آبادان در جنگ تحمیلی
.... - شهید حسن اثنی عشری - سید جواد هاشمی فشارکی
روزی که آبادان یک تنه از ایران دفاع کرد/ در حماسه ذوالفقاری چه گذشت؟
شکست حصر آبادان، با فرمان امام خمینی (ره) تبعات سنگینی را برای فرماندهان ارتش بعثی به همراه داشت.
به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان؛ حکایت آبادان، حکایت مردمی شجاع و شهادت طلب است که به رغم محاصره آن از سوی دشمن بعثی، ایستادند و اجازه ندادند تا وجبی از آن خاک به دست دشمن بیفتد.
پس از گذشت ۴۰ روز از شروع جنگ تحمیلی یعنی نهم آبان سال ۱۳۵۹ و در حالی که دشمن شهر مقاوم آبادان را به محاصره خود در آورده بود و با زدن پل و عبور از رودخانه بهمنشیر و رسیدن به روستای سادات و سپس نخلستانهای ذوالفقاری قصد تصرف شهر را داشت، حماسه مردمی منطقه ذوالفقاری آبادان رقم خورد و اگر هوشیاری و حضور به موقع مردم نبود شهر آبادان نیز همچون خرمشهر به تصرف عراق در می آمد و ادامه جنگ دچار تغییرات اساسی می شد و جبران آن را برای مدافعان اسلام دشوارتر می کرد.
عبور از رودخانه و ورود به ذوالفقاری
ذوالفقاری آخرین منطقه در شهر آبادان و کنار رودخانه بهمنشیر با انبوهی از نخلستانها است که ساحلی زیبا را در کنار رودخانه همراه با عطر معطر سبزیجات کشت شده در میان نخلستانها به وجود آورده و البته مردمی که مهربان، قانع و شجاع در خانه های ساده خود زندگی می کنند.
غلامرضا پاکروح از نیروهای مردمی جانباز در حماسه ذوالفقاری در مورد ورود ارتش بعث عراق به منطقه ذوالفقاری می گوید: من مقابل در سپاه بودم که دریاقلی که تا آن زمان تنها نامش را شنیده بودم سر رسید و با حالتی پریشان دائم می گفت می خواهم فرمانده سپاه را ببینم، من که فقط یک بسیجی بودم موضوع را با یکی دیگر از دوستانم مطرح کردم.
عبدالحسن بنادری فرمانده عملیات وقت سپاه آبادان نیز می گوید: به من اطلاع دادند که یک نفر آمده و با شما کار دارد، البته در آن زمان او را نمی شناختم، او به من گفت: «عراقی ها از بهمنشیر آمدن توی ذوالفقاری و می خواهند شهر را بگیرند». از وی پرسیدم شما کی هستی؟ گفت: «من دریا قلی هستم و در منطقه ذوالفقاری اوراق فروشی دارم، صبح زود عراقی ها از رودخانه عبور کردند». بهش گفتم در راه که می آمدی کسی را هم دیدی؟ گفت: «در مسیر هرکس را دیدم بهش خبر دادم»، این را گفت و رفت.
بعد از شنیدن این خبر نیروهایی را که در سپاه آبادان بودند در قالب گروههای دو یا سه نفره (۹ گروهان) سازماندهی کردیم و تعدادی از آنها را به خرمشهر و بخشی دیگر را نیز به منطقه ذوالفقاری اعزام کردیم که البته در میانشان سه نفر بیسیم چی هم بود، حماسه ذوالفقاری تقریبا تا غروب آفتاب ادامه پیدا کرد و جبهه تقریبا آزاد شد، دشمن شکست خورده بود و تعدادی از آنان از بین رفته بودن و هواپیماهای فانتوم نیز پل شناور عراقی ها را زده بود، فرمانده ارشد اسرای عراقی در منطقه به این موضوع اذعان داشت که ما تردیدی برای تصرف آبادان نداشتیم و قصدمان تصرف آن بود اما سرعت عمل مردم در آن زمان قدرت فرماندهی عراق را از آنان گرفته بود.
رضا جوشی یکی از نیروهای مردمی مسجد امام حسن مجتبی ذوالفقاری در این باره می گوید: مسجد امام حسن مجتبی از همان اوائل جنگ فعال بود و نیروهای ذخیره سپاه و دادگاه انقلاب در این مسجد مستقر بودند، آن روز در داخل سنگر مقابل مسجد بودیم که شهید دریاقلی با آن هیجانی که داشت آمد و به ما گفت: عراقی ها از طریق پلی که بر روی بهمنشیر مقابل روستای سادات زدند وارد این روستا شدند و خود را به نخلستانهای ذوالفقاری رسانده اند، پس از شنیدن حرفهای دریاقلی من به داخل مسجد رفتم و به حاج آقا اراکی که در آن زمان مسئول مسجد بود خبر ورود عراقی ها و استقرار نیروها، ادوات و تجهیزات مهندسی فراوانشان در منطقه ذوالفقاری برای تصرف آبادان را گزارش دادم، آقای اراکی نیز سریع و پس از سازماندهی ۱۵ نفر از بچه های مسجد، یک نفرشان را به پاسگاه خسروآباد، یکنفرشان را به سپاه آبادان و مابقی را نیز راهی ذوالفقاری کرد،آن روز در ذوالفقاری غوغایی برپا بود.
مجید عابدی از نیروهای مردمی مسجد الرسول ذوالفقاری می گوید: ساعت هفت صبح از صدای شلیک تیر توسط عراقی ها که به قوطی های کنسرو برخورد و آنها را به بالا پرتاپ می کرد بیدار شدم، زنی در حال شستشوی لباس در کنار آب بود که پس از شنیدن صدای تیراندازی دوان دوان به سمت خانه شان در نخلستان رفت، من نیز دوان دوان به سمت نیروهای مستقر در مسجد رفتم تا غیر عادی بودن شرایط را به اطلاع آنان برسانم، همین طور که به سمت مسجد می دویدم شاهد حرکت و حضور خیل عظیمی از مردم، بسیجیان، نیروهای شهربانی و کمیته بودم که برای مقابله به منطقه ذوالفقاری آمده بودند.
یک روز پیش از ورود عراقی ها
هجوم نیروهای بعث عراق به کشورمان حاصل ناکامی ها و شکست های مختلف دشمنان در مقابله با انقلاب اسلامی بود که سبب شد تا رژیم حاکم بر عراق به دستور اربابان خود به مقابله با این انقلاب بپردازند، روستای سادات در شمال رودخانه بهمنشیر روبروی محله ذوالفقاری آبادان قرار دارد، مردم این روستا پس از گذشت چهار ماه در فصل گرما در حال جمع آوری محصولات خرما و میانه کاری شان بودند که با آغاز جنگ کارشان نیمه تمام ماند اما همچنان به زندگی خود در میان آتش دشمن ادامه می دادند.
محمد علی دریس از اهالی روستای سادات آبادان می گوید: غروب بود که برادرم به سمت جاده می رفت به یک باره برگشت و به من گفت: ابوعادل برگرد و همین طور که روی زمین دراز می کشی ببین از طرف منطقه مارد خاکی به سمت ما می آید، سریع به حالت درازکش درآمدم و دیدم که درست می گوید، این خاک مربوط به عبور تانک های عراقی ها به همراه ادواتشان از جاده بود، عراقی ها وارد روستا شدند، ساعت ۱۲ شب بود که دیدیم با لودرهایشان دست به کار تخریب نخلستانها شدند، از خانه هایمان بیرون آمدیم که ناگهان عراقی هایی که با اسلحه وارد روستا شده بودند فریاد زدند: هیچ کس بیرون نیاید و الا آسیب می بیند، زنان و کودکان در سنگرها پناه گرفتند و از ترس صدایی از کسی بلند نمی شد، تا صبح همانجا ماندیم، کسی به ما نگفت که اینجا بمانیم ما خودمان ماندیم آخر زمین ها و خانه و زندگیمان اینجا بود.
سید احمد موسوی یکی دیگر از اهالی روستای سادات آبادان می گوید: یک روز پیش از ورود عراقی ها به آبادان، رد خاکهای که از دور به سمت ما می آمد دنبال کردیم، دیدم یکسری تانک به سمت انتهای نخل ها که به آن سبخی می گفتند می رفتند، تا ظهر این کار ادامه داشت، بعد برای یکی دو ساعت عبور تانکهای عراقی متوقف شد و دوباره از بعد از ظهر شروع شد، مردم روستا وارد حسینیه محل شدند و پناه گرفتند، عصر حوالی ساعت ۶ یا ۷ بود که یکی از بچه های محل آمد و گفت: عراقی ها به روستایمان نزدیک شدن، ما هم آنها را دیدم و از لباسهایشان شناختیم، عراقی ها هر کس را می دیدن به سویش تیراندازی می کردند. در خانه ما منبری بود که عراقی ها با پرتاب نارنجک آن را نابود کردند و سپس با اسلحه کلاش شروع به شلیک به سمت این جایگاه کردند که هنوز هم ترکش های آن انفجار بر پیکره دیوارها هست.
در طرح اولیه، ارتش بعث عراق دو محور پیشروی به سمت خرمشهر و به سمت آبادان را مد نظر قرار داد که با عبور از غرب رودخانه کارون وارد آبادان شدند، با توجه به مقاومت نیروهای نظامی و درگیریهای محلی، عراقی ها ابتدا جاده آبادان به اهواز و سپس جاده آبادان به ماهشهر را تصرف کردند، عراقی ها که تجربه تلخی را از تصرف خرمشهر با ورود به شهر به دست آورده بودند از ورود به مرکز شهر آبادان خودداری کردند و با نقشه ای دقیق و حساب شده، شهر آبادان را دور زدن و پس از انجام کارهای شناسایی وارد روستای سادات شدند.
سلمان دریس از دیگر اهالی روستای سادات می گوید: قبل از ورود عراقی ها یک نفر با پیکان سفید وارد روستا شد، دوری زد و برگشت و به من گفت: من در اینجا گم شده ام و نمی دانم که چطور باید به سمت روستای ملاکه و سیحان بروم و من هم راه را به او نشان دادم، ظاهرش مانند ایرانی ها بود اما بعد متوجه شدم که او یک عراقی است و برای شناسایی منطقه آمده، او دوباره از من پرسید این اطراف پاسگاه و یا نیروی رزمنده ای هست و به او گفتم نه اینجا چیزی نیست، از من پرسید اینجا کجاست و من بهش جواب دادم روستای سادات و در سمتی دیگر روستا آلبوعبادی و در طرفی دیگر روستای بودهله است و خلاصه همین طور چند سوال دیگر هم پرسید و رفت. ساعت ۱۲ شب بود که ناگهان از بیرون صدای داد و فریاد شنیدیم، از یکدیگر می پرسیدیم چه شده است؟ از یک سو صدای لودرها و از سوی دیگر فریادهایی به گوش می رسید، بله عراقی ها وارد روستا شده بودند و صدای مسئولشان به گوش می رسید که می گفت: این خانه را خراب کنید، آن یکی را هم خراب کنید و همین طور دستور تخریب می داد، نیروهای مهاجم عراقی برای آنکه نقشه طراحی شده خود را بدون هیچ دردسری عملی کنند خانواده های روستا چه مرد و چه زن و کودک بی دفاع را از خانه هایشان بیرون کشیدند و در حسینیه روستا حبس کردند، ترس و وحشت همه را فرا گرفته بود، فرمانده عراقی ها دائم تهدید می کرد که اگر کسی خارج شود کشته می شود.
مرتضی دریس از اهالی روستای سادات آبادان نیز می گوید: تقریبا ساعت ۱۲ شب بود که عراقی ها در حالی که نخل ها را سرنگون می کردند وارد روستا شدند، صدای لودرها و تراکتورهایشان به وضوح شنیده می شد تا اینکه صبح شد و شروع به دور زدن کردند، پدرم به سمت در رفت تا آن را باز کند که به یکباره عراقی ها وارد خانه شدند و پرسیدن اینجا پاسدار هست؟ بیشتر دنبال پاسدارها بودند جواب دادیم نه اینجا کسی نیست، در میان عراقی ها یک نفر سعودی که سلاح کلاشینکف داشت به چشم می خورد که قصد حمله به پدرم را داشت، روستای سادات گذرگاه رسیدن به کوی ذوالفقاری آبادان بود لذا ارتش بعث به شکل مخفیانه وارد آن شده بود و مردمی که در حال حرکت به سمت آبادان بودند را اسیر و یا در حسینیه محل حبس کردند، تا بتوانند به شکل غافلگیر کننده ای وارد کوی ذوالفقاری شوند.
روز حماسه
جنگ همچنان ادامه داشت، ارتش بعث عراق پس از استقرار در روستای سادات و هموار کردن مسیر روستا با از بین بردن نخلستانها، ادوات جنگی خود را از طریق پل متحرکی که بر روی رودخانه بهمنشیر ساخته بودن عبور دادن و پس از ورود به روستای سادات از آن جا به سمت نخلستانهای کوی ذوالفقاری حرکت کردند، پس از پیاده شدن نیروهای تکاور عراق بر ساحل کوی ذوالفقاری اقدام به شناسایی اولیه کردند، در آنجا یک مغازه اوراق فروشی بود که صاحبش دریاقلی نام داشت او پس از مشاهده نیروهای عراقی و پیش از روشن شدن هوا خود را به مساجد و مراکز نظامی رساند و حضور نیروهای عراقی به منطقه ذوالفقاری را خبر داد، پس از اطلاع از این مسئله مردم آبادان برای دفاع از انقلاب، خاک و ناموسشان به سمت ذوالفقاری حرکت کردند.
سردار مکی یازع از رزمندگان و پاسداران سپاه وقت آبادان می گوید: همه مردم وقتی وضعیت غیر عادی حضور عراقی ها به منطقه ذوالفقاری را شنیدن با هر آنچه در اختیار داشتن به سمت ذوالفقاری حرکت کردند، رادیو آبادان آن زمان حکم بیسیم را داشت و تمام اطلاعات را به شهروندان می رساند، از رادیو اعلام شد که عراقی ها از بهمنشیر وارد ذوالفقاری شده اند و قصد دارند تا نواحی مختلف شهر را بگیرند و لذا بایستی آمادگی رزمی خود را حفظ کنید و از این فرصت برای سرکوب کردن متجاوز به خاک و سپردن لاشه های متعفن مزدوارن عراقی استفاده کنید ضمن آنکه نیروهای مردمی برای همکاریهای لازم، بسیج شوند. ما با دو دستگاه ماشین تویوتا به سمت ذوالفقاری حرکت کردیم وقتی به خانه های انتهای ذوالفقاری در سی متری رسیدیم از ماشین پیاده شدیم و از آنجا به بعد شروع به پیاده روی کردیم، در مجموعه ما علاوه بر برادران، خواهرانی نیز در قالب امدادگر همراه و کمک حال بودند، البته در بیشتر درگیریها در سطح شهر آبادان خواهران نیز در کار امدادگری کمک می کردند.
ساعت هفت و نیم صبح بود که به انتهای سی متری ذوالفقاری رسیدیم اما درگیری آنقدر شدید بود که تا آمدیم به سمت رودخانه برسیم ساعت ۱۲ و نیم ظهر شده بود(فاصله ۶۰۰ متر بود) همه اش درگیری بود و به راحتی امکان عبور نداشتیم، مجبور بودیم تا به حالت درازکش یا با پنهان شدن پشت این نخل و آن نخل خودمان را به کنار رودخانه برسانیم، وجود تعداد بالای جنازه های عراقی و پیکر شهدای خودمان در کنار رودخانه نشان از شدت بالای درگیریها داشت، عده ای از مردم در میان جنازه های عراقی می چرخیدن و سلاحشان را جمع آوری می کردند تا از همانها علیه خودشان استفاده کنند، ما که تا آن زمان تنها ژسه و برنو داشتیم الان دیگر کلاشینکف هم به آنها اضافه شده بود، آری نخستین حماسه مردمی در ایران و نخستین شکست عراقی ها پس از ۴۰ روز در منطقه ذوالفقاری آبادان رقم خورد، شکستگی که برای ایران شکوه آفرید.
محمد فرخی از نیروهای امدادگر و پاسدار سپاه می گوید: شب در بیمارستان بودیم که حوالی صبح مجروح آوردند، پرسیدیم این مجروحان از کجایند که گفتن ذوالفقاری، تعجب کردیم، با شنیدن این حرف به سمت ذوالفقاری راه افتادیم، برنامه گروه ما که شامل دو دستگاه آمبولانس بود این بود که هر جایی اتفاقی رخ داد و به ما اطلاع دادند سریعا خودمان را به آنجا برسانیم و به این ترتیب دم دمای صبح با آمبولانس رفتیم ذوالفقاری، ما با آمبولانس از کنار جاده حرکت کردیم و در حین حرکت دریاقلی را با موتور یاماها ۱۲۵ دیدم که یک جعبه مهمات را روی باک موتورش گذاشته و با پاهایش آن را گرفته بود، حوالی منطقه ذوالفقاری که رسیدیم آمبولانس کنار زد و من به داخل نخلستان رفتم، در آنجا مجروحان زیادی از مردم دیده می شد، همه برای دفاع از شهرشان و عقب راندن عراقی ها آمده بودند.
عباس میاحی رزمنده نیروهای مردمی می گوید: در جاده خسروآباد در حرکت بودیم تیرهای دشمن آنقدر نزدیک مان به این سو و آن سو می خورد که هر لحظه به نظر می رسید کارمان تمام است، در این حین آقای رئیسی یکی از همرزمان برای روحیه دادن به بچه ها شروع به خواندن سرودهای حماسی به شکل بندری کرد و این کارش همه ما را به خنده واداشت، وقتی به ذوالفقاری رسیدیم در کوچه ها با شنیدن صدای مهیب و مداوم خمپاره زمین گیر شدیم.
حجت الاسلام غانم جاسمیان جانباز و پاسدار سپاه آبادان می گوید: برای پاکسازی منطقه ذوالفقاری رفته بودیم، حرکتمان را از ابتدای ذوالفقاری در کنار رودخانه بهمنشیر به سمت قبرستان آغاز کردیم عراقی ها مانند باران به سمت ما تیراندازی می کردند، بهترین کاری که نیروی هوایی ما انجام داد آنکه پل دست ساز عراقی ها را که بر روی رودخانه بهمنشیر احداث کرده بودند را نابود کرد و آن دسته از عراقی هایی که در آبادان بودن به دست ایرانی ها اسیر شدند، شدت تیراندازی به سمت من زیاد بود به خاطر همین خودم را به داخل یکی از نهرهای مجاور انداختم، سرم را آوردم بیرون تا قبل از شلیک آرپیجی محیط را ورانداز کنم و مطمئن شوم که تیرم به هدف اصابت می کند، نشستم تا شلیک کنم که به یکباره گلوله ای به سرم خورد و با کمر پرت شدم توی نهر، کلاه کاسکت سرم بود فکر کردم کلاه روی صورتم افتاده که نمی توانم چیزی را ببینم اما نه من به خاطر اصابت گلوله بود که قادر به دیدن نبودم، تیز ار گوشه چشم چپ وارد و از گوشه چشم راستم خارج شده بود و لذا دیگر قادر به دیدن هیچ چیز نبودم.
سردار غلام نوروزی رزمنده پاسدار سپاه آبادان می گوید: اولین جایی که مورد هجمه قرارگرفت نیروهایی بودند که در میان کوره های آجر پزی مستقر در حاشیه ذوالفقاری بودند، بچه های ما دو نفر از عراقی هایی را که در این کوره ها بودن را با تیر زدند و این منطقه را آزاد کردند، عراقی ها در خانه ای در منطقه ذوالفقاری مستقر شده بودند که ابتدا متوجه حضورشان نشدیم اما از لباسهای خاکی رنگشان و کلاشینکف هایی که در دست داشتند متوجه شدیم که عراقی اند و بلافاصله به سمت آنها تیراندازی کردیم و آنها نیز پشت ساختمان فرار کردند، روز پس از عقب نشینی دشمن تمام اجساد عراقی و نفربرهایشان در آب و در ساحل رودخانه بهمنشیر به وضوح دیده می شدند، باور اینکه شکست نخواهیم خورد و حق با ما است چیزی بود که مردم آبادان آن را در حماسه ذوالفقاری به طور صد در صد نشان دادند.
خبر پیروزی اعلام شد
پس از خروج عراقی ها از منطقه ذوالفقاری بار دیگر شادی در میان مردم برپا شد، رادیور آبادان در آن زمان متنی را با گویندگی سید محمد صدر هاشمی اینگونه برای مردم منتشر کرد: «شنوندگان عزیز توجه فرمائید خواهران و برادران آبادانی توجه فرمائید طبق اخبار رسیده از اتاق جنگ آبادان، نیروهای کفر پیشه صدامی که از رودخانه بهمنشیر عبور کرده و خیال اشغال شهرمان را داشتن در کوی ذوالفقاری با مقاومت سلحشوران ما روبرو شده و پس از تحمل تلفات و ضایعات فراوان ناگزیر از فرار شدند، صدها تن از این جنایتکاران به هلاکت رسیدند که بسیاری از آنان به رودخانه بهمنشیر ریخته شدن و دهها تن ا زآنان اسیر و هم اکنون در حال ارجاع به پشت جبهه هستند و بسیاری از خودروها، مهمات و سلاحها از عراقی های متجاوز در منطقه باقی مانده و هم اکنون نیروهای مزدور به آن سوی بهمنشیر رانده شدن و همچنان زیر آتش رزمندگان ما قرار دارند، آفرین به رزم دلاورانه فرزندان قهرمان اسلام آفرین به ایمان استوار دلاوران مکتب توحید الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر».
شکست حصر آبادان
آبادان اما در کل با وجود بیرون راندن دشمن از شهر، ۳۴۵ روز آبادان در محاصره دشمن بود اما مردم شهر و دریارشان را ترک نکردند، آبادانی ها در کنار سایر رزمندگان اسلام که از شهرهای مختلف کشور آمده بودند برای جلوگیری از سقوط شهرشان ایستادگی و مبارزه کردند، و دشمن به رغم محاصره شهر به شکل نعل اسبی، اما هیچگاه موفق به تصرف آن نشد و نخستین شکست ارتش بعث عراق در کوی ذوالفقاری رخ داد و عراق مزه تلخ شکست را در حماسه ذوالفقاری زمانی که به عقب رانده شدند، چشید.
پنجم مهر ماه سال ۱۳۶۰ نقطه عطفی در تاریخ هشت سال دفاع مقدس به شمار می آید. در این روز؛ اولین عملیات گسترده ایران در مقابل ارتش متجاوز عراق با موفقیت کامل صورت گرفت و شهر آبادان پس از یک سال از محاصره دشمن بعثی خارج شد.
منبع: مهر
انتهای پیام/
https://www.yjc.ir/fa/news/6680025/%D8%B1%D9%88%D8%B2%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D8%AF%D8%A7%D9%86-%DB%8C%DA%A9-%D8%AA%D9%86%D9%87-%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D9%81%D8%A7%D8%B9-%DA%A9%D8%B1%D8%AF-%D8%AF%D8%B1-%D8%AD%D9%85%D8%A7%D8%B3%D9%87-%D8%B0%D9%88%D8%A7%D9%84%D9%81%D9%82%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%DA%86%D9%87-%DA%AF%D8%B0%D8%B4%D8%AA
جنگ شهرتِ این شهر را تغییر داد؛ «آبادان» دیگر آبادان نشد
نامش «آبادان» بود با یک دنیا آبادانی و رونق؛ حالا زخمهای هشت سال دفاع مقدس از آن شهری با شهرت «جنگزده» ساخته است، «آبادان» باگذشت بیش از یک ربع قرن از پایان جنگ دیگر آبادان نشد.
گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان - آبادان از جمله معروفترین شهرهای نفتی خاورمیانه بوده که در یکصد سال گذشته به وجود آمده است. اگرچه قبل از نفت به واسطه بخش کشاورزی و تولید خرما، صید ماهی و اندک تجارتی در مناطقی نظیر بندر اروندکنار، بندر چوئبده و یا اطراف زیارتگاه خضر نبی جمعیت قلیلی مستقر بود، اما آبادان به واسطه حضور صنعت نفت شاکله شهری به خود گرفت.
با کشف نفت در کوههای مسجدسلیمان و تصمیم به انتقال آن از طریق مرزهای آبی، چند گزینه طرح و بلافاصله از میان آنها جزیره آبادان انتخاب شد. گزینهای که بیشتر تحت تاثیر اقلیم منطقه بود تا یک تصمیم سیاسی. بر این اساس، آبادان پس از ۲ دهه به معروفترین شهر نفتی خاورمیانه تبدیل شد و نقش استراتژیک آن در جنگ جهانی دوم و محوریت آن در جنبش ملی شدن صنعت نفت از آن چهرهای جهانی ساخت.
مهاجرت مردم از گوشه و کنار کشور به آبادان موجب شد که در دهه ۳۰ جمعیت آن بیش از دو برابر جمعیت شهر اهواز با قدمتی بیش از یک هزار سال شود. رشد اقتصادی و رشد جمعیت شهرستان آبادان بیشتر تحت تأثیر ساختوسازهای صنعتی و غیر صنعتی بخش نفت شکل گرفت.
ساخت پالایشگاهی بزرگ که سالها لقب بزرگترین پالایشگاه جهان را یدک میکشید در کنار ساختوسازهای مناطق اداری، مسکونی، تفریحی و آموزشی… سبب مهاجرت افراد و خانوادههایی شد که برای زندگی بهتر و رفاه بیشتر راهی آبادان میشدند.
اما تحمیل جنگ هشت ساله بر این منطقه، سرنوشت ساحل آرام آبادان را کاملا متلاطم و دگرگون کرد...
در آخرین روزهای شهریور ۱۳۵۹ جنگ با یورش ددمنشانه ارتش عراق بر علیه ایران آغاز شد. چرایی و چگونگی آغاز جنگ و اینکه چگونه فرزندان این مرز و بوم از کشور دفاع و ایستادگی کردند خود داستانی است مفصل که خارج از چارچوب نوشتار حاضر است.
در تیرماه ۱۳۶۷ با پذیرش قطعنامه ۵۸۶ آتشبس اعلام و عملاً تلاش برای بازسازی مناطق آسیب دیده از جنگ هشت ساله همچون شهرستان آبادان از سال ۱۳۶۸ آغاز شد. اگر چه بعد از چند سال بطور رسمی ختم بازسازی اعلام شد اما وضعیت شهرهای آبادان و خرمشهر به گونهای است که گویی جنگ هشت ماه پیش به پایان رسیده است. شاید علت این مسئله در تعریف و تلقی بازسازی است که گویا در وصله و پینهکردن در و دیوار و خیابانها خلاصه شده است.
پس از پایان جنگ تحمیلی، بازسازی آبادان و خرمشهر و دیگر شهرهایی که در آن دوره آسیب دیده بودند، آغاز شد ولی این دو شهر که به علت قرار گرفتن در کانون اصلی حملات دشمن بیشترین خسارت ها را متحمل شده بودند هنوز به صورت مطلوبی بازسازی نشده اند و آثار جنگ در جای جای این شهر ها قابل مشاهده است.
از سویی دیگر مردم معتقدند، مسئولان فقط در سالگرد آزاد سازی خرمشهر و یا سالگرد شکست حصر آبادان به یاد این دو شهر می افتند که آن هم پس از برگزاری چند مراسم تشریفاتی به پایان می رسد.
زیرساختهای آبادان کاملا آسیب دید
نماینده مردم آبادان در مجلس شورای اسلامی در همین راستا در گفتگو با خبرنگار مهر اظهار می کند: آبادان دروازه ورود مدرنیته به کشور بهحساب میآید. این شهر به دلیل طولانی شدن جنگ و فاصله بسیار کمی که با کشور عراق داشت، حتی با انواع سلاحهای ساده هم هشت سال جراحتهای سنگینی را بر پیکره خویش تجربه کرد بهگونهای که زیرساختهای بنیادین این شهر کاملاً آسیب دید.
«عامر کعبی» می افزاید: شبکههای آب، فاضلاب، برق، تأسیسات نفتی که در خاورمیانه در آن زمان بینظیر بودند، نابود شدند. مخازن نفتی و عظیم آبادان که با یک مهندسی بینظیر در منطقه تانکفارم ایجاد شده بود و پالایشگاه آبادان که در آن مقطع بزرگترین پالایشگاه خاورمیانه و یکی از پالایشگاههای شاخص جهان به شمار میرفت در طول جنگ خسارتهای جدی و جبرانناپذیر دیدند.
مراکز درمانی یک سر و گردن از همه مناطق بالاتر بود
وی بیان می کند: مراکز درمانی آبادان که در آن زمان یک سر و گردن از همه مناطق کشور بالاتر بود، آسیب دید و آبادان تا به امروز نیز نتوانست به استانداردهای آن زمان برسد.
نماینده آبادان در مجلس شورای اسلامی همچنین گفت: یکی از خسارتهای جنگ که کمتر مورد توجه قرار گرفت، پنهان ماندن ساحل زیبا و دلفریب شرقی اروندرود در آبادان پشت دژها و خاکریزی بود که تا به امروز هم بهنوعی ادامه دارد. این بخش از شهر یکی از مناطق تفریحی مردم آبادان بود که بهخوبی مورد استفاده قرار میگرفت.
کشاورزی خشکید
وی با بیان اینکه آن زمان مزارع آبادان با سیستم جذر و مد و ورود آب به نهرهایی که در اغلب مناطق شهر پراکنده شده بودند آبیاری میشد ادامه می دهد: آبادان ۶ میلیون اصله نخل داشت که با همین شیوه آبیاری میشدند ولی امروز رودخانههای آبادان از رساندن آب به ۲ میلیون اصله نخل باقیمانده نیز ناتوان هستند. این شبکه آبیاری از بین رفت و تا به امروز هیچ جایگزین مناسبی برای آن ایجاد نشد.
کعبی می گوید: آبادان بیش از ۱۲۰ نمونه نخل و خرما دارد که به علت جنگ و نبود آب از شش میلیون اصل به دو میلیون کاهش یافتند.
نماینده مردم آبادان در مجلس شورای اسلامی اضافه می کند: یکی از آسیبهایی جدی جنگ به ناوگان حملونقل دریایی و از هم پاشیدن توان ناوگان صیادی وارد شد. آبادان در آن زمان یکی از بزرگترین ناوگانهای صیادی را در خود جای داده بود که نه تنها باعث اشتغال و رونق بسیار بالایی بود، بلکه باعث تأمین آبزیان موردنیاز کشور و اغلب کشورهای منطقه میشد.
حرکت جدی در دوران بازسازی شکل نگرفت
وی تصریح می کند: آبادان امروز بیش از ۵۰۰ فروند لنج و بیش از سه هزار قایق صیادی را در خود جای داده است ولی اگر توان سابق آبادان حفظ میشد به دلیل پیشینه تاریخی مردم آبادان در صیادی و تجارت و قرار گرفتن آن در ساحل اروندرود و خلیجفارس، امروز آبادان یکی از قطبهای صیادی جهان به شمار میرفت ولی بعد از جنگ هیچ حرکتی خاصی برای بازسازی ظرفیتهای از بین رفت صیادی صورت نگرفت.
کعبی عنوان می کند: در جنگ نیز ما انسانهای بزرگ و شاخصی را از دست دادیم که هرکدام از آنها میتوانست نقش عظیمی در سازندگی، تعالی، غنیسازی اندوختههای انسانی ایفا کنند بهگونهای که میتوان به جرات بیان کرد که زیانهای جنگ تحمیلی در ابعاد تلفات انسانی بسیار قابلتوجه بود.
نماینده مردم آبادان در مجلس شورای اسلامی ادامه میدهد: اما زیان مادی جنگ تحمیلی هم بسیار فراتر از حد تصور است. در آبادان ما شهری مدرن، صنعتی با زیرساختهای بسیار پیشرفته داشتیم که این شهر در طول جنگ بهکلی همه داشتههای خود را از دست داد.
آبادان دیگر آبادان سابق نشد
مدیرعامل سازمان منطقه آزاد اروند نیز در سخنانی اظهار میکند: متأسفانه در دوران بازسازی به ساخت اماکن عمومی و اداری بسنده کردیم و نتوانستیم جمعیت قبل از جنگ را به آبادان و خرمشهر برگردانیم.
«اسماعیل زمانی» ادامه میدهد: در هیئتمدیره منطقه آزاد چشمانداز بیستساله را طراحی و تدوین کردیم، ازجمله توسعه برنامههای در بخش صنایع انرژی بر و آب بر احداث ۲ کارخانه فولاد است.
وی بابیان اینکه سرمایهگذاران خارجی علاقهمند به سرمایهگذاری در منطقه آزاد اروند هستند میگوید: برای توسعه منطقه آزاد اروند با سرمایهگذاران اروپایی وارد مذاکره شدیم و مذاکراتی با کشورهای اروپایی درزمینهٔ نفت، گاز و پتروشیمی در کشورهای آلمان و هلند در حوزه سرمایهگذاری صنایع پاییندستی پتروشیمی در منطقه آزاد اروند انجامشده است.
زمانی اضافه میکند: منطقه آزاد اروند میتواند محور توسعه صنایع انرژی و آب باشد و با توجه به اینکه در نیمه جنوبی آبادان بیشترین تراکم آب همچون سد و رودخانههای پر آب کشور اروند کارون و بهمنشیر در منطقه آزاد اروند قرار دارند، توسعه صنایع انرژی برق و آب در این منطقه در اولویت سازمان منطقه آزاد اروند قرار دارد.
مدیرعامل سازمان منطقه آزاد اروند بابیان اینکه توسعه آبادان و خرمشهر و بهطورکلی منطقه آزاد اروند درگرو جذب سرمایهگذاری خصوصی و خارجی است تصریح میکند: در صنایع نفت و گاز و پتروشیمی و صنایع بالادستی تقاضا برای سرمایهگذاری فراوان است و شهرهای آبادان و خرمشهر اصلیترین حوزه کسبوکار در کشور هستند چراکه به لحاظ جغرافیایی و نزدیکی به کشورهای خلیجفارس شرایط دسترسی به بازار هدف را دارند.
واقعیت این است که اکنون باگذشت ربع قرن از پایان جنگ، هنوز دستوپا زدن برای حل مشکلات آبادان، مردم این شهر را به ساحل آرامش نرسانده است و آبادان را به آن شکوفایی گذشته نرساند.
همه داشتههای آبادان که بهمثابه یک تمدن بزرگ بود در جنگ بهکلی از بین رفت و بعد از جنگ بهطور شایسته به هیچیک از زیرساختها و داشتههای آبادان توجه مناسب صورت نگرفت.
منبع: خبرگزاری مهر
https://www.yjc.ir/fa/news/5790344/%D8%AC%D9%86%DA%AF-%D8%B4%D9%87%D8%B1%D8%AA%D9%90-%D8%A7%DB%8C%D9%86-%D8%B4%D9%87%D8%B1-%D8%B1%D8%A7-%D8%AA%D8%BA%DB%8C%DB%8C%D8%B1-%D8%AF%D8%A7%D8%AF-%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D8%AF%DB%8C%DA%AF%D8%B1-%D8%A2%D8%A8%D8%A7%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D9%86%D8%B4%D8%AF