بی لاله، شور نبود مرغان خوشنوا را ، یادی از مرحوم کمپانی به مناسبت سال روز ارتحال؛
... و از محضر بزرگانی مانند طباطبایی فشارکی و.....بهره برد
به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) امروز ۲۸ شهریورماه خورشیدی مصادف با پنجم ذیحجه و سال روز ارتحال مردی بزرگ و ستاره ای درخشان در آسمان فقاهت شیعه است، فرزند حاج محمد حسن معین التجار که تنها همان یک پسر را داشت و دلخوش بود که وی میتواند پس از مرگش راه او را در کهکشان تجارت دنبال کند. اما پسرش محمدحسین در سر سودایی دیگر و فکری فراتر از فکر پدر داشت. جوان پر جنب و جوش کاظمین تنها آرزویش این که پدرش اجازه دهد تا راه کمال طلبی و دانشجویی علوم اسلامی را پیش گیرد.
محمدحسین هر گاه فرصت را مناسب میدید، آرزوی خود را با پدر در میان مینهاد و با اصرار از او میخواست که رضایت دهد تا وارد حوزه معارف اسلامی شود. اما پدر که پسری جز او نداشت، راضی به این کار نمیشد.
اما هر چه زمان پیشتر میرفت اشتیاق محمدحسین به تحصیل علوم اسلامی بیشتر میشد و پدر خود را بیشتر از پیش پیرتر احساس میکرد و با جدیت از پسر میخواست که فن تجارت را یاد گیرد و فکر طلبه شدن را از سر بیرون کند. چیزی که این مشکل را از سر راه جوان کمال جوی کاظمین برداشت تنها یک توسل به حضرت باب الحوائج امام موسی کاظم ـ علیه السلام ـ بود. او خود میگوید: «آن روز هم مثل هر روز با پدرم در نماز جماعتی که عصرها در صحن مطهر کاظمین برپا میشد شرکت جسته بودم. نماز تمام شده بود اما صفوف نمازگزاران هنوز به هم نخورده بود. من در حالی که زانوی غم در بغل گرفته بودم، با فاصله اندکی پدرم را میپاییدم که دیدم با یکی از تجار بغداد گرم صحبت است. همچنان که نشسته بودم داشتم در آتش اشتیاق میسوختم. چشمم در گنبد زیبای امام کاظم ـ علیه السلام ـ بود که عنان از کف هر صاحب دلی میربود. در این حال از دلم گذشت که ای باب الحوائج، ای موسی بن جعفر، تو عبد صالح و از بندگان برگزیده خدایی و در پیش حضرت حق آبروداری، تو را چه میشد اگر از خدا میخواستی دل پدرم را به من نزدیکتر میکرد تا با تصمیم من که چیزی جز تحصیل علم و کمال در مکتب شما نیست - راضی میشد در همین اندیشهها بودم که دیدم پدرم صدایم میکند: محمدحسین! محمد حسین، پسرم! اگر هنوز هم آرزومندی که به حوزه بروی تا دروس اسلامی بخوانی برو! از طرف من خاطرت جمع باشد، ناراحت نمیشوم ... اگر دلت میخواهد به نجف اشرف بروی برو! و از آن روز زندگانی محقق غروی معروف به کمپانی آغازی دیگر گرفت.
تلمذ در محضر آخوند خراسانی
مرحوم کمپانی که روز دوم محرم سال ۱۲۹۶ ق. متولد شد در اوان کودکی و در دهه دوم آن وارد حوزه نجف شد و از محضر بزرگانی مانند آخوند خراسانی و طباطبایی فشارکی بهره برد و بعدها که بزرگتر شد با یارانی مانند آمیرزاجواد آقا ملکی تبریزی همنشین شد و بر کمالات عرفانی خود افزود و با پیشرفت در علوم و در حالی که در سنین نه چندان زیاد مفتخر به اجتهاد شد از کسانی مانند شیخ الشریعه اصفهانی و محمدباقر اصطهباناتی اجازه اجتهاد دریافت کرد.
غروب خورشید فقاهت
مرحوم کمپانی، پنجم ماه ذیحجه سال ۱۳۶۱ ق. در نجف وفات یافت و در کنار مقبره علامه حلی به خاک سپرده شد. از آو آثار گرانقدری چون؛ حاشیه بر رساله قطع شیخ انصاری، نهایةالدرایه فی شرح الکفایه، در چهار جلد، رساله فی اثبات المعاد الجسمانی، حاشیه بر اسفار ملاصدرا، مکاتبات فلسفی و عرفانی و تفسیر قرآن برجای مانده که این تفسیر که گویا نیمه تمام مانده تاکنون چاپ نشده است.
از آن مرحوم اشعار بسیار زیبایی در وصف حضرت زهرا(س) بر جای مانده که طلیعه آن این گونه است:
دختر فکر بکر من، غنچهی لب چو واکند/ از نمکین کلام خود حق نمک ادا کند
طوطی طبع شوخ من گر که شکرشکن شود/ کام زمانه را پر از شکر جانفزا کند
بلبل نطق من ز یک نغمهی عاشقانهای/ گلشن دهر را پر از زمزمه و نوا کند
خامهی مشکسای من گر بنگارد این رقم/ صفحهی روزگار را مملکت ختا کند
مطرب اگر بدین نمط ساز طرب کند گهی/ دایرهی وجود را جنت دلگشا کند
http://iqna.ir/fa/news/3364880/بی-لاله-شور-نبود-مرغان-خوشنوا-را