آن چیزی که مایه احترام و کرامت یک انسان است، عمل او به حجت است، نه مسلمان و مسیحی بودن. بعید نیست که برهان لطف در این جاها مصداق پیدا کند و در واقع، قاصران از کافران، اهل نجات بوده و از عذاب الهی ایمن باشند؛ زیرا اعتقاد به عذاب قاصرین مستلزم ظلم است و به همین دلیل، حکم عذاب کافر، شامل کافر قاصر نمی شود.
در پایان چنانچه خاطره یا مطلبی که نمایانگر اهتمام حضرت امام(ره) به مسئله کرامت انسان و احترام گذاشتن به انسان باشد، بیان بفرمایید، سپاس گزار خواهیم بود.
مطلب خاصی ندارم ولی به اجمال عرض می کنم که حضرت امام(ره) از جمله افرادی بودند که مسیر مؤمنان و صالحان واقعی را طی کردند و آن چه خداوند در وجودشان به ودیعت گذاشته بود، به فعلیت رساندند. از این رو ایشان شایستگی آن را دارند که برای همه ما، از طلاب حوزه های علمیه گرفته تا دیگران، الگو باشند.
کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمی
صفحه 126
ایشان کارها را برای رضای خدا و ادای تکلیف انجام می دادند. بدیهی است که انجام دادن کارها برای رضای خدا، به معنای استفاده کردن از داده های الهی همچون عقل و فطرت است. اساساً انسان های عادی نمی توانند آرامش خاطر داشته باشند. اما ایشان از یک سکونت و آرامش بالاتر از حد معمول برخوردار بودند و اصلا برایشان اهمیت نداشت که خلق خدا دور او باشند یا نباشند.
امام(ره) مسیر را پیدا کرده بود و می دانست مقصد او کجاست؛ به همین جهت در راه رضای الهی فقط برایش انجام تکلیف مهم بود و این همان به فعلیت رساندن توانایی ها و داده های الهی و استفاده مطلوب از قوه اختیار است.
بنابراین می توانیم با تأسی به ایشان راه کمال را طی کنیم و از هوی و هوس فاصله بگیریم. اگر واقعاً این بزرگان را اسوه خویش قرار دهیم، متنبه خواهیم شد و در مسیر رشد و کمال حرکت خواهیم کرد.
مجدداً از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید صمیمانه تشکر می کنیم.
در سال 1316 شمسی در تهران در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد.
درس های ابتدایی را در تهران فرا گرفت و سپس تحت تربیت و آموزش «آقا شیخ محمد حسین زاهد» قرار گرفت. با درگذشت او، استاد خرازی به بازار تهران رفت و مدتی به کسب و کار پرداخت، اما به زودی بازار را رها کرد و به حوزۀ درسی آیة الله مجتهدی رفت و بسیار مورد عنایت و علاقه او قرار گرفت.
با فراگیری درس های مقدماتی، در سال 1336 به قم آمد و به تحصیل پرداخت.
در قم نیز باقی ماندۀ درس های مقدمات را نزد آیة الله فشارکی آموخت و در درس شرح لمعۀ آیة الله شیخ محمدتقی ستوده شرکت می کرد. رسائل را نزد آیة الله شیخ مصطفی اعتمادی و آیة الله
کتابمجموعه آثار همایش امام خمینی و قلمرو دین "کرامت انسان" (ج. 13): مصاحبه ها و میزگردهای علمی
صفحه 127
حاج شیخ محمد شاه آبادی و مکاسب را نزد آیة الله میرزا علی مشکینی و کفایه الاصول را نزد آقایان آیة الله حاج سید محمدباقر سلطانی و حاج شیخ محمد شاه آبادی و حاج شیخ علی تنکابنی فلسفی فرا گرفت . هم چنین برای آموختن فلسفه، کلام و عقاید نزد آیة ا لله شیخ محمد شاه آبادی می رفت و استفادۀ فراوانی برد.
او از سال 1341 در درس خارج آیات عظام: سیدمحمدرضا گلپایگانی، سیدمحمد محقق داماد، سید حسن فرید اراکی شرکت کرد و در درس خارج شیخ محمد علی اراکی تا اواخر عمر ایشان حضور داشت.
ایشان در سال 1343 شمسی با توجه به اهمیت مقابله با تبلیغات مسیحیت و نیز نظر به ضرورت ایجاد تشکیلات منسجمی برای مبارزۀ همیشگی با افکار التقاطی، مؤسسۀ در راه حق را بنیان نهاد.
از دیگر فعالیت های آیة الله خرازی در این عرصه، همکاری با مجمع فقهی اهل بیت، دربارۀ مسائل جدید فقهی است که این همکاری هم اکنون نیز ادامه دارد.
ایشان از سال های تحصیل دورۀ سطح به تدریس نیز می پرداخته و از حدود بیست سال پیش تاکنون به تدریس خارج فقه و اصول برای طلاب اشتغال داشته است. وی تاکنون کتاب ها و رساله های گوناگونی نگاشته که برخی از آنها به شرح زیر است:
1 ـ احیاء الموات 2 ـ الامر بالمعروف و النهی عن المنکر 3 ـ بدایة المعارف الالهیة 4 ـ عمدة الاصول 5 ـ قیامت 6 ـ کلمة حول حدیث ثقلین 7 ـ فی رحاب التقوی 8 ـ کلمة حول توسل 9 ـ معالم لیلة القدر 10 ـ ارث الزوجة 11 ـ تحدید الکر 12 ـ بحوث هامة 13 ـ اشکال و انواع دفاع مقدس 14 ـ تعلیقه بر مکاسب 15 ـ روزنه هایی از عالم غیب 16 ـ کتاب الجهاد 17 ـ طهارت در قرآن 18 ـ من لا یحضره التفصیل.
او در سال 1359 به عضویت جامعۀ مدرسین حوزۀ علمیۀ قم در آمد و تاکنون با آن نهاد همکاری دارد. هم چنین با پیشنهاد جامعۀ مدرسین به نمایندگی مجلس خبرگان رهبری در دورۀ دوم و سوم و چهارم از استان تهران انتخاب شدند.
وی هم اکنون در قم حضور دارد و به تدریس و تربیت طلاب مستعد و جوان میپردازد.
http://www.imam-khomeini.ir/fa/c78_127095/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8/%D9%85%D8%AC%D9%85%D9%88%D8%B9%D9%87_%D8%A2%D8%AB%D8%A7%D8%B1_%D9%87%D9%85%D8%A7%DB%8C%D8%B4_%D8%A7%D9%85%D8%A7%D9%85_%D8%AE%D9%85%DB%8C%D9%86%DB%8C_%D9%88_%D9%82%D9%84%D9%85%D8%B1%D9%88_%D8%AF%DB%8C%D9%86_%DA%A9%D8%B1%D8%A7%D9%85%D8%AA_%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%A7%D9%86_%D8%AC_13_%D9%85%D8%B5%D8%A7%D8%AD%D8%A8%D9%87_%D9%87%D8%A7_%D9%88_%D9%85%DB%8C%D8%B2%DA%AF%D8%B1%D8%AF%D9%87%D8%A7%DB%8C_%D8%B9