زندگی و کارنامه یکی از سران فتنه 88
دوشنبه, ۷ آبان ۱۳۹۷، ۰۴:۵۸ ق.ظ
پدرخاتمی تحصیلات تکمیلی خود را در حوزهی علمیه اصفهان به سرانجام رسانید و از آیت الله فشارکی اجازه اجتهاد گرفت
سید محمد خاتمی پائیز سال ۱۳۲۲ در اردکان یزد به دنیا آمد و در یک خانواده ۹ نفری متشکل از سه برادر و چهار خواهر[۱] بزرگ شد.[۲] در پاره ای از متون قدیمی از یزد به «دارالعباد» یا «دارالعباده» یاد شده و گویا قدمت آن به زمان سلجوقیان می رسد. «قنات» و «قنوت» و «قناعت» سه نماد فرهنگ عمومی این دیار بوده و مردمش به صبوری و سختکوشی و صداقت و سادگی و دین داری شهره بوده اند. خانواده خاتمی نیز به عنوان یک خانواده روحانی و مذهبی، مثال گویایی بر شایع بودن این فرهنگ بود.
تولد خاتمی با عصری بحرانی در تاریخ معاصر ایران همزمان شد. استبداد همچنان بیداد می کرد و تقلای دو دوره مشروطه خواهی برای لگام زدن به قدرت نامحدود سیاسی پادشاهان، نافرجام مانده بود. مشروطه اول را قاجاریان به توپ بستند و مشروطه دوم را انگلیسی ها با کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ به قتلگاه بردند؛ و اینک در دورانی که سید محمد چشم به جهان می گشود، «مشروطه سوم» تولد خویش را جشن گرفته بود و دریغ که نادانسته در انتظار فرجام اجدادش، ایام کوتاه عمر را سپری می کرد. شهریور ۲۰ دوران استبداد رضاخانی به سرآمده بود؛ انگلیس، روسیه و آمریکا فرزند ۲۲ ساله رضاخان یعنی محمدرضا را بر ویترین شاهنشاهی ایران نشانده و خود، در شمال تا جنوب کشور به حکمرانی مشغول بودند.
در دوره نوین شاهنشاهی، سناریوی قدرت های استعمارگر برای ایران بر این اصل استوار شد که شاه جدید بر خلاف پدرش و حداقل در ظاهر، با انعطاف بیشتری در مسائل سیاسی به حکومت بپردازد.[۳] این بود که با رفتن رضاشاه، تمرکز و اقتدار حکومت هم از میان رفت، موقعیت شاه و دربار به شدت تضعیف شد، شعار آزادیخواهی و دموکراسی فراگیر شد و نیروها و منتقدان سیاسی مخالف، که در طول حکومت رضاخان در بند یا خانه نشین بودند، آزاد شده و در کانون فعالیت های سیاسی قرار گرفتند. در یزد نیز مانند دیگر شهر های مهم ایران، دستجات و گروه های سیاسی یکی پس از دیگری سر از انزوا درآورده و به فعالیت مشعول شدند: از توده ای ها گرفته تا طرفداران انگلیس، از رجال درباری تا فعالان مستقل و آزادیخواه. شور مشروطه نوین همه جا را فرا گرفته بود، اما نهایت مطالبات تحول خواهان، حول مسائلی چون «آزادی بیان » و «برگزاری انتخابات آزاد» می چرخید که پس از رویش ده ها حزب و تشکل و اتحادیه و صدور صدها اعلامیه و بیانیه در ثنای آزادی، «درهای بسته» نصیب کسانی شد که در کالبد شاهنشاهی در پی آزادی بودند: این دولت انگلیس بود که با خونسردی تمام عامل خود «سید ضیاء طباطبایی»[۴] را از تبعید در فلسطین بازگرداند و به عنوان نماینده مردم یزد، راهی مجلس چهاردهم کرد.[۵]
خاتمی ۱۰ سال بیشتر نداشت وقتی شنید که کار دولت «محمد مصدق» به عنوان نماد ناسیونالیسم ایرانی نیز طی یک کودتا به پایان رسیده و مجلس ختم مشروطه سوم نیز برقرار است.
سید محمد در خانواده ای سیاسی رشد یافت؛ از همان دوران کودکی و نوجوانی، فضای استبداد زده ایران و ناکامی و ناچاری مبارزان را لمس و درک کرد و همین رویدادها بود که استبدادستیزی را به آرمان کودکی و نوجوانی و جوانی وی مبدل نمود. او فرزند روحانی فاضل و بصیری بود که از زمان رضاخان به مبارزه با استبداد داخلی و استعمار خارجی رفته بود و حتی ادعاهای محمدرضا در باب آزادی و برگزاری انتخابات، مبارزاتش را متوقف نکرد. سید محمد از زبان پدرش می شنید که محمدرضا در وابستگی به بیگانگان و دین ستیزی، تفاوتی با پدرش رضاخان ندارد؛ و دقیقا به همین دلیل بود که آیت الله «سید روح الله خاتمی»[۶] در دوره جدید نیز، منزل خود را به مرکز مبارزه علیه رژیم ستمشاهی در اردکان تبدیل کرد. چهرههای مختلف سیاسی، دانشگاهی و حتی عوام برای بهره بردن از محضر سید روح الله، و همچنین بررسی جزوات گروه های سیاسی که در کتابخانه مخفی وی نگهداری می شد، همواره به منزل او مراجعه می کردند. حاشیه و متن این اجتماعات در شکل گیری شخصیت سید محمد خاتمی تاثیر زیادی داشت. ظاهرا در اردکان حضور نیروهای امنیتی رژیم پهلوی به اندازه تهران و دیگر شهرهای بزرگ پر رنگ نبوده و آیت الله خاتمی از این فرصت به اندازه کافی برای تبلیغ معارف دینی و روشنگری درباره خیانت های رژیم پهلوی بهره می برد. آیت الله می گوید:
«در آن وقت یک فضای باز سیاسی به وجود آمد و من یک فعالیت هایی کردم. مدرسهای بود در اردکان که تقریباً به مخروبهای تبدیل شده بود ما آن مدرسه را ترمیم کرده و آن را همراه با عدهای طلبه تأسیس کردیم. البته اوایل امر مربوط به من نبود، بلکه مربوط به خود آن بچههایی بود که در آن تحصیل میکردند. از آن جا طلبههای بسیار خوب و فاضل تحویل قم دادیم... جلسات دینی و معارف اسلامی تشکیل دادیم تا کمکم رسید به مسئله ۱۵ خرداد که من رابط بودم و اعلامیه هایی را که از طرف امام میآمد پخش میکردم. در اردکان بحمدالله سازمان امنیت به آن صورت نبود، به همین خاطر تبلیغات خوب صورت میگرفت و فشار نبود، در مدارس عمومی وقتی به مناسبتهایی مثلاً نیمه شعبان جشن میگرفتند ما سخنانی میگفتیم و افرادی که از تهران به آنجا میآمدند وقتی این سخنان را میشنیدند به ما میگفتند اگر شما یک ثلث از این سخنان را در تهران میزدید الان در زندان و در حال شکنجه بودید. و از این سخنان تعجب میکردند و مأمورانی هم که در آنجا بودند شعور نداشتند و اصلاً درک نمیکردند.[۷]
شاید بتوان همه کمالات و ابعاد شخصیتی آیت الله خاتمی را به طور خلاصه در این کلام امام خمینی (ره) جمع دید که ایشان را یکی از «پرفروغترین چهرههای تقوا و خلوص و ایمان» و نیز «یکی از طرفداران بیبدیل اسلام ناب محمدی در عصر فریب و خودپرستی» خوانده اند که «یک عمر با تحجر و واپسگرایی جنگید».[۸]
در خانه چنین پدری است که «سید محمد خاتمی» به گفته خودش با بسیاری از رویدادهای تاریخی و سیاسی و فرهنگی ایران و جهان اسلام، اندیشههای گوناگون و آثار اندیشمندان آشنا می شود، سعهصدر در برخورد با افراد و امور را می آموزد و بیشترین و مهمترین کتابها و آثاری که در حوزههای دینی و فکری و سیاسی منتشر میشد را مطالعه می کند.[۹]
طبع ظریف و لطیف سید محمد نیز میراث همین دوران است. خانم «سکینه ضیائی» مادر خاتمی درباره او می گوید: «مثل همه پسرهای خوب خانه، آب آوردن از آبانبار و نان خریدن کار هر روزش بود. آن موقعها ما گربه خانگی داشتیم که مادر گربهها مریض شده بود. یادم نمیرود که محمد ۴، ۵ ساله با چه دقتی، قطرهچکان را میگرفت و راه میافتاد دنبال بچهگربهها که به آنها شیر و غذا بدهد، از همان موقع هم گاهی خیلی زود از دست دوستانش عصبانی میشد ولی هیچ وقت کینهای نبود... محمد زود عصبانی میشود اما زود هم آرام میشود و از هیچکس کینه به دل نمیگیرد».[۱۰]
نویسنده: سید یاسر جبرائیلی
کتاب «سودای سکولاریسم» به زودی توسط انتشارات موسسه فرهنگی خبرگزاری فارس راهی بازار نشر خواهد شد و علاقمندان، نهادها و مراکز می توانند از طریق شماره تلفن ۸۸۹۱۳۲۷۷-۰۲۱ سفارشات خرید خود را ارائه دهند.
------------------------------------
[۱] پایگاه اینترنتی خانه فرهنگ خاتمی. در:
http://www.khatami-culc.ir/Default.aspx?PageID=۴۷
[۲] خانواده خاتمی:
پدر: آیت الله سید روح الله خاتمی
مادر: سکینه ضیائی
پسران:
سید علی (متولد۱۵ خرداد ۱۳۳۲): فوق لیسانس مهندسی صنایع از بروکلین دارد و طی دومین دوره ریاست جمهوری خاتمی رییس دفتر او بود .
سید محمد (۲۱ مهر ۱۳۲۲)
سید محمدرضا (متولد۱۲ مرداد ۱۳۳۸ )
دختران:
فاطمه(متولد۳۰ دی ۱۳۱۶): فرزند اول آیت الله خاتمی هستند که درسال۱۳۷۸ به عنوان منتخب اول مردم اردکان در انتخابات شورای شهر انتخاب شد.
خدیجه (متولد۸ آذز ۱۳۱۹): مادر آقای محمدرضا تابش
مریم (متولد۱۶ اسفند ۱۳۲۷)
[۳] مختار حدیدی، «پهلوی دوم و نمونه اندیشههای باستانگرایانه». دو فصلنامه تخصصی تاریخ معاصر ایران، سال دوم، شماره پنجم( بهار ۱۳۷۷)، ص ۹۷
[۴] سید ضیاءالدین طباطبایی که به "سید نعنا" نیز معروف بود ، در تابستان ۱۲۶۸ ه. ش در شیراز به دنیا آمد. پدر وی، " سید علی آقا یزدی" در جریان جنبش مشروطه به صف هواداران مشروطه پیوست و در زمان محمدعلی شاه قاجار و استبداد صغیر، به شهر ساری تبعید گردید. خود سید ضیاء، بسیار تندروتر از پدر بود و در پیگیری اهداف مشروطهخواهان، با جدیت تمام عمل میکرد.
او از نخستین کسانی بوده که به خانهی مرتجعین و مخالفان مشروطه بمب می انداخته است. سید ضیاء در دوران مشروطیت با انتشار مقالههای پر سرو صدا علیه شاه، مورد حمایت مشروطهخواهان قرار گرفت. زمانی که مشروطهخواهان دست به اسلحه بردند تا محمدعلی شاه را وادار به پذیرش خواستههای خود نمایند، سید ضیاء ۲۰ ساله، در نبرد پنج روزه تهران شرکت نمود و فرماندهی بخشی از مجاهدین مسلح را برعهده داشت.
نویسندگی و روزنامه نگاری تخصص سید ضیاء بود و همین امر موجب شد که انگلیس به سرعت او را در جهت منافع خود به کار بگیرد. انتشار روزنامههای متعدد کاری بود که سید ضیاء به خوبی آن را فرا گرفت. وی، به نمایندگی از مطبوعات ایران، در جشن تاجگذاری پادشاه انگلیس ( جرج پنجم ) شرکت کرد و پس از بازگشت به ایران، معروفترین روزنامه ی خود یعنی روزنامه رعد را منتشر نمود.
سید ضیاء به عنوان یک روشنفکر طرفدار مشروطه، ماهیت واقعی روشنفکری در ایران را به نمایش گذاشت. او در این روزنامه آشکارا از منافع انگلیس سخن میگفت و مانند یک انگلیسی واقعی، به دشمنان بریتانیای کبیر می تاخت. روزنامه رعد از تشکیل پلیس جنوب توسط انگلیس و قرارداد ۱۹۱۹ ( اعلام رسمی تبدیل ایران به مستعمره انگلیس) با کمال جرأت حمایت نمود.
این اقدامات سیدضیاء، او را در ردیف معتمدان انگلیس قرار داد و موجب شد در اجرای کودتای سوم اسفند، نقش کلیدی به او واگذار گردد. اگرچه کودتا در ایران سابقه نداشت، بهترین و سریعترین روش برای جبران خسارت ناشی از عدم تصویب قرارداد ۱۹۱۹ به نظر میرسید. بنابراین انگلیس به سرعت دست به کار شد و پس از معین کردن مهرهی سیاسی (سیدضیاء) و نظامی (رضاخان میرپنج)، کودتای سوم حوت (اسفند) را به اجرا در آورد.
سید ضیا توانست قدرت خود را در برابر شاه قاجار تثبیت نماید و در این راه از کمک های بی دریغ انگلیس برخوردار شد. انگلیس برای تقویت موقعیت سید ضیاء، از قرارداد پرمنفعت ۱۹۱۹نیز گذشت. حمایت آشکار انگلیس از دولت کودتا، به جز کمکهای مالی و اطلاعاتی، کسب اجازه از لرد کرزن بود تا سیدضیاء بتواند با سر و صدا لغو قرارداد دفن شدهی ۱۹۱۹ را اعلام دارد و به این ترتیب برای خود وجاهتی دست و پا کند. سیدضیاءکه در دورهی قبل، برای امضای این قرارداد، گریبان دریده بود، اکنون برای کسب آبرو، قرارداد را لغو نمود. قراردادی که عملا غیرقابل اجرا بود.
با این حال ادامه کار کابینه سیاه غیر ممکن شده بود. سیدضیاءالدین طباطبایی، پس از ۹۳ روز زمامداری و چند مرتبه کشمکش با رضاخان سردار سپه، روز ۴ خرداد ۱۳۰۰ سقوط کرد و با دریافت ۲۵ هزار تومان، تحتالحفظ به سمت قزوین حرکت داده شد و از آنجا به خارج از ایران (فلسطین) تبعید شد.
پس از روی کار آمدن محمدرضا، انگلیس سید ضیاء را در ۱۳۲۲ دوباره به ایران آورد. او حزب اراده ملی را تأسیس کرد و در دوره چهاردهم مجلس شورای ملی نماینده شد.
[۵] محمد عابدی اردکانی و محمدحسن میرحسینی، انقلاب اسلامی در یزد. ج۱ (تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۷)، صص ۳۰۷ تا ۳۴۰.
[۶] آیتالله سید روحالله خاتمی شامگاه دوشنبه دهم رمضان سال ۱۲۸۵ هجری شمسی در اردکان دیده به جهان گشود. این فقید عالیقدر در مدت حیات پربارش، به ترویج اخلاق، قسط و عدل و آزادی پرداخت و شاگردان و مستمعان ایشان همه فضایل نیکوی انسان را نه تنها از زبان وی که از منش و رفتار آن بزرگوار درک کردند. وی از سیزده سالگی نیز به عنوان طلبه، مجدانه به آموختن علوم دینی در زادگاه خود تحت نظر پدر پرداخت.
مرحوم خاتمی تحصیلات تکمیلی خود را در حوزهی علمیه اصفهان به سرانجام رسانید و از آیت الله فشارکی اجازه اجتهاد گرفت و مرحومان ”حاج میرزا علی آقای شیرازی”، ”شیخ محمد خوانساری”، سید محمد نجفآبادی” و ”حاج رحیم ارباب” از جمله استادان او بودند.
وی در اردکان، در فضایی مملو از اختناق ضد دینی دولت رضاخان به فعالیتهای مذهبی و روشنگرانه پرداخت و در کنار آن، هیچگاه از مبارزه با تحجر و مقدس مآبی غافل نشد. هنگامی که نخستین جرقههای انقلاب اسلامی با سخنان امام خمینی (ره) در سال ۱۳۴۱ شمسی شعلهور شد، به سرعت به ندای حضرت امام(ره) لبیک گفت و فعالیت سیاسی خود را شدت بخشید و یکی از ارکان انقلاب اسلامی را در یزد و اردکان پی افکند.
پس از پیروزی انقلاب، وی با حکم حضرت امام(ره) به عنوان امام جمعهی اردکان و پس از شهادت سومین شهید محراب حضرت آیت الله صدوقی به سمت امام جمعه یزد و نماینده امام(ره) در آن دیار منصوب شد. آیتالله سیدروح الله خاتمی سرانجام پس از عمری مجاهدت در پنجم آبان ماه ۱۳۶۷ شمسی در بیمارستان شهدای تجریش تهران به لقاءالله پیوست.
[۷] زندگینامه آیت الله خاتمی به روایت خویش. پایگاه اینترنتی خانه فرهنگ خاتمی. در:
http://khatami-culc.ir/Default.aspx?PageID=۸
[۸] روح الله موسوی خمینی، صحیفه امام(ره)، ج ۲۱ (تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، ۱۳۷۸)، ص ۱۷۰.
[۹] پایگاه اینترنتی خانه فرهنگ خاتمی. در:
http://khatami-culc.ir/Default.aspx?PageID=۱۴
[۱۰] گفت و گو با مادر خاتمی: نمی گذارم محمد کاندیدا شود. روزنامه اعتماد ملی. ۳/۳/۸۶
تولد خاتمی با عصری بحرانی در تاریخ معاصر ایران همزمان شد. استبداد همچنان بیداد می کرد و تقلای دو دوره مشروطه خواهی برای لگام زدن به قدرت نامحدود سیاسی پادشاهان، نافرجام مانده بود. مشروطه اول را قاجاریان به توپ بستند و مشروطه دوم را انگلیسی ها با کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ به قتلگاه بردند؛ و اینک در دورانی که سید محمد چشم به جهان می گشود، «مشروطه سوم» تولد خویش را جشن گرفته بود و دریغ که نادانسته در انتظار فرجام اجدادش، ایام کوتاه عمر را سپری می کرد. شهریور ۲۰ دوران استبداد رضاخانی به سرآمده بود؛ انگلیس، روسیه و آمریکا فرزند ۲۲ ساله رضاخان یعنی محمدرضا را بر ویترین شاهنشاهی ایران نشانده و خود، در شمال تا جنوب کشور به حکمرانی مشغول بودند.
در دوره نوین شاهنشاهی، سناریوی قدرت های استعمارگر برای ایران بر این اصل استوار شد که شاه جدید بر خلاف پدرش و حداقل در ظاهر، با انعطاف بیشتری در مسائل سیاسی به حکومت بپردازد.[۳] این بود که با رفتن رضاشاه، تمرکز و اقتدار حکومت هم از میان رفت، موقعیت شاه و دربار به شدت تضعیف شد، شعار آزادیخواهی و دموکراسی فراگیر شد و نیروها و منتقدان سیاسی مخالف، که در طول حکومت رضاخان در بند یا خانه نشین بودند، آزاد شده و در کانون فعالیت های سیاسی قرار گرفتند. در یزد نیز مانند دیگر شهر های مهم ایران، دستجات و گروه های سیاسی یکی پس از دیگری سر از انزوا درآورده و به فعالیت مشعول شدند: از توده ای ها گرفته تا طرفداران انگلیس، از رجال درباری تا فعالان مستقل و آزادیخواه. شور مشروطه نوین همه جا را فرا گرفته بود، اما نهایت مطالبات تحول خواهان، حول مسائلی چون «آزادی بیان » و «برگزاری انتخابات آزاد» می چرخید که پس از رویش ده ها حزب و تشکل و اتحادیه و صدور صدها اعلامیه و بیانیه در ثنای آزادی، «درهای بسته» نصیب کسانی شد که در کالبد شاهنشاهی در پی آزادی بودند: این دولت انگلیس بود که با خونسردی تمام عامل خود «سید ضیاء طباطبایی»[۴] را از تبعید در فلسطین بازگرداند و به عنوان نماینده مردم یزد، راهی مجلس چهاردهم کرد.[۵]
خاتمی ۱۰ سال بیشتر نداشت وقتی شنید که کار دولت «محمد مصدق» به عنوان نماد ناسیونالیسم ایرانی نیز طی یک کودتا به پایان رسیده و مجلس ختم مشروطه سوم نیز برقرار است.
سید محمد در خانواده ای سیاسی رشد یافت؛ از همان دوران کودکی و نوجوانی، فضای استبداد زده ایران و ناکامی و ناچاری مبارزان را لمس و درک کرد و همین رویدادها بود که استبدادستیزی را به آرمان کودکی و نوجوانی و جوانی وی مبدل نمود. او فرزند روحانی فاضل و بصیری بود که از زمان رضاخان به مبارزه با استبداد داخلی و استعمار خارجی رفته بود و حتی ادعاهای محمدرضا در باب آزادی و برگزاری انتخابات، مبارزاتش را متوقف نکرد. سید محمد از زبان پدرش می شنید که محمدرضا در وابستگی به بیگانگان و دین ستیزی، تفاوتی با پدرش رضاخان ندارد؛ و دقیقا به همین دلیل بود که آیت الله «سید روح الله خاتمی»[۶] در دوره جدید نیز، منزل خود را به مرکز مبارزه علیه رژیم ستمشاهی در اردکان تبدیل کرد. چهرههای مختلف سیاسی، دانشگاهی و حتی عوام برای بهره بردن از محضر سید روح الله، و همچنین بررسی جزوات گروه های سیاسی که در کتابخانه مخفی وی نگهداری می شد، همواره به منزل او مراجعه می کردند. حاشیه و متن این اجتماعات در شکل گیری شخصیت سید محمد خاتمی تاثیر زیادی داشت. ظاهرا در اردکان حضور نیروهای امنیتی رژیم پهلوی به اندازه تهران و دیگر شهرهای بزرگ پر رنگ نبوده و آیت الله خاتمی از این فرصت به اندازه کافی برای تبلیغ معارف دینی و روشنگری درباره خیانت های رژیم پهلوی بهره می برد. آیت الله می گوید:
«در آن وقت یک فضای باز سیاسی به وجود آمد و من یک فعالیت هایی کردم. مدرسهای بود در اردکان که تقریباً به مخروبهای تبدیل شده بود ما آن مدرسه را ترمیم کرده و آن را همراه با عدهای طلبه تأسیس کردیم. البته اوایل امر مربوط به من نبود، بلکه مربوط به خود آن بچههایی بود که در آن تحصیل میکردند. از آن جا طلبههای بسیار خوب و فاضل تحویل قم دادیم... جلسات دینی و معارف اسلامی تشکیل دادیم تا کمکم رسید به مسئله ۱۵ خرداد که من رابط بودم و اعلامیه هایی را که از طرف امام میآمد پخش میکردم. در اردکان بحمدالله سازمان امنیت به آن صورت نبود، به همین خاطر تبلیغات خوب صورت میگرفت و فشار نبود، در مدارس عمومی وقتی به مناسبتهایی مثلاً نیمه شعبان جشن میگرفتند ما سخنانی میگفتیم و افرادی که از تهران به آنجا میآمدند وقتی این سخنان را میشنیدند به ما میگفتند اگر شما یک ثلث از این سخنان را در تهران میزدید الان در زندان و در حال شکنجه بودید. و از این سخنان تعجب میکردند و مأمورانی هم که در آنجا بودند شعور نداشتند و اصلاً درک نمیکردند.[۷]
شاید بتوان همه کمالات و ابعاد شخصیتی آیت الله خاتمی را به طور خلاصه در این کلام امام خمینی (ره) جمع دید که ایشان را یکی از «پرفروغترین چهرههای تقوا و خلوص و ایمان» و نیز «یکی از طرفداران بیبدیل اسلام ناب محمدی در عصر فریب و خودپرستی» خوانده اند که «یک عمر با تحجر و واپسگرایی جنگید».[۸]
در خانه چنین پدری است که «سید محمد خاتمی» به گفته خودش با بسیاری از رویدادهای تاریخی و سیاسی و فرهنگی ایران و جهان اسلام، اندیشههای گوناگون و آثار اندیشمندان آشنا می شود، سعهصدر در برخورد با افراد و امور را می آموزد و بیشترین و مهمترین کتابها و آثاری که در حوزههای دینی و فکری و سیاسی منتشر میشد را مطالعه می کند.[۹]
طبع ظریف و لطیف سید محمد نیز میراث همین دوران است. خانم «سکینه ضیائی» مادر خاتمی درباره او می گوید: «مثل همه پسرهای خوب خانه، آب آوردن از آبانبار و نان خریدن کار هر روزش بود. آن موقعها ما گربه خانگی داشتیم که مادر گربهها مریض شده بود. یادم نمیرود که محمد ۴، ۵ ساله با چه دقتی، قطرهچکان را میگرفت و راه میافتاد دنبال بچهگربهها که به آنها شیر و غذا بدهد، از همان موقع هم گاهی خیلی زود از دست دوستانش عصبانی میشد ولی هیچ وقت کینهای نبود... محمد زود عصبانی میشود اما زود هم آرام میشود و از هیچکس کینه به دل نمیگیرد».[۱۰]
نویسنده: سید یاسر جبرائیلی
کتاب «سودای سکولاریسم» به زودی توسط انتشارات موسسه فرهنگی خبرگزاری فارس راهی بازار نشر خواهد شد و علاقمندان، نهادها و مراکز می توانند از طریق شماره تلفن ۸۸۹۱۳۲۷۷-۰۲۱ سفارشات خرید خود را ارائه دهند.
------------------------------------
[۱] پایگاه اینترنتی خانه فرهنگ خاتمی. در:
http://www.khatami-culc.ir/Default.aspx?PageID=۴۷
[۲] خانواده خاتمی:
پدر: آیت الله سید روح الله خاتمی
مادر: سکینه ضیائی
پسران:
سید علی (متولد۱۵ خرداد ۱۳۳۲): فوق لیسانس مهندسی صنایع از بروکلین دارد و طی دومین دوره ریاست جمهوری خاتمی رییس دفتر او بود .
سید محمد (۲۱ مهر ۱۳۲۲)
سید محمدرضا (متولد۱۲ مرداد ۱۳۳۸ )
دختران:
فاطمه(متولد۳۰ دی ۱۳۱۶): فرزند اول آیت الله خاتمی هستند که درسال۱۳۷۸ به عنوان منتخب اول مردم اردکان در انتخابات شورای شهر انتخاب شد.
خدیجه (متولد۸ آذز ۱۳۱۹): مادر آقای محمدرضا تابش
مریم (متولد۱۶ اسفند ۱۳۲۷)
[۳] مختار حدیدی، «پهلوی دوم و نمونه اندیشههای باستانگرایانه». دو فصلنامه تخصصی تاریخ معاصر ایران، سال دوم، شماره پنجم( بهار ۱۳۷۷)، ص ۹۷
[۴] سید ضیاءالدین طباطبایی که به "سید نعنا" نیز معروف بود ، در تابستان ۱۲۶۸ ه. ش در شیراز به دنیا آمد. پدر وی، " سید علی آقا یزدی" در جریان جنبش مشروطه به صف هواداران مشروطه پیوست و در زمان محمدعلی شاه قاجار و استبداد صغیر، به شهر ساری تبعید گردید. خود سید ضیاء، بسیار تندروتر از پدر بود و در پیگیری اهداف مشروطهخواهان، با جدیت تمام عمل میکرد.
او از نخستین کسانی بوده که به خانهی مرتجعین و مخالفان مشروطه بمب می انداخته است. سید ضیاء در دوران مشروطیت با انتشار مقالههای پر سرو صدا علیه شاه، مورد حمایت مشروطهخواهان قرار گرفت. زمانی که مشروطهخواهان دست به اسلحه بردند تا محمدعلی شاه را وادار به پذیرش خواستههای خود نمایند، سید ضیاء ۲۰ ساله، در نبرد پنج روزه تهران شرکت نمود و فرماندهی بخشی از مجاهدین مسلح را برعهده داشت.
نویسندگی و روزنامه نگاری تخصص سید ضیاء بود و همین امر موجب شد که انگلیس به سرعت او را در جهت منافع خود به کار بگیرد. انتشار روزنامههای متعدد کاری بود که سید ضیاء به خوبی آن را فرا گرفت. وی، به نمایندگی از مطبوعات ایران، در جشن تاجگذاری پادشاه انگلیس ( جرج پنجم ) شرکت کرد و پس از بازگشت به ایران، معروفترین روزنامه ی خود یعنی روزنامه رعد را منتشر نمود.
سید ضیاء به عنوان یک روشنفکر طرفدار مشروطه، ماهیت واقعی روشنفکری در ایران را به نمایش گذاشت. او در این روزنامه آشکارا از منافع انگلیس سخن میگفت و مانند یک انگلیسی واقعی، به دشمنان بریتانیای کبیر می تاخت. روزنامه رعد از تشکیل پلیس جنوب توسط انگلیس و قرارداد ۱۹۱۹ ( اعلام رسمی تبدیل ایران به مستعمره انگلیس) با کمال جرأت حمایت نمود.
این اقدامات سیدضیاء، او را در ردیف معتمدان انگلیس قرار داد و موجب شد در اجرای کودتای سوم اسفند، نقش کلیدی به او واگذار گردد. اگرچه کودتا در ایران سابقه نداشت، بهترین و سریعترین روش برای جبران خسارت ناشی از عدم تصویب قرارداد ۱۹۱۹ به نظر میرسید. بنابراین انگلیس به سرعت دست به کار شد و پس از معین کردن مهرهی سیاسی (سیدضیاء) و نظامی (رضاخان میرپنج)، کودتای سوم حوت (اسفند) را به اجرا در آورد.
سید ضیا توانست قدرت خود را در برابر شاه قاجار تثبیت نماید و در این راه از کمک های بی دریغ انگلیس برخوردار شد. انگلیس برای تقویت موقعیت سید ضیاء، از قرارداد پرمنفعت ۱۹۱۹نیز گذشت. حمایت آشکار انگلیس از دولت کودتا، به جز کمکهای مالی و اطلاعاتی، کسب اجازه از لرد کرزن بود تا سیدضیاء بتواند با سر و صدا لغو قرارداد دفن شدهی ۱۹۱۹ را اعلام دارد و به این ترتیب برای خود وجاهتی دست و پا کند. سیدضیاءکه در دورهی قبل، برای امضای این قرارداد، گریبان دریده بود، اکنون برای کسب آبرو، قرارداد را لغو نمود. قراردادی که عملا غیرقابل اجرا بود.
با این حال ادامه کار کابینه سیاه غیر ممکن شده بود. سیدضیاءالدین طباطبایی، پس از ۹۳ روز زمامداری و چند مرتبه کشمکش با رضاخان سردار سپه، روز ۴ خرداد ۱۳۰۰ سقوط کرد و با دریافت ۲۵ هزار تومان، تحتالحفظ به سمت قزوین حرکت داده شد و از آنجا به خارج از ایران (فلسطین) تبعید شد.
پس از روی کار آمدن محمدرضا، انگلیس سید ضیاء را در ۱۳۲۲ دوباره به ایران آورد. او حزب اراده ملی را تأسیس کرد و در دوره چهاردهم مجلس شورای ملی نماینده شد.
[۵] محمد عابدی اردکانی و محمدحسن میرحسینی، انقلاب اسلامی در یزد. ج۱ (تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۷)، صص ۳۰۷ تا ۳۴۰.
[۶] آیتالله سید روحالله خاتمی شامگاه دوشنبه دهم رمضان سال ۱۲۸۵ هجری شمسی در اردکان دیده به جهان گشود. این فقید عالیقدر در مدت حیات پربارش، به ترویج اخلاق، قسط و عدل و آزادی پرداخت و شاگردان و مستمعان ایشان همه فضایل نیکوی انسان را نه تنها از زبان وی که از منش و رفتار آن بزرگوار درک کردند. وی از سیزده سالگی نیز به عنوان طلبه، مجدانه به آموختن علوم دینی در زادگاه خود تحت نظر پدر پرداخت.
مرحوم خاتمی تحصیلات تکمیلی خود را در حوزهی علمیه اصفهان به سرانجام رسانید و از آیت الله فشارکی اجازه اجتهاد گرفت و مرحومان ”حاج میرزا علی آقای شیرازی”، ”شیخ محمد خوانساری”، سید محمد نجفآبادی” و ”حاج رحیم ارباب” از جمله استادان او بودند.
وی در اردکان، در فضایی مملو از اختناق ضد دینی دولت رضاخان به فعالیتهای مذهبی و روشنگرانه پرداخت و در کنار آن، هیچگاه از مبارزه با تحجر و مقدس مآبی غافل نشد. هنگامی که نخستین جرقههای انقلاب اسلامی با سخنان امام خمینی (ره) در سال ۱۳۴۱ شمسی شعلهور شد، به سرعت به ندای حضرت امام(ره) لبیک گفت و فعالیت سیاسی خود را شدت بخشید و یکی از ارکان انقلاب اسلامی را در یزد و اردکان پی افکند.
پس از پیروزی انقلاب، وی با حکم حضرت امام(ره) به عنوان امام جمعهی اردکان و پس از شهادت سومین شهید محراب حضرت آیت الله صدوقی به سمت امام جمعه یزد و نماینده امام(ره) در آن دیار منصوب شد. آیتالله سیدروح الله خاتمی سرانجام پس از عمری مجاهدت در پنجم آبان ماه ۱۳۶۷ شمسی در بیمارستان شهدای تجریش تهران به لقاءالله پیوست.
[۷] زندگینامه آیت الله خاتمی به روایت خویش. پایگاه اینترنتی خانه فرهنگ خاتمی. در:
http://khatami-culc.ir/Default.aspx?PageID=۸
[۸] روح الله موسوی خمینی، صحیفه امام(ره)، ج ۲۱ (تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، ۱۳۷۸)، ص ۱۷۰.
[۹] پایگاه اینترنتی خانه فرهنگ خاتمی. در:
http://khatami-culc.ir/Default.aspx?PageID=۱۴
[۱۰] گفت و گو با مادر خاتمی: نمی گذارم محمد کاندیدا شود. روزنامه اعتماد ملی. ۳/۳/۸۶
http://javanonline.ir/fa/news/458421/زندگی-و-کارنامه-سید-محمد-خاتمی
۹۷/۰۸/۰۷