پاسبان حریم دل
مرحوم آیت الله حائری می گوید: من از استاد خود، آیت الله فشارکی شنیدم که فرمود:
عالم ربانی سید محمد فشارکی رحمه الله، یکی از بزرگ ترین شاگردان میرزای شیرازی بود و پس از استاد خود، از برترین فقها به شمار می آمد. وی استادِ مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری، مؤسس حوزة علمیه قم و عده ای دیگر از بزرگان است.
مرحوم آیت الله حائری می گوید: من از استاد خود، آیت الله فشارکی شنیدم که فرمود: «آن هنگامی که میرزای شیرازی اول درگذشتند، به منزل رفتم؛ دیدم مثل اینکه آن طور که باید در دلم ناراحت نیستم. هر چه اندیشیدم، جای این حالت نبود. میرزای شیرازی درگذشته، استاد و مربی من بود. اصلاً آن عظمتی که مرحوم میرزا داشت از نظر علم و تقوا و زیرکی و ذکاوت، عجیب و کم نظیر بوده است.
مرحوم فشارکی می گوید: مدتی اندیشیدم ببینم کجای کار خراب شده و این حالت به چه دلیل است؟ بالاخره به این نتیجه رسیدم که به این دلیل است که بناست همین روزها من به مرجعیت برسم. بلند شدم رفتم حرم مطهر و از حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام خواستم که این خطر را از من رفع کند. گویی حس می کنم که تمایل به ریاست دارم. ایشان تا صبح در حرم به سر می برد و صبح وقتی برای تشییع جنازه می آید، او را با چشم های پر التهاب دیدند و معلوم بوده که همه شب را مشغول گریه بوده است. و بالاخره آن قدر تلاش کرد تا زیر بار ریاست نرفت. آری؛ مردان خدا این گونه خود را می پایند و مراقب خویشند، به طوری که تا حد مرجعیت رسیده اند و زمینه کاملاً آماده است؛ ولی باز هم زیر بار آن نمی روند.[1]
پی نوشت:
[1] یاد نامه شهید قدوسی، ص 203. به نقل از سیمای فرزانگان، رضا مختاری، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 1375ش، ص 140و 141
https://hawzah.net/fa/goharenab/View/7010/پاسبان-حریم-دل/?SearchText=فشارکی
حکایت صاحبدلان
مرحوم ایت الله حایری می گوید:
من از استاد خود، ایت الله فشارکی شنیدم که فرمود: (ان هنگامی که میرزای شیرازی اول درگذشتند، به منزل رفتم؛ دیدم مثل اینکه ان طور که باید در دلم ناراحت نیستم. هر چه اندیشیدم، جای این حالت نبود. میرزای شیرازی درگذشته، استاد و مربی من بود. اصلا ان عظمتی که مرحوم میرزا داشت از نظر علم و تقوا و زیرکی و ذکاوت، عجیب و کم نظیر بوده است.
مرحوم فشارکی می گوید: مدتی اندیشیدم ببینم کجای کار خراب شده و این حالت به چه دلیل است؟ بالاخره به این نتیجه رسیدم که به این دلیل است که بناست همین روزها من به مرجعیت برسم. بلند شدم رفتم حرم مطهر و از حضرت امیرالمومنین علیه السلام خواستم که این خطر را از من رفع کند. گویی حس می کنم که تمایل به ریاست دارم.
ایشان تا صبح در حرم به سر می برد و صبح وقتی برای تشییع جنازه می اید، او را با چشم های پر التهاب دیدند و معلوم بوده که همه شب را مشغول گریه بوده است. و بالاخره ان قدر تلاش کرد تا زیر بار ریاست نرفت.
اری؛ مردان خدا این گونه خود را می پایند و مراقب خویشند، به طوری که تا حد مرجعیت رسیده اند و زمینه کاملا اماده است؛ ولی باز هم زیر بار ان نمی روند.1
پینوشتها:
1.یاد نامه شهید قدوسی، ص 203. به نقل از سیمای فرزانگان، رضا مختاری، قم، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 1375ش، ص 140و 141
کلمات کلیدی:
https://hawzah.net/fa/Magazine/View/6433/7978/104406/%D8%AD%DA%A9%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D8%B5%D8%A7%D8%AD%D8%A8%D8%AF%D9%84%D8%A7%D9%86?SearchText=%D9%81%D8%B4%D8%A7%D8%B1%D9%83%D9%8A