پیامدهای جدائی دین از سیاست
عالم عامل سیدمحمد فشارکی اصفهانی که پس از رحلت میرزای شیرازی در آغاز برای قبول مرجعیت به او مراجعه کردند فرمود:
[ انی لست اهلا لذلک لان الریاسه الشرعیه تحتاج الی امور غیرالعلم بالفقه والاحکام من السیاسات و معرفه مواقع الامور].
[من شایسته مرجعیت نیستم زیرا ریاست دینی و مرجعیت اسلامی به غیر از علم فقه و شناخت احکام به امور دیگری ماننداطلاع از مسائل سیاسی و شناختن مواقع امور و موضع گیریهای درست در هر کار... نیازمند است] 1
پیرامون ارتباط (و یا به تعبیر بهتراتحاد) دین و سیاست در شماره های گذشته مجله گفته شد. واین مسئله روشن شد که با توجه به روح احکام و قوانین اسلام و دستورات مربوط به حکومت واجتماع و بررسی سیره و سنت معصومین[ ع] ارتباط تنگاتنگ میان دین و سیاست امری بدیهی و آشکار است.
اینک برآنیم تا کاوشی پیرامون نتائج جدائی این دو عنصر بهم پیوسته داشته باشیم تا ببینیم این دسیسه شوم (جدائی و دوری دین از سیاست ) که دشمن سالها روی آن مطالعه کرده و آنرا تبلیغ نموده چه پیامدهای ناگواری برای جامعه اسلامی و به ویژه برای حوزه های علمیه و روحانیت (در دو بعداندیشه و عمل ) به بار آورده است.
بدیهی است هر آفتی که دچار مسلمانان گردد در آغاز شامل راهبران و زعمای آنان خواهد بود و چنین آفتی به عظمت بی محتوا کردن دین از چگونگی اداره و حاکمیت بخشیدن به آن البته حوزه های علمیه را در برگرفته است.
بدون تردید اسلام مجموعه ای هماهنگ و غیرقابل تفکیک است و در تمام زمینه های حیات انسانی و نیازهای فردی واجتماعی رهنمودهای هماهنگ با فطرت انسان و ساختار جهان ارائه داده است که راه رشد و تعالی فرد و جامعه تنها در پیروی از آنها نهفته است. ازاینرو عالم اسلامی که مبلغ و مروج اسلام است بایداز همین جامعیت برخوردار باشد. و در مسائل گوناگون جامعه بایستی طبق اندیشه و فکراسلامی موضع مشخصی را برگزیند و خطی خود را دنبال کند وامت اسلامی را در همه جوانب زندگی راهنما باشد
طبیعی است که این مشارکت اجتماعی و رهبری فکری و عملی بستگی به آگاهی از سیاست روز و آشنائی با موقعیت زمان دارد که از آن جمله می توان مسائل سیاست داخلی و خارجی مشکلات حکومتها روابط بین المللی نقشه های استعمار و تجارب گرانبهای تاریخی را بشمار آورد.
اگر گفته شود دیانت اسلام عین سیاست است و باید عالم مسلمانان کارهای سیاسی جامعه دخالت کند بدین معنی است که وی باید همواره بر اجرای سیاست و مدیریت صحیح پافشاری نماید و تلاش خود را در جهت کوتاه کردن دستهای پلید و خائنی که موجب نابودی اسلام و فضیلت و آزادگی می شوند قرار دهد. زیرا یکی از ویژه گیهای شناخت درست دین و تعالیم آن واقعگرائی و دوری گزیدن از ذهنیت می باشد. سیره ائمه طاهرین[ ع] نشاندهنده توجه آنان به عینیتها می باشد در صورتی که ائمه[ ع] تن به ظلم نداده و در ستیز با آن بودند. و همواره حضور اجتماعی خود را حفظ کرده واهداف و مقاصد خود را به مردم می رساندند. و پیروان خود را نیز سفارش به این حضور می کردند. چه اینکه ترک مبارزه با ظلم از غیبت اجتماعی سرچمشه می گیرد.انسان وقتی نداند که بر مردم چه می گذرد از درد مردم دردمند نمی شود تا به دفاع از آنان برخیزد. چنانچه به تاریخ اسلام نگاه کنیم می بینیم که مردم در همه شئون حیات خویش جز عالم ربانی و روحانی متعهد پناهی نداشته اند. و آنان با لمس مشکلات او بوده اند. در همه صحنه ها عالم ربانی با مردم بوده و چه بسا برای راحتی مردم رنج ها را بجان می خریده. و گامهای بلند و جاوید را همواره این گونه افراد بر می داشته اند.
پیش از ورود به بحث یادآوری این نکته لازم است آنچه خواهیم گفت بیرون از حوزه تفکر و اعتقاد به این جدایی میباشد چه اینکه ممکن است افرادی در محدوده ذهن هرگز معتقد به جدایی میان این دو عنصر (دین و سیاست) نباشند ولی شیوه حرکت آنان در زندگی عملا پایبندی به این بینش را آشکار میسازد.
هم اکنون ما به بررسی این دو دسته از عالمان که در سویی برخورداراز مشی سیاسی واجتماعی بوده و در سوی دیگر عده ای ازانزوا گرائیده و در لاک زندگی فردی خود خزیده واز هرگونه مسئولیت سیاسی واجتماعی فرار کرده اند می پردازیم. و پیامدهای جدائی دین از سیاست را بگونه ای مقایسه ای بین این دو دسته و دو نوع ذهنیت و روش یعنی روحانیون سیاست فهم سیاست دان و حاضر در صحنه و برخورداراز دانش روز و متخلق با آن عده ازافراد بی بهره از سلاح و ناآگاه را طرح می کنیم
روشن است که این مسئله جدائی دین از سیاست چگونه در ذهنیت و عمل نحوه تفکر و روش آنان تاثیر مستقیمی داشته و دراین زمینه شواهد بسیاری است و ما با توجه به الویت ها به اندازه گنجایش این مقال مطالبی به اختصار طرح کرده واستنتاج بیشتر را بعهده خواننده می گذاریم.
اثر پذیری استنباط:
شناخت هر پدیده ای شرط اول و لازم برای حکم دادن پیرامون آن پدیده می باشد.اگر موضوعات خارجی بخوبی در ذهن انعکاس نیابد و تا آنگونه که هست انسان آن را نشناسد موفق به قضاوت صحیحی درباره آنها نخواهد بود. نظری که برخاسته از شناخت صحیح و همه جانبه نباشد خالی از کاستی وانحراف نخواهد بود. یک طبیعی دان یا یک دانشمند حقوق اگر موضوعی را که پیرامون آن می خواهد حکم دهد بخوبی نشناخته باشد قضاوتش نمی تواند صحیح و مطابق با حقیقت باشد. زیرااین نظریه مبتنی بر شناخت صحیح آن پدیده نبوده است.
چگونگی سناخت مسائل و جریانات تاثیری مستقیم در نحوه حکم کردن پیرامون آن پدیده اجتماعی را خواهد داشت.
یک سیاست دان آگاه به مسائل و جریانات و نیازمندیهای جامعه برداشت و در نتیجه موضوع گیری اش تفاوتی اساسی با دیگران دارد. واین چنین فردی حوادث را زیر دید تیز بین خود قرار داده و مرجعی برای حوادث واقعه (نه وقایع سابقه ) خواهد بود که با پاسخگوئی و حل مشکلات مردم مسئله خاتمیت نبوت و جاودانه بودن اسلام و توانائی فقه را در پاسخگوئی به ابعاد مختلف حیات اجتماعی هر عصری را ثابت می کند.
ازاینرو عالمان ربانی در تصدی مقامهای دینی احتیاطی شگفت داشتند و براین باور بودند که برای تصدی مقامات دینی به جز فقه و قدرت براستنباط احکام آگاهیهای دیگر جامعه نیز لازم است.
چنانکه نقل کرده اند: عالم عامل سیدمحمد فشارکی اصفهانی که پس از رحلت میرزای شیرازی در آغاز برای قبول مرجعیت به او مراجعه کردند فرمود:
[ انی لست اهلا لذلک لان الریاسه الشرعیه تحتاج الی امور غیرالعلم بالفقه والاحکام من السیاسات و معرفه مواقع الامور].
[من شایسته مرجعیت نیستم زیرا ریاست دینی و مرجعیت اسلامی به غیر از علم فقه و شناخت احکام به امور دیگری ماننداطلاع از مسائل سیاسی و شناختن مواقع امور و موضع گیریهای درست در هر کار... نیازمند است] 1
واین مسئه اثر پذیری استنباط درابعاد گوناگون آن جریان دارد که در ضمن فصلهائی بیان خواهد شد.
الف: استنباط در مسائل سیاسی اجتماعی:
همانگونه که در فصل گذشته اشاره شد چگونگی درک مسائل تاثیری مستقیم در موضع گیری های احتماعی دارد. زیرا ذهنیت و عمل انسان مبتنی بر شناخت پدیده ها و یااشیائی است که استنباط پیرامون آن انجام می گیرد. بی شک نگرش و موضع گیری آن عالمی که استعمار و نقشه ها و عوامل آن و رابطه غرب با شرق و هر دو با دیگر کشورها و همه را با هم می شناسد و می فهمد غیراز فردی گوشه گیر و بدوراز مسائلی است که حتی مطالعه مجلات و روزنامه ها را بیهوده پنداشته و خود را بی نیازاز دانش آن می داند
آن همه فروغی که از چراغ راه مصلحین تراوید آنانکه برای از بین بردن امتیاز سفید و سیاه و آموزش برای همه یا کوبیدن استبداد و ستم یا رفع اختلافات شوم طبقاتی و یا بخاطراصلاحات اجتماعی رنجهای فراوانی را بجان خریدند همه چهره های مقدسی هستند که برخورداراز این سلاح آگاهی و حضوراجتماعی بوده اند.
تاریخ گواه براین است که هنگام که روحانیت از صحنه سیاست دور شد و حضوراجتماعی خود رااز دست داد ( هم چون جنبش مشروطه ) دچار شکست شد و دشمن موفق شد تا به اهداف شوم خود دست یابد.
بدنبال این جدائی و بیخبری از واقعیات است که ذهنیت و روش عملی آنان دچار دگرگونی وانحراف گشته وافکاری مانند: محکوم کردن تشکیل حکومت اسلامی پیش از ظهور حضرت مهدی ( ع ) پیدا کرده و در نتیجه برای ارضای وجدان خود به مبارزات معلولی همچون مبارزه با بهائیت یا عوامل دست سوم و چهارم پرداخته و یا به تصور لزوم خودسازی از مبارزه با ستم و ستمکار غفلت ورزیده واز مسائل اساسی حیات انسانی بدور مانده همچنانکه با تحصیل و فعالیت اجتماعی و شرکت در تظاهرات زنان به مخالفت برخاسته و یا چون راه دشوار مبارزه با ستمگران و جنایتکاران را بی انجام می پندارد تن به حاکمیت جباران می دهد و مرگ سیاه وانحطاط فرهنگی و علمی و عقب ماندگی کشورهای اسلامی را پذیرا می شود.
در نتیجه این اندیشه انحرافی نسل جوان در گذشته از مذهب و دین سرخورده شده و به مکاتب الحادی شرق و غرب روی آورده است به این دلیل که مذهب خیال او نتوانسته نیازهای او را تامین کند. و برخی از عوامل مذهب او را دعوت به سکوت و گوشه نشینی کرده واز مبارزه با سلطه گران و سرمایه داران بازداشته و راه سعادت انسان و تصویر زندگی سعادتمندانه را نشان نداده واو را به اموری مبهم و معلول دعوت کرده است.
آری تفکیک دین ازسیاست انحرافی خطرناک را در برداشته است زیرا هرگونه انقلاب و تلاش پیرامون احقاق حقوق واصلاح جامعه کاری منحرفانه پنداشته شده است. در نتیجه بخاطر بی خبری از فرهنگ پرباراسلامی - و بفرمایش صاحب جواهر که نسبت به کسانی که انکاراین واقعیت را کرده می فرماید: هیچ بوئی از فقه واسلام نبرده - و بخاطر نادانی توانائی براقدام و بر خورد صحیح و منطقی رااز دست داده است.
از طرف دیگر آنان که برخورداراز روشن بینی و حضوراجتماعی بوده اند بهترین گامها را در جهت خدمت واصلاح جامعه ها برداشته اندافرادی چون مدرس سیدشرف الدین شیرازی ( اول و دوم ) سید جمال الدین کاشانی و ده ها انسان والای دیگری که لباس علمشان لباس رزم و جهاد بوده است در طول زندگی علمی و فرهنگی حماسه های جاوید می آفریدند.
از جمله اینان فرزانه مجاهد مرحوم آیه الله سید عبدالحسین موسوی لاری را می توان نام برد که ناشناخته مانده است. وی از بنیانگذاران و نظریه پردازان نهضت مشروطه بشمار می آیداو در جنوب ایران حرکت وسیعی برای اجرای قوانین اسلام و تشکیل حکومت اسلامی بوجود آورده بود و سالهای متمادی بحمایت از محرومان و مستضعفان به قیام برخاسته و قطع وابستگی به بیگانه را بر مسلمین واجب شمرده و گامهای بلند واستواری در نفی استعمار خارجی واستبداد داخلی برداشت و چنین فتوا داد:[ اتحاد دولتهای مسلمان و تشکیل جبهه متحد در برابر دشمنان واجب شرعی است]. او علت تمام نابسامانیها و مفاسد روزگار را در مخافت حکم و شورای ملت قلمداد کرده و سرچشمه همه بی عدالتیها اختلال نظمها و سوء مدیریت و کمبودها را در جامعه برخاسته از عدم وجود شورای اسلامی دانسته است3
و دراین راستااز تلگرافی که از طرف 3 مرجع زمان شناس و روشن بین به محمدعلی شاه قاجار فرستاده شده است می توان نام برد. آنان در آن تلگراف چنین فتوا می دهند:[ این ضروری مذهب است که در عصر غیبت حکومت با جمهور مردم است]. 4
اینگونه نظریات و حرکات (که تعداد آن هم بسیاراست ) همگی بدنبال حضوراجتماعی و شناخت زمان و واقعیتهاانجام گرفته و می گیرد.
ب: اثرپذیری فقه:
رسالت فقه: جوابگوئی به مشکلات اجتماعی در راهگشائی درامور فردی واجتماعی می باشد. فقه بایستی با توجه به مسائل حیات انسانی زندگی فردی واجتماعی انسان رااداره نماید و درابعاد گوناگون زندگی پاسخگو به نیازهای مختلف مجتمعات انسانی باشد.
اساسا حوزه گسترش فقه به اندازه گسترش اسلام و جامعیت آن می باشد. آنگونه که اسلام به جنبه های مختلف انسان و زندگی و پیشرفت او نظر داشته شخصی فقیه نیز بایستی با آگاهی از نظامات مختلف و دانستن طریقه اجراء و بکارگیری آن قوانین و طریقه حل مشکلات جوامع دستورات مترقی این دین حنیف را که ضامن هدایت و رشدانسانهاست بطور صحیح استنباط نموده و بکارگیری.
متاسفانه نبودن حکومت در طول صدها سال رفته رفته ذهنیت فردگرایانه را در برخی از اندیشه ها بوجود آورد.این اثر بتدریج در تمام ابواب و کتب فقهی تاثیر گذاشته و حکومت فقه اندک اندک از صحنه زندگی خارج شده و نتیجه نهائی از تحصیل آن بصورت یک ورزش فکری و کسب معرفت دینی و آگاهی از رشته ای مربوط به تاریخ اندیشه حقوقی نیاکان در آمده بود.
در حالی که اجتهاد در مسائل سیاسی متوقف شده و مسائل حیاتی و اساسی دیگراجتماع ازاهمیت چندانی برخوردار نبود و چه بسیار مسائلی که همچون عقده و مشکلی بی پاسخ مانده بود یا بحثی بطور تمام پیرامونش انجام نمی گرفت و در برابر بیشتر به وقایع سابقه - نه حوادث واقعه ) - پرداخته می شد و برعکس مسائلی سپری شده و گاه جنبی نام مسائل مستحدثه و جدید بخود می گرفت.
در چنین شرایطی است که فقه در مواردی به گونه ی ورزش فکری شکل می گیرد. و در بخشهایی همچون طهاره و صلاه و. .. بخاطرانجام شدن بحثهای بسیار از گستردگی خاصی برخوردار می شود.
نگاهی به کتب فقهی و توجه به تقریرات درسهای موجود نشاندهنده این مسئله می باشد که: کتابهائی همچون حدود دیاه قضا شهادات و جهاد... بصورت محدود بحث شده و بسیاری از مباحث حکومت و حکومت داری و نظامات اسلام (نظام اداری نظام مالی و مالیاتی. ..) بحث نشده است. و حتی دراین دهه های اخیر مسائل امر بمعروف و نهی از منکراز رساله های عملیه حذف گردیده بود. تاثیر دیگراین جدائی برداشت نادرست از مفاهیم سیاسی اجتماعی اسلام ( هم چون جهاد تقیه صبر حکومت امربمعروف و. ..) و تحدید و احیانا تحریف این مفاهیم حرکت زا بوده است که منجر به تقدس روحانیون منزوی و مقدس ماب و دوراز سرنوشت اسلام و مسلمین شداز اینرو بود که نتیجه ای جز رشد و حاکمیت مقدس مابها انزواطلبها و بهاء دادن به یکسری از مسائل کاذب سیاسی واجتماعی را بدنبال خود نداشت.
امام خمینی در مقدمه کتاب حکومت اسلامی در زمینه دا شدن فقه از مسائل اجتماعی سیاسی اسلام سخنی دلنشین دارند که دراینجا برای استشهاد آورده می شود:
... برای اینکه کمی معلوم شود فرق میان اسلام و آنچه بعنوان اسلام معرفی می شود تا چه حداست شما را توجه می دهم به تفاوتی که میان قرآن و کتب حدیث و رساله های علمیه هست قرآن و کتابهای حدیث که منابع احکام و دستورات اسلام است با رساله های عملیه که توسط مجتهدین عصر و مراجع نوشته می شود از لحاظ جامعیت واثری که در زندگانی اجتماعی می تواند داشته باشد بکلی تفاوت دارد. نسبت اجتماعیات قرآن با آیات عبادی آن از نسبت صد به یک هم بیشتراست. از یکدوره کتاب حدیث که حدود پنجاه کتاب است و همه احکام اسلام را در بر دارد سه چهار کتاب مربوط به عبادات و وظایف انسان نسبت به پروردگاراست مقداری ازاحکام هم مربوط به اخلاقیات است بقیه همه مربوط به اجتماعیات اقتصادیات حقوق سیاست و تدبیر جامعه است.5
مسائل اقتصادی
اقتصاد در جامعه نقش حیاتی و سازنده داشته و در بقاء و دوام یک نظام و سیستم می توانداثر ویژه ای بگذارد.امروزاقتصاد و مسائل آن ابعاد پیچیده بخود گرفته است و در بقاء و بهروزی ملتها نقش بسزائی دارد. دنیای امروزاز جهت اقتصادی دچار بحران و تناقضی سخت گشته است. ظلم های اقتصادی منشا بسیاری از فسادها می شود.
دراین مقطع حساس از مرزبانان اسلام این انتظار می رود که درانقلاب نو پای اسلامی راه صحیح وانسانی را دراقتصادارائه داده و اقتصاداسلامی را که بر قسط و عدالت اجتماعی مبتنی است تنظیم و ارائه نمایند. و برای این هدف در مرحله اول آشنائی با سیستم های اقتصادی کنونی و مسائل و مشکلات موجود مطرح شده در جهان قرار دارد. تا زمانی که مسائل مستحدثه اقتصادی بخوبی شناخته نشوند اقتصادی یا تدوین آن بگونه ای که پاسخگوی مشکلات اقتصادی قرن حاضر باشد نخواهد بود ازاینرو برای تطبیق کلیات قوانین زمانشمول و غنی اسلامی به مصادیق جدید و مسائل مستحدثه اقتصادی این شناخت حتمی و ضروری است. و بدون این آگاهی و حضور در صحنه های اقتصادی نه تنها پاسخگوئی به مشکلات ممکن نیست بلکه جدایی تفکر وی از واقعیات و مشکلات عصر حاضر و در نتیجه فاصله عملی در عینیت خارجی محقق خواهد شد.
نگاهی به جامعه و مروری به کتابهای نوشته شده پیرامون اقتصاد نشاندهنده این مسئله می باشد. به عنوان نمونه آنچه از مسائل مالی و اقتصادی اسلام بحث شده و یا در کتب فقهی مطرح گردیده بصورت فردی و جزئی عنوان شده است (نه بصورت یک نظام اقتصادی و مالی ) در صورتی که آنچه در بحثهای اقتصادی و مالی اسلام هماهنگ زکوه و خمس آمده است بعنوان یک نظام و برای یک نظام و در یک نظام معنا پیدا می کند و همینطور مالیاتهائی که براساس قاعده[ حفظ نظام] و در جهت خدمات عمومی مطرح است. و مسائل دیگری که بعنوان نظام اقتصادی و برای نظام بایستی طرحریزی شود (که نمی تواند بصورت شخصی یا در مقابل پول قرار بگیرد).امااینگونه بحث نشده است بلکه بطور پراکنده و جزئی مطرح گردیده است.
امروز مسائل جدید و مستحدثه بسیاراست و برای تشخیص حکم و اجتهاد آن شناخت موضوع ضروری است و تا واقعیت مسئله آنگونه که هست مورد نظر قرار نگیرد حکمی منطبق با حقیقت پیدا نمی کند و بگونه ای غیر صحیح تحقق می یابد. آن عالمان متعهدی ه با حضوراجتماعی خود و آگاهی بزمان همواره اسلام را به جهان و مردم عرضه داشته و آن را تبلیغ می نمودندچه زیبا موضوعات و مسائل را می شناخته و در قبال آنها موضوع گیری می نمودند.از جمله آنان سید جمال است که در قسمتی از نامه اش خطاب به مرحوم آیه الله میرزا حسن شیرازی اینچنین می نویسد:
[...البنک و ماادراک ماالبنک هواعطاء زمام الاهالی کلیه بید عدوالاسلام واسترقاقه لهم واستملا که ایاهم و تسلیمهم له بالرئاسه والسطان].... 6
[بانک واه چه می دانیدازاین بانک در صورتی که هم اکنون این بانکها (منظور بانکهای خارجی بوده است ) زمام تمام مردم را به دشمنان اسلام واگذار و بنده آنان کرده است آنچنانکه تمام دارائی مسلمانان را دراختیار گرفته و با قدرت و حاکمیت خوداز آنها سود می جویند]
و یا شهید مطهری پس ازاینکه سرمایه داری را یک پدیده اقتصادی و اجتماعی نو می داند و بلکه راس و رئیس مسائل مستحدثه می شمارد چنین می گوید:
[سرمایه داری جدید یک پدیده جداگانه و مستقل و بی سابقه ای است و جداگانه و مستقلا باید درباره آن اجتهاد کرد همچنانکه تجارت در دنیای جدید سرمایه داری با تجارت ساده قدیم از لحاظ ماهیت ممکن است متفاوت باشد... مشخصه اصلی سرمایه داری جدید (کاپیتالیسم )از سرمایه داری قدیم. ..این است که سرمایه دار نیروی کار کارگر را برای فروش می خرد نه برای آنکه شخصا به آن احتیاج دارد بااین نیروی کاراضافه ارزش ایجاد می کنداضافه ارزش ایجاد می کند.اضافه ارزش که مولود نیروی کارگراست و طبعا متعلق بخوداوست همان سرای است که کارفرما می برد.اینست که می گویند: سرمایه داری جدید عین استثمار کارگراست]. 7
و شهید صدر که پس از نقل کلام حضرت علی[ ع] درباره تجارت می گوید:
[ امام برای کارتاجر نتیجه می بیند هماهنگ صنعتگر و میان مشروعیت سوداز نظراقتصادی و کوشش او (بازرگان ) و در دسترس قرار دادن کالا و جذب آن به بازار و حفظ آن رابطه برقرار می کند واین نوع داد و ستد مفهومی است کاملا جدا و متمایزاز مفهوم تجارت و سرمایه داری]....
واز طرفی چه بسیار تفکراتی که بخاطر جدائی از واقعیتها و ناآشنائی به نیازها و مشکلات و مسائل جاری در جهان مسائلی خلاف حقیقت و غیراصولی را مطرح کرده اند از قبیل نظری که برخی پیرامون احتکار بدون در نظر گرفتن موقعیت فعلی انقلاب و حکومت اسلامی و نقش کالا جامعه داده اند. و یا نظراتی پیرامون ثروت اندوزی و یا فتوا دادن به اینکه مالکیت دراسلام حدی ندارد.
این قبیل نظریات و بسیاری دیگر همه و همه نشانه ناآگاهی و عدم توجه به واقعیات برخاسته از فرهنگ است که طی سالها حاکمیت فکر جدائی دین از سیاست بوده و در نتیجه بحثهای جیاتی جامعه مورد بحث قرار نگرفته است. امیداست در فرصتهای آینده پی آمدهای دیگراین جدائی مورد بحث قرار گیرد. و صاحب نظران واندیشمندان با طرح این آثار در اندیشه چاره کار برآیند.
----------------------------------------
پاورقی ها
1. فوائدالرضویه ج 2.594
2. جواهرالکلام قدهمه ج 21 کتاب الامربالمعروف.
3. برای اطلاع از زندگی این بزرگ مرد به کتاب امانتدار پیامبران نوشته دکتر سیدمحمدتقی آیت اللهی مراجعه شود.
4. تاریخ بیداری ایرانیان ناظم الاسلام کرمانی بخش دوم. 230.
5. حکومت اسلام /09
6.سیدجمال پایده گذار نهضتهای اسلامی صدر واثقی[. 193. نقش سیدجمال در بیداری شرق زمین] محیط طباطبائی. 207197.
7.مبانی اقتصاداسلامی. 5756 مباحث اقتصادی از دفترانتشارات اسلامی 5049.
8.الاسلام بقودالحیاه. 48.
https://hawzah.net/fa/Magazine/View/4518/7324/91267/پیامدهای-جدائی-دین-از-سیاست/?SearchText=فشارکی