***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

****.**** کنز الفشا ر کیو ن ************** Fesharkies's Treasure ****.****

***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

****.**** کنز الفشا ر کیو ن ************** Fesharkies's Treasure ****.****

***.*** ... گنجینه ... فشارکی ... ها ***.***

########## بنام خدا ##########
#پایگاه جامع اطلاع رسانی در موضوعات زیر #
..... با سلام و تحیت .. و .. خوشامدگویی .....
*** برای یافتن مطالب مورد نظر : داخل "طبقه بندی موضوعی " یا " کلمات کلیدی"شوید. ویا کلمه موردنظر را در"جستجو" درج کنید.***

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب

علما و بزرگان: سید ابوالقاسم دهکردی

شنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۷، ۰۹:۲۴ ب.ظ

یکی از شخصیت هایی که سیدابوالقاسم دهکردی در مکتب اصفهان از وی استفاده کرد آخوند ملاّ محمّد باقر فشارکی متوفی به سال 1314 هـ. ق.

استاد میرزای شیرازی است، کتاب عنوان الکلام از او است.[17]


دهکردی، سید ابوالقاسم
تاریخ انتشار : 1396/6/4
 
بازدید : 180
 
تاریخ ولادت : 1272 هجری
 
کشور : ایران
 
: سید محمّد باقر
 
: 1353 هـ.
 
آثار : جنّت المأوی در اخلاق، اللمعات فی شرح دعاء سمات، الاخلاق و...

نوید پر امید

گروهی از سادات محترم که نسبشان به عبدالله فرزند امام سجاد(علیه السلام) منتهی می شود از گذشته های دور در شهرکُردِ اصفهان، که نام قدیمش «دهکرد» بود، رحل اقامت افکنده بودند. سید محمّد باقر دهکردی در زمره این افراد به شمار می رفت. او با زهد و پروا پیشگی، روزگار می گذرانید و مورد احترام مردم آن دیار بود. ماه رجب برای سید محمّد باقر، حرمت و فضیلت ویژه ای داشت و به توصیه اجدادش در این ایّام به روزه داری، ذکر و دعای بیش تری می پرداخت و با این برنامه، روح و روان خویش را در جویبار معنویت شست و شو می داد.

او با گرامی داشت ماهِ رجب و شعبان، به استقبال ماه با برکت رمضان می رفت. در روز شنبه، غرّه رجب سال 1272 هجری (مطابق 1234هـ. ش.) شوق و هیجان سید محمّد باقر دو چندان شد، زیرا در این روز خجسته صاحب فرزندی شد که به نام جدش، او را ابوالقاسم نامید.[1]

سید محمّد باقر، از همان ایّام که ابوالقاسم کودکی بیش نبود، در اندیشه آینده ای پربار برای او بود تا در سایه تلاش و پرورش های اخلاقی، طریق هدایت را درنوردیده به سوی کمال گام بردارد وبه نشرحقایق اسلامی مبادرت ورزد. پرورش یافتن در دامان مادری متدیّن و پدری پرهیزگار و خوش خو، نخستین مکتب تربیتی ابوالقاسم بود. او در این فضای باصفا، در کنار رشد جسمانی، با فضیلت های دینی خو گرفت و شور و اشتیاق فراگیری دانش اسلامی در اعماق وجودش جوانه زد و با این شیوه های پرورشی به دنیای نوجوانی پا نهاد و خواندن، نوشتن و مقدمات علوم اسلامی را آموخت.[2]

سید ابوالقاسم از محضر آخوند ملاّ محمّد حسن اصفهانی مشهور به کوهی، دایی خود... که پرورش یافته مکتب حکیم سبزواری[3] بود، استفاده کرد. شاید تأثیر آموزش ها و توصیه های این عالم فاضل بود که او را به حکمت و فلسفه راغب نمود.

استادان وی در اصفهان

سید ابوالقاسم این توفیق را به دست آورد که از دوران نوجوانی به حوزه علوم آل محمّد(صلی الله علیه وآله)روی آورد و برای ادامه تحصیل به مدرسه صدرِ اصفهان برود و پایه های علمی خویش را در فقه و اصول و ادبیات عرب استحکام بخشد و از استادان پرآوازه آن عصر بهره های وافر ببرد. در آن زمان، حوزه علمیّه اصفهان به شیوه ای تازه اداره می گردیدیعنی همراه با فقه و اصول، حکمت و فلسفه در آن تدریس می شد و مشاهیری در این عرصه چراغ معرفت را روشن نگاه می داشتند. این حوزه از نظر فقهی و فلسفی در بین حوزه های علمیه شیعه موفقیت ویژه ای داشت و این امتیاز مربوط به زمانی است که حوزه علمیه قم رونق نگرفته بود. آنچه سید ابوالقاسم جوان و تشنه علم و فضیلت را مسرور می ساخت، مدرسان مطلع و مسلط بر علوم اسلامی و در عین حال پارسا و پرهیزگار بود. شادمانی این جویای معارف دینی موقعی رو به فزونی نهاد و لبخند رضایت بر لبانش نشانید و غبار خستگی و دوری از خویشاوندان را از ذهن و دلش برگرفت که علمای این حوزه ضمن تدریس و تحقیق، به گشودن معضلات اجتماعی ـ سیاسی و ترویج معروف و نهی از منکر و اصلاح جامعه و پاسداری از ارزش ها مبادرت میورزیدند. سال هایی که سید ابوالقاسم در اصفهان به تحصیل اشتغال داشت، عصر شکوفایی آن حوزه به شمار می رفت. او این تحرّک، پویایی و جنب و جوش ویژه را مغتنم شمرد و در مسیر کسب معارف گام برداشت و با حرص و ولع فراوان و اخلاصی شایسته تحسین، دروس سطح را نزد ابوالمعالی کرباسی، آقا میرزا محمّد حسن نجفی و حاج شیخ محمّد باقر مسجد شاهی آموخت.

1 ـ ابوالمعالی کرباسی (1247 ـ 1315 هـ. ق.) کوچک ترین فرزند فقیه پرآوازه، محمّد ابراهیم کرباسی است. ابوالمعالی در تقوا و تهذیب نفس بسیار استوار بود و سیره اخلاقی او روش زندگی اصحاب معصومین را در اذهان تداعی می کرد. میرزا ابوالمعالی دانشمندی محقق بود و در مسائل فقهی، اصولی و رجالی مهارت فراوان داشت. او مسایل علم اصول را در تألیفات و افاضات خود، ماهرانه تجزیه و تحلیل کرده است. دامان تربیت پدری چون حاجی کرباسی، ترک متابعت هواهای نفسانی، مجاهدت پرمشقت او در کسب توشه های تقوا وهمت بلندش در اکتساب علوم و معارف، موجب دست یابی او به مقام شامخ علم و اجتهاد گردید و موفق شد در فقه و اصول آثاری گران قدر به نگارش در آورد.[4] او این افتخار را داشت که شاگردانی چون علاّمه آیت الله سید محمّد باقر درچه ای و آیت الله العظمی حاج آقا سید حسین بروجردی را تربیت نماید و شخصیتی چون آیت الله نائینی را پرورش دهد.[5] یک بار که صحبت از میرزا ابوالمعالی شد، آیت الله بروجردی فرمود: روحانیتی داشت که انسان سیر نمی شد و مجلس او به جلساتِ حضرت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) شباهت داشت.[6] عالم عابد و زاهد سالک، مرتضی طالقانی موقعی که به اصفهان عزیمت کرد، در مجلس پر فیض او حضور یافت.[7]

2 ـ میرزا محمّد حسن نجفی که سید ابوالقاسم دهکردی در فقه شاگرد او بود، از علمای بزرگ و فقیهان ناموری به شمار می رود که در غایت زهد و تقوا زندگی می کرد و مردم به لحاظ این ویژگی ها به او ارادت میورزیدند.

میرزای شیرازی آن چنان به وی اعتماد داشت که هرگاه اهل اصفهان از او می پرسیدند که به چه کسی در مسایل شرعی و موازین فقهی مراجعه کنند، می فرمود: به میرزا محمّد حسن نجفی. جمعی از خواص مقلد وی بودند و ایشان امام جماعت مسجد ذوالفقار بود و عمر گرامی خود را در تحصیل، تدریس، تألیف و جواب استفتاءات گذرانید. سید ابراهیم قزوینی(صاحب ضوابط)، شیخ مرتضی انصاری و میرزای شیرازی از استادان وی هستند. این فقیه زاهد در یازدهم ربیع الاول 1317 هـ. ق. به سرای باقی شتافت.[8]

3 ـ حاج شیخ محمّد باقر مسجد شاهی، دیگر معلّم سیدابوالقاسم دهکردی است که محدّث قمی او را این گونه وصف کرده است: «از علمای بزرگ، عالم به احکام شرعی، کامل در علوم اسلامی و مردی الهی و ربّانی»[9]

حاج شیخ محمّد باقر، مقدمات علوم را در اصفهان آموخت و پس از رحلت پدر، بنا به توصیه مؤکّد مادرش، نسمه خاتون معروف به حبابه (دختر علاّمه فقید شیخ جعفر کاشف الغطاء) به نجف مهاجرت کرد و سال ها در آن مکان از فقیهان بزرگ و مراجع تقلید استفاده علمی نمود تا خود به مقام اجتهاد رسید و با کسب اجازه اجتهاد و روایت از استادان خویش به اصفهان بازگشت و به تدریس پرداخت.

اقدامات و خدمات این فقیه فرزانه در سال قحطی 1288 هـ. ق، مبارزات وی با حکومت وقت، اهتمامش در امر به معروف و نهی از منکر و کوشش او برای رفع بدعت ها، ضلالت ها و اضمحلال فساد و تباهی ـ که از ناحیه افراد مرتد و پیروان فِرَق ضالّه صورت می گرفت ـ شهرت این عالم ربّانی را فزونی بخشیدتا جایی که پس از ارتحال حاج سید اسدالله بیدآبادی(1290 هـ. ق.) مرجع و ملجأ مردم قرار گرفت و دیگر علمای شهر با آن همه مقامات علمی، تحت الشعاع وی قرار گرفتند و حوزه درسش مجمع علما، فضلا و مجتهدین گردید.[10]

اجازه روایی

راه روایی مرحوم دهکردی از طریق علاّمه میرزا محمّد هاشم اصفهانی به شیخ انصاری می رسد و طریق این شخصیت درخشان جهان تشیع، در روایت حدیث، به معصوم می رسد.[11] از همین رو، امام خمینی(قدس سره) در آغاز کتاب اربعین، در خصوص سید ابوالقاسم دهکردی و سه نفر دیگر از مشایخ اجازه خود می فرمایند: «طریق این چهار نفر به شیخ انصاری می رسد و ما طرق دیگری هم داریم که به شیخ انصاری منتهی نمی شود و در این جا آن طرق را ذکر نکردیم»[12]

و در جای دیگر در این باره فرموده اند: «اخبرنی اجازة مکاتبةً و مشافهةً عدة من المشایخ العظام و الثقات الکرام و منهم السید العالم الثقة الثبت السید ابوالقاسم الدهکردی الاصفهانی عن السید السند الامجد الآقا میرزا محمّد هاشم الاصفهانی عن العلامة الانصاری»[13]

مکتب معرفت

بعد از ملاّ صدرا (قلّه فلسفه اسلامی در ایران) در مکتب فلسفی اصفهان گروهی، اهل ذوق و عرفان کوشیدند میراث علمی این حکیم را به شاگردان خود انتقال دهند. میراث این مکتب در قرون دوازدهم و سیزدهم هجری توسط میرابوالقاسم مدرس خاتون آبادی(متوفا: 1202 هـ. ق.) از آقا محمّد بید آبادی(متوفا: 1198 هـ. ق.) به آقا ملاّ علی نوری اصفهانی (متوفا: 1246 هـ. ق.) رسید که بزرگ ترین مدرس فلسفه ملاّ صدرا در اصفهان بود و حدود 10سال به این تلاش علمی اشتغال داشت و شاگردان برجسته ای چون ملاّ اسماعیل اصفهانی واحد العین (نویسنده حاشیه بر «شوارق الآلام»، ملاّ محمّد جعفر لنگرودی (شارح «مشاعر» ملاّ صدرا)، میر سید رضی لاریجانی، آقا محمّد رضا قمشه ای، ملاّ عبدالله زنوزی و حاج ملاّ هادی سبزواری از حوزه درس او برخاستند و آن امانت علمی را به مشاهیر بعد از خود تحویل دادند.[14]

یکی از برجسته ترین تربیت یافتگان حوزه درسی میرزا حسن نوری و ملاّ اسماعیل واحد العین، حاج اسماعیل درب کوشکی (در کوشکی) است. پدر وی، محمّد جعفر در علوم اسلامی آگاهی هایی داشت.

ملاّ اسماعیل از علمای معقول و بزرگان حکما و مدرسین فلسفه و عرفان به شمار می رود که سیدابوالقاسم دهکردی محضرش را درک کرد و نزد وی با عالی ترین اندیشه های فلسفی و معارف عرفانی آشنا گردیدچنان که خود به این مسئله اشاره دارد:

«در سنّ یازده یا سیزده سالگی به جهت تحصیل در اصفهان در مدرسه صدر آمده، از بدایت علم عربیّت شروع به تلمّذ نموده، بعد از فراغ از مقدمات و سطوح مشغول حکمت شده و علم حکمت را غالباً نزد حکیم متألّه، حاج اسماعیل حکیم ساکن در محله درب کوشک، که از تلامذه آسید رضی رشتی و آقا میرزا حسن آخوند و میرزا حسن (تلمیذ پدرش) حکیم ماهر الهی آخوند ملاّ علی نوری و خصوص اسفار آخوند ملاّ صدرا را در مدت چهار سال نزد آن حکیم ماهر قرائت کردی»[15]

ملا اسماعیل درب کوشکی پس از عمری خدمات علمی، در روز جمعه 15 شوال سال 1304 هـ. ق. به دار بقا شتافت و در تخت فولاد اصفهان رو به روی سکوی اژه ای مدفون گردید.[16]

یکی از شخصیت هایی که سیدابوالقاسم دهکردی در مکتب اصفهان از وی استفاده کرد آخوند ملاّ محمّد باقر فشارکی متوفی به سال 1314 هـ. ق. استاد میرزای شیرازی است، کتاب عنوان الکلام از او است.[17]

به سوی سامرّا و نجف

گر چه استادانی سترگ در اصفهان که از نظر اندوخته های علمی، ابتکارات و شیوه های آموزش و وارستگی، از مرواریدهای اقیانوس معارف حوزه های علمی شیعه به شمار می آمدند، ولی گویی روح پرتکاپو و ذهن پویای سیدابوالقاسم نمی توانست در پرتو این فروغ ها قانع شود.

سرانجام، عزم سفر نمود و پس از تحمل سختی ها به عراق رسید و در سامرّا پس از زیارت ستارگان درخشان آسمان ولایت و امامت، به حوزه درسی میرزای شیرازی راه یافت و در حلقه شاگردان این فقیه بزرگ درآمد. او به خوبی دریافت که دنیای اسلام نیازمند تحصیل و تحقیقی است تا مسلمین را از بند استعمار برهاند و استکبار جهانی را در انزوا قرار دهد و چنین دانشی را استادش دارا بود و مشاهده می کرد که او ضمن آن که در میدان اندیشه و تفکر، خستگی نمی شناسد و اکثر اوقاتش در تحقیق و تدریس می گذرد و شاگردان را مجذوب خود می کند، از توطئه های ابرقدرت ها هم غافل نیست و در صدد آن است که مسلمین را از خواب غفلت بیدار کند و آنان را علیه توفان استعمار بسیج نماید. بدین گونه، رفتار و تدریس و تربیت میرزا باعث گردید که هر کدام از شاگردانش هم چون انوار فروزان، ظلمت ها را از بین برده، بخشی از دنیا را به عطر جان بخش علم و درایت خویش معطر گردانند.

برای دهکردی این ویژگی ها جاذبه ای خاص داشت. او در پرتو رهنمودهای این استاد برجسته، توانست ضمن کسب کمالات معنوی و پیمودن درجات علمی، به مسایل اجتماعی ـ سیاسی توجّه خاص داشته باشد و برای رفع معضلات جامعه، همراه دیگر عالمان و فقیهان چاره اندیشی کند و مبارزه با استبداد و استکبار را در متن برنامه های اصلی خود قرار دهد.

سیدابوالقاسم دهکردی سال های متمادی از علم، اخلاق و رفتار میرزای شیرازی بهره گرفت تا به مقام اجتهاد نایل آمد و پس از آن، راهی نجف گردید و در این دیار مقدس به محضر پر فیض علمایی چون میرزا حسین نوری، شیخ زین العابدین مازندرانی، میرزا حبیب الله رشتیو ملاّ فتحعلی سلطان آبادی راه یافت و از محضر این محققان و فقیهان ژرف اندیش بهره ها بردچنان که خود اشاره می کند:

«چندی در بلده سامرّا... مشغول تحصیل... شدم و... معارف و اسرار توحید ]را از[ عالم ربّانی حاج ملاّ فتحعلی سلطان آبادی و زین المجاهدین و سراج طریق السالکین حاج میرزا حسین نوری که شیخ او هم در معارف و توحید حاجی ملافتحعلی ـ انارالله برهانه ـ بود در ازمنه متمادیه و الحق از آن بزرگوار مستفیض شدم»[18]

ملا فتحعلی عراقی (سلطان آبادی) از شاگردان میرزا محمّد حسن شیرازی به شمار می رود که در علوّ درجه ورع و تقوا و زهد و پاکدامنی ضرب المثل بود. وی در سال 1291 هـ. ق. همراه استاد خود به سامرّا مهاجرت کرد. گویی ملاّ فتحعلی چند سال پس از مرگ استاد خود و چندی قبل از رحلت محدث نوری، رخ در نقاب خاک کشید. محدث قمی می گوید: من همراه محدث نوری در تشییع جنازه وی حاضر بودیم. پیکرش در صحن مطهر حضرت علی(علیه السلام)به خاک سپرده شد.[19]

استاد دیگر سیدابوالقاسم دهکردی ـ چنان که اشاره کردیم ـ محدث نوری است همان کسی که علاّمه شیخ محمّد حسین کاشف الغطاء، که از شاگردان نزدیکش بود، درباره اش می گوید: مردی بود خود ساخته و شب زنده دار که سینه اش از شوق اشتیاق گداخته بود، با خویشتن داری فرشتگان آسمان را به شگفتی وا می داشت. محدث قمی نیز درباره اش می گوید: اگر از چشم قلمم اشکی می چکد و تحقیقی می تراود، این نه از من بلکه از دریای دانش استاد (محدّث نوری) است واگر از سخنانم بویی از پژوهش دیده می شود، این هم نسیم سحرهای اوست استادی که دریایی خروشان و خورشیدی فروزان بود. شیخ آقا بزرگ تهرانی نیز درباره اش می نویسد: او را که در طلیعه دانشمندان شیعه شمرده شود، حیاتش صفحه درخشانی است مشحون از اعمال نیک. گویی خدا او را خلق کرده بود که آثار باقی مانده اهل بیت(علیهم السلام) را حفظ کندسرآمد مجتهدین شمرده می شد که عمری در دریای علم به غوّاصی پرداخت تا به اعماقش دست یافت.[20]

شیخ زین العابدین حائری مازندرانیجرعه هایی از دانش قرآن و عترت را در قالب مباحث فقهی و مطالب روایی، به کام ذهن و اندیشه سیدابوالقاسم دهکردی روانه ساخت همان دانشمندی که جزو شاگردان صاحب ضوابط، صاحب جواهر و سعید العلمای مازندرانی بود و با حسن تقریر و بیان رسا، بین معاصرین خود، ممتاز گشت و جلالت علمی او در سرزمین های اسلامی در نهایت اشتهار بود و مرجع تقلید جمع کثیری از شیعیان هند، عراقو ایران به شمار می رفت. کتاب هایی چون ذخیرة العباد، زینة العباد و مناسک الحج از آثار معروف اوست.[21]

شخصیت دیگری که آیت الله دهکردی از خرمن معارفش خوشه چینی کرد، میرزا حبیب الله رشتی است که شیخ انصاری بارها ضمن اعلام اجتهاد این شاگردش تأکید می کرد: من درسم را برای سه نفر می گویم: میرزای شیرازی، میرزا حبیب الله رشتی و آقا حسن تهرانی.[22] سید محسن امین در باره او نوشته است: از بنیان گذاران علم اصول به شمار می رود که دیدگاه های فکری بی نظیری داشت و استادِ مشاهیر معاصر ما محسوب می شود. بعد از رحلت شیخ انصاری، جانشین او گردید و مجلس درسی بر پا نمود که متجاوز از 300 نفر دانشور فقیه از او استفاده بردند. صدها تن از دانشمندان بعد از او، پرورش یافتگان درسش بودند. در عصر وی، درسی مانند درس های او پرفایده و دقیق نبود.[23]

در مکتب میرزا حبیب الله رشتی، سید ابوالقاسم دقت فراوان و ژرف نگری و کاوش های علمی را به خوبی آموخت، زیرا میرزا حبیب الله ضمن آن که در شناسایی معادن معارف تبحّر داشت، چون معدنی از معرفت می یافت، با فکر عالی و بصیرتی عمیق جواهرات آن را استخراج می کرد و به دانش طلبان ارزانی می داشت و بدین گونه میراثی گران مایه برای مشتاقان حکمت و فضیلت به ارمغان می نهادضمن آن که قلم از وصف زهد و ورعش عاجز است و از شدت پرهیزگاری و احتیاط در فتوا هرگز راضی نشد کسی از او تقلید کند و وجوه شرعی را قبول نمی کرد. هم چنین نفی طاغوتیان و ستیز با معاندان در زندگانی میرزای رشتی از برجستگی خاصی برخوردار است.[24]

محضر پر فیض

سید ابوالقاسم دهکردی در حدود سال 1309 هـ. ق. پس از افزایش اندوخته های علمی و ارتقا به مقامات فقهی و اصولی در حوزه های علمیّه سامرّا و نجف که حدود هفت سال طول کشید، به اصفهان در سن 37 سالگی بازگشت و در مدرسه صدر این شهر به تدریس و تحقیق و نیز تربیت طلاب پرداخت و ضمن این برنامه ها با تهذیب نفس و پارسایی، مدارج معنوی را طی کرد و با ملکوت انس گرفت و با ارتزاق از عالم معنویت به افکار بلندی در حکمت و عرفان رسید و از بزرگ ترین علمای عصر خود قلمداد گردید. بسیاری از فضلای اصفهان که حتی خود مشغول تدریس بودند، وقتی از مقامات والای علمی و معنوی این عالم ربّانی مطلع شدند به محضرش شتافتند.

وی هم چنین از مشایخ اجازه حضرت آیت الله العظمی سید شهاب الدین مرعشی نجفی به شمار می رود.

در همان روزهایی که دهکردی تازه از نجف آمده بود، فقیه عارف و حکیم ادیب، آیت الله حاج آقا رحیم ارباب (1297 ـ 1396 هـ. ق.) به محضرش شتافت و از عطر این گل بوستانِ علوی بهره مند گردید.[25]

آیت الله سید محمّد رضوی کاشانی از مشاهیر و مفاخر علمای شیعه در اصفهان، محضر دهکردی را مغتنم شمرد و به کسب اجازه از وی موفق گردید.[26] آیت الله حاج شیخ مرتضی مظاهری فرزند محمّد حسن بن محمّد ابراهیم کَرْوَنی نزد آیت الله دهکردی تلمذ نمود و موفق شد در علوم دینی به تألیفات متعددی همت بگمارد و در سنگر وعظ و خطابه، به هدایت مردم بپردازد و خود، شاگردان فاضل تربیت کند.[27]

آیت الله سید محمّدرضا خراسانی جرعه هایی از اندیشه سید ابوالقاسم دهکردی را به کام ذهن خویش فرو ریخت. وی تحصیلات را تا مرز اجتهاد ادامه داد و پس از فوت سید علی نجف آبادی، مرجعیت کلّی یافت و رئیس حوزه علمیّه اصفهان گردید. چون رضا خان تصمیم به تعطیلی مراکز حوزوی گرفت و از روحانیان خواست لباس خود را کنار بگذارند، این عالم ربّانی به بسیاری از اهل علم و فضل که شایستگی داشتند، پیغام داد: «در خانه های خود بنشینید و لباس خود را تغییر ندهید. من به عون الهی و یاری امام زمان(علیه السلام) زندگانی شما را تأمین می کنم». همین پیشنهاد، مایه دل گرمی و اطمینان خاطر آنان شد و به تحصیلات ادامه دادند و هر یک عالمی بزرگوار و مدرّسی برجسته شدند و پس از فرار رضاخان از ایران، حوزه علمیّه اصفهان را دایر نمودند.[28]

آقا سید عباس دهکردی (معروف به صفی)، فقه، اصول و حکمت را در اصفهان نزد آیت الله دهکردی فرا گرفت.

وی در مسجد یزد آباد و مسجد کرمانی اقامه جماعت می نمود و به ارشاد و تبلیغ مشغول بود، تا آن که در سال 1394 هـ. ق. در اصفهان وفات یافت و در تخت فولاد مدفون گردید.[29]

حاج سید کمال الدین نور بخش دهکردی، فرزند آقا سید محمود پس از آن که مقدمات علوم و ادبیات را در شهر کرد آموخت، در اصفهان به مدرسه صدر بازار رفت و نزد عموی خویش، سید ابوالقاسم دهکردی و برخی دیگر از استادان این حوزه به فراگیری علوم اسلامی پرداخت. وی مدتی در دانشگاه تهران به تدریس علوم شرعی مشغول بود. برخی کتاب های وی سال ها در دبیرستان های کشور مورد استفاده دانش آموزان بود.[30]

درس خارج فقه و اصول مرحوم آیت الله دهکردی یکی از مشهورترین دروس خارج فقه و اصول بوده و شخصیت های دیگری چون مرحوم حاج میرزا علی آقا شیرازی، مرحوم معلّم حبیب آبادی، مرحوم آیت الله سید عبدالحسین طیب (صاحب تفسیر اطیب البیان)، آیت الله سید محمّد تقی موسوی (صاحب مکیال المکارم)، آیت الله شیخ محمّد رضا جرقوئی اصفهانی، آیت الله سید حسن چهارسوقی، آیت الله مرتضی دهکردی معروف به حاج آقا میرزا دهکردی، آیت الله سید محمّد باقر رجایی، عالم ربّانی آیت الله حسینعلی صدیقین، آیت الله مرتضی مظاهری نجفی، میر محمّد مهدی امام جمعه، ملاّ علی ماربینی، سید ابوالقاسم فریدنی، سید علی اکبر هاشمی، فرزند آقا حسین دهکردی، آیت الله سید احمد نوربخش دهکردی (برادرش)، آیت الله سید محمّد باقر امامی (برادر زاده اش) و آیت الله سید محمّد جواد نجفی (برادر زاده و داماد ایشان) از محضر ایشان در رشته های مذکور بهره گرفته اند.[31]

آیت الله سیدابوالقاسم دهکردی از رجال حدیث محسوب می گردید و علاوه بر امام خمینی، دانشورانی چون مرحوم آیت الله مرعشی نجفی، مرحوم آیت الله بروجردی، آیت الله سید محمّد تقی موسوی احمد آبادی، حاج آقا رحیم ارباب و مرحوم معلم حبیب آبادی (صاحب کتاب مکارم الآثار) از ایشان اجازه نقل حدیث و اجتهاد دریافت کرده اند.[32]

آیت الله دهکردی تا آنجا مورد وثوق مردم در استان اصفهان، چهار محال و بختیاری و نقاط هم جوار قرار گرفت که اکثریت اهالی این نقاط وی را مرجع تقلید خویش قرار دادند و رساله عملیّه ایشان حاوی فتاوی فقهی به نام هدایة الانام مکرّر چاپ شد و در دسترس مقلدین آن فقیه عارف قرار گرفت. آیت الله دهکردی سال ها امامت جماعت مسجد سفره چی (سُرخی) واقع در خیابان چهار باغ پایین و مسجد شیخ الاسلام واقع در خیابان عبدالرزاق را عهده دار بود و در برخی ایّام خصوصاً ماه مبارک رمضان به ایراد سخنرانی، موعظه و اقامه مراسم احیاء اقدام می نمود.[33]

در عرصه های سیاسی ـ اجتماعی

سید ابوالقاسم دهکردی به موازات تدریس و تحقیق، در مسجد سفره چی اقامه جماعت می نمود و مرکز فتوا و مراجعات مردم بود و اهالی اصفهان به دلیل صفای باطن و اخلاص و پارسایی این عالم ربّانی، به وی ارادت خاصی می ورزیدندتا آن جا که برای ساختمان صحن و حرم زینبیه اصفهان ـ که می گویند مرقد زینب، دختر موسی بن جعفر(علیهما السلام) آن جاست ـ به اشاره او، مردم اصفهان و توابع، اعم از مرد و زن و کوچک و بزرگ، با خود آجر و سایر مصالح ساختمانی حمل می کردند و به این مکان می بردند.[34]

جهانگیرخان قشقایی، که تا پایان عمر همسری اختیار نکرد و فرزندی نداشت، بر حسب اعتمادی که به مرحوم سیدابوالقاسم دهکردی داشت، وصیّت کرد کتاب هایش به وی سپرده شود.[35]

شهید آیت الله سیّد حسن مدرّس پس از آن که در حوزه علمیّه نجف به درجه اجتهاد نایل آمد و از سوی علمای آن عصر مرجعیت وی تأیید گردید، در سال 1318 هـ. ق. در 31 سالگی به ایران بازگشت و در شهرستان شهر کرد میهمان سید ابوالقاسم دهکردی شد و چند روزی در خانه وی اقامت کرد.[36] مدرس پس از بازگشت از شهرکُرد و آمدن به اصفهان، چند سال در منزلی که دهکردی برای او اجاره کرده بود، سکونت داشت، تا آن که شترداران مهیاری و شهرضایی برحسب نذری که داشتند، خانه مخروبه و محقری در نزدیک بازار، سرای معروف به ساروتقی، برای مدرس خریدند.[37]

یکی از کارهای اساسی حاج آقا نورالله نجفیدر اصفهان، تشکیل هیأت علمی برای رسیدگی به امور دینی طلاب، و نظارت در اجرای صحیح احکام و مقررات اسلام در سطح اصفهان و توابع بود. آیت الله سیدابوالقاسم حسینی دهکردی از اعضای اصلی این هیأت بود که به اتفاق تنی چند از علما، مدرسین و مجتهدین، به سرپرستی حاج آقا نورالله روزهای پنج شنبه (صبح) تشکیل جلسه می دادند. این برنامه به تناوب، در منزل برخی از اعضای مؤسّس انجام می پذیرفت. آغاز تشکیل آن را در سال 1342 هـ. ق. ذکر کرده اند. این تشکیلات با کمال جدیت و نهایت دقت، به احیای فریضه امر به معروف و نهی از منکر می پرداخت و با این تلاش، منطقه اصفهان را از لوث افراد خلافکار و اراذل و اوباش پاک می ساخت.[38] در آن موقع که دولت های استعمارگر انگلیس و روس چنگال های مخوف خود را در اعماق جان ملت ایران فرو می بردند و به عنوان توسعه تجارت، در شهرهای مختلف ایران مؤسّسات تجاری، اعم از بانک و صرّاف خانه و حتی بیمارستان و مدرسه تأسیس می کردند و اجناس گوناگون شامل انواع پارچه، بلور، دارو و کاغذ وارد ایران می کردند و به بهایی ارزان می فروختند و می خواستند با این حرکت امت مسلمان را تحت سیطره و قدرت اقتصادی خود درآورند، عده ای از بازرگانان از روی جهالت یا سود جویی، کالاهای بیگانه را ترویج می کردند. در نتیجه، بازار کالاهای داخلی با رکود مواجه شد و از رواج افتاد و کارگران ایران بیکار و محتاج و درمانده شدند. شاه قاجار و کارگزاران او نیز با اخذ رشوه از صاحبان مؤسّسات خارجی، در ترویج این برنامه همکاری داشتند. تنی چند از علمای دینی متوجه نقشه های شیطانی دشمن شدند و به فکر چاره افتادند. آنان مبارزه را در تحریم کالاهای خارجی دیدند. در این خصوص، اعلامیه ای تاریخی برضدّ سلطه اقتصادی اجنبی از سوی مجتهدان و مراجع شیعه صادر گردید که در ذیل آن، امضای سیدابوالقاسم دهکردی، مشاهده می شود.[39]

در سال 1346 هـ. ق. علمای اصفهان به عنوان اعتراض به قانون نظام اجباری و برخی از قوانین دیگر، به قم مهاجرت کردند. این حرکت که در حقیقت، اساسی ترین نهضت روحانیان در زمان رضاخان است و با هدف سرنگون ساختن حکومت پهلوی صورت گرفت، موفق گردید نه تنها تمامی تبلیغات نظام استبدادی رضاخان را در هم بشکند، بلکه جوّ ارعاب و تهدید، با به صحنه آمدن روحانیان و مردم شکسته شد و حکومت وقت به شدت به وحشت افتاد. حاج آقا نورالله اصفهانی رهبری مهاجران را بر عهده داشت و چهره های برجسته ای چون آیت الله سیدابوالقاسم دهکردی او را در این حرکت مقدس یاری می دادند.[40]

در روز سه شنبه 27 رجب سال 1325 هـ. ق. در جلسه انجمن مقدس ملّی، تلگرافی از موقوفات اصفهان (آن هایی که متولّی معیّن ندارند) تحت نظارت و دخالت آقایان: سید محمّد باقر، سیدابوالقاسم دهکردی و آخوند ملاعبدالکریم گزی عمل شود و نیز آن هایی که متولّی دارند و به وقف عمل نمی شود، تحت نظارت همین سه نفر بوده باشد.[41]

واعظ وارسته

سید ابوالقاسم دهکردی بر حسب نیاز جامعه و مقتضیات زمان، احساس کرد که علاوه بر تربیت شاگردان در زمینه های فقه، اصول و حکمت و نیز انجام دادن تحقیقات علمی، باید به وعظ و ارشاد مردم بپردازد. اهالی اصفهان، از خواص و عوام به مجالس پرشور وعظ وی حاضر می شدند و از بیانات او نهایت فیض را می بردند.[42]

تلاش های علمی، پرهیزگاری و اعمال شایسته این فقیه فرزانه، سبب گردید که جویبارهای حکمت از دل و ذهنش چون آب زلال به سوی کشتزارهای تشنه جاری شود. وی موفق شد از طریق منبر و موعظه، امر به معروف و نهی از منکر را در جامعه زنده کند، زیرا چنین روشی سبب می گردید که مردم به شیوه ای آموزنده و توأم با نصیحت و دل سوزی، از بدی ها و نیکی ها آگاهی یابند.

بیان و سخن این عارف حکیم در کمال فصاحت و بلاغت بود. گفته هایش دردها و آرزوهای زمینی را ناپدید می گردانید و علایق پست و حقیر را فرو می ریخت و دست کم برای لحظاتی چند، حجاب و غبار تن را از سیمای جان بر می گرفت. او مرهم هایی را که از روی نسخه های حکمت و آموزه های عرفانی تهیه کرده بود و بر زخم های پریشان می نهاد، جایگاه های غفلت را شناسایی و تلاش می کرد صاحبان آن ها را که تا آن زمان از روشنی معنوی و انواع اندرزها فروغ نگرفته و از آتش زنه های معارف و مکارم افروخته نشده بودند، معالجه کند. و چه خوب در این طریق، قدرت تشخیص داشت و چه نیکو موقعیت ها و مقتضیات زمان را به هنگام وعظ و خطابه مراعات می نمود!

ارمغانی معنوی

آیت الله سیدابوالقاسم دهکردی دیدگاه ها، افکار عرفانی و تجربه های سلوکی خود را که از راه تفحص در منابع قرآنی و روایی و نیز پارسایی و عبادت به دست آورده بود، در اثری به نام «منبرالوسیله» گرد آورد. او در این اثر دست آوردهای معنوی خویش را با عنوان «مرقاة» و «پلکان» با ترتیب خاصی نظم و نسق داده است تا راهیان کوی کمال با بهره وری از آن، به مقامات ملکوتی برسند. در حقیقت این مباحث مرام نامه ی است که ساختار زندگی او را پی ریخته بود و نردبانی است که خود او با عروج از آن، به مقامات والایی رسید و محضر آموزگاران باطنی ولایت را درک کرد.

قصد مؤلّف آن بود تا این اثر را در دو جلد به پایان ببرد، اما گویا به تنظیم بیش از یک جلد توفیق نیافت. جلد نخست که در دسترس است، به قطع وزیری در 413 صفحه سامان یافته که نگارش آن در شب جمعه 25 محرم سال 1326 هـ. ق. به پایان رسیده است. او درباره این اثر می نویسد:

«این کتاب مَرْکَب عروج من به سوی پروردگار است. سعادت دنیا، بِهْ ورزی آخرت و سلامت دین را در عمل بدان می دانم. این را برای خودم و هر آن که از من پیروی کند، نوشته ام»[43]

آیت الله سیدابوالقاسم دهکردی مقامات والایی را طی کرد و مورد عنایت خاص الهی قرار گرفت و با معارف باطنی ولایت آشنا شدچنان که در این کتاب به این حقیقت اشاره می کند:

«پس از این که با تمام وجودم به خدای روی آوردم، در بارگاه الهی انس گرفتم و نفس خود بینم را خدای بین کردم. عقلم در آسمان قدس به پرواز درآمد، حقیقت یقین را چشیدم، راه های پر بیم و هراس برایم هموار شد. از فضای کوچک تنگ بینان رستم و گشادگی سینه و وسعت دل پیدا کردم. خداوند عنایت فرمود و حقایق و معارف بلندی را در جانم افکند. این معارف ابعاد وجودی و استعدادهای معطل و راکدم را احیا کرد و گذشته عمرم را نقد نمود. البته این برکات از کتاب خوانی و پر مطالعه ای برنیاید بلکه مرهون انقطاع الی الله، و تضرّع به درگاه او و تدبّر در آیاتش است».

حکیم سیدابوالقاسم دهکردی بر این باور بود که نفس آلوده به گناهان اگر معارف توحیدی را هم بیاموزد، نه تنها برایش فایده ای معنوی ندارد، بلکه این آموزش ها بر حجاب های او می افزاید. به عقیده این فقیه عارف، جویندگان دانش قبل از آن که به تحصیل علوم و کسب انواع معارف روی آورند، باید به تزکیه و تهذیب نفس و تصفیه درون بپردازند و درون را از هر گونه رذالتی پالایش کنند. و چون زمین دل و ذهن را از هر گونه آفات و علف های هرز و ناگواری ها پاک ساختند، بذر معارف و علوم الهی را در آن بیفشانند تا میوه های خوبی به عمل آورند که در زمین پاک، حکمت ها و دانش ها بهتر ثمر می دهند و می توانند چراغ راه گشته، آدمیان را از سرزمین ضلالت به شهر هدایت برسانند:

«به درستی که تنها راه رسیدن به این مقام، تزکیه نفس از پستی ها و رهانیدن آن از تعلّقات فناپذیر و زودگذر و بازداشتن آن از هوس هاست. باید بر فرق دنیا قدم نهاد و در برابر جاذبه های پر زرق و برق و فریبنده آن، زهد ورزید و به مقامات اخروی و امور جاویدان و شایسته دل بست»[44]

این انسان وارسته تنها راه رسیدن به درجات معنوی را در تقوا و عمل مستمر به سنّت رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) و پیروی از راه و سیره اولیاء الله و ائمّه هدی می داند.

وی در کتاب «نورالابصار فی فضیلة الانتظار» با استناد به روایتی، 12 وظیفه و نشانه برای انتظار فرج ذکر می کند و در وظیفه دوازدهم می گوید:

از نشانه های انتظار، مهیا بودن برای ورود محبوب است و مهیا بودن با چند خصلت به دست می آید:

1) عزم حقیقی بر یاری و پیروی آن حضرت

2) داشتن صفات نیک اخلاقی و پرهیز از هرگونه آلودگی:

آیینه شو، جمال پری طلعتان طلب *** جاروب کن توخانه و پس میهمان طلب

3) مواظبت در انجام واجبات و مستحبات و ترک امور حرام و مکروه

4) آماده کردن امکانات رزمی

5) مرز داری

6) مواظبت بر تلاوت عهدنامه بزرگ و کوچک، که در زاد المعاد علاّمه مجلسی آمده است.

اندرزهای ارزنده

آیت الله سیدابوالقاسم دهکردی آموزه های روح پرور و دل پذیری دارد که خاستگاه آن ها انوار فرقانی ربوبی و کوثر علوی است که تشنگان فضیلت و جویندگان مکارم را می تواند در وصل به لقای حق، مشعل فروزانی باشد. وی در یکی از این اندرزها می نویسد:

«سفارش می کنم تو را ای نفس خطاگر، غافل از آقا و پروردگارت و ذلیل دشمنانت، کاهل به مهمات امور و هدف و رسالت آفرینشت، چه بسیار عمر گران قدر را ضایع کردی... سوگمندانه این سرمایه گران را تباه کردی و خود را به افسوس و حسرت همیشگی مبتلا ]کردی[. روحی را که پادشاهی توانا بر رساندن تو به سلطنت دائمی و جاودانه است در زندان شهوات، رنجور کردی و در غل و زنجیر و اسارت هوا و هوس گرفتار (نمودی). در گورستان تاریک و بی کس با کژدم و حشرات موذی چه خواهی کرد؟ در روزی که مال و فرزند سود ندهد و هر کس از دوستان و برادران و فرزندان، خود می گریزد و در نجات خویش می کوشد. در روز قیامت حمایت گر و شفاعت گر تو کسی نیست، مگر آن که تو را قلبی سلیم باشد. من به تو راه رشد و صلاح را باز نمودم»

مکارم اخلاقی و ملکوتی

آیت الله سیدابوالقاسم دهکردی به دلیل ایمان و عمل صالح و روی آوردن به پارسایی و پرهیزگاری، روح و روان خویش را آن چنان تزکیه کرد که با ملکوت انس گرفت و از این رهگذر، صعود برزخی پیدا کرد و بر فراز قلّه ای قرار گرفت که با چشم دل و مکاشفه می توانست حقایقی غیبی و باطنی را که بر دیگران پوشیده است، مشاهده کند. در کتاب مشهورش منبرالوسیله که حاوی حقایق اخلاقی و عرفانی با الهام از قرآن وحدیث است، ذیل توضیح حدیث معروف: من عرف نفسه فقد عرف ربّه.[45]خاطر نشان می نماید:

«و این "معرفة النفس" طریقه این ضعیف سراپا قصور و تقصیر است که در زمان فرار الی الله در طریق سیر به سوی بقعه مبارکه یعنی تخت فولاد اصفهان به دستگیری ولی مطلق و کلمه باقیه الهیه، صاحب العصر و الزمان ـ روحی له الفداء و نفسی له الوقاء ـ از برکت توسل به آن بزرگوار از نظر تدبّر در آیه شریفه (سَنُرِیهِمْ آیَاتِنَا فِی الاْفَاقِ وَفِی أَنْفُسِهِمْ حَتَّی یَتَبَیَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ)[46] نوری از مشرق عالم غیب از افق قلب تابش نمود و خار و خس شکوک و شبهات و ظلمات جهل را بالمره بر طرف نمود»[47]

چنان چه آیت الله دهکردی در زندگی نامه خود نوشت که به سفارش آیت الله مرعشی نجفیبه نگارش در آورده است، نامبرده بر اثر عبادت، شب زنده داری و التجاء به درگاه خداوند و توسل به اهل بیت عصمت و طهارت به یک قوه مقدس دست یافت که با این نیروی معنوی اموری خارق العاده را مشاهده کرده و به حقایقی که دست یافتن به آنها از راه دانش های متداول غیر ممکن است، رسید.[48]

نائل شدن به چنین بصیرتی مبنای استواری در قرآن و روایات دارد، زیرا قرآن می فرماید:

(قَدْ جَاءَکُمْ بَصَائِرُ مِنْ رَبِّکُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ عَمِی فَعَلَیْهَا وَمَا أَنَا عَلَیْکُمْ بِحَفیظ)[49]

و در روایتی آمده است: اتقوا فراسة المؤمن فانه ینظر بنور الله[50]  بترس از تیزهوشی مؤمن که او در پرتو نور خدا می نگرد). آیت الله سید بحرالعلوم میردامادی (1345 ـ 1411 هـ. ق.) نقل کرده است: شخصی که مدتی خود را در زمره ارادتمندان آیت الله دهکردی قرار داده بود و به نماز جماعت ایشان حاضر می گردید، مقدار قابل توجهی از وجوهات به ایشان پرداخت می نماید و با وجود آن که آیت الله دهکردی به چنین وجهی نیاز داشت به حسب یک فراست باطنی، آن را مورد استفاده قرار نداد. مدّتی گذشت و آن شخص که به ظاهر اظهار ارادت می نمود، در خصوص زمینی که می خواست به تصرّف در آورد قباله ای را تحویل آیت الله دهکردی داده و از ایشان می خواهد آن را تأیید نموده و امضا کند. آن عارف وارسته که مقصد نامبرده را تشخیص می دهد از امضا نمودن آن اجتناب می کند، شخص ریا کار عصبانی شده و به ایشان می گوید: پول هایی را که برای وجوهات تحویل تان داده ام به من برگردان. آیت الله دهکردی هم که چنین وقتی را با روشن بینی ناشی از تقوا تشخیص داده بود پول های وی را به او می دهد.[51]

آیت الله دهکردی به رؤیای راستینی اشاره دارد و می گوید: در رؤیایی صالحه در نجف خدمت ولی مطلق، صاحب شجره طوبی رسیدم، عرض کردم: آقا! علمی می خواهم که صاف و زلال باشد. آن حضرت فرمود: فعلاً حاصل است. عرض کردم: ایمان می خواهم. فرمود: ایمان، عمل می طلبد.

هم چنین معظم له به نمونه دیگری از خواب خود اشاره کرده و افزوده است: در رؤیای مفصّل به محضر حضرت علی(علیه السلام) رسیدم و عرض کردم: آقا! پای شما را ببوسم. و خواستم چنین کنم، اجازه ندادند و دست مبارک مولای متقیان را بوسیدم و به صورت و سینه خود مالیدم: فافهم ان کنت من اهله.[52]

آیت الله دهکردی در وصیت نامه ای که در سال 1326 هـ. ق. تنظیم نموده، چنین می نویسد:

«و تو باید در همه امور برخدا توکّل کنی و در همه حالات به او پناه جویی تا امورت را سامان بخشد و دوستانی اهل صفا و مروّت همنشین ات سازد تا در راه خدا تو را یار و یاور باشند و معلمی که تو را به راه خدا هدایت کند نصیبت فرماید تا بی هیچ شبهه ای از باطن ولایت مستفیض گردی و روشنی گیری پس به ولی الله حضرت قائم به امرالله متوسل شو و به تحصیل علم و معرفت به کتاب و سنت اهتمام بورز، چرا که این معرفت نو دل و چراغ راه راست و سبب رفعت درجات است.

توصیه هایم را پاس دار و با سستی و کاهلی آن ها را ضایع مکن سفارش می کنم جز خدا را بنده مباش. به هیچ کس جز او دل مبند و امید مدار. بین خود و خدای خود را اصلاح کن که در این صورت او کار تو را با خلق ساز کند و تو را به نزد آنان محبوب سازد. تمام همّ خویش را صرف آبادانی آخرت کن، خداوند کارهای دنیایی را سامان دهد و آسان سازد. از خدا چونان که شایسته او است پرواگیر و در نهان و آشکار خود را در محضر او بین. او در همه کارها و گرفتاری ها راه را بر تو بنماید و کارها را به کام سازد.

میانه روی را در همه کارها فرا دید دار تا به حسرت و پشیمانی و ندانم کاری دچار نشوی. قناعت را پیشه خود کن، چه گنجینه ای تمام نشدنی است. از حرص و طمع و پیروی هوا بپرهیز، چه این خصلت ها، ذلت انحراف از حق و شرک به خدای عظیم را در پی آورد. از شهرت و نام آوری بگریز، چه در خوب و بد آن آفت است. در کسب کمالات بکوش، چه عزت دنیا و آخرت و سربلندی دو جهان در آن است. نماز را در اول وقت به جای آور، تأخیر نماز از وقت آن، بدون عذر، تضییع و بی اعتنایی بدان است. به هنگام نیایش در عبادات با تمام وجود روی دل را به معبود بدار تا به مقامی پسندیده نایل آیی. دعا برای پدر و مادر را پس از نمازها فراموش مکن، چه ترک آن، جفا به پدر و مادر است. همیشه با وضو باش تا خداوند باطن و جان تو را منوّر سازد. به گاه نماز، خلوت گزین، بر سجاده قرار گیر و دست را به نیایش بلند کن. چشم ها را بر هم نِه و یا به حالت افتادگی و تضرّع در آور، دلت را به نماز بسپار و مقدمات آن را با آدابش به جای آور تا نفس متوجه خدا شود و از غیر بِبُرد و به خدای تعالی روی آورد. بر تو باد به نماز شب، زیرا چراغی فرا راهت در تاریکی قبر و عرصه قیامت خواهد بود. نماز شب نشان انبیا و صالحان است. قرآن بسیار بخوان. دائم به یاد خدا باش. همیشه در تفکر و اندیشه باش. نسبت به دنیا و زرق و برق آن زُهد بورز. برادران عزیز من! اوقات عمرتان را سه بخش کنید: بخشی از آن را در تحصیل علوم و معارف و کسب کمالات و فضایل مصروف دارید، بخشی دیگر را به عبادات و طاعات از روی اخلاص و توجه به خدا به کار گیرید و مقدار باقی مانده آن را در راه ساماندهی به امورات مادی زندگی و تحصیل معاش به کار گیرید»[53]

آثار  و گوهرهای گران بها

سیدابوالقاسم دهکردی آثار ارزشمندی در علوم اسلامی از خود به یادگار نهاد که عبارتند از:

1 ـ منبر الوسیله که مجلدی از آن - همان گونه که اشاره شد ـ در توحید و مواعظ به نام وسیلة النجاة به طبع رسیده است.[54] این کتاب اخیراً به اهتمام مجید جلالی دهکردی در قم چاپ شده است.

2 - حاشیه بر تفسیر صافی.

3 - حاشیه بر وافی.

4 - رساله ای فقهی در قبض.[55]

5 - بشارات السالکین یا واردات غیبیه.

6 - جنّت المأوی در اخلاق.

7 - حاشیه بر جامع عباسی.

8 - ذخیره ای در ادعیه و ختومات.

9 - رساله در طهارت.

10 - رساله عملیه جهت مقلدین به نام هدایة الانام.

11 - شرح بر شرایع، در دو مجلد در طهارت و بیع.

12 - شرح فارسی بر کتاب من لایحضره الفقیه.

13 - الفوائد در متفرقات.[56]

14 - اللمعات فی شرح دعاء سمات.

15 - رساله در مباحث الفاظ.

16 - حاشیه بر نخبه حاجی محمّد ابراهیم کرباسی.[57]

17 - نورالابصار فی فضیلة الانتظار.

18 - المتاجر، تقریر درس استادش مرحوم میرزا حبیب الله رشتی.

19 - حاشیه بر مکاسب شیخ انصاری.

20 - رساله ای در طهارت.

21 - ینابیع الحکمة در تفسیر.

22 - شرح بر اصول کافی، چنان چه خودشان در کتاب منبر الوسیله فرموده اند.

23 - تنقیح الاصول، تقریرات درس محقق رشتی با نظریات مؤلف در بحث الفاظ.

24 - حاشیه بر رسائل شیخ انصاری.

25 - شرح حدیث حقیقت کمیل بن زیاد که در کتاب منبر الوسیله ذکر شده است.

26 - الاخلاق.

27 - السوانح و اللوائح (تاریخ اقامت ایشان در شیراز)[58]

فرزنـدان

آیت الله دهکردی در سن 29 سالگی ازدواج نمود، فرزندان پسرش عبارتند از: سید حسین و سید صدرالدین. سید حسین نزد پدر و سایر اساتید اصفهان چون شیخ علی مُدرس یزدی و شیخ محمّد حکیم خراسانی تحصیل نمود و پس از ارتحال پدر در مسجد شیخ الاسلام اقامه نماز جماعت می نمود و بسیار مورد توجه و اعتماد اهالی اصفهان بود. نامبرده در سن 60 سالگی و به سال 1337 هـ. ش. درگذشت و در جوار مرقد پدر در زینبیّه اصفهان دفن گردید.[59]

سید صدر الدین فرزند دوم وی به سال 1311 هـ. ش. در اصفهان زاده شد. وی دارای طبع لطیف بوده و ذوق شعری داشت و سرودهایی آموزنده از او در برخی کتب تذکره درج شده است از جمله:

تا دل گرفت رسم و ره عاشقانه را *** بر خود خرید رنج و غم جاودانه را

بیرون پرید از قفس سینه مرغ دل *** بیچاره تا کجا بنهد آشیانه را

در دشت و کوه بسکه شب و روز گشته ام *** دیگر نمی کند دل من یاد خانه را

از کف بشد قرار و شکیبم که می سرود *** مرغی اسیر کنج قفس این ترانه را

عمری اگر اسیر بماند سزای اوست *** آنکو چو من فریب خورد آب و دانه را[60]

حاج سیداحمد دهکردی (1285 - 1339 هـ. ق.) فرزند سید محمّد باقر، برادر سید ابوالقاسم دهکردی است که در اصفهان نزد برادر و مشاهیری چون ملامحمّد حسین دهکردی، آخوند کاشی و میرزا محمّد حسیننجفی تحصیل نمود و سپس به نجف اشرفرفت و نزد آخوند خراسانی تلمذ کرد. کتاب هایی چون رشحات رحمت، مثنوی در شرح آیه نور، مثنوی در شرح سؤال کمیل بن زیاداز حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) در معنی حقیقت، منطق الطیر منظوم در شرح هفت وادی از آثار او است.[61]

سید محمّد جواد ـ که مدتی امام جمعه دهکرد (شهر کرد) بود ـ نیز برادر مرحوم دهکردی می باشد.[62]

یکی از دختران آیت الله دهکردی همسر عالم ربانی آقا یوسف آل ابراهیم (فرزند ملاّ محمّد حسن دهکردی) بود و دیگری به عقد ازدواج آیت الله حاج میرزا دهکردی در آمد و سومی همسر عموزاده خود (سید محمّد جواد نجفی دهکردی) بوده است.[63]

رحلت

سرانجام پس از هشتاد و یک سال زندگی با برکت که هفتاد سال آن در راه کسب معارف و افزایش توشه آخرت و تقوا سپری گردید، عالم ربانی آیت الله سید ابوالقاسم دهکردی در شب یکشنبه ششم شوال سال 1353 هـ. ق. به سرای سرور شتافت و میهمان قدسیان گشت. همزمان با ارتحال وی، شهر اصفهان یکپارچه در ماتم و اندوه فرو رفت و در روز بعد پیکر پاکش از مسجد حکیم به سوی زینبیّه حرکت داده شد، در این حال چنان انقلابی در شهر اصفهانایجاد گردید که مردم با پای پیاده در تشییع جنازه این عالم عامل حضور یافتند و آن را در سمت غربی زینبیه و در حجره ای مخصوص که قبلاً از مالکین خریداری شده بود، دفن کردند و این برنامه بر طبق وصیت ایشان صورت گرفت. زیرا وقتی به وی گفته بودند: آیا شما را در تخت فولاد دفن کنیم؟ جواب داده بود: آن جا عالمان و صالحان هستند که حکم نقره را دارند اما مرا در جوار بانویی دفن کنید که به اهل بیت انتساب دارد و حکم طلا را دارد.

در حال حاضر مسجدی به نام آن بزرگوار در کنار امامزاده زینبیّه اصفهان بر پاست که مورد توجه مردم می باشد.[64]

در میانه خیابان عبدالرزاق اصفهان کوچه بن بستی به نام شهید امیر حسین دیانی ـ که قبلاً آیت الله دهکردی نام داشته ـ قرار دارد که در حال حاضر منزل آیت الله دهکردی در آن واقع شده است که به همان صورت اولیه و سبک و سیاق دوران حیات آن فقیه متقی، حفاظت گردیده است.[65]

پی نوشت ها

[1] نقباء البشر، ج 1، ص 61.

[2] سید محمّد باقر علاوه بر سیدابوالقاسم، چهار فرزند ذکور به نامهای سیدمحمّد نجفی، سید جواد، سید محمود ,,و سید احمد نوربخش داشت.

[3] تاریخ حکما وعرفا ومتأخرین صدرالمتألهین، ص125.

[4] تذکرة القبور، معلّم حبیب آبادی، ص 40 ـ 42.

[5] زندگانی حکیم جهانگیرخان قشقایی، مهدی قرقانی، ص 187 و 107.

[6] مجله حوزه، شماره 53، ص 57.

[7] گنجینه دانشمندان، ج 6، ص 17.

[8] دانشمندان و بزرگان اصفهان، ص 226.

[9] فوائد الرضویه، ج 2، ص 409.

[10] تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در دو قرن اخیر، سید مصلح الدین مهدوی، ج1، ص 320 و 321.

[11] میراث شهاب، شماره 16، ص 25.

[12] پا به پای آفتاب، ج 2، ص 228.

[13] اربعین حدیث، ص 3.

[14] تاریخ هنری کربن، فلسفه اسلامی، ترجمه جواد طباطبایی.

[15] تاریخ حکما و عرفا...، ص 37 و 38.

[16] دانشمندان و بزرگان اصفهان، ص 48.

[17] فوائد الرضویه، ج 2، ص 404.

[18] تاریخ حکما و عرفا...، ص 74.

[19] المآثر و الآثار، ج 1، ص 201.

[20] محدث نوری، روایت نور، ص 142 - 145.

[21] ریحانة الادب، ج 5، ص 145 و 146.

[22] حدیث پارسایی، رضا مظفری، ص 47.

[23] اعیان الشیعه، ج 4، ص 559.

[24] حدیث پارسایی، ص 67.

[25] ناصح صالح، ص 240.

[26] زندگانی حکیم جهانگیرخان قشقایی، ص128.

[27] تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، ج 2، ص 321.

[28] مدرس، مجاهدی شکست , ناپذیر، ص222.

[29] تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، ج 2، ص 321.

[30] همان، ص 332 و 333.

[31] فصلنامه بام ایران، شماره 5 و 6، ص 8 مجله حوزه، مصاحبه با آیت الله طیبمقدمه کتاب مکیال المکارم بانومجتهده امین، ناصر باقری بیدهندی، ص ,,32المسلسلات فی اجازات، ج 2، ص 31زندگانی آیة الله چهار سوقی، ص 132شناخت سرزمین چهار محال و بختیاری، ج 2، ص 25یادنامه آیة,الله سید بحرالعلوم میردامادی، ص 55 و 56تذکرة القبور، ص 305 و آفتاب علم، ص 54 و 55.

[32] تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان در دو قرن اخیر، ج 2، ص227الاجازات الکبیره، آیة , الله مرعشی نجفی، ص17القبسات، عادل علوی، ص ,40فصلنامه بام ایران، شماره 5 و 6، ص 8 و آفتاب علم، ص 63 و 37.

[33] آفتاب علم، ص 36 و فصلنامه بام ایران، شماره 5 و 6، ص 9.

[34] رجال اصفهان، ج 1، ص 200.

[35] زندگانی حکیم جهانگیرخان قشقایی، ص 35 و36.

[36] شهید مدرس (ماه مجلس)، ص 34.

[37] مرد در روزگاران، ص 46 و 47.

[38] تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، ج 2، ص 144 و 145.

[39] اندیشه سیاسی حاج آقا نورالله اصفهانی، ص 211.

[40] تاریخ علمی و اجتماعی اصفهان، ج 2، ص 145 و144.

[41] اندیشه سیاسی حاج آقا نورالله اصفهانی، ص 232.

[42] رجال اصفهان، ج 1، ص 200.

[43] مقدمه کتاب منبر الوسیله.

[44] وسیلة النجاة، ص 2 و 3.

[45] غررالحکم، ص 625.

[46] سوره فصلت، آیه 53.

[47] منبر الوسیله، ج 1، وسیله دوم، ص 112.

[48] المسلسلات فی اجازات، ج 2، ص 33.

[49] سوره انعام، آیه 104.

[50] اصول کافی، ج 1، ص 218 و بحارالانوار، ج 24، ص123.

[51] یادنامه آیة الله میردامادی، ص 36 ـ 40 و آفتاب علم، ص69 - 70.

[52] منبر الوسیله، ج 2، بحث امامت و معارف.

[53] فصلنامه بام ایران، شماره 5 و 6، ص 11.

[54] الذریعه، ج 22، ص 356.

[55] مکارم الآثار، ج 6، ص 2007.

[56] رجال اصفهان، ج 1، ص 200.

[57] همان، ص 141.

[58] ریحانة الادب، ج 2، ص 244نقباء البشر، ج 1، ص 66تذکرة القبور، ص 93 و 94المسلسلات فی اجازات، ج2، ص 351 و آفتاب علم، ص 56 و 557.

[59] آفتاب علم، ص 122.

[60] تذکره شعرای اصفهان، ص 303.

[61] رجال اصفهان، ج 1، ص 412

[62] تذکرة القبور، ص 176.

[63] آفتاب علم، ص 122، پاورقی.

[64] آفتاب علم، ص 103المسلسلات فی اجازات، ج2، ص32 و فصلنامه بام ایران، ص 8 .

[65] فصلنامه بام ایران، ص 7.


https://hawzah.net/fa/Mostabser/View/63292/دهکردی،-سید-ابوالقاسم/?SearchText=فشارکی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۰۷/۲۸