سیمای اساتید و شاگردان آیت اللّه اصفهانی در تخت فولاد اصفهان
و به یُمن وجود فقهای بزرگ از جمله آیات عظام: ملامحمد باقر فشارکی،....
سیمای اساتید و شاگردان آیت اللّه اصفهانی در تخت فولاد اصفهان
چکیده
مرحوم سید حدود 9 سال در حوزه علمیه اصفهان ساکن بود و در این مدت از محضر علمای بزرگ این حوزه استفاده نمود. مؤلف در این مقاله به شرحی مختصر از زندگانی اساتید ایشان که در ارض اقدس تخت فولاد مدفون می باشند پرداخته و در پایان تعدادی از شاگردان آن مرحوم که در این مکان مدفون بوده را ذکر می نماید.
دوران تحصیل
یکی از بزرگان فقهای خاندان کلباسی نقل می کند که در جلسه ای در زمان ریاست و زعامت مرجع کل، مرحوم آیت الله حاج آقا سیدابوالحسن مدیسه ای اصفهانی در نجف اشرف برگزار شده بود و جمع زیادی از علما و بزرگان در آن حضور داشتند، مرحوم آقا سید ابوالحسن به من رو کرده و فرمودند:
«آقا من هرکجا که رسیده ام و پیشرفت هایی که داشته ام را مدیون خاندان شما هستم و مرحوم آقا میرزا عبدالرحیم بود که مرا به این وادی کشانید.»
آنگاه به تفصیل، جریان را بازگو کردند که خلاصه ی آن را می آوریم.
مرحوم میرزا عبدالرحیم که در مدیسه(از توابع لنجان اصفهان) صاحب املاک و اراضی بوده، هرچند یک بار برای سرکشی به زمین های خود به مدیسه می رفته است. در یکی از این رفت و آمدها، میرزا عبدالرحیم با سیّد محمد پدر آقا سیّد ابوالحسن که از کشاورزان آنجا بوده، آشنا می شود و متوجه استعداد و قابلیت فرزند او یعنی سیدابوالحسن - که مقداری از مقدمات را خوانده بود – می گردد؛ از او می خواهد که درس طلبلگی را ادامه دهد. میرزا عبدالرحیم پس از صحبت و گفتگوی زیاد، پدر و مادر سید ابوالحسن را راضی می کند تا فرزندشان را روانه ی اصفهان و حوزه ی آن سامان کنند. سیّد که ابتدا دو سه ماهی در منزل میرزا عبدالرحیم و سپس در یکی از حجرات مدرسه "نیم آورد" اقامت گزید، حدود نه سال در حوزه ی علمیه ی اصفهان به یادگیری مقدمات و سطوح عالی و دروس خارج پرداخت. در این مدت، پدر سیّد، ماهی یک مَن، نان و سی شاهی برای فرزندش به عنوان خرجی می فرستاده است.
یک روز میرزا عبدالرحیم متوجه می شود که خبری از سید ابوالحسن نیست و به او می گویند که سیّد، دو سه ماهی است که درس را رها کرده و به مدیسه رفته است. میرزا، در ضمن سرکشی از زمین های خود، به سراغ سیّد ابوالحسن رفته و جریان را جویا می شود. سیّد، پاسخ می-دهد که پدرم پیام فرستاده که من پیر و فرتوت و از کار افتاده شده ام، دیگر نمی توانم خرجی برایت بفرستم، اگر می توانی بیا خودت بیل بزن و کار بکن! میرزا عبدالرحیم به سیّد می فرماید: چرا این مطلب را به من نگفتی و درس را رها کردی؟ سیّد باز می گوید که بر فرض که مشکل خرجی من برطرف شود، دیگر در حوزه ی اصفهان بیش از این پیشرفتی نخواهم داشت و باید به عتبات و حوزه ی نجف بروم.
میرزا هم در پاسخ می فرماید که خوب اشکالی ندارد، شما را به نجف اشرف می فرستم. میرزا عبدالرحیم در اینجا با مخالفت پدر روبرو می شود و پس از گفتگوی زیاد، پدر سید را راضی می کند. اما مادر سید اظهار ناراحتی شدید می کند و از اینکه نمی تواند فراق فرزند عزیزش را تحمل کند. با این امر، به شدت مخالفت می کند. میرزا عبدالرحیم با مادر سیّد مذاکره ای طولانی کرده و به او گوشزد می-نماید؛که آیا نمی خواهید پسرتان از ستاره های درخشان تشیع شود و در مقابل جدّ بزرگوارتان امیرالمؤمنین(علیه السلام) سرفراز باشید!؟ سرانجام مادر سیّد نیز رضایت می دهد و میرزا عبدالرحیم مبلغ بیست تومان آن روز به سیّد داده و او را روانه دیار عرشی نجف اشرف می نماید.
مرحوم آقا سید ابوالحسن پس از نقل ماجرای بالا، فرموده بودند که با بیست تومان آقا میرزا عبدالرحیم، هم اسب و هم کتاب و هم خرجی راه را تهیه کردم و هنگامی که به نجف رسیدم. هنوز بیست و هفت ریال دیگر آن باقی بود و همین مقدار باقی مانده، خرج شش ماه اقامت مرا در نجف اشرف، تأمین نمود.
اساتید
از اساتید معظم له در اصفهان تا به حال نام یازده تن از بزرگان علمای اصفهان شناسایی شده است که در زیر آورده می شود:
1- عالم کامل سید مهدی نحوی (متوفی 1307 ق)
2- عالم فاضل ومدرس حوزه علمیه شیخ محمد باقر قزوینی (متوفی 1365 ق)
3- عالم فاضل ادیب شاعر میرزا یحیی مدرس بیدآبادی (متوفی 1349 ق)
4- عالم زاهد فقیه میرمحمدصادق کتابفروش (متوفی 1304 ق)
5- عالم ربانی، حکیم و عارف کامل علامه آخوند ملامحمدکاشانی (متوفی 1333 ق)
6- علاّمه محقق و حکیم نامدار جهانگیر خان قشقایی (متوفی 1238 ق)
7- علاّمه محقق آیتالله العظمی علامه میرزا ابوالمعالی کلباسی (متوفی 1315 ق)
8- عالم ربانی، مرجع بزرگ تقلیدآیت الله العظمی علامه سیدمحمدباقردرچه ای (متوفی 1342 ق)
9- فقیه و مجتهد علامه میرزا محمد هاشم چهارسوقی (متوفی 1318 ق)
10- عالم فاضل میرمحمدتقی مدرس (متوفی 1333 ق)
11- عالم فاضل آقا سید علی کتابفروش (متوفی 1322 ق) «مرحوم جناب» در مورد سید علی کتابفروش می نویسد:
«تدریس او نوعاً سطح شرح لمعه بود، به این طرز که یکی از شاگردان، عبارت کتاب را خوانده، نکات ادبّیه آن را مطرح می ساخت و پس ازآن، ازخارج، تقریر مطالب کتاب را نموده با اقوال مساله و ذکر ادّله هریک و به این سبب، شاگردان او به اندک مدتی دارای قوه کافی برای فهمیدن احکام از روی مدارک می شدند و نوعاً اشخاص مبرّز معروف گردیدند. از جمله که در قید حیات است، آمیرزا ابوالحسن مدیسه ای معروف است.»
درجایی دیگر جناب می نویسد:
« میرزا ابوالحسن مدیسه ای اصفهانی در مدرسه میرزا حسین بیدآباد سالها سکونت داشت و نزد آقای سید علی کتابفروش علوم شرعیه و ریاضیات و بعضی علوم متفرقه را در اصفهان تحصیل کرده. »
آیتالله سیّد ابوالحسن اصفهانی در اواخر قرن سیزدهم و اوایل قرن چهاردهم هجری، یعنی در دورانی پا به عرصه ی حوزه علمیه اصفهان گذاشت؛که این حوزه به مرکز بزرگ تحقیق و تدریس در علوم اسلامی و معارف شیعی تبدیل شده بود و به یُمن وجود فقهای بزرگ از جمله آیات عظام: میرزامحمد حسن نجفی، ملامحمد باقر فشارکی، ملا اسماعیل حکیم درب کوشکی، شیخ محمد باقر نجفی اصفهانی، سید محمدباقر درچه ای، میرزا ابوالمعالی کلباسی، میرزا محمدباقر چهارسوقی (صاحب روضات)، میرزامحمدهاشم چهارسوقی، جهانگیر خان قشقایی، آخوند کاشی و شاگردانشان حوزه ی پرفیض اصفهان به دانشگاه جامع علوم اسلامی تبدیل شده بود؛که در رشته های مختلف علوم، اساتید برجسته و نام آوری به تدریس و تألیف و ترویج مبانی و معارف اسلامی و احکام دینی همت می گماردند. و آیتالله اصفهانی از تربیت شدگان این حوزه بود؛که خود از بزرگان فقهای قرن چهاردهم هجری گردید.
در زیر به شرح احوال مختصری از هشت تن از اساتید وی که مدفن آنها در ارض اقدس تخت فولاد است می پردازیم:
میرمحمدصادق حسینی
وی شاگرد و داماد علامه سید حجت الاسلام سید محمدباقر شفتی و ساکن محله خواجو بوده است. او از فقهای مبرّز و از استادان مسلم فقه و اصول در قرن سیزدهم است که در اصفهان مجلس تدریس داشته و فضلایی آن عصر در حلقه درس او حاضر می شده اند. در زمان او کمتر فقیهی در اصفهان به پایه و مایه علمی او بوده است. وی مردی گوشه گیر و متهّجد و متعبّد و از ریاست های ظاهری روحانی سخت گریزان بوده است. معاشرت او از خواص اهل علم و شاگردان تجاوز نمی کرده و ازمعاشرت با توده های مردم و اشراف وبزرگان سیاسی گریزان بوده است. از این رو مورد اقبال اهل دانش وفضیلت گشته و بزرگانی ازخدمتش کسب علم واخلاق می کرده اند.
«میرمحمدصادق کتابفروش» مخصوصاً در فقه، استادی مسلم بوده است و رسائلی در فقه استدلالی تألیف کرده است و شرحی در شرایع دارد.
از شاگردان او آخوند ملاعبدالکریم گزی، حاج میرزا بدیع درب امامی، حاج میرزا محمدباقر حکیم باشی و آقا سیدابوالحسن اصفهانی را می توان اشاره کرد.
آخوند ملاعبدالکریم گزی در تذکره القبور، استادش را این گونه توصیف می کند:
«و از جمله فقها ممتازین اصفهان بودند، نزد علما اصفهان به فقاهت معروف بودند و فرد گوشه گیر و مشغول تحصیل و مطالعه و تدریس و اهل تهجّد و عبادت بودند. شاگردان ایشان در اصفهان فعلاً بسیارند. حقیرنیز در زمان سطح خواندن، مدتی شرح لمعه خدمت ایشان می خواندم. و نوشتجات خوب متفرقه در فقه دارند. »
وفات میرمحمدصادق در پنج شنبه 12 شعبان 1304 ق در اصفهان بوده و نزد پدرش در بقعه سادات کتابفروش در سمت شمال غربی تکیه میرزا رفیعا نائینی، در جنوب غربی مزار متبرک تخت فولاد به خاک سپرده شد. این بقعه در زمان ایجاد فرودگاه، در این قسمت خراب گردید و آثار قبور نیز از بین رفته است.
آخوند ملامحمد کاشی
در اوایل در مدرسه جده بزرگ و در اواخر در مدرسه صدر بازار ساکن بوده و از محضر علمایی همچون میرزاحسن نوری حکیم، ملاعبدالجواد حکیم خراسانی، ملا محمد حسین مجتهد نطنزی، علامه ملاحسینعلی تویسرکانی وملا اسماعیل درکوشکی، ملامحمد حسن نطنزی (عبد علی شاه) استفاده نمود.
او در این دوران، آن چنان مهارتی در علوم اسلامی پیدا کرد که گذشته از آن که علامه شهید سید حسن مدرس، او را یگانه دوران و بی نظیر زمان خوانده است، خود به اجتهاد خویش در بیست و دو علم اشاره می کرده است.
وی دروسی همچون شوارق الالهام در علم کلام، شرح هدایه میبدی در حکمت مشاء و شرح منظومه و شواهدالربوبیه در حکمت متعالیه را تدریس می نموده است.
گذشته ازتبحر او در حوزه علوم اسلامی، وی از همان روزگار به عنوان عارفی نامبردار بوده است.
تعداد زیادی از ناموران حوزه اصفهان و دیگر شهرها از محضر او استفاده نمودند از آن جمله:
آقاسید ابوالحسن اصفهانی، حاج سید حسین طباطبایی بروجردی، سید جمال الدین گلپایگانی، حاج آقا رحیم ارباب، حاج شیخ محمود مفید و غیره را می توان اشاره کرد.
او سرانجام در روز شنبه بیستم شعبان سال 1333 ق در گذشت و بنا به وصیت خود، در تخت فولاد در بیابانی که محل خاکسپاری فقیران و غریبان بود به خاک سپرده شد. آن بیابان امروزه به گلستان شهدا شهرت دارد، که در شمار آبادترین قسمت تخت فولاد قرار دارد.
مرحوم جابری انصاری در ماده تاریخ فوت ایشان چنین می سراید:
طایری سر برون نمود و بگفت
زد محمّد علم به قصر بهشت
حکیم جهانگیر خان قشقایی
عارف بزرگوار حکیم و فیلسوف نامی جهانگیرخان قشقایی، فرزند آقامحمدخان دره شوی درحدود سال 1242 ق به دنیا آمد. از اعاظم حکما و متألهین، و اجلّه فلاسفه و مرتاضین بوده، در اوایل عمر اندکی تحصیل نموده، به سن چهل سالگی به اصفهان آمده و شوق تحصیل در او ایجاد شده، به تحصیل معقول و منقول پرداخت.
«مرحوم خان» از محضر درس آقامحمدرضا قمشه ای بهره ای فراوان عایدش شد، حکیم از اعاظم حکما و ارکان عرفای قرون اخیر است که سالها در اصفهان عهده دار تدریس فنون حکمت بوده و ده سال آخر عمر را در تهران اقامت گزید.
فقه و اصول را نزد حاج شیخ محمد باقرمسجد شاهی و میرزا محمد حسن نجفی فراگرفت. فلسفه را نزد ملا اسماعیل درکوشکی وطبیعیات را از میرزا عبدالجواد حکیم خراسانی تحصیل کرد و از دیگر اساتید وی ملاحسینعلی تویسرکانی و ملاحیدر صباغ لنجانی را می توان اشاره کرد.
مرحوم استاد جلال الدین همایی در مقدمه دیوان طرب پیرامون ورع، سجایای اخلاقی و شجاعت علمی وی می فرماید :
جهانگیرخان در اثر شخصیت بارز علمی و مقام مسلم قدس و تقوی و نزاهت اخلاقی و حسن تدبیر حکیمانه که همه در او مجتمع بود، فلسفه را که مابین علما و طلاب قدیم، سخت مرهون و با کفر و الحاد مقرون بود، از آن بدنامی به کلی نجات داد و آن را در سرپوش فقه و اخلاق چندان رایج و مطلوب ساخت؛که نه فقط دانستن آن موجب ضلالت و تهمت بد دینی نبود بلکه مایه افتخار و مباهات می شدی. معمولاً یکی دو ساعت از آفتاب برآمده در مسجد جارچی سه درس پشت سرهم می گفت که درس اولش شرح لمعه فقه و بعد از آن شرح منظومه حکمت و سپس درس اخلاق بود.
از خصوصیت گرانبار اخلاقی خان، سعه صدر، حسن سلوک و بزرگ منشی آن فیلسوف بزرگ است، وی تا آنجا که شرع و دیانت روا می داشت عفو می فرمود. سعی بر آن داشت در درجه اول با تبلیغ و موعظه، نفوس را ارشاد و هدایت فرماید.
وی بزرگترین استاد مدرس فلسفه و کلام و فقه و اصول و حدیث بود. اما عمده تخصص و اشتهارش در حکمت و فلسفه الهی بود. طب و طبیعیات را نیز خوب می دانست و خوب تدریس می کرد؛ شاگردان این علمش، از قبیل میرزا ابوالقاسم طبیب معروف احمدآبادی درس او را براستاد حاج میرزا محمدباقر حکیم باشی ترجیح می دادند.
از مهمترین و شاخص ترین شاگردان «مرحوم خان» می توان از آیات عظام و حجج اسلام در زیر را نام برد:
1. آقا سیدابوالحسن اصفهانی
2. میرزا محمدعلی شاه آبادی
3. حاج آقا صدرکوپائی
4. شیخ محمود مفید
5. حاج آقا رحیم ارباب
6. سید حسن طباطبائی بروجردی
7. آقا ضیاءالدین عراقی.
از جهت متانت، اخلاق و رعایت آداب معاشرت و حلم و تواضع و سنگینی و وقار و مهربانی و خوش زبانی با عموم طبقات و ارباب مسلک بسیار عالی بود. هیچ کس در تمام عمر از وی حالت تندی و خشم ندید و یک سخن زشت و ناهنجار از زبانش نشنید. کسی را که از جاده دین و مذهب یا اخلاق خارج می دید، به زبان نرمی باکمال دلسوزی و خیرخواهی او را دلالت و هدایت می فرمود و اکثر دلالت های او مؤثر می افتاد.
سرانجام پس از طی عمری دقت و مراقبت و تهجد و تلاش و گذراندن مراحل عارفانه، آن استاد بزرگوار در سن هشتاد و پنج سالگی، در شب 13 رمضان 1328 ق در اصفهان فوت و دعوت حق را لبیک گفت و پیکر مطهرش را درتخت فولاد در تکیه سید محمد ترک به خاک سپردند.
میرزا ابوالمعالی کلباسی
پدرش مرحوم آیت الله حاجی محمدابراهیم کرباسی (متوفی 1261 ق) یکی از علمای بزرگ جهان تشیع، فقیه و اصولی نامدار قرن سیزدهم هجری بود.
میرزا ابوالمعالی، تحصیلات مقدماتی خود را نزد آقا سید محمدباقر دهکردی فرا گرفت؛ اما دو استادی که بیشترین تأثیر را در شکل گیری شخصیت ابوالمعالی، داشته اند علاّمه میرسیدمحمد شهشهانی و علاّمه میرسید حسن مدرس بوده اند.
میرزا ابوالمعالی، همچون پدرش حاجی کرباسی و نیز دو استاد بزرگوارش سید مدرس و سید شهشهانی، علاوه بر مقام بلندی که در علوم اسلامی و تدریس و تألیف در این معارف داشت، از جایگاه ویژه ای نیز در اخلاق و زهد و تقوی برخوردار و در فضایل انسانی و مکارم اخلاقی، مدارج بالایی را پیموده بود.
حوزه درس ابوالمعالی علاوه براهمیت بالای علمی، درس اخلاق عملی نیزبه شمارمی رفت وبه تعبیر «آخوندگزی» درتذکره القبور:
مجلس آن مرحوم، مصداق حدیث حواریین وعیسی علیه السلام بود؛ که عرض کردند: مَن نُجالِس؟ فرمود: مَن یُذکّرکُم الله رُؤیَته، و یَزیدکُم فِی العِلمِ مَنطِقُه، و یُرغِّبکُم فِی الاخِرةِ عَمَلهُ.
با نگاهی با فهرست اسامی شاگردان میرزا ابوالمعالی، بخوبی معلوم می شود که شمار بسیاری از فقیهان و مراجع نامدار در قرن سیزدهم و چهاردهم هجری، از مدرس پرفیض او برخاسته اند؛ بزرگانی که خود از مفاخر نامی امامیه در حوزه های علمی ایران و عتبات عالیات بوده اند.
که از آن جمله حضرات آیات عظام و حجج اسلام:
سیدابوالحسن اصفهانی، سید حسین طباطبائی بروجردی، سید ابوالقاسم دهکردی، سید احمد خوانساری صفایی، شیخ حسنعلی نخودکی، سید محمد باقر درچه ای، شیخ منیرالدین بروجردی و غیره را می توان اشاره کرد.
حاصل عمر این فقیه فرزانه علاوه بر تربیت شاگردان مبرز و محقق، به جای گذاشتن رسائل و کتب متعدد در علوم فقه، اصول، رجال، کلام، تفسیر، حدیث، ادبیات و غیره بود. تعداد این آثار، بیش از هشتاد رساله و کتاب است؛ که از آن جمله است: شرح زیارت عاشورا، بشارت در اصول، الرسائل ارجالیه، شرح خطبه شقشقیه، تفسیرقرآن.
سرانجام این علامه فقیه در شب چهارشنبه 27 صفر سال 1315ق فوت و پیکرش را با تشییع باشکوه در تخت فولاد در جایی که بعداً به نام خود وی تکیه ابوالمعالی خوانده شد، به خاک سپردند.
سید محمدباقر درچه ای
بیشترین تحصیلات خود را در اصفهان، نزد: آقامیرزا محمدباقر چهارسوقی، میرزا محمد حسن نجفی و میرزا ابوالمعالی کلباسی و در نجف اشرف نزد: آقامیرزا محمد حسین شیرازی، حاج میرزا حبیب الله رشتی و حاج سید حسن کوه کمره ای بوده و پس از فوت مرحوم آقا سید اسماعیل صدر، مرجع تقلید مردم اصفهان بلکه ایران گردید.
حوزه درس او در فقه و اصول از هر جهت ممتاز بود و طلاب علوم جهت کسب فیض از محضرش از اطراف و اکناف به اصفهان می آمدند.
تعداد زیادی از مجتهدین از حوزه درس ایشان برخاسته اند؛ که از آن جمله است: سید حسین طباطبائی بروجردی، سید ابوالحسن اصفهانی، شهید سید حسن مدرس، حاج آقا رحیم ارباب، حاج میرزا علی آقاشیرازی، شیخ محمد باقرزندکرمانی، شیخ محمدحسن عالم نجف آبادی وغیره.
وی را تألیفاتی است از آن جمله: یک دوره فقه و اصول در شانزده جلد، حاشیه بر متاجر، حاشیه بر مناسک، رساله در جبر و تفویض و غیره.
در مقامات معنوی وی این طور گفته شده که اگر چیزی از این فقیه بزرگوار می پرسیدند و او نمی دانست، با صراحت اظهار می داشت نمی دانم و این لفظ را بلند می گفت تا شاگردان یاد بگیرند.
مرحوم استاد همایی می نویسد:
«در هنگام سلامت، غذایش بسیار ساده و نان خورش شام و نهار او پیاز و سبزی بود ... در سادگی و صفای روح و بی اعتنایی به امور دنیوی، گویی فرشته ای بود، که از عرش به فرش آمده و برای تربیت خلایق با ایشان همنشین شده است. مکرر دیدم که سهم امام های کلان برای او آوردند، دیناری نپذیرفت. با این که می دانستم بیش از چهار پنج شاهی پول سیاه نداشت. »
گویند رضاخان با آن همه اختناق و وحشتی که در جامعه ایجاد کرده بود، موقعی که به اصفهان آمده و خواهان ملاقات با این عالم بود، علامه دُرچه ای تقاضای او را کاملاً نادیده گرفت و به وی بی اعتنایی نمود.
وفات این علامه گرانقدر در صبحگاه جمعه 28 ربیع الثانی سال 1342ق بود و مردم پیکرش را با شکوه تشییع نموده و در تحت فولاد، در تکیه کازرونی به خاک سپردند.
آقا میرزا یحیی مدرس بیدآبادی
درحدود سال 1254 ق در کربلا متولد گردید و در عتبات علوم مقدماتی را در نزد شیخ محمدباقر همدانی و فقه و اصول را از محضر شیخ انصاری یاد گرفت.
براساس شرح حال استاد به قلم خودش:
«پس از ورود به اصفهان و در مدرسه بیدآباد بعد از سالها که محضر محقق بلاثانی، علامه کاشانی وغریق بحار رحمت سرمد، آقا شیخ احمد و محیی المراسم، آقا میرزا محمد هاشم ]چهارسوقی[ و حجت الاسلام صاحب المأثر، الحاج سید محمدباقر] صاحب روضات[ و غیر هم که هریک در مقام افاضه علوم، شیاطین جهل را رجوم بودند، رفتم. از ناقابلی خود گوهر حقیقت را ناسفته و نکته اصل را ناگفته یافتم.»
از دیگر اساتید مرحوم مدرس بیدآبادی: حاج شیخ محمد باقر مسجد شاهی و آخوند ملا محمد کاشانی را می توان اشاره کرد و همچنین علوم غریبه را از ملاّ هادی سدهی که استاد این فن بوده و عده ای از او آموخته اند را، فرا گرفت.
این عالم جلیل القدر در مورد دوران تدریس خود چنین می نگارد:
«سالها در مدرسه میرزا حسین تدریس، (نمی دانم از روی حقیقت یا تلبیس!) کردم و در این مدت که در تحصیل علوم رسمی زحمت کشیدم؛ أشهد بالله، از خود عملی خالصاً لوجه الله ندیدم. حالا هم با توانی و ناتوانی ترتیب معمول رضای خدا را اکرم مسئول و اعظم مأمول دانم. چون برحسب عقیده راسخه طریق نجات، جز توسلات به حضرت سید ابرار آل اطهار ندارم، قصاید و مراثی بسیار در رشته نظم آورده.
به این امید زدم نقش نام حضرت دوست
که روز حشر به دستم جز این عمل ندهند. »
حوزه تدریس او بیشتر سطوح ادب و فقه در مدرسه میرزا حسین بیدآباد بوده و بیشتر فضلا این ناحیه و غیرآن از استاد ارجمند، بهره علمی یافته اند.
به عربی و فارسی شعر می گفته و تخلّص «یحیی» داشته است، به خصوص مراثی او مورد توجه مداحان و مرثیه سراین بوده، هر روز به منزل اوآمده و دردفتر بیاض های خود آن را ثبت نمودند، و پس از حفظ کردن، در مجالس روضه و ذکر، آن را
می خواندند و تقریباً چندین سال مرثیه خوانی در اصفهان منحصر به اشعار او بود.
از آثارش:
2- مراة المنصف، (در شرح حال حاج میرزا محمدرضا کلباسی، در آخر کتاب انیس اللیل) (مطبوع)
از شاگردان وی: شیخ عباسعلی ادیب حبیب آبادی، میرزا محمدحسن روضاتی، سید ابوالحسن اصفهانی، شیخ اسماعیل کلباسی، سید ابراهیم موسوی اصفهانی (داماد ایشان) را می توان نام برد.
مرحوم مدرس در کلیه علوم ادبی و فقه و اصول استاد و در انواع حکمت از اشراقی و مشایی و ریاضی یگانه دوران ومخصوصاً در علوم غریبه و فلکیات متبحر و متخصص بود و اطلاعات نجومی خود را گاه گاهی به طور کنایه و استعاره در ضمن اشعار بیان می فرمود.
مرحوم یحیی دارای اخلاق حمیده و صفات پسندیده بود و با وجود این که علامه دهر و جامع فضل و کمال بود؛ هیچ گاه در صدد شهرت و دکانداری نبود و همیشه با کمال زهد و ورع در گوشه انزوا به عبادت و ریاضت به سر می برد و با خلوص عقیده بیشتر هم خود را مصروف سرودن اشعار در مدح و مصیبت پیغمبر مختار صلی الله علیه و سلم و ائمه اطهار علیهم السلام
می نمود.
عالم عامل مرحوم مدرس بیدآبادی در اواخر عمر مدتها بیمار و لیکن چندی بود که بهتر شده بود؛که ناگاه در روز چهارشنبه پنجم ماه ذی القعده سال 1349ق پس از ادای نماز صبح در اصفهان وفات کرد و پیکرش را در تخت فولاد در تکیه میرزا رفیعاء دفن کردند.
مرحوم معلم حبیب آبادی در تعزیت و تاریخ وفات او اشعاری سروده که اواخر آن چنین است :
بـــه صبـح ذی العقـــده بنمــود
به جنت جــای اندر تخت موضون
پــی تـــاریــخ ســـــال او معلم
به جـائی بـد ز اهــل علم مشحون
که داخل شد یکی ناگاه و گفتا
حیوة از مرگ یحیی یافت اکنون
سیدمهدی نحوی
سیدمهدی نحوی از علما و فقها بود و در مدرسه شاهزاده ها تدریس می-نموده و در مسجد حمّال ها در بازار کفاش های اصفهان امامت نموده و در نزد پدر و آقا میرسید حسن مدرس و ملا اسماعیل حکیم درکوشکی و آقای سیداسدالله بیدآبادی و آقامیرسید محمد شهشهانی تحصیل نمود.
جمعی از بزرگان علما در اعداد شاگردان ایشان محسوب می شوند؛ که از آن جمله: آقا سید ابوالحسن اصفهانی، سیدابوالحسن بروجردی، ملامحمد همامی، میرزا علی اصغر شریف، آخوند ملا محمدحسین مظاهری، شیخ اسدالله فاضل بیدآبادی، سید آقاجان نوربخش، میرزا محمد صدرالواعظین آزادنی، میرزا محمد حسن نحوی و غیره.
سرانجام این عالم فاضل در روز دوشنبه 15 ذی الحجه سال 1307ق فوت و در کنار پدرش در تکیه سادات مهدوی در تخت فولاد مدفون گردید.
شیخ محمد باقر قزوینی
عالم وارسته آیت الله حاج سید محمدجعفر میردامادی که جهت فراگیری ریاضیات و هیئت و نجوم ، دنبال استادی متخصص و با سابقه بوده با راهنمایی پدرش، که آن مرحوم هم علم هیئت را خدمت آن مرد عالم و گوشه نشین آموخته بود، در مدرسه «نیم آورد» با پیرمردی کهنسال به نام حاج شیخ محمد باقر قزوینی آشنا شدند و به او مطلب را ابراز نمودند.
آن مرد بزرگوار هم جواب داد چند نفر بشوید آمادگی دارم تدریس کنم. آن مرد عالم فرمودند طلبه ای چندین سال قبل پیش ما درس هیئت می خواندند نام او سید ابوالحسن بود. می گویند مرجع تقلید شده و عدّه زیادی از او تقلید می کنند. منظور او آیت الله العظمی آقاسیدابوالحسن بود و این مرد بزرگ آن قدر منزوی و گوشه نشین شده بود و به حالت زهد و تقوا دور از جامعه زندگی می کرد که اسم آیتالله اصفهانی که زعامت و ریاست دینی و مقام مرجعیت و رهبریت او جهان اسلام را پرکرده بود نشنیده بود. مرحوم قزوینی سرانجام در حدود سن نود سالگی در 28 ربیع الثانی 1365ق فوت و در تکیه تویسرکانی در تخت فولاد به خاک سپرده شد.
در پایان فهرست نام تعدادی از شاگردان آقاسیدابوالحسن اصفهانی که مزار آنها در ارض اقدس تخت فولاد می باشد را می آوریم:
1- عالم صالح مرحوم آقا شیخ غلامرضا پناهنده گزی (متوفی 1396 ق)
2- عالم ربانی و فقیه زاهد مرحوم آیتالله سیدعلی اصغر مدرس برزانی (متوفی 1359 ق)
3- عالم فاضل و ادیب شاعر مرحوم سید طه بهشتی (متوفی 1403 ق)
4- عالم فاضل زاهد مرحوم آیتالله سید علی حسینی برزانی (متوفی 1369ق)
5- عالم جلیل مرحوم آیتالله حاج آقا محمد مقدس بیدآبادی (متوفی 1378 ق)
6- عالم فاضل، ادیب شاعر مرحوم سید بهاءالدین رضوی خوانساری (متوفی 1363 ق)
7- عالم مجاهدجلیل، عابد زاهد شهید آیتالله سید ابوالحسن شمس آبادی (شهادت 13965 ق)
8- عالم فاضل مرحوم شیخ محمد حسین امام نجفی (متوفی 1392 ق)
9- عالم زاهد مرحوم حاج شیخ علی مشکوه (متوفی 1410 ق)
10- عالم فاضل جلیل مرحوم آقا شمس الدین خادمی (متوفی 1399 ق)
11- آیتالله مرحوم حاج شیخ محمد حسین نجفی سدهی (متوفی 1330 ش)
منابع و مآخذ
1. کرباسی زاده اصفهانی، علی: مشاهیر مزار علامه ابوالمعالی کلباسی، اصفهان، نشرکانون پژوهش، چاپ اول، 1348 ش.
2. مهدوی، سید مصلح الدین: دانشمندان و بزرگان اصفهان، تحقیق و تصحیح رحیم قاسمی و محمدرضا نیلفروشان، اصفهان، نشرگلدسته، چاپ اول، 1384 ش.
3. جناب، سید علی: رجال و مشاهیر اصفهان، تدوین و تصحیح رضوان پورعصار، اصفهان، نشر سازمان فرهنگی تفریحی شهرداری اصفهان، چاپ اول، 1385 ش.
4. کتابی، سیدمحمد باقر: رجال اصفهان، اصفهان، نشر گلها، چاپ اول، 1375 ش.
5. معلم حبیب آبادی، محمدعلی: مکارم الاثار، اصفهان، نشرگلها، چاپ اول، 1375 ش.
6. گزی، شیخ عبدالکریم: تذکره القبور، قم، نشر کتابخانه آیتالله العظمی مرعشی نجفی، چاپ اول، 1371 ش.
7. صدوقی سها، منوچهر: تاریخ حکما و عرفای متأخر، نشر کمال، چاپ دوم، 1363 ش.
8. مدرس، سید حسن: الرسائل الفقهیه، تهران، ستاد بزرگداشت پنجاهمین سالگرد شهادت مدرس، 1408 ق.
9. قوچانی، آقا نجفی: سیاحت غرب و شرق: تهران، نشر ققنوس، 1380 ش.
10. جابری انصاری، میرزا حسن خان: تاریخ اصفهان، تصحیح و تعلیق جمشید مظاهری، اصفهان، نشر مشعل، چاپ اول، 1378 ش.
11. جابری انصاری، میرزا حسن خان: تاریخ اصفهان و ری و همه جهان، ناشر عماد زاده، 1321 ش.
12. قرقانی، مهدی: زندگانی حکیم جهانگیرخان قشقایی، اصفهان، نشرگلها، چاپ اول، 1371 ش.
13. همایی، جلال الدین: تاریخ اصفهان (مجله ابنیه و عمارات) به کوشش ماهدخت بانو همایی، تهران، نشر، هما، چاپ اول، 1381 ش.
14. همایی، جلال الدین: دیوار طرب، تهران، نشرکتابفروشی فروغی، 1342 ش.
15. ریاحی، محمد حسین: روضه رضوان، اصفهان، نشرکانون پژوهش، چاپ اول، 1385 ش.
16. محقق، مهدی: همایی نامه، تهران، نشر انجمن استادان زبان و ادبیات فارسی، 1355 ش.
17. درچه ای، سیدتقی: قصه های خواندنی ازچهره ای ماندنی، تهران، نشر اطلاعات،1381 ش.
18. روضاتی، سیدمحمد علی: زندگانی آیتالله چهارسوقی، اصفهان، چاپخانه داد اصفهان، نشرنفائس، مخطوطات، 1413 ق.
19. مدرس اصفهانی، میرزا یحیی: دیوان یحیی، تهران، کتابفروش اسلامیه، 1397 ق.
20. مهدوی، سید مصلح الدین: خاندان شیخ الاسلام، اصفهان، نشرگلبهار، چاپ اول، 1371 ش.
21. فقیهی، سیدمحمدعلی: نوری ازمصباح واعظ، قم، نشرگلستان ادب، چاپ اول، 1384 ش.
22. قاسمی، رحیم: گلشن اهل سلوک، اصفهان، نشرکانون پژوهش، چاپ اول، 1385 ش.
23. مهدوی، سیدمصلح الدین: سیری در تاریخ تخت فولاد اصفهان، اصفهان، نشر انجمن کتابخانه های عمومی، چاپ اول، 1370 ش.
/س
http://rasekhoon.net/article/show/147304/سیمای-اساتید-و-شاگردان-آیت-اللّه-اصفهانی-در-تخت-فولاد-اصفهان/