سابقه خیانت های برجامی Joint Comprehensive Plan of Action
چقدر ؟ شباهت است در خیانتهای گذشته و
برجام 1و 2 و 3و 4 و....
Joint Comprehensive Plan of Action
CFT
امتیازات و قراردادها خسارت بار در دوره قاجار
میان ایران و سایر کشورها
· عهدنامه فینکنشتاین با فرانسه (۱۸۰۷)
· عهدنامه مجمل با انگلستان (۱۸۰۹)
· عهدنامه مفصل با انگلستان (۱۸۱۲)
· عهدنامه گلستان با روسیه (۱۸۱۳)
· عهدنامه ترکمنچای با روسیه (۱۸۲۸)
· معاهده پاریس با انگلستان (۱۸۵۶)
· قرارداد گلدسمید با انگلستان (۱۸۷۲)
· پیمان آخال با روسیه (۱۸۸۱)
· قرارداد ۱۹۱۹ با انگلستان
· قرارداد ایران و شوروی ۱۹۲۱ با شوروی
میان سایر کشورها دربارهٔ ایران
· قرارداد سن پترزبورگ، ۱۹۰۷ میلادی میان روسیه و انگلستان
میان ایران و اتباع و شرکتهای خارجی
· امتیازنامه رویتر با تبعه انگلستان
· قرارداد دارسی با تبعه انگلستان
· امتیاز خوشتاریا با تبعه روسیه
· امتیاز انحصار توتون و تنباکوی ایران به تالبوت
· قرارداد لاتاری
· امتیاز کشتیرانی در رود کارون
· تأسیس بانک شاهی
· استخراج معادن
· امتیاز راهآهن جلفا به قزوین
قراردادهای تاریخی ایران با بیگانگان، توسط چه کسانی بسته شد؟
بانی انعقاد قراردادهای ایران در طول تاریخ، چه کسانی بودند؟
قراردادهای زیادی در طول تاریخ دیپلماسی کشور ما به ثبت رسیده است اما برخی از این قراردادها امضاکنندگانشان را به چهره های منفور تاریخ ایران بدل کرده اند. بخش های زیادی از ایران طی سالیانی نه چندان دور با قراردادهایی از ایران جدا شد. همچنین تولید یا صادرات و واردات کالایی منحصرا در اختیار یک شخص یا یک کشور قرار گرفت که در این قراردادها تنها چیزی که مد نظر نبود، صلاح مردم و کشور بود.
البته قراردادهایی هم بوده که افتخاری برای تدوین کنندگان آن محسوب می شود. سوال ابتدایی در فهم خط خدمت و خیانت در تاریخ و پاسخ به آن، خط کش دقیقی به ما می دهد تا بفهمیم بر چه اساس می توان قراردادی را ننگین و بر چه اساس می توان آن را افتخارآمیز دانست.
در تاریخ نخستین قراردادهای کشور می توان به عصر صفوی مراجعه کرد؛ شاه اسماعیل نیاز به ساخت تفنگ برای مبارزه با عثمانی و آرام کردن مرزها داشت. قراردادهای «مال» با برادران شرلی امضا شد و آنها شاید نخستین گروهی بودند که در یک امر جنگی از یک کشور بیگانه به ایرانیان مشاوره می دادند و همه کاره جنگ می شدند.
کم کم با گسترش دیپلماسی با کشورهای دیگر و پیدایش سیاست خارجی و اهمیت دیپلماسی در عرصه عمومی به جای جنگ، در دوره قاجاری و در عهد فتحعلی شاه، نخستین مراوده های ایران و غرب به طور گسترده آغاز شد. از سویی واسطه ها و دلالان فرنگ رفته، برای پیشرفت ایران و رسیدن به ترقی همانند عالم غرب در پی گسترش روابط بودند و از سمت دیگر فتحعلی شاه برای مقابله با قدرت روس به شدت خودش را نیازمند به یکی از قوای بیگانه و کشورهای اروپایی می دانست تا با برقراری رابطه و ارتباط دوستانه بتواند این قدرت را در خود ایجاد کند تا به مقابله با روس ها بپردازد.
فراماسون ها و نخست وزیران انگلوفیل و فرانس پرست به اردوگاه ناپلئون در فرانسه رفتند و قرارداد فین کن اشتاین را امضا کردند. ایران دروازه حرکت فرانسه به سمت هند می شد و ما در عوض از مشاوره نظامی افسران ناپلئون برای پیروزی بر روسیه بهره مند می شدیم؛ قراردادی که در آن به سبب عدم فهم موازنه قوای غربی دُم به تله فرانسه و انگلیس دادیم.
پس نخستین نکته ای که می توان در زمینه قراردادهای ننگین به آن اشاره کرد این است که همه آنها قراردادهای چشم بسته ای است که به تحریک خودفروختگان به امضا رسیده است. یکی از ملاک های خیانت در قراردادها و ننگین بودن آنها ملک وابستگی و استقلال است. هر قراردادی که با هدف دلالی و خدمت به بیگانگان بسته شود و دست فرقه های ماسونی در امضای آن مشهود باشد در دسته قراردادهای ننگین به حساب می آید.
پس از اعتماد ایرانیان به بیگانگان در زمینه نظامی و ضرری که از این اعتماد نصیب ایرانیان شد، روسیه با دو حمله و دو جنگ چند ساله سرانجام در دو قرارداد گلستان و ترکمنچای بخش های شمالی ایران را جدا کرد. پیرو این معاهده بخش بزرگی از شهرهای شمالی ایران تحت اشغال روسیه قرار گرفت و مناطقی چون قره باغ، گنجه، خانات موشکی، شیروان، قوبا، دربند، باکو و … از ایران جدا شد.
ریشه تحمیل چنین معاهده ای به وصیت نامه شوم پتر کبیر بازمی گردد. او در بخشی از وصیت نامه خود نوشته بود: «سرزمین قفقاز رگ حساس ایران است. همین که نوک نیشتر استیلای روسیه به آن رگ برسد، فورا خون ضعف از دل ایران بیرون خواهد رفت و چنان ناتوان خواهد شد که هیچ پزشک حاذقی نتواند آن را بهبود بخشد.»
نوادگان پتر کبیر در اجرای وصیت نامه پدربزرگ، جنگ های روس با ایران را به راه انداختند و اینچنین، بخش های بزرگی از سرزمین ایران تحت اشغال روسیه قرار گرفت. در نتیجه تجاوزگری ها و اشغالگری های روسیه، عهدنامه ای ننگین در روستای گلستان نوشته (1192 شمسی) و آهنگ جدایی نواخته شد. کوتاهی شاه قجری در دفاع از کیان ایران و اعتماد به بیگانگان ریشه تحمیل چنین قراردادی بود.
در دوره ناصری یکی از ننگین ترین این قراردادها رویتر است. ملکم خان به سبب آشنایی با انگلیسی ها پای یک تاجر انگلیسی را به ایران باز می کند که امتیاز بهره برداری از جنگل ها و مراتع را از ایرانیان می خرد و در قبالش مبالغی را به عنوان رشوه به درباریان و شاه می پردازد.
اصولا حق دلالی و فروختن یوسف به زر ناسره، یکی از مواردی است که قراردادهای ننگین را به ایران تحمیل کرده است. منفعت شخصی در مقابل منفعت یک ملت، سبب شده بود تا بخشی از بهره برداری از زمین خدادادی کشورت را به بیگانگان بسپاری تا فقط با پول حاصل از این خودفروشی به سفر فرنگ بروی یا خوش خدمتی ات را به مراکز ماسونی اثبات کند.
قرارداد رویترز به قدری سنگین و عجیب بود که حتی وزارت امور خارجه انگلیس اعلام می دارد حاضر نیست در صورت اهدای این قرارداد توسط رویترز به آنها، این بهره برداری را انجام دهد چرا که نیروی کاری برای تامین این همه نعمت مفت را ندارد.
آنها هیچ گاه گمان نمی کردند که ایرانیان حاضر باشند چنین قراردادی را امضا کنند. پس از اعتراضات مردمی به رهبری روحانیون، این قرارداد لغو و شاه ایران مجبور به پرداخت غرامت شد. پس از آن قرارداد تنباکو و فروش آن به یک کمپانی خارجی مطرح شد؛ یک کمپانی انگلیسی همه حق برداشت چند ساله توتون و تنباکو را از آن خود کرد.
در فصل برداشت محصول کسی حق نداشت محصول خویش را به افرادی غیر از افراد این کمپانی بفروشد. این حق انصاری برداشت محصول که شاه آن را برای کسب درآمد به انگلیسی ها فروخته بود با مخالفت علمای بزرگ سامرا، تهران و اصفهان مواجه شد. فتواهای شدیداللحن مراجع سبب شد تا کار به حرمسرای شاهنشاه بکشد و حتی او نیز از این فتوا در امان نباشد.
مردم ایران که طبق سفرنامه شاردن از هر دو قران، یک قرانش را قلیان می کشیدند، قلیان ها را شکستند و به تبعیت از میرزای شیرازی دود را بر خود حرام کردند. ننگین بودن این قرارداد به خاطر انحصار و سلطه یک اجنبی بر مسلمانان بود؛ هر قراردادی که سبب سلطه کفار بر مسلمین شود به ضرر مصلکت امت اسلامی و ننگین است.
این مورد را نیز باید به سیاهه قراردادهای ننگین اضافه کرد. شکست های متعدد شاهان قجری و جدایی هرات از ایران – که آن هم ریشه در دلالی های درباریان، ضعف شاهان در دفاع از کیان ایران و نیازمندی به پول داشت – بر بی لیاقتی های شاهان این سلسله افزود و بالاخره در دوره جنگ جهانی اول و به رغم عدم مداخله ایران در جنگ، قرارداد 1919 برای تقسیم اراضی ایران بین روس و انگلیس، کشور را دچار قحطی و هرج و مرج کرد.
آخرین شاه قجری به سبب جوانی نمی توانست این سرزمین را حفظ کند و همین شد که آن را به دامان رضاخان، دربان سفارت آلمان تحویل داد. رضاخان به سبب نزدیکی برخی از وزرایش به انگلیسی ها تا مدتی انگلوفیل بود و تابع فرمایشات انگلیسی ها تا اینکه در جنگ جهانی دوم و به سبب شعارهای آریایی هیتلر و علاقه به شخصیت با جذبه او، به سمت آلمان ها گرایش پیدا کرد. هر چند در این دوران امتیاز راه آهن را به آلمان ها و نفت جنوب را به انگلیسی ها واگذار کرد اما از هیچ کدام سود و نفعی حاصل او نشد و در آخر با خفت از ایران خارج شد.
آنقدر قراردادهای ننگین نفتی به ایران تحمیل شده بود که در دوره پهلوی دوم شوروی نیز از ایران امتیاز نفت شمال را می خواست و برای این به پیشه وری کمک می کرد تا آذربایجان را زیر سلطه بگیرد. در آخر نیز امتیاز گس – گلشاییان در همین راستا از ایران اخذ شد.
سرانجام پس از انقلاب اسلامی تمامی این قراردادها لغو شد و به رغم تلاش برخی عناصر بیگانه پرست و دلال در برخی مسائل نفتی مانند قرارداد کرسنت، به لطف عزت و استقلال کشور، قرارداد ننگینی به امضا نرسیده است تا حرف دکتر شریعتی که می گفت پای هیچ قرارداد ننگینی در این کشور را یک روحانی امضا نکرده است، معنا شود.
قرارداد گلستان
فتحعلی شاه
نیروهای روسیه در اصلاندوز به سپاه عباس میرزا حمله بردند و در این جنگ، سپاه ایران به سختی شکست خورد و به تبریز عقب نشینی کرد و روس ها مهمات سپاها را به غنیمت بردند. برای جلوگیری از جنگ دوباره با وساطت انگلیس عهدنامه گلستان امضا شد و به موجب آن ایران ایالات گرجستان و دربند، بادکوبه و شیروان و شکی، گنجه، قره باغ، مغان و قسمتی از تالش را به روس ها واگذار کرد و ضمن صرف نظر از هرگونه حقوقی که بر قسمت های دیگر قفقاز داشت، موافقت کرد در دریای خزر ناو جنگی نداشته باشد. روسیه هم تعهد کرد ولیعهد را برای رسیدن به سلطنت یاری کند.
قرارداد ترکمنچای
فتحعلی شاه
در روز نخست اسفند 1206 بعد از عهدنامه گلستان و به دنبال شکست ایران در جنگ در قفقاز جنوبی و آذربایجان، این قرارداد امضا شد. براساس این قرارداد، بعضی از قلمروهای دولت قاجار در قفقاز شامل خانات ایروان و نخجوان از حکومت ایران سلب و به روسیه واگذار شد.
ایران حق کشتیرانی در دریای خزر را از دست داد و ملزم به پرداخت 10 کرور تومان به عنوان غرامت به روسیه شد. این قرارداد به جنگ های ایران و روسیه در دوره قاجار پایان داد و دولت روسیه متعهد شد که از پادشاهی ولیعهد وقت، عباس میرزا حمایت کند.
قرارداد رویتر
ناصرالدین شاه
11 بهمن سال 1267 قراردادی میان بارون یولیوس دو رویتر و دولت قاجار در زمان سلطنت ناصرالدین شاه منعقد شد. به موجب این امتیاز، ساختن هرگونه راه آهن و سد از دریای مازندران تا خلیج فارس و بهره برداری از همه معادن ایران (به جز طلا و نقره) ایجاد مجاری آبی و قنات و کانال ها برای کشتیرانی یا کشاورزی، ایجاد بانک و هرگونه کمپانی صنعتی در سراسر ایران، حق انحصار کارهای عام المنفعه، استفاده و بهره برداری از جنگل ها برای مدت 70 سال و استفاده از گمرکات ایران به مدت 25 سال در اختیار رویتر قرار گرفت.
قرارداد دارسی
مظفرالدین شاه
قرارداد یا امتیازنامه دارسی قراردادی است که ویلیام ناکس دارسی در سال 1901 میلادی با دولت ایران امضا کرد تا به اکتشاف و استخراج نفت در ایران بپردازد. از طرف ایران مظفرالدین شاه، امین السلطان، میرزا نصرالله مشیرالدوله و مهندس الممالک (نظام الدین غفاری) قرارداد را امضا کردند. شرکت نفت دارسی پس از هفت سال سرانجام در 26 مه سال 1908 میلادی در منطقه مسجد سلیمان به نفت رسید.
قرارداد 1919
رضاخان سردار سپه
این پیمان در سال 1298 خورشیدی/1919 میلادی میان دولت بریتانیا و دولت وقت ایران پس از 9 ماه مذاکره پنهانی با وثوق الدوله و با پرداخت 400 هزار تومان رشوه منعقد شد.
بر اساس این قرارداد، تمامی کارهای کشوری و لشگری ایران زیر نظر مستشاران انگلیسی و با مجوز آنان صورت می گرفت. بر اثر مخالفت های داخلی و خارجی و مغایرت آن با قانون اساسی مشروطه، این پیمان هرگز به اجرا درنیامد.
قرارداد 1933
رضا شاه
قراردادی بین دولت ایران و شرکت نفت ایران و انگلیس بود که در دوره رضا شاه پس از الغای قرارداد دارسی و خوانین بختیاری منعقد شد. شخص رضا شاه این قرارداد را پذیرفت و مقامات دولت را وادار به تصویب آن کرد.
در این قرارداد شرکت نفت ایران و انگلیس همچنان به اکتشاف، استخراج و فروش منابع نفتی ایران، بدون هیچ الزامی به ارائه صورت عملکرد به دولت ایران ادامه می داد. مدت قرارداد 60 سال تعیین شد. قانون ملی شدن نفت که در سال 1329 تصویب شد، این قرارداد را باطل کرد ولی پس از کودتای 28 مرداد قرارداد کنسرسیوم جانشین آن شد.
قرارداد کنسرسیوم
محمدرضا پهلوی
قراردادی است که پس از کودتای 28 مرداد سال 1322 مرداد سال 1322 بین دولت ایران و کنسرسیومی از شرکت های نفتی بین المللی برای بهره برداری از منابع نفتی ایران بسته شد. بر اساس قرارداد جدید اگرچه ملی شدن نفت و صنایع نفت ایران مورد پذیرش طرف های خارجی قرار گرفت ولی دولت ایران تضمین می کرد که تا 25 سال نفت تولیدی را به شرکت های عضو کنسرسیوم (آمریکایی، انگلیسی، هلندی و فرانسوی) بفروشد. بدین ترتیب، پس از نزدیک به چهار سال وقفه، فروش نفت ایران در بهمن سال 1333 از سر گرفته شد.
قرارداد (لایحه) کاپیتولاسیون
محمدرضا پهلوی
کاپیتولاسیون سپردن حق رسیدگی قضایی به جرائم اتباع خارجی به نماینده حقوقی دولت خارجی است. این حق اولین بار برای حمایت از کارگزاران دولت های استعماری از جانب دولت هایی مانند ایران داده شد.
کاپیتولاسیون که به آن «قضاوت کنسولی» نیز می گویند، در حقوق بین الملل به معنی هرگونه موافقتنامه ای است که در آن کشوری به کشور دیگر پروانه می دهد تا از قوانین قضایی خود برای اتباع خود که در داخل مرزهای آن کشور زندگی می کنند استفاده کند.
قرارداد (بیانیه) 30 آوریل 1970
جدا شدن بحرین از ایران در روز 22 مرداد سال 1350 با فشار انگلیس صورت پذیرفت و در 25 آذر همان سال نیز بحرین به عنوان یکصد و بیست و نهمین کشور عضو سازمان ملل متحد شناخته شد. نظرسنجی استقلال بحرین به جای همه پرسی در فروردین سال 1349 با توافق دولت ایران و بریتانیا به وسیله نماینده دبیرکل سازمان ملل متحد در بحرین برگزار شد.
گزارش نماینده که در آن ادعا شده بود «قریب به همه مردم بحرین خواستار استقلالند» به تصویب شورای امنیت رسید و 23 مرداد سال 1350 بحرین در بیانیه ای رسمی استقلال خود را اعلام کرد. نماینده دبیرکل که از ایران و انگلیس اختیار کامل گرفته بود از بعضی قشرهای بحرین نظرخواهی کرد که خواهان کدام یک هستند: پیوست به ایران، تحت حمایت بریتانیا بودن، استقلال. / هفته نامه پنجره
http://www.coca.ir/iranian-historical-treaties-foreigners-closed-whom/
/////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////
امیرحسین صفایی: نام قاجار را در حافظه تاریخی ایرانیان جز با انحطاط، وابستگی و بیخردی همراه نمیتوان کرد. تا پیش از برآمدن این سلسله که در سال 1174 هجری قمری رخ داد، هنوز بودند شاهان و حاکمانی که بهرغم کاستیها و ستمگریها، دستکم به اندک چیزی اقتدار ایران و دولت خویش را روی میز معامله چوب حراج نمیزدند. تا پیش از آن در دورانهایی نظیر صفویه و افشاریه دامنه جولان و تاثیر ملت و حکومت ایران را گاه از دهلی تا دریای سیاه میتوان دنبال کرد. در آن روزها هنوز قدرتهای رو به صعود جهانی و منطقهای نگاهی از سر احترام به سرزمین پارس داشتند و ایران را عرصهای بینگاهبان برای تاخت و تاز خود نیافته بودند.
صعود قاجار
با مرگ کریمخان زند در شیراز، آغامحمدخان قاجار پس از چند جنگ موفق شد سلسله زندیه را از میان بردارد و خود تاج شاهی بر سر نهد. از موفقیتهای قاجار که تا حدودی توانست استقرار نسبی به آن ببخشد، پایان دادن به جنگهای داخلی ایران و به فرمان درآوردن حکومتهای استانی و محلی بود که در آن برهه، اعتبار و مقبولیت نسبی را برای حکومت در پی داشت اما همزمان با تحولات داخلی ایران در آن سالها، قدرتهای جهانی که رشد صنعتی و نظامی پرشتابی را تجربه میکردند با هدف دسترسی به منابع کشورها، سیاستهای استعماری خود را به فراخور هر کشور سامان میدادند. روسیه تزاری و بریتانیا بهعنوان 2 قدرت برتر آن روزگار هر یک اهداف خود را در ایران دنبال میکردند و رقابتی شدید و پرافت و خیز داشتند.
ایران در دوران مورد اشاره از 2 زاویه مورد توجه این دو قدرت استعماری بود. نخست به سبب منابع سرشار روزمینی و زیرزمینی و دیگر به دلیل موقعیت راهبردی در جغرافیای منطقه غرب آسیا. انگلیسیها که هند را کاملا در چنگ خود داشتند در واقع ایران را دروازه هندوستان میدیدند که به واسطه حضور در آن میتوانستند هند را از دستاندازی رقیبان حفظ و در حیاط خلوت خود دوران آسودهای را تضمین کنند. روسها نیز با همین نگاه میکوشیدند با گسترش نفوذ خود در ایران، ضمن تحدید عرصه مانور انگلیسیها، گوشه چشمی نیز به مستعمرات شرقی آنان داشته باشند. حال تصور کنید ایران رها شده در میانه میدان تاخت و تاز این دو قدرت سیریناپذیر چه وضعیتی میتواند داشته باشد؟ دولتمردان قجری در این مختصات سیاسی توصیف شده به جای تکیه بر ظرفیتهای داخلی و امتیازگیری از دو طرف کاملا به عکس عمل میکردند و میکوشیدند با اعطای امتیازات عجیب و غریب، هر دو طرف را راضی نگاه دارند. در این همافزایی تاسفبار استعمار و وابستگی بود که دوران طولانی انحطاط قجری و پهلوی در ایران آغاز شد.
جنگهای ایران و روسیه
سلسله جنگهایی که در سالهای 1218 تا 1228 و 1241 تا 1243 هجری قمری در منطقه قفقاز میان ایران و روسیه صورت گرفت، از دو دیدگاه قابل بررسی است. این برهه از زاویه غیرت دینی و ملی مردم ایران یکــی از درخشانترین حماسهها در برابر اشغال کشور به شمار میآید که طی سالیان طولانی یاد شده با بسیج عمومی متاثر از فتوای جهاد علما و مراجع تقلید روحیه مقاومت و دشمنستیزی قهرمانانه ایرانیان را به نمایش گذاشت. مردم ایران بهرغم امکانات محدود و عدم پشتیبانی کامل از سوی دولت مرکزی سالها با تسلیحات ابتدایی برابر ارتش قدرتمند روسیه ایستادگی کردند. اما آنچه در عمل رقم خورد «شکست» بود. این شکست که تا دهها سال احساس سرخوردگی را برای مردم ایران به ارمغان آورد مستقیما نتیجه 2 عامل عمده بود. نخست اعتماد و اتکای دولت قجری به یک دولت خارجی (انگلیس) برای مقابله با قدرت خارجی دیگر (روسیه) و دیگر معامله پشت پرده قدرتهای بینالمللی بر سر منافع متقابل.
هرچند بررسی تفصیلی جنگهای ایران و روس موضوع این نوشته نیست اما خالی از لطف نیست بنگریم این جنگها چگونه به سرانجام شوم خود یعنی عهدنامههای گلستان و ترکمانچای منتهی شد. قراردادهایی که تا امروز یادآوری آنها درد را بر دل هر ایرانی با غیرتی مینشاند.
مخاصمه میان ایران و روسیه در دوره آغامحمدخان و پس از حمله گسترده ایران به گرجستان آغاز شد و پس از آن نیز در دوره فتحعلیشاه ادامه یافت. به دلایلی که پیش از این مورد اشاره قرار گرفت مناطق شمالی خاک ایران یعنی قفقاز مورد دستاندازی روسها بود. مردم مناطق قفقاز شرقی یعنی گنجه، شروان، تالش و باکو علاوه بر مسلمان بودن، بشدت هوادار ایران بودند و این مساله نارضایتی طولانیمدت روسها را موجب شده بود.
سرزمین گرجستان نیز یکی از عوامل اصلی جنگ میان ایران و روسیه بود. سرزمینی که از دورههای پیشین همواره مردم آن، خود را ایرانی قلمداد میکردند. دستاندازی مکرر روسها به سرزمینهای شمالی ایران در نهایت آغاز سلسله جنگهایی را در پی داشت. نیروهای ایرانی در مقاطع مختلف از این جنگها، بارها ارتش روسیه را با شکستهای خیرهکننده و حقارتباری مواجه کردند. برای نمونه جنگ اچمیازین در سال ۱۲۱۹ هـ.ق به طور کامل به غلبه ایران و عقب نشینی روسها انجامید. جنگ سالهای ۱۲۲0تا۱۲۲2 نیز وضعیتی مشابه داشت که حتی به کشته شدن سیسیانف، فرمانده روسها منتهی شد اما در نهایت ناکارآمدی رهبران سیاسی، خیانت برخی رجال و شاهزادگان قاجار، ضعف بنیه مالی و انسانی و دسیسه و کارشکنی قدرتهای استعماری کار را در جنگهای اول و دوم به شکست کشانید و مناطق مهمی از خاک ایران منفک شد.
انگلیسیها در آغاز این جنگها و نیز تحمیل معاهدات گلستان و ترکمانچای بر ایران نقش تعیینکنندهای داشتند. خود انگلیسیها به این امر اذعان دارند. رابرت گرنت واتسون، نویسنده انگلیسی عنوان میکند که «ایرانیان در دوره اول جنگهای ایران و روس غالباً تا سالهای آخر که انگلیسیها به ایران خیانت کردند پیروز میدان بودند یا حداقل نبردی برابر داشتند اما در سال 1227 هـ.ق/ 1812 م ناگهان به دستور سرگور اوزلی، افسران انگلیسی احضار شدند و انگلیسیها دوباره با روسها سازش کردند. برای از بین بردن قوای ناپلئون سفیر انگلستان مامور بود به جنگ ایران و روس خاتمه دهد تا روسها قوای خود را به جبهه اروپا اعزام کنند». واتسون میگوید: «در حالی که فتحعلی شاه در سالهای اول جنگ از انگلستان کمک میخواست، در مراحل ابتدایی جنگ مزبور انگلیس و روسیه همدست بودند بنابراین کمکی که ایران تقاضا کرده بود نرسید». وی در ادامه میافزاید: «چون حکام محلی سند در این زمان برای استمداد از ایران علیه انگلیسیها به دربار ایران آمده بودند، انگلستان سعی کرد از جنگهای ایران و روس برای ممانعت از این کار استفاده کند».
مفاد معاهدات گلستان و ترکمانچای
در دور اول جنگها، با شکست ایران، فتحعلیشاه وادار به صلح با روسها شد. میرزا ابوالحسن ایلچی بهعنوان نماینده ایران و سر گور اوزلی، دیپلمات بریتانیایی نیز بهعنوان واسطه از تهران عازم روسیه شدند. ماموریت ویژه سر گور اوزلی، سفیر انگلیس در ایران مصون نگاه داشتن ایران در برابر سلطه روسیه بود تا ایران نقش حائلی بین هندوستان و روسیه را بازی کند. خطر تسلط روسیه زیاد بود و اوزلی باید راهی برای پایان جنگ مییافت تا جلوی پیشرفت روسیه به سمت ایران گرفته شود. او توانست مقدمات مصالحه بین 2 کشور را فراهم کند. یکی از دلایلی که باعث شد فتحعلیشاه با امضای قرارداد (عهدنامه گلستان) موافقت کند، اصرار سر گور اوزلی بود. اعتماد بیچون و چرای شاه به انگلیسها و نیز انتخاب میرزا ابوالحسن ایلچی به عنوان مذاکرهکننده ایران قابل توجه و بررسی جدی است که در ادامه به آن خواهیم پرداخت.
دولت روسیه نیز که بشدت گرفتار جنگ با ناپلئون بناپارت بود از طرح قرارداد صلح استقبال کرد. قرارداد صلح در قریه گلستان در قرهباغ منعقد شد. این عهدنامه در تاریخ ۲۹ شوال ۱۲۲۸هـ.ق در 11 فصل امضا شد.
براساس این توافقنامه مناطق قرهباغ، گنجه، شکی، شروان، قوبا، دربند، باکو، داغستان، ایالتهای شرقی گرجستان و بخشهایی از ولایات تالش از ایران جدا و به خاک روسیه ضمیمه شد.
همین وضعیت در دور دوم جنگها نیز ادامه یافت. اعتماد و اتکا به دیپلماتهای انگلیسی در عرصه سیاسی و تکیه بر مستشاران نظامی در میدان جنگ مجددا کار را به قرارداد مفتضحانهتری کشاند. در اول اسفند ۱۲۰۶ هـ.ق پس از پایان جنگ در قفقاز جنوبی و آذربایجان، قرارداد ترکمانچای بین روسیه و ایران امضا شد. در گفتوگوهای مربوط به این قرارداد نیز میرزا ابوالحسن ایلچی نمایندگی ایران را برعهده داشت. امتیازات واگذار شده در این عهدنامه بسیار گستردهتر از قرارداد گلستان بود. ایروان، نخجوان، تالش و مغان کاملا به همسایه شمالی واگذار شد. مقرر شد سالانه 10 کرور تومان (5 میلیون تومان) به طور اقساط از طرف ایران به روسیه بهعنوان غرامت جنگی پرداخت شود. کشتیهای تجاری روسیه اجازه عبور و مرور آزاد در دریای خزر یافتند. همچنین قانون کاپیتولاسیون برای اتباع روس در ایران به رسمیت شناخته شد. در حاشیه معاهده ترکمانچای همچنین یک موافقتنامه تجاری نیز به امضا رسید که تمام بازار ایران را بدون هیچ مانعی در اختیار روسها قرار میداد.
شاهان قاجار که شناخت درستی از تحولات بینالمللی نداشتند، اهداف واقعی و پشت پرده قدرتهای استعماری در رابطه با ایران را درک نمیکردند و در حالی که به خوشگذرانی و توسعه کاخهای خود سرگرم بودند، به راحتی قربانی بازیهای سیاسی میشدند. کشوری مانند انگلستان نیز که در اوج رقابت با دیگر دولتهای اروپایی بود، نهایت بهره را از این خوش بینی، جهل و انحطاط دولت ایران میبرد.
انگلیسها در واقع از طریق واسطهگری این معاهدات از یک طرف روسها را از ادامه جنگ با ایران خلاص کردند تا بتوانند از نیروی آنان برای مقابله با ناپلئون در اروپا بهره ببرند، از طرف دیگر با این توافقنامهها آنها از پیشروی بیش از حد روسها در ایران که میتوانست هندوستان را در خطر قرار دهد جلوگیری کردند.
در ادامه به بررسی مختصر ویژگیهای شخصیتی و فکری فردی خواهیم پرداخت که از سوی ایران مامور گفتوگو و مذاکره در این قراردادها بود. وابستگی فکری و سیاسی و شیفتگی در برابر غرب برجستهترین خصلت میرزا ابوالحسن ایلچی است تا جایی که خود نیز ابایی از اعتراف به آن ندارد.
میرزا ابوالحسن ایلچی که بود؟
بسیاری از مورخان میرزا ابوالحسن ایلچی را از نخستین فراماسونهای ایران میدانند. او از خاندان میرزا ابراهیمخان کلانتر یهودی بود که به صورت سنتی قدرت دیوانی فراوانی در دولتهای ایران داشتند. میرزا ابوالحسن سالها در دوران حکومت فتحعلی شاه و محمد شاه سمتهای مهم دیپلماتیک را در دولت ایران در اختیار داشت که از آن جمله میتوان به سفارت ایران در چند کشور اروپایی اشاره کرد. جالب اینجاست که وی درست در میانه جنگهای ایران و روس در 2 دوره سفیر ایران در انگلستان بود که در بازگشت از ماموریت سفارت نقش خود را در امضای معاهدات گلستان و ترکمانچای ایفا کرد. نکته دردآور در این دو عهدنامه این است که نماینده ایران (میرزا ابوالحسن ایلچی) تقریبا هیچ امتیازی در قبال امتیازات داده شده از طرف مقابل برای کشور دریافت نکرده است.
او در سال ۱۲۲۴ هـ.ق به فرمان فتحعلیشاه بهعنوان سفیر ایران راهی لندن شد و از همان ابتدا تحت تأثیر جنبههای مادی تمدن غرب قرار گرفت و با شگفتی به سیر و سیاحت در آن کشور پرداخت. کتاب «حیرتنامه سفرا» نوشته او از سرگذشت این سفر و در واقع سیر احوالات دلدادگی و شیفتگی نسبت به تمدن مادی است. به این اعتبار او را میتوان اولین مامور سیاسی سفرنامهنویس ایران نیز دانست. بررسی کامل ابعاد فکری و شخصیتی میرزا ابوالحسن البته خود مجال دیگری را میطلبد اما مروری بر برخی بخشهای کتاب «حیرتنامه سفرا»ی او میتواند شناخت خوبی از ابعاد ضعف فکری او در برابر غرب در اختیار قرار دهد.
در بخش آتی از ستون «ماجرا» در ادامه بررسی روند توافقات و معاهدات خارجی ایران مطالعه بیشتری بر شخصیت میرزا ابوالحسن ایلچی و «حیرتنامه» وی خواهیم داشت.
http://www.vatanemrooz.ir/Newspaper/MobileBlock?NewspaperBlockID=131612
////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////////
چندسال دیگر در خصوص
Joint Comprehensive Plan of Action